متن کامل و تصحیح شدهی مکالمات تورکی خاقان تورک نادر شاه افشار در موغان چؤلو قورولتایی (قورولتای دشت موغان)
مئهران باهارلی
Türk hakanı Nâdir Şah ve Afşar erkleti (devleti) yetkililerinin Muğan Çölü Kurultayı’nda Ermeni kilisesi başhalifesi Giritli Üçüncü Abraham Katoğikosla yaptıkları Türkçe konuşmaların bütöv ve könütülmüş (edit edilmiş) metni
The complete and edited text of the conversations between Turkish king Nader Shah, the officials of the Turkish Afshar state and Giritli Abraham III, the Catholicos of the Armenian Apostolic Church during the Mughan Qurultay in Turkish
MÉHRAN BAHARLI
https://independent.academia.edu/MBaharli
https://sozumuz1.blogspot.com/
https://www.facebook.com/profile.php?id=100016259447627
Apostolic Church during the Mughan Qurultay in Turkish
خلاصه:
نادر شاه و مقامات دولت افشاری، تورکی را به صورت یک زبان رسمی و دولتی در تمام مناسبتها به کار میبردند. در «قورولتای موغان چؤلو» هم که وی به سلطنت انتخاب شد، همین وضعیت حاکم بود. گیریتلی آبراهام کاتوغیکوس، خلیفهی اعظم کلیسای ارمنی که در این قورولتای شرکت داشت، بسیاری از مکالمات تورکی بین نادر شاه و دیگر مقامات دولت افشاری و خود را در کتاب وقایعاش ثبت کرده است. تاکنون متن کامل و تصحیح شدهی این مکالمات تورکی منتشر نهشده بود. این مکالمات تورکی در ترجمههای کتاب وقایع آبراهام کاتوغیکوس، از جمله ترجمهی انگلیسی جورج بورنوتیان و ترجمههای فارسی قسمی آن، تماما آشفته، و دارای اشتباهات و اغلاط متعدد در قرائت و معنی کلمات تورکی بودند. در این رساله برای اولین بار متن کامل، دقیق و تصحیح شدهی این مکالمات تورکی را منتشر میکنم. در این نخستین نشر، تمام کلماتی که تاکنون به صورت اشتباه خوانده و معنی شده، همچنین چندین کلمه که خوانده نهشده بودند را قرائت و معنی کردهام. با این نشر، اثری دیگر به میراث معنوی نادر شاه افشار، این آخرین جهانگیر تورک در زبان و فرهنگ تورک، به مطالعات تاریخ دولت تورک افشاری، و به اسناد و منابع دال بر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی در این دوره از تاریخ دولتمداری تورک در ایران[1] افزوده میشود.
اؤزهت:
نادیر شاه و تورک آفشار اهرکلهتی (دولتی) یئتکیلیلهری تورکجهنی توغرالی (رسمی) دیل اولاراق ایشلهدیردیلهر. عینی دوروم نادیر شاهین خاقانلیغا سئچیلدییی موغان چؤلو قورولتایی اوچون ده گئچهرلیدیر. بو قورولایا قاتیلان ائرمهنی کیلیسهسی باشخلیفهسی گیریتلی آبراهام کاتوغیکوس، نادیر شاه ایله تورک آفشار اهرکلهتینین (دولتینین) باشقا یئتکیلیلهری و کهندیسی آراسیندا گئچهن بیر چوخ تورکجه قونوشمانی وقایع پیتییینده بیتیمیشدیر (کیتابیندا قید ائتمیشدیر). ایندییه دهک بو تورکجه قونوشمالارین تام و تصحیح ائدیلمیش متنی یایینلانمامیشدی. بیر سیرا تیکهل (قسمی) یایینلاردا ایسه، اؤرنه یین بورنوتیانین اینگیلیزجه چئویریسی و بوتون فارسجا چئویریلهرده، تورکجه کلیمهلهرین چوخونون اوخونوشو و آنلاملاندیریلماسیندا یانلیشلیقلار وار ایدی. بو پیتیکجیکده (کیتابجیقدا) بو تورکجه قونوشمالارین توم و دوزهلتیلمیش و دقیق متنینی ایلک کهز یاییملاییرام. بو یایینیمدا ایندییه دهک یانلیش اوخونان و آنلاملاندیریلان بوتون کلیمهلهرین یانی سیرا، اوخونمایان بیر قاچ کلیمهنی ده اوخویوپ آنلاملاندیردیم. بو یایینلا بیرلیکده نادیر شاه آفشارین تورک دیلی و کولتورو آلانینداکی معنوی میراثینا، تورک آفشار دولتی تاریخی آراشدیرمالارینا، و بو دؤنهمده تورکجهنین رسمی دولت دیلی اولدوغونو قانیتلایان بهلگه و قایناقلارا بیر اثر داها اهکلهنمهکدهدیر.
Özet
Nadir Şah ve Türk Afşar devleti yetkilileri Türkçeyi resmi dil olarak kullanırdılar. Aynı durum Nadir Şah’ın kırallığa seçildiği Muğan Çölü Kurultayı için de geçerlidir. Bu Kurultaya katılan Ermeni Kilisesi Baş Halifesi Giritli Abraham Katoğikos, Nadir Şah ile Türk Afşar devletinin başka yetkilileri ve kendisi arasındaki geçen birçok Türkçe konuşmayı pitiyinde bitimiştir (kitabında kaydetmiştir). Şimdiye kadar bu Türkçe konuşmaların tam ve tashih edilmiş metni yayınlanmamıştı. Bazı çeviriler ve kısmi yayınlarda ise, örneyin George Bournoutian’ın İngilizce çevirisi ve bütün Farsça çevrilerde, Türkçe kelimelerin çoğunun okunuşu ve anlamlandırlmasında hata ve yanlışlar vardı. Bu kitapçıkta ilk kez bu Türkçe konuşmaların tam, dakik ve düzeltilmiş metnini yayınlıyorum. Bu yayınımda yanlış okunan ve yorumlanan bütün kelimelerin yanı sıra, okunmayan birkaç kelimeyi de okuyup anlamlandırdım. Bu yayınla Nader Şah Afşar'ın Türk dili ve kültürü alanındaki manevi mirasına, Türk Afşar devleti tarihi araştırmalarına, ve bu dönemde Türkçenin resmi devlet dili olduğunu kanıtlayan belge ve kaynaklara bir eser daha eklenmektedir.
Abstract
Nadir Shah and the officials of the Turkish Afshar state insistently used Turkish as the primary language in all state matters and on all occasions, including diplomatic communication. The same situation applied to the Muğan Çölü Kurultayı (Mughan Desert Congress), where he was elected as the ruler of the the state and the proceedings were conducted entirely in Turkish. Abraham Katoghikos of Crete, the Grand Caliph of the Armenian Church, who attended this Kurultay, recorded many Turkish conversations between Nadir Shah, other officials of the Turkish Afshar state, and himself in his book. The complete text of these Turkish conversations has not been published until now. In some tranlations and partial publications, for example George Bournoutian’s English translation as well as all Farsi translations, there are numerous errors and mistakes in the reading and interpretation of most Turkish words. In this booklet, for the first time, I am publishing the complete and accurate text of all the Turkish conversations narrated in the book of the Chronicles of Abraham Katoghikos. This first publication includes correct reading and meaning of all previously misread and incorrectly interpreted words, as well as unreadable words. With this publication, another work is added to the Nader Shah’s heritage in the field of Turkish language and culture, as well as to the studies of the history of the Turkish Afshar state. It also contributes to the documentation and resources that prove Turkish was the official and administrative state language during Afsharid period.
مکالمات تورکی نادر شاه در قورولتای موغان چؤلو
آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی (Աբրահամ Գ Կրետացի) متولد شهر کاندیه - هراکلیون مرکز جزیرهی کِرْتْ – گیریت عوثمانلی (در آن دوره، نصف اهالی جزیره تورک و اغلب بر طریقت علوی بکتاشی و نیمهی دیگر یونانی اورتودوکس مسیحی بود)، اوسقوف تکیرداغ (تکفورداغی و یا رودوستو، در بخش اوروپایی تورکیه، بین استانبول و ادیرنه) و خلیفهی ارمنیان ناحیهی تراکیای عوثمانلی (رومائلی) بین سالهای ١٧٠٨-١٧٣٤ بود[2]. وی در سال ١٧٣٤ پس از مرگ آبراهام دوّم خوشابی هنگامی که در سفر زیارت آچمیادزین (اوچ کیلیسه) بود و علی رغم مخالفتش، با نام آبراهام سوّم به مقام خلیفهی اعظم کلیسای ارمنی منصوب گشت و انتصاب او از طرف حاجی حسین پاشا حاکم عوثمانلی ایروان (در آزربایجان قفقاز) تائید شد. آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی که در این موقع بسیار پیر و هشتاد ساله و مریض بود، سه سال بعد در ١٧٣٧ فوت کرد و در آچمیادزین (اوچ کیلیسه) دفن شد. «کاتوغیگوس» در نام او تلفظ ارمنی «کاتوْلیکوْس» (καθολικός - Catholicos) یونانی و معادل عربی آن «جاثُلیق» (جاثوْلیقوْس) است.
آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی بر زبانهای ارمنی و تورکی مسلط و آشنا به زبان یونانی بود، اما فارسی نهمیدانست. او که به عنوان خلیفهی اعظم کلیسای ارمنی در زمرهی شخصیتهای دعوت شده به قورولتای موغان چؤلو برای انتخاب نهدیرقولو[3] و یا نادر به مقام سلطنت بود، مشاهدات خود از این رویداد و قورولتای تاریخی را با توضیحات مفصل در کتاب «وقایعنامه» (Պատմութիւն) تحریر کرده است[4]. وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی حاوی حوادث سالهای ۱۷۳۴- ۱۷۳۶ در مناطق شمال غربی ایران و قفقاز جنوبی، من جمله لشکرکشی نادر شاه بدان مناطق، انتخاب آبراهام گیریتلی به عنوان خلیفهی اعظم ارامنه، توضیحات مفصل (٨٠ درصد وقایعنامه) از «قورولتای موغان چؤلو» (فورم تورکی به کار رفته در وقایعنامه به معنی دشت موغان) که آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی هم بدان دعوت شده بود، انتخاب نهدیرقولو به عنوان شاه جدید و ملاقاتهای او با نادر شاه است. وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی همچنین اطلاعات مفصلی از سپاه و سیستم اداری دولت تورک افشاری به دست میدهد.
از دیگر وجوه باارزش کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی، آوردن کلمات و عبارات و اصطلاحات بسیار تورکی رایج در آن است. اما مهمترین بخش کتاب، نقل کلمه به کلمهی مکالمات تورکی نادر شاه و برخی دیگر از مقامات دولت تورک افشار که او در قورولتای موغان شنیده بود، توصیف علاقهمندی نادر شاه افشار به زبان تورکی و اصرار وی بر استفادهی خود و مقامات دولت تورک افشاری و دیگران از زبان تورکی و به عنوان زبان رسمی، هویت ملی تورک نادر شاه افشار و دولت افشاری، شعور قومی تورکمانی او، ... است. همچنین در وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی متن سه مارش نظامی کوتاه دولت افشاری به زبان تورکی نقل شده که در هیچ منبع دیگر آن دوره مِن جمله جهانگشای نادری و عالمآرای نادری موجود نیست (این مارشهای فوقالعاده مهم موضوع یک مقالهی تحقیقی دیگر من هستند[5]).
وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی یک بار دیگر تائید میکند که زبان قورولتای موغان چؤلو و عموماً زبان کاری و دیپلوماتیک نادر شاه تورکی بود. نادر شاه در دیدارهای رسمی و غیر رسمی با تمام مخاطبین خویش، از هر ملیت و مذهبی صرفاً به تورکی صحبت مینمود[6]. او خواندن و نوشتن به زبان فارسی دست و پاشکستهای را در آخر عمر به آموزگاری شخصیت ملی تورک میرزه مهدی خان استرآبادی منشی مخصوص خود و تورکولوق برجستهی عصر فراگرفت[7]، اما هرگز به فارسی صحبت نهمیکرد. نقل قولهای فارسی از نادر شاه در کتب تاریخی، به زبانی که او واقعا استفاده کرده نیست، بلکه ترجمهی فارسی گفتار اصلی او به زبان تورکی توسط مولفین و محررین است[8]. علاوه بر سازماندهی اوردوی افشاری، زبان فرماندهی و کاربردی آن اوردو هم تورکی بود[9]. با اینهمه، این مهمترین و با ارزشترین وجه کتاب، تاکنون در تمام نشرهای آن نادیده گرفته شده است.
