Tuesday, November 30, 2021

تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی با صدای اقبال السلطان خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار»، اعتراض «ما فارسی نمی‌خواهیم، تورکی بخوانید» محفل تورکیست در تفلیس

ضبط تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی با صدای اقبال السلطان خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار»، در نتیجه‌ی اعتراض «ما فارسی نمی‌خواهیم، تورکی بخوانید» محفل تورکیست در تفلیس


مئهران باهارلی


در این نوشته‌ ماجرای تصنیفی بنام «من بیر تورکه‌م» [من یک تورک هستم] را بررسی کرده‌ام که ‌در سال ١٩١٤ در تفلیس پایتخت فعلی گورجستان و با صدای اقبال السلطان یکی از دو خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» [احمد شاه] به ‌سرپرستی غلامحسین خان درویش‌خان ضبط شده ‌است. (به ‌سبب تالیف و خوانده ‌شدن این تصنیف توسط هئیتی که ‌نام رسمی آن موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌(خاقان) قاجار بود، از این به‌ بعد این تصنیف را تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» می‌نامم. این نام‌گذاری همچنین آن را از گونه‌های «من بیر تورکم-اورمیه‌ای» ١٩١٨ که ‌در سال‌های جنگ جهانی اول در مدرسه‌ی تورک یوردوی اورمیه ‌به‌ عنوان سرود خوانده ‌می‌شد[1]، گونه‌ی «بن بیر تورکوم-عثمانلی» ١٨٩٧ سروده‌ی اصلی شاعر عثمانلی یورداقول و گونه‌ی کمالیستی آن «بن بیر تورکوم –آلتی اوخ» ١٩٣٨ مشخص می‌کند)[2].

خوانده ‌و ضبط شدن تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» باعث ایجاد بعضی سوء تفاهم‌ها شده‌ است. از جمله‌ اینکه ‌گویا شعر این تصنیف معنا و مفهوم پان‌تورکیستی هم دارد، اقبال السلطان این تصنیف را با مقدمات و تدارک سنگین آماده‌ و ضبط کرده ‌است؛ اقبال آذر در سال ١٩١٤ یک تورک‌گرا و یا ملیت‌گرای تورک بود که ‌سی سال بعد در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان و پیشه‌وری در ١٩٤٥ آذری شد و به‌ ایران‌گرایی پان‌ایرانیستی ضد تورک تغییر موضع داد و ... [3]. این استنتاجات و ادعاها و حدس و گمان‌ها محصول عدم آگاهی بر و بررسی نکردن اسناد و منابع دست اول و آفیش‌ها و کتاب‌ها و روزنامه‌جات وقت در باره‌ی این روی‌داد است. 

ضبط صفحات در تفلیس

ضبط کردن موسیقی‌های دوره‌ی قاجار و در راس آن‌ها موسیقی تورک (و فارس و لور و عرب و ارمنی و یهودی و گیلک و مازندرانی و افغانی و ... رایج در ایران) توسط شرکت‌های اوروپایی در سال ١٨٩٩ در ایران و خارج آن آغاز شد. در سال ١٩٠٩ بعضی از این شرکت‌ها که ‌در ایران شعبه‌ و دفتری و موزّعی داشتند، به‌ دلیل وضعیت آشفته ‌و هرج و مرج و ناشی از انقلاب مشروطه‌ی انگلیسی و اشغال تهران پایتخت قاجاری توسط دسته‌جات مسلح و تروریستی مشروطه‌طلب، عدم استقبال مردم بومی از صفحات آثار ضبط شده ‌و .... تصمیم گرفتند که ‌به ‌جای ضبط در ایران، هئیت‌های موسیقی به‌ اوروپا آورده‌ شوند که ‌تا ضمن دادن کونسرت‌ها، ضبط‌های بیشتری از موسیقی‌های ایرانی که‌ شامل همه‌ی زبان‌ها و موسیقی‌های رایج در ایران می‌شد انجام گیرد. تا اواخر سال ١٩١٢ حضور مهم‌ترین این شرکت‌ها گرامافون کومپانی ل.ت.د. در ایران تماما متوقف شد.

در سال ١٩١٣ کومپانی «مونارخ ریکورد Monarch Record » آلمانی در تفلیس مرکز سیاسی، اداری و فرهنگی قفقاز روسیه ‌شروع بکار کرد. این کومپانی خواننده‌گان و نوازنده‌گان مناطق گوناگون قفقاز را به ‌این شهر دعوت می کرد و اجراهای سازی و آوازی آنان را در صفحات گرامافون ضبط نموده‌ و در قفقاز، روسیه، کشورهای شرق و اوروپایی به‌ فروش می‌رساند.

در مارس سال ١٩١٤ به ‌دعوت کومپانی مونارخ ریکورد «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» [احمد شاه] به‌ سرپرستی درویش خان[4] تارزن  مرکب از خود او، ابوالحسن خان قزوینی ملقب به ‌اقبال السلطان (بعدها اقبال آذر)، سید حسین طاهرزاده[5]-آوازخوان، باقرخان[6] رامشگر-کمانچه‌کش، عبدالله‌خان دوامی[7]-ضرب زن و نوازنده‌ی تونبک معروف به ‌دو دانگی عازم سفر گاسترول به ‌اوروپا برای پر کردن صفحه‌ی گرامافون شد. هیئت برای دادن کونسرت و پر کردن صفحه ‌نخست در شهر تفلیس مرکز سیاسی-فرهنگی قفقاز توقف کرد. معروف است درویش‌خان برای تهیه‌ی تدارکات و هزینه‌های این سفر، خانه‌‌ی خود را در بانک گرو گذاشت و تا آخر عمر نتوانست منزل خود را از گرو در بیاورد.

«هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» در تفلیس، دستگاه‌ها و تصانیف زیادی را در استریوی شرکت «مونارخ  ریکورد آلمان» اجرا و در صفحات گرامافون ضبط کردند (موضوع کونسرت‌های این گروه‌ در تفلیس در ادامه‌ی مقاله). از تصنیف‌های تورکی ضبط شده‌ در تفلیس تصنیف آپاردی تاتار منی و تصنیف من بیر تورکم قاجاری – خاقانی است. صفحه‌های ضبط ‌شده ‌از این سفر توسط کومپانی دیویدوف (Davidoff)، بعدا به‌ برلین فرستاده ‌شد. اما به ‌‌جز چند صفحه، صفحات دیگر در آشوب‌ جنگ جهانی اول از میان رفت. ظاهرا تعداد کمی از این صفحات که ‌وارد ایران شده ‌و در آرشیوهای دولت ایران بودند هم، بعد از ساقط کردن سلسله‌ی قاجار و تاکید رضا شاه ‌بر حذف موسیقی حزن‌انگیز مقامی و به‌ دلیل بی اعتنایی مسؤولان شکسته ‌و یا نابود شد. تا آنکه‌ در سال‌های اخیر وزیر وقت فرهنگ عطاء الله ‌مهاجرانی تعدادی از این صفحات را از آرشیو موسیقی دولت گورجستان خریداری و به ‌تهران انتقال داد.

ضبط قطعات و تصانیف تورکی در دوره‌ی قاجار یک امر استاندارد و قاعده‌ی معمول و لازم الاجرا بود.

پس از آغاز ضبط کردن موسیقی‌های دوره‌ی قاجار توسط شرکت‌های اوروپایی در سال ١٨٩٩ و به‌ بعد، ضبط قطعات و تصانیف تورکی در تهران و خارج آن در قفقاز، اوروپا، آسیای میانه، ... (و قطعات و تصانیف به ‌دیگر زبان‌های موجود در قلمروی قاجاری از جمله‌ ارمنی و گورجی و گیلکی و لوری و کوردی و عربی و یهودی و مازندرانی و افغانی و ..... ) یک قاعده‌ی معمول و امری استاندارد و لازم الاجرا بود. قابل ذکر است که‌ در کاتالوگ‌ها و اسناد این دوره‌ آثار ضبط شده ‌از موسیقی تورکی ایران قاجاری و قفقاز با نام‌های گوناگونی مانند پرشین-تارتار= ایرانی-تاتار، پرشین=ایرانی، تورکی، قفقازی، آزربایجانی، حتی ارمنی و گورجی ثبت شده‌ است.

چنانچه ‌در ضبط اواخر سال ١٩٠٥-ژانویه‌ی سال ١٩٠٦ توسط توسط ماکس هامپه (Max Hampe) و برادرش فرانتز هامپه (Franz Hampe) در تهران، از شرکت گرامافون و تایپ رایتر ل.ت.د. (The Gramophone & Typewriter, Ltd.)، با کومک ژنرال لؤمئر (General Lemaire) مدیر موزیک قوشون ایران، که ‌طی آن صدای مظفرالدین شاه ‌هم در ١٦ ژانویه‌ی ١٩٠٦ ضبط شده ‌است، تصنیف‌های تورکی آتی ضبط شده‌اند

از علی خان نائب السلطنه‌ (باقرخان-کمانچه) تصنیف تورکی؛ از حسین شمیرانی تصنیف قاراباغی داداش آمان‌دیر؛ از یاور ابراهیم خان با اورکستر شاهی آواز افشاری و تصنیف تورکی، از میرزا محمد خان –تار و میرزا غلام رضا شیرازی-تار تصنیف تورکی گَل گَل؛ از قربان خان- تار و میرزا غلام شیرازی-تار تصنیف تورکی من گوله‌ن‌ده؛ از حاجی لوره‌ و اکبر تورکه ‌دوئت تورکی و لوری؛ از حسین جان رقاصه‌ و نائب علی رئیس-کمانچه: آواز قاراباغی و تصنیف تورکی؛ از علی خان نائب السلطنه‌ و صفدر خان-کمانچه ‌سه‌گاه‌ قفقازی؛ از میرزا سید احمد خان و میرزا حسین قلی خان-تار آواز آزربایجانی. در این ضبط همچنین تصنیف‌هایی به‌ زبان‌های فارسی، لوری (بختیاری و فیلی)، گیلگی، کوردی، افغانی، عربی، و ارمنی ضبط شده‌است.

سنت ضبط تصنیف‌ها و آوازهای تورکی حتی در اوائل سلطنت رضا شاه‌ هم ادامه ‌داشت. چنانچه‌ در ضبط سال ١٩٣٣ توسط گرامافون کومپانی ل.ت.د. (The Gramaphone Co., Ltd.) و کولومبیا گرافوفون کومپانی ل.ت.د. (The Columbia Graphophone Co., Ltd.) به‌ خواننده‌گی مادام لازاریا (Madam E. Lazaria) تصانیف تورکی آتی ضبط شده‌اند

گئده‌ن یار، سن‌ده‌ن منه ‌یار اولماز، قاراقاش و آواز قفقازی، دورنا و آواز قفقازی، آمان آوچی و آواز قفقازی، سن هارالی‌سان، تصنیف لیلی و مجنون به ‌تورکی، آواز کابل به ‌تورکی، اسه‌ن آبهئی (؟)، پرا‌خود و آواز قفقازی[8]. (در سؤزوموز مقاله‌ای در باره‌ی موسیقی تورکی ضبط شده‌ در صفحات توسط شرکت‌های صفحه‌پرکنی اوروپایی در دوره‌ی قاجار منتشر خواهد شد).

بنابراین این ادعای منابع فارسی و دولتی ایران و پان‌ایرانیستی و .... که‌ این و گروه‌های مشابه ‌برای ضبط موسیقی اصیل ایرانی روی صفحه‌ی گرامافون به ‌اوروپا سفر می‌کردند تماما نادرست است. این گروه‌ها برای ضبط موسیقی‌های موجود در ایران و به‌ زبان‌های رایج در آن از جمله‌ تورکی به‌ اوروپا سفر می‌کردند. 

خواننده‌گان هئیت موزیسین‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار در سفر تفلیس هم طبق این سنت ضروری قاجاری می‌بایست حتما به ‌زبان تورکی که زبان اکثریت نسبی مردم و زبان رسمی دربار و اوردوی قاجاری و خاندان شاهی قاجار بود، تصنیف‌هایی خوانده ‌و ضبط کنند.











