Wednesday, February 15, 2017

رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته

رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته

 

مئهران باهارلی

 

٠٧ یئلین‌آی، تویوق ایلی، ٢٠٠٥


رسمیت انحصاری زبان فارسی محصول شرایط خاص ربع اول قرن بیستم و سوء استفاده‌ی رهبران سیاسی وقت از آن‌ها بود. اکنون شرایط ایران و منطقه و جهان به کلی عوض شده است. آشنایی و آگاهی عمیق‌تر با مقوله‌ی حقوق جهان‌شمول بشر در هر دو بُعد فردی و گروهی، پیدا شدن حساسیت در باره‌ی لزوم حفظ و پاسداری از زبان‌ها و فرهنگ‌های ملی و بومی و تبدیل این حساسیت و رفتار به یک نورم جهانی، وقوف بر واقعیت مخفی نگاه داشته شده‌ی رسمی – دولتی بودن زبان تورکی به عنوان یک زبان عمومی کشور در یک هزار سال گذشته، اطلاع یافتن ملت تورک ساکن در ایران از کم و کیف وجود و زوایای گوناگون سیاست رسمی دولت ایران برای نابود ساختن و ریشه‌کن کردن زبان تورکی از ایران و مخصوصا از تورک‌ایلی (منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران تقسیم شده بین ١٤ استان، و یا «تورکستان» سابق) پس از دوره‌ی انجمن معارف ١٨٩٨- مشروطیت ۱۹۰۶-کودتای رضاخان ۱۹۲۰، و از همه مهم‌تر خودآگاهی ملت تورک ساکن در ایران بر هویت و حقوق ملی‌اش و متوجه شدنش بر واقعیت سنگینی‌ توده‌ی تورک‌زبان – تورک تبار در جمعیت ایران و پوتانسیل‌های خود، .... نه تنها با وصایت قوم - ملت فارس و زبان و فرهنگش بر ایران و در این میان رسمی بودن انحصاری زبان فارسی به هیچ وجه هم‌خوانی ندارد، بلکه ادامه‌ی آن را امری مطلقا غیر ممکن می‌سازد. به این‌ها پذیرش و شناخته شدن هویت ملی و زبان‌های ملت‌های گوناگون در کشورهای همسایه‌ی افغانستان، عراق، تورکیه و ... را نیز می‌بایست افزود.

اکنون همه آگاه شده‌اند که اجبار و تحمیل زبان و فرهنگ فارس در ایران، کشوری که اکثریت مطلق جمعیت آن را ملت‌های غیر فارس تشکیل می‌دهد، از مشروعیتی تاریخی برخوردار نیست. اعلام زبان محلی قوم - ملت اقلیت فارس‌زبان به عنوان یک زبان گویا ملی، مشروعیت و قانونیت خود را نه از پذیرش داوطلبانه‌ی ملت‌های ساکن در ایران، بلکه از طریق توطئه‌های پارسیان هندی – شعوبیا و ذهنیت صلیبی - استعمار انگلیس و سرنیزه‌ی رضاخان برای مهندسی هویت ملی مردمان ساکن در ایران کسب کرده است. برآیند همه‌ی این عوامل باعث گردیده که برای نخستین بار در تاریخ معاصر، ملت تورک به همراه دیگر ملت‌ها و گروه‌های ملی ساکن در ایران، صراحتا وصایت قوم - ملت فارس و زبان و فرهنگش و در این میان حاکمیت انحصاری زبان «محلی» فارسی و سلطه‌ی سیاسی قوم - ملت اقلیت فارس (تاجیک‌های غربی سابق) بر کشور کثیرالمله و دولت ایران را زیر سوال ببرد و خواستار پایان دادن به این وضعیت آبسورد، بی‌معنی و ناپسند شود.

