Saturday, February 18, 2017

مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی

مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی

 

مئهران باهارلی

 

٠٧ یئلین آی، تویوق ایلی، ٢٠٠٥


آنچه امروز در عرصه‌ی زبانی و ملی در ایران اتفاق می‌افتد

آنچه امروز در عرصه‌ی زبانی و ملی در ایران اتفاق می‌افتد و در جریان است، مصداق بارز نژادپرستی کلاسیک و نهادینه بوده و می‌توان آن را در «نژادپرستی زبانی»، «نسل‌کُشی زبانی»، «زبان‌کُشی دولتی» و «استعمار داخلی» خلاصه نمود.

پس از تاریخ ١٨٩٨- ١٩٢٠، دولت ایران با خیانت به اتباع و شهروندان تورک خود، از ایجاد و توسعه‌ی شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین ایران و بویژه تورک‌ایلی، و تدریس و تعلیم و تعلم اجباری و انحصاری به زبان فارسی، به عنوان ابزاری برای ریشه‌کن کردن تورکی که یکی از دو زبان عمومی و رسمی – دولتی در تاریخ هزار سال اخیر ایران بود، تغییر جبری زبان مادری و ملی تورک‌ها به فارسی، نسل‌کُشی زبانی و قوم‌کُشی ملی تورک‌ها، و آسیمیلاسیون - فارس‌سازی اجباری آن‌ها استفاده کرده است و می‌کند. در همین راستا، رسمی و دولتی ننمودن زبان عمومی تورکی در مقیاس سراسری و دولت مرکزی (و زبان‌های دیگر ملل باشنده در کشور کثیرالمله‌ی ایران در مناطق ملی خود)، عمده‌ترین تدبیر دولتی برای ریشه‌کن کردن زبان تورکی، و رسمی و دولتی نمودن انحصاری زبان فارسی در مقیاس سراسری و دولت مرکزی و در تمام مناطق ملی غیر فارس، عمده‌ترین تدبیر دولتی برای جایگزین کردن زبان تحمیلی و قاتل فارسی در ایران است (دولت ایران پس از انقلاب مشروطیت - کودتای غیر قانونی رضاخان، به دست خود موقعیت و منزلت قبلا مقبول و خوشایند زبان فارسی برای تورک‌ها و تورک‌ایلی را دیگرگون کرده و با موفقیت آن را به یک زبان تحمیلی، استعماری و قاتل تبدیل نموده است).

به عنوان نمونه طبق ١٩ سند - گزارش رسمی مربوط به سال‌های ١٣٠١-١٣٠٤ از وزارت‌خانه‌های امور خارجه، جنگ و معارف دوره‌ی سردار سپه که قبلا در سؤزوموز منتشر شده‌اند (۱) و اَسناد اعتراف رسمی به وجود سیاست دولتی آسیمیلاسیون فرهنگی - ملی اجباری تورک‌ها و زبان‌کُشی – قوم‌کُشی توده‌ی تورک پس از کودتای سوم اسفند -١٩٢٠ در ایران می‌باشند، هدف غائی دولت ایران از ترویج زبان فارسی به زور و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی در مناطق تورک نشین و از جمله در آزربایجان به جبر، صراحتا به صورت «منسوخ کردن زبان تورکی و جایگزین کردن فارسی به جای تورکی در اندک مدت»  اعلان شده است. این، تعریف دقیق زبان‌کُشی است. از آنجائی که زبان تورکی، رکن اساسی هویت ملی ملت تورک ساکن در ایران است، منسوخ کردن زبان تورکی، مساوی است با نابود کردن هویت ملی تورک و ملت تورک. این نیز تعریف نسل‌کُشی ملی است. هرچند صرف این واقعیت که یک توده‌ی ٣٠-٤٠ میلیونی تورک در ایران توسط دولت و بیش از یک صد و ده سال از داشتن نظام تحصیلی تورک، حتی یک مدرسه‌ی تورک نیز محروم نگاه داشته شده، دلیلی کافی بر وجود سیاست آسیمیلاسیون اجباری تورک‌ها، فارس‌سازی دولتی آن‌ها و نسل‌کُشی زبانی در ایران است. 




