Friday, October 28, 2022

ریشه‌شناسی مانقورت و کؤزقامان؛ و کلمات تورکی مایماق، ملنگ، مشنگ، ننگ، ....

ریشه‌شناسی مانقورت و کؤزقامان؛ و کلمات تورکی مایماق، ملنگ، مشنگ، ننگ، ....

 

مئهران باهارلی

 

مانقورت و کؤزقامان دو مفهوم و اصطلاح جامعه‌شناسانه ‌هستند که‌ در دهه‌های اخیر توسط رومان «Ğasırdan Da Uzaq Kün»[1] - ١٩٨٠ اثر نویسنده‌ی معروف قیرقیز چنگیز آیتیماتوف (Çıñqız Törökuloviç Aytmatov) در زبان و فرهنگ سیاسی بسیاری از ملل، از جمله ‌تورک رایج شده‌اند[2]. از این ریشه یئنی‌دئگی‌های ‌مانقورتیسم و مانقورت‌لاشماق، مانقورت‌لاشدیرماق و ... ساخته ‌شده‌ است. این دو اصطلاح، تلفظ تورکمنی – اوغوزی مفاهیمی ماخوذ از حماسه‌ی ملی ماناس و فولکلور قیرقیزی هستند که ‌قبل از آیتماتوف، بعضی دیگر از نویسنده‌گان هم مانند آبیش کئکیلبایئف (Abiş Kekilbayev) در افسانه‌ی «نایمان آنا»- ١٩٦٦ آن را بکار برده‌اند[3].

١-هر دو اصطلاح مانقورت و کؤزقامان به‌ معنی شخصی است که‌ به ‌هویت و ارزش‌های مردم خود پشت و اهانت کرده ‌و بر علیه آن‌ها عمل می‌کند. با این‌همه‌ بین این دو تفاوت‌هایی وجود دارد. تفاوت اصلی بین کؤزقامان با مانقورت، «آگاهی» و وقوف کؤزقامان بر ماهیت عمل خود و «داوطلبانه» عمل کردن او اغلب برای کسب منفعت شخصی، «عقده‌ی حقارت» شدید و «تنفر» او از هویت خود، و تلاش برای «تحمیل» هویت ملی و فرهنگ دشمن بر ملت خود است.

مانقورت: شخصی عامی است که ‌مغزشویی و از خود بیگانه ‌شده ‌و به ‌شکلی ناخودآگاه ‌و بی شعور و کورکورانه‌ و با تسلیمیت، برده‌وار و بی اختیار بر علیه‌ جمعیت و ملت خود به‌ رژیم‌ها، ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های دشمنان و مستولیان بر خویش خدمت می‌کند. مانقورت تبدیل به ‌برده‌ای فاقد حافظه‌ی تاریخی شده ‌و گذشته‌ی خود را فراموش کرده ‌است. او اصلیت و منشاء تاریخی و ملی خود، خانواده ‌و یا ایل و قوم و ملت خود را نمی‌شناسد و تشخیص نمی‌دهد، و قابلیت آن را ندارد که‌ خود را به ‌عنوان یک انسان درک کند. مانقورت نوعی روبوت – انسان است که‌ حتی فرق دور و نزدیک را ملتفت نمی‌شود، او فقط قابلیت خوردن و نوشیدن و خدمت کردن را دارد. وی کسی است که ‌جسما و روحا به ‌امر دشمن در آمده ‌و برای خدمت به ‌ارباب، به‌ ارزش‌های خود، خانواده‌ و ملتش اهانت می‌کند.

کؤزقامان: فردی تحصیل کرده‌ و تربیت شده ‌توسط دشمنان و مستولیان بر یک جمعیت و ملت است، او نوعا شخصی فرصت‌طلب و اغلب به‌ دنبال منفعت شخصی خود است که‌ کاملا آگاهانه‌ و داوطلبانه ‌به‌ نفع رژیم‌ها، ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های دشمنان و مستولیان، به‌ جمعیت و ملت خود اهانت و خیانت می‌کند. علاوه‌ بر «آگاهی»، مفهوم کؤزقامان «عقده‌ی شدید حقارت»، «تنفر از خود»، «داوطلبی» و «زورگویی» را هم در خود متضمن است. کؤزقامان به‌ عرف و عادات ملتی که ‌بدان منسوب است به ‌چشم حقارت نگاه‌ می‌کند. ندانستن تاریخ ملت خود و اصرار بر ندانستن آن از دیگر خصوصیات کؤزقامان است. او تمام نکات مثبت و حسنه‌ و نیکو را در دیگر ملت‌ها جستجو و پیدا می‌کند و شیفته‌ و مسحور و مجذوب آن‌ها است. اما اعتقاد دارد که‌ هیچ چیز شایسته ‌و قابل افتخار در ملت و مملکت خود وجود ندارد. او از این بابت احساس حقارتی شدید می‌کند و رنج می‌برد. در نتیجه‌ی این عقده‌ی حقارت و تنفر از خود و شیفته‌ی مستولیان و دشمنان شدن و اعتقاد به‌ برتریت آن‌هاست که ‌کؤزقامان داوطلبانه ‌تمام میراث و نشانه‌های هویتی جمعیت و ملت خود مانند زبان و اسم شخصی خود و خودنام‌گذاری تاریخی و ملی جمعیت و ملت خود و سنن و آداب و رسوم و مذهب و دین و تاریخ ملی خود و .... انکار کرده‌ و همه‌ را با زبان و اسامی و تاریخ ملی و دین و آداب و رسوم و ... دشمن مستولی جای‌گزین می‌کند، او به‌ این نیز اکتفا نکرده‌ و در صدد تبلیغ و تحمیل آن‌ها به‌ زور بر مردم خود بر می‌آید.

