Friday, June 9, 2017

زدن افسار اولاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف به‌زنند

زدن افسار اولاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف به‌زنند 

مئهران باهارلی

هر کس که تورکی حرف می‌زند، افسار اولاغ به سر او به‌زنید و او را به آخور به‌بندید. ... تا به جای زبان حیوان (تورکی) به زبان انسان، فارسی صحبت کند.

Doktor Ahmed Han Mühsinî Doğduâbâdî, Azerbaycan ili maarif dâiresi başkanı:

“Türkçe konuşanın başına dizgin geçirip ahıra bağlayınız. ...  ta ki hayvan dili (Türkçe) yerine, insan dili Farsça konuşsun”.

Doctor Ahmad Khan Muhsini Doghduabadi, head of the education administration of Azerbaijan province, İran: 

“Put a bridle on head of anyone who speaks Turkish and tie him/her to the barn. ... until he/she starts to speak in human language Farsi, instead of the animal language (Turkish)”.

میرزا احمد خان محسنی دوغدوآبادی معروف به عمادالملک، در دوره‌ی سلطنت رضا شاه بین سال‌های ۱۳۰۵- ۱۳۱۲ شمسی (۱۹۲۶ــ۱۹۳۳میلادی) هفت سال مقام ریاست کل اداره‌ی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه‌ی آزربایجان را بر عهده داشت. محسنی یکی از کسانی است که در منصب رئیس معارف آزربایجان برای نسل‌کشی زبانی تورکی و امحای زبان و مظاهر فرهنگی تورک از مدارس و مطبوعات و تئاترها و حتی محاورات روزمره در آزربایجان عنادی سماجت‌گونه داشت. در کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» جمله‌ای منسوب به محسنی درج شده است: «هر کس که تورکی حرف می‌زند، افسار اولاغ به سر او به‌زنید و او را به آخور به‌بندید». در روایتی دیگر گفته می‌شود محسنی «تکلم به فارسی را معادل حرف زدن مثل آدم» (و تکلم به تورکی را معادل حرف زدن مثل حیوان) می‌شمرد. نوشته‌ی حاضر تدقیقی است در حول و حوش این بیانات. 




 ۱- در بیوگرافی احمد محسنی توسط اقبال و دیگران اطلاعات آتی داده می‌شود: احمد فرزند عبدالمحسن محسنی شریعت‌مدار دوغدوآبادی در ۲۷ نووامبر ۱۸۷۶ در قریه‌ی دوغدوآباد محولات (مه ولات)، قُهستان خوراسان به دنیا آمد. مدتی در خوراسان تحصیل کرد. از آن پس به تهران آمد و پیش خلیل ثقفی اعلم‌الدوله و علی‌رضا مهذب‌السلطنه‌ی بهرامی به فراگرفتن طب پرداخت. بعد از چندی مطبی دایر و به معالجه‌ی بیماران آغاز کرد. در ١٩٠٤ به پاریس و پس از شش سال در ١٩١٠ به لندن رفت. ادعا شده که او در ادبیات و روان‌شناسی نیز مطالعه کرده است. بعد از مراجعت به ایران در سال ١٩١٤ به خدمت وزارت معارف در آمد. نشان (همایون؟) درجه‌ی اول (از جنس نقره با آب‌کاری؟) طلا دریافت کرد و در سال ۱۹۱۸ به لقب عمادالملک ملقب شد. چندی سمت رئیس دفتر مجلس شورای عالی معارف و سپس رئیس دارالتالیف در دارالترجمه‌ی وزارت معارف بود. نیّرالملک در سال ۱۹۲۱ شمسی وی را به جای میرزا احمدخان سعیدی به مدیر کل وزارت معارف برگزید. در سال ۱۹۲۶ به ریاست معارف آزربایجان فرستاده شد. در خرداد ۱۹۳۳ پس از این که میرزا یحیی خان اعتمادالدوله قاراگؤزلو از کار وزارت معارف کنار رفت، کفالت و سرپرستی این وزارت‌خانه به محسنی سپرده شد و وی شصت و پنجمین وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه‌ی ایران گشت. اما دوران این کفالت و وزارت طولانی نه‌بود. پس از مدتی معزول و به ریاست بیمه برگزیده شد. محسنی در اواخر عمر دوچار بیماری پوستی شد و در تهران درگذشت.

