Friday, March 29, 2019

نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف‌

نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف‌

مئهران باهارلی

در این مقاله یک نامه‌ی رسمی و دیپلوماتیک به تورکی، نوشته و فرستاده شده از طرف شاه عباس دوم صفوی (حاکمیت ١٦٤٢-١٦٦٦)، خاقان دولت قزلباشیه به میخاییل فییودوروویچ (حاکمیت: ١٦١٣-١٦٤٥، Mikhail Fyodorovich Romanov ،Михаи́л Фёдорович Рома́нов) تزار روس و بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف روسیه را معرفی کرده‌ام. این نامه‌ی دیپلوماتیک در یک جونگ خطی باقیمانده از آن دوره نقل شده است[1]. در جونگ، نامه‌ی مذکور بدون ذکر نام فرستنده‌ی آن، به صورت «کتابتی که به پادشاه اوروس از مازندران در باب قازاق نوشته فرستاده شد» معرفی شده است. سالهای حاکمیت میخاییل فییودوروویچ همزمان با حاکمیت شاه عباس اول ١٦ سال (بین ١٥٧١-١٦٢٩)، با حاکمیت شاه صفی اول ١٣ سال (بین ١٦٢٩-١٦٤٢) و با حاکمیت شاه عباس دوم ٣ سال (بین ١٦٤٢-١٦٦٦) همپوشانی داشت. فرستنده در نامه از «شاه بابام» سخن می‌گوید، بنابراین نمی‌تواند شاه صفی اول باشد. زیرا شاه قبلی (شاه عباس اول) پدر شاه صفی اول نبود، پدربزرگ او بود (شاه صفی اول، فرزند محمدباقر صفی میرزا و نوه‌ی شاه عباس اول است). احتمالا این نامه متعلق به شاه عباس دوم است. دوران حاکمیت شاه عباس دوم شاهد تجاوزات قازاقها –موضوع نامه- و تدابیر و تعاملات وی با روسیه برای مقابله با آنها بود. از شاه عباس دوم، یک نامه‌ی رسمی-دولتی دیگر به تورکی خطاب به منوچهرخان بیگلربیگی شیروان در دست است. این نامه را - که استفاده از زبان تورکی به عنوان زبان مکتوب دولتی و در مناسبات داخلی‌ بین سران دولت قزلباشیه را نشان می‌دهد- قبلا در  سؤزوموز معرفی و بررسی کرده‌ام[2].

نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ، در زمره‌ی اسناد و قرائن و شواهد بیشمار تاریخی است که نشان می‌دهند زبان تورکی یکی از زبانهای رسمی دوفاکتوی دولت تورک قزلباشیه (صفوی) بود و مقامات رسمی و دیپلوماتهای این دولت تورک، از صدر تا ذیل، زبان تورکی را هم‌عرض زبان فارسی و عربی به عنوان یک زبان دولتی و زبان دیپلوماسی در مخابرات و مناسبات رسمی و روابط بین المللی و در عقد قراردادها و صلح‌نامه‌ها بکار می‌بردند. این نامه علاوه بر تاریخ رسمیت زبان تورکی در ایران و تاریخ روابط سیاسی و بازرگانی و فرهنگی بین دولتهای آزربایجان، روسیه و ایران؛ از جهات تاریخ تورک، تاریخ دیپلوماسی تورک، تبارشناسی و تثبیت ماهیت ملی تورک دولت قزلباشیه، نفوذ تورک بر مدنیت ایران، تاریخ تورک‌گرائی، تاریخ زبان تورکی در ایران، مرسلات و منشات تورکی، تورکی معیار. نثر تورکی و بویژه سبک‌شناسی آن، زیرگونه‌های نامه‌نگاری و ترسّل تورکی و تاریخ تطوّر املاء تورکی، .... هم دارای اهمیت است. 


Wednesday, March 27, 2019

سنه معلوم اولا کیم بنده، نمی‌تهرانم

«سنه معلوم اولا کیم بنده»، نمی‌تهرانم

«طرزی از شعرای اوایل عهد یازدهم هجری و از افشارهای اورومی است. اشعارش به سبک نو و بسیار ملیح است. استقبالیون یا فوتوریستها [Futurists] اشعار طرزی را خوانده و از گفته‌های خویش خجالت بکشند».    جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه

طرزی (درزیلی) افشار اورومی:

«سنه معلوم اولا کیم بنده»، نمی‌تهرانم
«تا رمق وار فراقیندا»، نمی‌تهرانم
عزمِ طوفِ شهدا دارم و می‌بغدادم
«مُلکِ ری بیر عؤمور عرضینده»، نمی‌تهرانم
«سویو گر آبِ حیات اولسا دا ری‌ده‌ن گئچدیم»
«دؤنسه توپراغی اگر قنده»، نمی‌تهرانم
گر نسیمش همه فیضِ دمِ عیسی بخشد
ور شود بر سرِ کَس کُنده، نمی‌تهرانم
«وار ایدیم تا وار ایدی اوندا بیزیم میرزالار»
«چون اولار دورمادیلار، من ده» نمی‌تهرانم
«میوه‌سی مایه‌یِ تب‌لرز و هواسی مهلک»
«مائها لیس» گوارنده، نمی‌تهرانم

«مائها لیس» گوارنده: عربجه-فارسجا «سویو دادلی و ساغ‌لیق‌لی دئییلدیر».

Monday, March 25, 2019

نامهای تورکی افشارهای اورمیه در دیوان طرزی افشار و تصحیح و تشریح آنها

نامهای تورکی افشارهای اورمیه در دیوان طرزی افشار و تصحیح و تشریح آنها

مئهران باهارلی

در این مقاله اسامی شخصی افشارهای اورمیه که طرزی افشار در دیوان خود- در شعر «در مذمت جمعی از افشار گوید» و در یک بند از «بحر طویل»- آورده است را بررسی، تصحیح و تشریح کرده‌ام.

الف-محمد طرزی افشار اورومی شاعر تورک سده‌ی ١٧ میلادی به عهد شاه صفی اول و شاه عباس دوم صفوی، منسوب به تیره‌ی درزیلی-طرزیلوی طائفه‌ی تورک افشار، متولد روستای درزیلی-طرزیلوی (طرزلو) اورمیه و بر مذهب تورکی قیزیل‌باشی (علوی) بود. وی دارای یک دیوان حاوی اشعار فارسی‌، چند شعر تورکی، ابیات منفرد تورکی و چند شعر ملمع تورکی-فارسی است. این دیوان برای نخستین بار توسط شخصیت ملی و فرهنگی تورک، محمد تمدن (پیشنماززاده افشار اورومی) در سال ١٩٢٥ در مقاله‌ای در نشریه‌ی ایرانشهر (سال سوم، شماره‌ی ١٢) معرفی و سپس به تاریخ ١٩٣٠ در شهر اورمیه چاپ شده است.