خواست نادر شاه برای تورکی صحبت کردن حاضرین
یکی از باارزشترین بخشهای کتاب وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی بند مربوط به علاقهمندی نادر شاه افشار به تورکی صحبت کردن خلیفه براهام کاتوغیکوس گیریتلی با او و پاداش دادن به وی که با نادر شاه به تورکی صحبت میکرد است. کاربرد زبان تورکی از سوی خلیفه یکی از دلائل اصلی توجه و علاقهی نادر شاه به وی و موثر در برآورده ساختن خواستها و نیازهای او بود: «خان [نادر شاه] میپسندید که من به زبان غیر ارمنی [تورکی] با او صحبت میکردم. من هم همانطوری که میخواست عمل نمودم [و به پاسخ دادن به زبان تورکی به سوالات و پرسشهای او ادامه دادم]. نادر شاه ممنون و سپاسگذار بود و به هنگام ختم دعاها، توسط میرزه ٣٠٠ فلورین به من فرستاد»[10]. (ص ٣٤).
جورج بورنوتیان مترجم کتاب وقایعنامه به زبان انگلیسی (در ادامهی مقاله) نیز اعتراف میکند که: «متن کتاب آبراهام نشان میدهد نادر شاه به هنگام صحبت با آبراهام و زیردستان خود، زبان تورکی را به کار میبرد»[11] (ص ٣٦). با اینهمه بورنوتیان استفاده از زبان تورکی را به اشتباه محدود به نظامیان دولت افشاری کرده و میگوید: «نادر به زبان تورکی مکالمه میکرد و این یک بار دیگر استفادهی گسترده از زبان تورکی در میان اعضای سلسله مراتب نظامی ایرانی [دولت تورک افشاری] را نشان میدهد»[12]. حال آن که همانگونه که در کتاب وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی هم دقیقا ثبت شده، زبان تورکی از سوی تمام مقامات دولت افشاری، چه نظامی و چه غیر نظامی و دیوانی، چه تورک و چه غیر تورک و به صورت یک زبان رسمی و دولتی هم در مناسبات داخلی و هم در روابط دیپلوماتیک به کار میرفت.
تورکی غربی ممزوج و مشترک نادر شاه
آبراهام گیریتلی در اثر خود متن تورکی تعدادی از جملات و عبارات تورکی نادر شاه، خود و دو مقام دیگر محمدقلی خان عیسیبیگلو حاکم افشاری ایروان، و میرزه مومن منشی نادر شاه را عیناً نقل و بقیه را بدون دادن متن اصلی تورکی، صرفاً به ارمنی ترجمه کرده است. در این جملات ارمنی ترجمهای هم، کلمات و عبارات تورکی بسیار وجود دارند[13].
دائرهی لغات تورکی نادر شاه در جملاتی که در کتاب وقایعنامه از وی نقل شده، به غایت غنی است: چاغ، قارشیلاماق، ایلهری، وارین، ایشته، نیتهکیم، قاییرماق، سؤیلهیین، خوجا، گهرهکمهک، سارینا، .... در جملات تورکی نادر شاه همزمان کلمات و واریانتهای هر دو لهجهی غربی - «عوثمانلی» (رایج در آناتولی غربی - بالکان) و لهجههای شرقی - «تورکمانی» (رایج در آناتولی جنوبی و شرقی، ایران، تورکایلی، قفقاز، عراق و ..) زبان تورکی (اوغوز غربی) مشاهده میشود. مانند کاربرد هر دو فورم ائدهریم ↔ ائدیرهم، شیندی ↔ ایمدی، نیچین ↔ نه اوچون، قوجا ↔ اختیار، ..... این سنتز لهجهای، شاید - علاوه بر کلمات و واریانتهای لهجهی غربی زبان تورکی (اوغوز غربی) که از طرف آبراهام گیریتلی به هنگام ثبت مکالمات نادر شاه به کار رفتهاند - رفتاری آگاهانه از سوی خود نادر شاه در کاربرد نوعی تورکی فراگیر و مشترک اغوز غربی بود. نادر شاه دارای شعور ملی تورک بود و همانگونه که ایدهآل اتحاد مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی را تعقیب[14] و بر ایدهی «پانتورکمانیسم» در روابط دیپلوماتیک خود با عوثمانلی و ... تاکید میکرد، بعید نیست خواهان ترکیب لهجههای اوغوزهای غربی و ایجاد یگانهگی لهجهای بین تورکهای اوغوزهای غربی ، و یا «پانتورکیسم زبانی» هم بود.
شعور قومی تورکمانی نادر شاه: گومبهت (گنبد) چادیرواره، چادیر با حرف الفبای اورخون
در کتاب وقایعنامهی آبراهام گیریتلی مواردی در ارتباط با چادیر[15] تورک وجود دارد که اشاره به شعور قومی تورکمانی نادر شاه میکنند. نادر شاه علاقهی خاصی به فرهنگ چادر تورک داشت که در فرامین او برای ساختن چادرها و گنبدهای چادری شکل، همچنین سرودن مادههای تاریخ به زبان تورکی به مناسبت برپاکردن آنها[16] هم منعکس شده است:
١- گنبد[17] در شکل چادیر تورک: آبراهام گیریتلی در چند جا ماجرای ساختن گنبدی را ذکر کرده که نادر شاه به خاطرهی پیروزیاش در جنگ آغوارد - باغوارد (١٨ ژوئن ١٧٣٥) به ساختن آن فرمان داد. وی میگوید نادر شاه میخواست این گنبد به شکل اوتاق و یا خهرگه[18] او باشد. این گنبد چادیرواره که دارای قبّهای[19] بر فراز آن بود در مدتی کوتاه بر روی تپهای در دشت آغوارد در محال ایروان آزربایجان ساخته شد[20]. بنا به تثبیت بسیاری از صاحبنظران تاریخ هنر، پدیدهی گنبد که به موازات پخش شدن تورکان در جهان اسلام از جمله در آسیای میانه و خاورمیانه و قفقاز پدیدار شد، فورم انتقال یافتهی هنر چادیر تورک به معماری است. تورکان در ایران (از دورهی سالجوقیان و به بعد) عالیترین نمونههای معماری گنبد ملهم از چادیر تورکی را آفریدهاند[21].
٢- سمبول اوخ در چادر نادر شاه: آبراهام گیریتلی در بخشهای ٢٧ (ص ٧١) و ٥٣ (ص ١٤١) کتاب خود به تفصیل در بارهی چادیری بسیار بزرگ (٥٥-٨٠ متر در ٢٥-٣٨ متر در ٩-١٤ متر) که برای اجرای مراسم روزانهی سلام از قزوین آورده شد نوشته است. بنا به او نادر شاه فرمان داد همهی حاضران رفته این چادیر باشکوه را که در غرب اوتاقهای وی بر افراشته شد تماشا کنند. این چادیر به رنگ قرمز تند - بنفش بود، یکی از دو لایه (رویه) آن در شکل «معجر قفس اوْیما» (شبکهی قفسمانند) و لایهی درون آن از پارچهی کانواسی بافته شده بود، در قسمت فوقانی عارضههایی مانند گنبد داشت. چادیر دارای بیست تیرک بود و بر بالای هر تیرک یک قبهی نقرهای به بزرگی یک هندوانهی متوسط مانند تاج نصب شده بود.
بر روی هر کدام از بیست قبه، سمبولی به شکل تیر عمودی متوجه به سوی پایین ↓ وجود داشت. سمبول تیر ↓ آن گونه که آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی توصیف میکند چیزی نیست به جز حرف «اوْق ↓ » در الفبای اورخون. یکی از معانی اوْق در زبان تورکی «تیر» است. (اوْق در زبان تورکی همچنین به معنی «طائفه – تیره»، و از اینجا «اوْغوز» به معنی تیرهها و طوائف است. این امر نشان میدهد که دو مفهوم تیر و تیره در زبان فارسی، ماخوذ از اوق - اوخ تورکی هستند. کلمهی مرتبط «تیرک» در زبان فارسی هم محرف «دیرهک» تورکی به معنی محکم با فورم قدیمی «تیگرهک»، و معادل موغولی «چیگیرهک» است). همچنین بورنوتیان مترجم کتاب به انگلیسی میگوید این سمبول در متن خطی کمی مقعر است، که شباهت آن به اونقون افشاری[22] را به ذهن میآورد.
ناخشنودی نادر شاه از قیزیلباشها
یک مورد سیاسی جالب توجه که در مکالمات تورکی نادر شاه منعکس شده، ناخشنودی او از قیزیلباشها و آقایان ایروان (مقامات دولت قیزیلباش-صفوی، خانهای تورک شیعه) است. نادر شاه در چند جملهی طولانی به پیر محمد خان که در همان قورولتای موغان چؤلو او را به مقام خان و بیگلربیگی ایروان منصوب کرد؛ سفارش چهار تن از سران ارمنی («آبراهام گیریتلی» خلیفهی جدید، «کلانتر» چشم و گوش خان ایروان، «میگیرتوم ملیک» برادر ملک سابق، «هاکوپیان ملیک» قلعهدار سابق در عوثمانلی) را میکند و میگوید پیر محمد خان باید از آبراهام خلیفه حرفشنوی داشته باشد، در هر مسالهای با این سران ارمنی مصلحت کند و بر خلاف خواست آنها حرکتی نهکند. سپس به آبراهام میگوید پیر محمد خان ناآشنا به وضعیت است و سران ارمنی باید در خدمت او باشند، به او اخبار و اطلاعات لازمه را بهدهند و در صورت بروز هر مشکلی به وی مراجعه کنند. در میان این جملات، نادر شاه میگوید تو (پیر محمد خان بیگلربیگی جدید ایروان) نهباید به قیزیلباشها و آقایان ایروان اعتباری بهکنی، زیرا شما (پیر محمد خان، آبراهام گیریتلی) را بر آقایان ایروان «آقا» (مافوق و خان) قرار دادهام .... (قیزیلباشلارا، ایرهوان آقالارینا اعتبار ائیلهمهیهسهن. ... سیزی ایرهوانین آقالارین.ین اوزهرینه آقا ائتمیشهم. ... ایندی سهنی ایرهوان آقالارین.ین هامیسینین اوستونه آقا ائتمیشهم).
جریان
قیزیلباش یک حرکت سیاسی ضد تورک، ضد مسلمان و ضد عوثمانلی بود که کلیسای ارمنی با
مسلط شدن بر طریقت صفویهی اردبیل در دورهی شیخ حیدر و مخصوصا شاه اسماعیل اول ایجاد
کرد. حرکت قیزیلباش و دولت قیزیلباشیه (صفوی) با فریفتن قسمت بزرگی از تورکمانان
علوی در آناتولی و شامات موفق شد توسط این قسمت از تورکمانهای علوی در قلمروی
عوثمانلی ناآرامیها و شورشهای متعدد و بلا انقطاع ایجاد کند. به همین دلیل علاوه
بر کلیسای ارمنی که از همان آغاز متفق و حامی سرسخت قیزیلباشها و دولت قیزیلباش
(صفوی) بود، در کوتاهمدت حمایت کامل دولتهای صلیبی اوروپایی را هم به دست آورد و
پس از آن به مدت دو قرن به عنوان نیروی وکیل و نیابتی دولتهای صلیبی و اوروپایی ضد
تورک و ضد مسلمان بر علیه دنیای تورک، جهان اسلام، امپراتوری عوثمانلی و اعراب
منطقه، و مانند خنجری بر پشت تورکمانها و تورکها عمل کرد. قیزیلباشها در ایران
و افغانستان، در خیانت به مردم تورک و مذهب تورکی علوی، دین ملی فارسی یعنی شیعی
دوازده امامی و زبان فارسی را به عنوان زبان مقدس خود پذیرفته بودند. مجموع این
واقعیتها باعث شد که قیزیلباش معنای شیعهگرایی، فارسگرایی و خیانت به تورکمانها
و تورکها، جهان تورکیک، اسلام و مذهب تورک علوی را کسب کند. نادر شاه که دولت قیزیلباشیه
(صفوی) را ساقط کرده بود و سیاست اتحاد اسلام و اتحاد تورک را تعقیب میکرد، عموما
قیزیلباشها را دشمن تورکها و مسلمانان میدانست و کوچکترین اعتمادی به آنها
نهداشت. نادر شاه با التفات فوقالعاده به سران ارمنی و کلیسای ارمنی، در صدد بود
ارمنیان را از قیزیلباشها جدا ساخته و به خود ملحق کند و بدین ترتیب هم قیزیلباشهای
مستظهر به کلیسای ارمنی را تضعیف و هم احتمال احیای دوبارهی دولت ساقط شدهی
قیزیلباش با حمایت ارمنیان و دولتهای صلیبی را از بین بهبرد.
