زبانهای تورکی در ایران- ١٩٦٩
İRAN'DAKİ TÜRK DİLLERİ
DIE TURKSPRACHEN IRANS
Almancadan Türkçeye çeviri: Sultan Tulu
Türkçeden Farsçaya çeviri: Méhran Baharlı
پروفسور دوکتور گرهارد دوئرفر
ترجمه از آلمانی به تورکی: سلطان تولو
ترجمه از تورکی به فارسی: مئهران باهارلی
٢٠٠٣
از وئبلاق تورکولوژی-ایران
http://turkoloji-iran.blogspot.com/
سؤزوموز
تورکیکشناس و آلتائیستیک مشهور پروفسور گرهارد دورفر، یکی از نامهای مهم دنیای تورکیکشناسی (تورکلوک بیلیمی) معاصر، و از سیماهای برجستهی سنت تورکولوژی (تورکیکولوژی) آلمانی است. پروفسور دورفر به تعبیری پدر تورکیشناسی ایران هم به شمار میرود. وی آثار بسیاری در بارهی تورکیشناسی ایران و زبانهای تورکیک و لهجههای تورکی در ایران، به ویژه در بارهی زبان تورکیک خلجی، لهجههای خراسانی و لهجهی سونقوری زبان تورکی، دیگر زبانهای تورکیک در ایران و همچنین رابطهی زبانهای تورکیک و زبانهای ایرانیک تالیف نموده است. گرهارد دورفر نخستین کسی است که زبان خلجی را به عنوان یک زبان تورکیک مستقل و مشخص، به طور همهجانبهای تدقیق و به عالَم عِلم معرفی نموده است.
نوشتهی
زیر ترجمهی یکی از مقالات پروفسور دوئرفر در بارهی زبان و لهجههای تورکیک در ایران
است. این مقاله که در سال ١٩٦٩ یعنی بیش از سی و پنج [ اکنون پنجاه و سه ] سال پیش
نگاشته شده، و به سبب نشان دادن سیر تکاملی دانش ما از زبانها و لهجههای تورکیک
در ایران دارای ارزش تاریخی است؛ یکی از نخستین کوششها در دستهبندی جامع زبانها
و لهجههای تورکیک در ایران میباشد. از این رو نیز طبیعی است که در آن نقصان و کمبودهائی
وجود داشته باشد. برخی از اینگونه نقصانها با مرور زمان و تجمع و آنالیز دادههای
نو و انجام بررسیهای میدانی و آکادمیک جدیدتر تصحیح شدهاند. از آن جمله:
الف-
در مقاله ادعا شده نفوس افراد منتسب به ملل تورکیک در ایران اعم از تورک، تورکمن و
خلجی حدود یک ششم مردم ایران (حدود ١٧ درصد) است. در حالیکه امروز به قطعیت میدانیم
حتی نفوس تورکها (اغوزهای غربی) در ایران به تنهائی و بدون در نظر گرفتن تورکمنها
(اوغوزهای شرقی) و خلجیها بین دو تا سه برابر این رقم یعنی بین ٣٤ درصد تا ٥١ در
صد جمعیت ایران است.
ب- در مقاله احتمال تورک بودن بربرهای ساکن در خراسان مطرح شده است. در ایران یک طایفهی تورک (اوغوزهای غربی) بنام «بوربور» وجود دارد که گروههایی از آن در تورکایلی - آزربایجان اتنیک (اورمیه، ورامین، ...)، افشاریورت (بوجنورد، ...) و قاشقایورت (داراب، ...) ساکنند. بخشی از این بوربورهای تورک امروزه کوردزبان شدهاند. اما «بِربِرها» و یا «هزارههای شرقی» یک گروه دیگر تاجیکزبان در نواحی شمال شرقی و شرق ایراناند که همراه با «دره زینات» و یا «هزارههای غربی» با نام عمومی «خاورها» شناخته میشوند. هزارهها گروههایی به لحاظ تباری عمدتاً موغولی، آمیخته با عناصر متعدد تورکیک و دیگر گروهها بشمار میروند.
پ- در مقاله از لهجههای زبان تورکی در آزربایجان به شکل تورکی آزری، آزری و آزربایجانی نام برده شده است. امروزه اجماع بر نادرستی این نامگذاریها و استعمال نکردن این نامهای اگزونیم (یک نام قومی –ملی داده شده توسط دیگران و نه نامی که خود قوم ملت مزبور بکار میبرد) است.
ج- در این مقاله جمعاً از یازده زبان و لهجهی محتملاً تورکیک رایج در ایران سخن رانده شده است. ما امروز میدانیم که این یازده مورد را میتوان به صورت لهجههای سه زبان «تورکی» (اغوزهای غربی)، «تورکمنی» (اوغوزهای شرقی، شمارهی ٤) و «خلجی» (شمارهی ١٠) تصنیف کرد. در واقع آنچه در مقاله تحت عنوان «زبان خراسانی» (شمارهی ١١) آمده، چیزی به جز گروه لهجههای خراسانی زبان تورکی، و آنچه تحت عنوان زبانهای «تورکی آزربایجانی» (آزری) (شمارهی ١)، «ایناللو» (شمارهی ٢)، «قشقائی» (شمارهی ٣)، «سلجوقی» (شمارهی ٥)، «بربری» (شمارهی ٩) (در صورت «بوربور» بودن)، «جغتائی» و «قپچاقی» (شمارههای ٧ و ٨) و «زبانهائی تورکی در مکران و بلوچستان» (شمارهی ٦) آمده، چیزی به جز لهجههای گوناگون زبان تورکی نیستند. در ایران علاوه بر اوغوزها، گروههای متعدد تورکیک قیپچاق و مخصوصا جغتایی هم وجود داشتند که همه در درجهی اول در میان ملت تورک (اوغوزهای غربی) و تورکمنها (اوغوزهای شرقی) و در درجهی دوم در میان ملت فارس و دیگر گروههای ایرانیک استحاله یافتهاند. بنابراین، به جز تورکمنی و خلجی که دو زبان تورکیک مستقل بشمار میروند، هیچکدام از این لهجهها که در متن مقاله از آنها به شکل زبان یاد شده است، زبان مستقلی نبوده و همه - هم به لحاظ زبانشناسی، هم به لحاظ ادبی و هم به لحاظ سیاسی- لهجههای زبان واحد تورکی (اوغوزی غربی) در ایران به شمار میروند.