تعاریف مقدماتی

آسیمیلاسیون اجباری- Forced assimilation: روند جبرآمیز آسیمیلاسیون یک گروه عمدتا ملی و یا اعتقادی از جنبه‌ی فرهنگی در گروه مسلط و حاکم است. این اصطلاح بیان کنندهی روش آسیمیلاسیون است (آسیمیلاسیون اجباری در مقابل آسیمیلاسیون داوطلبانه و یا انتگراسیون). بر خلاف پاک‌سازی قومی، در آسیمیلاسیون اجباری، گروه قربانی مجبور به تَرْکِ منطقه‌ی خاصی نمی‌شود، در عوض با جبر و به زور آسیمیله می‌گردد. تحمیل یک زبان بر یک گروه ملی غیر متکلم بدان زبان در قوانین، نظام آموزشی، ادبیات و مراسم دینی نیز آسیمیلاسیون اجباری شمرده می‌شود. این وضعیت با تحمیل زبان فارسی در قوانین و نظام آموزشی و ادبیات و مراسم دینی بر تورکان در ایران هم عینا صادق است. آسیمیلاسیون اجباری معمولا در مناطقی دیده می‌شود که قدرت سیاسی حاکم بر آنجا تغییر می‌یابد. در نمونه‌ی ایران، روند دست به دست گشتن حاکمیت سیاسی از تورک‌ها به گروه ملی فارس (تاجیک‌های غربی) که از دوره‌ی صفویان آغاز شده بود، در دوره‌ی دولت تورک قاجاری تشدید و با انقلاب مشروطیت در سال ۱۹۰۶ که مدیران و رهبران آن تورک‌ستیز بودند و کودتای نامشروع رضاخان در سوم اسفند ١٢٩٩ -۱۹۲۰ به پایان خود نزدیک شد. پس از آن تاریخ، آسیمیلاسیون اجباری ملت تورک در فارس‌ها و فارس‌سازی آن‌ها با تحمیل زبان فارسی بر گروه اول توسط دولت ایران انجام می‌پذیرد.

آسیمیلاسیون قومی- Ethnic assimilation: تاکید افراطی بر هویت قومی - ملی همگون، معمولا بر علیه یک گروه ملی که برخاسته از یک دشمن تاریخی شمرده می‌شود است. در اِعمال سیاست آسیمیلاسیون قومی، تدابیری افراطی از سوی دولت برای نابود ساختن فرهنگ و از جمله زبان گروه ملی مزبور اتخاذ می‌شود. در مورد ایران، آسیمیلاسیون قومی تورک‌ها با تاکید افراطی بر هویت قومی - ملی تاجیکی - فارسی بر علیه تورک‌ها که دشمن تاریخی قوم - ملت فارس و عنصری بیگانه شمرده می‌شوند (مبارزه‌ی تورانیان انیرانی بر علیه ایرانیان) صورت می‌گیرد.

