Monday, October 31, 2022

اطلاعیه‌های جعلی پان‌ایرانیست‌های سلطنت‌طلب فارس به‌ اسم جوانان محلات تبریز

 

اطلاعیه‌های جعلی پان‌ایرانیست‌های سلطنت‌طلب فارس به‌ اسم جوانان محلات تبریز


مئهران باهارلی


رقابتی سخت بین طیف‌های گوناگون جریانات و گروه‌های مختلف قومیت‌گرای فارس برای دزدیدن حرکت اعتراضی مردمان ایران به ‌حجاب اسلامی و در نهایت دولت دینی، و بدست آوردن رهبری و مدیریت این  حرکت در گرفته ‌است (به‌ لحاظ ملیتی، رهبریت این حرکت در آغاز خودجوش، اکنون در دست ناسیونالیست‌های فارس‌ و کورد و از میان دول خارجی فرانسه ‌است). همه‌ی گروه‌های موسوم به‌ سراسری، به واقع ناسیونالیست فارس و بسیاری آغشته ‌و آلوده ‌به ‌پان‌ایرانیسم آشکار و یا خجالتی هستند. از جمله‌ گروه‌های سراسری رنگارنگ چپ، ملی‌گرا، نژادپرست، لیبرال، جمهوری‌خواه، مشروطه‌طلب، و سلطنت‌طلب.

اخیرا عده‌ای، همان‌ها که‌ گروهی آنلاین به‌ نام «جوانان محلات تهران» را تاسیس کرده‌اند، گروه ‌مجازی دیگری به‌ اسم «جوانان محلات تبریز» را هم ایجاد کرده‌اند. این افراد پان‌ایرانیست که‌ خود را وطن‌پرست می‌نامند در اصل یک گروه ‌سلطنت‌طلب پان‌ایرانیست فارس خارج‌نشین هستند که ‌هنوز با حسرت از «شهیاد» پهلوی یاد می‌کنند. این گروه پان‌ایرانیستی و سلطنت‌طلب فارس تاکنون چندین اطلاعیه به ‌اسم جوانان محلات تبریز ‌صادر کرده است که آن‌ها را سایت اخبار روز منسوب به‌ جریان فدائی اکثریت که ‌به‌ شدت آلوده ‌به ناسیونالیسم فارسی و پان‌ایرانیسم خجالتی ضد تورک است، و دیگر سایت‌های فارسی – ایرانی مانند سایت ایران گلوبال، .... درج و تبلیغ می‌کنند.

آنچه‌که ‌به ‌پان‌ایرانیست‌ها و سلطنت‌طلبان فارس جرات و جسارت می‌دهد که‌ با بی شرمی به نام جوانان تبریز اطلاعیه‌های جعلی صادر کنند، پدیده‌ی طولانی مدت بودن فقدان شعور ملی تورک در میان نخبه‌گان تبریز، کانون ناسیونالیسم ایرانی ضد تورک بودن آن شهر در تمام طول قرن نوزده‌ و ربع اول قرن بیستم، و پرچم‌داری نخبه‌گان گؤزقامان و مانقورت آن شهر برای نجات ایران است. البته‌ عوامل دیگری مانند بی اخلاقی سیاسی و شیادی و شارلاتیسم بسیاری از پان‌ایرانیست‌ها و سلطنت‌طلبان و گروه‌های سیاسی و رسانه‌های سراسری – ایرانی، همچنین ممنوعیت احزاب سیاسی و نبود آزادی‌های مطبوعاتی و انتشاراتی و در نتیجه عدم رشد مدنی و فرهنگی ایرانیان هم به‌این امر دامن می‌زند.

زبان و اصطلاحات و عبارات اطلاعیه‌های گروه‌ مجازی جوانان محلات تبریز تماما ماخوذ از فرهنگ سیاسی پان‌ایرانیستی – سلطنت‌طلب فارسی، و بیگانه‌ با فرهنگ سیاسی و ملی تورک و مطالبات ملت تورک است. در زیر به ‌بررسی اجمالی بعضی از این اصطلاحات و عبارات پرداخته‌ام. قابل ذکر است که ‌گروه‌های دیگری با نام فعالین آزربایجان هم بسیاری از این اصطلاحات و تعبیرات را بکار می‌برند، که ‌یک بار دیگر نشان می‌دهد آزربایجان‌گرایی زائده‌ و زائیده‌ی ایران‌گرایی و پان‌ایرانیسم است:

١-زبان این اطلاعیه‌ها فارسی است. زبان فارسی از دوره‌ی مشروطیت تاکنون به‌ منظور ریشه‌کن کردن زبان تورکی بر ملت تورک تحمیل شده ‌و می‌شود. بنابراین برای ملت تورک زبانی بیگانه، استعماری و قاتل است و فعالین سیاسی تورک هرگز اعلامیه‌های خود در مسائل کلان و استراتژیک را صرفا به ‌فارسی منتشر نمی‌کنند. بلکه ‌زبان اصلی نشریات و اطلاعیه‌های آن‌ها تورکی و در بسیاری از موارد برای اطلاع‌رسانی به ‌کسانی که‌ به ‌علت ممنوعیت تعلیم و تعلم به ‌تورکی دارای سواد تورکی نیستند توامان به ‌دو زبان تورکی و فارسی است.

٢- نام آزربایجان در این اطلاعیه‌ها به ‌صورت فارسی – پان‌ایرانیستی آذربایجان نوشته ‌شده‌ است. در حالی که ‌نام کوردستان اغلب مطابق زبان و الفبای کوردی و به‌ صورت صحیح کوردستان نوشته‌ می‌شود. در حال حاضر تمام کسانی را که‌ این نام را به ‌صورت آذربایجان می‌نویسند، چه‌ خود را ایران‌گرا و چه فعال آزربایجانی بدانند، می‌بایست پان‌ایرانیست و فارس‌گرا و ضد تورک تلقی کرد، به‌ خصوص آزربایجان‌گرایان استالینیست که‌ در خارج هستند.

٣-شعار «آذربایجان اویاخدی، کوردستانا دایاخدی» نه ‌به‌ تورکی ادبی، بلکه ‌به‌ لهجه‌ی کوچه ‌بازاری و با املای فارسی نوشته‌ شده‌ است. این شعار در تورکی مکتوب و معیار و ادبی و با املای تورکی چنین است: «آزه‌ربایجان اویاق‌دیر، کوردوستانا دایاق‌دیر». عدم کاربرد زبان ادبی و معیار تورکی و اصرار در کاربرد لهجه‌ی تبریزی، از مشخصات پان‌ایرانیست‌های فارس و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان استالینیست است.

٤-در این اطلاعیه‌ها جوانان تبریز یادگاران ستارخان و باقرخان و مشروطه‌چی‌ها نامیده ‌می‌شوند و روز تولد ستارخان تعزیز و انقلاب مشروطیت مدح می‌شود. در حالیکه از منظر تاریخ‌نگاری علمی و تاریخ ملی تورک، مشروطه‌ حرکتی پان‌ایرانیستی – فارس‌گرا و ضد تورک، رهبران تورک مشروطه ‌عموما گؤزقامان و مشروطه‌چیان عوام پیروی آن‌ها که ‌به‌ دست خود دولت تورک قاجار را ساقط کرده‌ به‌ حاکمیت تورک بر ایران پایان دادند، مانقورت‌هایی بودند که ‌نه ‌تنها قهرمان و اولگوی نسل جدید تورک نیستند، بلکه ‌باعث سرافکنده‌گی او هستند. (هر چند ستارخان و باقرخان بعدا به ‌ماهیت ضد تورک مشروطه ‌پی بردند. ستارخان به‌ مقاومت مسلحانه ‌در برابر مشروطه‌طلبان انگلیسی ضد تورک پرداخت و به‌ همین سبب نیز به‌ قتل رسید؛ باقرخان هم بعدها به‌ جریانات تورک‌گرا پیوست و توسط راهزنان کورد کشته‌ شد).