۲-در طول تاریخ همواره «کشمکش تورک و تاجیک»، در گذشته‌ی دور به شکل «جنگ توران و ایران»، در دوره‌ی دولت قیزیل‌باشیه (صوُفَویه) به شکل «جدال قیزیل‌باش و تاجیک»، در اوائل دوره‌ی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی - عراقستانی» و با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس» وجود داشته است. در عرصه‌ی سیاسی تفوق در این نبرد با تورکان بود. اساسا بدین سبب که حاکمیت سیاسی و سلطنت و اوردو تحت کونترول آن‌ها قرار داشت. اما در عرصه‌ی فرهنگ در درازمدت برنده‌ی قطعی تاجیک‌ها - فارس‌ها بودند. زیرا قاطبه‌ی نخبه‌گان تورک به دلائل گوناگون نه به زبان خود، بلکه به زبان تاجیکی - دری و یا فارسی بعدی می‌نوشتند و بدین طریق در عمل راه فارس‌سازی خود و توده‌ی تورک را گشوده و هموار می‌ساختند. در دوران مودرنتیه با تاسیس دولت تورک قاجار کشمکش ازلی تورک - فارس عیان‌تر و علنی‌تر شد. در دوره‌ی حاکمان تورک‌گرای این سلسله چون آغامحمد خان، محمد شاه غازی، حاجی میرزه آقاسی و عباس میرزا، هنوز تفوق سیاسی در دست تورکان بود. اما بعد از قتل امیرکبیر تورک‌گرا با توطئه‌های مهد علیای فارس‌گرا و تصمیم قطعی دو امپراتوری استعمارگر بریتانیا و روسیه دائر به پایان دادن به حاکمیت تورک و تاسیس دولت فارس «ایرانی‌نژاد» در ایران، وضعیت به طور ریشه‌ای بر له فارس‌ها و فارس‌گرایان تغییر یافت و صعود ایشان در نردبان اقتدار سیاسی شتاب گرفت.

ظهور حرکت فارس‌گرای مشروطیت در تورک‌ایلی و گسترش آن به دیگر مناطق ملی ایران آخرین میخ‌ها را بر تابوت حاکمیت سیاسی تورک بر ایران زد و باعث تصفیه‌ی عنصر تورک از دربار و عالی‌ترین سطوح بروکراسی دولت قاجار - به جز شاه و پیرامونیان اندک وی - شد. هرچند قسمتی از توده‌ی تورک بی‌خبر از همه چیز که در این حرکت شرکت کرده بود، صرفا خواستار تجدد، اصلاحات، قانون‌مداری، حریت، عدالت، مساوات و .... بود، اما مدیریت حرکت مشروطیت کاملا در دست عناصر و مراکز ضد تورک قرار داشت و آن‌ها هم هدفی جز ساقط کردن سلسله‌ی تورک قاجار و در مقیاس تاریخی شکست دادن حریف تورک در جنگ تاریخی ایران و توران را دنبال نه‌می‌کردند.

۳- با تاسیس انجمن‌های معارف تهران و تبریز در ١٨٩٨-١٩٠٠ و آغاز جنبش ضد تورک مشروطیت، حاکمان جدید فارس‌گرا نوک حمله‌ی خود بر علیه تورکان را به سوی زبان تورکی متوجه ساختند و ریشه‌کن کردن زبان تورکی از طریق ممنوع ساختن تحصیل به زبان تورکی و به حاشیه راندن آن از عرصه‌ی مکتوب و دولت و ارتش، به موازات تحمیل زبان فارسی را به شعار حرکت مشروطه‌ و سیاست رسمی دولت مودرن ایران تبدیل نمودند. در پاسخ به ممنوع ساختن زبان تورکی در نظام تحصیلی، مقاومت‌های کم‌صدا و ضعیف و غیر مستمری از سوی تعداد بسیار اندکی از نخبه‌گان تورک از جمله مظفرالدین شاه ابراز شد، اما اکثریت مطلق نخبه‌گان تورک مانقورت و گؤزقامان به ویژه رهبران تورک مشروطه‌طلب در مرکز و شرق آزربایجان، آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و چپ‌های ایرانی آن دوره در تبریز و اردبیل، نه تنها موافق و پشتیبان سیاست تورکی‌زدائی در آزربایجان و دیگر مناطق تورک‌نشین بودند، بلکه خود از طراحان و تئوریسین‌های این سیاست‌ها هم به شمار می‌رفتند.

