زر خانیم افشار اورمویی قهرمان مردمی تورک در حماسهی خوی و تخریب شخصیتی او
مئهران باهارلی
خوی دیرهنیش حماسهسی – تورک میللی
موجادیلهسی قهرمانی اورمولو زر خانیم آفشار
XOY DİRENİŞ DESTANI – TÜRK MİLLİ MUCÂDİLESİ QAHRAMANI URMULU ZER XANIM AFŞAR
خلاصه:
در ۲۶-۲۱ ژوئن ۱۹۱۸ یک لشکر از ارتش دولت جدید التاسیس ارمنستان به فرماندهی ژنرال آندرانیک اوزانیان حملهای غافلگیرانه به خوی کرد. سپاه او شهر را محاصره و به توپ بست و با گلولهباران کردن مردم بیدفاع را کشتار نمود. اهالی وحشت زدهی خوی، از زن و مرد و پیر و جوان و کودک به دفاع از شهر پرداختند. دهها هزار تن از پناهندهگان پریشان سالماس و اورمو که قبلا از قتل عام توسط قوای مسلحهی مسیحی فرار کرده و به خوی آمده بودند به آنها پیوستند. عساکر و فرماندهان اوردوی اسلام عوثمانلی هم به یاری آنها شتافتند. آنها به صورت متحد با دلاوری و فداکاری در برابر سپاه متجاوز جنگیدند و موفق شدند ژنرال آندرانیک را مجبور به فرار کنند. یکی از شخصیتهای برجسته در حماسهی مقاومت خوی، «زر خانیم افشار اورمویی» است که در طول محاصرهی شهر برای مدافعین بومی آزوقه و مهمات حمل میکرد. او در سخنرانی مهیج خود مظالم نیروهای مسیحی در اورمو و سلماس را به ایشان یادآوری کرد. به آنها روحیه و جسارت داد و تشویق به مقاومت و پایداری در برابر دشمن و دفاع از شهر نمود. در این رساله که اولین مونوقرافی در بارهی زر خانیم افشار اورمویی است، شخصیت و زندهگی این قهرمان ملی تورک را بررسی کردهام.
Özet
21-26 Haziran 1918'de yeni kurulan Ermenistan devleti'nin ordusunun General Andranik Ozanyan komutasındaki bir tümeni Hoy kentine karşı sürpriz bir saldırı yaptı. Kenti kuşatıp top atışlarına tutarak, savunmasız halkı katliam etmeğe girişti. Dehşete kapılan Hoy sakinleri, kadın-erkek, genç-yaşlı ve çocuklar şehri savunmaya başladı. Daha önce Salmas ve Urmu’dan Hıristiyan Silahlı Kuvvetleri’nin yaptıkları katliamlarından kaçan ve Hoy’a sığınan on binlerce perişan Türk mülteci de onlara katıldı. Osmanlı İslam Ordusu askerleri ile komutanları da yardıma koşuştu. Bunlar hep birlikte işgalci orduya karşı kahramanlık ve fedakarlıkla savaştılar ve General Andranik Ordusunu püskürtüp darmadağın ettiler. Hoy Direnişi Destanı’nın öne çıkan karakterlerinden biri, şehrin kuşatılması sırasında yerel savunucular için gıda ve cephane taşıyan “Zer Hanım Afşar Urmulu”dur. O heyecan verici konuşmasında Hıristiyan güçlerinin daha önce Urmu ve Salmas’ta yaptıkları katliamları hatırlattı, kenti savunanlara cesaret verdi ve onları düşmana karşı direnmeye, sebat etmeye teşvik etti. Urmulu Zer Hanım Afşar ile ilgili ilk monografi olan bu yazımda, bu Türk milli kahramanın şahsiyeti ve hayatını inceledim.