٥-در این اطلاعیه‌ها اصطلاحات «آزادی‌خواه» ‌و «مبارزین راه ‌آزادی» بکار رفته ‌است. این اصطلاحات به‌ فارسی سره بوده، و کودهای بکار برده‌ شده ‌توسط باستان‌گرایان و ملیون فارس‌گرا در دوره‌ی مشروطه‌ به ‌جای «احرار» و «حریت‌پروران» که‌ مشروطه‌طلبان معتدل تورک بکار می‌بردند است.

٦-در این اطلاعیه‌ها ذهنیت پرچم‌دار بودن آزربایجان برای نجات ایران، که‌ در میان ناسیونالیست‌های فارس و چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان استالینیست وجود دارد نمایان است. آنجا که‌ می‌گوید آزربایجان و به‌ ویژه ‌تبریز در طول تاریخ برای آزادی و سربلندی ایران از جان مایه‌ گذاشته ‌است.

٧-در این اطلاعیه‌ها نام بعضی از محلات تبریز با اسامی جعلی و فارسی دولتی ذکر شده‌ است. مانند امیر خیز فارسی به‌ جای اه‌مره‌قیز تورکی، حکم آباد فارسی به‌ جای هؤکماوار تورکی، سرخاب فارسی به جای سیرخاب تورکی، ... تغییر نام‌های جوغرافی تورکی به ‌فارسی جزئی از سیاست نسل‌کشی ملی و زبانی تورک در ایران است.

٨-در این اطلاعیه‌ها چندین اصطلاح ‌فارسی سره‌ بکار رفته ‌است: مانند خیزش به‌ جای انقلاب، آوردگاه، فراخوان، زادروز، کارآزموده، درود، شامگاه، .... در تاریخ معاصر پارسی سره‌نویسی یکی از رفتارهای خائنین گؤزقامان تبریزی و .... بوده و است.

٩-در این اطلاعیه‌ها هیچ ذکری از ملت تورک وجود ندارد، بلکه ‌عدم اعتقاد به ‌ملت تورک و انکار آن عیان و بارز است. از جمله‌ با سردار ملی ایران نامیدن ستارخان که‌ منظور از «ملی» در آن همان «ملت ایران» است.

١٠-هرچند در اطلاعیه‌ی ٣ یک بار نام «ترک» بکار رفته، با این‌همه‌ در اطلاعیه‌های دیگر، ملت تورک با اسم استعماری و نژادپرستانه‌ی «آذری» نامیده ‌شده ‌و اطلاعیه‌ی ‌٦ در حالیکه ‌نیکا شاکرمی را لر نامیده، حدیث نجفی را «ترک‌زبان» نامیده ‌است. «آذری» و «تورک‌زبان» نامیدن ملت تورک رفتاری تماما نژادپرستانه بوده ‌و به‌ معنی دشمنی علنی با ملت تورک است. 

١١-تنها کلمات تورکی در این اطلاعیه‌ها شعارهای «یاشاسین تبریز، یاشاسین آزربایجان، یاشاسین ایران» در آخر آن است که ‌محض تعارف و عوام‌فریبی به ‌زبان تورکی نوشته‌ شده‌اند. علاوه‌ بر آن شعار «یاشاسین ایران» و فارسی آن «پاینده‌ ایران» که ‌در این اطلاعیه‌ها آمده، شعار ناسیونالیست‌های فارس اعم از سکولار و چپ و شیعی‌گرا و  نژادپرستان آریایی و .... است. ملت تورک همچو شعار پان‌ا‌یرانیستی ندارد.

١٢-گروه‌ پان‌ایرانیستی و سلطنت‌طلب جوانان محلات تبریز، هدف خود را سرنگونی و سقوط رژیم جمهوری اسلامی عنوان کرده‌ است. در حالیکه‌ ملت تورک پس از تجربیات انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، هرگز به‌ شعارها و مطالبات سلبی صرف و کلی و مجرد اکتفا نمی‌کند. وی دارای مطالبات ایجابی و اثباتی مشخص و موردی است. مانند:

در عرصه‌ی حقوق زنان: لغو حجاب اسلامی تحمیلی، آزادی پوشش زنان، برچیدن تفکیک جنسیتی، انحلال گشت ارشاد و ....

در عرصه‌ی دین: دولت سکولار و جدایی مطلق دین از دولت، استقلال حوزه‌های علمیه‌ در تورک‌ایلی و دیگر مناطق تورک‌نشین از حوزه‌های علمیه‌ی فارسستان، جلوگیری از دخالت روحانیون شیعی در امور دولت و اقتصادی و نظامی و امنیتی و ....

در عرصه‌ی ملی: به‌ رسمیت شناخته ‌شدن حقوقی و رسمی ملت تورک در قانون اساسی، رسمیت زبان تورکی توسط قانون اساسی در مقیاس سراسری، تاسیس دولت‌های ملی با پارلمان‌های ملی منطقه‌ای در همه‌ی مناطق تورک‌نشین ایران و در راس آن‌ها تورک‌ایلی یعنی مجموعه‌ی مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران و نواحی تورک‌نشین مجاور آن‌ها در مرکز و غرب کشور، .....

Sunday, October 30, 2022

افلاس آذربایجان‌گرایی و بایگانی شدن پرونده‌ی ملت آذربایجان

افلاس آذربایجان‌گرایی و بایگانی شدن پرونده‌ی ملت آذربایجان

«آذربایجان‌گرایی» بعد از ١٢٥ سال ورشکسته شد و با خود «ملت تورک» در ایران را هم به آستانه‌ی نابودی کشانید. در این ١٢٥ سال آذربایجان‌گرایی نه تنها موفق به تحقق حتی کوچک‌ترین خواست ملی تورک از طرف دولت نشد، بلکه نتوانست جامعه‌ی فارس را اعم از مذهبی و لیبرال و سوسیالیست و ملی‌گرا و غرب‌گرا و شرق‌گرا و جمهوری‌خواه و سلطنت‌طلب و افراطی و اصلاح‌طلب و ..... به قبول وجود «ملت تورک» در ایران، اقلا قبول نام «تورک» راضی - اقناع - مجبور سازد، چرا که خود مخالف آن بود. چه برسد به آن که بتواند «مساله‌ی ملی تورک» - که اصلا به وجود آن قائل نبود - را مانند کوردها و ارمنی‌ها و .... تبدیل به امری منطقه‌ای و بین‌المللی کند و برای آن حمایت جهانی تامین نماید.

آذربایجان‌گرایی در طول حیات یک صد و بیست و پنج ساله‌ی خود نه تنها به ایجاد شعور ملی در توده‌های پراکنده‌ی تورک در ایران نپرداخت و آن‌ها را مانند یک ملت متحد و برای احقاق حقوق ملی خود بسیج و به مرکز قدرت تبدیل نکرد، بلکه با قبول «هویت قومی و یا ملی آذربایجانی» و «تاریخ‌نگاری ایرانی» ساخته و پرداخته‌ی پان‌ایرانیسم – استعمار تورک‌ستیز انگلستان و فرانسه و روسیه و ذهنیت صلیبی، و تعاریف ضد ملی از وطن و ملت و .... آگاهانه به تکه پارچه کردن و تضعیف توده‌ی تورک و زدودن حافظه‌ی تاریخی و ملی تورک او و بی ریشه کردنش پرداخت و با این مواضع و ماهیت و اقدامات خائنانه‌، به مانع اصلی داخلی و درونی در مسیر روند ملت‌شونده‌‌گی تورک‌زبانان ساکن در ایران، وطن‌شونده‌گی کل منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و نواحی مجاور آن، و جاده صاف‌کن امر فارس‌سازی و نسل‌کشی زبانی و ملی او توسط دولت ایران تبدیل شد. 

