Friday, November 18, 2022

فریت گووه‌ن آجودان مخصوص جمشیدخان، و از نزدیکان آتاتورک: مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار فداکار، فوق‌العاده‌ اصیل و دانش‌مند بود که ‌خانواده ‌و ثروت خود را در راه‌ تورک‌چولوک – تورک‌گرایی فدا نمود

فریت جلال گووه‌ن، آجودان مخصوص جمشیدخان مجدالسلطنه و افسر ارتباطات نظامی‌ عثمانلی در دوره‌ی دولت تورک اتحاد در تبریز، و از نزدیکان آتاتورک: 

مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار ثروت‌مند و فداکار، شخصیتی فوق‌العاده‌ اصیل و دانش‌مند بود که ‌خانواده ‌و ثروت عظیم خود را در راه‌ تورک‌چولوک – تورک‌گرایی بذل و فدا نمود


مئهران باهارلی


جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی ‌– مجدالسلطنه ‌برجسته‌ترین متفکر و دولت‌مرد در تاریخ معاصر ملت تورک و تورک‌ایلی، قهرمان ملی و فرمانده‌ی کبیر ملت تورک است. به‌ مدت یک قرن تمام تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی سعی به ‌حذف و سانسور و ناموجود کردن و ترور شخصیت این فرزند برومند ملت تورک کرده‌اند و اکنون نیز می‌کنند. اینجانب در دو دهه‌ی اخیر در باره‌ی این شخصیت معظم تاریخ تورک مدام اسناد و منابع و ... نامعلوم و نامکشوف را یافته‌ و بر اساس آن‌ها تحقیقات و بررسی‌های متعددی را منتشر کرده‌ام و در آن‌ها ‌مجدالسلطنه‌ افشار را به صورت یک شخصیت ملی تورک تقدیم و برای نخستین بار و به‌ وضوح نشان داده‌ام که او تاریخ‌نگار و تاریخ‌شناس تاریخ ملی تورک، پدر تورک‌گرایی مودرن، موسس نخستین حاکمیت ملی تورک به‌ معنی مودرن در تورک‌ایلی، فرمانده‌ی کبیر سال‌های مجادله‌ی ملی تورک بر علیه ‌اوردوهای اشغال‌گر صلیبی روسیه‌ و انگلستان و فرانسه‌ و متحدین آسوری و ارمنی آن‌ها، موسس مدارس تورک و روزنامه‌های تورک و احزاب با هویت ملی تورک، و پدر و رهبر و سمبول جریان تورک‌گرایی مودرن (در مقابل جریانات آزربایجان‌گرایی و ایران‌گرایی که ‌در آن دوره‌ توسط فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، یک جریان پان‌ایرانیستی ضد تورک در تبریز و متحد داشناک‌ها و هینچاک‌ها و ماشه‌ی انگلستان تمثیل می‌شد) بود.

در این نوشته ‌یک سند جدید دیگر در باره‌ی رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی‌ – مجدالسلطنه را برای اولین بار تقدیم کرده‌ام[1]. این سند خاطراتی از «فریت جلال گووه‌ن» (بیوگرافی او در آخر این مقاله آمده است) آجودان مخصوص جمشیدخان و افسر ارتباطات نظامی ‌عثمانلی در دوره‌ی دولت تورک اتحاد در تبریز، در باره‌ی آخرین روز حیات این حاکمیت تورک، ماجرای غم‌انگیز عقب‌نشینی اوردوی عثمانلی و قوای ملی بومی ‌تورک متعاقب اشغال استانبول توسط ارتش‌های متفقین (بریتانیا، فرانسه، روسیه، ایتالیا، یونان، صربستان، ...) و متارکه‌ و ترک تبریز، و حادثه‌ی تصادف قطار آن‌ها در مسیر بازگشت است. فریت جلال بیگ، که‌ بعدها ناشر روزنامه‌ی «تورک سؤزو» در آدانا، از نزدیکان آتاتورک و پنج دوره ‌نماینده‌ی مجلس ملی تورکیه‌ شد، در این نوشته‌ی ادبی و بسیار جذاب و تاثرانگیز که‌ برای نشریه‌ی «هفته‌لیک مجموعه» تالیف و بعدها آن را دوباره ‌در نشریه‌ی تورک سؤزو هم منتشر کرد، اطلاعات مهمی‌ در باره‌ی شخصیت رهبر ملی تورک جمشیدخان و وضعیت روحی قوای ملی تورک به هنگام عقب‌نشینی و ترک تبریز می‌دهد. وی در نوشته‌ی خود عقیده‌ی سیاسی جمشیدخان را صریحا به ‌صورت «تورک‌چولوک» (تورک‌گرایی) ذکر کرده است.








بیوگرافی مختصر فریت جلال بیگ - حسن فرید گووه‌ن (١٨٩٤-١٩٧٥):

سیاست‌مدار تورک. وی ‌که دانش آموخته‌ی دانشکده‌ی حقوق استانبول و مدرسه‌ی هنرهای زیبا بود، با آغاز جنگ جهانی در سال ١٩١٢ به‌ خدمت نظام فراخوانده شد. در سال ١٩١٥ به اوردوی عثمانلی پیوست و به‌ خواست خود با رتبه‌ی سرگردی در اوردوی قفقاز به‌ جبهه‌ی جنگ اعزام شد. او به ‌آزربایجان ایران آمد و در نبردهای آزادسازی اورمیه‌ و اطراف آن از ارتش روسیه و قوای مسلحه‌ی مسیحی (آسوری – ارمنی) شرکت کرد. 

در این برهه، جمشیدخان سوباتایلی برای نبرد با ارتش‌های روسیه‌ و انگلیس و فرانسه‌ و قوای نظامی‌ و مسلح ارمنی و آسوری متحد آن‌ها داوطلبانه و با عجله از استانبول به‌ غرب آزربایجان آمده و فرماندهی قوای پارتیزانی – میلیس داوطلب بومی ‌تورک را عهده‌دار شده‌ بود. پس از آزادسازی تبریز، او از طرف شخصیت ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا و با توافق امپراتوری عثمانلی به ‌حاکمیت ایالت آزربایجان با اختیارات فوق العاده‌ وسیع منصوب شد. در شرایط فروپاشیده‌گی عملی اوتوریته‌ی دولت قاجاری، اختیارات والی‌گری جمشیدخان به آن حد بود که این حاکمیت به صورت دولت نیمه‌مستقل تورک اتحاد ذکر می‌شود. 

