Wednesday, March 2, 2016

اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی بین سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١

اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی بین سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١

 

مئهران باهارلی


در زیر ١٩ سند- گزارش رسمی مربوط به سال‌های ١٣٠١-١٣٠٤ از وزارت‌خانه‌های امور خارجه، جنگ و معارف را آورده‌ام. در این اسناد رسمی دولت ایران اعلام می‌کند که «زبان تورکی در آزربایجان باید منسوخ گردد» (گزارش ٩). «زبان فارسی باید رفته رفته معمول شود» (گزارش ١٥) و «فارسی در اندک مدت به زبان حقیقی این حدود تبدیل شود» (گزارش ١٢). در این اسناد، دولت ایران تدابیر مشخص زیر را به نهادهای مربوطه برای «منسوخ کردن زبان تورکی در آزربایجان و تبدیل زبان فارسی به زبان حقیقی این حدود در اندک مدت» توصیه و تجویز می‌کند:

١. ترویج و توسعه‌ی زبان فارسی در همه‌ی نقاط آزربایجان

٢. توسعه‌ی مدارس دولتی فارسی‌زبان در آزربایجان

٣. مراقبت در تدریس و تعلیم زبان فارسی در همه‌ی نقاط آزربایجان

٤. کلیه‌ی معلمین و آموزگاران آزربایجان باید فارس و فارسی‌زبان باشند، نه این که خودشان فارسی بلد نباشند

٥. تغییر معلمین و آموزگاران مدارس آزربایجان و اعزام هر چه سریع‌تر معلمین فارسی‌زبان به جای آن‌ها از تهران به تمام نقاط آزربایجان

٦. تدریس و تعلیم زبان فارسی باید در مدارس آزربایجان اجباری شود

٧. معلمان نباید دیگر درس‌ها را به زبان تورکی ترجمه کرده، ارائه کنند

٨. تأسیس مدارس ابتدایی که فقط خواندن و نوشتن فارسی را به اطفال بیاموزد. مدارس ابتدایی برای توسعه‌ی زبان فارسی در این ایالت مهم‌تر از مدارس متوسطه است

٩. تعیین معلمه‌ها و آموزگاران زن برای تربیت و تعلیم اطفال که از بدو زبان فارسی را بیاموزند

١٠. کلیه‌ی مأمورین و کارمندان آزربایجان باید فارس و فارسی‌زبان باشند، نه این که خودشان فارسی بلد نباشند

١١. از چاپ و توزیع کتاب‌های تورکی جلوگیری شود

١٢. از ورود اوراق غیر فارسی [تورکی از تورکیه] ممانعت شود

١٣. از ورود آموزگاران، ماموران و مبلغین تورک [از تورکیه] ممانعت شود

١٤. ممانعت از تدریس زبان تورکی در مدارس متعلق به تورکیه و مدارس هیئت‌های تبشیری در شهرهای آزربایجان

١٥. تخصیص بودجه‌ی فوق العاده برای تاسیس و تکمیل مدارس فارسی‌زبان در آزربایجان و برای اعزام مامورین و معلمین فارس و گسترش فعالیت‌های اداره‌ی معارف در آن ایالت

١٦. جلوگیری از فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی ماموران و مقامات و دولت تورکیه در آزربایجان. زیرا اهالی تورک خود را با تورکیه هم‌زبان، هم‌فرهنگ و هم‌ردیف می‌دانند

١٧. تاسیس قرائت‌خانه‌ها و کتاب‌خانه‌های فارسی‌زبان در همه‌ی نقاط آزربایجان                                            

چگونه منسوخ کردن زبان تورکی و جانشین کردن اجباری زبان فارسی به جای آن به سیاست راه‌بردی دولت ایران تبدیل شد؟

در دوره‌ی محمدشاه قاجار بین درباریان تورک و فارس (تاجیک‌های غربی) کشمکشی با ماهیت قومی-ملی جریان داشت (کشمکش تورک-تاجیک، بعدها تورک-فارس). اما جناح تورک بر دربار حاکم بود. با پادشاهی ناصرالدین شاه، جناح فارس (تاجیک‌های غربی) و فارس‌گرا کم کم دست بالا را در دربار قاجار کسب کرد. بعد از به قتل رسانیدن امیرکبیر تورک‌گرا (۱۰ ژانویه ۱۸۵۲) با دسیسه‌ی مهدعلیای فارس‌گرا و توطئه‌های انگلستان، جناح تورک از دربار قاجاری تصفیه شد.

با ظهور جنبش مشروطه‌ی انگلیسی، فارس‌ها (تاجیک‌های غربی) و فارس‌گرایان علاوه بر دربار، دیگر ارکان و بدنه‌ی دولت قاجاری را نیز به قبضه‌ی خود درآوردند و برای اولین بار در تاریخ، توانستند- به جز پادشاه مظفرالدین شاه قاجار و دائره‌ی کوچک وفاداران تورکش- بر دربار و کل دولت ایران حاکم شوند. این نوحاکمان که قرن‌ها تحت حاکمیت تورکان زیسته بودند، در آغاز به سبب مصلحت‌گرائی و بی‌تجربه‌گی و نداشتن اعتماد به نفس به ستیز علنی با زبان و هویت و ملت تورک در سطح دولت و به طور رسمی نپرداختند و یا به آن جسارت نکردند.

اما مقامات عالی‌رتبه‌ی فارس (تاجیک‌های غربی) و فارس‌گرا پس از تثبیت موقعیت برترشان در دولت و جامعه، مطمئن شدن از نبود شعور ملی تورک در میان نخبه‌گان و توده‌ی تورک در تبریز مرکز آزربایجان و تهران پایتخت دولت تورک قاجار، و در نتیجه تقویت اعتماد به‌ نفسشان، در اولین حمله‌ی رسمی و توسط انجمن معارف تهران و انجمن معارف تبریز، تدریس زبان فارسی در مدارس را اجباری و تحصیل به زبان تورکی را ممنوع و به عبارتی سیاست آسیمیلاسیون اجباری - رسمی کودکان تورک را آغاز کردند. این حرکت فارسی-تاجیکی و مانقورتیسم تبریزی، با مقاومت مظفرالدین شاه، پادشاه تورک‌گرا و دموکرات قاجار روبرو شد. رهبران و هم‌بندهای انجمن‌های خائن معارف تهران و تبریز، که در سال‌های آتی به رهبران جنبش مشروطیت انگلیسی تبدیل شدند، و دیگر فارس‌گرایان مایل بودند اصل رسمیت زبان فارسی را هم در قانون اساسی مشروطه و متمم آن بگنجانند. اما بیم‌ناک از مخالفت قطعی مظفرالدین شاه و در نتیجه امضاء نشدن آن، پی‌گیر جدی این امر نشدند. به عبارت دیگر، در سایه‌ی مظفرالدین شاه، قانون اساسی مشروطه و متمم آن بی‌طرفی نسبی زبانی را مراعات نمود. (نسبی، زیرا علی رغم رسمی اعلام نشدن در قانون اساسی و متمم آن، متن این دو فقط به زبان فارسی نوشته شد).

حمله‌ی دیگر فارس‌گرایان و مانقورتیسم تبریزی با خیانت انجمن ایالتی آزربایجان - تبریز آمد. این انجمن با  گذاردن شرط دانستن زبان فارسی و سواد فارسی برای انتخاب شدن در قانون ایالتی پیشنهادی خویش، برای نخستین بار در تاریخ ایران - در کشوری با پادشاهی تورک و اکثریت جمعیتی تورک و در ایالت سرتاسر تورک‌نشین آزربایجان- نه به زبان تورکی، بلکه به زبان فارسی موقعیت زبان رسمی قانونی (دو ژور) و انحصاری عطا کرد و بدین ترتیب روند زبان‌کشی و تورک‌زدائی دولتی-رسمی در ایران هم آغاز شد (بسیاری از سران خائن انجمن آزربایجان در تهران و انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز، مواضع پان‌ایرانیستی داشتند و بعدها به حامیان فعال دولت تورک‌ستیز پهلوی تبدیل شدند).

با این همه علی رغم اجباری بودن در حرف تدریس به زبان فارسی پس از مشروطه، در عمل اکثر نخبه‌گان و متمولین تورک و مطلق توده‌ی مردم تورک در سرتاسر تورک‌ایلی و آزربایجان بویژه غرب آن هیچ علاقه‌ای به زبان و فرهنگ فارسی-تاجیکی، یادگیری آن و تحصیل به زبان فارسی-تاجیکی از خود نشان نمی‌دادند. وضعیت به همین منوال بود تا کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ (١٩٢٠) رضاخان - نتیجه‌ی منطقی هرج و مرج و جنگ‌های داخلی که جنبش انگلیسی مشروطه عامدا ایجاد کرده بود - پیش آمد و منجر به تغییر تیپولوژی ملی دولت ایران از تورک به ایرانی-فارس شد.

