سانسور «مستوره افشار اورومی»
و
قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا»
مئهران باهارلی
آزربایجانگرایان با تحریف تاریخ و با کاربرد ادبیات مرسوم شعاری - حماسی آزربایجانگرایانه (شیرزن آزربایجانی، اسطورهی مقاومت، خاتون تبریز مهآلود، ....) از «زینب پاشا» یک قهرمان ملی، پارتیزان جنگهای چریکی، رهبر تشکیلات زنان، تئوریسین فمینیسم، پیشگام بیداری زنان ایرانی، پیشتاز تجددطلبی، مبارز بر علیه نابرابریهای جنسی و ... ساختهاند. حال آن که زینب پاشا صرفا رهبری یک مورد ناآرامی - شورش مردمی در مورد مسالهی نان در محلهای از تبریز را داشت و بدین سبب شاید بتوان او را «قهرمان مردمی (Folk Hero)» آن محلهی تبریز، اما نه «قهرمان ملی (National Hero)» ملت تورک، تلقی کرد. از نظر تاریخ ملی تورک، «زر خانیم افشار اورمیهای» و یا «بیبی بیگیم قشقایی» که اولی با متجاوزین و تروریستهای ارمنی - لشکر ژنرال آندرانیک اوزانیان، و دومی با دولت پهلوی - ارتش رضاشاه درگیر شدهاند، و یا «آخان بیگ باهارلی» که به هنگام اشغال همدان توسط ارتش تزاری دستهای پارتیزانی تشکیل داده با آنها به نبرد پرداخت و به همراه یارانش از طرف روسها دستگیر و اعدام شد، به مراتب بیش از زینب پاشا سزاوار مرتبت «قهرمان ملی» هستند.
زینب
پاشا رهبر تشکیلات زنان و تئوریسین حرکت فمینیستی و .... نبود، با این مفاهیم از
دور و نزدیک آشنائی نداشت. در سخنان منسوب به وی مفاهیم جنسیتگرای سنتی «ناموس و
نامردی و مردانهگی» وجود دارند. وی در میان عوام نه به سبب اهل قلم و اندیشهورز
بودن، بلکه به سبب کاربرد «دهیهنهک» و «زوپا – سوپا» (چوماق) تقدیر میشود. آزربایجانگرایان
در حالی از این شخصیت قهرمانسازی میکنند که ملت تورک شخصیتهای زنی مانند مستوره
افشار اورومی و خواهرانش توران و اولجای (آلجا) و آیدا (هایده) که حقیقتا اهل قلم،
فرهیخته، پیشگام در تجددطلبی، رهبر تشکیلات زنان، و اندیشهورز و تئوریسین جریان فمینیسم
و اهل قلم بودند را دارد. اما نام مستوره افشار و خواهرانش اولجای و توران و هایده
در خیل کتب «مشاهیر و نامآوران آزربایجان» تالیف آزربایجانگرایان و در تاریخنگاری
آزربایجانی دیده نمیشود. زیرا:
-مستوره افشار خشونتطلب و قانونشکن نبود، به حرکت مسالمتآمیز و فرهنگسازی معتقد بود. اما آن چه سبب ماندگاری نام زینب پاشا شده، خشونت و قانونشکنی و ستیزهجویی او است. یعنی چیزهایی که آزربایجانگرایان آنها را ارج مینهند.
-مستوره افشار یک تورکگرا و دارای شعور ملی تورک به معنی مودرن و تورکینویس بود. اما زینب پاشا دارای شعور ملی تورک نبود. آزربایجانگرایان با تورکگرایان به ویژه در تاریخ معاصر و کلا هویت ملی تورک مساله دارند. قهرمانان ملی آنها تقریبا همیشه کسانی هستند که فاقد شعور ملی تورک و یا علنا و صراحتا منکر و مخالف و ضد آنند.
-مستوره افشار شخصی سکولار بود، به چادر و حجاب و تستر اسلامی و ... اعتقادی نداشت، در عمل هم آنها را رعایت نمیکرد، بلکه مخالف آنها بود. اما زینب پاشا شخصی مذهبی و بر مذهب شیعهی امامی فارسی بود. دومین رویدادی که از زینب پاشا ثبت شده، درگیری وی حین «زیارت کربلا» با نیروهای انتظامی عوثمانلی که وی را به رعایت قوانین و نظم عمومی دعوت میکردند است. سکولاریسم در میان آزربایجانگرایان ارزش شمرده نمیشود، در حالی که شیعهی امامی فارسی خودی و ارزش گمان میگردد.