با تاسیس حاکمیت تورک اتحاد، فریت جلال بیگ به‌ عنوان یاور - آجودان مخصوص رهبر ملی و فرمانده‌ی کبیر تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی ‌و افسر ارتباط نظامی‌ (Military Liaison Officer Askeri İrtibat Zâbitliği,) بین او و اوردوی عثمانلی به خدمت پرداخت. طبق منابع عثمانلی در این مدت، فریت جلال بیگ در تاسیس یک «تشکیلات ملی» (حزب اتحاد تورک؟) توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی ‌– مجدالسلطنه‌ با وی همکاری کرد. 

فریت جلال بیگ ‌پس از جنگ در مناصب گوناگون دولتی از جمله‌ مدیر اطلاعات و مفتش اوجاق‌های تورک خدمت کرد. او در روزنامه‌ی یئنی آدانا روزنامه‌نگاری نیز کرده ‌و سردبیر و صاحب روزنامه‌ی تورک سؤزو بود. وی همچنین پنج دوره‌ نماینده‌ی اورفا، ایچ‌ائل و مرسین در مجلس ملی تورکیه‌ بوده ‌است.

گزیده‌هایی از خاطره‌ی فریت جلال گووه‌ن، آجودان خصوصی جمشیدخان مجدالسلطنه و افسر ارتباطات نظامی‌ عثمانلی در دوره‌ی دولت تورک اتحاد در تبریز

شخصیت فرهیخته و فداکار مجدالسلطنه ‌و تورک‌گرایی او: فریت جلال گووه‌ن می‌گوید مجدالسلطنه‌ افشار یک تورک بسیار ثروت‌مند و فداکار بود که ‌خانواده‌ و ثروت عظیم‌اش را در راه‌ «تورک‌چولوک» – تورک‌گرایی بذل و فدا کرد. (مجدالسلطنه‌‌ آزه‌ربایجان‌لی آفشار عائله‌سی‌نده‌ن چوخ زه‌نگین و فداکار بیر تورک‌دو. بؤیوک بیر ثروتی‌نی، عائله‌سی‌نی، تورک‌چولوک اوغروندا داغیتمیش، سون درجه ‌‌اصیل، معلومات‌لی بیر ذات‌دی).

اندوه‌ و حزن مجدالسلطنه‌ و قوای ملی تورک به ‌سبب فروپاشی حاکمیت اتحاد و عقب‌نشینی از تبریز: فریت جلال گووه‌ن می‌گوید قوای ملی تورک به ‌هنگام ترک تبریز بسیار اندوه‌گین بودند، و شخص مجدالسلطنه ‌آن چنان از این عقب‌نشینی دردناک مکدر و ملول بود که‌ خود را به ‌سختی بر روی اسب نگه‌ می‌داشت، بقیه‌ هم همه‌ افسرده‌ و رنجور و ساکن و خاموش بودند. وی اینگونه‌ عقب‌نشینی و عودت را برای رزمنده‌گانی مانند مجدالسلطنه‌ و عساکر و فرماندهان عثمانلی که ‌سلاح در دست و شمشیر در کمر داشتند، وحشت‌ناک ترین نوع خسران و کدر می‌نامد (مجدالسلطنه ‌‌ده‌ بو الیم دؤنوشون کدری آلتی‌ندا، آتین اوزه‌ری‌نده‌ گوج دورویور. .... هه‌پ یورقونوز. .... اوموزلاریم‌دا آغیر بیر یوک حس ائتمه‌ک‌ده‌ییم. .... بیر ته‌ک کلیمه‌ قونوشمادان سوقاق‌لاری گئچییوروز.... گئری دؤنمه‌ک، بالخاصّه ‌اه‌لی‌نده‌ سیلاحی، بئلی‌نده‌ قیلیجی اولان بیر اینسان ایچین، بؤیله ‌‌دؤنوش‌له‌ر خسران و کدرین اه‌ن مدهشی ...).

تبریز شهر محبوب تورک، شهر شعر و موسیقی و تفریح و سالون‌ها و استخرها و باغچه‌ها و قالی‌های زیبا: فریت جلال گووه‌ن تبریز را یک شهر تورک محبوب و غنی می‌نامد و پس از توصیف شاعرانه‌ و زیبای تبریز و مردمانش می‌گوید که ‌به‌ هنگام عقب‌نشینی و جدا شدن قوای ملی تورک از این شهر (یعنی تسلیم دوباره‌ی تبریز به ‌ایران‌گرایان فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و دولت ضد تورک مشروطه‌ی ایران) در خود یک حس غم و ماتم احساس می‌کرد، تو گویی که از خانه و وطن خود جدا می‌شود (بو زه‌نگین سئویم‌لی تورک شهری‌نده‌ن آیریلیرکه‌ن، ائویم‌ده‌ن آنا یوردوم‌دان آیریلیر گیبی بیر عزا، بیر اوزونتو حس ائدیییوروم).

