Monday, April 23, 2018

گزارشی از سخن‌رانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی یئنی مجموعه

گزارشی از سخن‌رانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی یئنی مجموعه 

مئهران باهارلی


١-حسن روشنی بیگ (بعدها بارقینHasan Revşeni Bey Barkın )[1] در تاریخ ٢٠ جولای ١٩٢٣، دو سال پیش از سقوط سلسله‌ی تورک قاجار در ایران و تاسیس سلطنت فارس‌گرا و ضد تورک پهلوی، در بنای تورک اوجاغی (کانون تورک) استانبول یک سخن‌رانی تاریخی در باره‌ی ایران و ملت تورک ساکن در ایران کرد.

روشنی بیگ در این سخن‌رانی، برای نخستین بار در تاریخ معاصر منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران شامل آزربایجان، خمسه و پیرامون‌های کوردستان را به شکل «وطن تورک» (مطابق با تورک‌ایلی امروزی)، اما سرزمینی مستعمره؛ و ملت تورک ساکن در ایران را به صورت «ملتی اسیر حاکمیت فارسی» [دولت مشروطه و بعد از آن] تصویر می‌نماید. او مولفه‌های استعمار فارسی را با دقتی تمام یک به یک بر می‌شمارد، از نقش دین و مذهب شیعی امامی و آخوندها در استعمار فارسی، فاسد کردن خُلقیات و اخلاقیات ملت فارس و تحمیق تورکان ساکن در ایران سخن می‌راند، بر وضعیت اسف‌بار زنان انگشت می‌گذارد، از عقب نگاه داشته شدن عمدی سرزمین تورک و بسط مواد مخدر در آن، تخریب یادگارهای تاریخی تورک و محو میراث تمدنی تورک در ایران توسط حاکمیت فارسی [مشروطه و بعد از آن] صحبت می‌کند. می‌گوید ارتش ایران با تشویق «حاکمیت فارس» [مشروطه و بعد از آن]، «آخوندهای شیعی» و «انگلیس‌ها» همیشه در حال دسیسه‌پردازی بر علیه تورک‌ها است. اعلام می‌کند حاکمیت فارسی [از مشروطه به بعد] به تورکان ساکن در ایران می‌گوید که شما نمی‌توانید تورک باشید. و در نهایت اظهار اومیدواری می‌کند که ملت تورک ساکن در ایران از این وضعیت اسارت‌بار و سفالت‌آمیز، با کومک تورک‌های آناتولی خود را خلاص خواهد کرد.....

٢-این سخن‌رانی که دارای اهمیتی فوق العاده در تاریخ ایران، ملت تورک و تورک‌ایلی است، باعث ایجاد وحشت، شورش و ولوله‌ای ماندگار در میان قومیت‌گرایان افراطی فارس، پان‌ایرانیست‌ها، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا (کاظم‌زاده ایرانشهر تبریزی، ارانی تبریزی، شفق تبریزی، غنی‌زاده سلماسی، کسروی تبریزی، ...) و مقامات دولت ایران شد که پس از گذشت تقریبا یک قرن اکنون نیز هم‌چنان ادامه دارد (در تاریخ‌نویسی کاوه بیات، رحیم رئیس‌نیا، ..).





٣-متن کامل این سخن‌رانی دو ساعت و نیمه در دست نیست. اما گزارش‌های متعددی از آن، برخی در حد خبر، برخی با نقل مفصل‌تر مضمون آن در روزنامه‌های وقت استانبول درج شده است. گزارش - خبر روزنامه‌ی «طنین» استانبول قبلا همراه با ترجمه‌ی فارسی آنؚ در سؤزوموز منتشر شده است. (نگاه کنید به منابع آخر همین نوشته). اکنون یک گزارش مفصل‌تر از آن چاپ روزنامه‌ی «یئنی مجموعه» چاپ استانبول به زبان تورکی، به همراه ترجمه‌ی فارسی آن را در این نوشته می‌آورم. بی شک با نشر گزارشات جریده‌های دیگر استانبول، می‌توان تصویری جامع‌تر از این سخن‌رانی تاریخی را به دست آورد و حتی با ترکیب آن‌ها متن قریب به کامل آن را بازسازی نمود.

٤- از گزارش‌های سخن‌رانی مذکور روشنی بیگ، تاکنون سه ترجمه به زبان فارسی در دست بود:

الف-ترجمه‌ی نشریه‌ی ایرانشهر، از گزارش یئنی مجموعه‌ی استانبول تحت عنوان «عقیده‌‌ی عثمانی‌ها در باره‌ی ایرانیان» (ایران‌شهر، سال ٢، شماره‌ی ٢، ٢٤ میزان ١٣٠٢، صص ٩٤-٨٧). این ترجمه هر چند کامل‌تر از ترجمه‌ی میهن (بند ب در زیر) می‌باشد، با این‌همه مغلوط و دارای اشتباهات، نقائص و افتاده‌های بسیار است. به عنوان نمونه مترجم که ظاهرا یک تورک آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست (شاید خود ایرانشهر) بود، به دلیل عدم آشنائی کافی با زبان تورکی ادبی، هنرهای تورک و تاریخ سیاسی تورک؛ کلمه‌ی «قوجا» به معنی بزرگ و عظیم را به صورت پیر و کهن، کلمه‌ی «ایش‌له‌مه‌ک» به معنی کار هنری دستی (مثلا زربافی) را به معنی کار کردن، «اینجه صنعت‌له‌ر» به معنی صنایع ظریف و هنرهای زیبا را به صورت کارهای نازک، «تاخمالار» (نام نوعی کاشی‌کاری تورک که به فارسی در شکل «تخمه بری» وارد شده) را به صورت کاشی‌ها، نام «گؤک مه‌چیت» تبریز به معنی مسجد آبی - آسمانی را به صورت مسجد سبز، «قارداش‌لار» در تورکی عوثمان‌لی به معنی خواهران و برادران را به صورت برادران، «اؤز» که در این نوشته به معنی تنی است را به صورت خود، تعبیرات «دیویت»، هم‌چنین «دوره‌ی تاتاری» و «دوره‌ی تورکمانی» در تاریخ سیاسی ایران و آزربایجان، .... را نادرست ترجمه کرده، و اشتباهاتی مانند «اصطخرآباد» (در اصل «استرآباد») را تصحیح نکرده است.

ب-مطلبی تحت عنوان «معلومات مهمی راجع به ایران» به نقل از جراید استانبول منتشر شده در سلسله مقالات روزنامه‌ی میهن به نام «ایران و تورک»، ٦ سنبله ١٣٢. این مطلب، ترجمه‌ای بسیار مغلوط و فوق العاده آشفته از بخش‌هائی از سخن‌رانی مزبور بوده و حجم آن به اندازه‌ی کمی بیش از نصف ترجمه‌ی نشریه‌ی ایرانشهر می‌باشد. علاوه بر این نقیصه‌ها این ترجمه، گفته‌های کاملا مدنی و محترمانه‌ی روشنی بیگ را به منظور دادن صبغه‌ای نژادپرستانه بدان‌ها و شیطان‌سازی از او و تورکیه، تحریف و به صورت ناسزاگویی بر علیه فارس‌ها و افراط‌گرایانه ترجمه کرده است.

ج- گزارش وزارت امور خارجه‌ی ایران از این سخن‌رانی که توسط دارالترجمه‌ی وزارت امور خارجه از روزنامه‌ی «ایله‌ری» تورکی مورخه‌ی ٧ ذی‌حجه ١٣٤١ ترجمه شده است (آرشیو وزارت امور خارجه‌ی ایران. سفارت کبرای دولت علیه‌ی ایران، اسلامبول، نمره‌ی ٣١١، مورخه‌ی اول اسد ١٣٠٢، کارتون ١٥، دوسیه ٣٦، ١٣٤١). بنا به ادعای کاوه بیات در کتاب «پان‌تورکیسم و ایران»، در این ترجمه مسائل دیگری نیز آورده شده که گویا روشنی بیگ در کنار سخنانی که در دو ترجمه‌ی ایرانشهر و میهن منتشر شده، آن‌ها را هم مطرح کرده بود؛ اما توسط سانسور دولتی از انتشار آن‌ها جلوگیری شده است. از جمله آن که نیروی نظامی ایران «.... حالیه ... چهل هزار نفر نظامی است که ظاهرا سر و روئی دارند، ولی باطنا فاقد روح جنگی و رشادتند. و وزیر جنگ ایران دست‌نشانده‌ی انگلیس است و باید ما تورک‌ها هوشیار باشیم که دوچار زحمت غیر مترقبی نشویم ...» هم‌چنین گویا روشنی بیگ از پنجره‌ی عمارت تورک اوجاغی که رو به روی سفارت بود به بایراق سفارت کبری نگاه کرده و گفته است «وظیفه‌ی ما تورک‌ها است این پرده‌ی متعفن را که به منزله‌ی کهنه‌ی بی نمازی است پاره کرده، به جای آن بایراق تورک را نصب کنیم ...». (هر چند از آن جائی که کاوه بیات، مورخی با تمایلات تورک‌ستیزانه بوده و اصل مقاله را نقل نکرده است، به این ادعاهای وی می‌باید با احتیاط و به تردید نگریست). این ترجمه هم که از آن صرفا دو سه جمله‌ی کوتاه در کتاب پان‌تورکیسم و ایران تالیف کاوه بیات نقل شده، تاکنون منتشر نگردیده است.