طرزی افشار اورومی در اشعار خود با ترجمه کردن قالبها-پسوندهای فعل‌ساز از اسم بسیار معمول و کارای –لانماق، -لاشماق زبان تورکی  به صورت پسوند –یدن در زبان فارسی، مانند ترجمه‌ی یئنی‌له‌نمه‌ک تورکی (یئنی: جدید) به جدیدیدن؛ صیغه‌های ساختگی و مصادر جعلی جدید و بی سابقه در این زبان ایجاد و با این نوآوری، موجد طرزی نو در زبان و شعر فارسی – موسوم به طرزی‌لیک- شده است.

ب-نامهای شخصی افشارهای اورومی که طرزی آنها را در دیوان خود ذکر و ثبت کرده دارای اهمیت فوق العاده‌اند:

١-در متون و کتب و منابع تاریخی عموما نامهای حکام و امرا و اعیان و اشراف تورک حاکم بر ایران ذکر می‌شود، که به نوبه‌ی خود دارای اهمیت هستند. اما در طول تاریخ بین فرهنگ نامگذاری الیتیست حکام و طبقات فوقانی تورک با فرهنگ نامگذاری مردمی و سنتی توده‌های تورک همیشه عینیت وجود نداشته است. به عنوان نمونه در میان صنف حاکمه‌ی سلجوقیان نامهای تاجیکی مانند کیکاوس و کیقباد و ... رایج بودند و یا حاکمان تورک مسلمان اغلب نامها و القاب غلیظ اسلامی –عربی را ترجیح می‌دادند (یکی از دلایل انتخاب چنین نامهایی از سوی حاکمان تورک، تلاش برای خودی نمایاندنشان و بیگانه تلقی نشدن در میان مردم سرزمینهای مفتوحه بود). در حالیکه اینگونه نامها در میان عامه‌ی تورک و مخصوصا طوائف مقبول نبودند و بکار نمی‌رفتند و بنابراین منعکس کننده‌ی فرهنگ نامگذاری جامعه و توده‌ها‌ی تورک و کلا فرهنگ قومی تورک در دوره‌ی مربوطه نیستند. با این وصف، نامهای شخصی افشارهای اورومی آمده در دیوان طرزی، از نمونه‌های نادر ثبت فرهنگ نامگذاری سنتی و ملی توده‌ها و طوائف تورک است.

٢- نامهای شخصی آمده در دیوان طرزی، فرهنگ ملی افشارهای اورمیه و کلا تورکهای قرن هفده میلادی را به خوبی منعکس می‌کند. بخش مهمی از این نامها را نام فرزندان اوغوزخان نیای اساطیری تورکان (دنیز، اولدوز)، طوائف اولیه‌ی اوغوز (افشار، ییگدیر)، اونقون-توتمهای آنها (لاچین- قایی‌ها، اؤته‌لگی-بوگدوزها، قارچیقای-ییگدیرها)، طوائف گوناگون جهان تورکیک (تاتار، قازاق، اوزبیک، قونغورات، اوروز)، عناوین و رتبه‌های تورکی قدیم (تارخان، باهادیر، خان، آقا، بیگ، بیگ‌له‌ر، قول، ...)، و سلاحهای جنگی تورک (قیلیج، ناجاق، قالخان، خنجه‌ر، دمیر، تورالی،....) تشکیل می‌دهد.

٣-در این نامها زندگی در آغوش طبیعت، همزیستی با حیوانات و معیشت تورکان از طریق شکار و حیوان‌داری، و باورهای توتمیست- تنگریسم- شامانی-طبیعت‌پرستی آنها حضور برجسته‌ای دارد. به عنوان نمونه نامهای پرندگانی که اونقون-توتم طوائف اوغوزی بودند (لاچین، قارچیقای، اؤته‌لگی)، نامهای دیگر پرندگان (قاییدار، بالابان، ساری، قیران)، دیگر حیوانات (ده‌وه، آرسلان، قورت، کرسه‌ک، به‌بیر، آت)، نام پدیده‌های طبیعت (دنیز، اولدوز، داش، قایا، ...)، پدیده‌های جوی (یاغمور، چاوقون، قارلی، بوراقان)، کوهها (ساو آلان، سیرا بند، سهند، بیسوتون) و .. همچنین اعتقادات هترودوکس غلات قیزیل‌باش به سبب علوی بودن افشارها در این نامها به خوبی منعکس شده است (ائره‌ن‌قولو، یولداش، یول‌قولو، یول‌اوغلو، حضرت‌قولو، ...). بخشی از نامها نیز منعکس کننده‌ی اعتقادات مردمی و عامیانه‌ی تورکان افشاری اورمیه در قرن هفده است (ساتیلمیش، تؤره‌میش، یارامیش، بودور، چیرکین، ...)

٤- نامهای شخصی افشارهای اورومی آمده در دیوان طرزی، پیوندهای تباری و فرهنگی بین افشارهای اورمیه و تورکهای آناتولی مخصوصا نواحی جنوبی و مرکزی آن (ماراش و بوز اوق و ...) را به وضوح نشان می‌دهد. به عنوان نمونه نام ماراش که برگرفته از نام مرعش و یا قاهرامان ماراش کنونی در آناتولی است. تلفظ بعضی از نامها هم – مانند اؤته‌لگو به جای ایته‌لگو در تورکی عمومی، نادار به جای نظر، ماراش به جای مرعش، ...- عینا مانند تلفظ افشارهای آناتولی است. تقریبا تمام نامهای لیست طرزی (به استثنای ان چند کوه در تورک‌ایلی و ایران)، در گذشته و اکنون در میان افشارهای تورکیه مخصوصا جنوب و مرکز آناتولی، حتی در میان تورکان ساکن در جنوب ایران هم رایج و شایع است (اغلب نمونه‌هایی از اینگونه موارد را داده‌ام)

٥-به تقریب ٨٥٪ از نامهای شخصی افشارهای اورومی آمده در دیوان طرزی دارای منشاء تورکی-موغولی-آلتایی، ١٠٪ فارسی-عربی و ٥٪ نامهای مرکب تورکی- غیرتورکی هستند. این امر نشان می‌دهد که در قرن هفده روند آسیمیلاسیون و فارس‌شوندگی افشارهای اورمیه و کلا تورکها و به موازات آن فراموشی فرهنگ نامگذاری ملی-سنتی تورک در ایران بسیار جزئی و در مراحل آغازین بود. چهار نقطه‌ی عطف تاریخی در روند نابودی فرهنگ نامگذاری ملی تورک در میان تورکان ایران عبارتند از: قبول زبان تاجیکی به عنوان زبان دیوانی توسط سلجوقیان و وارثانشان که از تبدیل شدن زبان تورکی به زبان مکتوب و ادبی عمومی جلوگیری کرد، شیعه شدن تورکها در دوره‌ی صفویان که آنها را از جهان تورکیک ایزوله کرد، انقلاب مشروطیت در قرن گذشته و دست به دست گشتن حاکمیت از تورکها به فارسها که فرهنگ فارسی را به عنوان فرهنگ ملی بر تورکها تحمیل نمود، تاسیس دولت پهلوی و ممنوعیت رسمی نامهای ملی و تاریخی تورک توسط دولت ایران که تا امروز ادامه دارد، و ....