ناتوانی ناشرین و مترجمین از قرائت صحیح کلمات تورکی، ترجمه و معنی آنها
آبراهام گیریتلی کتاب خود را در سال ١٧٣٦-١٧٣٧ نوشته است. در طول سه قرن گذشته چاپها و ترجمههای بعدی متعددی از این کتاب شده است: چاپ اول در کلکته - ١٧٩٦؛ چاپ دوم در آچمیادزین - ١٨٧٠؛ ترجمهی چاپ آچمیادزین به زبان فرانسوی در سن پترزبورگ توسط بروسسئت - ١٨٧٦؛ ترجمهی فارسی فصلهای ٢٢ تا ٤٦ (بدون فصل ٢٩) بر اساس دو نسخهی خطی - ١٩٤٧ و سپس چاپ دوم آن در تهران - ١٩٦٩[23]؛ نشر ترجمهی فارسی قسمتهایی از آن توسط نصرالله فلسفی تحت نام «چگونه نادرقلی نادر شاه شد» در اطلاعات ماهانه، سال دوم، شمارهی ١١ - ١٩٤٩، و نیز در کتاب «چند مقالهی تاریخ و ادبی فارسی» - ١٩٦٣؛ متن انتقادی بر اساس بیش از ده نسخهی خطی موجود در ارمنستان و دیگر کشورها در ارمنستان - ١٩٧٠؛ ترجمهی روسی در ایروان - سال ١٩٧٣؛ ترجمهی انگلیسی توسط جورج ا. بورنوتیان - سال ١٩٩٩[24]؛ و ترجمهی فارسی این ترجمهی انگلیسی توسط فاطمه اروجی در تهران - سال ۱۳۹۶[25].
در این نشرها و ترجمهها، بسیاری از جملات و مکالمات تورکی به سبب ناتوانی و یا عدم خواست ناشرین و مترجمین به قرائت و ثبت صحیح آنها، نقل و ترجمه نهشدهاند. آن جملات و مکالمات تورکی هم که نقل، ترجمه و معنی شده، اغلب آشفته و آکنده از اشتباهات و اغلاط است. میتوان گفت عبارات و جملات تورکی این کتاب تاکنون به صورت تصحیح نهشده چاپ شده است. در زیر به برخی از این موارد اشاره کردهام:
تحریفات هویتی جورج بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی
جورج بورنوتیان George A. Bournoutian مترجم کتاب به زبان انگلیسی، از ارامنهی ایرانیالاصل مقیم آمریکا و استاد تاریخ اوروپای شرقی و خاورمیانه در کالج آیونا در اثر خود عموما دارای گرایشات فارسگرایانه است. مهمترین مصداق این گرایشات فارسگرایانه، تلاش او برای عرضهی بسیاری از پدیدهها به صورت پرشین -فارسی، و نفی هویت تورک دولت افشاری و نادر شاه و تورکان قلمروی ایران و آزربایجان در کتاب او است. در حالی که پرشین نامیدن ایرانیها، غیر فارسها و مخصوصا تورکهای ساکن در ایران یک دیگرنامگذاری غلط و مضر است. زیرا پرشین اغلب به صورت ایرانی و یا فارس درک میشود و این نیز به معنی نفی و انکار هویت ملی غیر فارس ایرانیان غیر فارس و در راس آنها ملت تورک است. حتی استفاده از پرشین به معنی ایرانی نیز غلط است. پرشین صرفا میتواند در مورد پرسهای باستان و با مسامحه به عنوان نام قومی - ملی فارسهای فعلی استفاده شود و نه همهی ایرانیها مخصوصا تورکها. ایضا پرشیا با مسامحه صرفا میتواند در اشاره به مناطق فارسنشین مرکز و شرق ایران یعنی «فارسستان» به کار رود، نه معادل تمام ایران و یا کل قلمروی دولتهای تورک و موغول حاکم بر آن. بورنوتیان در متن انگلیسی:
-«تورک»
را صرفا در توصیف عوثمانلییان به کار میبرد و برای نامیدن تورکمانها (تورکهای
ایران و آزربایجان) بسته به مورد از تعبیرات «مسلمان» و «پرشین» استفاده میکند.
-عید
نوروز، نادر شاه (تهماسبقلی خان) و سربازهای وی را «پرشین» معرفی میکند، در حالیکه
هیچکدام پرشین نیستند.
-ارمنستان
تحت حاکمیت تورکها و دولتهای تورک قیزیلباش و افشاری را «ارمنستان پرشیا» مینامد،
در حالی که اینها بسته میباید با انتساب به دولت حاکمه به عنوان مثال ارمنستان
آغقویونلو، ارمنستان قیزیلباشیه، ارمنستان افشاریه و ارمنستان قاجاریه نامیده
شوند. چنانچه در اشاره به مناطق ارمنینشین در قلمروی عوثمانلی، آنها ارمنستان
عوثمانلی نامیده میشوند.
-جمعیت منطقهی قازاخ در جمهوری آزربایجان را به جای «تورک»، «تورکیک» مینامد. تورکیک نامیدن ملت تورک (اوغوزهای غربی) به جای تورک یک تدبیر و دسیسهی مراکز و دستهجات ضد تورک برای نفی نام ملی «تورک» تورکهای ساکن در ایران و قفقاز است. به عنوان نمونه علیرضا اصغرزاده و بعضی دیگر از آزربایجانگرایان استالینیست به منظور نفی نام ملی ملت تورک ساکن در ایران، گاها اصطلاح تورکیک را برای نامیدن او به کار میبرند ....
آریان آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی
آبراهام گیریتلی در متن اصلی کتابش، شاعر و ریاضیدان تورک میرزه عبدالرزاق تبریزی جهانشاهی متخلص به نشئه و یا نشاء، از احفاد سلطان جهانشاه قاراقویونلو تورکمان که وزیر آزربایجان بود را از اصل و تبار «پرشین» دانسته است. حال آن که نشئه یک شاعر تورک بود. این شاعر تورکمان کسی است که به امر نادر شاه قصیدهی تورکی «شه جم حشمت دارا درایت، نادر دوران» را به عنوان مادهی تاریخ پوشاندن بارگاه حضرت علی در نجف با طلا سرود و نادر شاه این قصیدهی تورکی را با آب طلا و شنجرف بر سردر ورودی در بالای ایوان حرم حضرت علی نویساند[26].
آبراهام گیریتلی سپاه افشاری را هم سپاه «آریان» (آریایی) مینامد (ص ٣٦). این توصیف آنچنان گزاف و عبث و تحریف بیپروای حقایق است که حتی بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی نیز در دو جا مجبور به تاکید بر نادرستی آن شده است: «آبراهام برای مشخص کردن ایرانیها [دولت افشاری و اتباع آن] از تورکهای عوثمانلی، اصطلاح آریایی را به کار میبرد. در حالی که در واقعیت، بسیاری از خانهای اوردوی [افشاری] از طوائف مختلف تورک بودند. فارسها [تاجیکهای غربی در ایران]، کوردها، افغانستانیها، گورجیها و ارمنیها صرفا بخش کوچکی از اوردوی وی را تشکیل میدادند» (ص ٣٦). ... «دوباره اصطلاح آریایی برای مشخص کردن ایرانیها [دولت افشاری و اتباع آن] از تورکها [منظور عوثمانلیها] به کار رفته تا خان [نادر شاه] به نظر خوانندهگان ارمنی خوشایندتر جلوهگر شود. در حالیکه به واقع، نادر از طائفهی تورکمان افشار بود» (ص ٣٩)[27]
ثبت، خوانش و معنای نادرست برخی کلمات در ترجمهی انگلیسی
١-در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان، کلا به ریشهی تورکی کلمات اشاره نهشده است. اما در چند مورد هم که اشاره شده، آنها به نادرستی به صورت کلماتی پرشین (فارسی) عرضه شدهاند. مانند آقا - آغا، تشک - دشک (دؤشهک تورکی)، کمک (کؤمهک تورکی)، ...
٢- بورنوتیان در ترجمهی انگلیسی میگوید مکالمات تورکی را تصحیح کرده و آنها را با اورتوگرافی موردن نشان داده است. در حالی که نشر بورنوتیان، دارای بیش از صد – ١٠٠ مورد اشتباه در خوانش و معنی نمودن کلمات تورکی و یا عدم قرائت آنها است. از جمله:
-«زینقیروو» Zenjelov متن اصلی (ص ٨٥)، توسط بورنوتیان
به صورت اشتباه زنجیر و زنجیره معنی شده است. در حالی که زینقیروو Zıqırov محرف «چینقیراو» Çınqırav تورکی و به معنی زنگوله، از
ریشهی «چانگ؛ سانگ؛ چان، چینگ، چین» چینی به معنی صدا است. دو کلمهی زنگ و
زنگوله در فارسی هم، محرف چین و چینقیراو بوده، منشاء تورکی دارند.
-«اوتاق» به معنی اوتاق امروزی (Room) معنی شده که
نادرست است. «اوتاق» به معنی چادیر بزرگ و سراپردهی خان است. معادل تورکی اوتاق
در زبان فارسی، «اودا» است. هر دو کلمهی اوتاق و اودا تورکی، اما دارای ریشهی
متفاوت هستند.
-«قدغن»،
به صورت ممنوع معنی شده است. در حالیکه قدغن - قاداغان در زبان تورکی به معنی حکم
و دستور موکد، هم برای انجام و هم برای عدم انجام عملی است.
-«سوْفتا»
که در تورکی به معنی طلبهی دروس دینی است، به اشتباه به صورت جفت فارسی نوشته شده
است.
-«اهلیآغاجلی»
موجود در متن اصلی، با حذف حرف «ی» (پسوند مالکیت سوم شخص مفرد) در کلمهی اول به
صورت اهلآغاجلی ثبت شده است. اما فورم صحیح همان اهلیآغاجلی به معنی چوب به
دست و چوبدار است.
-«ماغارا» در متن اصلی به صورت
مغایر Mağāer تصحیح شده که نادرست است. کلمهی
ماغارا به معنی غار در زبان تورکی بسیار رایج و از ریشهی عربی غور است و محتاج به
تصحیح نیست (تورکی ماغارا، کلمات کؤیول – کؤوول، اونگور، .... است).
-«چاشت» به معنی غذای نیمروز، مربوط
به جشن (از ریشهی یسنا) و یا چشیدن (احتمالا همریشه با چاشنی) فارسی دانسته شده،
که اولی ادعایی غلط، و دومی نظریهای غیر قطعی است.
-در
جملهی ١٢ (صفحهی ٩٣) عبارت (sizē
bēk dik’dim) احتمالا به سبب قرائت اشتباه «bek dédim» به صورت «bakdıydım»، اشتباهاً «از امورات شما مراقبت، به مسائل شما رسیدهگی کردهام» ترجمه و معنی شده است. در حالی
که در این عبارت یک «کی» زائد در داخل کلمهی dik’dim وجود دارد
که میباید حذف و کلمه به صورت didim (به معنی گفتم) تصحیح شود. معنی صحیح جمله «من
به شما بک گفتم، شما را بک نامیده و خطاب کردم» است. نادر شاه به آبراهام کاتوغیکوس
گیریتلی با عنوان «بک» که یک عنوان اداری و دولتی بود خطاب میکند و سپس از او میپرسد
آیا وی متوجه این امر شد یا نه.
- کلمهی «قوماش» به معنی پارچه در عبارت «گیلانو غنوات قوماش» به اشتباه «گوموش» به معنی نقره خوانده شده است. در حالی که «غنوات قوماش» یعنی پارچهی کانواسی و یا قناویز، نوعی پارچهی ابریشمی ساده بیشتر به رنگ سرخ است.
- بنا به ترجمهی انگلیسی بورنوتیان در متن اصلی کلمهای به شکل «ایلاخای» (ilakhay) به معنی درآمد دولت وجود دارد. اما بنا به ترجمهی سپنتا در متن اصلی این عبارت به صورت «گهلیر (گلور)، گئدهر (گیدار)، ایراد و مصرف» نوشته شده است (ص ٩٩ انگلیسی، ص ٣٦ سپنتا). دسترسی به اصل نسخهی خطی ارمنی کتاب و راستیآزمایی این ادعا میسر نهشد. با این همه به نظر میرسد املای «گهلیر» صحیح و قرائت ایلاخای اشتباه است. اشتباه در قرائت، شاید به سبب وجود درجهای از شباهت بین املای این دو کلمه با الفبای ارمنی است: գըլիր – իլըխ. علاوه بر آن، کلمهی «ایراد» در متن اصلی و ترجمهها باید به صورت «عایدات» تصحیح شود. «گهلیر گئدهر» یک اصطلاح مالی بسیار رایج در زبان تورکی و به معنی درآمد و مخارج است. دوگانههای «گهلیر – گئدهر»، و «عایدات – مصرف» مترادف هم هستند. به عبارت دیگر، در متن انگلیسی دو کلمهی تورکی «گهلیر» به معنی درآمد و عایدات و «گیدهر» به معنی خرج و مصارف که در متن اصلی وجود دارند، حذف شده است.
