Sunday, December 9, 2018

شخصیت ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی)

شخصیت ملی تورک تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری) و حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدلهر فیرقهسی)

 

مئهران باهارلی


این نوشته یک و نخستین مونوگرافی تالیف شده در باره‌ی «حزب مجاهدان تورک» («تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی») به رهبری «حاجی میرزا آقا بلوری تبریزی» معروف به «تبریزلی حاجی بیگ» (١٩٥٤-١٨٦٤) است.


حاجی بیگ (میرزا آقا) بلوری تبریزی

در تبریز سال‌های ١٩١٧ - ١٩١٨، «تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی» از مهم‌ترین تشکیلات بومی ملی، تورک‌گرا و متحد اوردوی نجات‌بخش اسلام - عثمانلی؛ در مقابل تشکیلات ایران‌گرا - فارس‌گرا، ضد ملی، ضد تورک، متفق انگلستان و متحد داشناکسوتیون - هینچاک و یا «فرقه‌ی دموکرات آزربایجان» بود. صدر این حزب ملی‌گرای تورک؛ حاجی بیگ (میرزا آقا) بلوری یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های سیاسی تورک‌گرا و رهبران ملی تورک در ربع اول قرن بیستم در تبریز و تورک‌ایلی است.

حاجی بیگ (میرزا آقا) بلوری از بنیان‌گذاران مطبوعات تورک در تورک‌ایلی و ایران (آزربایجان، حشرات الارض، مجاهد، ...)، از فرماندهان بنام و دلیر و محبوب مجاهدان دوره‌ی انقلاب مشروطیت و سپس اشغال تورک‌ایلی توسط روسیه در سال ١٩١١، از رهبران ناسیونالیست تورک در سال‌های جنگ جهانی‌ی اول و فاجعه‌ی «تورک قیرقینی» (جیلولوق) به سال ١٩١٨، از فرماندهان نیروهای متحده‌ی تورک آزاد کنندهی تورک‌ایلی و تبریز، رهبر فرقه‌ی مجاهدان تورک («تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی»)، نائب رئیس «حزب اتحاد و ترقی اسلام» (بعدا «حزب اتحاد تورک»)، رئیس بلدیه‌ی تبریز در دوره‌ی «حکومت اتحاد» - «دولت تورک بیرلیک» به صدارت رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - ١٩١٨ و دوباره به هنگام اشغال شمال غرب ایران توسط روسیه‌ی شوروی در سال ١٩٤١ بود.  







بروز انشقاق و انشعاب در میان مجاهدان مشروطه‌طلب تبریز

نیروهای موسوم به مجاهدان و یا احرار سال‌های انقلاب مشروطیت در تبریز، ده سال بعد حین جنگ جهانی اول و دوبار آزادسازی تورک‌ایلی (هر دو بخش آزربایجانی و عراقستانی آن) و غرب ایران به سال‌های ١٩١٥ و دوباره ١٩١٨ توسط اوردوی آزادی‌بخش اسلام - عثمانلی، بر اساس دو هویت ملی انتخابی متمایز «تورک» و «ایرانی»؛ و دو خط سیاسی تماما متضاد (تورک‌گرایی و تورک‌ستیزی) اشتقاق یافته، به دو بخش ملی (تورک‌گرا) و غیر ملی - ضد ملی (تورک‌گریز، تورک‌ستیز) تقسیم شدند[1].

١-گروه ملی تورک - فرقه‌ی مجاهدان تورک: این گروه که شامل اکثریت مطلق مجاهدان در تبریز می‌گشت و خود را منسوب به ملت تورک می‌دانست؛ در سال‌های جنگ جهانی اول در قالب فرقه‌ی مجاهدان تورک - «تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی» به رهبری حاجی بیگ بلوری تبریزی متشکل شد؛ دوشادوش اوردوی آزادی‌بخش اسلام - عثمانلی با نیروهای اشغال‌گر روسیه، انگلستان و متحدان منطقه‌ای آن‌ها دسته‌جات مسلح آسوری و ارمنی جنگید؛ و واحدهایی از آن داخل در ترکیب اوردوی اسلام عثمانلی شد.

در دوره‌ی مذکور در تبریز، علاوه بر تشکیلات محلی ملی و تورک‌گرای «تورک موجاهید فیرقه‌سی»، تورکان هوادار پروژه‌ی اتحاد اسلام عثمانلی، مشروطه‌طلبان معتدل دوره‌ی مشروطیت (در تقابل با مشروطه‌طلبان افراطی که آنارشیست‌ها و اوباش ضد تورک و فارس‌گرا و ماشه‌ی داشناک‌ها و پارسیان و ازلی‌ها و بختیاری‌ها و ... بودند)، و بخشی از کادرهای سیاسی و فرهنگی و نظامی عثمانلی در یک حزب سیاسی سراسری در تورک‌ایلی (هر دو بخش آزربایجانی و عراقستانی آن) بنام «حزب اتحاد و ترقی اسلام» - (اتحاد و ترقی اسلام فیرقه‌سی) به صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه متشکل شده بودند.

همچنین در تورک‌ایلی (آزربایجان، همدان، خمسه، استان مرکزی فعلی، ...) و دیگر نقاط ایران، نیروهای پارتیزانی مردمی خودجوش تورک متعددی بر علیه ارتش‌های اشغال‌گر روسیه، بریتانیا و متحدان آسوری و ارمنی آن‌ها ایجاد شده بود. مانند چته‌های تورک کاظم خان پاشا قوش‌چولو، آخان بیگ باهارلو (بهار، همدان)، حسین خان بوجاق‌چی (کرمان) و چته‌های تورک در منطقه‌ی اورمیه به فرماندهی عالی جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی - مجدالسلطنه. قاطبه‌ی مقامات درباری و دیوانی و نظامی قاجاری در تبریز هم و در راس آن‌ها شخصیت ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی دارای تمایلات و موضع‌گیری‌های ملی تورک‌گرایانه بودند. در آن برهه‌ی زمانی نیروهای ملی تورک را مجموعه‌ی این چهار جریان (احزابی مانند «تورک اتحاد و ترقی اسلام فیرقه‌سی»، مجاهدان و مشروطه‌طلبان معتدل متشکل در «تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی»، دسته‌جات پارتیزاتی تورک خودجوش «تورک چته‌له‌ری»، و مقامات قاجاری در تمثال و خط ولیعهد محمدحسن میرزا قاجار) تشکیل می‌داد. نیروهای ملی تورک مذکور در سال ١٩١٨ توانستند «حکومت اتحاد»، یک حاکمیت کوتاه‌مدت تورک – دولت نیمه‌مستقل اتحاد و یا بیرلیک، به صدارت جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی – مجدالسلطنه را تاسیس کنند.

