دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه
آنان به جرم تورکیگویی به روایت ناصح ناطق
مئهران باهارلی
در سالهای جنگ جهانی اول در تبریز تشکیلاتی به اسم «فرقهی دموکرات آزربایجان» به رهبری شیخ محمد خیابانی (و بادامچی، نوبری، حریری، بهرامی) وجود داشت که منسوبین به آن معروف به «ملیون» (به معنی ناسیونالیستهای ایرانی معتقد به «ملت ایران») بودند. فرقهی دموکرات آزربایجان شعبهی «حزب دموکرات ایران» در تبریز بود و در دورهی مورد بحث مهمترین تشکیلات سیاسی ایرانگرا و فارسگرا در تبریز به شمار میرفت. این حزب مانند حزب مادر خود حزب دموکرات ایران زائیده و معتقد به هویت ملی ایجاد شده در مشروطیت یعنی «ملت ایران» بود، زبان ملی تورکها را فارسی و وطن آنها را ایران میدانست. «ملیون» تبریز منکر هویت ملی تورک و وجود ملت تورک در ایران و بر این مبنا در عرصهی سیاسی مخالف شدید هر نوع فدرالیسم (عدم مرکزیت) و مخصوصا فدرالیسم ملی بر اساس زبان – قومیت - ملیت بودند. به سبب این «هویت ملی انتخابی ایرانی» و همسویی و اتحاد با انگلستان و تشکیلات داشناک و هینچاک ارمنی، فرقهی دموکرات آزربایجان همواره در خصومت با تشکیلات تورکگرای «تورک موجاهید فیرقهسی» (فرقهی مجاهدین تورک) به رهبری «حاجی بیگ میرزا بلوری تبریزی»، «حاکمیت تورک اتحاد» به صدارت «جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی» و تشکیلات تورکگرای «حزب اتحاد و ترقی اسلام» بعدا «اتحاد تورک»[1] بود و به درگیریهای فیزیکی و زد و خورد و ترور و سرکوب و تبعید سران و اعضای دستهجات تورکگرا از جمله «فرقهی مجاهدین تورک» و همچنین احزاب فدرالیست وقت مانند «جمعیت اتفاق و ترقی» و ... در تبریز میپرداخت[2]. فرقهی دموکرات آزربایجان همچنین مخالف استقلال جمهوری خلق آزربایجان توسط تورکهای قفقاز بود و بر علیه آن دولت با نیروهای اشغالگر روس (بولشویک) و ارمنی (داشناک، ...) همسوئی و همکاری داشت. بادامچی از رهبران فرقهی دموکرات آزربایجان تاکید کرده است که فرقهی دموکرات آزربایجان نه تنها خواستار استقلال آزربایجان از ایران نبود، بلکه مدافع مرکزیت (یونیتاریسم) و مخالف عدم مرکزیت (فدرالیسم) بود و از این رو با احزاب مترقی آن دوره مانند جمعیت اتحاد و ترقی در تبریز که معتقد به لزوم فدرالیسم بودند، در «زدوخورد»، و با تورکها که خواستار مستقل کردن و الحاق آزربایجان ایران به آزربایجان قفقاز و یا عثمانلی بودند در «مبارزه» بود[3].
فرقهی دموکرات آزربایجان و سپس حرکت - حاکمیت ایرانگرای آزادیسِتان همچنین نقشی تعیینکننده در تبدیل زبان فارسی به زبان رسمی و مکتوب در تبریز، تاسیس مدارس فارسیزبان در مناطق محدود تحت نفوذ خود و شکل گرفتن سیاست دولتی فارسسازی و نسلکشی زبانی تورکها در ایران دارد. این فرقه و طبق نوشتهای از مهندس ناطق رهبر آن خیابانی، در ضمن برای نخستین بار خشونت فیزیکی به منظور تحمیل زبان فارسی بر کودکان تورک در ایران را تجویز کرده - بکار بردهاند.
در مجموع فرقهی دموکرات آزربایجان و «ملیون» وقت در تبریز به سبب نفی هویت ملی تورک، تبلیغ فارسگرایی، تقدیم زبان بیگانهی فارسی به عنوان زبان ملی تورکها، اقدام به تحمیل زبان فارسی بر تورکها و فارسسازی آنها، مخالفت با فدرالیسم زبانی – ملی، استفاده از ترور و خشونت برای سرکوب تورکگرایان و دیگر مخالفین سیاسی خود، و فعالیتهای تخریبی بر علیه نیروهای ملی تورک در سالهای پایانی جنگ جهانی اول، و نهایتا همسویی و همبندی با سیاستهای وقت انگلستان و تشکیلات ناسیونالیستی ارمنی داشناک و هینچاک و ... یک جریان غیر ملی، مرتجع و آنتیدموکراتیک بودند و در مقولهی «مانقورتیسم – گؤزقامانیسم تبریزی» جای میگیرند.
