Thursday, April 26, 2018

يونسی دستيار رئيس جمهور و بطحايی وزير آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سيا هستند

يکی بر سر شاخ، بن می‌بريد

و يا

يونسی دستيار رئيس جمهور و بطحايي وزير آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سيا هستند

مئهران باهارلی

خبر سيد محمد بطحايی: وزیر آموزش و پرورش ایران در دیدار با «ویاچسلاو نیکونوف» رئیس کمیته‌ی آموزش و علوم دومای روسیه، پیشنهاد کرد «به منظور شکستن انحصار زبان انگلیسی، زبان فارسی و روسی در مدارس دو کشور به عنوان زبان دوم آموزش داده شود». (این در حالی است که در ایران زبان اول این کشور یعنی تورکی که زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است، از دوره‌ی مشروطیت یعنی بیش از ١٢٥ سال پیش، غیررسمی و از عرصه‌های دولتی، آموزشی، دیپلماتیک و رسانه‌های سراسری مطرود و ممنوع؛ اما زبان دوم این کشور یعنی فارسی که زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همه‌ی عرصه‌های مذکور است. آنچه باید انحصار آن در ایران در هم شکسته شود فارسی است و نه انگلیسی. و آنچه باید دومین زبان ایران شود فارسی، بعد از تورکی است).

خبر علی يونسی: دستیار رئیس جمهوری، در مصاحبه با روزنامه‌ی قانون گفته است «در ایران تورک وجود ندارد، آذری وجود دارد. آذری‌ها، برادر دوقلوی کردها هستند؛ هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. بخش زیادی از آذری‌ها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و تورکی فارسی شده است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و می‌توان نام آن را تورکیِ فارسی یا تورکیِ ایرانی گذاشت». (این در حالی است که در ایران گروهی قومی و ملتی و زبانی به نام آذری وجود ندارد. در ایران ملتی بنام تورک و زبانی بنام تورکی وجود دارد، و اقلا ٤٠ جمعیت ایران تورک و زبانش تورکی است. بر عکس، گروهی که امروزه فارس نامیده می‌شود، عبارت است از تورکها، عربها، ایرانیک‌زبانهای بومی و تاجیکهای غربی منطقه که با در هم آمیختن بین قرون ١٦-٢٠ میلادی، گرفتن زبان دری عارض شده از افغانستان، و تغییر مذهب به شیعه‌ی امامی، موسوم به قوم فارس شدند. زبان فارسی در ایران یک زبان کرئول (چندرگه) بوجود آمده از التقاط زبانهای عربی و تورکی و راجی و ... است و اقلا به لحاظ الفباء، ذخیره‌ی واژگانی و بسیاری از قواعد دستوری صبغه‌ی عربی دارد. به آن درجه که بسیاری فارسی رایج در ایران را لهجه‌ای از زبان عربی می‌شمارند. و اما آنچه در آزربایجان و دیگر مناطق تورک‌ائلی زبانی عارضی است، زبان تحمیلی و بیگانه‌ی فارسی است. نه تنها در آزربایجان، بلکه حتی در جنوب تورک‌ائلی در همدان و بین (بن) و ... در آغاز قرن بیستم احدی از مردم تورک، زبان فارسی نمی‌دانست).

این دو مقام عالیرتبه‌ی دولت ایران که از سر قومیت‌گرایی افراطی فارسی ادعاهای ضد علمی فوق را بر زبان آورده‌اند، به احتمال زیاد نفوذی سیا و موساد هستند. زیرا اگر سیا و موساد می‌خواستند که در ایران جنگ داخلی براه بیاندازند و حذف کشوری بنام ایران از نقشه‌ی جغرافیایی جهان را قطعی و حتمی کنند، دقیقا اینگونه مهملات تحریک‌آمیز و ترهات جنگ‌افروز را بیان و تبلیغ می‌کردند. حتی برخی از شارحان تذکر دادند «این الفاظ موذیانه و هدفمند، ایماء و اشاره به عوامل استعمار است که بیائید، فرصت مناسبی برای تجزیه‌ی ایران است». البته این، نگاهی شوخ به این مطلب است. اما این بیانات و رفتارهای اخیر وجوه جدی بسیار دیگری هم دارد.