Thursday, November 25, 2021

مقاله‌ای تورکی از نشریه‌ی آ ملّا عمو– اورگان انجمن اسلامیه‌ی تبریز، یکی از نخستین نشریات تورک در تاریخ تورک‌ایلی؛ و ارتجاع مشروطه

 مقاله‌ای تورکی از نشریه‌ی آ ملّا عمو– اورگان انجمن اسلامیه‌ی تبریز، یکی از نخستین نشریات تورک در تاریخ تورک‌ایلی؛ و ارتجاع مشروطه


مئهران باهارلی


در این مقاله، نوشته‌ای تورکی از نشریه‌ی آی ماللا عمی (نام فارسی: آ ملّا عمو) از سال ١٩٠٨ را بازنشر کرده‌ام. در این نوشته‌ که‌ به ‌صورت گفتگویی بین یک فرد عامی و یک موللا به ‌زبان تورکی است، از مظالم و ستم‌کاری‌های مشروطه‌طلبان، ترورها و آدم‌کشی‌ها و جنایاتی که‌‌ مشروطه‌طلبان مخصوصا قفقازیان انجام می‌دادند، فساد مالی و اداری مشروطه‌طلبان، استبداد و زورگویی آن‌ها و فضای ترور، رعب و وحشتی که‌ ایجاد کرده‌ بودند انتقاد می‌شود؛ و استقرار انجمن تبریز در محله‌ی ارمنستان – اشاره ‌به ‌اتحاد مشروطه‌طلبان تبریزی با داشناک‌ها و دیگر تروریست‌ها و افراطیون ارمنی و تبدیل تبریز به ‌پایگاه ‌عملیات تروریستی ارمنی بر علیه‌ دولتین تورک قاجار و عثمانلی- ذکر می‌گردد. در پایان نوشته، نشریه ‌خطاب به‌ قسمتی از مردم تبریز نصحیت–پیش‌گویی دقیق آتی را می‌کند. پیش‌گویی‌ای که‌ با ساقط کردن محمدعلی شاه ‌و سپس پایان دادن به ‌حاکمیت تورک بر ایران توسط مشروطه‌طلبان عینا تحقق پیدا کرد: «در خواب [غفلت] هستید، بیدار شوید. حیف از شماست زمانی از خواب بیدار شوید که‌ کار از کار گذشته‌ باشد. و آن بیداری دیگر فایده‌ای نداشته باشد. از من گفتن بود. و گفتم. خود دانید و خدایتان ....».

نشریه‌ی آی ماللا عمی‌- آ ملّا عمو[1]، که در سال ١٩٠٧-١٩٠٨ جمعا در ٨ و یا ٩ شماره‌ و شاید بیش‌تر منتشر شد[2] ، به ‌نوعی اورگان هفته‌گی انجمن اسلامیه‌ی تبریز بود و مواضع آن جمعیت را بیان می‌کرد. (انجمن اسلامیه‌ که رئیس آن میرزا حسن مجتهد، و مدیر آن میر هاشم ده‌وه‌چی، هر دو قبلا از مشروطه‌طلبان بودند، کمی پیش از شروع جنگ مشروطه‌طلبان انگلیسی در تبریز در مقابل قوای دولت ‌تاسیس شده ‌بود و روزنامه‌‌ی دیگری به‌‌ نام «اسلامیه» هم منتشر می‌کرد). این نشریه ‌به ‌نام‌های «آی موللا عمو» و یا «آ موللا عمو» معروف شده‌ است. زیرا مطالب آن به‌ صورت گفتگو و پرسش و پاسخ تورکی بین یک مرد عوام و موللایی که‌ او وی را اغلب آ ملّا عمو و بعضا آی ملّا عمو می‌نامید نوشته ‌می‌شد. ادعا شده که نویسنده و مولف گفتگوهای آ موللا عمو، «میرزا حاج آقا» از اهالی محله‌ی ده‌وه‌چی که بعدها شهرت «حاذق اعظم» را انتخاب کرد بود.

زبان آی ماللا عمی

آی ماللا عمی یکی از نخستین نشریه‌های تماما تورکی منتشر شده‌ در تاریخ تبریز، آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران است.

قبل از آی ماللا عمی، فقط دو نشریه‌ی تماما تورک در ایران چاپ شده‌ بود: «عبرت» در سال ١٩٠٦ و «شکر» (شوکور؟) در سال ١٩٠٧. در طول نیم قرن پیش از آن، یعنی از سال ١٨٥٨ که ‌نخستین نشریه ‌در تبریز با نام «اخبار دارالسلطنه‌ی ‌مملکت آزربایجان» ‌به ‌فارسی منتشر شد تا انتشار عبرت، شکر و آی ماللا عمی در ١٩٠٦-١٩٠٨، ده‌ها نشریه‌ی منتشر شده ‌در تبریز و توسط تبریزیان در خارج، همه ‌به ‌زبان فارسی بود[3]. (این اولگو، واقعیت فاجعه‌بار نبود شعور ملی تورک در میان نخبه‌گان تبریزی قرن نوزده و فارسی زده‌گی عمیق آن‌ها ‌را نشان می‌دهد، نخبه‌گان فاقد خودآگاهی ملی تورک و خودفارس‌انگاری که‌ انجمن ضد تورک معارف تبریز و انجمن ضد قاجار و ازلی-ماسونی-آنگلوفیل-تروریستی آزربایجان در تهران و حرکت مشروطیت در تبریز، و نهایتا تاسیس دولت رضاشاه-پهلوی هم دست پرورده‌ی آن‌ها بود).

منابع آزربایجان‌گرا همانگونه‌ که ‌فرقی بین مطبوعات ضد تورک-پان‌ایرانیست و مطبوعات تورک‌گرا نمی‌گذارند، فرقی بین مطبوعات به ‌لحاظ زبانی تماما تورک، مطبوعات دو زبانه‌ی تورکی –فارسی، مطبوعات دو زبانه‌ی فارسی-تورکی و مطبوعات فارسی هم قائل نیستند[4]. در نتیجه ‌در این منابع لیستی از مطبوعات گویا ملی آزربایجانی داده‌ می‌شود که‌ اغلب آن‌ها مطبوعات فارسی، ضد تورک و یا علنا پان‌ایرانیست هستند. منابع آزربایجان‌گرا در یک رفتار ضد تورک دیگر، مطبوعات تورکی منتشر در خارج آزربایجان اما در ایران را هم داخل لیست خود نمی‌کنند، اما مطبوعات پان‌ایرانیستی منتشر شده ‌در خارج کشور به عنوان نمونه در مصر و برلین و .... توسط تبریزیان را جزء مطبوعات ملی آزربایجانی می‌شمارند!.