٣- ترجمهی انگلیسی دارای اشتباهات بسیار – متجاوز از صد مورد - در ثبت کلمات و عبارات تورکی است. در زیر برخی از این اشتباهات را با فورم صحیح آنها در داخل پارانتز آوردهام:
saliha (salına), oghu (hele), hargiz (hergah), ghalay day (qaladar), rahatay (reiyyete), rahati (reiyyeti), coft (softa), timin (tiyin), çağmiş san (çekmişsen), gümüş (qumaş), aghznay (ağasına), kēn dur (gözdür), nashari (nâçârî), varsın (vérsin), usdinay (üstüne), ishday (işte), etēshmish dur (yétişmişdir), nice sen (nicesen), çağ sen (çağsan), kedek (gédek), geldem (geldim), san (sen), gelmaden (gelmedin), karşilamak (qarşılamağa), urrumden (Urum’dan), gelmeşen (gelmişem), er (yér), bilmen (bilmem), malum dur (me’lumdur), kimsan (kimsenin), suçi (suçu), öldür san (öldürsen), odur (olur), birğaç (bir qaç), gitmağ (gitmek), gelmiştan (gelmişsen), leyli nehar (léyl ün-nehâr), kardan (qardan), ğeş (qış), cenabni (cenâbını), u’ruşen (uruşan), bek (bey), evenz (éviniz), gozat (gözet), khalifiay (xelifeye), kearak – kerek - kērēk (gerek), khan, dur (xandır), ghulukh (qulluq), ozumay (özüme), sez (siz), hamisinum (hamısının), ekhdibarum (é’tibarım), bashay aparnasun (başa aparmasa), ghalifay (xelifeye), nēdēsay (ne dése), ēhdibarlu (é’tibarlı), olkeaeay (ölkeye), ēylēab dur (éyleyipdir), ērewann (İrevan’ın), eyola (yola), kohnay (köhne), onēnday (onun da), banum durlar (benimdirler), uazrinay (üzerinde), gēdn (gédin), nētēki (nitekim), eazsunlar (yazsınlar), eakhunday (yaxında), fēti (fâtih-i), gealdsun (gelsin), usdina (üstüne), elm ul gulkilahi vahad ahgahar (علّم الکل خلائق واحد القهار), mudami duay mi (mudâmî dâyimî), fathi (fâtihi), ılakhay (gelir), irad (âidat), ....
تحریفات ترجمهی فارسی عبدالحسین سپنتا –استیفان هانانیان
نخستین ترجمهی فارسی قسمتی از وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی توسط عبدالحسین شیرازی مشهور به «سپنتا» با انجام گرفته است[28]. عبدالحسین شیرازی که دارای تمایلات پانایرانیستی باستانگرا و ضد تورک بود در ترجمهی خود به جز دو جمله هیچ کدام از جملات تورکی نادر شاه و دیگران که در متن اصلی موجود و از مهمترین قسمتهای کتاب او هستند را نقل نهکرده و همه را سانسور - حذف نموده است. سپنتا کلمهی تورکی «آلای» (به معنی تابور و فوج) را به صورت اشتباه «اعلی» خوانده، در زیر «سیل سوپور اویماخ» یعنی اوْیماق - طایفهی سیلسوپور (معنی مفهوم نهشد) نوشته، در فهم و معنی «جانباز» که به زبان تورکی به معنی بندباز است سختی کشیده است .... سپنتا «پرشین» در متن اصلی را همه جا به صورت «فارس» - و نه حتی «ایرانی» - معنی و بر مبنای این معنی کردن نادرست، نادر شاه و مقامات تورک دولت افشاری را هم «فارس» و «فارسنژاد» نمایانده است: «در فارسها مخصوصا در زبان نادرقلی ولینعمت رسم است ... میرزا از اهل تبریز از نژاد فارس که در آزربایجان وزیر و از خانوادهی سلطان جهانشاه بود ... در این جلسه از فارسها کسانی را انتخاب کردند ...». سپنتا در اثر نتیجهی اعتقادات پانایرانیستی و ناآگاهیاش از سنن و دولتمداری تورک، نادر شاه این آخرین جهانگیر تورک و دولت تورک افشار را به طور مصنوعی به ایران باستان پیوند داده است: «از لحاظ اعطای خلعت و انعام مراسم و آداب درباری باستانی ایران را رعایت نموده....». حال آن که نادر شاه افشار مانند دیگر عرصهها در امر هدیهدهی رسمی هم قطعیا و به دقت سنن ملی و آداب دولتهای تورک از جمله سنت «دوقوزات» را – و نه آداب درباری باستانی ایران را – رعایت میکرد[29].
خطاهای ترجمهی فارسی فاطمه اروجی
ترجمهی کامل ترجمهی انگلیسی جورج بورنوتیان به زبان فارسی از طرف دوکتور فاطمه اوروجی از استادان گروه تاریخ دانشگاه تبریز با نام «تاریخ من و نادر، شاه ایران (وقایعنامهی آبراهام کرتی)» منتشر شده است. فاطمه اوروجی در ترجمهی خود، هیچگونه تلاشی برای قرائت صحیح کلمات و عبارات تورکی و تصحیح اشتباهات موجود در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان انجام نهداده و تمام اشتباهات آن ترجمه را عینا تکرار و بازنشر کرده است. در حالیکه امروز در ایران به شمول تبریز تورکیشناسان برجستهای وجود دارند که فاطمه اوروجی میتوانست برای قرائت و معنی صحیح کلمات تورکی بدانها مراجعه کند. این رفتار از یک عضو هئیت علمی دانشگاهی در تبریز، مرکز تورکایلی – تورکیستان، غیر قابل قبول است. در زیر برخی از اشتباهات و اغلاط موجود در ترجمهی فارسی فاطمه اوروجی را آوردهام:
ادییسن (فورم صحیح: ائدهسهن)، بورای (بورایا)، قالای دا (قالادای، قلعهدار)، قلوقو (قوللوغو)، اتیشمیش دیر (یئتیشمیشدیر)، اوزارینای (اوزهرینه)، آقای (آقا)، راحتی (رعیتی)، اوزون یوزدون (اؤزونوزدهن)، نتکی (نیته کیم)، یوخوندا (یاخیندا)، دییرم (ائدیرهم)، گلمیشن (گهلمیشهم)، دییر (دیر)، بویر (بو یئرین)، بیلمن (بیلمهم)، کیم سن (کیمسهنین)، و چاق کی (اوْ چاغ کی)، قارشولاماقای (قارشیلاماغا)، الیری (ایلهری)، دَاَتلان (دی آتلان)، ایشدی (ایشته)، بوخان، دیر (بو خاندیر)، یامشی (یاخشی)، قولوخ (قوللوق)، ایلمک (ائیلهمهک)، اوزومی (اؤزومه)، اوزونا (اؤزونه)، ورسیز (وئرهسیز)، هامی سونوم (هامیسینین)، اوسدی نای (اوستونه)، اتمیشام (ائتمیشهم)، ناشاری (ناچاری)، بیگین ایزی (بهیینیزه)، اوچاق (او چاغ)، باشای آپارماسون (باشارماسین)، مرخصین (مرخصسین)، دسی (دئسه)، گولاک (قولاق)، ایلسن (ائیلهیهسهن)، اولکایا (اؤلکهیه)، اولوف دیر (اولوپدور)، گئپ دیر (گئدیپدیر)، آزالکی (ازلکی)، کونای (کهنه)، سیزین الین (سیزین ایلهن)، ایلد ینیز (ائیلهدینیز)، هرگز (هرگاه)، قولوخ (قولاق)، ییردیر (یئردیر)، بویرن (بو یئرین)، بیلمی یوم (بیلمهم)، خلیفه ین (خلیفه ایلهن)، ایشی نیزوار (ایشینیز وار)، مصلحتی نیزوار (مصلحتینیز وار)، عرضی نیزوار (عرضینیز وار)، مؤمنی یه (میرزه مؤمنه)، ایشی نیز (ایشینیزی)، هی (های)، عرض میزوار (عرضیمیز وار)، یاخشی دیردِآپارین (یاخشیدیر. دی آپارین)، اوسدونه (اوستونه)، میرزا (میرزه)، .....
ادعای کذب وجود متون و نامهای آزری و کوردی در وقایعنامه
یوآنا کالج Ioana College در مقدمهای که بر ترجمهی انگلیسی جورج بورنوتیان نوشته، ادعا کرده است: «در این کتاب (وقایع نامهی آبراهام) علاوه بر تورکی و عربی و ...، متون و نامهای آزری و کوردی هم وجود دارند» (ص ١٦١). جورج بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی هم در مقدمهای که بر ترجمهی کتابش به فارسی توسط فاطمه اوروجی نوشته ادعا نموده است: «در این کتاب، لغات و اصطلاحات عثمانی، تورکی، کوردی و آزری وجود دارند». فاطمه اوروجی مترجم فارسی اثر بورنوتیان که متوجه بی معنی بودن وجود لغات «عثمانی، تورکی، آزری» بوده، آزری و عثمانی را حذف، اما ادعای دروغ وجود لغات و اصطلاحات کوردی را ه عینا تکرار نموده است: «منبعی ارزشمند از اصطلاحات و عبارات فارسی، تورکی، عربی و کوردی آن دوره است». اینها همه ادعاهایی نادرست و بی پایه، تحریف حقایق و واقعیتهای تاریخی و اتنوگرافیک و دروغ محض، فریب ناآگاهان هستند که نشر کتاب وقایعنامهی آبراهام گیریتلی توسط این افراد را به لحاظ علمی بیارزش و به یک اقدام ایدئولوژیک و سیاسی ضد تورک تبدیل میکند.
الف-متون و نامهای کوردی ناموجود در کتاب: در کتاب وقایعنامهی آبراهام، هیچ متن و یا نام و هیچ لغت و اصطلاح کوردی وجود نهدارد. ادعای وجود متون و نامهای کوردی در کتاب وقایعنامهی آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی توسط جورج بورنوتیان، یوآنا کالج و فاطمه اوروجی، در حالی که در این کتاب حتی یک کلمهی کوردی وجود نهدارد، در راستای سیاست معلوم صلیبی و پانایرانیستی و ائتلاف ناسیونالیسم افراطی و توسعهطلب کورد و فارس و ارمنی برای کوردنمایی ایل تورک اوغوزی افشار، نادر شاه، دولت تورک افشاری و غرب آزربایجان و شرق آناتولی (تورکمانیای سابق)، و شمال خراسان (افشاریورت) و .... است.
ب-عثمانی و تورکی: ادعای بورنوتیان در مورد وجود لغات و اصطلاحات عثمانی، تورکی، کوردی و آزری و ادعای یوآنا کالج مبنی بر وجود متون و نامهای تورکی و آزری در وقایع نامه، نادرست و بی پایه، و محصول طبقه بندی لهجه های زبان تورکی (اوغوزی غربی) بر اساس ملاحظات ایدئولوژیک و سیاسی ضد تورک شرقشناسی غربی و صلیبی و ناسیونالیسمهای افراطی فارسی و ارمنی و کوردی است. مکالمات مربوطه در وقایعنامهی آبراهام گیریتلی به زبان «تورکی» یعنی اوغوز غربی رایج در خاورمیانه، قفقاز، آسیای صغیر و شبه جزیرهی بالکان، و دو شاخهی اصلی آن یعنی لهجههای تورکمانی (شاخهی شرقی) و عوثمانلی (شاخهی غربی) است. سهگانهی عوثمانلی و تورکی و آزری، یک تقسیمبندی کیفی و غیر علمی است.
ج-متون و نامهای آزری؟در این مکالمات زبانی به اسم آزری در هیچ شکلی حضور نهدارد. آزری نامی است که عدهای از پانایرانیستها و شرقشناسان تورکوفوب به غلط به بعضی از لهجههای زبانهای ایرانیک رایج در آزربایجان دادهاند. آزری اشاره به یک زبان فرضی و ناموجود ایرانیک دارد و همانگونه که در آزربایجان هرگز وجود نهداشته، در وقایعنامهی آبراهام گیریتلی هم طبیعتا حضور نه دارد. و اگر منظور سه شخص فوق از آزری، نه زبان فرضی ایرانیک مذکور، بلکه لهجههای زبان تورکی رایج در آزربایجان است، نام صحیح و واقعی و تاریخی این لهجهها «تورکمانی» است و نه آزری. آزری و آزربایجانی نامیدن لهجههای تورکی رایج در آزربایجان یک دیگرنامگذاری ضد تورک صلیبی – شعوبی و رفتاری نژادپرستانه است. یوآنا کالج که ظاهرا دارای تمایلات شدید تورکستیزانه و حامی توسعهطلبی کوردی و ارمنی و فارسی است، کار را من غیر مستقیم به نفی وجود زبان تورکی در شرق آناتولی و شمال غرب ایران (تورکایلی) و قفقاز هم میرساند و ادعا میکند: «زبان رایج در این منطقه ترکیبی از فارسی، کوردی، گورجی، عربی، تورکی و موغولی است». در حالیکه همچو تعبیری نه برای تورکی، بلکه برای فارسی (زبانی ریخته و هیبرید حاصل ترکیب عربی با زبانهای ایرانیک) و کوردی (بسیاری از طوائف کورد اصلا اعراب و تورکها و موغولهای تغییر زبان داده به کیرمانجی و سورانی هستند) صادق و دقیق است.