٦-تقریبا هیچکدام از اسامی شخصی آمده در دیوان طرزی امروز در نامگذاری تورکها بکار نمی‌روند و جای آنها را اسامی فارسی و عربی گرفته است. حتی در سال ١٣٠٩ (١٩٣٠) مرحوم محمد تمدن در زیرنویسی که بر نامهای (خنجر بیگ، قیلیج بیگ، ائره‌ن‌قولو بیگ، داش‌دمیر آقا) نوشته ادعا می‌کند: «این قبیل نامها در دوره‌ی ایلیّت اورومی معمول و اکنون هم در میان اکراد اینجا این اسمها مرسوم است». این ادعا نشان می‌دهد که حتی در آغاز قرن بیستم، فرهنگ نامگذاری تورکی در میان بخشی از نخبگان تورک از بین رفته بود و آنها فرهنگ نامگذاری ملی تورک خود را یک سنت ایلیاتی و مربوط به طبقات به زعمشان بدوی و نامتمدن گمان می‌کردند.

٧-یکی دیگر از خصوصیات دیگر لیست طرزی، نیامدن نامهای زنان و دختران در آن است. این امر ناشی از یک ذهنیت عمومی و منفی –مضر ریشه‌دار در جهان اسلام و خاورمیانه است که فرزندان پسر را ارزشمندتر از فرزندان دختر تلقی می‌کرد و در مقیاسی بزرگتر جامعه‌ و تاریخ و تمدن بشری را امری مردانه به حساب می‌آورد که در آنها زنان حضور و نقش و اهمیتی ندارند.

نوت پایانی:

- علی رغم وجود نسخه‌های خطی دیوان طرزی افشار اورومی در کتابخانه‌های ایران، تاکنون هیچکدام از آنها دیجیتالیزه نشده و در دسترس عموم قرار ندارد. بنابراین این مقاله بر اساس متن چاپی محمد تمدن افشار اورومی حاضر شده است. در نتیجه فعلا امکان تعیین منبع ثبت مناقشه‌دار برخی اسامی (ناسخ و یا قرائت محمد تمدن،...) وجود ندارد.
-در تشریح هر نام، در اغلب موارد، از میان معانی متعدد یک کلمه، صرفا به ذکر معنی آن به عنوان اسم شخص و در این اشعار اکتفا کرده‌ام.
-متن چاپی محمد تمدن را در آخر این نوشته داده‌ام.


Saturday, March 23, 2019

علی احسان پاشایا



علی احسان پاشایا

عزمینده ییلدیریم شدت‌له‌ری وار
آللاه‌ین انتقام یومروغو موسون؟
آلنیندا فضیلت نورو پاریلدار
بللی که اوغوزون اؤز تورونوسون

دنیادا هانکی بیر اوردو واردیر که
نامینی دویدوقجا لرزان اولماسین؟
هر تورک‌ون یوره‌یی داش‌دان اولسون که
اؤنونده حرمت‌له منت دویماسین؟

وطن‌ین خدمته محتاج اولدوغو
ییل‌لاردا قیریلیپ یأسه قاپیلما
هر شرف تاجی‌نین دوشموش اولدوغو
گون‌له‌رده، فضیلت بیتمیش‌دیر سانما

یارالی هر نفر دیلینده سنین
ان شانلی جنگ‌له‌ره دایر اثرین
اختیار آننه‌له‌ر تانری‌یا سنین
یالواریر اولماسین دییه کدرین

آردیندا حاضردیر اؤلمه‌یه سنین
عرقیمین ایمانلی هر اصیل گنجی
استقلال حربینده بیلیرسین کندین
اوردوندا جان وئردی قاچ مین تورک گنجی

سن هانکی اوردونون باشیندا ایسه‌ن
ظفرین دویولور نشئه‌لی سسی
ان قیزقین ساواشدا گئچه‌ر کندینده‌ن
اوردونون ان جان‌سیز، قان‌سیز نفری

شاهلانان آتین‌لا الینده یالین
قلیجین.... قوشارکه‌ن عسکر اؤنونده
قاچ نفر واردیر که چئویرسین آلین
بیر دشمن بومباسی توپو اؤنونده؟

ملت‌ین امیدی سنده‌دیر اینان
بونو سن زمانلار سانما که سارسار
ان کیچیک چوجوقدا واردیر بو اینان:
صولتی احسان‌ین جهانی سارسار

 ١٣٣٩ [١٩٢١]  آدسیز

قایناق: آلتین قلم، ١ شوبات ١٩٢٤، سایی ٢، صحیفه ٥، بیرینجی سنه





Wednesday, March 13, 2019

نامه‌ی تورکی‌ی‌ سلطان ملک‌شاه سلجوقی (حاکمیت: ١٠٩٢-١٠٧٢) و رسمیت زبان تورکی در امپراتوری‌ی تورک سلجوقی

نامه‌ی تورکی‌ی‌ سلطان ملک‌شاه سلجوقی (حاکمیت: ١٠٩٢-١٠٧٢) و رسمیت زبان تورکی در امپراتوری‌ی تورک سلجوقی

مئهران باهارلی 

SALÇUKLU SULAN MELİKŞAH’IN TÜRKÇE MEKTUBU VE SELÇUKLU İMPARATORLUĞUNDA TÜRKÇE’NİN RESMİ DİL STATÜSÜ 

SELJUK SULTAN MELIKŞAH'S TURKISH LETTER AND THE OFFICIAL LANGUAGE STATUS OF TURKISH IN THE SALJUK EMPIRE 

MÉHRAN BAHARLI

خلاصه:

در این مقاله پاراگرافی را از کتاب « زُبَدَةِ اَلتَّوَارِيخ: اِخْبَارَ اَلاِمْرَاءِ وَ اَلْمُلُوكُ اَلسَّلْجُوقِيُّهُ » (تالیف شده قبل از سال ١٢٢٥ میلادی) را آورده‌ام که در آن گفته می‌شود سلطان ملک‌شاه (حاکمیت: ١٠٩٢-١٠٧٢) نامه‌ای به تورکی به رئیس «دیوان انشاء و رسائل» نوشت. این روایت نشان‌ می‌دهد که از تورکی به عنوان زبان مکتوب و رسمی در مناسبات داخلی‌ امپراتوری‌ی تورک سلجوقی استفاده می‌شد. «سلجوقیان» در میان اجداد ملل تورکیک اوغوزی‌ی امروزی یعنی تورک‌ها (ایران، عراق، سوریه، جمهوری‌ی آزربایجان، تورکیه، قبرس، بالکان، گاگائوز، ...) و تورکمن‌ها (تورکمنستان، ایران، افغانستان، ...) قرار دارند. آن‌ها در قرن یازده به مدت سی‌صد سال بر بخش اعظم آسیای میانه و کل خاورمیانه و در این میان سرتاسر ایران مسلط شدند و یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های تورک در تاریخ را به وجود آوردند. سلطان ملک‌شاه پسر آلپ‌آرسلان فاتح آناتولی که خود برادرزاده‌ی سلطان توغرول (طغرل) بنیان‌گذار امپراتوری‌ی تورک سلجوقی بود است. در اواسط حاکمیت او، امپراتوری‌ی تورک سلجوقی به یکی از پهناورترین امپراتوری‌های زمان تبدیل شد. در میان دولت‌های تورک، غزنویان و سلجوقیان، نقشی تعیین کننده در تبدیل تاجیکی-دری به زبان دیوانی‌ و دولتی و ادبی در ایران و آناتولی داشتند. با این همه، زبان خاندان سلطنتی و دربار و اوردوی غزنوی و سلجوقی تورکی بود. اما این موقعیت زبان رسمی دوفاکتو که تورکی در این دوره صاحب آن بود، اغلب محدود به کاربرد شفاهی می‌شد. از همین رو روایت زبده التواریخ در باره‌ی نامه‌نویسی‌ی سلطان ملک‌شاه به تورکی مهم است. زیرا کاربرد نوشتاری‌ی زبان تورکی توسط شخص اول امپراتوری و به رئیس مهم‌ترین نهاد دولتی را نشان می‌دهد. در این مقاله متن اصلی عربی روایت زبده التواریخ و ترجمه‌های فارسی و تورکی و انگلیسی آن را داده‌ام. سپس توضیحاتی در باره‌ی موسسه‌ی دولتی «بیتیک‌چی» و یا «توغرا » (دارای نام‌های گوناگون در تاریخ تورکی ایران) که مسئولیت نگارش متون و فرامین و مکاتبات داخلی و خارجی به زبان‌های گوناگون و در این میان تورکی و ثبت و ترجمه‌ی آن‌ها به دیگر زبان‌ها را بر عهده داشت عرضه کرده‌ام.

اؤزه‌ت:

بو مقاله‌ده زبدة التواریخ: اخبار الامرا و الملوک السلجوقیه (١٢٢٥ میلادی‌ده‌ن قاباق یازیلمیش) کیتابی‌ندان بیر پاراگراف سوندوم و آنالیز ائتدیم. پاراگراف‌دا سالجوق‌لو سولطان ملیک شاه‌ین (حاکمیت: ١٠٩٢-١٠٧٢) بیتیک‌چی – توغرا باخشی‌سی‌نا (رئیس دیوان الرسائل) تورک‌جه بیر مکتوب یازدیغی به‌لیرتیلیر. بو آنلاتی تورک سالجوق‌لو دولتی‌نین ایچ ایش‌له‌ری‌نده تورک‌جه‌نین یازی‌لی بیر رسمی دیل اولاراق قول‌لانیلدیغی‌نی گؤسته‌رمه‌ک‌ده‌دیر. سالجوق‌لولار تورک‌له‌ر (ایران، عراق، سوریه، آزه‌ربایجان جمهوریتی، تورکییه، قیبریس، بالقان‌لار، قاقاووزیئری، ...) و تورکمه‌ن‌له‌ر (تورکمه‌نیستان، ایران، آفغانیستان، ...) اولماق اوزه‌ره  اوغوز میللت‌له‌ری‌نین اجدادی‌دیرلار. سالجوق‌لولار ١١.نجی یوزایل‌ده اورتاآسیانین بؤیوک بؤلومونه و ایران‌ین هامی‌سی داخیل اولماق اوزه‌ره بوتون اورتادوغویا حاکمیت قوردولار. سولطان ملیک شاه، تورک سالجوق‌لو دولتی‌نین قوروجوسو سولطان توغرول‌ون یییه‌نی اولان آنادولو فاتیحی آلپ آرسلان‌ین اوغلودور. سلطنتی‌نین اورتالاری‌نا گه‌لیندییی‌نده تورک سالجوق‌لو ایمپاراتورلوغو بوتون زمان‌لارین اه‌ن گئنیش ایمپاراتورلوق‌لاری‌ندان بیری حالی‌نا گه‌لمیشدی. تورک سولاله‌له‌ری‌نده‌ن غزنه‌لی‌له‌ر و سالجوق‌لولار، دری – تاجیک (سونراکی فارس‌جا) دیلی‌نین آفغانیستان، ایران و آنادولودا رسمی، دولت و ادبیات دیلی‌نه دؤنوشمه‌سی‌نده به‌لیرله‌ییجی رول اوینامیش‌لاردیر. بونا قارشین، غزنه‌لی و سالجوق‌لو خاقان‌لاری‌نین عایله‌سی‌نین، سارایی‌نین و اوردولاری‌نین دیلی تورک‌جه ایدی. آنجاق بو دؤنه‌م‌ده تورک‌جه‌نین صاحیب اولدوغو فعلی – دوفاکتو رسمی دیل ایستاتوسو چوخ واقت سؤزلو قول‌لانیم‌لا سینیرلی ایدی. بو نه‌ده‌ن‌له زبدة التواریخ‌ین روایتی اؤنه‌م‌لی‌دیر. چونکو سولطان ملک شاه‌ین تورک‌جه‌نی یازی‌لی اولاراق، ایمپاراتورلوغون اه‌ن اؤنه‌م‌لی دولت قورومونون باشقانی‌نا خطابن یازدیغی مکتوبوندا ایش‌له‌تدییی‌نی گؤسته‌ریر. بو مقاله‌م‌ده زبدة التواریخ‌ین اوریژینال عرب‌جه متنی‌نین یانی سیرا فارس‌جا، تورک‌جه و اینگیلیزجه چئویری‌له‌ری‌نی ده سوندوم. آیری‌جا، به‌لگه‌له‌رین، فرمان‌لارین و ایچ و دیش یازیشمالارین تورک‌جه داخیل اولماق اوزه‌ره چئشیت‌لی دیل‌له‌رده یازیلماسی، ثبت ائدیلمه‌سی و باشقا دیل‌له‌ره چئویریلمه‌سی‌نده ن سوروم‌لو دولت قورومو و ایران‌ین تورک تاریخی‌نده چئشیت‌لی آدلاری اولان بیتیک‌چی ویا توغرا قورومو حاققی‌ندا آچیق‌لامالاردا بولوندوم.