٥-دو ترجمه از سخن‌رانی مذکور به زبان فارسی، یکی از شماره‌ی دوم نشریه‌ی ایرانشهر چاپ برلین و دیگری از شماره‌ی ٣٨ نشریه‌ی میهن را قبلا (تحت نام «سخنرانی روشنی بیک در کانون تورک (تورک اوجاغی) استانبول-١٩٢٣») در سؤزوموز بازنشر کرده‌ام. اما با توجه به اشتباهات و اغلاط و کاستی‌ها و تحریف‌های موجود در ترجمه‌های فارسی مذکور، اکنون در این نوشته ترجمه‌ی دقیق و صحیح و کلمه به کلمه‌ی گزارش این سخن‌رانی در جریده‌ی یئنی مجموعه‌ی استانبول توسط خودم، به همراه متن اصلی گزارش یئنی مجموعه به زبان تورکی را می‌دهم. (بعد از دست‌رسی به گزارش جریده‌ی ایله‌ری استانبول، متن اصلی تورکی آن را هم به همراه ترجمه‌ی صحیح و کلمه به کلمه آن به فارسی منتشر خواهم کرد)

٦-افزوده‌ها در متن اصلی تورکی و ترجمه‌ی فارسی در داخل [ ] از سوی این‌جانب است.

٧-متن تورکی را، به منظور تقدیم یک نوشته‌ی به راحتی قابل خواندن و درک و هم‌چنین به عنوان یک نمونه از تورکی معیار مکتوب مشترک، با املای مودرن و فونتیک معاصر تورکی نوشتم. علاقه‌مندان به املا و لهجه‌ی اصلی نوشته می‌توانند به عکس‌های ضمیمه‌ی این نوشته مراجعه کنند.

چند نکته در باره‌ی مضمون سخنرانی روشنی بیگ

١-روشنی بیگ در سخن‌رانی خود شمار تورکان در تورک‌ایلی را سه میلیون و نیم تا چهار میلیون تن ذکر می‌کند. با توجه به این که در سال ١٩٢٤ جمعیت ایران حدود ١٠٦٥٢٠٠٠ نفر بود، بنا به وی در این سال نفوس تورکان ساکن در تورک‌ایلی چیزی در حدود ٣٧،٦ درصد کل جمعیت ایران بوده است.

٢-روشنی بیگ، در سخن‌رانی خود به همراه «فارس»، اصطلاح «فارس‌لی» را به عنوان ترجمه‌ی فارسی و به معنی ملت فارس بکار می‌برد.

٣- روشنی بیگ به تصحیح چند اشتباه رایج جاافتاده می‌پردازد. به عنوان نمونه یادآوری می‌کند که بعضا به دلایل سیاسی و یا اقتضای زمان، بعضی چیزهای ناموجود، موجود نشان داده می‌شوند. مانند مدنیت فارسی و امپراتوری ایران - فارس در قرن گذشته. بنا به او آن چه که به نام «مدنیت فارسی» مشهور شده، در واقع بیش از آن که فارسی باشد، دارای ماهیت تورک است.

٤- روشنی بیگ می‌گوید ایران از هنگام تاسیس امپراتوری عوثمان‌لی، مانند یک مخالف عمل کرده و سیاسی شدن مذهب شیعه‌ی امامی نوظهور (مانند اسلام سیاسی و یا اسلامیزم مودرن) باعث ایجاد کشمکش‌ها و ریخته شدن خون‌ها شده است. آن‌هم به دلایل واهی از قبیل دوست داشتن حضرت علی و اولاد او از طرف یک عده، و احترام به خلفای راشدین از سوی عده‌ای دیگر. 

٥- روشنی بیگ به درستی می‌گوید با آن که تورک‌ها حاکمیت ایران را قرن‌ها برعهده داشته‌اند، اما اکنون در اداره و حاکمیت ایران نقشی ندارند. دولت ایران یک حاکمیت فارس و بازیچه‌ای‌ است در دست روس و انگلیس. وی خاطر نشان می‌کند علی رغم آن که بدنه‌ی ارتش مودرن ایران تورک است، اما مدیران و روسای آن فارس‌اند.

٦- روشنی بیگ به روان‌شناسی و رفتارشناسی جامعه‌ی فارس نیز پرداخته و او را به صورت جامعه‌ای در خواب مرگ، اسیر مرضی بنام دین و موهومات، دروغ‌گو، دزد، وطن‌فروش و ضد زن ترسیم می‌کند. وی می‌گوید ملت فارس در یک خواب متمادی مرگ است. بنا به او حاکمیت فارس دارای نیروهای بزرگ، ولی منفی و مهلکی است که با نابود ساختن خود او اجرای تاثیر می‌کنند. وی می‌گوید یک بی‌اخلاقی با نام دین، ملت فارس را زبون و درمانده کرده است. هر آن چه را که دین محمدی، قرآن و متفکرین نادرست و خطا تلقی کرده‌اند، آخوندها با نام دین در میان فارس‌ها اشاعه داده و بدان‌ها قبولانده‌اند. بنا به وی آخوندها قهارترین و قوی‌ترین اسلحه‌ی فارس هستند. تثبیت‌های روشنی بارقین، یک نویسنده، نظامی، دیپلومات، قانون‌گذار، تاریخ‌نگار، و ... که ١٢ سال در ایران مشغول مشاهده و تحقیق و تتبع میدانی بوده و دارای بیش از ١٠٠٠٠ صفحه آنالیز در باره‌ی این کشور است، هرچند در نگاه اول ممکن است اغراق‌آمیز و افراطی به نظر برسند، اما عموما در توافق با تثبیت‌ها و روایت‌ها و گزارش‌ها و برداشت‌ها و داده‌های تاریخی توسط دیگر ناظران و شاهدان خارجی و حتی داخلی اعم از جهان‌گرد و مورخ و دیپلومات و کشیش و نظامی و ... از سه هزار سال پیش بدین سو است که همواره خصلت‌های منفی را به ایرانیک‌های باستان و فارس‌های بعدی گزارش و نسبت داده‌اند.

٧- روشنی بیگ از میان عادات و رفتارهای مضر اجتماعی، به مساله‌ی شیوع مواد مخدر و فساد جنسی در ایران اشاره می‌کند و می‌گوید دخانیات، تریاک و سایر زهرهای خواب‌آور و کشنده مردم این مملکت را به گلّه‌ی مرده‌گان زنده و اسکلت متحرک تبدیل کرده است. وی می‌گوید بنا به آمارهای دوکتورهای خارجی و بیمارستان شهرداری در تهران، در آن دوره از دویست هزار نفر اهالی شهر، سی هزار نفر مبتلا به سفلیس؛ و نیمی از سکنه‌ی شهر گرفتار امراض مسری و بیماری‌هایی که به سبب روابط ناسالم جنسی شیوع می‌یابند بودند.

٨-روشنی بیگ به وضعیت زنان و دختران که آن‌ها را به صورت «بیچاره» توصیف می‌کند اشاره کرده می‌گوید در ایران - جامعه‌ی فارسی چادور بر کودکان سه ساله تحمیل می‌شود. دختر بچه‌ها در سن هشت ساله‌گی به زور به عقد مردان چهل - پنجاه ساله در آورده می‌شوند. این دختران حتی قبل از آن که زنانی بالغ شوند به سبب ازدواج ناخواسته آن‌هم در سنین کودکی، طلاق می‌گیرند و بسیاری هم در سن بیست - بیست و پنج ساله‌گی در اثر فشارهای غیر قابل تحمل با خوردن تریاک هلاک می‌شوند.

٩-روشنی بیگ به درستی به «دوره‌ی تاتاری» و «دوره‌ی تورکمانی» در تاریخ معاصر ایران و تورک‌ایلی و میراث تمدنی تورک اشاره می‌کند. دوره‌ی تاتاری دوره‌ی حاکمیت دولت‌های موغول و موغول تورک شده (ایل‌خان‌لی، جالاییرلی، چوْپان‌لی، ...)، و دوره‌ی تورکمانی دوره‌ی دولت‌های آق‌قویون‌لو، قاراقویون‌لو، قیزیل‌باشیه، افشار و قاجار است.

١٠- روشنی بیگ می‌گوید ملت تورک که امروزه تحت حاکمیت فارس زنده‌گی می‌کند، در مقایسه با تورک‌های قفقاز در شرایط بسیار بدتری می‌باشد. زیرا استیلای روس بر آزربایجان قفقاز اقلا باعث آشنائی آن سرزمین با مدنیت مودرن اوروپائی شد، اما استیلای فارس بر آزربایجان تورک‌ایلی و ملت تورک، باعث انحطاط و فساد و تخریب و درهم شکستن و سفالت آن‌ها گردیده است.

١١- روشنی بیگ می‌گوید شهر تهران، پایتخت دولت تورک قاجاری با جمعیت دویست هزار نفر، شهری با صبغه‌ی تورکی بوده، به یک شهر تورک شبیه‌تر است. در آن جا اکثریت اهالی تورک و اهالی فارس اندک است. قابل ذکر است که روشنی بیگ به عنوان یک استراتژیست اهمیت بسیار به حفظ خصلت تورکی این شهر می‌داد. از همین رو نخستین رومان تورکی در تاریخ ایران «روشنی‌نین رویاسی» را هم - که تالیف خودش بود - در تهران منتشر کرد.

١٢- روشنی بیگ می‌گوید نزدیکی به منطقه‌ی فارس‌نشین، باعث در هم شکسته شدن و تباهی تورک‌ها می‌شود. در این رابطه او علاوه بر اشاره به شیوع فساد جنسی در تهران، مورد تبریز را نیز ذکر می‌کند که پانزده سال پیش تریاک نداشت، اما امروز با انواع زهرها مسموم و آکنده از گدا شده است.

