سخنان عربستیز مادر داغدار کیان پیرفلک در مراسم تشییع جنازهی فرزندش
و دروغپردازی ضد تورک رسانههای دولتی ایران
مئهران باهارلی
کیان پیرفلک (۱۳۹۲ – ۲۵ آبان ۱۴۰۱) کودک ١٠ سالهی لور (بختیاری) ساکن ایذه در استان خوزستان، عصر ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در جریان حمله به بازار ایذه، همراه با والدین و برادر خردسالش در حال بازگشت به خانهی خود در ایذه بود که ماشینشان هدف گلولههای افراد مسلح جمهوری اسلامی (شیعی – فارس) ایران موسوم به لباس شخصیها قرار گرفت. در این تیراندازی کیان کشته و پدر او به شدت زخمی شد. جنازهی کیان پیرفلک دو روز بعد جمعه ۲۷ آبان با حضور گستردهی مردم که شعارهایی بر علیه نظام جمهوری اسلامی و سید علی خامنهای و بعضی شعارهای ناسیونالیستی ایرانی میدادند به خاک سپرده شد. در این مراسم مادر او زینب مولایی راد خطاب به جمعیت یک سخنرانی کوتاه کرد. این مراسم و قسمتهایی از سخنرانی زینب مولایی راد در رسانههای اینترنتی پخش شده است.
جنایت قتل کیان پیرفلک کودک ٩ سالهی لور (بختیاری)، انعکاس وسیعی در ایران و جهان داشت و افکار عمومی را به نقض جدی حقوق بشر و خشونت حکومتی و رفتار ظالمانهی دولت جمهوری اسلامی (شیعی – فارس) بر علیه اتباع خود و مخصوصا کودکان و زنان جلب کرد و باعث انزجار و اعتراض بحق آنها شد. (این خشونت و رفتار ضالمانه در طول جنبش زن زندهگی آزادی، منجر به قتل ٤٤٥ نفر که ٦٣ تن از آنان را کودکان تشکیل می دهند شده است).
اما سخنان زینب مولایی راد مادر کیان پیرفلک در مراسم تشییع جنازهی فرزند معصوم و مظلومش دارای مضامین نژادپرستانهی ایرانی و عربستیز است. همچنین رسانههای فارسی – دولتی سخنان محسن رضایی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران را با تعویض ماکو به باکو در آنها بدین صورت منتشر کردند که گویا عاملین تروریست این جنایت در حال فرار به باکو (پایتخت جمهوری آزربایجان) بودند. این دو مورد محتاج دقت و تحلیل است. زیرا اولی نشان از تبدیل تدریجی اعتراضات اخیر بر علیه حجاب اجباری و خواست دولت سکولار وغیر دینی و .... به یک جریان ناسیونالیستی افراطی ایرانی و نژادپرست ضد عرب و ضد تورک دارد، و دومی نشان میدهد که رسانههای دولت جمهوری اسلامی، جداً مشغول به شیطانسازی از جمهوری آزربایجان و زمینهسازی برای تهاجم و حملهی نظامی به آن کشور هستند.
«مگه من عربم؟ من ایرانیم»
در فیلمهای منتشر شده از مراسم تشییع جنازهی کیان، مادر او میخواهد برای جنازهی فرزندش قرآن خوانده نشود. زیرا بنا به زینب پیرفلک، یک بار که او کیان را به خاطر درست نخواندن قران تنبیه بدنی کرده بود، کیان به او گفته است « مگه من عربم؟ من ایرانیم!». سپس زینب پیر فلک با جماعت که شعار «ما ملت کبیریم، ایرانو پس میگیریم» همخوانی و همصدایی میکند[1].
سوای مباحثه و یافتههای علمی در بارهی ریشههای تباری و اتنیک مردمان ایران (که بنا به آنها تمام مردمان ایران به هر زبانی که صحبت میکنند مخصوصا تاجیکها و کوردها به شدت آمیخته با اعراب و تورکها هستند، ایضا خود تورکها)، سوال کیان – با فرض صحت و امانتداری روایت مادر او - دارای نکتهی به جایی است. و آن اینکه آموزش اجباری زبان عربی به عنوان زبان اسلام در دولت دینی جمهوری اسلامی (شیعی – فارس) به کودکان غیر عرب، غلط است و باید برچیده شود. عینا مانند آموزش اجباری زبان فارسی به عنوان زبان ملی ایران توسط دولت (شیعی – فارس) ایران به کودکان غیر فارس که غلط است و باید برچیده شود.
