عامل جوغرافیا و تاثیرات منطقهای بر شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی، ...
مئهران باهارلی
فعالین سیاسی تورکتبار مذکور، تقریبا همه از شرق و مرکز آزربایجان (تبریز، اردبیل، خلخال، سراب، ....) هستند و این به هیچ وجه اتفاقی نیست.
-در تاریخنگاریهای ایرانگرایانه و آزربایجانگرایانه تاثیرات محلی و منطقهای بر جریانها و جنبشهای مشروطیت، ایرانگرایی - پانایرانیسم، اسلام تورکی- رفورمیسم دینی، چپگرایی - کومونیسم، تروریسم، شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی و .... بالکل نادیده گرفته شده است. از جمله ماهیت و تاثیرات متفاوت منطقهای «قفقاز-عثمانلی»، «شرق آزربایجان - غرب آزربایجان»، .... . در این مقاله در موارد متعدد، این مسائل از زاویهی تاثیرات محلی و منطقهای نیز تدقیق شده است:
- تاریخا در شرق و مرکز آزربایجان شعور ملی تورک موجود نبوده؛ بر عکس ایرانگرایی، فارسگرایی، شیعیگری، کومونیسم، روسگرایی، ارمنیگرایی و کوردگرایی ریشههای عمیقی دارد. یک عامل موثر در این امر، دوری جوغرافیایی از عثمانلی - تورکیه و نزدیکی به فارسستان - روسیه (قفقاز) است.
- بر عکس غرب آزربایجان که در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم در فاجعههای «شیخ گلدی» (تهاجم شیخ عبیدالله)، «تورک قیرقینی» (جیلولوق)، تهاجمات آندرانیک اوزانیان، تجاوزات سیمیتقو، ... به دفعات از طرف دستهجات مسلح اشقیاء و تروریستهای ارمنی، آسوری و کوردی مستظهر به دولتهای اوروپائی- مسیحی روسیه – فرانسه – بریتانیا - آمریکا، در معرض تهاجم و قتل عام و نسلکشی بوده است. این رودرروئیهای قومی، به نوبهی خود، در تشکل و تعمیق شعور ملی تورک در این ناحیه تاثیر معینی داشتهاند. مرکز و شرق آزربایجان همچو تجربهای را از سرنگذرانده است.
در
نتیجه، اغلب فعالین سیاسی این مناطق درکی درست و یا هیچگونه درکی از مسائل و
تهدیدهای ارمنی، آسوری و کوردی ندارند. به عنوان نمونه سی.مد. و ضی.صد. هر دو اهل
تبریز، ادعا کردهاند «مسالهی ارمنی، امری وارداتی در دهههای اخیر از جمهوری
آزربایجان به ایران بوده، مسالهی مردم ما نیست». حمایت اینگونه افراد از موضع
دولت آزربایجان در مسالهی قاراباغ، اغلب صمیمی و از سر دانش نیست. آنها تهدید کوردی
را هم ناموجود و دروغی ساخته و پرداختهی موللا حسنی میدانند، ....
- در مرکز و شرق آزربایجان حسیات «قبیلهگرایی»، «محلیگرایی» در شکل تعصب بر شهر، منطقه، لهجه، مشاهیر و ... خود، و «خودمرکزبینی» در تعریف هویت، ملت، وطن، زبان معیار، تاریخنگاری، شخصیتهای ملی و ... بسیار قوی، و ذهنیت «بخشی از ملت (تورک) بودن» فوقالعاده ضعیف و یا ناموجود است. به همین سبب بسیاری از فعالین و حتی مردم این مناطق، دیگر مناطق مجاور تورکنشین و تورکان ساکن در آنها را پارهای از وطن و ملت خود نمیدانند. طبیعتا این ذهنیت کشت و کشتارها و تهاجمات انجام گرفته در غرب آزربایجان توسط اشقیاء و تروریستهای ارمنی و آسوری و کوردی را هم مسالهی خود نمیشمارد.
