مکالمات تورکی نادر شاه در قورولتای موغان
متن کامل و تصحیح شده
مئهران باهارلی
Nâdir Şah Afşar ve erkleti (devleti) yetkililerinin Muğan Çölü Kurultayı’nda Ermeni kilisesi başhalifesi Giritli Üçüncü Abraham Katoğikosla yaptıkları Türkçe konuşmaların bütöv ve könütülmüş (edit edilmiş) metni
Méhran Baharlı
The complete and edited text of the conversations between Nader Shah, the officials of the Turkish Afshar state and Giritli Abraham III, the Catholicos of the Armenian Apostolic Church during the Mughan Qurultay in Turkish
خلاصه:
نادر شاه و مقامات دولت افشاری، تورکی را به صورت یک زبان رسمی و دولتی در تمام مناسبتها به کار میبردند. در «قورولتای موغان چؤلو» هم که وی به سلطنت انتخاب شد، همین وضعیت حاکم بود. آبراهام کاتوغیکوس، خلیفهی اعظم کلیسای ارمنی که در این قورولتای شرکت داشت، بسیاری از مکالمات تورکی بین نادر شاه و دیگر مقامات دولت افشاری و خود را در کتاب وقایعاش ثبت کرده است. تاکنون متن کامل این مکالمات تورکی منتشر نشده بود. نشرهای قسمی هم تماما آشفته، و دارای اشتباهات و اغلاط متعدد در قرائت و معنی کلمات تورکی بودند. در این رساله برای اولین بار متن کامل، دقیق و تصحیح شدهی این مکالمات تورکی را منتشر میکنم. در این نخستین نشر، تمام کلماتی که تاکنون به صورت اشتباه خوانده و معنی شده، همچنین چندین کلمه که خوانده نشده بودند را قرائت و معنی کردهام. با این نشر، اثری دیگر به میراث معنوی نادر شاه افشار در زبان و فرهنگ تورک، به مطالعات تاریخ دولت تورک افشاری، و به اسناد و منابع دال بر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی در این دوره از تاریخ دولتمداری تورک در ایران[1] افزوده میشود.
اؤزهت:
نادیر شاه و تورک آفشار اهرکلهتی (دولتی) یئتکیلیلهری تورکجهنی توغرالی (رسمی) دیل اولاراق ایشلهدیردیلهر. عینی دوروم نادیر شاهین خاقانلیغا سئچیلدییی موغان چؤلو قورولتایی اوچون ده گئچهرلیدیر. بو قورولایا قاتیلان ائرمهنی کیلیسهسی باشخلیفهسی آبراهام کاتوغیکوس، نادیر شاه ایله تورک آفشار اهرکلهتینین (دولتینین) باشقا یئتکیلیلهری و کهندیسی آراسیندا گئچهن بیر چوخ تورکجه قونوشمانی وقایع پیتییینده بیتیمیشدیر (کیتابیندا قید ائتمیشدیر). ایندییه دهک بو تورکجه قونوشمالارین تام متنی یایینلانمامیشدی. بیر سیرا تیکهل (قسمی) یایینلاردا ایسه تورکجه کلیمهلهرین چوخونون اوخونوشو و آنلاملاندیریلماسیندا یانلیشلیقلار وار ایدی. بو پیتیکجیکده (کیتابجیقدا) بو تورکجه قونوشمالارین توم و دوزهلتیلمیش و دقیق متنینی ایلک کهز یاییملاییرام. بو یایینیمدا ایندییه دهک یانلیش اوخونان و آنلاملاندیریلان بوتون کلیمهلهرین یانی سیرا، اوخونمایان بیر قاچ کلیمهنی ده اوخویوپ آنلاملاندیردیم. بو یایینلا بیرلیکده نادیر شاه آفشارین تورک دیلی و کولتورو آلانینداکی معنوی میراثینا، تورک آفشار دولتی تاریخی آراشدیرمالارینا، و بو دؤنهمده تورکجهنین رسمی دولت دیلی اولدوغونو قانیتلایان بهلگه و قایناقلارا بیر اثر داها اهکلهنمهکدهدیر.
Özet
Nadir Şah ve Türk Afşar devleti yetkilileri Türkçeyi resmi dil olarak kullanırdılar. Aynı durum Nadir Şah’ın krallığa seçildiği Muğan Çölü Kurultayı için de geçerlidir. Bu Kurultaya katılan Ermeni Kilisesi Baş Halifesi Abraham Katoğikos, Nadir Şah ile Türk Afşar devletinin başka yetkilileri ve kendisi arasındaki geçen birçok Türkçe konuşmayı pitiyinde bitimiştir (kitabında kaydetmiştir). Şimdiye kadar bu Türkçe konuşmaların tam metni yayınlanmamıştı. Bazı kısmi yayınlarda ise Türkçe kelimelerin çoğunun okunuşu ve anlamlandırlmasında hata ve yanlışlar vardı. Bu kitapçıkta ilk kez bu Türkçe konuşmaların tam, dakik ve düzeltilmiş metnini yayınlıyorum. Bu yayınımda yanlış okunan ve yorumlanan bütün kelimelerin yanı sıra, okunmayan birkaç kelimeyi de okuyup anlamlandırdım. Bu yayınla Nader Şah Afşar'ın Türk dili ve kültürü alanındaki manevi mirasına, Türk Afşar devleti tarihi araştırmalarına, ve bu dönemde Türkçenin resmi devlet dili olduğunu kanıtlayan belge ve kaynaklara bir eser daha eklenmektedir.
Abstract
Nadir Shah and the officials of the Turkish Afshar state insistently
used Turkish as the primary language in all state matters and on
all occasions, including diplomatic
communication. The same situation applied to the Muğan Çölü Kurultayı (Mughan
Desert Congress), where he was elected as the ruler of the state and the
proceedings were conducted entirely in Turkish. Abraham
Katoghikos, the Grand Caliph of the Armenian Church, who attended this Kurultay,
recorded many Turkish conversations between Nadir Shah, other officials of the
Turkish Afshar state, and himself in his book. The complete text of these Turkish conversations
has not been
published until now. In some partial publications, there are numerous errors
and mistakes in the reading and interpretation
of most Turkish words. In this booklet, for the first time, I am publishing the
complete and accurate text of all
the Turkish conversations narrated in the book of the Chronicles of Abraham Katoghikos. This first publication includes correct
reading and meaning of all previously misread and incorrectly interpreted words,
as well as unreadable words. With this publication, another work is added to the Nader Shah’s heritage
in the field of Turkish language and culture, as well as to the studies of the history
of the Turkish Afshar state. It also contributes to the documentation and
resources that prove Turkish was the official and administrative state language
during Afsharid period.
مکالمات تورکی نادر شاه در قورولتای موغان چؤلو
آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی بر زبانهای ارمنی و تورکی مسلط و آشنا به زبان یونانی بود، اما فارسی نمیدانست. او که به عنوان خلیفهی اعظم کلیسای ارمنی در زمرهی شخصیتهای دعوت شده به قورولتای موغان چؤلو برای انتخاب نادر به مقام سلطنت بود، مشاهدات خود از این رویداد و قورولتای تاریخی را با توضیحات مفصل در یک کتاب وقایعنامه تحریر کرده است. کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی حاوی حوادث سالهای ۱۷۳۴- ۱۷۳۶ در مناطق شمال غربی ایران و قفقاز جنوبی، من جمله لشکرکشی نادر شاه بدان مناطق، انتخاب آبراهام گیریتلی به عنوان خلیفهی اعظم ارامنه، توضیحات مفصل (٨٠ درصد کتاب) از «قورولتای موغان چؤلو» (فورم تورکی به کار رفته در کتاب به معنی دشت موغان) که آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی هم بدان دعوت شده بود، انتخاب نادر[3] به عنوان شاه جدید و ملاقاتهای او با نادر شاه است. کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی همچنین اطلاعات مفصلی از سپاه و سیستم اداری دولت تورک افشاری به دست میدهد.
از دیگر وجوه باارزش کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی، آوردن کلمات و عبارات و اصطلاحات بسیار تورکی رایج در آن است. اما مهمترین بخش کتاب، نقل مکالمات تورکی نادر شاه و برخی دیگر از مقامات دولت تورک افشار که او در قورولتای موغان شنیده بود، توصیف علاقهمندی نادر شاه افشار به زبان تورکی و اصرار وی بر استفادهی خود و مقامات دولت تورک افشاری و دیگران از زبان تورکی و به عنوان زبان رسمی، هویت ملی تورک نادر شاه افشار و دولت افشاری، شعور قومی تورکمانی او، ... است. همچنین در کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی متن سه مارش نظامی کوتاه دولت افشاری به زبان تورکی نقل شده که در هیچ منبع دیگری از جمله جهانگشای نادری و عالمآرای نادری موجود نیست (این مارشهای فوق العاده مهم موضوع یک مقالهی تحقیقی دیگر من هستند[4]).
کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی یک بار دیگر تائید میکند که زبان قورولتای موغان چؤلو و زبان عموما زبان کاری و دیپلوماتیک نادر شاه تورکی بود. وی در دیدارهای رسمی و غیر رسمی با تمام مخاطبین خویش، از هر ملیت و مذهبی صرفا به تورکی صحبت مینمود[5]. (نادر شاه خواندن و نوشتن به زبان فارسی دست و پاشکستهای را بعدها در آخر عمر به آموزگاری میرزه مهدیخان استرآبادی منشی مخصوص خود و تورکولوق برجستهی عصر فراگرفت[6]. اما وی هرگز به فارسی صحبت نمیکرد. نقل قولهای فارسی از نادر شاه در کتب تاریخی، به زبان اصلی نبوده، همه ترجمهی گفتار او به زبان تورکی است)[7]. علاوه بر سازماندهی اوردوی افشاری، زبان فرماندهی و کاربردی آن اوردو هم تورکی بود[8]. با اینهمه، این مهمترین و با ارزشترین وجه کتاب، تاکنون در تمام نشرهای آن نادیده گرفته شده است.
خواست نادر شاه برای تورکی صحبت کردن حاضرین
یکی از باارزشترین بخشهای کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی بند مربوط به علاقهمندی نادر شاه افشار به تورکی صحبت کردن خلیفه با او و پاداش دادن به وی که با نادر شاه به تورکی صحبت میکرد است. کاربرد زبان تورکی از سوی خلیفه یکی از دلائل اصلی توجه و علاقهی نادر شاه به وی و برآورده ساختن خواستها و نیازهای او بود: «خان [نادر شاه] میپسندید که من به زبان غیر ارمنی (تورکی) با او صحبت میکردم. من هم همانطوری که میخواست عمل نمودم [و به پاسخ دادن به زبان تورکی به سوالات و پرسشهای او ادامه دادم]. نادر شاه ممنون و سپاسگذار بود و به هنگام ختم دعاها، توسط میرزه ٣٠٠ فلورین به من فرستاد»[9]. (ص ٣٤).
