کتاب درسی مشروطیت:
بعد از این تورکی حرف نزنیم.
اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
مئهران باهارلی
در
زیر صفحهای از یک کتاب درسی به زبان فارسی را دادهام. در این صفحه زبان تورکی به
طور ضمنی با نادانی، جهالت، تاریکی، مردهگی و دشمنی مترادف شمرده شده، و کودکان تورک
صراحتاً به اجتناب از تورکیگوئی و تورکینویسی دعوت میگردند (ما سر درس تورکی
حرف نمیزنیم، او اگر تورکی حرف بزند من جواب نمیدهم، ما قرار میگذاریم بعد از این
تورکی حرف نزنیم). از طرف دیگر زبان فارسی با وطنپرستی، علم، دانایی، ترقی، زندهگی
و نجابت مترادف نشان داده شده، و کودکان تورک تشویق به فارسیگوئی و فارسینویسی میشوند
(فارسی زبان رسمی ماست، فارسی زبان شیرین است، زبان ما فارسی است، من میتوانم
فارسی حرف بزنم، من میتوانم فارسی بنویسم، من میتوانم به زبان فارسی مکتوب بنویسم،
ما فارسی را از همه شاگردها زودتر یاد گرفتیم، ....).
۱-منتشر کنندهی این صفحه در اینترنت، نام و مشخصات کتاب و اینکه این
کتاب درسی برای کدام مقطع تحصیلی، در چه زمانی و توسط چه نهاد و مقامی چاپ و منتشر
شده را ذکر نکرده است. اما با توجه به رسم الخط متن (چسبیده نوشتن میتوانم، یکسان
نبودن ابعاد کلمات، ....)، نوشتن طهران به جای تهران (قبل از تاسیس فرهنگستان در
سال ١٩٢٨) و به ویژه ذکر این مطلب که تبریز شهر ولیعهدنشین ایران است (پیش از تاسیس
سلسلهی پهلوی در سال ۱۹۲۵) و
اشاره به رسمی شدن زبان فارسی (١٨٩٨، دههی قبل از امضای فرمان مشروطیت)، میتوان گفت که
این کتاب به احتمال زیاد مربوط به بازهی زمانی بین آغاز حرکت مشروطیت-دههی ۱۸۹۰
و کودتای رضاخان - دههی ۱۹۲۰، یعنی دوران آغاز سیاست نسلکشی زبانی تورکی در ایران
در سالهای انقلاب مشروطیت توسط بروکراتها - تکنوکراتهای تورکستیز و فارسگرای
تازه به دوران رسیدهی مشروطهطلب است.
٢- این سند نشان میدهد که در مورد زبان تورکی در ایران، یک سیاست «نسلکشی زبانی» رسمی - دولتی، آغاز شده از دههی ۱۲۷۰ شمسی (دههی ۱۸۹۰ میلادی)، یعنی مراحل اولیهی مشروطیت در حال اجراست که نزدیک به صد و سی سال و به مدت پنج نسل و تاکنون ادامه یافته است. نسلکشی زبانی، طبق مادهی سوم - یک، کونوانسیون ملل متحد در منع و مجازات جنایت نسلکشی، ای-۷۴۹، ۱۹۴۸، «ممنوع ساختن» استفاده از زبان یک گروه در روابط روزمره، در مدارس، و چاپ و انتشار آثار بدان زبان است و میتواند به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم تجلی کند:
الف-ممنوعیت مستقیم: مانند تنبیه بدنی، کودکان متعلق به گروه ملی اقلیت و یا بومی، ضرب و شتم میشوند، بدون غذا نگاه داشته میشوند، دهانهایشان به دلیل آن که به زبان خود صحبت کردند شسته میشود، .....
ب-ممنوعیت غیر مستقیم: روشهای ساختاری و یا روانی. زبان گروه ملی اقلیت به عنوان یک زبان تحصیلی اصلی و در تعلیم و تعلم و تعامل و مراقبت از کودکان بکار برده نمیشود، معلمین به زبان مذکور در دبستانها و مدارس پیشدبستانی وجود ندارند، کودکان به سبب کاربرد زبانشان سرافکنده و یا سرزنش میشوند و در نتیجه خود زبان خود را بکار نمیبرند، کتابخانهها و انتشاراتیها در عرصهی چاپ و پخش آثار و ادبیات بر علیه زبانهای مزبور تبعیض اعمال میکنند، ....