مودرنیته، جوهر پروژه‌ی دموکراسی در قرن بیستم است. مودرنیته یعنی رها شدن از وصایت. امروزه تئوری و گفتمان دموکراسی علاوه بر «حق رای»، «حق مشارکت» و «حق تمثیل برابر» را نیز به یک درجه و هم‌زمان در بر می‌گیرد. به بیان دیگر آنانی که خواستار لغو رسمیت انحصاری زبان فارسی شده و پایان دادن به وصایت قوم - ملت فارس و زبان و فرهنگش بر ایران را طلب می‌کنند، عملا جوهر مودرنیته و راه دموکراسی را به مردمان کشور ایران نشان می‌دهند. و هنگامی که از شناخت، برابری، مشارکت و تمثیل رسمی ملل و زبان‌های غیرفارس ایران در ساختار دولت و تعریف هویت ایرانی صحبت و دفاع می‌کنند، به واقع از مودرنیته و دموکراسی صحبت و دفاع می‌نمایند.

مسئله‌ی زبان‌های ملل ساکن در ایران (و رسمی شدن دو ژور – حقوقاً زبان تورکی در مقیاس سراسری و دولت مرکزی)، در مرکز مبارزه‌ی دموکراتیک ملل ساکن در ایران قرار دارد. تا زمانی که ملل غیر فارس ایران و در راس آن‌ها ملت تورک در ساختار نظام و کشور از حق مشارکت برابر و نیز حق تمثیل برابر - از تمثیل برابر زبان و هویت خود به صورت رسمی در ساختار دولت و تعریف هویت ایرانی و دولتی شدن زبان‌هایشان گرفته تا خودگردانی اداری و سیاسی و دولت فدرال – کونفدرال و یا جماهیری و .... - برخوردار نشوند، نمی‌توان از دموکراسی و جامعه‌ای مودرن صحبت کرد. زبان دموکراسی در ایران تورکی است، لوری است، بلوچی است، اما فارسی اجباری و جانشین نیست. فارسی اجباری و جانشین تنها می‌تواند زبان استعمار، مهندسی هویت قومی - ملی اوریانتالیستی، نژادپرستی و نسل‌کشی زبانی باشد.

بنظر می‌رسد بسیاری از نخبه‌گان فارس در ایران، فعالین سیاسی و حقوق بشری‌اش و نیز شماری معدود از فعالین تورک طبقه شده در مقوله‌ی مانقورت - گؤزقامان (منسوب به جریانات چپ ایرانی، آزربایجان‌گرایی ایران‌گرا، ...) که هنوز خواستار رسمی ماندن انحصاری زبان فارسی‌اند، درک و بینش درست و امروزی از مساله‌ی ملی در ایران و در این میان مساله‌ی ملی تورک، مودرنیته و دموکراسی ندارند. دموکراسی، اگر به معنی گزیدن بهترین‌ها باشد، وصایت فرهنگی - زبانی فارسی و رسمیت انحصاری زبان فارسی بدترین و ارتجاعی‌ترین گزینش‌ها و گزینه‌ای صددرصد غیر دموکراتیک است. هر قانون اساسی در کشور کثیرالمله‌ی ایران که اصل رسمی و دولتی بودن انحصاری زبان فارسی و وصایت زبانی – فرهنگی - سیاسی قوم - ملت فارس در آن گنجانیده شده باشد؛ و یا هر شخصیت، گروه سیاسی و یا نیروی اجتماعی که مخالف رسمیت و دولتی شدن زبان تورکی در ایران در مقیاس سراسری و در سطح دولت مرکزی و توسط قانونی اساسی (دو ژور) باشد، واپس‌گرا و از همان آغاز دشمن تجدد - مودرنیته و خصم دموکراسی – مردم‌سالاری، و بدخواه مردمان ایران است.

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت عمومی زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است

مفاهیم مودرنیته، سکولاریسم و مشروطیت .... همه در درجه‌ی اول از طریق امپراتوری عثمانلی و در درجه‌ی دوم قفقاز، یعنی همسایه‌گان تورک به ایران و تورک‌ایلی وارد شده‌اند. یکی از دلائل مهم این پدیده آن بود که در قرون هیجده و نوزده و ربع اول قرن بیستم، علاوه بر حاکمیت و مقامات رسمی، قاطبه‌ی نخبه‌گان و روشن‌فکران در ایران که اکثریت نزدیک به همه‌ی آن‌ها تورک بودند، مسلط بر زبان تورکی و کاملا آشنا به ادبیات سیاسی روز تورک در عثمانلی و قفقاز بودند.