مانقورتیسم – گؤزقامانیسم حاکم بر نخبه‌گان و بعضی از مردم تبریز: فریت جلال گووه‌ن می‌گوید تبلیغات و عملیات ارمنیان و انگلیس‌ها در تبریز در برانگیختن حسیات ضد تورک بسیار موثر بود. چنانچه ‌به‌ هنگام عقب‌نشینی قوای ملی تورک، دو افسر محافظ خط راه‌آهن موقع عبور از یک روستا به ‌قتل رسیدند‌. (تیره‌ن خطّی‌نین محافظه‌سی‌نه ‌‌مامور ایکی استحکام ظابطیمیز بیر کؤی‌ده‌ن گئچه‌رله‌رکه‌ن شهید ائدیلمیش‌له‌ر. ته‌بریزده‌کی اینگلیز، ائرمه‌نی پیروپاقانداسی‌نین تاثیری گؤرونمه‌ک‌ده‌...). به ‌واقع تبریز در آن هنگام آن چنان در بی شعوری و مانقورت‌شده‌گی مزمنی (ناشی از وارد شدن به روند ملت شونده‌گی وارونه‌ی ایرانی-فارس به جای تورک در قرن نوزده،‌ تشدید آن ‌در دوره‌ی مشروطیت، و تحت تاثیر شدید ناسیونالیست‌های ارمنی ضد تورک بودن نخبه‌گان و فعالین سیاسی تبریزی، تاثیرات شیعه‌ی فارسی، ...) بسر می‌برد که تشکیلات اصلی سیاسی در تبریز آن دوره،‌ فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، یک تشکیلات شدیدا ضد تورک و پان‌ایرانیستی متفق داشناک‌ها و ماشه‌ی انگلیس بود. به‌ سبب همین نبود شعور ملی تورک و مانقورتیسم و گؤزقامانیسم یعنی خیانت ملی نهادینه در اکثریت مطلق نخبه‌گان تبریز بود که‌ به‌ هنگام تاسیس حاکمیت تورک اتحاد، مقامات عثمانلی و ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار، یک دولت‌مرد تبریزی دارای شعور ملی تورک و مناسب برای تصدی این مقام را پیدا نکردند و جمشیدخان مجدالسلطنه‌ی اورمیه‌ای را برای این منصب انتخاب نمودند.

تاثیرات مخرب شیعی‌گری: فریت جلال گووه‌ن علاوه‌ بر تاثیرات تبلیغات انگلیس و ارمنی‌ها در تبریز به‌ عنوان عاملی در ایجاد افکار و حسیات ضد تورک در مردم و نخبه‌گان آن شهر، یک عامل اصلی‌تر و بنیادی‌تر دیگر در فقدان شعور ملی تورک، یعنی تاثیرات مخرب و دهشتناک انشقاق شیعی‌گری – سنی‌گری ‌بین تورک‌های تورک‌ایلی – ایران و آنادولو- عثمانلی را، که وی آن‌ها را «دو برادر تنی» نامیده، خاطرنشان می‌کند: (گئچمیش زامان‌لارین بو ایکی اؤز قارداش آراسی‌ندا سوخدوغو شیعه‌لیک، سنّی‌لیک مساله‌سی، بوتون وخامت و دهشتی‌نی محافظه‌ ائدییوردو).

فرهنگ منحط فرصت‌طلبی و طرف‌داری از قدرتمندان: فریت جلال گووه‌ن در نوشته‌ی خود به‌ خصلت منفی بی پرنسیبی، فرصت‌طلبی و تمایل مردم تبریز (و عموما ایران) به ‌صاحبان قدرت - که معلول عقب مانده‌گی و توسعه‌نیافته‌گی مزمن فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی است - اشاره‌ می‌کند. وی می‌گوید اهالی در حالیکه‌ تا چند روز پیش که‌ قوای ملی تورک در اقتدار بودند با آن‌ها با کمال احترام رفتار و حتی ایشان را با عناوین محترمانه مانند «صاحب المنصب» و غیره خطاب می‌کردند، به‌ محض آن که ‌حس کردند ورق برگشته ‌است، (به‌ طرف دولت مشروطه‌ی انگلیسی و قوای ضد تورک پان ایرانیست و ارمنی متمایل شده) با قوای ملی تورک با غیظ و نفرت بر خورد می‌کنند[2]. وی می‌گوید حتی شکی وجود نداشت که چند عسکر تورک بومی‌ هم که‌ موقع ترک تبریز همراه‌ آن‌ها بودند (به همین دلیل، نیز فقدان شعور ملی تورک، بی اعتقادی به‌ مبارزه‌، و ....) در اولین فرصت دست به ‌فرار می‌زدند، و عشایر منطقه هم به آسانی توسط دشمنان تحریک و تطمیع شده به قتل قوای ملی تورک اقدام می‌کردند (اوّل‌جه‌ هر گئچدیییمیز یئرده‌ «صاحب المنصب» الفاظِ تکریمیه‌سی‌یله ‌‌قارشی‌لانیرکه‌ن، شیمدی بیر غیظ و نفرت خومورتوسویلا قارشی‌لانییوردوق. ایلک تهلکه ‌آنی‌ندا یئرلی‌له‌رین بیر فرصتی بولوپ قاچاجاق‌لاری محقّق‌دی. یولوموز، داغ‌لاردان، وادی‌له‌رده‌ن گئچه‌جه‌ک، بو اثنادا باش‌دان باشا مسلّح اولان ایران عشیرت‌له‌ری اطماع ائدیله‌ره‌ک، تحریک ائدیله‌جه‌ک اولورلارسا بیزی قولای قولای بیراخمایاجاق‌لاردی ....)

دلیل ترک تبریز توسط قوای ملی تورک: یکی از مهم‌ترین نکات این خاطره، ذکر دلیل ترک کردن تبریز توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی‌ است. فریت جلال گووه‌ن می‌گوید متعاقب عقب‌نشینی اوردوی عثمان‌لی از تورک‌ایلی و ایران، (به‌ سبب نبود نخبه‌گان و جریانات و تشکیلات ملی تورک بومی در تبریز، و بر عکس وجود جریانات پان‌ایرانیستی ضد تورک قوی و متفق داشناک و ماشه‌ی انگلستان مانند فرقه‌ی دموکرات آزربایجان) و با بازگشت مقامات آنگلوفیل افراطی مانند والی سابق تبریز محتشم السلطنه (و رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان)‌ که‌ حاکمیت تورک اتحاد آن‌ها را از شهر رانده ‌بود، همه ‌می‌دانستیم نخستین کاری که‌ این عناصر ضد تورک می‌کردند گرفتن انتقام از تورک‌گرایان و در راس آن‌ها جمشیدخان مجدالسلطنه ‌بود. وی به طور مشخص می‌گوید محتشم السلطنه‌ دارای خیالاتی بسیار خطرناک، نگاهی شیطانی و روح آکنده ‌از کینه ‌و تیره‌گی بود. به‌ نظر فریت جلال گووه‌ن، مجدالسلطنه‌ به ‌عنوان رهبر ملی تورک و برای حفظ جان خود، می‌بایست قبل از وصول محتشم السلطنه ‌به ‌تبریز، آن شهر را ترک کند. (ته‌بریزی اشغال ائتدیییمیز زامان توقیف ائده‌ره‌ک گئری‌یه‌ گؤنده‌ردیییمیز سابق ته‌بریز والی‌سی، مفرط اینگیلیز محبّی محتشم السلطنه‌ و آرخاداش‌لاری‌نا بورادا تصادف ائتدیک. که‌ندی‌سی‌نی تخلیه ‌ائتمیش‌له‌ر، سرعت‌له ‌ته‌بریزه‌ دؤنویور. هنوز قطعاتیمیزین ایران‌دا چه‌کیلمه‌ده‌ن اوّل، بو آدامین مخیله‌سی په‌ک تهلیکه‌لی ایدی. آرامیزدا هیچ بیر شئی یوخموش گیبی بیزیم‌له ‌شاقالاشدی. فقط شیطانی باخیشی‌ندا روحونون کین و اغبراری حسّ ائدیلییوردو. ایلک فرصت‌ده ‌نه‌‌ یاپاجاغی‌نی بیلییوردوق. بو آدامین ته‌بریزه ‌‌وصولوندان اوّل، مجدالسلطنه‌نین به‌ همه ‌حال ایران حدودلاری‌نی ترک ائتمه‌سی لازم‌دی. دوشوندویوم تهلیکه‌له‌ری مجدالسلطنه‌یه‌ ایضاح ائتدیم).