اؤزهت:
٢١-٢٦ هازیران ١٩١٨ده یئنی قورولان ائرمهنیستان دولتینین اوردوسونون ژئنئرالی آندرانیک اوزانیان قوموتاسینداکی بیر تومهنی، خوی شهههرینه قارشی سورپریز بیر سالدیری یاپدی. شهههری قوشادیپ توپ آتیشلارینا توتاراق، ساوونماسیز خالقی قتل عام ائتمهیه گیریشدی. دهشته قاپیلان خوی ساکینلهری، قادین – اهرکهک، گهنج – یاشلی و اوشاقلار شهههری ساوونمایا باشلادی. داها اؤنجه سالماس و اورمودان خیریستییان سیلاحلی گوجلهرینین یاپدیقلاری قتل عاملاردان قاچان و خویا سیغینان اون مینلهرجه پریشان تورک ملتجی ده اونلارا قاتیلدی. عوثمانلی ایسلام اوردوسو عسکرلهری ایله قوموتانلاری دا یاردیما قوشوشدو. بونلار ایشغالچی اوردویا قارشی ههپ بیرلیکده قاهرامانلیق و فداکارلیقلا ساواشدیلار و ژئنئرال آندرانیک اوردوسونو پوسکوردوپ، دارماداغین ائتدیلهر. خوی دیرهنیش دستانینین اؤنه چیخان کاراکتئرلهرینده ن بیری، شهههرین قوشاتیلماسی سیراسیندا یئرهل ساوونوجولار اوچون غذا و مهمات داشییان زر خانیم آفشار اورمولودور. او هیجان وئریجی قونوشماسیندا خیریستییان گوجلهرینین داها اؤنجه اورمو و سالماسدا یاپدیقلاری قتل عاملاری خاطیرلاتدی، شهههری ساوونانلارا جسارت وئردی و اونلاری دوشمانا قارشی دیرهنمهیه و ثبات گؤستهرمهیه تشویق ائتدی. اورومولو زر خانیم آفشار ایله ایلگیلی ایلک مونوقرافی اولان بو یازیمدا، بو تورک میللی قاهرامانین شخصیتی و یاشامینی اینجهلهدیم.
Abstract
On
21-26 June 1918, a division of the army from the newly established Armenian
state, under the command of General Andranik Ozanyan, launched a surprise
attack on the city of Khoy. The city was surrounded, and the defenseless people
were mercilessly massacred by artillery and cannon fire. Terrified residents of
Hoy, men and women, young and old, along with children, began to defend the
city. They were joined by tens of thousands of distraught Turkish refugees who
had previously escaped the massacres carried out by the Christian Armed Forces
in Salmas and Urmu, seeking refuge in Khoy. Soldiers and commanders from Ottoman
Islam Ordusu also hurried to provide assistance. They fought together against
the invading army with heroism and sacrifice, ultimately repelling General
Andranik's Army. One of the prominent characters in the Epic of the Resistance
of Khoy is "Zer Hanım Afshar Urmulu", who carried food and ammunition
for the local defenders during the city’s siege. In her impassioned speech, she
reminded those defending the city of the atrocities previously committed by
Christian forces in Urmu and Salmas. She encouraged them to resist and
persevere against the enemy. In this article, which is the first monograph
about Urmulu Zer Hanım Afşar, I examine the personality and life of this
Turkish national hero.
فاجعهی «تورک قیریمی» و یا «قارا قیرقین» (جیلولوق، ...) که در حین آن بیش از یک صد و سی هزار تن تورک توسط دستهجات مسلح آسوری و ارمنی و اوردوهای صلیبی کشورهای اوروپایی حامی این دستهجات کشتار شده و تلف گردیدند، بخشی مهم از تاریخ «تورک میللی موجادیلهسی» (مجادلهی ملی تورک) در ربع اول قرن بیستم در تورکایلی است[1]. در سالهای جنگ جهانی اول، دولتهای غربی دیپلوماتها و میسیونرهای مسیحی (آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه و دیگر کشورهای اوروپایی) پس از قریب به نود سال آموزش و حمایت مالی، سیاسی و تبلیغاتی، دستهجات مسلح و اشقیای آسوری و ارمنی در آناتولی، قفقاز و تورکایلی را به قتل عام و کشتار اهالی بی دفاع و غیر مسلح غرب تورکایلی از ماکو تا بیجار و نواحی جنوبیتر آن ترغیب و تحریک کردند. هدف، مقدمتاً تغییر ترکیب دموگرافیک منطقهی استراتژیک غرب آزربایجان از تورک به آسوری - ارمنی و سپس الحاق نواحی شمالی (خوی - ماکو) به دولت ارمنستان بزرگ و نواحی جنوبی (اورمو- سلماس) به دولت آسورستان - آثورستان موعود بود[2].
