سیروس مددی چه میگوید؟
ویا همسوئی سیروس مددی با پانایرانیسم و سیاستهای کلان جمهوری
اسلامی
مئهران باهارلی
٢٠٠٩
سیروس مددی در طی یک سخنرانی-نوشته به انتقاد از رسولزاده پرداخته است. سخنرانی-نوشتهی سیروس مددی چیز چندان تازهای ندارد. گرچه وی این سخنرانی-نوشته را ظاهراً برای افشاء جریان پانتورکیسم-پانتورانیسم و یا حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر در آزربایجان و ایران تدوین کرده است، عملاً آنچه وی افشا نموده، ماهیت پانایرانیسم نقابدار در میان آزربایجانیان و شدت آلودهگی بخشهائی از آزربایجانیان کومونیست منسوب به جریانات و تشکیلات موسوم به سراسری - شامل خود سیروس مددی و جریانی که وی متعلق به آن است- از ناسیونالیسم افراطی فارسی و ایرانیگرائی استعماری و توسعهطلب ضد تورک است. فارغ از آنکه سیروس مددی خود را به درستی آزربایجانچی و به دروغ مخالف با پانایرانیسم میداند، در واقع تاریخنگاری، وی به ویژه در مورد نگرشهای سیاسی رسولزاده، رابطهی خیابانی و عثمانلی، نقش عثمانلیان در آزادسازی تورکان آزربایجان جنوبی از قتل عامهای انجام شده توسط شبه نظامیان ارمنی در دههی دوم قرن بیستم، روابط ارمنیان ایران و تورکان ایران، ماهیت تنش میان کوردان و تورکان در ایران، شرق تورکیه، عراق و .... همه سطحی و در اغلب موارد بیپایه و خیالبافانه است. تحلیل وی از نامهای آزری و آزربایجانجا نیز بسیار غیر جدی و احتراز وی از کاربرد نام ملت تورک و زبان تورکی و کاربرد نامهای جعلی آزری و آزربایجانی به جای تورک و تورکی از سوی وی، نشاندهندهی مسمومیت مزمن ذهنیت به کاربرندهی آنها از استعمار و راسیسم روسی و فارسی است.
هر چند جریان پانتورکیسم-پانتورانیسم جریانی افراطی و غیر مفید، اما داخل در حرکت ملی ملت تورک در ایران است، جریانی که سیروس مددی ممثل آن است، مطلقاً در داخل حرکت ملی تورک معاصر جائی ندارد. من این جریان را خائن نمینامم (هر چند بسیاری، از جمله من، بر این عقیدهاند)، اما این جریان اساساً جریانی زائیدهی استعمار فارسی و روسی است و بدون کوچکترین شک و شبههای در ضدیت و دشمنی آشکار با هویت و منافع ملی ملت تورک و وطن تورکی قرار دارد.
پاسخهائی که به سیروس مددی از سوی بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی تورک و آزربایجانی داده شده، به استثنای یکی دو مورد عمدتاً بر مبانی فرعی مانند محکوم کردن انتقاد سیروس مددی از همسوئی مقطعی محمد امین رسولزاده با سیاستهای دولت آلمان نازی و رضاخان بنیان گذارده شدهاند. در نتیجهی این طرز نادرست، مباحثه با سیروس مددی به صورت اختلاف نظر در میان فعالان سیاسی منسوب به حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر جلوهگر شده است.
حال آنکه، اندیشه و خطی که سیروس مددی آن را تمثیل میکند اساساً در تضاد با مبانی حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر بوده و در خارج آن قرار دارد. خط سیاسی سیروس مددی و همفکران وی، امتداد سیاستهای استعماری روسی و فارسی در قالب کومونیسم و لفافهی آزربایجانیگری و محل تلاقی پانایرانیسم با استالینیسم است.
لب کلام سیروس مددی آن است که:
سیروس مددی میگوید: (نام ملت تورک، تورک نبوده خلق آزربایجان است. سیروس مددی). این اندیشه محصول استعمار روسی بوده و مانند آن است که ادعا شود نام ملت کورد، کورد نیست و خلق کوردستان است. بیشک اگر یک فعال سیاسی کورد همچو ادعای غریب و مضحکی بکند، کسی گفتهی وی را جدی نخواهد گرفت. این ادعای سیروس مددی نیز که تورک صرفاً نام یک خانوادهی زبانی است، از سر نادانی و جهل بر زبان رانده شده است. چرا که تورکی در زبان فارسی هم به معنی خانوادهی زبانی و هم به معنی یکی از زبانهای داخل در آن خانوادهی زبانی است. مانند لاتینی که هم به معنی نام خانوادهی زبانی و هم به معنی یک زبان مشخص منسوب به آن خانوادهی زبانی است.