چند تصحیح و تشریح اساسی:
دی-دێ: ندایی برای تشویق و دعوت و امر به تسریع یک عمل، یاللاه!، زود باش! (دهرلهمه سؤزلویو). نادرشاه در دو جا این کلمه را به کار برده است. این کلمهی تورکی که در کتاب دهده قورقوت هم به کار رفته و از جمله در لهجههای معاصر اورمو و تبریز و ... به صورت «دی» وجود دارد («دی دور!»: یاللا پاشو!)، به زبان فارسی نیز در شکل «دِ» وارد شده است (دِ زود باش!: یاللا زود باش!). کلمهی دێ در ترکیب «هایدێ!» (ترکیب «های» و «دێ») به معنی یاللاه!، زود باش! هم موجود است.
سالینا: واریانت سارینا، با تبدیل حروف ر به ل کلمهی ساری به معنی به طرف، به سوی ، در جهت، به سمت، مجازا برای، به نفع، الی، ...؛ و «دیوان سالینا» به معنی دیوان طرفینه، دیوانا، دولته، برای دولت، به نفع دولت است (فورم اولیهی ساری: سینقاری ← سانقاری ← سانقری ← سانری ← ساری. -ی یییهلیک اهکیدیر). فورم «سالی» در آناتولی در نواحی آنکارا، قونیا، ایسپارتا و ... رایج است (دهرلهمه سؤزلویو، س حرفی، سال ١). احتمالا آبراهام گیریتلی فورم اصلی سارینا که نادر شاه به کار برده را با فورم سالینا که خود در آناتولی غربی با آن آشنا بود مبدل کرده است. این کلمه در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان به اشتباه به صورت صالحه خوانده شده، در حالیکه در متن اصلی به صورت سلینه (سالینا) نوشته شده است.
هله – ههله: در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان در جملهی ١٤ کلمهای به صورت (oghu) آمده (ایندی اوغو نابلددیر) که بی معنی است. این کلمه در اصل «اَلَه-هَلَه» به معنی هنوز است که با الفبای ارمنی به صورت (հէլէ) نوشته میشود. اما پس از حذف ه کلمهی اَلَه (հէլէ) به سبب شباهت املائی էլ و ղ در دستنوشتهها، اشتباها به صورتoghu (ողւ) خوانده شده است. یعنی در اینجا حرف بیصدای میانی، «ل» است و نه «غ». چنانچه در این اثر، کلمات «کاتولیکوس»، «الکساندر» و «آلبان» نیز با حرف «غ» به جای «ل» و به صورت «کاتوغیکوس» و «آغکساندر» و «آغوانوک» نوشته شدهاند[30]. و اما در مورد حذف حرف ه از هله و تبدیل آن به اله، این پدیده در زبان تورکی مخصوصا لهجههای آناتولی غربی و بالکان (موطن آبراهام گیریتلی) بسیار رایج (و در تورکی گاگاووزی یک قاعده) است. آبراهام گیریتلی مانوس به لهجههای بالکانی تورکی که حرف ه در اول کلمات را عموما حذف میکنند بود و به همین سبب در بعضی موارد دیگر هم حرف ه را حذف کرده است. به عنوان نمونه به جای «همهشه - همیشه کئشیکچی»، «اهمهشه کئشیکچی» نوشته است.
گؤز: در ترجمهی انگلیسی در جملهی ١٥، عبارتی به صورت (بو ایرهوانین آقاسینا کندیر) وجود دارد که بورنوتیان آن را به شکل «این یکی از آقایان ایروان است» معنی کرده است. در حالی که در تورکی کلمهی (kēn) وجود نهدارد. ترجمهی کل جمله هم نادرست است. زیرا «آقاسینا» به معنی برای آقایِ ... به وضوح خوانده میشود (Bu Ērewann aghznay kēn dur). در حالی که «از آقایانِ» که در ترجمهی بورنوتیان وجود دارد، به تورکی به صورت «آقالاریندان» بیان می شود و نه به صورت «آقاسینا». کلمهای که در متن اصلی ارمنی با املای (kēn) نوشته شده، در واقع «کس» بوده که حرف آخر آن «س» (ս) به سبب شباهت در الفبای ارمنی اشتباها به صورت «ن» (ն) خوانده شده است. کلمهی کس – گس – گُس – گُز - گؤز به معنی چشم، و جملهی «بو ایرهوانین آقاسینا گؤزدور» به معنی «این (کلانتر)، چشم بینای آقا و خان ایروان است» میباشد.
های!: آی!، ندای خطاب. معادل تورکی ای و هی فارسی. فورم های در میان افشارهای تورکیه هم رایج است (دهرلهمه سؤزلویو). احتمال دارد فعل «آییتماق» به معنی گفتن به منظور آگاه ساختن و هشدار دادن هم از ریشهی «های» باشد: هاییتماق – آییتماق.
نیتهکیم: نیتهکیم به معنی همچنان که، چنان که، همانطوری که، چه آن که و ... است. این کلمه در کتاب آبراهام گیریتلی در دو جای دیگر هم، در فورم لهجهای «نیتهکین» و فورم قدیمی «نیتهکی» آمده است. نیته خود واریانت «نیجه» و «نئجه» بوده و فورم اولیه و قدیمی - شرقی آن «نیتهگ» است.
چاغ: نادر شاه دو جا کلمهی چاغ را به کار برده است. چاغ نخستین به معنی زمان و وقت است. (او چاغ کی گهلدیم). چاغ دوم محرف ساغ به معنی سالم است (چاغ می.سان؟). چاغ دوم معنی ثانوی فربه کسب کرده و به صورت چاق به فارسی وارد شده است. چاق در اصطلاح فارسی «کار چاقکن» به معنی تامین و به نتیجه رسانندهی کار نیز در اصل این «ساغ» تورکی است. تبدیل حروف «س» و «چ» به یکدیگر در زبان تورکی پدیدهای بسیار رایج است.
شیندی - ایمدی: شیندی - شیمدی و ایندی - ایمدی همه به معنی اکنون، حالا، الآن هستند. ایمدی فورم قدیمی، شیندی فورم محاورهای در تورکیه، شیمدی و ایندی فورمهای ادبی و معیار هستند.
نهمهنهnemene : چه چیز، مخفف اصطلاح «نهمه نهن»، مرکب از نهne (چه) + مهme (در تورکی قدیم به معانی همچنین، نیز؛ ایشته!، آل!، هان!، اینک!، بهفرما!.... .[31]) + نهne (مخفف نهن- نهنگ neñ: چیز، شئی). نهمهنه به صورت نهمْنهnemne هم تلفظ میشود. هر سه ادات نه، نهمه، نهمهنه، به معنای چه، چه چیز است. نهمْنهnemne و نهمْنهمهنهnemnemene فورمهای تاکیدی هستند و با افزودن حرف م به آخر هجای اول ادات «نه» و «نهمه» و سپس تکرار ادات ساخته شدهاند: نه.مْ.نه و نه.مْ.نهمهنه، مانند تاکید گؤی ← گؤ.م.گؤی ، دورو ← دو.م.دورو، جیلاق ← جی.م.جیلاق، ..... نی (به جای نه)، نیمه، نهمهن، نهیین، نهمهنهن، نهمهیین، ... فورمهای رایج در دیگر زبانهای تورکیک و تورکی قدیم هستند.
نیچین - نه اوچون: چرا، برای چه، از چه روی. «ایچین» فورم رایج در لهجههای غربی، و «اوچون» فورم رایج در لهجههای شرقی و شمالی تورکی است. «نیچین» مرکب از «نی» (فورم قدیمی و شرقی «نه») و «ایچین» است. نادر شاه هر دو فورم غربی و شرقی «نیچین» و «نه اوچون» را به کار برده است.
گهرهک، گهرهکدیر، گهرهکسین، گهرهکسینیز: نادر شاه علاوه بر اسفاده از «گهرهک» به صورت ادات مانند کاربرد امروزی، گهرهک را به صورت فعل هم استفاده و آن را در سوم شخص و دوم شخص تصریف کرده که امروزه در محاوره چندان رایج نیست: گهرهکدیر (او باید)، گهرهکسین (تو باید)، گهرهکسینیز (شما باید)، ... از مصدر «کهرگهمهک» در تورکی قدیم به معنی احتیاج داشتن، نیازمند بودن. از همین ریشه است گهرهچ (لوازم و تجهیزات)، گهرهکچه (دلیل ضروری شدن چیزی)، و سه کلمهی گهرهمه، گهرهنتی و گهرهکسینیم (احتیاج، نیاز، ضرورت).
اختیار، پیر، قوجا: آبراهام گیریتلی هنگام قورولتای موغان چؤلو شخصی بسیار مسن (بیش از هشتاد سال) و بیمار بود. نادر شاه هم در سخنان خود مکررا کبر سن وی را با کلمات هممعنی اختیار عربی، پیر فارسی و قوجای تورکی تاکید کرده است. اما در ترجمهی فارسی سپنتا یکی از قوجاهای تورکی به صورت «خواجه» ترجمه شده که نادرست است.
خوجا: در جملهی ٢٧ (ص ١٠٤) در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان، عبارتی به صورت «خوشجا کیشی» وجود دارد. از آن جائیکه در این جمله نادر شاه از آبراهام خواستار دعا کردن برای وی میشود، فورم صحیح بی شک «خوجا کیشی» است. «خوجا» در زبان تورکی به معنی عالم و خادم امور دینی، مرشد و پیر، و معناً متفاوت از شکل «خواجه» در فارسی به معنی آقا، سرور، بزرگ، دولتمند؛ و خَواجا، خَواجَة در عربی به معنی تاجر و بازرگان است.
میرزه – میرزا: تمام میرزاها در متن اصلی و ترجمههای آن باید به صورت «میرزه» تصحیح شوند. «میرزه» که قبل از اسامی میآید و به معنی منشی و کاتب و باسواد و ... است دارای ریشهی تورکی – موغولی بوده و محرف کلمهی مؤچه – مؤرچه – میرچه است. اما «میرزا» که بعد از اسامی میآید و به معنی شاهزاده است، دارای ریشهی عربی – ایرانیک غیر فارسی بوده و مخفف امیرزا (عربی – ایرانیک) است. این دو کلمهی متفاوت با دو معنی و دو ریشهشناسی متفاوت تاکنون به غلط و به صورت یک کلمهی واحد و ماخوذ از فارسی ریشهیابی شدهاند.[32]
قالا – قلعه: قالا به معنی قصبه و یا ده کوچک بر سرکوه و تپه یا پشتهی کوچک، دهی که در آن دکان و بازار باشد؛ بعدها قصبه و ده مستحکم و قابل دفاع به سبب قرار داشتن در بلندی کوه و تپه و یا دارا بودن سازههای رزمی و ارگ و حصار و بورج و بارو و یا قوای نظامی مدافع آن، کلمهای تورکی از مصدر قالاماق به معنای چیدن و بر روی هم انباشتن سنگها به هنگام ساخت قلعه (نهایتا از مصدر چینی «قا» به معنی افزودن، جمع کردن، گرد هم آوردن) و فورم کوتاه شدهی «قالاق» است. بسیار محتمل است که کلمهی «دز» در فارسی به معنی قلعه هم که به صورت چیدن معنی شده، در اصل از ریشهی دیزمهک تورکی به معنی چیدن باشد. در این صورت دو کلمهی مترادف «قالا» از مصدر قالاماق و «دز» از مصدر دیزمهک دارای ریشهی تورکی هستند). کلا و کلایه در زبانهای ایرانیک مازندرانی - تبری، گیلکی، جندقی و بیابانکی، ...، و قلعة در زبان عربی، معرب قالای تورکی است[33].
قلعهدار، قالادای، قالاتای: در متن اصلی ارمنی فورم تورکی – موغولی «قالادای» مرکب از قالا (تورکی) و پسوند دای (موغولی) به کار رفته است در حالی که کلمهی «خبردار» با پسوند دار دارای حرف «ر» نوشته شده است. قلعهدار محرف و فورم فارسیزه شدهی «قالادای» است. پسوند «–تای، -دای، -دار» موغولی به معنی دارایِ و صاحبِ و معادل پسوند فاعلی –لی تورکی است که بعدها به سبب شباهت و روند فارسیزه کردن کلمات و تعبیرات و ترکیبات، با «دار» فارسی تعویض شده است. در همهی کلمات که «دار» به یک بن تورکی-موغولی افزوده شده، باید به جای «دار» فارسی، «دای – تای» تورکی - موغولی را به کار برد: قلعهدار (قالاتای)، بیرقدار (بایراقتای)، پرچمدار (پهرچهمتهی)، توغدار (توغتای)، سنجقدار (سانجاقتای)، تونقتار (تونگتای، نگهبان قلعه)، امهکدار (اهمهکتهی)، جبهدار (جهبهتهی)، ذوالقدر – دولقادار (تولقاتای)، چوخادار (چوخاتای)، قوشدار (قوشتای)، خانهدار (خاناتای)، الاغدار (اولاقتای)، ....[34]
بونلار – مونلار: نادر شاه دو فورم بونلار و مونلار به معنی اینها را به کار برده است. مونلار فورم لهجهای بونلار که آن هم محرف بوللار است میباشد. در زبان تورکی دو دسته ضمایر «شوُ – شوُلار، بوُ – بوُلار، اوْ-اوْلار» و «شوُل – شوُللار، بوُل – بوُللار، اوْل – اوْللار» وجود دارد. حرف «ل» فورمهای جمع دستهی دوم، در تورکی ادبی معاصر به حرف «ن» تبدیل میشود: «شوُن – شوُنلار، بوُن – بوُنلار، اوْن – اوْنلار». در بعضی لهجهها فورم بونلار به مونلار، و در متون قدیمی تورکی با تاثیرپذیری از تاجیکی – دری – فارسی، اون – اونلار به آن – آنلار تبدیل شده است.
|
شو |
بو |
او |
- |
شوُ - شوُلار |
بوُ - بوُلار |
اوْ - اوْلار |
ل |
شوُل - شوُللار |
بوُل- بوُللار |
اوْل - اوْللار |
ن |
شوُن – شوُنلار |
بوُن – بوُنلار |
اوْن – اوْنلار |
متن تصحیح شدهی مکالمات تورکی نادر شاه افشار در قورولتای موغان – مئهران باهارلی
-شمارههای
داخل پارانتز، صفحهی مربوطه در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان است.
