Wednesday, February 28, 2018

خيانت عده‌ای از دموکراتهای آزربايجان و اشغال اورميه توسط سيميتقو

خيانت عده‌ای از دموکراتهای آزربايجان و اشغال اورميه توسط سيميتقو

مئهران باهارلی

آزادی‌ستان یک حرکت آنارشیستی-ماجراجویانه‌ی محتوم به شکست برای نجات «وطن ایران» و «ملت ایران» و محدود به شهر تبریز و اطراف آن بود، و مانند «انقلاب مشروطیت» ربطی به حرکت ملی دموکراتیک تورک و «میللی موجادیله»[1] نداشت.

پس از ختم ماجراجویی آزادی‌ستان و در سالهای قتل عام ملت تورک توسط تروریستها و اشقیاءی توسعه‌طلب کوردی به رهبری اسماعیل آقا سیمیتقو، عده‌ای از دموکراتهای آزربایجانی، اینبار به بهانه‌ی دشمنی با مخبرالسلطنه که وی را قاتل خیابانی می‌دانستند، با اشقیاء و جانیان اشغالگر کوردی به همکاری پرداختند: «کشته شدن خیابانی بازتاب بدی در همه جا پیداکرد و همه زبان به بدگویی مخبرالسلطنه گشودند. یاران خیابانی با کینه‌ای که از مخبرالسلطنه داشتند با اسماعیل آقا سیمقو همبسته شدند و او را دوباره به آشوب برانگیختند و ارشدالملک نامی را به نزد سیمقو فرستادند». «ارشدالملک آقازاده اورمیه‌ای ..... در حالتی که جمعیت زیاد هم بودند، مقدمه‌ی تبریز و شهادت خیابانی را مطرح [کرد] و گفت من به چهریق آمده با اسماعیل آقا ملاقات [کردم] و ایشان با فرقه‌ی دموکرات [آزربایجان] مساعدت تامه دارند.... » (اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز)

اخلالگری‌ها و سابوتاژهای دموکراتهای آزربايجان در تبريز بر عليه نيروهای متحد تورک بومی-عثمانی

اخلالگری‌ها و سابوتاژهای دموکراتهای آزربايجان در تبريز بر عليه نيروهای متحد تورک بومی-عثمانی

مئهران باهارلی

تلاش برای ايجاد ارمنستان بزرگ و آسورستان بر سرزمينهای تورک

خیانت مشروطه‌طلبان تورک و آزادی‌خواهان آزربایجانی به یک مورد فوق منحصر نبود. آنها یک دهه بعد در سالهای جنگ جهانی اول، هنگامی که سراسر تورک‌ا‌یلی تحت اشغال روسیه و بریتانیا قرار داشت خیانتهای سه‌گانه‌ی دیگری را (در جیلولوق، مساوات و سیمیتقو) تحت نام دموکراتهای آزربایجانی مرتکب شدند.

از آغاز قرن بیستم دولتهای مسیحی استعماری اوروپائی، آمریکا و روسیه، تصمیم به محاصره و تجزیه‌ی عثمانی و ایجاد یک دولت ارمنی (ارمنستان بزرگ) در شرق آن در ناحیه‌ی وان که شامل ناحیه‌ی خوی نیز می‌شد، و یک دولت آسوری (آسورستان-آثورستان) به مرکزیت اورمیه در شمال غرب تورک‌ایلی (غرب آزربایجان) گرفتند. در این استقامت آنها:




Monday, February 26, 2018

موضع منفی خيابانی نسبت به زبان تورکی به ادعای عبدالله بهرامی

موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی 

به ادعای عبدالله بهرامی

 