نوت:
عموما در غرب و تورکیه تمایلی وجود دارد که زبان واحد تورکی (اوغوز غربی) رایج در
ایران را به صورت دهها زبان مستقل تقدیم و عرضه کنند. در حالیکه همین محققین غربی
دهها و صدها زبان و لهجهی کوردیک رایج در ایران و منطقه را بر خلاف واقعیت صرفا
به صورت یک زبان کوردی عرضه و تقدیم میکنند. با این روش میتوان زبان فارسی
رایج در ایران و حتی زبان تورکی رایج در تورکیه هر کدام را به صورت اقلا صد زبان
مستقل عرضه و تقدیم نمود. این تمایل و رفتار به لحاظ علمی نادرست، علاوه بر
گرایشات سیاسی ناشایست، شاید از هوس بعضی از محققین مذکور برای نائل شدن به افتخار
کسب کشف کردن زبانهای جدید ناشی میشود.
د- در این مقاله زبان تورکیک قزاقی - قازاقی که زبان جامعهی کمشمار قزاق – قازاق در شمال شرق ایران است ذکر نشده است.
م- پرفسور دوئرفر در این مقاله و دیگر آثارش همواره نام زبان «خلج» را بکار میبرد. در حالیکه بنا به تحقیقات اینجانب فورم اصلی و اولیهی این نام تورکی، احتمالا «خلجی» است. در این نام «ی» آخر کلمه، یای نسبت فارسی و یا عربی نیست، بلکه پسوند اسم فاعلساز تورکی –جی است. (اینجانب به ریشهشناسی صحیح نام خلجی در نوشتهی دیگری که در آیندهی نزدیک منتشر خواهم کرد پرداختهام).
ع-در این مقاله لهجههای تورکی خراسان جزء اوغوز شرقی تصنیفبندی شدهاند. در حالیکه در ایران زبان همهی مردمی که خود را تورک مینامند تورکی، و لهجههای زبان موسوم به تورکی هم جزئی از لهجههای اوغوز غربیاند.
م-تصویر دقیق و تقسیمبندی زبانهای رایج زبانهای داخل به خانوادهی زبانهای تورکیک در ایران چنین است:
زبانهای
تورکیک در ایران |
گروه
لهجهها |
لهجهها |
زیرلهجهها |
|
١ |
تورکی (از اوغوز غربی) |
ا- تورکمانی |
-تورکایلی |
-گلیرسهن (آزربایجانی) |
-گلیرهن (ایراق) |
||||
-سونقور |
|
|||
-قاشقایی و جنوب ایران |
|
|||
ب- خراسانی |
|
|||
٢ |
تورکمنی (از اوغوز شرقی) |
|
|
|
٣ |
قازاقی (از قیپچاقی) |
|
|
|
٤ |
خلجی (از آرقو) |
|
|
١-در ایران علاوه بر «زبان تورکی» (اوغوز غربی)، از دیگر زبانهای داخل در خانوادهی زبانهای تورکیک، زبانهای «تورکمنی» (اوغوز شرقی)، «خلجی» (از آرقوی باستان)، «قازاقی» (از زبانهای قیپچاقی)، و به مقدار بسیار کمی «اوزبکی» و «اویغوری» (مهاجرین از افغانستان، هر دو از زبانهای قارلوق) نیز رایجند. متکلمین زبان تورکیک خلجی در خلجستان و متکلمین زبانهای تورکیک تورکمنی و قازاقی در شمال شرق ایران ساکنند.
٢- در ایران «زبان تورکی» (اوغوز غربی) دارای دو گروه لهجهی عمده، متشکل از لهجههای «تورکمانی» و لهجههای «خراسانی» است. لهجههای تورکمانی خود به زیرگروههای تورکایلی، سونقور و لهجههای قاشقایی و جنوب ایران تقسیم میشوند ...
٣-زبان تورکی (اوغوز غربی) رایج در ایران را همچنین میتوان به دو زیرگروه الف)- لهجههای «گلیرسهن» که در بخش اعظم منطقهی «آزربایجان» در شمال تورکایلی (استانهای آزربایجان شرقی و غربی و اردبیل و گیلان تا مرز جمهوریهای آزربایجان و تورکیه، و نیمی از استان زنجان) رایج است، و ب)- لهجههای «گلیرهن» (بخشهایی از استان آزربایجان غربی، نیمی از استان زنجان و همهی جنوب و جنوب شرقی تورکایلی واقع در استانهای همدان و مرکزی و قوم و تهران و ...، نیز همهی لهجههای تورکی رایج در جنوب ایران از جمله قشقائی و ایناللو ... و همچنین لهجهی سونقوری در شهرستان سونقور و برخی از لهجهها در شمال شرق ایران) تقسیم کرد.
٤-«لهجههای خراسانی» شامل بسیاری از لهجههای تورکی در شمال شرق ایران و نیز لهجهی ابیوردی در جنوب ایران است.
