اخلالگریها و
سابوتاژهای دموکراتهای آزربايجان در تبريز بر عليه نيروهای متحد تورک بومی-عثمانی
مئهران باهارلی
تلاش برای ايجاد
ارمنستان بزرگ و آسورستان بر سرزمينهای تورک
خیانت مشروطهطلبان
تورک و آزادیخواهان آزربایجانی به یک مورد فوق منحصر نبود. آنها یک دهه بعد در
سالهای جنگ جهانی اول، هنگامی که سراسر تورکایلی تحت اشغال روسیه و بریتانیا
قرار داشت خیانتهای سهگانهی دیگری را (در جیلولوق، مساوات و سیمیتقو) تحت نام
دموکراتهای آزربایجانی مرتکب شدند.
از آغاز قرن
بیستم دولتهای مسیحی استعماری اوروپائی، آمریکا و روسیه، تصمیم به محاصره و تجزیهی
عثمانی و ایجاد یک دولت ارمنی (ارمنستان بزرگ) در شرق آن در ناحیهی وان که شامل
ناحیهی خوی نیز میشد، و یک دولت آسوری (آسورستان-آثورستان) به مرکزیت اورمیه در
شمال غرب تورکایلی (غرب آزربایجان) گرفتند. در این استقامت آنها:
-نخست با انتقال
و اسکان صدها هزار تن آسوری و ارمنی خارجی-عثمانی در غرب آزربایجان آغاز به تغییر
بافت دموگرافیک منطقه کردند.
-در گام دوم با
سرمایهی آمریکایی و اوروپائی و توسط فعالیتهای فرهنگی و میسیونری، با تاسیس مدارس
مسیحی و بیمارستانها، چاپخانهها و نشر روزنامهها و کتب بیشمار برای اشغالگران
مسیحی، موفق به ایجاد و تحریک شعور قومی و حسیات ضد تورک در میان آنها شدند.
-در گام سوم دستجات
اشغالگر آسوری و ارمنی اکنون به شدت متنفر از تورک را تا به دندان مسلح کرده و آموزش
نظامی دادند و از آنها، علاوه بر گروههای اشرار و کومیتههای بیشمار تروریستی
منفرد («باشیبوزوق چتهلهر»)، یک نیروی نظامی منتظم بیرحم بنام «قوای مسلح
مسیحی» ایجاد نمودند.
-در گام چهارم «قوای
مسلح مسیحی» به همراه دیگر چتهها و کومیتههای تروریستی آسوری-ارمنی، و تحت نظارت
افسران و دیپلوماتهای روسی و فرانسوی و بریتانیایی و میسیونرهای مسیحی .... به
منظور تغییر بافت جمعیتی منطقه از «تورک» به «آسوری-ارمنی»، شروع به قتل عام و
کشتار و فراری دادن تورکان بومی و تکمیل پاکسازی منطقه از آنها کرد.
-در گام پنجم «قوای
مسلح مسیحی» مستظهر به دول اوروپائی-روسیه-آمریکا، به اشغال نظامی اورمیه و سلماس و
خوی و دیگر شهرهای تورک اقدام و جهد نمود. قتل عام بین ١٣٠ تا ١٥٠ هزار تن تورک در
اورمیه و جوار آن اوج این فجایع بود[1].
(٭این سناریو
عین سناریویی است که همان دولتها هم اکنون در شمال عراق و شمال سوریه، اما اینبار
به دست نیروهای مسلح و تروریستهای کوردی در حال اجرا هستند). تا بالاخره اوردوی نجاتبخش
عثمانی مداخله کرد و با در هم کوبیدن «قوای مسلح مسیحی» و فراری دادن بقیهی چتههای
آسوری-ارمنی، شهرهای اشغال شدهی تورکایلی از خوی و سلماس و اورمیه تا همدان و
بیجار و سونقور را یک به یک آزاد، مردم تورک را خلاص و رشتههای استعماری دولتهای
اوروپائی-روسیه –آمریکا را پنبه نمود.