٢-تدقیق و آموختن این اصطلاحات مخصوصا برای ملت تورک ساکن در ایران امری ضروری و حیاتی است، زیرا پدیده‌ی «مانقورتیسم» در ابعادی بسیار گسترده ‌و وحشتناک به مدت قرن‌ها در میان تورکان ساکن در ایران شایع بوده و است، و نخبه‌گان تورک مخصوصا در مرکز و شرق آزربایجان در قرون اخیر را تقریبا بالکل می‌توان و می‌بایست «کؤزقامان» نامید. در حال حاضر «کؤزقامانیسم» و «مانقورتیسم» در جامعه‌ی تورک، خود را به ‌صورت انکار و نفی هویت ملی تورک («ملت تورک») و به‌ جای آن قبول هویت‌های ملی «ایرانی» («ملت ایران») و «آزربایجانی» («ملت آزربایجان») توسط نخبه‌گان و فعالین سیاسی و فرهنگی تورک ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا مخصوصا از مرکز و شرق آزربایجان نشان می‌دهد. 


ریشه‌شناسی مانقورت – آنکه مغزش دوچار بی‌خودشده‌گی گشته است

مانقورت فورم تورکمنی – اوغوزی مفهوم قازاقی (Мәңгіру) به‌ معنی فراموشی در اثر ضربه ‌و بی شعور و بیهوش شدن، سرگیجه‌ داشتن، شوکه شدن و حالت خواب آلوده‌گی و ... است[4] که ‌در آن به ‌جای صدای «ای» قازاقی – قیرقیزی، صدای «اوُ» اوغوزی – تورکمنی موجود است. تلفظ این کلمه‌ در لهجه‌ی محلی ایالت مانقیستاو (Маңғыстау облысы / Mañğıstaw oblısı) در جنوب غربی قازاقستان در جوار تورکمنستان به صورت «مانگورئت» نزدیک به ‌فورم اوغوزی – تورکمنی آن است. اساسا این اصطلاح در داستان‌های مربوط به ‌نبردهای قازاق‌ها با تورکمن‌ها بکار می‌رود: «کلمه‌ی منگورت از نظر زبان‌شناسی از قوانین هر دو زبان قازاقی و قیرقیزی تبعیت نمی‌کند. تبدیل صدای «ای i» در کلمه‌ی قازاقی «مانگیرو» به ‌صدای «اوُ» در «مانقورت» با نظم درونی زبان تورکمنی که‌ به ‌گروه ‌اوغوز متعلق است، مطابقت دارد. این یک کلمه‌ی تورکمنی واقعی است که ‌آن را ائل آدای (قازاق) که‌ در جنگ با تورکمن‌ها ماهیت مانقورت شدن را مشاهده‌کرده ‌بود اخذ نموده است. چنین کلمه‌ای در سایر نقاط قازاقستان یافت نمی‌شود»[5].

در ریشه‌شناسی کلمه‌ی مانقورت چندین نظریه مطرح شده که بعضی از آن‌ها مانند تقطیع آن به صورت مانگ + قورت به معنی گرگ نادرست است. در زیر به دو نظریه‌ی دیگر اشاره کرده‌ام:

نظریه‌ی اول - مان (بستن با بند چرمی) + قوروت (خشک شده): بنا به این نظر مانقورت مرکب است از بن فعلی «مانماق» به معنی خود را با بند چرمی و تسمه و حلقه و کمربند بستن، به علاوه‌ی بن فعلی «قوروتماق» به معنی خشک کردن؛ در مجموع به معنی آنکه بر سرش بند چرمی گزارده و خشک شده است[6]«مانماق» به معنی بستن به خود و یا بسته شدن فورم انعکاسی مصدر «ماماق» و یا «باماق» به معنی بستن است: ما + ن. مانند بیلمه‌ک – بیلینمه‌ک. از همین ریشه است کلمه‌ی «باغ» به معنی بند: با + ق (غ)، مانند داراق: دارا + ق به معنی شانه. در لهجه‌های آناتولی هم کلمه‌ای مربوط به این معنی «مان» (بند و تسمه») در فورم «مه‌نقۆرت» به معنی حلقه‌ای برای بستن حیوانات به درخت وجود دارد[7].

در روایات تورکی، مانقورت یک اسیر جنگی است که موهای سر او تراشیده شده و پوست تر شتر محکم و سفت به سر او پیچیده می‌شود. سپس او چندین روز در زیر آفتاب سوزان با دستان از پشت بسته شده رها می‌شود. پوست شتر، با خشک شدن و انقباض مانند منگنه مغز اسیر را به سختی می‌فشرد. اسیر نهایتا در نتیجه‌ی درد و شکنجه‌ی حاصله می‌میرد. اگر هم زنده بماند، دوچار فراموشی می‌ شود و هویت و نام و قوم و تبار خود و اینکه از کجا آمده و ... را بالکل از یاد می‌برد و تبدیل به برده‌ای مطیع می‌گردد. 

نظریه‌ی دوم – بون مانگورماق، مانگقورماق (کودن شدن): بنا به این ریشه‌شناسی که اینجانب نیز آن را قبول دارم، این کلمه‌ در صورت قبول فورم «مانقورت»، مرکب است از بن اسمی «مانگ» + پسوند فعل‌ساز از اسم «-ور» + پسوند اسم‌ساز از فعل «–ت»؛ و در صورت قبول فورم «مانگقورت»، مرکب است از بن فعلی «مانگ» + پسوند اسم‌ساز از فعل «قور» + پسوند «ت»؛ و در هر دو احتمال جمعا به ‌معنی آنکه‌ خرفت و دیوانه ‌شده است:

مانگ، مانک، مانق، مانغ، مان، مانگکا، ماڭکا، ماڭ، بانک، بهنک، بهڭ، بهنگ، بهن، بهنگه، ....: اسم مانگ و بن فعل مانگماق در لهجه‌ها و زبان‌های گوناگون تورکیک به ‌معنی بی‌حواس، بی‌هوش، پخمه، پریشان، حواس‌پرت، خرفت، بی عقل، کم‌هوش، شاشقین، سرگشته، گیج، مدهوش؛ گول، احمق، کودن، حیران، سرگیجه، خسته و ناتوان، بی‌حس، ابله، کسی که ‌در برابر غلبه‌ی‌ بیماری یا مسمومیت و نظایر آن گرفتار سرگیجه ‌شده ‌باشد یا در سر خود سنگینی احساس کند، است. کلمات ماناو، باناوی (بی عقل، احمق، ابله) در آناتولی؛ کلمات مانمانکوُش و مانکؤش (احمق) در قازاقی؛ مانگقاو (مانقافا) در قیپچاقی؛ ماناوراسوُو (حالت نیمه خواب – نیمه بیداری)، ماناوراتوُو (خواب آلود شدن در جای گرم)، مانغوْوْ (ساده لوح)، مه‌نده‌و (بی حال و ناتوان شدن)، مه‌نگیمه‌ک، مه‌نگده‌ش (حیرت، تعجب، از خواب بیدار شدن با رفتارهایی نامتعادل)، مه‌نگدیگه‌ک، مه‌نگدیگۆچ (آنکه در خواب راه می‌رود) در قازاقی؛ به‌نله‌مه‌ک (حیرت و تعجب کردن)، به‌نگه (گیج، ابله، احمق)، باناز (گیج، ناشی، کم عقل) بانازێرماق (گیج و دیوانه شدن) در آناتولی؛ کلمات مان (فراموشی) و مانتاران (بدبخت) در چوواشی؛ ماآن (پیر و فرتوت) در تورکی شور و خاقاس، ...؛ از همین ریشه هستند. در تورکی تورکیه مانقافا، ‌مانک‌قافا، مانگکا قافا به‌ معنی قوجاباش، سرسم، دیوانه و بیماری «ساقاغی» (در اسب و دیگر تک‌سُمی‌ها و انسان، به فارسی مشمشه، به انگلیسی Burkholderia mallei) (قافا به یونانی: سر)، معادل مانغ‌باش در قیرقیزی ، مانگکا در تورکمنی و بالکاری و نوقای، مانگ در قازاقی؛ مانقوْف (بی عقل مجازا بچه‌ی دختر)، مانقوُف اولماق (سرگیجه شدن)، و بؤنقافا، بؤنافا، بؤنۆفه در لهجه‌های آناتولی هم مشتق از مانگ هستند[8].

ظاهرا کلمات موْنگ، مؤنگ، بؤنگ، موْڬ، بوْن، بؤن، بؤم، .... به معنی ساده‌لوح، احمق، واله، مست، خرفت، فراموش‌کار، .... در تورکی و قیپچاقی و از اینجا بؤنله‌نمه‌ک (ندانستن، خود را به نفهمی و نادانی زدن)، بؤنله‌شمه‌ک، بؤنسه‌تمه‌ک (فریفتن، اغوا کردن)، بؤنسوتمه‌ک و .... نیز هم‌ریشه با مانگ فوق الذکر می‌باشند.

در زبان موغولی نیز کلمات هم‌ریشه‌ی متعددی وجود دارند: «مانگگور» (مانگار): مجنون و دیوانه، احمق، سردرد بعد از می‌خواری؛ «مانگگورلا» (مانگارلاخ): احمقانه ‌رفتار کردن، سردرد داشتن بعد از نوشیدن مشروبات الکولی؛ «مانگسیگون»: کمی دیوانه‌وار، احمقانه، بی فکری، بی منطقی؛ «مانغوو» (مانگخوو): شخص احمق، ابله، دیوانه؛ «مانغوورا» (مانخووراخ): احمق شدن، ابله‌ شدن، ...[9]

پسوند –ور: از بن اسم و فعل، فعل می‌سازد. مانند مصدر «یوغورماق» به‌ معنی متراکم و غلیظ کردن از بون «یوغ» به‌ معنی غلیظ و متراکم؛ بانقیرماق (باغیرماق) از بون «بانگ»، سینیرمه‌ک – سینگیرمه‌ک (هضم کردن) از بون سینگمه‌ک، ده‌لیرمه‌ک (دیوانه شدن)، به‌لیرمه‌ک (ظاهر شدن)، شیشیرمه‌ک (متورم کردن)، پیشیرمه‌ک (پختن)، .... بنابراین «مانقورماق» به‌ معنی خرفت و دیوانه‌ شدن از اسم مانگ است. مصادر ساخته شده از بن مانگ و پسوند –یر در بسیاری از زبان‌های تورکیک وجود دارد: مانگیرۆو (سرگیجه شدن)، مه‌نیره‌و (بی عقل و نفهم) در قازاقی؛ مانغیرایماق (با دقت و ترس خیره شدن)، مانغیروْوْ (صاف، ساده دل) در قیرقیزی، ....

پسوند –قور: بر بن فعل آمده ‌اسم می‌سازد. مانند «سالقور» مرکب از بن سالماق + قور به ‌معنی آنکه ‌برای هجوم حاضر و آماده ‌است، «اؤزگور» به ‌معنی آزاد از مصدر اوْسماق به ‌معنی خود را آزاد کردن و نجات دادن، «اؤتگور» به‌ معنی سریع و چابک از مصدر اؤتمه‌ک، «چاپقور» به‌ معنی توفان و بوران از مصدر چاپماق، ..... بنابراین «مانگقور» به ‌معنی شخص دیوانه ‌از فعل مانگماق به ‌معنی دیوانه‌ شدن است.

پسوند –وت: از بن فعل و اسم، اسم می‌سازد. مانند کلمه‌ی «یوغورت» به‌ معنی ماست از فعل «یوغورماق» (یوغور + ت)، «قوروت» به‌ معنی کشک، شیر و ماست خشک شده‌ از فعل «قوروماق» به ‌معنی خشک شدن (قورو + ت)، «قاووت» (گندم برشته ‌شده)، «قورقوت» (نوعی خوراک از روغن و آرد بدون شکر، ترسناک)، مینیت (وسیله‌ی نقلیه)، یوکله‌ت (وسیله‌ی حمل بار)، اؤیوت (پند)، یانیت (جواب)، قارشیت، یاشیت، ائشیت، ایگیت – یییت، .....