در ادامه‌ی این روند سه سال پس از کودتای ١٩٢٠ رضا خان یعنی از سال ١٩٢٣ سیاست نسل‌کشی زبانی و سرکوب زبان تورکی به سیاست علنی دولت ایران تبدیل گشت. این سیاست در اساس توسط نظارت معارف، علاوه بر ممنوع ساختن تعلیم و تعلم تورکی، در شکل ممنوع کردن تکلم و مراوده به زبان تورکی در مدارس، ممنوعیت چاپ و نشر و به ویژه ورود و قرائت هر گونه تورکی مکتوب اعم از نشریه و کتاب از عوثمان‌لی و قفقاز، ناتوان گردانیدن تورک‌ها از تورکی‌نویسی و تورک‌خوانی، گسترش مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین و ایجاد مدارس فارسی‌زبان برای دختران و بزرگ‌سالان تورک .... اجرا می‌گشت. (از آنجائی که وظیفه‌ی اصلی «نظارت معارف» بعد از مشروطیت، فارس‌سازی تورک‌ها و ریشه‌کن کردن زبان تورکی از ایران و تورک‌ایلی بود، مناسبتر خواهد بود نظارت معارف را «وزارت فارس‌سازی» نامید).

۴- در دوره‌ی حاکمیت رضا شاه، فارس‌سازی تورکان و مخصوصا نسل‌کشی زبانی تورکی در تورک‌ایلی در راس اهداف استراتژیک دولت ایران بود و عاجلیت تمام داشت. به همین سبب علاوه بر والیان آزربایجان، روسای اداره‌ی معارف آزربایجان هم از میان فاناتیک‌ترین و به لحاظ انسانی - اخلاقی نازل‌ترین عناصر ضد تورک اغلب فارس که کینه و نفرتی عمیق از زبان و هویت و فرهنگ تورک داشتند انتخاب می‌شدند. از نمونه‌های مشهور این گونه افراد که یاد هر کدام با یک نوآوری نژادپرستانه‌ی ضد تورک در حافظه‌ی تاریخ ثبت شده است «عبدالله مستوفی» والی آزربایجان که سرشماری تبریز را خرشماری خوانده است و «حسن ذوقی» رئیس معارف آزربایجان بین ۱۹۴۰-۱۹۳۷ که صندوق‌های جریمه برای تکلم به زبان تورکی در مدارس را باب کرده است می‌باشند. (بعضا تورک‌های ایران‌گرا و پان‌ایرانیست معتقد به «توحید لسانی» یعنی فارس‌زبان کردن تورک‌ها، مانند محمدعلی تربیت هم به این مقام منصوب شده اند[1]).

