Saturday, July 8, 2017

جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني (آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست): تورکان در آينده‌اي بسيار نزديک از اسارت فارسها رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد


جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني (آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست):

تورکان در آينده‌اي بسيار نزديک از اسارت فارسها رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد.

شنبه، ٦ فوريه- ٢٠٠٩

ائل‌گون، بوز آيي، سيغير ايلي  Elgün, Boz Ayı, Sığır İli

مئهران باهارلي

روشني بيک دوست حقيقي ملت تورک کائن در ايران و تورک‌ايلي-آزربايجان اتنيک

روشني بيک Hasan Rûşenî - Ruşeni Barkın، يکي از سياستمداران، ديپلماتها، نظاميان، محققين، خاورميانه‌شناسان و ژورناليستهاي تورک برجسته‌ي عثماني و از دوستان حقيقي ملت تورک ساکن در ايران و وطن تورک (تورک‌ايلي-آزربايجان اتنيک) در آغاز قرن بيستم است. تحليلها و آناليزهاي وي در باره‌ي خاورميانه، ايران و تورکهاي ساکن در ايران-تورک‌ايلي (آزربايجان اتنيک) که قريب به يک صد سال پيش نوشته شده‌اند بسيار کارشناسانه، واقع‌گرايانه، دقيق، منطقي و محکم‌اند و تاريخ درستي بسياري از آنها را در سالها و دهه‌هاي آتي يک به يک به اثبات رسانيده است. به عنوان مثال زمانيکه هنوز رضاخان وزير جنگ بود، وي مقالات متعددي در افشاء ماهيت رضاخان منتشر کرده و در آنها او را به عنوان مهره‌ي بي‌اختيار امپرياليسم انگليس، و دولت نوپاي ايران را دولتي که به کندن گور تورکها اقدام خواهد کرد معرفي مي‌نمود. اين در حاليکه بود که قاطبه‌ي مشروطه‌طلبان تورک، آزربايجان‌گرايان ايران‌گرا و آزربايجان‌گرايان پان‌ايرانيست موسوم به احرار و آزاديخواهان و دمکراتهاي آزربايجان، به همراه چپ تورک ايراني (اراني، جعفرزاده خلخالي،...) به رضاخان نظر مثبت داشته، حتي حامي و پشتيبان جدي وي بودند.

در زير، مقاله‌اي از روشني بيگ بنام «جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني» را، نخست ترجمه‌ي آن به زبان فارسي، سپس متن آن با رسم الخط فونتيک سؤزوموز و در آخر به تورکي-عثماني با دو رسم الخط اصلي عربي و به لاتين را داده‌ام. کلمات داخل پارانتز ( ) از آن روشني بيک، و اضافات داخل کروشه [ ] از آن من است.

 

چند نکته:

١-اين دو آزربايجاني- احتمالاّ از کارکنان سفارت ايران در استانبول بودند که در نامه‌ي ارسالي‌شان به روزنامه‌ي وطن، در اعتراض به مقالات قبلي روشني بيگ در باره‌ي ملت تورک کائن در ايران، منکر تورک بودن خود و تورکان در آزربايجان شده و ايراني‌نژاد و از نسل آريائيها بودن خود و «آزربايجاني»ها را ادعا کرده بودند.

٢-نامه‌ي دو آزربايجاني ضد تورک مذکور از موضع «آزربايجان‌گرايي» نوشته شده است. اساساً اين دو، بنام آزربايجاني و دفاع از آزربايجان منکر تورک بودن تورکها در آزربايجان شده‌ و هويت خود را هم «آزربايجاني» اعلام و نامه‌ي خود را به عنوان آزربايجاني امضا کرده بودند. مقصد آنها از «آزربايجاني»، هويت قومي آزربايجاني ايجاد شده در دوره‌ي مشروطيت بود که به عنوان يک خرده هويت جغرافيايي، زيرمجموعه‌ي «ملت ايران» و نافي و انکار کننده‌ي هويت ملي تورک است. علاوتاً اين دو «آزربايجاني»، متعلق به جرياني هستند که «آزربايجان‌گرايي پان‌ايرانيستي» ناميده مي‌شود. زيرا از «نژاد ايراني» و «نسل آريائيها» و ... سخن مي‌رانند و ملت تورک کائن در ايران و آزربايجان را منسوب بدانها قلمداد مي‌کنند. با اين وصف نوشته‌ي روشني بيک، يکي از نخستين رديه‌ها بر آزربايجان‌گرايي (ايران‌گرا، پان‌ايرانيستي) در تاريخ شمرده مي‌شود.