جورج بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی نیز اعتراف میکند که: «متن کتاب آبراهام نشان میدهد نادر شاه به هنگام صحبت با آبراهام و زیردستان خود، زبان تورکی را به کار میبرد»[10] (ص ٣٦). با اینهمه بورنوتیان استفاده از زبان تورکی را به اشتباه محدود به نظامیان دولت افشاری کرده و میگوید: «نادر به زبان تورکی مکالمه میکرد و این یک بار دیگر استفادهی گسترده از زبان تورکی در میان اعضای سلسله مراتب نظامی ایرانی [منظور دولت تورک افشاری] را نشان میدهد»[11]. حال آن که همانگونه که در کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی هم تثبیت شده، زبان تورکی از سوی تمام مقامات دولت افشاری، چه نظامی و چه غیر نظامی و دیوانی، و به صورت یک زبان رسمی و دولتی در مناسبات داخلی و دیپلوماتیک به کار میرفت.
تورکی ممزوج و مشترک نادر شاه
آبراهام گیریتلی در اثر خود متن تورکی تعدادی از جملات و عبارات تورکی نادر شاه، خود و دو مقام دیگر محمدقلی خان عیسیبیگلو حاکم افشاری ایروان، و میرزه مومن منشی نادر شاه را عینا نقل و بقیه را بدون نقل متن اصلی تورکی، صرفا به ارمنی ترجمه کرده است. اما در این جملات ارمنی ترجمهای هم، کلمات و عبارات تورکی بسیار وجود دارند[12].
دائرهی لغات تورکی نادر شاه در جملاتی که از وی نقل شده، به غایت غنی است: چاغ، قارشیلاماق، ایلهری، وارین، ایشته، نیتهکیم، قاییرماق، سؤیلهیین، خوجا، گهرهکمهک، سارینا، .... در جملات تورکی نادر شاه همزمان کلمات و واریانتهای هر دو لهجهی غربی و یا عوثمانلی (آناتولی غربی - بالکان) و لهجههای شرقی و یا تورکمانی (آناتولی جنوبی و شرقی، ایران، تورکایلی، قفقاز، عراق و ..) مشاهده میشود، مانند کاربرد هر دو فورم ائدهریم - ائدیرهم، شیندی - ایمدی، نیچین - نه اوچون، قوجا - اختیار، ..... این سنتز لهجهای، شاید - علاوه بر کلمات و واریانتهای لهجهی غربی که از طرف آبراهام گیریتلی به هنگام ثبت مکالمات نادر شاه به کار رفتهاند - رفتاری آگاهانه از سوی خود نادر شاه در کاربرد نوعی تورکی فراگیر و مشترک اغوز غربی بوده باشد. نادر شاه دارای شعور ملی تورک بود و همانگونه که ایدهآل اتحاد مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی را داشت[13]، بعید نیست خواهان ترکیب و ایجاد یگانهگی لهجهای بین تورکها (اوغوزهای غربی) هم بود.
شعور قومی تورکمانی نادر شاه: گنبد چادیرواره، چادیر با حرف الفبای اورخون
در کتاب آبراهام گیریتلی مواردی در ارتباط با چادیر تورک وجود دارد که اشاره به شعور قومی تورکمانی نادرشاه میکنند. نادر شاه علاقهی خاصی به فرهنگ چادر تورک داشت که در فرامین او برای ساختن چادرها و گنبدهای چادری شکل، همچنین سرودن مادههای تاریخ به زبان تورکی به مناسبت برپاکردن آنها[14] هم منعکس شده است:
١- گنبد[15] در شکل چادیر تورک: آبراهام گیریتلی در چند جا ماجرای ساختن گنبدی را ذکر کرده که نادر شاه به خاطرهی پیروزیاش در جنگ آغوارد-باغوارد (١٨ ژوئن ١٧٣٥) به ساختن آن فرمان داد. وی میگوید نادر شاه میخواست این گنبد به شکل اوتاق و یا خهرگه[16] او باشد. این گنبد چادیرواره که دارای قبّهای[17] بر فراز آن بود در مدتی کوتاه بر روی تپهای در دشت آغوارد در محال ایروان ساخته شد[18].
بنا به تثبیت بسیاری از صاحبنظران تاریخ هنر، پدیدهی گنبد که به موازات پخش شدن تورکان در جهان اسلام از جمله در آسیای میانه و ایران و قفقاز پدیدار شد، فورم انتقال یافتهی هنر چادیر تورک به معماری است. تورکان در ایران (از دورهی سالجوقیان و به بعد) عالیترین نمونههای معماری گنبد ملهم از چادیر تورکی را آفریدهاند[19].
٢- سمبول اوخ در چادر نادر شاه: آبراهام گیریتلی در بخشهای ٢٧ (ص ٧١) و ٥٣ (ص ١٤١) کتاب خود به تفصیل در بارهی چادیری بسیار بزرگ (٥٥-٨٠ متر در ٢٥-٣٨ متر در ٩-١٤ متر) که برای اجرای مراسم روزانهی سلام از قزوین آورده شد نوشته است. بنا به او نادر شاه فرمان داد همهی حاضران رفته این چادیر باشکوه را که در غرب اوتاقهای وی بر افراشته شد تماشا کنند. این چادیر به رنگ قرمز تند - بنفش بود، یکی از دو لایه (رویه) آن در شکل «معجر قفس اوْیما» (شبکهی قفسمانند) و لایهی درون آن از پارچهی کانواسی بافته شده بود. این چادیر در قسمت فوقانی عارضههایی مانند گنبد داشت و دارای بیست تیرک بود. بر بالای هر تیرک یک قبهی نقرهای به بزرگی یک هندوانهی متوسط مانند تاج نصب شده بود و بر روی هر قبه سمبولی به شکل تیر عمودی به سوی پایین ↓ وجود داشت.
سمبول تیر ↓ آن گونه که آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی توصیف میکند چیزی نیست به جز حرف «اوْق ↓ » در الفبای اورخون. اوْق در زبان تورکی همچنین به معنی تیر (و طائفه - تیره، مانند اوْغوز به معنی تیرهها و طوائف) است (این امر نشان میدهد که مفاهیم تیر و تیره در زبان فارسی، هر دو ماخوذ از اوق - اوخ تورکی هستند. خود تیرک هم محرف «دیرهک» تورکی (فورم قدیمی «تیگرهک» به معنی محکم، معادل موغولی «چیگیرهک») است. همچنین بورنوتیان مترجم کتاب به انگلیسی میگوید این سمبول در متن خطی کمی مقعر است، که شباهت آن به اونقون افشاری[20] را به ذهن میآورد.
ناتوانی ناشرین و مترجمین از قرائت صحیح کلمات تورکی، ترجمه و معنی آنها
آبراهام گیریتلی کتاب خود را در سال ١٧٣٦-١٧٣٧ نوشته است. چاپها و ترجمههای بعدی این کتاب چنین است: چاپ اول در سال ١٧٩٦ در کلکته؛ چاپ دوم در آچمیادزین به سال ١٨٧٠؛ ترجمهی چاپ آچمیادزین به زبان فرانسوی در سال ١٨٧٦ در سن پترزبورگ توسط بروسسئت؛ ترجمهی فارسی فصلهای ٢٢ تا ٤٦ (بدون فصل ٢٩) بر اساس دو نسخهی خطی به سال ١٩٤٧ و سپس چاپ دوم آن در سال ١٩٦٩ در تهران[21]؛ نشر ترجمهی فارسی قسمتهایی از آن توسط نصرالله فلسفی تحت نام «چگونه نادرقلی نادر شاه شد» در سال ١٩٤٩ در اطلاعات ماهانه، سال دوم، شمارهی ١١ و نیز در ١٩٦٣ در کتاب «چند مقالهی تاریخ و ادبی فارسی»؛ متن انتقادی بر اساس بیش از ده نسخهی خطی موجود در ارمنستان و دیگر کشورها در سال ١٩٧٠ در ارمنستان؛ ترجمهی روسی در سال ١٩٧٣ در ایروان؛ ترجمهی انگلیسی توسط جورج ا. بورنوتیان در سال ١٩٩٩[22]؛ و ترجمهی فارسی این ترجمهی انگلیسی توسط فاطمه اروجی در سال ۱۳۹۶ در تهران[23].
در این نشرها و ترجمهها، بسیاری از جملات و مکالمات تورکی به سبب ناتوانی و یا عدم خواست ناشرین و مترجمین به قرائت و ثبت صحیح آنها، نقل و ترجمه نشدهاند. آن جملات و مکالمات تورکی هم که نقل شده، اغلب به صورت آشفته و آکنده از اشتباهات و اغلاط ترجمه و معنی شده است. میتوان گفت عبارات و جملات تورکی این کتاب تاکنون به صورت تصحیح نشده چاپ شده است. در زیر به برخی از این موارد اشاره کردهام:
تحریفات هویتی جورج بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی
جورج بورنوتیان George A. Bournoutian مترجم کتاب به زبان انگلیسی، از ارامنهی ایرانی الاصل مقیم آمریکا و استاد تاریخ اوروپای شرقی و خاورمیانه در کالج آیونا در اثر خود عموما دارای گرایشات فارسگرایانه است. مهمترین مصداق این گرایشات، عرضهی بسیاری از پدیدهها به صورت پرشین -فارسی، همچنین نفی هویت تورکی دولت افشاری و نادر شاه و تورکان قلمروی ایران و آزربایجان در کتاب او است. به عنوان نمونه بورنوتیان در متن انگلیسی:
-«تورک»
را صرفا در توصیف عوثمانلییان به کار میبرد و برای نامیدن تورکمانها (تورکهای
ایران و آزربایجان) بسته به مورد از تعبیرات «مسلمان» و «پرشین» (که دومی اغلب به
صورت ایرانی و یا فارس درک میشود) استفاده میکند؛
-عید
نوروز، نادر شاه (تهماسبقلی خان) و سربازهای وی را «پرشین» معرفی میکند، در حالیکه
هیچکدام پرشین نیستند. (پرشین صرفا میتواند در مورد پرسهای باستان و با مسامحه
به عنوان نام قومی - ملی فارسهای فعلی به کار رود).
-ارمنستان
تحت حاکمیت تورکها و دولتهای تورک قیزیلباش و افشاری را «ارمنستان پرشیا» مینامد،
بلکه اینها بسته به مورد میباید به عنوان مثال ارمنستان آغقویونلو، ارمنستان قیزیلباشیه،
ارمنستان افشار و ارمنستان قاجار نامیده شوند.
-جمعیت منطقهی قازاخ در جمهوری آزربایجان را به جای «تورک»، «تورکیک» مینامد (مانند علیرضا اصغرزاده از آزربایجانگرایان استالینیست که به منظور نفی نام ملی ملت تورک ساکن در ایران، گاها اصطلاح تورکیک را برای نامیدن او به کار میبرد) ....
