شیعهی صفوی
پدیدهای که هرگز وجود نداشت
مئهران باهارلی
سؤزوموز
هرگز پدیدهای بنام «شیعهی صفوی» در تاریخ وجود نداشته است. آنچه وجود داشته، «طریقت صفویه» و یا «طریقت اردبیلیه»، و «دولت قیزیلباشیه» (که به اشتباه «دولت صفویه» نامیده میشود)، هر دو منسوب به «خاندان صفویه» است. «طریقت صفویه» طی قرون، سیری از «اسلام اورتودوکس» (سنّی شافعی، طریقت آزربایجانی «سهروردیه») به «اسلام هترودوکس» (شاخهی قیزیلباشی مذهب غالی علوی) داشت و در زمان شاه تهماسب اول عملاً از صحنهی تاریخ حذف شد. «دولت صفویه» و یا «دولت قیزیلباشیه» در زمان شاه اسماعیل اول دارای هویت مذهبی علوی (قیزیلباشی تورکی) بود و پس از وی، با پذیرش مذهب شیعه (امامی عربی-فارسی) از سوی شاه تهماسب اول و جانشینانش، (به استثنای دورهی کوتاهمدت شاه اسماعیل دوم که بر مذهب سنی حنفی بود)، دارای هویت مذهبی شیعی (امامی عربی-فارسی) شد.
اگر مراد از «تشیع صفوی»، مذهبی که سران خاندان صفوی و شاهان دولت قیزیلباشیه بدان منسوب بودهاند است، این نامگذاری افادهی معنی واحدی نمیکند. زیرا این افراد در طی قرون متفاوت مذاهب متفاوتی داشتهاند و بر مذهب واحدی نبودهاند. چنانچه مذهب سران خاندان صفوی در قرون یازده-چهارده یعنی حدود سیصد سال «سنّی شافعی»، در قرن پانزده به مدت حدودا یک صد سال «علوی قیزیلباشی تورکی»، و در قرون شانزده و هفده اغلب «شیعهی امامی فارسی» بوده است.
اگر منظور از «تشیع صفوی»، آن نوع از تشیع است که مستقیماً توسط این خاندان بوجود آمده، تنها میتوان از شاخهی قیزیلباشی مذهب غالی و باطنی علوی سخن راند که توسط شاه اسماعیل ختائی تدوین شد و در آن هنگام هم مانند امروز از سوی فقهای اسلام اورتودوکس، چه شیعه و چه سنّی، به عنوان ارتداد شناخته میشد. خاندان صفویه شخصا موسس هیچگونه مذهبی از شیعهی امامی و یا هر نوع قرائت دیگر از اسلام اورتودوکس نیستند.
و اما اگر منظور تشکل صنف روحانیت و بعضی از آیینهای شیعهی امامی فارسی در دورهی حاکمیت دولت قیزیلباشیه باشد – که البته تثبیتی صحیح است -، فاعل این امر نه خاندان صفویه و شاهان دولت قیزیلباش، بلکه متولیان فارس و عرب شیعهی امامی وقت و من غیر مستقیم دولتهای صلیبی اوروپایی و کلیسای ارمنی و .... بوده است. در این معنی نیز کاربرد اصطلاح «شیعهی صفوی» اشتباه برانگیز است همانگونه که نمیتوان مثلا مذهب بابی را به صرف ظهور در دورهی قاجاریه، «بابیهی قاجاری» نامید، روحانیت شیعی امامی فورم گرفته در دورهی دولت قیزیلباش را هم نمیتوان «شیعهی صفوی» نامید.