مئهران
باهارلی
زبانهای تورکی در ایران
گرهارد دوئرفر
Gerhard Doerfer
ترجمه از آلمانی به تورکی: سلطان تولو
ترجمه از تورکی به فارسی: مئهران باهارلی
ایران از جملهی کمشناخته شدهترین مناطقی است که به زبان تورکی در آنها صحبت میشود. در حالی که حدود یک ششم مردم ایران به زبان تورکی سخن میگویند، تمام لهجههای تورکی رایج در ایران بسیار کم تدقیق شدهاند. این وضع ناشی از شرایط سیاسی نیز هست. ایران کمابیش به مدت هزار سال تحت حاکمیت خاندانهای تورک (و ارتشهای تورک) قرار داشته است. و این مسئله به نوبهی خود سبب ایجاد درجهی معینی از حس کینه گردیده است. از اینروست که انتشارات مربوط به فرهنگ و زبان تورکی از استقبال کمی برخوردار شده و با حسن نظر بدانها نگریسته نشده است. همانگونه که قابل تصور است، این رویه به سبب حرکات استقلالطلبانهی آزربایجانی پس از جنگ جهانی دوم (این نکته هم قابل ذکر است که این حرکت به طور وسیعی از خارج حمایت میشد) و جنگهای طائفهای بلا انقطاع قشقائیها تشدید شد. اما تحت تاثیر گرایش به لیبرالیزاسیون که در تمام شئون کشور در حال جایگیری است (گشایش مدارس و بیمارستانها، راهسازی، اصلاحات ارضی و غیره) امکانات شناخت و بررسی زبانهای تورکی ایران هم تدریجاً افزایش مییابد. در تابلوئی که از این بررسی بدست میآید ایران نه تنها به عنوان کمشناخته شدهترین منطقهی تورکزبان، بلکه در عین حال به صورت جالبترین آنها نیز جلوهگر میشود. این تابلو هنوز خطوط قطعی خود را پیدا ننموده است. در موارد بسیاری فقط بعضی حدس و گمانها وجود دارد و در بسیاری جاها نیز اشارات بسیار مبهم و طرحهای ابتدائی در دست داریم. اما این هم هست که آینده محققاً ارمغانهای بسیار گرانقدری تقدیممان خواهد کرد.
تاکنون وجود چهار زبان تورکی در ایران مفروض بود (اینها را نه زبان، گروه لهجهها نیز میتوان نامید). در بارهی این چهار گروه مختصراً توضیحی میدهم:
١- تورکی آزربایجانی (آزری): جهت بدست آوردن محدودهی انتشار این زبان به نقشهی موجود در Philologiae Turcicae Fundamenta, I, Aquis Mattiacis،1959 مراجعه کنید. این زبان از سوی چندین میلیون تن، مخصوصاً در شمال غربی کشور صحبت میشود. مهمترین ناحیهای که بدان صحبت میشود، تبریز است. این زبان شناخته شدهترین زبان تورکی در ایران است. در بارهی آن آثاری در مقیاس وسیع از سوی اوروپائیان منتشر شده است (به Philologiae Turcicae Fundamenta صفحهی ٢٨١ و کتابشناسی متعاقب آن مراجعه کنید). در ایران نیز گهگاه در مورد آزری ایران، کتب گرامر کوچکی منتشر میگردد. در اینجا فقط به بهترینشان اشاره میکنم. م. ع. فرزانه، مبانی دستور زبان آزربایجان، تبریز، ١٣٣٤ شمسی (این دستور زبان، با نمونه قرار دادن اثر زیر نوشته شده است: Muharrem Ergin, Osmanlıca Dersleri, I, Türk Dil Bilgisi, İstanbul 1958, 2. baskı 1962)
هر چند که این زبان نسبت به بقیه شناخته شدهتر است، اما نکات خالی بسیاری در تدقیق آن نیز موجودند. این مطلب را شمارهی آثار چاپ شده هم روشن میکند. در ایران پس از جنگ جهانی دوم در مورد دستور زبان تورکی آزربایجانی فقط ٢٠ تدقیق چاپ شده است (اطلاعات مفصل در بارهی این آثار را در اثر زیر نشر خواهم کرد: Irano-Altaica, Current Trends in Linguistics IV) در مقابل، در طول همین مدت در آزربایجان شوروی در بارهی زبان تورکی آزربایجانی بیش از ١٠٠٠ اثر چاپ شده است. از مهمترین خلاءهای موجود این است که شیوههای متعدد تورکی آزری هنوز بسیار کم بررسی گردیدهاند. به عنوان مثال، در ساحل جنوب شرقی دریای خزر، در گلوگاه (و نیز هشتیکه) شیوهای از تورکی آزری وجود دارد که در آن تغییر ü به u و ö به e رخ داده است. (این امر در نقشهی Philologiae Turcicae Fundamenta اصلاً نشان داده نشده است). به عنوان نمونه در این شیوه اۆچ-٣Üç به اۇچUç ، یۆز- ١٠٠ Yüz به یۇز Yuz، دؤرت-٤ Dört، به دَرتDert ، گؤز-چشم Göz به گَز Gez تبدیل میشود. بیشک بررسی شیوههای آزربایجان در ایران، تابلویی بسیار رنگینتر از آنچه از بررسی لهجههای تورکی تورکیه در آناتولی حاصل شد، بدست خواهد داد.
٢- زبانهای ایناللو و ٣- قشقائی: این دو زبان فوق العاده به تورکی آزری شبیهاند. حتی میتوانند به عنوان لهجههای تورکی آزری نیز نشان داده شوند. ایناللو در جنوب شرقی شیراز و قشقائی در شمال غربی آن صحبت میشود. جهت بررسیهای چاپ شده در موردشان مراجعه کنید به PTF ص ٢٨١. با وجود اینکه منگس Mengesملزمهی بسیاری در مورد این زبانها گردآوری نموده بود، متاسفانه هنوز به چاپ نرسیدهاند. به عقیدهی وی- بر خلاف بسیاری از تورکولوقهای دیگر- این زبانها نمیتوانند به عنوان شیوههای تورکی آزری قبول شوند و به لحاظ خصوصیات عدیدهای، بیش از تورکی آزربایجانی به تورکی تورکیه نزدیکترند. در بارهی لهجهی قشقائی مقداری ملزمه نیز از سوی دانشجویانم در سال ١٩٦٨ جمع آوری شده است (مقایسه کنید با مادهی ١٠). چاپ و انتشار هر چه سریعتر تمامی این ملزمه ضرورت دارد.