بعضی کلمات هم‌ریشه با مانگ

منگ: کلمه‌ی تورکی مانگ در فورم «منگ» به ‌زبان فارسی داخل شده ‌است. منگیدن، منگ شدن: از کثرت هیاهو دماغ از درک بازماندن، منگ شدن سر از اثر دود یا مخدر، سستی و مانده‌گی بسیار در سر پیدا آمدن، گیجی و سنگینی سخت که ‌از بسیاری آواز یا اندیشه‌ها یا از دود قلیان و جز آن در سر پیدا آید.

مال: کلمه‌ی مال در اصطلاحات «مال مال باخماق» به‌ معنی ساده‌لوحانه‌ و یا ابلهانه ‌و در سکوت به ‌کسی و یا چیزی نگاه کردن بدون ‌ملتفت شدن به آنچه که ‌بیان می‌شود، «بانگ بانگ ائتمه‌ک» (متعجب و گیج شدن)، «مال مال»، «مه‌ل مه‌ل»، «موغال موغال»، «ماغال ماغال»، «به‌ل به‌ل» به معنی ساده لوحانه، محرف مانگ – مان تورکی، و کلمات مالاق (دست و پا چلفتی، ناشی)، بالدان (احمق)، مشتق از بون مانگ هستند. فورم مال در این معنی محرف مانگ تورکی بوده و غیر از مال به معنی گاو در تورکی و چهارپای بارکش مانند اسب، استر، الاغ و مانند آن در فارسی است.

مایماق، ماییشماق، ماییللانماق، ماییلماق – باییلماق، بایقین، ...: کلمه‌ی مایماق (خل، هالو، آدم بی ارزش، بئجه‌ریک‌سیز، سه‌رسه‌م، شاشقین، ...) با تبدیل صدای «ڭÑñ » (نگ-نق-نغ) به ‌صدای «ی» که ‌پدیده‌ای رایج در لهجه‌های اوغوزی تورکی است[10] حاصل شده‌ است: مانگماق مایماق. (و مایلانگ مایلاق مایماق مایناق مایمال، .... ). از همین ریشه‌ است «ماییللانماق» (از حال رفتن، بی‌خود شدن، گه‌وشه‌مه‌ک، تنبل‌له‌شمه‌ک، خمار شدن چشم‌ها قبل از خواب)، «مایلاشماق» (گؤرگو قورال‌لاری‌نا آیقیری اولاراق یایییلیپ اوتورماق)، «ماییشماق» (تنبل‌لیک گؤسته‌رمه‌ک، بویورولان ایشی یاپماق‌دان قاچینماق)، شاید «مئیخوش» محرف «ماییش» از «ماییشماق» (محرف مایه‌ خوش ؟)، و مصدر «باییلماق» (بیهوش شدن، خمار شدن) در تورکی معاصر که محرف ماییلماق است، «بایقین» (بیهوش)، ...

در قازاقی تبدیل فورم مانگ به ماو (تبدیل صدای «ڭ Ññ » (نگ-نق-نغ) به ‌صدای «و») هم دیده می‌شود: ماوداس (آن که زکی و باهوش و سریع الذهن نیست و یواش و کم‌ذهن است، احمق و سفیه)، ماوباستیک (حماقت، سفاهت).

ملنگ: مه‌له‌نگ، کلمه‌ای تورکی دخیل در زبان فارسی، به معنی که‌ندی‌نه‌ صاحب اولمایان، سارساق، بئجه‌ریک‌سیز، سه‌رسه‌م، شیماریق، گؤرگو قورال‌لاری‌نا آیقیری اولاراق یاییلیپ اوتورماق، بیر ایشه‌ گه‌ره‌ک‌لی تیتیزلییی گؤسته‌رمه‌یه‌ن، ساوساق‌لایان، مردم سر و پا برهنه‌ و مجرد. از ریشه‌ی تورکی «مایلانگماق» و هم‌ریشه ‌با کلمه‌ی مانگ تورکی. کلمه‌ی ملنگ از بن مای (محرف مانگ) به ‌علاوه‌ی پسوند تورکی شباهت -لان، -لانگ[11] حاصل شده ‌است: مانگلان (بن مان + پسوند -لان) مایلان مایلانگ مالانگ مه‌له‌نگ. در زبان موغولی هم پسوندی به ‌شکل -لانگ که ‌از اسم اسم می‌سازد وجود دارد: سویوغالانگ (سوت دیشی چاغی‌ندا ائوجیل حایوان)، شیدوله‌ن (دیش چیخارما چاغی‌نداکی ائوجیل حایوان).

مشنگ: محرف ماییشانگ تورکی به‌ معنی خل، ابله، احمق، خنگ، دیوانه، کسی که ‌عقل درست و کامل نداشته ‌باشد. از مصدر ماییشماق. ماییشان (بن ماییش + پسوند -ان) ماییشانگ ماشانگ مه‌شه‌نگ مشنگ. مشتقات مشتنگ، مشنگک در زبان فارسی هم ریشه‌ی تورکی دارند.

کلمات مشابه، اما ‌بی ارتباط:

در تورکی قدیم کلمات موُنگقوُل، موُنگوُل، موُنقوُل به معنی گیج، در آناتولی فورم مێنقێل و در زبان تورکمنی ‌شکل موُنقوُل به ‌معنی آنکه‌ حافظه‌ی خود را از دست داده، بی عقل وجود دارند که‌ شاید از بن مونگ باشند. شباهت این کلمات با نام ملت مونقول – موغول – کلمه‌ای تورکی و به معنی قوم ابدی و جاوید با قدرت لم یزال – تصادف صرف است[12].