پس از کودتای سوم اسفند ١٩٢٠ دولت جدید ایران، که به جز احمدشاه و اطرافیانش از صدر تا ذیل در تسلط مطلق فارس‌گرایان و آریاپرستان درآمده بود، در راستای تحقق آمال و اهداف جنبش مشروطیت تصمیم به «منسوخ کردن زبان تورکی، تغییر دادن زبان تورک‌ها از تورکی به فارسی و تبدیل زبان فارسی به زبان حقیقی آزربایجان در مدت اندک» گرفت و مشخصا از سال ١٣٠٢ شروع به اتخاذ تدابیر و انجام اقدامات عملی در این راستا کرد.

در دوره‌ی پنج‌ساله بین کودتا و تاسیس رژیم پهلوی، مهم‌ترین اقدامات و تدابیر دولت ایران برای نیل به هدف اعلام کرده‌اش «منسوخ ساختن زبان تورکی در مدت اندک»، به شرحی که خواهد آمد عبارت بود از:

-تاسیس و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در آزربایجان و دیگر مناطق تورک‌نشین،

-اجباری نمودن تعلیم و تدریس به زبان فارسی،

-تبعید معلمین و ماموران تورک و تغییر آن‌ها با معلمین و ماموران فارس،

-قدغن نمودن تحصیل به زبان تورکی و جلوگیری از تدریس به زبان تورکی،

-ممانعت از نشر و چاپ کتب تورکی،

-جلوگیری از ورود نشریات و مکتوبات و کتب تورکی از تورکیه و آزربایجان قفقاز. 


اعتراف به وجود سیاست رسمی زبان‌کشی، آسیمیلاسیون ملی و فرهنگی اجباری و فارس‌سازی دولتی تورک‌ها در ایران


گزارشات زیر، اسناد اعتراف رسمی به وجود سیاست دولتی - رسمی و نهادینه‌ی آسیمیلاسیون فرهنگی- ملی اجباری تورک‌ها و زبان‌کشی - قوم‌کشی توده‌ی تورک پس از کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ (١٩٢٠) در ایران است.

آسیمیلاسیون اجباری (Forced Assimilation)، روند جبرآمیز آسیمیلاسیون فرهنگی یک گروه عمدتا ملی و یا اعتقادی در یک گروه مسلط و حاکم است. تحمیل یک زبان بر یک گروه ملی غیر متکلم بدان زبان در قوانین، نظام آموزشی، ادبیات و مراسم دینی نیز آسیمیلاسیون اجباری شمرده می‌شود. در نمونه‌ی ایران آسیمیلاسیون اجباری با تحمیل زبان فارسی بر تورک‌ها انجام می‌پذیرد. در آسیمیلاسیون اجباری، گروه قربانی، بر خلاف پاک‌سازی قومی، مجبور به ترک منطقه‌ی خاصی نمی‌شود، در عوض با جبر در جامعه‌ی فارس آسیمیله – حل شده، فارس‌زبان می‌گردد. آسیمیلاسیون اجباری معمولا در مناطقی دیده می‌شود که قدرت سیاسی حاکم بر آن‌جا تغییر می‌یابد. مانند نمونه‌ی ایران که روند دست به دست گشتن حاکمیت سیاسی از تورک‌ها به فارس‌ها (تاجیک‌ها) با انقلاب مشروطه آغاز، با کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ به پایان خود نزدیک و با ساقط کردن دولت قاجار و تاسیس دولت پهلوی تکمیل شد.

آسیمیلاسیون قومی (Ethnic Assimilation) تاکید افراطی بر هویت ملی هم‌گون (در ایران تاجیکی-فارسی)، معمولا بر علیه یک گروه ملی که برخاسته از یک دشمن تاریخی است (در ایران، تورک‌ها) می‌باشد. در اینجا تدابیری افراطی برای نابود ساختن فرهنگ گروه ملی مزبور اتخاذ می‌شود.

قوم‌کُشی (Ethnocide)، نابودی روحی و فرهنگی سیستماتیک یک گروه ملی-قومی؛ و نسل‌کُشی (Genocide) نابودی فیزیکی و وجودی گروه هدف است. زبان‌کُشی (Linguicide) از جمله شکل‌های رایج قوم‌کشی است. وجه غالب زبان‌کشی منحصر کردن زبان نظام آموزشی به زبانی جز زبان مادری اعضای گروه ملی- قومی (در ایران، تورکی) و کاربرد انحصاری زبان رسمی تحمیل شده (در ایران، فارسی) در مکاتبات و متون حقوقی و رسمی است. یکی از موثرترین روش‌های نابودی یک زبان، آموزش انحصاری زبان جای‌گزین (در ایران، فارسی) توام با تبعیض‌های سازمان‌یافته علیه زبان قربانی (در ایران، تورکی) است. ممنوعیت آموزش زبان گروه ملی-قومی (در ایران، تورکی)، محدودیت در انتشار کتاب و نشریات و تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به آن زبان (در ایران، تورکی) از طرق گوناگون و انکار فنی و علمی و تقلیل آن به مجموعه‌ای از آواها و یا گویش‌های محلی از جمله تبعیضاتی است که زبان گروه ملی-قومی هدف (در ایران، تورک) را به منظور نابودی هدف قرار می‌دهند.

طبق این اسناد و گزارشات، هدف غائی دولت ایران از ترویج زبان فارسی و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی در آزربایجان، صراحتا «منسوخ کردن زبان تورکی و جای‌گزین کردن فارسی به جای تورکی در اندک مدت» بوده است. این، تعریف دقیق زبان‌کشی است. از آنجائی که زبان تورکی، رکن اساسی هویت ملی ملت تورک ساکن در ایران است، منسوخ کردن زبان تورکی، مساوی است با نابود کردن هویت ملی تورک و ملت تورک در این کشور. این نیز تعریف نسل‌کشی ملی است. هرچند صرف این واقعیت که یک توده‌ی ٣٠-٤٠ میلیونی تورک در ایران توسط دولت و بیش از ١٢٥ سال از داشتن حتی یک مدرسه‌ی تورکی نیز محروم نگاه داشته شده است، دلیلی کافی بر وجود سیاست آسیمیلاسیون اجباری تورک‌ها، فارس‌سازی دولتی آن‌ها و نسل‌کشی زبانی در ایران است.

با این وصف پس از تاریخ ١٩٢٠، دولت ایران با خیانت به اتباع و شهروندان تورک خود، از امر تدریس و تعلیم و تعلم اجباری سوء استفاده کرده و می‌کند. این دولت با انحصاری نمودن امر تحصیل و آموزش به زبان فارسی و ایجاد و توسعه‌ی شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین ایران و به ویژه آزربایجان در تورک‌ایلی، امر تعلیم و تعلم اجباری را به عنوان ابزاری برای ریشه‌کن کردن زبان تورکی، تغییر جبری زبان تورکی تورک‌ها به فارسی، نسل‌کشی زبانی و ملی تورک‌ها و فارس‌سازی اجباری آن‌ها به کار می‌برد. از طرف دیگر، دولت ایران با سوء استفاده از امر تعلیم و تعلم اجباری، به دست خود موقعیت و منزلت زبان فارسی را کاملا دیگرگون کرده و با موفقیت آن را به یک زبان تحمیلی و استعماری برای تورک‌ها تبدیل نموده است.

بررسی و چکیده‌ی اسناد و گزارشات:

١- این اسناد مربوط به دوره‌ی وزارت جنگ و نخست‌وزیری رضاخان و قبل از تاسیس سلسله‌ی پهلوی است (رضاخان در اسفند سال ١٢٩٩ کودتا کرد و به مقام فرماندهی کل قوا رسید. در خرداد ١٣٠٠ وزیر جنگ و در آبان ١٣٠٢ نخست‌وزیر شد. در آذر ١٣٠٤ با ساقط کردن سلسله‌ی قاجاری بر تخت سلطنت نشست). در این دوره به جز پادشاه قاجار احمدشاه و دائره‌ی بسیار محدود اطرافیان وی که تورک‌گرا بودند، کل دربار و دولت ایران در تسلط فارس‌ها (تاجیک‌های غربی) و فارس‌گرایان قرار داشت.

٢-در چهار سال مورد بررسی اولگوی زیر مشاهده می‌شود:

-در گزارشات سال ١٣٠١ (رضاخان وزیر جنگ است) از عدم علاقه‌ی مردم و نخبه‌گان غرب آزربایجان به زبان فارسی و یادگیری و تکلم به آن و نبود مدارس فارسی‌زبان در این خطه ابراز ناخرسندی می‌شود.

-در گزارشات سال ١٣٠٢ (رضاخان نخست‌وزیر است) از تاثیرات تورکیه، بسط فرهنگ تورک و تعمیق شعور و هویت ملی تورک بویژه در غرب آزربایجان و امکان جدائی و استقلال آزربایجان از ایران ابراز نگرانی می‌شود و به منظور جلوگیری از آن بر لزوم توسعه و رایج ساختن زبان فارسی در آزربایجان از طریق تاسیس مدارس فارسی‌زبان تاکید می‌گردد.

-در گزارشات سال ١٣٠٣ منسوخ ساختن زبان تورکی و تبدیل زبان فارسی به زبان حقیقی آزربایجان در اندک مدت به نهادهای دولت ایران امر می‌شود.