خيانت دموکراتهای
آزربايجان در حوادث جيلوولوق- تورک قيرقينی:
تلاش برای
ایجاد ارمنستان بزرگ و آسورستان بر سرزمینهای تورک توسط دولتهای استعماری با توسل
به پاکسازی قومی و نسلکشی تورکان، همه چیز بود به غیر از یک مبارزهی دموکراتیک
برای احقاق حقوق ملی ارمنیان و آسوریان. و اما آنچه در این موقع مورد نظر ماست، آن
است که در طول مجاهدات مردم تورک برای نجات خویش، و اوردوی عثمانی که به کومک وی
شتافته بود، دستهای از مشروطهطلبان سابق تورک و مجاهدین آزربایجانی، بویژه
دموکراتهای تبریز در نهان و آشکار از جانیان و جلادان ارمنی و جیلو که به قتل عام و
نسلکشی ملت تورک پرداخته بودند حمایت نمودند[2].
حمایت
دموکراتهای آزربایجان و آزربایجانگرایان از اشغالگران ارمنی خود را به سه شکل نشان
داد:
١-مانعتراشی
در امر تدارکات آزوقه و لوژیستیک اوردوی متحد تورک بومی-عثمانی در شهر تبریز. در آن
زمان در شهر تبریز برای رفع کمبود آزوقه در اثر قحطی و خشکسالی که تمام تورکایلی
را فرا گرفته بود، با تشبث جمعی از دموکراتها از جمله میرزا اسماعیل نوبری یک انجمن
ارزاق به ریاست موسیو مولینز بلژیکی رئیس گومروک تشکیل شده بود. مانعتراشیهای این
انجمن مطلقا فاقد شعور ملی تورک در حالی صورت میگرفت که در سراسر تورکایلی، تودههای
تورک از دل و جان به تهیهی آزوقه و دیگر کومکرسانی به اوردوی متحد تورک میپرداخت.
اوردویی که از یک سو با جانیان و جلادان جیلو و آندرانیک و .... .نبرد میکرد؛ از
سوی دیگر ارتشهای اشغالگر بریتانیا و روسیه را عقب رانده به آزادسازی تورکایلی و
مخصوصا آزربایجان قفقاز مشغول بود؛ و از همه مهمتر برای ایجاد دولتهای ملی تورک برای
تورکان قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران (تورکایلی) تلاش میکرد. در نهایت به منظور
رفع اخلالگریهای دموکراتهای آزربایجان، اوردوی عثمانی مجبور به تبعید عدهای از
سران آنها (خیابانی، بادامچی، نوبری) به جرم کارشکنی در امر تدارکات اوردوی متحد
تورک بومی-عثمانی (همچنین همکاری با جانیان و اشغالگران مسیحی؛ شرکت در برخی
اقدامات تروریستی محلی، ...) شد.
٢-دموکراتهای
آزربایجان در تبریز به بدرفتاری با و نکوهش مردمی که به مقاومت در مقابل نیروهای
متجاوز مسیحی برخاسته بودند میپرداختند. مواردی از این بدرفتاریها در منابع آن
دوره از جمله «خاطرات امین الشرع خویی» و کتاب «تاریخ خوی، اثر مهدی آقاسی» روایت
و تنقید شدهاند. از جمله: «عجبتر از همه اين که بعد از آمدن قوشون منصور
عثماني، که در ازاي شصت هزار نفوس تلف شدهي [تورک] اورميه و سلماس [توسط نصارا و
ارامنه]، در خوي نيز قريب سيصد نفر از ارامنه و چهارصد - پانصد نفر از نصارا به
قتل رسيده بود، جماعت سياسيون ايران و «فرقهي دموکرات» مخصوصاً از اين جهت با
اهالي خوي عداوت و خصومت خاصي به هم رسانيده و مدتي مديد انواع و اقسام تشنيع و
توبيخ را در حق ايشان معمول داشتند. و هي ميگفتند «چرا مسيحيها را کشتيد؟! آخر
به شما چه کرده بودند؟». ديگر نفهميديم که جماعت مسيحي چه به جا گذاشته بودند و
ناکرده ظلمي کدام را رها کرده بودند که آقايان «دموکرات» اين همه سوزش اظهار ميکردند.