پاک‌سازی قومی- Ethnic cleansing: ریشه‌کن کردن مادی و فیزیکی یک گروه قومی - ملی و یا مذهبی - اعتقادی و میراث تاریخی او از یک سرزمین توسط گروه ملی و یا مذهبی دیگر و یا دولت او، به منظور ایجاد یک سرزمین به لحاظ قومی - ملی و اعتقادی - مذهبی همگون و پاک است. پاک‌سازی قومی معمولا از روش‌های تبعید و تهجیر و تغییر محل اسکان به اجبار، غارت و ترور و قتل عام و ... استفاده می‌کند. پاک‌سازی قومی که معمولا همراه با تخریب و نابود ساختن سیستماتیک و عامدانه‌ی میراث مادی و معنوی فرهنگی، از جمله تخریب خانه‌ها، مراکز اجتماعی، یادمان‌ها، مزارها و مکان‌های اعتقادی گروه قربانی هم است، اغلب مرحله‌ی آغازین نسل‌کُشی شمرده می‌شود. علاوه بر تخریب عامدانه‌ی یادمان‌های تاریخی و میراث فرهنگی تورک در ایران، مانند مزارهای سلاطین تورک و ارک تبریز و سوزانیدن کتب و مکتوبات تورکی پس از حکومت ملی آزربایجان و دزدیدن میراث فرهنگی تورک و تقدیم آن به عنوان میراث فرهنگی ایرانی - فارسی و  .... که از سوی دولت ایران انجام گرفته و می‌گیرد و مولفه‌ای از پاک‌سازی قومی ملت تورک در این کشور است، موارد مهم و کلاسیک پاک‌سازی قومی بر علیه خلق تورک در تاریخ معاصر ایران، توسط گروه‌های ناسیونالیست افراطی آسوری، ارمنی و کورد هم انجام یافته است.

قوم‌‌کُشی- Ethnocide: نابود ساختن عمدی، سیستماتیک و طراحی شده‌ی روحی، فرهنگی و هویتی یک گروه ملی - قومی است. سیاست تورک ستیزانه‌ی دولت ایران بعد از انقلاب مشروطیت و به ویژه پس از کودتای نامشروع رضاخان بر علیه هویت ملی تورک کاملا در تعریف قوم‌کُشی می‌گنجد (مفهوم مرتبط نسل‌کُشی Genocide، نابودی فیزیکی و وجودی گروه هدف، بلاانقطاع و کلا، حتی بخش‌هائی از گروه قربانی که پس از آغاز و در حین پاک‌سازی قومی اقدام به فرار می‌کنند است).

نسل‌کُشی زبانی- Linguistic Genocide: ممنوعیت کاربرد زبان یک گروه در مراوده و تعلم در مدارس، ممنوعیت چاپ و پخش انتشارات و کاربرد در رسانه‌ها به آن زبان به ویژه در فورم ادبی و معیار، و مجبور کردن کودکان به انحاء مختلف به تَرْک زبان پدران و مادرانشان از طرف دولت است. در ایران به منظور دور ساختن کودکان تورک از زبان تورکی و مجبور کردنشان به عدم استعمال و تَرْک آن و تربیت نسلی از کودکان تورک که دیگر علاقه و رابطه‌ای با زبان تورکی ندارند و یا نسل‌کُشی زبانی تورکی، کاربرد آزادانه‌ی زبان تورکی مخصوصا تورکی معیار و ادبی در مراوده و به صورت مکتوب در تعلیم و تعلم در مدارس و نظام آموزشی، در چاپ و پخش انتشارات و رسانه‌ها، همچنین استفاده از الفباهای عربی و لاتینی تورکی توسط دولت ممنوع شده است. نسل‌کُشی زبانی، مولفه و مرحله‌ای از زبان‌کُشی است.

زبان‌کُشی- Linguicide : یکی از شکل‌هاى رایج قوم‌کشی بوده، به معنی نابود ساختن عامدانه، سیستماتیک و طراحی شده‌ی یک زبان است. وجه غالب زبان‌کُشی، منحصر کردن زبان نظام آموزشی و تحصیل به زبانی جز زبان مادری اعضای گروه ملی - قومی (در ایران تورکی) و کاربرد انحصاری زبان رسمی تحمیل شده (در ایران فارسی) در مکاتبات و در متون حقوقی و رسمی است. یکی از موثرترین روش‌های نابودی یک زبان، آموزش انحصاری زبان جای‌گزین (در ایران فارسی) توام با تبعیض‌های سازمان‌یافته علیه زبان قربانی (در ایران تورکی) است. ممنوعیت آموزش زبان گروه ملی - قومی (تورکی)، محدودیت در انتشار کتاب و نشریات و تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به آن زبان به ویژه در فورم معیار و ادبی از طرق گوناگون، انکار فنی و علمی آن، جلوگیری از تبدیل شدن زبان هدف به یک زبان مکتوب و رسمی و تلاش برای تقلیل آن به مجموعه‌ای از آواها و یا گویش‌های محلی، از جمله تبعیضاتی است که زبان گروه ملی - قومی را به منظور نابودی هدف قرار می‌دهند. در ایران سیاست رسمی و دولتی زبان‌کُشی در مورد زبان تورکی، با مصوبات انجمن معارف تهران و تبریز (١٨٩٨-١٩٠٠) و انقلاب مشروطیت ایران آغاز و پس از کودتای غیر قانونی رضاخان رسمی و تمام و کمال و سیستماتیک و نهادینه و سیاست راهبردی دولت ایران شده است.