٣-جوابيه‌ي کوتاه روشني بيک به اين دو «آزربايجاني» ضد تورک، که مانند ديگر نوشته‌هاي وي از سر دانائي، وقوف و پختگي سياسي نوشته شده، از منطقي آهنين برخوردار بوده و به همين  سبب درستي خود را امروز نيز پس از قريب يک صد سال عيناً حفظ کرده است. بر خلاف ادعاي پان‌ايرانيستها و آزربايجان‌گرايان پان‌ايرانيست و استالينيست، تنها چيزي که در اين جوابيه وجود ندارد «پان‌تورکيسم» و «خيال‌پرستي» است. سطر سطر اين جوابيه، آکنده از محبت و احترام زائد الوصف وي نسبت به تورکان و وطن تورکي -تورک‌ايلي است.

٤-روشني بيک در نوشته‌ي به غايت واقع‌گرايانه‌ي خود، با زبان روزنامه‌نگاري-سياسي حرفه‌اي و لحني متين، جدي و محترمانه، از پايمال شدن حقوق ملي ملت تورک ساکن در ايران توسط کابوس استعمار چند قرنه‌ي فارسي سخن مي‌گويد، بر عليه سياستهاي فارس‌سازي در ايران هشدار داده، و رهائي تورکان ساکن در ايران و آزربايجان اتنيک در آينده‌ي نزديک را نويد مي‌دهد.

٥-وي در نوشته‌ي خود مفاهيم «انکار مليت تورک»، «عجم‌شدگي» (عجمله‌شديرمه) و «فارس‌سازي» (فارس‌لاشديرما) را بکار مي‌برد. وي انکار مليت تورک و يا انتخاب هويت ملي را حق اشخاص و افراد دانسته و عجم‌شوندگي و فارس‌سازي را به معني فارس‌شوندگي ملت تورک در طول تاريخ و نيز سياست تحميل هويت ملي فارسي بر ملت تورک در دوران معاصر بکار برده است.

٦-روشني بيگ يکي از نخستين محققيني است که وجود روندي بنام «فارس‌سازي» در دوره‌ي نخست‌وزيري سردار سپه و پيش از تاسيس سلسله‌ي پهلوي را، با نام بردن از آن و مولفه‌هاي آن (تعويض نامهاي جغرافياي تورکي، تخريب ابنيه و اماکن تاريخي تورک، تحريف و بازنويسي و انکار تاريخ تورک، ممنوع کردن زبان تورکي) تثبيت کرده است.

٧-روشني بيگ در نوشته‌ي خود «شمال غرب ايران» را «وطن تورک» مي‌نامد و نمونه‌هايي از ابنيه‌ي تاريخي بخشهاي آزربايجاني و غير آزربايجاني آن (خمسه) را مي‌دهد. اين وطن تورک در شمال غرب ايران، شامل مناطق آزربايجاني و غير آزربايجاني، همان است که امروز «تورک‌ايلي» ناميده مي‌شود.

٨-«جوابيه به اعتراضات دو آزربايجاني»، انعکاسهاي فراواني داشت. از جمله تقي اراني تبريزي- يک آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست مارکسيست- در پاسخ به نوشته‌ي «روشني بيک»، از موضع آزربايجانگرايي پان‌ايرانيستي مقاله‌‌اي بنام «آزربايجان، يا يک مساله‌ي مماتي و حياتي براي ايران» تحرير کرد و در آن به دفاع از هويت ايراني و غير تورک «آزربايجان» و نژادپرستي آريائي برخاست و از ضرورت امحاء ملت و زبان و فرهنگ تورک در ايران سخن راند.