مئهران باهارلی


عبدالله بهرامی از رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، از یاران خیابانی و رئیس نظمیه در دوره‌ی آزادی‌سِتان می‌نویسد: «مرحوم خیابانی جدا با تورک‌ها و تورک‌زبان‌ها مخاصمت داشته و چنین عناوینی را ننگ ایرانی می‌دانست. کرارا به رفقای خود توصیه می‌کرد که در بسط زبان فارسی کوشیده و ترتیبی بدهند که کودکان هم در مدرسه به زبان فارسی صحبت کرده، تورکی را بکلی منسوخ سازند. آن مرحوم به خود من چندین دفعه اظهار داشت که چه خوب بود یک حکومت مآل‌اندیشی در تهران زمام امور را به دست می‌گرفت و عوض فرستادن پیش‌خدمت‌های منحوس یا فراش‌های دربار، یک صد نفر معلم فارسی به این ایالت می‌فرستاد تا در ولایات مدارس ابتدائی تاسیس کرده و بچه‌ها را به تاریخ ملی خود آشنا سازند و برای همیشه این بهانه را از دست عثمانی‌ها بگیرند تا دیگر آن‌ها به عنوان هم‌زبانی برای ما دل‌سوزی نکنند.

تمام بیانیه‌هایی که در آن زمان انتشار یافته و روزنامه‌هایی که چاپ شده است به زبان فارسی است. اقدامات مرحوم شیخ را که مخالفین به عنوان قیام تلقی کرده‌اند، ابدا ارتباط به تجزیه و خودمختاری نداشته است. در مخابرات و مراسلات آن مرحوم به مرکز یک کلمه عبارتی که چنین معنائی از آن حاصل گردد دیده نمی‌شود. ..... پس از تخلیه‌ی آزربایجان [از قوای عثمانلی] عده‌ای مخالفین [تورک‌گرا] که در دوره‌ی [حاکمیت] عثمانی مصدر خدمات محلی بودند، از ترس انتقام آزادی‌خواهان [دموکرات‌های آزربایجان] فرار کرده و به تهران پناهنده شده بودند» (عبدالله بهرامی، خاطرات؛ صص٦٣٥-٦٣٦)




Saturday, February 24, 2018

سانسور «مستوره افشار اورومی» و قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا» توسط آزربایجان‌گرایان

سانسور «مستوره افشار اورومی»

و

قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا»

 

مئهران باهارلی

آزربایجان‌گرایان با تحریف تاریخ و با کاربرد ادبیات مرسوم شعاری - حماسی آزربایجان‌گرایانه (شیرزن آزربایجانی، اسطوره‌ی مقاومت، خاتون تبریز مه‌آلود، ....) از «زینب پاشا» یک قهرمان ملی، پارتیزان جنگ‌های چریکی، رهبر تشکیلات زنان، تئوریسین فمینیسم، پیش‌گام بیداری زنان ایرانی، پیش‌تاز تجددطلبی، مبارز بر علیه نابرابری‌های جنسی و ... ساخته‌اند. حال آن که زینب پاشا صرفا رهبری یک مورد ناآرامی - شورش مردمی در مورد مساله‌ی نان در محله‌ای از تبریز را داشت و بدین سبب شاید بتوان او را «قهرمان مردمی (Folk Hero)» آن محله‌ی تبریز، اما نه «قهرمان ملی (National Hero)» ملت تورک، تلقی کرد. از نظر تاریخ ملی تورک، «زر خانیم افشار اورمیه‌ای» و یا «بی‌بی بیگیم قشقایی» که اولی با متجاوزین و تروریست‌های ارمنی - لشکر ژنرال آندرانیک اوزانیان، و دومی با دولت پهلوی - ارتش رضاشاه درگیر شده‌اند، و یا «آخان بیگ باهارلی» که به هنگام اشغال همدان توسط ارتش تزاری دسته‌ای پارتیزانی تشکیل داده با آن‌ها به نبرد پرداخت و به همراه یارانش از طرف روس‌ها دست‌گیر و اعدام شد، به مراتب بیش از زینب پاشا سزاوار مرتبت «قهرمان ملی»‌ هستند.

