Thursday, January 23, 2020

قتل ارشدالدوله پدر معنوی و محرک تاسیس انجمن آزربایجان و داماد ناصرالدین شاه به دست مشروطه‌طلبان انگلیسی و داشناک‌ها

قتل ارشدالدوله پدر معنوی و محرک تاسیس انجمن آزربایجان و داماد ناصرالدین شاه به دست مشروطه‌طلبان انگلیسی و داشناک‌ها

 

مئهران باهارلی

 

 

بخش دوم از سری مقالات «انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان به مثابه‌ی یک تشکیلات تروریستی-مافیایی ضد تورک پان‌ایرانیستی-پارسی-ماسونی-ازلی-انگلیسی»  

بخش اول: پان‌ایرانیست‌های انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_22.html


در حال حاضر اکثر اسناد آرشیوهای دولتی بریتانیا، ایران و روسیه در باره‌ی انجمن آزربایجان، همچنین بسیاری از مطبوعات و نشریات آن دوره در دسترس عموم قرار ندارد. در نتیجه فعلا امکان تعیین دقیق تاریخ و نحوه‌ی تاسیس، هیئت موسسان، نظام‌نامه و اسناد، نهادها و اورگان‌های تبلیغاتی، سیاسی و نظامی، اعضاء، مصوبات و عمل‌کردها و عملیات، تاریخ پایان یافتن فعالیت‌ها و انحلال این انجمن میسر نیست. با این‌همه از تلفیق داده‌های پراکنده و غیر مستقیم مربوطه در کتب تاریخ و خاطرات منتشر شده معلوم می‌شود که  انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان در تهران توسط مشروطه‌طلبان معتدل و در راس آن‌ها داماد ناصرالدین شاه، ارشدالدوله تاسیس شد. اما در مدت کوتاهی به تسلط عناصر وابسته به و اطلاعاتی انگلستان (تقی‌زاده، ریپورتر، معاضدالسلطنه پیرنیا، سید جلیل اردبیلی، ....)، ماسون‌ها، ازلی‌ها، پارسی‌ها، باستان‌گرایان ضد تورک و .... در آمد و به تشکیلاتی تروریستی - مافیایی – ازلی – ماسونی مامور به ایجاد شورش‌های مردمی و جنگ داخلی به منظور خلع محمدعلی شاه و سپس دولت تورک قاجار مبدل گشت.

در این نوشته به محرک تاسیس و یا پدر معنوی انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان، ارشدالدوله و اعدام تراژیک او توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی به رهبری یپرم خان داشناک و امیر مفخم بختیاری پرداخته‌ام. در مقالات بعدی این سری، تک تک موسسین و رهبران و برخی از اعضای برجسته‌ی ماسون و ازلی و تروریست این انجمن را بررسی خواهم کرد:






تاریخ و نحوه‌ی تاسیس انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان

انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان با رهنمود و تشویق‌ و توصیه‌ای که «علی‌خان ارشدالدوله کرمانی» معروف به «سردار ارشد»، به «سید برهان‌الدین ملجائی» معروف به «قدسی خلخالی» کرد تاسیس شد. بنابراین ارشدالدوله پدر معنوی انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان است. برخی منابع «حاج میر احمد مرتضوی» معروف به «سید مرتضی» را هم در میان بانیان این انجمن ذکر کرده‌اند (این دو موسس را در مقاله‌ی دیگری بررسی کرده‌ام). ارتباط این سه تن دخیل در تاسیس انجمن آزربایجان، پس از مدتی کوتاه، که کونترول انجمن تحت ریاست پان‌ایرانیست‌ها تقی‌زاده تبریزی و معاضدالسلطنه پیرنیا تبریزی و سید جلیل اردبیلی، به دست عناصر اطلاعاتی بریتانیا، افراد آنگلوفیل، ماسون، ازلی، پارسی، باستان‌گرا، برانداز، تروریست و مافیوز - لومپن ضد قاجاری - ضد تورک افتاد، قطع شد. موسسان اصلی انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان «قدسی خلخالی» و «سید مرتضی» از آن اخراج گردیدند و در مورد «ارشدالدوله»، پدر معنوی انجمن آزربایجان کار به تخاصم خونین و قتل وی توسط یپرم خان تروریست داشناک و از رهبران مشروطیت انگلیسی کشید.

پس از رهنمود و تشویق «ارشدالدوله کرمانی» در جلسه‌ی «انجمن مخفی» به تاریخ جمعه اول و یا ١٥ مارس ١٩٠٧[1]، دو «انجمن‌ برادران دروازه‌ی قزوین» (بعضا «انجمن اتفاق دروازه‌ی قزوین») و «انجمن‌ اتحادیه‌ی آزربایجان» (بعضا «انجمن آزربایجان»)، - نخست انجمن برادران دروازه‌ی قزوین و بعد از آن به فاصله‌ی چند روز انجمن آزربایجان - احتمالا در همان ماه توسط «برهان الدین خلخالی» در تهران تاسیس شدند:

«[ارشدالدوله کرمانی] آقا سید برهان الدین خلخالی را محرک شد انجمن آزربایجان را مفتوح نمود. و نیز انجمن برادران دروازه‌ی قزوین را سبب شد».

روز جمعه ١٦ محرم [اول مارس ١٩٠٧]: امروز انجمن مخفی در باب روزنامه مذاکره نموده و قرار طبع روزنامه داده شد... دیگر بنا شد چند انجمن علنی در محلات تشکیل داده شود و ملت نظارت به اعمال وکلاء داشته باشند....