۳-در این صفحه چند روش مرسوم نسلکشی زبانی تورکی مشاهده میشود:
الف-ممنوع
ساختن تعلیم و تعلم و تحصیل به زبان تورکی، عدم
استفاده از مفردات و کتب تورکی، و به جای آن استفاده از مفردات و کتب فارسی
در امر تحصیل کودکان تورک، ممنوع ساختن و نهی کاربرد زبان تورکی به صورت شفاهی و
مکتوب از سوی شاگردان و محصلین.
ب-
تبلیغات منفی بر علیه زبان تورکی و تلاش برای ایجاد حس نفرت از زبان تورکی و سرافکندهگی
و شرم به سبب تورکیگوئی و تورکینویسی در کودکان تورک از طریق مترادف شمردن تورکی
با نادانی، تاریکی، جاهل بودن، مردهگی، دشمنی. در عوض مترادف نشان دادن زبان فارسی
با وطنپرستی، نجیب بودن، دانایی، علم، دوستی، زندهگی، ترقی و ....
ج-مغزشوئی
کودکان تورک با جا انداختن این دروغ که (زبان ما فارسی است)، در حالی که از دورهی
مشروطیت به بعد، زبان فارسی برای ملت تورک صرفاً یک زبان بیگانه و تحمیلی است.
د-تبلیغ شوونیسم زبانی فارسی و «گوروپیسم فارسی (Goropism)» (یک زبان را دارای خصوصیات فوق العاده و استثنائی و برتر تلقی کردن، و شبه ریشهشناسی عجیب و غریب کلمات بر اساس این باور و ...)، از جمله با شیرین خواندن زبان فارسی (فارسی زبان شیرین است). در حالی که شیرینی و تلخی یک زبان امری نسبی و ذوقی است. در شرایط فعلی برای ملت و بخصوص کودکان تورک، زبان بیگانه، تحمیلی و قاتل فارسی اگر مزهای داشته باشد آن مزه تلخی زهر است.
۴-این سند همچنین دال بر وجود سیاست «نسلکشی» بر علیه ملت تورک در ایران است. بدین شرح که طبق تعریف موجود در مادههای ۲-ای (انتقال قهرآمیز کودکان یک گروه به گروهی دیگر) و ۲-ب (وارد آوردن خسارت جدی بدنی و روانی به اعضای یک گروه) از کونوانسیون مذکور بند ۴ در بارهی نسلکشی، هنگامی که کودکان منسوب به یک گروه بومی و یا اقلیت معین (در ایران، کودکان تورک)، قسمت عمدهی مفردات آموزشی و تحصیلات پایهی خود را به زبان خود تورکی دریافت نمیکنند و در عوض مجبور به تحصیل در یک زبان فارسی، و در محیطی که زبان خودشان تورکی در آن غایب است میگردند، و در صورتی که این وضعیت به مدت چندین نسل ادامه یابد (در ایران، اقلاً به مدت پنج نسل، از دورهی مشروطیت تاکنون)، گروه اقلیت و یا بومی تورک به طور جبری و قهری در گروه مسلط و غالب فارس آسیمیله میشود و در نتیجه نسلهای جدید تورک اقلاً به لحاظ زبانی، و اغلب به لحاظ فرهنگی هم، به گروه غالب فارس منتقل میشوند. بسیار محتمل است که کودکان تورکی که به زبان خود تحصیل نکردهاند، به نوبهی خود در آینده زبان تورکی را به کودکان خودشان هم یاد ندهند. یعنی تحصیل اجباری به زبان گروه غالب فارس، نخست باعث جابجایی و سپس جایگزینی زبان مادری تورکی آنها با زبان گروه غالب و مسلط فارسی شده و بدینگونه تداوم زبانی بین نسلهای تورک را منقطع و از بین میبرد. و این نه تنها مصداق بارز «نسلکشی زبانی»، بلکه مصداق «نسلکشی» هم است.