زینب پاشا رهبر تشکیلات زنان و تئوریسین حرکت فمینیستی و .... نبود، با این مفاهیم از دور و نزدیک آشنائی نداشت. در سخنان منسوب به وی مفاهیم جنسیت‌گرای سنتی «ناموس و نامردی و مردانه‌گی» وجود دارند. وی در میان عوام نه به سبب اهل قلم و اندیشه‌ورز بودن، بلکه به سبب کاربرد «ده‌یه‌نه‌ک» و «زوپا – سوپا» (چوماق) تقدیر می‌شود. آزربایجان‌گرایان در حالی از این شخصیت قهرمان‌سازی می‌کنند که ملت تورک شخصیت‌های زنی مانند مستوره افشار اورومی و خواهرانش توران و اولجای (آلجا) و آیدا (هایده) که حقیقتا اهل قلم، فرهیخته، پیش‌گام در تجددطلبی، رهبر تشکیلات زنان، و اندیشه‌ورز و تئوریسین جریان فمینیسم و اهل قلم بودند را دارد. اما نام مستوره افشار و خواهرانش اولجای و توران و هایده در خیل کتب «مشاهیر و نام‌آوران آزربایجان» تالیف آزربایجان‌گرایان و در تاریخ‌نگاری آزربایجانی دیده نمی‌شود. زیرا:

قهرمان ملی ساختن از عليرضا نابدل

قهرمان ملی ساختن از علیرضا نابدل

 

مئهران باهارلی

علیرضا نابدل یک شاعر دارای ملیت تورک با استعداد متوسط (تخلص اوختای)، یک آزربایجان‌گرای کلاسیک - پان‌ایرانیست - استالینیست و مولف اثری تورک‌ستیزانه، پرخاش‌گرانه، فوق العاده جاهلانه‌ و سخیف بر علیه ملت تورک بنام «آزربایجان و مساله‌ی ملی» است. برخی از جمله محمدتقی زهتابی، انتساب این کتاب به نابدل را به زیر سوال برده‌اند. اما این ادعا قانع کننده و به هیچ وجه مستند نیست. تا زمانی که این ادعا به روشی مقبول اثبات نشده است، باید کتاب «آزربایجان و مساله‌ی ملی» را به عنوان اثر علیرضا نابدل پذیرفت.

در عرصه‌ی هویت ملی، اثر نابدل ملقمه‌ای است از ایدئولوژی‌های تورک چپ ایرانی، آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی و آزربایجان‌گرایی استالینیستی. نابدل با انکار هویت ملی و وجود ملت تورک (بکار بردن نام «آزری» به جای «تورکی»؛ «آزربایجانی» و «تورک‌زبان» به جای «تورک»؛ «ادبیات آزربایجان» به جای «ادبیات تورک»، ...)؛ انکار وطن ملت «تورک» – تورک‌ایلی و محدود ساختن آن به آزربایجان (در حالی که صرفا قسمتی از ملت تورک در آزربایجان ساکن است، منطقه‌ی آزربایجان صرفا نیمی از وطن تورک و یا تورک‌ایلی است، همه‌ی آزربایجان هم جزئی از وطن ملت تورک - تورک‌ایلی نبوده، بخشی از آن وطن ملت کورد است)؛ انکار یگانه‌گی ملی توده‌ی تورک - اوغوزهای غربی پراکنده در ایران (آن‌ها را به «آزربایجانی» و «دیگر تورک‌ها» تجزیه می‌کند)؛ ... خود یک نژادپرست و بلکه «پان» مرتکب خیانت شده است.