٢-گروه ضد ملی، ضد تورک - فرقه‌ی دموکرات آزربایجان: این گروه دوم شامل یک اقلیت کوچک از مجاهدان فارس‌گرای سابق مشروطیت و یا دقیق‌تر مشروطه‌طلبان افراطی در تبریز می‌شد. این افراد خود را متعلق به «ملت ایران» ایجاد شده در دوره‌ی مشروطیت با زبان ملی فارسی و تاریخ شش هزارساله و وطن ایران می‌دانستند. در سال‌های جنگ جهانی اول بخشی از این دسته به رهبری امیر حشمت نیساری به تهران مهاجرت کردند و موسوم به «وطن‌پرستان» (وطن ایران) شدند. قسمت دیگری از مجاهدان ایران‌گرا - فارس‌گرا که در تبریز ماندند، با ملحق شدن برخی از تورک‌های چپ ایرانی و مشروطه‌طلبان افراطی (ضد قاجار، متحد انگلستان و ناسیونالیست‌ها و تروریست‌های ارمنی داشناکسوتیون - هینچاک و ماشه‌ی آن‌ها و ازلی‌ها و باستان‌گرایان و پارسی‌ها و پان‌ایرانیست‌ها و دیگر مراکز و قدرت‌های ضد تورک که نقش اصلی را در حرکت براندازی دولت تورک قاجار داشتند) نام «ملیون» (ناسیونالیست‌های ایرانی فارس‌گرا) به خود گرفته و در «فرقه‌ی دموکرات آزربایجان» به رهبری خیابانی و عناصر شدیدا ضد تورک مانند نوبری و حریری و بهرامی و بادامچی، به عنوان شاخه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران به رهبری پان‌ایرانیست تقی‌زاده و دیگران؛ متشکل شدند. در این دوره و بعد از آن هر جا به جای کلمه‌ی عربی «احرار» معمول در تورکی، کلمه‌ی پارسی سره‌ی «آزادی‌خواه» گفته می‌شود ، منظور صرفا این دسته‌ی اقلیت از مجاهدان سابق مشروطیت و دموکرات‌های آزربایجانی بعدی و تاکید بر ایران‌گرایی - فارس‌گرایی و تمایلات ضد تورک آن‌ها است. (حتی امروز نیز مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های تورک تبریزی، به منظور تاکید بر ریشه داشتن‌شان در دوران مشروطیت ضد تورک و ایران‌گرا، خود را آزادی‌خواه و آزادی‌طلب می‌نامند).

به لحاظ سیاسی فرقه‌ی دموکرات آزربایجان یک تشکیلات به شدت یونیتاریست، تمرکزخواه، ضد فدرالیست - ضد استقلال (تورک‌ایلی)، غیر دموکراتیک با تمایلات و رفتارهای اوتوریتر، و آلوده به تروریسم بود و در سال ١٩١٨ مهم‌ترین نیروی سیاسی – مسلحانه‌ی ضد ملی، ضد تورک، ایران‌گرا - فارس‌گرا و متحد نیروهای ارمنی داشناکسوتیون - هینچاک در تبریز را تشکیل می‌داد. در سال ١٩١٨ پس از سقوط حاکمیت تورک اتحاد به صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، این نیروی ضد ملی و ضد تورک ایران‌گرا-فارس‌گرا با دست‌اندازی بر اقتدار دولتی در تبریز، یک حاکمیت کوتاه‌مدت فارس‌گرا با نام فارسی «آزادی‌ سِتان» در این شهر را ایجاد کرد.

بنا به تورج اتابکی، در یک گزارش تهیه شده توسط «اسماعیل حقی» از عوامل «تشکیلات مخصوصه»[2]،  فرقه‌ی دموکرات آزربایجان یک حزب «میهن‌پرست» (میهن ایران، یعنی ناسیونالیست ایرانی و ایران‌پرست) و دارای موضع آشکار «بیگانه‌ستیز» و «ضد عثمانی» (در کانتکس مجاهدین متحد عثمانلی، بیگانه‌ستیز به معنی «تورک‌ستیز» است) و مورد حمایت نظمیه به ریاست عبدالله بهرامی بود. (رئیس نظمیه‌ی آزادی‌ستان عبدالله بهرامی یک قومیت‌گرای افراطی فارسی، متفق انگلیس، دارای تمایلات ضد تورک، عضو کومیته‌ی تروریستی مجازات در تهران و کومیته‌ی ترور دموکرات‌ها در تبریز، از عاملین اصلی آلوده شدن فرقه‌ی دموکرات آزربایجان به تروریسم، یکی از پنج رهبر اصلی فرقه (خیابانی، نوبری، حریری، بادامچی و بهرامی) و از مشاوران نزدیک خیابانی بود). این گزارش، یک بار دیگر انطباق و هم‌سوئی منافع و سیاست مشترک ضد تورک دموکرات‌های آزربایجان و انگلستان را تایید کرده است. این همه با دانسته‌های ما در باره‌ی فرقه‌ی دموکرات آزربایجان به عنوان یک حزب ضد ملی، ضد تورک، ضد فدرالیسم ملی – زبانی، ایران‌گرا - فارس‌گرا و متفق انگلستان و متحد داشناکسوتیون - هینچاک هم‌خوان است[3].

٣-علاوه بر این دو گروه، احزاب سیاسی دیگری نیز در تبریز مانند «احرار»، «ترقیون»، «جمعیت اتفاق و ترقی»... وجود داشتند. بادامچی از سران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان می‌گوید که «جمعیت اتفاق و ترقی» یک جریان معتقد به عدم مرکزیتو- فدرالیسم بود و به همین سبب فرقه‌ی دموکرات آزربایجان که معتقد به مرکزیت و یونیتاریسم و سرکوب مخالفین فکری و سیاسی خود بود، با آن حزب هم به زد و خورد می‌پرداخت. از آنجائی که هنوز در مورد این احزاب اسناد و منابع کافی منتشر نشده و در دست‌رس اینجانب هم نبود، در باره‌ی نام و ماهیت دقیق این احزاب و موضع آن‌ها در مورد هویت ملی تورک، هویت ملی ایران - فارس‌گرایی، مناسباتشان با اوردوی آزادی‌بخش عثمانلی، موضعشان در مقابل عدم مرکزیت - فدرالیسم ملی و زبانی، استقلال منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب ایران (تورک‌ایلی) و یا الحاق آن به قلمروی عثمانلی و ... نمی‌توان با قطعیت سخن راند.

در باره‌ی نام فرقه‌ی مجاهدان تورک - تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی

فرقه و یا حزب: در کتب و نشریات دوره‌ی مشروطیت برخی از گروه‌های مجاهد - نام عمومی مبارزان ضد استبدادی - به صورت «فرقه»‌ - معادل تورکی «حزب» در فارسی معاصر - توصیف شده‌اند («فرقه‌ی مجاهدان مشروطه‌طلبان»). اما به جز این، واقعا هم در سال‌های جنگ جهانی اول در تبریز یک حزب و «فرقه» سیاسی مشخص ملی‌گرای تورک به نام «مجاهدان» هم تشکیل شده بود. نام «حزب مجاهدان» برگرفته از نام عمومی «مجاهدان» ضد استبداد دوره‌ی مشروطیت و بعدها ضد روس است، مانند نام «حزب احرار» که بر گرفته از نام عمومی «احرار» به معنی مجاهدان ضد استبداد دوره‌ی مشروطیت بود. در گزارش اسماعیل حقی هم از تشکیلات مجاهدان تورک‌گرا به صورت یک «حزب» و در ردیف احزاب احرار و ترقیون نام برده شده است: «در تبریز، پس از حزب دموکرات که خیابانی و نوبری و حریری رهبری آن را در دست دارند و اتفاقا از پشتیبانی نظمیه (یعنی بهرامی) هم برخوردارند، چند حزب پیش پا افتاده دیگر مانند احرار، ترقیون و مجاهدین هم هست ...».  