زمان بسته شدن پرونده‌ی جریان منحط «آذربایجان‌گرایی» و مضحکه‌ی «ملت آذربایجان» مدت‌هاست که رسیده است. ملت تورک، نخبه‌گان، متفکرین و محققین و سیاسیون تورک در سرتاسر ایران باید به صورت ید واحد و به عنوان اعضای «یک ملت تورک» (اوغوزهای غربی) همه چیز را، این بار نه بر اساس خیالات و اوهام و فریب و دروغ، بلکه بر اساس واقعیت و عقلانیت و هم‌بسته‌گی ملی تورک و تداوم تاریخی، بعد از میان پرده‌ی تاریک ١٢٥ ساله‌ی آذربایجان‌گرایی، دوباره از صفر و با جدا کردن کامل صف خود از مانقورتیسم و گؤزقامانیسم «آذربایجان‌گرایی» ورشکسته به حکم تاریخ و طرد مطلق «هویت ملی آذربایجانی» و «تاریخ‌نگاری آذربایجانی» و تعاریف ضد ملی و ضد تورک او از ملت و وطن، و اهداف استراتژیک خیال‌بافانه و دیگر رسوبات و مسمومات آن، در تشکیلات‌های تماما مستقل از آزربایجان‌گرایان و با نام ملی «تورک» آغاز کنند.

پ.س.: در ایران چیزی به اسم ملت آزربایجان، ملت همدان، ملت اصفهان، ملت استان مرکزی، ملت کرمان، ملت البورز و ... وجود ندارد. همه‌ی اوغوزهای غربی در این مناطق و سرتاسر ایران، یک ملت واحد به نام «تورک» هستند. بنابراین آذربایجان‌گرایی نه تنها جدا از تورک بودن است، بلکه ضد و آنتی‌تز آن و مصداق مانقورتیسم و گؤزقامانیسم یعنی خیانت ملی است. همانگونه که ادعای «ملت کرمانشاه» از منظر کوردان خیانت ملی شمرده می‌شود. ....


 

هویت مخدوش آزربایجانی و ماهیت تورک‌ستیز آن

 

سه هویت‌ ملی انتخابی عمده در میان نخبه‌گان تورک در ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post_24.html

نحله‌ها‌ی فکری مخدوش و هویت‌های ملی معیوب بعضی از نخبه‌گان تورک: آزربایجان‌گرایی و چپ ایرانی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_42.html

واکنش بریتانیا و روسیه به ظهور هویت ملی تورک در نیمه‌ی اول قرن بیستم-ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_24.html

«ملت آزربایجان» بنا به سردار سرلشکر پاسدار یحیی رحیم ‌صفوی و یا «آزربایجان‌گرایی سپاه پاسدارانی»

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/03/blog-post_7.html

در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post.html

مئهران باهارلی: افلاس آذربایجان‌گرایی و بایگانی شدن پرونده‌ی ملت آذربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/10/blog-post_30.html

صدرا آقاسی: بایستی از ایده‌ی آزربایجان جنوبی دست کشید. اولگوی اقلیت بودن تورک‌ها، تاکید بر آزربایجان و جوغرافیای آن، میراث فرقه‌ی دموکرات پیشه‌وری، ... راه‌ به ‌جایی نخواهد برد.

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_8.html

حامد تالپران: ناکارآمدی، ناقص و عقيم و غير واقعی بودن آذربايجان‌گرايی صرف

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_23.html

حامد تالپران: سکتاریسم آزربایجانی، با خودی که ‌از آن او نیست، فریفته‌ی اسطوره‌های ساخته‌ی دشمنان، عمل‌گرای بدون پشتوانه‌ی‌ تفکر، و عامل انحراف از هدف یکتای ملت شونده‌گی مردم تورک

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_24.html

روح دوکترین آزربایجان‌گرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت ملی تورک

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_85.html

Türk yérine koloniyal Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/turk-yerine-kolonliyal-azerbaycan.html

در ایران، یک «مساله‌ی تورک» وجود دارد و یک «مساله‌ی حق تعیین سرنوشت ملت تورک». مساله‌ای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود ندارد

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_5.html

در ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آن‌ها «آزربایجانی» و یا «تورک آزربایجانی» نیست

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_11.html

ایران‌دا نه «آزه‌ربایجان‌لی» وار، نه «آزه‌ربایجان تورکو» و نه باشقا بنزه‌ر اویدورما و قوندارما ملت‌له‌ر و کیم‌لیک‌له‌ر

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_10.html

اصطلاح «ایران تورک‌چوله‌ری»، صرفاً می‌تواند محصول مغز علیل و پاک باخته‌ی یک آزربایجان‌گرای ضد تورک باشد

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_95.html

بحران‌های آزربایجان‌گرایانه

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_1.html

آزربایجان‌گرایی تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_95.html

باز هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/11/blog-post_8.html

ایران‌دا تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییه‌ر. بو دا مساله‌نی بیتیریر

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post.html

پان تورک، پان آزربایجانیسم، تورک‌باوری، تورک‌یسم، پان‌تورک‌یسم، پان‌تورکیک‌یسم، توران‌یسم

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_20.html

ایضاحاتی در باره‌ی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_9.html

Friday, October 28, 2022

ریشه‌شناسی مانقورت و کؤزقامان؛ و کلمات تورکی مایماق، ملنگ، مشنگ، ننگ، ....

ریشه‌شناسی مانقورت و کؤزقامان؛ و کلمات تورکی مایماق، ملنگ، مشنگ، ننگ، ....

 

مئهران باهارلی

 

مانقورت و کؤزقامان دو مفهوم و اصطلاح جامعه‌شناسانه ‌هستند که‌ در دهه‌های اخیر توسط رومان «Ğasırdan Da Uzaq Kün»[1] - ١٩٨٠ اثر نویسنده‌ی معروف قیرقیز چنگیز آیتیماتوف (Çıñqız Törökuloviç Aytmatov) در زبان و فرهنگ سیاسی بسیاری از ملل، از جمله ‌تورک رایج شده‌اند[2]. از این ریشه یئنی‌دئگی‌های ‌مانقورتیسم و مانقورت‌لاشماق، مانقورت‌لاشدیرماق و ... ساخته ‌شده‌ است. این دو اصطلاح، تلفظ تورکمنی – اوغوزی مفاهیمی ماخوذ از حماسه‌ی ملی ماناس و فولکلور قیرقیزی هستند که ‌قبل از آیتماتوف، بعضی دیگر از نویسنده‌گان هم مانند آبیش کئکیلبایئف (Abiş Kekilbayev) در افسانه‌ی «نایمان آنا»- ١٩٦٦ آن را بکار برده‌اند[3].

١-هر دو اصطلاح مانقورت و کؤزقامان به‌ معنی شخصی است که‌ به ‌هویت و ارزش‌های مردم خود پشت و اهانت کرده ‌و بر علیه آن‌ها عمل می‌کند. با این‌همه‌ بین این دو تفاوت‌هایی وجود دارد. تفاوت اصلی بین کؤزقامان با مانقورت، «آگاهی» و وقوف کؤزقامان بر ماهیت عمل خود و «داوطلبانه» عمل کردن او اغلب برای کسب منفعت شخصی، «عقده‌ی حقارت» شدید و «تنفر» او از هویت خود، و تلاش برای «تحمیل» هویت ملی و فرهنگ دشمن بر ملت خود است.