علاوه بر اين که اگر در آن موقع حضرات عثمانلوها ريشهي فساد آن جماعت متعصب بيرحم
را از خوي نکنده بودند، محققاً در حين تهاجم آندرانيک عَلَم فتنه را از شهر،
همانها بلند کرده بودند. آن وقت اين يک مشت اهالي، جواب خارجيان را ميدادند، يا
اهل و عيال خود را از داخليان حفاظت مينمودند؟
هزاران اف و
تاسف باد بر دولتي که شصت هزار نفوس بيگناهش در دست جماعتي رذل و نانجيب که جلو
[و] ارامنه بوده باشد، بدين خواري و مذلت در ميان وطن و خانهي خودشان تلف بشوند،
بلکه صد هزار نفر بودند بنا به تقرير اهل اورميه، با وجود اين ابداً بر روي
بزرگواري خود نياوردند، سهل است، تمامي تقصيرات را هم بر گردن رعيت فلکزدهي
خودشان ثابت بنمايند. از غايت عجز و زبوني و جهالت و بيغيرتي همان «أَحْسَنَ
المعاذير الِاعْتِرَافِ بِالتَّقْصِيرِ» را شاهبيت و سررشتهي کار خود قرار ميدهند.
کلام در اين است که بر فرض اين که [مسيحيان]، خوي را هم در حالت اورميه و سلماس
[قتل عام] کرده بودند، در نظر آقايان سياسيون ما چندان جالب اهميتي نبود»[3]
٣-وارونهنویسی
و تحریف تاریخ در تاریخنگاری آزربایجانگرایانهی پانایرانیستی و استالینیستی و
تقدیم اوردوی نجاتبخش عثمانی به صورت نیروی اشغالگر، در راستای منافع روسیه و
ارمنستان. به عنوان نمونه تقی ابوالقاسماوغلو ابراهیموف (شاهین)، در بارهی حوادث
مذکور دروغهای شرمآور آتی را سر هم کرده است: «نیروهای نظامی تورک به فرماندهی
احسان بیگ بعد از اشغال اورمیه و سلماس در ژوئن ١٩١٨ به تبریز آمدند؛ با آمدن
تورکها قحطی و گرسنگی در شهر شدت بیشتری یافت. زیرا که آنان هر مقدار غله و ارزاق
که به دستشان میافتاد غارت میکردند .... تورکها در تبریز هم به توسط یکی از
جاسوسان خود به اسم «یوسف ضیاء» «جمعیت اتحاد اسلام» تشکیل دادند؛ آنان به توسط همین
جمعیت در امور داخلی ایالت آزربایجان مداخله کرده، در آنجا سیاست اشغالگرانهی خود
را پیش میبردند. خلق آزربایجان به رهبری حزب دموکرات با سیاست پانتورکیستی تورکها
به مبارزه پرداختند. حزب دموکرات طرحهای تجاوزکارانهی آنها را افشاء کرد. عثمانیها
شیخ محمد خیابانی، میرزا اسماعیل نوبری و حاجی محمدعلی بادامچی از رهبران حزب
دموکرات آزربایجان را به منظور متلاشی کردن آن حزب توسط مکرم الملک مامور تهران
دستگیر کرده در ١٦ اوت به اورمیه و از آنجا به قارس تبعید کردند. مبارزهی خلق
آزربایجان علیه عثمانیها شدت بیشتری یافت. فرماندهی اوردو ناگزیر از بیرون بردن
سربازان از شهر شد. عثمانیها سرانجام در پائیز ١٩١٨ تبریز و سراسر آزربایجان ایران
را ترک کردند و بساط جمعیت اتحاد اسلامی آنان در هم پیچيده شد» (پیدایش حزب
کومونیست)
ادعاهای تقی شاهين
ابراهيموف سراسر مهملاند:
-اوردوی عثمانی
اورمیه و سلماس و تبریز را آزاد کرد، نه اشغال.
