Thursday, March 30, 2017

یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس

یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس

 

مئهران باهارلی


سؤزوموز

در زیر یک نمونه از مکاتبات دولتی از دوره‌ی رضاشاه، سال ۱۳۰۷ شمسی (۱۹۲۸) در باره‌ی ممنوع ساختن تکلم به زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالمعلین (دانش‌سرا)، احتمالاً در تبریز را آورده‌ام. نخست متن سند را نقل و سپس به چند نکته در رابطه با آن اشاره می‌کنم:

متن سند:

وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه

اداره‌ی معارف و اوقاف آزربایجان

اداره: معارف

اداره: تفتیش

۱۵۵

به تاریخ ۱۸، ۱۱ ماه ۱۳۰۷ مطابق ... شهر ... ۱۳۴

نومره ۱۰۷۷۶، ضمیمه ...

آقای مدیر مدرسه‌ی دارالمعلمین

از قرار راپورت واصل روز شنبه ۱۳-۱۱-۰۷ ساعت چهار بعد از ظهر که شاگردان آن مدرسه در ورزش‌گاه حاضر بودند، اغلب با تورکی حرف می‌زده‌اند.

آقای ملکی مفتش اداره هم به یک نفر از شاگردان مدرسه، رشید آقا نام محصل کلاس چهارم توبیخاً اخطار کرده‌اند که چرا تورکی حرف می‌زنید، مگر از طرف مدرسه به شما قدغن نکرده‌اند که همیشه فارسی حرف بزنید. شاگرد مزبور در جواب گفته است که همه‌ی شاگردان تورکی حرف می‌زنند و از طرف مدرسه هم چیزی به ما نگفته‌اند.

و صبح روز یک‌شنبه هم از اداره با تلفون به مدرسه اطلاع داده‌اند که شاگرد مزبور را توبیخ و ملامت نمائید. جواباً از مدرسه گفته‌اند که شاگردان ما تورکی حرف نمی‌زنند. اگر چه اداره‌ی معارف در مواظبت (؟) شما شکی ندارد، معذالک در موقعی که صلاح بدانید، تمام شاگردان را در حیاط جمع کرده و اکیداً اخطار لازم را بنمایید.


چند نکته:

۱-بنا به این سند، در مدرسه‌ی دارالمعلمین یک سیستم خبرچینی رسمی ایجاد شده بود که تورکی سخن گفتن شاگردان تورک - معلمین آینده - را به اداره‌ی تفتیش راپورت می‌کرد. این راپورت از آنجا به اداره‌ی معارف، سپس به اداره‌ی معارف و اوقاف آزربایجان و نهایتاً به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در تهران فرستاده می‌شد.

۲- بنا به این سند، در مدارس یک نظام مفصل و گسترده‌ی ترور و وحشت ایجاد شده بود که از طریق قدغن و ممنوع کردن تکلم به تورکی، مجبور کردن کودکان به همیشه فارسی صحبت نمودن، و در صورت تخطی کودکان ترسانیدن آن‌ها از جمله با «اخطار، بازخواست، توبیخ، ملامت» عملی می‌کرد. این تدابیر مصداق بارز نسل‌کشی زبانی هستند (نگاه کنید به بند ٤). به مدیر مدرسه‌ی دارالمعلمین رسماً امر شده بود که تورکی صحبت کردن شاگردان را قدغن کرده و آن‌ها را ملزم نماید که همیشه فارسی حرف بزنند، مراقب رعایت امر قدغن نمودن تکلم به زبان تورکی باشد، شاگردان تورک را در حیاط مدرسه جمع کرده و در مورد عدم تکلم به زبان تورکی به طور جمعی به آن‌ها اکیداً اخطار نماید. و در صورت تخطی شاگردان از این امر، تورکی حرف‌زننده‌گان را توبیخ و ملامت نماید. مفتش (بازرس) اداره‌ی تفتیش و یا معارف نیز، به مدارس برای کونترول چگونه‌گی رعایت ممنوعیت زبان تورکی سر می‌زد، شاگردان متخطی را به جرم تورکی حرف زدن، راساً بازخواست و توبیخ می‌نمود و ماوقع را به اداره‌ی متبوع خود راپورت می‌کرد.

۳-دانش‌آموز توبیخ شده به مفتش می‌گوید که همه‌ی شاگردان در مدرسه تورکی حرف می‌زنند و از طرف مدرسه هم قدغن شدن زبان تورکی به آن‌ها ابلاغ نشده است. هرچند این تثبیت‌ها نشان می‌دهند که دانش‌آموزان و اولیای مدارس تورک، به قدغن نمودن زبان تورکی از سوی دولت ایران وقعی نمی‌نهادند و در مقابل آن مقاومت منفی می‌کرده‌اند، اما این‌ها واکنش‌هائی بسیار ضعیف در مقابل قدغن نمودن زبان ملی ملت تورک و نسل‌کشی زبانی آن به شمار می‌روند.

۴-این سند نشان می‌دهد که در مورد زبان تورکی، در ایران یک سیاست نسل‌کشی زبانی رسمی - دولتی در حال اجراست. نسل‌کشی زبانی تورکی در دهه‌ی ۱۲۷۰ شمسی (دهه‌ی ۱۸۹۰ میلادی)، یعنی در مراحل اولیه‌ی جنبش مشروطیت و نزدیک به صد و سی سال پیش آغاز شده و تاکنون به مدت پنج نسل ادامه یافته است.