مانقورت: شخصی عامی است که ‌مغزشویی و از خود بیگانه ‌شده ‌و به ‌شکلی ناخودآگاه ‌و بی شعور و کورکورانه‌ و با تسلیمیت، برده‌وار و بی اختیار بر علیه‌ جمعیت و ملت خود به‌ رژیم‌ها، ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های دشمنان و مستولیان بر خویش خدمت می‌کند. مانقورت تبدیل به ‌برده‌ای فاقد حافظه‌ی تاریخی شده ‌و گذشته‌ی خود را فراموش کرده ‌است. او اصلیت و منشاء تاریخی و ملی خود، خانواده ‌و یا ایل و قوم و ملت خود را نمی‌شناسد و تشخیص نمی‌دهد، و قابلیت آن را ندارد که‌ خود را به ‌عنوان یک انسان درک کند. مانقورت نوعی روبوت – انسان است که‌ حتی فرق دور و نزدیک را ملتفت نمی‌شود، او فقط قابلیت خوردن و نوشیدن و خدمت کردن را دارد. وی کسی است که ‌جسما و روحا به ‌امر دشمن در آمده ‌و برای خدمت به ‌ارباب، به‌ ارزش‌های خود، خانواده‌ و ملتش اهانت می‌کند.

کؤزقامان: فردی تحصیل کرده‌ و تربیت شده ‌توسط دشمنان و مستولیان بر یک جمعیت و ملت است، او نوعا شخصی فرصت‌طلب و اغلب به‌ دنبال منفعت شخصی خود است که‌ کاملا آگاهانه‌ و داوطلبانه ‌به‌ نفع رژیم‌ها، ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های دشمنان و مستولیان، به‌ جمعیت و ملت خود اهانت و خیانت می‌کند. علاوه‌ بر «آگاهی»، مفهوم کؤزقامان «عقده‌ی شدید حقارت»، «تنفر از خود»، «داوطلبی» و «زورگویی» را هم در خود متضمن است. کؤزقامان به‌ عرف و عادات ملتی که ‌بدان منسوب است به ‌چشم حقارت نگاه‌ می‌کند. ندانستن تاریخ ملت خود و اصرار بر ندانستن آن از دیگر خصوصیات کؤزقامان است. او تمام نکات مثبت و حسنه‌ و نیکو را در دیگر ملت‌ها جستجو و پیدا می‌کند و شیفته‌ و مسحور و مجذوب آن‌ها است. اما اعتقاد دارد که‌ هیچ چیز شایسته ‌و قابل افتخار در ملت و مملکت خود وجود ندارد. او از این بابت احساس حقارتی شدید می‌کند و رنج می‌برد. در نتیجه‌ی این عقده‌ی حقارت و تنفر از خود و شیفته‌ی مستولیان و دشمنان شدن و اعتقاد به‌ برتریت آن‌هاست که ‌کؤزقامان داوطلبانه ‌تمام میراث و نشانه‌های هویتی جمعیت و ملت خود مانند زبان و اسم شخصی خود و خودنام‌گذاری تاریخی و ملی جمعیت و ملت خود و سنن و آداب و رسوم و مذهب و دین و تاریخ ملی خود و .... انکار کرده‌ و همه‌ را با زبان و اسامی و تاریخ ملی و دین و آداب و رسوم و ... دشمن مستولی جای‌گزین می‌کند، او به‌ این نیز اکتفا نکرده‌ و در صدد تبلیغ و تحمیل آن‌ها به‌ زور بر مردم خود بر می‌آید.

٢-تدقیق و آموختن این اصطلاحات مخصوصا برای ملت تورک ساکن در ایران امری ضروری و حیاتی است، زیرا پدیده‌ی «مانقورتیسم» در ابعادی بسیار گسترده ‌و وحشتناک به مدت قرن‌ها در میان تورکان ساکن در ایران شایع بوده و است، و نخبه‌گان تورک مخصوصا در مرکز و شرق آزربایجان در قرون اخیر را تقریبا بالکل می‌توان و می‌بایست «کؤزقامان» نامید. در حال حاضر «کؤزقامانیسم» و «مانقورتیسم» در جامعه‌ی تورک، خود را به ‌صورت انکار و نفی هویت ملی تورک («ملت تورک») و به‌ جای آن قبول هویت‌های ملی «ایرانی» («ملت ایران») و «آزربایجانی» («ملت آزربایجان») توسط نخبه‌گان و فعالین سیاسی و فرهنگی تورک ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا مخصوصا از مرکز و شرق آزربایجان نشان می‌دهد. 


Tuesday, October 25, 2022

وضعیت وخیم زبان تورکی و ملت تورک در قسمت‌های جنوب غربی تورک‌ایلی واقع در استان‌های امروزی کوردستان، کرمانشاهان، همدان و لورستان

 

وضعیت وخیم زبان تورکی و ملت تورک در قسمت‌های جنوب غربی تورک‌ایلی واقع در استان‌های امروزی کوردستان، کرمانشاهان، همدان و لورستان

 

مئهران باهارلی

 

منطقه‌ی یک‌پارچه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران و نواحی مجاور آن به سوی غرب و مرکز ایران، در ادبیات سیاسی امروزی «تورک‌ایلی» نامیده می‌شود. تورک‌ایلی ترجمه‌ی تورکی نام «تورکستان» به معنی مملکت و سرزمین تورک است که در گذشته و امروز از طرف هم خود تورکان و هم خارجیان برای نامیدن این منطقه بکار رفته است.

حدود نیمی از تورک‌ایلی و یا منطقه‌ی ملی تورک در خارج جوغرافیای آزربایجان قرار دارد: قسمت‌های مرکزی آن در استان‌های زنجان و قزوین و بخش جنوب شرقی استان گیلان، جنوب غربی آن در داخل استان‌های کوردستان و کرمانشاهان، قسمت‌های جنوبی آن در داخل استان‌های همدان و لورستان، و قسمت‌های جنوب شرقی آن داخل در استان‌های مرکزی و قوم و البورز و تهران واقع شده است.

مانند همه جای تورک‌ایلی و دیگر نقاط ایران، مردم تورک ساکن در بخش‌های واقع در قسمت غیر آزربایجانی تورک‌ایلی هم در معرض روند از دست دادن زبان و هویت ملی تورک و شاهد زدوده شدن تورکیت از این قسمت تورک‌ایلی هستند. با این فرق که روند زدوده شدن تورکیت از این قسمت تورک‌ایلی به مراتب شدیدتر از قسمت آزربایجانی تورک‌ایلی است. به واقع بسیاری از روستاها و شهرهای این قسمت از تورک‌ایلی، یا قبلا تماما تغییر زبان داده‌اند و یا نسل کنونی آخرین نسل در این مناطق است که قادر به صحبت به تورکی می‌باشد.

در حالیکه در دیگر نقاط تورک‌ایلی، ایضا ایران، روند آسیمیلاسیون ملت تورک به صورت تغییر زبان او از تورکی به فارسی متحقق می‌شود، در قسمت‌های جنوب و جنوب غربی تورک‌ایلی واقع در استان‌های کوردستان، کرمانشاهان، همدان و لورستان ما شاهد کوردزبان، لورزبان، لک‌زبان و گوران‌زبان شدن تورک‌ها هم هستیم. به طوری که بخش قابل ملاحظه‌ای از کوردها، لورها، لک‌ها و گوران‌های این استان‌ها تورکان آسیمیله شده و تغییر زبان داده در قرون اخیر هستند.

