باز هم معضل رسمیت سراسری زبان تورکی
مئهران باهارلی
سؤزوموز
در قدردانی از گرامیداشت روز جهانی زبان مادری در شهرهای تورکایلی: تهران، قوم، زنجان، سولدوز (نقده)، اورمو (اورمیه)، قوشاچای (میاندواب)، اردبیل، پیشگین شهر (خییوو)، خوی و .......
سانسور تاسفانگیز، اما خودافشاگرانه
به مناسبت روز جهانی زبان مادری، در بسیاری از شهرهای تورکایلی از جمله در تهران، قوم، زنجان، سولدوز (نقده)، اورمو (اورمیه)، قوشاچای (میاندوآب)، اردبیل، پیشگین شَهَر (خییوو، مشگین شهر)، تبریز و .... تحت تدابیر امنیتی و پلیسی فوق العاده شدید تظاهرات و مراسمی برگزار شد. در این تظاهرات ضد آپارتاید زبانی و ضد راسیستی بیسابقه در تاریخ ایران، یکبار دیگر خواست صریح ملت تورک مبنی بر رسمی شدن زبان تورکی بر زبان آورده شد. اخبار تظاهرات سنتشکن مذکور، مطابق معمول و در راستای سیاست انکار، از سوی رسانههای دولتی و همچنین رسانههای پوزیسیونی و اپوزیسیونی فارس موسوم به سراسری بایکوت و سانسور شد. در چند رسانهی معدود فارسی موسوم به سراسری نیز که اشارهای به این تظاهرات گردید، پیام بسیار صریح و خواست اصلی و بنیادین تظاهرات کنندهگان که عبارت از «رسمی شدن زبان تورکی در ایران» است، با گستاخی تمام به شکل «خواست برای آموزش زبان مادری از سوی آذریزبانان» تحریف و واژگونه نمایانده شد.
در ایران «مسالهی زبان تورکی»، «مسالهی آموزش زبان تورکی به هموطنان آذریزبان» نیست. حتی «آموزش به زبان تورکی»، یعنی تدریس همهی مفردات از مهد کودک تا دانشگاه به زبان تورکی هم نیست. مسالهی تامین برابری ملتهای کائن و باشنده در ایران در قانون اساسی و در عمل، لغو بندهای مربوط به رسمی و دولتی بودن انحصاری زبان و خط فارسی در قانون اساسی، رسمی و برابر اعلام شدن همهی زبانهای ملی رایج در ایران با ذکر نام تک تک آنها در قانون اساسی (مشخصاً تورکی، فارسی، لوری، کوردی، عربی، بلوچی، تورکمنی، لاری، گلیکی، مازنی، خلجی، تالشی، تاتی، ...) و علاوه بر آنها در مورد خاص زبان تورکی، اعلام زبان تورکی - به همراه زبان فارسی و یا بدون آن - به عنوان زبان سراسری کشور و زبان رسمی دولت مرکزی ایران در قانون اساسی است. یعنی شناختن همهی حق و حقوقی که زبان فارسی و ملت فارس هم اکنون در ایران از آن برخوردار است، برای ملتهای دیگر و در راسشان ملت تورک کائن در ایران.
در ایران، فارسی یعنی زبان و فرهنگ ملت دوم این کشور، رسمی است، اما زبان و فرهنگ ملتهای دیگر، از جمله تورکی یعنی زبان ملت اول کشور، غیر رسمی است. این وضعیت قابل قبول و ادامه نیست و حکماً میباید عوض شود. رسمی، دولتی و آموزشی و .. بودن انحصاری زبان فارسی، برای مردمان ایران مخصوصاً ملتهای غیر فارس آن و در راس آنها ملت تورک مضر، تهدید حیاتی و غیر قابل تحمل است. میباید سلطهی انحصاری زبان فارسی و فرهنگ قوم فارس در ایران خاتمه یابد و زبان و فرهنگهای ملتهای ساکن در ایران و در راس آنها ملت تورک، که اکثریت نسبی مردم ایران را تشکیل میدهد، رسمی اعلام گردد. در غیر این صورت، باقی ماندن ملت تورک در ترکیب کشور «ایران فارسی»، معنی و ضرورت و منطق و توجیهی مقبول و معقول نهدارد.