Tuesday, March 28, 2017

دانش‌آموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند

دانش‌آموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند

 

مئهران باهارلی


در زیر سندی مربوط به یکی از مدارس کوریجان در شهرستان کورنگ (کبود راهنگ)-استان همدان را به نقل از صفحه‌ی بهار ایران در فیس‌بوک آورده‌ام. این سند، نامه‌ی مدیر یک مدرسه در کوریجان خطاب به ریاست اداره‌ی فرهنگ همدان به سال ۱۳۲۸ شمسی (۱۹۴۹) است که در آن نگارنده خواستار انتقال خود از کوریجان به همدان می‌شود.

۱- نگارنده‌ی نامه در میان علل درخواست انتقال خود از کوریجان به مرکز همدان، از جمله ذکر می‌کند که با زبان تورکی آشنائی ندارد، در حالیکه کودکان تورک در مدارس کوریجان همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند. وی عدم آشنائی‌اش به زبان تورکی و ندانستن زبان فارسی از سوی کودکان تورک در کوریجان را مانعی در راه تفهیم و تفاهم با دانش‌آموزان و مضر به تربیت و تحصیل آن‌ها می‌شمارد.

۲- ه. ل. رابینو در یک مقاله به زبان فرانسه در باره‌ی ایالت همدان، که در سال ١٩٢١ (٩۶ سال پیش) یعنی ۱۵ سال بعد از انقلاب مشروطیت (آغاز سیاست دولتی فارس‌سازی خلق تورک) و یک سال پس از کودتای رضاخان (تشدید سیاست دولتی فارس‌سازی خلق تورک) منتشر شده است، می‌گوید که «اغلب روستائیان ایالت همدان تورک‌اند و معمولاً کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند». این نامه نشان می‌دهد که تورک‌ها در سال ۱۳۲۸-۱۹۴۹، یعنی ۴۳ سال پس از انقلاب مشروطیت و ۲۹ سال پس از کودتای رضاخان نه تنها در آزربایجان، بلکه در نواحی غیر آزربایجانی جنوب تورک‌ایلی هم هنوز فارسی نمی‌دانستند. 


Gelecek Dişidirگله‌جه‌ک ديشي‌دير


Gelecek Dişidir

Erkekler fiziki olaraq biraz daha güclü görünseler de, qadınlar doğuşdan me’nevi ve rûhi olaraq daha güclüdürler.

Mence indi bizim Supérinsana éhtiyacımız yoxdur. Bizim éhtiyacımız olan, erkeklerin biraz qadın rûhunu menimsemesi ve ehlileşip medenileşmesidir. Yâni indi insanların tam da qadınsı olması dönemidir.

The Future Is Female ....

گله‌جه‌ک ديشي‌دير

ارکه‌کله‌ر فيزيکي اولاراق بيراز داها گوجلو گؤرونسه‌له‌ر ده، قادينلار معنه‌وي و روحي اولاراق دوغوشدان داها گوجلودورله‌ر

منجه ايندي بيزيم سوپئراينسانا ائحتيياجيميز يوخدور. بيزيم ائحتيياجيميز اولان، ارکه‌کله‌رين بيراز قادين روحونو منيمسه‌مه‌سي و اهلي‌له‌شيپ مده‌ني‌له‌شمه‌سي‌دير. يعني ايندي اينسانلارين تام دا قادينسي اولماسي دؤنه‌مي‌دير....



Friday, March 24, 2017

گؤيده اولدوز، يئرده سولدوز

گؤيده اولدوز، يئرده سولدوز

سولدوزدا مامورين و اشرافدان بير هئيت


Wednesday, March 22, 2017

اصطلاح «ايران تورکچوله‌ري»، صرفاً مي‌تواند محصول مغز عليل و پاک باخته‌ي يک آزربايجان‌گراي ضد تورک باشد


اصطلاح «ايران تورکچوله‌ري»، صرفاً مي‌تواند محصول مغز عليل و پاک باخته‌ي يک آزربايجان‌گراي ضد تورک باشد

مئهران باهارلي

اخيراً پان‌ايرانيستها و مراکز دولتي تحت کنترل آنها موج جديدي از تخريبات و شيطان‌سازي بر عليه «حرکت ملي دموکراتيک تورک» و متفکرين و روشنفکران و سياسيون و اهل قلم و نخبگان تورک که مدافع «هويت و نام ملي تورک ملت ما»، «تجزيه‌ناپذيري ملت تورک ما» و «تجزيه‌ناپذيري وطن تورکي» هستند را آغاز کرده‌اند. مانند هميشه اين بار نيز قرعه‌ي ماشه و آلت شدن بنام جهّال بازي‌خورده و بي‌شعوران محلي‌گراي آزربايجان‌چي خورده است. در اينجا جهّال و بي‌شعوران، مطلقاً ناسزا و تحقير نيست. بلکه بر عکس، تاکيدي آگاهانه است بر يکي از شاخصه‌ها و مولفه‌هاي اساسي تعريف‌کننده‌ي ايدئولوژي-دوکترين آزربايجان‌گرايي، بويژه نوع استالينيستي-ميکوياني آن (ديگر مولفه‌هاي تاريخي آزربايجان‌گرايي استالينيستي عبارتند از ضد تورک بودن، نژادپرستانه بودن، ساخته‌ي استعمار بودن، شارلاتانيزم، لومپنيزم، سطحي‌گري، و ...).