-در گزارشات سال ١٣٠٤ به جزئیات سیاست اکنون راه‌بردی شده‌ی منسوخ ساختن زبان تورکی و رایج ساختن اجباری زبان فارسی در آزربایجان از طریق توسعه‌ی مدارس فارسی‌زبان و دیگر اقدامات لازم و هماهنگی بین نهادهای دولتی برای امر فارس‌سازی اجباری ملت تورک پرداخته می‌شود.

٣- در این گزارشات از یک سو ادعا می‌شود تاسیس شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در آزربایجان به منظور «بسط معارف و دمیدن روح وطن‌پرستی و ایرانیت در وجود آن‌ها» است و از سوی دیگر بیان می‌شود «گسترش معارف، جز به واسطه‌ی توسعه‌ی زبان فارسی ممکن نخواهد شد». به عبارت دیگر در ترمینولوژی دولت فارس‌محور، بسط معارف و وطن پرستی و ایرانیت کودی است برای منسوخ کردن زبان تورکی، جانشین کردن زبان فارسی به جای آن و فارس‌سازی و نسل‌کشی زبانی –ملی تورک‌ها.

٤-طبق این گزارشات، در دوره‌ی مورد بحث، یعنی واپسین سال‌های دولت قاجاری و ربع اول قرن بیستم، مردم تورک علاقه‌ای به تاسیس و حضور در مدارس فارسی‌زبان، فارسی‌گوئی و یا فارسی‌نویسی نداشتند: «جای خیلی تأسف است که هیچ کدام نمی‌توانند یک کاغذ یا خط فارسی نوشته و یا با زبان فارسی حرف بزنند». این، اعترافی رسمی به بیگانه و خارجی و تحمیلی بودن زبان فارسی برای ملت تورک است.

٥-طبق این گزارشات خوانین، متمولین و صاحب‌نفوذان تورک به فکر توسعه‌ی معارف نیستند. واقعیت آن است که متمولین منطقه بسیار علاقه‌مند به معارف بودند، اما علاقه‌ای به زبان فارسی-تاجیکی و یادگیری آن نداشتند. چرا که «معارف» را با «فارسی‌دانی» یکی و مترادف نمی‌دیدند، بلکه بسط معارف را با آموختن تورکی و حتی روسی مرتبط می‌دانستند. طبق همین گزارشات خوانین و متمولین و صاحب‌نفوذان تورک، «فرزندان خود را اکثرا به روسیه می‌فرستند و در مدارس آن‌جا تربیت می‌شوند. آن‌ها، حتی زنانشان با زبان روسی می‌نویسند و حرف می‌زنند». هم‌چنین طبق همین گزارشات اهالی فرهنگ‌دوست و معارف‌پرور تورک، مشتاق به حضور در مدارس خارجه (تورکیه) و تبشیری که زبان تورکی را نیز تدریس می‌کردند بود: «اگر از طرف وزارت معارف اقدام عاجلی نشود در مقابل تشبثات خارجی‌ها به تدریج از تعداد محصلین ایرانی کاسته و بر عده‌ی شاگردان مدارس خارجه خواهد افزود».

٦- در این گزارشات دختران و زنان تورک نیز به آموزش زبان تورکی علاقه‌مندند. چنانچه گفته می‌شود حتی زنان تورک (ماکویی) هم برای تحصیل به روسیه می‌روند و دختران تورک در اورمیه به مدارس خارجی عثمانلی و تبشیری (به سبب تدریس زبان تورکی در آن مدارس) روانه می‌شوند. همچنین رضاخان بر اعزام آموزگاران فارس زن برای آموزاندن زبان فارسی از سنین پائین به کودکان تورک، به منظر تسهیل فارس‌سازی آن‌ها تاکید می‌کند، زیرا زبان فارسی مخصوصا برای زنان تورک یک زبان بیگانه و ناخوشایند بود و زنان تورک فارسی‌دان برای استخدام به عنوان آموزگار فارسی پیدا نمی‌شد.

٧-اغلب این گزارشات بین وزارت جنگ، امیرلشکر شمال غرب، فرمانده‌ی قوشون آزربایجان، حاکم نظامی آزربایجان، فرمانده‌ی نظامی اورمیه، امور خارجه، کارگزار وزارت امور خارجه، سفیر مختار ایران در استانبول، ... و به صورت محرمانه رد و بدل شده است. توگوئی تورک‌ها دشمن و آزربایجان یک سرزمین خارجی اشغال شده در حین جنگ و یا مستعمره است (هرچند دولت‌های استعمارگر روسیه و بریتانیا نیز هرگز- به سبک دولت ایران- اقدام به ممنوعیت زبان بومیان مستعمره‌ی خود و تحمیل زبان خویش بر آن‌ها نکرده‌اند). این امر نشان می‌دهد که دولت مودرن و فارس‌گرای ایران از همان آغاز در دوره‌ی مشروطیت و قبل از تاسیس رژیم پهلوی، مساله‌ی زبان و فرهنگ و هویت شهروندان تورک خود را – که در ضمن اکثریت اهالی کشور را تشکیل می‌دادند- نه در رابطه با حقوق شهروندی و توسعه‌ی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، ... بلکه به عنوان دشمن و تهدید امنیتی در سرزمینی اشغالی دیده و مدیریت آن را به نظامیان و نیروهای امنیتی و وزارت امور خارجه و ... سپرده است.

٨-مدیریت امر تحمیل زبان فارسی بر تورک‌ها به عنوان یک مساله‌ی امنیتی و در سرزمینی مستعمره، نشان می‌دهد که تبدیل زبان فارسی به زبان رابط در مناطق تورک‌نشین ایران مخصوصا تورک‌ایلی (منطقه ی ملی تورک در شمال غرب ایران و مناطق تورک‌نشین اطراف آن) و زبان نوشتاری اغلب تورک‌ها و ....در قرن بیستم نه امری طبیعی و داوطلبانه، بلکه نتیجه‌ی اعمال سیاست تورک‌ستیزی و فارس‌سازی جبری ملت تورک از طریق تاسیس و گسترش شبکه‌ی مدارس دولتی فارسی‌زبان در آزربایجان، آن هم توسط نظامیان و به ضرب شمشیر و در سایه‌ی سرنیزه و بر خلاف رضا و خواست مردم تورک بوده است.

٩-در این گزارشات مقامات دولت ایران، با خودفریبی شعور ملی تورک اهالی را به عنوان یک پدیده‌ی خودجوش و طبیعی قابل انتظار از مردمی بافرهنگ و مودرن نمی‌بینند. بلکه با خیال‌بافی برای تسکین خود، آن را زائیده‌ی «تاثیرات خیالات جهان‌گیرانه‌ی عثمانلی، تبلیغات تورک‌های عثمانلی، سیاست پان‌تورکیسم دولت تورکیه، تحرکات تبلیغاتی تورکیه توسط عمال رسمی و غیر رسمی‌شان؛ اعزام مأموران، آموزگاران و مبلغان ماهر برای توسعه‌ی زبان، ادبیات و فرهنگ تورک بر اساس نظریات پان‌تورکیستی در قطعات تورکی‌زبان ایران؛ فعالیت‌های پان‌تورکیستی باش‌شهبندری تورکیه، فعالیت گسترده‌ی مدارس هیأت‌های تبشیری آمریکایی و فرانسوی (که در برنامه‌ی درسی خود به تدریس زبان و ادبیات تورکی نیز جای داده بودند)، ...» گمان می‌کنند. در این سطور وحشت دولت فارس‌گرای ایران از عثمانلی-تورکیه و تاثیرات آن بر ملت تورک ساکن در ایران و تورک‌ایلی مخصوصا قسمت غربی آزربایجان موج می‌زند.

١٠-همه‌ی این گزارشات مربوط به اورمیه، و به درجه‌ی کم‌تر ماکو و سلماس واقع در غرب آزربایجان‌اند. در دهه‌های آخر قرن نوزده و دهه‌های اول قرن بیستم، شعور ملی تورک در نواحی غربی آزربایجان به مرکزیت اورمیه- سلماس-خوی (اولیاء چلبی اورمیه و خوی را تورکستان ایران خوانده است)، به عنوان امتداد طبیعی آناتولی و عثمانلی، گسترده و ریشه‌دار، و این ناحیه مرکز جنبش سیاسی تورک‌گرائی مودرن و دموکراتیک در تورک‌ایلی بود. چنانچه در این گزارشات نیز در تائید واقعیت تاریخی فوق الذکر از یک سو گفته می‌شود که اهالی اورمیه خود را هم‌زبان، هم‌فرهنگ و هم‌ردیف اهالی تورکیه توصیف می‌کنند؛ و از سوی دیگر به دفعات تاکید می‌شود که توسعه‌ی معارف (منسوخ کردن زبان تورکی) و ترویج زبان فارسی در غرب آزربایجان و بویژه اورمیه از نقطه نظر سیاسی، یعنی جلوگیری از الحاق داوطلبانه‌ی این قسمت از تورک‌ایلی به عثمانلی-تورکیه توسط مردم بومی تورک، بسیار مهم است.