تورک: در آن دوره که سال‌های پیدایش تشکیلات و نشریات ملی توسط تورک‌ها در آناتولی و قفقاز و تورک‌ایلی (شمال غرب تورک‌نشین ایران) بود، بسیاری از اینگونه تشکیلات و نشریات با افزودن کلمه‌ی «تورک» به نامشان تعلق ملی خود را مشخص و بر آن تاکید می‌کردند. مانند «تورک فئدئرالیست خالق فیرقه‌سی - مساوات» - حزب مردمی فدرالیست تورک، «تورک سوسیالیست‌له‌ر بلوکو» - بلوک سوسیالیست‌های تورک، ...در قفقاز. در منابع تورکی و اوروپائی و فارسی آن دوره از رهبر این گروه حاجی بیگ بلوری به صورت «تورکوفیل»، تورک‌گرا» (تورک‌چو، تورک‌سئوه‌ر) نام برده شده است. بنا به تورج اتابکی در گزارش اسماعیل حقی هم «حزب مجاهدان» تحت رهبری حاجی بیگ بلوری تبریزی دارای «سیاست پان‌تورکی» و «هوادار عثمانی»، «پیش پا افتاده اما شایان ذکر» معرفی می‌شود. بر اساس این داده‌ها و برای مشخص کردن و تمییز بین نیروهای مجاهدان تورک و تشکیلات و فرقه‌ی سیاسی‌شان به رهبری حاجی بیگ بلوری تبریزی از مجاهدان فارس‌گرا - ایران‌گرا و تورک‌ستیز تبریز در آن مقطع زمانی، به طور قراردادی گروه اول را در این نوشته و بعد از این «تورک موجاهید فیرقه‌سی» - «حزب مجاهدان تورک» می‌نامیم.

تبریزلی حاجی بیگ بلوری: تورک‌گرای شدید و متعصب؛ ضد روس زیان‌آور و خطرناک

اداره‌ی استخبارات (جاسوسی) دفتر اطلاعات (خبررسانی) بریتانیا در سال ١٩١٨، میرزا آقا بلوری (و البته رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه) را تورکوفیل - تورک‌گرای تند و تیز و آتشین (Ardent Turcophile) می‌نامد: «حاجی بلوری- تورک‌گرای تند و تیز و دموکرات برجسته در تبریز. نائب رئیس [حزب] بومی –محلی اتحاد اسلام آگوست ١٩١٨»

Haji Bilouri: Ardent Turcophile and leading Democrat in Tabriz. Vice President of local Ittihad ul- Islam (August 1918)[4]

در یک منبع دیگر انگلیسی (با اوردوکشی ایران)[5] حاجی بیگ بلوری تبریزی، یک تورک‌گرای متعصب (Zealous Turkophiles) توصیف شده است. (این اثر که توسط یک افسر تشکیلات اطلاعات ارتش بریتانیا نوشته شده، دارای تثبیت‌های بسیار مهمی از تاریخ حرکت‌های سیاسی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول در تورک‌ایلی؛ «اوردوی آزادی‌بخش» نامیدن اوردوی عثمانلی به فرماندهی علی احسان پاشا منجی تورک‌ایلی؛ ابراز شعف و شادمانی مقامات محلی در تبریز به شمول ولی‌عهد «محمدحسن میرزا» از ورود اوردوی عثمانلی به تبریز و آزادسازی آن، استقبال بومیان تورک از پروژه‌ی اتحاد اسلام؛ همکاری داوطلبانه و همه جانبه‌ی مقامات و سیاسیون و مردم تورک محلی مخصوصا تبریز با اوردوی آزادی‌بخش عثمانلی؛ استخدام و تربیت کادرهای بومی تورک توسط اوردوی نجات‌بخش عثمانلی برای مبارزه با نیروهای اشغال‌گر بریتانیا و ... است، و در سؤزوموز منتشر خواهد شد)

محمد امینی ادعا کرده است حاجی بیگ بلوری طرفدار الحاق آزربایجان ایران به قلمروی عثمانلی بود. (علی امینی: «سپاهیان عثمانی در میانه‌ی خرداد ١٢٩٧ -١٩١٨ به همراهی گروهی از مجاهدان پیشین مشروطه مانند حاجی میرزا آقا بلوری و میرزا غفار زنوزی وارد تبریز شدند. بنا به کسروی، پیش از تاختن عثمانی‌ها به آزربایجان، بلوری به استانبول رفته و در آنجا به حاجی بیگ نام‌آور شده بود، و از پیوستن آزربایجان به عثمانی پشتیبانی می‌کرد. خیابانی هرگز به چنین کوششی روی خوش نشان نداد»[6]). محمد امینی منبع ادعای خود را کسروی ذکر کرده، اما اینجانب در نوشته‌های کسروی به همچو مطلبی برنخورده‌ام. هرچند در آن دوره ایده‌ی الحاق آزربایجان به قلمروی عثمانلی - تورکیا در غرب تورک‌ایلی مخصوصا ناحیه‌ی اورمیه-سلماس بسیار رایج و مقبول و خواستی همه‌گانی نخبه‌گان و مردم و مقامات بود، با این‌همه با توجه به تمایلات ضد تورک و پان‌ایرانیستی محمد امینی، ادعای او را فعلا باید با یک علامت سوال خواند.

حاجی بیگ بلوری تبریزی مانند همه‌ی رهبران تورک و تورک‌گرای آن دوره، موضع شدید ضد روسی داشت. وی در سال‌های انقلاب مشروطیت فعالانه بر علیه قوای اشغال‌گر روسیه جنگیده و به همین سبب آوازه و اعتبار و حرمت بسیار کسب کرده بود. در سال‌های جنگ جهانی اول پس از آغاز تهاجمات نیروهای کورد در حوالی اورمیه، حاجی بیگ تبریزی از استانبول به وان و از آنجا در ترکیب اوردوی آزادی‌بخش عثمانلی برای آزادسازی آزربایجان و تورک‌ایلی حرکت نمود. پیوستن حاجی بیگ بلوری با ٢٠٠ تن از پارتیزان‌های فرقه‌ی مجاهدان تورک به اسماعیل حقی، ملازم احتیاط قوه‌ی سفریه‌ی اوردوی عثمانلی در شمال غرب ایران، برای اجرای یک عملیات نظامی گزارش شده است [7].

کونسول وقت روسیه در اورمیه، ویدئنسکی  Vvedenski (شاید Andrievsky ؟) به کونسول عثمانلی در اورمیه محمت راغیب بیگ هشدار ‌داد که حاجی بیگ بلوری یک شخص ضد روس زیان‌آور و خطرناک است[8]. واسیلی بازیل نیکیتین هم که مدتی کونسول دولت روسیه‌ی اشغال‌گر در اورمیه و ساوجبلاغ (ساووج بولاق- مهاباد بعدی) بود[9]، در اعلامیه‌های تهدیدآمیز خود که صادر می‌کرد بلوری را در ردیف رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه «خائن دولتین» و «بدخواه وطن» نامیده است[10] (این اعلامیه در سؤزوموز منتشر خواهد شد).