آزربايجان‌گرايان استالينيستِ هميشه‌ گول، اين بار نيز با طيب خاطر و شعف و سينه‌چاکانه به اين مزدوري و پخش دروغ در باره‌ي روشنفکران و متفکرين تورک و کل حرکت ملي دموکراتيک تورک مشغول شده‌اند. آنها از جمله روشنفکران و متفکرين تورک را گاه «پان‌تورکيست» نشان مي‌دهند، گاه مدافع مفهوم جعلي و استعماري «تورک ايراني» مي‌نمايانند. آخرين اختراعشان نيز اصطلاح «ايران تورکچوله‌ري» توسط دا.تو. است.


گليرسه‌ن، گليرسين، گليره‌ن، گليرسه‌ن‌سه


گليرسه‌ن، گليرسين، گليره‌ن، گليرسه‌ن‌سه

مئهران باهارلي

Thursday, March 08, 2012


۱-تورکييه‌نين رسمي ديلي اولان تورکجه‌ده:

الف- اينديکي زمان ايکينجي شخص تکيل سون‌اکي (پسوند دوم شخص مفرد زمان مضارع اِخباري)، دؤرد بيچيملي اولان -سين (-سون)دير. بو کيپ، تورکجه نين و بو آرادا تورکماني-تورکمانجا آدلانان بيزيم اسکي اده‌بي قايناقلاريميزدا، آيريجا ۱۹۳۷ اؤنجه‌سي قافقاز آزه‌ربايجاني‌ندا دا ايشله‌ديلميشدير:
سن‌سين (تو هستي)، اينسان‌سين (انساني)، گليرسين (مي‌آيي)، يازيرسين (مي‌نويسي)

ب- ايکينجي شخص شرط سون‌اکي، ايکي بيچيملي اولان -سان (-سه‌ن)دير:
سن‌سه‌ن (اگر تو هستي)، اينسان‌سان (اگر انساني)، گليرسه‌ن (اگر بيايي)، يازيرسان (اگر بنويسي) 

۲-آزه‌ربايجان رئسپوبليکاسي‌نين رسمي ديلي اولان آزه‌ربايجان‌جادا:

الف-اينديکي زمان آد و فئعل چکيم‌له‌ري‌نين ايکينجي تکيل شخص سون‌اکي، ايکي بيچيملي -سان (-سه‌ن)دير:
سن‌سه‌ن (تو هستي)، اينسان‌سان (انسان هستي)، گليرسه‌ن‌ (مي‌آيي)، يازيرسان (مي‌نويسي)

ب-بو کيپ (قاليب)، ايکينجي شخص شرط کيپي ايله عئينيدير:
سن‌سه‌ن (اگر تو هستي)، اينسان‌سان (اگر انسان هستي)، گليرسه‌ن (اگر بيائي)، آليرسان (اگر بخري)

باشقا بير دئييشله، آزه‌ربايجان رئسپوبليکاسي‌نين اؤلچون (مئعيار) ديلي و يا آزه‌ربايجان‌جادا، اينديکي زمان ايکينجي تکيل شخص ايله ايکينجي تکيل شخص شرط کيپله‌ري، عئيني -سه‌ن -سان سون‌اکي ايله گؤسته‌ريلير:
سن‌سه‌ن (تو هستي، اگر تو هستي)، اينسان‌سان (انسان هستي، اگر انسان هستي)، گليرسه‌ن‌ (مي‌آيي، اگر مي‌آيي)، يازيرسان (مي‌نويسي، اگر مي‌نويسي)

بو يؤنته‌م، آنلام قارقاشاسينا يول آچير. اؤرنه‌يين "گليرسه‌ن" دييه‌نده، بوندان آماجين اينديکي زامان آنلاميندا اولان گليرسه‌ن (مي‌آيي)، يوخسا شرط آنلاميندا اولان گليرسه‌ن (اگر بيايي) اولدوغو آنلاشيلمير.

۳-گليرسه‌ن‌سه، سن‌سه‌ن‌سه، دئييلسه‌ن‌سه، اينسان‌سان‌سا، ... اويدورماسي: بو سورونو اورتادان قالديرماق اوچون و ده تورکجه‌ني پوزما سيياسه‌تي‌ دوغرولتوسوندا، ۱۹۳۷له‌رده‌ن سونرا آزه‌ربايجان رئسپوبليکاسي‌ندا شرط بيلديره‌ن "گليرسه‌ن‌سه"، "سن‌سه‌ن‌سه"، دئييل‌سه‌ن‌سه، اينسان‌سان‌سا... کيمي گؤرک‌سوز (چيرکين) و گولونج ترکيبله‌ر اورتايا چيخميشدير. اويسا "گليرسه‌ن‌سه"، "سن‌سه‌ن‌سه"، دئييل‌سه‌ن‌سه، اينسان‌سان‌سا کيمي ترکيبله‌ر، اونلاردا ايکي کز شرط بيلديره‌ن -سه سون‌اکي ايشله‌ديلدييي اوچون، تورکجه ديل‌بيلگيسي آچيسي‌ندان کسينليکله يانليش‌ديرلار. بو ترکيبله‌رده "سن‌سه‌ن"، دئييل‌سه‌ن، اينسان‌سان، "گليرسه‌ن" اؤزله‌ري شرطدير و اونلاردان سونرا بير داها شرط سون‌اکي اولان -سه گتيريله‌بيلمه‌ز.

