Saturday, July 21, 2018

مرامنامه‌ی فرقه‌ی سوسياليست ايران و نفی فدراليسم ملی و حقوق زبانی

مرامنامه‌ی فرقه‌ی سوسياليست ايران و نفی فدراليسم ملی و حقوق زبانی ملل ساکن در ايران در آن

مئهران باهارلی

فرقه‌ی سوسیالیست ایران، به رهبری شخصیت تورک، سلیمان‌میرزا اسکندری در سال ١٩٢١ در قصر شیرین اعلام موجودیت کرد و مرام‌نامه‌ی خود را منتشر نمود. اعضای این فرقه را سوسیالیستهایی که قبلاً اعضای فرقه‌ی دموکرات ایران بودند و افرادی از اعتدالیون قدیم تشکیل می‌داد. فرقه‌ی سوسیالیست ایران یکی از چهار حزب اصلی دوره‌ی حکومت سردار سپه بود (سه حزب دیگر، فرقه‌ی اصلاح‌طلبان متشکل از اعتدالیون قدیم و بقایای دموکرات‌ها، فرقه‌ی تجدد و فرقه‌ی کمونیست). بسیاری از رهبران این چهار حزب دارای ملیت تباری تورک بودند[1].

مانند بسیاری از پدیده‌ها و نهادها و اصطلاحات فرهنگی، سیاسی و نظامی در تاریخ معاصر ایران، مرامنامه‌ی این حزب نیز از نقطه‌ی نظر تعبیرات و اصطلاحات بکار رفته و مفاهیم، متاثر و مقتبس از مشابهین تورکی خود در عثمانی[2] و به درجات کمتری قفقاز است که در برخی از آنها تغییراتی، اغلب منفی داده شده‌اند. از نکات مثبت این مرامنامه آوردن مساله‌ی «برابری جنسیتی» و «لغو مجازات اعدام» در آن؛ و از نکات منفی‌اش عدم تاکید بر «لائیسم-سکولاریسم» (جدائی دین و صنف خادمان دین از امور دولتی)؛ و مخصوصا نفی «فدرالیسم ملی» و «حقوق زبانی» ملل ساکن در ایران است. (ادعاهای ویکی پدیای فارسی در اعتقاد فرقه‌ی سوسیالیست ایران به تشکیل انجمن‌های ایالتی و استفاده از زبان مادری در دبستان‌ها بی پایه و نادرست است).

سليمان ميرزا يک «تورک چپ ايرانی» بود، نه يک «چپ تورک»: میرزا محسن (سلیمان) میرزا اسکندری (متولد ۱٨٧٦ اصلا از تبریز -۱٩٤٣ امامزاده عبداللهفرزند محسن میرزا کفیل‌الدوله؛ از بنیانگذاران فرقه‌ی دموکرات ایران؛ از بنیان‌گذاران و اولین رهبر فرقه‌ی سوسیالیست ایران؛ از بنیان‌گذاران حزب توده‌ی ایران و اولین رهبر آن؛ چند بار وکیل مجلس؛ یک دوره وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه است. این شخصیت تورک پایه‌گذار سوسیالیسم در ایران لقب گرفته است. سلیمان میرزا دارای «ملیت تباری تورک» و «ملیت انتخابی –سیاسی ایرانی» (معتقد به ملت ایران با زبان ملی فارسی و وطن ایران) بود. سلیمان میرزا در سالهای جنگ جهانی اول تمایل آشكار به آلمان‌ها داشت و مانند بسیاری از تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان ایران‌گرا (خیابانی، جوادزاده-پیشه‌وری) و ... با ایجاد دولت ملی تورک در شمال غرب ایران مخالفت کرد[3]. وی علی رغم آنکه «بیشتر به زبان تورکی صحبت می‌کرد تا فارسی»[4]، همه‌ی آثار خود را به فارسی، که آنرا زبان ملی خود می‌دانست نگاشته است. سلیمان میرزا به عنوان یک شخصیت تورک که رهبر فرقه‌ی سوسیالیست ایران بود، به سبب عدم طرح مساله‌ی ملی، مساله‌ی فدرالیسم ملی و حقوق زبانی ملت تورک، رسمیت دادن دوفاکتو و دوژور به زبان فارسی و توصیه به تحمیل آن در مدارس به عنوان زبان ملی در مرامنامه‌ی فرقه، همچنین مخالفت با ایجاد دولت ملی تورک در سالهای جنگ جهانی اول در شمال غرب ایران به یاری عثمانی، دچار خبط تاریخی و خیانت شده است.