این در حالی بود که منیر پاشا فرمانده‌ی قوای متحده‌ی تورک آزادسازنده ی تبریز در همان روز آزادسازی شهر، در اعلامیه‌ای که صادر کرد حاجی بیگ بلوری را «از بزرگان و نجبای تبریز» نامید و گفت:«حاجی میرزا آقا بلوری که از بزرگان و نجبای تبریز است، به خاطر حفظ اسلام و به منظور خون‌خواهی آن دسته از مسلمانان ایرانی که به دست دشمنان ددمنش و ستم‌کار اسلام در اورمیه، سالماس و جولفا به شهادت رسیده‌اند، به نیروهای ظفرمند تورک به فرماندهی شوکت‌لی علی احسان پاشا ملحق شده و امروز به تبریز باز می‌گردد، تا به اسلام خدمت کند. او در تبریز خواهد ماند تا نیت مقدسش را عملی سازد و داوطلبان جهاد را سازمان بدهد.... بنابراین توجه عموم مردم را به ویژه به این نکته جلب می‌نماید که از مشارکت حاجی میرزا آقا و هیچ‌یک از مسلمانان دیگر در جهاد جلوگیری نخواهد شد ....»[11]. (این اعلامیه در سؤزوموز منتشر خواهد شد)

حاجی بیگ بلوری تبریزی، از موسسین «حزب اتحاد و ترقی اسلام - اتحاد تورک»

علاوه بر رهبری فرقه‌ی مجاهدان تورک در تبریز، حاجی بیگ بلوری تبریزی از موسسان اولیه‌ی «حزب اتحاد و ترقی اسلام - اتحاد تورک»، نخستین حزب سراسری تورک‌گرا در تاریخ ایران و تورک‌ایلی است (این حزب موضوع یک مونوگرافی مفصل اینجانب است). در یک منبع تورکیه‌ای[12] این تشکل به صورت یک جمعیت اجتماعی و سیاسی ایرانی بنام «حزب اتحاد و ترقی اسلام» که قرار بود به «اتحاد تورک» مبدل شود ذکر شده است. (برای انعکاس دقیق این واقعیت، بعد از این همه جا این حزب را به صورت «حزب اتحاد و ترقی اسلام-اتحاد تورک» ذکر می‌کنیم). طبق این منبع، موسسین اولیه‌ی حزب اتحاد و ترقی اسلام-اتحاد تورک که با توصیه‌ی «محمت راغب بیگ» (نائب سرکنسول‌گری عثمانلی در تبریز) هنگامی که وی در ساووج‌بولاق (مهاباد بعدی) بود، به عنوان یک جمعیت سیاسی و اجتماعی در آن شهر تاسیس شد و بزودی شعبه‌های آن در سرتاسر تورک‌ایلی (اورمیه، سلماس، خوی، تبریز، مراغه، همدان، اردبیل، ...) گسترده شد عبارت بودند از: «مجدالسلطنه اردشیر جمشید» حاکم سابق اورمیه و خوی و از سرآمدان اورمیه، «حاجی پیشنماز آقا سلماسی» از مجاهدان، «میرزا بلوری آقا تبریزی»، «قاضی علی» نائب حکومت ساووج‌بولاق، و مین‌باشی «احمد وجدانی» مدیر بیمارستان هلال احمر ساووج‌بولاق[13]. ظاهرا پس از گسترش تشکیلات «حزب اتحاد و ترقی اسلام-اتحاد تورک» و انتقال مرکزیت آن به تبریز، «جمشیدخان افشار اورومی» رئیس، «حاجی بیگ میرزا بلوری» نائب رئیس، «میرزا فضل الله» رئیس شعبه‌ی اورمیه، «امین الشرع» از رهبران شاخه‌ی خوی آن، «شیخ علی ثقه الاسلام همدانی» از رهبران شاخه‌ی همدان، «حاج شعبان‌علی» از رهبران آن در اردبیل، ... بوده‌اند. احتمالا این همان حزبی است که بعضی منابع عثمانلی از آن به صورت یک «تشکیلات ملی» که جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی در دوره‌ی حاکمیت تورک اتحاد تاسیس کرد و فریت جلال بیگ یاور - آجودان مخصوص او و افسر ارتباط نظامی‌ (Military Liaison Officer Askeri İrtibat Zâbitliği,) بین جمشیدخان و اوردو و دولت عثمانلی در تاسیس آن اشتراک داشت است[14].

در سال‌های جنگ جهانی اول ژؤن تورک‌ها در راستای پروژه‌ی اتحاد اسلام عثمانلی، همچنین ملیت مشترک با تورک‌های شمال غرب ایران، مانند دوره‌ی مشروطیت، از «حزب اتحاد و ترقی اسلام - اتحاد تورک» حمایت می‌کردند. این حزب در صدد چاپ رساله‌ها و نشریات تورکی در اورمیه و تبریز (موفق به آن شد) برای تبلیغ مرام و اندیشه‌ی سیاسی خود بوده است.

قابل ذکر است که «حزب اتحاد و ترقی اسلام» که توسط رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه در شهر ساووج‌بولاغ (مهاباد بعدی) آزربایجان تاسیس و پس از مدتی به سبب تمایلات تورک‌گرایانه‌ی رئیس کل آن جمشیدخان عملا به «فرقه‌ی اتحاد تورک» تبدیل شد و حاجی بیگ میرزا آقا بلوری تبریزی نائب رئیس آن بود، غیر از «جمعیت اتحاد اسلام» در تبریز همان دوره است که مین‌باشی یوسف ضیاء[15] موسس و میرزا علی هئیت[16] رئیس ایرانی آن بود.

فرقه‌ی دموکرات آزربایجان یک حزب ضد تورک و ضد فدرالیسم، غیر دموکراتیک و غیر ملی

فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، شعبه‌ی حزب دموکرات ایران - تقی‌زاده در آزربایجان بود و رابطه‌ی عمیق هویتی، عقیدتی، سیاسی، تشکیلاتی و نظامی با نیروهای ضد تورک مانند داشناکسوتیون و هینچاک ارمنی و پان‌ایرانیست‌ها - قومیت‌گرایان افراطی فارس مانند عبدالله بهرامی داشت. این فرقه مانند حزب مادر معتقد به ملت ایران، وطن ایران، زبان ملی فارسی و تاریخ ایرانی - فارسی بود؛ وجود گروهی ملی و ملتی به نام تورک در ایران را انکار می‌کرد و تورک را صرفا به معنی اهالی تورک عثمانلی بکار می‌برد؛ اعتقادی به هویت ملی تورک و وجود مساله‌ی تورک در ایران نداشت؛ تاکید بر هویت ملی تورک و زبان تورکی و مدافعه از آن‌ها را راه انداختن دعوای تورک - فارس و ایران - توران می‌شمرد. نه تنها خواستار استقلال آزربایجان و یا کل تورک‌ایلی از ایران نبود، بلکه مدافع شدید مرکزیت (یونیتاریسم) و مخالف عدم مرکزیت (فدرالیسم) ملی و یا زبانی بود و از این رو با احزاب مترقی آن دوره مانند جمعیت اتفاق و ترقی در تبریز که معتقد به لزوم فدرالیسم بودند، در «زدوخورد»، و با تورک‌ها که خواستار مستقل کردن و الحاق آزربایجان ایران و یا کل تورک‌ایلی به خود و یا قفقاز بودند در «مبارزه» بود.

