شاه اسماعیل دوم، پادشاه سنّی خاندان صفوی
و نواندیش دینی تورک
مئهران باهارلی
شاه اسماعیل دوّم، دوّمین پسر شاه تهماسب یکم، سوّمین شاه دولت قیزیلباشیه که به مدت یک سال و شش ماه و بیست و دو روز سلطنت کرد، شخصیّتی منحصر به فرد در میان سلاطین خاندان صفوی است. وی سیاستهایی را به اجرا گذاشت و به اصلاحاتی دست زد که در تضاد کامل با اهداف و برنامههای موسّس سلسلهی قیزیلباشیه شاه اسماعیل اول (سنّیستیزی، ماشهگی برای سیاستهای صلیبی) و شاه تهماسب اول (بنیادگرایی شیعهی امامی فارسی - عربی) بود و موازنهی محوری سیاست مذهبی که آن دو نهادینه کرده بودند را تماماً برهم زد. سیاستها و اصلاحاتی از قبیل تساهل دینی و مسامحه نسبت به عقاید مذهب سنّیگری، طرفداری و حمایت از اهل تسنّن، مخالفت با اساس و احکام شیعهی امامی فارسی - عربی، تضعیف و تضییق طبقهی روحانیون شیعهی امامی فارس (تاجیکهای سابق) و حذف آنها از مصادر تصمیمگیری، ... شاه اسماعیل دوّم برای خاموش ساختن آتش سیاست دشمنی با اهل سنّت و برادرکشی بین تورک که از دورهی شیخ حیدر و مخصوصاً شاه اسماعیل اوّل باب و باعث فرار و مهاجرت بسیاری از نخبهگان و هنرمندان و دانشمندان و روحانیون و تودهی سنّی تورک و غیر تورک و تورکمانان به قلمروی عوثمانلی و سرزمین هندوستان شده بود، صادقانه تلاش و پافشاری کرد.
سیاستها و اصلاحات مذهبی تابوشکنانه و زیرو رو کنندهی شاه اسماعیل دوم، وی را علاوه بر مصلح، به یک آزاداندیش دینی و پیشگام در نواندیشی اسلامی تورک هم تبدیل میکند. هر چند جامعهی آن روز ایران ظرفیت این گونه اقدامات را نداشت، اما دویست سال بعد نادرشاه افشار، تمام اقدامات و اصلاحات و سیاستهای مذهبی شاه اسماعیل دوم را با افزودن مواد و مواردی جدید به آنها به عنوان موضع رسمی دولت تورک افشاری قبول و اخذ کرد و به طور گستردهتر و اصولیتر و نهادینهتر و متکاملتر و در سطحی عالیتر ادامه داد. حیات و عاقبت شاه اسماعیل دوم علاوه بر آزاداندیشی دینی - نواندیشی اسلامی تورک، از جهات تلاش برای از بین بردن شیعهی امامی و تضعیف طبقهی روحانیون شیعه، رواج دوبارهی تسنّن، سفّاکی و خونریزی، همچنین به قتل رسیدن توسط امرای قیزیلباش در نتیجهی دسیسهی روحانیون شیعی، شباهت بسیار به نادرشاه افشار دارد.
شاه اسماعیل دوم، متوّلد ١٥٣٣-١٥٣٤، مادر وی سولطانیم (سلطانم) دختر موسی بیک (و یا عیسی بیک) سلطان از امرای طایفهی تورکمان موصلو است. (موصلو از طوایف بزرگ و قدیمی تورکمان داخل در اتحادیهی قبایل تورک آققویونلو، ساکن ناحیهی دیاربکر در تورکمانیا، جنوب شرقی آناتولی بود). وی در ١٤ سالهگی حاکم شیروان (لالای وی گؤکچه سولطان قاجار) شد. توسط پدرش شاه تهماسب اول در ٢٤ سالهگی به زندان افتاد و حدود بیست سال در قلعهی قهقهه (قاهقاه قالاسی) در ۸۵ کیلومتری شمال شرقی شهرستان پیشکین (مشکین شهر) در استان اردبیل فعلی به حبس گذراند. پس از مرگ شاه تهماسب اول، به دنبال مجادلهای خونین و به کومک خواهر خود شخصیت ملی تورک پریخان بیگیم در سال ١٥٦٧ بر تخت سلطنت دولت تورک قیزیلباشیه نشست. در سن ۴۳ سالهگی به سبب گرایش به تسنّن و اصلاحات مذهبی بنیان برانداز و منقلب کنندهاش و دلائل دیگر، توسط سرداران قیزیلباش با زهر مسموم شد و به قتل رسید.
در این نوشته به کلیات اصلاحات و سیاستهای مذهبی شاه اسماعیل دوم اشاره کردهام.
طریقت صفویه – اردبیلیه- حیدریه و دولت تورک قیزیلباشیه: طریقت سنّی شافعی «صفویه» و یا «اردبیلیه» (وابسته به طریقت سنی «سهروردیه»)، در دورهی شیخ شاه سولطان ابراهیم (١٤٢٧-١٤٤٧) تحت تاثیر علویان – بکتاشیان تورک آناتولی به یک طریقت علوی (غلات دوازده امامی از اسلام متصوفه - هترودوکس) و در دورهی شیخ حیدر (١٤٦٩-١٤٨٨) به طریقت ضد سنّی «حیدریه» تبدیل شد[1]. در دورهی شاه اسماعیل اول، این طریقت علوی در نتیجهی تربیت و مغزشویی او در دوران کودکی و نوجوانیاش توسط کلیسای ارمنی در جزیرهی آختامار دریاچهی وان، به لحاظ سیاسی به شدت ضد عوثمانلی و ضد تورکمان گشت. در این مرحله این طریقت و یا مذهب از علویگری تورک، «قیزیلباشیه» نامیده شد. (دیگر علویان تورکمان و یا غلات تورک در تورکایلی و جنوب شرق آناتولی که خارج از تاثیر کلیسای ارمنی باقیمانده، و ضد سنّی، ضد تورکمان و ضد عوثمانلی نشده بودند در این برهه عموماً «قاراقویونلو» نامیده میشدند). در سال ١٥٠٢ شاه اسماعیل اول به عنوان مرشد کامل طریقت علوی قیزیلباشیه به یاری طوائف تورک قیزیلباش آناتولی و سوریه و عراق، دولت قیزیلباشیه را تاسیس کرد.
