دانشآموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند
مئهران باهارلی
در زیر سندی مربوط به یکی از مدارس کوریجان در شهرستان کورنگ (کبود راهنگ)-استان همدان را به نقل از صفحهی بهار ایران در فیسبوک آوردهام. این سند، نامهی مدیر یک مدرسه در کوریجان خطاب به ریاست ادارهی فرهنگ همدان به سال ۱۳۲۸ شمسی (۱۹۴۹) است که در آن نگارنده خواستار انتقال خود از کوریجان به همدان میشود.
۱- نگارندهی نامه در میان علل درخواست انتقال خود از کوریجان به مرکز همدان، از جمله ذکر میکند که با زبان تورکی آشنائی ندارد، در حالیکه کودکان تورک در مدارس کوریجان همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند. وی عدم آشنائیاش به زبان تورکی و ندانستن زبان فارسی از سوی کودکان تورک در کوریجان را مانعی در راه تفهیم و تفاهم با دانشآموزان و مضر به تربیت و تحصیل آنها میشمارد.
۲-
ه. ل. رابینو در یک مقاله به زبان فرانسه در بارهی ایالت همدان، که در سال ١٩٢١
(٩۶ سال پیش) یعنی ۱۵ سال بعد از انقلاب مشروطیت (آغاز سیاست دولتی فارسسازی خلق
تورک) و یک سال پس از کودتای رضاخان (تشدید سیاست دولتی فارسسازی خلق تورک) منتشر
شده است، میگوید که «اغلب روستائیان ایالت همدان تورکاند و معمولاً کلمهای فارسی
نمیدانند». این نامه نشان میدهد که تورکها در سال ۱۳۲۸-۱۹۴۹، یعنی ۴۳ سال پس از
انقلاب مشروطیت و ۲۹ سال پس از کودتای رضاخان نه تنها در آزربایجان، بلکه در نواحی
غیر آزربایجانی جنوب تورکایلی هم هنوز فارسی نمیدانستند.
۳-در منابع پانایرانیستی و آزربایجانگرایان پانایرانیست (پانایرانیستهای خجالتی)، از جمله در مقالهی «آذربایجانیان همیشه دوزبانه بودند» تالیف عباس جوادی، ادعا میشود که «مردم آزربایجان همیشه دوزبانه بودهاند و همه فارسی میدانند. این یک امر طبیعی است، زیرا زبان فارسی زبان مشترک ملت ایران است و ....». این ادعاهای پانایرانیستی و آزربایجانگرایان پانایرانیست، هم اشتباه برانگیز و هم تماماً نادرست است:
الف- «مردم آزربایجان» نام یک گروه ملی و یا قومی در ایران نیست، «تورک» نام یک گروه ملی در این کشور است. تلاش برای ایجاد یک هویت قومی جداگانه به نام «آزربایجانی» و نشاندن آن به جای «تورک»، یک دسیسهی استعماری و نژادپرستانه است.
ب-تورکها مخصوصاً تودهی تورک، همانگونه که این سند نیز نشان میدهد، تا سالهای اخیر که با زبان فارسی در اثر تحمیل دولت از جمله در نظام آموزشی آشنا شدهاند، به طور طبیعی فارسی نمیدانستند. به عبارت دیگر، زبان فارسی نه زبان طبیعی و مشترک ملت تورک، بلکه یک زبان کاملاً تحمیلی بر اوست.
پ- فارسیندانی تورکها و تحمیل زبان فارسی بر آنها، امری محدود به جوغرافیای آزربایجان و تورکهای ساکن در آن خطه نیست، بلکه همهی آحاد ملت تورک، هم در بخشهای آزربایجانی تورکایلی و هم در بخشهای جنوبی آن مانند استان همدان، همچنین در مرکز، در جنوب و در شمال شرق ایران در معرض فارسی تحمیلی قرار دارند. تلاش برای تقلیل مسالهی فارسسازی ملت تورک در سرتاسر تورکایلی و نیز ایران از سوی دولت به محدودهی آزربایجان، یک دسیسهی ضد تورک و پانایرانیستی است.
۴-در حالیکه بنا به تثبیت رابینو در سالهای ١٩٢۱ و این نامه در سال ۱۹۴۹، روستائیان و کودکان تورک در همدان فارسی نمیدانستند، پس از اِعمال بیش از یک صد سال سیاست دولتی تورکزدائی موثر، امروز این منطقهی تورکنشین دگرگشت سریع و گستردهی هویت زبانی و ملی خود و تغییر ترکیب دموگرافیک از تورک به فارس را تجربه کرده و در راه فارس شدن کامل است.
۵-همدان در بخش جنوبی تورکایلی و یا منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران قرار دارد. طیفهای گوناگون جریان آزربایجانگرایی، بویژه دو نوع آزربایجانگرایی پانایرانیستی (پدیدار شده از دورهی مشروطیت) و آزربایجانگرایی استالینیستی (وارداتی از جمهوری آزربایجان شوروی به سال ۱۹۳۷) با محلیگرایی آزربایجانی و فتیشیسم نام آزربایجان باعث شدهاند که در طول قرن گذشته بخشهای جنوبی تورکایلی و یا وطن تورکی، همچنین زیرگروههای ملت تورک در مرکز و در جنوب و در شمال شرق ایران (دیاسپوراها- کانتونهای تورک در ایران) بیگانه تلقی گردند، کلاً به حاشیه رانده شده و از همه جهت مورد غفلت قرار گیرند. خوشبختانه با آغاز فاز جدید خودآگاهی ملی تورک و حرکت ملی دموکراتیک تورک در دو دههی اخیر، میرود که این روند مهلک، متوقف و وارونه شود.