در زیر بخشهایی از نوشتهی مهندس ناطق در این باره را نقل و سپس چند توضیح مربوطه را دادهام. این نوشته رسالهای است کوتاه در رد برخی ادعاهای عبدالله مستوفی که توسط انتشارات مجلهی ادبی یغما در تهران به سال ١٣٤٤ منتشر و توسط علی آذری تحت نام «چهرهی تابناک خیابانی»، مهندس ناطق؛ در کتاب «قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز»، علی آذری[4] نقل شده است:
«خیابانی مرحوم .... مسلما در صدد تجزیهی آزربایجان و ترویج زبان تورکی نبود. و قیام خیابانی پیشآهنگ نهضتهای تجزیهطلب نباید تلقی شود.... در دوران قیام مرحوم خیابانی، بنده محصل بودم و در مدرسهی متوسطهی منحصر به فرد تبریز درس میخواندم. مرحوم شیخ، دستور موکد به معلمین همان مدرسه داده بود که زبان محاورهی مدرسه، خواه بین معلمین و شاگردان و خواه میان شاگردان، در سر کلاس و ساعات گردش و استراحت باید به زبان فارسی باشد و حتی برای کسانی که در موقع بازی، یک کلمه تورکی میگفتند، تنبیه مختصری قائل شده بود. و اگر امروز در آزربایجان در همهی مدارس، لااقل در کلاسها حتی یک کلمه تورکی گفته نمیشود، این وضع یادگار دوران آن قیام است».
«ثانیا مرحوم شیخ با دوستان نزدیک خود گاهگاهی برای صرف ناهار به خانهی ما می آمدند. در این میهمانیها تقریبا همیشه بعد از ناهار مدتی در بارهی لزوم و یا عدم لزوم تغییر روش ادبی و به اصطلاح آن روز تجدد در شعر و ادبیات [فارسی] بحث میشد و بنده که تا اعماق روح تحت تاثیر قیافهی گیرنده و بیان متین و جدی و صفای باطن مرحوم شیخ بودم در جلسات حاضر میشدم، از گفتههای او و دوستانش بهره میبردم. آنچه بیاد دارم این است که با اینکه همهی حاضرین تبریزی و تورکزبان بودند گفتگوها همیشه به زبان فارسی بود»
چند نکته:
١-این بیانات از طرف دو شخصیت آزربایجانگرای پانایرانیست، ناصح ناطق و علی آذری، نقل شدهاند و بدین جهت دارای اهمیتاند. (جزوهی «فعالیت و اقدامات شیخ محمد خیابانی» هم به قلم محمدعلی بادامچی تبریزی و حسین کاظمزاده ایرانشهر تبریزی، با مقدمهی رضازادهی شفق تبریزی، هر سه از آزربایجانگرایان پانایرانیست و به شدت ضد تورک، ٥ سال بعد از اتمام ماجرای آزادیسِتان در سال ١٩٢٦ در گرامیداشت و به خاطرهی خیابانی نوشته شده و توسط انتشارات پانایرانیست ایرانشهر در برلین چاپ شده است). افزون بر آن پیشهوری در فاز حیات حکومت ملی آزربایجان خود، به همراه دیگر شخصیتهای ضد تورک و پانایرانیست (ارانی، سلیمان میرزا، حیدرخان عموغلو، ...) خیابانی را هم به عنوان یک شخصیت ملی آزربایجانی به شدت تبلیغ میکرد. غیر ممکن است این آزربایجانگرایان پانایرانیست و تورکهای چپ ایرانی، آزربایجانگرایان استالینیست، ... ، شخصیتی با خودآگاهی ملی تورک و یا تورکگرا را به عنوان یک شخصیت ملی تقدیم و ستایش کنند. بنابراین خیابانی، اقلا در دورهی مورد بحث بدون کوچکترین تردیدی دارای شعور ملی تورک و کمترین تمایلات ملی تورک نبوده است. بر عکس، آزربایجانگرایان پانایرانیست و تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان استالینیست، شخصیتهای ملی تورک دورهی خود مانند جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، ابوالفتح علوی خلخالی و تقی رفعت تبریزی را کلا از تاریخ حذف و ناموجود، و یا ترور شخصیت و لجن مالی میکنند.
الف- ناصح ناطق، ناقل این روایت و مولف رسالهی «چهرهی تابناک خیابانی»، فرزند میرزا جواد ناطق تبریزی (از مشروطیتطلبان تبریزی) است. وی که از شیفتهگان زبان و ادب فارسی بود، علی رغم «ملیت تباری» تورکاش، به لحاظ «هویت ملی انتخابی» خود را منسوب به ملت ایران میدانست. ناصح ناطق یک گؤزقامان و ناسیونالیست فاناتیک ایرانی معتقد به ملت ایران و زبان ملی فارسی و داستانهایی از این قبیل، یک شخص مرتجع و تاریکاندیش به شدت مخالف زبان و هویت تورک بود. وی مولف آثاری نژادپرستانه چون «در بارهی زبان آذربایجان» و «زبان آذربایجان و وحدت ملی» است که از سوی موقوفات پانایرانیستی محمود افشار منتشر شده است. ناصح ناطق یک آزربایجانگرای پانایرانیست (یعنی قائل به «قوم آزربایجانی» که جزئی از «ملت ایران» است و خواستار تبدیل زبان و هویت تورکهای ساکن جوغرافیای آزربایجان به فارس با استفاده از روشهای خشن و جبر دولتی) و از مؤسسین «جمعیت آذربایجان» در دههی ٤٠ بود. دوکتر جواد هیئت هم آزربایجانگرای پانایرانیست بودن ناصح ناطق را تائید کرده است: «مهندس ناطق، هم خودش را آزربایجانی متعصب معرفی میکرد و هم دشمن زبان مادریاش تورکی بود». بنا به دوکتور هئیت «ناصح ناطق در اوایل انقلاب بر علیه جمعیت آزربایجانیها به صرف تورکی صحبت کردن در نشستها، برای جمهوری تازه تاسیس اسلامی خبرچینی و با هدف بستن آن جمعیت تلاش میکرد»[5].