١٣- روشنی بیگ ادعا می‌کند ایران مودرن (بعد از مشروطه) و حاکمیت فارسی در آن، محصول استعمار انگلیس و ابزار او برای ایجاد دردسر و تهاجم بر علیه تورکیه است. وی نشانه‌ها و موسسات نوین در ایران را ظاهری و خود ایران مودرن را یک مستملکه‌ی انگلیس می‌داند. وی به دقت و با درستی تمام می‌گوید ارتش (بعد از مشروطه) چهل هزار نفری امروزی ایران هم، که رئیس و افسران آن فارس ولی سربازهایش تورک هستند، با تشویق «حاکمیت فارس»، «آخوندهای شیعی» و «انگلیس‌ها» همواره در حال توطئه‌چینی بر علیه تورک‌ها و تورکیه‌اند.

١٤- روشنی بیگ می‌گوید تورک‌ایلی تحت حاکمیت فارس‌ها رو به انحطاط گزارده و تبدیل به خرابه شده است. حاکمیت فارس هر جا که یادگار تاریخی تورک بوده، آن را خراب کرده؛ و هر جا که آثار تورک بوده، آن را ویران ساخته است. از مسجدها، کاخ‌ها و مدرسه‌های بسیار ساخته شده در «دوره‌ی تاتاری» و «دوره‌ی تورکمانی» امروز به جز دیوارهای شکسته چیز دیگری نمانده است.

١٥- روشنی بیگ می‌گوید هرچند تورکان در ایران در زیباترین و منبت‌ترین مناطق سوق الجیشی کشور سکونت دارند و نوعا انسان‌هائی نجیب، عالی، جسور، کارکن، توانا، ذکی و دارای استعداد تجاری‌اند، با این‌همه تحت حاکمیت فارس، به سبب بیکاری و شیوع مواد مخدر و ... به سفالت و تیره‌روزی کشیده شده‌اند. آن‌ها در قافله‌های صدها هزار نفری به دنبال کار در کارخانه‌ها و بندرها و راه آهن‌ها و برای کسب لقمه نانی به قفقاز و روسیه و آسیای صغیر و آناتولی روانه می‌شوند. در اوروپا نیز بسیاری از تجار، باز هم از این تورک‌های ایران هستند.

١٦- روشنی بیگ می‌گوید این عنصر فعال و باعزم که در آناتولی، در استانبول و ازمیر و ...  او را به اشتباه عجم تلقی می‌کنند خالصا تورک و هم‌تایان تورکان آناتولی‌اند.

١٧- روشنی بیگ می‌گوید حاکمیت فارس به تورک‌های ساکن در ایران - به منظور انکار هویت و وجود تورک در ایران و فارس‌سازی آن‌ها - می‌گوید که شما نمی‌توانید تورک باشید. شما نمی‌توانید به تورکی تحصیل کنید.

١٨-روشنی بیگ می‌گوید حاکمیت فارس و دولت ایران با طرز نادرست و ضد تورک که به پیش گرفته است به سرنوشت عوثمان‌لی دوچار گردیده و منقرض خواهد شد. وی اومیدوار است ملت تورک و تورک‌ایلی خود را از یوغ فارسی خلاص کند. زیرا در این مملکت جریان‌های ملی وجود دارد (اشاره‌ی او به حرکت ملی دموکراتیک تورک در آن دوره یعنی «تورک میللی موجادیله‌سی» است).

١٩-روشنی بیگ می‌گوید ملت تورک ساکن در ایران از تورک‌های آناتولی انتظار کومک؛ و تورک‌های آناتولی هم برای خلاص کردن این هم‌تباران خود مسئولیت دارند.

(پایان نوت مئهران باهارلی)


متن گزارش تورکی جریده‌ی یئنی مجموعه از کونفرانس روشنی بیگ در تورک اوجاغی

یئنی مجموعه. ٢ آغوستوس ١٩٢٣، سایی ٨١، دؤردونجو جلد، ص ٣١٧-٣١٨

تورک اوجاغی‌ندا قونفئرانس

روشنی بیگ کورسویه چیخدی. حمدالله صبحی به‌ی ده که‌ندی‌سی‌نی تقدیم ائده‌ره‌ک قونفئرانس موضوعونا دائر شو سؤزله‌ری سؤیله‌دی:

«ایران عصرله‌رده‌ن به‌ری، مثبت و منفی اولاراق تماس ائتدیییمیز بیر مملکت‌دیر. آنادولودا ایران تاثیری اولدوغو گیبی، آنادولونون دا ایران ایله مناسبتی و تماس‌لاری و بو تماس‌لار نتیجه‌سی‌نده بیر تاخیم تاثیرله‌ری واردیر. به‌ی اه‌فه‌ندی ایران‌ی گه‌زمیش، تدقیق و تتبّع ائتمیش‌دیر. بوگونکو دعوتیمیزی قبول ائده‌ره‌ک، بورادا محترم حاضرونا ایران حقّی‌نده بیر قونفئرانس وئره‌جه‌یی‌نده‌ن، که‌ندی‌سی‌نه اوجاق نامی‌نا تشکّر ائده‌ریم» دییه‌ره‌ک چه‌کیلدی.

بَعْدَهُ، تقدیم اولونان ذات، ایران خریطه‌سی‌نی آچاراق سؤزه باش‌لادی:

ایران، هر هانکی جهت‌ده‌ن گیریلیرسه گیریلسین، یوز کیلومئتره قه‌ده‌ر بیر مسافه قطع ائتدیک‌ده‌ن سونرا، سه‌کیز یوز اه‌للی بین مئتره ارتفاعی‌ندا بیر یایلادیر. بورادا آسیانین اه‌ن دوزلو و اه‌ن چوراق یئرله‌ری اولدوغو گیبی، په‌ک گؤزه‌ل واحه‌له‌ری واردیر. ایران‌دا بالخاصّه البورز سلسله‌سی اوزاناراق یایلایی عارضه‌له‌ر[1]. و اه‌ن مرتفع نقطه‌سی ده (٧٠٠٠) مئتره ایله دماوند داغی‌دیر.

آزه‌ربایجان، خمسه، کوردوستان طرف‌له‌ری تمامی‌یله تورک اولوپ، اوچ بوچوق میلیون قه‌ده‌ردیر. گیلان طرف‌له‌ری‌نده ایسه فارس‌لی‌لار واردیر. استراباد[دان] پامیر یایلاسی‌نا قه‌ده‌ر یینه بیر تورکمه‌ن منطقه‌سی اوزانیر. بو تورکمه‌ن‌له‌ر بوتون عقیده‌سی‌یله، عادات و عنعنه‌سی‌یله تماماً بیزیز. بوتون شمالی ایران باش‌دان باشا تورک‌دور. بحرِ خزرده بوتون قاییق‌چی‌لار و بالیق‌چی‌لار[2]، قاپیتان‌لار تورک‌دور. داها جنوب‌دا کوردوستان، کرمانشاه واردیر. سویوق‌بولاق‌دان (ساووج‌بولاق) آشاغی‌یا قه‌ده‌ر بیر تورک منطقه‌سی گؤروروز. داها جنوب‌دا لوروستان واردیر که بورادا کوردله‌ر ساکن اولوپ، هئیتِ عمومیه‌سی ایکی بوچوق میلیون قه‌ده‌ردیر.

تورک بورالاردا نه آرییور؟ نه‌ره‌ده‌ن گه‌لمیش؟ بونون ایچین تاریخه مراجعت ائدییوروز. اه‌سکی‌ده‌ن گه‌ره‌ک سه‌لچوقی‌له‌ر و گه‌ره‌ک سایر تورک عشیرت‌له‌ری سوق الجیش یول‌لار اوزه‌ری‌نده که‌ندی ملّتی‌نی یئرله‌شدیرمیش، بو صورت‌له اورادا تورک‌له‌رین موجودیتی‌نی گؤرویوروز. قوجا ایران‌ین یاری‌سی‌ندان فضله‌سی چؤل، متباقی قسمین شمال و شمالِ غربی‌سی تورک، غرب‌ده کورد و جنوب‌دا فارس‌لار واردیر. بالطبع جنوب طرف‌له‌ری‌نده جزئی عرب، یهودی، ائرمه‌نی واردیر.

ایران عمومیت‌له سیجاق ساییلیر. جنوب قسمی تمامی‌یله سیجاق مملکت‌له‌ر اوصافی‌نی گؤسته‌ریر. مملکت قوّه‌یِ انباتیه و محصولاتِ متنوّعه اعتباری‌یله هر مملکته رقابت ائده‌ر. بالطبع چؤل قسم‌له‌ری مستثنادیر. بالخاصّه تورک‌له‌ر اه‌ن مهم و اه‌ن گؤزه‌ل اراضی‌ده یاشییورلار. اهالی تارلا، باغچا، میوه آغاج‌لاری‌یلا چوخ اوغراشیر، مبذول میوه یئتیشیر. ایران‌ین حیواناتی آنادولویا نسبت‌له داها اییی بیر موقع‌ده‌دیر. میوه اصفهان‌دا مهم اولماق‌لا برابر، آزه‌ربایجان‌دا ان چوخ‌دور. ته‌بریزده اون بئش تورلو اوزوم ساییلیر. توت‌چولوق و دولایی‌سی‌یلا ایپه‌ک محصولاتی، پاموق یئتیشیر. یون‌له‌ر داخل‌ده ایش‌له‌نیر. قالی‌لار، عبالار، قابا قوماش‌لار اِعمال اولونور. پاموق زراعتی ایله اه‌ن زیاده یزد و کرمان طرف‌له‌ری‌نده‌کی زردوشت‌له‌ر اشتغال ائده‌ر.

بیر فارسی مدنیتی ائشیدییوروز. خیر، فارسی مدنیتی‌نده‌ن زیاده تورک مدنیتی‌دیر. فارس‌لی‌لار بالخاصّه گؤزون و بارماق‌لارین یاردیمی‌یلا یاپیلابیله‌ن کوچوک و اینجه صنعت‌له‌رله اوغراشمیش‌لاردیر. مثلاً دیویت[3]، کوچوک رسیم‌له‌ر، اویما گیبی شئی‌له‌ر. گؤزه‌ل چینی‌له‌ر ایسه صرف تورک دهاسی‌نین اثری‌دیر.