نابدل در اثر خود بارها نام ملی «کورد» را با احترام ذکر می‌کند. اما از ذکر نام ملی ما «تورک» هراسان و گریزان است و از موضع خودبزرگ‌بینی الیتیستی[1] آن را به «آزربایجانی‌ها، خلق آزربایجان، ...»؛ و نام زبان «تورکی» را به «آزری» تغییر می‌دهد. در حالی که در ایران قوم و ملت و زبانی بنام آزری و یا آزربایجانی وجود ندارد. هویت‌های قومی - ملی استعمار ساخته‌ی  آزری و آزربایجانی، مهم‌ترین ابزار سیاست نسل‌کشی ملی تورک در ایران هستند. او به هر کس که خود را «تورک» بداند مارک «پان‌تورکیست» می‌زند و می‌تازد. به هنگام بیان بسیاری از مطالب، مربوط و یا نامربوط، خود را ملزم به حمله به عثمانلی - تورکیه هم حس می‌کند. (از کتاب نابدل: کله‌خرهای دلار پرورده‌ی آنکارا و استانبول، بچه بورژواهای ایرانی در حال تحصیل در تورکیه، توسعه‌طلبی عثمانی، مداخلات اشغال‌گرانه‌ی عثمانی، زبان استانبولی - در اشاره به تورکی سلیس ساهر، .... )

Friday, February 23, 2018

عامل جوغرافیا و تاثیرات منطقه‌ای بر شعور ملی تورک، آزربایجان‌گرایی، تورک‌گرایی، ...

عامل جوغرافیا و تاثیرات منطقه‌ای بر شعور ملی تورک، آزربایجان‌گرایی، تورک‌گرایی، ...


مئهران باهارلی


فعالین سیاسی تورک‌تبار مذکور، تقریبا همه از شرق و مرکز آزربایجان (تبریز، اردبیل، خلخال، سراب، ....) هستند و این به هیچ وجه اتفاقی نیست.

-در تاریخ‌نگاری‌های ایران‌گرایانه و آزربایجان‌گرایانه تاثیرات محلی و منطقه‌ای بر جریان‌ها و جنبش‌های مشروطیت، ایران‌گرایی - پان‌ایرانیسم، اسلام تورکی- رفورمیسم دینی، چپ‌گرایی - کومونیسم، تروریسم، شعور ملی تورک، آزربایجان‌گرایی، تورک‌گرایی و .... بالکل نادیده گرفته شده است. از جمله ماهیت و تاثیرات متفاوت منطقه‌ای «قفقاز-عثمانلی»، «شرق آزربایجان - غرب آزربایجان»، .... . در این مقاله در موارد متعدد، این مسائل از زاویه‌ی تاثیرات محلی و منطقه‌ای نیز تدقیق شده است:

- تاریخا در شرق و مرکز آزربایجان شعور ملی تورک موجود نبوده؛ بر عکس ایران‌گرایی، فارس‌گرایی، شیعی‌گری، کومونیسم، روس‌گرایی، ارمنی‌گرایی و کوردگرایی ریشه‌های عمیقی دارد. یک عامل موثر در این امر، دوری جوغرافیایی از عثمانلی - تورکیه و نزدیکی به فارسستان - روسیه (قفقاز) است.

- بر عکس غرب آزربایجان که در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم در فاجعه‌ها‌ی «شیخ گلدی» (تهاجم شیخ عبیدالله)، «تورک قیرقینی» (جیلولوق)، تهاجمات آندرانیک اوزانیان، تجاوزات سیمیتقو، ... به دفعات از طرف دسته‌جات مسلح اشقیاء و تروریست‌های ارمنی، آسوری و کوردی مستظهر به دولت‌های اوروپائی- مسیحی روسیه – فرانسه – بریتانیا - آمریکا، در معرض تهاجم و قتل عام و نسل‌کشی بوده است. این رودرروئی‌های قومی، به نوبه‌ی خود، در تشکل و تعمیق شعور ملی تورک در این ناحیه تاثیر معینی داشته‌اند. مرکز و شرق آزربایجان همچو تجربه‌ای را از سرنگذرانده است.

در نتیجه، اغلب فعالین سیاسی این مناطق درکی درست و یا هیچ‌گونه درکی از مسائل و تهدیدهای ارمنی، آسوری و کوردی ندارند. به عنوان نمونه سی.مد. و ضی.صد. هر دو اهل تبریز، ادعا کرده‌اند «مساله‌ی ارمنی، امری وارداتی در دهه‌های اخیر از جمهوری آزربایجان به ایران بوده، مساله‌ی مردم ما نیست». حمایت اینگونه افراد از موضع دولت آزربایجان در مساله‌ی قاراباغ، اغلب صمیمی و از سر دانش نیست. آن‌ها تهدید کوردی را هم ناموجود و دروغی ساخته و پرداخته‌ی موللا حسنی می‌دانند، ....