اما نکتهی ناراحت کنندهای در این میان وجود دارد. برخورد مادر کیان به مساله، مصداق نژادپرستی و عربستیزی نهادینه در ایران است که در حال حاضر در میان ملت فارس و دیگر ملل ایرانیک این کشور مخصوصا لورهای بختیاری بسیار شایع است.
جملهی « مگه من عربم؟ من ایرانیم » دارای دو اشکال است. نخست آنکه ایرانی بودن را در مقابل عرب بودن که اسم ملیت است قرار داده و ایرانی را یک ملت در ردیف عرب دانسته است. در حالیکه ایرانی اسم ملت نیست، نام تابعیت و صرفا به معنی تبعهی دولت ایران است. دوم آنکه گوینده گمان میکند ایرانیها غیر از عربها هستند، در حالیکه قسمت بزرگی از اتباع ایران ملیت عرب دارند، یعنی بسیاری از ایرانیها عرب هستند (تقریبا تمام منابع نفتی و گازی ایران در منطقهی ملی عربنشین – الاحواز قرار دارد).
تلقی موجود از ایرانی در جملهی « مگه من عربم؟ من ایرانیم »، یک تلقی نژادپرستانه و فاشیستی و ضد عرب است. زیرا اولا ملل مختلف ساکن در ایران را یک ملت موهوم ایرانی میداند، و به طور ضمنی سیاست یکسانسازی ملی، فارسسازی و نسلکشی ملل ساکن در ایران را تصدیق میکند. دوما وجود اعراب ایرانی و ملت عرب ساکن در ایران را نفی و انکار میکند.
«ما ملت کبیریم، ایرانو پس میگیریم»
در ادامهی مراسم تشییع جنازه، عدهای از حضار شعار «ما ملت کبیریم، ایرانو پس میگیریم» سر میدهند و زینب پیرفلک راد آن را تکرار میکند. این شعار هم یک شعار نژادپرستانهی عربستیز و فاشیستی ناسیونالیستهای افراطی فارس – ایرانی است. اندیشهی مستتر در این شعار آن است که دولت جمهوری اسلامی (شیعی – فارس) ایران که بر اساس دین اسلام تاسیس شده، بیگانهای است ایران را اشغال کرده است. زیرا اسلام دین ملی عرب است. و ما ایرانیها که دارای دین ملی خود (زرتشتی و ...) هستیم باید دین عرب را طرد کنیم. این ذهنیت عینا مانند ذهنیت مشروطهطلبان ضد تورک تحت رهبری پارسیها و ازلیها و باستانگرایان و مانقورتها – گؤزقامانهای تبریزی است که میگفتند قاجارها تورک و بنابراین بیگانهگانی هستند که ایران را اشغال کردهاند و ما ایرانیها باید با ساقط کردن آن، دولت ایرانی و پارسی خودمان را دوباره تاسیس کنیم[2].
لوگوی فر کیانی
عکسی از مادر کیان و او در اینترنت وجود دارد که در آن بر کلاه کیان لوگوی فر کیانی دیده میشود. این نماد، در اصل نماد خورشید بالدار موجود در فرهنگ و تمدنهای بین النهرینی، خاورمیانه، مصر، سوریه و عراق تاریخی، اما بی ربط با دین زرتشتی است که در سالهای ۱۹۲۰ میلادی، توسط یک تاریخدان پارسی - زرتشتی هندوستانی به نام جی. ام. اونوالا (Dr. J. M. Unvala) از آثار باقیمانده از آن تمدنها و فرهنگ اقتباس – دزیده و به دروغ به عنوان نماد فَرَوَهَر و فرهوشی و اهورامزدا معرفی و تبلیغ شد. امروزه نژادپرستان آریایی و ناسیونالیستهای افراطی فارس- ایرانی ضد عرب و ضد تورک لوگوی فرّ کیانی را به عنوان سمبول ملی ایرانی و هویت و نژاد ایرانی بکار میبرند[3].