-با آمدن اوردوی
عثمانی قحطی تشدید نشد. بر عکس، قحطی شدید قبلا موجود با دخالت مقامات عثمانی، تنظیمات
حکومت اتحاد، پاک کردن شهر از ترور فرقهی دموکرات آزربایجان و گشودن دوبارهی
بازارها توسط آنها اندکی تخفیف یافت و آزوقه دوباره در میان مردم پخش شد.
-مینباشی یوسف
ضیاء بیگ (برادر عبدالله شايق) صدر اتحاد اسلام در آزربایجان جاسوس نبود، یکی از
قهرمانان ملی ملت تورک است. صفت جاسوس برای اشخاص و تشکیلاتی برازنده است که در
پروندهشان از بدو پیدایش به جز مزدوری روس و ارمنی و فارس چیزی وجود ندارد، یعنی
همان تشکیلات و شخصیتهایی که تاریخنگاری استالینیستی با وارونهنویسی و وارونهنمایی
آنها را به عنوان شخصیت و جریانات ملی عرضه کرده است.
-جمعیت اتحاد
اسلام، بر خلاف فرقهی دموکرات آزربایجان، یک تشکیلات مردمی و تورکگرا بود و در
سرتاسر تورکایلی و از جمله در تبریز و اورمیه و سلماس و خوی و همدان و اردبیل و
... از طرف مردم و نخبگان بومی و با حمایت عثمانی تشکیل و مورد استقبال قرار گرفته
بود[4].
-«خلق آزربایجان»
به مبارزه با سیاست پانتورکیسم نپرداخت. چرا که خلقی به نام آزربایجان وجود نداشت.
-مردم تورک به
حمایت از جمعیت اتحاد اسلام پرداختند، اما عدهای دشمن تورک لانه کرده در فرقهی
دموکرات آزربایجان به دشمنی با تورکگراها پرداختند و با این عمل، ماهیت خائنانه و
ضد تورک خود را افشاء کردند.
-نیروهای عثمانی
نه سبب مبارزهی خلق آزربایجان علیه عثمانیها- چیزی که خیالپردازی پانایرانیست و
استالینیستهایی مانند تقی شاهین است- به سبب اشغال استانبول از طرف دولتهای اروپائی
از تورکایلی عقبنشینی کرد و ...
اخلالگریها و
سابوتاژهای دموکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک بومی-عثمانی، بویژه
از آنجائیکه در شرایط جنگی سر میداد، مصداق بارز خیانت به ملت تورک است. آنها با
این رفتارها عملا موجب تقویت جیلوها و ادامهی قتل عام مردم تورک در غرب
آزربایجان، همچنین ممانعت از ایجاد دولت تورک در آزربایجان قفقاز میشدند. با
اینهمه مرتکبان آنها، از سوی تورکهای چپ ایرانی و طیفهای گوناگون آزربایجانگرایان
که تورکستیزی و خودزنی و بیشعوری ملی و آلت بدخواهان شدن را به ارزش تبدیل کردهاند،
به عنوان قهرمانان ملی عرضه میشوند.
[1] تورک قیریمی (قارا قیرقین): کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط
دستجات ارمنی و آسوری
تهاجم
ارامنه به فرماندهي ژنرال آندرانيک اوزانيان به خوي به روايت ابوالقاسم امين الشرع
خويي
[2] از خيانتهاي آزربايجانگرايان: حماسهي مقاومت خوي
[3] تاريخ تهاجمات و جنايات ارامنه، اسماعيل سيميتقو
و سردار ماکو در آزربايجان. مقدمه، لغتنامه، ويرايش و بازنويسي مئهران باهارلي
[4] استقبال شديد همدان از قوا و فرماندهی قشون عثمانی، علیاحسان
پاشا
استقبال
تبريز از نفرات دلير و سلحشور علياحسان پاشا و اوردوي نجاتبخش عثماني، و یا مسالهي
تحت الحمايگي- پروتکتورا و يا ادعاي حمايت دولتهاي بزرگ اوروپائي از اقليتهاي مسيحي
شرق
زنده
باد خوييها، زنده باد تورکها، زنده باد علياحسان پاشا و ژون تورکها
No comments:
Post a Comment