Saturday, February 10, 2018

قهرمان‌سازی از تروريستها و شخصيتهای خشونت‌طلب تاريخی

قهرمان‌سازی از تروريستها و شخصيتهای خشونت‌طلب تاريخی

خوی تروریسم‌دوستی و خشونت‌پرستی تورک چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایی استالینیستی از جمله در اشکال زیر تجلی یافته است:

١-فرهنگ و شيوه‌ی سياسی ترور شخصيت
٢-واله‌گی و شيدايی به اشقياء و تشکيلات تروريستی کوردی

٣-وارونه‌نمائی ماهيت و اعمال گروههای تروريستی و يا آغشته به تروريسم در تاريخ معاصر؛ تطهير و آزادی‌خواه و دموکرات نشان دادن و سمبول‌سازی از آنها: مشروطه‌طلبان افراطی، انجمن آزربایجان، انجمن ایالتی آزربایجان، مرکز غیبی تبریز، فرقه‌ی اجتماعیون عامیون ایران، فرقه‌ی عدالت ایران، حزب کومونیست ایران، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان-اول،.... (علاوه بر آلودگی به «تروریسم»، این گروهها «منکر هویت ملی تورک» و «ایران‌گرا» هم بودند).

٤-تاسيس و يا پيوستن به سازمانهای چپ مسلح و تروريستی: از قبیل سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، پیکار و دهها سازمان دیگر که تحت نام قهر انقلابی، مبارزه‌ی چریکی، قیام مسلحانه، جنگ پارتیزانی و ... به انجام عملیات تروریستی می‌پرداختند و یا مانند حزب توده به آن آغشته بودند. این تشکیلات از تروریسم برای برطرف کردن اختلافات درون تشکیلاتی هم استفاده می‌کردند. به عنوان نمونه:
-«حزب توده» از روشهای سیاسی بهره می‌برد. اما در میان برخی جناحهای داخلی آن تمایل به رفتار مسلحانه و تروریستی نیز مشاهده می‌شد: قتل محمد مسعود، حسام لنکرانی، پرویز نوایی، محسن صالحی، داریوش غفاری، آقا برار فاطری و ....
-«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» چندین مورد ترور یا تصفیه و حذف فیزیکی درون تشکیلاتی داشت: عبدالله پنجه‌شاهی، مهندس نوشیروان پور، ...ٰ).
-«سازمان مجاهدین خلق ایران» که بسیاری از موسسین و رهبران آن تورک بوده و هستند (حنیف‌نژاد، سعید محسن، خیابانی، ابریشمچی، داوری، ....)، به تصفیه‌ی مخالفین و منتقدین داخلی با ترور دست زده است: مرتضی هودشتیان، علی محبی، مجید شریف واقفی، جواد سعیدی، ...

Thursday, February 8, 2018

خوی خيانت‌پيشگی تورک چپ ايرانی و آزربايجان‌گرايان پان ايرانيست

خوی خيانت‌پيشگی تورکهای چپ ايرانی و آزربايجان‌گرايان پان‌ايرانيست

واقعیتی تاریخی است که همواره تورک‌تباران ضد تورکی وجود داشته‌اند که از جنگهای نیابتی و وکالتی ضد تورک- به همان دلیل ضد تورک بودن هر دو- حمایت کرده، و یا در آنها به عنوان ماشه‌ی دشمنان و بر علیه ملت خود شرکت کرده‌- بکار رفته‌اند. اکنون نیز عده‌ای از تورک‌تباران ایرانی به دفاع از توسعه‌طلبان و اشغال‌گران و الحاق‌گرایان و تروریستهای کوردی در شمال عراق و شمال سوریه برخاسته‌اند. زیرا به سبب هویت ملی انتخابی ضد تورک و خوی تروریسم‌پرستی‌شان، به طور غریزی با دستجات تروریست و اشغالگر کوردی که در حال اجرای یک جنگ نیابتی و وکالتی ضد تورک دیگر در منطقه‌اند، احساس یگانگی و پیوستگی می‌کنند. من مواضع این افراد در باره‌ی عملیات عفرین را در مقاله‌ی دیگری تحلیل خواهم کرد. در این نوشته که مقدمه‌ی آن تحلیل است نگاهی گذرا به گذشته‌ی نزدیک این جریانات می‌کنم. زیرا مورد تحت بررسی، یک «بیماری مزمن اجتماعی» است.