Monday, April 23, 2018

گزارشی از سخن‌رانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی یئنی مجموعه

گزارشی از سخن‌رانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی یئنی مجموعه 

مئهران باهارلی


١-حسن روشنی بیگ (بعدها بارقینHasan Revşeni Bey Barkın )[1] در تاریخ ٢٠ جولای ١٩٢٣، دو سال پیش از سقوط سلسله‌ی تورک قاجار در ایران و تاسیس سلطنت فارس‌گرا و ضد تورک پهلوی، در بنای تورک اوجاغی (کانون تورک) استانبول یک سخن‌رانی تاریخی در باره‌ی ایران و ملت تورک ساکن در ایران کرد.

روشنی بیگ در این سخن‌رانی، برای نخستین بار در تاریخ معاصر منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران شامل آزربایجان، خمسه و پیرامون‌های کوردستان را به شکل «وطن تورک» (مطابق با تورک‌ایلی امروزی)، اما سرزمینی مستعمره؛ و ملت تورک ساکن در ایران را به صورت «ملتی اسیر حاکمیت فارسی» [دولت مشروطه و بعد از آن] تصویر می‌نماید. او مولفه‌های استعمار فارسی را با دقتی تمام یک به یک بر می‌شمارد، از نقش دین و مذهب شیعی امامی و آخوندها در استعمار فارسی، فاسد کردن خُلقیات و اخلاقیات ملت فارس و تحمیق تورکان ساکن در ایران سخن می‌راند، بر وضعیت اسف‌بار زنان انگشت می‌گذارد، از عقب نگاه داشته شدن عمدی سرزمین تورک و بسط مواد مخدر در آن، تخریب یادگارهای تاریخی تورک و محو میراث تمدنی تورک در ایران توسط حاکمیت فارسی [مشروطه و بعد از آن] صحبت می‌کند. می‌گوید ارتش ایران با تشویق «حاکمیت فارس» [مشروطه و بعد از آن]، «آخوندهای شیعی» و «انگلیس‌ها» همیشه در حال دسیسه‌پردازی بر علیه تورک‌ها است. اعلام می‌کند حاکمیت فارسی [از مشروطه به بعد] به تورکان ساکن در ایران می‌گوید که شما نمی‌توانید تورک باشید. و در نهایت اظهار اومیدواری می‌کند که ملت تورک ساکن در ایران از این وضعیت اسارت‌بار و سفالت‌آمیز، با کومک تورک‌های آناتولی خود را خلاص خواهد کرد.....

٢-این سخن‌رانی که دارای اهمیتی فوق العاده در تاریخ ایران، ملت تورک و تورک‌ایلی است، باعث ایجاد وحشت، شورش و ولوله‌ای ماندگار در میان قومیت‌گرایان افراطی فارس، پان‌ایرانیست‌ها، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا (کاظم‌زاده ایرانشهر تبریزی، ارانی تبریزی، شفق تبریزی، غنی‌زاده سلماسی، کسروی تبریزی، ...) و مقامات دولت ایران شد که پس از گذشت تقریبا یک قرن اکنون نیز هم‌چنان ادامه دارد (در تاریخ‌نویسی کاوه بیات، رحیم رئیس‌نیا، ..).