توصیه‌ی فریت جلال به‌ مجدالسلطنه‌ برای ترک ایران و منطقه: فریت جلال گووه‌ن می‌گوید ارزیابی او از وضعیت این بود که قلمروی ایران پس از وصول محتشم السلطنه ‌به‌ تبریز طرفدار انگلیس و ارمنیان، برای مجدالسلطنه ناامن بود. علاوه ‌بر آن، به‌ احتمال بسیار عشایر سرتاپا مسلح و فاقد شعور ملی تورک منطقه ‌(از جمله شاهسون‌ها) که‌ به ‌راحتی توسط دشمنان تورک تطمیع و تحریک می‌شدند، یک خطر واقعی برای قوای ملی تورک و مجدالسلطنه ‌حتی در خارج تبریز بودند. فریت جلال گووه‌ن می‌گوید او این ارزیابی خود از تهدیدهای موجود و لزوم ترک حدود ایران و منطقه، و انصراف از رفتن به ‌باتوم را به‌ مجدالسلطنه‌ که ‌مصرا خواستار رفتن به‌ باتوم بود عرض کرد.

فرار خانواده‌های تورک‌گرا از ایران: یکی دیگر از نکات جالب توجه ‌و بکر این خاطره، ‌اشاره‌ی فریت جلال گووه‌ن به ‌فرار بعضی خانواده‌های تورک پس از عقب‌نشینی قوای ملی تورک و فروپاشیدن دولت تورک اتحاد است. معلوم بود که‌ بعد از عقب‌نشینی قوای ملی تورک، دوباره ‌ایران‌گرایان و پان‌ایرانیست‌ها و متفقین انگلیس و ارمنی‌ها بر تبریز مسلط خواهند شد، چنانچه‌ شدند. دوباره حاکمیت دولت ضد تورک و ماشه‌ی انگلیس – متفق ارمنی مشروطه در تبریز و تورک‌ایلی برقرار، و پس از مدتی فرقه‌ی پان‌ایرانیستی و ضد تورک دموکرات آزربایجان در یک قیام ماجراجویانه، ‌حاکمیتی ایران‌گرا – فارس‌گرا به‌ اسم آزادی سِتان ایجاد کرد و همزمان به‌ سرکوب و ترور باقی‌مانده‌ی قوای ملی تورک و تورک‌گرایان در تبریز پرداخت .... (تیره‌نین هر طرفی دولو.... بیر سیّار خسته‌خانا، ایران‌دان قاچان بعض تورک طرف‌داری عائله‌له‌ر، آلمان‌لار، تجارلار، اؤیله ‌بیر قالابالیق کی عادتا اینسان‌لار بیر بیرله‌ری‌نه ‌‌اه‌ک‌له‌نمیش گیبی ....).

پایان مقدمه‌ی مئهران باهارلی

حربِ عمومی ‌سونوندا اوردوموز «ته‌بریز»ده‌ن دؤنه‌رکه‌ن، مدهش بیر تیره‌ن قضاسی اولموشدو.

محرّری: فرید جلال

تورک سؤزو قزئتی‌نین سونومو:

بو یازی‌یی باش محرّرمیز فرید جلال به‌ی ایستانبول‌دا منتشر «هفته‌لیک مجموعه» ‌ایچون یازمیش‌لار و مجموعه‌‌ ده ‌انتشار ائتمیش‌دیر. فقط یازی‌نین قیمتی و بالخاصّه‌ وقعه‌نین فجاعتی و بو فجاعتی ایضاح ائده‌ن افاده‌ و تصوّرون جان‌لی‌لیغی، بو یازی‌یی قارئ‌له‌ریمیزین ده‌‌ سئوه‌‌ سئوه‌ هیجان‌لا اوخویاجاق‌لاری قناعتی وئردییی ایچون، هفته‌لیک مجموعه‌ده‌ن عیناً اقتباس ائدییوروز.

هفته‌لیک مجموعه‌نین سونومو:

اورفا مبعوثو و آدانادا منتشر «تورک سؤزو» رفیقیمیزین صاحب و سرمحرّری فرید جلال به‌ی دوستوموز، حربِ عمومی‌یه ‌‌احتیاط ضابطی صفتی‌یله ‌‌اشتراک ائتمیشدی. فرید جلال به‌ی، متارکه‌نین اعلانی سیراسی‌ندا ایران‌دا بولونویوردو. بو سیرادا اوردونون گئری‌یه‌ عودتی امری وئریلدی.

