Wednesday, February 28, 2018

خيانت عده‌ای از دموکراتهای آزربايجان و اشغال اورميه توسط سيميتقو

خيانت عده‌ای از دموکراتهای آزربايجان و اشغال اورميه توسط سيميتقو

مئهران باهارلی

آزادی‌ستان یک حرکت آنارشیستی-ماجراجویانه‌ی محتوم به شکست برای نجات «وطن ایران» و «ملت ایران» و محدود به شهر تبریز و اطراف آن بود، و مانند «انقلاب مشروطیت» ربطی به حرکت ملی دموکراتیک تورک و «میللی موجادیله»[1] نداشت.

پس از ختم ماجراجویی آزادی‌ستان و در سالهای قتل عام ملت تورک توسط تروریستها و اشقیاءی توسعه‌طلب کوردی به رهبری اسماعیل آقا سیمیتقو، عده‌ای از دموکراتهای آزربایجانی، اینبار به بهانه‌ی دشمنی با مخبرالسلطنه که وی را قاتل خیابانی می‌دانستند، با اشقیاء و جانیان اشغالگر کوردی به همکاری پرداختند: «کشته شدن خیابانی بازتاب بدی در همه جا پیداکرد و همه زبان به بدگویی مخبرالسلطنه گشودند. یاران خیابانی با کینه‌ای که از مخبرالسلطنه داشتند با اسماعیل آقا سیمقو همبسته شدند و او را دوباره به آشوب برانگیختند و ارشدالملک نامی را به نزد سیمقو فرستادند». «ارشدالملک آقازاده اورمیه‌ای ..... در حالتی که جمعیت زیاد هم بودند، مقدمه‌ی تبریز و شهادت خیابانی را مطرح [کرد] و گفت من به چهریق آمده با اسماعیل آقا ملاقات [کردم] و ایشان با فرقه‌ی دموکرات [آزربایجان] مساعدت تامه دارند.... » (اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز)


سمیتقو، یک ناسیونالیست کورد بود، از تورک نفرت داشت و در صدد الحاق اورمیه و کل غرب آزربایجان به کوردستان بود: « این مرد عصبیتی جاهلانه داشت و عداوت و خصومتی با غیر کورد در دلش جایگیر بود که هرگز تصور و تعقل نتوان کرد. هر چند مردم عجم [تورک] را ذلیلتر و زبونتر می‌ديد، حالتش خوش‌تر و دلشادتر می‌بود  .... بعد از مراجعت قوشون عثماني از خاک آزربايجان، اسماعيل‌آقا ديگر خود را بلامانع ديده و ديو خيال در کاخ دماغش بيضه نهاده، در فکر استقلال و سلطنت مستقله‌ي کوردستان بيافتاد»[2]. آشکار است که اگر حکومت آزادی‌ستان محصول مبارزه برای احقاق حقوق ملی تورک بود، و یا اقلا رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان دارای ذره‌ای شعور ملی تورک بودند، غیر ممکن بود اعضای ارشد آن- به هیچ بهانه‌ای، حتی کشته شدن خیابانی توسط مخبرالسلطنه و ...- با اشقیای کوردی همسو و همکار شوند.

به هنگام اشغال اورمیه توسط نیروهای کورد، سیمیتقو «ارشدالملک آقازاده اورمیه‌ای» از دموکراتهای معروف آزربایجانی را به والی‌گری اورمیه منصوب کرد. «در زمستان ۱۲۹۹ ارشدالملک که خود از مردم اورمیه بود با دستور اسماعیل آقا سیمقو به آنجا رفت و با نیرنگ اورمیه را گرفت و دوباره آزربایجان گرفتار آشفتگی شد». (ارشدالملک، رئیس سابق نظمیه‌ی اورمیه بود و پس از ورود عثمانی توسط آنها توقیف و عزل شده بود). «ارشدالملک با عده‌ی زیادی از اکراد به حکومت رفته، آقای میرزا علی اکبرخان حکمران را گرفتار و منزل پروت آقا برده و اکراد حکومت را غارت نمودند.... بعد از توقیف حکومت، ارشدالملک به تلگرافخانه رفته تفصیل را به سردار نصرت [اسماعیل آقا سیمیتقو] حالی و مژده داده و تلگرافخانه را هم سانسور گذاشته بود... در [روز] ١٥ شهر جار کشیدند که هر کس بعد از سه ساعت از شب گذشته در کوچه تردد نماید گرفتار، و اگر هم بخواهد فرار بکند مقتول خواهد شد» (اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز).