-مستوره افشار اهل اورمیه بود، اما زینب پاشا اهل تبریز. آزربایجانگرایان نوعا از مرکز و شرق آزربایجان و دارای تعصب قوی محلیگرایی، بلکه مبتلا به محلیزدهگی هستند. در میان شخصیتهای تاریخی، آزربایجانگرایان متمایل به قهرمانسازی از کسانی که از مرکز و شرق آزربایجان باشند هستند، حتی اگر این اشخاص غدارترین دشمنان ملت تورک باشند. به عنوان نمونه آزربایجانگرایان اعدام «ثقه الاسلام» و یارانش توسط روسها را، به عنوان یک فاجعهی ملی ذکر میکنند. اما اعدام «حاجیان بالو و کؤتالان» اورمیه توسط همان روسها در تاریخنگاری آزربایجانی و سمبولسازی آزربایجانگرایان جائی ندارد. زیرا ثقه الاسلام و یارانش «تبریزی»(و «شیخی» - شیعی و «ایرانگرا»)؛ اما حاجیان بالو و کؤتالان «اورموی» (و «سنی» و «تورکگرا») بودند. به سبب این محلیگرایی و قبیلهگرایی «زینب پاشا» قهرمان ملی آزربایجانگرایان است، اما «زر خانیم افشار اورمیهای» و «بیبی بیگم قشقایی» و ... نه.
-مستوره افشار بر علیه دولت تورک قاجار شورش و عصیان نکرده بود، اما زینب پاشا بر علیه دولت تورک قاجار (و عوثمانلی) نافرمانی داشت. نزد تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان، خودزنی و مخالفت با دولت تورک قاجار (و عوثمانلی) به تنهایی یک ارزش فوق العاده مثبت و بزرگ شمرده میشود (مشروطهطلبی مترادف قاجارستیزی و تورکستیزی بود). به همین سبب، «ستارخان قراجهداغی» (از تبریز) که بر علیه دولت تورک قاجار قیام کرده بود قهرمان ملی آزربایجانگرایان است، اما «قوشچولو کاظمخان پاشا» (از اورمیه) که بر علیه متجاوزین و تروریستهای ارمنی و آسوری و کوردی نبرد میکرد قهرمان ملی آنان نیست.
-مستوره افشار از طبقهی اعیان و اشراف بود، اما زینب پاشا از طبقات محروم. تورکان چپ ایرانی و آزربایجانگرایان، به تکریم و گرامیداشت فقر میپردازند. درک آنها از عدالت، فقیر کردن همه است.
-مستوره افشار با خاندان سلطنتی دو دولت تورک قاجار و افشار پیوندهای نسبی و سببی داشت. اما زینب پاشا فاقد این پیوندها بود. تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان، به سبب تعلق هویتی و عاطفی به حرکت انگلیسی مشروطه و کومونیسم روسی که هر دو از قاجارها شیطانسازی میکنند، دشمن خونی قاجارها و عموما سلسله ها و خاندانهای تورک – به جز صفویان - هستند (تقیزاده در خاطرات خود بیاحترامی و رفتار زشت و ناشایست ستارخان با همسر محمدعلی شاه قاجار را نقل کرده است).
-شیعه
بودن، در سمبولسازی آزربایجانگرایان، به دلائل بسیار از جمله تعلقشان به هویت
ایرانی و این واقعیت که شیعهی امامی در اصل دین ملی فارسی است، دارای اهمیت میباشد.
زینب پاشا یک شیعهی معتقد بود، اما مستوره افشار چنین نبود (افشارها به طور سنتی
دورترین گروه تورک از مذهب فارسی امامی شیعهاند). شاید به این دلیل باشد که شخصیتهایی
مانند «فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی»، شخصیت (احتمالا) تورک بابی که شریعت و
از جمله حجاب اسلامی را علنا رد کرد هم، در تاریخنگاری آزربایجانگرایان سنتی منزلتی
ندارند.
No comments:
Post a Comment