نحله‌ها‌ی فکری مخدوش و هویت‌های ملی معیوب بعضی از نخبه‌گان تورک: آزربایجان‌گرایی و چپ ایرانی

 

نحله‌ها‌ی فکری مخدوش و هویت‌های ملی معیوب: 

آزربایجان‌گرایی و چپ ایرانی

 

من مواضع افراد تورک‌تبار مذکور در دفاع از توسعه‌طلبی، اشغال‌گری، پاک‌سازی قومی و جنایات جنگی دسته‌جات مسلح کورد در شمال عراق و سوریه و تقدیم وارونه‌ی این تبه‌کاری‌ها به صورت مبارزه‌ای دموکراتیک و .... را -که کاملا مطابق مواضع پان‌ایرانیست‌ها و سلطنت‌طلبان لوس‌آنجلسی و جناح‌های قومیت‌گرای افراطی فارس بنیادگرای شیعی حاکم بر ایران هم است- مواضعی منفرد و تصادفی نمی‌دانم. بلکه آن‌ها را محصول نحله‌های فکری مخدوش و هویت‌های ملی معیوب که ریشه‌ و عقبه‌ی آن‌ها به اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم و دوران مشروطیت بر می‌گردد و ادامه‌ی خط خیانت تاریخی که پیشینیان فکری آن‌ها از آن دوران آغاز کرده‌اند می‌دانم.

وجه مشترک این جریانات تاریخی آن است که «هویت ملی‌ انتخابی» آن‌ها، هویت ملی «تورک» نیست، بر عکس ماهیت ضد تورک دارد. این ویژه‌گی مشترک، دلیل اصلی حمایت جریانات مذکور از سیاست‌ها و «جنگ‌های نیابتی - وکالتی» مراکز استعماری - صلیبی ضد تورک، ضد قاجاری، ضد عثمانلی، ضد مساواتی و ضد تورکیه‌ای در ١٢٥ سال گذشته است.

هویت‌های ملی تباری، انتخابی و سیاسی

ملیت‌های «تباری»، «انتخابی» و «سیاسی» مفاهیمی متفاوتند: باید بین مفهوم «ملیت تباری» که فرد به هنگام تولد ناخواسته آن را از طریق پدر و مادر کسب می‌کند، «ملیت انتخابی» شخص که وی در سال‌های آتی آن را آزادانه و یا به اجبار برمی‌گزیند، و نهایتا «ملیت سیاسی» شخص، یعنی ملت و کشوری که وی در تامین منافع ملی آن می‌کوشد فرق گذاشت. زیرا این سه ممکن است یکی نباشند و تاثیرات و انعکاس‌های آن‌ها در حیات شخصی و فرهنگی و سیاسی شخص هم بسیار متفاوت، حتی متضاد باشند.

«هویت ملی» و یا «ملیت» چند نوع است[1]: 

الف-«هویت ملی تباری»: هویت ملی و ملیتی اکتسابی است که شخص هنگام تولد، خارج از اراده‌ی خود از طریق پدر و مادر و صرفا به سبب والدین صاحب آن می‌شود. فرزند یک پدر تورک و مادر تورک، دارای هویت ملی تباری تورک است. مانند ارانی، کسروی، ستارخان، خیابانی، گوگوش (فائقه آتشین)، گلشیفته (رهاورد) فراهانی، و ... که ملیت تباریشان «تورک» است. هویت ملی تباری امری غیر قراردادی و غیر قابل تغییر است.

