Sunday, May 19, 2019

مفهوم ملت آزربایجان در دوره‌ی مشروطیت، آنتی‌تز ملت تورک بود. امروز هم است.

 مفهوم ملّت آزربایجان در دوره‌ی مشروطیت، آنتی‌تز ملّت تورک بود. امروز هم است


اصطلاح «ملت آزربایجان» - که در منابع مشروطه‌طلب دیده می‌شود- هیچ گونه بار قومی-ملی و ارتباطی به هویت ملی تورک نداشت. «ملت آزربایجان» از طرف مشروطه‌طلبان مانقورت و گؤزقامان تبریزی در نشریه‌ی رسمی انجمن ایالتی تبریز (روزنامه‌ی مجلس ملی تبریز، روزنامه‌ی ملی، جریدهی ملی، انجمن تبریز) به کرات و با تاکید به معنی مردم و اهالی ایالت آزربایجان که بخشی از «ملت ایران» با زبان وطنی (ملی) فارسی و میهن شش هزارساله‌ی ایران بود بکار می‌رفت.

در آن سال‌ها «ملّت آزربایجان»، «آنتی‌تز ملّت تورک» بود. امروز هم چنین است. اصطلاح «ملت آزربایجان»، به سبب انکار ضمنی «ملت تورک» و ساخته و پرداخته شدن قوم و ملت آزربایجان توسط دو استعمار ضد تورک انگلیسی – مشروطه و روسی – استالین، پرچم قرمزی است که هر فرد عاقل و عالم به تاریخ، با دیدن آن متوجه می‌شود که جریان سیاسی مدافع «ملت آزربایجان»، یک جریان ضد تورک و صلیبی‌ساخته و یا ایران‌گرایانه است. در نتیجه به افشاء و روشن‌گری در باره‌ی آن می‌پردازد، نه به وارونه‌نمایی و تطهیر آن.










ماجرای مشروطیت‌خواهی در ایران از همان آغاز از مسیر اصلی تاثیر از عثمانلی و اصلاحات سیاسی و اجتماعی تدریجی قاجاری منحرف و به مهندسی قومی - ملی استعماری و حرکتی براندازانه – تروریستی کشیده شد. حتی رسول‌زاده مدیر نشریه‌ی ایران نو در آن مقطع، یک ناسیونالیست ایرانی بود و ردّی از شعور ملی تورک در وی پدیدار نبود؛ نوشته‌های وی در باره‌ی ملّت تورک و تاریخ تورک در آن مقطع هم اغلب مساله‌دار و جانب‌دارانه و غیر قابل استناد است. رسول‌زاده بعد از اخراج از ایران و رفتن به عثمانلی بود که تدریجاً شعور ملّی قسمی تورک پیدا کرد، اما همیشه تمایلات و باورهای نادرست ایران‌گرایانه‌ی خود را هم مخصوصاً در باره‌ی ملّت تورک ساکن در ایران حفظ نمود.

حمایت صادقانه‌ی اتّحاد ترقی – ژؤن تورک‌های عثمانلی از انقلاب مشروطیت ایران مخصوصاً در مقطع مقاومت تبریز در برابر محمّدعلی شاه که به اتّحاد با روسیه‌ی تزاری دست زده بود، صرفاً هدف استراتژیک جلوگیری از حاکمیت روسیه بر ایران در شرق عثمانلی را دنبال می‌کرد. امّا عثمانلیان هم اندکی بعد متوجّه شدند که با بزرگ‌نمایی خطر روسیه و غفلت از طرح‌های بریتانیا که در حال تغییر رژیم و تیپولوژی ملی دولت ایران از تورک به فارس بود، توسط مشروطه‌طلبان و بریتانیا و ارمنی‌ها و زرتشتی‌ها و .... بازی خورده و مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند و کلّ ماجرای مشروطیت یک ماجرای انگلیسی-داشناکی-پارسی برای ریشه‌کن کردن تورکیت از ایران است. چنین بود که عثمانلیان کم کم به حمایت و تقویت عنصر تورک در ایران پرداختند. اما با مخالفت شدید همان مشروطيت‌طلبان ضد تورک که اکنون بر دولت حاکم شده بودند و خیانت خیل مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های تبریزی - اردبیلی مخصوصا دموکرات‌های آزربایجان به سال‌های جنگ جهانی اوّل مواجه شدند.

بازی جدید و بازیچه‌های جدیدتر پان‌ایرانیسم و استعمارگران و نژادپرستان ضد تورک

تاریخ‌نگاری آزربایجانی و نوشته‌های فعالین سیاسی آزربایجان‌گرا در ایده‌آلیزه کردن حرکات مشروطیت و آزادی ‌سِتان و حکومت ملی آزربایجان و ... و اصرار آن‌ها در عرضه‌ی این حرکت‌های ایران‌گرایانه‌ و یا صراحتا ضد تورک به عنوان حرکات ملّی و استقلال‌طلبانه‌ی ملّت تورک و ... از جدّیت به دور است، چیزی نیست به جز خودفریبی و دلخوش‌کنک‌ها و دروغ‌پردازی‌های آزربایجان‌گرایانه. این رفتار به موازات حذف و سانسور شخصیت‌ها و جریانات ملی تورک و اوج آن «مجادله‌ی ملی تورک» در ربع اول قرن بیستم از صحنه‌ی تاریخ، بی وجدانی تاریخی، تاریخ‌سازی و تحریف تاریخ به منظور مخدوش کردن و زدودن حافظه‌ی تاریخی ملت تورک و سردرگم و ناتوان کردن او از ساختن آینده‌ی خویش بر اساس تجربیات واقعی و درس‌های آموخته از گذشته، و در نتیجه رفتاری خیانت‌آمیز است. همچنین است قهرمان‌سازی‌های آزربایجان‌گرایان، و تعاریف نادرست و ضد ملّی و ضد تورک آزربایجان‌گرایان از وطن و ملّت و ... بر اساس منافع دولت‌های تورک‌ستیز بریتانیا و روسیه و ارمنستان و فارسستان، که از جنبه‌ی هویتی آن‌ها هم همه خیانت‌آمیز هستند.