آی ماللا عمی به ‌تورکی، روزنامه‌ی ملی اورگان انجمن ایالتی و ولایتی تبریز به ‌فارسی منتشر می‌شد.

«جریده‌ی ملی» و یا «روزنامه‌ی ملی » اورگان رسمی انجمن ملی تبریز مشهور به «انجمن ایالتی آزربایجان»، منتشر شده‌ در سال ١٩٠٦-١٩٠٧ نشریه‌ای تماما به ‌زبان فارسی بود. در حالیکه ‌در آن زمان حتی در تبریز، اکثریت مطلق مردم زبان فارسی را نمی‌دانستند. (در نشریه‌ی انجمن تبریز اشعار و متونی معدود به‌ زبان تورکی از دیگر منابع نقل و یا روایت شده‌ است. اما تمام نوشته‌ها به ‌قلم نویسنده‌گان آن نشریه ‌به ‌فارسی است).

انتشار اورگان رسمی انجمن تبریز تماما به ‌زبان فارسی، محصول هویت ملی‌ای که‌ این انجمن برای خود و مردم آزربایجان تعریف می‌کرد، و در ارتباط با تاریخ‌نگاری و ناسیونالیسم ایرانی-فارسی و آمال ضد تورک این انجمن بود. انجمن ایالتی و ولایتی تبریز به‌ هویت ملی ایرانی و ملت ایران، وطنی –ملی بودن زبان فارسی، نژاد و نژادپرستی ایرانی، میهن مقدس ایران، تاریخ‌نگاری پارسی-زرتشتی-ایرانی، باستان‌گرایی ایرانی، لزوم رسمیت انحصاری و دوژور زبان فارسی، ضرورت تاسیس و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین و غیر فارس‌نشین، هویت قومی آزربایجان ساخته‌ی انگلستان-پارسیان، جنسیت‌زده‌گی، ... معتقد بود. این مفاهیم در وجه‌ سلبی به‌ معنی نفی تاریخ تورک، نفی دولت‌مداری تورک، نفی هویت ملی تورک، انکار وجود ملت تورک در ایران، نفی ملی بودن زبان تورکی برای ملت تورک، مخالفت با رسمی و زبان دیوانی شدن زبان تورکی، نفی وجود وطن تورک (مجموعه‌ی مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران)؛ تلاش برای تجزیه‌ی ملت تورک و وطن تورک، به‌ حاشیه‌‌ راندن و طرد زبان تورکی از عرصه‌های کتابت و ادبیات سیاسی و صحنه‌ی اجتماع، جوان‌مرگ کردن مطبوعات تورک، برچیدن نظام تحصیلی تورک، عثمانلی‌ستیزی- تورک‌ستیزی، و..... بود[5].






Tuesday, November 16, 2021

تئهران‌دا آزه‌ربایجان جمهوریتی بؤیوک‌ائلچی‌لییی‌نین آچیلیش تؤره‌نی

 تئهران‌دا آزه‌ربایجان جمهوریتی بؤیوک‌ائلچی‌لییی‌نین آچیلیش تؤره‌نی

مراسم افتتاح سفارت جمهوری آزربایجان در تهران پایتخت دولت قاجار

 Téhranda Azerbaycan Cumhuriyeti böyükélçiliyinin açılış töreni


تئهران‌دا آزه‌ربایجان جمهوریتی سفارتی‌نین رسمِ گشادی


٢٩ جمادی الثانی ١٣٣٨ – ٢١ مارس ١٩٢٠، نوروز بایرامی گونو

عکّاس: ابوالقاسم بن محمدتقی نوری


بو عکس همه‌ن موقع‌نی گؤسته‌ریر که سفیرِ جمهوری‌یِ آزه‌ربایجان، «عادل خان زیادخان» آزه‌ربایجان جمهوریتی‌نین بایراغی‌نی تئهران‌دا قالخیزان‌دان ایره‌لی، نطق سؤیلویور.

گؤروکه‌ن میزین اۆست‌ده، قرآنِ مجید قویولوپ و اونون مقابلی‌نده عزیز جمهوریتیمیزین جوان بایراغی.

نطق قوْتاراندان سونرا سفیر بایراغی قرآنِ مجید آلتی‌ندان گئچیریپ، اؤز الی ایله‌ اوجالتدی.

وزراء‌لاردان و ایران ملّتی‌نین نماینده‌له‌ری‌نده‌ن ساوایی، تمام تئهران‌دا اولان دُوَل‌له‌رین سفراءلاری اجزاءلاری ایله بو جشنه تشریف گتیرمیشدی‌له‌ر.

 

Téhranda Azerbaycan Cumhûriyeti Sefâreti’niñ resm-i güşâdı

29 Cemâdi üs-Sâni 1338, 21 Mars 1920, Novruz Bayramı günü

Ekkas: Ebilqasım Bin Mehemmedtağı Nûrî


Bu ekis hemen movqé’ni gösterir ki sefîr-i Cumhûri-yi Azerbaycan Âdil Xan Ziyadxan Azerbaycan Cumhûriyeti’niñ bayrağını Téhranda qalxızandan ireli, nutq söylüyor.

Görüken miziñ üstde Qurân-i Mecid qoyulup ve onuñ muqâbilinde eziz cumhûriyetimiziñ cavan bayrağı.

Nutq qotarandan soñra, sefîr bayrağı Qurân-i Mecid altından géçirip, öz eli ile ucaltdı.

Vüzeralardan ve İran milletiniñ nümâyendelerinden savayı, tamam Tâhranda olan düvellerin süferaları eczaları ile bu ceşne teşrif getirmişdiler.