در نادرستی اصطلاح «شیعهی علوی»: ترکیباتی مانند «شیعهی صفوی»، «شیعهی علوی» نه با واقعیتهای تاریخی و نه با نامگذاری موجود گروههای «شیعه» و «غلات شیعه» در خاورمیانه همخوانی ندارد. در گذشته عناوین «شیعه» و «امامی» و «جعفری» و «علوی» و .... در بسیاری از موارد مترادف و هممعنی یکدیگر شمرده میشدند، اما امروزه «علوی» صرفاً برای مشخص نمودن «غلات شیعهی دوازده امامی» (از اسلام هترودوکس) در مقابل گروههای «شیعه» (از اسلام اورتودوکس) بکار میرود. حتی در زبان انگلیسی در یک گام دیگر، برای جلوگیری از سوء برداشت و یکساننگاری نابجای زیرگروههای مذهب علوی، گونهی تورکی مذهب علوی و یا قیزیلباشی « Alevi »؛ و گونهی عربی مذهب علوی و یا نُصَیری « Alawi » نامیده میشود. زیرا بین این دو گونهی تورکی و عربی تفاوتهای مهمی وجود دارند).
در حال حاضر اکثر «غلات شیعه» در تورکیه، بالکان، عراق و سوریه، خود را «علوی» مینامند، و به وجود خط فاصل بسیار عمیق بین مذهب خود یعنی «علوی» شریعتستیز و «شیعه»ی شریعتمدار واقف و بر تاکید به آن مصراند. این دیگرانگاری، مبانی موثقی نیز دارد. زیرا فرق بین مذهب «علوی» (غلات شیعهی دوازده امامی؛ هر سه فورم تورکی «قیزیلباشی»، ایرانیک «اهل حق» و عربی «نُصَیری») در یک طرف و مذهب «شیعه» (هر دو فورم فارسی-عربی «امامی» و فورم تورکی «جعفری» آن) در طرف دیگر، به اندازهی فرق بین دو دین مستقل میباشد. بنابراین «علوی» که حال حاضر عنوانی خاص و عَلَم شده برای بخشی از «غلات شیعه» از اسلام هترودوکس و متصوفه است، نمیتواند همزمان برای نامیدن گروههای «شیعه» از اسلام اورتودوکس و متشرعه نیز بکار برده شود.
در نادرستی تقابل دو اصطلاح «شیعهی صفوی»- «شیعهی علوی»: در مقابل هم قرار دادن صفوی و علوی و یا صفویان و علویان در ترکیباتی مانند «شیعهی صفوی- شیعهی علوی» اشتباهی فاحش است. زیرا همانگونه که بیان شد مذهب خاندان صفوی اقلاً از زمان شیخ ابراهیم تا آغاز حاکمیت شاه اسماعیل ختایی در فورم «طریقت صفوی» (دورهی طریقتمداری)، و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول (دورهی دولتمداری)، یعنی نزدیک به یک قرن همان بود که امروز «علوی» (غلات شیعهی دوازده امامی) نامیده میشود. افزون بر آن، شاخهی تورکی مذهب علوی آنگونه که امروز وجود دارد، یعنی مذهب قیزیلباشی، توسط شاه اسماعیل اول ایجاد شده است. بواقع آنچه که این شاه تورک، مذهب رسمی دولت خویش ساخت، نه شیعه، بلکه همین شاخهی تورکی غلات شیعهی دوازده امامی یعنی مذهب علوی (قیزیلباشی-بکتاشی) بود. بنابراین اقلاً در دورهی یک صد سالهی مذکور، نه تنها بین دو مفهوم «صفوی» و «علوی» هیچگونه تقابلی وجود نداشت، بلکه آنچه وجود داشت به واقع «علوی صفوی» یعنی مذهب علوی (قیزیلباشی تورکی) ایجاد شده توسط راس خاندان صفوی (شاه اسماعیل اول) بود که غیر از مفهوم ناموجود «شیعهی صفوی» است.
در نادرستی اصطلاح «شیعهی صفوی»: فوقا گفته شد که صنف روحانیت با ساختار امروزی و بعضی از آیینهای شیعهی امامی فارسی در دورهی حاکمیت دولت قیزیلباشیه، اما نه توسط خاندان صفویه و شاهان دولت قیزیلباش، بلکه توسط متولیان فارس و عرب شیعهی امامی وقت و من غیر مستقیم دولتهای صلیبی اوروپایی و کلیسای ارمنی و .... ایجاد شده است. بنابراین «شیعهی صفوی» نامیدن آن نادرست است.