سه سیاست کلان ضد تورک شاه اسماعیل اول: در این دوره زبان تورکی، زبان مقدس مذهب قیزیلباشی بود و به طور گسترده و رسمی هم – به سبب وزنهی سنگین قیزیلباشان آناتولی - شام در ساختار دولت و اوردو و احتیاج آنها به نیروی انسانی تورک آناتولی – شام برای تامین کادرهای خود، در نهادهای دولت قیزیلباش از صدر تا ذیل به کار میرفت. علی رغم این امر و علی رغم آن که شاه اسماعیل اول خود نیز به تورکی سخن میگفت و میسرود، از منظر تورکیت وی بانی سه سیاست کلان مهلک ضد تورک با تخریبات ماندگار تاریخی و هویتی و استراتژیک شد:
١- شاه اسماعیل اول به جای رسمی کردن مذهب علویگری تورک، مذهب فارسی – عربی شیعهی امامی را دین و مذهب رسمی خود اعلان کرد و بدین ترتیب به علویان تورک و مذهب علوی تورک خیانت نمود. سپس به منظور تغییر مذهب مردمان قلمروی خود، به قتل عام و کشتار سنّیهای بومی پرداخت. همزمان برای تدوین ایدئولوژی - فقه دینی دولت جدید به واردات خادمان دینی شیعهی دوازده امامی (از اسلام متشرعه - اورتودوکس) از لبنان و عراق و کویت.... اقدام نمود. این سیاستهای مهلک و ضد ملی، به مرور زمان نه تنها باعث تغییر مذهب تورکان سنّی بومی (آغقویونلوها و دیگران)، تورکان مهاجر آناتولیایی بر مذهب علوی قیزیلباشی مهاجرت کرده به ایران، تورکان علوی غیر قیزیلباش (قاراقویونلوها و دیگران)، بلکه فارسها (تاجیکهای غربی) هم به شیعهی امامی گردید.
٢- شاه اسماعیل اول که در دوران کودکی و نوجوانی توسط کلیسای ارمنی مغزشویی و تربیت شده بود، دشمنی با امپراتوری عوثمانلی را از رقابت و جنگ قدرت همیشه موجود در تاریخ بین دول تورک، به عرصهی بنیادگرایی و نفرت مذهبی کشانید و بر این مبنا بر علیه عوثمانلی با دولتهای مسیحی و استعمارگر اوروپایی متحد شد. این سیاست موجب ایجاد خصومت ماندگار و واگرایی عمیق ما بین تورکهای قلمروی قیزیلباش با شرق و غرب جهان تورکیک (تورکستان و عوثمانلی) و دنیای اسلام، تجرید و انزوای آنها از دنیای تورکیک و تبدیل جوغرافیای ایران به سدّی در میانهی شرق و غرب جهان تورکیک و دنیای اسلام گردید، کارکردی که تا به امروز ادامه دارد.
٣- پس از شکست در جنگ چالدران، شاه اسماعیل اول روند نصب مقامات تاجیک به مناصب حساس و عالی دولت قیزیلباشی و تصفیهی مرحله به مرحلهی عنصر تورکمان را آغاز کرد که ادامه و توسعهی این سیاست توسط اخلاف وی منجر به تغییر تدریجی تیپولوژی قومی - ملی دولت تورک قیزیلباشیه و تاجیکسازی آن شد.
شاه تهماسب اول جانشین وی، سه سیاست مخرب مذکور را ادامه داد و علاوتا خود با قبول مذهب شیعهی امامی فارسی - عربی، به روند شیعه - تاجیکسازی تورکان قیزیلباش و سنّی، فورم گرفتن کاست روحانیون شیعی و رخنهی بنیادگرایی اسلامی به جامعه و بدنهی دولت، و تورکمانکُشی در جوغرافیای ایران شتاب داد. شاه عباس اول این روندها، مخصوصاً مزدوری برای صلیبیان، ارمنیپرستی و تورکمانکُشی و قیزیلباشکُشی را به اوج رسانید و علاوتاً به کشتار و پاکسازی سیستماتیک عنصر قیزیلباش و تورک از ساختار دولت و ارتش و دین، و جایگزین کردن عناصر قومی غیر تورک (تاجیک، ارمنی، گورجی، تالش، مازنی، ....) به جای او پرداخت.
پدیدهی شاه اسماعیل دوم به عنوان یک آزاداندیش دینی و نواندیش اسلامی تورک: سومین شاه خاندان صفوی، شاه اسماعیل دوم، در چرخشی صد و هشتاد درجهای به تمام سیاستهای ضد تورک پدر و پدربزرگ خود (شیعهسازی، پاکسازی قیزیلباشها، سنّیستیزی و تورکمانکُشی، همگامی با دول اوروپایی در عوثمانلیستیزی، ....) پایان داد. به مذهب تسنّن گرائید؛ به دشمنی رسمی دولت با اهل سنّت خاتمه داد؛ به تضعیف هر دوی روحانیون شیعهی امامی فارسی و مقامات مذهبی علوی قیزیلباشیه پرداخت؛ عنصر تورک در دولت قیزیلباشیه را تقویت و عنصر تاجیک و گورجی و تالش و مازنی ... را تضعیف کرد؛ از تخاصم و جنگ با دولتهای تورکیک وقت، امپراتوری عوثمانلی و دولت اوزبیک شیبانی و تورکان موغال در هندوستان اجتناب نمود، ....
شاه اسماعیل دوم حاکمی سفّاک و خونریز: علی رغم وجه مثبت و انسانی شاه اسماعیل دوم در عرصهی تسامح دینی و مدارای مذهبی، او عموماً به صورت شخصی سفّاک و خونریز، قسی، بیرحم و تندخو توصیف شده است. هرچند این نیز ذکر شده که شاه اسماعیل دوم بر خلاف شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب یکم، هرگز مردم عادی را قتلعام نمینمود. بلکه قساوت و بیرحمی او متوجه خواص (شاهزادهگان، سران قیزیلباش، بزرگان درباری، روحانیون شیعه و رهبران علوی - صوفیان طریقت صفوی «قیزیلباشیه») بود و عامهی مردم و روستاییان و پیشهوران مورد خشم او قرار نمیگرفتند. وی قوی اندام و دارای مهابت ظاهری بود و طبعی سرکش و جنگجو، شجاع، ماجراجو و بی باک داشت و به همین سبب عوثمانلیها وی را «دهلی اسماعیل» مینامیدند (دهلی به تورکی به معنی بی باک و اهل ریسک است). شاه اسماعیل دوم دلبسته و ماهر در فنون جنگی و نظامی، سواری، تیراندازی و کاربرد سلاحهای دیگر بود و به ویژه از سواری گرفتن از اسبهای وحشی و سرکش که لگام و زین به خود نمیپذیرفتند لذت میبرد.