١١- به دلیل وجود شعور ملی تورک برجسته در غرب آربایجان به مرکزیت اورمیه-سلماس، این ناحیه به محض انجام کودتا در سال ١٢٩٩ (١٩٢٠ میلادی) مورد توجه ویژه‌ی دولت تورک‌ستیز جدید رضاخان گرفت، و دارای اولویت و محتاج به معامله‌ی ویژه‌ تشخیص داده شد. در نتیجه‌ی این ارزیابی، دولت رضاخان، سیاست فارس‌سازی و پروژه‌ی تورکی‌زدائی و تغییر دادن زبان تورکان به فارسی در آزربایجان و ایران را نخست از این بخش آغاز کرد: به ایجاد شبکه‌ی گسترده‌ی مدارس فارسی‌زبان – که مانقورتیسم تبریزی و دموکرات‌های خائن آزربایجان حتی قبل از مشروطیت آغاز کرده بودند- ارجحیت و فوریت داده شد، نام‌های جوغرافیائی تورکی-موغولی منطقه به صورت گسترده‌ فارس‌سازی شد (تغییر نام اورمو به رضائیه در سال ١٣٠٥؛ سپس جعل نام‌های شاهپور، شاهین دژ، تکاب، سیه چشمه، نقده، مهاباد، پیرانشهر، تغییر نام‌های تورکی-موغولی بیش از یک صد جزیره در دریاچه‌ی اورمیه، .... دولت پهلوی در امر فارس‌سازی نام‌های تورکی منطقه آن چنان عجله داشت که نام‌هایی غلط را هم جعل کرد. مانند نام جعلی رضائیه که به لحاظ دستور زبان فارسی غلط بود. این نام می‌باید رِضائی و یا بنا به دستور زبان عربی رِضوی می‌شد)، در سال ١٣١١ معارف اورمیه از معارف تبریز تفکیک شد، در سال ١٣١٢ غرب آزربایجان در تقسیمات کشوری از شرق آزربایجان جدا گردید،...

١٢-در این اسناد، شرق آزربایجان و مرکز آن تبریز از جنبه‌ی تورکی‌گرائی یک تهدید و از جنبه‌ی لزوم فارسی‌سازی دارای فوریت شمرده نمی‌شود، حتی منبع تامین عناصر پان‌ایرانیست است. در یک نامه به وزارت خارجه گفته می‌شود: از آن‌جا که ترویج زبان فارسی در این ناحیه (غرب آزربایجان) از نقطه نظر سیاسی بسیار مهم است و این امر با توسعه‌ی معارف (منسوخ کردن زبان تورکی) حاصل می‌شود، برای پیش‌برد این نظریه قرار است نشستی در تبریز برپا شود. از اورمیه میرزااحمد خان امین (امین اعظم) در آن جلسه حاضر خواهد شد که اصلاً اصفهانی و ساکن تبریز است.

١٣-در این گزارشات هم نقش دموکرات‌های آزربایجان-مانقورتیسم تبریزی در تاسیس و گسترش مدارس استعماری فارسی‌زبان در تورک‌ایلی قبل از کودتای رضاخان ذکر شده است. واقعیت آن است که در عرصه‌ی مدارس با اصول جدید، در سال‌های پیش از مشروطیت، حین انقلاب مشروطیت، سال‌های جنگ جهانی اول و ... نام دموکرات‌های آزربایجان هم‌راه با ترویج زبان فارسی در آزربایجان و مترادف با تاسیس مدارس استعماری فارسی‌زبان و تعطیلی مدارس تورک است. دموکرات‌های آزربایجان-مانقورتیسم تبریزی مانند میسیونرهای فارس‌گرایی و فارس‌زده‌گی عمل می‌کردند و هر جا که می‌رفتند با خود مدارس فارسی را هم می‌بردند. با دور شدن دموکرات‌های آزربایجان، مدارس فارسی‌زبان هم برچیده می‌شد: «پنج سال قبل زمانی که دموکرات‌های تبریز در نقاط مختلف آزربایجان نفوذ داشتند، خوانین ماکو برای جلب نظر آن‌ها مدرسه‌ای (فارسی‌زبان) به نام اقبال تأسیس کرده، از تبریز مدیر و معلم آورده، پسران خوانین در آن‌جا مشغول تحصیل شده و ... با از بین رفتن نفوذ دموکرات‌ها مدرسه هم از رونق افتاد».

١٤-طبق این گزارشات در سال ١٣٠٠ زبان فارسی زبان اجباری تدریس در مدارس (احتمالا توسط دستورالعمل‌های اداری) بوده است. این امر نشان می‌دهد که پروژه‌ی تبدیل زبان فارسی به تنها زبان رسمی آموزشی – تحصیلی در ایران، حول و حوش جنبش مشروطیت و پیش از تاسیس سلسله‌ی پهلوی آغاز شده بود.

١٥-در این گزارشات مقامات ایران نگرانی خود را از حرکت آزربایجان به سوی سرنوشتی مانند قفقاز ابراز می‌دارند که زبان تورکی در مکاتبات به جای زبان فارسی رواج دارد و همه‌ی کتاب‌ها و نوشته‌های نخبه‌گان که سابق بر این فارسی بود، به تورکی نوشته می‌شود. به عبارت دیگر آن‌ها واقف بر این امر بودند که پس از این حضور زبان فارسی در سرزمین‌های تورک، صرفا با اجبار قانون و تحمیل دولت و فشار ارتش متصور است.

١٦- در این گزارشات با دادن مجوز به عثمانلی برای تاسیس مدرسه و مریض‌خانه ... مخالفت می‌شود. این در حالی است که در آن دوره تقریبا همه‌ی دولت‌های اوروپائی و مسیحی عمده در ایران دارای امتیازاتی از قبیل داشتن مدرسه و مریض‌خانه و غیره بودند. دلیل این امر، وحشت مقامات ایران از تاثیر مثبت عثمانلی بر گسترش شعور ملی تورک به حرکت در آمده و موج هویت‌خواهی تورکی در مناطق تورک‌نشین ایران و در راس آن‌ها غرب آزربایجان بود. دولت  ایران از دوره‌ی مشروطه‌ و پس از آن در سال‌های جنگ جهانی اول و پس از کودتای١٩٢٠، مدارس و دیگر موسسات عثمانلی در ایران مخصوصا در تورک‌ایلی را خطری امنیتی تلقی می‌کرد، زیرا زبان کاربردی آن‌ها تورکی بود.

١٧-در این گزارشات از سلیمان نظیف، روشنی بیگ و محمدامین رسول‌زاده، سه اندیش‌مند و محرر تورک‌ خارجی که نقشی تاریخی در آغاز و رشد شعور ملی تورک در آزربایجان و ایران بین سال‌های ١٩٠٠-١٩٤٠ داشتند نام برده می‌شود. تاریخ‌نگاری رسمی فارسی و قومیت‌گرایان فارس همواره از این و شماری دیگر از شخصیت‌های تاریخی تورک (یوسف ضیاء طالب‌زاده، رضا نور، مونیس تکین آلپ، ...) که در زمره‌ی دوستان واقعی و محبوب ملت تورک در تورک‌ایلی هستند، به جرم‌های واقعی و یا خیالی بیدار ساختن حسیات ملی تورک، توسعه‌ی ناسیونالیسم تورک در ایران، تشویق تورکان به استقلال، الحاق به عثمانلی -  تورکیه ... ترسان و متنفر بوده است.

١٨- در این گزارشات از فعالیت‌های مدارس هئیت‌های تبشیری آمریکائی و فرانسوی و ... نیز، ظاهرا به سبب تبلیغ مسیحیت در میان تورک‌ها و فساد اخلاق اطفال مسلمان ابراز نگرانی و خطر می‌شود. اما دلیل اصلی نگرانی مقامات دولت کودتا، تدریس زبان و ادبیات تورکی در مدارس تبشیری است. چرا که مفردات این مدارس تبشیری، علاوه بر زبان دولت متبوع خود (انگلیسی، فرانسه، ..)، علی الاصول شامل تدریس زبان و بعضا ادبیات تورکی به مدت چند ساعت در روز می‌شد. به عبارت دیگر منظور مقامات ایرانی از «فساد اخلاق اطفال مسلمان» در این گزارشات، آموختن زبان و ادبیات تورکی توسط کودکان تورک است: «کارگزار اورمیه همواره با ارسال گزارش‌هایی از تعالیم (زبان و ادبیات تورکی) مدارس هیأت‌های تبشیری به کودکان مسلمان (تورک) و توسعه‌ی پان‌تورکیسم توسط مأموران سیاسی تورکیه ابراز نگرانی و حتی اعلام خطر می‌کرد».

١٩- منابع خارجی و فارسی ادعا می‌کنند در ایران پدیده‌های تورک‌هراسی – تورک‌ستیزی، فارس‌سازی اجباری تورک‌ها و یا فارسیفیکاسیون رسمی و دولتی، نسل‌کشی زبانی و ملی ملت تورک و ... وجود ندارد. یکی از دلائل اینکه چرا این منابع می‌توانند هم‌چو ادعای بی‌پایه‌ای را علی‌رغم وجود هزاران سند و مدرک و داده و واقعیت میدانی موجود بر خلاف آن، پیش رانده و با موفقیت در جهان رایج کنند، عدم حساسیت و غفلت خود تورک‌ها به ویژه نخبه‌گان سیاسی‌کار آزربایجان‌گرا است که در یک قرن گذشته به جای مستندسازی سیاست رسمی و دولتی فارس‌سازی تورک‌ها در ایران، مشغول ماجراجوئی‌ها و انجام کارهای عبث و بیهوده و دادن شعارهای نامربوط ‌‌بوده و هستند.