٩- روشني بيک در جوابيه‌ي خود شمار تورکان در آزربايجان را چهار ميليون تن ذکر مي‌کند. با توجه به اينکه در سال ١٩٢٤ جمعيت ايران حدود ١٠٦٥٢٠٠٠ نفر بوده است، بنا به وي در اين سال تورکان کائن در آزربايجان ٣٧،٦ درصد کل جمعيت ايران را تشکيل مي‌داده‌اند. اراني در مقاله‌ي خويش، تورکان در آزربايجان را ٣ ميليون و يا ٢٨،٢ درصد کل جمعيت ايران دانسته است. البته همه‌ي اين آمار، تخمين و گمان هستند.

پايان نت مئهران باهارلي

پاسخ به اعتراضات دو آزربايجاني. روشني بيک- ٢٨ آگوست ١٩٢٤ (ترجمه به فارسي: مئهران باهارلي)

روشني بيک، از تورک بودن آزربايجان، از تائيد اين واقعيت توسط علم بشر، تاريخ و ميراث تاريخي موجود، و از احتمال وجود اشخاص منفرد فارس شده [در ميان تورکان ايران] سخن مي‌گويد.

روشني بيک، متخصص امور خاورميانه، جواب زير را در پاسخ به نامه‌ي اعتراضي به امضاي دو تن که به اداره‌ي نشريه‌مان رسيده است مي‌دهد:

اولاً به خاطر آنکه در امضاي خود، اعلام کرده‌ايد که از اعضاي «کلوب نژاد ايراني» [در تورکيه] هستيد، سپاسگذارم. زيرا در سايه‌ي شما، مطلع گشتيم که در وطنمان، علاوه بر موسسه‌ي «دبستان ايرانيان» که مشغول به فارس ساختن کودکان تورک آزربايجاني است، کلوبي نيز وجود دارد که در همان استقامت مشغول به فعاليت است.

از اين ادعاي شما که در ضمن «آزربايجاني» بودن، از نسل «آريائيها» هستيد، به هيچ وجه شگفت‌زده نشدم. البته فارس ساختن دو نفر تورک توسط کابوس فارسي چند قرنه، چيز فوق العاده‌اي نيست. به پيش رانده شدن اين ادعا نه تنها از سوي دو نفر، حتي از سوي دو هزار نفر از ميان چهار ميليون تورک نيز، مساله‌ي بزرگي نيست. ارقام دو و دو هزار در مقابل رقم چهار ميليون، آنقدر کوچکند که ارزش به جدي گرفته شدن را نيز ندارند.

محض تسلي خاطرتان، اين را نيز بگويم که جميع عقلاي فارس هم، ادعا مي‌کنند که تورکان ايران اصلاً فارس بوده و از سوي مغولان و به زور تورک گرديده‌اند. اما ادعاي اينگونه اشخاص و نيز کساني مانند شما که مليت خود را انکار نموده‌ايد، چيزي به جز ناله‌اي مايوسانه در مقابل علم، تاريخ و حقيقت نيست.

به همان اندازه که پوشاندن خورشيد با گِل بعيد است، فارس‌سازي چهار ميليون تورک که مشت خود را بر عليه تحکم فارسي گره زده‌اند نيز، آنهم در مجاورت تورکيه محال است. علم بشر، هيچگونه فارسيتي [نشاني از فارس بودن] در «شمال غرب ايران» امروز را به خاطر ندارد.