در این نوشته عکس چند نشریه‌ی تورک عثمانلی و قفقازی (شرق روس، تورک سؤزو، تورک یوردو و عدالت) را آورده‌ام که دارای مشترکان و آبونه‌چی‌هایی در ایران - عجمستان و تورک‌ایلی هم بودند. قابل توجه است نشریات تورک سؤزو و تورک یوردو که معتبرترین نشریات روشن‌فکری و فرهنگی جریان ملی‌گرایی تورک و از اورگان‌های حزب «اتحاد و ترقی» و تشکیلات «تورک اوجاق‌لاری» بودند، از همان شماره‌ی نخست اعلام می‌کنند که در ایران - عجمستان دارای مشترکان می‌باشند. این نشان می‌دهد در ربع اول قرن بیستم (سال‌های انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول) علاوه بر صدها هزار تورک و غیر تورک ایرانی که در قفقاز و عثمانلی به کار و زنده‌گی و در این میان هزاران تن به خدمت در اوردوی عثمانلی مشغول بودند، قاطبه‌ی نخبه‌گان تورک و حتی غیر تورک در داخل ایران و تورک‌ایلی هم مستقیما مطبوعات تورک قفقاز و عثمانلی، به ویژه نشریات مربوط به جریانات ملی‌گرایی تورک (تورک یوردو، تورک سؤزو، ...) را خوانده و تعقیب می‌کردند (این موضوع را در یک نوشته‌ی جداگانه بررسی کرده‌ام).

 به عبارت دیگر، در نیمه‌ی دوم قرن نوزده و نیمه‌ی اول قرن بیستم، زبان تورکی کانال ارتباط تورک‌ها و دیگر مردمان ایران با جهان مودرن و ذهنیت معاصر بود. این یگانه‌گی زبانی، ارتباط انسانی و مراوده‌ی فرهنگی بین تورکان ساکن در ایران و تورک‌ایلی با فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی عثمانلی - قفقاز یکی از دلائلی است که دولت‌های ضد تورک و فارس‌گرای ایران بعد از مشروطیت (۱۹۰۶) و بویژه دولت کودتای رضاخانی (۱۹۲۰) – پهلوی و در ادامه‌ی آن‌ها جمهوری اسلامی ایران، کمر به ریشه‌کن کردن زبان تورکی از ایران و تورک‌ایلی و ناتوان کردن مردم و نخبه‌گان تورک و غیر تورک از تورکی‌نویسی و تورکی‌خوانی بستند. تا با بی‌سواد کردن آن‌ها در تورکی و ایزوله کردنشان از قفقاز و مخصوصا آناتولی، ارتباط آن‌ها با دنیای مودرن و ذهنیت و تمدن معاصر بشری، و در نتیجه به زعمشان تهدید دموکراتیزاسیون و سکولاریسم و .... در ایران را هم از بین ببرند. و نسبتا موفق هم شدند.

نتیجه آن شد که اکنون نه تنها مقامات و نخبه‌گان فارس، حتی بسیاری از خود تورک‌ها در ایران و در تورک‌ایلی، اخبار و حوادث تورکیه و جمهوری آزربایجان و کلا همه چیز  مربوط به تورکان از تاریخ تا فرهنگ ... را صرفا از طریق رسانه‌ها و نوشته‌جات فارسی - که ذاتا دارای «فیلیتر ضد تورک» هستند و به «بیماری تورک‌کوری» مبتلایند و خودشان هم اخبارشان را از منابع غربی و کوردی و ارمنی و ... افراطی ضد تورک‌تر اخذ و ترجمه می‌کنند- تعقیب می‌نمایند.

مشابه این اتفاق در تورکیه با لاتین‌سازی و پاک‌سازی زبان تورکی در آنجا اتفاق افتاده و مقامات و نخبه‌گان تورکیه‌ای، حوادث ایران و حتی مسائل مربوط به ملت تورک ساکن در ایران را از طریق کانال‌ها و رسانه‌ها و نوشته‌جات فارسی حتی اوروپائی، که آن‌ها هم تقریبا همه «فلیتر ضد تورک» دارند و به «بیماری تورک‌کوری» مبتلایند، تعقیب می‌کنند......  اساسا در دوره‌ی کمالیستی و جمهوریت، روایت جمهوری تورکیه از ملت تورک ساکن در ایران و دیگر ملل تورکیک آن، تماما ماخوذ از روایت جمهوری آزربایجان است که خود محصول و ملقمه‌ای از هویت ملی و تاریخ‌نگاری‌ها و روایت‌های ضد تورک و تماما دروغ ساخته و پرداخته‌ی پان ایرانیسم، صلیبیان و استالینیزم است.