(هما ناطق. یکی از اشخاصی که در آثار خود گفتهها و نوشتههای ناصح ناطق تبریزی را به عنوان منبع و سند بکار برده دختر او هما ناطق است. بنابراین در این جا به کوتاهی اشارهای به او میکنم:
هما ناطق تاریخنگار معروف، اما به واقع یک فعال سیاسی تاریخباف، میلیتان چپگرا و خائنی ضد تورک، دختر ناصح ناطق پانایرانیست تبریزی و نوهی جواد ناطق خطیب مشروطهطلب انگلیسی تبریزی است. این پستفطرت سالماس و اورمو را شهر مسیحیان؛ و تورکان و مجدالسلطنه را جنایتکارانی که گویا اهالی آن شهرهای ارمنی و آسوری را قتل عام کردند قلمداد کرده است و با این ادعا به قول خودش حقیقتا هم: «ادیبانهتر بگویم: گُه زدم»؛ (هما ناطق). زهی بی شرمی!
هویت ملی انتخابی هما ناطق مانند پدر و پدر بزرگش ایرانی بود و خود را منسوب به ملت ایران ایجاد شده در دورهی مشروطه با زبان ملی فارسی و بر اساس دشمنی با تورک .... میدانست. وی به لحاظ سیاسی یک چپ میلیتان و مارکسیست ایرانی بود و مانند پدر و پدربزرگش، ملیت تورک خود را نفی و انکار میکرد و تمایلات بارز پانایرانیستی و تورکستیزی و سنیستیزی و عثمانلیستیزی (و کوردستیزی و عربستیزی) و ارمنیپرستی و ازلیدوستی و ذهنیت صلیبی علنی و حمایت از تروریسم ازلی و مشروطهطلب و ارمنی و آسوری و .... داشت.
در شکلگیری تورکستیزی هما ناطق عواملی چون منسوبیت به خانوادهای مشروطهطلب انگلیسی ضد تورک، برخاستهگی از نسل نخبهگان مانقورت - گؤزقامان تبریزی، شهری که در دو قرن اخیر کانون ایرانگرایی فارسمحور ضد تورک بود و اکنون کانون آزربایجانگرایی ضد تورک است، جریان چپ – کومونیسم ایرانی (از حزب توده گرفته تا فدایی اکثریت و اقلیت و ...) که از همان آغاز پیروی سیاستهای ضد تورک روسیه بود، تعلق خاطر به افراطیگری و تروریسم که در ایران توسط جریانات ضد تورک ازلی و مشروطهطلب و ارمنی و .... تمثیل میشد؛ زندهگی در تهران رضاشاهی، تحصیل در دبستان ارمنی و دبیرستان زرتشتی و سپس تحصیلات عالی و حیات در فرانسه، ... چهار عنصر که دشمنی با تورک را به مولفهای از هویت خود تبدیل کردهاند، .... نقش داشت.
در آثار هما ناطق علاوه بر نفرت از تورک، دوری از متودولوژی و اخلاق علمی و انکار و نادیده گرفتن و ناموجود کردن تاریخ تورک و ملت تورک و هویت ملی تورک در مورد شخصیتها و جریانات تاریخی سیاسی و عقیدتی و ... که بررسی کرده، تحقیر تورک بودن و فرهنگ تورک، وارونهنویسی گستاخانهی وقایع تاریخی و تحریفات و سانسورها و افترائات و دروغپردازیهای آشکار کاملا مشهود و حاکم است. این آثار تماما غیر علمی بوده و صرفا میباید از آنها برای مهندسی معکوس – اخذ بعضی اسناد و نقل قولها که وی از منابع تاریخی آورده و رد بقیهی تحلیلها و ارزیابیها و تفسیرهای متعلق به خود هما ناطق - استفاده کرد.
نوت: هما ناطق اصلا تبریزی است، اما – شاید به سبب کار موقت پدرش به عنوان مهندس راه - در اورمیه متولد شده است. هویت ملی انتخابی خاندان تبریزی ناطق - بر خلاف روند مرسوم در آن دوره در اورمیه که نخبهگان آن خود را تورک میدانستند - ایرانی ضد تورک، و نه تورک دوستدار تورک بود. بدین دلیل میباید هما ناطق نه به صورت اهل اورمیه، بلکه اصلا تبریزی و صرفا متولد در اورمیه معرفی شود. علاوه بر آن وی در اورمیه نزیسته و اهلیتی با آن، به لحاظ هویت قومی و فرهنگ بومی و باورها و سنن ... که همه بر اساس تورکیت بودند و هستند کسب نکرده است. وی که اورمیه و سلماس را در دو دههی اول قرن بیستم شهرهایی ارمنی و آسوری تقدیم میکند، حتی خبر نداشت که درصد اهالی بومی منسوب به این دو گروه در آن دوره در داخل این شهرها چیزی حدود ١-٣ درصد بود. هیچ اورمیهای همچو خزعبلی را که هما ناطق ادعا کرده بر زبان نمیآورد. این یک فقره به تنهایی اثبات میکند که وی کوچکترین معلومات و ارتباطی با اورمیه و واقعیات آن نداشت و یا عامدانه دروغپردازی کرده است[6].)
٢-علی آذری (میرزا سید علی خان آذری) مولف کتاب «قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز» است. پدر وی در سال ١٩١٩ در باکو بدست بولشویکها به قتل رسید. مادر وی یک تورک اهل درگز خراسان بود. علی آذری، دارای عقایدی آمیخته از عقاید تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایی پانایرانیستی بود. وی در سال ١٣٠٩ اوپرایی به نام «وعدهی زرتشت یا روح سلحشوری ایران حاکی از تقدیر و سپاسگزاری از زحمات پدر تاجدار و محبوب مملکت» رضا شاه ساخته است. (از پرسوناهای این اوپرا: مام وطن، کوروش کبیر، اردشیر، انوشیروان، شاهپور، ملکه هما، روان زرتشت، در تخت جمشید، ......). مضامین آریاگری و پهلویپرستی این اوپرا آن چنان افراطی بودند که حتی وزارت دربار وقت با به صحنه رفتن آن مخالفت کرد[7]. تالیف کتابی در تقدیر قیام خیابانی توسط شخصی ایرانگرای باستانگرا مانند علی آذری، قرینهی دیگری بر ایرانیگری و از منظر تورکیت ضد ملی بودن خیابانی و قیام اوست.