مواضع ضد ملی، فارس‌گرایانه و ضد تورک فرقه‌ی دموکرات آزربایجان را بادام‌چی یکی از پنج رهبر اصلی آن و یکی از مطلع‌ترین و باصلاحیت‌ترین افراد در این مقوله به وضوح بیان کرده است: «پس از ورود عثمانی‌ها به تبریز جمعیتی به نام «اتحاد اسلام» تشکیل داده و «یوسف ضیاء بیگ» را که اصلا قفقازی و از معلمین بادکوبه بود صدر جمعیت مذکور معین؛ و کم کم بنای مداخله در امورات کشوری و لشگری ایران گذاشته؛ و زمزمه‌ی تورک - فارس؛ ایران - توران کرده؛ می‌خواستند آزربایجان را که جزء لاینفک ایران و اکلیل تاج باعظمت کیان است به قفقاز ملحق و جزو ممالک شاهانه‌ی عثمانی بکنند. تنها قوه‌ای که در مقابل این مالیخولیای چندین صد ساله‌ی خود دیدند که بنای مخالفت با این فکر سخیف گذاشته، فرقه‌ی مقدس دموکرات را -که با وطن‌پرستی و ایرانیت مباهی و مفتخر و در مواقع سخت امتحان ایرانیت خود را داده‌اند- مشاهده کرده؛ و دیدند که با وجود فرقه‌ی دموکرات نمی‌توانند این لقمه‌ی چرب از حلقوم به پائین ببرند و هر گونه عملیات استقلال‌شکنانه‌ی آن‌ها را فرقه‌ی دموکرات خنثی می‌کند. ... خائنین داخلی و بی‌شرف‌ترین مردم که از جمله‌ی آن‌ها بود «مکرم الملک» پسر حاجی عدل الملک که حالا لقب قائم مقامی دارد، موید خیالات آن‌ها شده و در این باب سندی که به عثمانی‌ها نوشته فعلا اصل و فوتوگراف همان سند در دست است ....  در صوفیان بنا به تحریک مکرم الملک عثمانی‌ها تلفون کردند که حبسی‌ها [خیابانی، نوبری، ...] را به قارس ببرند. ... در آلکساندراپول بنا به شیطنت دو سه نفر سلماسی، «کاظم پاشا» فرمانده‌ی قوای ساخلوی تبریز که مراجعت کرده و در آلکساندراپول اقامت داشت، سه نفر حبسی را دوباره توقیف.... [کردند]».

«چه طور تصور می‌توان کرد که دموکرات‌ها قائل به تجزیه‌ی آزربایجان [از ایران] شوند، در حالتی که اصل مهم مرام آن‌ها و شالوده‌ی تشکیلات فرقه‌ی دموکرات در روی مرکزیت ریخته شده و دموکرات‌ها هستند که با «جمعیت اتفاق و ترقی» که قائل به عدم مرکزیت بودند همیشه در «زد و خورد» بودند. شعار فرقه‌ی دموکرات که با خطوط برجسته در تمام نشریات و جراید خود درج و به عموم اعلام کرده این است: «آزربایجان جزء لاینفک ایران است». مبارزه‌ی دموکرات‌ها با تورک‌ها و آن همه حبس و فشار در سر همین مساله بود که تورک‌ها می‌خواستند آزربایجان را که فعلا تورک‌زبان است به خودشان ملحق کنند و دموکرات‌ها قبول نکرده و مخالفت نمودند» («فعالیت و اقدامات شیخ محمد خیابانی»، بادامچی).

این اظهارات و اعترافات بادام‌چی نشان می‌دهند که تقدیم حکومت «آزادی‌ سِتان» به عنوان یک حکومت ملی تورک، دموکراتیک، استقلال‌طلب، فدرالیست، ... همه دروغ‌پردازی‌های آزربایجان‌گرایان مخصوصا تبریزی و تاریخ‌نگاری آزربایجانی استالینیستی است. همچنین از این بیانات معلوم می‌شود که مکرم الملک در آن مقطع مواضعی ملی و تورک‌گرایانه داشته و سلماسیان مانند اکثریت مطلق مردم تورک در سرتاسر ایران، با حاکمیت اتحاد و قوای آزادی‌بخش اوردوی اسلام بر علیه نیروهای ضد تورک و ضد ملی فارس‌گرا - داشناک‌گرای فرقه‌ی دموکرات آزربایجان همکاری می‌کردند. (دلیل اصلی تبعید رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان توسط قوای ملی تورک که بادامچی در نوشته‌ی خود به آن اشاره کرده، فعالیت‌های انگلیس‌پرستانه و ضد تورک آن‌ها و خواست ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی برای دور کردنشان از تبریز بود[17]).

سرکوب فرقه‌ی مجاهدان تورک و تبعید حاجی بیگ میرزا آقا بلوری توسط فرقه‌ی دموکرات آزربایجان

در سال‌های جنگ جهانی اول در نبود حاکمیت و اقتدار موثر دولت قاجار بر تبریز، نیروهای ایران‌گرا و فارس‌گرا و ضد تورک به رهبری فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شروع به دست‌اندازی بر مدیریت و حاکمیت سیاسی شهر کردند. مشی اوتوریتر و انحصارطلبانه‌ و آلوده شدن فرقه‌ی دموکرات آزربایجان به ترور مخالفین سیاسی و نقش او در گسترش هرج و مرج و نا امنی و ... باعث نارضایتی و بلند شدن صدای اعتراض و مخالفت مردم گشت. مجاهدان قدیم انقلاب مشروطه به رهبری حاج میرزا آقا بلوری که یکی از سران بنام و دلیر و محبوب مجاهدان بود، در صف نخست مخالفین قرار داشتند. فارس‌گرایی فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، مواضع سیاسی ضد ملی و ضد تورک او در رابطه با هویت ملی تورک و نیروهای ملی تورک و در راس آن‌ها فرقه‌ی مجاهدان تورک که اکثریت مجاهدان قدیم مشروطیت را گرد هم آورده بود، هم‌سوئی و هم‌کاری فرقه‌ی دموکرات آزربایجان با انگلیس‌ها و داشناک‌ها؛ دشمنی فرقه‌ی دموکرات آزربایجان با اوردوی آزادی‌بخش عثمانلی و نیروهای مردمی تورک بومی که به دفاع از شهر و روستاهای خود در مقابل تهاجمات نیروهای مسیحی دست می‌زدند (مدافعین شهر خوی در مقابل آندرانیکؘ)، مخالفت با مساله‌ی فدرالیسم - استقلال منطقه‌ی تورک‌نشین شمال غرب ایران؛ هم‌سوئی و هم‌کاری با بولشویک‌ها و داشناک‌ها در مخالفت با استقلال‌طلبان تورک در قفقاز، ... باعث واگرایی هویتی و سیاسی و دشمنی عمیق بین فرقه‌ی مجاهدان تورک و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شد.