٢٠-طبق این گزارشات، عده‌ای از افراد محلی با اشتراک در امر تاسیس مدارس فارسی‌زبان در آزربایجان به پروژه‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و تغییر دادن زبان مردم از تورکی به فارسی خدمت کرده‌اند. بخش اعظم این افراد باقیمانده‌گان مشروطه‌طلبی، و هواداران آزادی‌ستان و دموکرات‌های آزربایجان بودند (مانند تاسیس مدرسه‌ی فوج پهلوی در سلماس، مدرسه دموکرات‌های تبریز در ماکو، قرائت‌خانه‌ی پهلوی در اورمیه، ....).

٢١-چهار تن از شخصیت‌های اصلی تورک‌ستیز در این گزارشات (امیرلشکر عبدالله طهماسبی، سرتیپ محمدحسین آیرم، رضاخان-سردار سپه و پرنس اسحقخان مفخمالدوله) دارای ملیت تباری تورک و یا تورک‌تباراند. طهماسبی و آیریم در نفرت از زبان و فرهنگ تورک در موضعی افراطی‌تر از رضاخان قرار دارند. این سه شخصیت (رضاخان، آیریم و طهماسبی) را می‌توان در مقوله‌ی «مانقورتیسم قفقازی» هم بررسی کرد.

-اسحاق خان مفخم الدوله ملقب به پرنس، وزیرمختار وقت دولت قاجار در استانبول، متولد و بزرگ شده‌ی تبریز، پدر بزرگ وی اصلا از شهر خوی آزربایجان بود. مفخم الدوله یک شخصیت کاملا ضد تورک و منسوب به جریان تاریخی «مانقورتیسم تبریزی» است.

-امیرلشکر عبدالله‌خان امیرطهماسبی تربیت یافته در تهران و مانند رضاخان و آیریم، اصلا از تورک‌های قفقاز جنوبی (شمال آزربایجان) است. اگر بتوان صفت خیانت به ملت را در مورد کسی بکار برد، بی‌شک طهاسبی که از طراحان و معماران اصلی سیاست‌های ریشه‌کن کردن زبان تورکی و نابود ساختن هویت ملی تورک در آزربایجان و ایران بود یکی از نادر شخصیت‌های شایسته‌ی این صفت در طول تاریخ ملت تورک است. طهماسبی نخستین مقام عالی‌رتبه دولتی است که برای نخستین بار خواستار منسوخ کردن زبان تورکی و اجباری کردن زبان فارسی در آزربایجان شد. بسیاری از تدابیر دیگر برای ریشه‌کن کردن تورکی در ایران نیز از نوآوری‌های اوست. وی همچنین نقشی اساسی در کودتای سوم اسفند، سرنگونی غیر قانونی ولی نعمت خود احمدشاه قاجار، غصب کاخ‌های قاجاری، اخراج و تبعید خفت‌بار و غیر قانونی شخصیت ملی تورک محمدحسن میرزا ولی‌عهد، قتل اقبال السلطنه ماکوئی و غارت اموال وی داشت.

- سرلشکر محمدحسین آیرُم (آیریم) متولد باکو شخصی است که آزربایجان را شایسته‌ی زنده‌گی در قرون وسطی حتی عصر حجر می‌دانست. وی تا آنجا پیش می‌رود که خواهان انحلال کلیه‌ی مدارس متوسطه در آزربایجان می‌شود. زیرا به گمانش این مدارس جوانان تورک را سیاسی و مخالف دولت می‌کند. وی همچنین توصیه می‌کند دولت ایران در آزربایجان صرفا مدارس ابتدائی فارسی‌زبان تاسیس کند تا امر فارس‌سازی کودکان تورک سریعتر انجام پذیرد.

٢٢-در این گزارشات نام ملت ما «تورک» و زبان وی «تورکی» ذکر شده است. بعد از تاسیس رژیم پهلوی و با پیشرفت پروژه‌ی فارس‌سازی و تجربه‌اندوزی، دولت ایران به سیاست‌ها و تدابیر استعماری جدیدی مانند انکار نام ملی «تورک» و نام زبان «تورکی»، و مخصوصا پس از ماجرای حکومت ملی آزربایجان، و به تقلید از او به تبلیغ هویت‌های قومی جعلی و استعماری آزری و آزربایجانی و ... دست زد.

٢٣-در این گزارشات اظهار امیدواری می‌شود با اتخاذ تدابیری چون گسترش مدارس فارسی‌زبان، ترویج زبان فارسی و ممنوع ساختن زبان تورکی، «در اندک مدتی» زبان تورکی در آزربایجان منسوخ شده و زبان فارسی به زبان حقیقی این خطه تبدیل گردد. هرچند از آن زمان تاکنون پروژه‌ی فارس‌سازی خلق تورک ضربه‌ای جدی به زبان تورکی در ایران زده است (چنانچه اکنون بیش‌تر از یک سوم از جمعیت فارس‌زبان ایران، اصلا تورک‌تبار و یا تورک‌های جبرا فارس‌زبان شده هستند)، با این‌همه هنوز حداقل ٤٠ درصد از اهالی ایران را تورک‌ها تشکیل می‌دهند‌. به عبارت دیگر پروژه‌ی فارس‌سازی خلق تورک «در اندک مدت» ورشکست شده است.

٢٤-تدابیر و اقداماتی که مابین سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١ از سوی حکومت نظامی رضاخان برای منسوخ ساختن زبان تورکی و تبدیل زبان فارسی به زبان حقیقی مردم تورک اتخاذ و اجرا شدند، به عبارت دیگر سیاست‌های دولتی زبان‌کشی و نسل‌کشی ملت تورک، امروز نیز بدون وقفه، بل با افزایش و تشدید و تعمیم و به روز شدن از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران به طور سیستماتیک اعمال می‌شوند.


متن ١٩ گزارش از وزارت‌خانه‌های جنگ، خارجه و معارف (سال‌های ١٣٠١-١٣٠٤) در باره‌ی توسعه‌ی زبان فارسی، منسوخ نمودن زبان تورکی در آزربایجان توسط ایجاد و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان:

١- وضعیت اسفناک آموزش و پرورش در ماکو (جمعه ٣٠ آذر ١٣٠١، ٢٢ دسامبر ١٩٢٢، ٣ جمادی الاول ١٣٤١): آنچه از معارف در شهر ماکو وجود دارد یک مدرسه‌ی چهار کلاسه‌ی ابتدایی با یک معلم است که آن هم وضعیت مناسبی ندارد. خوانین، متمولین و صاحب‌نفوذان شهر به فکر توسعه‌ی معارف نیستند. خوانین، فرزندان خود را اکثرا به روسیه می‌فرستند و در مدارس آن‌جا تربیت می‌شوند. آن‌ها با زبان روسی می‌نویسند و حرف می‌زنند و جای خیلی تأسف است که هیچ‌کدام نمی‌توانند یک کاغذ یا خط فارسی نوشته و یا با زبان فارسی حرف بزنند. تعدادی از زنان ماکویی هم برای تحصیل به روسیه می‌روند. البته پنج سال قبل زمانی که دموکرات‌های تبریز در نقاط مختلف آزربایجان نفوذ داشتند خوانین ماکو برای جلب نظر آن‌ها مدرسه‌ای به نام اقبال تأسیس کرده، از تبریز مدیر و معلم آورده، پسران خوانین در آن‌جا مشغول تحصیل شده و جمعی از فقرا را هم رایگان به مدرسه اقبال راه دادند که مخارجشان از موقوفه‌ی مرحوم تیمور آقا داده می‌شد. با از بین رفتن نفوذ دموکرات‌ها مدرسه هم از رونق افتاد. (اسناد وزارت امور خارجه،٢٤-٢٥-٣٢-٣٣-١٣٠١)

٢- تأسیس مدرسه‌ی پهلوی در سلماس (دوشنبه ٢ بهمن ١٣٠١، ٢٢ ژانویه ١٩٢٣، ٤ جمادی الثانی ١٣٤١): امروز به مناسبت تقدیر از فوج پهلوی مدرسه‌ای که در شهر سلماس گشایش یافت، نام این فوج را به خود گرفت. برای افتتاح این مدرسه مراسمی از طرف هیأت معارف برپا شد. برای مخارج ابتدایی مدرسه نزدیک به هشت صد تومان اعانه از طرف اهالی و رؤسای دوایر محلی جمع شده بود (سازمان اسناد ملی ایران، سند شم ٢٩٣٠٠١٥٥٣، آرشیو ١٠٨ ظ ٢ ب آ ا، شم میکروفیلم، ٠٠١٠٠١٦٠)