٣-آنگونه که در این نقل قول نیز دیده میشود، در دورهی حاکمیت خیابانی زبان تدریس در مدارس تبریز فارسی بود. قابل ذکر است هنگامی که نهضت ایجاد مدارس مودرن در ایران قاجاری آغاز شد، در اوایل در بسیاری از این مدارس مودرن، در تورکایلی (اورمیه، خوی، تبریز، اردبیل، ...) و در تهران به همراه زبان فارسی، زبان تورکی نیز به درجات مختلف تدریس میگشت. اما پس از مدتی کوتاه و قبل از مشروطیت، در سال ١٨٩٨ زبان تورکی توسط «انجمن معارف تهران» و دو سال بعد در ١٩٠٠ توسط «انجمن معارف تبریز» که داوطلبانه در مرامنامهی خود مادهی تعلیم و تعلم اجباری و انحصاری به زبان فارسی را گنجانده بودند، از مدارس مودرن حذف گردید. این اقدام انجمن معارف تبریز، از نخستین خیانتهای نخبهگان مانقورت – گؤزقامان تورک به ملت تورک در عرصهی زبانی در تاریخ معاصر است (این «نخستین خیانت»، موضوع مقالهای دیگر از من است[8]). اقدام انجمن معارف تبریز در ممنوع ساختن زبان تورکی در مدارس مودرن، با مخالفت بدون نتیجهی عدهای از روشنفکران و محررین تورک و در این میان مظفرالدین شاه قاجار مواجه شد. با ظهور نهضت مشروطیت، شخصیتهای گؤزقامان و فارسگرای موسس انجمن معارف تبریز به رهبران جنبش مشروطیت، انجمن ایالتی آزربایجان، مرکز غیبی در تبریز و انجمن آزربایجان در تهران و ... تبدیل شدند و توانستند رسمیت انحصاری زبان فارسی را به یکی از خواستها و رهآوردهای جنبش فارسگرای مشروطیت تبدیل نمایند. بعد از آن، تدریس پراکندهی زبان تورکی به سرعت از مدارس نوظهور رخت بربست و روند ایجاد نظام تحصیلی و مدارس تورک در ایران که توسط رشدیه و دیگران شروع شده بود در نطفه خفه گردید (به استثنای برههای کوتاه به سالهای جنگ جهانی اول که مدارس تورک تاسیس گشت و سپس دوران حکومت اتحاد جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی که زبان تورکی برای نخستین بار رسمیت یافت). ایجاد مدارس ملی مودرن توسط انجمن معارف، سپس توسط مشروطهطلبان و بعد از آن دموکراتهای آزربایجانی و آزادیسِتان و ... به معنی تاسیس مدارس فارسیزبان و نظام تحصیلی فارس در مناطق تورکنشین و غیر فارسنشین و از منظر تورکیت عملی به شدت ضد ملی است.
٤-طبق نوشتهی ناصح ناطق، خیابانی به تدریس و تحصیل به زبان فارسی اکتفا نکرده، دستور موکد داده بود که «زبان محاوره در مدارس تبریز نیز، خواه بین معلمین و شاگردان و خواه میان شاگردان، در سر کلاس و ساعات گردش و استراحت باید فارسی باشد». با توجه به مواضع فارسیگرایانه و ضد تورک فرقهی دموکرات آزربایجان که در منابع و اسناد متعدد ثبت شده، آشکار است این دستور معطوف به یادگیری بهتر زبان فارسی نبوده، بلکه هدف «اتحاد لسانی»، آرزوی دیرین مانقورتها و گؤزقامانهای تبریزی، یعنی جایگزین کردن فارسی به جای تورکی و فارسسازی کودکان تورک را داشته است.
٥-علاوه بر ممنوعیت تعلیم و تعلم و تحصیل در مدارس به زبان تورکی، ممنوعیت تکلم دانشآموزان با یکدیگر و با معلمین و مسئولین مدرسه به زبان تورکی و اجباری نمودن تکلم به زبان فارسی توسط فرقهی دموکرات آزربایجان در دورهی حاکمیت خود هم، از مصادیق نسلکشی زبانی تورکی است (نسلکشی زبانی، «ممنوع ساختن» استفاده از زبان یک گروه در روابط روزمره و یا در مدارس و یا چاپ و انتشار آثار بدان زبان است. مادهی سوم-یک، کنوانسیون ملل متحد در منع و مجازات جنایت نسلکشی، ای-۷۴۹، ۱۹۴۸).
٦-این روایت صراحتا میگوید خیابانی، هم خواهان اِعمال تنبیه برای تحمیل زبان فارسی بر کودکان تورک بوده، و هم به اجرائی کردن این خواست اقدام کرده است: «حتی برای کسانی که در موقع بازی، یک کلمه تورکی میگفتند، تنبیه مختصری قائل شده بود». این اقدام، نخستین نمونه از اعمال خشونت فیزیکی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک در ایران است.