Wednesday, July 18, 2018

خط قرمز فارسی برای عبور کردن است و ضرورت تشکيل «تورک ائوله‌ری- ائل ائوله‌ری» و «شورای سراسری تورک‌تباران فارسی‌زبان»

خط قرمز فارسی برای عبور کردن است و ضرورت تشکيل «تورک ائوله‌ری- ائل ائوله‌ری» و «شورای سراسری تورک‌تباران فارسی‌زبان» در کشور

مئهران باهارلی

سيد محمد بطحايی وزیر آموزش و پرورش ایران ادعا کرده است «آموزش زبان و ادبیات فارسی و تکلم دانش‌آموزان ابتدایی به فارسی خط قرمز آموزش ما (دولت ایران و فارسها) به ویژه در مناطق عشایری و مناطق دو زبانه مانند بلوچ، عرب، ترک‌زبان و غیره است و معلمان نباید به هیچ وجه برای برقراری ارتباط راحت‌تر با دانش‌آموزان به زبان محلی تکلم کنند، چرا که این امر بسیار خطرناک است». وی چندی پیش هم در دیدار با «ویاچسلاو نیکونوف» رئیس کمیته‌ی آموزش و علوم دومای روسیه، پیشنهاد کرده بود «به منظور شکستن انحصار زبان انگلیسی، زبان فارسی و روسی در مدارس دو کشور به عنوان زبان دوم آموزش داده شود».

مدتی پیش نیز علی يونسی دستیار رئیس جمهوری، در مصاحبه با روزنامه‌ی قانون گفته بود «در ایران تورک وجود ندارد، آذری وجود دارد. آذری‌ها، برادر دوقلوی کردها هستند؛ هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. بخش زیادی از آذری‌ها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و تورکی فارسی شده است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و می‌توان نام آن را تورکیِ فارسی یا تورکیِ ایرانی گذاشت».

تا آنجا که به ملت تورک مربوط است، خط و خط‌کشی‌های بطحايی وزیر آموزش و پرورش (که حتی از بردن نام تورک وحشت داشته، به جای آن تورک‌زبان بکار می‌برد) و دیگر مقامات قومیت‌گرای افراطی فارس، پشیزی ارزش ندارد. اینگونه خط قرمز فارسی صرفا سزاوار عبور کردن و پاک شدن فوری است. دیگر آنکه آنچه باید انحصار آن در ایران در هم شکسته شود فارسی است و نه انگلیسی. و آنچه باید دومین زبان ایران شود فارسی، بعد از تورکی است. ( در ایران تورکی زبان اول این کشور و زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است. اما بیش از ١٢٥ سال پیش از دوره‌ی مشروطیت، غیررسمی اعلام و از عرصه‌های دولتی، آموزشی، دیپلماتیک و رسانه‌های سراسری مطرود و ممنوع؛ و به جای آن فارسی که زبان دوم این کشور و زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همه‌ی عرصه‌های مذکور اعلام شده است). این گستاخی‌ها و حدنشناسی‌ها و ستمکاری‌ها و ابله‌بازی‌های فارس‌گرایان و فارس‌زدگان و دولت ایران، صرفا به تنفر بیشتر مردمان غیرفارس ایران از زبان فارسی منجر می گردد و نه کسب اعتبار و علاقه‌ی مردم به آن.