Wednesday, April 18, 2018

روشنی بيگ، يک متفکر تورک که آزربايجانی است

روشنی بیگ، یک متفکر تورک که آزربایجانی است

«روشنی بیگ» اسمی‌نده «آزه‌ربایجان‌لی» بیر «تورک» متفکری

 

مئهران باهارلی



در زیر نوشته-خبری کوتاه از روزنامه‌ی طنین چاپ استانبول به تاریخ ٢١ جولای ١٩٢٣ در باره‌ی یک کونفرانس روشنی بیگ در تورک اوجاغی – که به ایجاد طوفانی در میان پان‌ایرانیست‌های فارس و تورک‌های آزربایجان‌گرای ایران‌گرا و آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست آن دوره منجر شد- را آورده‌ام. نکته‌ی فوق العاده مهم در این نوشته-خبر کوتاه، اعلام آزربایجانی الاصل بودن روشنی بیگ است (به کونفراس مذکور و مضمون و انعکاس آن در چند نوشته‌ی دیگر پرداخته‌ام). با آگاهی بر آزربایجانی الاصل بودن روشنی بیگ، باید نام این قهرمان ملی تورک، به عنوان یک شخصیت ملی تورک در تمام کتب مشاهیر و مفاخر و نام آوران تورکان ایران و تورک‌ایلی-آزربایجان اتنیک آورده شود.

در زیر پس از نقل نوشته و ترجمه‌ی این نوشته-خبر به فارسی، به چند نکته اشاره کرده‌ام.



Tuesday, April 17, 2018

عشق يک طرفه‌ی تورکيه به ايران فارسی-پارسی

عشق یک طرفه‌ی تورکیه به ایران فارسی - پارسی

 

مئهران باهارلی


عنادورزی و کینه‌توزی دولت ایران - جامعه‌ی فارس با تورکیه

با انقلاب مشروطیت دولت مودرن ایران بنا به اسناد خود این دولت، ایضا ناسیونالیسم ایرانی – فارسی بر مبنای ضدیت با هویت ملی تورک و جلوگیری از تاثیرات عثمانلی - تورکیه (و بعدها و در درجه‌ی دوم جهموری آزربایجان در قفقاز) بر تورک‌های ساکن در ایران و تورک‌ایلی، از جمله وحشت از الهام‌بخشی عثمانلی - تورکیه برای استقلال و الحاق تورک‌ایلی به آن‌ها بنیان گذارده شد. اغلب سیاست‌های کلان داخلی و منطقه‌ای‌ دولت مودرن ایران پس از آن تاریخ و تاکنون از جمله بر این مبنا شکل گرفته و می‌گیرد.

وحشت دولت مودرن ایران – ناسیونالیسم ایرانی از استقلال و الحاق تورک‌ایلی به عثمانلی، مبانی واقعی هم داشت. در ربع اول قرن بیستم غرب آزربایجان در حیطه‌ی زبانی، فرهنگی و سیاسی عثمانلی قرار داشت و از سوی بازی‌گران منطقه‌ای و بین المللی به عنوان حوزه‌ی نفوذ مشروع عثمانلی پذیرفته شده بود. به این و دیگر سبب‌ها غرب آزربایجان در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم مرکز تورک‌گرائی دموکراتیک و کانون «میللی موجادیلهMilli Mucâdile » در تورک‌ایلی شد[1]. از عواقب این وضعیت، یکی ورود اوردوی عثمانلی به تورک‌ایلی، و دیگری خواست مردم بومی برای الحاق سرزمینشان به عثمانلی بود.