٧-ناصح ناطق شکل تنبیه مختصری که خیابانی خواهان آن بوده است را (شلاق زدن؟ به فلکه بستن؟ پرداختن جریمهی نقدی؟) بیان نکرده است. اما اگر این تنبیه به شکل مجبور کردن کودکان تورک به پرداخت جریمهی نقدی باشد، در این صورت فرقهی دموکرات آزربایجان را باید ایجاد کنندهی سیستم صندوقهای جریمه برای تورکی حرف زدن کودکان تورک در ایران هم شمرد.
٨- تلاشهای فرقهی دموکرات آزربایجان برای ممنوع کردن زبان تورکی در مدارس مربوط به سالهای پیش از تاسیس سلسلهی پهلوی است. به عبارت دیگر بر خلاف روایت بی پایهی آزربایجانگرایان و وارونهنماییهای آنها، نسلکشی زبانی تورکها در ایران توسط سردار سپه – رضاخان - رضاشاه آغاز نشده است. بلکه مانقورتها و گؤزقامانهای تبریزی، مشخصا فارسگرایان تورک فرقهی دموکرات آزربایجان و پیشتر انجمن معارف تبریز، آغاز کنندهی آن و سپس الهام دهنده به قومیتگرایان فارس، پانایرانیستها و بعدها دولت پهلوی، برای سرکوب و امحاء سیستماتیک زبان و فرهنگ و ملت تورک در ایران، تحمیل زبان و فرهنگ فارس بر وی و نسلکشی و فارسسازی او هستند.
٩-ناصح میگوید خیابانی قصدی برای ترویج زبان تورکی نداشت. این ادعا صحیح و با اسناد و منابع متعدد دیگر همخوان است. فرقهی دموکرات آزربایجان و جنبش آزادیستان به رهبری خیابانی ادامهی حرکت مشروطه و معتقد به هویت ملی ایرانی بر اساس زبان فارسی بود. زبان تورکی را به رسمیت نمیشناخت و اورگان و اسناد و فرمانها و اعلانیههای خود خطاب به مردم تورک را مانند نیروهای اشغالگر روس و آسوری و ارمنی و کورد به زبان فارسی، بعضا به همراه زبان فرانسه، صادر میکرد. اما هرگز حتی یک سند و فرمان و اعلانیهی رسمی و نشریه و .... به زبان تورکی منتشر نساخت. مدارس و نشریات و تمبرها و نامهها و مکاتبات و تلگرافها و خاطرات و رسالهها و ... افراد منسوب به این حرکت نیز همه به فارسی بودند.
علی آذری در پینوشت خود بر روایت ناصح ناطق، این واقعیت را تاکید کرده است: «ادوار مختلف روزنامهی تجدد که از عمدهترین و مهمترین منابع این کتاب است و صاحب امتیاز و دبیر اول آن خیابانی بود، چه قبل از قیام و چه در دوران قیام که رسما اورگان فرقهی دموکرات آزربایجان شد، به فارسی و بویژه مقالهی اول آن به قلم شادروان خیابانی، آن هم به فارسی نوشته میشد. و بقیهی مطالب روزنامهی تجدد را دبیر دوم شادروان میرزا تقیخان رفعت به فارسی انشاء و اداره میکرد. این روزنامه موید گفتار آقای مهندس ناطق و نگارندهی کتاب قیام خیابانی است». این در حالی است که پیش از ماجرای ایرانگرا و فارسگرای آزادیسِتان، «حکومت تورک اتحاد» به صدارت رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه زبان تورکی را رسمی نموده و به انتشار نشریات تورک اقدام کرده بود. (اوردوی آزادیبخش عثمانلی و والیگری - «حکومت تورک اتحاد» تحت الحمایهی امپراتوری عثمانلی به رهبری جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسطنه، برای اولین بار در سالهای جنگ جهانی اول زبان تورکی را در خطاب کتبی دولت و مقامات رسمی به مردم تورک بکار برده و با این عمل، به سنت عدم استفاده از تورکی مکتوب در خطاب دولتی و رسمی به مردم تورک در تورکایلی و ایران پایان دادند).
١٠-فرقهی دموکرات آزربایجان نقشی تعیین کننده در تاسیس مدارس فارسیزبان در مناطق تورکنشین، زمانی که هنوز شبکهی مدارس مودرن گسترده نشده بود، و نتیجتا جلوگیری موثر از ایجاد مدارس تورکزبان در این مناطق را دارد. زبان مدارس تاسیس شده توسط فرقهی دموکرات آزربایجان و حکومت آزادیستان فارسی – یعنی زبانی که دموکراتهای آزربایجان آن را زبان ملی خود میدانستند - بود. در این مدارس درسها حساب، هندسه، انشاء، سیاق (نقدی و جنسی)، تعلیمات مدنی، علم الاشیا، تاریخ و جوغرافیا، شرعیات، اخلاق، ... همه به فارسی بود و علاوتا دروس فارسی (املاء و حسن خط) و قرائت فارسی هم موجود بود. نیز در حالیکه در دبیرستانهای دموکراتهای آزربایجان و آزادیستان زبانهای روسی و فرانسه تدریس میشد، و در مدرسهی تورک خیر یوردوی اتحاد اسلام در اورمیه همهی درسها به زبان تورکی بود و فارسی صرفا به عنوان یک زبان خارجی تدریس میشد، تورکی در مدارس دموکراتهای آزربایجان حتی به عنوان زبان خارجی نیز آموخته نمیشد. به سبب تورکی نبودن و فارسی بودن مدارس تاسیس شده توسط دموکراتهای آزربایجان، -به استثنای تبریز که از دیرباز نخبهگان آن فارسگرا و در طول قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم مرکز ناسیونالیسم ایرانی فارسمحور بود- مردم تورک در دیگر مناطق مخصوصا در غرب آزربایجان (ماکو، ...) به مدارس دموکراتها رغبتی نشان نمیدادند.