 روز جمعه سلخ [٣٠] محرم الحرام ١٣٢٥ [١٥ مارس ١٩٠٧]: امروز انجمن مخفی در خانه‌ی جناب آقامیرزا سیدعلی تشکیل یافت و گفتگو از انعقاد و تاسیس انجمن‌های علنی بود که باید مجالس علنی تاسیس نمود و ... در عرض این انجمن‌های علنی، مجامع مخفی و سری تشکیل داد. ارشدالدوله گفت ... فعلا ما باید داعی از طرف انجمن‌های مخفی به سایر بلدان ایران روانه داریم که مردم شهرها را به اتفاق و اتحاد دعوت نمایند ....»[2]

کسروی هم سال تاسیس انجمن آزربایجان را سال دوم مشروطه یعنی ١٩٠٧ دانسته است: «در سال دوم مشروطه که در تهران انجمن‌هایی برپا می‌گردید، یک انجمن نیز آزربایجانیان به نام انجمن آزربایجان بنیاد نهادند»[3]. به همه حال انجمن آزربایجان در مراسم اولین سالگرد مشروطیت به تاریخ ٢٥ جولای ١٩٠٧، شرکت فعالانه داشت[4]، بنابراین می‌بایست قبل از آن تاریخ تشکیل شده باشد.

ظاهرا دو انجمن برادران دروازه‌ی قزوین و انجمن آزربایجان، جزء انجمن‌هایی بودند که پس از صدور فرمان مشروطه (٦ آوگوست ١٩٠٦) برای نظارت بر انتخابات مجلس تشکیل شدند[5]. (عده‌ای انجمن برادران دروازه‌ی قزوین را نخستین انجمن تشکیل یافته در تهران[6]، اما منابع دیگر عموما «انجمن طلاب»[7]، «انجمن اخوت[8]»، ... را نخستین انجمن تاسیس شده در تهران دانسته‌اند).

علی‌خان ارشدالدوله کرمانی ملقب به سردار ارشد و سردار فاتح: محرک تاسیس انجمن آزربایجان

علی‌خان ارشدالدوله کرمانی ملقب به سردار ارشد و سردار فاتح، از نواده‌گان فضل‌علی‌خان قره‌باغی از سرداران دوران فتح‌علی‌شاه و محمدشاه؛ و همسر وی اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه بود. ارشدالدوله ابتدا در دسته‌ی موزیک نظامی عزیزالسلطان (ملیجک) خدمت می‌کرد، بعدها در شمار افراد کشیک‌خانه و گارد سلطنتی ناصرالدین شاه درآمد، در اواخر دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار به ارشد الدوله و از طرف محمدعلی شاه به سردار ارشد ملقب شد.

ارشدالدوله یک دولت‌مرد صاحب کمالات و نظامی متهور و رشید و قابل قاجاری، از بازی‌گران سرشناس جنبش مشروطیت، مشروطه‌خواهی معتدل و هواخواه اصلاحات همزمان دولتی و غیر دولتی - مردمی بود. او که مالاً و جاناً خدمات بسیاری در راه مشروطیت نموده و در نزد مردم احترام و اعتبار کسب کرده بود، از طرف سید برهان الدین خلخالی به «انجمن مخفی» دعوت شد و به واسطه‌ی قابلیت‌ها و کمالات خود در آن مجلس صاحب نفوذ گردید. بعضی از اعلانات و شب‌نامه‌های انجمن مخفی، به قلم او نوشته و توسط او طبع و منتشر شده‌اند. ارشدالدوله مولف نظام‌نامه‌ی «انجمن مخفی انصار» بود که مبداء همه و یا اکثر نظام‌نامه‌های دیگر انجمن‌های تهران قرار گرفت. وی مشوق ناظر الاسلام کرمانی برای نشر روزنامه‌ی «کوکب دری» بود[9].

اما مهم‌ترین تاثیر ارشدالدوله در جنبش مشروطیت، آغاز نهضت تاسیس انجمن‌های علنی با تشبث و اصرار او و گذر از فاز انجمن‌های مخفی به فاز انجمن‌های علنی در دوره‌ی مشروطیت است. با رهنمود و تشویق و ترغیب و تحریص ارشدالدوله و برادرانش (سدیدالملک، لطف‌علی‌خان، حشمت الممالک) در کوتاه مدت انجمن‌های علنی و مخفی متعددی تاسیس شدند (انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان، انجمن برادران دروازه‌ی قزوین، انجمن برادران امام‌زاده یحیی، انجمن اتفاق جاوید، انجمن کرمان، انجمن مخفی انصار، ...). بعدها هنگامی که «انجمن مرکزی» (رابط) به عنوان چتر دربرگیرنده‌ی انجمن‌های متعدد مذکور ایجاد گشت، ارشدالدوله با اکثریت آراء به ریاست آن انتخاب شد[10]. وی همچنین موسس یک انجمن مخفی دیگر بود که محمدعلی شاه به عضویت آن در آمد.

جدا شدن مسیر ارشدالدوله و مشروطه‌طلبان معتدل از انجمن آزربایجان و مشروطه‌طلبان انگلیسی

ارشدالدوله پس از مشاهده‌ی تسلط عناصر برانداز و تروریست و لومپن - مافیوز و آنگلوفیل‌ها و ازلی‌ها و پارسی‌های ضد قاجاری بر انجمن‌ها، مخصوصا تقی‌زاده آنگلوفیل - رئیس و ملک المتکلمین ازلی - سخنگو و بهاء الواعظین – تروریست عضو ارشد انجمن آزربایجان و ....، که به صورت ماشه‌ی سیاست‌های انگلستان عمل کرده و با ایجاد هرج و مرج و آشوب‌ و اخاذی و باج‌گیری و ترور شخصیت توسط نشریات و شب‌نامه‌های انجمن و ترور فیزیکی و قتل مقامات و مخالفین، قصد ایجاد عصیان‌های اجتماعی و جنگ داخلی و مآلاً خلع محمدعلی شاه را  - که عفو عمومی داده و در آن مقطع با مشروطه‌خواهی همراه و همگام بود - داشتند، راه خود را از مشروطه‌طلبان افراطی جدا نمود و به دفاع از دولت قاجاری بر علیه عناصر مذکور پرداخت.