زبان صرفاً وسیلهای برای ارتباط بین انسانها نیست
زبان صرفاً وسیلهی ارتباط بین انسانها نهبوده، میتواند به عنوان ابزار اِعمال قدرت از سوی دولتها، عامل یکسانسازی، محو فرهنگها و زبانهای دیگر و محملی برای اجرای ایدئولوژیهای راسیستی و بنیادگرائی و توتالیتاریسم و ... به کار رود، همان عملکرد و نقشی که زبان فارسی در ایران امروز دارد. و این زشتترین و نفرت انگیزترین عملکردها و نقشهای متصورهی یک زبان است.ּ در ایران، زبان ٧٠٪ از مردمان این کشور از تمام صحنههای قانونی، حقوقی، اجتماعی، علمی، هنری، اداری و رسانهای غائب است و دولت با تمام امکاناتش سعی در تحمیل و جایگزین ساختن زبان قوم اقلیت ٣٠٪ فارس بر ملل غیر فارس ساکن در ایران دارد. در چنین شرایطی، آموزش و گسترش زبان، ادبیات و فرهنگ فارسی، اساسیترین ابزار دولت برای یکسانسازی و فارسسازی ملتهای ساکن در ایران و در راس آنها ملت تورک و تحقق اهداف مینیامپریالیستی قومیتگرایان افراطی فارس در سلطه بر تورکایلی و لورستان و عربستان و بلوچستان و تورکمنستان و لارستان و مازندران و گیلان و کوردستان و ....، حتی کل منطقه است (برخی از این اهداف مینیامپریالیستی، در کتاب محسن رضائی به شکل «تبدیل زبان فارسی به زبانی منطقهای» فرمولیزه شدهاند). اکنون در ایران، بیهیچ شکی زبان فارسی رسمی؛ دارای نقشی استعماری، ضد مدنیت و ضد مودرنیته، ضد توسعه، ضد تولرانس، ضد تکثر و ضد دموکراسی است. بارها گفتهایم و باز هم خواهیم گفت: برای ملت تورک، زبان فارسی رسمی و تحمیلی، سمبول تاریکی قرون وسطی، سمبول شوونیسم پهلوی و آریاپرستی، سمبول ناسیونال فاشیسم فارسی، سمبول تحمیل و تحقیر ملی و سلب آزادیهای دموکراتیک و حقوق ملیاش، و سمبول بنیادگرایی شیعی و استبداد شرقی است.
از آغاز قرن بیستم تاکنون، سیاست درازمدت و استراتژیک قومیتگرایان افراطی فارس و دولتهای استعماری صلیبی - اوروپایی عبارت بوده است از تبدیل گام به گام «زبان قوم اقلیت فارس» نخست به «زبان رسمی» کشور، بعد از آن به «زبان رابط» بین ملل ساکن در ایران، سپس به «زبان مشترک» مردم (زبان دوم همهی ایرانیان)، و در نهایت به «زبان مادری» (زبان اول) همهی آنها. جنبش ضد تورک مشروطیت هدف نخست، یعنی رسمی نمودن زبان فارسی؛ و رژیم پهلوی هدف دوم یعنی تبدیل فارسی به زبان رابط ملل ساکن در ایران را با موفقیت محقق کردند. اکنون نیز جمهوری اسلامی، اگرچه بیهوده، و در ادامهی وظیفه، در حال اجرای دو هدف بعدی باقیمانده، یعنی تبدیل فارسی به زبان مشترک و در نهایت به زبان مادری همهی ایرانیان است.
از همین روست که میباید تذکر داد و آگاه بود که هر گونه تغییر و دخل و تصرف دولتی و اجباری حادثه در وضعیت زبانهای رایج در ایران و مشخصاً ارتقاء موقعیت زبان قوم اقلیت فارس به عنوان زبان مشترک، رابط و یا تنها زبان رسمی دولت مرکزی ایران، پس از حرکت پانایرانیستی مشروطیت و به روی کار آورده شدن دولت پهلوی تا به امروز، مطلقاً فاقد مشروعیت و حقانیت بوده و از طرف اورگانهای فرهنگی و سیاسی صلاحیتدار ملتهای ساکن در ایران نهباید به رسمیت شناخته شوند و شناخته نهخواهند شد. و طبیعتاً اینگونه ارتقاء موقعیتها برای زبان فارسی در طول قرن بیستم هم، در بازسازی و ساختار ایران دموکراتیک هرگز و اصلاً ملاک عمل قرار نهخواهد گرفت.
زبان فارسی در شرایط آزاد - حتی اگر تنها زبان دنیا هم باشد - هرگز نهمیتواند زبان ملی، مادری، مشترک، رسمی، رابط و هیچ چیز دیگر ملت تورک و دیگر ملل غیر فارس منطقه باشد. این زبان که به جز فارسها زبان ملی و زبان مادری دیگر ملل ساکن در ایران و جامعهی روشنفکریشان نیست؛ زبان حکومت مرکزی، زبان کودتاهای دموکراسیشکن، استعمار داخلی، سمبول دخالت خارجی و ذهنیت صلیبی ضد تورک، ابزار اجرای نقشههای مینیامپریالیستی شوونیسم فارسی و نسلکشی زبانی و نسلکشی ملی و محو فرهنگ و هویت تورک است. نقشههایی که باید با تمام قوا و از جمله با ترک داوطلبانهی فارسینویسی تورکان در هم شکسته شوند. و البته که این مقام، مقولهای جدا از تعصب و تنگنظری است. بلکه مربوط به این واقعیت است که اتحاد و همزیستی در ایران، و یکپارچه ماندن آن با تحمیل زبان و فرهنگ فارسی به ملتهای دیگر بهدستآمدنی و شدنی نیست.
گئرچهیه هو
No comments:
Post a Comment