مردم خوی برای دفاع از شهرشان در مقابل تهاجمات ارامنه، تقاضایی رسمی به امپراتور عثمانلی به عنوان خلیفه‌ی اسلام ارسال داشته بودند که مورد موافقت قرار گرفت و باعث اعزام اوردویی از عثمانلی به فرماندهی احسان پاشا و نجات خوی و دفع تهاجم ارتش ارمنستان گردید. هم‌زمان در آن دوره عوام و خواص «ولایات ثلاثه» (خوی، دیلمقان - سلماس و اورمیه) مانند «الویه‌ی ثلاثه» (قارس، باتوم، آرداهان) مجاور خود، و «خانات بیات ماکو» خواهان الحاق به عثمانلی بودند. مقامات محلی عثمانلی نیز در ماکو،  خوی، دیلمقان - سلماس و اورمیه در پاسخ مثبت به خواست مردم، اما بدون اخذ اجازه‌ از استانبول در این مناطق تذکره و پاسپورت‌های عثمانلی صادر و توزیع کرده و از اهالی به عنوان تبعه و قلمروی عثمانلی به جمع‌آوری مالیات پرداخته بودند. خواست الحاق به عثمانلی در نواحی مرکز و شرق تورک‌ایلی هم وجود داشت. چنانچه اندکی قبل از آن مردم تبریز، تالش، ... خواستار تبعیت و الحاق به عثمانلی شده بودند (اسناد خواست مردم اورمیه، سلماس، خوی، تبریز، تالش، .... برای الحاق به عثمانلی در سؤزوموز منتشر خواهند شد). در همان دوره، اهالی سئلاو سلماس و بسیاری دیگر از مناطق تورک‌نشین سنّی در ولایات سه‌گانه (خوی، دیلمقان - سلماس، اورمیه) مستقلا و راسا توسط نامه‌نگاری با مقامات عثمانلی -  تورکیه، خواستار الحاق مناطقشان به عثمانلی - تورکیه و یا اقلا اجازه‌ی مهاجرت جمعی به تورکیه شده بودند که خواست دوم مورد موافقت قرار گرفت.....

«هویت ملی ایرانی» یکی از فراورده‌های دولت مودرن ایران در دوره‌ی مشروطه، و «تورک‌هراسی - تورک‌ستیزی» از مولفه‌های بنیادین آن است. کسانی که واقعا به «ملت ایران» اعتقاد دارند و با این هویت ملی تربیت شده‌اند و با آن به جهان نگاه می‌کنند - این‌ها اکثریت مطلق جامعه‌ی فارس (نیز «تورک‌های چپ ایرانی»، «آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا» و «آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست») را تشکیل می‌دهند - کمابیش و به طور خودکار و غریزی در عناد با تورکیه و به مقدار کم‌تر جمهوری آزربایجان هستند و خواهند بود. این وضعیت مختص چپ فارس یا راست فارس یا مذهبی فارس و لیبرال فارس نیست، وجه عمومی هر کسی که خود را از «ملت ایران» بداند است و تا زمانی که دولتی بنام «تورکیه» وجود داشته باشد ادامه خواهد داشت.

در ایران مساله‌ی عنادورزی و کینه‌توزی با تورکیه، در سطح دولت و نخبه‌گان بسیار بارز است. تورکیه‌ستیزی در میان ملل فارس و کورد و ارمنی و آسوری و تالش ساکن در ایران هم عمومیت دارد. اما این پدیده‌ها را نمی‌توان به  ملل عرب، بلوچ، لور و .... مخصوصا تورکیک (تورک، تورکمن؛ خلجی و قازاق) تعمیم داد. حتی توده‌های تورک مخصوصا آن‌هایی که به خودآگاهی و شعور ملی تورک می‌رسند، با سمپاتی به تورکیه (و جهموری آزربایجان) و اکراه به مخالفان آن‌ها (دولت ایران، تروریسم کوردی، دولت ارمنستان، ...) می‌نگرند.

در اینکه جامعه‌ی ایرانی - فارسی به شدت تمایلات خودشیفته‌گی مَرَضی، خودبزرگ‌بینی بی‌اساس، نفرت از هم‌سایه‌گان (تورک، عرب، افغان، ....، به استثنای ارمنی)، هم‌سایه‌گریزی، حس حسادت به آن‌ها و خصوصا احساسات و تفکرات ضد تورک نهان و آشکار دارد شکی نیست. بسیاری از مطالعات و بررسی‌های مربوطه‌ی بین المللی بی‌طرف و علمی هم، جامعه‌ی ایرانی - فارس را در صدر جوامع نژادپرست می‌شمارند.