ارشدالدوله به درستی تشخیص داده بود که خلع محمدعلی شاه و سپس ساقط نمودن دولت قاجاری، به واقع نابود کردن مشروطیت و مرحله‌ای از روند استیلای انگلستان بر ایران است: «ارشدالدوله گفت چون دیدم ملک المتکلمین و تقی‌زاده و سایرین خیال دارند شاه را از میان بردارند .... آن وقت اندک دخالت روس و انگلیس کار ایران را یکسره و تمام می‌کند. به این جهت که بقای ایران را در حفظ شاه دیدم .... علاج این مفسدین و این شرطلبان را به دویست نفر سواره نظام می‌کنم. [و الا] آن وقت مشروطیت که این همه زحمت برای آن کشیدیم از دست خواهد رفت. و اگر هیچ نگویم این جماعت شرطلب مسلط بر مال و دماء مسلمانان می‌شوند، مذهب اسلام از بین می‌رود و پادشاه اسلام را از میان برمی‌دارند. آن وقت ما اهالی ایران دست روس و انگلیس می‌افتیم ...»

اعلان جنگ انجمن آزربایجان به محمدعلی شاه: متعاقب واقعه‌ی توپ‌خانه، هنگامی که انجمن آزربایجان و نماینده‌گانش در مجلس رسما به محمدعلی شاه اعلان جنگ داده و به هجوم همه‌جانبه بر علیه دولت قاجاری و جنگ داخلی آغاز کردند، ارشدالدوله به مبارزه‌ی فعالانه با انجمن‌های مشروطه‌طلب آنارشیستی – تروریستی - مافیایی ضد قاجاری برخاست.

بعد از برگزاری سال‌گرد فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی، و پس از ترور علی اصغرخان امین السلطان توسط یکی از اعضای ازلی و تبریزی انجمن تروریست آزربایجان (عباس آقا صراف تبریزی آزربایجانی)، اختلاف بین مجلس و دربار شدت یافت. وکلای افراطی انجمن آزربایجان در مجلس به رهبری تقی‌زاده به بهانه‌ی دفاع از مجلس، عملا اقدام به اشغال مجلس توسط افراد مسلح انجمن‌ها نمود. هر انجمن در حجره‌ای از مسجد سپهسالار مستقر شد و نام خود را بالای حجره نصب نمود. افراد مسلح انجمن آزربایجان، شاه‌آباد و دیگر انجمن‌های افراطی، به نگهبانی آغاز کردند. سخن‌رانان و خطبای افراطی انجمن آزربایجان مانند ملک المتکلمین، سید محمدرضا مساوات شیرازی، میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل، اعضاء انجمن و طرف‌داران خود را به مسلح شدن و مقاومت مسلحانه بر علیه دولت دعوت نمودند. گروهی به اسم «مدافعه‌ی ملی» به ریاست معاضدالسلطنه رئیس انجمن آزربایجان تشکیل شد و این انجمن تروریستی - آنارشیستی آزربایجان امور اجرایی آن گروه را عهده‌دار گردید.  در مقابل، از روزهای شنبه و یک‌شنبه ١٢-١٣ دسامبر ١٩٠٧ گروه‌هائی از مردم در مقابل مجلس و مسجد سپهسالار در میدان بهارستان تجمع کرده، اقدام به تظاهرات علیه تروریست‌ها و مشروطه‌طلبان افراطی و برانداز نمودند. بعد از ۲۰ روز کشمکش، محمدعلی شاه پشت جلد قرآن را امضاء و مهر کرد که حافظ ارکان مشروطیت باشد و تبعید شده‌گان را برگرداند:

«واقعه‌ی میدان توپ‌خانه که پیش آمد، همان روزی که می‌گفتند شاه می‌خواهد مجلس را خراب کند، ارشدالدوله ... دولت را منصرف نمود ...[ از طرف مجلس لایحه‌ی سختی به شاه نوشتند و خیال داشتند روز شنبه مجلس عالی تشکیل دهند و در آن مجلس، شاه را عزل کنند..... کاغذی هم حاج میرزا ابراهیم آقا وکیل آزربایجان از طرف مجلس به شاه نوشت و مهر مجلس را پای آن ورقه زدند و آن کاغذ اعلان جنگ بود .... شاه که مسبوق به قصد مفسدین شد، دست‌خط و پیغام داد که ما عفو عمومی دادیم، احدی را متعرض نشوند. شما هم مردم را متفرق سازید ....]