۵- در این صفحه ادعا میشود (زبان رسمی ما فارسی است). احتمالاً جملهی مذکور اشاره به ممنوع کردن تحصیل به زبان تورکی و اجباری نمودن زبان فارسی در مدارس در دههی قبل از امضای فرمان مشروطیت (۱۲۷٨ شمسی -۱۸۹٨ میلادی) است. با ظهور مشروطیت، دربار دولت تورک قاجاری- به استثنای شاه و اطرافیان معدودش- تماماً به تسلط دستهجات فارسگرا و تورکستیز در آمد. این دستهجات به موازات تثبیت موقعیت برترشان در دولت و جامعه، و مطمئن شدن از نبود شعور ملی تورک در میان رهبران تورک مشروطیت و دموکراتهای آزربایجان بویژه در تبریز، در اولین حملهی علنی به زبان تورکی - سالها قبل از امضای قانون اساسی مشروطیت - و توسط انجمن معارف تدریس زبان فارسی در مدارس را اجباری و تحصیل به زبان تورکی را ممنوع کردند. این تشبث با اعتراض و مقاومت ناموفق مظفرالدین شاه، پادشاه تورکگرا و دموکرات قاجار در سال ۱۹۰۰ روبرو شد.
بعد
از آن به هنگام تدوین قانون اساسی مشروطه و متمم آن، دولتمردان و دیگر رهبران تورکستیز
مشروطهطلب که مایل بودند اصل رسمیت زبان فارسی به طور انحصاری را در قانون اساسی
مشروطه و متمم آن بگنجانند، بیمناک از مخالفت مظفرالدین شاه و مطمئن از امضاء نشدن
آن توسط وی، پیگیر جدی این امر نشدند. به عبارت دیگر، در سایهی مظفرالدین شاه،
قانون اساسی مشروطه و متمم آن بیطرفی زبانی را مراعات نمود. با این همه، رهبران
ضد تورک جنبش مشروطیت، دموکراتهای آزربایجان بدون شعور ملی تورک و آزربایجانگرایان
ایرانگرا و پانایرانیست، با کاربرد زبان فارسی در نگارش قانون اساسی (١٩٠٦) و
متمم آن، به این زبان موقعیت رسمی بودن عملی -دو فاکتو اعطاء کردند. در اقدامی دیگر،
انجمن ایالتی آزربایجان با گذاردن شرط دانستن زبان فارسی و سواد فارسی برای انتخاب
شدن در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی (١٩٠٧) پیشنهادی خویش، برای نخستین بار در
تاریخ ایران به زبان فارسی موقعیت زبان رسمی قانونی (دو ژور) داد. این حرکت
خائنانه در حالی انجام گرفت که ایران در آن مقطع کشوری با پادشاهی تورک، تحت حاکمیت
دولت تورک قاجار، با اکثریت نسبی جمعیتی تورک بود و تورکها خود رهبری جنبش مشروطیت
را برعهده داشتند. با این وصف میتوان گفت
که جنبش مشروطه، تاریخ تبدیل تورکستیزی-تورکزدائی به سیاست رسمی دولت ایران و
آغاز نسلکشی زبانی تورکی است.
۶- در این دو صفحه مولف اعتراف میکند کودکان تورک فارسی نمیدانند (من پارسال فارسی نمیدانستم، او نمیتواند به فارسی حرف بزند، ما فارسی را از همه شاگردها زودتر یاد گرفتیم، ...). این سند یکبار دیگر این واقعیت تاریخی را تائید میکند که زبان فارسی زبان بومی و ملی مردم تورک نیست. افزون بر آن زبان فارسی از دورهی مشروطه به بعد، برای ملت تورک، یک زبان «تحمیلی» است. تبدیل زبان فارسی به یک زبان «رابط» در مناطق تورکنشین ایران از جمله در آزربایجان و دیگر نقاط تورکایلی، در دورهی مشروطیت به بعد و در حال حاضر، نه محصول یک نیاز و روند طبیعی، داوطلبانه و یا تاریخی، بلکه در اثر قدغن نمودن زبان تورکی، برچیدن نظام تحصیلی تورک و بستن مدارس تورکزبان، و در عوض تاسیس و گسترش مدارس فارسیزبان استعماری، ممنوعیت انتشار کتب و نشریات تورکی و آتش زدن آنها، تحمیل زبان فارسی به زور ارتش و قانون و بخشنامه و توبیخ و اخطار و ترسانیدن و ... ، به موازات مغزشوئی کودکان و جوانان تورک در مدارس و رسانهها برای ایجاد حس نفرت و شرم از تورکیگوئی و تورکینویسی بوده و است.