Özet

Bu makalede, "Zübdetü-t Tevârîh: Ahbâru-l Umerâ ve-l Mulûki-l Selçukiyye" (MS 1225'ten önce yazılmış) kitabından bir pasajı sundum ve analiz ettim. Pasajda, Saçuklu Sultanı Melik Şah'ın (hükümdarlığı: 1072-1092) "saray sekreterliği başkanına" (Bitikçi-Tuğra Bakşısına) Türkçe bir mektup yazdığı belirtiliyor. Bu anlatı, Türk Salçuklu Devleti'nin iç işlerinde Türkçenin yazılı bir resmi dil olarak kullanıldığını göstermektedir. Salçuklular, Türkler (İran, Irak, Suriye, Azerbaycan Cumhuriyeti, Türkiye, Kıbrıs, Balkanlar, Gagavuzyeri, ...) ve Türkmenler (Türkmenistan, İran, Afganistan, ...) olmak üzere günümüz Oğuz halklarının ecdatlarıdır. Salçuklular 11. yüzyılda Orta Asya'nın büyük bir kısmına ve İran'ın tamamı dahil olmak üzere tüm Orta Doğu'da üç yüzyıl boyunca hakimiyet kurdular. Sultan Melik Şah, Türk Salçuklu Devleti'nin kurucusu Sultan Tuğrul'un yeğeni olan Anadolu fatihi Alp Arslan'ın oğludur. Saltanatının ortalarına gelindiğinde Türk Salçuklu İmparatorluğu tüm zamanların en geniş imparatorluklarından biri haline gelmişti. Türk hanedanlarından Gazneliler ve Salçuklular, Deri-Tacik dilinin Afganistan, İran ve Anadolu'da resmi, devlet ve edebiyat diline dönüşmesinde belirleyici rol oynamışlardır. Buna rağmen Gazneli ve Salçukluların kraliyet ailesinin, sarayının ve ordularının dili Türkçeydi. Ancak bu dönemde Türkçenin sahip olduğu fiili resmi dil statüsü çoğu zaman sözlü kullanımla sınırlıydı. Bu nedenle Zübdetü't-Tevârih'in rivayeti önemlidir. Zira Sultan Melik Şah'ın Türkçeyi yazılı olarak, imparatorluğun en önemli devlet kurumunun başkanına hitaben yazdığı mektupta kullandığını anlatıyor. Bu makalemde Zübdetü't-Tevârih'in orijinal Arapça metninin yanı sıra Farsça, Türkçe ve İngilizce tercümelerini de sundum. Ayrıca belgelerin, fermanların ve iç ve dış yazışmaların Türkçe dahil olmak üzere çeşitli dillerde yazılması, kaydedilmesi ve başka dillere çevrilmesinden sorumlu devlet kurumu ve İran’ın Türk tarihinde çeşitli adları olan "Bitikçi" veya "Tuğra" kurumu hakkında açıklamalarda bulundum.

Abstract

In this article, I have presented and analyzed a passage from the book "Zubadat al-Tawarikh: akhbar al-Umara va al-Muluk al-Saljuqiyah" (written before 1225 AD). The passage states that Seljuk Sultan Melik Shah (reign: 1072-1092) wrote a letter in Turkish to the head of the "court secretariat". This narrative demonstrates that Turkish was utilized as a written and official language in the internal affairs of the Turkic Seljuk Empire. The Seljuks are the ancestors of today's Oghuz Turkic nations, including the Turks (Iran, Iraq, Syria, Republic of Azerbaijan, Turkey, Cyprus, Balkans, Gagauzia, ...) and the Turkmens (Turkmenistan, Iran, Afghanistan, ...). In the 11th century, they dominated most of Central Asia and the entire Middle East, including all of Iran, for 300 years, creating one of the largest Turkic empires in history. Sultan Malek Shah, was the son of Alp Arslan, the conqueror of Anatolia (who was nephew of Sultan Toghrul, the founder of the Turkic Seljuk Empire). By the middle of his reign, the Turkic Seljuk Empire had become one of the most extensive empires of all time. Among the Turkic dynasties, the Ghaznavids and the Seljuks played a decisive role in transforming the Tajik-Dari language into an official, state, and literary language in Afghanistan, Iran and Anatolia. Despite this, the language of the royal family, court and armies of the Ghaznavids and Seljuqs was Turkish. However, the de facto official language status that Turkic held was often limited to oral use. Therefore, the narration of Zubdat al-Tawarikh about Sultan Melik Shah's letter written in Turkish is important, because it shows the written use of the Turkish language by the first person of the empire addressed to the head of the most important government institution. In this article, I have presented the original Arabic text of Zubdat al-Tawarikh along with its Persian, Turkish, and English translations. I have also offered explanations about the state institution "Bitikchi" or "Tughra" (having various names in the Turkish history of Iran) which was responsible for writing texts, decrees and internal and external correspondence in various languages, including Turkish and recording and translating them to other languages.

Saturday, March 9, 2019

ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی): فارسی برای تورک‌ها زبانی بیگانه؛ و پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است. .بومی نبودن کوردها در اورمیه

 

ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی):

 

فارسی برای تورکها زبانی بیگانه است

پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است 

مئهران باهارلی


در زیر بخش‌هایی از یک کتاب چاپ شده در سال ١٨٣٣ میلادی توسط دو میسیونر پروتستان - شرق‌شناس - آکادمیسین آمریکایی به نام‌های الی اسمیت (Eli Smith) و هریسون گری اوتیس دووایت (Harrison Gray Otis Dwight) در باره‌ی «پرشین» نامیدن تورک‌های کائن در ایران و نادرستی آن، خارجی بودن زبان فارسی برای تورک‌ها و تهدید کوردی بر اورمیه را آورده‌ام.

این دو شخص که از طرف هیئت کومیسیون‌های آمریکایی برای فعالیت‌های میسیونری خارجی (American Board of Commissioners for Foreign Missions-ABCFM) در سال ١٨٣٠ یک سفر ١٦ ماهه‌ی اکتشافی در شرق تورکیه، قفقاز (ارمنستان، گورجستان، جمهوری آزربایجان فعلی) و ایران (منطقه‌ی آزربایجان) برای مشاهده و ارزیابی وضعیت مسیحیان آن مناطق داشتند، نتیجه‌ی مشاهدات خود را در یک کتاب دو جلدی به سال ١٨٣٣ در شهر بوستون آمریکا منتشر کردند[1].

