نوشتهای تورکی از سعید سلماسی و پدیدهی نخبهگان تورک فاقد شعور ملی
تورک در ربع اول قرن بیستم
مئهران باهارلی
در این مقاله یک نوشتهی تورکی از سعید سلماسی را معرفی و تحلیل کردهام. این نوشته که در نشریهی مجاهد (سال اول، شماره ١٤، صص ٢-٣) اورگان انجمن غیبی تبریز چاپ شده، از لحاظ تبیین ایدئولوژی فارسگرای حرکت مشروطیت، هویت ملی ایرانی که مشروطهطلبان بدان معتقد بودند، و گرداب روند ملت شوندهگی غلط و منحط «ملت ایران» (به جای ملت تورک) که اکثریت نخبهگان تورک قرن نوزده و بیستم مخصوصا در تبریز و شرق آزربایجان در آن غرق شده بودند[1]، سندی مهم به شمار میرود. سعید سلماسی این نوشتهی تورکی را در تشکر از گزارش شمارهی ١١ آن نشریه به زبان فارسی در بارهی مطبعهی «صراط مستقیم» که او با پول خود خریده و به تبریز آورده بود نوشته است. نشریهی مجاهد تبریز در گزارش مزبور سعید سلماسی را «ادیب اکرم و نویسندهی محترم» نامیده بود.
فرهنگ تعارف: در نوشتهی سعید سلماسی بیاناتی اغراقآمیز برای ابراز تواضع و فروتنی وجود دارند که داخل در مقولهی «تعارف» هستند (مهنیم کیمی بیر عاجزین، دهیهرسیز وجودومو، قارئینِ کرامین عفوینی خواهش ائیلهرهم، اؤز نفسیمده او لیاقتی گؤرمورهم، اوخویانلارین اورهیینی یاندیراجاق و ترحّم و شفقّتی دعوت ائدهجهک، کمترانه بیر خدمت، ...). فرهنگ تعارف که در جامعهی ایرانی به شدت رایج و دارای ریشههای بسیار عمیق تاریخی و فرهنگی است اغلب با مفاهیم منفی از قبیل چاپلوسی، تقیه، انحطاط اخلاقی، عقبماندهگی مزمن فرهنگی و مدنی، توسعهنیافتهگی سیاسی، بیپرنسیپی و ... مرتبط شمرده شده است. کاربرد تعارف توسط سیاسیون و روشنفکران و در نوشتهجات جدی امری فوقالعاده نادرست و مضر است.
تورکی آشفته: نوشتهی سعید سلماسی به تورکی مکتوب و ادبی و معیار نیست، نوعی تورکی التقاطی از دو لهجهی تورکمانی و عوثمانلی با تلفظهای محاورهی و کوچهبازاری و دارای بعضی اغلاط دستور زبانی است. این امر ناشی از عدم تعلیم و تعلم به زبان تورکی، انحطاط زبان و ادبیات تورکی، قوام نهگرفتن سنت تورکینویسی در میان تورکها مخصوصا سیاسیون و فرهنگیان تورک قرن نوزده و متعاقباً دورهی مشروطیت در ایران است.
وطن و ملت، وطنپروری و مجادلهی ملی سعید سلماسی: منظور سعید سلماسی از «وطن» هر جا که آن را به کار برده (عزیز وطن، هموطنلهریم، محبت وطنی، ...) «ایران»، و منظور او از «ملی» و «ملت» (ادبای ملیه، حس ملی) همیشه «ملت ایران با زبان ملی و رسمی فارسی» است. روند یکی ساختن ایران و فارس، جوهر ایدئولوژی و غایهی دوکترین حرکت ضد تورک مشروطیت را تشکیل میداد. سعید سلماسی هم هنگام اشاره به «ادبیات فارسی»، به جای نام واقعی آن، اسم غلط «ادبیات ایرانیه» (ایرانی) را به کار میبرد. ذاتن خود او شعار پایانی آتی را داده که در مورد هویت ملی و سیاسی او بسیار روشنگرانه است: «دوشوندویوم ترقیی ایران، افتخاریم ایرانلیلیق، مقدس تانیدیغیم وطن [ایران]دیر». بنابراین وطنپروری سعید سلماسی برای وطن ایران، مجادلهی ملی او برای ملت ایران، و خدمت ادعائی او به ادبیات فارسی بود، و نه وطن تورک و ملت تورک و زبان تورکی.