«حماسهی مقاومت خوی» و یا «نبرد استالینگراد ملت تورک»[3]، نقطهی عطف مجادلهی ملی تورک، و مرکب است از صحنهها و وقایعی چون داستان حملهی غافلگیرانهی یک لشکر از ارتش دولت جدید التاسیس ارمنستان به فرماندهی ژنرال آندرانیک اوزانیان به خوی (۲۶-۲۱ ژوئن ۱۹۱۸)؛ محاصره، به توپ بستن، گلولهباران و کشتار مردم بیدفاع شهر؛ هلاک شدن دهها هزار تن از اهالی و پناهندهگان (اورمو - اورمیه، دیلمقان - سالماس، ...) در طول محاصره توسط بیماریها و شرایط جنگی؛ رنج و وحشت و پریشانی زنان و کودکان تورک؛ دعوت مردم به مقاومت و پایداری در برابر دشمن از سوی عوثمانلییان (یوسف ضیاء بیگ طالبزاده، عبدالرحمن بیگ، ...) و برخی از مدافعین بومی شهر (علی آقا عارفی، زر خانیم افشار اورمویی، ...)؛ شتافتن اوردوی عوثمانلی به فرماندهی علیاحسان پاشا به یاری مردم؛ مقاومت و دفاع متحد اهالی خوی از زنان و مردان و پیران و جوانان و مهاجرین سالماس - دیلمقان و اورمو و چریکهای تورک بومی و عساکر و فرماندهان اوردوی اسلام عوثمانلی در برابر متجاوزین؛ دلاوری و فداکاری و جنگیدن دوش به دوش تورکها چون ید واحده با چنگ و دندان تا آخرین قطرهی خون؛ شکستن محاصره و تار و مار کردن ژنرال آندرانیک و سپاهش؛ و در نهایت قدردانی و ستایش مردم تورک از نیروهای مسلح نجاتبخش عوثمانلی و ژؤن تورکها است.
٢-یکی از شخصیتهای برجستهی حماسهی مقاومت خوی، «زر خانیم افشار اورمویی» است. بنا به مهدی خان آقاسی در کتاب تاریخ خوی: «نیروهای ارمنی که در آغاز عملیات اشغال خوی از سمت شرق به شهر حمله کردند، پس از مواجهه با مقاومت نسبتاً قوی در آن جهت، از طرف جنوب که دارای مدافعان کمتری بود به شهر تهاجم نمودند. تهاجم سنگین و یکبارهی نیروهای ارمنی موجب فرار مدافعین آن بخش و غلبهی مهاجمین ارمنی بر بورج واقع در آن شد. در این هنگام زر خانیم افشار اورمیهای که مشغول حمل آزوقه و مهمات برای محافظین و مدافعین بورج بود، با انداختن سرپوش خود به فرار آنها اعتراض و از آن جلوگیری کرد، با سخنانی مهیج مظالم نیروهای مسیحی در اورمیه و سلماس را یادآوری نمود و با دادن روحیه به مدافعین بورج آنها را با موفقیت دعوت و تشویق به بازگشت و مقاومت و دفاع و بازپسگیری بورج کرد».
بر اساس مطالب منبع فوق، «زر خانیم» لایق قهرمان ملی نامیده شدن است. اما در یک صد سال اخیر، نه تنها هیچ اثر و مونوگرافی جدی و علمی بر اساس اسناد، آرشیوهای دولتی و غیر دولتی و مطبوعات و منابع مخصوصاً چاپ نهشدهی خطی آن دوره و ... در بارهی بیوگرافی و اهمیت زر خانیم مخصوصاً از منظر تاریخ ملی تورک تالیف و منتشر نشده، بلکه بر عکس با داستانسراییهای خیالبافانه، و با تحریف اشعار یک ترانهی فولکلوریک ائروتیک از منطقهی قارس در تورکیه و انتساب آن به زر خانیم، مخصوصاً از طرف آزربایجانگرایان به تخریب شخصیتی وی اقدام شده است. در این نوشته به این موضوعات نظری افکندهام.
تثبیتهای مهدی خان آقاسی در کتاب تاریخ خوی
تنها
سند تاریخی در بارهی زر خانیم که تاکنون آشکار شده، مطالب مهدی خان آقاسی در
کتاب تاریخ خوی در این مورد است[4]. طبق این منبع ارزشمند[5] «مدافعین بورج مجبور
شدند عقبنشینی کنند. در این بین زنی به نام زری خانیم (زری خانیم اصلاً از اهل
اورومی و اول بار با مرحوم علی آقای درویش آقاسی و بعد از فوت او با آقا میرزا
باقر حسنی ازدواج کرده بود) که مشغول حمل آزوقه و مهمات به بورج بود سر راهشان را
گرفت و روسری خود را به سر ایشان انداخت (این عمل در زمان قدیم علامت اعتراض به
مردانهگی یک مرد بوده است) و با سخنان هیجانانگیز خود آنان را بار دیگر تشجیع
کرد و با یادآوری وضع دو شهر اورومی و سلماس و ظلم و جور و تجاوز ارامنه در آن
دیار، بار دیگر قدرت پایداری و مقاومت آنان را افزود. خلاصه به هر وضعی بود از عقبنشینی
و فرار ایشان جلوگیری کرد و وادارشان نمود که به بورج بازگردند و پایداری نمایند»[6].