تثبیت‌هایی مهم:

کتاب مذکور علاوه بر مطالب مهم و جالب در باره‌ی فعالیت‌های میسیونرهای مسیحی خارجی در آزربایجان، حاوی تثبیت‌های مهمی در باره‌ی تورک‌ها، موقعیت زبان فارسی در میان آن‌ها، تولرانس مذهبی آن‌ها و .... است. از جمله بنا به مولفین کتاب:

١- در منطقه‌ی آزربایجان، به جز کوردهای غرب و جنوب آن، همه تورک هستند و به مانند اهالی شمال رود ارس، به زبان تورکی سخن می‌گویند. این تورک‌ها از نسل و محصول در هم آمیخته‌گی طوائف تورکی هستند که از دوره‌ی توغرول بیگ سلجوقی در قرن یازده میلادی بر منطقه حاکم شده‌اند. ارتش و طبقه‌ی نجبای ایران عمدتا از آن‌ها تشکیل یافته و حاکمیت فعلی قاجار هم یکی از آن طوائف تورک است.

٢- فارسی زبان بومی و مادری تورک‌ها نیست و در آزربایجان کسی به زبان فارسی صحبت نمی‌کند، مگر به عنوان یک زبان خارجی و بیگانه. آشنائی با و یا به کار بردن زبان فارسی از طرف عده‌ای از تورک‌ها، نتیجه‌ی زبان تجارت و دولتی بودن فارسی و تدریس آن در مدارس است.

٣- «پرشیا» (فارسستان) نامیدن ایران و «پرشین» (فارس، فارسی) نامیدن ایرانیان، یکی از دروغ‌های یونانیان باستان و یک نام‌گذاری غلط است. زیرا در این کشور تورک‌ها (و عرب‌ها و کوردها و لورها) فارس نیستند و کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند. حتی حاکمیت کشور، فارسی و یا پرشین نیست. هرچند اوروپائیان وقت به استفاده از این نام‌گذاری‌های غلط یونانیان دروغ‌گو ادامه می‌دهند، اما خود ایرانیان اطلاعی از مفاهیم پرشیا و پرشین ندارند. برای آن‌ها فارس و یا فارسستان صرفا یک استان در جنوب این کشور است.

٤- مولفین می‌گویند کوردهای آزربایجان غارت‌گرانی خیانت‌کار و خون‌آشام و کاملا خارج از کونترول دولت ایران هستند. بنا به تثبیت بسیار دقیق و صائب آن‌ها اورمیه، همیشه در صورت تضعیف دولت ایران به علل داخلی و یا خارجی، در معرض تهاجمات خصمانه‌ی کوردهای یغماگر قرار می‌گیرد.

Wednesday, March 6, 2019

کریم‌ خان زند و کاربرد رسمی‌ی تورکی در مناسبات دیپلوماتیک و به عنوان زبان پرستیژ

کریم‌ خان زند و کاربرد رسمی‌ی تورکی در مناسبات دیپلوماتیک و به عنوان زبان پرستیژ

 

مئهران باهارلی


در این نوشته پاراگرافی از کتاب رستم التواریخ[1] را آورده‌ام که در آن کاربرد زبان تورکی توسط کریم‌خان زند (فوت ١٧٧٩ - تولد ١٧٠٥، حاکمیت:  ١٧٥١- ١٧٧٩) در مناسبات دیپلوماتیک به عنوان یک زبان رسمی‌ی دوفاکتو و زبان پرستیژ روایت می‌شود. مولف کتاب رستم‌ التواریخ، محمدهاشم آصف (متولد ١٧٦٦) ملقب به رستم الحکما (توسط پدرش) و سپس صمصام الدوله (توسط فتح‌علی ‌شاه)، از مورخین دوره‌ی زندیه و اوایل قاجاریه است و کتاب وی حاوی‌ی تاریخ سیاسی و اجتماعی‌ی تقریبا یک صدسال -از دوره‌ی سلطنت شاه حسین قیزیل‌باش (صفوی)، استیلای افاغنه و دوره‌های افشاریه و زندیه، تا آغاز دوره‌ی قاجاریه - می‌باشد. در زیر نخست پاراگراف مذکور و سپس توضیحاتی چند در باره‌ی آن را داده‌ام:

پاراگراف کتاب رستم التواریخ در مورد استفاده‌ی کریم ‌خان زند از تورکی به عنوان زبان رسمی‌ی دیپلوماتیک و پرستیژ

بر اولوالالباب پوشیده مباد که به جهت محاربه‌ای که در میانِ روم [عوثمان‌لی] و روس بود، سلطانِ عظمت‌ توامانِ رومِ نیکو رسوم، ایلچی [وهبی افندی را] با نامه‌یِ اخوّت ‌علامة [علامت] به دربارِ معدلت ‌مدارِ دارایِ مُلْک‌ آرایِ ممالک‌ پیرایِ ایرانِ فیروزی ‌نشان، والاجاه کریم‌ خان وکیل الدوله‌یِ جم‌ اقتدارِ زندِ کیانی‌ نسب فرستاد. ....

عالی‌جاه میرزا جعفر [اصفاهانی] وزیرالوزراء و اعتمادالدوله‌اش به خدمت‌ش عرض نمود که .....: «حاجتم آن است که در وقتی که ایلچی به خدمتت شرفیاب می‌شود، جامه‌هایِ نویِ خود را به‌پوش و خود را آراسته و پیراسته کن، و در وقتِ سخن گفتن به زبانِ زندی کری[2] کری مگو!». فرمود: «کری به چشم!». باز عرض نمود که: «در وقتِ مکالمه به پهلو مخواب و پایِ خود را دراز منما!». فرمود: «کری به چشم!».