۵-در منابع دیگری هم به تورک‌ستیزی احمد محسنی اشاراتی شده است. از جمله م. ع. فرزانه در نوشته‌ای بنام «چشم‌انداز انسانی و دموکراتیک‌گونه‌ی معلم و مربی اشکان اویشن در برخورد با مسئله‌ی هم‌بسته‌گی و الفت ملی» روایتی نقل می‌کند که در آن محسنی تکلم به فارسی را معادل حرف زدن مثل آدم (و در نتیجه تکلم به تورکی را معادل حرف زدن مثل غیر آدم و یا حیوان) شمرده است [متن به لحاظ املایی ائدیت شد]: «محسنی در راستای مبارزه با زبان تورکی علاقه‌ی شدیدی به تشکیل کونفرانس‌ها و مجالس دید و بازدید داشت و در این باره آن چنان قاطع و سخت‌گیر بود که یک بار دستور داد علی منصور استان‌دار وقت را که تاخیر ورود داشت به مجلس سخن‌رانی راه نه‌دهند. اداره‌ی فرهنگ یک قهوه‌چی شوخ و خوش‌برخورد به نام آقا مش حسین داشت که اغلب فرهنگیان او را دوست داشتند و سر به سرش می‌گذاشتند. در یکی از اعیاد نوروز که محسنی طبق رسم همه‌ساله در تالار آئینه، فرهنگیان را افتخار شرف‌یابی و عرض تبریک داده بود، آقا مش حسین سینی چائی را در تالار می‌گرداند و طبق معمول به یکی متلک می‌گفت و از آن یکی متلک می‌شنود. و البته همه‌ی این به‌گومه‌گوها به تورکی انجام می‌شد. محسنی که مش حسین را زیر نظر داشت، یک دفعه با صدای بلند، به طوری که حاضران اجلاس همه به‌شنوند،‌ می‌گوید: حسین، پسر تو این همه سال این‌جا هستی، چهار کلمه فارسی یاد نه‌گرفتی که مثل آدم حرف به‌زنی؟ سکوتی بر جلسه مسلط می‌شود و لحظه‌ای بعد آقا مش حسین سینی به دست و تبسم ملیح در گوشه‌ی لب با صدای رسا می‌گوید: حضرت اشرف بشقین ها، خیلی بشقین ها‌ (یعنی به بخشین ها) شما چند سال است این‌جا تشریف داری و خودتان هم ماشاالله، ماشاالله دوقتور پروفسور هستی، چهار کلمه تورکی یاد نه‌گرفتی که مثل آدم حرف به‌زنی، من با این گرفتاری و پریشان خیالی چطور می‌توانم فارسی یاد به‌گیرم؟!» این روایت بسیار عبرت‌آموز است، چرا که نشان می‌دهد در دوره‌ی رضا شاه هیچ مقاومت سازمان یافته و جدی از طرف نخبه‌گان و روشن‌فکران و سیاسیون تورک بر علیه نسل‌کشی زبانی و ملی تورک در ایران وجود نه‌داشت. تنها مقاومت موجود، اعتراضات پراکنده‌ی مردم ساده‌دل و عامی تورک مانند مش حسین در قالب شوخی و ... بود که طبیعتا بی اثر و نامانده‌گار بودند.

۶- کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» منبع جمله‌ی منسوب به احمد محسنی را مقاله‌ی «پیام به پیشه‌وری» به قلم نوشاد چاپ شده در روزنامه‌ی کیهان، شماره‌ی ۸۶۳، مورخه‌ی ۲۶ر۱۰ر۱۳۲۴ ذکر می‌کند «نوشاد» مذکور، «عبدالرحمن فرامرزی» از موسسین روزنامه‌ی کیهان چاپ تهران است. مقاله‌ی «پیام به پیشه‌وری» بعدها در ترکیب ۱۴۵ نوشته از وی در کتابی به نام «استاد فرامرزی و قضیه‌ی آزربایجان» دوباره منتشر شده است (دست‌رسی به مقاله و کتاب مذکور میسر نه‌شد). عبدالرحمن فرامزی علی رغم آن که به لحاظ ملیت یک لار و به لحاظ مذهبی یک سنّی (و نه فارس و شیعه) بود، با این‌همه یک فارس‌گرای افراطی و نژادپرست ایرانی و تورک‌ستیز تمام عیار، به عبارت دیگر یک مانقورت لار بود. وی در لزوم ریشه‌کن کردن و از بین بردن زبان‌های غیر فارسی از ایران، از جمله زبان مادری و ملی خود لاری، و خیانت بودن تکلم به زبان‌های غیر فارسی چنین می‌نویسد: «نگارنده‌ی این سطور خود دارای یک لهجه‌ی محلی هستم که مردم مرکز یا سایر شهرستان‌های ایران آن را نه‌خواهند فهمید. آن لهجه لارستانی است. ولی اگر امروز کسی با زبان لاری ورقه‌ای چاپ کند او را خائن می‌دانم! اتفاقا وقتی هم مقاله‌ای در این موضوع نوشته و پیش‌نهاد کرده بودم که مردم باسواد و روشن‌فکر هر شهرستان یا ناحیه‌ای به‌کوشند زبان‌های محلی را از بین برده و حتی در خانواده‌ی خود نیز با زبان مرکزی یا فصیح صحبت کنند… بزرگ‌ترین شیرازه‌ی وحدت یک ملت، وحدت زبان آن ملت است و کسانی که در نقاط دوردست کشور از ضعف حکومت مرکزی استفاده کرده، برای اجرای هوای نفس یا گول زدن مردم بی‌سواد دست به چنین کاری می‌زنند، به‌دانند که به خود و خانواده‌ی خود، به افتخارات آباء و اجداد و به عظمت کشور خویش خیانت می‌کنند».