سیروس مددی میگوید: (نام زبان تورکی، تورکی نبوده، آزربایجانی و یا آزری است. سیروس مددی). این گفته مانند آن است که یک فعال کورد بگوید نام زبان کوردی، کوردی نیست و کوردستانی و یا کوری (از ترکیب "کور" و یا بخش اول کلمهی کوردستان با حرف "ی"، مانند آزری که از ترکیب "آذر" و یا بخش اول آزربایجان با حرف "ی" حاصل گردیده) است! این ادعای سیروس مددی نیز محل التقاء سیاستهای کولونیالیستی فارسی و روسی است. بر زبان رانده شدن همچو ادعائی از سوی سیروس مددی و همفکران وی، آن هم در زمانی که ملت تورک به خیابانها ریخته و فریاد "من تورکم" را سر میدهد، پرده از همسوئی استراتژیک سیروس مددی و همفکران وی با سیاستهای جمهوری اسلامی در تقابل با ملت تورک در ایران بر میدارد. پوشیده نیست که پشت پردهی دستاندازی سیروس مددی به ترمینولوژی استعمار روسی (خلق آزربایجان) و استعمار فارسی (قوم آزری) وحشت وی از نام حقیقی این ملت یعنی تورک است.
سیروس مددی میگوید: (تورکان آزربایجان جنوبی و تورکان جمهوری آزربایجان به سبب تقسیمشدهگی در دویست سال اخیر دو خلق. قوم و یا ملت جداگانهاند. سیروس مددی). این ادعا تماماً ادعائی پانایرانیستی است و همان است که جمهوری اسلامی نیز آن را تبلیغ میکند. مانند آن که گفته شود کوردان ایران و عراق و تورکیه هر کدام ملل و اقوام جداگانهاند. حال آنکه هیچ فعال و روشنفکر کورد، علی رغم تقسیمشدهگی پانصدسالهی کوردان در میان ایران و تورکیه، ... همچو ادعائی را بر زبان نیاورده است.
سیروس مددی میگوید: (تورکان شمال غرب، شمال شرق و جنوب ایران اقوامی جداگانهاند و از یگانهگی ملی و هویتی اینها دفاع کردن، پانتورکیسم است. سیروس مددی). این ادعای سیروس مددی نیز تماماً ادعائی پانایرانیستی است و عین گفتمان تبلیغ شده از سوی جمهوری اسلامی است. این ادعا مانند آن است که یک فعال کورد بگوید کوردان غرب ایران و کوردان شمال شرق آن اقوام جداگانهای هستند و دفاع کردن از یگانهگی ملی و هویتی اینها دفاع کردن از پانکوردیسم است. همچو ادعائی در نزد کوردان، تا آنجائی که ما میدانیم، به معنی دشمنی صریح با ملت کورد و کوردستان است.
سیروس مددی میگوید: (زبان فارسی میباید بعنوان زبان مشترک و سراسری ایران بکار گرفته شود. این امر از مبانی منشور جهانی حقوق بشر [بوده] و پیکار در راه تحقق آن وظیفه ما است. سیروس مددی). این ادعاهای از بنیان نادرست سیروس مددی، همان ادعاهای مهمل پانایرانیستها و قومیتگرایان افراطی فارس است. اولاً زبان فارسی زبان مشترک ملل ساکن در ایران نیست، فارسی منحصراً زبان مشترک فارسهای فارسستان ایران، دریهای افغانستان و تاجیکهای تاجیکستان و اوزبکستان است. ثانیاً زبان فارسی در ایران زبانی سراسری نیست و صرفاً در بخشهائی از شرق و مرکز آن موسوم به فارسستان رواج دارد. ثالثاً اعلام زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و سراسری ایران، تماماً در ضدیت با مبانی منشور جهانی حقوق بشر و مبارزه در راه تحقق آن است. چهارماً نه تنها همچو تدبیر غیردموکراتیکی در برنامه و مبارزهی دموکراتیک مردم و هیچکدام از ملتهای ایرانی محلی از اعراب ندارد، بلکه بر عکس، مبارزه برای لغو رسمیت و دولتی بودن انحصاری زبان فارسی در ایران در صدر برنامههای ملل ایرانی و جنبش ضد استعماری-ضدراسیستی آنها قرار دارد.
سیروس مددی میگوید: (زبان تورکی میباید در آزربایجان و آن هم بعنوان زبان اداری و تحصیلی رسمیت یابد. سیروس مددی). این ادعا نیز از اساس نادرست است. اولاً زبان تورکی در ایران نه فقط زبان اداری و تحصیلی، بلکه میبایست زبانی دولتی نیز اعلام گردد. ثانیاً دولتی شدن زبان تورکی نباید محدود به مناطق تورکنشین ایران باشد، بلکه این زبان باید یکی از زبانهای دولت مرکزی ایران اعلام شود. در خواست سیروس مددی برای کاربرد زبان تورکی فقط به عنوان زبان اداری و تحصیلی آن هم منحصراً در آزربایجان - در حالی که در کشورهای همسایهی عراق و افغانستان زبانهای عربی-کوردی و پشتون-دری همزمان زبان رسمی و دولتی دولتهای این کشور اعلام شدهاند- نشانگر بیخبری عمیق وی از شرایط ایران و تحولات منطقه است.