لذا امر دولت با ملت به صلح گذشت. و از واقعه‌ی میدان توپخانه بر غرور مجلسیان افزوده گردید. هر روز مردم را از خود می‌رنجانیدند، یا پول حواله [می]دادند به بزرگان و یا هر کس را که اندک فتوری در آن می‌دیدند، او را مستبد می‌خواندند[11]. به این جهت عقلا و دانشمندان و اشخاصی که همه‌گونه ضرر را بر خود گذارده بودند از افعال و اعمال مجلسیان رنجیده، ملک المتکلمین و سید جمال و بهاء الواعظین و شیخ علی زرندی در بالای منبر از مردم بد می‌گفتند. مدیران انجمن‌ها و اعضاء هر انجمنی در انجمن از مردم بد می‌گفتند. روزنامه‌نویس‌ها هم قلمشان را مصروف مردم و فحش دادن کردند. به این جهت عقلا و دانشمندان از وضع مشروطیت نادم شده، هرج [و] مرج مملکت را فرا گرفت. اعلی‌حضرت شاه هم اقدام به هر کاری کرد، مفسدین ایراد وارد می‌آوردند. افعال و اعمال و حرکات مفسدین باعث شد که شاه در مقام حفظ خود و فامیل خود بر آمده،..». جلد چهارم، ص ١٩٩

ترور محمدعلی شاه از طرف انجمن آزربایجان: اقدام خائنانه‌ی انجمن آزربایجان به ترور محمدعلی شاه جمعه ١٨ فوریه ١٩٠٨ هنگامی که همکاری محمدعلی شاه با مشروطیت در اوج خود بود[12]، نقطه‌ی عطف در رویاروئی این دو بود:

«کلانتر محله الان از اینجا گذشت. گفت جلوی خانه‌ی ظل السلطان از پشت بام انجمن آزربایجانی‌ها به سمت شاه و کالسکه‌ی او دو نارنجک انداخته‌اند و بعد از بالاخانه‌های عمارت ظل السلطان شلیک کرده‌اند ... جمعی فراش ژاندارم و کسبه کشته شده‌اند... از قرار معلوم پنج نفر فراش، دو نفر ژاندارم، سه نفر سوار، پنج نفر تماشاچی و کسبه با یک اسب مقتول و تلف شده است.... شاه فرمودند الحمدالله به خیر گذشت. فحش زیاد به آزربایجانی‌ها و ظفرالسلطنه دادند که من نمی‌دانم به این تبریزی‌ها چه کرده‌ام. این انجمن آزربایجان چه از جان من و دولت ایران می‌خواهد. مگر ‌می‌توان به آن واحد و یک لحظه اینجا را ژاپون و فرانسه کرد. کی توانسته که من نتوانسته‌ام.....» (ص ١٩٧٢).

 محمدعلی‌شاه خواهان شناسایی و مجازات مرتکبان این عمل تروریستی بود، اما اقدامی جدی در این خصوص صورت نگرفت، زیرا رهبران مشروطه‌طلب مخالف آن بودند. شاه در رفتاری مدنی نامه‌ای گلایه‌آمیز به مجلس شورای ملی ارسال کرد، اما مرتکبان ترور شاه نه مشخص و نه مجازات شدند. پس از مشاهده‌ی این رفتار تروریست‌پرور مجلس، بدبینی شاه نسبت به مشروطه‌خواهان افراطی – انگلیسی - تروریست و در راس آن‌ها انجمن آزربایجان افزایش یافت.

گشودن آتش به نیروهای دولتی و آغاز جنگ مجلس از طرف انجمن آزربایجان: سپس در روزی که دولت نیروهای قزاق را برای تامین امنیت به اطراف مدرسه‌ی سپهسالار فرستاد، تروریست‌های انجمن آزربایجان به رهبری تقی‌زاده و دیگران طبق نقشه‌ی قبلی، به قزاق‌ها که فرمان شلیک نداشتند، آتش گشوده، جمع کثیری از آن‌ها را کشتند و عامدانه شعله‌ی جنگ داخلی را به منظور رو در رو قرار دادن مردم و دولت قاجاری و نهایتا انحلال نیروی قزاق و خلع محمدعلی شاه افروختند:

«آن روز ... از طرف انجمن آزربایجان .... بی جهت اقدام به شلیک و انداختن بومب کردند... بی انصاف‌ها از چهار پنج طرف به سمت ما توفنگ خالی کردند و چندین نفر کشتند. چاره جز دفاع و زدن نداشتیم. از انجمن آزربایجان دوازده گاری توفنگ و فشنگ حمل کردند، سوای توفنگ‌هایی که بردند و آنچه در حوض و مبال ریخته شد ....» (ص ٢١٤٨). نهایتا ارشدالدوله دخالت کرد و در جنگی چند ساعته که منجر به به توپ بستن مجلس شد، تروریست‌ها و آشوب‌گران انجمن آزربایجان و دیگر گروه‌های تروریستی برانداز را درهم شکست و فراری داد:

«اعلی‌حضرت هم عده‌ای از قزاق را فرستاد صبح زود اطراف مدرسه‌ی سپهسالار را گرفتند. ... از انجمن آزربایجان شلیک به طرف قزاق شد. ده بیست نفری از قزاق کشته شد. قزاق چون اذن کشتن و زدن را نداشت فرار کرده به طرف باغ شاه آمدند. ارشدالدوله که حاضر بود متقبل شده که مردم را علاج کند. لذا سوار شده دید توفنگ‌چی ملت اطراف را گرفته است و تیر می‌اندازند. لذا حکم داد توپ شاراپنئل را به طرف مجلس خالی کردند. جنگ در گرفت. متجاوز از سیصد توپ انداختند.... چند ساعتی انجمن آزربایجان تاب آورده مقاومت نمودند. ولی بالاخره فرار کردند. ارشدالدوله فتحی نمایان کرد و طرف عصر به باغ شاه مراجعت نمود و لقب سردار ارشد و سردار فاتح را از شخص شاه گرفت. مخزن و ریاست قوشون را نیز دربرد».

ارشدالدوله بعد از جنگ مجلس و به توپ بستن مجلس شورای ملی از اعضای دادگاهی بود که مشروطه‌طلبان افراطی تروریست و آنارشیست‌ و در این میان سران انجمن آزربایجان را بازپرسی و محاکمه می‌کرد. کمتر از دو سال دیگر تهران توسط مشروطه‌طلبان افراطی ضد قاجاری – ضد تورک و بختیاری‌ها و داشناک‌های متحد انگلستان اشغال و ارشدالدوله همراه محمدعلی‌شاه و خانواده‌اش ناگزیر به ترک کشور و زندگی در تبعید شد.