۷- مدارج علمی و لیاقت‌های بوروکراتیک احمد محسنی مساله‌دار هستند. معلوم نیست فراگیری طب در تهران که وی با ادعا و استناد به آن در تهران طبابت می‌کرد در یک موسسه‌ی صلاحیت‌دار و با دریافت پایان‌نامه و درجه‌ی دوکتورای پزشکی بوده و یا او یک حکیم تجربی بدون تحصیلات رسمی شمرده می‌شده است. این امر که وی گویا پس از تکمیل و اتمام تحصیلات پزشکی در لندن و پاریس و بازگشت به ایران به کار طبابت نه‌پرداخت هم این شبهه را تقویت می‌کند که تحصیلات پزشکی وی کلا مساله‌دار بوده، و شاید دارای پایان‌نامه و درجه‌ی دوکتورای پزشکی هم نه‌بوده است.

ظاهرا ترقی محسنی در دستگاه بوروکراسی دولتی هم نه بر اساس شایسته‌سالاری و لیاقت، بلکه به سبب روابط شخصی و یا به اصطلاح پارتی‌بازی بوده است. عزل سریع وی از مقام وزارت معارف هم می‌تواند موید ناشایسته‌گی اداری وی باشد. احمد محسنی خواهر میرزا سلیمان ‌خان میکده را به همسری برگزیده بود و چون او از افراد صاحب نفوذ بود موجبات ترقی محسنی را فراهم آورد. میرزا سلیمان ‌خان میکده از جمله رجال سیاسی عصر مشروطه بود و با ملک المتکلمین، یکی دیگر از رهبران فراماسون و ازلی‌مذهب مشروطیت و عضو ارشد و سخن‌گوی انجمن ضد تورک آزربایجان تهران دوستی داشت. دختر او با مهدی ملک‌زاده، پسر ملک المتکلمین ازدواج کرده بود. جلسات انجمن سری باغ میکده که در راستای ساقط کردن دولت تورک قاجار فعالیت می‌نمود، در باغ شخصی میرزا سلیمان‌ خان میکده تشکیل می‌شد. اعضاء انجمن باغ میکده اغلب ماسون و ازلی بودند و تاثیرات مهمی در اوضاع سیاسی دوران قاجار و مدیریت حرکت مشروطیت داشتند. میرزا سلیمان‌ خان میکده مانند اغلب رهبران مشروطه‌طلب پس از ساقط کردن دولت تورک قاجار به رژیم پهلوی پیوست و نماینده‌ی نایین در سومین دوره‌ی مجلس شورای ملی شد.

۸- گفته‌های محسنی به عنوان رئیس اداره‌ی معارف در باره‌ی افسار زدن به کودکان تورک و بستن آن‌ها به آخور، و فارسی را زبان آدم و در نتیجه تورکی‌گوئی تورکان را عملی مغایر با آدمیت نامیدن، بسیار فراتر از دریده‌گی و شوونیسم زبانی، بلکه مصداق ادبیات نفرت و نژادپرستی سیستماتیک و نهادینه‌؛ و اقدامات و اجراییات وی به ویژه در توسعه‌ی مدارس فارسی‌زبان در تورک‌ایلی و دیگر مناطق تورک‌نشین، به موازات ممنوع ساختن تحصیل و تعلیم و تعلم به زبان تورکی، مصداق جرم و جنایت نسل‌کشی زبانی و نسل‌کشی بر علیه ملت تورک است. آنچه یک مدرسه در مناطق تورک‌نشین را تبدیل به آخور می‌کند، نه سخن گفتن کودکان تورک و یا تعلیم و تعلم به زبان خودشان تورکی در آن، بلکه تحمیل زبان فارسی و تعلیم و تعلم به آن زبان بیگانه و استعماری در آن مدارس است.