علاوه بر این نکته، اساساً چیستی «صفوی» در اصطلاح «شیعهی صفوی» مبهم است. برای زدودن این ابهام نخست میباید بین چهار مفهوم زیر تفاوت قائل شد: «خاندان صفوی»، «طریقت صفوی»، «طوائف تورک قیزیلباش بوجود آورندهی دولت صفوی»، «دولت صفوی». وانگاه مشخص کرد صحبت از کدام مقطع زمانی میرود، قرون ١٢- ١٣- ١٤؛ ١٥-١٦ و یا قرون ١٧-١٨؟
١-خاندان صفوی: خاندان صفوی بنا به مشهور از نیمهی اول قرن سیزدهم میلادی تا پایان نیمهی اول قرن هیجده میلادی یعنی اقلاً به مدت پانصدسال، تقریباً ٢٥٠ سال در قالب سران «طریقت صفوی» و ٢٥٠ سال در قالب سران «دولت قیزیلباش»). وجود داشته است. حال اگر منظور از شیعهی صفوی، مذهب خاندان صفوی در دورهی طریقتیاش بوده باشد، این اصطلاح نادرست است. زیرا، همانگونه که در زیر نشان داده میشود، نه تنها مذهبی که خاندان صفوی در دورهی طریقتی بر آن بوده، در طول زمان ثابت نبوده، بلکه هرگز شیعه نیز نبوده است. و اگر منظور از شیعهی صفوی، مذهب خاندان صفوی در دورهی دولتمداری آن باشد، این عبارت دقیق نیست. زیرا در دورهی دولت بودن نیز، مذهب خاندان صفوی به شرحی که در زیر آمده متغیر بوده و همواره شیعهی امامی نبوده است.
٢-دورهی طریقتمداری خاندان صفوی و تطور طریقت صفوی در طول حیات خود: طریقت «صفویهی اردبیلیه» در «مرحلهی آغازین تکون» خود یعنی دورهی فیروزشاه حبیب الدین (زرین کلاه) در قرن دوازده میلادی، یک طریقت صوفی بر مذهب سنّی شافعی (طریقت آزربایجانی «سهروردی») بود و این خصلت خود را تا دورهی شیخ امین الدین جبرائیل و سپس در دورهی شیخ صفی الدین اسحاق و شیخ صدرالدین موسی در قرون ١٣ و ١٤ میلادی حفظ نمود. در «مرحلهی رشد»، یعنی زمان شیخ خوجا علی الدین، تبدیل به طریقتی صوفی بر مذهب سنّی شافعی اما با گرایشات خفیف شیعی و علوی گردید. در «مرحلهی عروج» خود در زمان شیخ ابراهیم و شیخ جنید به یک طریقت علوی قیزیلباشی - بکتاشی و در دورهی شیخ حیدر، سلطانعلی و شاه اسماعیل به یک طریقت علوی قیزیلباشی ضد سنّی «طریقت حیدریه» مبدّل شد. بنابراین اگر مراد از شیعهی صفوی، دورهی طریقتی خاندان صفوی است، این اصطلاح نادرست است زیرا طریقت صفوی هرگز یک طریقت شیعه نبوده است. این طریقت از زمان فیروزشاه حبیب الدین تا دورهی شیخ خوجا علی الدین یک طریقت سنّی شافعی، و از دورهی شیخ ابراهیم تا شاه اسماعیل یک طریقت علوی بود. بویژه در زمان جنید، حیدر و شخص شاه اسماعیل (قرون ١٥ و ١٦) مذهب خاندان صفوی همان است که امروز علوی قیزیلباشی (غلات شیعهی تورک) نامیده میشود.
