در دفاع از تاتها، تالشها،گیلکها و حقوق و زبانشان
مئهران باهارلی
۱-این نوشته در بارهی لزوم ایجاد اعتماد بین ملت تورک و دیگر گروههای ملی ساکن در تورکایلی و همسایهگانش، روشهای بهبود روابط بین آنها، و چگونهگی حمایت و دفاع از زبان و حقوق دستهی دوم توسط خلق تورک است.
۲-باید از رفتار ندیدن گروههای ملی غیر تورک در تورکایلی دست برداشت. تورکها باید از زبان و حقوق تالشها، تاتها، گیلکها و دیگر گروهها و زبانهای رایج در منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورکایلی) دفاع کنند.
۳-در مورد ملت تورک، احترام و شناختن حقوق ملل دیگر که با ما در یک جوغرافیا زندگی میکنند، ربطی به اومانیسم افراطی ندارد. لازمهی اومانیسم و سیاست اخلاقی، و نتیجهی واقعگرائی سیاسی و خودی کردن امر حقوق بشر است. شما اگر حقوق دیگران را به رسمیت نشناسید، دیگران هم البته حقوق شما را به رسمیت نخواهند شناخت و نمیشناسند.
۴-باید این مطلب را روشن کرد که در حال حاضر این زبان و فرهنگ تورکی نیست که فرهنگ و زبانهای تالش و تات و گیلک را تهدید میکند. بلکه زبان و فرهنگ فارسی است که به سرعت آنها را نابود میسازد (مسالهی استحالهی تاریخی و طبیعی زبانهای تالشی و تاتی توسط زبان تورکی یک مسالهی مهم و در خور بررسی، اما جداگانه است).
۵-باید از تحقیر و توهین به ملل گیلک، تالش، تات و ... با «نیمزبان»، گویش و یا لهجهی فارسی-تاجیکی نامیدن آنها اکیدا اجتناب کرد. این سیاست قومیتگرایان افراطی فارس، پانایرانیسم و دولت ایران است که ملل و زبانهای غیر فارسی مذکور را زبانهای ناقص و ناکامل و نیمه و یا به عنوان گویش و یا لهجههای زبان فارسی تقدیم کند. زبانهای تاتیک، تالشی، گیلگی، مازندرانی، زبانهای کوردیک، لوری، بلوچی، سمنانی و ... هیچکدام نیمزبان، گویش و یا لهجهی زبان فارسی و تاجیکی نیستند. هر یک زبانهایی مستقل و متعلق به خانوادهی زبانهای ایرانیک هستند.
۶-مفید خواهد بود که در مناطق تورکنشین-تالشنشین، پلاکاردها و اعلامیههای فعالین تورک به دو زبان تورکی و تالشی، در مناطق تورکنشین - تاتنشین، به دو زبان تروکی و تاتی و در مناطق تروکنشین - گیلکنشین به دو زبان تورکی و گیلگی تهیه و منتشر شود.
۷-یک روش دیگر حمایت از زبانهای مذکور، حمایت صریح و علنی فعالین تورک از زبانهای تالش، گیلگی و تاتی و دفاع قاطع از ضرورت رسمی شدن این زبانها در مناطقی که رایجاند هست.
۸-باید از حق خودگردانی اداری و سیاسی تالشها، گیلکها و تاتها در مناطقی که به شکل کومپاکت اکثریت جمعیتی را تشکیل میدهند، حتی در داخل تورکایلی حمایت کرد.
۹- در نشریات منتشره در تورکایلی (منطقهی ملی تورکنشین در شمال غرب ایران) علاوه بر متون و نوشتههای تورکی، باید به متون و نوشتهها به دیگر زبانهای رایج در آن هم جای داده شود. زیرا سرزمین تورکایلی به یک درجه وطن همهی اقلیتهای ملی ساکن و زبانهای موجود در آن، تورک و غیر تورک، است.
۱۰-در کتب مربوط به فرهنگ و تاریخ و جوغرافیای تورکایلی میباید به گروههای غیر تورک ساکن در آن نیز پرداخت. به عنوان نمونه در کتب ضربالمثلهای تورکایلی، باید علاوه بر تورکی، ضربالمثلهای دیگر زبانهای رایج در آن نیز جای داده شوند. ایضا در کتب مشاهیر تورکایلی، موسیقی تورکایلی، فولکلور تورکایلی و ... که همه میباید شامل مشاهیر و موسیقی و فولکلور و ... ملل غیر تورک ساکن در تورکایلی نیز باشند. (کتب تاریخ تورک، ضربالمثلهای تورکی، مشاهیر تورک، موسیقی تورک، فولکلور تورک، .... موضوع دیگری است و منحصرا به تورکها اختصاص دارد).