عوامل متعددی در سریع‌تر بودن روند استحاله‌ی زبانی و ملی تورکان این قسمت از تورک‌ایلی و همچنین کوردزبان، لک‌زبان، لورزبان و گوران‌زبان شدن تورک‌های این استان‌ها دخیل بوده‌اند. از جمله:

١-سیاست نسل‌کشی زبانی و ملی ملت تورک توسط دولت ایران، که در این قسمت از تورک‌ایلی از جمله به صورت قرار دادن دهستان‌ها و شهرستان‌های تورک‌نشین در استانهای جدیدالتاسیس کوردستان و کرمانشاهان و لورستان و .... هم بروز کرده است.

٢-قبول و تحمیل شیعه‌ی امامی فارسی به توده‌ی تورک مخصوصا ایلات تورک، که باعث شده بسیاری از تورک‌های سنی منطقه در کوردهای سنی، تورک‌های علوی (غلات دوازده امامی و یا قیزیل‌باشان سابق) در میان لک‌ها و گوران‌های اهل حق، و تورک‌های عموما پیروی اسلام تورک در میان لورها آسیمیله شوند.

٣-ظهور جریان و ایدئولوژی و هویت استعمار ساخته و ضد تورک «آزربایجانی» که اکنون قریب به یک قرن و نیم است فعالانه و خائنانه در صدد تجزیه‌ی ملت واحد تورک ساکن در ایران مخصوصا ساکن در تورک‌ایلی، همچنین خود وطن تورک و یا تورک‌ایلی به دو قسمت آزربایجانی و غیر آزربایجانی است. این جریان منحط که به سبب تلاشش برای تجزیه‌ی ملت تورک و تجزیه‌ی وطن تورک تماما در خدمت دشمنان ملت تورک از جمله پان‌ایرانیسم و دولت ایران و متخاصمان خارجی از قبیل فرانسه و ارمنستان و پ‌ک‌ک است، اکنون با نام ژنریک «حرکت ملی آزربایجان» معروف است.

٤-نبود صنف و نسلی دارای بُرد کافی از متفکرین و تئوریسین‌ها و استراتژیست‌ها و روشن‌فکران و محققین و سیاسیون تورک از سرتاسر ایران مخصوصا در شرق و مرکز آزربایجان معتقد به وجود ملت تورک که همه‌ی اوغوزهای غربی ساکن در ایران را یک ملت واحد تورک و مجموعه‌ی مناطق تورک‌نشین در شمال غرب و نواحی مجاور آن‌ها در غرب و مرکز ایران را یک سرزمین و منطقه‌ی ملی واحد تورک و وطن تورک (تورک‌ایلی) بدانند. هر چند اکنون منفردینی مانند راقم این سطور معتقد به ملت تورک و وطن تورک به نحوی که تشریح شد وجود دارد. تا زمانی که همچو نسل راست‌اندیش و دورنگر و جسور، واقف بر تاریخ تورک در ایران و وفادار به ملت تورک ساکن در آن، از اندیشمندان تورک و «حرکت ملی تورک» بر اساس هویت ملی تورک (اوغوزهای غربی) و درکی صحیح از وطن تورک (تورک‌ایلی) در صحنه پدیدار، و جریان سیاسی و هویت ملی استعمارساخته و منحط و منحرف آزربایجان‌گرایی و مخلفاتش توسط آن‌ها به طور موثر طرد نشده است، روند استحاله‌ی ملی ملت تورک و حذف آن در ایران با شدت روزافزون ادامه خواهد داشت .....

از همان روز اولی که در وبلاگ سؤزوموز شروع به انتشار نوشته‌های خود کردم، اهتمام ویژه‌ای برای پرداختن به تورکان ساکن در بخش‌های غیر آزربایجانی تورک‌ایلی و دیگر نقاط ایران، و آگاهی دادن در باره‌ی تعلق آن‌ها به ملت واحد تورک (اوغوزهای غربی) داشته‌ام. به گونه‌ای که نخستین نوشته‌ها و بررسی‌ها در باره‌ی تاریخ و آثار مدنی و میراث ادبی و خصوصیات زبانی و ...  بسیاری از این پاره‌های ملت تورک و وطن تورک، در سؤزوموز و وبلاگ‌های جداگانه‌ای که برای تورکان هر استان ایران ایجاد کرده بودم منتشر شده‌اند.

در سال‌های اخیر به سبب توجه بیشتر به مسائل تاریخی، امکان پرداختن شایسته و بایسته به تورکان مناطق جنوب غربی و جنوبی و جنوب شرقی تورک‌ایلی و دیگر نقاط ایران، کم‌تر موجود بوده است. برای رفع این نقیصه، در زیر یک مقاله‌ی مفید و آگاهی دهنده در باره‌ی وضعیت زبان تورکی در قسمت‌های جنوب غربی تورک‌ایلی تالیف محمد اردم را بازنشر کرده‌ام.

نوت: این مقاله که ظاهرا نخست در وبلاگ «قوپونتولار» نشر شده را از وبلاگ «سالاریان»[1] گرفته‌ام. متاسفانه تقدیم نوشته چندان واضح نیست و معلوم نمی‌شود آیا این نوشته صرفا «مقدمه»ی محمد اردم بر «متن اصلی» آیهان قیزیل آرسلان که آن را در اینجا نقل ننموده، است؟ و یا اینکه این نوشته مرکب است از «مقدمه»ی محمد اردم به علاوه‌ی «متن اصلی» آیهان قیزیل آرسلان؟:


Sunday, October 23, 2022

اورمولو عرب‌باغی‌نین یوزله‌رجه ‌که‌ز ساتیلیپ ائوه‌ قاییدان اونلو ساماواری؛ و تاوآرداق - میراث

اورمولو عرب‌باغی‌نین یوزله‌رجه ‌که‌ز ساتیلیپ ائوه‌ قاییدان اونلو ساماواری؛ و تاوآرداق - میراث

سماور مشهور صدها بار فروخته ‌شده ‌و به‌ خانه‌ بازگشته‌ی عرب‌باغی اورومی؛ و  تاوآرداق - میراث


مئهران باهارلی


(بو بیر «آری تورک‌جه» دئنه‌مه‌سی‌دیر)

اورمولو عرب‌باغی‌نین یوزله‌رجه‌ که‌ز ساتیلیپ آخشام ائوه‌ قاییدان ساماواری

آشێرێ ساخێنێق‌لێق‌لا اییی‌ایش‌لی‌لیک اوُرموُلوُ میر حوسئیین آغا عرب‌باغێ‌نێن به‌لیرگین اؤزه‌ل‌لیک‌له‌ری‌نده‌ن ایدی. نئجه‌کیم اؤلۆمۆنده‌ن سوْنرا گئری‌یه ‌نه‌ک بیر تاوارداق بێراخمادێ. عرب‌باغێ یاشامێ بوْیوُنجا دا قوُوراق‌ اؤده‌نتی‌له‌ری‌نی، قاموُ یارارێ و توْپلوُمسال ایش‌له‌ره ‌(سایرێ‌ائوی تیکینتی‌سی؛ یۆکۆنج‌لۆک ایله ‌تاپێناق‌لارێن باخێمی ییمه اوْنارێمێ؛ کؤپرۆ یاپما؛ ...) سایپا‌ردێ.