از همین روست که تورکی‌نویسی و تورکی‌خوانی تورک‌ها و غیر تورک‌ها و به ویژه رسمیت دو ژور (توسط قانون اساسی) زبان تورکی در ایران در مقیاس سراسری – سطح دولت مرکزی، و درهم شکستن تسلط و حاکمیت انحصاری زبان فارسی، علاوه بر یک امر حقوق بشری، یک ضرورت و نیاز مودرنیته و لازمه‌ی توسعه، مدنی و معاصر شدن این کشور است ...








مسئله‌ی زبان‌های ملل ساکن در ایران و رسمی شدن دو ژور – حقوقاً زبان تورکی در مقیاس سراسری، در مرکز مبارزه‌ی دموکراتیک ملل ساکن در ایران قرار دارد. تا زمانی که ملل غیر فارس ایران و در راس آن‌ها ملت تورک در ساختار نظام و کشور از حق مشارکت برابر و نیز حق تمثیل برابر - از تمثیل برابر زبان و هویت خود به صورت رسمی در ساختار دولت و تعریف هویت ایرانی و دولتی شدن زبان‌هایشان گرفته تا خودگردانی اداری و سیاسی و دولت فدرال و .... - برخوردار نشوند، نمی‌توان از دموکراسی و جامعه‌ای مودرن صحبت کرد. زبان دموکراسی در ایران تورکی است، لوری است، بلوچی است، اما فارسی اجباری و جانشین نیست. فارسی اجباری و جانشین تنها می‌تواند زبان استعمار، مهندسی هویت قومی - ملی اوریانتالیستی، نژادپرستی و نسل‌کشی زبانی باشد.

بنظر می‌رسد بسیاری از نخبه‌گان فارس در ایران، فعالین سیاسی و حقوق بشری‌اش و نیز شماری معدود از فعالین تورک (منسوب به جریانات چپ ایرانی، آزربایجان‌گرایی ایران‌گرا، ...) که هنوز خواستار رسمی ماندن انحصاری زبان فارسی‌اند، درک و بینش درست و امروزی از مساله‌ی ملی در ایران و در این میان مساله‌ی ملی تورک، مودرنیته و دموکراسی ندارند. دموکراسی، اگر به معنی گزیدن بهترین‌ها باشد، وصایت فرهنگی - زبانی فارسی و رسمیت انحصاری زبان فارسی بدترین و ارتجاعی‌ترین گزینش‌ها و گزینه‌ای صددرصد غیر دموکراتیک است. هر قانون اساسی در کشور کثیرالمله‌ی ایران که اصل رسمی و دولتی بودن انحصاری زبان فارسی و وصایت زبانی – فرهنگی - سیاسی قوم - ملت فارس در آن گنجانیده شده باشد؛ و یا هر شخصیت، گروه سیاسی و یا نیروی اجتماعی که مخالف رسمیت و دولتی شدن زبان تورکی در ایران در مقیاس سراسری و توسط قانونی اساسی (دو ژور) باشد، واپس‌گرا و از همان آغاز دشمن تجدد - مودرنیته و خصم دموکراسی – مردم‌سالاری، و بدخواه مردم ایران است.

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است

مفاهیم مودرنیته، سکولاریسم و مشروطیت .... همه از طریق عثمانلی و در درجه‌ی دوم قفقاز، یعنی همسایه‌گان تورک به ایران و تورک‌ایلی وارد شده‌اند. یکی از دلائل مهم این پدیده آن بود که در قرون هیجده و نوزده و ربع اول قرن بیستم، علاوه بر حاکمیت و مقامات رسمی، قاطبه‌ی نخبه‌گان و روشن‌فکران در ایران که اکثریت نزدیک به همه‌ی آن‌ها تورک بودند، مسلط بر زبان تورکی و کاملا آشنا به ادبیات سیاسی روز عثمانلی و قفقاز بودند.