۴-تورک‌ائلي‌نين هم آزه‌ربايجان هم ده آزه‌ربايجان‌ديشي بؤلگه‌له‌ري ايله ايران‌ين باشقا بؤلگه‌له‌رينده تورکجه‌نين چئشيتلي لهجه‌له‌رينده:

الف-ايکينجي تکيل شخص شرط (دوم شخص مفرد شرط) سون‌اکي هر يئرده -سان -سه‌ن`دير:
سن‌سه‌ن (اگر توئي)، اينسان‌سان (اگر انسان هستي)، گليرسه‌ن (اگر بيائي)، يازيرسان (اگر بنويسي)

ب-اينديکي زمان ايکينجي تکيل شخص سون‌اکي تورکجه‌نين تورک‌ائلي‌نين باتي و گونئيي، اورتا و گونئي ايران ايله خوراسان لهجه‌له‌رينين ياريسيندان چوخوندا، اؤزه‌لليکله آفشار سويلو اولانلاردا، هابئله تورکييه‌نين بير چوخ لهجه‌سينده -ه‌ن، -ه‌ين، -ه‌ي، -ه‌نگ، .. (-ان، -اين، -اي، -انق، ...)دير. بو سون‌اکله‌ر، تورکييه‌ده‌کي دؤرد بيچيملي -سين سون‌اکي‌نين گليشمه-ده‌ييشمه سونوجو اورتايا چيخان بيچيمله‌ردير:

سن‌ه‌ن (سن‌ه‌ين، سن‌ه‌ي، سن‌ه‌نگ: تو هستي)، اينسان‌ان (اينسان‌آين، اينسان‌آي، اينسان‌آنگ: انسان هستي)،گليره‌ن (گليره‌ين، گليره‌ي، گليره‌نگ: مي‌آيي)، يازيران (يازيرآين، يازيرآي، يازيرآنگ: مي‌نويسي)

ج-اينديکي زمان ايکينجي تکيل شخص سون‌اکي، لهجه‌له‌رين ياريسي‌ندان آزيندا ،-سان، -سه‌ن`دير:
سن‌سه‌ن (اگر تو هستي)، اينسان‌سان (اگر انسان هستي)، گليرسه‌ن (اگر بيائي)، يازيرسان (اگر بنويسي)، ...

۵-اؤنه‌ري و اؤزه‌ت: -سه‌ن، -سان سون‌اکيني، عئيني آندا هم اينديکي زمان ايکينجي شخص تکيل و هم ايکينجي شخص تکيل شرط سون‌اکي اولاراق ايشله‌تمه‌ک؛ ديلده دوزه‌ن‌سيزليک، قارقاشا و آنلاشما سورونلاري ياراديپ، تورکجه‌نين يوخسول‌لاشما-پوزولما-يوزلاشماسينا يول آچير. بوندان دولايي منجه تورک‌ائلي و ايراندا اولوشماقدا اولان اؤلچون تورکجه‌ميزده، -سه‌ن، -سان سون‌اکيني، يالنيز ايکينجي شخص تکيل شرط سون‌اکي اولاراق قوللانماق گره‌کير. اينديکي زمان ايکينجي شخص تکيل سون‌اکي اولاراق دا لهجه‌له‌ريميزين ياريسي‌ندان چوخوندا وار اولان -ه‌ن، -ان اکيني، يا دا تورکييه اؤلچون ديلينده اولدوغو کيمي -سين سون‌اکيني ايشله‌تمه‌کده يارار واردير. بو يؤنته‌مين اؤلچون، يازيلي و گؤرکول (اده‌بي) ديلده منيمسه‌نمه‌سي، تورکجه‌نين ديل‌بيلگيسي وارسيلليغيني آرتيريپ، آنلام‌سال يانليش آنلاشما اولاسيليغيني ايسه اکسيلده‌جه‌کدير.

الف-اينديکي زمان ايکينجي شخص تکيل:

تو هستي: سن‌سين، سن‌ه‌ن
انسان هستي: اينسان‌سين، اينسان‌آن
مي‌آيي: گليرسين، گليره‌ن
مي‌نويسي: يازيرسين، يازيرآن

ب-ايکينجي شخص تکيل شرط:

اگر تو هستي: سن‌سه‌ن
اگر انسان هستي: اينسان‌سان
اگر مي‌آيي: گليرسه‌ن
اگر مي‌نويسي: يازيرسان

Tuesday, March 21, 2017

نوروز- ارگه‌نه قون، یئنی‌گون، یئنگیل، ٢١ یئلین‌آی-مارس (اول فروردین)

نوروز- ارگه‌نه قون، یئنی‌گون، یئنگیل
 ٢١ یئلین‌آی-مارس (اول فروردین)

مئهران باهارلی



نوروز به لحاظ نجومی آغاز فصل بهار در نیم‌کره‌ی شمالی و شروع پائیز در نیم‌کره‌ی جنوبی است. عید نوروز یادگار و محصول مشترک همه‌ی اقوام منطقه، بویژه عیلامی-ایلامی، سومری، سامی-بابلی، ایرانیک، تورکیک، مصری، و ... است. عید نوروز به مفهومی که در ایران امروز معمول است ادامه و برآیند جشن‌های «دوموزی» (سومری)، «آکیتوم» (آککادی)، «زاگموگ» (بابلی) و «یئنگی گون» (تورکی) است. جوغرافیای امروزی عید نوروز و آئین‌های مشابه آن با نام نوروز و یا نام‌های دیگر، سراسر خاورمیانه، آسیای کوچک، قفقاز جنوبی و شمالی، اوروپا (بالکان)، آسیای میانه (قزاقستان، قیرقیزستان، اوزبیکستان، تاتارستان، چین، تورکستان چین،...)، آفریقا (مصر، سودان، زنگبار، ...)، آسیا (هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، تبت، ..) را شامل می‌شود. به همین سبب نیز در سال ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد، عید نوروز را، نه به عنوان یک عید ملی، بلکه به عنوان «روز بین‌المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان» به رسمیت شناخت.