بیز ایرانلیلار: هویت ملی انتخابی سعید سلماسی «ملت ایران» بود و او خود را منسوب به «ملت ایران» ایجاد شده در دورهی مشروطیت میدانست. به بیان واضحتر، اگرچه سعید سلماسی دارای «هویت ملی تباری» تورک از طریق والدینش بود، اما «هویت ملی انتخابی» او که آن را آزادانه و داوطلبانه برگزیده بود «ایرانی» بود، و نه «تورک». در نتیجه تقدیم سعید سلماسی به عنوان یک «شخصیت ملی تورک»، نادرست و مغایر با حقایق و واقعیات تاریخی و انتخاب خود او است.
عدم اشاره به ملت تورک: در نوشتهی سعید سلماسی ذکری از و یا اشارهای به «ملت تورک» نهشده است. مشروطهطلبان نوعا معتقد به ملت ایران با زبان ملی و رسمی فارسی، و منکر وجود ملتی به نام تورک در ایران بودند. سعید سلماسی هم مانند دیگر مشروطهطلبان به وجود ملت تورک در ایران قائل نهبود.
یادگیری کامل زبان فارسی لازم است: سعید سلماسی میگوید برای آزربایجانیها واجب است که زبان فارسی را به خوبی تحصیل کنند. دلیل اولی که سعید سلماسی برای این ادعای خود میآورد آن است که برای استخدام و پذیرفته شدن در دوائر و ادارات دولتی و مجالس ملت (یعنی میان مردم فارس) یادگیری کامل زبان فارسی لازم است (بیز آزهربایجانلیلارا واجبدیر که دوائر دولت و مجالس ملتده قبول و مستخدم اولماغ ایچون فارسیجه یاخشی تعلیم گؤرهک). این بیانات، فقدان شعور ملی تورک را نشان میدهد. زیرا لزوم تسلط بر زبان فارسی برای استخدام در دوائر دولتی و مقبولیت در میان مردم فارس، پدیدهای ناشی از غفلت و تسلیم شدهگی و خیانت نخبهگان تورک در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم (انقلاب مشروطه و ...) مخصوصا در تبریز مرکز آزربایجان است. اگر نخبهگان و دولتمردان و سیاسیون تورک دارای شعور ملی تورک بودند، هرگز نهمیبایست اجازه میدادند زبان اقلیت فارس در کشوری با جمعیت اکثریت نسبی تورک و حاکمیت سلسلههای تورک تبدیل به یک زبان رسمی انحصاری دولتی و تعلیم و تعلم و .... شود.
زبان رسمی ما فارسی است. دلیل دومی که سعید سلماسی برای وجوب مسلط شدن تورکها به زبان فارسی در ایران آورده این است که زبان رسمی ما فارسی است. این طرز نگارش در بهترین توصیف، خبطی تاریخی، و در واقعیت یک خیانت ملی است. زیرا فارسی حتی در قانون اساسی حرکت ضد تورک مشروطیت و دولت مشروطهاش یک زبان رسمی اعلام نهشده بود. (هرچند فارسی قبلاً در نظامنامهی انجمن معارف تهران (١٢٩٨) و تبریز (١٩٠٠) تنها زبان تعلیم و تعلم در مدارس ایران اعلام شده بود). حتی اگر زبان فارسی در آن دوره توسط دولت مشروطه تنها زبان فارسی اعلام شده بود، وظیفهی نخبهگان تورک نه تسلیم شدن به این وضعیت تحقیر کننده و افتخار کردن به رسمیت انحصاری زبان فارسی، بلکه عصیان بر علیه آن و تلاش برای برچیدن و تغییر دادن این وضعیت آبسورد بود.
بیماری خدمت به ادبیات فارسی در میان بعضی از نخبهگان تورک: سعید سلماسی میگوید مرام او خدمت به ادبیات فارسی و ارائهی طرز جدید معاصر به ادبیات این زبان است (مهنیم مسلکیم ادبیات فارسیهیه خدمت و عصر حاضرین طرز جدیدینی ارائه ائتمهکدیر). این که یک تورک مرام خود را به جای خدمت به زبان و ادبیات تورکی، خدمت به زبان و ادبیات فارسی بهداند، چیزی نیست به جز خیانت ملی. این خیانت ملی در میان جنسی از نخبهگان تورک مخصوصا تبریزی به صورت یک بیماری ارثی درآمده است (به عنوان نمونه «غلامحسین ساعدی تبریزی» که وظیفهی یک تورک را فربه کردن زبان فارسی اعلام کرد، «رضا براهنی تبریزی» که علی رغم داشتن تحصیلات عالی در استانبول هرگز به تورکی نهنوشت و فارسی را زیباترین زبان جهان نامید، ... این افراد با دورویی و عوامفریبی و آدرس وارونه دادن و به منظور فرار از عذاب وجدان و ... ادعا میکردند که زبان فارسی به آنها تحمیل شده است، در حالی که خود آنها فارسی را داوطلبانه و آزادانه و بدون هیچ اجباری به عنوان زبان آفرینش آثار ادبی و نیز زبان ملیشان انتخاب کرده بودند) .