لینگوئیسیسم و یا نژادپرستی زبانی- Linguicism: همه‌ی ایدئولوژی‌ها، ساختارها و اجرائاتی هستند که در خدمت مشروع نمودن، عملی ساختن، تنظیم و تولید و حفظ تقسیم ناعادلانه‌ی قدرت و منابع مادی و معنوی بین گروه‌های زبانی می‌باشند و شامل مواردی مانند تحقیر زبان‌های بومی و محروم نمودن کودکان از سیستم آموزشی و نظام تحصیلی به زبان مادری خود می‌گردند. در ایران از دوره‌ی مشروطیت تاکنون، مفهوم «ملت مودرن ایران» بر محوریت و برتریت هویت و زبان قوم - ملت فارس و باستان‌گرایی آریایی، سعی به تحمیل زبان فارسی به عنوان زبان ملی و مادری و اصلی ملت تورک به موازات تحقیر و پست شمردن هویت تورک و زبان تورکی، مصداق بارز یک ایدئولوژی نژادپرستی زبانی است. قومیت‌گرائی افراطی فارسی و راسیسم پان‌ایرانیستی، زبان فارسی را به نژاد پاکان پارسی باستان و زبان تورکی را به نژاد پست موغولی اِسناد داده و حفظ پاکی نژادی ایرانیان تورک‌زبان را که گویا دارای نژاد پاک ایرانی - آریایی بوده اما صرفا زبانشان اخیرا آلوده و کثیف شده است، با وصول به خلوص زبانی آنان، یعنی ریشه‌کن کردن زبان تورکی پلشت و جانشین کردن پارسی پاک به جای آن‌ها، وظیفه‌ی خود می‌شمارد.

استعمار داخلی- Internal colonialism: سیاست عامدانه و نهادینه برای ایجاد و حفظ و تعمیق نابرابری اقتصادی و سیاسی بین مناطق ملی در داخل یک کشور است. در اکثر موارد، نژادپرستی زبانی و نسل‌کُشی زبانی برای حفظ و افزایش قدرتی استعماری بکار برده می‌شوند. در ایران رابطه‌ی عنصر قومی - ملی حاکم و مسلط فارس - فارسستان با مناطق ملی تورک‌نشین و در راس آن‌ها تورک‌ایلی اتنیک، از نوع رابطه‌ی استعمارگر (استعمار داخلی) با مستعمره‌ی خویش است. 