ب-«هویت ملی انتخابی»: هویت ملی و ملیتی که شخص آن را آگاهانه انتخاب می‌کند و خود را با آن تعریف کرده منسوب به آن ملیت می‌داند. هویت ملی انتخابی تقی‌زاده تبریزی، ارانی تبریزی و کسروی تبریزی «ایرانی»، هویت ملی انتخابی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی «تورک»، و هویت ملی انتخابی باقیروف «آزربایجانی» است. هویت ملی انتخابی، امری قراردادی و قابل تغییر توسط فرد صاحب آن است.

ج-«هویت ملی سیاسی»: کشور و یا ملتی است که یک شخص آشکارا و یا من غیر مستقیم منافع ملی آن را حفظ و یا در راستای تامین آن تلاش می‌کند. هویت ملی سیاسی شخصیت‌ها معمولا با هویت انتخابی آن‌ها یکی است. اما هویت ملی انتخابی و سیاسی پدر و مادر یک فرد و شخصیت، می‌تواند با هویت ملی انتخابی و سیاسی آن فرد و شخصیت یکی نباشد. به عنوان نمونه هویت ملی سیاسی کسروی تبریزی و دیگر پان‌ایرانیست‌های تورک‌تبار، «فارس»[2]؛ و هویت ملی سیاسی استالین و یا «یوسب بساریونیس چه جوگاشویلی» با ملیت تباری گورجی، «روس» بود. انتخاب نام روسی «استالین» هم معرف هویت ملی انتخابی جدید «روس» اوست. و یا «سید جعفر جوادزاده خلخالی» که ملیت تباری‌اش «تورک»، اما ملیت انتخابی و سیاسی‌اش «ایرانی» بود. پیشه‌وری در تمام طول عمر خود به عنوان یک سیاست‌مدار، برای نجات و تامین منافع ملی ایران – هر چند بر اساس ایدئولوژی بولشویسم و استالینیسم روسی – تقلا می‌کرد. بنابراین هویت ملی انتخابی او ایرانی بود. انتخاب نام‌های فارسی «پرویز» و «پیشه‌وری» هم معرف هویت ملی انتخابی و سیاسی جدید «ایرانی» اوست (اگرچه در سه سال آخر حیات خود، ظاهرا هویت ملی انتخابی «آزربایجانی» را برگزید).



جنگهای نيابتی-وکالتی روسيان-اوروپائيان-آمريکائيان بر عليه تورکان منطقه در قرن بيستم

جنگهای نيابتی-وکالتی روسيان-اوروپائيان-آمريکائيان بر عليه تورکان منطقه در قرن بيستم