قتل ارشدالدوله پدر معنوی و محرک تاسیس انجمن آزربایجان و داماد ناصرالدین شاه به دست مشروطه‌طلبان انگلیسی و داشناک‌ها

چهار سال بعد زمانی که محمدعلی شاه با یاری دولت روسیه تصمیم به بازپس‌گیری سلطنت گرفت، سالارالدوله برادر خود را به فرماندهی ستونی که از غرب، و علی‌خان ارشدالدوله را به فرمانده‌هی قوایی که از شمال - منطقه‌ی گومیشان وارد ایران می‌شد منصوب کرد. ارشد الدوله با تورکمن‌های وفادار به محمدعلی شاه، با سرعت به سوی تهران تاخت و پس از آزادسازی شاهرود و دامغان، قوای مشروطه‌طلب ضد قاجاری – ضد تورک و متفقین انگلستان به رهبری یپرم خان تروریست داشناک و امیر مفخم بختیاری را به راحتی در ورامین شکست داد و در امامزاده جعفر ورامین اوردو زد. (در دوره‌ی مشروطه، بر خلاف اکثریت مطلق رهبران و مردم تبریز که در خیانتی تاریخی بر علیه دولت قاجار با دشمنان تورک هم‌دست شدند، ملت تورکمن‌ عموما و تا آخر موضع مثبت و شرافتمندانه‌ای در دفاع از دولت تورک قاجار اخذ کرد و به دفاع از آن در برابر آنگلوفیل‌ها و تروریست‌های مشروطه‌طلب برخاست).

در پنجم سپتامبر ١٩١١ ارشدالدوله در اشتباهی تاکتیکی برای فتح تهران منتظر قوای سالارالدوله نماند، و راسا درگیر نبردی سخت و خونین برای آزادسازی پایتخت دولت تورک قاجار شد. اما نیروی ٩٠٠ نفره‌ی مشروطه‌طلبان انگلیسی به فرماندهی یپرم خان داشناک و امیر مفخم بختیاری با کومک آتش سنگین توپ‌خانه‌ای که به همراه داشتند، توانستند تورکمن‌های سپاه ٣٠٠٠- ٢٠٠٠ نفره‌ی ارشدالدوله را وحشت‌زده کرده و فراری دهند. در این نبرد تورکمن‌ها ۷۰ کشته، ۴۰۰ زخمی و ۲۰۰ اسیر برجای گذاشتند، و ارشدالدوله از پا زخمی و اسیر شد[13].

مشروطه‌طلبان ضد قاجاری – ضد تورک متفق انگلستان، ارشدالدوله‌ی زخمی را بلافاصله در دادگاه صحرایی به مرگ محکوم و بی‌درنگ اعدام کردند. یپرم‌خان داشناک با جنازه‌ی ارشدالدوله به تهران تحت اشغال نیروهای ضد تورک مشروطه‌طلب و متفقین انگلستان و داشناک و بختیاری و رهبران خائن انجمن آزربایجان و ... بازگشت. جسد ارشدالدوله را در میدان توپ‌خانه در معرض تماشای مردم گذاشتند و سپس به خانه‌ی همسرش اخترالدوله رها کردند.

یپرم خان تروریست داشناک و قهرمان ملی آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و استالینیست، که مامور ویژه‌ی مشروطیت‌طلبان انگلیسی برای شکار و قتل شخصیت‌های مهم قاجاری و تورک، از جمله ارشدالدوله و شعاع السلطنه برادر محمدعلی شاه و ... بود، اندکی پس از این ماجرا،  برای دفع سالار الدوله برادر دیگر محمدعلی شاه به سمت غرب رهسپار شد. (یپرم خان داشناک و سران تروریست انجمن آزربایجان چون تقی‌زاده و حیدرخان عموغلو ...، قبلا در تاریخ ٨ آوگوست ١٩١٠ به ستارخان قهرمان مردمی و مجاهدین تورک وی که اکنون با مشروطه‌طلبان افراطی متفق انگلستان و انجمن آزربایجان و فرقه‌ی دموکراتشان و ... مخالف بودند، هجوم آورده بیش از سی صد تن از ایشان را کشتار کرده بودند).

صحنه‌ی اعدام ارشدالدوله: زنده باد وطن!، زنده باد محمدعلی!

در یک منبع تورکی وقت[14]، صحنه‌ی تراژیک اعدام ارشدالدوله و نامه‌ای که وی لحظاتی قبل از اعدام به همسرش نوشت، به تفصیل بازگو شده است (متن کامل گزارش این منبع در مقاله‌ی دیگری مستقلا منتشر خواهد شد). طبق این منبع:

ترجمه‌ی بخش مربوطه:

«این بنده‌ی صادق شاه [ارشدالدوله]، شخصی خوش‌کلام، مجلس‌آرا و جسور بود. حکم اعدام وی روز بعد از دست‌گیری، در سپیده‌ی صبح به او تفهیم شد. به حکم اعدام خود در کمال متانت و لاقیدی گوش داد و برای نوشتن نامه‌ای به همسرش که دختر ناصرالدین شاه بود، خواست که چند دقیقه به وی مهلت دهند. پس از گفتن یک داستان کوتاه میهن‌پرستانه به حاضرین در اطراف خود، مدتی جوخه‌ای را که قرار بود وی را اعدام کند تماشا نمود. خود فرمان «آتش» به جوخه‌ی اعدام را داد و به دنبال آن فریاد کشید: «زنده باد وطن!».