٣- هشدار مفخم الدوله به درخواست‌های دولت تورکیه از ایران (یکشنبه ٢٣ تیر ١٣٠٢، ٣٠ ذی‌قعده ١٣٤١): مفخم‌الدوله، وزیرمختار ایران در اسلامبول، امروز در نامه‌ی خود به وزارت امور خارجه با اشاره به اجحافاتی که نسبت به اتباع ایرانی در خاک تورکیه‌ی عثمانلی صورت می‌گیرد، به دولت هشدار داد «زمزمه‌ی دارا بودن حقوق دول کامله الوداد و اعاده‌ی کاپیتولاسیون» برای اتباع عثمانی در ایران نباید مورد توجه قرار گیرد. سیاست جدید دولت تورکیه بر پایه‌ی پان‌تورکیسم بنا شده «و خیالات جهان‌گیرانه‌ای که حضرات در قطعات تورکی‌زبان ایران دارند و تبلیغات مجدد که برای نیل به این مقصود به توسط عمال رسمی و غیر رسمی خود در مملکت ایران می‌کنند اگر دارای امتیازات از قبیل مدرسه و مریض‌خانه و غیره شوند آزربایجان و سایر نقاط تورکی‌زبان را دخیل یک رشته اغتشاشات بزرگ» خواهند کرد (اسناد وزارت امور خارجه، ٥٧-١٧-١٥-١٣٠٢)

٤- مراقبت در ترویج زبان فارسی در آزربایجان (پنجشنبه ١ آبان ١٣٠٢، ٢٥ اوکتوبر ١٩٢٣، ١٤ ربیع الاول ١٣٤٢): در پی گزارش‌های مأموران سیاسی ایران در تورکیه‌ی عثمانی درباره‌ی برنامه‌هایی برای توسعه‌ی زبان، ادبیات و فرهنگ تورک بر اساس نظریات پان‌تورکیستی در ایران، موضوع توسط وزارت امور خارجه به سازمان‌های ذی‌ربط منعکس شد. (ر.ک: ٧ خرداد) رضاخان نیز امروز در واکنش به این گزارش در نامه‌ای خطاب به وزارت امور خارجه نوشت که به امیرلشکر شمال غرب دستور داده است برای ترویج زبان فارسی و مراقبت در تدریس و تعلیم آن در همه‌ی نقاط آزربایجان اقدام کند (اسناد وزارت امور خارجه، ١٩-٣٦-١٥-١٣٠٢)

٥- تدریس زبان فارسی در تمام مدارس آزربایجان (یک‌شنبه ٤ آبان ١٣٠٢، ٢٨ اوکتوبر ١٩٢٣، ١٧ ربیع الاول ١٣٤٢): در پی تذکر وزارت امور خارجه و حساس شدن نهادهای مرتبط در آزربایجان نسبت به شیوع پان‌تورکیسم، حاکم نظامی آزربایجان امروز خبر داد که اکنون در تمامی مدارس آزربایجان زبان فارسی تدریس می‌شود و امری معمول است (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٢، پ ٣٥، ص ١٦)

٦- تلاش‌های مکتوب سلیمان نظیف علیه ایران (شنبه ١١ خرداد ١٣٠٣، ٣١ مه ١٩٢٤، ٢٦ شوال ١٣٤٢): وزیرمختار ایران در اسلامبول امروز در نامه‌ای به وزارت امور خارجه از فعالیت‌های سلیمان نظیف علیه ایران یاد کرد. اسحاق مفخم‌الدوله نوشت که فرد یاد شده اخیراً با درج مقاله‌ای در روزنامه‌ی «رسیم‌لی غزته» [روزنامه‌ی مصور] چاپ اسلامبول، نیات خود را برای توسعه‌ی ناسیونالیسم تورک برملا کرده است. پیش از این، این مسائل توسط رسول‌زاده، سخن‌رانی روشنی‌بیک در «تورک اوجاغی» اسلامبول و مقالات مرتبط در روزنامه‌ها انجام می‌شد. «حالیه هم مقاله‌ی سلیمان نظیف همین است و بس. سلیمان نظیف یکی از شعرا و ادبای تورکیه است که از چند سال قبل قلم خود را متوجه حمله به ایران نموده، چه در بیانات و چه در نوشته‌جات خود، فارسی‌زبانان ایران را طرف حمله قرار داده و تورکی‌زبانان، مخصوصاً اهالی آزربایجان را تشویق به الحاق تورکیه یا اعلان استقلال می‌کند.» مفخم‌الدوله بهترین راه مبارزه را «توسعه‌ی مدارس و اعزام معلمین فارسی‌زبان به تمام نقاط آزربایجان و ممانعت از ورود مبلغین یا اوراق غیرفارسی» دانست. (اسناد وزارت امور خارجه، ٩٩-٧-١-١٣٠٣)

٧- ضرورت گسترش زبان فارسی در آزربایجان (سه شنبه ٢٤ شهریور ١٣٠٣، ١٦ سپتامبر ١٩٢٤، ١٦ صفر ١٣٤٣): امیرلشکر شمال غرب که این روزها ترجمه‌ی چند مقاله از مطبوعات تورکیه را راجع به الحاق آزربایجان ایران به تورکیه خوانده بود، با ارسال نامه‌ی بلندی به رضاخان، نگرانی خود را از آینده‌ی آزربایجان به واسطه‌ی تحرکات تبلیغاتی تورکیه ابراز داشت. او می‌گوید که تورک‌ها تا سی سال قبل اغراض خود را نسبت به ایران در لباس مذهب جلوه می‌دادند، اما پس از ضعف تعصبات مذهبی، اینک با اعزام مأموران، آموزگاران و مبلغان ماهر به قفقاز، توانسته‌اند ملت مسلمان تورک‌زبان آن حدود را با خود هم‌راه کرده، به استهزاء و تحقیر ادبیات ایران بپردازند. اکنون نزدیک ده سال است در قفقاز زبان تورکی به جای زبان فارسی در مکاتبات رواج دارد و همه‌ی کتاب‌ها و نوشته‌های آن‌ها که سابق بر این فارسی بوده، تورکی شده است. تورکیه همین شیوه را برای آزربایجان ایران پی‌ریزی کرده است. امیرلشکر عبدالله طهماسبی تأکید کرد که در چنین موقعیتی تدریس زبان فارسی باید در آزربایجان اجباری شود و معلمان نباید دیگر درس‌ها را به زبان تورکی ترجمه کرده، ارائه کنند. او معتقد است در صورت امکان کارمندان و آموزگاران آزربایجان نیز باید فارسی‌زبان باشند و از چاپ و توزیع کتاب‌های تورکی جلوگیری شود (اسناد مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٣،پ ٦، صص ١٨٩ تا ١٩٣)

٨- تأسیس قرائت‌خانه در اورمیه (چهارشنبه ١ بهمن ١٣٠٣، ٢١ ژانویه ١٩٢٥، ٢٥ جمادی الثانی ١٣٤٣): با موافقت فرمانده‌ی نظامی اورمیه، قرار است قرائت‌خانه‌ای موسوم به پهلوی در اورمیه تأسیس شود. کارگزار اورمیه امروز این خبر را به اطلاع وزارت امور خارجه رساند و افزود که فرمانده‌ی نظامی را در جریان فعالیت‌های روس‌ها که پیش از این برای دایر کردن قرائت‌خانه به خرج داده بودند و نیز سیاست اتحاد تورک دولت تورکیه در این ناحیه، گذاشتم تا پس از تأسیس قرائت‌خانه در جهت‌های یادشده فعالیتی انجام نشود (اسناد وزارت امور خارجه، ٢ و ١-٨١-٤٥-١٣٠٣)

٩- تأکید امیرلشکر شمال غرب به اعزام معلمان فارسی‌زبان به آزربایجان (چهارشنبه ٨ بهمن ١٣٠٣، ٢٨ ژانویه ١٩٢٥، ٣ رجب ١٣٤٣): امیرلشکر عبدالله طهماسبی، فرمانده‌ی قوشون آزربایجان، امروز به رضاخان نوشت که برای توسعه‌ی زبان فارسی در آزربایجان باید آموزگاران مدارس آزربایجان تا اندازه‌ای تغییر کنند و به جای آن‌ها از تهران معلمین فارسی‌زبان اعزام شوند. در این صورت تعلیم زبان فارسی در مدارس اجباری شده «و محصلین متدرجاً آشنا و در اندک مدتی ... زبان تورکی منسوخ» خواهد شد. وی در اعزام هر چه سریع‌تر معلمان فارسی‌زبان تأکید نمود (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٣، پ ٦، ص ١٦٠)

١٠- تأکید رضاخان به اعزام آموزگار زن به تبریز (سه شنبه ١٣ اسفند ١٣٠٣، ٣ مارس ١٩٢٥، ٧ شعبان ١٣٤٣): در پی درخواست امیرلشکر شمال غرب برای ترویج زبان فارسی در آزربایجان، رضاخان امروز با ارسال نامه‌ای محرمانه به وزارت معارف گفت که گسترش زبان فارسی در آزربایجان ضروری است. تغییر معلمین آزربایجان و اعزام معلمین فارسی‌زبان به جای آن‌ها کمال اهمیت را دارد. «همچنین تعیین چند نفر معلمه برای تربیت و تعلیم اطفال که از بدو» زبان فارسی را بیاموزند ضرورت دارد. در این نامه تأکید شده که پنج آموزگار زن به اداره‌ی معارف آزربایجان معرفی شوند.» (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٣، پ ٦، ص ١٥٨)