در ایران اسناد و منابع تاریخی مربوط به سیاست نژادپرستانه و جانیانه و استعماری نسل‌کشی زبانی تورک منتشر نه‌می‌شوند. در منابع فارسی، مثلا در بیوگرافی احمد محسنی نیز اشاراتی به جنایات فرهنگی او و مقامات دیگر بر علیه ملت تورک نه‌می‌گردد. و در عوض ایشان به عنوان یک فرهنگی و فرهیخته ستوده می‌شوند. این رفتارها نخبه‌گان فارس را تاریخا مسئول، و شریک جرم در جنایت نسل‌کشی زبانی و نسل‌کشی بر علیه ملت تورک در ایران می‌کند.

در میان تورک‌ها هم مانقورت‌ها و گؤزقامان‌هایی پیدا می‌شوند که نسل‌کشی زبانی بر علیه ملت تورک توسط مدارس فارسی‌زبان و نظارت معارف - وزارت فرهنگ را توسعه‌ی فرهنگ و خدمت به این آب و خاک و زحمت در امر پیش‌رفت امور فرهنگی این سامان می‌دانند. چنان چه شخصی بنام محمدعلی زینی از تبریز در یادداشت‌های فرهنگی خود ادعا می‌کند «رؤسای فرهنگ آزربایجان به این آب و خاک خدمت نموده و زحمات زیادی در پیش‌رفت امور فرهنگی این سامان تقبل نموده‌اند». و یا عبدالعلی کارنگ، باز هم از تبریز می‌گوید «مرحوم دوکتور احمد خان محسنی مامور سرپرستی و تنظیم تشکیلات معارف آزربایجان، مردی دانش‌پرور و هنردوست بود».

اساسا بدون وجود طیف بسیار وسیع و انبوه از نخبه‌گان مانقورت و گؤزقامان خائن تورک به ویژه در مرکز آزربایجان (تربیت، فیوضات، امیرخیزی، غنی زاده، شفق، ....)، غیر ممکن بود که دولت ایران موفق به برچیدن نظام تحصیلی تورک و گسترش مدارس فارسی‌زبان در تورک‌ایلی و دیگر مناطق تورک شود. در نهایت آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان استالینیست که حرکت مشروطیت و جنبش آزادی ستان که مدیریتشان در دست عناصر و مراکز و محافل ضد تورک بود را حرکات ملی، و رهبران و اشتراک کننده‌گان علنا ضد تورک و یا فاقد شعور ملی تورک آن‌ها را به صورت قهرمانان ملی آزربایجان تقدیم می‌نمایند، به زبانی ساده دروغ می‌گویند و به ملت تورک خیانت می‌کنند.

۹-در باره‌ی نام دوغدوآباد: «سایت علمی دانشجویان ایران» با جهشی چندین هزار ساله به عقب، «دوغدو» در نام روستای دوغدوآباد محل تولد احمد محسنی، از توابع بخش شادمهر شهرستان محولات در استان خراسان رضوی را محرف «دوغذو» نام مادر شخصیت افسانه‌ای زرتشت دانسته ‌است. اما این نام احتمالا تورکی است. تغییر آن توسط دولت به دوغ آباد (و نام عربی ناحیه‌ی محولات به مه ولات) هم احتمال تورکی بودن آن را تقویت می‌کند. زیرا دولت ایران اصولا اسامی جوغرافیایی فارسی – ایرانیک را تغییر نه‌می‌دهد.