سلطنت شاه اسماعیل دوم، کشمکش تورک - تاجیک و اقتدار دوبارهی تورکها در مقابل تاجیکها: دوران سلطنت کوتاهمدت شاه اسماعیل دوم، دوران قدرت گرفتن دوبارهی تورکها، و تضعیف موقعیت تاجیکها در دولت قیزیلباشیه است. روندی که عکس آن از دورهی شاه اسماعیل اول آغاز و در دورهی شاه تهماسب اول در جریان بود. بدین شرح که پس از مرگ شاه تهماسب اول، کشمکشی خونین بین امرای طرفدار شاه اسماعیل ثانی و برادر او حیدر میرزا آغاز شد که نهایتاً به قتل دومی منجر گشت. بنا به والتر هینتس[2] در این کشمکش «هواداران اسماعیل [دوم] که بر خلاف هواداران حیدر [میرزا]، ظاهراً خون خالص تورک در رگهای خود دارند تقریباً همه قیزیلباش هستند، یعنی تمام قبایل به استثنای استاجلو [اوْستاجلی]. اما در عوض قبایل استاجلو، شیخاوند، تالش و گورجیان از حیدر جانبداری میکنند. از این میان فقط استاجلوها تورک نژادند». هواداران اسماعیل میرزا عبارت بودند از پریخان بیگیم خواهر وی، حسینقلی خلفا روملو مراد صوفیان (رهبر دینی علویان قیزیلباش) آسیای صغیر، افشارها، تورکمانها، شاملوها، روملوها، قاجارها، ذوالقدرها، به علاوهی شمخال خان و دیگر چرکسها و کوردها، .... هواداران حیدر میرزا عبارت بودند از گورجیها، تالشها، شیخاوند، صدرالدین خان و سید بیگ کمونه روحانیون شیعه از تاجیکهای برجسته، به علاوهی استاجلوها، ....
والتر هینتس این مبارزه را به صورت «مبارزه بین جنگاوران ممتاز تورکنژاد (جناح اسماعیل میرزا) و پیشقراولان قشرهای دهقان - شهرنشین اهالی ایران (جناح حیدر میرزا)» بیان میکند (هر چند شاه اسماعیل دوم هم به کشتار قیزیلباشان پرداخت و در این میان برخی از سران و امرای قیزیلباش که در دورهی پدرش متصدی امور بودند را به قتل رسانید). هینتس کشته شدن حیدر میرزا و به سلطنت رسیدن اسماعیل میرزا را به صورت «امر تاجیکها دوچار شکست شد» توصیف میکند. به گفتهی وی «تاجیکها ناگزیر بهای سنگینی برای شکست خود (از اسماعیل دوم) -که بی ملاحظه خون اهالی تاجیک را میمکید - پرداختند» (صص ٦٨، ٦٧)
اجتناب از جنگافروزی با دولتهای تورکیک: دورهی حاکمیت شاه اسماعیل دوم، دورهی تنشزدائی و ایجاد و حفظ روابط دوستانه با دولتهای تورکیک عصر، امپراتوری عوثمانلی، اوزبیکهای شیبانی و موغالهای هندوستان بود. وی با افراطیگری و خشونتطلبی و دشمنی تعصبآمیز شیعیان (امامیها) و علویان قیزیلباش با سنّیان مقابله کرد و از حادثهآفرینی و ایجاد تشنج در رابطهی دو دولت تورک قیزیلباش و عوثمانلی اجتناب نمود. هیچ عملی علیه قرارداد آماسیا نکرد. در دوران پادشاهی او بین دو دولت عوثمانلی و قیزیلباش هرگز جنگی اتفاق نیفتاد. (هر چند تنش بین دو دولت تورک، به سبب آن که شاه اسماعیل دوم دولت عوثمانلی را حامی و طرفدار برادر مقتولش حیدر میرزا میپنداشت همواره وجود داشت). در راستای همگرایی دوباره با جهان تورکیک، پس از به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم، عبداللهخان حاکم اوزبیک شیبانی، سفیری برای عرض تبریک به قزوین فرستاد. محمدقلی سلطان پسر حاجیمخان اوزبیک والی خوارزم و ایلچیان ابوالخان پسر دین محمدخان حاکم بخشی از خوارزم و اورگنج در جشن تاجگذاری وی شرکت کردند. اکبرشاه سلطان دکن - هندوستان هیئتی را برای عرض تسلیت مرگ شاه تهماسب یکم، و تبریک و تهنیت به مناسبت تاجگذاری شاه اسماعیل دوم همراه با هدایای نفیس به دربار قزوین فرستاد. شاه اسماعیل دوم نیز متقابلا مراتب دوستی و صلحخواهی خود را به سلطان موغال هند تاکید کرد، ....