بعد مجلسِ سلطنت را چنان چه شاید و باید آراستند و ایلچی‌یِ با طمطراقِ رومی را خواستند. چون ایلچی [روم، وهبی افندی] واردِ پیش‌گاهِ خاقانی شد، از رویِ ادب و تواضع کمالِ تعظیم و تکریم به جا آورد. آن والاجاه [کریم‌ خان زند] به زبانِ تورکی به ایلچی تفقّدات بسیار نمود و استفسارِ احوالِ پادشاهِ روم فرمود. .... ناگاه دست بر قبضه‌یِ شمشیر به پهلو خوابید و چون شیرِ نر می‌غرّید و یک پایِ خود را دراز کرد. تونبانِ قَصَبِ[3] قرمزِ مندرسی به پا نموده که سرِ کاسه‌یِ زانویِ آن پاره و آسترش نمودار بود. بعد ایلچی را به دارالضیافه فرستاد و ... (صص ٣٦٦-٣٦٧)

چند توضیح

Sunday, March 3, 2019

سطحیت، عامیانه‌گی، بیگانه‌گی با عقلانیت، بریده‌گی از واقعیت‌ها، شعارزده‌گی، ...آفت‌هایی مهلک در اندیشه و مشی سیاسی آزربایجان‌گرایان

سطحیت، عامیانه‌گی، بیگانه‌گی با عقلانیت، بریده‌گی از واقعیت‌ها، شعارزده‌گی، ...آفت‌هایی مهلک در اندیشه و مشی سیاسی آزربایجان‌گرایان

 

Tuesday, November 20, 2012

 

مئهران باهارلی


آقای نادئر نادیر ن.پ.ت؛ با تشکر از نقدتان. لازم است چند نقطه یادآوری شود:

 

١- در باره‌ی شناخته شدن رسمی و حقوقی‌ی وجود و هویت خلق تورک در ایران.

شناخته شدن رسمی و حقوقی‌ی یک ملت در یک کشور، مساله‌ای جدا از مرزهای سیاسی‌ی مستقل و پرچم و یا دولت ملی‌ی وی است. این مسائل یکی نیستند و بنابراین می‌باید جداگانه مدیریت و متحقق شوند. چنانچه علی رغم ایجاد دولت منطقه‌ای‌ی کوردستان در عراق، باز هم کوردها بر گنجانده شدن رسمی هویت مستقل کورد در قانون اساسی‌ی این کشور اصرار کردند و موفق به گنجاندن آن هم شدند. در تورکیه هم کوردها اکنون خواستار گنجاندن و شناخته شدن رسمی‌ی هویت کورد در قانون اساسی‌ی تورکیه‌اند، در حالیکه کوردهای این کشور در حال حاضر دارای پرچم و دولت و مرز ملی‌ی شناخته‌ی شده‌ی خود نیستند. چرا که این‌ها حقوق متفاوتی‌اند و هرکدام می‌باید جداگانه بدست آورده شوند. بدست آوردن هر یک نیز به معنی‌ی عدم احتیاج به دیگری نیست. حتی اگر کوردها - مانند نمونه‌ی عراق - دارای مرز و پرچم و دولت ملی‌ی مستقل خود باشند، بنا به خواست و استراتژی آن‌ها می‌بایست هویت مستقل کورد در قانون اساسی‌ی این کشور هم و به لحاظ حقوقی – قانون اساسی به رسمیت شناخته شود.

زیر ا به رسمیت شناخته شدن قانونی‌ی هویت و حقوق ملی یک ملت در قانون اساسی کشوری چندملتی، یکی از ضمانت‌های همان مرز و پرچم و دولت ملی است که شما از آن صحبت می‌کنید. شناخته نشدن هویت خلق تورک در قانون اساسی‌ی ایران – به همراه عوامل دیگر - بود که باعث گشت در سال‌های جنگ جهانی اول دولت تورک اتحاد - بیرلیک به صدارت رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه پس از خروج اوردوی نجات‌بخش عثمانلی، همچنین در سال‌های جنگ جهانی دوم دولت حکومت ملی‌ی آزربایجان پس از خروج ارتش اشغال‌گر شوروی، علی رغم داشتن مرز و پرچم و دولت منطقه‌ای و امضاء کردن توافقاتی با دولت مرکزی، به ساده‌گی و در یک چشم به هم زدن سقوط کند. زیرا هویت ملی‌ی خلق تورک در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته نشده بود و به لحاظ قوانین داخلی از پشتوانه‌ی حقوقی و ضمانت قانونی برخوردار نبود.

می‌پرسید «رسمی شدن هویت و وجود ملت در زیر پرچم بیگانه چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟». قبول رسمی‌ی هویت و وجود یک ملت از طرف دولت مرکزی، معانی‌ی متعددی دارد که فوقا به برخی از آن‌ها اشاره کردم. این‌ها و دیگر معانی‌ی آن را می‌توان با مطالعه‌ی خواست‌های کوردها در ترکیه و عراق و سوریه بهتر متوجه شد.

اینکه فرموده‌اید «خواست شناخته شدن رسمی‌ی هویت و وجود خلق تورک در قانون اساسی از اساس غلط است»، خود فرمایشی از اساس غلط است. مخاطب هر حرکت ملی، در گام اول اوتوریته‌ی رسمی است که می‌باید آن ملت را به رسمیت بشناسد؛ و مجادله‌ی ملی در هر جای جهان نیز در عمل و مقدمتا با مطرح کردن و به پیش راندن همین خواست آغاز می‌شود. پس از قبول و یا رد این خواست از سوی همان اوتوریته‌ است که مجادله‌ی ملی برای گام برداشتن در مسیرهای مقتضی، دلیل و مشروعیت و حقانیت بدست می‌آورد.

اینکه فرموده‌اید «این خواست ملت تورک آزربایجان نیست»، نادرست است. اساسا بدین سبب که ملت ما «تورک» نام دارد و نه «ملت تورک آزربایجان». در ایران ملتی به اسم ملت آزربایجان و یا ملت تورک آزربایجان وجود ندارد. این اصطلاحات بافنده‌گی‌های نیروهای استعماری و ماشه‌های مانقورت و گؤزماقان آن‌ها است. خواست‌های مطرح شده مربوط به همه‌ی خلق تورک ماست و نه صرفا بخشی از آن که در آزربایجان ساکن است. تلاش برای تجزیه‌ی ملت تورک ساکن در ایران به ملت آزربایجان و یا ملت تورک آزربایجان و ملتک‌های تورک غیر آزربایجان با ماسک آزربایجان‌پرستی و ... یک دسیسه‌ی پان‌ایرانیستی - انگلیسی – روسی - داشناکی است. آزربایجان‌گرایان باید از این خیانت ملی دست برداشته و به خوش خدمتی به پان‌ایرانیسم پایان دهند.