١١-در مفردات مدارس دموکراتهای آزربایجانی و آزادیسِتان، زبان تورکی جائی نداشت، در حالی که حتی مدارس میسیونری مسیحی خارجی در تبریز و اورمیه و ... همیشه درس زبان تورکی داشتند. ممنوعیت تعلیم و تعلم به زبان تورکی در دورهی حاکمیت دموکراتهای آزربایجان – آزادیسِتان صرفا محدود به مدارسی که خود تاسیس میکرد نبود، بلکه به مدارس میسیونری مسیحی که قبلا در آنها زبان تورکی تدریس میشد هم تعمیم یافته بود. چنانچه در دورهی آزادیسِتان، درس زبان تورکی - شاید به خواست این حاکمیت و یا به سبب تلاش مدیریت این مدرسه برای انطباق خود با سیاست فارسگرایی آزادیسِتان در مدارس- از مدارس مسیونری تبریز حذف شد[9].
١٢- فرقهی دموکرات آزربایجان و آزادیستان، با چاپ اسناد و اعلامیهها و نشریات و اورگان .... حزب و حرکت خود، در عمل از مکتوب شدن زبان تورکی و همچنین رشد مطبوعات تورک جلوگیری کردهاند. حتی در دوره آزادیستان شیخ محمد خیابانی شخصا به میرزا جلیل اجازهی انتشار «نشریهی ملانصرالدین» به زبان تورکی در تبریز را نداد و از انتشار آن در تبریز جلوگیری کرد (مخالفت خیابانی با انتشار نشریهی ملانصرالدین در تبریز، موضوع یک مقالهی دیگر اینجانب است[10]). و این در حالی است که چند ماه پیش از آن، رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی به انتشار نخستین نشریهی مودرن تورک در ایران و تورکایلی بنام «آزربایجان» در تبریز اقدام کرده بود و دیگر گروههای ملی منطقه از کورد و آسوری و ارمنی هم، حتی در تبریز نشریاتشان را به زبان ملی خودشان منتشر میکردند.
١٣-روایت ناصح ناطق میگوید دموکراتهای آزربایجان و شخص خیابانی دغدغهی زبان فارسی را داشتند و «در بارهی تغییر روش ادبی و تجدد در شعر و ادبیات آن بحث میکردند» (مشابه این دغدغهی فارسی در پیشهوری نیز دیده میشود. طبق خاطرات خامهای، پیشهوری در زندان با دیگر زندانیان در مورد مسائل زبان فارسی تبادل نظر میکرده است). حتی دموکراتهای آزربایجان در دوران حاکمیت خود بر تبریز برای ایجاد تجدد در ادبیات فارسی، یعنی زبان تحمیلی قوم همسایهی تاجیک - فارس که آنها آن را مانقورتانه و گؤزقامانانه زبان ملی خود میشمردند - نشریهای بنام آزادیسِتان منتشر کردند. اما آنها نه تنها هرگز همچو دغدغهای برای زبان ملی واقعی خود یعنی تورکی از خود نشان ندادند، بلکه همانگونه که در این نوشته نیز نشان داده شد، دغدغهی اصلی آنها نشاندن زبان فارسی به جای تورکی و زدودون دومی بوده است.
١٤-خیابانی علی رغم آنکه مدتها در قفقاز تورکزبان به سر برده و بر تورکی گفتاری و به احتمال قریب به یقین بر تورکی نوشتاری مسلط بود، خود هرگز به تورکی ننوشت. هرچند وی در نطقهایش به همراه فارسی، تورکی را هم بکار برده است، اما به نظر میرسد این کاربرد شفاهی تورکی صرفا به سبب ناآشنائی حاضرین به زبان فارسی، و نه شعور ملی تورک او بود. (بعد از وی، دموکراتهای آزربایجان کاربرد شفاهی زبان تورکی در گردهمائیها و نشستهای حزبی را هم ممنوع کردند). در نبود شعور زبانی تورکی و کلا فقدان شعور ملی تورک در خیابانی، شاید سکونت و متاثر شدن وی از قفقاز و روسیه (پطروفسکی: ماخاچ قالا، تمورخان شورا) موثر بوده باشد. زیرا در آن دوره، بر خلاف ایرانیان ساکن در قلمروی عثمانلی که نوعا به تورکینویسی آغاز میکردند و حتی دارای تمایلات ناسیونالیستی تورک میشدند، اکثریت مطلق ایرانیان تورک مخصوصا از شرق آزربایجان مهاجرت کرده به قفقاز و اعقاب آنها (آخوندزاده، طالبوف، جوادزاده – پیشه وری بعدی و ...)، علی القاعده دچار تب ایرانیگری و فارسگرایی، حتی باستانگرایی و آریاکاری میشدند.