از اطلاعاتی که مهدی خان آقاسی میدهد معلوم میشود زر خانیم شخصاً در درگیریها شرکت نداشت. بلکه - علاوه بر واقعهی جلوگیری از فرار مدافعین بورج جنوبی -، صرفاً در امر تدارکات آب و آزوقه و مهمات برای آن مدافعین اشتراک داشت. در بارهی زندهگی شخصی وی نیز بنا به دلایلی که ذیلاً خواهند آمد موارد آتی را میتوان استنباط کرد: زر خانیم احتمالاً از پناهندهگان اورمویی به خوی، بسیار جوانتر از همسر اول خود علی آقا درویش آقاسی، محتملاً بر مذهب علوی (علی اللهی) و دارای حیاتی سکولار بود، سرپوش زنانهی سنتی تورک، و نه چادر و تستر شرعی میپوشید و پس از مرگ شوهر نخستیناش با فردی به اسم آقا میرزا باقر حسنی[7] ازدواج کرده بود.
در دیگر منابع آن دوره که منتشر شدهاند، مشخصاً ذکری از زر خانیم نیست و تنها شرکت همهی اقشار مردم در دفاع از شهر و از جمله زنان و دختران و کودکان در رساندن آب و شربت و غذا و آزوقه و فشنگ و مهمات به مدافعین بورج و باروها و سنگرها ذکر شده است[8]. البته تاکنون منابع اساسی بسیاری از آن دوره مانند «یادداشتهای روزانه در بارهی سالهای ١٣٤٠-١٣٣٦ قمری»، تالیف موللا جعفر خویی؛ «خاطرات حاجی محمدرضا پارسا»، ... و تقریباً هیچ کدام از آرشیوهای سیاسی و نظامی ایران و عوثمانلی و روسیه و ارمنستان، و اسناد دولتی مانند گواهیهای تولد و ازدواج و فوت و ... که میتوانند حاوی اطلاعاتی در این باره باشند منتشر نهشده است.
زر خانیم محتملاً از پناهندهگان اورمویی به خوی
امکان دارد زر خانیم یکی از دهها هزار پناهندهی شهر اورمو به خوی باشد. ازدواج وی با علی آقا درویش آقاسی که ظاهراً بسیار مسنتر از او بود - با فرض تحقق این ازدواج در حین فجایع جیلولوق - شاید از سر ناچاری یک زن جوان آواره بود. در آن برهه، با شروع حملات جیلوها بسیاری از اهالی اورمو در چند موج از شهر فرار کرده، بخشی از این آوارهگان به سوی شرق، مراغه و تبریز حتی تهران متواری شده، بخشی بزرگتر به سلماس پناه برده بودند. پس از حملهی پتروس آقا به سلماس و سقوط آن، گروه پناهنده به سلماس، این بار به همراه بومیان سلماس، که جمعاً شمارشان به چهل هزار تن میرسید به سوی خوی فرار نمودند[9].
علی رغم استقبال مردم خوی از پناهندهگان و آوارهگان اورومی که اکثریتشان را زنان و کودکان و سالمندان تشکیل میداد، ٧٥ در صد آنها یعنی بیش از سی هزار تن، به همراه دو سوم جمعیت خود خوی به سبب شرایط جنگی و بیماریها و ... تلف شدند[10]. سفالت و پریشانی دهها هزار فراری و پناهنده و آوارهی اورمویی در منابع و کتب و اسناد دولتی و مکاتبات مجلس شورا و نشریههای آن دوره، انعکاس بسیار گستردهای داشت[11]. شعر «دوشیزهگان اورومی و خواهران سلماس» سرودهی نیمتاج لک سلماسی[12] قطعهای ادبی به یادگار مانده از آن دوران در بارهی تراژدی و سفالت اهالی و آوارهگان اورمویی و سلماس آفریده شده توسط یکی از خود آنهاست.