Saturday, July 14, 2018

برخورد با تهدید توسعه‌طلبی‌ی کوردی، با نگاهی بر مواضع تاتارهای کریمه، تورک‌های قبرس، اویغورهای چین و کشمکش ایران - اسرائیل

برخورد با تهدید توسعه‌طلبی‌ی کوردی، با نگاهی بر مواضع تاتارهای کریمه، تورک‌های قبرس، اویغورهای چین و کشمکش ایران - اسرائیل

 

مئهران باهارلی


موضع کسانی (اغلب از مرکز و شرق آزربایجان) که بی خبر از تهدید و تاریخ تهاجمات و توسعه‌طلبی‌ی کوردی و دسته‌جات مسلح و اشقیاء و تروریست کوردی مورد پشتیبانی‌ی بازی‌گران اوروپائی و قدرت‌های بین المللی در ٢٠٠ سال اخیر، این واقعیت‌ها و تهدیدها را ناموجود گمان کرده و برای توده‌ی تورک با صاف‌دلی بلکه صاف‌اندیشی مسائل اصلی و فرعی تعیین می‌کنند؛ همانند موضوع سیاسیون غافل جمهوری‌ی سوسیالیستی‌ی آزربایجان در موضوع قاراباغ است. غافل‌تر از این دسته، کسانی هستند که افرادی را که به آگاه کردن مردم و هشداردهی در این موارد می‌پردازند به ایجاد دشمنی بین تورک و کورد متهم می‌کنند.

مقامات ساده‌اندیش و غافل جمهوری‌ی آزربایجان پس از آنکه این کشور توسط نیروهای روسیه - بولشویک اشغال شد، توسعه‌طلبی‌ی ارمنی و پروژه‌ی «ارمنستان بزرگ» را مساله‌ای مربوط به گذشته، جزئی و حتی مختومه و ناموجود گمان کردند. در حالی که ارمنستان هرگز از اندیشه‌های توسعه‌طلبانه و فکر انتقام‌کشی و ... دست نکشید و با تمام قوا به آماده کردن خود و شرایط سیاسی – نظامی - دیپلوماتیک برای اجرائی کردن خیالاتش ادامه داد. نتیجه‌ی غفلت مهلک رهبران جمهوری‌ی سوسیالیستی‌ی آزربایجان و عدم آماده‌گی‌ی خودشان و مردم برای مقابله با تهدید توسعه‌طلبی‌ی ارمنی، آن شد که به محض سقوط دولت شوروی، ٢٠٪ از اراضی جمهوری‌ی آزربایجان فرو رفته در خواب غفلت و بدون آماده‌گی، توسط نیروهای مسلح ارمنی تماما آماده و توجیه شده و مصمم و کینه‌جو و مسلح، با کشتار اهالی‌ی تورک در جنگی نابرابر اشغال گشت .....



Thursday, July 12, 2018

اوینایان قیزلار و باش‌لاری‌نی آچان قادین‌لار - «مجبوری حیجاب» اینسان حاق‌لاری‌نا ترس‌دیر.

 

اوینایان قیزلار و باش‌لاری‌نی آچان قادین‌لار

 

  

«مجبوری حیجاب» اینسان حاق‌لاری‌نا ترس‌دیر.

«حیجاب» ایسلام‌دا اولمادیغی گیبی، تورک عرف و گه‌له‌نه‌یی‌نده ده یوخ‌دور.

«چادیرا» زرتشتی کؤکه‌ن‌لی، و ایسلام‌چی‌لارین حیجاب‌ی کاتولیک خیریستییان‌لاردان قالما بیر سنّت‌دیر. 

“Mecbûrî Hicab”, insan haqlarına qarşıdır.

“Hicâb”, İslam’da olmadığı kimi, Türk örf ve geleneyinde de yoxdur.

“Çadra” Zerdüştî kökenli, ve İslamçıların “Hicâb”ı Katolik Xırıstıyanlardan qalma bir sünnetdir. 

حجاب اجباری، بر ضد حقوق بشر است.

حجاب، همان‌گونه که در اسلام وجود ندارد، در عرف و سنن تورک هم موجود نیست.

چادر دارای ریشه ای زرتشتی، و حجاب اسلام‌گرایان سنتی باقی‌مانده از عیسویان کاتولیک است.