عدالتپیشهگی: علی رغم خونخواری و سفاکی، بسیاری از منابع بر صفت عدالت شاه اسماعیل دوم تاکید کردهاند[3]. این امر بخشا ناشی از تامین امنیت و مجازات شدید خاطیان، بخشی دیگر ناشی از اصلاحات دادگسترانهی اجتماعی، اداری و مذهبی او و بخش نهایی نتیجهی جلوگیری از تعدیات و ظلم قیزیلباشان علوی و شیعیان امامی بر مردم سنّی است. اسماعیل دوم با مجازات شدید راهزنان امنیت عمومی راهها را تامین کرد. از خوف او، علی رغم آن که در بسیاری از شهرها هنوز حاکمی منصوب نشده بود، احدی جسارت اقدام به دستبرد نداشت. شاه اسماعیل دوم به رفاه عمومی و امنیت مردم توجه داشت. به وزیر و درباریان دستور داد که به امور جزئی و کلّی مردم رسیدهگی و قضایایی را که در بین مردم روی میدهد به سرعت و بر حسب قانون حل و فصل کنند. وی که با رشوه شدیداً مخالف بود از ستم مستوفیان و مأموران مالیاتی به مردم به شدت جلوگیری کرد و در فرمانی امر نمود مقامات از مردم عوارض و حق العمل و رشوه نگیرند: «احدی از تورک و تاجیک به هیچ وجه من الوجوه یک دینار نگیرند و تحفه و سوقات از احدی نگیرند و هر کس سوای مشارٌالیهما یک دینار از کسی بازیافت کند، خواه جماعت مذکوره فوق و خواه نویسندهها و دواتداران و ملازمان ایشان، در ساعت، کیفیت به موقف عرض رسانند که یک دینار را صد دینار از آن کس بازیافت فرمائیم» (نقاوة الاثار). شاه اسماعیل دوم تغییرات اصلاحی گوناگونی در نظام قضاوت و وضع مالیاتها و نهاد وقف به وجود آورد، از جمله دادگاهی برای رسیدهگی به شکایات مالیاتی مردم و کاهش نارضایتی کشاورزان و شهرنشینان متوسط الحال که صلاحیت صدور حکم به طور مستقل در امور اداری و دولتی دست دوم را داشت تشکیل داد. وی برای نیازمندان و تنگدستان احترام ویژهای قائل بود، گاه خود قیمت برخی مایحتاج مردم را و به نفع آنها ارزانتر تعیین میکرد. وی برای جلوگیری از سوء استفاده و دزدی مقامات، شرفخان بدلیسی را مأمور کرد از کلیهی شمشهای طلا و نقره و پولهای نقد و داراییهای شاه تهماسب یکم صورتبرداری کند....
این اقدامات و اصلاحات باعث شد که شاه اسماعیل دوم در میان تودهی مردم محبوبیت فوق العادهای کسب کند. برخی از داستانهای فولکلوریک و آشیقی تورکی با نام شاه اسماعیل، در واقع به خاطرهی شاه اسماعیل دوم و نه شاه اسماعیل اول، آفریده شده است. همچنین ظهور چند اسماعیل دوم و گرد آمدن عدهی کثیری به دور آنها پس از قتل وی، نشانگر حسن شهرت و وجاهت مردمی اوست.
ابیات تورکی در جلوس شاه اسماعیل دوم: شاه اسماعیل دوم احکام مهم را خود با عبارت «هو العادل» امضاء میکرد. تخلص شعری او هم «عادلی» بود. اینهمه نشان میدهد که در نظر شاه اسماعیل دوم، عدالت دارای جایگاهی مهم و محوری در حکمرانی و مشروعیتبخشی به حاکمیت وی بوده است. در یک غزل تورکی - فارسی سرودهی عبدالمومن بن عبدی (علی ابن عبدالمومن بن صدرالدین محمد بن ناصرالدین احمد قوامی شیرازی، از کارگزاران دیوان دولت قیزیلباشیه) هم، شاه اسماعیل دوم به صورت خسروی عادل که سرتاسر آفاق به عدل او آباد شده توصیف میگردد[4]:
غزل تهنیت تشریف آوردن به دولتخانهی مبارک و ایوان سعادت که یک بیت فارسی و یک بیت تورکی (به لهجهی شرقی –جغتایی) گفته شده:
لله الحمد که شاهنشهِ اقلیمِ مراد
پایِ اقبال بر ایوانِ سعادت بنهاد
ائی گؤنکول شُکر ائیله کیم شاهِ کَرَم دولتیدین
فتح قاپیسینا مفتاحِ دعا وئردی گشاد
شاهِ اقلیمستان، خسرویِ عادل که بُوَد
حامییِ اهلِ وفا، ماحییِ اربابِ فساد
جانیلهن باشی آنینگ یولیغه صرف ائیلهمهیهن
بولاماز عالمِ اخلاصدا آثارِ مراد
هست با نصِّ جلی پادشهِ هفت اقلیم
شده سرتاسرِ آفاق به عدلش آباد
رقمِ فتح و ظفر چهکدی قضا شاه آدینا
رقمِ نسخِ ابد تاپدی قامو اهلِ عناد
چو قلم با دو لسان گشته شعوری مداح
صد زبان بهرِ دعایِ تو خدایش بدهاد
Éy gönül şükr éyle kim şâh-i kerem
devletidin
Feth qâpısına miftâh-i dua vérdi güşâd
Cân ilen başı anın yoliğe serf
éylemeyen
Bulamaz âlem-i ixlâsda âsâr-i murad
Reqem-i feth ü zefer çekdi qezâ’ Şâh
adına
Reqem-i
nesx-i ebed tapdı qamu ehl-i inad
ترجمهی ابیات تورکی: ای دل شکر کن که از دولت شاه کَرَم [شاه اسماعیل دوم]، کلید دعا دروازهی فتح را گشود. هر آن که جان و سر را در راه او هزینه نکند، نمیتواند در عالم اخلاص کامیاب شود. تقدیر، فرمان فتح و ظفر را به نام شاه نوشت، و فرمان نابودی ابدی عائد دشمنان لجباز شد[5].
در ابیات یک ترجیعبند طولانی عبدی هم، شاه اسماعیل دوم عدالتکیشی که سایهی عدالت را بر جهان افکند، و در ترجیع آن شاه عادل و مجدد عدل انوشیروان که عالم را از صیت عدل مشهور ساخت خوانده شده است:
ترجیعبند:
«شاهِ عادل»، «عدلِ نوشیروان» به عالم تازه کرد؛
عالمی از «صیتِ عدل» و داد، پر آوازه کرد
از
ابیات دیگر عبدالمومن بن عبدی که شاه اسماعیل دوم در آنها عادل نامیده شده است:
هست
اومّیدم که این «شاهِ عدالتکیش» را،
آفتابِ بخت و دولت دایما رخشنده باد
چون
فکند این شاهِ دین «ظلِ عدالت» بر جهان،
ظلِ این ظلِ خدا، بر فرقِ ما پاینده باد
گرایش به مذهب تسنن: شاه اسماعیل دوم بر خلاف دو پادشاه قبلی، به هنگام جلوس بر تخت سلطنت بر مذهب تسنن، احتمالا حنفی (بنا به سویدی ابوالبرکات، شافعی) بود. گرایش به تسنن و رویگردانی از تشیع، نه به علت عدم وقوف شاه اسماعیل دوم بر آنها، بر عکس نتیجهی آگاهی عمیقاش مخصوصا از تشیع بود. شاه اسماعیل دوم دارای تحصیلات در زمینهی امور دینی بود، در جوانی نزد میر زینالعابدین اجل استرآبادی از روحانیون شیعه قواعد و اصول مذهب شیعه را آموخته بود و در هرات یک مربی سنی مذهب داشت: «آن حضرت [شاه اسماعیل دوم] در امامت جمعه و جماعات و احکام صیام و صلوة و استدامت امر به معروف و نهی از منکرات و رفع بدع و مناهی ید بیضا نمود.» (احمد قمی، خلاصةالتواریخ).