اما در نخستین آتش، افراد جوخه‌ی اعدام که به سبب مسلمان بودنشان محتاطانه بر فردی منسوب به خاندان شاهی آتش گشوده بودند، وی را به صورت سطحی زخمی نمودند. ارشدالدوله بر روی زانوانش افتاد و تا آمدن جوخه‌ی دوم اعدام منتظر ماند. این بار جوخه‌ی اعدام مرکب از سربازان ارمنی بود که بدون داشتن همچو حسیاتی، به خوبی نشانه گرفته آتش گشودند. ارشدالدوله برای آخرین بار، ندای «زنده باد محمدعلی!» را بلند کرده با صورت بر زمین افتاد و زنده‌گانی را ترک نمود....».

اصل بخش تورکی:

«شاه‌ین بو بنده‌یِ صادقی [ارشدالدوله] خوش‌کلام، مجلس‌آرا و جسور بیر آدام ایدی. اعدامی حقّی‌نده وئریله‌ن حُکم، که‌ندی‌سی‌نه ائرته‌سی گونو شفق ایله برابر تفهیم اولوندو. حُکمو کمالِ متانت و لاقیدی ایله دینله‌دی و ناصرالدین شاه‌ین کریمه‌سی اولان زوجه‌سی‌نه سون بیر مکتوب یازماق ایچون بیر قاچ دقیقه مساعده آلدی. بعده اطرافی‌نداکی‌لارا قارشی مختصر وطن‌پرورانه بیر حکایه ایراد ائتدیک‌ده‌ن سونرا، که‌ندی‌سی‌نی قورشونا دیزه‌جه‌ک اولان مفرزه‌یی بیر مدّت تماشا ائیله‌دی و عسکره بالذّات «آتش» قومانداسی‌نی وئره‌ره‌ک عقبی‌نده «یاشاسین وطن!» دییه باغیردی.

فقط اعداما مامور اولان عساکر، مسلمان اولدوق‌لاری جهت‌له خاندانِ شاهی‌یه مناسبتِ صهریه‌سی اولان بیر آداما قارشی محترزانه استعمالِ سلاح ائتمیش‌له‌ردی. بناءً علیه ایلک آتش اوزه‌ری‌نه ارشدالدوله خفیف صورت‌ده جریحه‌دار اولاراق، دیزله‌ری اوزه‌ری‌نه دوشدو و ایکی‌نجی بیر مفرزه‌ی عسکریه گلینجه‌یه قه‌ده‌ر به‌کله‌دی. بو دفعه‌کی عسکر ایسه ائرمه‌نی‌له‌رده‌ن متشکّل ایدی. بونلار دا اؤیله حسّیاتا قاپیلاجاق ماهیت‌ده اولمادیق‌لاری‌ندان، اییی نشان آلیپ آتش ائتدی‌له‌ر. ارشدالدوله سون دفعه اولماق اوزه‌ره «زنده باد محمدعلی!، چوخ یاشاسین محمدعلی!» نداسی‌نی رفع ائده‌ره‌ک، یوزو اوستو دوشوپ، تَرکِ حیات ائیله‌دی».

نامه‌ی تراژیک ارشدالدوله:

ارشدوالدوله لحظاتی پیش از اعدام توسط عناصر انگلیسی مشروطه‌طلب، نامه‌ای تراژیک به همسر خود اخترالدوله، دختر ناصرالدین شاه نوشت:

عزیزالسلطان (ملیجک): «.... پیش اخترالدوله که بودم یک کاغذی دو نفر مجاهد آوردند که وقتی که او را اخترالدوله باز کرد و خواند غوغای غریب کرد، من گرفتم خواندم بی اختیار گریه کرده، بی نهایت متألم شدم:

 چهارشنبه ١٦ شهر رمضان ١٣٢٩ [١٠ سپتامبر ١٩١١]

خانم عزیز من

الآن که نفس آخر من است و بعد از نوشتن این نامه تیرباران خواهم شد، از دور با این حالت که با کمال استقامت و قوت قلب به جز تو یاد دیگری نیستم می‌میرم؛ در صورتی که تو در نظر منی. این کاغذ مرا صَفوت السلطنه به شما می‌رساند و یادگار آخر من است که پیش تو می‌ماند.

نگوئی مرا فراموش کرده. زنجیری که تو در «وینه» به من یادگار داده بودی به گردن من است، که زنجیر را خواهش کردم کسی از گردن من بیرون نیآورد. افسوس می‌خورم که دیدار تو را که بهترین آرزوی من بود در امامزاده جعفر ورامین در نفس آخر به گور بردم. از خدا سلامت تو را می‌خواهم و تو را به خدا می‌سپارم. نعش مرا اگر [بنا] به قولی که به من داده‌اند به شهر آوردند، هر کجا که خودت میل داری بده دفن کنند. این بدن سوراخ سوراخ من با یک گرمی مفرطی تو را وداع می‌کند.

«دُرّی» [درهّ الدوله] و سایر را از طرف من سلام برسان. چهل و هشت هزار تومان اسکناس، چهارده هزار مانات [مناط] روسی در جیب دارم. نمی‌دانم به تو خواهند داد یا خواهند برد.