-پسوندهایی
که در موارد نادر برای سهولت در خوانش اضافه کردهام را بعد از یک نقطه نشان دادهام:
یوخدو.ر
-آبراهام
گیریتلی در دو جا «کی» را بعد از کلمه به طور زائد به کار برده که آنها را در داخل
() نشان دادهام. در جملهی ١٢ نیز یک «کی» زائد در داخل کلمهی dik’dim وجود دارد که آن را حذف و کلمه را به صورت didim (به معنی
گفتم) تصحیح کردم.
- سه «کی»، سه «می» و یک «دا» را که برای سهولت در خوانش و فهم مطلب اضافه کردهام، داخل [] نشان دادم.
از
جملات و مکالمات تورکی نقل شده در وقایعنامهی آبراهام گیریتلی، ٢٠ مورد از «نادر
شاه»، ٧ مورد از «آبراهام گیریتلی»، یک مورد از «محمدقلی موسیبیگلو» حاکم
افشاری ایروان و یک مورد از «میرزه مومن ابیوردی» منشی جدید نادر شاه است. در این
مکالمات همچنین نام سه شخص بدون نقل صحبتی از آنها ذکر شده است:
-«عبدالحسن
خان نسقچیباشی» معاون نادر شاه که اوردوگاه موغان چؤلو تحت نظر و دستورهای او
اداره میشد. یک جملهی نادر شاه خطاب به اوست.
-«محمدابراهیم خان» معروف به ظاهرالدوله، که برادر تنی نادر شاه و سرعسکر (سپهسالار کل) آزربایجان بود. نادر شاه پس از تاجگذاری، ابراهیم خان را به مقام فرمانده و بیگلربیگی آزربایجان که شامل نخجوان، ایروان و همهی منطقهی آرارات و گورجستان هم بود منصوب کرد. نام وی در یک جملهی طولانی نادر شاه ذکر میشود.
١- نادر شاه ←
آبراهام (ص٣٠) |
خوش گهلدین خلیفه! نئجهسهن، چاغ [می]سان؟ دی آتلان خلیفه،
گئدهک ایلهری! |
Xoş geldin
Xelife! Nécesen? Çağ [mı]san? Di atlan Xelife, gédek ileri! |
٢- نادر شاه ←
آبراهام (ص ٣١) |
خلیفه! نیچین او چاغ کی گهلدیم، سهن گهلمهدین قارشیلاماغا
بیزی؟ ایندی (کی) نه اوچون تکلیف ائیلهدین اوچ کیلیسهیی؟ |
Xelife!
Niçin o çağ ki geldim, sen gelmedin qarşılamağa bizi? İndi (ki) ne
üçün teklif éyledin Üç Kilise’yi? |
٣- آبراهام ← نادر شاه (ص ٣٢) |
خانیم! بهن اورومدان گهلمیشهم. (کی) معلومدور بو یئرین
عادتین.ی بیلمهم. کیمسهنین سوچو یوخدو.ر، سوچ بهنیمدیر. اؤلدور.هجهک.سهن،
بهنی اؤلدور! |
Xânım!
Ben Urum’dan gelmişem. (ki) Me’lumdur bu yérin âdetin.i bilmem. Kimsenin suçu
yoxdu.r. Suç benimdir. Öldür[ecek]sen beni öldür. |
٤- نادر شاه ← آبراهام (ص ٥٠) |
ایندی بو خلیفهنی [کی] گؤروپسو.نو.ز؛ بیر یاخشی، پیر کیشیدیر؛
مبارک کیشیدیر. چوخ یاخشیدیر. باخ (کی) هم رعیتی قاییریر، هم دیوان سالینا
فایدا اولور. دی تئز ایمدی رقمی یاخشی یازسینلار و وئرسینلهر! |
İndi bu Xelife’ni [ki] görüpsü.nü.z, bir yaxşı pir kişidir, mubârek
kişidir. Çox yaxşıdır. Bax (ki) hem reiyyeti qayırır, hem dîvan salına fayda olur. Di téz imdi reqemi yaxşı yazsınlar ve
vérsinler. |
٥- آبراهام ←
محمدقلی خان موسیبیگلو (ص ٥٤) |
خانیم! شیندی نه چاغ گئتمهک اولور موغان چؤلونه، کی تدارک گؤرهلیم؟ |
Xânım!
Şindi ne çağ gétmek olur Muğan Çölü’ne, ki tedarük görelim? |
٦-
محمدقلی خان موسیبیگلو ←
آبراهام (ص
٥٤) |
خلیفه! بیر قاچ گوندهن سو.ن.را گئتمهک اولور. |
Xelife!
Bir qaç günden so.n.ra gétmek olur. |
٧- نادر شاه ←
آبراهام (ص
٦٢) |
خوش گهلمیشسهن خلیفه! نئجهسهن، یاخشی [می]سان، چاغ [می]سان؟
یولدا آزار چهکمیش [می]سهن قیشدان، قاردان؟ چون[کو] بیر اختیار کیشیسهن. چوخدان
[می] گهلمیشسهن؟ |
Xoş gelmişsen Xelife!
Nécesen? Yaxşı [mı]san, çağ [mı]san? Yolda azar çekmişsen [mi] qışdan qardan? Çün bir ixtiyar kişisen. Çoxdan
[mı] gelmişsen? |
٨- آبراهام ←
نادرشاه (ص
٦٢) |
خانیم! آللاه سهنه چوخ عؤمور وئرسین! ایندی کی سهنین مبارک
لیل النهار شوکتلی اوزون.و گؤردوم، قیش مهنه باهار اولدو. شوکور پروردگارا کی
بهن جنابینی ساغ، سالم، و اوروشان گؤردوم. |
Xânım!
Allah sene çox ömür vérsin. İndi ki senin mübârek léyl en-nehâr şevketli üzün.ü
gördüm, qış mene bahar oldu. Şükür Perverdigâr’a ki ben Cenâbını sağ, sâlim ve uruşan gördüm. |
٩- نادر شاه ←
عبدالحسن بیگ (ص ٦٣) |
عبدالحسن بیگ! خلیفهیه یاخشی اوتاق وئر، یاخشی گؤزهت! بیر
یاخشی قوجا کیشیدیر. |
Ebd
ül-Hesen Bey! Xelife’ye yaxşı otaq vér, yaxşı gözet! Bir yaxşı qoca kişidir. |
١٠- نادر شاه ←
حاضر بولونانلار (ص ٦٤) |
ائوینیز آوادان! خوش گهلمیشسی.ن.ز! |
Éviniz
avadan! Xoş gelmişsi.ni.z! |
١١- نادر شاه ←
حاضر بولونانلار (ص ٦٤) |
وارین، راحات اولون! |
Varın,
rahat olun! |
١٢-
نادر شاه ← آبراهام (ص ٩٣) |
خلیفه،
خلیفه! |
Xelife, Xelife! |
١٣- آبراهام ←
نادر شاه (ص
٩٣) |
بلی، ولینعمتیم! |
Beli
veliné’metim! |
١٤- نادر شاه ←
آبراهام (ص
٩٣) |
بیلدین [می]، خبردار سان [می] سیزه
«بیگ» دئدیم؟ |
Bildin
[mi]? Xeberdar [mı]san size Bey dédim? |
١٥-
آبراهام ← نادرشاه (ص ٩٣) |
اختیار
سهنیندیر شوکتلیم. مبارک اولسون! |
İxtiyar senindir şevketlim. Mübârek
olsun! |
١٦- نادر شاه ←
آبراهام (ص
٩٤) |
ایشته بو خاندیر پیر محمد خان، هرات خانی! یاخشی کیشیدیر.
یاخشی یولا گئدیپدیر. سیزین ایلهن ده یاخشی یولا گئتمهک گهرهکدیر. ایندی
سیز ده اونا یاخشی قوللوق ائیلهمهک گهرهکسی.ن.یز، نئتهکیم اؤزومه ائیلهدینیز.
ایندی ههله نابلددیر. سیز گهرهک اؤزونه خبر وئرهسی.ن.یز.
ایندی سهنی ایرهوان آقالارین.ین هامیسینین اوستونه آقا ائتمیشهم. سهنده
اعتباریم واردیر. هرگاه بیر ناچاری ایش اولسا، بهگینیزه دئیهسین. قولاق (کی)
آسماسا، تهرویزه ابراهیمخانا عرض ائیلهمهک گهرهکسین. او چاغ کی ابراهیمخان
باشارماسین، سهن خلیفه مرخصسین، اؤزون گهرهک مهنه عرض ائیلهیهسین. |
İşte bu Xandır Pir Mehemmed Xan, Herat Xanı! Yaxşı kişidir. Yaxşı yola gédip.
Sizin ilen de yaxşı yola gétmek gerekdir. İndi siz de ona yaxşı qulluq éylemek gereksi.ni.z. Nitekim özüme éylediniz. İndi hele
nabeleddir. Siz gerek özüne xeber véresiniz. İndi seni İrevan
aqaların.ın hamısının üstüne aqa étmişem. Sende é’tibarım vardır. Hergah bir nâçâri iş olsa,
Bey’inize diyesin. Qulaq (ki) asmasa, Tebriz’e İbrahım Xan’a
erz éylemek gereksin. O çağ ki İbrahım Xan başarmasın, sen Xelife mürexessin. Özün gerek mene erz
éyleyesin. |
١٧- نادر شاه ←
پیر محمدخان (ص
٩٤) |
پیر محمد خان! بو کیشیلهری [کی] گؤرورسهن، بونلار مهنیمدیر.
بو خلیفه چوخ یاخشی کیشیدیر. اوچ کیلیسه بیر یاخچی یئردیر. ایندی سهنه
تاپشیریرام: گهرهک نه دئسه قولاق آساسان. یاخشی مهربانلیق ائیلهیهسهن،
خاطرین.ی ساخلایاسان. بیر اعتبارلی کیشیدیر. اؤلکهیه، رعیته و دیوانا مقیّد
اولوپدور. بو کهلهنتهر ده یاخشی قوللوق ائیلهییپدیر. بو ایرهوانین آقاسینا گؤزدور. یاخچی یولا گئدیپدیر. |
Pir
Mehemmed Xan! Bu kişileri [ki] görürsen, bunlar menimdir. Bu Xelife çox yaxşı kişidir. Üç
Kilise bir yaxçı yérdir. İndi sene tapşırıram: Gerek ne dése qulaq asasan. Yaxşı méhribanlıq
éyleyesen. Xatırın.ı saxlayasan. Bir é’tibarlı kişidir. Ölkeye,
reiyyete ve dîvâna müqeyyed olupdur. Bu Kelenter de yaxşı qulluq
éyleyipdir. Bu İrevan’ın aqasına gözdür.