سند آوردن پیوسته‌ی آزربایجان‌گرایان از منابع تاریخ‌نویسی ‌استعماری و پان‌ایرانیست‌ها، و نشان دادن تاریخ‌نگاران منسوب به ذهنیتی که ملّت مودرن ایران را در دوره‌ی مشروطيت به منظور ریشه‌کن کردن هویت ملّی تورک و ملّت تورک و دولت‌مداری تورک بوجود آورد (ادوارد براون، کسروی، آبراهامیان، ...) به عنوان ماخذ برای ملّت تورک، گنگ بودن و رفتاری شرم‌آور است.

این رفتارها نشان می‌دهند که آزربایجان‌گرایان معاصر، وارثان سیاسی و ادامه‌دهنده‌گان آرمان‌های ضد تورک آزربایجان‌گرایان دوره‌ی مشروطیت که در راستای خواست انگلستان و پارسیان هند و داشناک‌ها و باستان‌گرایان و ماسون‌ها و ازلی‌ها و بختیاری‌ها و .... به حاکمیت تورک بر ایران پایان دادند؛ آزربایجان‌گرایان سال‌های جنگ جهانی اول که در صف داشناک‌ها و جیلوها و روسیه و بریتانیا از پشت به ملّت تورک خنجر زدند؛ و آزربایجان‌گرایان سال‌های جنگ جهانی دوم که به عنوان ماشه‌ی روسیه‌ی استالینی برای ایجاد کانونی ضد تورک در ایران و خارج ساختن تورک‌ایلی از حوزه‌ی تاثیر تورکیه و داخل کردن آن به حوزه‌ی نفوذ روسیه و تجزیه‌ی وطن تورک و ملّت تورک و حاکم نمودن توسعه‌طلبان کورد و ارمنی و ... بر غرب آزربایجان عمل کردند هستند.

آزربایجان‌گرایی با این تاریخ و اوصاف و عملکردی که دارد، به لحاظ سیاسی به مانعی جدی، و مانع اصلی داخلی در راه حفظ هویت ملّی تورک، روند ملّتشونده‌گی توده‌ی تورک ساکن در ایران، روند وطن‌شونده‌گی همه‌ی منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران – و یا تورک‌ایلی (شامل مناطق تورک‌نشین هر دو بخش آزربایجان و عراقستان-عراق عجم-جبال) و مجادله برای احقاق حقوق ملّی و انسانی ملّت تورک در ایران تبدیل شده است ....

فعّالین سیاسی آزربایجان‌گرا مخصوصاً از شرق و مرکز آزربایجان و حرکت موسوم به حرکت ملی آزربایجان -که به جز کلمه‌ی ملی در نامش، همه چیز آن ضد ملی و ضد تورک است- باید به خود آمده و خود را از این بیماری و ننگ و ماشه‌گی نجات و به دشمنی تاریخی‌شان با ملّت تورک و وطن تورک پایان دهند.

توضیح عکس: در سال‌های انقلاب مشروطیت، سیاسیون و محرّرین و شاگردان مدارس و فرهنگیان و روحانیون تورک‌گرا یعنی احرار و حرّیت‌طلبان واقعی، شعارها و مارش‌ها و اشعار و خطابه‌ها و مقالات خود در دفاع و تشویق به اصلاحات و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را به زبان تورکی بیان، و به تاسیس مدارس جدید و تدریس و کاربرد زبان تورکی در آن‌ها و نشریاتشان اقدام می‌کردند. اما رهبران مشروطیت‌طلب و در راس آن‌ها انجمن آزربایجان و انجمن ایالتی تبریز، که منکر وجود ملّت تورک بودند، به ملّت شش هزارساله‌ی ایران یادگار کوروش کبیر کیانی اعتقاد داشتند، زبان فارسی را لسان شیرین وطنی (ملّی) و رسمی خود می‌دانستند، نشریات خود و در راس آن جریده‌ی ملی (انجمن تبریز) و مقالات و اشعار و خطابه‌هایشان را به فارسی منتشر می‌کردند، در شبکه‌ی مدارس جدیدشان که در مناطق تورک‌نشین مخصوصاً تبریز تاسیس می‌کردند، زبان تورکی را حتّی به عنوان زبان خارجی قبول و تدریس نمی‌کردند و صرفاً زبان فارسی را به عنوان زبان ملّی به کودکان تحمیل می‌نمودند. و نهایتاً با رسمی ساختن انحصاری زبان فارسی توسط لایحه‌ی قانون ضد تورک انجمن‌های ایالتی و ولایتی‌شان، سیاست فارس‌سازی ملل ساکن در ایران را به سیاست رسمی دولت ایران تبدیل می‌نمودند.

No comments:

Post a Comment