زر خانیم محتملاً بر مذهب علوی (علیاللهی)
مهدیخان آقاسی میگوید «زری خانیم ... اول بار با مرحوم علی آقای درویش آقاسی ... ازدواج کرده بود». علی آقا درویش آقاسی، یکی از زعمای تورکان علوی[13] منطقه که در فرهنگ فارسی عموما «درویش و صوفیه و...» نامیده میشوند بود. وی برادرزادهی حاج میرزا عباس ایروانی[14] و یا حاج میرزا آقاسی[15] (۱٧٨٤ماکو - ۱٨٤٩ کربلا)، وزیر محمد شاه قاجار[16] بود. میرزا آقاسی و محمد شاه این دو شخصیت ملی تورک بر مذهب علوی (طیف قاراقویونلو – بکتاشی، علیاللهی) از مخالفین صریح و شدید، حتی دشمن تشیع فقاهتی و صنف متولی آن بودند.
حاج علیخان مقدّم[17] مراغهای ملقب به اعتماد السلطنه از دولتمردان عهد محمد شاه و ناصرالدین شاه در سفرنامهی خود، علی آقا را ذکر و به مقام محبّی و فقر او در مذهب علوی اشاره کرده است: «علی آقا برادرزادهی جناب حاجی میرزا آقاسی - سلمه اللَّه - ... جوانی بسیار محبّ و مخلصِ فقراء شهر خوی، از بلاد معروفهی آزربایجان است»[18]. میرزا محمد علی محلّاتی ملقب به حاج سیّاح هم در کتاب خاطراتش علی آقا را از مشاهیر دراویش و صوفیه خوانده و به کبر سن وی اشاره کرده است: «علی آقا برادرزادهی مرحوم حاجی میرزا آقاسی را که از مشاهیر دراویش و صوفیه است در آنجا دیدم. پیرمرد زندهدل خوشبرخورد غریبدوست پاکفطرتی است»[19].
در این عبارات «صوفیه» یکی از نامهای عَلَم شده برای نامیدن تورکهای علیاللهی در ایران صفوی و بعد از آن؛ «محبّ» مرتبهی سوم سالکان طریقت بکتاشی، و «فقیر» یکی از چهل مقام درویش و به معنی فراغت از انانیت و فناء فی الله در بکتاشیگری است. بکتاشیان در این مقام به جای «من» که دیگر وجود ندارد، «فقیر» را به کار میبرند. «خادم الفقرا» و «مخلص فقرا» اصطلاحاتی است که بیشتر در دو طریقت بکتاشی و مولویه بهکار میرود. این همه نشان میدهد که علی آقا درویش آقاسی بیشتر بکتاشی، یعنی طیف قاراقویونلوی علویان تورک بوده است و نه قیزیلباش[20].
ازدواج زر خانیم با علی آقا درویش آقاسی که از مشایخ مذهب علوی و ظاهراً بسیار مسنتر از خود او بوده، با فرض تحقق این ازدواج در حین فجایع جیلولوق و اگر ناشی از ناچاری یک زن جوان آوارهی اورمویی نهباشد، شاید به سبب منسوبیت خود زر خانیم به مذهب علوی (علیاللهی، قاراقویونلو – بکتاشی) باشد[21]. زیرا شیعیان علی القاعده با مشایخ علویان (علیاللهیها، قاراقویونلو - قیزیلباش – بکتاشی) که آنها را خارج از اسلام میشمردند، و مشایخ علوی (علیاللهی) هم با شیعیان که آنها را «اهل صورت» میدانستند وصلت نهمیکردند. هر چند در خانوادهی علی آقا درویش آقاسی نشانههایی از استحاله در مذهب فارسی شیعه هم دیده میشود. چنانچه میرزا آقا برادرش، مسجد موللا احمد را به نام سلطان الذاکرین میرزا احمد ساخته است.
مهدیخان آقاسی در کتاب خود نه چادر، بلکه «روسری» زر خانیم را ذکر کرده، که به احتمال بسیار «یازما» و یا «چهمبهرلی چارقات» مرسوم در آن نواحی و یک سرپوش زنانهی سنتی تورک بود و ربطی به چادر زرتشتی و حجاب شرعی و تستر اسلامی و ... نهداشت. از این بیان و دیگر رفتارهای مشخصهی زنان علوی مانند مخفی نشدن از انظار مردان و اشتراک در فعالیتهای اجتماعی آنها و ... در روایت مهدیخان آقاسی، میتوان استنتاج کرد که علی رغم دینداری محتمل، زر خانیم دارای حیاتی سکولار بود. این خود میتواند ناشی از طرز زندهگی علویان تورک باشد. از آنجائی که مذهب هترودوکس علوی شریعت اسلام را رد میکند، حیات دیندارانهی علویان تورک به حیات سکولار و غیر دینی جهان مودرن بسیار نزدیک میشود.