١٥- ناصح ناطق میگوید خیابانی و دیگر دموکراتها در محافل خصوصی خود هم به زبان فارسی صحبت میکردند. در منابع متعدد دیگر هم تلاشهای داوطلبانهی دموکراتهای آزربایجان و تبریزیان مانقورت و گؤزقامان و «وطنخواهان آزربایجان» در آن دوره برای فارسی صحبت کردن ذکر شده است. به عنوان نمونه صفوت در اثر خود (تاریخ فرهنگ آزربایجان[11] یک نمونهی دیگر را ثبت کرده است: «آقای فیوضات از بدو ورود و ماموریت خود به عملی کردن بعض نیات اساسی اقدام نمود. در درجهی اول مسالهی توحید زبان و ترویج ادبیات فارسی در آزربایجان بود .... و از زمان سابق هم جزو مرام وطنخواهان و روشنفکران محل بوده است... هنوز جماعتی از پیرمردان به یاد دارند که مرحوم آقا میرآقا معروف به رابط که جزو وطنخواهان آزربایجان و مردی صافدل و بیغش بود، با همقدمان خود تصمیم کردند که به فارسی گفتگو کنند، اگر هر یک از آنها به تورکی حرف زند دو ریال به صندوق اعانت به فقرا بپردازد. چون مرحوم رابط کمسواد و شغل او دلالی تجارت قند بود، به هر تجارتخانه میرفت و فارسی حرف میزند (البته شکسته بسته) شنوندهگان به آن سید ایرانخواه میخندیدند». این سطور به وضوح نشان از عمق و گستردهگی و شدت بیهویتی ملی در میان نخبهگان و روشنفکران تبریز و دموکراتهای آزربایجان در آن دوره دارد. چنانچه آنها فارسسازی داوطلبانهی خود را «وطنخواهی و ایرانخواهی» گمان میکردهاند. (این روایت، علاوتا نشان میدهد که صندوق جریمه برای تورکی حرف زدن، پدیدهای ایجاد شده توسط آزادیخواهان و دموکراتهای آزربایجان و «وطنخواهان و روشنفکران محل» یعنی تبریز است، نه رژیم رضاشاه).
١٦- موارد فوق همه مربوط به دموکراتهای آزربایجان و آزادیخواهان تبریز دورهی مشروطیت - آزادیسِتان هستند که نشان میدهند سیاست نسلکشی زبانی رسمی - دولتی در حال اجرا در مورد زبان تورکی در ایران نه با رضاشاه، بلکه در دههی ۱۸۹۰ میلادی حدود سی سال پیش از تاسیس دولت پهلوی، پیش از و در مراحل اولیهی جنبش مشروطیت، نزدیک به صد و سی سال پیش و سپس حرکت آزادیسِتان آغاز شده و تاکنون به مدت پنج نسل ادامه یافته است.
١٧-ناصح
ناطق میگوید خیابانی و نهضت او قصدی برای تجزیهی ایران نداشتند. این ادعا دقیق و
صحیح است. خیابانی و جنبش او نه تنها خواهان استقلال آزربایجان و تجزیهی ایران
نبودند، بلکه همانگونه که بادامچی نیز در جزوهی «فعالیت و اقدامات شیخ محمد
خیابانی» تصریح کرده است به شدت با هر نوع فدرالیسم زبانی - ملی مخالف بودهاند. تبدیل
خیابانی به یک شخصیت ملی تورک و جنبش آزادیسِتان به یک حرکت ملی تورک و یا
استقلالطلبانه، وارونهنمایی و بازنویسی و تاریخبافی آزربایجانگرایان
استالینیست در دههی ١٩٤٠ به بعد است.
برای مطالعهی بیشتر
ممنوع ساختن زبان تورکی در مدارس و تعلیم و تعلم به تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان- آزادیستان
موضع
منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی به ادعای عبدالله بهرامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_26.html
دستور
موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکیگویی
به روایت ناصح ناطق
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_8.html
لغو
تدریس زبان تورکی در دورهی حاکمیت آزادیسِتان در مدرسهی مموریال آمریکایی تبریز
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/09/blog-post_13.html
مئهران
باهارلی - خالفت خیابانی با نشر موللانصرالدین تورکی در تبریز، نشر آن توسط
ابوالفتوح علوی «پانتورکیست» و دورغپردازیها و تاریخبافیهای آزربایجانگرایان
از
خیانتهای آزربایجانگرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post.html
از
خیانتهای آزربایجانگرایان: فیوضات و طراحی نسلکشی ملی و زبانی تورکی در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_17.html
مواضع غیر ملی و ضد تورک دموکراتهای آزربایجان، سرکوب تورکگرایان و نیروهای ملی تورک توسط دموکراتهای آزربایجان - آزادیستان
تبریز
مرکز جنبش ملیتگرایی ایرانی بوده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_12.html
فریت
گووهن آجودان مخصوص جمشیدخان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار
فداکار، فوقالعاده اصیل و دانشمند بود که خانواده و ثروت خود را در راه تورکچولوک
– تورکگرایی فدا نمود
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_18.html
حسین جاوید:
مجدالسلطنه تنها شخصیت طرفدار تورک و ضد انگلیس؛ و خیانات فرقهی دموکرات آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post.html
شخصیت
ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدلهر
فیرقهسی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_9.html
مبارزهی
قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورکگرایان و قائلین به عدم
مرکزیت (فدرالیستها، آزادیخواهان و ملیون واقعی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_3.html
کومیتهی
تروریستی خیابانی - دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post.html