 

ترجمه به فارسی- مئهران باهارلی:


مراسم افتتاح سفارت جمهوری آزربایجان در تهران

٢٩ جمادی الثانی ١٣٣٨، ٢١ مارس ١٩٢٠، روز عید نوروز

عکاس: ابوالقاسم بن محمدتقی نوری


این عکس آن زمانی را نشان می‌دهد که سفیر جمهوری آزربایجان «عادل خان زیادخان»، قبل از به اهتزاز درآوردن پرچم جمهوری آزربایجان در تهران، سخنرانی می‌کند.

بر روی میزی که دیده می‌شود، قرآن مجید گذاشته شده و در مقابل آن پرچم جوان جمهوری عزیزمان.

بعد از اتمام نطق، سفیر پرچم را از زیر قرآن مجید گذرانده و با دست خود برافراشت.

علاوه بر وزراء و نماینده‌گان ملت ایران [در مجلس شورا]، سفرای همه‌ی دولت‌هایی که در تهران حضور دارند به همراه اعضایشان به این جشن تشریف آورده بودند.


Sunday, November 14, 2021

صمدخان شجاع‌الدوله، تلاش او برای ‌الحاق زنجان به آزربایجان و استقلال مجموع آن دو از ایران، و دروغ‌پردازی ‌در باره‌ی ‌قاجارها توسط تاریخ‌نگاری مشروطه‌خواه-محمد سعید اوردوبادی‌

 

صمدخان شجاع‌الدوله، تلاش او برای ‌الحاق زنجان به آزربایجان و استقلال مجموع آن دو از ایران، و دروغ‌پردازی ‌در باره‌ی ‌قاجارها توسط تاریخ‌نگاری مشروطه‌خواه-محمد سعید اوردوبادی‌


مئهران باهارلی


در این نوشته، سه مطلب در باره‌ی خواست ‌صمدخان شجاع الدوله برای‌ ادغام ولایت زنجان (شامل استان‌های‌ امروزی ‌زنجان و قزوین و اطراف آن) با ایالت آزربایجان، سپس استقلال مجموع آن دو از ایران و الحاقشان به ‌قفقاز را آورده‌ام. مولف نخست عبدالله ‌بهرامی‌ یک آزربایجان‌گرای‌ پان‌ایرانیست به ‌شدت ضد تورک و ضد عثمانلی، رئیس پولیس حاکمیت آزادی‌سِتان، از رهبران فرقه‌ی‌ دموکرات آزربایجان شعبه‌ی ‌ایالتی‌ فرقه‌ی ‌دموکرات ایران در تبریز و کومیته‌ی ‌تروریستی ‌مجازات تهران، تروریست و جاسوس انگلستان بود و این مطلب را در کتاب خاطرات خود[1] آورده ‌است. مولف دوم محمد سعید اوردوبادی‌ نویسنده‌ای ‌از جمهوری ‌آزربایجان، یک آزربایجان‌گرای ‌بولشویست-استالینیست و به‌ شدت ضد قاجاری ‌و ضد عثمانلی ‌بود و این مطلب را در کتاب دومان‌لی‌ تبریز[2] که وقایع آزربایجان ایران در انقلاب مشروطه‌ بین سال‌های ‌۱۹۰۷-۱۹۱۷ را به ‌تصویر می‌کشد آورده ‌است. این مولفین به‌ لحاظ سیاسی‌ هر دو ضد قاجار بودند و در اثر خود به ‌سیاه‌نمایی ‌از قاجارها و ‌صمدخان شجاع الدوله ‌پرداخته‌اند. مولف سوم آیت الله مجتهدی است که در اثر خود بنام «بحران آزربایجان» در یک پاراگراف به این مساله اشاره کرده است. (متن کامل این سه مطلب را در آخر این مقاله داده‌ام).

در مطلب کتاب «خاطرات عبدالله ‌بهرامی» گفته‌ می‌شود روس‌ها از چند سال قبل از جنگ جهانی ‌اول سعی‌ داشتند آزربایجان ایران را یک ایالت جزء قفقازیه ‌سازند و آن را قفقاز نو [نووی ‌کاوکاز] نامیده‌ بودند. پس از مستقر شدن قوشون روس در شهر تبریز و انتصاب کردن شجاع الدوله ‌به‌ مقام والی ‌ایالت، آن‌ها تابلوهای‌ بزرگی ‌به ‌زبان‌های‌ روسی‌ و تورکی ‌[نشان دهنده‌ی‌ تبدیل آزربایجان به‌ ایالتی ‌جزء قفقازیه] برای ‌نصب در اداره‌های ‌مالیه‌ و عدلیه‌ و نظمیه ‌تهیه‌ کرده ‌بودند. هرچند این تابلوها موقعی‌ که‌ بهرامی ‌به ‌عنوان رئیس پولیس جدید به ‌تبریز رسید، هنوز رسما نصب نشده‌ بود، با اینهمه ‌ایالت آزربایجان تحت والی‌گری ‌صمدخان عملا جزء قفقازیه‌ شده ‌بود و او در اعلامیه‌ها‌ی ‌خود که ‌در اوراق بزرگ با سنگ چاپ تهیه ‌می‌گردید به‌ این مطلب اشاره ‌و اوامر خویش را همیشه ‌از طرف ژنرال دولت روسیه‌ تبلیغ می‌کرد.

مطلب محمد سعید اوردوبادی ‌در کتاب او «دومان‌لی ‌تبریز»، حین یک گفتگوی ‌خیالی ‌از زبان صمدخان شجاع الدوله‌ بیان شده ‌است. (در این مقاله، از ترجمه‌ی ‌فارسی‌ این اثر توسط رحیم رئیس‌نیا استفاده کردم. پس از دست‌رسی‌ به ‌اصل تورکی‌ کتاب، متن تورکی ‌به‌ مقاله‌ علاوه‌ شده ‌و اساس گرفته‌ خواهد شد). کتاب دومان‌لی ‌تبریز یک رومان در ژانر ادبیات خیال‌پردازانه ‌است و بسیاری ‌از مطالب ذکر شده‌ در آن از جمله ‌همین گفتگوی ‌صمدخان شجاع الدوله ‌محصول آفرینش ادبی ‌محمد سعید اوردوبادی ‌است. مطالب مطرح شده‌ در این گفتگوی ‌خیالی ‌را می‌توان به‌ دو قسمت تقسیم کرد. نخست قسمتی‌ که‌ با واقعیات تاریخی انطباقی ‌ندارد و بازنویسی ‌و وارونه‌نویسی‌ تاریخ و دروغ‌پردازی‌ عامدانه‌ بر اساس دشمنی ‌با قاجاریان و عثمانلی و ایدئولوژی ‌آزربایجان‌گرایی‌ است. مانند این ادعای ‌کاملا غلط که‌ کشمکش تورک و فارس ایجاد قاجاریان بود (در ادامه‌ی‌ همین مقاله).