٤- تورکمنی: این زبان طبق نقشهی Philologiae Turcicae Fundamenta در منطقهای که از قسمت جنوبی جمهوری تورکمنستان شوروی (به طور تقریبی از گرگان) و از ساحل جنوب شرقی دریای خزر آغاز میشود و به صورت قوس وسیعی تا مرز افغانستان (و در ادامهی آن تا نواحی داخلی افغانستان هم امتداد مییابد)، صحبت میشود (برای عدم تطابق کامل نقشههای داده شده با واقعیت به مادهی ١١ نگاه کنید). تورکمنی ایران، بر خلاف تورکمنی شوروی، بسیار کم تدقیق شده است. بیشک گهگاه ملزمهای از این زبان نیز چاپ و در بارهشان بررسیهای علمی هم صورت میپذیرد. مثلاًYusuf Azmun, Türkmen Halk Edebiyatı Hakkında, s. 38, (Reşid Rahmeti Arat için, Türk Kültürünü Araştırma Enstitüsü Yayınları, 19, Seri: I Sayı: A 2, Ankara 1966). اما در نگاه کلی، این بررسیها بسیار نارسا میباشند.
میشود گفت که حتی چهار زبان تورکی شناخته شدهی ایران هم تاکنون بسیار کم بررسی شدهاند و شیوههای این زبانها غالباً یا اصلاً شناخته نشده و یا بسیار کم تدقیق گردیدهاند.
اکنون میخواهم در مورد زبانهای تورکی ایران که تاکنون ناشناخته ماندهاند صحبت کنم. نخست پنج زبان را که به شکلی قطعی تثبیت نگردیده، اما به طور مبهم اشاراتی بدانها شده است، میشمارم:
٥- ک. ه. منگس درResearch in the Turkic dialects of Iran (Preliminary Report On A Trip To Persia, Oriens 4, 1951, s. 279) از زبان سلجوقی که در جنوب و جنوب غربی کرمان بدان صحبت میشود بحث میکند، یعنی یک زبان تورکی در محلی بسیار دور افتاده در شرق ایران. افسوس که منگس نتوانست فرصت تدقیق زبان سلجوقی را پیدا کند.
٦- به نظر منگس، ص ٢٧٩، در بلوچستان و مکران یعنی کاملاً در جنوب شرقی ایران هم تورکانی هستند. اما حتی نامهای این قبایل تورک نیز دانسته نیست. از اینرو موجودیت و یا عدم موجودیتشان به قدر کافی شبههدار است.
٧- و ٨- طبق نامهی Làszló Szimonisz (Bloomington) که به سال ١٩٦٥ در جنوب ایران بوده است، در جنوب تهران دهاتی هستند که به زبان جغتائی (تورکی شرقی) و قبچاقی سخن میگویند. بخشهای مهم این نامه را که از استانبول به اینجانب فرستاده است را نقل میکنم: «از ٢٨ تموز ١٩٦٥ تا اواسط آوگوست در جنوب ایران، در اطراف شیراز و اصفهان بودم. هیچ چیز در بارهی تورکان جنوب ایران ننوشتم. ملزمهی بسیار اندکی در دست دارم. اما متاسفانه آن هم پیشم نیست. بررسیهایی در مورد بعضی کلمات انجام دادم و شباهت بسیار بزرگی بین آنها و تورکی غربی (قپچاقی) مشاهده نمودم. شخصی که در راه با وی آشنا شده بودم از دو روستا در نزدیکی شهر رضا شاه (در راه اصفهان، ٩٠ کیلومتری جنوب تهران) برایم سخن گفت. گویا یکی لهجهی غربی و دیگری لهجهی شرقی را بکار میبرد. شخصی که این اطلاعات را به من داد میگفت از طائفهی سمرقند بوده و به زبان جغتائی صحبت میکند. در عین حال سیستم شمارشیای که امروزه بکار میبرند به سیستمی که در کتیبههای اورخون استفاده شده است بسیار شباهت دارد».
تاکنون وجود یک لهجهی اویغوری و یک لهجهی قبچاقی که شمارش - لایههای - فوقانی تورکی باستانی را حفظ کرده باشند در ایران معلوم نبود. افسوس که اینجا نیز بررسیهای نتیجهداری وجود ندارند. شاگردانم در سال ١٩٦٨ دهات مزبور را جستجو کرده، اما نیافتهاند.
٩- بنابر اثر حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جوغرافیائی ایران، تهران، ١٣٢٧ شمسی (و جلدهای دیگر کتاب در سالهای آتی) در شمال شرقی ایران (خراسان) دهات بسیاری که اهالیشان به زبان بربری سخن میگویند وجود دارند. در این مورد، نقشهای از طرف مدرس سمینار ایرانیستیک دانشگاه گوتینگن آقای پرویز رجبی آمادهی چاپ است (که در ضمن موقعیت زبانی در خراسان را به طور کلی نشان داده و موارد ٤ و ١١ نیز را در برخواهد داشت). به استناد سخنان آقای رجبی، زبان بربری میتواند لهجهای تورکی باشد. اما خود وی نیز به عدم قطعیت این ادعا معترف است. در این مورد هم نخست، انجام بررسیهای مفصل ضروری است. اما بنا به اثر ه. ف. شورمان (H. F. Schurmann, The Mongols of Afghanistan, 's-Gravenhage, 1962 صفحهی ١١٤) اینکه بربریها از هزارهها یعنی تاجیکهائی که دارای قیافهی موغولیاند باشند محتملتر مینماید (این مطلب از طرف Semih Tezcan گفته شده است).