فرید به‌ی عودتی اثناسی‌ندا، مدهش بیر تیره‌ن قضاسی گئچیرمیش‌دیر. دوستوموز بیر مصاحبه‌میز اثناسی‌ندا دادلی افاده‌سی‌یله‌ بو قضایی بیزه ‌ده ‌آنلاتدی. که‌ندی‌سی‌نده‌ن بونو «هفته‌لیک مجموعه»یه ‌‌یازماسی‌نی رجا ائتدیک. بو رجامیزی لطفاً اسعاف ائتدی. قارئ‌له‌ریمیز ‌‌بو مدهش فاجعه‌یی، فرید جلال به‌ی‌ین قوّت‌لی افاده‌سی‌نده‌ن دینله‌یه‌جه‌ک‌له‌ردیر:

حربِ عمومی ‌سونوندا اوردوموز «ته‌بریز»ده‌ن دؤنه‌رکه‌ن، مدهش بیر تیره‌ن قضاسی اولموشدو.

محرّری: فرید جلال

قضایی گئچیره‌ن تیره‌ن‌ده‌‌ بولونان فرید جلال به‌ی، بو مدهش فاجعه‌یی، قوّت‌لی افاده‌سی‌یله ‌‌نقل ائدییور:

٢٧ تشرینِ ثانی ٣٣٤ [٢٧ نووامبر ١٩١٨] صباحی آرتیق ته‌بریزی ترک ائدییوروز.... گونه‌ش هنوز دوغمامیش، سوقاق‌لار آلاجا بیر قارانلیق ایچی‌نده، .... اولدوقجا شدّت‌لی بیر آیازدان اوشویوروز .....

دؤرت آی‌دان به‌ری گاه ‌سویوق سولو حاووض باش‌لاری‌ندا، گاه‌‌ آسما شافتالی باخچالاری‌ندا، گاه ‌‌نفیس ته‌بریز قالی‌لاری‌یلا دؤشه‌نمیش گئنیش، تاوان‌لاری انواع آویزه‌له‌رله ‌‌سوس‌لو سالون‌لاری‌ندا ذوق و ائیله‌نجه‌سی‌نین انواعی‌نی گؤردویوموز گؤزه‌ل، هر طرفی شعر، موسیقی دولو ته‌بریزین دار سوقاق‌لاری‌ندان گئچییوروز ....

نال، ماهمیز، قیلیج، میزراق سه‌س‌له‌ری، دالقین، یارینین نه ‌اولاجاغی‌ندان بی خبر اویویان بو لاقید هر آرزی‌یا، هر گؤنوله، هر امله ‌آچیق گیبی دوران شهری اویاندیرییور.... پنجره‌له‌ردن قادین، گه‌نج قیز باش‌لاری، قورخاق اورکه‌ک و بیر شیمشه‌ک سرعتی‌یله ‌اوزانیپ غاییب اولویورلار. ساچی ساقالی بیر بیری‌نه ‌‌قاریشمیش اه‌رکه‌ک‌له‌ر ممنونیت می، تاثّر می ‌داشیدیق‌لاری به‌للی اولمایان اویخولو گؤزله‌ری‌نی اوزه‌ریمیزه ‌‌دیکییورلار.

هه‌پ یورقونوز. اوموزلاریم‌دا آغیر بیر یوک حس ائتمه‌ک‌ده‌ییم. مجدالسلطنه ‌‌ده ‌بو الیم دؤنوشون کدری آلتی‌ندا، آتین اوزه‌ری‌نده ‌گوج دورویور. (مجدالسلطنه ‌‌آزه‌ربایجان‌لی آفشار عائله‌سی‌نده‌ن چوخ زه‌نگین و فداکار بیر تورک‌دو. بؤیوک بیر ثروتی‌نی، عائله‌سی‌نی، تورک‌چولوک اوغروندا داغیتمیش، سون درجه ‌‌اصیل، معلومات‌لی بیر ذات‌دی. حربِ عمومی‌ده ‌تورکییه‌یه ‌‌التجایا مجبور اولموش، ته‌بریزین طرفیمیزده‌ن اشغالی اوزه‌ری‌نه ‌‌اورایا واسع صلاحیت‌له‌ والی نصب ائدیلمیشدی. به‌ن ده ‌‌اوردو و حکومت‌له ‌تماس تامینی ایچین یانی‌ندا بولونویوردوم) .... بیر ته‌ک کلیمه‌ قونوشمادان سوقاق‌لاری گئچییوروز. گئری دؤنمه‌ک، بالخاصّه‌ اه‌لی‌نده‌ سیلاحی، بئلی‌نده‌ قیلیجی اولان بیر اینسان ایچین، بؤیله‌‌ دؤنوش‌له‌ر خسران و کدرین اه‌ن مدهشی....

شهرین خراب قالاسی، دؤرت میناره‌له‌ر، قالا ییخینتی‌لاری، ماوی، ساری، قیرمیزی رنگ‌لی شیرین ته‌بریز داغ‌لاری یاواش یاواش گئری‌ده‌ قالییور. اییده‌لیک‌له‌رین، قاواق‌لارین صباح روزگاری‌یله‌ ساللانان گوموش رنگ‌لی یاپراق‌لاری‌نی تازه‌ بیر گونه‌ش ایشیغی سورونه‌ره‌ک پارلانییور..... بو زه‌نگین سئویم‌لی تورک شهری‌نده‌ن آیریلیرکه‌ن، ائویم‌ده‌ن آنا یوردوم‌دان آیریلیر گیبی بیر عزا، بیر اوزونتو حس ائدیییوروم.

دؤرت بئش ساعات‌لیق فاصله‌سیز بیر یورویوش‌ده‌ن سونرا، کوچوک بیر کؤیه ‌گه‌لدیک. یول‌لاردا هیچ ده‌ اییی خبرله‌ر آلمییوردوق. تیره‌ن خطّی‌نین محافظه‌سی‌نه ‌‌مامور ایکی استحکام ظابطیمیز بیر کؤی‌ده‌ن گئچه‌رله‌رکه‌ن شهید ائدیلمیش‌له‌ر. ته‌بریزده‌کی اینگلیز، ائرمه‌نی پیروپاقانداسی‌نین تاثیری گؤرونمه‌ک‌ده‌.... اوّل‌جه‌ هر گئچدیییمیز یئرده‌ «صاحب المنصب» الفاظِ تکریمیه‌سی‌یله‌‌ قارشی‌لانیرکه‌ن، شیمدی بیر غیظ و نفرت خومورتوسویلا قارشی‌لانییوردوق. دؤنوشوموزون فنا بیر دؤنوش اولدوغونو آزه‌ربایجان کؤی‌لوسو آنلامیش‌دی .... گئچمیش زامان‌لارین بو ایکی اؤز قارداش آراسی‌ندا سوخدوغو شیعه‌لیک، سنّی‌لیک مساله‌سی، بوتون وخامت و دهشتی‌نی محافظه ‌ائدییوردو.