در رفتاری مشابه یوآنا کالج Ioana College که مقدمهای بر ترجمهی انگلیسی نوشته، در این مقدمه ادعا میکند: «در این کتاب علاوه بر تورکی و عربی و ... متون و نامهای آزری و کوردی هم وجود دارند» (ص ١٦١). در حالی که این ادعا دروغ محض است. زیرا در این کتاب حتی یک متن و نام آزری و کوردی وجود ندارد. مترجم حتی کار را من غیر مستقیم به نفی وجود زبان تورکی در شرق آناتولی و شمال غرب ایران و غرب قفقاز میرساند و ادعا میکند «زبان رایج در این منطقه ترکیبی از فارسی، کوردی، گورجی، عربی، تورکی و موغولی است». در حالیکه همچو تعبیری نه برای تورکی، بلکه برای زبان فارسی (که زبانی ریخته و هیبرید حاصل ترکیب عربی – زبانهای ایرانیک است) و همچنین کوردی صادق و دقیق است.
آریاکاری آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی
آبراهام گیریتلی در متن اصلی کتابش، شاعر و ریاضیدان تورک میرزه عبدالرزاق تبریزی جهانشاهی متخلص به نشئه و یا نشاء، از احفاد سلطان جهانشاه قاراقویونلو که وزیر آزربایجان بود را از اصل و تبار «پرشین» دانسته است. حال آن که نشئه یک شاعر تورک بود که به امر نادر شاه قصیدهی تورکی «شه جم حشمت دارا درایت، نادر دوران» را به عنوان مادهی تاریخ پوشاندن بارگاه حضرت علی در نجف با طلا سرود و نادر شاه این قصیدهی تورکی را با آب طلا و شنجرف بر سردر ورودی در بالای ایوان حرم حضرت علی نویساند[24].
آبراهام گیریتلی سپاه افشاری را هم سپاه «آریان» (آریایی) مینامد (ص ٣٦). این توصیف آنچنان گزاف و عبث است که حتی بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی در دو جا مجبور به تاکید بر نادرستی آن شده است: «آبراهام برای مشخص کردن ایرانیها [منظور دولت افشاری و اتباع آن] از تورکهای عوثمانلی، اصطلاح آریایی را به کار میبرد. در حالی که در واقعیت، بسیاری از خانهای اوردوی [افشاری] از طوائف مختلف تورک بودند. فارسها [منظور تاجیکهای غربی در ایران است]، کوردها، افغانستانیها، گورجیها و ارمنیها صرفا بخش کوچکی از اوردوی وی را تشکیل میدادند» (ص ٣٦). ... «دوباره اصطلاح آریایی برای مشخص کردن ایرانیها [منظور دولت افشاری و اتباع آن] از تورکها [منظور عوثمانلیها] به کار رفته تا خان [نادر شاه] به نظر خوانندهگان ارمنی خوشایندتر جلوهگر شود. در حالیکه به واقع، نادر از طائفهی تورکمان افشار بود» (ص ٣٩)[25]
ثبت، خوانش و معنای نادرست برخی کلمات در ترجمهی انگلیسی
١-در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان، کلا به ریشهی تورکی کلمات اشاره نشده است. اما در چند مورد هم که اشاره شده، آنها به نادرستی به صورت کلماتی پرشین (فارسی) عرضه شدهاند. مانند آقا - آغا، تشک - دشک (دؤشهک تورکی)، کمک (کؤمهک تورکی)، ...
٢- بورنوتیان در ترجمهی انگلیسی ادعا میکند مکالمات تورکی را تصحیح کرده و آنها را با اورتوگرافی موردن نشان داده است. در حالی که این نشر، دارای موارد متعدد نخواندن کلمات تورکی و اشتباه در خوانش و معنی نمودن آنها است. از جمله:
-«زینقیروو» Zenjelov در متن اصلی (ص ٨٥) به اشتباه
به صورت زنجیر و زنجیره معنی شده است. در حالی که زینقیروو Zıqırov محرف «چینقیراو» Çınqırav تورکی و به معنی زنگوله است،
از ریشهی «چانگ؛ سانگ؛ چان، چینگ، چین» چینی به معنی صدا. (دو کلمهی زنگ و
زنگوله در فارسی، محرف چین و چینقیراو بوده، منشاء تورکی دارند).
-«اوتاق» به معنی اوتاق امروزی (Room) آمده که
نادرست است. «اوتاق» به معنی چادیر بزرگ و سراپردهی خان است. معادل تورکی اوتاق
در زبان فارسی، «اودا» است. (هر دو کلمهی اوتاق و اودا تورکی هستند). دو کلمهی
اودا و اوتاق دارای ریشهی متفاوت هستند.
-«قدغن»،
به صورت ممنوع معنی شده است. در حالیکه قدغن - قاداغان در زبان تورکی به معنی حکم
و دستور موکد، هم برای انجام و هم برای عدم انجام عملی است.
-«سوْفتا»
که در تورکی به معنی طلبهی دروس دینی است، به اشتباه به صورت جفت فارسی نوشته شده
است.
-«اهلیآغاجلی»
موجود در متن اصلی، با حذف حرف ی در کلمه اول به صورت اهلآغاجلی ثبت شده است. اما
فورم صحیح همان اهلیآغاجلی به معنی چوب به دست و چوبدار است.
-«ماغارا» در متن اصلی به صورت
مغایر Mağāer تصحیح شده که نادرست است. کلمهی
ماغارا از ریشهی عربی غور و به معنی غار در زبان تورکی بسیار رایج است و محتاج به
تصحیح نیست (تورکی ماغارا، کلمات کؤیول – کؤوول، اونگور، .... است).
-«چاشت» به معنی غذای نیمروز، مربوط
به جشن (از ریشهی یسنا) و یا چشیدن (احتمالا همریشه با چاشنی) فارسی دانسته شده،
که اولی غلط و دومی غیر قطعی است.
-در
جملهی ١٢ (صفحهی ٩٣) عبارت (sizē
bēk dik’dim) کلا اشتباه معنی شده است. این
عبارت به معنی «من به شما بک گفتم، شما را بک خطاب کردم» است (نادر شاه به آبراهام
کاتوغیکوس گیریتلی با عنوان «بک» که یک عنوان اداری و دولتی بود خطاب میکند و
سپس از او میپرسد آیا وی متوجه این امر شد یا نه). این عبارت، احتمالا به سبب قرائت
اشتباه «bek dédim» به صورت «bakdıydım»، «از امورات شما مراقبت، به
مسائل شما رسیدهگی کردهام» ترجمه شده است.
- کلمهی «قوماش» به معنی پارچه در عبارت «گیلانو غنوات قوماش» به اشتباه «گوموش» به معنی نقره خوانده شده است. «غنوات قوماش» یعنی پارچهی کانواسی و یا قناویز (نوعی پارچهی ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است).
- بنا به ترجمهی انگلیسی در متن اصلی کلمهای به شکل «ایلاخای» (ilakhay) به معنی درآمد دولت وجود دارد. اما بنا به ترجمهی سپنتا این کلمه در متن اصلی به صورت «گهلیر» نوشته شده است (ص ٩٩ انگلیسی، ص ٣٦ سپنتا). این اشتباه در قرائت، شاید به سبب وجود درجهای از شباهت بین املای این دو کلمه با الفبای ارمنی است: գըլիր – իլըխ. بنا به ترجمهی انگلیسی در همین صفحه در متن اصلی عبارت «ایراد و مصرف» وجود دارد. حال آن که بنا به سپنتا در متن اصلی این عبارت به صورت «گهلیر (گلور)، گئدهر (گیدار)، ایراد و مصرف» نوشته شده است. به عبارت دیگر، در متن انگلیسی دو کلمهی تورکی «گهلیر» به معنی درآمد و عایدات و «گیدهر» به معنی خرج و مصارف که ظاهرا در متن اصلی وجود دارند، حذف شده است (دسترسی به اصل نسخهی خطی ارمنی کتاب میسر نشد). «گهلیر گئدهر» یک اصطلاح مالی بسیار رایج در زبان تورکی و به معنی درآمد و مخارج است. علاوه بر آن، کلمهی «ایراد» در متن اصلی و ترجمهها باید به صورت «عایدات» تصحیح شود.
٣- ترجمهی انگلیسی دارای اشتباهات بسیار در ثبت کلمات و عبارات تورکی است. در زیر برخی از این اشتباهات را با فورم صحیح آنها در داخل پارانتز آوردهام:
Saliha (Salına), Oghu (Hele), Hargiz (Hergah), Ghalay Day (Qaladar), Rahatay (Reiyyete), Rahati (Reiyyeti), Coft (Softa), Timin (Tiyin), Çağmiş San (Çekmişsen), Gümüş (Qumaş), Aghznay (Ağasına), Kēn Dur (Gözdür), Nashari (Nâçâri), Varsın (Vérsin), Usdinay (Üstüne), İshday (İşte), Etēshmish Dur (Yétişmişdir), Nice Sen (Nicesen), Çağ Sen (Çağsan), Kedek (Gédek), Geldem (Geldim), San (Sen), Gelmaden (Gelmedin), Karşilamak (Qarşılamağa), Urrumden (Urum’dan), Gelmeşen (Gelmişem), Er (Yér), Bilmen (Bilmem), Malum Dur (Me’lumdur), Kimsan (Kimsenin), Suçi (Suçu), Öldür San (Öldürsen), Odur (Olur), Birğaç (Bir Qaç), Gitmağ (Gitmek), Gelmiştan (Gelmişsen), Leyli Nehar (Léyl ün-Nehâr), Kardan (Qardan), Ğeş (Qış), Cenabni (Cenâbını), U’ruşen (Uruşan), Bek (Bey), Evenz (Éviniz), Gozat (Gözet), Khalifiay (Xelifeye), Kearak, Kerek, Kērēk (Gerek), Khan, Dur (Xandır), Ghulukh (Qulluq), Ozumay (Özüme), Sez (Siz), Hamisinum (Hamısının), Ekhdibarum (É’tibarım), Bashay Aparnasun (Başa Aparmasa), Ghalifay (Xelifeye), Nēdēsay (Ne Dése), Ēhdibarlu (É’tibarlı), Olkeaeay (Ölkeye), Ēylēab Dur (Éyleyipdir), Ērewann (İrevan’ın), Eyola (Yola), Kohnay (Köhne), Onēnday (Onun Da), Banum Durlar (Benimdirler), Uazrinay (Üzerinde), Gēdn (Gédin), Nētēki (Nitekim), Eazsunlar (Yazsınlar), Eakhunday (Yaxında), Fēti (Fâti-hi), Gealdsun (Gelsin), Usdina (Üstüne), Elm Ul Gulkilahi Vahad Ahgahar (علّم ال کل خلائق واحد القهار), Mudami Duay Mi (Mudâmi Dâyimi), Fathi (Fâtihi), Ilakhay (Gelir), İrad (Âidat), ....