بنا به مینادولی ایتالیایی به نقل از منابع عوثمانلی، شاه اسماعیل دوم در قلعهی قهقهه به مذهب تسنن معتقد شد. وی که زیاد مطالعه میکرد، در سالهای طولانی حبس در قلعهی قهقهه فرصت تفکر در مسالهی مذاهب و اختلافات مذهبی و اصلاحات و تغییرات لازمه در این عرصهها را داشت.
پس از جلوس بر تخت سلطنت، شاه اسماعیل دوم اکثر اوقات خود را با چند تن از خادمان دینی نامدار اهل تسنن مانند میرزا مخدوم شریفی، موللا میرزاجان باغ نوی شیرازی و میر مخدوم لاله سپری میکرد. عدهای این افراد را دارای نقش مهمی در تغییر مذهب شاه اسماعیل دوم به تسنن دانستهاند. میرزا مخدوم شریفى شیرازى، مربی دوران کودکی شاه اسماعیل دوم بود و او «بىاراده و وقوف وی هیچ امرى مقرون را انجام نمیداد».(جنابدی). شاه اسماعیل دوم «در اوائل سلطنت، شغل وزارت را كه بالاترین مناصب است به وى ارزانى داشت و چون میرزاى معزى الیه در مذهب اهل سنت و جماعت قدمى راسخ داشت، حضرت جلیل شاه اسماعیل را مایل به تسنن نمود» (حسینى فسایى). «میرزا مخدوم شریفى شیرازى پس از مرگ شاه اسماعیل دوم به روم رفت و مذهب حنفى آشكار نمود و به همین سبب دربار عوثمانلى به وی منصب قضاى مكه و عراق را داد» (صفا). حبیب الله (ملامیرزا جان) باغ نوى شیرازى یک اشعرى شافعىمذهب و همزنجیر شاه اسماعیل در زندان بود.
سیاست اعتدال و تساهل و تسامح مذهبی: شاه اسماعیل دوم با تنگاندیشی و تعصب در امر مذهب مخالف و طرفدار شیوهی اعتدالی در امر اعتقادات مذهبی بود. وی میخواست بنیانی جدید در دولت و در جامعه ایجاد کند که بر خلاف سنت اجدادش، سنی و شیعه و علوی بتوانند به راحتی و آزادی کامل، در صلح و صفا و بدون زیان رساندن به یکدیگر در کنار هم زندهگی کنند.
مخالفت با شعائر و افراطیگری شیعی و علوی: شاه اسماعیل دوم مذهب تشیع (هر دوی شیعهی امامی متشرعه - فارسی و علوی قیزیلباشی متصوفه - تورکی) را بدعتى در دین اسلام مىشمرد. از همین رو در صدد تقلیل ظواهر مذهبی آن دو در جامعه مخصوصا بدعتهای دینی و زشتکاریهایی که نیا و پدرش رواج داده بودند از قبیل دشمنی با سنیان و لعن ناسزاگویی به مقدسان مذهبی آنان بر آمد. وی مخالف غلو در مورد مقدسات تشیع، خواستار کاهش مبالغات مذهبی شیعی، و حفظ و رعایت حرمت مقدسان مذهبی سنیان از سوی شیعیان امامی و علویان قیزیلباش بود.
ممنوع ساختن لعن و طعن عایشه: شاه اسماعیل دوم لعن فرستادن به عایشه همسر پیامبر اسلام که از مخالفان امام علی بود را ممنوع ساخت. چرا که به اعتقاد وی عایشه همسر پیامبر اسلام و لعن به او، لعن به پیامبر اسلام است. «از اطوار اسماعیل میرزا و سخنانی که در عقاید شیعه در پرده میگفت، مردمان او را در تشیع سست اعتقاد یافته، گمان تسنن به او بردند. سبب مظنهی اول آن بود که در طعن عایشه دغدغه کرده... » (عالم آرای عباسی). در این رابطه روایتی میگوید روزی شاه اسماعیل دوم به «بولقار خلیفه» جانشین «خلفا روملو»ی نابینا شده، که خلیفه الخلفا (بالاترین مقام مذهبی علویان قیزیلباش تورک) بود، گفت «خلیفه، اگر کسی علنا به عیال تو فحش بدهد، این فحش به تو بر میگردد یا نه؟». پس از شنیدن جواب «البته» از او، پرسید «پس چرا مردم زوجهی پیغمبر را لعن میکنند؟»
قدغن کردن لعن و سب سه خلیفهی اول، و ادای احترام به خلفای سهگانه: شاه اسماعیل دوم شدیدا با بی احترامی به مقدسات اهل سنت و لعن و سب و تبرا جستن از خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر و عثمان) و عایشه که توسط جدش شاه اسماعیل اول رایج گشته بود، مخالف بود. وی فرمانی به منظور جلوگیری از لعن خلفا توسط مردم و تبرائیان و در خطبهها و مساجد صادر کرد که طبق آن «هر کس بعد از این لعن بر معاویه و دوستان او کند، سرش را از تن جدا کنند» (فارسنامه ناصری، ص ٢١٥). حتی امر داد تا روزهای جمعه در منابر به خلیفههای سنت و جماعت یعنی ابوبکر و عمر و عثمان ادای احترام و از ایشان به نیکویی سخن گفته شود.