ته‌بریزی اشغال ائتدیییمیز زامان توقیف ائده‌ره‌ک گئری‌یه ‌گؤنده‌ردیییمیز سابق ته‌بریز والی‌سی، مفرط اینگیلیز محبّی محتشم السلطنه ‌و آرخاداش‌لاری‌نا بورادا تصادف ائتدیک. که‌ندی‌سی‌نی تخلیه‌ ائتمیش‌له‌ر، سرعت‌له ‌ته‌بریزه‌ دؤنویور. هنوز قطعاتیمیزین ایران‌دا چه‌کیلمه‌ده‌ن اوّل، بو آدامین مخیله‌سی په‌ک تهلیکه‌لی ایدی. آرامیزدا هیچ بیر شئی یوخموش گیبی بیزیم‌له‌ شاقالاشدی. فقط شیطانی باخیشی‌ندا روحونون کین و اغبراری حسّ ائدیلییوردو. ایلک فرصت‌ده‌ نه ‌‌یاپاجاغی‌نی بیلییوردوق. بو آدامین ته‌بریزه‌‌ وصولوندان اوّل، مجدالسلطنه‌نین به‌ همه ‌حال ایران حدودلاری‌نی ترک ائتمه‌سی لازم‌دی. بیزیم‌له‌‌ حرکت ائده‌ن آلای، تبدیلِ استقامت‌له ‌‌حدودا دوغرو چه‌کیلییوردو.

دوشوندویوم تهلیکه‌له‌ری مجدالسلطنه‌یه ‌ایضاح ائتدیم. یانیمیزدا اون بئش قادار عسکر واردی. بیر او قادار دا یئرلی ... ایلک تهلکه‌آنی‌ندا یئرلی‌له‌رین بیر فرصتی بولوپ قاچاجاق‌لاری محقّق‌دی. یولوموز، داغ‌لاردان، وادی‌له‌رده‌ن گئچه‌جه‌ک، بو اثنادا باش‌دان باشا مسلّح اولان ایران عشیرت‌له‌ری اطماع ائدیله‌ره‌ک، تحریک ائدیله‌جه‌ک اولورلارسا بیزی قولای قولای بیراخمایاجاق‌لاردی .... مجدالسلطنه ‌باتوم‌ا گئتمه‌یی ایستییوردو. اه‌ن سالم یول و واسطه‌یی بولماق ایجاب ائتدی.

آخشام قارانلیق‌دا «مه‌ره‌ند»ه‌‌ گه‌لدیک. ایران‌ین اولدوقجا قالابالیق بیر قصبه‌سی. بوراسی عینی زامان‌دا منزل اتّخاذ ائدیلمیش‌دی .... ایلک ایشیم وضعیت حاققی‌ندا معلومات توپلاماق اولدو. متارکه‌نین حقیقی دهشت و معناسی‌ندان خبری اولمایان نفرله‌ر، ظابطان اوزون سنه‌له‌رین حسرت و آجی‌لاری‌نین دیندییی‌نه‌‌ ذاهب اولاراق سئوینییورلاردی. هر کس بیر دقیقه‌‌ اوّل آنا وطنه‌‌ جان آتمایی دوشونویور.... آرتیق اوردو یوخ‌دو، نفرله‌ ظابط، ظابط‌له‌‌ قوماندان آراسی‌ندا انظباطِ عسکری تماماً گه‌وشه‌میش .... هر شئی دویوم‌له‌ری چؤزولموش بیر آغ گیبی پریشان، داغینیق .... مجهول بیر نشئه‌‌ ایچی‌نده‌ سرمستی دوام ائدییور...

بونون ایچون اساس‌لی بیر خبر آلماق ممکن اولمادی. یالنیز استخبارات ایش‌له‌ری‌یله‌‌ مشغول بیر ظابط، ته‌بریز والی‌سی مجدالسلطنه‌نین فرار ائتدییی‌نین قصبه‌ده‌ شایع اولدوغونو - اسمی‌نی خاطرلایامادیغیم – بیر عشیرتین «مه‌ره‌ند»ده‌ن سونرا قارشیمیزا چیخماسی‌نین قوّت‌له ‌محتمل و جولفا یولونون اساساً په‌ک تهلکه‌لی اولدوغونو، تورکییه‌یه ‌‌گئچمه‌ک ایستییورساق، ارزوروم‌ا دوغرو چه‌کیله‌ن قطعه‌له‌ریمیزی تعقیب ایجاب ائتدییی‌نی سؤیله‌دی ....

مجدالسلطنه ‌ایله ‌‌تکرار گؤروشدوم. باتوم‌ا گئتمه‌ده مصرّ. ... قرار وئردیک، اه‌ن سون تیره‌ن‌له ‌سیاحتیمیزه‌ دوام ائده‌جه‌ییز ... ایستاسیون مدیری بیزه‌ قیرخ کیشی‌لیک بیر واقون بولاجاغی‌نی سؤیله‌دی ....

بیر قاچ ساعات ایچی‌نده‌ هر شئیی تصفیه ‌‌ائتدیک.... یئرلی عسکرله‌ره‌ مساعده ‌‌ائتدیک، اونلار کؤی‌له‌ری‌نه ‌دؤندوله‌ر. ....

کوچوک، جام‌لاری قیریق، ایستاسیون بناسی‌نین بوش بیر اوداسی‌نا قالان ده‌نک‌له‌ری یئرله‌شدیردیک .... خفیف خفیف یاغمور یاغییور. قوجوغومو سیرتیما گئچیردیم، ساماواری یاخدیردیم. آرخاداش‌لارلا ده‌ره‌ده‌ن ته‌په‌ده‌ن گؤروشویوروز. اوزاق‌لاردان ته‌ک توک سیلاح سه‌س‌له‌ری گه‌لییور .... اشیا ده‌نک‌له‌ری‌نین آراسی‌ندا مناسب بیر یئر بولدوم، اوچ گئجه‌دیر یورقون‌لوق‌دان گه‌وشه‌میش خیرپالانمیش وجودومو اویخویا ترک ائتدیم، ....