٣-طوائف بوجود آورندهی دولت قیزیلباشیه: صفویان و دیگر دول و خاندانهای تورک متاخر مانند قاراقویونلو، افشار و قاجار و طوایفی که این دولتها و خاندانها در آغاز بدان منسوب بوده و یا توسط آنها تاسیس شدهاند، یعنی تورکمانان اولیه و قیزیلباشهای بعدی؛ همه ریشه گرفته از خاک عثمانلی (تورکیه و سوریهی امروزی)، هیچکدام شیعی نبوده، از غلات شیعه و با ترمینولوژی مودرن «علوی قیزیلباشی» بودند. بنابر این، این ادعا که طوائف تورکمان ساکن آناتولی، شام و آزربایجان که دولت قیزیلباش را بوجود آوردند، شیعه بودند صحیح نمیباشد. این طوائف در آن زمان شیعهی امامی و یا جعفری نبوده، بلکه از غلات شیعه یعنی بر مذهب علوی قیزیلباشی بودهاند. کما آنکه باقیماندهی گروههای مذکور در تورکیهی امروز نیز بر مذهب علوی قیزیلباشیاند و نه شیعی امامی. تغییر مذهب بخش عمدهی طوائف تورک قیزیلباش که به داخل مرزهای ایران مهاجرت نمودند، پدیدهای متاخر و عمدتاً در اواخر عمر دولت قیزیلباش و پس از سقوط آن است.
٤-دورهی دولتمداری خاندان صفوی و تطور هویت مذهبی دولت قیزیلباش در طول حیات خود: پس از شاه اسماعیل اول، طریقت صفویه خصوصیت طریقت و تصوفی بودن خود را به سرعت از دست داد، در دورهی شاه تهماسب اول عملاً از بین رفت و تنها اسمی از آن باقی ماند. به واقع شاه اسماعیل اول تنها فرد از خاندان صفوی است که به معنی دقیق کلمه هم در راس طریقت صفویهی اردبیلیه و هم در راس دولت قیزیلباشیه قرار داشت. بدین سبب پس از شاه اسماعیل اول در تاریخ تشیع و علویگری، سخن راندن از طریقت صفویه صحیح نمیباشد.
با غلبهی شیعهی امامی عربی-فارسی بر خاندان صفوی و به موازات افزایش قدرت روحانیون شیعی امامی و تسلط آنها بر دولت قیزیلباش، بویژه در دورهی حاکمیت شاه عباس اول و یا حقیر، اینان به سرکوب غلات شیعهی تورک –قیزیلباشان علوی دست زده، به صوفیکشی پرداخته، بسیاری از طریقتها و متصوفان را سرکوب نموده، فعالیتشان را ممنوع، تکیههایشان را تخریب و حتی مولویان را از کشور رانده، و عملاً به عمر علویگری قیزیلباشی به عنوان یک مذهب پایان دادند. اگر هویت مذهبی دولت قیزیلباش، متناسب و معادل با هویت مذهبی سران خاندان - شاهان صفویه فرض شود، این هویت در دورهی شاه اسماعیل اول «علوی قیزیلباشی»، در دورهی شاه اسماعیل دوم «سنی حنفی» و در باقی عمر این دولت «شیعهی امامی» (و اکثراً ضد علوی قیزیلباشی) بوده است.
تقدیم نادرست «شیعهی امامی فارسی» به عنوان «تشیع صفوی»: این تقدیم نادرست دو علت میتواند داشته باشد:
١-عدهای تربیت شده بر اساس هویتهای ملی و تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی در ایران و جمهوری آزربایجان، اساساً بر تفاوت موجود بین دو مذهب «علوی قیزیلباشی» (غلات شیعه) و مذهب «شیعهی امامی» (و بعدها فورم «جعفری» آن ایجاد شده توسط نادرشاه افشار) و حتی وجود این دو مفهوم آگاه و واقف نیستند. این اشخاص نوعاً فرق بین «تصوف تورکی» و تصوف «ایرانی» را نیز متوجه نشده، و کلاً به جدائی بین «تشیع متشرعهی امامی فارسی» و «تشیع متصوفهی قیزیلباشی تورکی» دقت کافی مبذول نمیدارند.