تورک‌گرایان و فرقه‌ی مجاهدان تورک به رهبری حاجی بیگ بلوری در آغاز مخالفت و اعتراضات خود را با روش‌های مدنی و دموکراتیک و متدهای مسالمت‌آمیز سیاسی بیان می‌کردند. آن‌ها بدین منظور روزنامه‌ای به نام «شرق» منتشر کردند (کاتوزیان، خیابانی). اما درک رهبری فرقه‌ی دموکرات آزربایجان از «فعالیت سیاسی»، سرکوب مخالفین، مبارزه‌ی قهرآمیز و زد و خورد فیزیکی و توسل به کومیته‌ی ترور بود. قیام ماجراجویانه‌ی خیابانی از سوی بسیاری به صورت «دیکتاتوری» توصیف شده است. چنانچه در شماره‌ی دوم نشریه‌ی موللا نصرالدین چاپ تبریز در ١٢٩٩ اسفند هم، از حزب دموکرات خیابانی به سبب سرکوب دیگر احزاب از جمله سوسیال دموکرات و تنقیدیون و اتفاق و ترقی و  ... انتقاد گردیده است (این نوشته ی موللانصرالدین در سؤزوموز منتشر خواهد شد).

پس از فروپاشیدن دولت تورک اتحاد به‌ صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه ‌و بازگشت و اشغال کردن شهر تبریز توسط مشروطه‌طلبان و دموکرات‌های آزربایجان ضد تورک در١٩٢٠، شیخ محمد خیابانی رهبر «ملیون» (ناسیونالیست‌های ایرانی فارس‌گرا) موسوم به دموکرات‌های آزربایجان کار را به‌ کشمکش و زد و خورد فیزیکی با شخصیت‌های ملی تورک و تورک‌گرایان کشانید و پس از درگیری با مجاهدان تورک، به کومک کومیته‌ی ترور و نظمیه‌ به ‌ریاست عبدالله ‌بهرامی تورک‌ستیز، پان‌ایرانیست و تروریست، سران ملی و تورک‌گرا و رهبران ملی تورک از جمله ‌حاجی بیگ میرزا آقا بلوری تبریزی رهبر تورک موجاهید فیرقه‌سی، و شخصیت‌های ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار[18]، میرزا علی آقا هئیت، میرزا باقر طلیعه‌تبریزی ، ... را دست‌گیر و به ‌وضع افتضاحی از تبریز اخراج و با خفت و خواری تبعید کرد[19]. و (ظاهرا) بدین‌گونه فرقه‌ی مجاهدان تورک، یکی از معدود احزاب سیاسی ملی تورک و ملی‌گرای تورک در تاریخ ایران و تورک‌ایلی را از هم فروپاشاند.

اداره‌ی استخبارات (جاسوسی) دفتر اطلاعات (خبررسانی) بریتانیا (ص ٨٤) در باره‌ی ماجرای دست‌گیری و تبعید حاجی بیگ بلوری اطلاعات اضافی زیر را می‌دهد: «میرزا آقا بلوری: یک دموکرات از تبریز. طرفدار تورک. در ١٤ مه می ١٩١٨ از طرف والی کل دست‌گیر و تحت اسکورت به تهران فرستاده شد. عامل تورک-آلمان. سردسته‌ی مجاهدان. گزارش شده که در ژوئن ١٩١٨ به تبریز بازگشته است. هنگامی که دموکرات‌ها از خود سلب مسئولیت کرده و گفتند که بازگشت بلوری مشکل‌ساز  است، تورک‌ها با پوسترهای امضاء شده توسط «منیر پاشا» که می‌گفت بلوری یک وطن‌پرست خوب است پاسخ دادند. در ژولای ١٩١٨ بلوری برای استخدام نیروهای بومی برای تورک‌ها در تبریز تلاش می‌کرد، اما کاملا شکست خورد».

Beluri (Mirza Agha)- A Democrat of Tabriz. Pro-Turk, Arrested by Governer-General on 14th May 1918 and sent to Tehran under escort. Turco-German agent, chief of Mujahids. Reported to have returned to Tabriz, June 1918. When the Democrats disclaimed responsibility and said his return spelt trouble, the Turks replied with posters signed Munir Pasha saying Beluri was a good patriot. He was trying to enlist Turkish levies at Tabriz in July 1918, but failed completely.

بلوری ماجرای دست‌گیر و تبعید شدنش توسط خیابانی را در کتاب‌چه‌ی «تبعید من» بیان و با ذکر مفصل دلایل مخالفت و کشمکش با فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، ماهیت ضد دموکراتیک و ضد ملی این جریان را افشا و محکوم کرده است (خاطرات بلوری در سؤزوموز منتشر خواهد شد).


[1] پس از یک قرن وارونه‌نویسی و تاریخ‌بافی ایران‌گرایان و آزربایجان‌گرایان بر اساس منافع ملی روسیه و ارمنستان و بریتانیا و فارسستان و ... تحریف ماهیت ضد تورک جنبش مشروطیت و جریان آزادی‌ سِتان؛ مخفی نمودن وجود حرکت‌های سیاسی ملی تورک‌ در ایران و تلاش برای اثبات این ادعا که گویا هیچ حرکت بومی تورک‌گرا در ایران وجود نداشته است، اکنون در ایران نیز کم کم به وجود جنبش‌های سیاسی تورک‌گرا اعتراف می‌گردد:

سیروان خسروزاده سخنران بعدی این نشست، سخنرانی خود را به مجاهدان آذربایجان اختصاص داد و عمل‌کرد این جمعیت را طی حضور قوای عثمانی در آزربایجان ارزیابی کرد.... به اعتقاد خسروزاده: «در سال‌های انقلاب مشروطه مجاهدان چون تحت فشار استبداد داخلی و ارتجاع خارجی بودند، هم‌دل و هم‌رای بودند. ولی در خلال سال‌های جنگ جهانی اول فضا تغییر می‌کند و مجاهدان ماهیت حقیقی که متنوع بود را از خود نشان می‌دهند. بخشی از این گروه [تورک‌گرایان] در صف عثمانی با روسیه مبارزه می‌کنند. و گروه دیگر [فارس‌گرایان] حاضر به مبارزه تحت بیرق یک قوای بیگانه یعنی عثمانی نشدند و به تهران آمدند. این طیف [فارس‌گرایان] تحت سرپرستی امیرحشمت به وطن پرستان شهرت یافتند. گروه اول [تورک‌گرایان] تحت رهبری شخصی به نام مجدالسلطنه افشار ارومیه‌ای خود به دو دسته تقسیم می‌شدند. گروهی که اتحاد اسلام و سرزمین‌های اسلامی را باور داشتند، و گروه دوم [که] زیر عنوان همین ایده می‌کوشیدند با غارت سرزمین‌های مختلف سرمایه‌ای برای دوران بعد از جنگ گردآورند، به خصوص که روس‌ها دارایی‌های این افراد را غارت کرده بودند... به این ترتیب ماهیت بخشی از مجاهدان مشروطه‌خواه حتی در سال‌های نخست انقلاب مشروطه هم یک‌دست و یک‌پارچه نبود و در همان زمان هم میان هزاران مجاهد مسلحی که بخش اعظم آن‌ها از دانش و آموزش فکری و سیاسی بی بهره بودند، گرایش به سوء استفاده از قدرت و اقداماتی چون رفتار مستبدانه و رشوه‌گیری و باج‌گیری وجود داشت؛ اما به دلیل فضای انقلابی حاکم و رهبری صحیح این گرایش‌ها تحت الشعاع مبارزه با استبداد داخلی و ارتجاع خارجی قرار گرفت و چندان از قوه به فعل در نیامد. در خلال سال‌های جنگ جهانی اول و دو بار حضور چندماهه‌ی مجاهدان در آزربایجان وضعیت متحول شد و آن‌ها ماهیت واقعی خود را نمایان ساختند و در سه طیف تقسیم شدند. معلوم نیست هر یک از این طیف‌ها در برگیرنده‌ی چه تعداد از مجاهدان بود؛ اما به نظر می‌رسد بخش اعظم مجاهدان یا با انگیز‌ی جهاد و شعار اتحاد اسلام یا با هدف غارت و تاراج و مال‌اندوزی در کنار عثمانی‌ها ماندند و دوشادوش آنان جنگیدند.