«قيزيل اؤزه‌ن» و رودخانه‌هايي مانند آن که در اين سرزمين روانند، همواره به عنوان تورک جاري بوده‌اند. «قاراجاداغ» و سلسله کوههاي عظيمي مانند آن، هرگز عجميت [فارس بودن] را نپذيرفته‌اند. ويرانه‌ي «گؤي مسجيد» که بسان تاج تمدن در تبريز قرار دارد، يک ميراث قديمي تورک است. همچنين «ارک» تبريز که با قامت بلندبالاي خود، بر «وطن تورک» نظاره مي‌کند، شاهدي جاويدان از اجداد شريف تورک مي‌باشد. «سولطانييه مسجيدي» (در شرق زنجان) که باعث اعجاب متخصصان آثار باستاني گرديده، باز شاه‌اثري از تورکيت کبير است. «مراغه» و شهرهاي قديمي مشابه آن، با همه‌ي ابنيه و همه‌ي آثارشان، شهرهائي تورک‌اند.

والحاصل، امروز وطني بزرگ که در زير کابوس فارسي در تضرع است، با هر ذره‌اش و با چهار ميليون ملت خويش، سرتاسر تورک است. حتي فارسهائي که شما آنها را مدح نموده‌ايد، هنگام سرکوب اين ملت نجيب و در مقام تحقير وي، به او با نام «تورکه ...» خطاب مي‌کنند.

آقايان!

شما با انکار مليت خود، حداکثر مجازات را به خود داديد. زيرا ساقط شدن از مليت شريف تورک، فلاکتي بزرگ است. با اينهمه شما از صلاحيت انجام همچو کاري برخوردار هستيد. اما فارس‌سازي وطني بزرگ و چهار ميليون تورک نجيب و با ناموس، نه تنها خارج از قدرت افرادي مانند شما، بلکه بيرون از توان همه‌ي دنياست.

از شما مي‌پرسم: آيا مي‌توانيد ميليونها اسم تورکي را در وطني که به بزرگي نصف آناطولي [تورکيه] است، [با نامهاي فارسي] عوض کنيد؟ آيا مي‌توانيد زبان، وجدان و خون چهار ميليون انسان را که در آن سرزمين مي‌زيند، تغيير دهيد؟ آيا مي‌توانيد هزاران ابنيه [تاريخي تورک] را تخريب کنيد؟ همچنين آيا مي‌توانيد صفحات درخشان خاندانهاي بي‌شمار تورک که در قرون متمادي در آنجا سلطنت نموده‌اند را از [کتاب] تاريخ جهان حذف کنيد؟ و در نهايت، آيا مي‌توانيد ميليونها بلبل تورک را که در اين وطن تورک [به تورکي] آواز سر مي‌دهند خاموش سازيد؟

نه خير آقايان!

عصر ما، عصر مليت است. انسانها امروز «الله، من و حق من» گفته فرياد مي‌کشند. اين صدا را، حتي سلاحهاي هراسناکي که آتش و مرگ فرو مي‌ريزند نيز نمي‌توانند خفه کنند. براي شما مژده‌اي دارم: اين تورکان [کائن در ايران] در آينده‌اي بسيار نزديک، از اسارت رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد.

در نامه‌تان از روابط دوستانه دو ملت (يعني ايران و تورکيه) بحث نموده و از مختل شدن آن مي‌نويسيد. نيک بدانيد که اينگونه تعبيرها صرفا مي‌تواند در افواه مقامات رسمي جايي براي خود پيدا کند. شما کابوسي که چهار ميليون تورک تحت اسارت خود را به فرياد در آورده را نمي‌توانيد محبوب هيچ تورکي [تورک تورکيه‌اي] بکنيد. تا زمانيکه صداي ناله و زاري خواهران و برادران ما به گوشمان مي‌رسد، قدرت ستمگري که آنها را به فرياد واداشته، علاوه بر آنها دشمن منفور ما نيز خواهد بود.

و اما در باره‌ي نظر مساعد افکار عمومي ايران نسبت به تورکيه در سالهاي جنگ جهاني [اول] و جنگ استقلال [تورکيه]؛ با اجازه‌ي شما چهره‌ي واقعي اين حادثه را در مقالات آينده‌مان بيان خواهيم ساخت. زيرا ما، با صفت شخصي که نزديکترين روابط را داشته، در محل خود شاهد وقايع مذکور بوده‌ايم.