دوست گرفتار تو ـ علی»


[1] عده‌ای سال تاسیس این دو انجمن را ١٩٠٦ دانسته‌اند:

«انجمن برادران دروازه‌ی قزوین از جمله انجمن‌هایی بود که پس از صدور فرمان مشروطه (٦ آوگوست ١٩٠٦) و قبل از پایان گرفتن سال ١٣٢٤ قمری (١٨ اوکتوبر ١٩٠٦) تاسیس یافت». محیط طباطبائی، محمد. تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، جلد ١، ص ٢٢

«پس از افتتاح اولین دوره‌ی مجلس شورای ملی در ٧ اوکتوبر ١٩٠٦، نماینده‌گان آزربایجان و دیگر نماینده‌گان آزری مجلس، انجمنی به نام آزربایجان تشكیل دادند كه میرزا ابراهیم‌خان نیز در آن چند جلسه شركت نمود». کتاب روزنامه‌ی خاطرات شرف الدوله، ١٣٢٧‏-‏ ١٣٢٤ قمری، به کوشش یحیی ذکاء

[2] ناظم‌الاسلام کرمانی. تاریخ ‌بیداری ایرانیان. به اهتمام سعیدی ‌سیرجانی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ١٣٤٦. جلد دوم، صص ١٩٥- ١٩٦

[3] تاریخ انقلاب مشروطیت. صص ٤٤٨-٤٤٩

[4] جشن سال اول مشروطیت، محیط مافی، مجله‌ی وحید، شماره‌ی ٩، ١٠

[5]- «ابتدا در اواخر تابستان ١٣٢٤ ق (٢٢ سپتامبر ١٩٠٦) تعدادی انجمن برای نظارت بر انتخابات مجلس تشکیل شد»

-«انجمن‌های سیاسی در تهران قبل از تصویب متمم قانون اساسی (‌٣٠ دسامبر ١٩٠٦) تشکیل یافته بودند»

-«بعد از تاج‌گذاری محمدعلی شاه قاجار در ١٩ ژانویه ١٩٠٧ متعاقب مرگ پدرش مظفرالدین شاه، قلم و روزنامه آزاد شد و چندین نمره روزنامه شایع گردید. چنانچه عدد روزنامه در تهران الان قریب چهل و در تمام ایران به صد جریده‌ی یومیه [و] هفتگی رسیده و [تعداد] انجمن در تهران از هفتاد گذشته»

[6] «انجمن برادران دروازه‌ی قزوین، اولین انجمن تشکیل یافته در پایتخت بوده است». محیط مافی، هاشم. مقدمات مشروطیت. به کوشش مجید تفرشی و جواد جانفدا. تهران. انتشارات فردوسی. ١٣٦٣

[7] «این انجمن احتمالا در اواخر سال ١٣٢٣ و یا اوایل ١٣٢٤ ق. [فوریه‌ی ١٩٠٦] یعنی قبل از پیروزی انقلاب مشروطه اعلام موجودیت کرد و شاید بتوان آن را اولین انجمن ملی نامید که آشکارا فعالیت خویش را آغاز کرد».

tehrannameh.com/list/الف/انجمن-طلاب

[8] «اول کسی که در پایتخت انجمن آراست و الحق انجمنی بی آلایش و مفید به شمار می‌رفت، ظهیرالدوله [علی‌خان قاجار دۇوانلی-دوللو ملقب به ظهیرالدوله و صفاعلی از پیروان صفی‌علی‌شاه] بود. در قسمت شمالی باغ خود واقع در خیابان فردوسی کنونی مجمع اخوت را بپا ساخت.... حسودان و بدخواهان ... به شاه مشتبه ساختند که چون ظهیرالدوله قبل از همه انجمن ساخته و این بدعت را میان مردم نهاده بالنیجه فسادها از آنجا سرچشمه گرفته ...». رجال عصر ناصری

[9] «ارشدالدوله اسمش علی‌خان است، پسر میرزا علی اصغرخان حشمت الممالک نوه‌ی امام‌علی‌خان کرمانی.... چون در مدرسه‌ی دارالفنون تحصیل کرده و دارای کمالات صوری و معنوی بود، لذا بر ترقیاتیش افزوده گردید.... اگرچه جوان و بین سی و چهل می‌باشد، ولی کارهای عاقلانه و عالمانه می‌نماید، در انشاء و املاء و چیزنویسی بنده‌ی نگارنده در تهران مثل ازبرایش ندیدم. در نقاشی و علوم ریاضیه هم استادی است. ... جوانی است لایق، بر حسب شان و لیاقت و زحمت و کد یمین و گذشتن از خود به این درجه رسید... خدمات نمایان به مشروطیت نمود و اعتباری در نزد ملت پیدا و حاصل نمود. برادرش سدید الملک و برادر دیگرش لطف‌علی‌خان و برادر دیگرش حشمت الممالک هم اطراف او را گرفتند..... در شب جشن مجلس، ارشدالدوله خدمات نمایان کرد و متجاوز از صد تومان از کیسه‌ی خود خرج کرد، اعلانات و شب‌نامه‌ها طبع و منتشر نمود.... ارشدالدوله که امروز سردار ارشد است به همان طوری که خدمت نمود به مشروطیت و انجمن‌ها را مفتوح و دائر نمود و از مال و جان در راه مشروطیت مضایقه نکرد، همان طور هم خدمت به دولت نمود و می‌نماید. اگرچه ملت قدر خدماتش را ندانست، لاکن از طرف دولت قدر دانستند و از او نگاهداری کردند». ناظم‌الاسلام کرمانی. تاریخ ‌بیداری ایرانیان. به اهتمام سعیدی ‌سیرجانی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346. جلد دوم، صص ١٩٥- ١٩٦ و ٢٠١، ٢٠٠. ...