[2] Homa Katozian,"The Revolt Of Sheykh Mohammad Khiabani"

http://7buruk.blogspot.com/2010/02/revolt-of-shaykh-muhammad-khiyabani.html

http://www.ensani.ir/storage/Files/20101210163238-1014.pdf

تورج اتابکی منبع این گزارش را چنین معرفی کرده است:

The Turkish General Staff Military History and Strategic Studies (ATASE) - Ankara, K. 1859, D.88/142, F. 1-20, 19/5/1918.

[3] با این‌همه از آنجائی‌که تورج اتابکی یک مورخ پان‌ایرانیست و ضد تورک است و اصل این گزارش را هم نداده، باید متن فارسی و انگلیسی تهیه شده توسط او را که در زیر داده‌ام فعلا با دیده‌ی احتیاط نگریست.

متن فارسی: «گزارش ذیل که توسط اسماعیل حقی عامل سرشناس شبکه‌ی جاسوسی انور پاشا موسوم به "تشکیلات مخصوصه" تهیه شده است هم اختلاف بین جنبش خیابانی و عثمانیان و هم رابطه‌ی نزدیک خیابانی با حکومت تبریز را تایید می‌کند‌: در تبریز، پس از حزب دموکرات که خیابانی و نوبری و حریری رهبری آن را در دست دارند و اتفاقا از پشتیبانی نظمیه (یعنی بهرامی) هم برخوردارند، چند حزب پیش پا افتاده‌ی دیگر مانند احرار، ترقیون و مجاهدین هم هست ... از این احزاب تنها مجاهدین ... به دلیل هواداری از عثمانی...شایان ذکر است. از سوی دیگر، حزب دموکرات که موضعی آشکارا میهن‌پرستانه[ی ایرانی] و بیگانه‌ستیز دارد ...». این گزارش همچنین انطباق منافع دموکرات‌ها و انگلیس را در منطقه آشکار می‌کند. این هم‌سویی دموکرات‌ها و انگلیس‌ها پس از قیام خیابانی حتی قوی‌تر شد: «از این گذشته، حمایت آشکار ما از سیاست پان‌تورکی مجاهدین این امکان را به انگلیس بخشیده است که در تبریز دست به مبارزه‌‌ای متقابل بزند ... مبارزه‌ای که موضع ضد عثمانی دموکرات‌ها را تقویت کرده است».

متن انگلیسی:

The following report by Ismacil Haqqi, the leading agent of Enver Pasha's intelligence network, the Tashkilat Makhsusa, confirms both the conflict between Khiyabani's movement with the Ottomans and his rapport with the Tabriz government: In Tabriz, next to the Democrat party which is run by Khiyabani, Nfibari and 1Hariri, who, incidentally, enjoy the support of the Police force (i.e. of Bahraimi), there exist a few trivial parties such as the Ahrar, Taraqqiyiin and Mujahidin. Among them it is only the Mujihidin which is worth mentioning... with its pro-Turkish stance... On the other hand, the Democrat party, with its clear Iranian patriotic and xenophobic stance, is the most serious and popular party, which not only enjoys the good graces of the people, but has the support of the police, gendarmerie and regular soldiers.

[4] Who's Who in Persia (Volume II), compiled by the General Staff, India, comprises a biographical dictionary of individuals, families, and tribes connected with Persia in 1923.

https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100038786156.0x000089

[5] With The Persian Expedition by Donohoe, Martin Henry, 1869- Publication date 1919

Turkish troops hurriedly moved on Tabriz from the neighbourhood of Khoi and the direction of Julfa. Ali Elizan Pasha, who designated himself " Commander of the Ottoman Army in the province of Azerbaijan, issued a flamboyant proclamation addressed to his dear Persian brethren and co-religionists asking them to rally to his standard and to make common cause with his Army of Liberation which was pledged to free Persia from the thraldom of the Infidel. So the Turks moved in, and were welcomed by the Persian officials and by the Valiahd or heir-presumptive with manifestations of joy, and the Entente consuls and citizens of the Entente countries moved out as fast as slow-moving Persian transport could carry them.

Once in Tabriz, the Turks did not let the grass grow under their feet. They were bent on giving us a Roland for our Oliver. They assiduously cultivated the good graces of the local Persian Democrats, actively identified themselves with the Ittahad-i Islam, or Pan-Islamic movement, and set about the recruiting and training of local levies with which to harry us in Azerbaijan. The Turks also formally notified the Teheran Government that it was their intention to extend their occupation to the Persian capital, so as to complete the spiritual and political resurrection of the Shah's Empire.

Mahmud Mukhtar Pasha, a Turkish military leader of some renown, entered Tabriz on June 15th, gave his blessing to the Pan-Islamic propagandist movement, and promised the militants amongst the Democrats that there would soon be no British left in Azerbaijan or elsewhere in Persia to trouble the peace of mind of those patriots. The good work was furthered by such zealous Turkophiles as HADJI BILOURI, and Democrats as Mirza Ismael Noberi, and the Sheikh Meharnet Riabari, who contrived to combine piety with politics for a cash consideration.

https://archive.org/details/withpersianexped00donouoft/page/n7

[6]  محمد امینی. زندگی و زمانه احمد کسروی. در برگیرنده: زندگانی من، ده سال در عدلیه، چرا از عدلیه بیرون آمدم. ص ١٦٣

[7]  Erdebil’deki Şahseven aşiretleri, İran’daki Osmanlı genel kuvvetlerinin kumandanı Halil Bey’e özel temsilci ile başvurarak cephane ve para ile yardım edildiği takdirde Cihad-ı Ekber’e katılacaklarını bildirmişlerdi. Şahseven aşireti ile işbirliği yapılarak çalışılması için Kuvve-i Seferiye ihtiyat mülazımı İsmail Hakkı Bey resmi olarak görevlendirildiğini gösteren belgelerle bu aşiretlere gönderilmişti. Bu aşiretler için gerekli levazım, Rumiye ve Savuçbulak’taki Osmanlı memurlarınca temin edilecekti. Ancak İran’daki durum sürekli değiştiğinden bu iş için görevlendirilen kişilerin çalışma yerleri, nasıl çalışacakları ve kimlerden levazım almaları gerektiği de değişmekteydi. Hacı Mirza Billurî ile birlikte 200 süvari mücahid toplayan İsmail Hakkı Bey, Sefir Asım Bey’den aldığı talimatlara uygun olarak, istenen yere intikal ederek Osmanlı kuvvetlerine katılmıştı.