غرب آزربایجان، مرکز-شرق آزربایجان
تا سالهای ١٩٢٥ غرب آزربایجان در حیطهی زبانی، فرهنگی و سیاسی عثمانلی قرار داشت و به این سبب در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم مرکز تورکگرائی دموکراتیک و «میللی موجادیله» در تورکایلی بود. «میللی موجادیلهMilli Mucâdile »، نام مقطعی از جنبش ملی دموکراتیک تورک در ربع اول قرن بیستم ایران (اقلا) شامل روندها و جریانات تاریخی زیر است:
الف-رونسانس
هویتی و فرهنگی تورک،
ب-پیوستن
تورکان سراسر ایران به اتحاد اسلام، سپس در سالهای جنگ جهانی اول به اوردوی عثمانلی
بر علیه دولتهای امپریالیستی اوروپایی،
پ- تشکیل چتههای تورک
(تورک چتهلهری) و مبارزات مردمی با اشغالگران و متجاوزین ارمنی، آسوری (جیلولوق)
و کوردی (سیمیتقو)،
ج-تاسیس
تشکیلات، انجمنها و احزاب متعدد تورکگرا
د-ایجاد
«حکومت اتحاد» توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی،
ر-تلاش برای ادغام با عثمانلی، و یا اتحاد با آزربایجان قفقاز تحت الحمایهی عثمانلی.
اما شرق - مرکز آزربایجان که در حیطهی زبانی، فرهنگی و سیاسی ایران و روسیه قرار داشت، در همان دوره از چهار جریان متفاوت آتی متاثر و به کانون آنها تبدیل گشت. این چهار جریان به طور موثر از رشد هویت ملی مودرن تورک و جریان تورکگرائی دموکراتیک در مرکز - شرق آزربایجان جلوگیری کردهاند:
١-«ایرانگرائی
- فارسگرائی - آریائیگری» (از فارسستان و قفقاز)؛
٢-«جریانات
مذهبی شیعی، شیخی، ذهبی، بابی ....» از فارسستان؛
٣-«حرکات
کارگری و کومونیسم روسی» از قفقاز؛
٤-«حرکات خشونتطلبانه، تروریستی، آشوبطلبانه و انقلابی» از قفقاز.
ظهور چپ رادیکال و ستیزهجو در شرق – مرکز آزربایجان در قرن بیستم، خود به درجهی معینی یک واکنش افراطی به وجود شیعیگری افراطی در این منطقه (از زمان صفویان تاکنون) است. این کنش افراطی - واکنش افراطی در شرق - مرکز آزربایجان، نوعی دور باطل را ایجاد کرده و باعث شده است تا میان فعالین سیاسی برخاسته از این منطقه، چپ افراطی - شیعیگری افراطی مدام یکدیگر را، هر بار با شدت بیشتر، بازتولید کنند. اما در غرب آزربایجان، به سبب نبود سنت و جریان شیعیگری افراطی، واکنش افراطی به آن در فورم چپ افراطی هم پدیدار نشده است.
تصادفی
نیست که در مجموع نزدیک به ٧٠-٨٠ درصد از موسسین و رهبران تورک فرقهی اجتماعیون
عامیون ایران، فرقهی عدالت، فرقهی کومونیست ایران، فرقهی سوسیالیست ایران، فرقهی
دموکرات، بسیاری از تورکهای داخل در گروه ٥٣ نفر، حزب توده، فدائیان و دیگر
جریانات بی شمار چپ ایرانی و تقریبا همهی شخصیتهای تورک که در این مقاله به
عنوان خشونتطلب تدقیق شدهاند، از شرق و مرکز آزربایجان؛ و همه فاقد شعور ملی
تورک بودند. (حیدرخان عموغلو یک استثناء و منحصر به فرد است. وی گرچه اصلا از
اورمیه، اما بزرگ شده در قفقاز - روسیه است. علی رغم خشونتطلب و تروریست بودن، وی
یک تورک انترناسیونالیست - روسی بود، و بر عکس دیگر تورکهای چپ ایرانی، به هویت
ملی ایرانی اعتقادی نداشت. دارای مواضع ضد تورک هم نبود). امروز نیز اکثر مطلق تورکهراسان
تورک (تورکهای پانایرانیست، تورکهای چپ ایرانی، آزربایجانگرایان ایرانگرا، آزربایجانگرایان
استالینیست، ....) از منطقهی شرق و مرکز آزربایجان هستند.
علل
شتاب نسبی در فارس شوندهگی تورکها در استانهای همدان، مرکزی، ...
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_27.html
عامل
جوغرافیا و تاثیرات منطقهای بر شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی، ...
No comments:
Post a Comment