رد نظریه‌ی ایرانیک‌‌منشاء بودن نوروز: آئین‌های نوروزی مراسمی فراملی و جهانی‌‌‌اند و منسوبیتی انحصاری به قوم فارس، دیگر اقوام ایرانیک، زرتشتی‌گری، ایرانیت، آریائیان، ... ندارند. همانطور که امروز نوروز مختص ملل ایرانیک‌زبان نیست، در دوره‌ی باستان هم مختص اقوام ایرانیک‌زبان نبود. نوروز میراث معنوی مشترک بشریت است، نه فقط ایرانیان و یا ایرانیک‌زبانان.

برخلاف عوام فارس و همه‌فارس‌انگاران که عید نوروز را جشنی با منشاء خالص ایرانیک می‌دانند، خواص و دانشمندان فارس و از آن جمله اوسطوره‌شناس مشهور دوکتور مهرداد بهار در مقاله‌ی «نوروز جشنی آریایی نیست» از کتاب «جستاری چند در فرهنگ ایران»، آنرا برگرفته از «جشن دوموزی» («داموزید» سومری، «تامموزی» آککادی، «تمموزی» عبری) دانسته که در سه هزار سال پیش از میلاد در منطقه‌ی بین‌النهرین توسط سومریان بوجود آمده بود. دوکتور مهرداد بهار در مدخل کتاب «تخت جمشید» خود و هم در مصاحبه با مجله‌ی آدینه (شماره بهار ١٣٧٢) در این باره چنین می‌گوید: «... جشن نوروز در اصل یک جشن آریایی نبوده، بلکه نخست در بین سومریان مرسوم بوده است... این آیین از بین النهرین به دیگر مناطق جهان و از جمله ایران رفته است».

در کتاب اوستا (دست کم در گات‌ها) سخنی از نوروز نمی‌رود. در دیگر متون کهن دینی و غیر دینی اقوام ایرانیک‌زبان نیز اشاره‌ای به عید نوروز و آئین‌های نوروزی نشده است. از مراسم‌ نوروز در دربار شاهنشاهان‌ هخامنشی‌ و اشکانیان هم اطلاعاتی در دست نیست. در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان،  اشاره‌ای مستقیم به برگزاری نوروز نشده است. در حالی که بنا به تثبیت محمود روح الامینی «رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است». این بدان معنی است که در آن ایام زرتشتیان، در صورت اطلاع از سنت و پدیده‌ی نوروز، آن را در آغاز امری خارجی و نامربوط به خود می‌دانسته‌اند و سپس به مرور زمان مانند بسیاری از مظاهر تمدن‌های مجاور آن را اخذ و خودی کرده‌اند. همچنین باید ذکر کرد که اساساً آغاز سال ایرانیک قدیم، نه نوروز در اول بهار، بلکه در اول تابستان بود. ایرانیک‌زبانان باستان در فصل‌بندی سال به دو فصل تابستان هفت‌ماهه و زمستان پنج‌ماهه معتقد بودند و فصلی به نام بهار نمی‌شناختند که آغاز آن را جشن گیرند.

در سال‌های اخیر ناسیونالیست‌های افراطی کورد نیز بویژه در تورکیه به جریان همه‌خودانگاری پیوسته و ادعا می‌کنند نوروز و زرتشت و ... همه منشاء و ریشه‌ی کوردی دارند. آن‌ها در این راستا جشن نوروز را هم به عنوان سمبولی سیاسی و در جهت ملت‌سازی بکار می‌برند. در حالیکه کوردان تورکیه که نوعا سنی‌اند، در سطح مردمی و علی القاعده تا سال‌های اخیر عید نوروز را بر گزار نمی‌کردند.

Monday, March 20, 2017

Sunday, March 19, 2017

تورکِ تبریز، شعر تورکی امیر هدایت‌الله بیگ آق‌قویونلو، و اندکی در باره‌ی نام سرخاب


تورکِ تبریز، شعر تورکی امیر هدایت‌الله بیگ آق‌قویونلو، و اندکی در باره‌ی نام سرخاب

مئهران باهارلی

امیر افصح‌الدین هدایت‌الله بیگ (چلبی، نوایی، ...) آغ‌قویونلو، زیسته در قرن ١٥ میلادی، مانند جهان‌شاه قاراقویونلو از حکام تورک شاعر است. (در مقالات دیگری به بیوگرافی و برخی از اشعار وی پرداخته‌ام). از هدایت‌الله آغ‌قویونلو یک دیوان تورکی به یادگار مانده که مانند دیوان تورکی جهان‌شاه قاراقویونلو از مهم‌ترین آثار تورکی دوره‌ی تورکمانی پیش از دولت قیزیلباشیه (صفویه) است.

در دیوان تورکی هدایت‌الله بیگ آغ‌قویونلو، شعری وجود دارد که درآن به تبریز و محله‌ی سرخاب آن اشاره شده است. کاربرد دوگانه‌ی سرخاب-تبریز در ادبیات دیوانی تورک وقت، بسیار مرسوم و رایج بود و کمتر شاعر تورک دیوانی وجود دارد که دوگانه‌ی سرخاب-تبریز را بکار نبرده باشد (نمونه‌ای از اشعار حکمدار-شاعر تورک آناتولیایی قاضی برهان‌الدین سالور سیواس‌لی که دوگانه‌ی سرخاب-تبریز را در آن‌ها بکار برده در مقاله‌ی دیگری تقدیم خواهد شد).