اما قسمت دوم مطالب نقل شده ‌از زبان صمدخان با واقعیات تاریخی ‌منطبق هستند. از جمله‌ اینکه ‌حرکت مشروطه‌ اتحاد فارس‌ها و بختیاری‌ها و گیلانی‌ها و مازندرانی‌ها برای ‌ساقط کردن محمدعلی‌شاه ‌و بعد از آن پایان دادن به ‌سلسله‌ی ‌تورک قاجاری‌ و تاسیس دولتی‌ فارس بود و اینکه ‌مشروطه‌طلبان تبریزی‌ افرادی‌ جاهل و ناآگاه ‌بودند که ‌به ‌ساقط کردن حاکمیت تورک کومک رسانده ‌مرتکب خیانت شدند. در این گفتگوی‌ خیالی، صمدخان شجاع الدوله‌ مردم تبریز را عوام و جاهل و ناآگاه ‌و نفهم توصیف کرده‌ و آن‌ها را «اهل کوفه» ‌می‌نامد. وی ‌می‌گوید آنچه ‌اکنون در ایران به‌ عنوان کشمکش مشروطه‌ و استبداد جریان دارد، در حقیقت جنگ تورک و فارس است و مشروطه‌ بهانه‌ای ‌بیش نیست. اما این را تبریزی‌ها نمی‌فهمند. اصل مطلب این است: فارس‌ها که‌ خود را باز یافته‌اند دیگر نمی‌خواهند تورک‌ها بر آن‌ها حاکمیت داشته‌ باشند. آن‌ها می‌خواهند یک خاندان فارس را به ‌سلطنت ایران برسانند. بختیاری‌ها و گیلانی‌ها و مازندرانی‌ها هم در این خصوص به ‌توافق رسیده‌ و متحد شده‌اند و به ‌همین دلیل مقدمتا محمدعلی‌شاه‌ را از تخت سلطنت به ‌زیر کشیدند. تبریزی‌های‌ جاهل هم آن‌ها را در رسیدن به‌ این مقصودشان یاری‌ رساندند. اما آن‌ها به‌ این اکتفا نکرده‌، پس از مدتی‌ کوتاه‌ احمد شاه ‌را هم از تخت و تاج دور کرده‌ و یک فارس را به‌ جای‌ او خواهند نشاند. بنابراین ما باید محمدعلی‌شاه‌ را به ‌ایران بازگردانیم. و اگر این امر به‌ هر دلیلی‌ شدنی‌ نباشد، باید یک تورک دیگر را بر تخت سلطنت بنشانیم. الان در تهران حکومت [مشروطه] بین چهار پنج لوطی‌ دست به‌ دست می‌گردد و شاه ‌جوان بازیچه‌ای‌ در اختیار آن‌هاست. اگر تبریزی‌ها ناموس تورک بودن را داشتند، در مقابل این وضعیت سکوت نمی‌کردند. اگر تبریزی‌ها موافق و راضی ‌نیستند که‌ دست‌رنج دهاتیان آزربایجان دو دستی ‌تقدیم هفت هشت نفر افیونی ‌فارس جاخوش کرده ‌در تهران بشود، اتحاد کرده‌ به ‌من اعلام کنند تا من فورا آزربایجان را از ایران مستقل و جدا کنم.

در مطلب آیت الله مجتهدی، وی می‌گوید حاجی شجاع الدوله که با مساعدت روس‌ها حاکم آزربایجان شده بود، داعیه‌ی استقلال آزربایجان را داشت. او برای تسخیر ولایت زنجان قوشونی فرستاد که از سرکرده‌های آن «حاجی اسماعیل خان سرابی» امیر کرمان بود. اما جهانشاه خان امیر افشار با قوشون خود جلوی قوشون شجاع الدوله را گرفت و بدین ترتیب صمدخان شجاع الدوله موفق به الحاق خمسه به آزربایجان نشد.

















Tuesday, November 9, 2021

سیروس مددی چه می‌گوید؟ ویا هم‌سوئی سیروس مددی با پان‌ایرانیسم و سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی

 

سیروس مددی چه می‌گوید؟

ویا هم‌سوئی سیروس مددی با پان‌ایرانیسم و سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی

 

مئهران باهارلی 

٢٠٠٩

سیروس مددی در طی یک سخن‌رانی-نوشته به انتقاد از رسول‌زاده پرداخته است. سخن‌رانی-نوشته‌ی سیروس مددی چیز چندان تازه‌ای ندارد. گرچه وی این سخن‌رانی-نوشته را ظاهراً برای افشاء جریان پان‌تورکیسم-پان‌تورانیسم و یا حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر در آزربایجان و ایران تدوین کرده است، عملاً آنچه وی افشا نموده، ماهیت پان‌ایرانیسم نقاب‌دار در میان آزربایجانیان و شدت آلوده‌گی بخش‌هائی از آزربایجانیان کومونیست منسوب به جریانات و تشکیلات موسوم به سراسری - شامل خود سیروس مددی و جریانی که وی متعلق به آن است- از ناسیونالیسم افراطی فارسی و ایرانی‌گرائی استعماری و توسعه‌طلب ضد تورک است. فارغ از آنکه سیروس مددی خود را به درستی آزربایجان‌چی و به  دروغ مخالف با پان‌ایرانیسم می‌داند، در واقع تاریخ‌نگاری، وی به ویژه در مورد نگرش‌های سیاسی رسول‌زاده، رابطه‌ی خیابانی و عثمانلی، نقش عثمانلیان در آزادسازی تورکان آزربایجان جنوبی از قتل عام‌های انجام شده توسط شبه نظامیان ارمنی در دهه‌ی دوم قرن بیستم، روابط ارمنیان ایران و تورکان ایران، ماهیت تنش میان کوردان و تورکان در ایران، شرق تورکیه، عراق و .... همه سطحی و در اغلب موارد بی‌پایه و خیال‌بافانه است. تحلیل وی از نام‌های آزری و آزربایجان‌جا نیز بسیار غیر جدی و احتراز وی از کاربرد نام ملت تورک و زبان تورکی و کاربرد نام‌های جعلی آزری و آزربایجانی به جای تورک و تورکی از سوی وی، نشان‌دهنده‌ی مسمومیت مزمن ذهنیت به کاربرنده‌ی آن‌ها از استعمار و راسیسم روسی و فارسی است.