۶-نگارندهی نامه از زبان ملی مردم ما با نام «زبان تورکی» یاد میکند. در نامهی وی از ترکیبهائی مانند تورکی همدانی، تورکی آزربایجانی، و یا نامهایی چون زبان آزربایجانی، زبان آزری و .... که در راستای تورکزدائی و تورکستیزی توسط پانایرانیستها، آزربایجانگرایان پانایرانیست، آزربایجانگرایان استالینیست و ... اختراع و متداول شدهاند خبری نیست. یکی از دلایل این امر آن است که بخشهای جنوبی تورکایلی (استانهای همدان، مرکزی و ...) از جریانات محلیگرایانه و استعمارساختهی آزربایجانگرایی بدور و در نتیجه مصون از هویتهای ملی غیر تاریخی و جعلی آنها بودهاند.
۷-علاوه بر نبود نظام آموزشی و تحصیلی به زبان تورکی در مناطق تورکنشین، عدم نبود معلمین تورکزبان در مدارس مناطق تورکنشین و در عوض اعزام و استخدام معلمین فارسزبان در آنها، یکی از روشهای ساختاری و غیرمستقیم ممنوع ساختن زبان تورکی و در نتیجه از مصادیق نسلکشی زبانی شمرده میشود (مادهی سوم-یک، کونوانسیون ملل متحد در منع و مجازات جنایت نسلکشی، ای-۷۴۹، ۱۹۴۸).
پایان نوت مئهران باهارلی
نامهی
مرحوم محمد تقی معروف، مدیر دبستان نشاط کوریجان همدان به رئیس فرهنگ جهت انتقال به
شهر به دلیل عدم توانایی تفهیم و تفهم به دانشآموزان به دلیل عدم آشنایی به زبان تورکی!
۲،۸، ۲۸- ۸۸۸۰
به
تاریخ ۳۰،۷،۲۸
ریاست محترم فرهنگ شهرستان همدان
معروض میدارد
این جانب محمدتقی معروف، مدیر دبستان دولتی نشاط کوریجان، بدلائل ذیل که به نظر آن جناب میرسد، انجام خدمتم در خارج غیر مقدور است. با مراجعه به پرونده معلوم خواهد شد چه در مدت یازده سالهی تحصیل و چه در موقع خدمت آموزگاری کوچکترین قصوری از اینجانب در هیچ مورد سرنزده است. همیشه مرتب و منظم وظایف محوله را انجام دادهام. و وضع کارم در سال گذشته کاملاً رضایتبخش بوده است.
طرز خانوادهگی. به طوری که استشهاد موجود در پرونده حاکی است خانوادهی این جانب در صورت رفتن به خارج دچار اشکال بزرگی خواهد بود. چون این جانب اصلاً فارسیزبان هستم و به زبان تورکی هیچ آشنائی ندارم و این امر یعنی زبان که بزرگترین وسیلهی تفهیم و تفهم نوآموزان است [در تحص]یل آنها بسیار موثر است. و در طی سه سال ماقبل، آموزگاران این دبستان به زبان تورکی کاملاً آشنا بودهاند. و اکنون، دانشآموزانی [که] اصلاً فارسی بلد نیستند، یکباره به این موضوع برخورد میکنند. و تا اینکه این جانب به زبان تورکی آشنا شوم، ضرر کلی به دانشآموزان از لحاظ تحصیلی خواهد رسید. و علاوه بر این، در صورت رفع این اشکال، ممکن است بنده بهترین دانشآموزان را در یک کلاس شهر تحویل دهم. یعنی با علاقهای [که به] شغل مقدس آموزگاری دارم در کلاسهای دبستان شهر بهترین دانشآموزان تربیت شده را تحویل جامعه دهم.
این جانب از لحاظ تجرد و تنهائی بسیار درزحمتم. یعنی هم باید تهیهی غذا و لوازم بپردازم و هم در کلاسها به موقع به تدریس بپردازم. و هم از نظر خانوادهگی دوچار [؟]ل فکر باشم. یعنی در خارج هم فکرم از لحاظ خانواده ناراحت باشد. و خود آن ریاست محترم تصدیق خواهند فرمود در صورت ناراحتی [؟] اگر خصوصاً از نظر خانوادهگی باشد، در امر تدریس بسیار موثر است.
[؟] تقاضا دارد که ریاست محترم از آنجائی که به هیچ وقت حاضر نمیشوند روح یک نفر کارمند فرهنگ را معذب ببینند و با عطف توجه به دلائل [؟] و طرز جدیت و سوابق کار و تحصیل هر چه زودتر وسائل انتقال اینجانب را به شهر فراهم نمایند. (اگر توضیح بیشتری راجع به طرز خانوادهگی [؟] باشد شفاهاً معروض میگردد) ضمناً اضافه مینماید با وجودی که رفتن به ده برای اینجانب از اول ماموریت و سال تحصیلی غیر ممکن به نظر میرسید (به لحاظ وضع خانوادهگی) معذالک به محض اینکه تمرد امر نکرده باشم، حسب الدستور به محل ماموریت رفتم. و اکنون هم با وجود تمام فشار در سر خدمت حاضر و منتظر اقدام عاجل ریاست محترم میباشم.
معروف
امضاء
No comments:
Post a Comment