نکته‌ای جالب توجه، حتی حیرت‌انگیز در این رابطه آن است که - بر عکس احساسات منفی عمیق و نژادپرستانه‌ی گسترده‌ی دولت ایران و نخبه‌گان فارس‌ به تورکیه -، در تورکیه هم در سطح دولتی و هم در سطح مردمی، نوعی شیفته‌گی به فرهنگ و تمدن ایران - فارسی، حتی فارس‌پرستی و فارس‌زده‌گی وجود دارد؛ در حالی که قاطبه‌ی جامعه‌ی فارس، از موضعی نژادپرستانه و آریاکارانه، نه تنها تورک‌های ساکن در ایران، بلکه و مخصوصا تورک‌های تورکیه را «تورک خر» و موجوداتی پست و حقیر و مفلس که صرفا در سایه‌ی ایران و فارس‌ها دارای فرهنگ شده و به آب و نانی رسیده‌اند می‌شمارد. این نیز علاقه و محبت تورکیه به ایران فارسی - پارسی را تبدیل به نوعی «عشق یک‌طرفه» می‌کند.

عده‌ای از آزربایجان‌گرایان (علیرضا اردبیلی، ...) ادعا می‌کنند شیفته‌گی به هم‌سایه پدیده‌ای جهان‌شمول و دارای تاریخی قدیم در میان اقوام و ملل گوناگون است. اما باید دید و بررسی کرد که چرا این شیفته‌گی به هم‌سایه که گویا جهان‌شمول و پدیده‌ای قدیمی است، و حقیقتا هم در تورکیه به صورت مدح از ایران فارسی و در ایران و قفقاز به صورت مانقورتیسم و خودفارس‌انگاری و شیعی‌گری و .... در میان تورک‌ها وجود دارد، اما جامعه‌ی فارس را شامل نمی‌شود و در این جامعه فرهنگ معکوس و متضاد گریز و نفرت از تورک‌ها و افغان‌ها و عرب‌های بومی و هم‌سایه موجود است.

Saturday, April 14, 2018

پیس (نمایش‌نامه) تورکی مریم جهانگیری و نطق او در باره‌ی حقوق و مسائل زنان

پیس (نمایش‌نامه) تورکی مریم جهانگیری و

نطق او در باره‌ی حقوق و مسائل زنان

 

مئهران باهارلی

در نشریه‌ی «ارومیه» به تاریخ ٣١ ژانویه‌ی ١٩٤٦ (پنجشنبه ١١ بهمن ١٣٢٤، شماره‌ی سه، سال اول) که به دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان منتشر می‌شد، یک گزارش خبری در باره‌ی مریم جهانگیری قاسملوی افشار اورومی (کاملیا بیگلربیگی)؛ شاعر، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، اوپرانویس، رژیسور، نوازنده و فعال حقوق زنان تورک آمده است. در این گزارش خبری به یک نمایش‌نامه‌ی نوشته شده به زبان تورکی توسط وی اشاره و قسمت‌هایی از یک نطق تورکی او در همان روز در باره‌ی مسائل زنان نقل می‌شود. در زیر پس از چند توضیح مختصر، متن تورکی این گزارش خبری را آورده‌ام.

الف-نام نمایش‌نامه‌ی تورکی موضوع خبر، «آزه‌ربایجان آناسی» است. گزارش می‌گوید این پیس در تاریخ چهارشنبه ٢٤ ژانویه ١٩٤٦ در اورمیه به نمایش گذارده شد و از طرف اهالی شهر با استقبال بسیار مواجه گشت. متاسفانه متن این نمایش‌نامه‌ی تورکی مانند اغلب دیگر آثار تورکی مریم جهانگیری تاکنون منتشر نشده و حتی معلوم نیست که نسخه‌هایی از متن آن تاکنون باقی‌مانده است. این پدیده در درجه‌ی اول ناشی از بی توجهی جامعه‌ی فرهنگی تورک به میراث فرهنگی و مکتوب تورکی و یا دقیق‌تر مدنی نبودن ملت تورک ساکن در ایران، و دوما بی فرهنگی عمومی جریان سیاسی - ایدئولوژیک آزربایجان‌گرایی است. در باره‌ی این نقیصه‌ی مهلک و خصلت اسف‌انگیز در نوشته‌ی «تورکیات مریم» بیشتر توضیح داده‌ام.