جایزه به رعایت کنندهگان حرمت عشرهی مبشره: از طرف دیگر برای ترغیب مردم به خودداری از ناسزاگویی و لعنت فرستادن به سه خلیفهی نخستین اسلام، دستور داد که میرزا مخدوم شریفی جایزهای به مبلغ ۲۰۰ تومان از وجوه بیت المال را بین کسانی که در عمر خود به «عشرهی مبشّره» (ده یار و همراه پیغمبر که بهشت بدانان وعده شده است مرکب از ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد ابن ابی وقاص، سعید بن زید، عبدالرحمن بن عوف، ابو عبیده) لعن نکرده بودند، تقسیم و توزیع کند. شاه اسماعیل دوم نظر خود دربارهی لزوم اجتناب از لعن و سب مقدسان مذهبی سنیان را به طور آشکار در محافل بحث با روحانیون شیعی و مقامات مذهبی علوی در میان میگذاشت. مجموعهی این تدابیر جسارت دهنده موجب گردید بعضی از علمای مذهبی مجبورا شیعه شده اما به واقع پایبند به مذهب تسنن، تقیه را کنار بگذارند و آراء خود را آشکارا ابراز کنند.
مقابلهی شدید با تبرائیان: شاه اسماعیل دوم رسم لعنت فرستادن به و تبرا جستن از ابوبکر، عمر و عثمان را در کوچهها و محلهها و شوارع و میدانهای شهر ممنوع کرد و به شدت به مقابله با تبرائیان پرداخت. تبرائیان دستهجات تروریست دولتی در زمان شاه اسماعیل اول و تهماسب اول بودند که در کوچه و خیابان به اعلام بیزاری و دشمن شمردن غیر شیعیان و حمله و قتل کسانی که خلفای قبل از علی را لعن و نفرین نمیکردند میپرداختند (این گروهها تا اوائل قرن بیستم با نام «لعنتچی» هنوز وجود داشتند: درویشان تبرائی که در زمان صفویان پدید آمده و به جلوی اسب وزیران و امیران افتاده، و یا در میان مردم به سر پا ایستاده، زبان به بدگوییها از مردان تاریخی آغاز اسلام باز کردندی، تا این زمان باز مانده و هنوز کسانی از آنان به نام «لعنتچی» در بازارها دیده شدندی. کسروی).
شاه اسماعیل دوم که در بارهی تبرائیان گفته بود «مرا با طبقهی تبرائی که لعن را سرمایهی معاش ساختهاند صفایی نیست»، معاش آنها را قطع کرد، میرزا مخدوم شریفى را به منع کار تبرائیان و جلوگیری از لعن به خلفای ثلاثه و عایشه همسر پیغمبر مامور ساخت و فرمان داد هر کس که به این عمل دست زند به قتل برسد.(وحید قزوینی؛ منجم یزدی). به دستور وی قورچویان با چوماق سر درویشی به اسم قنبر تبرائی را که در حین یک وعظ در مسجدی سه خلیفهی نخستین را لعن کرده بود شکستند.
کاستن اقتدار طبقهی «شیاد و سالوس» روحانیت شیعهی امامی: شاه اسماعیل دوم درصدد کاهش قدرت و نفوذ و تضعیف هر دوی طبقهی روحانیون شیعی امامی و مقامات دینی علوی (صوفیان قیزیلباش) بر آمد. وی مخصوصا مصمم بود تا دست روحانیان برجسته و ممتاز شیعی امامی را - که در زمان پدرش شاه تهماسب یکم قدرت و نفوذ بسیار یافته بودند - از دستگاههای دولتی و قدرت سیاسی و دخالت در امور کشوری کوتاه سازد.
شاه اسماعیل دوم به روحانیون شیعی بدبین بود و آنها را به «شیادی و سالوس» و بازیچه قرار دادن پدرش شاه تهماسب اول متهم میساخت: «علمای اثنا عشری به شیادی و سالوسی پدرم را فریفتند. اما من فریب این قوم نخواهم خورد» (اسکندربیک تورکمان، تاریخ عالم آرای عباسی). وی عموما براى طبقهی روحانیان احترام چندانى قائل نبود و آنان در زمان او «خفیف و خوار» گشتند: «در كسر عزت ایشان اداها مىفرمود. لاجرم دلهاى این طایفه از او متنفر گشته بود؛ بر بداعتقادى و بیقیدى آن رقم كشیدند. و بعضى از وجوه كمالتفاتى پادشاه نسبت به این طایفه آن بود كه ... دیگر اصلا متوجه آن جماعت نشد، و به رأى خود، بر مسند پادشاهى متمكن گردید ... اگرچه پادشاه جهانپناه پرتو التفات بر احوال این طبقه كریمه نینداخت... » (نقاوة الآثار، راوندی). شاه اسماعیل دوم مخصوصا به روحانیون شیعه که با اصلاحات و سیاست جدید مذهبی او مخالف بودند، بیتوجهی میکرد و به ایشان اهمیتی نمیداد: «اسماعیل میرزا به همهی علما بدگمان شده، به میر سید حسین مجتهد و میر سید على خطیب و استرآبادیان كه در تشیع و تبرّى غلو داشتند، بیشتر از دیگران بىالتفاتى اظهار كرد» (جعفریان، با استناد به اسکندر بیک)
سرکوب روحانیت شیعهی امامی: اصلاحات مذهبی شاه اسماعیل دوم باعث نارضایتی فراوان روحانیون شیعی (ایضا رهبران مذهبی علویان قیزیلباش) شد. شاه اسماعیل دوم چون با مقاومت تدریجی علمای شیعه در مقابل اصلاحات و سیاست جدید مذهبیاش مواجه شد آنها را مورد تحقیر، تعقیب و آزار قرار داد؛ خانهنشین، زندانی و یا تبعید کرد؛ حتی شماری را به قتل رسانید. روحانیون شیعی متعصبی که اغلب عربتبار بودند مانند علاء الملک مرعشی، میر سید حسین مجتهد (جبل عاملی) و میر سید علی واعظ (پسر محقق کرکی) و دیگران را از دربار طرد و سویورغال و مستمری ایشان را قطع کرد؛ دستور داد کتابهای مربوط به مذهب شیعه و احادیث امامان شیعه، به ویژه کتب میر سید حسن مجتهد و خطیب استرآبادی را «ضبط، و مهر کرده، در حجرهای نهاده و در آن را مقفل ساختند» (روضه الصفا)؛ در نهایت میر سید حسین مجتهد و میر سید علی و سید عماد الدین على حسینى استرآبادى مشهور به میر كلان به دلیل اصرار در تشیع به قتل رسیدند (جعفریان).