تحریفات ترجمهی فارسی عبدالحسین سپنتا –استیفان هانانیان
نخستین ترجمهی فارسی قسمی اثر آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی از سوی عبدالحسین شیرازی مشهور به «سپنتا» یک پانایرانیست باستانگرای ضد تورک انجام گرفته است[26]. وی در ترجمهی خود به جز دو جمله هیچ کدام از جملات تورکی نادر شاه و دیگران که در متن اصلی موجود و از مهمترین قسمتهای کتاب او هستند را نقل نکرده و همه را سانسور - حذف کرده است. علاوتا سپنتا به سبب ناآشنائی با زبان و فرهنگ و تاریخ و دولتمداری تورک، کلمهی «آلای» (به معنی تابور و فوج) را «اعلی» خوانده، در زیر «سیل سوپور اویماخ» یعنی اوْیماق - طایفهی سیلسوپور (معنی مفهوم نشد) نوشته، در فهم و معنی «جانباز» که به زبان تورکی به معنی بندباز است سختی کشیده است ....
سپنتا با سائقههای پانایرانیستی، معادل پرشین در متن اصلی را همه جا به صورت «فارس» - و نه حتی «ایرانی» - معنی و بر این مبنا خود نادر شاه و مقامات تورک دولت افشاری را هم «فارس» و «فارسنژاد» کرده است: «در فارسها مخصوصا در زبان نادرقلی ولینعمت رسم است ... میرزا از اهل تبریز از نژاد فارس که در آزربایجان وزیر و از خانوادهی سلطان جهانشاه بود ... در این جلسه از فارسها کسانی را انتخاب کردند...». سپنتا با خیالپردازیای پانایرانیستی تلاش کرده نادر شاه تورکمان که فارسی نمیدانست و دولت تورک افشار را به ایران باستان بخیه کند: «از لحاظ اعطای خلعت و انعام مراسم و آداب درباری باستانی ایران را رعایت نموده....». حال آن که نادر شاه افشار در امر هدیهدهی قطعیا سنن ملی و آداب دولتهای تورک را – و نه آداب درباری باستانی ایران را – رعایت میکرد[27].
خطاهای ترجمهی فارسی فاطمه اروجی
ترجمهی کامل ترجمهی انگلیسی جورج بورنوتیان به زبان فارسی از طرف دوکتور فاطمه اوروجی از استادان گروه تاریخ دانشگاه تبریز منتشر شده است: «تاریخ من و نادر، شاه ایران (وقایعنامهی آبراهام کرتی)». جورج بورنوتیان مترجم کتاب به زبان انگلیسی مقدمهای بر این ترجمه نوشته و در آن باز این ادعای نادرست و بی پایه را مطرح کرده که «در این کتاب، لغات و اصطلاحات عثمانی، تورکی، کوردی و آزری وجود دارند». فاطمه اوروجی مترجم فارسی نیز این ادعای نادرست و بی پایهی بورنوتیان را بدون هیچ راستیآزمایی، عینا تکرار نموده است: «منبعی ارزشمند از اصطلاحات و عبارات فارسی، تورکی، عربی و کوردی آن دوره است». در حالیکه در این کتاب هیچ لغت و اصطلاح کوردی، و زبانی به اسم آزری در هیچ شکلی حضور ندارد. منظور مترجم از دوگانهی عوثمانلی و تورکی نیز مفهوم نیست. دیدن لغات و اصطلاحات و عبارات ناموجود کوردی در کتاب آبراهام کاتوغیکوس گیریتلی از طرف عدهای، بخشی از سیاست کلی کوردسازی تورکان افشار و نادر شاه و دولت تورک افشاری و غرب آزربایجان و شرق آناتولی و شمال خراسان - افشاریورت و .... است که از طرف ناسیونالیستهای افراطی کورد و ارمنی و فارس به شدت دنبال میشود.
در ترجمهی فاطمه اوروجی، کوچکترین تلاشی برای خوانش صحیح و تصحیح اشتباهات ترجمهی انگلیسی هم نشده و تمام آن اشتباهات عینا تکرار و بازنشر شده است. در حالیکه امروز در ایران به شمول تبریز تورکیشناسان برجستهای وجود دارند که فاطمه اوروجی میتوانست برای قرائت صحیح کلمات تورکی بدانها مراجعه کند. این رفتار از شخصی مانند فاطمه اروجی که عضو هئیت علمی یک دانشگاه، آن هم در تبریز، مرکز تورکایلی - تورکیستان است غیر قابل قبول میباشد. در زیر برخی از اشتباهات موجود در ترجمهی فارسی فاطمه اوروجی را آوردهام:
ادییسن (فورم صحیح: ائدهسهن)، بورای (بورایا)، قالای دا (قالادای، قلعهدار)، قلوقو (قوللوغو)، اتیشمیش دیر (یئتیشمیشدیر)، اوزارینای (اوزهرینه)، آقای (آقا)، راحتی (رعیتی)، اوزون یوزدون (اؤزونوزدهن)، نتکی (نیته کیم)، یوخوندا (ياخیندا)، دییرم (ائدیرهم)، گلمیشن (گهلمیشهم)، دییر (دیر)، بویر (بو یئرین)، بیلمن (بیلمهم)، کیم سن (کیمسهنین)، و چاق کی (اوْ چاغ کی)، قارشولاماقای (قارشیلاماغا)، الیری (ایلهری)، دَاَتلان (دی آتلان)، ایشدی (ایشته)، بوخان، دیر (بو خاندیر)، یامشی (یاخشی)، قولوخ (قوللوق)، ایلمک (ائیلهمهک)، اوزومی (اؤزومه)، اوزونا (اؤزونه)، ورسیز (وئرهسیز)، هامی سونوم (هامیسینین)، اوسدی نای (اوستونه)، اتمیشام (ائتمیشهم)، ناشاری (ناچاری)، بیگین ایزی (بهگینیزه)، اوچاق (او چاغ)، باشای آپارماسون (باشارماسین)، مرخصین (مرخصسین)، دسی (دئسه)، گولاک (قولاق)، ایلسن (ائیلهیهسهن)، اولکایا (اؤلکهیه)، اولوف دیر (اولوپدور)، گئپ دیر (گئدیپدیر)، آزالکی (ازلکی)، کونای (کهنه)، سیزین الین (سیزین ایلهن)، ایلد ینیز (ائیلهدینیز)، هرگز (هرگاه)، قولوخ (قولاق)، ییردیر (یئردیر)، بویرن (بو یئرین)، بیلمی یوم (بیلمهم)، خلیفه ین (خلیفه ایلهن)، ایشی نیزوار (ایشینیز وار)، مصلحتی نیزوار (مصلحتینیز وار)، عرضی نیزوار (عرضینیز وار)، مؤمنی یه (میرزه مؤمنه)، ایشی نیز (ایشینیزی)، هی (های)، عرض میزوار (عرضیمیز وار)، یاخشی دیردِآپارین (یاخشیدیر. دی آپارین)، اوسدونه (اوستونه)، میرزا (میرزه)، .....
تصحیح و تشریح چند کلمهی اساسی:
دی-دێ: ندایی برای تشویق و دعوت و امر به تسریع یک عمل، یاللاه!، زود باش! (دهرلهمه سؤزلویو). نادرشاه در دو جا این کلمه را به کار برده است. این کلمهی تورکی که در کتاب دهده قورقوت هم به کار رفته و از جمله در لهجههای معاصر اورمو و تبریز و ... به صورت «دی» وجود دارد («دی دور!»: یاللا پاشو!)، به زبان فارسی نیز در شکل «دِ» وارد شده است (دِ زود باش!: یاللا زود باش!). کلمهی دێ در ترکیب «هایدێ!» (ترکیب «های» و «دێ») به معنی یاللاه!، زود باش! هم موجود است.
سالینا: واریانت سارینا از کلمه ی ساری به معنی به طرف، به سوی ، در جهت، به سمت، مجازا برای، به نفع (اصل آن: سینقاری ← سیناری ← ساری. -ی یییهلیک اهکیدیر). الی. فورم «سالی» واریانت «ساری» با تبدیل حروف ل – ر به یکدیگر (طرف، جهت، سو، سمت) و رایج در آنکارا، قونیا، ایسپارتا و ... (دهرلهمه سؤزلویو، س حرفی، سال ١) است. آبراهام گیریتلی فورم سارینا که نادر شاه به کار برده را با فورم سالینا که خود در آناتولی غربی با آن آشنا بود بیان کرده است. «دیوان سالینا» یعنی دیوان طرفینه، دیوانا، دولته، برای دولت، به نفع دولت. این کلمه در ترجمهی انگلیسی به اشتباه به صورت صالحه خوانده شده، در حالیکه در متن اصلی به صورت سلینه (سالینا) نوشته شده است.
هله – ههله: در متن انگلیسی، در جملهی ١٤ کلمهای به صورت (oghu) آمده (ایندی اوغو نابلددیر) که بی معنی است. این کلمه در اصل « اَلَه-هَلَه» به معنی هنوز است که با الفبای ارمنی به صورت (հէլէ) نوشته میشود و به سبب شباهت املائی، پس از حذف ه اشتباها به صورتoghu (ողւ) خوانده شده است. یعنی در اینجا حرف بیصدای میانی، «ل» است و نه «غ». چنانچه در این اثر «کاتولیکوس» و «الکساندر» و «آلبان» نیز با حرف «غ» به جای «ل» و به صورت «کاتوغیکوس» و «آغکساندر» و «آغوانوک» نوشته شدهاند[28]. و اما در مورد حذف حرف ه از هله و تبدیل آن به اله، این پدیده در زبان تورکی مخصوصا لهجههای آناتولی غربی و بالکان (موطن آبراهام گیریتلی) رایج است. آبراهام گیریتلی که به لهجههای بالکانی تورکی که حرف ه در اول کلمات عموما حذف میشوند عادت کرده بود در موارد دیگر هم ه را حذف کرده است. به عنوان نمونه به جای «همهشه - همیشه کئشیکچی»، «اهمهشه کئشیکچی» نوشته است.
گؤز: در متن انگلیسی در جملهی ١٥، کلمهای به صورت (kēn) وجود دارد که بی معنی است. (بو ایرهوانین آقاسینا کندیر). این جمله در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان به صورت «این یکی از آقایان ایروان است» معنی شده که امکان ندارد. زیرا «آقاسینا» به معنی برای آقای ... (و نه آقالاریندان) به وضوح خوانده میشود (Bu Ērewann aghznay kēn dur). این کلمه در متن اصلی ارمنی به صورت «کس» بوده که حرف آخر آن «س» (ս) به سبب شباهت در الفبای ارمنی اشتباها به صورت «ن» (ն) خوانده شده است. کلمهی کس – گس – گُس – گُز - گؤز به معنی چشم و «بو ایرهوانین آقاسینا گؤزدور» به معنی «این (کلانتر)، چشم بینای آقا و ارباب ایروان است» است.
های!: آی!، ندای خطاب. معادل تورکی ای و هی فارسی. فورم های در میان افشارهای تورکیه هم رایج است (دهرلهمه سؤزلویو). احتمال دارد فعل «آییتماق» به معنی گفتن به منظور آگاه ساختن و هشدار دادن هم از ریشهی «های» باشد: هاییتماق - آییتماق
نیتهکیم: نیتهکیم به معنی همچنانکه، چنان که، همانطوری که، چه آن که و ... است. این کلمه در کتاب آبراهام گیریتلی در دو جا به صورت نیتهکین و نیتهکی آمده است. نیتهکین فورم لهجهای و نیتهکی فورم قدیمی است. نیته خود واریانت نیجه و نئجه بوده و فورم قدیمی - شرقی آن نیتهگ است.