ایران، عوثمان‌لی ایمپاراتورلوغو قورولورکه‌ن قارشیمیزدا بیر مخالف گیبی دوردو. یئنی تؤره‌یه‌ن شیعی مذهبی سیاسی بیر شکل آلاراق قان‌لار تؤکولدو. بو ایکی مذهب آراسی‌نداکی فرق دولایی‌سی‌یلا مجادله .... حال‌بوکه فرق نه‌دیر؟ حضرتِ علی و اولادلاری‌نی سئومه‌ک!. حال‌بو‌که هانگی موسولمان اون‌لاری سئومه‌ز؟ بیز ابوبکر (رضی الله عنه)، عمر (رضی الله عنه)، عثمان (رضی الله عنه) حضرت‌له‌ری‌نی ترجیح ائتمیشیز. خیر!. او زمان اولموش که‌ندی‌له‌ری وظیفه‌له‌ری‌نده موفّق اولموش، تاریخ که‌ندی‌له‌ری‌نی تبجیل و تقدیس ایله یاد ائده‌ر. بیز ده بو وظیفه‌یِ دینیه‌یی ادایا حرمتاً مجبوروز.

تاریخین زمانیمیزا قه‌ده‌ر نقل ائتدییی ایران دولتی، فارس حکومتی‌دیر. بعضا گه‌ره‌ک سیاست و گه‌ره‌ک زمان و وقایع بعض اولمایان شئی‌له‌ری ده موجود ایمیش گیبی گؤسته‌رییور. ایران - فارس ایمپاراتورلوغو دا بیر عصرده‌ن به‌ری موجود دئییل‌دیر. اگر وارسا اینگیلته‌ره و روسیانین بیر بازیچه‌سی‌دیر. فارس‌ین اه‌ن یوکسه‌ک تجارتی وطن ساتماق ایدی. بیزیم «عجم» دئدیییمیز کیم‌سه‌له‌ر خالص تورک‌له‌ردیر. احتمال شو قارشیمیزداکی سفارت‌خانه‌ده بیر دانه فارس‌لی یوخ‌دور. بوگون فارس اداره‌سی‌نده یاشایان دؤرت میلیون تورک، قافقاس تورک‌له‌ری‌نده‌ن داها فنا بیر شرایط داخلی‌نده‌دیر.

فارس حاکمیتی‌نین حقیقتاً بویوک قوّت‌له‌ری وار. فقط منفی اؤلدوروجو قوّت‌له‌ر .... فارس‌ی اؤلدوره‌ره‌ک اجرای تاثیر ائده‌ن قوّت‌له‌ر ..... فارس‌لی‌یی دین نامی‌نا اخلاق‌سیزلیق زبون ائتمیش‌دیر. آخوندلار فارس‌ین اه‌ن قهّار و اه‌ن قوّت‌لی سلاحی‌دیر. دین نامی‌نا دینِ محمّدی‌نین، قرآن‌ین، متفکّرله‌ر.ین یانلیش تلقّی ائتدییی شئی‌له‌ر، تلقین اولونموش‌دور. سیگارا، آفیون و سائر اویوتوجو، اؤلدوروجو زهیرله‌ر مملکت‌ده‌کی انسان‌لاری بیر سورو قدید[4]، متحرّک اسکلت حالی‌نا گه‌تیرمیش‌دیر. قیزلار اوچ یاشی‌ندا چارشافا گیره‌ر. سه‌کیز یاشی‌ندا ایکه‌ن قیرخ اه‌للی یاشی‌ندا بولونان بیر آدام‌لا ائوله‌ن‌دیریلییور. قادین اولمادان زوال‌لی قیزلار بیر قاچ قوجادان بوشانیر. نهایت ییرمی، ییرمی بئش یاش‌لاری‌ندا آفیون قول‌لاناراق هلاک اولور.

تاهران‌دا ایکی یوز مین نفوس واردیر. اورادا بولونان اجنبی دوقتورلارین و بلدیه خسته‌خاناسی طبابتی‌نین ایستاتیستیک‌له‌ری‌نه نظراً اوتوز مین فیره‌نگی‌لی و شهرین نفوسِ عمومیه‌سی‌نین نصفی یینه ساری و اخلاق‌سیزلیق یوزونده‌ن منتشر خسته‌لیک‌له‌ره معلول‌دور.

فارس‌لی‌لار چوخ یالان‌چی و خیرسیزدیر. بابا اولاددان، اولاد بابادان، قادین قوجاسی‌ندان چالار. حتی ایران‌ین مالیه‌سی‌نی اصلاح ایچین گه‌تیریله‌ن آمئریقالی، عودتی‌نده بیر قه‌زئته‌چی‌یه بیاناتی‌ندا دئمیش که: «اون میلیون خیرسیزی اولان بیر مملکت قابلِ اصلاح می؟». فارسی قهّاردیر. متمادی بیر اویخو و اؤلوم اویخوسوندادیر. تورک قارداش‌لاریمیزا گه‌لینجه، بون‌لار چوخ یوکسه‌ک، نجیب انسان‌لاردیر. اون‌لار فارس‌لی دئییل. بیز اون‌لارا «عجم» دئمه‌ک‌له بویوک بیر جنایت ایش‌له‌میش اولویوروز. اون‌لار بیزیم اؤز قارداش‌لاریمیزدیر. فعّال، بئجه‌ریک‌لی، انسان‌لاردیر.

آزه‌ربایجان تورک‌له‌ری تصادفاً گه‌لمیش انسان‌لار دئییل‌دیر. بیر مملکتین اه‌ن اه‌سکی و قدیم اولان شیئ‌له‌ری داغ‌لاری، نهرله‌ری‌دیر. اون‌لارین اسمی تورک‌سه اگر، البته او مملکت تورک ملّتی‌نین وطنی‌دیر. آزه‌ربایجان‌ین یالنیز بیر قاچ یوز سنه‌سی‌نی نظرِ اعتبارا آلیرساق، تورک سلطنت‌له‌ری، تاج‌لاری بیزی حیرته سوق ائتمه‌لی‌دیر. سیراسی‌یلا تاتارلار، موغول‌لار، تورک‌له‌ر، سه‌لچوقی‌له‌ر، سلطنت قورموش‌دور. «تاتار دورو» بیر چوخ پادشاه‌لار یئتیشدیرمیش، بون‌لارین بیری‌سی ده هولاگودور. بو زمان‌دا پادشاه‌لارا «ایل‌خان» دئرله‌‌ردی. «ایل‌خان‌لیق» زمانی‌ندا اسلامیت تورک‌له‌ر طرفی‌نده‌ن قبول اولوندوغو ظنّ اولونور. تاتارلاردان غازان‌خان (٧٠٠) تاریخ‌له‌ری‌نده ته‌بریزده حکومت سورموش‌دور. فارس حاکمیتی هر نه‌ره‌ده آبیده وارسا ییخمیش‌دیر. هر نه‌ره‌ده تورک آثاری وارسا خراب ائتمیش‌دیر. تاتار دورو بیر چوخ جامع‌له‌ر، سارای‌لار، مدرسه‌له‌ر یاپدی. فقط بوگون ییخیق دیوارلاردان باشقا بیر شئی یوخ. سونرا «تورکمان دورو» باش‌لایور. بونلاردان آغ و قارا قویون‌لولار نامی‌ندا ایکی سلاله گه‌لدی. بونلارین خاطره‌له‌ری‌نده‌ن گؤک مسجدین چینی‌له‌ری، یازی‌لاری، تاخمالاری[5] فوق العاده ظریف‌دیر. تورک ذوقِ سلیمی، تورک دهاسی بورادا دا که‌ندی‌نی گؤسته‌رمیش‌دیر. سلطان مراد رابع زمانی‌ندا ته‌بریزه قده‌ر گئده‌ن بیز تورک‌له‌ر واریز.

تئهران شهری بیر تورک شهری‌نه داها یاخین‌دیر. فارس‌لی آزدیر. تئهران‌دان آزه‌ربایجان‌ا دوغرو گئده‌لیم. آزه‌ربایجان تورک‌له‌ری تجّاردیر. یهودی‌له‌ر که‌ندی‌سی‌یله رقابت ائده‌مه‌ز. فقط فارس منطقه‌سی‌نه یاخین محیط‌له‌ر چوخ قیریلمیش‌دیر. پوزولویور. اون بئش سنه اوّل تیریاکی اولمایان تبریز، بوگون تحف تحف شئی‌له‌رله زهیرله‌نییور. بیر چوخ دیله‌نچی‌له‌ر....

بیر قاچ سنه اوّل ایرانی‌له‌ر ژاندارما تشکیلاتی یاپییورلاردی. ایسوئچ‌ده‌ن ضابط‌له‌ر گتیردی‌له‌ر.  ژاندارمالاری سلاح‌لاری ساتییورلار. یول‌دا ژاندارمانین اؤنونه بیری‌سی چیخیپ توقاتی آتینجا سلاحی اه‌لی‌نده‌ن آلییوردو. فقط ژاندارمانین بیر قسمی فوق العاده جسور و قهرمان‌دی. ایشته بون‌لار تورک اولان‌لاری ..... آرتیق ژاندارما آلینییورکه‌ن فارس‌لی اولان‌لار آلینمایور، تورک‌له‌ر آلینییوردو.