یکی از نکاتی که اهمیت این شعر تورکی را دوچندان می‌کند، کاربرد اصطلاح «تورکِ تبریز» در بیت پایانی آن است. اگر حافظ با بیت زیرین خود، «تورک شیرازی» را جاودانه ساخت:

اگر آن تورک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

هدایت بیگ نیز با شعر خویش «تورک تبریز» را ابدی کرده است. به همین سبب بجا خواهد بود که این شعر، «تورکِ تبریز» نامیده شود:

سرخاب ایچینده قانی‌نی تؤکسه، «هدایت» اینجیمه
عینِ کَرَم‌دیر هر نه کیم اوْل «تۆرکِ تبریز» ائیله‌یه

علی رغم اهمیت شعر «تورک تبریز»، برخی از کلمات آن در تورکیه، از جمله همین «تورک تبریز» به اشتباه خوانده شده است. چنانچه پروفسور زینب قورخماز، در یک مقاله‌ی خود[1] «تورک تبریز» در بیت فوق را به صورت «تَرْکِ تبریز» خوانده و بر اساس این قرائت نادرست، استنجاجات اشتباه دیگری در باره‌ی حیات هدایت الله آغ‌قویونلو از قبیل نیت وی برای ترک کردن شهر تبریز و .... کرده است.

در زیر متن کامل شعر تورکِ تبریز را آورده، سپس با ارائه‌ی ترجمه‌ی آن، به تصحیح اشتباهات خوانشی انجام گرفته پرداخته‌ام:


Saturday, March 18, 2017

هفت‌سین-هفت‌شین- هفت‌چین و منشاء آن سینی سدر موسوی

هفت‌سین-هفت‌شین- هفت‌چین

و منشاء آن سینی سدر موسوی

 

مئهران باهارلی


سنت و مراسم کنونی هفت‌سین در پایتخت دولت تورک قاجار متاثر از سنت «سینی سدر» در عید پِسَح - پساخ یهودیان - موسویان بومی در سده‌ی نوزده فورم گرفته، سپس به سبب تبلیغ و معرفی از سوی نهادهای رسمی و رسانه‌‌های جمعی فارسی و دولتی ایران بویژه در دوره‌ی پهلوی، در میان فارس‌ها و برخی دیگر از مردمان در ایران مرسوم و متداول شده است.

نبود سابقه‌ی سنت هفت‌سین در میان ملل ایرانیک‌زبان: هفت‌سین را یک پدیده‌ی بازمانده از دوران پیش از اسلام و مرتبط با سنت‌ها و باورهای ایرانیک و امشاسپندان و .. دانستن، ادعاهایی بی‌مدرک و غیر جدی است. سنت چیدن سفره‌ی «هفت‌سین»  آن چنان که امروز در میان قوم فارس امروزی (و یا تاجیک‌های غربی سابق) در ایران معمول است، و یا «هفت‌شین» در میان تاجیک‌های شرقی- افغانستان و آسیای میانه، رسمی کهن نیست. اشاره‌ای به وجود آن در میان اقوام مسلمان در دوران اسلامی تا قرن بیستم میلادی هم وجود ندارد. سیاحان و مورخان سده‌ی ١٩ در گزارش‌های عینی خود از آیین‌های نوروز در ایران، به ندرت از وجود چنین رسمی در میان قوم فارس (تاجیک آن دوره) یاد کرده‌اند.

کلمات سنجد، سوماق، سمنو، سنبل، سرکه، سماور، ساعت، سکه، سیخ و  ... که جزء «سفره‌ی هفت‌سین» (تاجیک‌های غربی و یا فارس‌ها)، و یا شهد و شکر و شراب و شمع و شایه و  ... که جز «سفره‌ی هفت‌شین» (تاجیک‌های شرقی) شمرده می‌شوند، هیچکدام ریشه‌ی فارسی - ایرانیک ندارند.

این رسم آنگونه که در ایران جا افتاده، هنوز بین ملت تاجیک در افغانستان و آسیای میانه که دارای زبانی نزدیک به زبان فارسی است رواج ندارد. در میان دیگر اقوام و ملل ایرانیک‌زبان غیر شیعی مانند بلوچ‌ها، پشتون‌ها، کوردها و نیز زرتشتیان، سنت هفت‌سین شناخته شده نیست. آشنائی تدریجی این گروه‌ها با سنت مذکور، اغلب در اثر سیاست فارس‌سازی داخلی و تبلیغات فرهنگی منطقه‌ای دولت ایران در سده و دهه‌های اخیر است.


Thursday, March 16, 2017

چهارشنبه سوری- اوْدگۆن سۇرۇ: آخرین چهارشنبه و یا سه‌شنبه شب قبل از ٢١ مارس- یئلین‌آی

چهارشنبه سوری- اوْدگۆن سۇرۇ

 

آخرین چهارشنبه و یا سه‌شنبه شب قبل از ٢١ مارس- یئلین‌آی

 

مئهران باهارلی


منشاء آئین چهارشنبه سوری و هر دو مولفه‌ی اصلی آن یعنی «برافروختن آتش» و «روز چهارشنبه»، در اساس مربوط به قیام اعراب شیعی و مختار بن ابی عبید ثقفی پس از کشته شدن حسین بن علی و در خون‌خواهی وی در عراق می‌باشد که توسط مهاجرین و پناهنده‌گان عرب شیعه‌ی هوادار مختار از آن کشور به خراسان منتقل شده است. کلمات «شنبه» و «سوری» در نام چهارشنبه سوری نیز، به ترتیب عبری و موغولی-تورکی می‌باشند.