بوُن، موُن، بوُنگ، موُنگ: مرض، سفالت، غم، کدر، حزن، آزرده‌گی، اذیت، نگرانی، تشویش، افسرده‌گی، ملانکولی، محزون، ... در برخی منابع ارتباط ریشه‌شناسی بین بون – بونگ - مون - مونگ با بن مانگ – مان در کلمه‌ی مانقورت ادعا شده‌است. با اینهمه‌ به‌ نظر اینجانب کلمه‌ی مانگ به‌ معنی حیران و مونگ به‌ معنی غم و اندوه ‌و کدر و الم  وغصه‌ دو کلمه‌ی متفاوت هستند. مشتقات آتی در زبان تورکی از ریشه‌ی بون – بونگ - مون - مونگ می‌باشند: موُنماق، موْنماق، بوُنماق، موُنقاماق (موُنق + ا)، موُنگالماق (غمگین شدن، اندوهگین گشتن، مکدر شدن)، موُنگایماق (مایوس شدن، تالم، غمگین شدن)، موُنگراماق (ناله ‌و فریاد کردن، فغان کردن، شکایت کردن، درد دل کردن)، موُنگراماق، موُنگلاشماق (درد دل کردن با همدیگر، داشتن سوز و گداز، بیان درد با ناله‌و زاری)، موُنگلاماق، موُنگالماق، موُنگلایاماق (مغموم شدن، مکدر شدن، اندوهگین گشتن، تفکر، فرو رفتن در اندیشه)، موُنگوُرغاماق (گریستن، سوز و گداز، محزون گشتن، زاری کردن)، موُنقادماق (غمگین و غصه‌دار شدن، درد حس کردن)، موُندوُز – موُنتوُز (عقب مانده‌ی ذهنی، احمق، سفیه، گیج، ابله، ساده لوح)، احتمالا کلمات موُنژوُ (چولاق) در قیرقیزی، موُنتوُق (معلول فیزیکی) در چاغاتایی؛ و در تورکی مودرن بوُناماق (اختلال مغزی پیدا کردن، فرتوت و خرفت شدن)، بوُنالماق (به ‌زحمت نفس کشیدن، به‌ تنگ آمدن و افسرده ‌شدن)، بوناق (خرفت، کسی که‌ در اثر زیادی سن عقل خود را از دست داده)، بونالیم (وخامت، بحران، بن بست سیاسی)، ...

مان، مه‌ن، بؤن، بۆن، مۆن: جرم، گناه، خطا، عیب، نقصان، ننگ و عار، هم‌ریشه با افعال مانا و مایا (باخت و مغلوب شدن و از دست دادن)، در زبان‌های تونگوس مانچو و لهجه‌ی نانا[13].

ننگ: احتمالا از ریشه‌ی تورکی – تونگوزی – مانچویی و آلتایی «مه‌ن – مان» فوق الذکر.

مانیاک: آدم آنورمال، شخص مضحک و مسخره، ماخوذ از مانیاک (Maniaque, Maniac) فرانسوی و انگلیسی، فعل تورکی «مانیاماق» (مانیاک‌لاشماق، دیوانه و سفیه شدن) از این ریشه مشتق است.

بنگ: نوعی مواد مخدر، حشیش و افیون در فارسی است که ‌ریشه‌ی هندی (Bhang) و سانسکریت (Bhangah) دارد[14]. کلمه‌ی بنگ هندی - سانسکریت غیر از کلمه‌ی تورکی منگ است، هرچند به زبان‌های تورکیک هم وارد شده است: مانغ (بنگ)، مانغچی‌لیق (معتاد به مواد مخدر)، مانغقی (معتاد به مواد مخدر)، .... در زبان قیرقیزی.

به‌لینگله‌مه‌ک، بالینقلاماق، به‌لینکه‌مه‌ک، به‌لینکله‌نمه‌ک: در تورکی قدیم و آناتولی و .... به معنی ناگهان از ترس جهیدن، با وحشت از خواب بیدار شدن، به‌لینگ (وحشت، ترس)، به‌لینگ (وحشتی که با خبر رسیدن دشمن در مردم ایجاد می‌شود)، به‌لینگچی (بسیار ترسو)، و فورم‌های به‌ییلله‌مه‌ک، به‌ییرله‌مه‌ک، به‌له‌نله‌مه‌ک، به‌لینگله‌مه‌ک، به‌لینگله‌مه‌‌ک، به‌نگیلله‌مه‌ک، به‌نیلمه‌ک، به‌له‌کله‌مه‌ک، به همان معنی در آناتولی، به‌له‌ک (ترس، ترسو)، به‌له‌ن، به‌له‌نگ، به‌لین (بیماری صرع)، به‌له‌ن (دیوانه)،  .... بن این کلمات (به‌لینگ، بالینق) غیر از بون مانگ موجود در مانقورت - مانگقورت است. هر چند بعضی از محققین احتمال وجود یک بون مشترک «با» در کلمات مانگ و به‌لینگله‌مه‌ک و .... حتی اشتقاق کلمات بالا (بچه، کودک) و بالاق (ساده‌لوح و صاف دل) از این ریشه را مطرح کرده‌اند.

ریشه‌شناسی کؤزقامان: آنکه ‌چشمش شیفته ‌و مفتون دشمن شده ‌است

در بعضی منابع گفته‌ می‌شود اصطلاح کؤزقامان مرکب از «کؤز» به ‌معنی ذغال و چوبی که‌ سوخته ‌و به‌ آتش تبدیل شده‌ و «قامان» محرف «قابان» به‌ معنی خوک و گراز وحشی مذکر، جمعا به ‌معنی خوک بسیار خشمگین است.

به‌ نظر اینجانب کؤزقامان دارای ریشه‌شناسی دیگری است: کؤزو قامان کؤز قامان کؤزقامان = کؤز + قام + ان. «کؤز» به ‌معنی گؤز و چشم، «قامان» به ‌معنی آنچه ‌و آنکه ‌چشمش در اثر شدت نور جمع می‌شود. معادل «کؤزقامان» در تورکی ما «گؤز قامان»، یعنی «گؤزو قاماشان»، ویا «گؤزونو قاماشدیران» است. این معنی با مفهوم جامعه‌شناسانه‌ی کؤزقامان هم کاملا مطابق و به ‌معنی کسی است که ‌چشم او شیفته‌ و مفتون و مجذوب و شیدا و واله‌ی شعشعه‌ی فرهنگ و هویت اربابان و مستولیان خود شده ‌است.