آزه‌ربایجان که‌ندی‌سی‌نی قورتاراجاق. آزه‌ربایجان‌دان اومیدوار اولابیلیریز. بو مملکتین ملّی آخین‌لاری واردیر. هر سنه یوز مین عمله فابریقالارا، لیمان‌لارا، تیره‌ن‌له‌ره چالیشماغا گئدییور. باکی‌لی‌لار، قافقاسیالی‌لار که‌ندی مملکت‌له‌ری‌نده‌کی ترقّی‌یی ممکن مرتبه ایران آزه‌ربایجانی‌نا مدیون‌دورلار. ایشته ایستانبول‌دا، ایزمیرده، آنادولودا عجم تلقّی ائتدیییمیز بو فعاّل، عزم‌کار عنصر تورک عنصرودور. آوروپادا دا بیر چوخ تجّارلار یینه بو تورک عنصرونداندیر.

ایران‌ین وضعیتِ سیاسی‌سی

ایران هیندیستان‌ین قاپی‌سی‌دیر. بحرِ خزر، تورکوستان، تورکییا، بصره کؤرفه‌زی‌نه قه‌ده‌ر امتداد ائده‌ر. عراق‌لا علاقه‌دار اولان اینگیلته‌ره نه‌ده‌ن ایران‌لا علاقه‌دار اولماسین؟ روس‌لار دا اینگیلیزله‌ره چاتاجاق اه‌ن مساعد ساحه‌یی بوراسی اولاراق بولدولار. بو صورت‌له موهوم ایران اینگیلیز و روسیا آراسی‌ندا فوت‌بول گیبی اوینادی.

١٩٠٧ ده روس‌لارلا اینگیلیزله‌ر بیر ائتلاف عقد ائتدی‌له‌ر. جنوب‌دا اینگیلته‌ره، شمال‌دا روسیا مملکتین قان و جان دامارلاری‌نی اه‌ل‌له‌ری‌نه آلدی‌لار. آنجاق و آنجاق که‌ندی منفعت‌له‌ری نامی‌نا بیر تیره‌ن یاپدی‌لار. حرب‌ده اینگیلیزله‌ر بوتون ایران‌ا تصاحب ائتدی‌له‌ر. مشهد ایله هندیستان آراسی‌ندا بیر یول یاپاراق، هیندیستان‌ین متاعی‌نی ایرانا سوخدولار. دیگر طرف‌ده‌ن انزلی‌یه قه‌ده‌ر گه‌لدی‌له‌ر.

ایران‌دا روس، اینگیلیز، آلمان، تورک سیاستی اوینادی. هر بیری‌سی‌نین ظاهری و گیزلی امل‌له‌ری واردی. نهایت اینگیلیزله‌ر ایران‌ی اه‌ل‌ده ائتدی‌له‌ر. ایران‌ین استقلالی‌نی تانییاراق اینگیلیز اداره‌سی‌نده بیر ایران اوردوسو، و سائره .... ده‌ره‌به‌ی‌لیک اداره‌سی بیر طرف‌ده‌ن حکم سورویوردو. بوگون ایران‌دا بیر سارای، بیر پارلامئنتو، بیر اوردو، اه‌سکی‌سی‌نه نسبت‌له بیر آسایش و مالیه اولدوق‌جا منتظم. بون‌لارین هه‌پ‌سی ظاهری. فقط ایران تماماً بیر اینگیلیز مستملکه‌سی. اوردو فارس حاکمیتی‌نین، آخوندلارین و اینگیلیزله‌رین تشویقی‌یله بیزه حاضیرلانییور. چونکه اینگیلیزله‌ر آرتیق بیزه قارشی هیندلی‌له‌ری استعمال ائده‌مه‌ز. ایجابی‌ندا ایران‌ین بوگونکو قیرخ مین کیشی‌لیک اوردوسو عادتا بیزیم ایچین یئنی بیر بلا حاضیرلایور. فقط بو اوردونون امیری، ضابطی فارس‌لی، عسگری تورک‌دور.

تورک ملّتی آزه‌ربایجان‌دان داشییور. اوّل‌جه روسیایا، قافقاسیایا چالیشماغا گئدییورلاردی. بوگون ایش‌سیزلیک یوزونده‌ن عادتا سفیل اولویورلار. فارس‌لی بون‌لارا «سیز تورک اولامازسینیز، اوخویامازسینیز» دییور. بونلار بیزده‌ن مدد به‌کله‌یورلار. عِرْق‌داش‌لاریمیزی قورتارالیم. دؤرت میلیون تورک بیزی به‌کله‌یور.

ترجمه به فارسی گزارش تورکی مجله‌ی «ینی مجموعه»، استانبول، شماره‌ی ٨١، مورخه‌ی ٢ ماه آگوست ١٩٢٣ توسط مئهران باهارلی

آقای روشنی به کورسی بالا رفت. آقای حمدالله صبحی  هم او را معرفی کرده، در باره‌ی موضوع کونفرانس این سخنان را گفت:

«ایران مملکتی است که ما از قرن‌ها پیش با او، به طور مثبت و منفی، در حال تماس بوده‌ایم. همان گونه که در آناتولی تاثیرات ایران دیده می‌شود؛ آناتولی هم در نتیجه‌ی مناسبات و تماس‌های خود با ایران، دارای یک دسته تاثیرات بر این کشور است. جناب آقای [روشنی] در ایران سیاحت نموده و اوضاع آن را تدقیق و بررسی کرده است. من از ایشان، که با قبول دعوت ما امروز برای حضار محترم یک کونفرانس در باره‌ی ایران خواهند داد، به نام «کانون» [تورک اوجاغی] تشکر می‌کنم».

وی با گفتن این سخنان به کناری کشید. سپس شخص معرفی شده، نقشه‌ی ایران را باز کرد و آغاز به سخن نمود:

«ایران، از هر طرف که به آن وارد شوید، پس از طی کردن مسافتی به اندازه‌ی صد کیلومتر، یک فلات به ارتفاع هشت‌صد تا هزار متر است. در این‌جا همان‌طور که نمک‌زارترین و بی آب و علف‌ترین بیابان‌های آسیا یافت می‌شود، جولگه‌های بسیار زیبا نیز وجود دارد. این فلات را مخصوصا سلسله کوه‌های طویل البورز ناهموار ساخته است. مرتفع‌ترین نقطه‌ی آن دماوند است که هفت هزار متر بلندی دارد.

آزربایجان، خمسه و پیرامون کوردستان کاملا تورک و دارای جمعیتی به اندازه‌ی سه ملیون و نیم نفر است. اما در طرف‌های گیلان فارسی‌ها حضور دارند. از استرآباد تا جولگه‌ی پامیر باز یک منطقه‌ی تورکمن امتداد می‌یابد. این تورکمن‌ها با تمام عقاید؛ عادات و سنن خود کاملا [عین] « ما » هستند. تمام شمال ایران سرتاسر تورک است. در دریای خزر همه‌ی ماهی‌گیران، قایق‌رانان و کاپیتان‌ها تورک‌اند. قدری جنوب‌تر، کوردستان و کرمانشاه است. از سویوق بولاق [ساووج‌بولاق] پایین‌تر یک منطقه‌ی تورک می‌بینیم، و کمی جنوب‌تر لورستان است که در آن جا کوردها هستند. نفوس آن، حدود دو میلیون و نیم نفر است.

تورک در اینجاها چه کار دارد؟ از کجا آمده است؟ ما برای [پاسخ دادن به] این سوال به تاریخ رجوع می‌کنیم. از زمان قدیم خواه سلجوقیان و خواه دیگر طوائف تورک در مناطق استراتژیک [سرراه‌های لشکری] ملت خودشان را اسکان داده‌اند و بدین سبب در آن جاها شاهد حضور و موجودیت تورک‌ها هستیم. بیش‌تر از نصف ایران پهناور، بیابان است و از قسمت باقی‌مانده شمال و شمال غربی آن تورک می‌باشد. در غرب کوردها و در جنوب فارس‌ها ساکنند و بالطبیعه در طرف‌های جنوب کمی عرب، یهودی و ارمنی وجود دارد.

ایران عموما گرم‌سیر شمرده می‌شود. قسمت جنوب کاملا اوصاف مملکت‌های گرم‌سیر را نشان می‌دهد. ایران - بدیهی است که به استثنای بخش‌های بیابانی آن - از حیث توانائی‌های گیاهی و محصولات گوناگون با هر مملکتی رقابت می‌کند. مخصوصا تورک‌ها در زیباترین و مهم‌ترین اراضی زنده‌گی می‌کنند. مردم کشور، بسیار با مزرعه و باغ و درخت‌های میوه مشغول هستند و میوه‌های فراوان حاصل می‌کنند. حیوانات ایران نسبت به حیوانات آناتولی در وضعیت بهتری قرار دارند. میوه با این که در اصفهان مهم است فراوان‌ترین آن در آزربایجان است. در تبریز پانزده نوع انگور شمرده می‌شود. درخت توت پرورش یافته و بدان مناسبت محصولات ابریشم و پنبه به عمل می‌آید. روی پشم‌ها در داخل مملکت کار کرده، از آن قالی‌ها، عباها و قوماش‌های کلفت می‌سازند. با زراعت پنبه اغلب زردوشتی‌های یزد و کرمان مشغول هستند.

ما [تعبیر] مدنیت فارسی را می‌شنویم. نه خیر! [این مدنیت] بیشتر از مدنیت فارسی، مدنیت تورک است. فارسی‌ها بیشتر با صنایع ظریف و کوچک که با کومک چشم و انگشت‌ها می‌توان انجام داد اشتغال ورزیده‌اند، مانند دیویت، نقاشی‌های کوچک و منبت‌کاری. اما کاشی‌های زیبا صرفا اثر ذکاوت تورک است.