اين را نيز علاوه کنم که اينجا تورکيه است. در اينجا صرفا انسانهائي مي‌توانند احترام ببينند که تورکها و تورکيت را عزيز شمارند. هرگاه گستاخاني که قصد تعرض به تورکان، تورکيت و عشق بدانها را دارند نيز وجود داشته باشند، ما را با آنها رفتاري به جز ابراز نفرت و خوار شمردنشان نخواهد بود.

روشني

روزنامه وطن
٢٧ محرم ١٣٤٣، ٢٨ آگوست ١٩٢٤، چهارشنبه، صفحه ٢

  
ايکي آزه‌ربايجانلي`نين اعتراضلارينا جواب

روشني- ٢٨ آغوستوس ١٩٢٤

روشني بک، ايران آزه‌ربايجاني`نين تورک اولدوغونو، علمِ بشرين، تاريخين، موجود آبداتين بونو تاييد ائتديييني، فارسلاشميش منفرد آداملار بولونابيله‌جه‌ييني آنلاتييور.

وسطي شرق ايشله‌ري متخصّصي روشني بک، مطبعه‌ميزه گله‌ن ايکي امضالي بير اعتراض مکتوبونا آتيده‌کي جوابي وئرييور:

اوّلا امضانيزدا، «نژاد ايران کولوبو» اعضاسيندان اولدوغونوزو بيلديردييينيزده‌ن دولايي تشکّر ائده‌ر‌يم. چونکه بو سايه‌ده، وطنيميزده آزه‌ري تورک ياورولاريني فارس‌لاشديران «دبستان ايرانيان» موسّسه‌سينده‌ن باشقا، عيني وظيفه ايله چاليشان بير کولوبون بولوندوغونو دا اؤيره‌نميش اولدوق.

سيزين آزه‌ربايجانلي اولماقلا برابه‌ر «آريان نسلي»نده‌ن اولدوغونوزو ادّعا ائديشينيزه هيچ ده حير‌ت ائتمه‌ديم. البتّه بير قاچ عصرليک فارسي کابوسونون ايکي تورک‌و عجمله‌شديرميش اولماسي، بويوک بير شئي دئييلدير. دؤرت ميليون تورک‌ده‌ن ايکي دئييل، حتّي ايکي بين کيشي‌نين عيني ادّعادا بولونماسي، يينه بويوک بير شئي دئييلدير. دؤرت ميليون رقمي‌نين يانيندا ايکي و ايکي بين رقمله‌ري قاله آلينماياجاق قده‌ر کوچوک شئيله‌ردير.

سيزه مدارِ تسلّي اولماق ايچين شونو دا سؤيله‌يه‌ييم که: بوتون فارس عقلاسي دا ايران آزه‌ريله‌ري`نين عن اصل فارس اولدوغو و موغوللار طرفينده‌ن زورلا تورکله‌شديريلديييني ادّعا ائتمه‌کده‌ديرله‌ر. گره‌ک بونلارين، گره‌ک سيزين گيبي مليّتيني انکار ائده‌نله‌رين بو ادّعاسي، علم، تاريخ و حقيقت قارشيسيندا مايوس بير انينده‌ن باشقا بير شئي دئييلدير.

 گونه‌شي چامورلا سيواماق نه قده‌ر بعيد ايسه، تورکييه`نين يانيندا فارس تحکّمونه قارشي يومروغونو سيخميش اولان دؤرت ميليون تورک‌و ده فارس‌لاشديرماق او قده‌ر محالدير. علمِ بشر، بوگونکو «ايران`ين غربِ شماليسي»نده بير فارس‌ليق خاطيرلامايور.