عرب‌باغێ‌نێن یاشادێغێ ائوی‌نین ایچی‌نده‌ نئچه‌ پیتیک، اۆچ کیلیم ایله ‌بیر یوْرقان دؤشه‌ک تاخێمێ اوْلان کیچیجیک بیر اوْداسێ وار ایدی. بوُ اوُفاجێق اوْدا‌دا بیر ده‌ یۆزله‌رجه ‌که‌ز ساتێلماق اۆزره‌ ساتلاقا گئدیپ قایێدان آدلێم و اۆن‌لێ بیر ساماوار واردێ.

عرب‌باغێ بیر چوْخ گه‌نجین ائوله‌نمه‌سی، قێزلارێن سه‌پی ایله ‌یئنی قوُردوُق‌لارێ اوْغوُشوُن گیده‌رله‌ری‌نی ده‌ که‌ندی قوُوراق اؤده‌نتی‌‌له‌ری‌نده‌ن قارشێ‌لاردێ.

گه‌‌ره‌‌کسینیمی اوْلان بیری، کؤمه‌‌‌ک اۆچۆن عرب‌باغێ‌یا گه‌لدییینده، اه‌ل‌ائوی‌نده ‌وئریله‌جه‌ک آقچا یوْخدوُیسا، میر حوسئین آغا اوْ کیشی‌یه «بوُ ساماواری گؤتور، آپار سات‌گینان!» دییه‌ردی. آنجاق ساماوار ساتلاقا چاتار چاتماز تانێنێر، گئرچه‌ک ده‌یه‌ری‌نین قاچ قاتێ اۆستونده‌ ساتێن آلێنێپ آخشام آرماغان اوْلاراق یئنی‌ده‌ن عرب‌باغێ‌نێن ائوی‌نه‌ گئری قایێداردێ .....

URMULU EREBBAĞI’NIN YÜZLERCE KEZ SATILIP, AXŞAM ÉVE QAYIDAN SAMAVARI

Aşırı saxınıqlıqla iyiişlilik Urmulu Mir Hüséyin Erebbağı’nın belirgin özelliklerinden idi. Néce kim ölümünden sonra gériye nek bir tavardaq bıraxmadı. Erebbağı yaşamı boyunca da quvraq ödentilerini qamu yararı ve toplumsal işlere (sayrıévi tikintisi; yükünclük ile tapınaqların baxımı, yime onarımı; köprü yapma, …) saypardı.

Erebbağı’nın yaşadığı évinin içinde néçe pitik, üç kilim ile bir yorqan - döşek taxımı olan kiçicik bir odası var idi. Bu ufacıq odada bir de yüzlerce kez satılmaq üzere satlaqa gédip qayıdan adlım ve ünlü bir samavar vardı.

Erebbağı bir çox gencin évlenmesi, qızların sepiyi ile yéni qurduqları oğuşun giderlerini de kendi quvraq ödentilerinden qarşılardı.

Gereksinimi olan biri kömek üçün Erebbağı’ya geldiyinde, elévinde vérilecek aqça yoxduysa, Mir Hüséyin Ağa o kişiye “Bu samavarı götür, apar satgınan!” Diyerdi. Ancaq samavar satlaqa çatar çatmaz, gérçek deyerinin qaç qatı üstünde satın alınıp, axşam armağan olaraq yéniden Erebbağı’nın évine géri qayıdardı. 

ترجمه ‌به ‌فارسی

سماور مشهور صدها بار فروخته ‌شده ‌و به‌ خانه‌ بازگشته‌ی عرب‌باغی اورومی 

«تقوا و پرهیزكاری فوق العاده‌از صفات ممیزه‌ی میر حسین آغا عرب‌‌باغی اورومی بود. چنانچه ‌پس از مرگ، هیچ میراثی از خود به‌ جا نگذاشت. او در حین حیات وجوه‌ شرعیه‌ی پرداخت شده ‌توسط جماعت دینی منسوب به‌ خود را صرف انجام امور اجتماعی و عام المنفعه‌ی عمومی (تاسیس بیمارستان، تعمیر مساجد و عبادت‌گاه‌ها، احداث پل، ....) می‌كرد.

عرب‌باغی در خانه‌ی مسکونی خود در اوتاق محقری سکونت داشت که‌ در آن صرفا تعدادی کتاب، سه‌ گلیم ، یک دست رخت‌خواب و یک سماور بود. سماور مشهوری که ‌چند صد بار برای فروش به ‌بازار رفته‌ و بازگشته ‌بود.

عرب‌باغی خرج ازدواج بسیاری از جوان‌ها، خرید جهیزیه‌ی دختران و تامین هزینه‌ها و رفع مشکلات خانواده‌های جدیدی که‌ تشکیل می‌دادند را هم از وجوه‌ شرعیه‌ی دریافتی پرداخت می‌کرد. اگر کسی برای دریافت کومک به ‌عرب‌باغی مراجعه‌ می‌کرد و وجهی برای کومک به‌ او در دست‌رس نبود، عرب‌باغی به‌ آن شخص می‌گفت «این سماور را بردار، ببر و بفروش». اما سماور به‌ محض رسیدن به ‌بازار، شناخته و به‌ چندین برابر قیمت واقعی‌اش خریداری می‌شد و عصر به‌ صورت هدیه‌ دوباره ‌به ‌منزل میر حسین آغا عرب‌‌باغی اورومی برمی‌گشت».





Sunday, October 16, 2022

دیاربکر: نمونه‌ای از روند کوردستانیزه، ارمنستانیزه‌ و فارسستانیزه‌ شدن شهرهای تورک

 

دیاربکر: نمونه‌ای از روند کوردستانیزه، ارمنستانیزه‌ و فارسستانیزه‌ شدن شهرهای تورک

 

مئهران باهارلی

 

١-از قرن شانزدهم میلادی (دوره‌ی دولت قیزیل‌باشیه) به ‌این سو، در تمام منطقه‌ روند تغییر بافت اتنودموگرافیک مناطق، روستاها و شهرهای تورک بر علیه ‌تورک‌ها و به‌ نفع گروههای قومی و ملی همسایه، کوچک‌تر شدن و انقباض منطقه‌ی زیست و موطن تورک‌ها در کل منطقه ‌شامل جنوب شرق آناتولی، شمال عراق و سوریه، قفقاز، تورک‌ایلی (منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب و غرب ایران) و دیگر نقاط ایران (در مرکز ایران: استان اصفهان، ....؛ در جنوب ایران: استان‌های فارس و کرمان و ...؛ در شمال غرب ایران: استان خوراسان شمالی و ...) دیده ‌می‌شود. در نتیجه‌ی این روند، بسیاری از شهرهای تا مدتی قبل تورک‌نشین – تورکمان‌نشین واقع در «تورکستان» و «تورکمانیا» در شمال غرب ایران – جنوب قفقاز – شرق آناتولی، یا کاملا از سکنه‌ی تورک خالی شده‌اند، و یا هویت تورک – تورکمان خود را از دست داده‌اند. در مواردی نیز اینگونه ‌شهرهای قبلا تورک، به‌ پایتخت‌ها و مراکز ملی و سمبولیک اقوام و ملل همسایه‌ در آمده‌اند. بررسی دقیق این روند و سرنوشت این شهرها، برای موضع‌گیری مناسب و اخذ تدابیر لازم در مورد دیگر شهرهای تورک در معرض تهدید تورک‌زدائی، مفید و ضروری است.  