به هنگام تاسیس امپراتوری عوثمان‌لی، ایران در مقابل ما مانند یک مخالف ایستاد. مذهب شیعی که تازه ایجاد شده بود، [به خود] شکل سیاسی گرفت. خون‌ها ریخته شد و به مناسبت تفاوت میان این دو مذهب، کشمکش‌ها ..... [ایجاد شد]. در حالی که تفاوت چیست؟ دوست داشتن حضرت علی و اولاد او. اما کدام مسلمان است که آن‌ها را دوست نداشته باشد؟ گویا ما حضرت ابوبکر رضی الله عنه، حضرت عمر رضی الله عنه و حضرت عثمان رضی الله عنه را ترجیح داده‌ایم. نه خیر! در آن زمان [چنین] شد که این‌ها در وظایف خودشان موفق گردیده و تاریخ [نیز] آن‌ها را با حرمت و تقدیس یاد می‌کند. ما هم از روی احترام ناگزیر به ادای این وظیفه‌ی دینی هستیم.

دولت ایران که تاریخ تا زمان ما نام آن را نقل کرده حکومت فارس است. گاها، خواه سیاست و خواه زمان و وقایع، بعضی چیزهای ناموجود را هم موجود نشان می‌دهند. امپراتوری ایران - فارس نیز از یک قرن بدین طرف وجود ندارد. اگر هم وجود دارد بازیچه‌ای‌ است در دست روس و انگلیس.

بزرگ‌ترین تجارت فارس، وطن‌فروشی بود. آن کسانی که ما آن‌ها را عجم می‌نامیم خالصا تورک هستند. [حتی] احتمال دارد در این سفارت‌خانه [ایران] که روبه‌روی ماست، یک نفر فارس وجود نداشته باشد. چهار میلیون تورک که امروزه تحت حاکمیت فارس زنده‌گی می‌کنند، در شرایط بدتری در مقایسه با تورک‌های قفقاز می‌باشند.

حاکمیت فارس حقیقتا دارای نیروهای بزرگی است. ولی نیروهای منفی و مهلک. ... نیروهایی که با کشتن فارس اجرای تاثیر می‌کنند.... بی‌اخلاقیتی با نام دین، فارسی را زبون کرده است. آخوندها قهارترین و قوی‌ترین اسلحه‌ی فارس هستند. هر آن چه که دین محمدی، قرآن و متفکرین، نادرست و خطا تلقی می‌کنند، با نام دین [در میان فارس‌ها] تلقین و تبلیغ شده است. دخانیات، تریاک و سایر زهرهای خواب‌آور و کشنده مردم این مملکت را به گلّه‌ی مرده‌گان زنده و اسکلت متحرک تبدیل کرده است. دخترها در سه ساله‌گی توی چادور می‌روند، و در هشت ساله‌گی به عقد مردهای چهل - پنجاه ساله در آورده می‌شوند. دختران بیچاره قبل از آنکه زن [بالغ] شوند، از چند شوهر طلاق می‌گیرند و بالاخره در بیست - بیست و پنج ساله‌گی تریاک خورده هلاک می‌شوند.

جمعیت تهران دویست هزار نفر است. بنا به آمارهای دوکتورهای خارجی و طبابت بیمارستان شهرداری، در تهران سی هزار نفر مبتلای سفلیس؛ و نیمی از سکنه‌ی شهر گرفتار امراض مسری و بیماری‌هایی که به سبب بی‌اخلاقی شیوع می‌یابند هستند.

فارسی‌ها بسیار دروغ‌گو و دزد هستند. پدر از اولاد، اولاد از پدر، زن از شوهر می‌دزدد. حتی آن آمریکائی که برای اصلاح مالیه‌ی ایران آورده بودند، پس از بازگشت به آمریکا به یک روزنامه‌نگار چنین گفته است: «مملکتی که ده ملیون دزد دارد، مگر قابل اصلاح است؟». فارسی قهار است؛ در یک خواب متمادی، و در خواب مرگ است.

و اما برادران تورک ما، این‌ها مردمانی متعالی و نجیب هستند. این‌ها فارسی نیستند. ما با عجم نامیدن آن‌ها مرتکب جنایت بزرگی می‌شویم. این‌ها برادران و خواهران تنی ما هستند، و مردمان فعال و باقابلیتی می‌باشند.

تورک‌های [ساکن در] آزربایجان مردمانی نیستند که تصادفا [بدینجا] آمده باشند. کهن‌ترین و قدیمی‌ترین دارائی‌های یک مملکت، کوه‌ها و رودخانه‌های آن است. اگر نام‌های این‌ها تورکی باشد، البته که آن مملکت وطن ملت تورک می‌باشد. اگر صرفا نظری به تاریخ چند صد سال (اخیر) آزربایجان بکنیم، باید سلطنت‌ها و تاج‌داران تورک ما را به شگفتی وادارند. تاتارها، موغول‌ها، تورک‌ها و سلجوقی‌ها به ترتیب [در این جا] سلطنت‌ها تاسیس کرده‌اند. «دوره‌ی تاتار» پادشاهان بسیاری را تقدیم کرده است. یکی از آن‌ها «هولاکو» است. در این دوره، پادشاهان را «ایل‌خان» می‌نامیدند. گمان می‌رود که در روزگار ایل‌خانیت، دین اسلام از طرف تورک‌ها پذیرفته شده است. از تاتارها «غازان‌خان» در تاریخ هفت‌صد در تبریز حکم‌رانی کرده است. حاکمیت فارس هر جا که یادگار تاریخی بوده، آن را خراب کرده؛ و هر جا که آثار تورک بوده، آن را ویران ساخته است. «دوره‌ی تاتار» مسجدها، کاخ‌ها و مدرسه‌های بسیار ساخت. ولی امروز [از آن‌ها] به جز دیوارهای شکسته چیز دیگری نمانده است. سپس «دوره‌ی تورکمان» آغاز می‌شود. از این‌ها دو سلسله با نام‌های آق‌قویون‌لو و قارا‌قویون‌لو ظهور کرد. از یادگارهای این‌ها کاشی‌ها، کتیبه‌ها و تاخماهای «گؤک مه‌چیت» [مسجد آبی در تبریز] فوق العاده ظریف است. ذوق سلیم و ذکاوت تورک در این‌جا نیز خود را نشان داده است. در عهد سلطان مراد چهارم، ما تورک‌هایی که تا تبریز جلو رفتیم، وجود داریم.

شهر تهران به یک شهر تورک نزدیک‌تر [و شبیه‌تر] است. در آن‌جا [اهالی] فارسی کم است. بیائید از تهران به سوی آزربایجان برویم. تورک‌های [ساکن در] آزربایجان تاجر هستند. یهودی‌ها نمی‌توانند با آن‌ها رقابت بکنند. اما مناطق نزدیک به منطقه‌ی فارس، بسیار در هم شکسته شده است و رو به تباهی دارد. تبریزی که پانزده سال پیش تریاک نداشت، امروز با انواع زهرها مسموم می‌شود. بسیاری از  گداها .....

چند سال پیش ایرانی‌ها سازمان ژاندارم تاسیس می‌کردند. از سوئد صاحب‌منصب‌ها آوردند. ژاندارم‌هایشان اسلحه‌ی خود را می‌فروختند. در راه هر کس که جلوی ژاندارم می‌آمد و یک سیلی می‌زد، سلاح او را از دستش می‌گرفت. ولی بخشی از ژاندارم‌ها فوق العاده جسور و قهرمان بودند. این ژاندارم‌ها همان تورک‌ها بودند.... [از همین رو بعدها] هنگام استخدام ژاندارم، کسانی که فارسی بودند را نمی‌گرفتند، تورک‌ها استخدام می‌شدند.

آزربایجان خود را رها خواهد کرد. ما می‌توانیم از آزربایجان اومیدوار باشیم. این مملکت جریان‌های ملی دارد. هر سال صد هزار عمله برای کار در کارخانه‌ها و بندرها و راه آهن‌ها می‌روند. اهالی باکو و قفقازی‌ها ترقی مملکت خودشان را تا آن جائی که ممکن است، مدیون آزربایجان ایران هستند. اینک در استانبول، در ازمیر و در آناتولی این عنصر فعال و باعزم که ما او را عجم تلقی می‌کنیم، عنصر تورک است. در اوروپا نیز بسیاری از تجار، باز هم از این عنصر تورک هستند.

وضعیت سیاسی ایران

ایران دروازه‌ی هندوستان است که تا دریای خزر، خلیج بصره، تورکستان و تورکیه امتداد می‌یابد. دولت انگلیس که با عراق مرتبط است، چرا به ایران علاقه‌مند نشود؟ روس‌ها هم ایران را به عنوان مساعدترین عرصه برای درگیر شدن با انگلیس‌ها یافتند. بدین جهت ایران موهوم، مانند توپ فوتبال میان دو دولت به بازی در آمد. در ١٩٠٧ روس‌ها با انگلیس‌ها پیمان یک ائتلاف را بستند. در جنوب انگلیس‌ها و در شمال روس‌ها شاه‌رگ‌های خون و حیات مملکت را بدست گرفتند. صرفا و فقط بنام منافع خودشان، یک راه آهن ساختند. در جنگ [جهانی اول] انگلیس‌ها تمام ایران را تصاحب کردند و با ساختن جاده‌ای میان مشهد و هندوستان، مال‌های هند را به ایران ریختند. از طرف دیگر تا انزلی پیش آمدند.

ایران صحنه‌ی بازی‌گری سیاست‌های انگلیس، روس، آلمان و تورک شد. هر یک از این‌ها اهداف ظاهری و نیات مخفی داشتند. در نهایت، انگلیس‌ها ایران را به دست آوردند. با شناختن استقلال ایران، یک ارتش و غیره‌ی ..... تحت کونترول انگلیس [درست شد]. از طرف دیگر، نظام ملوک الطوایفی هم حکم‌فرما بود.