هر چند جریان پان‌تورکیسم-پان‌تورانیسم جریانی افراطی و غیر مفید، اما داخل در حرکت ملی ملت تورک در ایران است، جریانی که سیروس مددی ممثل آن است، مطلقاً در داخل حرکت ملی تورک معاصر جائی ندارد. من این جریان را خائن نمی‌نامم (هر چند بسیاری، از جمله من، بر این عقیده‌اند)، اما این جریان اساساً جریانی زائیده‌ی استعمار فارسی و روسی است و بدون کوچک‌ترین شک و شبهه‌ای در ضدیت و دشمنی آشکار با هویت و منافع ملی ملت تورک و وطن تورکی قرار دارد.

پاسخ‌هائی که به سیروس مددی از سوی بسیاری از روشن‌فکران و فعالان سیاسی تورک و آزربایجانی داده شده، به استثنای یکی دو مورد عمدتاً بر مبانی فرعی مانند محکوم کردن انتقاد سیروس مددی از هم‌سوئی مقطعی محمد امین رسول‌زاده با سیاست‌های دولت آلمان نازی و رضاخان بنیان گذارده شده‌اند. در نتیجه‌ی این طرز نادرست، مباحثه با سیروس مددی به صورت اختلاف نظر در میان فعالان سیاسی منسوب به حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر جلوه‌گر شده است.

حال آنکه، اندیشه و خطی که سیروس مددی آن را تمثیل می‌کند اساساً در تضاد با مبانی حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر بوده و در خارج آن قرار دارد. خط سیاسی سیروس مددی و هم‌فکران وی، امتداد سیاست‌های استعماری روسی و فارسی در قالب کومونیسم و لفافه‌ی آزربایجانی‌گری و محل تلاقی پان‌ایرانیسم با استالینیسم است.

لب کلام سیروس مددی آن است که:

سیروس مددی می‌گوید: (نام ملت تورک، تورک نبوده خلق آزربایجان است. سیروس مددی). این اندیشه محصول استعمار روسی بوده و مانند آن است که ادعا شود نام ملت کورد، کورد نیست و خلق کوردستان است. بی‌شک اگر یک فعال سیاسی کورد همچو ادعای غریب و مضحکی بکند، کسی گفته‌ی وی را جدی نخواهد گرفت. این ادعای سیروس مددی نیز که تورک صرفاً نام یک خانواده‌ی زبانی است، از سر نادانی و جهل بر زبان رانده شده است. چرا که تورکی در زبان فارسی هم به معنی خانواده‌ی زبانی و هم به معنی یکی از زبان‌های داخل در آن خانواده‌ی زبانی است. مانند لاتینی که هم به معنی نام خانواده‌ی زبانی و هم به معنی یک زبان مشخص منسوب به آن خانواده‌ی زبانی است.

سیروس مددی می‌گوید: (نام زبان تورکی، تورکی نبوده، آزربایجانی و یا آزری است. سیروس مددی). این گفته مانند آن است که یک فعال کورد بگوید نام زبان کوردی، کوردی نیست و کوردستانی و یا کوری (از ترکیب "کور" و یا بخش اول کلمه‌ی کوردستان با حرف "ی"، مانند آزری که از ترکیب "آذر" و یا بخش اول آزربایجان با حرف "ی" حاصل گردیده) است! این ادعای سیروس مددی نیز محل التقاء سیاست‌های کولونیالیستی فارسی و روسی است. بر زبان رانده شدن همچو ادعائی از سوی سیروس مددی و هم‌فکران وی، آن هم در زمانی که ملت تورک به خیابان‌ها ریخته و فریاد "من تورکم" را سر می‌دهد، پرده از هم‌سوئی استراتژیک سیروس مددی و هم‌فکران وی با سیاست‌های جمهوری اسلامی در تقابل با ملت تورک در ایران بر می‌دارد. پوشیده نیست که پشت پرده‌‌ی دست‌اندازی سیروس مددی به ترمینولوژی استعمار روسی (خلق آزربایجان) و استعمار فارسی (قوم آزری) وحشت وی از نام حقیقی این ملت یعنی تورک است.

سیروس مددی می‌گوید: (تورکان آزربایجان جنوبی و تورکان جمهوری آزربایجان به سبب تقسیم‌شده‌گی در دویست سال اخیر دو خلق. قوم و یا ملت جداگانه‌اند. سیروس مددی). این ادعا تماماً ادعائی پان‌ایرانیستی است و همان است که جمهوری اسلامی نیز آن را تبلیغ می‌کند. مانند آن که گفته شود کوردان ایران و عراق و تورکیه هر کدام ملل و اقوام جداگانه‌اند. حال آنکه هیچ فعال و روشن‌فکر کورد، علی رغم تقسیم‌شده‌گی پانصدساله‌ی کوردان در میان ایران و تورکیه، ... همچو ادعائی را بر زبان نیاورده است.

سیروس مددی می‌گوید: (تورکان شمال غرب، شمال شرق و جنوب ایران اقوامی جداگانه‌اند و از یگانه‌گی ملی و هویتی این‌ها دفاع کردن، پان‌تورکیسم است. سیروس مددی). این ادعای سیروس مددی نیز تماماً ادعائی پان‌ایرانیستی است و عین گفتمان تبلیغ شده از سوی جمهوری اسلامی است. این ادعا مانند آن است که یک فعال کورد بگوید کوردان غرب ایران و کوردان شمال شرق آن اقوام جداگانه‌ای هستند و دفاع کردن از یگانه‌گی ملی و هویتی این‌ها دفاع کردن از پان‌کوردیسم است. همچو ادعائی در نزد کوردان، تا آنجائی که ما می‌دانیم، به معنی دشمنی صریح با ملت کورد و کوردستان است.