اصطلاح «کؤز قامماق» به‌ همین معنی در بیت ٥٧٩٩ «قوتادغو بیلیگ» هم به ‌کار رفته ‌است[15]:

آغێ کئتدی حریر اؤزۆنگ اؤرتتی اؤز  Ağı keḍti herir özüñ örtti öz

سینی یانگساغوُچی کؤرۆپ قامدێ کؤز  Sini yañsağuçı körüp qamdı köz

ترجمه: آغی (سیرمالار) گییدی، ایپه‌ک‌له‌ر اؤزونو (گؤوده‌نی) [اوزلوجا] اؤرتدو، سه‌نی قیسقانان گؤروپ گؤزو قامدی – قاماشدی. (زربافت‌ها پوشید و بدن خود را با حریرها پوشاند. چشمان آنانی که ‌به‌ تو حسادت می‌کردند، [از شعشعه‌ی آن] جمع شد).

کلاوسن «کؤز قامماق» را به ‌صورت پائین آوردن چشم[16]، برخی نیز آن را به صورت کؤز قاماماق – قاپاماق یعنی بستن چشم معنی کرده‌اند. به ‌نظر اینجانب قامان در اینجا از مصدر قامماق (قاماماق و قاماشماق) به‌ معنی ١-جمع و یا خفیف شدن چشم در اثر شدت نور، خیره‌ شدن چشم در برابر نور شدید، تفریش، ٢- خیره‌ شدن چشم (معانی دیگر: ٣-حالت دندان‌ها در اثر خوردن میوه‌های تورش و نارس، جمع و یا کند شدن دندان‌ها در اثر خوردن چیزهای تورش، ٤-رنجور شدن، رنج بردن) است. معنی مستتر جمع شدن در قاماماق، شاید مربوط به‌ بون «خام» و «خاما» در زبان‌های تورکیک و موغولیک و تونقوزیک به‌ معانی جمع کردن و گرد هم آوردن و ... و از اینجا خاماق – قامو به ‌معنی همه‌ و ... باشد. در تورکی قدیم فورم‌های قاماماق و قاماشماق به ‌معنی کور شدن، و یکی از معانی قام، جذاب، گیرا و خوش‌آیند به چشم، گؤز آلیجی‌لیق بود.

تبدیل قامغان به ‌قامان: مانند «مانقورت» که‌ تلفظ اوغوزی – تورکمنی «مه‌نگیری» قیرقیزی است، اسم فاعلی «قامان» هم تلفظ اوغوزی – تورکمنی اسم فاعلی «قامغان» قیرقیزی است. (پسوند اسم فاعلی -غان تورکی شرقی و قدیم، در تورکی غربی به ‌–ان تبدیل می‌شود)؛ فورم کؤزو قامان در قیرقیزی به‌ صورت کؤزو کامغان (Көзү Камқан, Камған) تلفظ می‌گردد.

حذف «و» در آخر کلمه‌ی کؤزو: اتفاقی رایج در زبان تورکی مخصوصا لهجه‌های اوغوزی - تورکمانی است. مانند تبدیل شاه‌ی‌ سئوه‌ن به ‌شاه‌سئوه‌ن، تورو آتان به ‌تورآتان (عنکبوت)، قیزی قاپان به‌ قیزقاپان (نام روستا در سیواس)، قیزی بوغان به ‌قیزبوغان (نوعی سوسک)، یولو باسان به ‌یول‌باسان (غلتک تسطیح جاده)، ایچی آچان به ‌ایچ‌آچان (گؤنلو راحات‌لاتیجی، به‌یه‌نیله‌ن)، ایلی سئوه‌ر به‌ ایل‌سئوه‌ر، ایلی ته‌به‌ر به ایل‌ته‌به‌ر (عنوان هون‌های شمال قفقاز، به‌ معنی آنکه‌ کشوری را تحت حاکمیت خود در می‌آورد)، ایلی ته‌ریش به ایل‌ته‌ریش (آنکه ‌به ‌کشور سروسامان می‌دهد)، اؤن گؤرمه‌ک (اؤنو، ایله‌ری‌ده ‌اولانی گؤرمه‌ک، آینده‌نگری)، ....

منبع عکس‌ها: [17]

ERMİNA TAKENOVA, Royal College of Art, is an animator, director and illustrator who hails from Almaty, Kazakhstan. She received her MA in animation from the Royal College of Art in London in 2016. She works as a motion designer at Miri Growth, a marketing and advertising firm, and creates prints and designs for products at Threadless, an online creative community.

Mankurt Project - My project is based on a Turkic legend which was adapted in the novel The Day Lasts More Than a Hundred Years by Chingiz Aitmatov. 'Mankurt' is a term used to describe a mindless slave, who had their memory erased completely, as a result of a horrible torture. The story explores the topics of oppression and brainwashing, as well as the relationship between the mother and her son, who was turned into a mankurt.

Mankurt Film -  The film is based on a Turkic legend. Mankurt is a term used to describe a mindless slave, who had their memory erased completely, as a result of a horrible torture.


[1] چاپ‌های روزنامه‌ای و کتابی این رومان در زبان‌های مختلف با نام‌های گوناگونی منتشر شده ‌است. از جمله‌ در قازاقی (Ğasırdan Da Uzaq Kün)، در اوزبیکی (Асрга Татигулик Кун)، در تورکی (Gün Olur Asra Bedel, Gün Uzar Yüzyıl Olur)، در انگلیسی (The Day Lasts More Than A Hundred Years, And Longer Than A Century Lasts A Day)، در روسی (И Дольше Века Длится День)، در فارسی (روزی به ‌درازای یک قرن)، ....