چاغ: نادر شاه دو جا کلمهی چاغ را به کار برده است. چاغ نخستین به معنی زمان و وقت است. (او چاغ کی گهلدیم). چاغ دوم محرف ساغ به معنی سالم است (چاغ می.سان؟) که معنی ثانوی فربه کسب کرده و به صورت چاق به فارسی هم وارد شده است.
شیندی - ایمدی: شیندی - شیمدی و ایندی - ایمدی همه به معنی اکنون، حالا، الآن هستند. ایمدی فورم قدیمی، شیندی فورم محاورهای در تورکیه، شیمدی و ایندی فورمهای ادبی و معیار هستند.
نهمهنه: چه چیز، مخفف نهمه نهن (نه: چه؛ نهمه: چه؛ نهن- نهنگ: چیز)
نیچین - نه اوچون: چرا، برای چه، از چه روی. «نیچین» ترکیب «نه» و «ایچین» در لهجههای غربی تورکی است. اوچون فورم رایج در لهجههای شرقی و شمالی است. نادر شاه هر دو فورم «نیچین» و «نه اوچون» را به کار برده است.
گهرهک، گهرهکدیر، گهرهکسین، گهرهکسینیز: نادر شاه علاوه بر فورم ادات (گهرهک) مانند امروز، گهرهک را به صورت فعل هم به کار برده و در سوم شخص و دوم شخص تصریف کرده که امروزه در محاوره چندان رایج نیست: گهرهکدیر (او باید)، گهرهکسین (تو باید)، گهرهکسینیز (شما باید)، ...
اختیار، پیر، قوجا: آبراهام گیریتلی شخصي بسیار مسن (بیش از هشتاد سال) و بیمار بود. نادر شاه هم در سخنان خود مکررا کبر سن وی را با کلمات هممعنی اختیار عربی و پیر فارسی و قوجای تورکی تاکید کرده است. در ترجمهی سپنتا یکی از این قوجاها به صورت «خواجه» ترجمه شده که نادرست است.
خوجا: در جملهی ٢٧ (ص ١٠٤) در ترجمهی انگلیسی، عبارتی به صورت «خوشجا کیشی» وجود دارد. از آن جائیکه در این جمله نادر شاه از آبراهام خواستار دعا کردن برای وی میشود، فورم صحیح احتمالا «خوجا کیشی» است. «خوجا» در زبان تورکی به معنی عالم و خادم امور دینی است (در شکل «خواجه» به زبان فارسی وارد شده است).
میرزه – میرزا: تمام میرزاها در متن اصلی و ترجمههای آن باید به صورت «میرزه» تصحیح شوند. «میرزه» به معنی منشی و کاتب و باسواد و ... کلمهای دارای ریشهی تورکی – موغولی و محرف مؤچه – مؤرچه – میرچه بوده قبل از اسم میآید، اما «میرزا» به معنی شاهزاده، کلمهای دارای ریشهی عربی – ایرانیک غیر فارسی و مخفف امیرزا است و بعد از اسم میآید. این دو کلمهی متفاوت با ریشهشناسی متفاوت تاکنون به غلط و به صورت یک کلمهی واحد و ماخوذ از فارسی ریشهیابی شدهاند.[29]
قالادای – قلعهدار: در متن اصلی فورم تورکی – موغولی «قالادای» مرکب از قالا (تورکی) و پسوند دای (موغولی) به کار رفته است. قلعهدار محرف و فورم فارسیزه شدهی «قالادای» است. پسوند –تای، -دای، -دار موغولی به معنی دارایِ و صاحبِ و معادل پسوند فاعلی –لی تورکی است که بعدها به سبب شباهت و روند فارسیزه کردن کلمات و تعبیرات و ترکیبات، با دار فارسی تعویض شده است. در همهی کلمات با بن تورکی-موغولی، و حتی کلماتی که ابتدائا با افزودن دار فارسی به یک بن تورکی - موغولی ایجاد شدهاند، باید به جای دار فارسی، دای - تای تورکی - موغولی را به کار برد: بیرقدار، پرچمدار، توغدار، سنجقدار، تونقتار (نگهبان قلعه)، امهکدار، جبهدار، ذوالقدر – دولقادار، چوخادار، قوشدار، خانهدار، الاغدار، ....[30]
قالا – قلعه: قالا به معنی قصبه و یا ده کوچک بر سرکوه و تپه یا پشتهی کوچک، دهی که در آن دکان و بازار باشد؛ بعدها قصبه و ده مستحکم و قابل دفاع به سبب قرار داشتن در بلندی کوه و تپه و یا دارا بودن سازههای رزمی و ارگ و حصار و بورج و بارو و یا قوای نظامی مدافع آن، کلمهای تورکی از مصدر قالاماق به معنای چیدن و بر روی هم انباشتن سنگها به هنگام ساخت قلعه (از مصدر چینی قا به معنی افزودن، جمع کردن، گردهم آوردن) و فورم کوتاه شدهی «قالاق» است. (بسیار محتمل است که کلمهی «دز» در فارسی به معنی قلعه هم که به صورت چیدن معنی شده، در اصل از ریشهی دیزمهک تورکی به معنی چیدن باشد. در این صورت دو قالا از مصدر قالاماق و دز از مصدر دیزمهک دو کلمهی مترادف با ریشهی تورکی هستند). کلا و کلایه در زبانهای ایرانیک مازندرانی - تبری، گیلکی، جندقی و بیابانکی، ...، و قلعة در زبان عربی، معرب قالای تورکی است[31].
بونلار – مونلار: نادر شاه دو فورم بونلار و مونلار به معنی اینها را به کار برده است. مونلار فورم لهجهای بونلار که آن هم محرف بوللار است میباشد. در زبان تورکی دو دسته ضمیر «شوُ – شوُلار، بوُ – بوُلار، اوْ-اوْلار» و «شوُل – شوُللار، بوُل – بوُللار، اوْل – اوْللار» وجود دارد. حرف ل دستهی دوم، در تورکی ادبی معاصر به حرف ن تبدیل میشود: «شوُن – شوُنلار، بوُن – بوُنلار، اوْن – اوْنلار» (فقط فورمهای جمع به کار میرود).
شوُ - شوُلار |
بوُ - بوُلار |
اوْ - اوْلار |
شوُل - شوُللار |
بوُل- بوُللار |
اوْل - اوْللار |
شوُن - شوُنلار |
بوُن - بوُنلار |
اوْن - اوْنلار |
متن تصحیح شدهی مکالمات تورکی نادر شاه افشار در قورولتای موغان – مئهران باهارلی
-شمارههای
داخل پارانتز، صفحهی مربوطه در ترجمهی انگلیسی بورنوتیان است.
-پسوندهایی
که در موارد نادر برای سهولت در خوانش اضافه کردهام را بعد از یک نقطه نشان دادهام:
یوخدو.ر
-آبراهام
گیریتلی در دو جا «کی» را به طور زائد به کار برده که آنها را در داخل () نشان
دادهام. در جملهی ١٢ نیز یک «کی» زائد در داخل کلمهی dik’dim وجود دارد که آن
را به صورت didim (به معنی گفتم) تصحیح کردم.
- سه «کی»، سه «می» و یک «دا» را که برای سهولت در خوانش و فهم مطلب اضافه کردهام، داخل [] نشان دادم
از
این جملات و مکالمات تورکی، ٢٠ مورد از «نادر شاه»، ٧ مورد از «آبراهام گیریتلی»،
یک مورد از «محمدقلی موسیبیگلو» حاکم افشاری ایروان و یک مورد از «میرزه مومن ابیوردی»
منشی جدید نادر شاه است. در این مکالمات همچنین نام سه شخص بدون نقل صحبتی از آنها
ذکر شده است:
-«عبدالحسن
خان نسقچیباشی»، که یک جملهی نادر شاه خطاب به اوست، معاون نادر شاه بود و
اوردوگاه تحت نظر و دستورهای او اداره میشد.
-«پیرمحمد
خان هراتی» که نادر شاه چندین جملهی طولانی خطاب به او میگوید، در قورولتای
موغان به مقام خان و بیگلربیگی ایروان منصوب شد.
-«محمدابراهیم خان» معروف به ظاهرالدوله، که نام وی در یک جملهی طولانی نادر شاه ذکر میشود، برادر تنی وی و سرعسکر (سپهسالار کل) آزربایجان بود. نادر شاه پس از تاجگذاری، ابراهیم خان را به مقام فرمانده و بیگلربیگی آزربایجان که شامل نخجوان، ایروان و همهی منطقهی آرارات و گورجستان هم بود منصوب کرد.
١- نادر شاه ← آبراهام (ص٣٠) |
خوش گهلدین خلیفه! نئجهسهن، چاغ [می]سان؟ دی آتلان خلیفه،
گئدهک ایلهری! |
Xoş geldin
Xelife! Nécesen? Çağ [mı]san? Di atlan Xelife, gédek ileri! |
|
٢- نادر شاه ← آبراهام (ص ٣١) |
خلیفه! نیچین او چاغ کی گهلدیم، سهن گهلمهدین قارشیلاماغا
بیزی؟ ایندی (کی) نه اوچون تکلیف ائیلهدین اوچ کیلیسهیی؟ |
Xelife!
Niçin o çağ ki geldim, sen gelmedin qarşılamağa bizi? İndi (ki) ne
üçün teklif éyledin Üç Kilise’yi? |
|
٣- آبراهام ← نادر شاه (ص ٣٢) |
خانیم! بهن اورومدان گهلمیشهم. (کی) معلومدور بو یئرین
عادتین.ی بیلمهم. کیمسهنین سوچو یوخدو.ر، سوچ بهنیمدیر. اؤلدور.هجهک.سهن،
بهنی اؤلدور! |
Xânım!
Ben Urum’dan gelmişem. (ki) Me’lumdur bu yérin âdetin.i bilmem. Kimsenin suçu
yoxdu.r. Suç benimdir. Öldür[ecek]sen beni öldür. |
|
٤- نادر شاه ← آبراهام (ص ٥٠) |
ایندی بو خلیفهنی [کی] گؤروپسو.نو.ز؛ بیر یاخشی، پیر کیشیدیر؛
مبارک کیشیدیر. چوخ یاخشیدیر. باخ (کی) هم رعیتی قاییریر، هم دیوان سالینا
فایدا اولور. دی تئز ایمدی رقمی یاخشی یازسینلار و وئرسینلهر! |
İndi bu Xelife’ni [ki] görüpsü.nü.z, bir yaxşı pir kişidir, mubârek
kişidir. Çox yaxşıdır. Bax (ki) hem reiyyeti qayırır, hem dîvan salına fayda olur. Di téz imdi reqemi yaxşı yazsınlar ve
vérsinler. |
|
٥- آبراهام ← محمدقلی خان موسیبیگلو (ص ٥٤) |
خانیم! شیندی نه چاغ گئتمهک اولور موغان چؤلونه، کی تدارک گؤرهلیم؟ |
Xânım!