البته باید ذکر کرد در این ماجرا، دیگر منسوبین به فرقه‌ی دموکرات آزربایجان در اورمیه به مخالفت با ارشدالملک پرداختند. اما آنها هم ایران‌گرا-فارس‌گرا و به اندازه‌ی ارشدالملک، فاقد شعور ملی تورک بودند. برای درک نبود شعور ملی تورک فرقه‌ی دموکرات آزربایجان دقت به این نکته کافی است که سیمیتقو به هنگام اشغال شهر اورمیه، در حالیکه در این شهر تورک، هیچ بومی ی کورد یافت نمی‌شد، مدرسه‌ی کوردی‌زبان و نشریه‌ی کوردی‌زبان تاسیس کرده و قبوض و رسیدهای حکومتی را به کوردی به چاپ می‌رساند؛ اما در همان هنگام، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان در تبریز و حکومت آزادی‌ستان، زبان فارسی را زبان ملی و رسمی خود می‌شمرد، نشریات و اسناد و قبوض خود را به فارسی منتشر می‌کرد و در تبریز و دیگر شهرها از جمله اورمیه مدارس فارسی‌زبان تاسیس می‌کرد.

ستمکاری و شقاوت ارشدالملک آنچنان بود که مردم از وی به سیمیتقو -که در بیرحمی و بیداد، وحشیت و جلادی نمرود و شدّاد زمان نامیده می‌شد- پناه بردند. «ارشدالملک تلگراف کرده به اسماعیل آقا نوشته است اینها مقصر سیاسی هستند. اجازه‌ی کتبی بدهید چهار نفر از اینها را تیرباران نمائیم. والا شهر را منقلب خواهند کرد».... «عجب از ارشدالملک که این ولایت را خراب، عِرض و ناموس و حیثیت و شرافت پنجاه هزار نفوس را برداشت، باعث هزارها خون ناحق شد که دولت را دچار خسارات و مشکلات نمود، مردمان بیچاره‌ی اورومی را به نان شب محتاج کرد، باز هم دست‌بردار نشده، هر روز به عنوانی اسباب خانه‌خرابی را فراهم می‌آورد. معلوم نیست چه مقصودی دارد که دست از یخه‌ی یک مشت مردمان مفلس بر نمی‌کشد» (اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز).

ارشدالملک همچنین در ایجاد فاجعه‌ی موسوم به «فاجعه‌ی باغ قیصر خانم»[3] ویا ماجرای به اسارت گرفته شدن هزار و هفت صد تن از تجار و بازاریان اورمیه و شکنجه‌ی آنها به منظور اخاذی به هنگام یکی از شبیخونهای اسماعیل آقا سیمیتقو نقش داشت: «در اوقات توقف عمرخان و غیره در شهر ارشدالملک کومیسیون اعانه تشکیل داده و از مردم به فراخور استطاعت پول جمع میکردند». «خود این بنده از یک نفر از نجبای افشار شنیدم می‌گفت: شخصی از خود ایشان که وی را آقازاده می‌گفتند و از آقایان دموکرات معروف است، اسماعیل آقا وی را به حکومت اورمیه منتخب می‌نماید و وی در جریمه گرفتن ابدا مضایقه نکرده، سهل است که به اسم اعانه هم وجه هنگفتی از اهالی دریافت می‌کرد» (خاطرات امین الشرع)[4]