١١- تأسیس قرائت‌خانه‌ی پهلوی (پنجشنبه ٣١ اردیبهشت ١٣٠٤، ٢١ مه ١٩٢٥، ٢٧ شوال ١٣٤٣): به گزارش امیرلشکر شمال غرب «یک باب قرائت‌خانه به نام مبارک پهلوی» با مدیریت مدیر کتاب‌خانه و مطبعه‌ی تمدن در اورمیه گشایش یافت (اسناد مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٤، پ ٤، ص ٦٩)

١٢- ضرورت گسترش زبان فارسی در آزربایجان (سه شنبه ٢٤ شهریور ١٣٠٤، ١٥ سپتامبر ١٩٢٥، ٢٦ صفر ١٣٤٤): سرتیپ محمدحسین آیرم، فرمانده‌ی لشکر شمال غرب، با اشاره به این که تورک‌ها و کوردها تشکیل‌دهنده‌ی نفوس آزربایجان هستند و همواره در معرض نیات فاسد همسایه‌گان قرار دارند، نوشت که دمیدن روح وطن‌پرستی و ایرانیت در وجود آن‌ها بهترین اقدام برای اتحاد عقیده‌ی آنان است؛ و این اقدام جز گسترش معارف، آن هم به واسطه‌ی توسعه‌ی زبان فارسی ممکن نخواهد شد. وی تأکید کرد که زبان فارسی باید زبان حقیقی این حدود شود. «اولاً کلیه‌ی مأمورین و معلمین فارس باشند، نه این که خودشان فارسی بلد نباشند. ثانیاً مدارس... منحل و به جای آن مدارس ابتدایی که فقط خواندن و نوشتن را به اطفال بیاموزد تأسیس نمایند.» وی پیشنهاد کرد مدارس متوسطه هم حذف شوند بهتر است! (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٤، پ ٣، ص ٢٤٠)

١٣- تأکیدی دوباره در انحلال مدارس متوسطه (یک‌شنبه ٢٦ مهر ١٣٠٤، ١٨ اکتبر ١٩٢٥، ٢٩ ربیع الاول ١٣٤٤): سرتیپ محمدحسین آیرم، فرمانده‌ی قوای آزربایجان، در نامه‌ای به وزارت جنگ، بار دیگر خواستار انحلال مدارس متوسطه‌ی آزربایجان و توسعه‌ی مدارس ابتدایی شد. وی نوشت که مدارس ابتدایی برای توسعه‌ی زبان فارسی در این ایالت مهم‌تر است؛ دیگر آن که مدارس متوسطه کاری جز پرورش کاسب‌زاده و افرادی که در پی مشاغل دولتی هستند، ندارد. وی عقیده داشت فارغ‌التحصیلان دوره‌ی متوسطه خیلی زود سیاسی شده، در شمار مخالفان دولت درمی‌آیند؛ و این یعنی دردسر. سرتیپ آیرم در انتهای نامه افزود که برای رفع بیکاری به جای مدارس متوسطه باید چندین مدرسه‌ی صنعتی و کشاورزی گشایش یابد که پس از سه سال آموزش محصلان را وارد بازار کار نماید (اسناد مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٤، پ ٣، صص ٢٣٦ و ٢٣٧)

١٤- عدم تدریس زبان فارسی در مدرسه‌ی دخترانه‌ی ژاندارک (شنبه ١٦ آبان ١٣٠٤، ٧ نوامبر ١٩٢٥، ٢٠ ربیع الثانی ١٣٤٤): در نامه‌ای که امروز به وزارت معارف فرستاده شد آمده است که در مدرسه‌ی ژاندارک زبان فارسی تدریس نمی‌شود، در حالی که طبق قانون همه‌ی مدارس موظف به آموزش این زبان هستند. «عده‌ای از بنات ملل متنوعه، رعایای دولت علّیه در مدرسه‌ی اناثیه موسوم به ژاندارک (jeanne d'arc) که به مدیریت دختران فرنگی تارک دنیا اداره می‌شود مشغول تحصیل هستند، فقط زبان فرانسه و زبان نژادی آنان تدریس می‌شود، دیگر زبان فارسی که زبان مملکت و تحصیل آن برای هر فردی واجب و لازم است، بلکه اجباری است تدریس نمی‌شود.» (اسنادی از مدارس ایرانی در خارج و مدارس خارجی در ایران (١٣١٧-١٣٠٠ش)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ١٣٨١ش، ص ١٩٣)

١٥- ضرورت تأسیس مدارس بیشتر در اورمیه (١٠ آذر ١٣٠٤، ١ دسامبر ١٩٢٥، ١٤ جمادی الاول ١٣٤٤): کارگزاری اورمیه با ارسال گزارشی از فعالیت‌های پان‌تورکیستی باش‌شهبندری تورکیه در اورمیه به ضرورت توسعه‌ی زبان فارسی از طریق تأسیس مدارس دخترانه و پسرانه تأکید کرد. وی نوشت که مأموران تورکیه اهالی اورمیه را هم‌زبان، هم‌فرهنگ و هم‌ردیف اهالی تورکیه توصیف می‌کنند و در اینجا برخی افراد محلی نیز چنین اعتقادی دارند. وی تأکید کرد چاره‌ای جز بسط معارف نیست. هیأت‌های تبشیری آمریکایی و فرانسوی از یک سو و تبلیغات تورک‌ها از دیگر سو بر فساد اخلاق اهالی می‌افزاید. «اقتضاء دارد برای توسعه‌ی معارف و تأسیس و تشکیل چند باب مدارس ذکور و اناث در نقاط مذکوره از بودجه معارفی سایر ولایات کاسته و برای معارف اینجا تخصیص دهند که رفته رفته زبان فارسی معمول» گردد (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، س ١٣٠٤، پ ١٢١، صص ٤٥ تا ٥٠). موضوع از طریق وزارت امور خارجه به وزارت جنگ و متعاقباً به فرمانده‌ی لشکر شمال غرب اطلاع داده شد. (همان، صص ٤٣ و ٤٤)

١٦- موقعیت وخیم معارف در اورمیه (یک‌شنبه ٢٧ دی ١٣٠٤، ١٧ ژانویه ١٩٢٦، ٢ رجب ١٣٤٤): در پی گزارش کارگزار اورمیه در باره‌ی فعالیت گسترده‌ی مدارس تبشیری در اورمیه و نیز توسعه‌ی تبلیغات پان‌تورکیستی در این شهر (ر.ک: ١٠ آذر) موضوع از طریق وزارت جنگ به فرمانده‌ی لشکر شمال غرب اطلاع داده شد. محمدحسین آیرم امروز پاسخ داد که فعلاً هزار کودک مسیحی در ٧٣ باب مدرسه‌ی خارجی مشغول تحصیل هستند و اگر بدین منوال کار ادامه یابد هیأت‌های تبشیری به مقصود خود خواهند رسید. اما در اورمیه فقط ٥ باب مدرسه‌ی رسمی و نیمه رسمی با ٩٠ تومان بودجه‌ی دولتی و ٢١٦ تومان عایدات ماهیانه‌ی اداره‌ی معارف فعالیت می‌کند. اگر از طرف وزارت معارف اقدام عاجلی نشود «در مقابل تشبثات خارجی‌ها به تدریج از تعداد محصلین ایرانی کاسته و بر عده‌ی شاگردان مدارس خارجه خواهد افزود (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س ١٣٠٤، پ ١٢١، ص ٤٢). موضوع محرمانه به وزارت معارف منعکس گردید. (همان، ص ٤١)

١٧- ضرورت ترویج زبان فارسی (سه‌شنبه ٦ بهمن ١٣٠٤، ٢٦ ژانویه ١٩٢٦، ١١ رجب ١٣٤٤): نصر الله بهنام، کارگزار اورمیه، با ارسال نامه‌ای به وزارت امور خارجه نوشت که ترویج زبان فارسی در این ناحیه از نقطه نظر سیاسی بسیار مهم است و این امر با توسعه‌ی معارف حاصل می‌شود. وی افزود برای پیش‌برد این نظریه قرار است نشستی در تبریز برپا شود. از اورمیه میرزااحمد خان امین (امین اعظم) از طرف اهالی انتخاب شده تا در آن جلسه حاضر شود. امین اصلاً اصفهانی و ساکن تبریز است. اسناد وزارت امور خارجه، ٦-١٧-١-١٣٠٤.