نتیجهی اول:
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر میرسد سخنان زینب پیرفلک راد، مادر داغدار کیان که در مراسم تشییع جنازهی پسرش بر زبان آورد، بیشتر از آنکه ناشی از احساسات و اندوه و کدر آنی و گذرا باشد، منعکس کنندهی دیدگاههای ثابت او به عنوان یک ناسیونالیست افراطی ایرانی و ضد عرب است. به نظر من حتی قسمت «من ایرانیم» هم نه گفتهی کیان، بلکه گفته و عقیدهی مادر او است.
تعداد بسیار زیادی از ناسیونالیست فارس و نژادپرست ایرانی در داخل و خارج کشور به شورشهای اخیر پیوسته و در حال منحرف کردن آن به صورت یک حرکت ناسیونالیستی فارس و نژادپرست ایرانی هستند. عینا مانند آنچه در دورهی مشروطه کردند و آن حرکتِ در آغاز دموکراتیک را مبدل به یک پروژهی استعماری و نژادپرستانهی ضد تورک برای پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران و نسلکشی زبانی و ملی او کردند. در آن حرکت هم، بختیاریها در مقام رهبری قرار داشتند. حتی دولتهای استعماری ضد تورک، برای مدتها در صدد بر تخت نشاندن سلسلهای با یک شاه لور (بختیاری) به جای قاجارهای تورک بودند که با مخالفت شخصیت ملی تورک صولت الدوله قشقایی و دیگران مواجه شد (مصاحبهی تاریخی صولت الدوله در مخالفت با تاسیس یک سلطنت لور – بختیاری در ایران به جای قاجارهای تورک در سؤزوموز منتشر خواهد شد) ......
تحریف ماکو به باکو توسط رسانههای فارسی ضد تورک برای جنگافروزی بر علیه جمهوری آزربایجان
محسن رضایی، فرماندهی سابق سپاه و معاون اقتصادی رییس جمهور فعلی، صبح روز ۲۷ آبان ۱۴۰۱ و در مراسم تشیع حکومتی برخی از کشته شدهگان عصر روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ایذه، اظهار داشت: «سه نفر از جنایتگران این حادثه که قصد فرار از سمت اورمیه را داشتند در حال خروج از مرز ماکو دستگیر و در حال انتقال به اهواز هستند»[4].
اما رسانههای دولتی ایران - فارسی اسم «ماکو» در اظهارات فوق را به «باکو» تغییر داده و این خبر را بدین صورت منتشر کردند: «سه تن از تروریستها در حال خروج از مرز باکو بازداشت شدند»[5]. آنها با این تحریف تلاش کردند که بین جمهوری آزربایجان و یک حادثهی تروریستی ادعایی – که اصلا وجود خارجی ندارد – پیوند ایجاد کرده و این کشور را به صورت مامن و پناهگاه تروریسم بر علیه ایران معرفی کنند. هدف غایی رسانههای دولت جمهوری اسلامی از نشر اینگونه تحریفات و اکاذیب، شیطانسازی از جمهوری آزربایجان و زمینهسازی برای تهاجم و حملهی نظامی جمهوری اسلامی ایران (شیعی - فارسی) به آن کشور است.
[1] https://www.facebook.com/reel/866978620968972?s=chYV2B&fs=e
https://ir.voanews.com/a/kian-pirfalak-protest-funeral-victim-iran/6840146.html
[2] دو شعر تورکستیز پانایرانیستی و باستانگرا از ابراهیم
پورداوود، و اشارهای به اوستاد او سید عبدالرحیم خلخالی از رهبران مانقورت انجمن
آزربایجان
[3] نیمتاج خانم لک سلماسی، تحریف شعر «دوشیزهگان اورومی، خواهران
سلماس» منسوب به او و تخریب شخصیت وی
[4] محسن رضایی: سه عامل حادثه تروریستی ایذه در مرز ماکو دستگیر شدند
[5] بازداشت عوامل حادثه ایذه هنگام خروج از مرز باکو - محسن رضایی
شرح داد
سرویس
اجتماعی - معاون اقتصادی رئیس جمهور گفت: دو، سه نفر از مسببان حادثه تروریستی ایذه
در حالی که می خواستند از مرز باکو خارج شوند، دستگیر شدند
...
No comments:
Post a Comment