انکار ولایت علی: شاه اسماعیل دوم دستور داد در ضرب سکههای جدید عبارات «لا اله الا الله و محمد رسولالله و علی ولیالله» ظاهرا به دلیل آن که مورد معامله قرار میگرفت و احیاناً موجب هتک حرمت «الله» موجود در آنها میشد، حذف و به جای آن بر یک روی سکه شعر «ز مشرق تا به مغرب گر امام است / علی و آل او ما را تمام است» و بر روی دیگر نام اسماعیل صفوی حک شود. عدهای شعر فوق را به معنی شیعه بودن شاه اسماعیل دوم، اقدامی برای رفع تهمت سنی بودن و رساندن ارادتش به خاندان علی بن ابی طالب، ... تفسیر کردهاند. در حالی که این شعر میتواند شیعه نبودن شاه اسماعیل دوم را هم اثبات کند. وی با درج این شعر که در آن سخنی از ولایت علی نیست و صرفا از علیدوستی که سنیان نیز قائل به آنند صحبت میکند، اولا اصل ولایت علی - که شالودهی تشیع است - را انکار؛ ثانیا تلویحا بیان میکند که از مشرق تا مغرب امامان بسیاری وجود دارند، چیز منحصر به فردی در بارهی علی - مانند ولایت - وجود ندارد، جز آن که ما هم وی را دوست داریم...
ممنوع ساختن اشعار مذهبی و مدایح علی در مساجد و جامعها: شاه اسماعیل دوم شعر خواندن و آویختن و نوشتن اشعار مذهبی و عاشقانه و طنزآمیز شامل جملات و اشعار در مدح علی بن ابیطالب بر روی درب و دیوار اماکن مقدس و مساجد را ممنوع کرد (راوندی). و به میر زین العابدین کاشی داروغهی پایتخت قزوین فرمان داد تمامی کاشیهای حاوی مدح امام علی را پاک کند و تنها آیات قرآن را برجای گذارد (تورکمان، سومر). داروغه نیز حسب فرمان، تمام اشعار و کلمات شاعرانه و عاشقانه شامل کلیهی مدایح و نامهای دوازده امام را از مساجد پایتخت پاک و حذف و محو کرد. این فرامین باعث افزایش خشم و کینهی علویان تورک قیزیلباش و تکفیر شاه اسماعیل دوم از سوی روحانیون شیعهی امامی شد.
حمایت از و تبعیض مثبت در حق سنیان قبلا مغدور: شاه اسماعیل دوم به منظور تصحیح عدم توازن و تعادل ایجاد شده بر علیه اهل سنت در هفتدهه حاکمیت شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب اول، اقدامات گوناگونی انجام داد. از کشتار اهل تسنن جلوگیری کرد، تلاش نمود سنیان باقیمانده از نسلکشی اعمال شده بر جامعهی اهل تسنن را پیدا کرده و به آنها کومک مالی نماید (جعفریان). علماء مذهبی و مقامات اهل سنت همچون میرزا مخدوم شریفی، مولانا میرزا جان شیرازی، میر مخدوم لاله، شرف الدین بدلیسی،.... را مورد عنایات گوناگون قرار داد و از آنان حمایت کرد. در مواردی برای حفظ جان و امنیت ایشان محافظ تعیین نمود (در هنگام سخنرانی میرزا مخدوم شریفی ۱۰ قورچو را به محافظت از او میگماشت).
رایج و رسمی ساختن مذهب تسنن: بنا به منابع بسیار شاه اسماعیل دوم، صرفا به تغییر مذهب خویش بسنده نکرد؛ بلکه مصمم بود که مذهب شیعه را برانداخته و مجدداً مذهب تسنن، مذهب اکثریت مردمان قلمروی دولت قیزیلباشیه را رواج دهد، حتی قصد داشت خطبه و سکه را به نام خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) جاری سازد. بنا به حسن بیگ روملو در کتاب احسن التواریخ شاه اسماعیل دوم قصد داشت مردمان ایران را به مذهب شافعی درآورد. تئودورو بالبی و جیووانی میچئلی ایتالیایی هم در آثار خود از فرمانی که شاه اسماعیل دوم در آخر سال ١٥٧٧ صادر کرده بود سخن گفتهاند که به موجب آن مذهب تسنن میبایست مذهب رسمی و دولتی مملکت شود[6].
حیاتی سکولار: شاه اسماعیل دوم حیاتی سکولار داشت و در زندهگی شخصی خود اصول و قواعد شرع را رعایت نمیکرد. «اسماعیل میرزا پیوسته در مراسمها و مجالس بزم شرکت میکرد و نسبت به تعصبات مذهبی پدر بیاعتناء بود». بی اعتنایی وی به احکام شرعی عامل اصلی حبس او در قلعهی قهقهه توسط شاه تهماسب اول که به مذهب شیعهی امامی متشرعه گرائیده بود است. وی فردی خوشباش و خوشگذران، علاقهمند به شراب و موسیقی و انواع هنرها و طبق برخی منابع دارای تمایلات همجنسگرایانه بود که همه شرعا حرام بودند.
شاه اسماعیل دوم، فردی هنرمندنواز و علمدوست بود. کتابخانهی سلطنتی را که در زمان شاه تهماسب تعطیل شده بود دوباره بازگشایی کرد و بسیاری از هنرمندان بلندآوازه را که پراکنده شده بودند در آن جا گرد آورد. وی منجمی زبردست و آگاه بر علم هئیت بود. به معماری و نقشبندی و طراحی و رستوراسیون ابنیه و عمارات علاقهمند و وارد بود و در مدت کوتاه سلطنت خود بناهای بسیاری ساخت. خط خوبی داشت و نستعلیق را به نیکی مینوشت. در نویسندهگی صاحب ذوق بود. به هنر شاعری علاقه و بنا به صادقی افشار در هر نوع شعر سرودههایی داشت. در سال ١٥٥٦ شاه تهماسب یکم پس از قبول مذهب شیعهی امامی، موسیقی و نواختن ساز را که مباین دین تقلی میکرد ممنوع کرده و میخانهها و قمارخانهها و بیت الطفها را بسته بود. اما شاه اسماعیل دوم که به موسیقی و نوازندهگی علاقهمند بود فضای آزادانهای برای اهل موسیقی ایجاد کرد و نوازندهگان (میرزا محمد کمانچه نوازندهی عود) و خوانندهگان (حافظ احمد قزوینی و حافظ جلاجل باخرزی) را به دربار خود دعوت نمود. ... حیات سکولار شاه اسماعیل دوم و افراط وی در خوشباشی را - که مانند دیگر شخصیتها مخصوصا سلاطین و فرمانروایان تورک در منابع آن دوره حسب المعمول با عباراتی چون «انجام منکرات، میگساری، عیاشی، عیش و عشرت، فسق و فجور و ...» ذکر و ثبت شده است - میباید بر بستر آزاداندیشی دینی وی قرائت و بازبینی کرد.