٢-از مشهورترین اینگونه ‌شهرهای پرجمعیت قبلا تورک، که ‌اکنون جمعیت و یا خصلت تورک خود را از دست داده‌ و فارسستانیزه، ارمنستانیزه ‌و کوردستانیزه ‌شده‌اند، می‌توان این شهرها را نام برد:

تهران: از دوره‌ی غزنویان و سلجوقیان و اخیرا در دوره‌ی قاجاریه، پایتخت دول تورک مذکور و دارای اکثریت جمعیتی تورک و صبغه‌ای تورکی بود. علی رغم آنکه ‌هنوز نزدیک به‌ نیمی از جمعیت تهران را تورک‌ها (تقریبا همه بدون شعور ملی تورک) تشکیل می‌دهند و خود شهر هم بر مرز فارسستان (منطقه‌ی ملی فارس) و تورک‌ایلی (منطقه‌ی ملی تورک) قرار دارد و شهری دارای بیش‌ترین جمعیت تورک در ایران است، اما بعد از انقلاب ضد تورک مشروطیت به‌ شهری با هویت فارسی، مرکز فارسی‌گری و پایتخت دولت‌های ناسیونالیست ایرانی، فارس‌محور و ضد تورک ایران (مشروطه، پهلوی، جمهوری اسلامی) تبدیل شده‌ است.

ایروان: مرکز خانات تورک ایروان و شهری تا اواسط قرن نوزده ‌با اکثریت مطلق سپس اکثریت نسبی جمعیت تورک بود. در نتیجه‌ی اسکان ارمنیان منطقه ‌در آن، قتل و کشتار تورکان بومی، و دیپورت اجباری کردن و فرار و مهاجرت داوطلبانه‌ی تورکان بومی ایروان، این شهر اکنون تماما خالی از سکنه‌ی تورک شده‌ و مبدل به پایتخت ارمنستان گردیده‌ است.

ساووج‌بولاق موکری: شهری که‌ مانند اکثریت مطلق مناطق کوردنشین امروزی استان‌های آزربایجان غربی و قسمت‌های شمالی استان کوردستان و شمال شرقی استان کرمانشاه، اساسا تورک‌نشین و موغول‌نشین بود، با گسترش ناحیه‌ی کوردنشین و یا کوردستان که‌ در آغاز محدود به ‌ناحیه‌ای در شمال شرقی عراق امروزی بود، از جمله ‌در نتیجه‌ی تغییر زبان دادن ایلات و گروه‌های روستایی و شهری تورک و موغول آن مناطق در ابعادی فوق العاده‌ عظیم و حجیم، و با اسکان بلاانقطاع گروه‌های جدید کورد از دیگر نقاط ایران و عراق در آن، همچنین سیاست‌ها و تبلیغات دولت‌ها و مراکز سیاسی و آکادمیک غربی – اوروپایی تورک‌ستیز مانند فرانسه، اکنون شهری کوردنشین و در نتیجه‌ی خیانت حکومت ملی آزربایجان که ‌به ‌دستور روسیه - شوروی جمهوری مهاباد را در این شهر تاسیس کرد، تبدیل به‌ سمبول دولت‌مداری کورد شده ‌است. در ادامه‌ی تورکی‌زدایی از آن، نام تورکی ساووج‌بولاغ (به‌ معنی چشمه‌ی شیرین) هم به ‌نام فارسی – ایرانیک مهاباد گویا در ارتباط با مادهای آریایی تغییر داده‌ شد.  

کرکوک: شهری تا قرون اخیز با اکثریت مطلق و سپس نسبی جمعیتی تورکمان در شمال عراق که ‌در نتیجه‌ی توسعه‌طلبی کوردی و حمایت فرانسه‌ و دیگر مراکز ضد تورک اوروپایی و روند مشابهی که ‌در مورد ساووج‌بولاغ موکری بیان شد، همچنین انفعال و سیاست‌های منطقه‌ای نادرست دولت تورکیه‌ مبنی بر عدم حمایت از تورکان خاورمیانه و خواست آن‌ها برای تاسیس دولت‌های فدرال خود، اکثریت جمعیتی تورک خود را از دست داده‌ در حال تبدیل شدن به‌ شهری کورد و کوردستانی است.

دیاربکر: یکی از مراکز عمده‌ی تورکمان‌نشین سرزمین و مملکت موسوم به ‌تورکمانیا، و از مراکز دولت تورک – تورکمان آق‌قویون‌لو که ‌تا اوایل قرن بیستم دارای جمعیت اکثریت مطلق و سپس اکثریت نسبی تورک بوده و ‌به‌ واقع به لحاظ تاریخی ادامه‌ی سرزمین پیوسته‌ی تورک‌نشین در شمال غرب و غرب ایران (تورک‌ایلی) در آناتولی است، اکنون به‌ شهری کورد تبدیل شده‌ است.

دیاربکر شهری، سانجاغی و ولایتی اهالی‌سی‌نین قسم اعظمی تورک اولوپ، لسان عمومی‌سی تورک‌جه‌دیر- قاموس الاعلام

DİYARBAKIR ŞEHRİ, SANCAĞI VE VİLÂYETİ’NİN KISM-I A’ZAMI TÜRK OLUP, LİSÂN-I UMÛMÎSİ TÜRKÇEDİR. KAMUS ÜL-ÂLÂM




Thursday, October 13, 2022

دختر سوارکار از ایل تورک افشار از «صحنه» ‌(در استان کرمانشاه ‌فعلی) – تورک‌ایلی، آزادی‌ها و حقوق زنان تورک و اعتراضشان به‌ جواز شرعی صیغه‌

 

 دختر سوارکار از ایل تورک افشار از «صحنه» ‌(در استان کرمانشاه ‌فعلی) – تورک‌ایلی، آزادی‌ها و حقوق زنان تورک و اعتراضشان به‌ جواز شرعی صیغه‌

 

مئهران باهارلی

 

سیر جان ملکوم در جلد دوم کتاب خود بنام تاریخ ایران[1] نشر سال ١٨١٥، مطالب جالب توجه ‌و مهمی ‌را در باره‌ی آزادی‌ها و و وضعیت برتر و بهتر حقوق اجتماعی و خانواده‌گی زنان تورک؛ نبود بعضی سنن و رسوم جوامع ایرانی؛ عدم رعایت احکام شریعت اسلام و مذهب شیعه‌ی امامی فارسی در میان تورک‌ها، مانند رو گرفتن، چندهمسری، صیغه، پدیده‌ی خانه‌نشینی زنان و .... و اعتراضشان به ‌این احکام نوشته ‌است.

١- سیر جان ملکوم می‌گوید مشاهدات و تثبیت‌های او در مورد طوایفی صادق است که‌ از نژاد تورک هستند. این صحیح است که ‌زنان تورک و موغول نوعا از حقوق و آزادی‌های بسیار بیشتری در مقایسه‌ با زنان ایرانیک و سامی‌ برخوردار بوده‌اند و احکام شریعت از جمله ‌حجاب و پرده‌نشینی و خانه‌نشینی و .... در جوامع تورک وجود نداشت. اما گمان او در باره‌ی وجود این پدیده ‌صرفا در میان زنان ایلیاتی و روستایی و طبقات پایینی تورک، مقرون به‌ حقیقت نیست. زیرا آنچه‌ وی در مورد حقوق و آزادی‌های زنان تورک ایلیاتی بیان کرده، در واقع سنن و فرهنگ عمومی‌تورکان و موغولان در تمام جوامع ایشان، چه ایلیاتی و چه ‌روستایی و چه ‌شهری، چه‌ طبقات بالا و چه ‌طبقات پایین بود و است که‌ در منابع و اسناد و ماخذ تاریخی بی شمار دیگر هم ذکر و تائید و تثبیت شده‌اند. به‌ همین سبب اینجانب در ادامه‌ی این مقاله، همه‌ی موارد بیان شده ‌در مورد زنان ایلیاتی و روستایی تورک را، سنن و فرهنگ عمومی‌ تورک نامیده و عرضه کرده‌ام.