ب-قسمت‌ دیگر گزارش خبری مربوط است به «سخن‌رانی عالی و جالب توجه مریم جهانگیری به تورکی فصیح در باره‌ی مسائل زنان» که گزارش‌گر بندهایی کوتاه از آن را نقل می‌کند. بنا به این گزارش مریم جهانگیری در نطق خود، نخست به موقعیت زنان به طور عمومی اشاره کرده می‌گوید زنان نیمی از انسانیت و حیات دهنده به آن هستند و در عصر حاضر بحث و جداسازی (تبعیض بین) زن و مرد امری کاملا اشتباه است. وی سپس به نقش زنان به عنوان مادر پرداخته و از نویسنده‌ی سوسیالیت روس ماکسیم گورکی نقل می‌کند که مادر یعنی آن منبع لایزال حیات که بر هر مانعی غلبه می‌کند. وی می‌افزاید بنا عقیده‌ی علمای صاحب‌نظر، مادران نخستین معلمین کودکانند و شخصیت‌های برجسته و قهرمانان تاریخ همه در آغوش مادران پرورش یافته‌اند.

ج- به نظر این جانب صرفا قسمت‌هایی از این نطق که مشخصا در باره‌ی حقوق زنان است و فوقا نقل شد منعکس کننده‌ی نظرات واقعی مریم جهانگیری است. اما بقیه‌ی نطق او یا مستقیما از طرف مقامات حکومت ملی آزربایجان نوشته و به او دیکته شده و یا از طرف او از سر اجبار و در متابعت از سیاست‌ها و ایدئولوژی و تاریخ‌نگاری رسمی حکومت ملی آزربایجان به طور فرمایشی بیان شده است. به دلایل آتی:


 

Thursday, April 12, 2018

اورمیه: «دارالافشار» و «تورکستان»

«تاریخ سوره‌جینده اورمو، تورکستان ایران» گؤروت سرگیسی. نمایشگاه عکس دارالافشار اورمیه


دا ایندی «اورمیه»نی سیرچ ائله‌سه‌له‌‌ر، «دارالافشار» و «تورکستان» چیخار. باشقا کیملیک قوندارامازلار.




Monday, April 9, 2018

نمونه‌هایی از تورکیات نسیم نجفی اقدم


نمونه‌هایی از تورکیات نسیم نجفی اقدم

 

قسمت اول: ياشيل نسيم- نسيم نجفی اقدم

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_9.html

قسمت دوم: نمونه‌هايی از تورکيات نسيم نجفی اقدم

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_95.html

 

تانری، چوخ یازیق، بین یازیق‌لار اولسون سانا!

 

کؤتولوک‌له‌ر ائده‌ر اینسان

جان‌لاری یاخار اینسان

طبیعتی کیرله‌ده‌ر اینسان

سونرا دا دوعالار ائده‌ر

آما بیلمه‌ز نه‌ده‌ن

 

تانری، عفو ائده‌رسین آما

چوخ یازیق، بین یازیق‌لار اولسون سانا!

بو حایاتی یاراتدیغینا

 

بو شرقی بوتون حایوان‌لارا

کی قلب‌سیز اینسان‌لارین اه‌ل‌له‌ری‌نده

سوقاق‌داکی چوجوق، کؤپه‌ک، که‌دی‌له‌ره

حبیس‌ده‌کی تاووق، قویون، اینه‌ک‌له‌ره

حایوان قوربان ائده‌ن‌له‌ره

بوتون بو جاهیل‌لیک‌له‌ره

باهاری قیش ائده‌ن‌له‌ره

 

مَلَک‌له‌ر آتش ساچاجاق

یومورتا، سوت، اه‌ت یییه‌ن‌له‌رین

ده‌ری گیییه‌ن‌له‌رین اوزونه

ائوئت جهنّم‌ده

 

چوخ یازیق، بین یازیق‌لار اولسون تانریم سانا!

بو وحشی حایاتی یاراتدیغینا

یئشیل‌لیک‌له ساواشدیغینا

چوخ یازیق‌لار اولسون سانا!