[2] The [Un]Making of a Mankurt: Soviet Legacy and Post-Soviet Identit

http://openresearch.ocadu.ca/id/eprint/3340/1/Baibolova_Aisulu_2021_MFA_IAMD.pdf

Şiire Yansiyan “Mankurtlar” Ve “Közkamanlar”: Sovyetbek Baygaziyev

http://www.turukdergisi.com/Makaleler/692969888_13.Prof.%20Dr.%20O.%20S%c3%b6ylemez-D.%20Arslan%2051-73.pdf

[4] Мәңгіру: Басы зеңгу, мең-зең болу; есеңгіреу. Ол мәңгіріп, мең-зең күйге түсті

http://kaz.slovopedia.com/146/53404/1516685.html

Мәңгіру: I и. д. от мәңгіру;- забытье, беспамятствоII 1) беспамятство, забытье;- стресс;- соққыдан мәңгіріп қалу терять память от удара;2) расслабляться (сонное состояние)

https://classes.ru/all-kazakh/dictionary-kazakh-russian-term-18494.htm

[5]  Оның үстiне, “мәңгүрт“ деген сөз лингвистика жағынан қазақтың да, қырғыздың да тiлдерiнiң заңына бағына қоймайды. Қазақтың мәңгiру-мәңгүрту деген сөздегi “i“ дыбысының “мәңгүртте“ “ү“ дыбысына өзгерiп, айналып кетуi оғыз тобына жататын түркмен тiлiнiң iшкi заңдылығына сай келедi. Бұл нағыз түркмен сөзi. Оны жаугершiлiк заманында талай “мәңгүрттенудiң“ не екенiн көрген, олармен қанаттас жатқан Адай елi түркмендерден сол күйiнде алған. Мұндай сөз Қазақстанның басқа жерлерiнде кездеспейдi.

https://www.aldamzhar.kz/369/%D0%B0%D0%B4%D0%B0%D0%BC%D0%B7%D0%B0%D1%82%D1%82%D1%8B%D2%A3-%D0%B0%D0%B9%D1%82%D0%BC%D0%B0%D1%82%D0%BE%D0%B2%D1%8B-%D0%B0%D2%A3%D1%8B%D0%B7%D0%B4%D1%8B%D2%A3-%D0%B0%D2%9B%D1%8B/

[6] НАРМАМАТОВА ГУЛЗАДА УМАРКУЛОВНА. ЭТИМОЛОГИЯ ЛЕКСЕМЫ МАНКУРТ (The etimology of mankurt)

https://core.ac.uk/download/pdf/197411144.pdf

[7] Tarama Sözlüğü: Mengil (III): Mengirde, Mengirdek, Mengul, Mengül (III) -1, Mengülde, Mengürde, Mengürt, Menğil, Menğür. Büyükbaş hayvanları bağlamak için ağaçtan yapılmış “U” biçimindeki halka. (Kızılcaveran - To.; Çepni *Gemerek -Sv.)

[8] Ayten Atay. Mankafa, mankurt kelimeleri ve añ mañ şaşkınlık sözü üzerine.  Dil araştırmaları dergisi, sayı: 3 güz 2008, 87-98 ss.

https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/54659

[9] -Moğolca-Türkçe Sözlük. Ferdinand D. Lessing. Çeviren: Günay Karaağaç. Sayfa 1044

-Mongolian –English Dictionary. Compiled By Mattai Haltod, John Gombojab Hangin, Serge Kassatkin And Ferdinand D. Lessing.

https://turuz.com/book/title/mogholca-turkce-sozluk

[10] صدای « ڭ » (نگ-نق-نغ) (کاف-ی تورکی، نون غنّة-غنه، ساغیر ن، گنیز ن`سی، کفِ نون، کافِ نون، نازال ن....) تورکی قدیم و شرقی در لهجه‌های اوغوز غربی زبان تورکی در بسیاری از موارد و به ‌طور قانونمند به صداهای نگ - نق، ن، ی، ق-غ، و، ه، .... تبدیل و یا حذف می‌شود:

نگ-نق-نک: قاراڭولوق قارانقولوق، آڭیرماق آنقیرماق، هاڭی‌سی هانکی‌سی،

ن: یوڭ یون، هاڭیسی هانسی، ده‌ڭ ته‌ن، باڭ بان

م: سوڭوک سوموک، قونشو قومشو، دونوز دوموز، کؤینه‌ک گؤمله‌ک، اونورقا اومورقا، ....

غ-ق: دونقوز دوغوز (تبریزده)، بانقیرماق باغیرماق، مونقول موغول، تونقوچ دوغوش، یالینگیز- یالینقیز یالقیز-یالغوز، بانقیرماق باغیرماق، قادانگ - خدنگ قاداغ – قاداغان - قدغن....

گ:  اؤن اؤگ (بیر سیرا لهجه‌له‌رده)

ی: گؤڭول گؤیول، گه‌لیرهڭ گه‌لیره‌‌ی، آڭلاماز آینه‌مه‌ز (از‌ندریان، همدان)

و: باشینقا باشیوا (تبریز، کرکوک، وان، ...)