نام و نام خانوادهگی: زر خانیم افشار اورمویی
١- «زر » است، نه «زری». در این ترکیب خانیم بخشی از نام مانند سلجان خاتون، محمد آقا و ...؛ و زر ترجمهی آلتین - آلتون به معنی طلا به فارسی است. «آلتین» نامی رایج در میان زنان تورک بود که با تحت تاثیر فرهنگ فارسی قرار گرفتن تورکها «زر» فارسی جانشین آن شد (مانند نام «گوهر» فارسی - «جوهر» عربی که به جای نام دخترانهی «اینجی» تورکی نشسته است). زر در زبان تورکی معمولاً قسمتی از یک نام ترکیبی است. مانند زر خانیم، زر تهکین، زر بانو، زرلی. در ناحیهی آرداهان – پاسوف، آرپاچای - قویوجوق، ... در شمال شرقی تورکیه که ترانهی مردمی «چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم» (در ادامهی مقاله) منسوب بدانجاست و با آزربایجان غربی در یک حوزهی فرهنگی و مذهبی و طائفهای و لهجهای قرار دارد، علاوه بر زر خانیم، نامهای ماهیزر - مایزر (ماهِ زر)، زرنشان، ... وجود دارند. در ضرب المثلهای تورکی آتی نیز فورم زر به سه معنی متفاوت (طلا، سنگ و مهره، اسم شخص) آمده است: «زر زره یاپیشیق، زر دووارا یاپیشیق. زر خانیم گهلمهسه، زر دوواردان آچیلماز». (یانیت: آچار و ایشگیل)....
٢-نبود اسم زری در میان تورکان: قبل از دورهی پهلوی اسم «زری» در میان تورکهای تورکایلی تا همدان و اراک و سونقور و حتی جنوبتر که نوعاً زبان فارسی نمیدانستند، رایج نبود. بلکه فورم زر، آن هم صرفاً در اسامی ترکیبی به کار میرفت. فورم زری در میان طوائف تورک و دیگر گروههای تورک ناآشنا با زبان فارسی هم دیده نهشده است. اما فورم زری در میان عشایر کورد منطقه رایج بود. در کتاب «سیاهمشقهای یک معلم: دفتر اول»، تالیف «قایا قیزی - شهربانو باقر موسوی» از شهر ماکو در نزدیکی خوی، دو شخصیت داستانی، یکی تورک با نام «زر خانیم» و دیگری کورد با نام «زری» وجود دارد[22] که موید تثبیت کاربرد همزمان فورم «زر» در میان تورکهای آن منطقه و «زری» در میان کوردهاست. زری فورمی است که در اوائل دورهی پهلوی، از طرف محررین متاثر از زبان و فرهنگ فارسی در ایران به کار رفته است. رایج شدن فورم زری در بین عدهای از مردم تورک که با گسترش مدارس فارسیزبان کم کم در دائرهی فارسیت قرار میگرفتند، مخصوصاً در شرق و مرکز آزربایجان، محصول فارسشوندهگی سیستم نامگذاری تورکها است.
٣-نام ایشان بالا زر خانیم نیست. بالا زر خانیم، نامی است که در دههی هفتاد میلادی از یک ترانهی فولکلوریک به همین نام از ناحیهی قارس - چیلدیر تورکیه که در ایران نیز رایج شد، اخذ و با زر خانیم افشار اورمویی خلط و مزج شده است. در حالی که نه ترانهی مزبور و نه نام بالا زر خانیم ربطی به زر خانیم افشار اورمویی قهرمان ملی تورک ندارد. (نگاه کنید به ترانهی چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم در زیر)
٤- نام فامیلی افشار اورمویی. با دادههای فعلی به طور قطع نهمیتوان در بارهی افشاری بودن و یا نهبودن زر خانیم، ابراز عقیده کرد. اما از آنجائی که بسیاری از تورکان غیر افشاری اورمو و جوار آن هم، به مرور زمان داوطلبانه به افشارها ملحق شدهاند، همچنین تمام تورکان شهر اورمو که به مرکز افشارها بودن شهره است، بی توجه به ریشهی طایفهای و ایلیشان، علی القاعده افشار نامیده میشوند، (مانند بیات نامیده شدن تمام اهالی مناطق بیاتنشین در استان مرکزی و همدان و ... ). با این وصف تا به دست آمدن اطلاعات موثق و مستند بیشتر و مشخص کردن بیوگرافی کامل و تبار وی، ضرری نهخواهد داشت اگر که زر خانیم را یک افشار اورمویی تلقی کرد و مطابق رسم آن زمان نام طائفه و شهر، یعنی افشار اورمویی را به عنوان نام فامیلی وی به کار برد: «زر خانیم افشار اورمویی»، نیمتاج خانیم لک سلماسی، جمشید خان افشار اورمویی، ....