نام تورکی دوغدو به معنی زاد معمولا در اسامی مرکب به‌کار می‌رود: آغ‌دوغدو، اه‌ردوغدو، گون‌دوغدو، تان‌دوغدو، تورک‌دوغدو، اؤزدوغدو، اؤگ‌دوغدو، .... در کتاب قوتادقوبیلیگ به زبان تورکی خاقانی، در نام سه تن از چهار شخصیت اصلی که ممثل چهار مفهوم آتی در یک دولت ایده‌ال هستند، جزء دوغدو وجود دارد: گون‌دوغدو (عدالت، پادشاه)، آغ‌دوغدو (دولت، وزیر)، اؤگ‌دوغدو (عقل، پسر وزیر)، اؤگ‌دورموش (قناعت، برادر وزیر). خراسان در قلمروی دولت قاراخان‌لی قرار داشت. در میان شخصیت‌های تاریخی تورک نیز به نام‌هائی شامل دوغدو برخورد می‌شود. از جمله «آی‌دوغدو بیگ» (مرگ ۲۷ تموز ۱۳۰۲)، نام برادرزاده‌ی اوتمان (عثمان) غازی (فرزند گوندوز بیگ) موسس بیگ‌لیک عوثمان‌لی در آناتولی و «گون‌دوغدو» نام یکی از چهار فرزند سلیمان شاه (فوت ۱۲۲۷)، پدربرزگ اوتمان (عثمان) غازی، موسس امپراتوری عوثمان‌لی. دوغدو در نام‌گذاری اجرام آسمانی هم استفاده شده است. مانند قویروق دوغدو (قویروق دوغان، ستاره‌ی سهیل)[2]. نام دوغدو در اسامی مکان نیز، برگرفته از نام شخصیت‌های مربوط به آن مکان، دیده می‌شود. به عنوان نمونه در شهرستان چاراویماق - استان آزربایجان شرقی – نام یکی از مراتع و مزارع روستای نبی صوْفوُ، «گون‌دوغدو» است. به احتمال بسیار نام روستای دوغدو آباد هم برگرفته از نام یک شخص و بزرگ تورک به اسم دوغدو است.

بعید نیست اهالی فعلا تاجیک‌زبان روستای دوغدوآباد ، مانند نقاط بسیار دیگر در خراسان، اصلا تورکان و عرب‌های بعدها تاجیک‌زبان شده باشند. چنانچه در لهجه‌ی تاجیکی-دری روستای دوغدوآباد امروز هم کلمات تورکی بسیاری وجود دارد. از جمله: شوش (شیش و یا شوش تورکی، شاخه‌های نازک)، چقو (چاقی تورکی، چاقو)، تلوم (تولوم تورکی، مُشکی که در آن ماست می‌زنند تا کره از آن جدا شود)، قیماق (قایماق تورکی، سر شیر)، قوروت (کشک)، خامه (مفرّس قایماق تورکی، شیر خیلی پر چرب)، تکَه – تکَ (ته‌که‌ی تورکی، بز نر که اغلب پیش‌روی گله است)، قُچ (قوچ تورکی)، تقلی (توغلوی تورکی، برّه‌ی مادّه)، شیشک (شیشه‌ک تورکی، برّه‌ی نر)، چَووش (چه‌پیش تورکی، بزغاله‌ی نر)، سرُغ (ساریق تورکی، پارچه یا دستمالی که در آن چیزی مثل مواد غذایی گذاشته و مورد استفاده‌ای مثل ساک دارد)، ....


[1] از خیانت‌های محمدعلی تربیت تبریزی

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/05/blog-post_31.html

[2] تاریخ و فرهنگ خوی History & Culture of Khoy August 6, 2019

قویروق دوغدو Quyryq doğdu: از قدیم هرگاه به نیمه مردادماه (میانه تابستان) می‌رسیم کهنسالان خانواده می‌گویند که «بوگون قویروق دوغدو» و گاهی نیز به شکل «قویروق دوندو» و «قویروق دولدو» بیان می‌شود. و منظورشان این است که از این به بعد دیگر شاخ گرمای تابستان شکسته شده و به تدریج هوا سرد خواهد شد. حتی اعتقاد دارند که در این موقع از سال هوا کمی خنک‌تر می شود و بارانی هم می‌بارد. درباره ریشه این باور نظرات مختلفی ارائه شده اما آنچه که به نظر صحیح می‌رسد آن است که «قویروق» نام ستاره یا صور فلکی در آسمان است که پدیدار شدن آن بر صفحه آسمان ندای نصف شدن تابستان و خنکی هوا را می‌دهد. یکی از معانی "دوغماق" در ترکی طلوع و پدیدار شدن است. میرزامهدی خان استرآبادی، دانشمند و ادیب دوره افشاری، نیز در کتاب ارزشمند سنگلاخ همین نظر را بیان داشته‌ و قویروق را نام ستاره دانسته و گفته که مردم آزربایجان و ماوراءالنهر در اواسط تابستان می‌گویند: قویروق دوغدو.