Şindi ne çağ gétmek olur Muğan Çölü’ne, ki tedarük görelim? |
|
٦- محمدقلی خان موسیبیگلو ← آبراهام (ص ٥٤) |
خلیفه! بیر قاچ گوندهن سو.ن.را گئتمهک اولور. |
Xelife!
Bir qaç günden so.n.ra gétmek olur. |
|
٧- نادر شاه ← آبراهام (ص ٦٢) |
خوش گهلمیشسهن خلیفه! نئجهسهن، یاخشی [می]سان، چاغ [می]سان؟
یولدا آزار چهکمیش [می]سهن قیشدان، قاردان؟ چون[کو] بیر اختیار کیشیسهن. چوخدان
[می] گهلمیشسهن؟ |
Xoş gelmişsen Xelife! Nécesen?
Yaxşı [mı]san, çağ [mı]san? Yolda azar çekmişsen [mi] qışdan qardan? Çün bir ixtiyar kişisen. Çoxdan
[mı] gelmişsen? |
|
٨- آبراهام ← نادر شاه (ص ٦٢) |
خانیم! آللاه سهنه چوخ عؤمور وئرسین! ایندی کی سهنین مبارک
لیل النهار شوکتلی اوزون.و گؤردوم، قیش مهنه باهار اولدو. شوکور پروردگارا کی
بهن جنابینی ساغ، سالم، و اوروشان گؤردوم. |
Xânım!
Allah sene çox ömür vérsin. İndi ki senin mübârek léyl en-nehâr şevketli üzün.ü
gördüm, qış mene bahar oldu. Şükür Perverdigâr’a ki ben Cenâbını sağ, sâlim ve uruşan gördüm. |
|
٩- نادر شاه ← عبدالحسن بیگ (ص ٦٣) |
عبدالحسن بیگ! خلیفهیه یاخشی اوتاق وئر، یاخشی گؤزهت! بیر
یاخشی قوجا کیشیدیر. |
Ebd
ül-Hesen Bey! Xelife’ye yaxşı otaq vér, yaxşı gözet! Bir yaxşı qoca kişidir. |
|
١٠- نادر شاه ← حاضر بولونانلار (ص ٦٤) |
ائوینیز آوادان! خوش گهلمیشسی.ن.ز! |
Éviniz
avadan! Xoş gelmişsi.ni.z! |
|
١١- نادر شاه ← حاضر بولونانلار (ص ٦٤) |
وارین، راحات اولون! |
Varın,
rahat olun! |
|
١٢- نادر شاه ← آبراهام (ص ٩٣) |
خلیفه،
خلیفه! |
Xelife, Xelife! |
|
١٣- آبراهام ← نادر شاه (ص ٩٣) |
بلی، ولینعمتیم! |
Beli
veliné’metim! |
|
١٤- نادر شاه ← آبراهام (ص ٩٣) |
بیلدین [می]، خبردار سان [می] سیزه «بیگ»
دئدیم؟ |
Bildin
[mi]? Xeberdar [mı]san size Bey dédim? |
|
١٥- آبراهام ← نادر شاه (ص ٩٣) |
اختیار
سهنیندیر شوکتلیم. مبارک اولسون! |
İxtiyar senindir şevketlim. Mübârek
olsun! |
|
١٦- نادر شاه ← آبراهام (ص ٩٤) |
ایشته بو خاندیر پیر محمدخان، هرات خانی! یاخشی کیشیدیر.
یاخشی یولا گئدیپدیر. سیزین ایلهن ده یاخشی یولا گئتمهک گهرهکدیر. ایندی
سیز ده اونا یاخشی قوللوق ائیلهمهک گهرهکسی.ن.یز، نئتهکیم اؤزومه ائیلهدینیز.
ایندی ههله نابلددیر. سیز گهرهک اؤزونه خبر وئرهسی.ن.یز.
ایندی سهنی ایرهوان آقالارین.ین هامیسینین اوستونه آقا ائتمیشهم. سهنده
اعتباریم واردیر. هرگاه بیر ناچاری ایش اولسا، بهگینیزه دئیهسین. قولاق (کی)
آسماسا، تهرویزه ابراهیمخانا عرض ائیلهمهک گهرهکسین. او چاغ کی ابراهیمخان
باشارماسین، سهن خلیفه مرخصسین، اؤزون گهرهک مهنه عرض ائیلهیهسین. |
İşte bu Xandır Pir Mehemmed Xan, Herat Xanı! Yaxşı kişidir. Yaxşı yola gédip.
Sizin ilen de yaxşı yola gétmek gerekdir. İndi siz de ona yaxşı qulluq éylemek gereksi.ni.z. Nitekim özüme éylediniz. İndi hele
nabeleddir. Siz gerek özüne xeber véresiniz. İndi seni İrevan
aqaların.ın hamısının üstüne aqa étmişem. Sende é’tibarım vardır. Hergah bir nâçâri iş olsa,
Bey’inize diyesin. Qulaq (ki) asmasa, Tebriz’e İbrahım Xan’a
erz éylemek gereksin. O çağ ki İbrahım Xan başarmasın, sen Xelife mürexessin. Özün gerek mene erz
éyleyesin. |
|
١٧- نادر شاه ← پیر محمد خان (ص ٩٤) |
پیر محمدخان! بو کیشیلهری [کی] گؤرورسهن، بونلار مهنیمدیر.
بو خلیفه چوخ یاخشی کیشیدیر. اوچ کیلیسه بیر یاخچی یئردیر. ایندی سهنه
تاپشیریرام: گهرهک نه دئسه قولاق آساسان. یاخشی مهربانلیق ائیلهیهسهن،
خاطرین.ی ساخلایاسان. بیر اعتبارلی کیشیدیر. اؤلکهیه، رعیته و دیوانا مقیّد
اولوپدور. بو کهلهنتهر ده یاخشی قوللوق ائیلهییپدیر. بو ایرهوانین آقاسینا گؤزدور.
یاخچی یولا گئدیپدیر. |
Pir
Mehemmed Xan! Bu kişileri [ki] görürsen, bunlar menimdir. Bu Xelife çox yaxşı kişidir. Üç
Kilise bir yaxçı yérdir. İndi sene tapşırıram: Gerek ne dése qulaq asasan. Yaxşı méhribanlıq
éyleyesen. Xatırın.ı saxlayasan. Bir é’tibarlı kişidir. Ölkeye,
reiyyete ve dîvâna müqeyyed olupdur. Bu Kelenter de yaxşı qulluq
éyleyipdir. Bu İrevan’ın aqasına gözdür.
Yaxçı yola gédipdir. |
|
١٨- نادر شاه ← پیر محمد خان (ص ٩٤) |
بو [میگیرتوم]
ملیک ده او ازلکی کهنه ملیکین قارداشیدیر. بو دا یاخشی قوللوق ائیلهییپدیر. |
Bu
Melik de o ezelki köhne Melik’in qardaşıdır. Bu da yaxşı qulluq éyleyipdir. |
|
١٩- نادر شاه ← پیر محمد خان ایله آبراهام (ص ٩٥) |
بو [هاکوپیان - یعقوبیان] ملیک ده قالادای ایدی
عثمانلی ایچینده. اونون دا قوللوغو مهنه یئتیشمیشدیر. ایمدی بو کیشیلهری [کی]
سهنه تاپشیرمیشام، مهنیمدیرلهر. گهرهک بونلارین سؤزوندهن چیخمایاسان. هر
زادی مصلحت خلیفه ایلهن، مونلار ایلهن ائیلهیهسهن. قیزیلباشلارا، ایرهوان
آقالارینا اعتبار ائیلهمهیهسهن. اعتبارین مونلارا اولسون. سیزی ایرهوانین
آقالارین.ین اوزهرینه آقا ائتمیشهم. ولایتی، رعیتی اؤزوموزدهن بیلیرهم. گهرهکدیر
کی آوادانلیغینا چالیشاس.ین.یز. |
Bu
Melik de Qaladay idi Osmanlı içinde. Onun da qulluğu mene yétişmişdir. İmdi bu kişileri [ki]
sene tapşırmışam, menimdirler. Gerek bunların sözünden çıxmayasan. Her
zadı meslehet Xelife ilen, bunlar ilen éyleyesen. Qızılbaşlara, İrevan
aqalarına é’tibar éylemeyesen. É’tibarın bunlara olsun. Sizi İrevan’ın
aqaların.ın üzerine aqa étmişem. Vilâyeti, reiyyeti özünüzden bilirem. Gerekdir ki
avadanlığına çalışası.nı.z. |
|
٢٠- نادر شاه ← آبراهام (ص ٩٥) |
گئدین نیتهکی.م ایشینیز وار، مصلحتینیز وار، عرضهنیز وار،
آپارین میرزه مؤمنه، میرزه مهدییه. هامی ایشینیزی قاییرسینلار، رقملهرینیزی
یازسینلار. کی سیزی یاخیندا مرخص ائدهریم. |
Gédin
niteki.m işiniz var, meslehetiniz var, erzeniz var, aparın Mirze
Mö’min’e, Mirze Méhdi’ye. Hamı işinizi qayırsınlar, reqemlerinizi yazsınlar. Ki sizi yaxında
murexes éderim. |
|
٢١- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠١) |
های خلیفه، گهل بورایا! |
Hay
Xelife, gel buraya! |
|
٢٢- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠١) |
یاخین گهل، یاخین گهل! |
Yaxın
gel, yaxın gel! |
|
٢٣- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠١) |
بیلیرسهن خلیفه، ساباه یوخ، اوبیریسی گون سهنی مرخص ائدیرهم |
Bilirsen
Xelife, sabah yox, obirisi gün seni murexes édirem. |
|
٢٤- آبراهام ← نادر شاه (ص ١٠١) |
ولی نعمتین عمرو، دولتی زیاد اولسون. و اومارام باری خدادان، پروردگاردان
کی ناسیل جنابینیزی فاتحِ ایران گؤردوم، انشاء الله فاتحِ قندهار و فاتحِ
هندوستان [دا] گؤرهییم |
Velîné’metin
ömrü, devleti ziyad olsun. Ve umaram bâri Xudâ’dan, Perverdigâr’dan ki nasıl
Cenâbınızı fâtih-i Îrân gördüm, inşaallah fâtih-i Qendihar ve fâtih-i Hindustan [da] göreyim. |
|
٢٥- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠١) |
بارک الله خلیفه، بارک الله! |
Bârikellah
Xelife, Bârikellah! |
|
٢٦- آبراهام ← نادر شاه (ص ١٠١) |
پس شوکتلیم! عرضهمیز وار. گهرهکدیر
کی حاصل ائدهسهن |
Pes,
Şevketlim! Erzemiz var. Gerekdir ki hâsil édesen. |
|
٢٧- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠١) |
یاخشیدیر. دی آپارین خلیفهنی میرزه مومن یانینا و سؤیلهیین
هر نهمهنه عرضهسی وار، مصلحتی، مطلبی واردیر قاییرسین! |
Yaxşıdır. Di
aparın Xelife’ni Mirze Mö’min yanına ve söyleyin her nemene erzesi var,
mesleheti, metlebi vardır qayırsınlar! |
|
٢٨- میرزه مومن ← بیر اهلیآغاجلییا (ص ١٠٢) |
باش اوستونه! قاییراییم. آخشام اؤز نایبی گهلسین، رقملهری
آپارسین. |
Baş üstüne!