چادرادان قورتولموش اؤزگور قادین - باکی، آزه‌ربایجان رئسپوبلیکاسی

جعفر جاببارلی ایله زیور به‌ی احمدبه‌یوف کوچه‌له‌ری قاوشاغی‌ندا 

زن آزاد رها شده از چادر - باکو، جمهوری آزربایجان

در چهارراه خیابان‌های جعفر جاببارلی و زیور به‌ی احمدوف



ته‌بریزلی تورک اؤیره‌نجی رؤیا صغیری «زورونلو حیجاب»ا قارشی چیغدیغی اوچون ٢٣ آی حبسه محکوم ائدیلمیش‌دیر

ته‌بریزده تربیت چارشی‌سی‌ندا «آغ اودگون (چرشنبه)، مجبوری حیجابا یوخ ائیله‌می»نه قاتیلان بیر تورک قیز.

تورکِ خر یاخیشدیرماسی‌نین یئرله‌شمه‌سی‌نده ائتگی‌لی اولان بیر دوروم: آزه‌ربایجان‌چی‌لیق

تورکِ خر یاخیشدیرماسی‌نین یئرله‌شمه‌سی‌نده ائتگی‌لی اولان بیر دوروم: آزه‌ربایجان‌چی‌لیق

 

مئهران باهارلی


تکرار ائده‌ریم که دورماق اولماز

دم بسته‌یِ حیرت اولماق اولماز

اغیارا دئدیرتمه‌یه‌ک نهایت

«تورک‌له‌ر گیبی تنبل، آحماق اولماز»

 

علی عفّت


Sunday, July 8, 2018

دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکی‌گویی به روایت ناصح ناطق

دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکی‌گویی به روایت ناصح ناطق

 

مئهران باهارلی


در سال‌های جنگ جهانی اول در تبریز تشکیلاتی به اسم «فرقه‌ی دموکرات آزربایجان» به رهبری شیخ محمد خیابانی (و بادام‌چی، نوبری، حریری، بهرامی) وجود داشت که منسوبین به آن معروف به «ملیون» (به معنی ناسیونالیست‌های ایرانی معتقد به «ملت ایران») بودند. فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شعبه‌ی «حزب دموکرات ایران» در تبریز بود و در دوره‌ی مورد بحث مهم‌ترین تشکیلات سیاسی ایران‌گرا و فارس‌گرا در تبریز به شمار می‌رفت. این حزب مانند حزب مادر خود حزب دموکرات ایران زائیده و معتقد به هویت ملی ایجاد شده در مشروطیت یعنی «ملت ایران» بود، زبان ملی تورک‌ها را فارسی و وطن آن‌ها را ایران می‌دانست. «ملیون» تبریز منکر هویت ملی تورک و وجود ملت تورک در ایران و بر این مبنا در عرصه‌ی سیاسی مخالف شدید هر نوع فدرالیسم (عدم مرکزیت) و مخصوصا فدرالیسم ملی بر اساس زبان – قومیت - ملیت بودند. به سبب این «هویت ملی انتخابی ایرانی» و هم‌سویی و اتحاد با انگلستان و تشکیلات داشناک و هینچاک ارمنی، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان همواره در خصومت با تشکیلات تورک‌گرای «تورک موجاهید فیرقه‌سی» (فرقه‌ی مجاهدین تورک) به رهبری «حاجی بیگ میرزا بلوری تبریزی»، «حاکمیت تورک اتحاد» به صدارت «جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی» و تشکیلات تورک‌گرای «حزب اتحاد و ترقی اسلام» بعدا «اتحاد تورک»[1] بود و به درگیری‌های فیزیکی و زد و خورد و ترور و سرکوب و تبعید سران و اعضای دسته‌جات تورک‌گرا از جمله «فرقه‌ی مجاهدین تورک» و همچنین احزاب فدرالیست وقت مانند «جمعیت اتفاق و ترقی» و ... در تبریز می‌پرداخت[2]. فرقه‌ی دموکرات آزربایجان همچنین مخالف استقلال جمهوری خلق آزربایجان توسط تورک‌های قفقاز بود و بر علیه آن دولت با نیروهای اشغال‌گر روس (بولشویک) و ارمنی (داشناک، ...) هم‌سوئی و هم‌کاری داشت. بادام‌چی از رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان تاکید کرده است که فرقه‌ی دموکرات آزربایجان نه تنها خواستار استقلال آزربایجان از ایران نبود، بلکه مدافع مرکزیت (یونیتاریسم) و مخالف عدم مرکزیت (فدرالیسم) بود و از این رو با احزاب مترقی آن دوره مانند جمعیت اتحاد و ترقی در تبریز که معتقد به لزوم فدرالیسم بودند، در «زدوخورد»، و با تورک‌ها که خواستار مستقل کردن و الحاق آزربایجان ایران به آزربایجان قفقاز و یا عثمانلی بودند در «مبارزه» بود[3].

فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و سپس حرکت - حاکمیت ایران‌گرای آزادی‌سِتان هم‌چنین نقشی تعیین‌کننده در تبدیل زبان فارسی به زبان رسمی و مکتوب در تبریز، تاسیس مدارس فارسی‌زبان در مناطق محدود  تحت نفوذ خود و شکل گرفتن سیاست دولتی فارس‌سازی و نسل‌کشی زبانی تورک‌ها در ایران دارد. این فرقه و طبق نوشته‌ای از مهندس ناطق رهبر آن خیابانی، در ضمن برای نخستین بار خشونت فیزیکی به منظور تحمیل زبان فارسی بر کودکان تورک در ایران را تجویز کرده - بکار برده‌اند.

در مجموع فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و «ملیون» وقت در تبریز به سبب نفی هویت ملی تورک، تبلیغ فارس‌گرایی، تقدیم زبان بیگانه‌ی فارسی به عنوان زبان ملی تورک‌ها، اقدام به تحمیل زبان فارسی بر تورک‌ها و فارس‌سازی آن‌ها، مخالفت با فدرالیسم زبانی – ملی، استفاده از ترور و خشونت برای سرکوب تورک‌گرایان و دیگر مخالفین سیاسی خود، و فعالیت‌های تخریبی بر علیه نیروهای ملی تورک در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول، و نهایتا هم‌سویی و هم‌بندی با سیاست‌های وقت انگلستان و تشکیلات ناسیونالیستی ارمنی داشناک و هینچاک و ... یک جریان غیر ملی، مرتجع و آنتی‌دموکراتیک بودند و در مقوله‌ی «مانقورتیسم – گؤزقامانیسم تبریزی» جای می‌گیرند.





Thursday, July 5, 2018

فعال تورک است، نه فعال تورک‌گرا و نه فعال آزربايجانی

فعال تورک است، نه فعال تورک‌گرا و نه فعال آزربايجانی

مئهران باهارلی


به جای «فعالین تورک‌گرا» بهتر، صحیح‌تر و دقیق‌تر بود صرفا «فعالین تورک» نوشته می‌شد. زیرا:

معلوم نیست که آیا اینها به لحاظ هویت ملی انتخابی و خط سیاسی «تورک‌گرا» هستند و یا «آزربایجان‌گرا» و یا «آزری‌گرا» و یا «توران‌گرا» و یا «ایران‌گرا»، و یا کومونیست و سوسیال دموکرات و لیبرال و اسلام‌گرا و .... تنها چیزی که معلوم است اینها فعالین فرهنگی و سیاسی تورک هستند. فرق است بین «تورک‌گرا» که به هویت ملی تورک معتقد است و «آزربایجان‌گرا» که به هویت ملی آزربایجانی معتقد است. مخصوصا بدان جهت که این دو گرایش هویت ملی به لحاظ سیاسی اغلب در مقابل یکدیگر قرار دارند. مثلا در جمهوری آزربایجان شوروی در دوره‌ی استالین ٤٠٠٠٠ تن تورک‌گرا از سوی آزربایجان‌گرایان اعدام و سربه نیست شد.

لزومی ندارد که ما به مساله‌ی اینکه یک شخص موضوع خبر به لحاظ سیاسی چطور می‌اندیشد و یا در باره‌ی تمامیت ارضي ایران چه فکر می‌کند و .... وارد شویم. در باره‌ی شخصیتهای تورک و یا خبرسازان تورک باید گفته شود فلان زندانی تورک و یا نویسنده‌ی تورک و ... و اصلا به این بحث که این شخصيت تورک دارای چه اندیشه‌ی سیاسی و ... است وارد نشد (مگر در صورت لزوم در داخل خبر و به طور جداگانه)