 بورادا آخان «قيزيل اؤزه‌ن» و امثالي نهرله‌ر دائما تورک اولاراق آخميشدير. «قاراجا داغ» و بونون گيبي معظّم سلسله‌له‌ر هيچ بير وقت عجملييي قبول ائتمه‌ميشدير. تبريزده مدنيّت تاجي گيبي دوران «گؤک مسجد» خرابه‌سي اسکي بير تورک آبده‌سي‌دير. يينه تبريزده يوکسه‌ک بويويلا تورک وطنينه باخان «ارک» (سيتاده‌ل)، يوکسه‌ک تورک اجداددان قالان لايموت بير شاهددير. آثارِ عتيقه متخصّصله‌ريني حيران بيراخان «سلطانيه مسجدي» (زنجان`ين شرقينده) يينه بويوک تورکلويون بير شاه اثري‌دير. «مراغه» و امثالي اسکي شهه‌رله‌ر، تکميل آبده‌له‌ري و تکميل ايزله‌ري‌يله تورک شهه‌رله‌ريدير.

الحاصل بوگون فارسي کابوسو آلتيندا اينله‌يه‌ن قوجا بير وطن هر ذرّه‌سييله و دؤرت ميليون ملّتي‌يله باشدان باشا تورک‌دور. سيزين تبجيل ائتدييينيز فارسلار بيله، بو نجيب ملّتي ازه‌رکه‌ن مقامِ تحقيرده اونا، «تورکه.... !» دييه خطاب ائدييور.

 افه‌نديله‌ر!

سيز ملّيتينيزي انکار ائتمه‌کله کندينيزه اعظمي جزايي وئردينيز. يوکسه‌ک تورک ملّيتينده‌ن سقوط بويوک بير فلاکت اولماقلا برابر، بونو ياپماق سيزين صلاحيتينيز داخلينده‌دير. فقط قوجا بير وط‌ني و دؤرت ميليون ناموسلو و نجيب تورک‌و عجم ياپماق، يالنيز سيزين گيبيله‌رين دئييل، حتّي بوتون دنيانين قدر‌تي خارجينده‌دير.

سيزه سوراريم: آنادولو`نون ياريسي قده‌ر اولان بير وطنين ميليونلارجا تورک اسميني ده‌ييشديره‌بيلير مي‌سينيز؟ اورادا ياشايان دؤرت ميليون انسانين لسانيني، وجدانيني و قانيني تبديل ائده‌بيلير مي‌سينيز؟ عصرله‌رده‌ن بري تورکلويون وارليغيني اعلان ائده‌ن بينله‌رجه  آبيده‌ني ييخابيلير مي‌سينيز؟ يينه اورادا عصرله‌رجه سلطنت سوره‌ن بونجا تورک خانداني‌نين پارلاق صحيفه‌له‌ريني دنيانين تاريخله‌رينده‌ن سيله‌بيلير مي‌سينيز؟ و ان نهايت بو گوزه‌ل تورک وطنينده اؤته‌ن ميليونلارجا تورک بلبلله‌ريني سوسدورا‌بيلير مي‌سينيز؟

خايير افه‌نديله‌ر!

عصريميز ملّيت عصري‌دير. انسانلار بوگون «آللاه، من و حقّيم» دييه باغيرييور. بو سسي، آتش و اؤلوم ياغديران قهّار سلاحلار بيله سوسدورامييور. سيزه مژده وئرييوروم: بو تورکله‌ر چوخ ياخيندا اسارتده‌ن قورتولاجاق، حرّ و مسعود اولاجاقدير.

مکتوبونوزدا ايکي ملّتين (يعني ايران و تورکييه‌نين) مناسباتِ دوستانه‌سينده‌ن بحث ائده‌ره‌ک، بونون اخلال ائديلمه‌مه‌‌‌سيني يازييورسونوز. اييي بيلينيز که بو تعبيرله‌ر يالنيز رسمي آغيزلاردا يئر بولابيلير. دؤرت ميليون تورک‌و اسارت آلتيندا اينله‌ده‌ن بير کابوسو، هيچ بير تورک‌ه سئوديره‌مه‌زسينيز. قارداشلاريميزين انيني قولاغيميزا گلديکجه، اونلاري اينله‌ته‌ن ظالم قوّ‌ت يالنيز کنديله‌ري‌نين دئييل، بيزيم ده منفور بير دشمنيميز اولاجاقدير.