ترانهی فولکلوریک چهمبهرلی چارقات، بالا زر خانیم از قارس – تورکیه
«چهمبهرلی چارقات، بالا زر خانیم» نام یک ترانهی سنتی و فولکلوریک تورک با مضامین ائروتیک از ناحیهی چیلدیر در قارس تورکیه است. این ترانه توسط خوانندهی فولکلوریک مشهور تورکیهای، سئیت آل (Seyit Al) متولد آماسیا - ١٩٤٧، در دههی هفتاد میلادی با ایفای آن در ت.ر.ت. (رادیو و تلویزیون تورکیه) معروف شد. متن اصلی این ترانهی فولکلوریک چنین است (فقط ابیات غیر تکراری ذکر شد):
چهمبهرلی چارقات، بالا زر خانیم
اؤو اولدو خلوت، بالا زر خانیم
شئیطهنه لههنهت، بالا زر خانیم
اؤوده تاپینجا، بالا زر خانیم (٢)
گهللهم دالینجا، بالا زر خانیم
مهنیم اولونجا، بالا زر خانیم
گهللهم دالینجا، بالا زر خانیم
مهنیم اولونجا، بالا زر خانیم
پهتهکده آری، بالا زر خانیم
ایچینده بالی، بالا زر خانیم
گهل مهنه ساری، بالا زر خانیم
اوزاقدا دورما، بالا زر خانیم
بوینونو بورما، بالا زر خانیم
یولومدا دورما، بالا زر خانیم
Çemberli çarqat, bala Zer Xanım
Öv oldu xelvet, bala Zer Xanım
Şéytene lehnet, bala Zer Xanım
Övde tapınca, bala Zer Xanım
(2)
Gellem dalınca, bala Zer Xanım
Menim olunca, bala Zer Xanım
Gellem dalınca, bala Zer Xanım
Menim olunca, bala Zer Xanım
Petekde arı, bala Zer Xanım
İçinde balı, bala Zer Xanım
Gel mene sarı, bala Zer Xanım
Uzaqda durma, bala Zer Xanım
Boyunu burma, bala Zer Xanım
Yolumda durma, bala Zer Xanım
چهمبرÇember : چامبهر،
چؤمبهر، چهمپهر، چهنبهر، چهمبهر، چهمبهری، چهمپهری، چومبر، جهمبهر، چهنبهری،
جینبیر، .... نوعی روسری زنانه، یمنی، یازما، رایج در شمال شرق و شمال مرکزی
آناتولی، غرب قفقاز جنوبی، غرب آزربایجان ایران
اؤوÖv : در لهجههای قارس، ایغدیر و چیلدیر به معنی
ائو، خانه
ساریSarı : طرف، به طرف، در جهت، به سوی
بالاBala : ١-بچه و کودک حیوان؛ بعدها کودک و بچه و فرزند انسان؛ ٢-هر چیز کوچک و کوچولو و خرد، ریز؛ ٣-محبوب و دوستداشتنی، ٤-عزیز، قیمتی، بهادار. ضد «مال» به معنی بزرگ و بعدها حیوان بزرگ، گاو میش. در اوائل دورهی عوثمانلی، نامهای زنانهی «بالا» و «مال» به معنی کوچک و بزرگ به کار رفته است. بالا همریشه با کلمات تورکی «پالیز» (بچه کبوتر)، «بالین» (محبوب، دوست داشتنی، جانان)، «بالدیز»، ... است. کلمهی تورکی «بالا» بعدها جای خود را به «خیردا» (فارسی) داده است: «خیردا خانیم» معادل «بالا خانیم». کلمهی تورکی «بالا» (با دو الف کوتاه) ربطی به بالای فارسی (با دو الف کشیده) ندارد.