١٨-تبلیغات مذهبی مدارس آمریکایی (اسناد وزارت امور خارجه، ٤٩ و ٤٨-١٢-٣٥-١٣٠٤): نصر الله بهنام، کارگزار اورمیه، با ارسال نامه‌ای به وزارت امور خارجه ضمن تأکید بر تأسیس مدارس ایرانی در اورمیه، به فعالیت‌های مدارس آمریکایی اشاره کرد و نوشت که توانسته‌اند تعدادی از کودکان مسلمان را به مسیحیت وادارند: در تعقیب راپورت معروضه مورخ ٦ بهمن ماه جاری ... در باب بسط معارف در این صفحات جسارت به عرض می‌ورزد و چنانکه در طی راپورت‌های سابقه به عرض رسانده قطع نظر از اینکه تشکیل چند باب مدارس ذکور و اناث باعث ترویج زبان فارسی و جلوگیری از سیاست‌های خارجی می‌گردد و مخصوصاً از نقطه نظر ممانعت از تحریکات و تبلیغات مذهبی مدیران مدرسه‌ی آمریکایی که در نتیجه‌ی اسباب فساد اخلاق اطفال مسلمان را فراهم می‌آورد منافع عظیمه دارد، نسبت به مدارس آمریکایی که مرکب از مدارس ذکور و اناث می‌باشد با اقداماتی که به عمل آورد بالاخره پروگرام خودشان را تقریباً با پروگرام وزارت جلیله‌ی معارف مطابق و رئیس معارف می‌تواند در هر موقع برای تفتیش مدارس مذکور اقدام، ولی هنوز قضیه‌ی تبلیغات مذهبی در مدارس مزبور باقی و بین اطفال مسلمان هم در ترویج مذهب مسیح از هیچ نوع مجاهدت‌هایی فروگذار ندارند و آن‌چه مستر مولر مدیر مدرسه‌ی مزبور را به ترک این ترتیب متذکر می‌شود ابداً راضی نشده و صریحاً می‌گوید افتتاح این مدارس یک قسمت برای تبلیغات مذهبی است و هر یک از اطفال مسلمان، مایل نیستند در مدارس آمریکایی تحصیل نمایند خارج شوند. با اینکه مدرسه‌ی متوسطه در این شهر وجود ندارد و غالب اطفال ذکوری که در مدارس آمریکایی‌ها تحصیل می‌نمایند باید در مدرسه‌ی متوسطه تعلیم شوند اداره‌ی معارف با زحمات زیاد بدون اینکه از طرف وزارت جلیله‌ی معارف کومک مادی بشود سه کلاس متوسطه در مدرسه‌ی دولتی تشکیل و تدریجاً شاگردان ذکور مسلمان مدارس آمریکایی‌ها را به مدرسه‌ی مزبور جلب و حالیه بیش از ده نفر شاگرد ذکور مسلمان در مدارس آمریکایی باقی نمانده، ولی به جهاتی که هنوز مدرسه‌ی اناثیه‌ی مرتبی در اورمیه وجود ندارد و قریب به ٨٧ نفر دختران مسلمه در مدرسه‌ی اناثیه‌ی آمریکایی‌ها مشغول تحصیل و آن‌ها هم از اقدامات برای تبلیغات مذهبی و فساد اخلاق دینی اطفال مسلمه‌ی مذکور از هیچ نوع جدیتی مضایقه ندارند. و چون اطفال مزبور غالباً خردسال هستند البته به طوری که تاکنون عده‌ی زیادی از اطفال مسلمان را از مذهب اسلام خارج و مسیحی نموده‌اند رفته رفته موفقیت نصیب آن‌ها و فساد اخلاق و عقیده رواج می‌یابد. بدیهی است علاج قطعی جلوگیری از اقدامات آمریکایی‌ها از دو شق خارج نیست. یا اینکه در صورت اقتضای رأی مبارک وزارت جلیله‌ی معارف اقلاً در تأسیس یک باب مدرسه‌ی اناثیه در این نقطه اوامر لازمه را صادر نمایند تا اطفال مسلمه را به ترتیب مقتضی از مدارس آمریکایی‌ها خارج و در مدرسه‌ی اناثیه‌ی مذکور به تحصیل مشغول گردند و یا در صورت عدم امکان امر و مقرر فرمایند مستر مولر مدیر مدارس مذکور را به وظایف قانونی خود آشنا و از تدریس و تبلیغات مذهبی که مخالف ماده‌ی صریح ١٤ قانون اساسی معارف است مخالفت نمایند تا از فساد اخلاق و عقاید مذهبی اطفال مسلمان که بالمآل تولید مشکلات خواهد نمود جلوگیری شود.

١٩- توسعه‌ی مدارس در آزربایجان (جمعه ٣٠ بهمن ١٣٠٤، ١٩ فوریه ١٩٢٦، ٦ شعبان ١٣٤٤): وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در نامه‌ای به وزارت امور خارجه با اشاره به گزارش‌هایی که از آزربایجان در باره‌ی ضرورت توسعه‌ی مدارس دولتی در اورمیه به مرکز می‌رسید، نوشت «قریب چهل و هفت هزار تومان سالیانه برای سال ١٣٠٥ بر بودجه‌ی معارف آزربایجان افزوده شده است و عن‌قریب رئیس معارف و معلمین شایسته به آنجا اعزام و شروع به تأسیس و تکمیل مدارس خواهد شد.

کارگزار اورمیه همواره با ارسال گزارش‌هایی از تعالیم مدارس هیأت‌های تبشیری به کودکان مسلمان و توسعه‌ی پان‌تورکیسم توسط مأموران سیاسی تورکیه ابراز نگرانی و حتی اعلام خطر می‌کرد (اسناد وزارت امور خارجه، ١-١٧-١-١٣٠٤)     

منابع:

روزشمار تاریخ معاصر ایران/ حسن فراهانی. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385

خواندن روزشمار تاریخ معاصر ایران جلد سوم

http://download.ghaemiyeh.com/downloads/htm/16000/8825-f-13920702-roz-shomar-tarekh-moaser-iran-j3.htm

خواندن روزشمار تاریخ معاصر ایران جلد چهارم

http://download.ghaemiyeh.com/downloads/htm/16000/8825-f-13920702-roz-shomar-tarekh-moaser-iran-j4.htm

خواندن روزشمار تاریخ معاصر ایران جلد پنجم

http://download.ghaemiyeh.com/downloads/htm/16000/8825-f-13920702-roz-shomar-tarekh-moaser-iran-j5.htm

دانلود هفت جلد


مواضع غير ملی و ضد تورک دمکراتهای آزربايجان:

تبریز مرکز جنبش ملیت‌گرایی ایرانی بوده است
کتاب درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد مدرسه‌ی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
همدان می‌خواست تورکی، زبان رابط بین المللی جهان اسلام شود
نیروهای عثمانی و آزادسازی زبان تورکی در تورک‌ایلی –آزربایجان اتنیک و ایران
موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی  به ادعای عبدالله بهرامی
دستور موکد خيابانی برای تحميل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبيه آنان به جرم تورکی‌گويی به روايت ناصح ناطق
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: فیوضات و طراحی نسل کشی ملی و زبانی تورکی در ایران
مبارزه‌ی قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورک‌گرایان و قائلین به عدم مرکزیت (فدرالیستها، آزادی‌خواهان و ملیون واقعی)
کومیته‌ی تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
اخلالگری‌ها و سابوتاژهای دموکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک بومی-عثمانی
خیانت عده‌ای از دموکراتهای آزربایجان و اشغال اورمیه توسط سیمیتقو
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان مشروطه‌طلب و دموکراتهای آزربایجان:  برآمدن رضاشاه

تحميل زبان فارسی به تورکها:

دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورکها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
زدن افسار الاغ به سر کودکان تورک و بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف بزنند
تکلم به لهجه‌ی اجنبی تورکی اکیداً ممنوع است. با زبان شیرین فارسی صحبت کنید!
یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس
خانم معلم و صندوق جریمه‌ی تکلم به زبان تورکی
جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی
قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتاب‌سوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
رابینو: روستائیان همدان تورک‌اند و کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند.
دانش‌آموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند
بخشنامه‌ی اداره‌ی فرهنگ آزربایجان برای رایج ساختن نام و هویت قومی آذری و آذربایجانی به جای تورک

نسل‌کشی زبانی تورکی در ايران:

مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی
سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است
هویت‌پروری و برابری‌خواهی ملی تورک، مبارزه‌ای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم
ناسیونالیستهای افراطی فارس و پان‌ایرانیستها، از چپ و راست و بنیادگرا و ... نازیستهای ایران و خاورمیانه‌اند.
کانون مبارزه با نژادپرستی و تورک‌ستیزی در ایران
نه‌‌ای به آن چشمهای مهربان و پر امید
آقای آیت الله، شما چرا تورکی یاد نگرفته‌اید؟!
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئله‌ی خط و زبان تورکی
تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک ساعت مشخص در سراسر ایران
بهار تورکی‌زبانان ایران
مصوبه‌ی حکومت احمدی‌نژاد در باره‌ی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری زبان و ادبیات تورکی در دانشگاهها
يکی بر سر شاخ، بن می‌بريد و يا يونسی دستيار رئيس جمهور و بطحايي وزير آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سيا هستند

ضرورت رسميت يافتن زبان تورکی

تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است
همه‌ی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند
رفع بعضی از شبهات در باره‌ی رسمیت زبان تورکی
باز هم معضل رسمیت زبان تورکی
دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی
رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته
افول ستاره‌ی زبان فارسی به عنوان زبان رابط. فارسی می‌باید به مرزهای طبیعی خود عقب‌نشینی کند
عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
اعلامیه جهانی حقوق زبانی  Universal Declaration of Linguistic Rights
در دفاع از تاتها، تالشها، گیلکها و حقوق و زبانشان
مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)

No comments:

Post a Comment