(٭ اسماعیل آقا سیمیتقو یک ناسیونالیست کورد بود. اما تلاشهای وی برای اشغال سرزمینها و شهرهای تورک با پشتگرمی دولتها و مراکز اوروپایی، ربطی به مبارزه برای حقوق دموکراتیک مردم کورد نداشت. چنانچه امروز هم اقدامات خشونت‌آمیز گروههای تروریستی و اشقیاءی مسلح کوردی در ایران و عراق و سوریه و تورکیه برای ایجاد کوردستان بزرگ بر اراضی عرب و تورک و لور، ربطی به مبارزه‌ی دموکراتیک و مدنی برای احقاق حقوق مردم کورد ندارد. احزاب مسلح و رهبران تروریست کوردی، در دویست سال گذشته نه تنها دشمن ملت تورک، بلکه دشمن ملت کورد هم بوده و هستند).

(٭٭ تجار اورمیه و شیخ فضل‌الله و معتقدین او در آغاز به طرفداری از ارشدالملک و پس از آنکه وی مانع زیاده‌خواهی‌های آنها شد و موافق میل آنها حرکت ننمود به مخالفت با او و طرفداری از اسماعیل آقا برخاستند. اکراد و روسای عشایر کورد هم مخصوصا سید طه با حکومت ارشدالملک ضدیت داشتند و تغییر حکومت او را از اسماعیل آقا می‌خواستند، زیرا وی مانع بعضی از تعرضات آنها به اهالی بود و ثانیا می‌خواستند یک نفر از کوردها مثلا خود سید طه به حکومت اورمیه منصوب شود. دقیقا به همین سبب، جمعی از اهالی اورمیه هم بناچار خواستار ادامه‌ی حکومت ارشدالملک بودند. «عنوانشان این بود که اگر شما بروید، اکراد مزاحمت خودشان را به اهالی خواهند افزود...» (اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز). البته باید ذکر کرد در آن دوره اتحادهای موقتی و تغییر صف دادنهای متعدد دستجات و گروهها دیده می‌شد. اما نکته‌ی مهم آن است که در تشکیل اتحادها و تغییر صف دادنهای گروهها و دستجات تورک- بر خلاف کوردها و آسوریها و ارمنی‌ها- هویت قومی-ملی تورک و آگاهی بر آن و عمل و اقدام به عنوان «تورک»، مطلقا هیچ نقشی نداشت.


[1] «میللی موجادیلهMilli Mucâdile »، نام مقطعی از جنبش ملی دموکراتیک تورک در ربع اول قرن بیستم ایران شامل (اقلا) جریانات تاریخی زیر است:

الف-تشکیل چته‌های تورک (تورک چته‌له‌ری)  و مبارزات با اشغالگران و متجاوزین ارمنی، آسوری (جیلوولوق) و کوردی (سیمیتقو)؛
ب-ایجاد «حکومت اتحاد» توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی؛
ج-پیوستن تورکان سراسر ایران به حرکت اتحاد اسلام- اوردوی عثمانی بر علیه دولتهای امپریالیستی اوروپایی
د-رونسانس هویتی و فرهنگی تورک: چاپ کتب و نشریات تورکی (نشریه‌ی «آزربایجان» توسط جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه)، تاسیس مدارس تورک (« خیر یوردو»، «بالاو-بالو»، ...)، کتابهای گرامر تورکی («تورک دیلی‌نین قواعدی» اثر سمع افشار اورومی، ...)، مقالات تورکی در باره‌ی زبان و ادبیات تورکی (مقالات تورکی جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه در نشریه‌ی «تورک یوردو»، ...)
ر-تشبثهای مردمی برای الحاق به عثمانی (شهرها و روستاهای اورمیه، سلماس، خوی، تالش، تبریز، ...)
ز- تاسیس شعبات «اتحاد اسلام»، «تورک اوجاغی» در شهرهای تورک (آستارا، ..)
[2] تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
[3] جمشيدخان مجدالسلطنه و قيصرخانيم افشار در کتاب نيکيتين
[4] نقل قول کامل: «خود این بنده از یک نفر از نجبای افشار شنیدم می‌گفت: شخصی از خود ایشان که وی را «آقازاده» می‌گفتند و از آقایان دموکرات معروف است، اسماعیل‌آقا وی را به حکومت اورمیه منتخب می‌نماید. و وی در جریمه گرفتن ابداً مضایقه نکرده، سهل است که به اسم اعانه هم وجه هنگفتی از اهالی (دریافت) می‌کرد. و گویا این مساله را برخی از آقایان اورمیه به اسماعیل‌آقا اطلاع می‌دهند. اسماعیل‌آقا وی را در مقام مؤاخذه کشیده، آن ناپاک، بیچاره اهالی را به تهمتهای غیر واقعی متهم کرده و به مشارالیه ذهنی می‌نماید که: فعلاً چندین هزار تفنگ در اورمیه است و خود منتظر هستند که قوشون دولت از جانب ساوجبلاغ (مهاباد) خواهد آمد. آنوقت اینها با دولتیان دست به دست داده و کسان شما را گرفته به دست دولتیان بسپارند. اسماعیل‌آقا از شنیدن این کلمات تغیر کرده و در فکر مجازات بر می‌آید. آنگاه با عمرآقای بی‌رحم که رئیس قوشون اورمیه بوده، دستورالعمل شکنجه و آزار را کما ینبغی با تلفن داده، ولی صورتاً یک نفر فقیه کورد را با دو دسته فرستاده. و وی مردم را در مسجد جامع خوانده و نطقی می‌نماید. مُقِرّ بر این که پولی که آقازاده از شما به اسم اعانه گرفته، به حکم اسماعیل‌آقا به شما [پس] داده خواهد شد. فردا را همگی در حصار قیصر خانم، که در خارج شهر حصار بزرگی است، جمع شوید و پول خود را پس بگیرید. بیچاره اهالی [تورکِ] گولِ احمق به گمان این که اسماعیل‌آقا زنجیر عدالتی آویخته، فردا را قریب هزار و هفتصد نفر در آن حصار رفته، مجتمع می‌شوند و منتظر بودند که پول خواهیم گرفت. اولاً دو روز همان طور گرسنه ایشان را در آن حصار در توقیف نگه داشته، بعد از دو روز رئیس قوشون هم آمده و روی دیوارها را کوردها با تفنگها احاطه می‌نماید. آن وقت مبالغی زغال آورده در میان حصار، بیست - سی جا زغال ریخته و سنبه‌های [سونه‌به‌های] تفنگ را مثل سیخ کباب‌پزی در آتش می‌گذارند. آنگاه این فلک‌زده‌ها را «أَعَاذَنَا اللَّهُ مِنَ أَمْثَالِهِ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» هر دو نفری را پاها به هم بسته و از چکه آویخته و به دست و پای ایشان داغ می‌گذارند که فلانی مثلاً باید بیست قبضه تفنگ و سه‌تیر و پنج‌تیر و چندین هزار لیره عین باید بدهید. بعد از چندین ناله و فریاد و سوز و گداز بیچاره‌ها بنا می‌گذارند که هر کسی هر چه داشته، از خانه و لانه و مخلفات خانه، همه را فروخته این جریمه را بپردازند. در حالتی که کسی مخلفات نمی‌خرید، وانگهی پول در میدان نبوده. باری آن همه تفنگ و پول هنگفت را از اهالی [تورک] به چه درجه‌ی رسوایی و شکنجه می‌گیرند که پناه می‌بریم به خداوند رئوف ودود، که از امثال این امتحانات محفوظ بدارد».

No comments:

Post a Comment