٢-سیر جان ملکوم به درستی می‌نویسد آزادی‌ها و اعتبار و احترام زنان تورک ایلیات و روستایی عموما در جامعه‌ی خود بسیار بیش‌تر از زنان ایرانی (شهری) در جوامعشان است. زیرا آن‌ها بیشتر از مردها کار می‌کنند و فایده‌ی وجودشان در جامعه ‌و خانواده‌ی ایلی و روستایی و اقتصاد آن بسیار بیش‌تر و مهم‌تر و تعیین کننده‌تر از نقش زن‌ها در اقتصاد جامعه ‌و خانواده‌ی ایرانی شهری است.

سیر جان ملکوم می‌نویسد زنان تورک ایلات و روستایی بنا سنن و عادات (قومی‌ تورک) نقاب به‌ رو نمی‌گیرند و خود را در پرده‌ یعنی حجاب مخفی نمی‌کنند. واقعیتی معلوم است که‌ «چادر» پدیده‌ای مربوط به ‌ایرانیک‌های باستان و زرتوشتی‌ها است و همچنین در جوامع تورک، هرگز مفهومی‌ به ‌نام «حجاب» وجود نداشته ‌است. چادر و حجاب با فرهنگ ملی تورک و ‌با سبک زنده‌گی ایشان همخوان نبوده و نیست.

سیر جان ملکوم می‌نویسد زنان تورک ایلیاتی عادات و رفتارهای مردانه‌ دارند و این عادات از طرف جامعه‌ی ایلی تورک زشت شمرده ‌نمی‌شود. منظور سیر جان ملکوم از عادات و رفتارهای مردانه، حضور آزادانه‌ی زنان تورک در اجتماع، شرکت فعالشان در امور اجتماعی، مهارتشان در سوارکاری و تیراندازی و معاشرتشان با مردان بیگانه بدون خوف و ترس و.... است که‌ بر خلاف فرهنگ تورک و موغول، در فرهنگ ایرانی همه‌گی عادات و رفتارهایی مردانه‌ به‌ شمار می‌رفتند.

سیر جان ملکوم می‌نویسد زنان تورک از جمیع زنان ایران با عفت‌تر و با عصمت‌ترند. در عین حال، خواتین خانه‌ و زنان تورک ایلیات، با بیگانه‌گان و اجانب در غایت مهربانی و کمال مروت خدمت می‌نمایند و به ‌مهمان بسیار اظهار محبت می‌کنند. و این رفتارشان ناشی از بی خوفی و خاطر جمعی از خود و اعتماد به ‌نفس، و نیتشان از آن غریب‌پروری و مهمان‌نوازی است، نه ‌بی شرمی‌ و بی حیایی، آنگونه‌ که ‌مردان ایرانی ممکن است تصور کنند.

سیر جان ملکوم می‌نویسد مردان غیر تورک رفتار مدنی زنان تورک ایلیات و روستایی از قبیل حضور در جامعه ‌و معاشرت با مردان و  شرکت در سوارکاری و .... را غلط می‌فهمیدند، مانند محمد حسین خان که ‌به ‌صرف خدمت و مهمان‌نوازی دختر پانزده‌ساله‌ی صاحب خانه، در رفتاری که ‌امروزه بدوی و ‌زشت و حتی بیمارگونه ‌تلقی می‌شود، عاشق آن دخترک شد و مهملاتی برزبان آورد.

سیر جان ملکوم می‌نویسد جوامع ایلیاتی تورک به ‌رفتارهای غیر مدنی با زنان تورک و اقدام به‌ سوء استفاده‌های جنسی کوچک‌ترین تولرانسی نشان نمی‌دهند. اگر کسی قصد ناموس ایشان را بکند، اقارب و خویشان آن زن دشمن خونی آن‌ها خواهند شد.

سیر جان ملکوم می‌نویسد ایل تورک افشار از مرد و زن به‌ شجاعت و رشادت و تحمل بر تمرین‌های سخت مخصوصا در فن سوارکاری مشهورند. وی در این مقام ماجرایی را که‌ خود شاهد بود نقل می‌کند. یک زن جوان تورک از ایل افشار در منطقه‌ی صحنه‌ - تورک‌ایلی (واقع در استان امروزی کرمانشاه)، به ‌محض پیشنهاد به ‌او، بر اسب جسته ‌و تا سر کوهی که ‌در نزدیک بود، به ‌شدت و بدون توقف تاخت تا به ‌قله‌ی کوه‌ که ‌مملو از سنگ پاره‌ بود رسید. سپس همانگونه ‌که‌ بالا رفته ‌بود سراشیب را که‌  زمینی بسیار خطرناک بود بدون کوچک‌ترین ترس و تردیدی به ‌پائین تاخت.

سیر جان ملکوم می‌نویسد به‌ مادران در ایلیات تورک مادام العمر احترام گذارده می‌شود. آن‌ها بر حسب سنن بر فرزندان خود حاکم هستند و اختیار خانه تماما با ایشان است. از جمله ‌انتخاب زن برای پسر و مصارف عروسی با خواهش و مصلحت مادر انجام می‌گیرد. در حالیکه ‌زنان ایرانیک بسیار بیشتر از دختران، به ‌پسران مانوس بوده‌ و از دختران مایوس و نااومید و دل‌سرد هستند.

٣-سیر جان ملکوم می‌نویسد مردان تورک بر خلاف حکم شریعت اسلام، که‌ به‌ نکاح چهار زن اجازه‌ داده، یک همسر اختیار می‌کنند. در میان تورکان رسم «متعه» ‌و یا صیغه‌ی شیعیان هم وجود ندارد. زنان تورک متعه ‌و صیغه ‌را چیزی بسیار زشت می‌دانند و مخالفت و انزجار خود از این سنت را علنا ابراز می‌کنند. چنانچه‌ به ‌سبب تصویب و تبلیغ صیغه ‌توسط موللاها، بارها با آن‌ها جنگیده‌اند. به واقع نیز صیغه و متعه که به زن به عنوان یک ابزار جنسی صرف نگاه می‌کند، سنتی وارد شده از زرتوشتی‌گری به حوزه‌ی اسلام و مخصوصا شیعه‌ی امامی‌ فارسی است[2] و در اسلام تورک و فرهنگ و سنن تورک نه تنها وجود ندارد، بلکه عملی به شدت مذموم و منفور است.

سیر جان ملکوم می‌نویسد در میان ایلیات تورک بر خلاف تجویز شرع، پدیده‌ی «کنیز» وجود ندارد. این نیز با داده‌های تاریخی همخوان است که ‌بر خلاف جوامع ایرانیک و زرتوشتی و احکام شریعت که کنیز داشتن را مجاز شمرده‌اند، در میان جوامع تورک و موغول «برده‌داری» که ‌پدیده‌ی «کنیز» یکی از مصادیق آن است، وجود نداشت (به‌ اسارت گرفتن در جنگ‌ها مساله‌ی دیگری است که‌ وجود داشت). چنانچه‌ کلمه‌ی «برده» ‌هم کلمه‌ای فارسی – ایرانیک است، در حالیکه‌ در زبان تورکی کلمه‌ای برای مفهوم برده ‌وجود ندارد (کلمه‌ی «قوُل» و به معنی خادم و وابسته و .... و معادل «بنده» وجود دارد که مفهوم دیگری است).