سیروس مددی می‌گوید: (زبان فارسی می‌باید بعنوان زبان مشترک و سراسری ایران بکار گرفته شود. این امر از مبانی منشور جهانی حقوق بشر [بوده] و پیکار در راه تحقق آن وظیفه ما است. سیروس مددی). این ادعاهای از بنیان نادرست سیروس مددی، همان ادعاهای مهمل پان‌ایرانیست‌ها و قومیت‌گرایان افراطی فارس است. اولاً زبان فارسی زبان مشترک ملل ساکن در ایران نیست، فارسی منحصراً زبان مشترک فارس‌های فارسستان ایران، دری‌های افغانستان و تاجیک‌های تاجیکستان و اوزبکستان است. ثانیاً زبان فارسی در ایران زبانی سراسری نیست و صرفاً در بخش‌هائی از شرق و مرکز آن موسوم به فارسستان رواج دارد. ثالثاً اعلام زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و سراسری ایران، تماماً در ضدیت با مبانی منشور جهانی حقوق بشر و مبارزه در راه تحقق آن است. چهارماً نه تنها همچو تدبیر غیردموکراتیکی در برنامه و مبارزه‌ی دموکراتیک مردم و هیچ‌کدام از ملت‌های ایرانی محلی از اعراب ندارد، بلکه بر عکس، مبارزه برای لغو رسمیت و دولتی بودن انحصاری زبان فارسی در ایران در صدر برنامه‌های ملل ایرانی و جنبش ضد استعماری-ضدراسیستی آن‌ها قرار دارد.

Sunday, November 7, 2021

پرنس شیخ‌ الرئیس قاجار تبریزی و رفع بلای شیعی‌گری-سُنّی‌گری؛ آثار تورکی چاپ تبریز در آناتولی و استانبول

 

پرنس شیخ‌ الرئیس قاجار تبریزی و رفع بلای شیعی‌گری-سُنّی‌گری؛ آثار تورکی چاپ تبریز در آناتولی و استانبول


مئهران باهارلی


در زیر دو سند در باره‌ی نقش شیخ‌ الرئیس قاجار تبریزی در حرکت اتحاد اسلام و رواج عثمانلی‌دوستی در ایران قاجاری را نقل کرده‌ام. سند اول دو پاراگراف از کتاب « تورک تاریخی » تالیف رضا نور[1] و سند دوم خبری از روزنامه‌ی «تصفیر افکار»[2] است.

رضا  نور در پاراگراف اول دو تورک را در میان رهبران و موجدان حرکت اتحاد اسلام و شخصیت‌هایی که برای از میان بردن اختلاف شیعی‌گری –سُنّی‌گری، بلایی که تورک‌های ایران و تورکیه را از هم جدا می‌سازد، تلاش نموده‌اند نام می‌برد: سید جمال الدین افغانی که بنا به رضا نور بذر این حرکت را کاشت و پس از او پرنس شیخ الرئیس قاجار تبریزی که در این استقامت آثاری مانند کتاب «اتحاد اسلام» را تالیف کرد.

بنا به رضا نور در آن مقطع مخصوصا اهالی آزربایجان که درک کرده بودند منافع و سرنوشت دولتین قاجار و عثمانلی در مقابله با دشمنان- روسیه- مشترک است، به حرکت اتحاد اسلام پیوسته بودند. زیرا آن‌ها تورک هستند و آزربایجان به لحاظ تباری-ملی و بسیاری جهات دیگر، بیشتر از ایران به تورکیه منسوبیت و عائدیت دارد. آن‌ها سال‌های متمادی با تورک‌های آناتولی یک جا – تحت حاکمیت دولت واحد و داخل قلمروی واحد- زیسته‌، و بعدها تحت حاکمیت ایران در آمده و شیعه شده‌اند. اما تورکیه را ترجیح داده و میل به او دارند. ولی تورکیه به سبب درگیر شدن با مسائل حیاتی خود، نتوانسته است به مساله‌ی تورک‌های ساکن در ایران بپردازد.

در پاراگراف دوم رضا نور می‌گوید تبریز روشن‌فکرترین و نوگراترین منطقه‌ی ایران است. در آن‌جا یک قرن پیش هم چاپ‌خانه وجود داشت که بسیاری از آثار ایران در آنجا طبع شده‌اند. حتی تبریز مرکز چاپ و نشر متون تورکی در منطقه بوده است. چنان‌چه آثار تورکی چاپ تبریز، در آناتولی و استانبول هم توزیع و پخش می‌شد. (وضعیت مورد اشاره‌ی تبریز با ظهور مشروطیت به طور رادیکال تغییر یافت. نخبه‌گان تبریز این شهر را از مرکز فرهنگ تورک، به کانون ملیت‌گرایی ایرانی فارس‌محور، شهری که نقش اساسی در پایان دادن به دولت تورک قاجار و حاکمیت تورک بر ایران داشت، و مرکز آزربایجان‌گرایی ضد تورک تبدیل کردند).

سند دوم خبری کوتاه از روزنامه‌ی «تصفیر افکار» به تاریخ ١٩١٥ است که در آن گفته می‌شود تجلیل «جمعیت اتحاد و ترقی عثمانلی» از پرنس شیخ الرئیس قاجار انعکاس بسیار مثبتی در تهران پایتخت دولت قاجاری داشته و باعث محبوبیت بیش از پیش سران و رهبران عثمانلی در محافل تهران شده است. این خبر نمونه‌ای از اخبار و گزارشات بسیار در باره‌ی پرنس شیخ الرئیس قاجار تبریزی است که در نشریات وقت عثمانلی و استانبول منتشر می‌شد و در آن‌ها فعالیت‌ها و نقش و اهمیت شیخ الرئیس قاجار تبریزی در جریان اتحاد اسلام و بسط و محبوب ساختن عثمانلی در میان جمعیت‌ها و مراجع و روحانیون شیعی ایران و عراق  و هند و .... ذکر و تقدیر می‌گشت.