سرکوب زبان، فرهنگ و ملل مسلمان ساکن ایران، خصلت ذاتی و علت وجودی دولت ایران

در راستای مهندسی هویت قومی - ملی مردمان کشور و ایجاد «ملت ایران»، از دوره‌ی مشروطیت -کودتای غیر قانونی رضاخان به بعد، وجود ملل مسلمان غیر فارس در قوانین ایران همواره و کلا نفی و انکار شده است. در این دوره عمل‌کرد دولت ایران در داخل کشور، مانند سیاست خارجی آن، به شکل اِعمال تبعیض و آپارتاید بین مسلمانان فارس و غیر فارس، مناسبات استعمارگرایانه و نژادپرستانه بر علیه ملل مسلمان غیر فارس و تضییق سیستماتیک حقوق زبانی و ملی آن‌ها طراحی و بنیان گذارده شده است. به عنوان نمونه در قانون‌های اساسی ایران، نام برخی از اقلیت‌های ملی غیر مسلمان مانند ارمنی، آسوری، یهودی به اسم ذکر و برای ایشان امتیازات ملی و زبانی و با ماهیت غیرمذهبی و غیر دینی، مانند داشتن نماینده در مجلس با «نام ملی» خود مانند ارمنی، یهودی، آسوری و یا آموزش محدود زبان‌هایشان در نظر گرفته شده است (اعطای بعضی حقوق زبانی و قومی به بعضی از گروه‌ها صرفا بر اساس دین و مذهب متفاوت آن‌ها، علاوتا رفتاری بر ضد مفهوم دولت مودرن و سکولار است). این در حالی است که نام هیچ ملت و گروه ملی مسلمان - به جز فارس‌ها - در قانون اساسی آورده نشده و هیچ ملت و گروه ملی مسلمان حق تمثیل در مجلس با نام ملی خود را ندارد. به عنوان نمونه و بر خلاف ارمنیان، نام ملت تورک که از قضا اکثریت نسبی جمعیت کشور را هم تشکیل می‌دهد در قانون اساسی نیامده، نماینده‌گان تورک بر خلاف نماینده‌گان ارمنی، حق تمثیل ملت خود را با نام ملی تورک ندارند و هیچ ملت مسلمان غیر فارس و از جمله خلق تورک از حقوق زبانی مشابهی برخوردار نیست. (در ادبیات سیاسی فارسی – ایران نیز، صرفا چهار گروه ملی مسلمان تورکمن، بلوچ، کورد و عرب شناخته و ذکر می‌شوند. اما تورک‌ها قطعیا و به هیچ شکلی به عنوان یک گروه ملی شناخته و ذکر نمی‌شوند. زیرا ناسیونالیسم ایرانی و ایدئولوژی رسمی، ملت تورک ساکن در ایران را فقط دارای ملیت ایرانی با زبان ملی فارسی می‌داند و منکر وجود گروهی ملی و هویتی به اسم تورک در ایران است). 

سیاست تحمیل زبان و فرهنگ گروه ملی فارس از یک سو، و سعی پی‌گیرانه‌ برای محو و امحاء زبان‌ها و هویت‌های ملل غیر فارس مسلمان ساکن در ایران، به جای حمایت از زبان‌ها و فرهنگ‌های آن‌ها، یک سیاست اصولی در جهت تضعیف فرهنگ ملل مسلمان غیر فارس ایران و منطقه و دشمنی بارز با تمدن عمومی جهان اسلامی بوده و به شکل سیاست کلان و راهبردی جمهوری اسلامی در آمده است. این رفتار ریشه‌های تاریخی عمیقی دارد که باعث شده دولت ایران همواره به عنوان ماشه‌ی صلیبیان بر علیه جهان مسلمان عمل کند. اکنون در منطقه و بین کشورهای همسایه یعنی تورکیه، آزربایجان، تورکمنستان، افغانستان، پاکستان و عراق، جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که در آن ملل و اقلیت‌های ملی مسلمان غیر فارس از همه‌ی حقوق ملی و زبانی خود و در راس آن‌ها از حق شناخته شدن رسمیشان در قانون اساسی، و از حق تحصیل و داشتن نظام آموزشی و رسانه‌های همه‌گانی و .... به زبان ملی خود محرومند. هرچند سیاست و خصلت نظام جمهوری اسلامی در تضعیف و دشمنی با زبان و فرهنگ‌ها و ملل مسلمان غیر فارس در ایران، مهلک‌ترین ضربات را - بسیار بیشتر از خطر و تهدید ادعایی کشورهای استعماری غربی - بر فرهنگ‌ها، زبان‌ها و توسعه‌ی ملل و جوامع مسلمان منطقه و کل جهان اسلام وارد می‌سازد، با این‌همه بسیاری از مقامات، مراجع و شخصیت‌های دینی شیعی فارس و همچنین صنف روحانی تورک که به مذهب ملی فارسی – شیعه‌ی امامی گرویده‌اند، نه تنها در مقابل این سیاست‌های ضد اسلامی فارسی‌پرستی، یک‌سان‌سازی قومی، فارسی‌گرایی و آریازده‌گی سکوت کرده‌اند، حتی به صورت مدافعین دو آتشه‌ی آن‌ها در آمده‌اند.