حربِ عموميده و استقلال حربينده ايران`ين و ايران افکارِ عموميه‌سي‌نين تورکييه‌يه اولان توجّه‌ونه گلينجه، مساعده‌نيزله بيز اونون ايچ يوزونو متعاقب مقاله‌له‌ريميزده آنلاتاجاغيز. چونکه بيز ان ياخين بير علاقه‌دار صفتي‌يله محلّينده وقايعه شاهد اولموش ايديک.

شونو دا علاوه ائده‌ييم که: بوراسي تورکييه`دير. بورادا يالنيز تورکله‌ري و تورکلويو تبجيل ائده‌ن انسانلار حرمت گؤره‌بيلير. تورکله‌ره، تورکلويه و تورک عشقينه تعرّض ائتمه‌ک ايسته‌يه‌ن گستاخلار بولونورسا، اونلارا نفر‌ت و حقارتده‌ن باشقا بير معامله‌ميز اولماياجاقدير.

روشني

وطن يومي غزئته

٢٧ محر‌م ١٣٤٣، چهارشنبه، صحيفه ٢
مطبعه و اداره‌خانه‌سي: ايستانبول، باب عالي جاده‌سينده نومئرو ٧

İKİ AZERBAYCANLININ ÎTİRAZLARINA CEVAP

RÛŞENİ BEY

Rûşeni bey İran Azerbaycanı’nın Türk olduğunu, ilm-i beşerin, târihin, mevcut âbidatın bunu teyit etdiğini, Farslaşmış münferit adamlar bulunabileceğini anlatıyor.

Vusta Șark İşleri mutahassısı Ruşeni bey, matbaamıza gelen iki imzalı bir itiraz mektubuna âtideki cevabı veriyor:

Evvela imzanızda “Nejad-i İran kulubu” âzasından olduğunuzu bildirdiğinizden dolayı teşekkür ederim. Çünkü bu sâyede vatanımızda Âzeri Türk yavrularını Farslaştıran “Debistân-i İraniyan” müessisesinden başka, aynı vazife ile çalışan bir kulubun bulunduğunu da öğrenmiş olduk.

Sizin Azerbaycanlı olmakla beraber “Âriyan” neslinden olduğunuzu iddia edişinize hiç te hayret etmedim. Elbette bir kaç asırlık Fârsi kâbusun iki Türk’ü Acemleştirmiş olması büyük bir şey değildir. Dört milyon Türk’ten iki değil, hatta iki bin kişinin aynı iddiada bulunması yine büyük bir şey değildir. Dört milyon rakamının yanında, iki ve iki bin rakamları kâale alınmayacak küçük şeylerdir. Size medar-i teselli olmak için şunu da söyleyeyim ki:

Bütün Fars ukalası da İran Âzerilerinin en asl Fars olduğu ve Moğollar tarafından zorla Türkleştirildiğini iddia etmektedirler. Gerek bunların, gerek sizin gibi milliyetini inkar edenlerin bu iddiası, ilim, târih ve hakikat karşısında me’yus bir eninden başka bir şey değildir.

Güneşi çamurla sıvamak ne kadar baid ise, Türkiye’nin yanında Fars tahakkümüne karşı yumuruğunu sıkmış olan dört milyon Türk’ü de Farslaştırmak o kadar mahâldir. İlm-i beşer bugünkü İran’ın garp şimalisinde bir Farslık hatırlamıyor. Burada akan “Kızıl Özen” ve emsalı nehirler dâima Türk olarak akmıştır.

“Karacadağ” ve bunun gibi muazzam silsileler hiç bir vakit Acemliği kabul etmemiştir. Tebrizde medeniyet tacı gibi duran “Göy Mescit” harâbesi eski bir Türk âbidesidir. Yine Tebrizde yüksek boyuyla Türk vatanına bakan “Erk” (sitadel) yüksek Türk ecdattan kalan lâyemut bir şâhittir.