[10] «در سال ١٣٢٥ که مساله‌ی مشروطیت قوت گرفت، در «انجمن مخفی» دعوت شد و بواسطه‌ی کمالات ارشدالدوله در انجمن صاحب نفوذ شد. اجزاء انجمن را واداشت که انجمن‌های علنی را دائر کنند. آقا سید برهان الدین خلخالی را محرک شد «انجمن آزربایجان» را مفتوح نمود و نیز «انجمن برادران دروازه‌ی قزوین» را سبب شد. «انجمن برادران امام‌زاده یحیی» را سدید الملک و لطف‌علی‌خان برادران ارشدالدوله باعث شدند. «انجمن اتفاق جاوید» و «انجمن کرمان» را نیز ارشدالدوله باعث شد. در «انجمن جنوب» هم ارشدالدوله و برادرهایش داخل شدند. ..... تا اینکه «انجمن مرکزی» دائر و تشکیل گردید که از هر انجمنی دو نفر نماینده در انجمن مرکزی بود. ارشدالدوله هم از طرف انجمن اتفاق جاوید در انجمن مرکزی داخل شد و بر حسب قرعه و اکثریت آراء ارشدالدوله رئیس انجمن مرکزی گردید....... ارشدالدوله خدمات نمایان به مشروطیت نمود و اعتباری در نزد ملت پیدا و حاصل نمود. برادرش سدید الملک و برادر دیگرش لطفعلی خان و برادر دیگرش حشمت الممالک هم اطراف او را گرفتند. در جمیع انجمن‌ها داخل می‌شدند. در انجمن مخفی سیمی که موسوم به «انجمن انصار» بود نیز عضویت داشتند». ناظم‌الاسلام کرمانی. تاریخ ‌بیداری ایرانیان. به اهتمام سعیدی ‌سیرجانی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346. تاریخ بیداری ایرانیان، جلد دوم، صص ١٩٥- ١٩٦

[11] منظور اخاذی کردن و باج‌خواهی انجمن آزربایجان از مقامات و شخصیت‌ها در مقابل مصون ماندن از ترور فیزیکی و ترور شخصیتی‌شان توسط انجمن آزربایجان است.

[12] محمدعلی شاه در اوایل محرم در مورد مشروطه‌خواه بودنش برای علمای نجف تلگرافی مخابره کرده بود. آن‌ها نیز در نیمه‌ی محرم تلگرافی مبنی بر امتنان از مساعدت شاه با مشروطه ارسال داشتند. محمدعلی شاه درست روز قبل از ترورش با صدور دست‌خطی از وکلای مجلس شورای ملی قدردانی و اعلام کرده بود که روز افتتاح مجلس در عمارت جدید رسماً حاضر خواهد شد. پس از قرائت دست‌خط شاه همه وکلای مجلس شورای ملی یکدفعه زنده ‌باد اعلیحضرت گفته و هیاتی را انتخاب کردند که برای عرض تشکر به حضور شاه برسند. شاه با مهربانی آن‌ها را پذیرفت و گفت‌گوهای دوستانه‌ای صورت گرفت.

[13] از خاطرات ملیجک شوهر سابق اخترالدوله ــ همسر بعدی ارشدالدوله: « ١٢ رمضان ١٣٢٩. مرا بیدار کردند و گفتند آدم اخترالدوله آمده می‌گوید، اگر فلانی بیدار است بگویید بیاید اینجا ... در این بین یک ورقه‌ی فوق العاده که چاپ شده است آوردند و خواندند یک تلگرافی بود که یوسف‌خان امیر مجاهد از خوار زده بود و نوشته بود به مقام حضرت ریاست وزراء که: از دیشب تا به حال جنگ سختی با ارشدالدوله شده است که تاکنون همچه جنگی دیده نشده بود، به اقبال، فلان اوردوی سردار ارشد مضمحل و غارت شده، خود سردار ارشد هم دستگیر و الان در خدمت ایشان نشسته‌ایم ... از بس که دروغ می‌گویند و چاپ می‌کنند هیچ کدام را باور نکردیم. یک کاغذ سردار ارشد تازه رسید بود که به اخترالدوله نوشته بود و به نیرالدوله هم نوشته بود که ان شاءالله چند روز دیگر به طرف شهر حرکت خواهم کرد... مات و حیران بودیم که چه شده است که به این زودی کار همچه شده است... بعد شهر آمده رفتیم منزل نیرالدوله جمعی آنجا بودند، این خبر هم متواتراً رسید و معلوم شد راست است. در دربار مجلس وزراء هم گفت و گو شده بود که قوشون سردار ارشد شکست خورده و خودش دستگیر و کشت و کشتار زیادی شده است ...

اخترالدوله، خیلی متوحش و سردرگم و نگران بود. افتخارالسلطنه آمده می‌گفت: حکم شده است سردار ارشد را تیرباران بکنند و نعشش را بیاورند تهران. مدتی آنجا بوده به او تسلیت می‌دادم، گریه می‌کرد، شیون می‌کرد! باری بعد آمده منزل افطار کردم. خبر رسید که سردار ارشد را تیر باران کرده، امشب نعشش را می‌آورند تهران ... . نعش سردار ارشد را از طرف نظمیه برده بودند در خانه‌ی اخترالدوله انداخته بودند، آدم اخترالدوله مانع شده بود، بعد به اخترالدوله تلفن زده بودند از نظمیه، اخترالدوله بوده است. بعد اخترالدوله هم دیروز رفته بوده است سر نعشش و گریه‌ی زیادی کرده بوده است. بعد شسته بودند به حضرت عبدالعظیم دفن کرده بودند. گویا پدر و مادرش هم در آنجا دفن هستند». روزنامه‌ی خاطرات غلامعلی خان عزیزالسلطان، ملیجک، ج3، صص 2081 تا 2089

[14] ایران عجبا یئنی بیر لهستان می اولاجاق‌دیر؟ مابعد من جزؤ ١٢٦، ص ٢٣٤-٢٣٧. مجموعه‌ی ابوالضیا. ادبی و سیاسی رساله‌ی اسبوعیه‌دیر. ٣١ نجی سنه. جزؤ عدد: ١٢٧، پنجشنبه، ٧ محرم ١٣٣٠

No comments:

Post a Comment