در این نوشته عکس چند نشریه‌ی تورک عثمانلی و قفقازی (شرق روس، تورک سؤزو، تورک یوردو و عدالت) را آورده‌ام که دارای مشترکان و آبونه‌چی‌هایی در ایران - عجمستان و تورک‌ایلی هم بودند. قابل توجه است نشریات تورک سؤزو و تورک یوردو که معتبرترین نشریات روشن‌فکری و فرهنگی جریان ملی‌گرایی تورک و از اورگان‌های حزب «اتحاد و ترقی» و تشکیلات «تورک اوجاق‌لاری» بودند، از همان شماره‌ی نخست اعلام می‌کنند که در ایران - عجمستان دارای مشترکان می‌باشند. این نشان می‌دهد در ربع اول قرن بیستم (سال‌های انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول) علاوه بر صدها هزار تورک و غیر تورک ایرانی که در قفقاز و عثمانلی به کار و زنده‌گی و در این میان هزاران تن به خدمت در اوردوی عثمانلی مشغول بودند، قاطبه‌ی نخبه‌گان تورک و حتی غیر تورک در داخل ایران و تورک‌ایلی هم مستقیما مطبوعات تورک قفقاز و عثمانلی، به ویژه نشریات مربوط به جریانات ملی‌گرایی تورک (تورک یوردو، تورک سؤزو، ...) را خوانده و تعقیب می‌کردند (این موضوع را در یک نوشته‌ی جداگانه بررسی کرده‌ام).

 به عبارت دیگر، در نیمه‌ی دوم قرن نوزده و نیمه‌ی اول قرن بیستم، زبان تورکی کانال ارتباط تورک‌ها و دیگر مردمان ایران با جهان مودرن و ذهنیت معاصر بود. این یگانه‌گی زبانی، ارتباط انسانی و مراوده‌ی فرهنگی بین تورکان ساکن در ایران و تورک‌ایلی با فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی عثمانلی - قفقاز یکی از دلائلی است که دولت‌های ایران بعد از مشروطیت (۱۹۰۶) و بویژه دولت کودتای رضاخانی (۱۹۲۰)، کمر به ریشه‌کن کردن زبان تورکی از ایران و تورک‌ایلی و ناتوان کردن مردم و نخبه‌گان تورک و غیر تورک از تورکی‌نویسی و تورکی‌خوانی بستند. تا با بی‌سواد کردن آن‌ها در تورکی و ایزوله کردنشان از قفقاز و آناتولی، ارتباط آن‌ها با دنیای مودرن و ذهنیت و تمدن معاصر بشری، و در نتیجه به زعمشان تهدید دموکراتیزاسیون و سکولاریسم و .... در ایران را از بین ببرند. و نسبتا موفق هم شدند.

نتیجه آن شد که اکنون نه تنها مقامات و نخبه‌گان فارس، حتی بسیاری از خود تورک‌ها در ایران و در تورک‌ایلی، اخبار و حوادث تورکیه و جمهوری آزربایجان و کلا همه چیز  مربوط به تورکان از تاریخ تا فرهنگ ... را صرفا از طریق رسانه‌ها و نوشته‌جات فارسی - که ذاتا دارای «فیلیتر ضد تورک» هستند و به «بیماری تورک‌کوری» مبتلایند و خودشان هم اخبارشان را از منابع غربی و کوردی و ارمنی و ... افراطی ضد تورک‌تر اخذ و ترجمه می‌کنند- تعقیب می‌نمایند (مشابه این اتفاق در تورکیه با لاتین‌سازی و پاک‌سازی زبان تورکی در آنجا اتفاق افتاده و مقامات و نخبه‌گان تورکیه‌ای، حوادث ایران و حتی مسائل مربوط به ملت تورک ساکن در ایران را از طریق کانال‌ها و رسانه‌ها و نوشته‌جات فارسی حتی اوروپائی، که آن‌ها هم تقریبا همه «فلیتر ضد تورک» دارند و به «بیماری تورک‌کوری» مبتلایند، تعقیب می‌کنند.....).