بیت المال در خدمت زبان گروه ملی فارس

زبان فارسی، یک زبان منطقه‌ای – محلی (تاریخا متمرکز در مرکز و شرق ایران) و اقلیتی قومی - ملی در ایران می‌باشد که از دوره‌ی مشروطیت به بعد، از موقعیت و امتیاز رسمی و دولتی بودن انحصاری، کاربرد انحصاری در سیستم اداری، آموزشی، رسانه‌ای، اقتصادی، نظامی، حقوقی، علمی و هنری و ...... بر خوردار است. برای حفظ و گسترش امتیازات زبان فارسی و تحمیل آن بر مردمان، علاوه بر تخصیص بودجه‌ی کلانی از ثروت ملل غیر فارس باشنده در ایران، به طور مشخص نهادها و تشکیلات دولتی زیر نیز ایجاد شده و فعالیت می‌کنند:

- فرهنگ‌ستان زبان و ادب فارسی

- طرح کلان سند ملی گسترش زبان و ادبیات فارسی

- شورای گسترش زبان فارسی

- دبیرخانه‌ی شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی

- مرکز گسترش زبان و ادبیات فارسی

- انجمن ترویج زبان و ادب فارسی

- انجمن زبان و ادبیات فارسی

- مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی

- مجمع بین المللی زبان فارسی

- مجمع بین المللی استادان زبان و ادبیات فارسی

- انجمن علمی استادان زبان و ادبیات فارسی

- انجمن شاعران فارسی‌گوی جهان

- مرکز جستجوی لغات بسیت فراموش شده‌ی زبان فارسی (به پیشنهاد خامنه‌ای)

- مرکز ایجاد هماهنگی در اصطلاحات زبانی کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان (به پیشنهاد حداد عادل)

- اتحادیه‌ی کشورهای فارس‌زبان (طرح دولت جمهوری اسلامی)

- سمینارهای دولتی متعدد زبان فارسی در صدا و سیما

- برنامه‌های تلویزیونی ویژه (فارسی را پاس بداریم، ...)

- المپیادهای سراسری دولتی متعدد زبان و ادبیات فارسی

- کونگره‌های دولتی و دانشگاهی متعدد در باره‌ی زبان فارسی

- دوره‌های همایش سالانه‌ی پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی

- دوره‌های دانش‌افزایی زبان فارسی ویژه‌ی دانشجویان خارجی

- گاه‌نامه‌های دولتی متعدد فرهنگ و زبان و ادب فارسی (نامه‌ی پارسی، ...)

- بنیاد دانش‌نامه‌ی بزرگ فارسی

- کونفرانس شبکه‌ی زنان فارسی‌زبان

- شبکه‌ی تلویزیونی فارسی‌زبانان سه کشور ایران، تاجیکستان و افغانستان

.....


برای مطالعه‌ی بیشتر


اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html

همه‌ی زبان‌های رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post.html

هویت‌پروری و برابری‌خواهی ملی تورک، مبارزه‌ای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html

سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html

در دفاع از تات‌ها، تالش‌ها، گیلک‌ها و حقوق و زبانشان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_25.html

عقب‌گرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_16.html

دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_21.html

اعلامیه‌ی جهانی حقوق زبانی

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_14.html

دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html

٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد مدرسه‌ی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html

جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html

قومیت‌گرائی افراطی فارسی و مراسم کتاب‌سوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html

تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_23.html

نه‌‌ای به آن چشم‌های مهربان و پر امید

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_35.html

No comments:

Post a Comment