اینکه فرموده‌اید «خواست شناخته شدن رسمی‌ی هویت و وجود خلق تورک در ایران ائتلاف با پان‌ایرانیست و پان‌فارس است»، ادعایی کلا بی‌اساس و نامربوط، بلکه مهمل است. مطرح کردن خواست رسمیت زبان تورکی در ایران، حتی قبول شدن آن از سوی دولت ایران و یا تحمیل آن به دولت ایران، به معنی‌ی ائتلاف و... با کسی نیست. ائتلاف بین نیروهای سیاسی یک چیز است، مطرح کردن خواست‌های ملی‌ی راهبردی چیزی دیگر. وانگاه مگر اکنون که پ‌ک‌ک و دیگر گروه‌های کورد خواست شناخته شدن هویت کوردی را از دولت تورکیه مطالبه می‌کنند، می‌خواهند با دولت تورکیه و یا با پان‌تورکیست‌ها ائتلاف کنند؟ و یا خواست تورک‌های قبرس برای شناخته شدن رسمی‌ی خود از طرف دولت روم قبرس، به معنی ائتلاف آن‌ها با بخش روم و افراطیون پان‌هلنی است؟ این چه سفسطه و مغلطه‌ی خنکی است که آزربایجان‌گرایان بدان متوسل می‌شوند؟

Friday, March 1, 2019

طرفداری احمدشاه قاجار و مردم از اوردوی عثمانی، اعلان جنگ دولت آنگلوفیل مشروطه به عثمانی و مخالفت شدید احمدشاه با آن

طرفداری احمدشاه قاجار و مردم از اوردوی عثمانی، اعلان جنگ دولت آنگلوفیل مشروطه به عثمانی و مخالفت شدید احمدشاه با آن

مئهران باهارلی

در این مقاله متن نامه‌ای محرمانه و به رمز که علی احسان پاشا[1] فرمانده‌ی اوردوی سیزده عثمانی و آزادسازنده‌ی غرب و شمال غرب ایران در جنگ جهانی اول از همدان در تورک‌ایلی (در آن زمان آزادشده توسط اوردوی عثمانی و قرارگاه مرکزی آن در غرب) به وزارت خارجه‌ی عثمانی فرستاده است را آورده‌ام. در این نامه موارد بسیار مهم تاریخ معاصر ایران و ملت تورک ما وجود دارد. از جمله طرفداری احمدشاه[2] و رجال قاجاری[3] و هواخواهی شدید مردمان ایران از دولت و اوردوی عثمانی و هماهنگی و همکاریشان با آنها، تمایلات ضد تورک دولت مشروطه‌ی ایران (ایجاد شده بر اساس ناسیونالیسم ایرانی-فارس) و همکاری و همسویی وی با دولت انگلستان و سیاستهای ضد تورکش در منطقه، صرف نظر کردن از فتح و آزادسازی تهران توسط اوردوی عثمانی به خواهش و توصیه‌ی احمدشاه قاجار، ....

مضمون نامه‌ی محرمانه: در دوره‌ی مورد بحث، احمدشاه قاجار متمایل به عثمانی و حامی عملیات اوردوی عثمانی بر علیه انگلستان و روسیه و متحدان مسیحی آنها در ایران بود. احمدشاه از کانالهای رسمی و محرمانه با مقامات نظامی و دیپلوماتیک عثمانی در ارتباط و استشاره بود و در دوره‌ی مذکور اقدامات و تدابیر و عملیات دیپلوماتیک و سیاسی و نظامی عثمانی در ایران در توافق و همگاهنگی با وی انجام می‌گرفت. در دوره‌ی مورد بحث توده و قاطبه‌ی مردمان ایران (اعم از تورک و غیر تورک) هواخواه احمدشاه و اوردوی عثمانی بودند و در مساجد و جامعها علناً برای سلامتی احمدشاه و پیروزی اوردوی اسلام-عثمانی دعا می‌کردند. هواخواهی احمدشاه و طرفداری شدید مردم از اوردوی عثمانی، همچنین پیشروی اوردوی عثمانی به سوی تهران، باعث وحشت دولت فارس‌گرای مشروطه‌ی ایران و دشمنان عثمانی یعنی انگلستان و روسیه شد. به همین سبب دولت مشروطه‌ی ایران و سپهسالار پس از مشورت با سفارتخانه‌های انگلستان و روسیه، تصمیم به انتقال پایتخت و احمدشاه از تهران به مازندران و اعلان جنگ به عثمانی گرفت و این تصمیم خود را سه بار به احمدشاه قاجار ابلاغ کرد. اما احمدشاه که متمایل به عثمانی بود هر سه بار با قاطعیت با آن مخالفت نمود؛ در نتیجه دولت مشروطه، انگلستان و روسیه تصمیم گرفتند که پس از آغاز حرکت اوردوی عثمانی از همدان به سوی تهران، به زور احمدشاه و پایتخت را به مازندران منتقل کنند. دولت مشروطه و ارتش روسیه به منظور ربودن احمدشاه و مقابله با اوردوی نجات‌بخش عثمانی، به گردآوری هزار سرباز و دوازده هزار قزاق و جلب ٥٠ افسر روسی به فرماندهی وادیولئوسکی در شمال تهران آغاز کردند.

احمدشاه با فرستادن شخصی از سلسله‌ی قاجاری و دیگر رجال دولتی هواخواه عثمانی از مقامات سیاسی و نظامی عثمانی تقاضا و بدانها توصیه کردند که برای ندادن بهانه به دست روسیه و انگلستان برای ایجاد هرج و مرج و تجاوز و اشغال بیشتر، اوردوی عثمانی از فتح تهران صرفنظر کرده و در حوالی قزوین-قوم توقف نماید. در این راستا همچنین استشارات و استفساراتی برای دادن ضمانت و رساندن این پیام به کابینه‌ی وحشت زده‌ی ایران انجام گرفت که عملیات اوردوی عثمانی برای خدمت به اهالی مسلمان و عالم اسلام است و دولت و اوردوی عثمانی معضلات دولت ایران را درک می‌کند، در پی انتقام‌کشی و خونخواهی نیست، و اعضای کابینه‌ی ایران از این جهت می‌بایست آسوده و راحت باشند....

نوت: مقامات سیاسی و نظامی عثمانی با خواست و توصیه‌ی احمدشاه و رجال تورکوفیل برای عدم فتح و آزادسازی‌ی تهران موافقت کردند و از فتح تهران منصرف شدند. اما تاریخ نشان داد که خواست و توصیه‌ی احمدشاه اشتباه بود و در کوتاه مدت به سقوط دولت تورک قاجاری منجر شد. حال آنکه اگر تهران توسط اوردوی عثمانی فتح می‌شد، بی‌شک تاریخ به گونه‌ای دیگر ورق می‌خورد و احتمالا دولت تورک قاجاری سقوط نمی‌کرد و حتی در صورت سقوط، اقلا تمام شمال غرب تورک ایران به شمول تهران، بخشی از قلمروی حاکمیت تورک تازه تاسیس شده در دو سال بعد –حاکمیت اتحاد به رهبری جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - می‌گشت...

متن تورکی نامه‌ی رمزدار علی احسان پاشا فرمانده‌ی اوردوی سیزده عثمانی از همدان به وزارت خارجه‌ی عثمانی در استانبول