آزربایجانلیلار و لسان آزهربایجان: سعید سلماسی در دو جا نام آزربایجان را برده است. در این دو جا آزربایجان طبق ایدئولوژی حرکت مشروطه نام یک ایالت و جوغرافیا در داخل وطن ایران است که اهالی آن به زبان تورکی صحبت میکنند، اما جزئی از ملت ایران با زبان ملی و رسمی فارسی و نژاد آریایی و تاریخ زرتشتی و .... هستند. این تلقی از آزربایجان، همان آزربایجانگرایی ایرانگرا و یا آزربایجانگرایی پانایرانیستی است. عموماً کاربرد نام «آزربایجان»، تاکتیکی برای اجتناب از کاربرد «تورک»، توسط آزربایجانگرایان ضد تورک در دورهی مشروطیت و تاکنون بوده و است.
دلیل اظهار مسلک: سعید سلماسی میگوید رفقای کرامش (یعنی مشروطهطلبان ضد تورک تبریزی) از وی در بارهی مرام و مسلکش پرسیدهاند. ظاهرا به سبب ارتباطات سعید سلماسی با عمر ناجی و اتحاد و ترقی و عوثمانلی و قفقاز تورک، مشروطهطلبان ضد تورک تبریز از احتمال وجود تمایلات تورکگرایانه در سعید سلماسی به تشویش افتاده و به این سبب از وی خواستار توضیح شدهاند. سعید سلماسی هم در جواب مانند بسیاری از نخبهگان تورک، برای جلب نظر و اعتماد مانقورتهای تبریزی و در رفتاری پاپتر از پاپ و شاید از خوف و ترس، خود را فارسگرا و زبان فارسی را زبان رسمی تورکها و وظیفهی آزربایجانیها را مسلط شدن بر زبان فارسی، و مرام خود را خدمت به ادبیات فارسی اعلام میکند .
اعتناء سعید سلماسی به زبان تورکی: علی رغم عدم وجود شعور ملی تورک در میان قاطبهی مشروطهطلبان، در موضعگیری و مناسبت آنها با زبان تورکی تفاوتهایی وجود داشت. در حالی که رهبران اصلی مشروطیت مخصوصا در تبریز که کانون ناسیونالیسم ایرانی بود، مانند تقیزاده دارای تمایلات باستانگرایانه، پانایرانیستی و صراحتا دشمن زبان تورکی و خواستار ریشهکن کردن آن بودند، مشروطهطلبان معتدل در ردههای میانی مخصوصا از غرب آزربایجان، مانند سعید سلماسی، با زبان تورکی دشمنی علنی نهمیکردند، حتی به آن سمپاتی نشان میدادند. فارسی بودن گزارش نشریهی مجاهد تبریز در بارهی سعید سلماسی، اما تورکی بودن تشکر سعید سلماسی از آن، تاکید سعید سلماسی در نوشتهی خود به احیا کردن زبان مردم آزربایجان یعنی تورکی به واسطهی تالیف و نشر کتب داستانهای کوتاه به عنوان آخرین مرام خود، همچنین نشر بعضی نوشتهجات تورکی از سعید سلماسی در نشریات قفقاز و اشعاری تورکی که وی علی رغم صغر سن خود سروده (وی در ٢٠ سالهگی به قتل رسید)، .... موید این واقعیت است.
پایان مقدمه
مجاهد روزنامهسی هیئتِ تحریریهسینه، محترم هموطنلهریم!
مجاهد سال اول، شماره ١٤، صص ٢-٣
مجاهد روزنامهسینین ١١نجی شمارهسینده مهماننوازلیق و تلطیف نشانهسییدی که بهندهیه تبریکِ ورود یازیلمیشیدی. مهنیم کیمی بیر عاجزین، حقّینده روزنامهیه یازیلماق چوخ بؤیوک و قیمتلی بیر شرفدیر[2]. لاکین «ادیب» و «محرّر» نامِ جلیلینی متاسّفاً و مجبوراً ردّ ائدهرهم. زیرا که ادبیّاتِ ایرانیّهنین بوتون دنیادا شهرتی و شرفی معروفدور. مهن اؤز نفسیمده او لیاقتی گؤرمورهم، بلکه ادبایِ ملّیهمیزه ده بیر گونه تحقیردیر. بو آز مدّتده بیر چوخ ذواتِ کرامیله تانیشدیم. آنجاق اؤزومو [اونلارا] قلمسیز و علمسیز [بیری، و] فقط بیر آز تانقام[3] ایله اؤز هموطنلهریمه خدمت ایچون گهلدیییمی عرض ائیلهمیشدیم. والآن دهیهرسیز وجودومو و هیچ منزلهسینده اولان تانقامی عزیز وطنیمین لاپ بالاجا بیر احتیاجینا فدا ائیلهمهیه حاضیرام.