از همین روست که تورکی‌نویسی و تورکی‌خوانی تورک‌ها و غیر تورک‌ها و به ویژه رسمیت سراسری و دو ژور (توسط قانون اساسی) زبان تورکی در ایران و درهم شکستن تسلط و حاکمیت انحصاری زبان فارسی، علاوه بر یک امر حقوق بشری، یک ضرورت و نیاز مودرنیته و لازمه‌ی توسعه، مدنی و معاصر شدن این کشور است ...


مواضع غير ملی و ضد تورک دمکراتهای آزربايجان:

تبریز مرکز جنبش ملیت‌گرایی ایرانی بوده است
کتاب درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد مدرسه‌ی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
همدان می‌خواست تورکی، زبان رابط بین المللی جهان اسلام شود
نیروهای عثمانی و آزادسازی زبان تورکی در تورک‌ائلی –آزربایجان اتنیک و ایران
موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی  به ادعای عبدالله بهرامی
دستور موکد خيابانی برای تحميل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبيه آنان به جرم تورکی‌گويی به روايت ناصح ناطق
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دمکراتهای آزربایجان
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: فیوضات و طراحی نسل کشی ملی و زبانی تورکی در ایران
مبارزه‌ی قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دمکراتهای آزربایجان با تورک‌گرایان و قائلین به عدم مرکزیت (فدرالیستها، آزادی‌خواهان و ملیون واقعی)
کمیته‌ی تروریستی خیابانی- دمکراتهای آزربایجان
اخلالگری‌ها و سابوتاژهای دمکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک بومی-عثمانی
خیانت عده‌ای از دمکراتهای آزربایجان و اشغال اورمیه توسط سیمیتقو
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان مشروطه‌طلب و دمکراتهای آزربایجان:  برآمدن رضاشاه

تحميل زبان فارسی به تورکها:

دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورکها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
زدن افسار الاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف بزنند
تکلم به لهجه‌ی اجنبی تورکی اکیداً ممنوع است. با زبان شیرین فارسی صحبت کنید!
یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس
خانم معلم و صندوق جریمه‌ی تکلم به زبان تورکی
جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی
قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتاب‌سوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
رابینو: روستائیان همدان تورک‌اند و کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند.
دانش‌آموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند
بخشنامه‌ی اداره‌ی فرهنگ آزربایجان برای رایج ساختن نام و هویت قومی آذری و آذربایجانی به جای تورک

نسل‌کشی زبانی تورکی در ايران:

مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی
سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است
هویت‌پروری و برابری‌خواهی ملی تورک، مبارزه‌ای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم
ناسیونالیستهای افراطی فارس و پان‌ایرانیستها، از چپ و راست و بنیادگرا و ... نازیستهای ایران و خاورمیانه‌اند.
کانون مبارزه با نژادپرستی و تورک‌ستیزی در ایران
نه‌‌ای به آن چشمهای مهربان و پر امید
آقای آیت الله، شما چرا تورکی یاد نگرفته‌اید؟!
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئله‌ی خط و زبان تورکی
تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران
بهار تورکی‌زبانان ایران
مصوبه‌ی حکومت احمدی‌نژاد در باره‌ی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری زبان و ادبیات تورکی در دانشگاهها
يکی بر سر شاخ، بن می‌بريدو يا يونسی دستيار رئيس جمهور و بطحايي وزير آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سيا هستند

ضرورت رسميت يافتن زبان تورکی

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مدرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است
همه‌ی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند
رفع بعضی از شبهات در باره‌ی رسمیت زبان تورکی
باز هم معضل رسمیت زبان تورکی
دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی
رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دمکراسی و مدرنیته
افول ستاره‌ی زبان فارسی به عنوان زبان رابط. فارسی می‌باید به مرزهای طبیعی خود عقب‌نشینی کند
عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
اعلامیه جهانی حقوق زبانی  Universal Declaration of Linguistic Rights
در دفاع از تاتها، تالشها، گیلکها و حقوق و زبانشان
مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)

No comments:

Post a Comment