منابع:

نقش سیاست‌های ﻓرهنگی دوره‌ی رضاﺷاه در وضعیت آﻣوزش و ﭘرورش ﺗبریز. جلیل نائبیان، ﻣﺤرم قلی‌زاده، جستارهای ﺗاریخی، فاطمه اورجی نیک‌آبادی. مدارس دخترانه‌ی تبریز.

http://solanzh.blogfa.com/post-212.aspx

ﭘﮋوهش‌گاه ﻋلوم انسانی و ﻣﻄالعات ﻓرهنگی. سال اول، ﺷﻤاره‌ی دوم، ۱۳۸۹ ﭘاییز و زﻣستان، ﺻﺺ ۱۱۸ ۹۵

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/70813890206.pdf

گذشته چراغ راه آینده است. پژوهش گروهی: جامی، چاپ دوم، ۱۳۶۲. صفحه‌ی ۲۷۲

زبان مطبوعات، به قلم عبدالرحمن فرامرزی، به کوشش رحیم سعیدی، انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۹، صفحه‌ی ۹۵-۹۴.

یادداشت‌های فرهنگی محمدعلی زینی در تبریز. تعلیقه و حواشی: هادی هاشمیان

http://www.ensani.ir/storage/Files/20101204143038-0%20(66).pdf

م. ع. فرزانه. چشم‌انداز انسانی و دموکراتیک‌گونه‌ی معلم و مربی اشکان اویشن در برخورد با مسئله‌ی هم‌بسته‌گی و الفت ملی

http://www.varliginsesi.com/vs05/vs0506.htm

روستاهای ایران. چهره‌های ماندگار خراسان رضوی - احمدعمادالملک محسنی دوغدو آبادی

http://www.iranvillage.ir/modules.php?name=Forums&file=printview&t=630&start=0

در باره‌ی دوغ آباد چه می‌دانید؟

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=106540

یغمایی، اقبال؛ دوکتور احمد خان عمادالملک محسنی سی و سومین وزیر (کفیل) معارف و اوقاف. ماه‌نامه‌ی آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)، فروردین ۱۳۵۳ - شماره ۷۵

باقر عاملی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۳ از کاف تا ی. ۱۰۴ – زندگی‌نامه‌ی دوکتور احمد محسنی (عماد الملک) ۱۶۱۷ تا ۱۶۱۸

 تاسیس اداره‌ی معارف اورمیه

http://azurmia.blogfa.com/9004.aspx

تاریخ‌چه‌ی مدرسه در شهرستان جولفا (جلفا)

http://gargarian.blogfa.com/post-90.aspx

تحميل زبان فارسی به تورک‌ها:

دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html

اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html

زدن افسار اولاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف بزنند

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_9.html

تکلم به لهجه‌ی اجنبی تورکی اکیداً ممنوع است. با زبان شیرین فارسی صحبت کنید!

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_4.html

یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_30.html

خانم معلم و صندوق جریمه‌ی تکلم به زبان تورکی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html

جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html

قومیت‌گرائی افراطی فارسی و مراسم کتاب‌سوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html

رابینو: روستائیان همدان تورک‌اند و کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند.

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_13.html

دانش‌آموزان تورک کوریجان - کبود راهنگ - همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_28.html

بخش‌نامه‌ی اداره‌ی فرهنگ آزربایجان برای رایج ساختن نام و هویت قومی آذری و آذربایجانی به جای تورک

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_12.html

نسل‌کشی زبانی تورکی در ايران:

مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html

سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html

هویت‌پروری و برابری‌خواهی ملی تورک، مبارزه‌ای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html

ناسیونالیست‌های افراطی فارس و پان‌ایرانیست‌ها، از چپ و راست و بنیادگرا و ... نازیست‌های ایران و خاورمیانه‌اند.

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post.html

کانون مبارزه با نژادپرستی و تورک‌ستیزی در ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_10.html

نه‌‌ای به آن چشمهای مهربان و پر اومید

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_35.html

آقای آیت الله، شما چرا تورکی یاد نگرفته‌اید؟!

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_28.html

اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئله‌ی خط و زبان تورکی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_14.html

مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post.html

تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_23.html

بهار تورکی‌زبانان ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post.html

No comments:

Post a Comment