دوشمه‌: سوڭرا سورا، تاڭری تاری، گه‌لدیڭیز گه‌لدیز، آتاڭیز آتاز، ساڭکی ساکی (سانکی)، اه‌لیڭیز اه‌لیز، دیلیڭیز دیلیز، سیڭاری ساری

[11] تورک‌جه‌ده‌-لان سون‌اکی ییرتیجی حیوان آدی یاپان بیر اه‌ک‌دیر: خوْرتلان (زومبی، وامپیر، لولو، قبیرده‌ن خورتلایان قان اه‌میجی یاراتیق، سه‌س-کوی یاپان روح)، آسلان، قاپلان، جئیلان – جایلان - جئیران، ایلان، سیرتلان، ته‌رلان - تارلان، قولان، کوهئیلان، یاملان (بیر چئشیت سیچان، گه‌مه)، سازلانگ (قونور بویالی گئچی)، باقلان (آنقوتا به‌نزه‌یه‌ن قیرمیزی بویالی بیر چئشیت یابان قازی)، جایلان (تولا)، چاتلان قوش، تازلان (آو کؤپه‌یی)، آپلان، بارسلان، شولان (بالیق‌چی قوشو)، شوله‌ن (چامورجون قوشو)، باوورتلان (چیل که‌کلییی‌نه ‌به‌نزه‌یه‌ن بوز رنگ‌لی بیر تارلا قوشو)، پوُلان، چاپلان (بیر شاهین تورو)، تونوزلان (توخونونجا پیس قوخو چیخاران بیر چئشیت بؤجه‌ک)، بوْلان، بکلان (اه‌رکه‌ک آدی، بلکه ‌ییرتیجی شخص آنلامی‌ندا)، زێرتلان (تربیه‌سیز)، تایلان (تای گیبی، تایا به‌نزه‌یه‌ن؛ اینجه، کبار، گوزه‌ل، بوی‌لو بوس‌لو، رنگی پارلاق، پالتاری تمیز)، بایلان (شیماریق، یوزسوز، نازلی، یاراماز، تربیه‌سیز، عارسیز، ده‌ن‌سیز، تنبل، ایش‌سیز گوج‌سوز)، دیشلان (دیش‌له‌ری دیشاری دوغرو چیخیق کیمسه)، دیپله‌ن (قیسا بوی‌لو، شیشمان)، لوْغلان (ایری آدام)، توْیلان (گه‌لیشمیش، یاخیشیق‌لی، گؤسته‌ریش‌لی قیز، ده‌لی قان‌لی)، ...

[12] اسم «مونقول» کلمه‌ای با ریشه‌ی تورکی و مرکب است از: مونگکه Möñke Möŋke Möngke، تلفظ موغولی کلمه‌ی تورکی بنگۆ-منگۆ Meñü-Beñü Bengü-Beŋü, Mengü-Meŋü  به معنی ابدی، جاودانی؛ به علاوه‌ی پسوند تورکی اسم‌ساز از اسم –ل (مانند کلمات قێزێل، یاشێل، کؤنگۆل، سۆتۆل، کؤهول-کؤیول، ....).

[13] Proto-Tungus-Manchu: *maja-

Altaic etymology: Altaic etymology

 

Proto-Altaic: *maja

Nostratic: Nostratic

Meaning: to miss, fail, bad luck

Russian meaning: не удаваться, неудача

Turkic: *bAńɨ-

 

Proto-Turkic: *bAńɨ-

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: to fade away, disappear, weaken

Russian meaning: исчезать, слабеть

Karakhanid: majɨš- (MK)

Turkish: bajɨ-l-

Azerbaidzhan: bajɨl-

Khakassian: majɨl-

Tuva: bajla-

Kirghiz: bajɨ-

Gagauz: bajɨl-

Karaim: bajɨl-

Comments: ОСНЯ 2, 50, EDT 773, ЭСТЯ 7.

Mongolian: *maɣu

 

Proto-Mongolian: *maɣu

Altaic etymology: Altaic etymology

Meaning: bad

Russian meaning: плохой

Written Mongolian: maɣu (L 520)

Middle Mongolian: mau'un (HY 55), ma'u(n) (SH), māwu (IM), mu, măwu (MA)

Khalkha: 

Buriat: 

Kalmuck: 

Ordos: 

Dongxian: mau (MGCD mou)

Baoan: mu (MGCD moŋ)

Dagur: mō (Тод. Даг. 154)

Shary-Yoghur: 

Monguor: mụ̄ (SM 243), (MGCD mau)

Comments: KW 269, MGCD 493, TMN 1, 495-496.

Tungus-Manchu: *maja-

Comments: A Western isogloss. ОСНЯ 3, 50-51; Дыбо 13. PT *bańɨ- regularly < *majɨ- (with nasalization not lost completely, but shifted to the *-j-).

Meaning: to fail, be unsuccessful, be spoiled

Russian meaning: не иметь удачи, не удаваться

Evenki: maja-

Even: maj-

Negidal: maja-

Literary Manchu: maja- 'disappear'

Orok: maja-

Nanai: maj- (Он.), mańa-

Oroch: maj-maki- 'to lack, be absent'

Udighe: maja-, majasi- (Корм. 258)

Comments: ТМС 1, 521.

https://starlingdb.org/cgi-bin/response.cgi?root=config&morpho=0&basename=%5Cdata%5Calt%5Ctunget&first=1&off=&text_proto=&method_proto=substring&ic_proto=on&text_meaning=&method_meaning=substring&ic_meaning=on&text_rusmean=&method_rusmean=substring&ic_rusmean=on&text_evk=&method_evk=substring&ic_evk=on&text_evn=&method_evn=substring&ic_evn=on&text_neg=&method_neg=substring&ic_neg=on&text_sib=&method_sib=substring&ic_sib=on&text_man=&method_man=substring&ic_man=on&text_chu=&method_chu=substring&ic_chu=on&text_ulc=&method_ulc=substring&ic_ulc=on&text_ork=&method_ork=substring&ic_ork=on&text_nan=&method_nan=substring&ic_nan=on&text_orc=&method_orc=substring&ic_orc=on&text_ude=&method_ude=substring&ic_ude=on&text_sol=&method_sol=substring&ic_sol=on&text_reference=&method_reference=substring&ic_reference=on&text_any=maja&method_any=substring&sort=unsorted&ic_any=on

[15] Orçun ÜNAL. Kutadgu Bilig’de Geçen Yaŋsaguçı Kelimesi Üzerine

https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/257801.

[165] Sir Gerard Clauson: An Etymological Dictionary Of Pre-Thirteenth-Century Turkish.

http://turuz.com/book/title/an-etymological-dictionary-of-pre-thirteenth-century-turkis

No comments:

Post a Comment