گهلهجهکده اگر بیر ایکی سطر یازی یازماغا (دا) موفّق اولسام، او[نونلا] دا، بیر طفلِ معصومون عجزینی اعلام ائدهن گؤزیاشلاری کیمی، اوخویانلارین اورهیینی یاندیراجاق و ترحّم و شفقّتی دعوت ائدهجهک اول[ابیل]سهم خوشبخت اولاجاغام.
و بیر ده بیر چوخ رفقایِ کرام کتباً و لساناً استفسارِ حال و مسلک ائتمیشدیلهر. بنا بر این محترم رفیقلهریمه کمالِ احترام ایله عرضِ تشکّر ائدهرهم. و «صراطِ مستقیم» مطبعهسینین نه مسلکده اولدوغونو و اولاجاغینی سوروشموشدولار. البتّه حقّینیز واردیر. مسلک خصوصونداکی تجسّسونوز چوخ بهجا و روادیر. بیر پارا فتنهجو و مفسد هرزهلهر[ه]، بیز ایرانلیلاری مسلکسیزدیر دییه ادّعا ائیلهیهنلهره صحیح و مُسْکِت بیر جوابدیر.
مهنیم مسلکیم ادبیّاتِ فارسیّهیه کمترانه بیر خدمت و عصرِ حاضرین طرزِ جدیدینی ارائه ائتمهک [دیر]. و بو وسیله ایله به قدر امکان بیر چوخ سیاسی و اجتماعی و ملّی و اقتصادی سببلهره گؤره بیر انقلابِ جدید ظهورا گهتیرمهک ایچون لزوماً و وجوباً چالیشیپ، وطنیمیزین آتیهسینه قابل و لایق و خبردار آداملار حاضیرلاماغا صرفِ مَقدَرَت ائیلهیهجهیهم.
بیز آزهربایجانلیلارا واجبدیر که دوائرِ دولت و مجالسِ ملّتده قبول و مستخدم اولماغیچون فارسیجه[نی] یاخشی تعلیم گؤرهک. زیرا بیزیم رسمی دیلیمیز فارسیدیر. و در ثانی آزهربایجان لسانینی کوچوک کوچوک فایدالی حکایت کتابلاری واسطهسییله احیا ائتمهک، و بیر حسِّ ملّی و محبّتِ وطنی اویاندیرماق مهنیم مسلکیمین آخیریمجیسیدیر.
دوشوندویوم ترقّیی ایران، افتخاریم ایرانلیلیق، مقدّس تانیدیغیم وطن [ایران]دیر.
عمومِ قارئینِ کرامین عفوینی خواهش ائیلهر و ختمِ کلام ائد[یره]م.
امضاءِ خاکپایِ وطنپرستان و ترقّیپروران
سعید خلیلزاده سلماسی
معارفپروران را مژده که:
مجاهد سال اول. شماره ١١، صفحه ٤
نقداً یک فقره احتیاج فوری ما به اقدامات وطنپرورانهی ادیب اکرم و نویسندهی محترم جناب سعید سلماسی که حقیقتاً در این موقع احتیاج مانند ملک رحمت با یک دستگاه مطبعه و مقدار کافی حروفات خوشخط ریزه و وسط و درشت وارد شدهاند وجود امثال این نورسیدهگان وطن بسیار غنیمت است. خداوند موفق بهدارد! انشاء الله بعد از این در مطبوعات تبریز مقالات نظم و نثر جناب سعید سلماسی را مینگاریم تا بدون معرف ثانوی معروف گردد.
[1] نحلههای فکری مخدوش
و هویتهای ملی معیوب بعضی از نخبهگان تورک: آزربایجانگرایی و چپ ایرانی
[2] جوملهده یانلیشلیق
واردیر. بئله دوزهلتیلهبیلیر: مهنیم کیمی بیر عاجزه، حقینده روزنامهده یازیلماسی،
چوخ بؤیوک و قیمتلی بیر شرفدیر.
[3] تانخا، تانقا، تهنگه: کلمهی تنخواه در فارسی محرف کلمهی تورکی تنگهTenge Danga, Dınqır, Tanka, Ténga, Té[ñ]gé,
Tınqa, Tinge به معنی واحد پول و وزن، نام سکهای طلا در اراضی ایران کنونی به دورهی
دولتهای تورک، ... است.
No comments:
Post a Comment