بنابراین شمارش زبانهای تورکی ایران را که تاکنون معرفی شده و بررسی نشدهاند به پایان بردیم. مقالهمان را با معرفی دو زبان تورکی که تاکنون شناخته نشده بودند، اما اخیراً به طور همهجانبهای بررسی شده و دیگر دارای ملزمهی کافی هستند، ختم میکنیم:
١٠-نخست با زبان خلج که به فاصلهی ٢٠٠ کیلومتری از جنوب غربی تهران صحبت میشود، آغاز میکنیم. موقعیت خاص این زبان تاکنون معلوم نبود. مثلاً منگس در اثر فوق الذکر خود، صفحهی ٩ و ٢٧٨ خلجی را لهجهای از تورکی آزربایجانی نشان داده است. در سالهای ١٩٠٦ و ١٩١٧ مینورسکی قیدهایی از این زبان به عمل آورده و در سال ١٩٤٠ از سوی وی مقالهای (The Turkish Dialect of the Khalaj, BSOAS 10:2, 417-437) منتشر و در همان سال محقق ایرانی م. مقدم مجموعهای از کلمات آن را (گویشهای وفس و آشتیان و تفرش. ایران کوده ١١، تهران ١٣١٨ شمسی) چاپ کرده است. نویسندهی این مقاله موفق به اثبات این مطلب شد که خلج نه تنها شیوهی (کمی دورافتادهی) زبان تورکی آزری نیست، حتی زبان تورکی معینی نیز نبوده، بلکه گروه مشخصی از زبان تورکی را تشکیل میدهد. (Das Chaladsch- Eine Archaische Türksprache in Zentralpersien, ZDMG 118, 1968 79-112).
خانوادهی زبانهای تورکی میتوانند به هفت گروه تقسیم شوند:
١- چوواش
٢- تورکی جنوب غربی یا اوغوز (تورکی تورکیه و غیره)
٣- تورکی شمال غربی یا قبچاق (تاتاری قازان و غیره)
٤- تورکی جنوب شرقی یا اویغور (ازبکی و غیره)
٥- تورکی شمال شرقی یا سیبریای جنوبی (تووین و غیره)
٦- یاقوت
٧- خلج
در حالیکه خلج کوچکترین گروه را تشکیل میدهد (تقریباً از سوی ٢٠٠٠٠ نفر در ٤٦ روستا صحبت میشود) همراه با چوواش مهمترین این گروههاست. زیرا نشاندهندهی قدیمیترین خصوصیات است. در این زبان نه فقط «دd-» باستان تورکی، بلکه «ه-h» (< «پ-p» < «ف-f»( تورکی مادر متاخر نیز مشاهده میشود. مثلاً در خلج هاداق-Hadaq (چوواش: اوراUra-؛ تورکی تورکیه، تاتاری قازان، اوزبک: آیاق Ayak؛ تووین: آداخAdax یا آتاخ Atax). وجود «ه-h» قدیم در نخستین حرف کلمه به صورت تک و توک در بعضی از زبانهای تورکی معلوم بود. مثلاً در آزری و اویغوری نو: هؤل Höl؛ اوزبک: هول Hol؛ خلج: هیل Hîel، هؤؤلHőöl - به معنی خیس. اما فقط خلج است که به روشنی تعویض «ø» در نخستین حرف کلمه را با «ه-h» در نخستین حرف کلمه به گونهای سیستماتیک محافظه کرده است (دو مصوت a- ا و â-آ در نخستین حرف، مثلاًÂt آت = اسم، At آت = اسب در تورکی باستان، در بسیاری از زبانهای تورکی مودرن مثل هماند: در آزری Ad آد = اسم، At آت = اسب، اما در خلجیÂat آات = اسم و Hat هات = اسب).
باز خلج تنها زبان تورکی است که مصوت کوتاه با مصوت کشیدهی ساده î و مصوت دیفتونگ شدهی کشیده را به عنوان کیفیتهای سهگانهی مصوت در زبان تورکی مادر حفظ نموده است (مثلاً a و â و âa را). به همین دلیل میشود مواردی را که در کاشغری با صدادار کشیده و در عوض در تورکی (و یاکوتی) با مصوت کوتاه نشان داده میشوند و ما آنها را تاکنون استثناء مینامیدیم توضیح داد. تابلوی کوچکی بدهیم: گروه اول(â, ê, î, ô, ő, û, ű) صدادارهای کشیده و گروه دوم (ā, ē, ī, ō, ū) صدادارهای نیمکشیده را نشان میدهد. باید این نکته را نیز روشن کنم که در موارد غیر تاکیدی و یا حین مکالمات سریع تمایل به کوتاهشدهگی مصوت کشیده موجود است.
خلج |
کاشغری |
تورکمنی |
تورکی (آزری) |
|
هات Hat |
آت At |
آت At |
آت At |
صدادار a |
بآش Bâş |
بآش Bâş |
باش Baş |
باش Baş |
|
آات ÂAt |
آت Ât |
آت Ât |
آد Ad |
|
توخ Tox |
توق Tok |
دوق Dok |
توخ Tox |
صدادار o |
قول Quol-Gōl |
کول Kôl |
قول Gol |
قول Qol |
|
هوت Hûot |
اوت Ôt |
اوت Ôt |
اود Od |
در بارهی بررسی این زبان این اطلاع را میبایست بدهم: در مارس ١٩٦٨ سه تن از شاگردانمSemih Tezcan, Hartwg Schintharlt, Wofram Hesche از طرفم سفری تحقیقاتی انجام دادند (به سبب ماموریت مدتها از قبل تعیین شدهام به عنوان استاد مهمان در آمریکا، از این سفر تحقیقاتی باز ماندم). شاگردانم از این سفر ٩ نوار کاست پر خلجی و مقداری ملزمه از لهجهی قشقائی به همراه آوردند. در همان سال مقالهی فوق الذکرم در ZDMG منتشر شد. به سبب تحریر این مقاله در سال ١٩٦٧ ملزمهای که دانشجویان همراه خویش آورده بودند در آن منظور نشده بود. و فقط بر اساس آثار مینورسکی و مقدم تنظیم شده بود. در مقالهی فوق الذکر دیگرم که در Current Trends چاپ خواهد شد، نیز توضیحاتی در مورد زبان خلج نوشتم. علاوه بر این در کونگرهی شرقشناسان آلمان در Würzburg کونفرانسی در مورد زبان خلج داشتم. متن این کونفرانس در میان مقالههای کونگره چاپ خواهد شد. در این سفر ملزمهی اولین سفر به خلجستان ارزیابی گردیده است. در مارت ١٩٦٩ دومین سفر تحقیقاتی را همراه با پرویز رجبی و سمیح تئزجان (تنها فرد اشتراک کننده در هر دو سفر) انجام دادیم. ملزمهی جمعآوری شده در این سفر بسیار بیش از سفر نخستین بوده است. قبل از آن در تاریخ ١٩٦٨ کتاب Khalaj Materials, cilt I بر اساس ملزمهی سفر نخست جهت انتشار به Altaic and Uralic (Bloomington) فرستاده شد. در این کتاب چندین متن داده شده و اهمیت زبان خلج از دید تاریخ زبانهای تورکی مطرح شده است. جلدهای بعدی این سری شامل موضوعات زیر خواهد بود: جلد II- متون باقیمانده، جلد III- دستور کامل زبان، جلد IV- اطلس منطقهی خلج.