Qayırayım. Axşam öz nâibi gelsin, reqemleri aparsın |
|
٢٩- نادر شاه ← آبراهام (ص ١٠٤) |
اَلَم چهکمه خلیفه، اَلَم چهکمه! او تکیه مهنیمدیر، سهن ده
مهنیمسهن. گئت! بیر خوجا کیشیسهن. گئت، ههمهن دعا
ائیله! |
Elem
çekme Xelife, elem çekme! O tekye menimdir, sen de menimsen. Gét! Bir xoca kişisen. Gét,
hemen dua éyle! |
|
سؤزلوک-لغات تورکی مکالمات تورکی نادر شاه:
آپارماق: بردن
آتلانماق:
جهیدن، پریدن، جستن (معنی اولیه: سوار اسب شدن)
آخشام: عصر
آقا،
آغا: ارباب، صاحب
آوادان:
محرف آبادان فارسی، معمور، باییندیر، آباد
آوادانلیق:
اعمار، باییندیرلیق، آبادانی
اوْبیرسی
گون: پس فردا
اوْتاق:
چادر بزرگ خان، سراپرده
اوُروُشان:
ووروشان، ووروشقان، رزمنده، جنگنده
اوُروُشماق:
ووروشماق، دؤیوشمهک، ساواشماق
اوُروُم:
روم، آناتولی
اوزهرینه:فوقِ، بر رویش
اؤزوم: خودم
اوستونه:فوقِ، بر رویِ
اؤلکه:
کشور، مملکت
اوُمارام:
امیدوارم
ایرهوان:
نام تورکی شهر روان
ایشته:
اینک، این است، بفرمائید
ایلهری:
پیش، جلو
ایلهن: ایله، با،
همراه
ایمدی:
ایندی، الان، اکنون، حالا
ایندی: اکنون، الان
باش
اوستونه: به روی چشم
باشارماق:موفق شدن
بهگ: بیگ
بونلار: اینها، بولار، مونلار
بیرسی:
مخفف بیریسی، یکی
بیگ:
بک، بگ، آقا، جناب، امیر، یک عنوان و نام منصب و مقام در فرهنگ سیاسی دولتهای
تورک، درجهای بالاتر از آقا و پایینتر از خان و خاقان. امروزه «بهی» به معنی
آقا و «بک» به معنی امیر است.
تاپشیرماق:
سفارش کردن، سپردن
تهرویز: تهبریز،
تبریز
تئز:زود، فورا، سریعا
چاغ:
١-وقت، زمان، ٢- وئرسیون ساغ به معنی سالم، فربه، چاق
چالیشماق:
تلاش کردن، سعی نمودن، کوشش
چهکمهک: کشیدن
چؤل: دشت
خان:
نام یک عنوان و منصب و مقام در دولتهای تورک
خانیم:
خان محبوب، خان من
خوجا:موللا، شیخ محترم به
لحاظ دینی
دی-دئ:
یالله، زود باش
ساخلاماق: محافظت کردن،
نگه داشتن
سالینا: سارینا،
به طرف، به نفع
سوُچ:
گناه، جرم
سونرا: بعد، سپس
سؤیلهمهک: گفتن
شیندی:
شیمدی، ایندی، اکنون، حالا، الان
قاچ:
چند
قار:برف
قارداش:برادر، اخوی
قارشیلاماق:
استقبال کردن
قالا
- قلعه: معرب کلمهی تورکی قالا به معنی شهههر و کهندی ساوونماق اوچون یاپیلمیش
یاپی-بورج، داها سونرا شهههر و کهندین اؤزو
قالادای
- قلعهدار: فورم اصلی قالادای – قالاتای، قلعهنین محافظی اولان ضابط،
فرماندهی نظامی قلعه (روستا و شهر)
قاییرماق:
باخماق، قایقیسینی چهکمهک، دقت ائتمهک، بیر ایشه تعیین ائتمهک، قوللانماق
قوجا:پیر، مسن
قولاق
آسماق: گوش دادن و متابعت کردن به امری
قوُللوُق:
خدمت
قیزیلباش:
در اینجا محلی منصوب و باقیمانده از
دولت قیزیلباش، عموما تورکان قلمروی دولتهای تورک قیزیلباشیه و افشاری و ....
قیش:
زمستان
کلانتر:
کهلهنتهر، کلمهای با ریشهای مباحثهدار، شاید سومری. مسئول شهر یا محله در
دولتهای تورک از زمان سلجوقیان و به بعد که در میان وظائفش جمعآوری مالیات و
برقراری نظم و امنیت هم بود، از دورهی قیزیلباشیه (صفویان- شاه عباس) در مورد
کدخدایان ارامنه به کار رفت.
کیمسه:
کسی
گهرهکدیر:
باید، بایست
گهرهکسین:
تو میباید
گهرهکسینیز:
شما باید
گؤرهلیم:
انجام دهیم
گؤرهییم:
انجام دهم
گؤز: چشم
گؤزهت:
رعایت کن، مراقب باش
مونلار:
بونلار، اینها
میرزه:
کلمهای تورکی، محرف مؤچه – مؤرچه - میرچه، به معنی منشی و دبیر و باسواد و ...
ناسیل:
چگونه، چطور
نهمهنه:
مخفف نهمه نهن؛ چه چیز (نه: چه؛ نهمه: چه؛ نهن، نهنگ: چیز)
نئته
کیم: نیته کیم
نیته:
نی تهگ، چطور
نیتهکیم:
ناسیل کی، اولدوغو گیبی
نیجه:
چطور
نیچین:
چرا، به چه علت، برای چه
های:
ای
ههمهن:فورا
وارماق:
رفتن
وارین:
بروید
یاخشی،
یاخچی: خوب، نیکو
یاخشیدیر:
بسیار خوب، اوکئی
یاخیندا:در آینده ی نزدیک
یانینا:به نزدش
یوْلا
گئتمهک: اویوملو داورانماق، هماهنگ و سازگار بودن و مماشات کردن
یئتیشمهک:رسیدن
کلمات عربی – فارسی:
ازل:
اول، قبل، قدیم
الم:
غم، اندوه، غصه
خلیفه:
رهبر مذهبی برخی جوامع دینی شرقی مانند علوی قیزیلباشی و ....، در اینجا رهبر مسیحیان
ارمنی
خوْجا:
عالم و خادم دینی
رقم:
فرمان
زاد:
چیز، محرف ذات
عرضه:
عریضه، بیان مطلب و مطالبهای به مافوق
مقیّد:
باغلانمیش، باغلی اولان، اهتمام ائدیجی، ایشه اؤنهم وئرهن
ملیک:
پادشاه، حاکم اصلا در میان آسوریان کوه (در آناتولی)، در اینجا منظور حکام محلی
ارمنی است. معادل مَلِک عربی و آقا و خان در تورکی. این عنوان و مقام در دورهی
شاه عباس حقیر برای حکام ارمنی ایجاد شد.
ناچاری:
اضطرار، اجبار، ناگزیری، مجبور بودن
نایب:
وکیل، قائم مقام، در اینجا پیشکار
Nadirşah
Afşar’ın Muğan Kurultayı’nda Türkçe konuşmaları
Turkish speeches
of Nadirshah Afshar in Mughan Kurultay
مکالمات تورکی نادرشاه در قورولتای موغان
[1] دورهی یک هزارسالهی تورک تاریخ ایران، باید ذیل «تاریخ تورک»، و ایرانشناسی در این برهه ذیل «تورکیشناسی» طبقهبندی و بررسی شود
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/03/blog-post_10.html
[2]
Catholicos Abraham III (also Abraham of Crete or Abraham Kretatsi d. 1737) was
the Catholicos of the Armenian Apostolic Church between 1734 and 1737. Born in
Heraklion, Crete, to a Greek mother, he was bishop of Rodosto, Thrace and then
Armenian prelate of Thrace in 1708–1734. At this time, he went on a pilgrimage
to eastern Armenia, at that time under Persian rule, which now make up the area
of modern-day Armenia and Nakhichevan. Abraham is said to have become
Catholicos by chance, because while he was on his pilgrimage to Etchmiadzin Catholicos
Abraham II died. Abraham of Crete had impressed many with his religious
devotion during his stay there, and so they decided unanimously to elect him
the new Catholicos. Abraham III was old at this point and unfamiliar in the
workings of Etchmiadzin, so he protested, but despite that in November 1734 he
was named the 110th Catholicos of the Armenian Church. Abraham III came to the
throne at a volatile time in the region. Nader Shah of Persia was reconquesting
areas which had been lost by his predecessors to the Ottomans including
Armenia. Abraham wrote a chronicle of Nader's campaign against the Turks and of
his coronation as Shah when in the area. It is a helpful history because it is
one of the few non-Persian sources about these years in the Transcaucasus.
Abraham wrote that many villages had been left destitute by the Ottoman
invasion and that the area was sufferingly greatly. Abraham was invited as a
guest of honor at Nader's coronation and Armenian princes were granted
autonomy. Abraham recorded detailed conversations he had with the Shah, most
likely partly to serve as a record of the many privileges granted to Armenians
by the shah and to serve as an example to the Ottomans who also ruled over a
large Armenian population. Nader Shah visited the Armenian mother church of
Etchmiadzin and reconfirmed its tax-exempt status. Abraham III died in April
1737 at Etchmiadzin and was buried there after his short but successful reign.
https://en.wikipedia.org/wiki/Abraham_III_of_Armenia
[3]
نام وی به هنگام تولد نَدِرقُلی (نهدیرقولوNedirqulu
) بود. نهدیرNedir
فورم
تورکی کلمهی نذر عربی (به انگلیسیNadr )
است. سپس تهماسبقلی (به تورکی تایمازقولو) و بعد از قورولتای موغان،
نادرشاه نامیده شد. نادر Nader
کلمهای عربی به معنی کمیاب است. آبراهام گیریتلی در کتاب خود نادر شاه را با
عناوین گوناگون از جمله خان اعظم، اسکندر ثانی، ولینعمت، تهماسب خان، ... خوانده
است. خان اعظم ترجمهی فارسی «الغ - اولوق – اولوغ - اولو خاقان و خان» تورکی است.