٢-عدهای دیگر که نوعی پروتستانیسم اسلامی را در حال اجرا دارند، هر آنچه را که از شیعهی امامی فارسی نمیپسندند، بویژه در رابطه با مسائل مرجعیت و امتیازات روحانیت و فقه شیعه امامی و حاکمیت صنف موللایان بر دولت و ...، منتسب به پدیدهای که هرگز وجود نداشته، یعنی «شیعهی صفوی» مینمایند. حال آنکه آنچه که اینان به انتقاد از آن برخاستهاند، چیزی جز خود «شیعهی امامی عربی-فارسی» نیست و ربطی به صفویان که نقشی در تئوریزه کردن «شیعهی امامی عربی-فارسی» به لحاظ فقهی و تدوین آن نداشتهاند ندارد. تنها ربطی که بین شیعهی امامی و صفویان وجود دارد عبارت از این است که روحانیت شیعهی امامی آنگونه که امروز میشناسیم و بعضی از آئینهای شیعیان امامی (مثلا سنن عزاداری) در دورهی دولت قیزیلباش ایجاد شده، همچنین خاندان صفوی، بخصوص پس از شاه عباس حقیر به این مذهب عربی- فارسی گرویده و دولتشان هم تحت نفوذ بلامنازع روحانیت شیعهی امامی فارس قرار گرفته است. گرویدن سران خاندان صفوی به مذهب شیعهی امامی عربی-فارسی، این مذهب را شیعهی صفوی و ساختهی صفویان نمیکند. بلکه به عکس، صفویان را پیروی شیعهی امامی عربی-فارسی و قربانی خودخواستهی آن میسازد.
بنظر میرسد آنچه عدهای از ملیگرایان فارس و اصلاحطلبان شیعه از «تشیع صفوی» قصد میکنند، در واقع چیزی نیست جز دورخیز روحانیت شیعهی امامی برای در دست گرفتن اقتدار سیاسی در دولت قیزیلباش و اِعمال حاکمیت خود بر آن دولت و سرکوب دیگراندیشان غیر شیعی امامی. البته سختگیریها و رفتارهای نابخردانهی متعصبین طوائف، سران و شاهان قیزیلباش که بر مذهب علوی بودند و کشتارها و خونریزیها و ظلم و اجحاف آنها در حق سنیان و دیگراندیشان واقعیتی غیر قابل انکار است. اما این واقعیت تاریخی، میباید با عنوان و در مجرای صحیح خود، یعنی رفتارها و کنشهای قیزیلباشان و شخصیتها و طوائف تورک مذکور اغلب به تحریک صلیبیان و کلیسای ارمنی و موللایان شیعی، و نه «شیعهی صفوی» و نه حتی «علوی قیزیلباشی» بررسی گردد. اصطلاح «شیعهی صفوی»، یک نامگذاری کیفی است که اکثراً از سوی ناسیونالیستهای فارس (و به منظور ایرانیسازی - فارسسازی خاندان صفوی و دولت قیزیلباشی)، به جای «شیعهی امامی عربی-فارسی» که در عصر صفوی توسط روحانیون عرب و فارس و دول صلیبی و کلیسای ارمنی به وجود آمد و مدون شد بکار میرود. کلاً، این که روحانیت شیعهی امامی در دوران حکومت این و یا آن خاندان علوی (غلات شیعه) تورک، قدرتی به هم زده و حتی بر دولت اِعمال نفوذ کرده است، این حقیقت را که این خاندانهای تورک و طوایف تورک بوجود آورندهی آنها و در مقاطعی از زمان حتی دولتهایشان مانند قاراقویونلو، قیزیلباش، افشار و قاجار، نه «شیعه»، بلکه «علوی» (غلات شیعه) و بالکل منکر شریعت اسلام بودهاند را تغییر نمیدهد.