بیر ده‌وه‌نین سه‌سی‌یله‌‌ اویاندیغیم زامان تیره‌ن گه‌لمیش‌دی. یاریم ساعات سونرا حرکت ائده‌جه‌ییز، اشیالاری سرعت‌له‌ واقونا یئرله‌شدیردیک .... تیره‌نین هر طرفی دولو.... بیر سیّار خسته‌خانا، ایران‌دان قاچان بعض تورک طرف‌داری عائله‌له‌ر، آلمان‌لار، تجارلار، اؤیله‌ بیر قالابالیق کی عادتا اینسان‌لار بیر بیرله‌ری‌نه‌‌ اه‌ک‌له‌نمیش گیبی .....

(سونو وار)

گؤروت‌له‌رین یازی‌سی:

فرید جلال گووه‌ن، جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه‌نین اؤزه‌ل یاوری – آجودانی و تورک اوردوسو ایله عسکری ارتباط ضابطی، آتاتورک‌ون یاخین‌لاری‌ندان:

مجدالسلطنه ‌‌آزه‌ربایجان‌لی آفشار عائله‌سی‌نده‌ن چوخ زه‌نگین و فداکار بیر تورک‌دو. بؤیوک بیر ثروتی‌نی، عائله‌سی‌نی، تورک‌چولوک اوغروندا داغیتمیش، سون درجه ‌‌اصیل، معلومات‌لی بیر ذات‌دی.

[٢٧ نووامبر ١٩١٨] صباحی آرتیق ته‌بریزی ترک ائدییوروز.... هه‌پ یورقونوز. اوموزلاریم‌دا آغیر بیر یوک حس ائتمه‌ک‌ده‌ییم. ..... بو زه‌نگین سئویم‌لی تورک شهری‌نده‌ن آیریلیرکه‌ن، ائویم‌ده‌ن آنا یوردوم‌دان آیریلیر گیبی بیر عزا، بیر اوزونتو حس ائدیییوروم.... مجدالسلطنه ‌‌ده ‌بو الیم دؤنوشون کدری آلتی‌ندا، آتین اوزه‌ری‌نده ‌گوج دورویور. .... بیر ته‌ک کلیمه‌ قونوشمادان سوقاق‌لاری گئچییوروز. گئری دؤنمه‌ک، بالخاصّه‌ اه‌لی‌نده‌ سیلاحی، بئلی‌نده‌ قیلیجی اولان بیر اینسان ایچین، بؤیله‌‌ دؤنوش‌له‌ر خسران و کدرین اه‌ن مدهشی....

فرید جلال گووه‌ن، آجودان مخصوص جمشیدخان مجدالسلطنه و افسر ارتباطات نظامی‌ عثمانلی در دوره‌ی دولت تورک اتحاد در تبریز، و از نزدیکان آتاتورک:

مجدالسلطنه افشار یک تورک بسیار ثروت‌مند و فداکار، شخصیتی فوق‌العاده‌ اصیل و دانش‌مند بود که ‌خانواده ‌و ثروت عظیم خود را در راه‌ تورک‌چولوک – تورک‌گرایی بذل و فدا نمود

صبح [٢٧ نووامبر ١٩١٨]، بالاخره تبریز را ترک می‌کنیم .... همه خسته هستیم. بر دوش‌هایم یک بار سنگین حس می‌کنم. ... مجدالسلطنه هم از اندوه این بازگشت دردناک به سختی خود را بر روی اسب نگاه می‌دارد . ... بی آنکه حتی یک کلمه بر زبان بیاوریم از کوچه‌ها عبور می‌کنیم. این چنین عقب‌نشینی، مخصوصا برای انسانی که اسلحه در دست و شمشیر بر کمر دارد،  وحشتناک‌ترین نوع خسران و کدر است. ...

Ferit Celâl Bey (Hasan Ferit Güven), Cemişhan Subataylı Afşar Urumi Mecd Üs-Seltenin’nin Özel Yâveri, Osmanlı Ordusuyla Arasında Askeri İrtibat Zâbiti, Atatürkün Yakınlarından:

Mecdüssaltana Azerbaycanlı Afşar âilesinden çok zengin, fedakâr bir Türktü. Büyük bir servetini, âilesini Türkçülük uğrunda dağıtmış, son derece asil, mâlumatlı bir zattı.

---------------------------------

FERİT CELÂL BEY (HASAN FERİT GÜVEN) ÖZGEÇMİŞİ (d. 1894, Adana - ö. 24 Kasım 1975), Türk siyasetçi.

Türk Sözü Gazetesinin sâhibi ve başyazarı Ferit Celâl (sonrala Hasan Ferit Güven), 1884 senesi Adana doğumlu ve Seyhan’ın Kayalıbağ Mahallesi nüfusuna kayıtlıdır. Babası Adana çiftçilerinden İbrahim Celal Efendi, annesi Safiye Hanım’dır. Saadettin ve Hatice Tok’un kızı  Ayşe Fehime Hanımla ile evlenmiş olan Ferit Celâl Bey’in, Güngör adlı bir erkek ve Sümer adında bir kız çocuğu olmuştur. İlk ve orta öğrenimi Adana’da tamamlayan Ferit Celâl, 1912 yılında İstanbul Hukuk Fakültesi’ne ve Sanayi-i Nefise Mektebi’nin Resim Şubesi’ne girdi. Başarılı bir öğrenim sürdürdüğü sırada üçüncü  sınıfta iken I. Dünya Savaşı başlaması nedeniyle askerliğe alındı,  Pendik’te Küçük Zabit II. Alayı52 yedek subay talimgâhında birinci bölük komutanlığında öğretmen ve bölük komutanı olarak görevlendirildi. Ferit Celâl 1 Mart 1915 tarihinde kendi isteğiyle teğmen rütbesi ile orduya katılıp, cepheye gönderilmiştir.