Yaxçı yola gédipdir. |
١٨- نادر شاه ←
پیر محمد خان (ص ٩٤) |
بو [میگیرتوم]
ملیک ده او ازلکی کهنه ملیکین قارداشیدیر. بو دا یاخشی قوللوق ائیلهییپدیر. |
Bu
[Migirtüm] Melik de o ezelki köhne Melik’in qardaşıdır. Bu da
yaxşı qulluq éyleyipdir. |
١٩- نادر شاه ←
پیر محمد خان ایله آبراهام (ص ٩٥) |
بو [هاکوپیان - یعقوبیان] ملیک ده قالاتای
ایدی عوثمانلی ایچینده. اونون دا قوللوغو مهنه یئتیشمیشدیر. ایمدی بو کیشیلهری
[کی] سهنه تاپشیرمیشام، مهنیمدیرلهر. گهرهک بونلارین سؤزوندهن
چیخمایاسان. هر زادی مصلحت خلیفه ایلهن، مونلار ایلهن ائیلهیهسهن. قیزیلباشلارا،
ایرهوان آقالارینا اعتبار ائیلهمهیهسهن. اعتبارین مونلارا اولسون. سیزی
ایرهوانین آقالارین.ین اوزهرینه آقا ائتمیشهم. ولایتی، رعیتی اؤزوموزدهن
بیلیرهم. گهرهکدیر کی آوادانلیغینا چالیشاس.ین.یز. |
Bu
[Hakopyan] Melik de Qalatay idi Osmanlı içinde. Onun da qulluğu mene yétişmişdir. İmdi bu kişileri [ki]
sene tapşırmışam, menimdirler. Gerek bunların sözünden çıxmayasan. Her
zadı meslehet Xelife ilen, bunlar ilen éyleyesen. Qızılbaşlara, İrevan
aqalarına é’tibar éylemeyesen. É’tibarın bunlara olsun. Sizi İrevan’ın
aqaların.ın üzerine aqa étmişem. Vilâyeti, reiyyeti özünüzden bilirem. Gerekdir ki
avadanlığına çalışası.nı.z. |
٢٠- نادر شاه ←
آبراهام (ص
٩٥) |
گئدین نیتهکی.م ایشینیز وار، مصلحتینیز وار، عرضهنیز وار،
آپارین میرزه مؤمنه، میرزه مهدییه. هامی ایشینیزی قاییرسینلار، رقملهرینیزی
یازسینلار. کی سیزی یاخیندا مرخص ائدهریم. |
Gédin
niteki.m işiniz
var, meslehetiniz var, erzeniz var, aparın Mirze Mö’min’e, Mirze Méhdi’ye. Hamı
işinizi
qayırsınlar, reqemlerinizi yazsınlar. Ki sizi yaxında murexes éderim. |
٢١- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠١) |
های خلیفه، گهل بورایا! |
Hay
Xelife, gel buraya! |
٢٢- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠١) |
یاخین گهل، یاخین گهل! |
Yaxın
gel, yaxın gel! |
٢٣- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠١) |
بیلیرسهن خلیفه، ساباه یوخ، اوبیریسی گون سهنی مرخص ائدیرهم |
Bilirsen
Xelife, sabah yox, obirisi gün seni murexes édirem. |
٢٤- آبراهام ←
نادر شاه (ص
١٠١) |
ولی نعمتین عمرو، دولتی زیاد اولسون. و اومارام باری خدادان،
پروردگاردان کی ناسیل جنابینیزی فاتحِ ایران گؤردوم، انشاء الله فاتحِ قندهار و
فاتحِ هندوستان [دا] گؤرهییم |
Velîné’metin
ömrü, devleti ziyad olsun. Ve umaram bâri Xudâ’dan, Perverdigâr’dan ki nasıl
Cenâbınızı fâtih-i Îrân gördüm, inşaallah fâtih-i Qendihar ve fâtih-i Hindustan [da] göreyim. |
٢٥- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠١) |
بارک الله خلیفه، بارک الله! |
Bârikellah
Xelife, Bârikellah! |
٢٦- آبراهام ←
نادر شاه (ص
١٠١) |
پس شوکتلیم! عرضهمیز وار. گهرهکدیر کی حاصل ائدهسهن |
Pes,
Şevketlim!
Erzemiz var. Gerekdir ki hâsil édesen. |
٢٧- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠١) |
یاخشیدیر. دی آپارین خلیفهنی میرزه مومن یانینا و سؤیلهیین
هر نهمهنه عرضهسی وار، مصلحتی، مطلبی واردیر قاییرسین! |
Yaxşıdır. Di
aparın Xelife’ni Mirze Mö’min yanına ve söyleyin her nemene erzesi var,
mesleheti, metlebi vardır qayırsınlar! |
٢٨- میرزه مومن ←
بیر اهلیآغاجلی (ص ١٠٢) |
باش اوستونه! قاییراییم. آخشام اؤز نایبی گهلسین، رقملهری
آپارسین. |
Baş üstüne!
Qayırayım. Axşam öz nâibi gelsin, reqemleri aparsın |
٢٩- نادر شاه ←
آبراهام (ص
١٠٤) |
اَلَم چهکمه خلیفه، اَلَم چهکمه! او تکیه مهنیمدیر، سهن ده
مهنیمسهن. گئت! بیر خوجا کیشیسهن. گئت، ههمهن دعا
ائیله! |
Elem
çekme Xelife, elem çekme! O tekye menimdir, sen de menimsen. Gét! Bir xoca kişisen. Gét,
hemen dua éyle! |
سؤزلوک-لغات تورکی مکالمات تورکی نادر شاه:
آپارماق: بردن
آتلانماق:
جهیدن، پریدن، جستن (معنی اولیه: سوار اسب شدن)
آخشام: عصر
آقا،
آغا: ارباب، صاحب
آوادان:
محرف آبادان فارسی، معمور، باییندیر، آباد
آوادانلیق:
اعمار، باییندیرلیق، آبادانی
اوْبیرسی
گون: پس فردا
اوْتاق:
چادر بزرگ خان، سراپرده
اوُروُشان:
ووروشان، ووروشقان، سالاشیر، سلاحشور، رزمنده، جنگنده
اوُروُشماق:
ووروشماق، دؤیوشمهک، ساواشماق
اوُروُم:
روم، آناتولی
اوزهرینه:فوقِ، بر رویش
اؤزوم: خودم
اوستونه:فوقِ، بر رویِ
اؤلکه:
کشور، مملکت
اوُمارام:
امیدوارم
ایرهوان:
نام تورکی شهر روان در آزربایجان قفقاز
ایشته:
اینک، این است، بهفرمائید
ایلهری:
پیش، جلو
ایلهن: ایله، با،
همراه
ایمدی:
ایندی، الان، اکنون، حالا
ایندی: اکنون، الان
باش
اوستونه: به روی چشم
باشارماق:موفق شدن
بهگ: بهی، بیگ
بونلار: اینها، بولار، مونلار
بیرسی:
مخفف بیریسی، یکی
بیگ:
بک، بگ، آقا، جناب، امیر، یک عنوان و نام منصب و مقام در فرهنگ سیاسی دولتهای
تورک، درجهای بالاتر از آقا و پایینتر از خان و خاقان. امروزه «بهی» به معنی
آقا و «بک» به معنی امیر است.
تاپشیرماق:
سفارش کردن، سپردن
تهرویز: تهبریز،
تبریز
تئز:زود، فورا، سریعا
چاغ:
١-وقت، زمان، ٢- وئرسیون ساغ به معنی سالم، فربه، چاق
چالیشماق:
تلاش کردن، سعی نمودن، کوشش
چهکمهک: کشیدن
چؤل: دشت
خان:
نام یک عنوان و منصب و مقام در دولتهای تورک
خانیم:
خان محبوب، خان من
خوجا:موللا، شیخ محترم به
لحاظ دینی
دی-دئ:
یالله، زود باش
ساخلاماق: محافظت کردن،
نگه داشتن
سالینا: سارینا، به
طرف، به نفع
سوُچ:
گناه، جرم
سونرا: بعد، سپس
سؤیلهمهک: گفتن
شیندی:
شیمدی، ایندی، اکنون، حالا، الان
قاچ:
چند
قار:برف
قارداش:برادر، اخوی
قارشیلاماق:
استقبال کردن
قالا
- قلعه: معرب کلمهی تورکی قالا به معنی شهههر و کهندی ساوونماق اوچون یاپیلمیش
یاپی-بورج، داها سونرا شهههر و کهندین اؤزو
قالادای
- قلعهدار: فورم اصلی قالادای – قالاتای، قلعهنین محافظی اولان ضابط،
فرماندهی نظامی قلعه (روستا و شهر)
قاییرماق:
باخماق، قایقیسینی چهکمهک، دقت ائتمهک، بیر ایشه تعیین ائتمهک، قوللانماق
قوجا:پیر، مسن
قولاق
آسماق: گوش دادن و متابعت کردن به امری
قوُللوُق:
خدمت
قیزیلباش:
در اینجا محلی منصوب و باقیمانده از
دولت قیزیلباش، عموما تورکان قلمروی دولتهای تورک قیزیلباشیه و افشاری و ....
قیش:
زمستان
کلانتر:
کهلهنتهر، کلمهای با ریشهای مباحثهدار، شاید سومری. مسئول شهر یا محله در
دولتهای تورک از زمان سلجوقیان و به بعد که در میان وظائفش جمعآوری مالیات و
برقراری نظم و امنیت هم بود، از دورهی قیزیلباشیه (صفویان- شاه عباس) در مورد
کدخدایان ارامنه به کار رفت.
کیمسه:
کسی
گهرهکدیر:
باید، بایست
گهرهکسین:
تو میباید
گهرهکسینیز:
شما باید
گؤرهلیم:
انجام دهیم
گؤرهییم:
انجام دهم
گؤز: چشم
گؤزهت:
رعایت کن، مراقب باش
مونلار:
بونلار، اینها
میرزه:
کلمهای تورکی، محرف مؤچه – مؤرچه - میرچه، به معنی منشی و دبیر و باسواد و ...
ناسیل:
چهگونه، چهطور
نهمهنه:
مخفف نهمه نهن؛ چه چیز (نه: چه؛ نهمه: چه؛ نهن، نهنگ: چیز)
نئته
کیم: نیته کیم
نیته:
نی تهگ، چطور
نیتهکیم:
ناسیل کی، اولدوغو گیبی
نیجه:
چطور
نیچین:
چرا، به چه علت، برای چه
های:
ای
ههمهن:فورا
وارماق:
رفتن
وارین:
بروید
یاخشی،
یاخچی: خوب، نیکو
یاخشیدیر:
بسیار خوب، اوکئی
یاخیندا:در آینده ی نزدیک
یانینا:به نزدش
یوْلا
گئتمهک: اویوملو داورانماق، هماهنگ و سازگار بودن و مماشات کردن
یئتیشمهک:رسیدن
کلمات عربی – فارسی:
ازل:
اول، قبل، قدیم
الم:
غم، اندوه، غصه
خلیفه:
رهبر مذهبی برخی جوامع دینی شرقی مانند علوی قیزیلباشی و ....، در اینجا رهبر مسیحیان
ارمنی
خوْجا:
عالم و خادم دینی
رقم:
فرمان
زاد:
چیز، محرف ذات
عرضه:
عریضه، بیان مطلب و مطالبهای به مافوق
مقیّد:
باغلانمیش، باغلی اولان، اهتمام ائدیجی، ایشه اؤنهم وئرهن
ملیک:
پادشاه، حاکم اصلا در میان آسوریان کوه (در آناتولی)، در اینجا منظور حکام محلی
ارمنی است. معادل مَلِک عربی و آقا و خان در تورکی. این عنوان و مقام در دورهی
شاه عباس حقیر برای حکام ارمنی ایجاد شد.
ناچاری:
اضطرار، اجبار، ناگزیری، مجبور بودن
نایب: وکیل، قائم مقام، در اینجا پیشکار
Nadirşah
Afşar’ın Muğan Kurultayı’nda Türkçe konuşmaları
Turkish speeches
of Nadirshah Afshar in Mughan Kurultay
مکالمات تورکی نادرشاه در قورولتای موغان
[1] دورهی
یک هزارسالهی تورک تاریخ ایران، باید ذیل «تاریخ تورک»، و ایرانشناسی در این
برهه میبایست ذیل «تورکیشناسی» طبقهبندی و بررسی شود.
[2] Catholicos Abraham III (also Abraham of Crete or
Abraham Kretatsi d. 1737) was the Catholicos of the Armenian Apostolic Church
between 1734 and 1737. Born in Heraklion, Crete, to a Greek mother, he was
bishop of Rodosto, Thrace and then Armenian prelate of Thrace in 1708–1734. At
this time, he went on a pilgrimage to eastern Armenia, at that time under
Persian rule, which now make up the area of modern-day Armenia and Nakhichevan.
Abraham is said to have become Catholicos by chance, because while he was on
his pilgrimage to Etchmiadzin Catholicos Abraham II died. Abraham of Crete had
impressed many with his religious devotion during his stay there, and so they
decided unanimously to elect him the new Catholicos. Abraham III was old at
this point and unfamiliar in the workings of Etchmiadzin, so he protested, but
despite that in November 1734 he was named the 110th Catholicos of the Armenian
Church. Abraham III came to the throne at a volatile time in the region. Nader
Shah of Persia was reconquesting areas which had been lost by his predecessors
to the Ottomans including Armenia. Abraham wrote a chronicle of Nader's
campaign against the Turks and of his coronation as Shah when in the area. It
is a helpful history because it is one of the few non-Persian sources about
these years in the Transcaucasus. Abraham wrote that many villages had been
left destitute by the Ottoman invasion and that the area was sufferingly
greatly. Abraham was invited as a guest of honor at Nader's coronation and
Armenian princes were granted autonomy. Abraham recorded detailed conversations
he had with the Shah, most likely partly to serve as a record of the many
privileges granted to Armenians by the shah and to serve as an example to the
Ottomans who also ruled over a large Armenian population. Nader Shah visited
the Armenian mother church of Etchmiadzin and reconfirmed its tax-exempt
status. Abraham III died in April 1737 at Etchmiadzin and was buried there
after his short but successful reign.