خدمت و خیانت رسولزاده
انتقاد سیروس مددی از محمدامین رسول زاده - که نقش تاریخی و غیر قابل انکاری در ایجاد دولت آزربایجان در قفقاز و رهائی آن سرزمین از استعمار روسی (تزاری-بولشویک) داشته است- از خشم تاریخی همفکران سیروس مددی بر علیه رسولزاده سرچشمه میگیرد. زیرا که اشخاص مذکور به عنوان مدافع سیاستهای استعماری روسیه در منطقه، این عمل رسولزاده را گناهی عظیم میشمارند.
و اما در مورد همسوئی رسولزاده با سیاستهای دولت آلمان نازی، شکی نیست که این همسوئی مقطعی و تاکتیکی بوده و آن را نباید خارج از ظرف مکان و زمان ارزیابی کرد. مانند همسوئی و همکاری آتاتورک در جنگ استقلال تورکیه با بولشویکها، که البته به معنی همکاری و همفکری آتاتورک با کومونیسم بولشویکی و یا امپریالیسم روسی نیست. بر خلاف همسوئی و همکاری تشکیلات سیاسیای که سیروس مددی نیز عضو آن بود با جمهوری اسلامی در سالهای نخستین آن، که به معنی همسوئی، همفکری و همکاری آنان با توتالیتاریسم، بنیادگرائی، استعمار و شونیسم فارسی در آن سالها است.
البته این نکته را نیز باید گفت که نگرش رسولزاده به رضاخان، پروژهی دولت-ملت وی، فرهنگ ایرانی-فارسی و تمجید وی از پانایرانیسم، از بنیان نادرست بوده و آن را نمیتوان به صورت اشتباهی تاکتیکی و مقطعی توجیه کرد. رسولزاده که همهی حیات و انرژی خود را برای استقلال و نجات بخش شمالی آزربایجان از استعمار روسی صرف کرده بود، نمیباید داوطلبانه به مبلغ پانایرانیسم، فرهنگ دروغین ایرانی-فارسی، مداح رضاخان و دولت پهلوی که بخش جنوبی آزربایجان را مستعمره کرده و کمر به نابودی و امحاء ملت تورک و زبان و هویت او بسته بودند تبدیل میشد. این عمل، چیزی بسیار بیشتر از اشتباهی تاکتیکی و مقطعی بوده، بلکه فروختن آزربایجان جنوبی به فارسها و حتی خیانت است. این اشتباهی است که کوردان عراق- بارزانی و طالبانی نیز مرتکب آن نشدهاند. آنها هرگز به تمجید از پانتورکیسم نپرداخته و علی رغم فشارهای دولت تورکیه، به اقدامی تبلیغاتی، سیاسی و یا نظامی بر علیه پ.ک.ک. که از نظر اتحادیهی اوروپا و آمریکا تشکیلاتی تروریستی است دست نزدهاند، زیرا اینگونه حرکت را خیانت به ملت کورد و وطن کوردستانی میدانند. اما رسولزاده دچار این اشتباه مهلک گردید و بنام نجات بخش شمالی آزربایجان، به مداحی پانایرانیسم و تطهیر دشمنان آن در جنوب پرداخت و در نتیجه نام وی به عنوان شخصی ذوجنبین، از یک سو به عنوان قهرمان استقلال بخش شمالی آزربایجان و از سوی دیگر مداح پانایرانیسم، مبلغ میراث دروغین پارسی-ایرانزمینی و همکار استعمارگران حاکم بر جنوب آزربایجان در تاریخ ثبت گردید.
تاریخ آزربایجان پر است از اینگونه شخصیتهای چندجنبهای، مانند شیخ محمد خیابانی که از یک سو شخصیتی ضد تورک، ایرانمرکز، ارمنیدوست و از سوی دیگر شخصیتی آزادیخواه بود. و یا آیت الله شریعتمداری که از یک سو شخصیتی دموکرات (مخالفت با دولت دینی و ولایت فقیه) و از سوی دیگر همسو با دولت ضد تورک و ضد آزربایجانی پهلوی بود.