مئهران باهارلی

مقدمه

با آغاز عملیات شاخه‌ی زیتون ارتش تورکیه در شمال غرب سوریه، تعداد بی‌شماری از فعالین سیاسی تورک‌تبار همراه با محکوم کردن این عملیات، علنا و یا ضمنا از اشغال ٢٥ در صد از اراضی سوریه و یا یک چهارم این کشور- شامل مناطق نفت‌خیز و عرب‌نشین «دیرالزور» و «رقه» در مرکز سوریه که ربطی به کورد و کوردستان ندارند- توسط شاخه‌ی سوری سازمان توتالیتاریست و تروریست «پ‌ک‌ک»-«ک‌ج‌ک» و گروهها-نهادهای وابسته به آن «پ‌ی‌د» (تاسیس ٢٠٠٣)-«ی‌پ‌گ» (٢٠١١)-«ی‌پ‌ژ»-«س‌د‌گ» (٢٠١٥) مدافعه کردند. هدف تشکیلات توتالیتاریست و تروریست پ‌ک‌ک-ک‌ج‌ک و نهادها- گروههای وابسته، الحاق مناطق غیر کوردی اشغال شده به «روژاوا» (بخش سوری پروژه‌ی قومیت‌گرایان افراطی- توسعه‌طلبان -اشغالگران کوردی[1] برای آفرینش «کوردستان بزرگ») توسط ‌پاکسازی قومی، تغییر بافت جمعیتی و انجام جنایات جنگی؛ ایجاد یک کمربند کوردی در سرتاسر جنوب تورکیه از مرزهای عراق تا سواحل دریای مدیترانه؛ ایجاد پایگاهی متخاصم در جنوب تورکیه و استفاده از آن به عنوان ابزار فشار بر این کشور و گرفتن امتیازات سیاسی؛ محاصره‌ی تورکیه از جنوب و قطع ارتباط آن از خاورمیانه‌ی عربی در یک جنگ نیابتی-وکالتی تاریخی بر علیه این کشور است. توسعه‌طلبی، اشغالگری و الحاق‌طلبی «پ‌ک‌ک»-«ک‌ج‌ک» در سوریه مورد حمایت همه‌جانبه‌ی تبلیغاتی، مالی، سیاسی و نظامی مرتجع‌ترین بنیادگرایان دینی مسیحی و موسوی عصر ما (فعلا به سردمداری ترامپ-نتانیاهو) و کاملا مورد تائید نژادپرستان آریایی (در ایران، ارمنستان و اوروپا) است. شماری از این افراد (بهزاد کریمی[2]، محمدرضا شالگونی، رضا دقتی، محمد ارسی،....) هم چندی قبل، از اشغال سرزمینهای تورکمان و عرب در شمال عراق و در راس آنها منطقه‌ی نفت‌خیز تورکمان و عرب‌نشین «کرکوک» -که ربطی به کورد و کوردستان ندارد-، جنایات جنگی، پاکسازی قومی، تغییر بافت جمعیتی و الحاق این سرزمینهای غیر کوردی به «اقلیم کوردستان» توسط نیروهای مسلح کوردی، باز تحت حمایت تبلیغاتی، مالی، سیاسی و نظامی مرتجع‌ترین مراکز بنیادگرایان دینی مسیحی و موسوی (فعلا به سردمداری ترامپ-نتانیاهو) و نژادپرستان آریایی (در ایران، ارمنستان و اوروپا)، مدافعه نموده بودند.


یک فعال سیاسی و تحلیل‌گر تورک هم (یو.شا.) که منسوب به تشکیلات سیاسی فارسی نبوده و معتقد به ملت تورک است، علاوه بر دو موضع‌گیری فوق، به طور ضمنی از عملیات تروریستی «پژاک» و یا شاخه‌ی ایرانی پ‌ک‌ک-ک‌ج‌ک در مناطق تورک‌نشین غرب استان آزربایجان غربی در تورک‌ایلی- با «پارتیزان» نامیدن آنها- حمایت کرده است. وی ماموران دولت و درجه‌داران و سربازان وظیفه‌ای که توسط این گروه توتالیتاریست، توسعه‌طلب و تروریستی کوردی به قتل می‌رسند را «مدافعان رژیم» نامیده و به «شهید آزربایجان» خوانده شدنشان اعتراض کرده است. تحلیل‌گر و مولف تورک دیگری (گو.جو.)، با وارونه‌نمایی و بازنویسی تاریخ معاصر، درگیری‌های مردم بومی تورک و نیروهای نظامی دولت ایران با گروههای تروریست کوردی (حزب دموکرات کوردستان، کومله، رزگاری، طرفداران عزت‌الدین حسینی، ...) را، که با حمله و تهاجم این گروههای تروریست درست یک روز بعد از انقلاب ٢٢ بهمن به شهرها و روستاهای تورک‌نشین غرب استان آزربایجان غربی در تورک‌ایلی آغاز شد و  منجر به کشتار هزاران تن از مردم بی‌دفاع تورک و کورد و فارس (ماموران دولت و ...) گردید، به صورت «حمله‌ی شیعیان صفوی‌زده به کوردان مظلومی که صرفا خواستار تحصیل به زبان مادری‌شان بودند» تقدیم کرده است.