جهت
بدست آوردن فکری تقریبی از موقعیت خاص این زبان تورکی، متنی از روستای خرّاب میدهم.
این شعر را آقای مسیب عرب گل در سال ١٩٦٨ نوشته و اولین سند کتبی ادبیات خلج بشمار
میرود (خلجها صاحب ادبیات مخصوص به خود، بویژه ادبیات کتبی نیستند). این
را نیز متذکر میشوم که سیستم آوانگاری در این متن ساده گردیده است. بدین ترتیب
مصوتهای باز و بسته را به صورت جداگانه نمایش نمیدهم (برای بدست آوردن اطلاعات
مفصل موجود در مورد فونتیک بسیار پیچیدهی زبان خلج مراجعه کنید به Khalaj Materials cilt I. حرف a همیشه لبی (labial) است و تلفظ میشود. ğ دائماً به صورت غ تلفظ
میشود، مانند کلمهی آغ و نه با صدایی
مثل دویون).
نهار باشوی تیکی یئل هپسهر-ارتی Nahâr bâşuy
tîki yēl hepse’r-erti
یوزویو بی هاچوق، بی بکتر-ارتی Yüzüyü bî hāçuk
bî bekte’r-erti
اگر قوسهی بی حالا بودویا (١) واقسام Eger quosey bî
hâlâ bōduya vaqsam
صوابی سهیه حجِّ اکبر ارتی Sevâbi seye
ha’cc-i ekber erti
کؤزیی جئیران کؤزیده خئیلی یهتر (٢) Köziy céyrân
közide xéyli yeter
قاشوی آسمان کمانیدا (٣) کمانتر Qâşuy âsmân kemânida
kemântar
هئیکهلوی نئسهکه مانوتماق (٤) اولور Héykelüy nêseke
mânutmaq ōlur
صینوبروارا هایدوم یا کی یهتر Sinobe’r-vâra’
hāydum yâ ki yeter
من اون ییلهر ایمیدهم سنیه کلگهی Men ōn yi’l-er
imî’dem sen’ye kelgey
اگر کلدوی تاقی قویمام یو وارگهی Eger keldüy
taqı quomam yo’vargey
زمانا بیوفالارلا رفیق آر (٥) Zemâna
bîvafâla’rla refî’ğ-ar
یاغین او قویمایور کی سنیه کلگهی Yağın ō
quo’mayur ki sen’ye kelgey
نه من فرهاد و نه سن شیرین اولوی Ne men Ferhâd o
ne sen Şīrīn ōluy
نه من مجنون، نه سن ته لئیلی اولوی Ne men Mecnûn ne
sen te Léyli ōluy
ولی ییز بیسوتون بی تیشه واروم (٦)Velî
yîz Bîsutûn bî’ tīşe vâarum
قازام تاغ و بیلیم کی راضی اولوی (٧) Qazam
tâğ u bilim ki râzī ōluy
بی کاغاذ ییرهکوم قانیلا یازدوم Bî kağaz yireküm
qâani’la yazdum
گهوهرچین بوینیدا من اونو هاسدوم Geverçin
būynida men onu hasdum
گهوهرچینی اوچورتدوم هواقا (٨) Geverçini
uçurtdum hevâka
کؤزیم یول و اؤزوم یئشیکچه (٩) قالدوم Közim yûol o
üözüm īéşi’kçe qaldum
١-- Bōduya در
تورکی باستان Bôduna.Bôd قد،
بدن. در تورکی تورکیه (و آزری) بویBoy . در کلمه -d- حفظ شده است.
٢-
زیباتر ؟ [ یئی: به. یئیرهک< یئیتر < یهتر< بهتر. م.ب. ]
٣- مانند کتیبههای
اورخون حالت مفعول منه (Ablative) da-دا و de-ده است (-دهن)
٤- «مان» فارسی به معنی مثل، مانند. از فعل مانیدن به معنای شبیه
بودن.
٥-
- arآر،
er -هر. است dir= معادل -erürارور در تورکی باستان
است. erti
هم از
همان ریشه است.
٦- وار مانند فعل صرف میشود. بیشک تحت اثر فعل
داشتن فارسی است.
٧- تلمیح به افسانهی فرهاد و شیرین.
٨- حالت مفعول به (Dative) به شکل کاka-، که ke-است (-ه).
٩- حالت مفعول فیه (Locative) به شکل معمولی –چاça-، -چهçe- است. در کلمهی یوول (Yûol) این پسوند حذف شده است (-ده).
زبان خلج به لهجههای متعددی تقسیم میشود. از میانشان لهجهی تلخاب که در منتهی الیه شمال غربی قرار دارد، از دیگر لهجهها کاملاً متفاوت بوده، حتی از سوی خلجها به صورت زبانی جدا تلقی میگردد. بعضی از خلجهائی که کوچ کردهاند هم اکنون در میان قشقائیان زندگی میکنند.