رابطه‌ی عربی: در باره‌ی منشاء عربی چهارشنبه سوری و اضافات اسلامی بر آن، بسیاری از محققین فارس و خارجی مردم‌شناسی و تاریخ مانند محیط طباطبائی، مهرداد بهار، عبدالعظیم رضایی، هاشم رضی، مرتضی راوندی، هانری ماسه و حتی مولفین پان‌ایرانیستی مانند پورداود همرایند. باورهای عامه‌ی موجود در خراسان در باره‌ی منشاء این آئین و مراسم نیز موید این واقعیت است. اشارات به چهارشنبه سوری و یا مراسم مشابه آن در متون فارسی مانند کتاب تاریخ بخارا اثر ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) همه در باره‌ی دوره‌های اسلامی مانند زمان امیر منصور بن نوح سامانی است و منظور از «سنت قدیم» در این اشارات، سنت برگزاری این مراسم و مشابه آن در میان اعراب عراق و یا عرب‌های شیعی مهاجرت کرده و پناه آورده به خراسان است.



Süléymanoğlu ile söyleşi, menim oxuyuşumla

SÜLÉYMANOĞLU İLE SÖYLEŞİ, MENİM OXUYUŞUMLA

 

Méhran Baharı


Urmu Téknik Biliyurdu’nda yayınlanan “Anlam” Türk Dergi’sinde çağdaş yazar, qoşar, seper (nâsir) ve bügüşçü (filosof) Süléymanoğlu ile yapılan br söyleşi yayınlanmışdır. Bu söyleşi Türk dili, Türk görksözü (edebiyatı) ve sepiyi (nesri) ile çéviri görksözü (tercüme edebiyatı) açılarından olduqca önemli tesbitleri, özü de en yétgili bir ağızdan içermekdedir. Aşağıda başqa bir néçe qonuya toxunmuşam:

1-Urmu’nu “Türk kültürünün özeyi” (merkezi) adlandıranlar olmuşdur. Bu romantik sunumda doğruluq payı varsa da, Urmu’nun esil târixi qonum ve görevini gözardı édir. Urmu bölgesi, Salmas, Xoy, Makı, Sulduz, .... ile birlikde yirminci yüzilin başlarından beri modérn Türk milli kimliyinin qalası ve Türk temelli siyâsi hereketlerin béşiyidir. Bugün de bu bölgenin aydın ve séçginleri öz kültürel yaşam ve siyâsi savaşımlarında Türklüyün sağlam qoruyucusudurlar. Anlam Dergisi de bu târixi mîras ve gelenek ile uyumlu olaraq Cemşidxan Subataylı Avşar Urumi, Seyid Salmâsi .... kimi Türk ulduzların davamçısıdır.

2-Süléymanoğlu Türkilinin Azerbaycan bölgesi dışında, Merkezi Ostan’da yérleşen Sâve (Sava) yöresinden bir Türk şexsiyetdir. Türkili’nin Azerbaycan dışındakı bölgeleri, Azerbaycan bölgesi ile éyni derecede İran Milli kimliyi ile Farslaşdırma siyâsetine me’ruz qalsa da, Meşrute döneminde coğrafiya esasında yaradılan Azerbaycanlı qovmi kimliyi, ve ikinci Dünya Savaşı illerinde İstalin - Mikoyan terefinden yaradılan ve Rusya’dan bize idxal édilen Azerbaycan Milli kimliyinden uzaq qalmışdır. Bu iki yapay Anti Türk Azerbaycanlı kimliyinden uzaq qalma, bu bölgede hele de Farslaşmayanlar arasında Türklük bilincinin sağlam qalmasına neden olmuşdur. Bunun sonucunda da bu bölgenin Türk insanı héç vaxt Türklüyünü Âzerîlik ve Azerbaycanlılıqla deyişdirmemişdir. Süléymanoğlu ve éyni bölgeden çıxan erdemli ve bilge çağdaş Türk ve Xelec Türkoloqlarımız Eli Kemâli, Eliesqer Cemrâsi, Müseyyib Erebgül ve onlarca başqası bu târixi sürecin ürünüdürler.




Tuesday, March 14, 2017

سولئیمان‌اوغلو ایله سؤیله‌شی، مه‌نیم اوخونوشوم‌لا

سولئیمان‌اوغلو ایله سؤیله‌شی، مه‌نیم اوخونوشوم‌لا

 

مئهران باهارلی


اورمو تئکنیک بیلی‌یوروندا یایین‌لانان آنلام تورک ده‌رگی‌سی‌نده چاغ‌داش یازار، قوشار، سه‌په‌ر (ناثر) و بؤگوش‌چو (فیلوسوف) سولئیمان‌اوغلو ایله یاپیلان بیر سؤیله‌شی یایین‌لانمیش‌دیر. بو سؤیله‌شی، تورک دیلی، تورک گؤرک‌سؤزو (اد‌بیاتی) و سه‌پییی (نثری) ایله چئویری گؤرک‌سؤزو (ادبیات ترجمه).... آچی‌لاری‌ندان اولدوق‌جا اؤنه‌م‌لی تثبیت‌له‌ری، اؤزو ده اه‌ن یئتگی‌لی بیر آغیزدان ایچه‌رمه‌ک‌ده‌دیر. آشاغی‌دا باشقا ایلگی‌لی بیر نئچه قونویا توخونموشام:

۱-اورمونو تورک کولتورونون اؤزه‌یی- مرکزی آدلاندیران‌لار اولموش‌دور. بو رومانتیک سونوم‌دا دوغرولوق پایی وارسا دا، اورمونون اصیل تاریخی قونوم و گؤره‌وی‌نی گؤز آردی ائدیر: اورمو - سالماس (و خوی، ماکی، سولدوز، ...) ییرمینجی یوز ایل‌له‌رین باش‌لاری‌ندان به‌ری مودئرن تورک میللی کیم‌لییی‌نین قالاسی و تورک ته‌مه‌ل‌لی سیاسی حرکت‌له‌رین بئشییی‌دیر. بوگون ده بو بؤلگه آیدین و سئچگین‌له‌ری اؤز کولتوره‌ل یاشام و سیاسی ساواشیم‌لاری‌ندا تورک‌لویون ساغلام قورویوجوسودورلار. آنلام ده‌رگی‌سی ده بو تاریخی میراث و  گه‌له‌نه‌ک ایله جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی، سعید سلماسی، .... کیمی تورک اولدوزلارین داوام‌چی‌سی‌دیر.

۲-سولئیمان‌اوغلو تورک‌ایلی‌نین آزه‌ربایجان بؤلگه‌سی دیشی‌ندان، مرکزی اوستان‌دا یئرله‌شه‌ن ساوا (ساوه) یؤره‌سی‌نده‌ن بیر تورک شخصیت‌دیر. تورک‌ایلی‌‌نین آزه‌ربایجان دیشی‌نداکی بؤلگه‌له‌ری، آزه‌ربایجان بؤلگه‌سی ایله عئینی درجه‌ده «ایران میلله‌تی» کیم‌لییی و فارس‌لاشدیرما سیاست‌له‌ری‌نه معروض قالمیش‌دیر. آنجاق تورک‌ایلی‌‌نین بو بؤلگه‌سی مشروطه‌ دؤنه‌می‌نده جوغرافی اساسی‌ندا یارادیلان و آنتی‌تورک اولان آزه‌ربایجان‌لی قومی کیم‌لییی، و ده ایکینجی دونیا ساواشی ایل‌له‌ری‌نده ایستالین-میکویان طرفی‌نده‌ن یارادیلان و روسیادان بیزه صادرات ائدیله‌ن آنتی‌تورک آزه‌ربایجان میللتی کیم‌لییی‌نده‌ن اوزاق قالمیش‌دیر. بو یاپای آنتی‌تورک آزه‌ربایجان‌لی کیم‌لیک‌له‌ری‌نده‌ن اوزاق قالما، بو بؤلگه‌ده تورک‌لوک بیلینجی‌نین ساغلام قالماسی‌نا نه‌ده‌ن اولموش، سونوج‌دا بو بؤلگه‌نین تورک اینسانی هئچ واخت تورکولویونو آزه‌ری‌لیک و آزه‌ربایجان‌لی‌لیق‌لا ده‌ییشدیرمه‌میش‌دیر. سولئیمان‌اوغلو و عئینی بؤلگه‌ده‌ن چیخان اه‌رده‌م‌لی و بیلگه چاغ‌داش تورکولوق‌لاریمیز علی کمالی، علی اصغر جمراسی، مصیب عرب‌گل و اونلارجا باشقاسی بو تاریخی سوره‌جین اورونودورله‌ر.

۳-گونوموزده تورک میللی کیم‌لییی‌نه اینانان تورک آیدین‌لاری و بیر چوخ تورکولوقون آزه‌ربایجان جوغرافیاسی دیشی‌ندان- مرکزی اوستان، زه‌نجان (زنجان)، قه‌زوین (قزوین)، قوم (قم)، هه‌مه‌دان (همدان)، البورز (البرز)، کوردوستان، کیرمانشاه .... حتتا ایران‌ین مرکزی‌نده چهارمحال، اصفهان و گونئیی‌نده‌ فارس و کیرمان اوستان‌لاری، ایران‌ین قوزئی‌دوغوسو خوراسان اوستان‌لاری‌ندان چیخماسی‌نا تانیق اولماق‌داییق. بونون بیر نه‌ده‌نی یوخاری‌دا سؤیله‌دیییم گیبی، بو بؤلگه‌له‌رده یاشایان تورک خالقیمیزین کولونییال آزه‌ربایجان‌چی‌لیق ایدئولوژی‌له‌ری‌نده‌ن ائتگی‌له‌نمه‌مه‌سی‌دیر. بو اولگو، آیری‌جا ایران‌دا تورک میللی بیلینج‌له‌نمه‌سی‌نین ته‌ک‌جه آزه‌ربایجان بؤلگه‌سی‌نه دئییل، ایران‌ین قوزئی باتی‌سی‌ندا تورک‌ایلی‌‌نین، حتتا تورک خالقیمیزین یاشادیغی ایران‌ین بوتون بؤلگه‌له‌ری‌نه یاییلدیغی‌نی گؤسته‌ریر. باشقا بیر دئییش‌له بوگون یاشانماق‌دا اولان، بؤلگه‌له‌راوستو تورک میللی اویانیشی و تورک میللی دئموکراتیک حرکتی‌دیر.