[4] سه سلام - سرود نظامی تورکی از اوردوی دولت تورک افشاری
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/06/blog-post_5.html
[5]برای تورکیگرایی نادر شاه مخصوصا در عرصهی زبانی همچنین نگاه کنید:
دستور نادر شاه برای انجام مذاکرات دیپلوماتیک رسمی در هندوستان به
زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html
مصالحهنامهی تورکی که به دستور نادر شاه افشار نوشته شد
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_16.html
نامهی تورکی نادر شاه افشار به سلطان عوثمانلی محمود اول
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_23.html
سکهی تورکی نادر شاه افشار: دهییرمه گؤتورو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_22.html
سنگنوشتهی تورکی کلات نوشته شده به امر نادر شاه افشار - کتیبهی
نادری
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_30.html
کتیبهی تورکی سردر حرم حضرت علی در نجف سروده شده به سفارش نادر شاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_13.html
شعر تورکی آرامگاه نادر شاه آوشار (افشار)، آخرین جهانگیر تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_19.html
نادر شاه افشار از زبان رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورومی -١٩١٣
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_7.html
نادیر خاقان افشار ١٧٤٧-١٦٨٨: آوشارلارین قوچاقلاماسی (افشارلارین
دستانی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_20.html
نامهای اشخاص در خانوادهی جمشیدخان افشار اورومی، پیشهوری، نادر شاه،
شاه اسماعیل، ستارخان و خیابانی و انعکاس (عدم انعکاس) شعور ملی تورک در آنها
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html
دوْقوُزات - هدیههای نهگانهی نادر شاه افشار به سلطان محمود اول عوثمانلی
طبق اوسطورهها و سنت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورکها – موغولها
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_25.html
نامهی تورکی نادر شاه به خط او و دوکترین اصلیت تورکمانی - ریشهی
تورانی مشترک افشاریه و عوثمانلی در آن
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/blog-post_8.html
موشتولوق - مژدهنامهی تورکی سروده شده به امر نادر شاه به
مناسبت تولد تیمور خان نوهی او و محمد شاه گورکان
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post.html
میرزه زکی ندیم، ایناق نادر شاه: سلطان محمود عوثمانلی و نادر شاه
افشار دو نخل بوستان تورکمان هستند
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_23.html
تقاضای نادر شاه برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری - ایران به
امپراتوری عوثمانلی و تحت الحمایهی آن دولت شدن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_24.html
[6] میرزه مهدی مَحْمَدْ خان استرآبادلی، تورکچو تورک اهرکلهتاهری،
اؤتهکچی، تورکبیلیمچی و دیلچی
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/09/blog-post_25.html
[7]
نگاه کنید به مقالهی زیر (این مقاله که بیش
از یک دهه پیش نوشتهام محتاج بازنگری و بازنویسی است. با اینهمه و تا آن موقع در
خطوط اساسی قابل استفاده و مفید است):
نادر شاه افشار آخرین جهانگیر تورک؛ و دولت لائیک، روحانیت فارس و
مذهب تورکی جعفری
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2010/05/blog-post_3945.html
[8]
محمد مرادی، سابقه تاریخی ایل افشار و اصل و نسب نادر شاه
http://iranturktribes.blogfa.com/post/6
محمد مرادی، درباره اصالت نادر شاه افشار
http://arashtirma.blogfa.com/post/9
توحید ملکزاده دیلمقانی: نادیر شاه افشار دؤورونده تورک دیل،
ادبییات و کولتورونه بیر باخیش
[9] For
the khan liked it when I spoke in the language of non-armenians [Turkish]. I
did as they wished [kept answering his inquiries in turkish]. He [the khan] was
pleased and at the conclusion of the prayers he sent through his mirza 300
florins … page 34
[10] The
text also indicates that nader used Turkish when he spoke with Abraham and his
[naders] subordinates. Page 36.
[11] Nader
conversed in Turkish, which once again demonstrates the wide use of Turkish
among members of the Persian military hierarchy. (George Bournoutian,
Historians of the Ottoman Empire, Abraham of Crete)
[12]
مانند «اوجاق» به معنی خانه و کاشانه و «آوادانلیق» به معنی اعمار و آبادانی در
این جمله از نادرشاه:
Don’t worry,
don’t be sad, and don’t be scared. This Ocaq is ours and you are a venerable
old man. Your house will be Avadan… page 34
[13] متن تورکی وثیقهی اتحاد اسلام نادری- نجف
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_27.html
[14] مادهی تاریخ برای اوتاق – بارگاه نادری که میرزه مهدی خان استرآبادی
آن را به فرمان نادر شاه به تورکی (جغتایی) سرود
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/11/blog-post_28.html
[15] کلمهی گنبد (گومبهت در تورکی)، دارای ریشهای غیر معین و غیر
قطعی است. ممکن است محرف و متحول قبّه، و یا کلمهی تورکی گؤبهت به معنی قلمبه و
برآمده، از ریشهی مصدر گؤبمهک - کؤپمهک به معنی برآمدن و باد کردن و قلمبه شدن
باشد. از همین ریشه است گؤبهک: ناف، شکم (گؤبه+ک. گؤبه= قبّه، -ک=پسوند تصغیر)،
گؤبهلهک: قارچ (گؤب+هلهک. گؤبه= قبه، - هلهک =پسوند اسمساز از فعل)، گؤبهلهن:
قارچ (گؤب+هلهن. گؤبه= قبه، - هلهن =پسوند اسمساز از فعل)، گؤبهچ: چاق
(گؤب+هچ. گؤبه= قبه، - هچ =پسوند اسمساز از فعل)، و شاید کؤپوک -کؤپهلهک به
معنی حباب گرد و مدور. عدهای نیز گومبهت تورکی را از ریشهی مصدر گؤممهک به
معنی دفن کردن دانستهاند.. ...
قرائت صحیح و کامل کتیبههای کوفی مقبرهی قبّهای «سؤیومبهت» (سهگنبد)
اورمیه
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/06/soyumbet-1.html
[16] خهرگهXerge ،
به معنی چادر بزرگ و اوتاق خان کلمهای تورکی از ترکیب «خهرXer »
(گر Ger موغولی) به معنی چادیر، سراپرده، خیمه و «گهGe »
پسوند مکان (مانند جؤلگه، دؤنگه، ...) است. این کلمهی تورکی که به زبان فارسی هم
وارد شده، ربطی به خر به معنی بزرگ و گاه فارسی ندارد.
(کلمات مشابه درگاه و بارگاه هم تورکی هستند. درگاه: دهرگه
Derge
از فعل دیرمهک – دهرمهک، محل تجمع و گردهمایی؛ بارگاه: بارقا Barqa
از فعل بارماق – وارماق، محل حضور و باشندهگی و تشریففرمایی.
[17]
قبّه بنا به بعضی کلمهای عربی با منشاء سمیتیک (آرامی-سریانی-عبری- ...)، و به
نظر عدهای از ریشهی تورکی گؤبهGöbe و همریشه با گنبد است..
[18] He
spoke with us for a long time, first about the dome, in the shape of his tent,
which he planned to erect there for prosperity in memory of his vitory. Page
42
After that [we
began] to hurry our builders, whom the khan had ordered to erect a dome on
hilltop where his tent had stood … the construction was [finally] completed. It
had the shape of a tent with a cupola on top….
page 44
[19]
Sema Doğan. KÜMBET
https://islamansiklopedisi.org.tr/kumbet
[20] آمبلم شهر تورک - افشار اورميه؛ تورک - آفشار اورمونون بهليرتگهسی
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_31.html
[21]
آبراهام گاتوغی کوس، منتخباتی از یادداشتهای ابراهام گاتوغی گوس که شخصا در مراسم
انتخاب و تاجگذاری نادر شاه در دشت موغان حضور داشته است. ترجمه عبدالحسین سپنتا
و استیفان هانانیان. خرداد ١٣٣٠، چاپخانهی حبل المتین، نشریهی روزنامهی سپنتا
http://ketabnak.com/merger.php?dlid=48973
[22] The
chronicle of Abraham of Crete : Patmutʻiwn of Katʻoghikos Abraham Kretatsʻi
George A. Bournoutian
[23]
کاتولیکوس آبراهام کرتی، تاریخ من و نادر، شاه ایران (وقایعنامهی آبراهام کرتی)،
ترجمه از متن اصلی قرن هجده با تعلیقات و حواشی جورج بورنوتیان، ترجمهی فارسی
فاطمه اروجی، تهران، طهوری، ٢٢٠ صفحه، قطع وزیری، بهاء ٢٨٠٠٠٠ ریال، ١٣٩٦
[24] کتیبهی تورکی سردر حرم حضرت علی در نجف سروده شده به امر نادر شاه
به مناسبت مطلا ساختن آن
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_13.html
[25] Abraham
uses the term Aryan to distinguish the Persians from the ottoman turks. In
reality most of the khans army was composed of various Turkish tribes.
Persians, kurds, afghans, Georgians and Armenians formed a small part of his
army.
Once again, the
term Aryan is used to distinguish the Persians from the turks and to present
the khan in a more favorable light to Armenian readers. In reality nader was
from a Turkmen tribe (afshar). Page 39.
[26]
سپنتا مانند ابراهیم پورداوود از کشفهای پانایرانیست پارسی دینشاه جیجیبهای
مشهور به دینشاه ایرانی بود. وی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد و پس از طی تحصیل در مدرسهی سن لویی، مدرسهی
زرتشیان تهران، استیورت تهران، استیورت مموریال كالج اصفهان و كالج آمریكایی تهران
به هندوستان عزیمت کرد. در سال ١٣٠٧ در بمبئی روزنامهای را با نام دورنمای ایران
منتشر كرد. در سال ١٣١٢ فیلمنامهی دختر لور، اولین فیلم ناطق فارسی را نوشت...
[27] دوْقوُزات - هدیههای نهگانهی نادر شاه افشار به سلطان محمود اول عوثمانلی
طبق اوسطورهها و سنت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورکها – موغولها
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_25.html
[28]
Armenian L->GH. Alban to Aghvan, Katholicus to Kathoghicus Eliseus, Elisha
(/ɪˈlaɪʃə/;[1] Hebrew: אֱלִישָׁע,
Modern: ʼElišaʻ, Tiberian: ʼĔlîšāʻ, "My God is salvation", Greek: Ἐλισ[σ]αῖος,
Elis[s]aîos or Ἐλισαιέ, Elisaié) spelled alternatively
Yeghisheh Elizabeth-> Eghizabeth,
Lazar->Ghazar. The name Agheksandr is of Greek origin, and is used mostly in
Armenian speaking countries
[29] ریشهشناسی کلمات تورکی - موغولی «میرزه» و «میری»، و کلمهی عربی –
پشتون «میرزا»
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_6.html
[30] مکتوب تورکی سلطان مراد آغقویونلو، درخواست کومک او از سلطان سلیم
برای مقابله با تهدید شاه اسماعیل، و ریشهی نام طوائف پۆرنهک-پرناک،
دوُلقادار-ذوالقدر
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_26.html
[31] شعر تورکی مقبرهی نادریه - آرامگاه نادر شاه آوشار (افشار) آخرین
جهانگیر تورک، و ریشهشناسی تورکی کلات - قالات و قالا
No comments:
Post a Comment