گئرچهیه هو!!!
|
صدر
طریقت- صدر دولت |
تاریخ
(میلادی) |
مذهب
راس خاندان صفویه |
طریقت صفویهی اردبیلیه |
فیروزشاه حبیبالدین
زرینکلاه (قیزیلباش) |
نیمهی
دوم قرن ١٢ |
صوفی سنی - شافعی |
شیخ امینالدین
جبرائیل |
؟ |
صوفی سنی - شافعی |
|
عوضالحواش
محمدالحافظ صلاحالدین رشید |
؟ |
صوفی سنی - شافعی |
|
قطبالدین احمد |
؟ |
صوفی سنی - شافعی |
|
شیخ صالح |
؟ |
صوفی سنی - شافعی |
|
شیخ صفیالدین
ابوالفتح اسحاق اردبیلی |
١٣٣٤- ١٢٥٢ |
صوفی سنی - شافعی |
|
شیخ صدرالدین موسی |
١٣٩٢-١٣٣٤ |
صوفی سنی - شافعی |
|
شیخ خوجا علیالدین
(سلطان علی) سیاهپوش |
١٤٢٧-١٣٩٢ |
صوفی سنی – شافعی (با
گرایشات شیعی و غالی علوی) |
|
شیخ شاه (سلطان)
ابراهیم |
١٤٤٧-١٤٢٧ |
صوفی علوی –
قاراقویونلو (بکتاشی) |
|
شیخ (سلطان) جنید |
١٤٦٠-١٤٤٧ |
صوفی علوی - قاراقویونلو
(بکتاشی، با خصلت سیاسی) |
|
شیخ حیدر |
١٤٨٨-
١٤٦٩ |
صوفی علوی – قیزیلباشیه
(فرقهی سیاسی ضد سنی «حیدریه») |
|
سلطانعلی |
زنده
در ١٤٩٣ |
صوفی علوی - قیزیلباشیه
(ضد سنی) |
|
دولت صفویهی قیزیلباشیه |
شاه اسماعیل اول |
١٥٢٤-١٥٠٢ |
صوفی علوی - قیزیلباشیه
(ضد سنی، ضد تورکمان) |
شاه طهماسب اول |
١٥٧٦-
١٥٢٤ |
شیعه – امامی (ضد سنی،
ضد علوی، ضد تورکمان) |
|
شاه اسماعیل دوم
(حیدر میرزا) |
١٥٧٧-
١٥٧٦ |
سنی - حنفی |
|
سلطان محمد
خدابنده |
١٥٨٧-١٥٧٧ |
علوی - قیزیلباشیه
(با تمایلات شیعی) |
|
شاه عباس اول |
١٦٢٩-١٥٨٧ |
شیعه – امامی (ضد سنی،
ضد علوی، ضد تورکمان) |
|
شاه صفی (صفی میرزای
اول) |
١٦٤٢-١٦٢٩ |
شیعه - امامی |
|
شاه عباس دوم |
١٦٦٦-١٦٤٢ |
علوی - قیزیلباشیه
(با تمایلات شیعی) |
|
شاه سلیمان (صفی میرزای
دوم) |
١٦٩٤-١٦٦٦ |
شیعه - امامی |
|
شاه سلطان حسین
صفوی |
١٧٢٢-١٦٩٤ |
شیعه - امامی |
|
شاه طهماسب دوم |
١٧٢٦-١٧٢٢ ١٧٢٩-١٧٣٢ |
شیعه - امامی |
|
شاه عباس سوم |
١٧٣٦-١٧٣٢ |
شیعه - امامی |
|
شاه سلیمان دوم |
١٧٥٠-١٧٤٩ |
شیعه - امامی |
|
شاه اسماعیل سوم |
۱۷۵۰ - ۱۷٧۳ |
شیعه - امامی |
|
شاه محمد دوم |
۱۷۷۲ - ۱۷۹۶ |
شیعه - امامی |
No comments:
Post a Comment