۷- سیاست رسمی تورکیستیزی و حذف زبان تورکی از ایران در یک صد و سی سال اخیر، بر خلاف آنچه آزربایجانگرایان محلیگرا ادعا و تبلیغ میکنند، صرفاً محدود به چند استان و شهر آزربایجانی در شمال غرب ایران نبوده و نیست. بلکه همهی ملت تورک ساکن در ایران را هدف گرفته و متناسب با پراکندهگی وی، کل سطح کشور، - منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورکایلی) و دیگر مناطق ملی تورکنشین (کانتونهای تورک) در مرکز ایران، در جنوب و در شمال شرق آن - را شامل میشود. این کتاب درسی نیز که در آن کودکان از تورکیگوئی و تورکینویسی نهی میگردند، به احتمال زیاد برای تدریس در سراسر کشور، و نه منطقهی خاصی تهیه شده و همهی کودکان تورک در سرتاسر ایران را هدف مغزشوئی قرار داده است.
۸-این سند از زبان ما با نام واقعی «تورکی»، همانگونه که مردم ما خود آن را مینامد، یاد میکند. تعویض نام زبان تورکی به آذری، آذربایجانی، ترکی آذری، ترکی آذربایجانی و دهها نام دیگر بر اساس استان و شهر و طائفه و ...، توسط خارجیان، دولت ایران، ایرانگرایان و آزربایجانگرایان، یک دسیسهی متاخر استعماری، نژادپرستانه، الیتیست و اوریانتالیست بوده و مولفهای از سیاست گستردهتر تورکستیزی در ایران است.
۹-اینگونه مدارک و وثیقهها هم مستقیماً به تاریخ زبان و فرهنگ ملت تورک مربوط هستند، و هم به لحاظ مستندسازی تاریخ سیاستهای رسمی و دولتی صد و سی سالهی تورکستیزی، فارسسازی (فارسیفیکاسیون) و نسلکشی زبانی ملت تورک در ایران، و روشنگری و آگاهیدهی در بارهی ظهور و سیر و نهادها و شخصیتهای طراح و مجری آنها بسیار حائز اهمیتاند. وظیفهی محققین، تاریخنگاران، دانشمندان، ادبا و فعالین حقوق بشری مسئول و باوجدان آن است که اینگونه اسناد و مدارک را – که بدون شک در آرشیوهای دولتی ایران نمونههای متعددی از آنها موجود میباشد- علنی کرده، انتشار دهند.
۱۰- تاکنون - به جز مقالات منتشر شده در سؤزوموز - بررسیهای علمی و مستند در بارهی روند و تقویم ممنوعیت زبان تورکی، برچیدن نظام تحصیلی و مدارس تورک، روندهای فارسسازی و نسلکشی زبانی تورکها در ایران و مکانیزمها و نهادهای طراح و مجری این سیاستها بر اساس آرشیوهای دولتی و اسناد و منابع منتشر نشده است. نتیجتاً علاوه بر ملت تورک، افکار عمومی مردمان ایران و جهان و نیز مراکز علمی و تحقیقاتی و سیاسی ذیربط از وجود سیاست رسمی و دولتی فارسسازی تورکها و نسلکشی زبانی تورکی در ایران بیاطلاع ماندهاند. این وضعیت ناشی از دلائل زیر است:
الف- در ایران دستیابی محققین مستقل تورک به این مدارک و وثیقهها و اسناد و آرشیوهای دولتی مربوط به آسیمیلاسیون اجباری ملت تورک، فارسسازی وی و نسلکشی – نسلکشی زبانی وی اصولاً ممنوع است.