امروز در ایران یک دربار، یک مجلس شورا و یک ارتش؛ و نسبت به گذشته کمی آسایش [وجود دارد] و مالیه بسیار منتظم است. ولی همه‌ی این‌ها ظاهری و ایران صرفا یک مستملکه‌ی انگلیس است. ارتش ایران با تشویق حاکمیت فارس، آخوندها[ی شیعی] و انگلیس‌ها برای [مقابله با] ما حاضر می‌شود. زیرا انگلیس‌ها بعد از این نمی‌توانند هندی‌ها را بر ضد ما به کار ببرند. ارتش چهل هزار نفری امروزی ایران، مانند همیشه برای ما یک بلای تازه - در موقع لزوم - آماده می‌کند. رئیس و افسران این ارتش فارس، ولی سربازهایش تورک هستند.

ملت تورک از آزربایجان لبریز می‌شود. [آن‌ها که] در آغاز برای کار به قفقاز و روسیه می‌رفتند، امروز به سبب بیکاری تقریبا سفیل و تیره‌روز می‌شوند. فارسی‌ها به این‌ها می‌گویند «شما نمی‌توانید تورک باشید. شما نمی‌توانید [به تورکی] بخوانید». این [تورک‌ها] از ما انتظار کومک دارند. بیائید این هم‌تباران خودمان را خلاص بکنیم. چهار ملیون تورک منتظر ماست».


HASAN RUŞENİ BARKIN. 3 TEMMUZ 1923. ISTANBUL:

-Bir “Fârsî Medeniyeti” işitiyoruz. Hayır. “Fârsî Medeniyeti”nden ziyâde “Türk Medeniyeti”dir.

-Bizim “Acem” dediyimiz kimseler hâlis Türklerdir. … Onlar Farslı deyil. Biz onlara “Acem” demekle büyük bir cinâyet işlemiş oluyoruz. Onlar bizim öz kardeşlerimizdir. … İşte İstanbul’da, İzmir’de, Anadolu’da “Acem” telakki ettiyimiz bu faal, azimkâr unsur Türk unsudur.

-Farslı bunlara “Siz Türk olamazsınız, okuyamazsınız” diyor. Bunlar bizden medet bekliyorlar. Irktaşlarımızı kurtaralım. Dört milyon Türk bizi bekliyor.

-Târihin zamanımıza kadar naklettiyi İran devleti, Fars hükümetidir. Bazen gerek siyaset ve gerek zaman ve vekayi bazı olmayan şeyleri mevcut imiş gibi gösteriyor. İran Fars imparatorluğu da bir asırdan beri mevcut deyildir.

-Fars hâkimiyetinin hakikaten büyük kuvvetleri vardır. Fakat menfi, öldürücü kuvvetler … Ahundlar Fars’ın en kahhar ve en kuvvetli silâhıdır.

-Fars hakimiyeti her nerede abide varsa yıkmıştır. Her nerede Türk âsârı varsa harap etmiştir. Tatar Devri bir çok câmiler, saraylar, medreseler yaptı. Fakat bugün yıkık duvarlardan başka bir şey yok.

-İran Osmanlı İmparatorluğu kurulurken karşımıza bir muhalif gibi durdu.

-Bugün İran’da bir saray, bir parlamento, bir ordu, eskisine nispetle bir âsâyiş ve maliye oldukça muntazam. Bunların hepsi zâhiri. Fakat İran tamamen bir İngiliz müsta'merası. Ordu Fars hakimiyetinin, ahundların ve İngilizlerin teşviki ile bize hazırlanıyor.

-İcabında İran’ın bugünkü kırk bin kişilik ordusu adeta bizim için yeni bir bela hazırlıyor. Fakat bu ordunun âmiri, zâbıtı Farslı, askeri Türk’dür.

-Azerbaycan kendisini kurtaracak. Azerbaycan’dan ümidvar olabiliriz. Bu memleketin milli akınları vardır.

----------------------------------------

TÜRK OCAĞI’NDA KONFERANS


Hasan Ruşeni Barkın. 3 Temmuz 1923. Istanbul

Yeni Mecmua, 2 Ağustos 1923, sayı 81, dördüncü cilt. sayfa 317-318

(Arap yazısından Latın yazısına transkripsiyon Mehran Baharlı)

Revşeni Bey kürsüye çıktı. Hamdullah Süphi Bey de kendisini takdim ederek konferans mevzuuna dâir şu sözleri söyledi: “İran asırlardan beri müspet ve menfi olarak temas ettiyimiz bir memlekettir. Anadolu’da İran tesiri olduğu gibi, Anadolu’nun da İran ile münasebeti ve temasları ve bu temaslar neticesinde bir takım tesirleri vardır. Bey efendi İran’da gezmiş, tatkik ve tetebbu etmiştir. Bugünkü dâvetimizi kabul ederek burada muhterem haziruna İran hakkında bir konferans vereceyinden, kendisine Ocak namına teşekkür ederim” diyerek çekildi.

Ba’dehu, takdim olunan zât, İran haritasını açarak söze başladı:

İran her hangi cihette girilirse girilsin, yüz kilometre kadar bir mesafe katettikten sonra sekiz yüz elli bin metre irtifaında bir yayladır. Burada Asya’nın en tuzlu ve en çorak yerleri olduğu gibi, pek güzel vâhaları vardır. İran’da bilhassa Elburz silsilesi uzanarak yaylayı arızalar ve en mürtefi noktası da 7000 metre ile Demâvend Dağı’dır.

Azerbaycan, Hamse, Kürdistan tarafları tamamıyla Türk olup, üç buçuk milyon kadardır. Gilan taraflarında ise Farslılar vardır. Esterabad’dan Pamir yaylasına kadar yine bir Türkmen mantıkası uzanır. Bu Türkmenler bütün akidesiyle, âdât ve an’anesiyle tamamen biziz. Bütün şimâli İran baştan başa Türk’tür. Bahr-i Hazar’da bütün kayıkçılar ve balıkçılar, kaptanlar Türk’tür. Daha cenupta Kürdistan, Kirmanşah vardır. Soğukbulak’tan (Savuçbulak) aşağıya kadar bir Türk mıntıkası görürüz. Daha cenupta Luristan vardır ki burada Kürtler sâkin olup, heyet-i umûmiyesi iki buçuk milyon kadardır.

Türk buralarda ne arıyor? Nereden gelmiş? Bunun için târihe müracaat ediyoruz. Eskiden gerek Selçûkîler ve gerek sâir Türk aşiretleri sevk ül-ceyş yollar üzerinde kendi milletini yerleştirmiş, bu sûretle orada Türklerin mevcûdiyetini görüyoruz. Koca İran’ın yarısından fazlası çöl, mütebaki kısmın şimal ve şimal-i garbisi Türk, garpte Kürt ve cenupta Farslar vardır. Bittabi cenup taraflarında cüzi Arap, Yahudi, Ermeni vardır.

İran umumiyetle sıcak sayılır. Cenup kısmı tamamıyla sıcak memleketler evsafını gösterir. Memleket kuvve-i inbâtiye ve mahsûlât-i mütenevvia itibarıyla her memlekete rekabet eder. Bittabi çöl kısımlar müstesnadır. Bilhassa Türkler en mühim ve en güzel arâzîde yaşıyorlar. Ahâli tarla, bahçe, meyve ağaçlarıyla çok uğraşır, mebzûl meyve yetişir. İran’ın hayvanatı Anadolu’ya nispetle daha iyi bir mevkidedir. Meyve İsfahan’da mühim olmakla beraber, Azerbaycan’da en çoktur. Tebriz’de onbeş türlü üzüm sayılır. Dutçuluk ve dolayısıyla ipek mahsûlâtı, pamuk yetişir. Yünler dâhilde işlenir. Halılar, abâlar, kaba kumaşlar imal olunur. Pamuk zıraatı ile en ziyâde Yezd ve Kirman taraflarındaki Zerdüştler iştiğal eder.

Bir “Fârsî Medeniyeti” işitiyoruz. Hayır. “Fârsî Medeniyeti”nden ziyâde “Türk Medeniyeti”dir. Farslılar bilhassa gözün ve parmakların yardımıyla yapılabilen küçük ve ince sanatlarla uğraşmışlardır. Mesela divit, küçük resimler, oyma gibi şeyler. Güzel Çiniler ise sırf Türk dehâsının eseridir.

İran Osmanlı İmparatorluğu kurulurken karşımıza bir muhalif gibi durdu. Yeni türeyen Şii mezhebi siyasi bir şekil alarak kanlar döküldü. Bu iki mezhep arasındaki fark dolayısıyla mücâdile … Halbuki fark nedir? Hazret-i Ali ve evladlarını sevmek. Halbuki hangi Müsülman onları sevmez? Biz Abubekir R.A.A., Ömer R.A.A., Osman R.A.A. hazretlerini tercih etmişiz. Hayır. O zaman kendileri vazifelerinde muvaffak olmuş, târih kendilerini tebcil ve takdis ile yâd eder. Biz de bu vazife-i dîniyeyi edâya hürmeten mecbûruz.

Târihin zamanımıza kadar naklettiyi İran devleti, Fars hükümetidir. Bazen gerek siyaset ve gerek zaman ve vekayi bazı olmayan şeyleri mevcut imiş gibi gösteriyor. İran Fars İmparatorluğu da bir asırdan beri mevcut deyildir. Eyer varsa İngiltere ve Rusya’nın bir bâzîçesidir.

Fars’ın en yüksek ticareti vatan satmak idi. Bizim “Acem” dediyimiz kimseler hâlis Türklerdir. İhtimal şu karşımızdaki sefârethânede bir tâne Farslı yoktur. Bugün Fars idâresinde yaşayan dört milyon Türk, Kafkas Türklerinden daha fena bir şerâit dâhilindedir.

Fars hâkimiyetinin hakikaten büyük kuvvetleri vardır. Fakat menfi, öldürücü kuvvetler … Fars’ı öldürerek icrâ-ı tesir eden kuvvetler … Farslı’yı din namına ahlaksızlık zebûn etmiştir. Ahundlar Fars’ın en kahhar ve en kuvvetli silâhıdır. Din namına dîn-i Muhammedî’nin, Ku’ran’ın, mütefekkirlerin yanlış telakki ettiyi şeyler, telkin olunmuştur.