۱۱-علاوه بر لاتینیزاسیون الفبای تورکی، باید از لاتینیزاسیون خطوط زبانهای تالشی، تاتی و گیلکی .... نیز فعالانه حمایت کرد.
۱۲-موارد بالا عموما و با اصلاحاتی در موارد مشخص، قابل تعمیم به دیگر اقلیتهای ملی ساکن در تورکایلی، اعم از فارس، کورد، ارمنی، آسوری و یهودی و .... نیز است.
۱۳-ما به عنوان تورک نه تنها با ارمنیها، بلکه با فارسها و کوردها و آسوریها و اخیرا تالشها و تاتها هم باید وارد دیالوگ سازنده و مثبت شویم، بین آنها و شخصیتها و گروههای سیاسی و فرهنگی قومیتگرای افراطی تورکستیزشان فرق بگذاریم. اما باید واقعگرا بود و فراموش نکرد که دیالوگ و ارتباط امری دو طرفه است و ما صرفا یک طرف و پایهی دیالوگ آرمانی را تشکیل میدهیم. و این به تنهائی کافی نیست.
۱۴- باید از سادهانگاری دوری کرد و درجه و وسعت نفوذ و انعکاس و مقبولیت تبلیغات و افکار گروههای افراطی مذکور در میان مردم هدفشان (فارس، کورد، ارمنی، آسوری، تالش، تات، ....) را به دقت و بدون پیشداوری و بیطرفانه تثبیت کرد. به عنوان نمونه در ایران درجهی نفوذ افکار و حسیات تورکستیزی و ترکهراسی در جامعهی فارس (توده و نخبهگان) چیزی حدود ۵۰ درصد، اما در جامعهی ارمنی تقریبا صد در صد و در جامعهی یهودی نزدیک به صفر است.
۱۵-در غیر این صورت، کار از سادهانگاری به سادهلوحی و خودزنی - که به نوعی خصلت ملی ما تورکها شده - کشیده خواهد شد. همانطور که در جنگ جهانی اول در اورمیه کشیده شد و نتیجهی اعتماد سادهلوحانه و عجز از درک موفقیت و گستردهگی تهییج و بسیج تودههای آسوری و ارمنی و کورد توسط رهبران افراطیشان و حامیان تورکستیزتر غربی و صلیبیشان، شد صد و چهل هزار کشتهی تورک ....
۱۶-در مورد تالشهای جمهوری آزربایجان، دولت ایران و ارمنستان به سرعت در حال تبدیل آنها به یک نیروی ضد تورک و معضل سیاسی در حد قاراباغ هستند. ایضا در داخل جمهوری اسلامی ایران در تورکایلی، دولت ایران با صرف هزینههای هنگفت در حال بسیج موفقیتآمیز تالشها (در استانهای گیلان و اردبیل)، گیلکها (در استان گیلان) و تاتها (در استانهای قزوین و مرکزی، آزربایجان شرقی و اردبیل) بر علیه همسایهگان تورکشان است. بحث در اینجا در بارهی سیاست راهبردی دولت ایران برای رستاخیز هویت تالشی (و تاتی، گیلکی) هم در جمهوری آزربایجان و هم در ایران بر اساس تورکهراسی شدید و تورکستیزی تهاجمی (مانند ایجاد هویت ملی مودرن ایرانی بر اساس تورکهراسی شدید و تورکستیزی تهاجمی در دورهی مشروطه)، و تبدیل آن به یک نیروی ضد تورک و معضل سیاسی حتی نظامی در حد معضل قاراباغ است. به حدی که میتوان گفت الان «در داخل ایران» آن چنان نیروهای فرهنگی و سیاسی تالش و تات تحت حمایت دولت ایران بوجود آمدهاند که در تورکستیزی افراطیون داشناک و پکک در مقابل آنها معصوم میمانند...
۱۷-به عبارت دیگر دولت ایران یک استراتژی
بسیار دقیق برای محاصرهی منطقهی ملی تورک- تورکایلی و تکه پارچه و مضمحل کردن همهجانبهی
آن از اطراف و از درون را، از شرق (استانهای گیلان و اردبیل) توسط تالشها و گیلکها،
از داخل توسط تاتها (استانهای قزوین، مرکزی، آزربایجان شرقی، اردبیل)، در جنوب (استانهای
تهران، البورز، مرکزی، قوم، همدان) توسط فارسها، در غرب (استانهای آزربایجان غربی،
کوردستان، کرمانشاه، همدان و زنجان) توسط کوردها و در شمال توسط ارمنیها را طراحی
و در حال اجرایی کردن است.
No comments:
Post a Comment