ب- در جامعهی تورک، فرهنگ حفظ میراث تاریخی، سیاسی و مدنی گذشتهگان و فرهنگ مستندسازی و آرشیوسازی اسناد و مدارک و منابع و ... در نتیجهی توسعهنیافتهگی اجتماعی، عقبماندهگی مدنی و نبود شعور ملی مخصوصاً نخبهگان تورک، وجود ندارد. از این منظر، نخبهگان تورک دو سدهی اخیر، عقبماندهترین گروه نخبهگان در میان تمام ملل منطقه (ارمنی، کورد، آسوری، فارس، یهودی، ...) بشمار میروند.
ج-جریانات
آزربایجانگرایی (هر دو گونهی پانایرانیستی از دورهی مشروطیت و استالینیستی - میکویانی
از دورهی حکومت ملی آزربایجان) با محلیگرائی، فتیشیسم نام آزربایجان، هویتهای
ملی جعلی آزربایجانی و آزری و ...، آجنداهای منحرف سیاسی، سطحینگری و هوچیگری،
شعارهای آناکرونیک و ماکزیمالیستی و خیالپردازانه و ... قریب به یک قرن است که
ملت تورک و محققین و تاریخنگاران تورک را از پرداختن به مسائل ملی واقعی خود، از
جمله مستندسازی تاریخ معاصر ملت تورک و سیاست رسمی-دولتی نسلکشی ملی تورک منحرف
کردهاند.
نوت: بعد از نشر نخستین این مقاله، شخصی به اسم «اومود دوزگون Umud Düzgün»، یک آزربایجانگرای خط موسوم به «آزربایجانگرایی شارلاتانی - لومپنی - لاتی - فاشیستی»، عصبانی و پریشان از افشاء ماهیت جریان ضد تورک مشروطیت که آزربایجانگرایان آن را ابلهانه تقدیس میکنند، در یک سری نوشتهی مبتذل و سفیهانه شروع به ترور شخصیت مولف به سبب نشر این سند تاریخی نمود. این واقعه طبیعی و منتظره است. زیرا آزربایجانگرایی، که همهی طیفهای آن هم به لحاظ تاریخی و تاریخنگاری ضد تورک و هم هویت ملی آزربایجانی محصول و ادامه و متمم و در خدمت پانایرانیسم و ذهنیت صلیبی و استعمار و توسعهطلبی دشمنان تورک است، خود را موظف میبیند که از روشنگری در بارهی حرکت ضد تورک مشروطیت و افشاء ماهیت واقعی آن، از جمله با ترور شخصیت محققین و مورخین و مولفین تورک جلوگیری کند.
منابع:
مئهران
باهارلی. اسناد دولتی در بارهی منسوخ کردن زبان تورکی و فارسسازی اجباری تورکها
توسط مدارس فارسیزبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html
کتاب
درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_19.html
کتاب
درسی دورهی مشروطیت: زبان مردم تورک در آزربایجان قبل از غلبهی موغول، فارسی بود
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_9.html
مئهران
باهارلی. جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال
بختیاری - ایران مرکزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html
مئهران
باهارلی. خانم معلم و صندوق جریمهی تکلم به زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html
مئهران
باهارلی. قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html
مئهران
باهارلی. دانشآموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_28.html
مئهران
باهارلی. دستور مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء
بایسته به تعلم آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html
مئهران
باهارلی. ٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧ مین
سالگرد مدرسهی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html
مئهران
باهارلی. همهی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء میباید رسمی شوند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post.html
مئهران
باهارلی. مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسلکُشی زبانی و زبانکُشی دولتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html
مئهران
باهارلی. دهکدهی جهانی و زبان فارسی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_21.html
مئهران
باهارلی. عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_16.html
مئهران
باهارلی. سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html
مئهران
باهارلی. هویتپروری و برابریخواهی ملی تورک: مبارزهای علیه نژادپرستی، نئو فاشیسم
و نئو کولونیالیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html
مئهران
باهارلی. تورکیخوانی و تورکینویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و
معاصر شدن مردمان ایران است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html
Linguistic
genocide
http://privatewww.essex.ac.uk/~patrickp/lhr/Linguistic%20genocide.htm
Modern cases of
linguistic genocide
http://listverse.com/2010/02/26/10-modern-cases-of-linguistic-genocide/
No comments:
Post a Comment