Sigara, afyon ve sâir uyutucu, öldürücü zehirler memleketteki insanları bir sürü kadîd, müteharrik iskelet hâline getirmiştir. Kızlar üç yaşında çarşafa girer, sekiz yaşında iken kırk elli yaşlarında bulunan bir adamla evlendiriliyor. Kadın olmadan zavallı kızlar bir kaç kocadan boşanıyor, nihâyet yirmi, yirmi beş yaşlarında afyon kullanarak helak oluyor.

Tahran’da iki yüz bin nüfus vardır. Orada bulunan ecnebi doktorların ve belediye hastanesinin tebâbetinin istatistiklerine nazaran otuz bin firengili ve şehrin nüfus-i umûmiyesinin nısfı yine sâri ve ahlaksızlık yüzünden münteşir hastalıklara mâluldur.

Farslılar çok yalancı ve hırsızdırlar. Baba evlattan, evlat babadan, kadın kocasından çalar. Hatta İran’ın mâliyesinin ıslahı için getirilen Amerikalı, avdetinde bir gazeteciye beyanatında demiş ki: “On milyon hırsızı olan bir memleket kâbil-i ıslah mı?” Fârsî kahhardır. Mütemâdî bir uyku ve ölüm uykusundadır. Türk kardeşlerimize gelince bunlar çok yüksek, necip insanlardır. Onlar Farslı deyil. Biz onlara “Acem” demekle büyük bir cinâyet işlemiş oluyoruz. Onlar bizim öz kardeşlerimizdir. Faal, becerikli insanlardır.

Azerbaycan Türkleri tesadüfen gelmiş insanlar deyildir. Bir memleketin en eski ve kadim olan şeyleri dağları, nehirleridir. Onların ismi Türk’se eyer, elbette o memleket Türk milletinin vatanıdır. Azerbaycan’ın yalnız bir kaç yüz senesini nazar-ı itibara alırsak, Türk saltanatları, taçları bizi hayrete sevk etmelidir. Sırasıyla Tatarlar, Moğullar, Türkler, Selçûkîler saltanat kurmuştur. “Tatar Devri” bir çok padişahlar yetiştirmiş, bunların birisi de Hulaku’dur. Bu zamanda padişahlara “İlhan” derlerdi. İlhanlık zamanında İslamiyet Türkler tarafından kabul olunduğu zannolunur. Tatarlardan Gazan Han 700 târihinde Tebriz’de hükümet sürmüştür.

Fars hakimiyeti her nerede abide varsa yıkmıştır. Her nerede Türk âsârı varsa harap etmiştir. “Tatar Devri” bir çok câmiler, saraylar, medreseler yaptı. Fakat bugün yıkık duvarlardan başka bir şey yok. Sonra “Türkman Devri” başlıyor. Bunlardan Ak ve Kara Koyunlular namında iki sülale geldi. Bunların hatıralarından Gök Meçit’in çinileri, yazıları, takmaları fevkalade zarîfdir. Türk zevk-i selîmi, Türk dehâsı burada da kendini göstermiştir. Sultan Murad Rabi’ zamanında Tebriz’e kadar giden biz Türkler varız.

Tahran şehiri bir Türk şehrine daha yakındır. Farslı azdır. Tahran’dan Azerbaycan’a doğru gidelim. Azerbaycan Türkleri tüccardır. Yahudileri kendisiyle rekabet edemez. Fakat Fars mıntıkasına yakın muhitler çok kırılmıştır. Bozuluyor. Onbeş sene evvel tiryakı olmayan Tebriz, bugün tuhaf şeylerle zehirleniyor. Bir çok dilenciler ....

Bir kaç sene evvel İrânîler jandarma teşkilatı yapıyorlardı. İsveç’ten zabıtlar getirdiler. Jandarmaları silahları satıyor. Yolda jandarmanın önüne birisi çıkıp tokatı atınca silahı elinden alıyordu. Fakat jandarmanın bir kısmı fevkalade cesur ve kahramandı. İşte bunlar Türk olanları ... artık jandarma alınıyorken Farslı olanlar alınmıyor, Türk olanlar alınıyordu.

Azerbaycan kendisini kurtaracak. Azerbaycan’dan ümidvar olabiliriz. Bu memleketin milli akınları vardır. Her sene yüz bin amele fabrikalara, limanlara, tirenlere çalışmaya gidiyor. Bakulular, Kafkasyalılar kendi memleketlerindeki terakkiyi mümkün mertebe İran Azerbaycanı’na medyundurlar. İşte İstanbul’da, İzmir’de, Anadolu’da “Acem” telakki ettiyimiz bu faal, azimkâr unsur Türk unsudur. Avropa’da da bir çok tüccarlar yine bu Türk unsurundandır.

İran’ın vaziyet-i siyâsisi

İran Hindistan’ın kapısıdır. Bahr-i Hazar, Türkistan, Türkiye, Basra Körfezi’ne kadar imtidad eder. Irakla alakadar olan İngiltere neden İranla alakadar olmasın? Ruslar da İngilizlere çatacak en müsait sahayı burası olarak buldular. Bu sûretle mevhum İran, İngiliz ve Rusya arasında futbol gibi oynadı.

1907de Ruslarla İngilizler bir itilaf akdettiler. Cenupta İngiltere, şimalda Rusya memleketin kan ve can damarlarını ellerine aldılar. Ancak ve ancak kendi menfeatları namına bir tiren yaptılar. Harpte İngilizler bütün İran’ı tesahup ettiler. Meşhed ile Hindistan arasında bir yol yaparak, Hindistan’ın metaı’nı İran’a soktular. Diyer taraftan Enzeli’ye kadar geldiler.

İran’da Rus, İngiliz, Alman, Türk siyaseti oynadı. Her birisinin zâhiri ve gizli emelleri vardı. Nihayet İngilizler İran’ı elde ettiler. İran’ın istiklalini tanıyarak İngiliz idâresinde bir İran ordusu, ve sâire …. Derebeylik idâresi bir taraftan hüküm sürüyordu.

Bugün İran’da bir saray, bir parlamento, bir ordu, eskisine nispetle bir âsâyiş ve maliye oldukça muntazam. Bunların hepsi zâhiri. Fakat İran tamamen bir İngiliz müsta'merası. Ordu Fars hakimiyetinin, ahundların ve İngilizlerin teşviki ile bize hazırlanıyor. Çünkü İngilizler artık bize karşı Hindlileri istimal edemez. İcabında İran’ın bugünkü kırk bin kişilik ordusu adeta bizim için yeni bir bela hazırlıyor. Fakat bu ordunun âmiri, zâbıtı Farslı, askeri Türk’dür.

Türk milleti Azerbaycan’dan taşıyor. Evvelce Rusya’ya, Kafkasya’ya çalışmaya gidiyorlardı. Bugün işsizlik yüzünden âdeta sefil oluyorlar. Farslı bunlara “Siz Türk olamazsınız, okuyamazsınız” diyor. Bunlar bizden medet bekliyorlar. Irktaşlarımızı kurtaralım. Dört milyon Türk bizi bekliyor”.

برای مطالعه‌ی بیشتر

روشنی بیگ، یک متفکر تورک که آزربایجانی است

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_18.html

باطن ایران- ایران‌ین ایچ‌اوزو. روشنی بیگ

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/blog-post_26.html

جوابیه‌ی روشنی بیک به اعتراضات دو آزربایجانی (آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست): تورکان در آینده‌ای بسیار نزدیک از اسارت فارس‌ها رسته، آزاد و خوش‌بخت خواهند شد

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_8.html

سلیمان نظیف: ای تورک اسیر فارس!

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_12.html

گزارشی از سخن‌رانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی یئنی مجموعه

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_23.html

سلیمان نظیف: ای تورک اسیر فارس! مقاله‌ای تاریخی از سلیمان نظیف: برادران و خواهران یتیم ما (یتیم قاردشلریمز)-١٩٢٤

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_12.html


[1] در زبان تورکی «بارق» به معنی اثاث خانه و خانواده و خاندان، «بارقین» (وارقین) به معنای مسافر است. در تاریخ مبارک غازانی تصحیح کارل یان، اسمی به صورت بارقی خوانده شده که محتملا همان بارقین است.

[2]عارضه‌له‌ر: طبیعی عارضه اولوشدورار

[3]متن‌ده تایپ یانلیش‌لیغی سونوجوندا «قاییق‌لار و قاییق‌چی‌لار» بیچیمی‌نده یازیلمیش‌دیر. دوغروسو «قاییق‌چی‌لار و بالیق‌چی‌لار» اولمالی‌دیر. 

[4] دیویت: حوققاداکی مرکّبه باتیریلاراق یازی یازماق‌دا قول‌لانیلان بیر تور قلم. دولما قلم‌ ایله فرقی، دیویت‌ین به‌ل‌لی آرالیق‌لارلا مرکّبه باتیریلماسی گه‌ره‌کدییی‌دیر. 

[5] قدید: جان‌لی جنازه، قوروتولموش اه‌ت

[6] تاخما: (متن‌ده یانلیش‌لیق‌لا قاقما یازیلمیش‌دیر). یک نوع معرق و گچ‌کاری تورکی که در آن قطعات رنگی گچی در سازه تعبیه و جای داده می‌شود (تاخیلیر). قومیت‌گرایان افراطی فارس «تاخما» نام این هنر تورک را به ریشه‌ی تُخم فارسی ربط داده‌اند که یک ریشه‌سازی غیر علمی با سائقه‌های نژادپرستانه‌ی فارسی به منظور سرقت میراث فرهنگی تورک است. 

No comments:

Post a Comment