قتل شاه اسماعیل دوم: تلاش برای تغییر و اصلاح نظام اداری و اجتماعی و قضایی، مبارزه با فساد مالی مقامات و امرا و روحانیون، آزاداندیشی دینی، اصلاحات زیرو کنندهی مذهبی، گرایش به مذهب تسنن، اقدامات برای کاهش اقتدار روحانیون شیعی، ممنوع ساختن شعائر شیعی، ... موجبات خشم قیزیلباشان و روحانیون شیعه شد. اکثر روحانیون شیعه به مخالفت با وی و به تحریک نمودن قیزیلباشان ضد شاه برخاستند. عامل کینهتوزی و دسیسهچینی روحانیون شیعه، در ترکیب با وحشت امرای قیزیلباش از خشونت و تهدید و خونریزیهای بی حد و مرز شاه اسماعیل دوم، طرد اشتباهآمیز پریخان بیگیم (۱۵۴۸ – ۱۷ فوریه ۱۵۷۸) دختر قدرتطلب و بانفوذ شاه تهماسب اول و خواهر اسماعیل دوم که نقش به سزایی در به قدرت رساندن او و قتل برادر دیگرش حیدر میرزا داشت، نهایتاً منجر به قتل شاه اسماعیل دوم شد. بنا به گمان آگاهانه، امرای قیزیلباش با همکاری فاجعهبار پریخان بیگیم و کنیزان حرم، با خوراندن تریاک آغشته به زهر، شاه اسماعیل دوم را مسموم و وی را به قتل رساندند.
پریخان بیگیم پس از آن در یک خبط تاریخی برادر نابینای خود شاه محمد خدابنده را به سلطنت رساند و از زمان مرگ اسماعیل دوم تا ورود محمد خدابنده به قزوین به مدت دو ماه شخصا دولت قیزیلباش را اداره کرد. اما خود با نقشهی خیرالنساء بیگم ضد تورک از مرعشیان تبرستان و همسر شاه محمد خدابنده کشته شد. پس از سلطنت ده سالهی شاه محمد، فرزند وی و خیرالنساء بیگم ضد تورک، عباس میرزا که شاه اسماعیل دوم پیش از مرگ فرمان قتل او در هرات را داده بود، به سلطنت رسید و تبدیل به شاه عباس کبیر (و در فرهنگ سیاسی تورک: شاه عباس حقیر)، یکی از ضد تورکترین فرمانروایان خاندان صفوی شد ....
[1] شیعهی صفوی، پدیدهای که هرگز وجود نداشت
[2] شاه اسماعیل دوم صفوی، تالیف والتر هینتس، ترجمهی کیکاوس
جهانداری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ١٣٧١ ص ٦٣
[3] «در زمان شاه اسماعیل دوم رعایا از ظلمات به سرچشمهی حیات
خضروار رسیدند و خلایق در کنف امان وامان آرمیدند» (قمی، خلاصة التواریخ)، «شاه
اسماعیل دوم به حدی انصاف و عدالت را دربارهی مردم رعایت میکرد که رقم فسخ بر
آیت عدالت انوشیروان عادل کشیده بود» (محمود بن هدایتاله افوشتهای نطنزی)، «شاه
اسماعیل دوم با مردم رفتار نیکو داشت و با وجود مهابت ظاهری در باطن بسیار ملایم و
خوشخوی بود». (صادقیبیک افشار)، «شاه اسماعیل [دوم] در عدالت و رعیتپروری
و سخا و کرمگستری عدیل خود نداشت. در ایام سلطنت او باز در هواداری از کبوتر در
پرواز آمد و از ترس سیاست او سیمرغ فتنه در پس کوه قاف اعتکاف عزلت و انزوا
اختیار کرد و شیر بسان جغد از معمورهی عالم روی به خرابهها نهاد» (احمد منشی
قمی)، «چند روزی دنیای خوشی و روزگار دلکشی بود و مردم را کمال آسایش و فراغت و
آرامش حاصل و هیچ امری که موجب تفرق خاطر برنا و پیر باشد، کسی تصور نمیکرد»
(نطنزی)، «هیچ رعینی روی تحصیلدار ندید و کسی را از کسی طلب و توجیهی نبود.
ارباب قلم و اصحاب ستم به بیغولهها رفته، همه آسوده حال بودند و الا طایفهی
قیزیلباش» ...
[4] منبع: ولی الدین افندی، ش ١٣٤٧، ص ٢٢٠-٢٢٥. کتابخانهی سلیمانیه.
به نقل از مقالهی «ترجیعبندی در ستایش شاه اسماعیل دوم». رسول جعفریان.
[5] در مقالهی جعفریان پسوند «–دین» در بیت اول تورکی
به معنی از به اشتباه به صورت «دین» خوانده و ترجمه شده و «جانیلهن» در بیت دوم تورکی به صورت اشتباه «جانیگن» ثبت شده
است.
[6]
Giovanni micheli, relazione delli successi della Guerra tra it turco e il
persiano dall’anno 1577 fino al 1587.
In E.
Alberi, Relazioni degli ambasciatori veneti al senato, serie III, vol. 2,
Florenz 1844), p. 260: ”questi
(esma’il) … mosse … nuovi tumulti, I quali si fecero poi maggiori colla muova
legge ch’egli volle che fosse pubblicata ed abbracciata in casbin, col far
torre di vita chi disubbidiente quella non seguiva”
Teodoro
Balbi, …, p. 283: “disegnava far pubblicar la legge che voleva firmare
all’ultimo del suo ramadhan’ e diceva pubblicamente che avria fatto doni e
tenuti in sua grazia tutti quelli i quali l’avessero seguitato ed altri che
avcessero voluto star ostinati nelle sue opinioni gli avria fatti andar a fil
di spada”
No comments:
Post a Comment