١١- میخواهم آخرین زبان را خراسانی بنامم. این زبان تاکنون شناخته نشده بود (این وضعیتی تیپیک برای ایران است!!). در حالیکه این زبان از سوی ٨٠٠٠٠٠ تن صحبت میشود. در اثر رزمآرا از این زبان به سادهگی با تورکی (یعنی تورکی آزربایجانی) یاد میشود. در مقابل، در نقشههای اوروپائی (در نقشهی Fundamenta هم) گفته میشود که در این ناحیه به تورکمنی تکلم میشود. براستی هم در خراسان، مخصوصاً در قسمتهای شمال شرقی، مثلاً گرگان و علاوه بر آن به صورت جزایر زبانی بسیار، به زبان تورکمنی صحبت میشود. اما زبان اصلی، با کنار گذاردن فارسی، تورکی خراسانی است. این زبان در عین حال که شباهت معینی با زبان تورکمنی نشان میدهد (مثلاً حفظ مصوتهای کشیده) از سوی دیگر به جهات خصوصیات عدیدهی مهمی به صورت قطعی از تورکمنی جدا میگردد و چه از سوی ساکنان خراسان و چه از سوی مقامات ایرانی جدا از تورکمنی شمرده میشود. طبق اطلاعاتی که رزمآرا میدهد، نقشهی مفصل منطقه از سوی آقای رجبی که خود اهل همین منطقه میباشد (اما بسیار زود از این محل جدا شده)، آماده خواهد شد.
در ٥ام مارس ١٩٦٩ فرصت ثبت ملزمهای چند از این زبان حاصل گردید. در مورد این ملزمه ذیلاً توضیح داده خواهد شد. اشخاصی که این ملزمه از سوی آنها گردآوری شده، عبارتند از اسماعیل بیدی (٢٧ ساله، تکنیسین) و مهدی فیروزیان (٣٢ ساله، کارمند بانک) و هر دو اهل بوجنورد میباشند. از بررسی زبان این دو شخص نتایج زیر بدست میآید:
١- روشن است که زبان مورد بحث از گروه جنوب غربی زبانهای تورکی است. درGēz چشم (به جای Göz)،Dīş دندان (به جای Diş). در تمام زبانهای اوغوز صدای پیشین -k و -t در تورکی باستان (Kőz, Tîiş) به -g -dتبدیل شدهاند.
٢- این زبان مصوتهای کشیدهی تورکی باستان را حفظ کرده است. مثلاً Bût ران،Yâğ روغن،Kân خون،Yôl راه (در تورکمنی Bût, Yâğ, Gân, Yôl).
٣- مصوتهای محافظه شده به طور سیستماتیک در تورکی تورکمنی نیز موجود است (در لهجههای غربی آنادولو نیز مصوتهای کشیده کوتاه شده و بسیار نادراند. مقایسه کنید با Zeynep Korkmaz, Batı Anadolu Ağızlarında asli vokal uzunlukları hakkında, TDAY, Belleten 1953, 197-203) علیرغم این امر، خراسانی غیر از تورکمنی است. این مطلب را حفظ مصوتهای کشیدهی تورکی باستان، نه فقط در مواضعی که در مصوتهای دیفتونگ کشیده وجود دارند، بلکه در موارد زیر دیگر نیز روشن میسازد. مشابه آنچه فوقاً مشاهده کردیم، تورکمنی کشیدهگیهای دیفتونگ را محافظه نموده، کشیدهگیهای ساده را نیز کوتاه کرده است. یعنی: Âatبه جایÂt (اسم)، اما Baş به جای Bâş (سر). خراسانی کشیدهگیهای ساده را نیز محافظه کرده است: Bâş (سر)، Îç (سه)، (در تورکمنی Üç، اما در خلج Űş-Îç، در کاشغری Űç).
خراسانی در نکات مهم دیگری نیز به وضوح از تورکمنی جدا میگردد. از جمله تبدیل ö به eو ü به i است. در این امر بیشک تاثیر زبانهای ایرانی موجود است. (در فارسی صداهای ö و ü موجود نمیباشد). مقایسه کنید با شیوهی فوق الذکر گلوگاه از تورکی آزری. در آنجا نیز تحت تاثیر فارسی به همان شکل صداهای ö و ü تغییر یافتهاند (فقط این نیز هست کهü بهu تبدیل شده است). مقایسه کنید با مثالهای داده شده در فوق:Gēz (به جایGöz ) و Îç (به جای Üç). چند مثال دیگر: Gīn (به جای Gün)،Sît (به جای Süt)، Hêel [به جای Höl]،Dīert (به جای Dört)،Elmâk (به جای Ölmek) و غیره [به ترتیب به معنی چشم، سه، روز، شیر، خیس، چهار، مردن].
در بعضی موارد، خراسانی شکلهائی را که یادآور زبانهای دیگر تورکی است، از خود نشان میدهد. از این جمله: İlân (در تورکمنی Yılân)،İlan ترکی آزری را بخاطر میآورد. باز Dūdak (در تورکمنی Dôdak، در آزریDodaq ) بسیار بیشتر از زبانهای اوغوزی رایج در شرق یعنی تورکمنی و آزری که به لحاظ جوغرافیایی به خراسانی نزدیکترند، یادآور تورکی تورکیه (Dudak) است (آیا میبایست شکل Dudok اوزبکی را با این کلمهی خراسانی توضیح داد؟ مقایسه شود با A. K. Borovkov, Uzbeksko-Russkiy Slovar, Moskova, 1959, 153).
اضافه بر موارد فوق، خراسانی دارای بعضی اشکال ویژه است که در هیچ کدام از زبانهای دیگر اوغوز مشاهده نمیشود. از این جمله:
الف- k به عنوان صدای
آخر همیشه به y
ی تبدیل
شده است. مثلاً Eşey به جای Eşek،İney به جای İnek،Eley
به جای Elek،Otirdi با i بسته به جایOturduq (به
موازات این،Otirdi با i باز به جای Oturdu). این وضع را میتوان با تبدیلk در
اشکال Eşek-Eşeyim توضیح داد.
ب- u را پس از هجای اول به طور طبیعی به شکل ı میبینیم. به عنوان مثالOdın به جای (Odun).u در هجای اول نیز میتواند به ı تبدیل شود: Bırın (< Burın < Burun) و Yımırta (< Yumırta < Yumurta).