[3] نام نادر شاه به هنگام تولد نَدِرقُلی (نهدیرقولوNedirqulu ) بود. نهدیرNedir فورم
تورکی کلمهی نذر عربی (به انگلیسیNadr )، و نادر Nâder کلمهای عربی به معنی کمیاب است. او بعدا
تهماسبقلی (به تورکی تایمازقولو) و پس از قورولتای موغان چؤلو، نادر شاه نامیده
شد. آبراهام گیریتلی در کتاب خود نادر شاه را با عناوین گوناگون از جمله خان
اعظم، اسکندر ثانی، ولینعمت، تهماسب خان، ... خوانده است. خان اعظم ترجمهی فارسی
«الغ - اولوق – اولوغ - اولو خاقان و خان» تورکی است.
[4] Պատմութիւն.
ԱԲՐԱՀԱՄ ԿՐԵՏԱՑԻ
https://www.digilib.am/book/53/%D5%8A%D5%A1%D5%BF%D5%B4%D5%B8%D6%82%D5%A9%D5%AB%D6%82%D5%B6
[5] سه
سلام - سرود نظامی تورکی از اوردوی دولت تورک افشاری
[6]برای
تورکیگرایی نادر شاه مخصوصا در عرصهی زبانی همچنین نگاه کنید:
دستور نادر شاه برای انجام مذاکرات دیپلوماتیک رسمی در هندوستان به
زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html
مصالحهنامهی تورکی که به دستور نادر شاه افشار نوشته شد
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_16.html
نامهی تورکی نادر شاه افشار به سلطان
عوثمانلی محمود اول
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_23.html
سکهی تورکی نادر شاه افشار: دهییرمه گؤتورو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_22.html
سنگنوشتهی تورکی کلات نوشته شده به امر نادر شاه افشار - کتیبهی
نادری
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_30.html
کتیبهی تورکی سردر حرم حضرت علی در نجف سروده شده به سفارش نادر شاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_13.html
شعر تورکی آرامگاه نادر شاه آوشار (افشار)، آخرین جهانگیر تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_19.html
نادر شاه افشار از زبان رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورمویی -١٩١٣
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_7.html
نادیر خاقان افشار ١٧٤٧-١٦٨٨: آوشارلارین قوچاقلاماسی (افشارلارین
دستانی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_20.html
نامهای اشخاص در خانوادهی جمشید خان افشار اورمویی، پیشهوری، نادر شاه،
شاه اسماعیل، ستار خان و خیابانی؛ و انعکاس (عدم انعکاس) شعور ملی تورک در آنها
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html
دوْقوُزات - هدیههای نهگانهی نادر شاه افشار به سلطان محمود اول عوثمانلی
طبق اوسطورهها و سنت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورکها – موغولها
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_25.html
نامهی تورکی نادر شاه به خط او و دوکترین اصلیت تورکمانی - ریشهی
تورانی مشترک افشاریه و عوثمانلی در آن
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/blog-post_8.html
موشتولوق - مژدهنامهی تورکی سروده شده به امر نادر شاه به
مناسبت تولد تیمور خان نوهی او و محمد شاه گورکان
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post.html
میرزه زکی ندیم، ایناق نادر شاه: سلطان محمود عوثمانلی و نادر شاه
افشار دو نخل بوستان تورکمان هستند
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_23.html
تقاضای نادر شاه برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری - ایران به
امپراتوری عوثمانلی و تحتالحمایهی آن دولت شدن
[7] میرزه
مهدی مَحْمَدْ خان استرآبادلی، تورکچو تورک اهرکلهتاهری، اؤتهکچی، تورکبیلیمچی
و دیلچی
[8] نگاه کنید به مقالهی زیر (این مقاله که نزدیک
به دو دهه قبل نوشتهام محتاج بازنگری و بازنویسی است. با اینهمه و تا آن موقع در
خطوط اساسی قابل استفاده و مفید است):
نادر شاه افشار آخرین جهانگیر تورک؛ و دولت لائیک، روحانیت فارس و
مذهب تورکی جعفری
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2010/05/blog-post_3945.html
[9] محمد مرادی، سابقهی تاریخی ایل افشار و اصل و
نسب نادر شاه
http://iranturktribes.blogfa.com/post/6
محمد مرادی، در بارهی اصالت نادر شاه افشار
http://arashtirma.blogfa.com/post/9
توحید ملکزاده دیلمقانی: نادیر شاه افشار دؤورونده تورک دیل،
ادبیات و کولتورونه بیر باخیش
[10] For the
khan liked it when I spoke in the language of non-armenians [Turkish]. I
did as they wished [kept answering his inquiries in turkish]. He [the khan] was
pleased and at the conclusion of the prayers he sent through his mirza 300
florins … page 34
[11] The text
also indicates that nader used Turkish when he spoke with Abraham and his
[nader’s] subordinates. Page 36.
[12] Nader
conversed in Turkish, which once again demonstrates the wide use of Turkish
among members of the Persian [Afsharid] military hierarchy. (George
Bournoutian, Historians of the Ottoman Empire, Abraham of Crete)
[13] مانند «اوجاق» به معنی خانه و کاشانه و «آوادانلیق»
به معنی اعمار و آبادانی در این جمله از نادرشاه:
Don’t worry, don’t be sad, and don’t
be scared. This Ocaq is ours and you are a venerable old man. Your house
will be Avadan… page 34
[14] متن
تورکی وثیقهی اتحاد اسلام نادری- نجف
[15] چادیر Çadır: کلمهای تورکی؛ در
زبان و لهجههای گوناگون تورکیک چادیر، چاتیر، ساتیر، شاتیر، چاچیر، چاشیر، چادار،
چیدیر، ... با املاهای چادر و چادور و ... به فارسی، و شاتر و شادر و ... به عربی
وارد شده است. در تورکی معاصر به معنی نوعی خرگاه – خهرگه و خانهی پارچهای سادهی
طوائف کوچنده و ایلات تورک است که به شکل مخروطی از کوبیدن قسمت پایینی چند تیرک –
دیرهک بر زمین و نزدیک کردن و بستن نوک آنها به هم ساخته میشود. کلمهی چادیر –
چادر به این معنی دارای ریشهی تورکی - آلتائیک بوده و از مصدر چاتماق Çatmaq به معنی نزدیک کردن سر و یا نوک دو و یا چند چیز به هم (مانند تیرک -
دیرهکهای چادیر - چادر، سرنیزههای توفنگ – چاتمه - چاتما، ابروهای زنان – چاتیق
قاش و .....)، آنها را مقابل هم آوردن و قرار دادن است.
رو گرفتن و چادر یک شیوهی باستان ایرانی
بوده و در اسلام نیست
[16] مادهی
تاریخ برای اوتاق – بارگاه نادری که میرزه مهدی خان استرآبادی آن را به فرمان
نادر شاه به تورکی (جغتایی) سرود
[17] قرائت
صحیح و کامل کتیبههای کوفی مقبرهی قبّهای «سؤیومبهت» (سهگنبد) اورمیه
[18] خهرگهXerge ، به معنی چادر بزرگ و اوتاق خان کلمهای
تورکی از ترکیب «خهرXer » (گر Ger موغولی) به معنی چادیر، سراپرده، خیمه
و «گهGe » پسوند مکان (مانند جؤلگه، دؤنگه،
...) است. این کلمهی تورکی، همچنین کلمهی تورکی «خهرجیک، خرجیک» (خهر + جیک
پسوند تورکی تصغیر) به معنی چادیر کوچک که به زبان فارسی هم وارد شدهاند، ربطی به
خر به معنی بزرگ و گاه و جیک-زیک فارسی نهدارند. کلمات
مشابه درگاه و بارگاه در زبان فارسی هم ریشهی تورکی
دارند. درگاه: دهرگه Derge از فعل دیرمهک – دهرمهک، محل
تجمع و گردهمایی؛ بارگاه: بارقا Barqa از فعل بارماق – وارماق، محل حضور
و باشندهگی و تشریففرمایی.
[19] قبّه بنا به بعضی کلمهای عربی با منشاء سمیتیک
(آرامی-سریانی-عبری- ...)، و به نظر عدهای از ریشهی تورکی گؤبهGöbe و همریشه
با گنبد است. دو کلمهی قُبّه و گُنبد در زبان فارسی دارای شباهت ظاهری و معنایی
با دو کلمهی تورکی گؤبه (برآمده، قولومبه) و گومبهت هستند:
[20] He spoke
with us for a long time, first about the dome, in the shape of his tent, which
he planned to erect there for prosperity in memory of his vitory. Page 42
After that [we began] to hurry our
builders, whom the khan had ordered to erect a dome on hilltop where his tent
had stood … the construction was [finally] completed. It had the shape of a
tent with a cupola on top…. page 44
[21] Sema Doğan.
KÜMBET
[22] آمبلم
شهر تورک - افشار اورمو، تورک - آفشار اورمونون بهليرتگهسی
[23] آبراهام گاتوغیکوس، منتخباتی از یادداشتهای
ابراهام گاتوغیگوس که شخصا در مراسم انتخاب و تاجگذاری نادر شاه در دشت موغان
حضور داشته است. ترجمهی عبدالحسین سپنتا و استیفان هانانیان. خرداد ١٣٣٠، چاپخانهی
حبل المتین، نشریهی روزنامهی سپنتا
[24] The chronicle
of Abraham of Crete : Patmutʻiwn of Katʻoghikos Abraham Kretatsʻi George A. Bournoutian
[25] کاتولیکوس آبراهام کرتی، تاریخ من و نادر، شاه
ایران (وقایعنامهی آبراهام کرتی)، ترجمه از متن اصلی قرن هجده با تعلیقات و
حواشی جورج بورنوتیان، ترجمهی فارسی فاطمه اروجی، تهران، طهوری، ٢٢٠ صفحه، قطع
وزیری، بهاء ٢٨٠٠٠٠ ریال، ١٣٩٦
[26] کتیبهی
تورکی سردر حرم حضرت علی در نجف سروده شده به امر نادر شاه به مناسبت مطلا ساختن
آن
[27] Abraham
uses the term Aryan to distinguish the Persians from the ottoman turks. In
reality most of the khan’s army was composed of various Turkish tribes.
Persians, kurds, afghans, Georgians and Armenians formed a small part of his
army.
Once again, the term Aryan is used
to distinguish the Persians from the turks and to present the khan in a more
favorable light to Armenian readers. In reality nader was from a Turkmen tribe
(afshar). Page 39.
[28] سپنتا مانند ابراهیم پورداوود از کشفهای پانایرانیست
پارسی دینشاه جیجیبهای مشهور به دینشاه ایرانی بود. وی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد و پس از طی تحصیل در مدرسهی سن لویی، مدرسهی
زرتشیان تهران، استیورت تهران، استیورت مموریال كالج اصفهان و كالج آمریكایی تهران
به هندوستان عزیمت کرد. در سال ١٣٠٧ در بمبئی روزنامهای را با نام دورنمای ایران
منتشر كرد. در سال ١٣١٢ فیلمنامهی دختر لور، اولین فیلم ناطق فارسی را نوشت...
[29] دوْقوُزات
- هدیههای نهگانهی نادر شاه افشار به سلطان محمود اول عوثمانلی طبق اوسطورهها
و سنت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورکها – موغولها
[30] Armenian
L->GH. Alban to Aghvan, Katholicus to Kathoghicus Eliseus, Elisha (/ɪˈlaɪʃə/;[1]
Hebrew: אֱלִישָׁע,
Modern: ʼElišaʻ, Tiberian: ʼĔlîšāʻ, "My God is salvation", Greek: Ἐλισ[σ]αῖος,
Elis[s]aîos or Ἐλισαιέ, Elisaié) spelled alternatively Yeghisheh Elizabeth-> Eghizabeth,
Lazar->Ghazar. The name Agheksandr is of Greek origin, and is used mostly in
Armenian speaking countries
[31] آی ماللا
گهل دوزهلدهک قُرآنی سهنلی مهنلی، یونگوللهدهک کتابِ سبحانی سهنلی
مهنلی
[32] ریشهشناسی
کلمات تورکی - موغولی «میرزه» و «میری»، و کلمهی عربی – پشتون «میرزا»
[33] شعر
تورکی مقبرهی نادریه - آرامگاه نادر شاه آوشار (افشار) آخرین جهانگیر تورک، و
ریشهشناسی تورکی کلات - قالات و قالا
[34] مکتوب
تورکی سلطان مراد آغقویونلو، درخواست کومک او از سلطان سلیم برای مقابله با
تهدید شاه اسماعیل، و ریشهی نام طوائف پۆرنهک-پرناک، دوُلقادار-ذوالقدر
No comments:
Post a Comment