اما انتقاد سیروس مددی به رسولزاده از این منظر بیطرفانه علمی و موضع منصفانهی اخلاقی نیست. رسولزادهستیزی سیروس مددی مانند آن است که یک فعال کورد ایرانی و تورکیهای به جای پرداختن به مسائل ملت کورد در این کشورها، بارزانی و طالبانی که به کومک آمریکا موفق به ایجاد دولت اقلیم کوردستان در شمال عراق شدهاند را محکوم کرده و لجنمال کردن بارزانی و طالبانی را به صورت مسئلهی اصلی کوردان ایران و تورکیه در آورد. و یا کوردان ایرانی، لجنمال کردن عثمان اوجالان که در برههای از زمان در چتر حمایتی گستردهی جمهوری اسلامی قرار داشت را به مسالهی اصلی کوردان ایران تبدیل نمایند.
همسوئی سیروس مددی با پانایرانیسم و سیاستهای کلان جمهوری اسلامی
اساساً غلو در بارهی خطر پانتورکیسم در میان تورکان ساکن در ایران و حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر و مارک پانتورکیست زدن به آنها، خود افشاگر ماهیت بکاربرندهی این مارک و وابستهگی و یا همسوئی استراتژیک آنها با جمهوری اسلامی و نیروهای پانایرانیست میباشد. این عمل مانند آن است که کوردان ایران و تورکیه و عراق، که تصادفاً بسیاری از آنها آشکارا مبلغ سیاستهای توسعهطلبانهی کوردیاند، دشمن اصلی خود را پانکوردیسم معرفی نمایند.
در نهایت عضویت سیروس مددی در تشکیلاتی سراسری- در گذشته و یا حال، به معنی انکار هویت ملی ملت تورک و سرزمین تورکایلی است. زیرا تشکیلات سیاسی سراسری در ایران، محصول اندیشهی دولت-ملت در این کشوراند و به عبارت دیگر، نافی کثیرالمله بودن کشور ایراناند. از آنجائی که پروژهی دولت-ملت در ایران به معنی ایجاد ملتی فارسزبان و وطنی بنام ایران است، صرف عضویت در سازمانهای سراسری سیاسی به معنی عضویت در سازمانهای ملی فارسی بوده، و نتیجتاً به معنی انکار وجود ملت تورک و وطن تورکی است. در ایران، تشکیلات سیاسی سراسری مترادف است با وجود یک ملت در این کشور که آن هم ملت فارس است. همچو شخصیتهائی نه تنها نوعاً در حرکت ملی دموکراتیک ملت تورک و وطن تورکی جائی ندارند، بلکه وجود آنها، نفی و انکار ملت تورک و وطن تورکی است. از اینروست که این جانب همهی سران فرقهی دموکرات آزربایجان که رای به ادغام آن با حزب تودهی ایران دادهاند را، بلا استثناء خائن به ملت تورک و وطن تورک میدانم.
سیروس مددی یک فعال سیاسی میباشد. اما عدهای او را با شخصیتی آکادمیک و یا تئوریسین اشتباه گرفته و از این منظر به نقد آراء و عقاید وی پرداختهاند. در حالی که سیروس مددی بنا به گفتهی خود در مصاحبه با گون آز.تی.وی. آکادمیسین نبوده بلکه یک عمله (به تورکی فهله) میباشد. تاکید بجای او بر این واقعیت بسیار مهم است. زیرا روشن میسازد که نظریات سیروس مددی در مسائل تاریخی را صرفاً میبایست به عنوان نظرات شخصی که به طور آماتور به اینگونه مسائل میپردازد ارزیابی نمود. بنابراین، هرچند عقاید و آراء سیروس مددی قابل احترام بوده و به عنوان یک فعال سیاسی و نه یک روشنفکر، تئوریسین و یا آکادمیک در خور بررسی و نقد دقیق و مباحثه میباشد، اما شایسته است که این بررسی و نقد و مباحثه و عمق و وسعت و جهت آنها با وقوف بر دادهی مذکور انجام پذیرد. همچنین در بررسی و نقد عقاید سیروس مددی نمیبایست در موضوعات جنبی و فرعی غوطهور گردیده و از تصویر بزرگتر و چهارچوب آن غافل بود. چهارچوب سخنرانی سیروس مددی را همان گونه که فوقاً ذکر شد، کولونیالیسم روسی و فارسی در قالب کومونیسم استالینیستی با صبغهای آزربایجانی، اما به شدت ضد تورکی تشکیل میدهد. و این آن چیزی است که میبایست نقد شود.
ناگفته نماند که علی رغم همسوئی سیروس مددی با سیاستهای جمهوری اسلامی و پانایرانیسم، وی با ایراد این سخنرانی و پخش آن در سایتهای فارسی همه ایرانمرکز و اغلب پانایرانیست، ناخواسته کومک بزرگی به افشاء سیاستهای دولت جمهوری اسلامی و پانایرانیستها در مقابله با حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر در ایران کرده است.
گئرچهیه هو!!
No comments:
Post a Comment