[8] Hacı Billurî Ağa ise Tebriz’de, cihad için yaptığı faaliyetler ve Rus aleyhtarlığıyla tanınan nüfuzlu bir reis idi. Nitekim Rumiye taraflarındaki Kürt aşiretlerinin saldırıları başlayıp, kendisi İstanbul’dan Van’a geldiğinde, Hacı Billurî Ağa’nın “zararlı ve korkunç” bir adam olduğu, Rumiye Rus konsolosu Videnski tarafından, o zaman Rumiye Türk konsolosu olan Mehmed Ragıb Bey’e de bildirilerek Rus karşıtı olduğu tescillenmişti

[9] جمشيدخان مجدالسلطنه و قيصرخانيم افشار در کتاب نيکيتين

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_24.html

[10] به نقل از مجید خلیل‌زاده، کتاب اورمیه ناجی مشروطیت در غرب آزربایجان، صفحه ٤٩٤

[11] کالدول، گزارش شماره ٤١٩ به همراه ضمایم (٠٠.٨٩١-١٠٤٣)، مورخ ١٢ جولای ١٩١٨. به نقل از انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، نویسنده: محمدقلی مجد. ناشر چاپی: موسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی. کتاب ص ٤٥٧

https://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=14073&lang=fa

[12] Rıdvan Ayaydın. Birinci Dünya Savaşı'nda Osmanlı Devleti'nin İran'da Cihad-ı Ekber Faaliyetleri

http://www.academia.edu/26463128/Birinci_Dünya_Savaşında_Osmanlı_Devletinin_İranda_Cihad-ı_Ekber_Faaliyetleri

[13] İran’da Rus ve İngilizlerin müdahalesi, Demokratların milli hislerini tahrik etmiş ve 1907-1909 arasındaki ihtilalin kısmen sebebi olmuştu. Demokratlar Osmanlı’nın İttihad-ı İslam cereyanından faydalanmış ve Almanlardan yardım istemişlerdi. Jön Türkler de “İttihad-ı İslam” adındaki İran cemiyetini desteklemişlerdi. Ayrıca Jöntürkler, İran’daki ırkdaşlarıyla yakınlaşmayı da ihmal etmemişlerdi.86 Dolayısıyla İran, öncesinde olduğu gibi, Birinci Dünya Savaşı boyunca da İslamcılık ve Türkçülük fikriyatının aynı anda zemin bulduğu bir coğrafya olmuştu. Özellikle Enver Paşa’nın kurduğu Teşkilat-ı Mahsusa Osmanlı sınırındaki Türk guruplarıyla bu iki fikriyat temelinde ilişki kurmuştu.

Türk İttihadı’na Tebriz başkonsolos vekili Mehmed Ragıb Bey’in, Savuçbulak’ta bulunduğu esnada, buradaki bazı İranlı ve Osmanlılı önemli kişilere verdiği telkin ve tavsiyeler üzerine “İttihad ve Terakki-i İslam” isimli, siyasi ve içtimai bir cemiyet tesis edilmişti. Kurucuları arasında, Rumiye serâmedanından eski Rumiye ve Hoy hâkimi Mecdussaltana Erdeşir Cemşid, mücahidlerden Selmaslı Hacı Pişnemaz Ağa, Tebrizli Mirza Billurî Ağa, Savuçbulak Hükümet Naibi Kadı Ali ve Savuçbulak’ta Hilal-i Ahmer hastanesi müdürü Binbaşı Doktor Ahmed Vicdanî bulunmaktaydı

Savuçbulak’ta kurulan “İttihad ve Terakk-i İslam Cemiyeti”, Merağa, Rumiye ve daha sonra Tebriz ve saire mahallere yayılınca, Tebriz’in genel merkez olması karalaştırılmıştı. Aslında “Türk İttihadı” kurmaya çalışacak olan bu cemiyetin, Tebriz ve Rumiye’de Türkçe gazete ve risale neşri ile amacını halka yayacağı ve meyve almaya muvaffak olacağı ümit edilmekteydi. Bu cemiyetin programı Osmanlı siyasetine uygun görülmekteydi.

[14] فریت گووه‌ن آجودان مخصوص جمشیدخان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار فداکار، فوق‌العاده‌ اصیل و دانش‌مند بود که ‌خانواده ‌و ثروت خود را در راه‌ تورک‌چولوک – تورک‌گرایی فدا نمود

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_18.html

[15] مین‌باشی یوسف ضیاء طالب‌زاده، و اقدامات او در ایجاد پایه‌های دولت ملی تورک‌ایلی ١٩١٨- ١٩١٩

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_27.html

[16] ميرزا علی آقا هئيت تبريزی: يک شخصيت ملی تورک

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_15.html

[17] تبعید سه ‌رهبر فرقه‌ی دموکرات آزربایجان (خیابانی، نوبری، بادام‌چی) به ‌دلیل تبلیغات انگلیس‌پرستانه ‌و فعالیت‌های ضد تورک‌شان

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_49.html

[18] شخصیت ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_3.html

[19] عصر آن روز به دیدن حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری) که در تاریخ مشروطه نامش بارها برده شده و اکنون حکمران افشار می بود رفتم. این حاجی بیگ که یکی از پیش‌گامان مشروطه می بود، پس از جنگ با روسیان به استانبول رفته در درآمدن نخست عثمانیان هم‌پای ایشان به تبریز آمده بود و این نام حاجی بیگ از استانبول به روی او مانده بود. در تبریز میانه ی او که سردسته ی مجاهدان می بود، با دموکرات‌ها کشاکش‌ها رفته بود؛... زندگانی من، احمد کسروی، ص ٨٤

باید دانست که این تسلط ایشان [دموکرات‌ها] نه تنها بر توده‌ی مردم، بلکه بر آزادی‌خواهان نیز سنگین بود و همه در پرده و آشکار زبان خرده‌گیری باز کرده بودند. و نخستین نغمه‌ی مخالفت را مجاهدان سرودن آغازیدند. و آن چنان بود که حاجی میرزا آقای بلوری که یکی از سردسته‌های مجاهدان بود و در جنگ‌های ١٣٢٦ (١٩٠٨) و محرم ١٣٣٠ (ژانویه ١٩١٢) هنرها و دلیری‌ها از خود نشان داده و پس از چیره گردیدن روس‌ها با دیگر سردسته‌ها به اسلامبول گریخته بود و در میان تورک‌ها می‌زیست، در آغاز سال ١٣٣٦ (١٩١٨) به تبریز آمد. و مجاهدان بر سر وی گرد آمده بیرق مخالفت با خیابانی را بلند کردند. و روزنامه‌ای نیز به نام «شرق» برپا کردند و شماره‌ی نخستین آن چاپ گردید. لیکن خیابانی به دست‌یاری نظمیه [به ریاست ضد تورک و آنگلوفیل عبدالله بهرامی از رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان] عرصه را بر ایشان تنگ ساخت و سرانجام کار به زد و خورد کشید و بلوری دست‌گیر و از شهر بیرون رانده شد. لیکن کینه‌ی مردم در باره‌ی پیشوایان دموکرات روز به روز زیادتر می‌گردید و بر شماره‌ی مخالفان می‌افزود. قیام شیخ محمد خیابانی-کسروی

No comments:

Post a Comment