اخلالگریها
و سابوتاژهای دموکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک بومی - عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_28.html
تبعید
سه رهبر فرقهی دموکرات آزربایجان (خیابانی، نوبری، بادامچی) به دلیل تبلیغات
انگلیس پرستانه و فعالیتهای ضد تورکشان
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_49.html
کربلایی
علی آقا حریری از رهبران فرقهی دموکرات آزربایجان: دشمن تورک، عامل انگلیس، تروریست،
پانایرانیست، پاکدین و حامی و مرید نژادپرست معروف عارف قزوینی
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_10.html
پیوستن
تقی رفعت به حرکت ایرانگرای آزادیسِتان و دلائل آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_19.html
خیانت
عدهای از دموکراتهای آزربایجان و اشغال اورمیه توسط سیمیتقو
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/1.html
از
خیانتهای آزربایجانگرایان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجان: برآمدن رضاشاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_12.html
ميرزا علی
آقا هئيت تبريزی: يک شخصيت ملی تورک
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_15.html
[1] حزب اتحاد و ترقی اسلام - اتحاد تورک با توصیهی «محمت راغب بیگ» (نائب سرکونسولگری عثمانلی در تبریز) هنگامی که وی در ساووجبولاق (مهاباد بعدی) بود، به عنوان یک جمعیت سیاسی و اجتماعی در آن شهر تاسیس و بزودی شعبههای آن در سرتاسر تورکایلی (اورمیه، سلماس، خوی، تبریز، مراغه، همدان، اردبیل، ...) گسترده شد. موسسین حزب عبارت بودند از: «مجدالسلطنه اردشیر جمشید» حاکم سابق اورمیه و خوی و از سرآمدان اورمیه، «حاجی پیشنماز آقا سلماسی» از مجاهدان، «حاجی بیگ میرزا آقا بلوری تبریزی»، «قاضی علی» نائب حکومت ساووجبولاق، و مینباشی «احمد وجدانی» مدیر بیمارستان هلال احمر ساووجبولاق. پس از گسترش تشکیلات «حزب اتحاد و ترقی اسلام» («اتحاد تورک» بعدی) و انتقال مرکزیت آن به تبریز، «جمشیدخان افشار اورومی» رئیس، «حاجی بیگ میرزا بلوری» نائب رئیس، «میرزا فضل الله» رئیس شعبهی اورمیه، «امین الشرع خوئی» از رهبران شاخهی خوی آن، «شیخ علی ثقه الاسلام همدانی» از رهبران شاخهی همدان، «حاج شعبانعلی» از رهبران آن در اردبیل، ... بودهاند. در سالهای جنگ جهانی اول ژؤن تورکها در راستای پروژهی اتحاد اسلام عثمانلی، همچنین ملیت مشترک با تورکهای شمال غرب ایران، مانند دورهی مشروطیت، از «حزب اتحاد و ترقی اسلام-اتحاد تورک» حمایت میکردند. این حزب در صدد چاپ رسالهها و نشریات تورکی در اورمیه و تبریز (موفق به آن شد) برای تبلیغ مرام و اندیشهی سیاسی خود بوده است.
[2] شخصیت ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدلهر فیرقهسی)
[3] جزوهی «فعالیت و اقدامات شیخ محمد خیابانی»، به قلم محمدعلی بادامچی تبریزی و حسین کاظمزاده ایرانشهر تبریزی، با مقدمهی رضازادهی شفق تبریزی، نوشته شده در سال ١٩٢٦، ٥ سال بعد از اتمام ماجرای آزادیسِتان، چاپ انتشارات پانایرانیست ایرانشهر در برلین به خاطرهی خیابانی
[4] قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، علی آذری. چاپ دوم، نشر صفی علیشاه،
١٣٤٦. ص ۴٩٧
[5] خاطرات من و پدرم؛ دوکتر جواد هیئت؛ صص ٢٦٩-٢٧١
[6] دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه
آنان به جرم تورکیگویی
[7] اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، جلد اول، ص ٧٤-٧٦
[8] مئهران باهارلی -
نخستین خیانت: انجمن معارف تبریز. ١٢٣ سال از آغاز نسل کشی زبانی تورکی در ایران
گذشت
[9] لغو تدریس زبان تورکی در دورهی حاکمیت آزادیسِتان در مدرسهی
مموریال آمریکایی تبریز
[10] مئهران باهارلی - خالفت خیابانی
با نشر موللانصرالدین تورکی در تبریز، نشر آن توسط ابوالفتوح علوی «پان تورکیست» و
دورغپردازیها و تاریخبافیهای آزربایجانگرایان
[11] تاریخ فرهنگ آزربایجان با فوائد ادبی، ص ١١٣-١١٤
http://yolpress.ir/?p=40540
ReplyDeleteبو یازی منیمدیر. بونو یایانلار اونو چالیپ و اؤزله رینده ن یالاندان بیر رئفئرانس لیستی آرتیرمیشلار. باشقالارینین یازیلارین اوغورلایانلار آلچاق اینسانلاردیر.
Deleteسرود مدرسه ترکی خیر یوردوی اورمیه
ReplyDelete١٩١٨ میلادی
من بیر تورکم، دینیم جینسیم اولودور
سینهم، اؤزوم آتهش ایله دولودور
اینسان اولان وطهنینین قولودور
تورک ائولادی ائوده دورماز، گئدهرم
یارادانین کیتابینی قالدیرتمام
وطهنیمین بایراغینی آلدیرتمام
دوشمهنیمی، وطهنیمه سالدیرتمام
تانری ائوی ویران اولماز، گئدهرم
بو توپراقلار اجدادیمین اوجاغی
ائویم، کؤیوم، هپ بو یوردون بوجاغی
ایشته وطهن، ایشته تانری قوجاغی
آتا یوردون ائولاد پوزماز، گئدهرهم
تانریم شاهید، دوراجاغام سؤزومده
میللهتیمین سئوگیلهری اؤزومده
وطهنیمدهن باشقا شئی یوخ گؤزومده
یار یاتاغین دوشمهن آلماز، گئدهرم
آغ کؤینهکله گؤز یاشیمی سیلهرم
قارا داشلا پیچاغیمی بیلهرم
وطهنیم چون اوجالیقلار دیلهرم
بو دونیادا کیمسه قالماز، گئدرم