Yeni görev yeri Kafkas Ordusu olan ve bu sırada harp madalyası alarak 30 Kasım 1915 tarihinde üsteğmenliğe yükselen Ferit Celâl, Batı Azerbaycanda Urmu (Urmiye, Rumiye) bölgesinde Rus Ordusu ve Hırıstıyan Silahlı Kuvvetleri ile çatışmalara katılmış, o sırada Çarlık Rusya’nın yıkılmasından sonra Türkiye’ye sığınan ve Türkilinin Batı Azerbaycan bölgesinde yerel Türk Partizan Milis kuvvetlerine komuta eden ve bir sürü sonra Veliaht Mehmet Hasan Mirza Kacar ile Osmanlı Hükümeti tarafından Tebriz Valisi olarak atanan Mecdüssaltana Afşar’ın yaverliği ile  birlikte Mecdüssaltana ile Türk Ordusu arasında iletişimi sağlamaktan sorumlu İrtibat Zabitliğine görevlendirilmiştir. Ferit Celâl daha sonrasında, Mecdüssaltana ile birlikte Millî Bir Örgüt Teşkilat kurmuştur.

Ferit Celâl Bey Millî Mücadele’nin başlamasıyla Temmuz 1919’da Adana Cephesi’ne katıldı ve burada Adana Cephesi Grup Kumandanlığı gibi birçok değişik birlikleri kumanda etti. Bu sırada  rahatsızlığı sebebiyle cephe gerisine, 41. Tümen Divan-ı Harp üyeliğine atandı. Müdafaa-i Hukuk tarafından yayınlanan “Yeni Adana” gazetesinde görev aldı. Gazetedeki bu görevi, Adana’nın kurtarılma sürecine kadar devam etti. Kurtuluşun ardından 1923’te “Türk Sözü” Gazetesi sâhipliği ve başyazarlığı yaptı. Bu gazete ile beraber, Fırka ilkelerini ve devrimci düşünceyi geniş kitlelere ulaştırmaya çalıştı. Adana Lisesi Resim Öğretmenliği, İstihbarat Müdürlüğü, Türk Ocakları Müfettişliği, TBMM III. Dönem Urfa, IV. Dönem Mersin ve V., VI. ve VII. Dönem İçel Milletvekilliği, Kurucu Meclis Basın Temsilciliği (6 Ocak 1961 – 25 Ekim 1961), IV. ve V. Dönem Divan-ı Riyaset Katipliği yapmıştır.

-Ferit Celâl Güven (Hayati, Faaliyetleri, Fikirleri), Hazırlayan: Ramazan Yaman. Yüksek Lisans Tezi, Tez Danışmanı: Dr. Öğr. Üyesi Mustafa Arikan. Konya – 2020

-Ferit Celâl Güven

https://tr.wikipedia.org/wiki/Ferit_Cel%C3%A2l_G%C3%BCven

-TBMM Albümü (1920-2010), Cilt: I, s. 172. (ed. Sema Yıldırım, Behçet Kemal Zeynel), 1.Baskı, Ankara,  Gökçe Ofset Matbaacılık, 2010, s. 217.

-Kemal Çelik, “Atatürk’e Yakın Bir Adanalı Hasan Ferit Celal Güven”, Tarihte Adana ve Çukurova, Cilt IV, (ed. Yılmaz Kurt, M. Fatih Sansar), Adana, Akademisyen Kitapevi, (2016), s. 173.

-Berna Torkak, Harf Devrimine Kadar Adana Türk Sözü Gazetesi (1927-1928), Yüksek Lisans Tezi, T.C. Harran Üniversitesi Sosyal Bilimler Enstitüsü Tarih Anabilim Dali, Şanliurfa – 2018


[1] Ferit Celâl Güven, “Harb-i Umumi Sırasında Ordumuz Tebriz’den Dönerken Müthiş Bir Tren Kazası Olmuştu”, Türk Sözü, 10.09.1928, S.1274, s.2.

http://www.osmanlicagazeteler.org/Sayfa.php?il=Adana&GazeteID=T%C3%BCrk%20S%C3%B6z%C3%BC

http://www.osmanlicagazeteler.org/Oku.php?id=14926

[2] مشابه این بی اصولی و از حزب باد بودن، در نمونه های دیگر هم دیده شده است:

- هواداری از عملیات اوردوی نجات‌بخش عثمانلی هنگام نجات تورک‌ایلی از تهاجمات دولت‌های اوروپایی و مسیحیان متجاوز در جریانات جیلولوق و حمله‌ی آندرانیک و ....، اما سپس از پشت خنجر زدن به تورک‌ها و عثمانلی‌ستیزی برخی پس از خروج عثمانلی از منطقه

- هواداری مردم تبریز از شیخ محمد خیابانی، اما پس از سقوط او بی‌حرمتی حتی به جسد او بعد از قتل‌اش

- نالش و پریشانی از غارت‌ها و کشتارهای سیمیتقو، سپس استقبال از وی به هنگام اشغال اورمیه

-هواداری از سلطان قانونی احمدشاه قاجار، اما پس از کودتای غیر قانونی رضاخان هواداری آتشین از او

- هواداری از حکومت ملی‌ آزربایجان، اما به محض شنیدن خبر حرکت ارتش شاهنشاهی، لینچ کردن دموکرات‌ها و کشت و کشتار مهاجرین توسط خود مردم تبریز و ......

- هواداری از مصدق نخست وزیر مشروع، اما پس از کودتای نامشروع آمریکایی شوریدن بر علیه وی و شعار زنده باد شاه سردادن

از «حزب باد بودن» ایرانیان

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_10.html

باری اهالی مملکت ما هم از ترس گلوله‌های ارامنه و نصاری، دامن محبت و دوستی تورکان را محکم گرفته و از نام و نژاد قدیمی خود [تورک] یادها کرده و افسانه‌ها می‌خواندند و اثبات می‌کردند که ما نیز قدیما از ایل و اولوس تورکان بوده و از خاک پاک تورکستان قدیم بوده و هستیم. لیکن بعد از رفتن عثمانلوها آنوقت ورق برگردیده و چه شکایت‌ها که اظهار کرده و چه نفاق‌ها که به قالب نزدند.....

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_6.html

No comments:

Post a Comment