Âsâr-i akika mütehassıslarını hayran bırakan “Sultaniye Mescidi” (Zencan’ın şarkında) yine büyük Türklüğün bir şâheseridir. “Marağa” ve emsalı eski şehirler, tekmil âbideleri ve tekmil izleriyle Türk şehirleridir.

Elhâsil bugün Fârsi kâbusu altında inleyen koca bir vatan, her zerresiyle ve dört milyon milletiyle baştan başa Türktür. Sizin tebcil ettiğiniz Farslar bile bu necip milleti ezerken, makâm-i tahkirde ona “Türk-i …..” diye hitap ediyor.

Efendiler!

Siz milliyetinizi inkar etmekle kendinize âzami cezayı verdiniz. Yüksek Türk milletinden sukut büyük bir felaket olmakla beraber, bunu yapmak sizin selahiyetiniz dâhilindedir. Fakat koca bir vatanı ve dört milyon nâmuslu ve necip Türk’ü Acem yapmak, yalnız sizin gibilerin değil, hatta bütün dünyanın kudreti hâricindedir.

Size sorarım: Anadolu’nun yarısı kadar olan bir vatanın milyonlarca Türk ismini değiştirebilir misiniz? Orada yaşayan dört milyon insanın lisanını, vicdanını ve kanını tebdil edebilir misiniz? Binlerce âbideni yıkabilir misiniz? Yine orada asırlarca saltanat süren bunca Türk hânedanının parlak sahifelerini dünyanın târihlerinden silebilir misiniz? Ve en nihâyet bu güzel Türk vatanında öten milyonlarca Türk bülbüllerini susturabilir misiniz?

Hayır efendiler!

Asrımız milliyet asrıdır. İnsanlar bugün “Allah, ben ve hakkım” diye bağırıyor. Bu sesi ateş ve ölüm yağdıran kahhar silahlar bile susturamıyor. Size müjde veriyorum: Bu Türkler çok yakında esaretten kurtulacak, hür ve mesut olacaktır!.

Mektubunuzda iki milletin (yâni İran ve Türkiye’nin) munasibât-i dustânesinden bahs ederek, bunun ihlal edilmesini yazıyorsunuz. İyi biliniz ki bu tâbirler yalnız resmi ağızlarda yer bulabilir. Dört milyon Türk’ü esaret altında inleten bir kâbusu, hiç bir Türk’e sevdiremezsiniz. Kardeşlerimizin enini kulağımıza geldikçe, onları inleten zâlim kuvvet, yalnız kendilerinin değil, bizim de menfur bir düşmenimiz olacaktır.

Harb-i Umumide ve İstiklal Harbinde İran’ın ve İran efkâr-i umumiyesinin Türkiye’ye olan teveççühüne gelince, müsâidenizle biz onun iç yüzünü müteakip makalelerimizde anlatacağız. Çünkü biz en yakın bir alâkadar sıfatıyla mahallinde vakayıa şâhit olmuş idik.

Șunu da ilâve edeyim ki: Burası Türkiye’dir. Burada yalnız Türkleri ve Türklüğü tebcil eden insanlar hürmet görebilir. Türklere, Türklüğe ve Türk aşkına taarruz etmek isteyen güstahlar bulunursa, onlara nefret ve hakaretten başka bir muamilemiz olmayacaktır.

Rûşeni

Vatan yevmi gazete

27 Muharrem 1343, Çarşamba, sayfa 2
Matbaa ve idarehânesi: İstanbul, Bâbiâli caddesinde numero 7

براي مطالعه‌ي بيشتر:

جوابيه‌ي روشني بيگ به اعتراضات دو آزربايجاني (آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست): تورکان در آينده‌اي بسيار نزديک از اسارت فارسها رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد
باطن ايران- ايران`ين ايچ اوزو. روشني بيگ
سليمان نظيف: اي تورک اسير فارس! مقاله‌اي تاريخي از سليمان نظيف: برادران و خواهران يتيم ما (يتيم قاردشلريمز)-١٩٢٤

No comments:

Post a Comment