خراسانی دارای کلمات منحصر به خود بسیاری است. از این جمله:
الف- Eyāğe (پدربزرگ)،
Eyane (مادر بزرگ):Eyü (Edgü<) +Ana,
Âğa: پدر خوب، مادر خوب (در تورکمنی این کلمه فقط در اصطلاح Eygörmek به معنای دوست داشتن، خوشآمد،
محافظه شده است).
ب- Ağızke (پنجره): که احتمالاً از کلمهی Ağız ساخته شده است. در مقابل در زبانهای دیگر جنوب غربی کلمهی فارسی پنجره جایگزین شده است. در تورکی تورکیه Pencere و آزری پنجره Pencere، تورکمنی Pencire
در بعضی موارد خراسانی خصوصیات باستانی را حفظ نموده است و از این نظر با تورکمنی در یک مسیر قرار دارد. از این جمله:
الف- در Bermek به جای Vermek و Bo
بجای Var، حرف b حفظ شده است.
ب- صدای ñ حفظ گردیده است. مانندOturdiñ به جای Oturdun،Onıñ Dili به جای Onun Dili
چند کلمهی خاص خراسانی به عنوان آخرین مطلب داده میشود:
Ôrinçe: یونجه (در تورکی
تورکیه و آزری Yonca، تورکمنی Yorunça)
Towli: تگرگ (در تورکی
تورکیه و آزری Dolu، تورکمنی Dolı، خلج Tuolo و اشکال مشابه از ریشهی Tôli
در تورکی
مادر).
Eki: [ دو ] (در تورکی
تورکیه و آزری و تورکمنی İki، اما اَشکال
مختص به لهجهها در آزری Ekki، تورکمنی Eki)
Yığlamak: گریستن (در تورکی تورکیه و آزری Ağlamak، تورکمنیAğlamak ، اما کلمهی Yığlamak در بسیاری از شیوههای دیگر تورکی کلمهای شناخته شده است. شکل باستانی آن نیز Yığla است).
همانطور که از مثال فوق الذکر دیده میشود، خراسانی در بعضی موارد «ه-h» را حفظ نموده است. اما این وضعیت مانند آنچه که در زبان خلج دیده میشود ثابت و پایدار نیست (مقایسه شود با آزری Hol و غیره. اما در تورکمنی Ől).
این زبان خصوصیات بسیار دیگری نیز دارد. ملزمهی جمع آوری شده در مقالهی دیگری چاپ خواهد شد، فعلاً بدین مقدار بسنده میشود (آیا این زبان با زبانی که در F. A. Abdullayev, Fonetika Chorezmskich Govorov, Taşkent 1967 تحت نام اوغوز-اوزبک تصویر میشود و در واقع میبایست اوزبک-اوغوز باشد رابطهای دارد؟)
----
طبقهبندی زبانهای اوغوز که تاکنون در سه گروه انجام میگرفت، اکنون باید با گروهبندی چهارگانهی زیر تعویض شود:
١- اوغوز غربی:
تورکی تورکیه
تورکی آزربایجانی
٢- اوغوز شرقی:
تورکی خراسانی
تورکی تورکمنی
در این طبقهبندی زبانهای ١ و ٢ به هم و زبانهای ٣ و ٤ به یکدیگر نزدیکتراند، به گونهای که هر دوتای آنها یک زیرگروه را میتوانند تشکیل دهند. از سوی دیگر تورکی آزربایجانی از بعضی لحاظ گذر از تورکی تورکیه به اوغوز شرقی را نشان میدهد. مثلاً حالت مفعول پس از مصوت ni–نی، در تورکی تورکمنی Kişi-ni، تورکی تورکیه –یی Kişi-yi. به موازات این، خراسانی نیز در بعضی موارد گذار از تورکمنی به اوغوز غربی را نشان میدهد. مثلاً ایلان İlan مانند تورکی آزری، در تورکی تورکیه Yılan ییلان. بدینگونه ترتیب ١ و ٢ و ٣ و ٤ نیز تائید میشود.
خلاصه کنم، تدقیق و بررسی زبانهای تورکی در ایران، تابلوئی از منطقهی عمومی زبانهای تورکی را که امکان بدست آوردن آن تاکنون فراهم نبوده است بدست میدهد. بدون انجام این بررسی، بنیانگذاری تورکولوژی مکمل و بینقص امکان ندارد. قدمهای بزرگی به سوی لیبرالیزاسیون در کشور (ایران) برداشته میشود. بیشک این جریان لیبرالیزاسیون منحصر به محدودهی اجتماعی نبوده (مانند کاهش فاصلهی طبقاتی) در حیطهی ملی (کاهش تنشهای معین بین ملل مختلف در ایران) نیز آثار خود را نشان خواهد داد. تنشهای موجود و قبل از هر چیز تشکل ایران از ملل مختلف (از سوی دولت ایران نیز) نباید به صورت مسئلهای که وجود ندارد انکار شود:Litt: Nicht Wegsehen, Sondern Hinsehen Macht Die Seele Frei (مشاهده کردن، نه خود را به ندیدن زدن است که روح را نجات خواهد داد). اما نشانههای خوبی از کاهش این تنشها وجود دارد. بیشک طبقات پائین مردم ایران فهیم و بادرکند و پیشداوریای بر علیه زبانها و انسانهای بیگانه ندارند. این رفتار کم کم در دوایر دولتی نیز جایگزین میشود. ایران با ملل دارای حقوق برابرش، که صاحب فرهنگ و زبانهای متفاوتند، میتواند به صورت سوئیس شرق درآید و آن موقع است که زمان بررسی دقیق ملل مختلف ساکن در ایران از جهات مختلف فرارسیده است. و بدینگونه علم فیلولوژی و تورکولوژی به مقیاسی که از امروز نمیتوان آن را تخمین زد، غنیتر خواهد شد.
منبع-متن تورکی مقاله:
Sultan Tulu, http://www.tdk.gov.tr/images/css/TDA/1969/1969_1_Doerfer.pdf
No comments:
Post a Comment