چارقاتÇarqat : مرکب از «چار» (سار - زار) تورکی به معنی پوشش و غشاء و ظرف و جدار و حفاظ، و «قات» تورکی به معنی لایه و لایهی پارچه. سارقات – چارقات تورکی جمعاً به معنی پارچهای که برای پوشش سر زنان به کار است که به صورت چارقد به زبان فارسی وارد شده و ربطی به چهار و ... فارسی ندارد.
شئیطهنŞéyten ، لههنهتLehnet : فورمهای لهجهای کلمات عربی شیطان و لعنت. بنا به قانون همآهنگی اصوات تورکی، شیطان به شئیطهن؛ و با جایگزین شدن عین عربی با های تورکی، لعنت به لههنهت تبدیل شده است.
ترانهی فولکلوریک چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم ارتباطی به زر خانیم افشار اورمویی قهرمان ملی تورک نهدارد
همانگونه که گفته شد چهمبهرلی چارقات، بالا زر خانیم نام یک ترانهی محلی و فولکلوریک تورک با مضامین ائروتیک از ناحیهی چیلدیر در قارس تورکیه در آناتولی شمال شرقی و به لهجهی قارسی است که توسط خوانندهی فولکلوریک مشهور تورکیهای، سئیت آل (Seyit Al) در دههی هفتاد میلادی در تلویزیون تورکیه اجرا و مشهور شد. این ترانه پس از تحریف اشعار آن، ظاهراً با اجرای یک خوانندهی موسیقی مردمی به اسم فرشید در تلویزیون ایران در میان مردم ما هم رایج گشت. رواج این ترانهی فولکلوریک تورک از ناحیهی قارس در ایران، هیچ ربطی به یگانهگی فولکور و ... مردم تورک دو سوی مرز (در ایران و تورکیه)، پدیدهای که مورد در داستانهای کوراوغلو و خوجا نصرالدین و ... صادق است، نهدارد.
این درست است که مردم تورک خوی و ماکو و سلماس و اورمو و قارس و ایغدیر و چیلدیر و ... همه قسمتی از یک ملت واحد تورک دارای زبان و فرهنگ ملی یکسان هستند. با اینهمه تا پخش ترانهی چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم در رادیو و تلویزیون تورکیه و سپس اخذ و اجرای آن با اشعار تحریف شده در ایران، کسی – شامل مردم خوی- این ترانه را نهمیدانست. بالاتر از آن هیچ کس این ترانهی فولکوریک ائروتیک را به زر خانیم افشار اورمویی قهرمان ملی تورک منسوب نهساخته بود.
در کتاب «آزهربایجان خالق تورکولهری، ماهنی و تصنیفلهر»[23] که ٣٠٠ ترانهی منسوب به تورکهای آزربایجان و ایران رایج در آناتولی در آن گرد آورده شده، ترانهی چهمبهرلی چارقات بالازر خانیم جای نهدارد. این بدان معنی است که به نظر مولفین این کتاب که صاحبنظر در ترانههای فولکلوریک آزربایجان و تورکیه هستند، ترانهی بالا زر خانیم منسوب به تورکهای آزربایجان و ایران نهبوده، اصلاً آناتولیایی است.
بنا
به صفحهی «تاریخ و فرهنگ خوی» و نیز «صدرا آقاسی» که هر دو منابعی صلاحیتدار
در بارهی خوی هستند: نه نام زر خانیم افشار، بالا زر خانیم است؛ نه ترانهی
بالا زر خانیم به وی ارتباطی دارد؛ نه مردم خوی تا چند دههی پیش از این نام و
ترانه اطلاعی داشتهاند؛ و نه عکسهای دختران در حال تیراندازی که به عنوان عکسهای
ایشان پخش میشود، اما به واقع فدائی ارمنی از آناتولی هستند[24]،
مربوط به ایشان است. اینها همه دروغ و جعلیات و تاریخسازی، جریانسازیهای
دروغین، رفتارهایی اشتباه و مضر و مایهی خجالت و اسباب مسخره شدنمان است[25].
تحریف و مستهجنسازی ترانهی بالا زر خانیم و شخصیتسازی بر اساس آن
پس از ورود ترانهی بالا زر خانیم به ایران، این ترانه که از دور و یا نزدیک ربطی به زر خانیم افشار اورمویی قهرمان ملی تورک نداشت، به وی منسوب شد. پس از آن تحریف و مستهجنسازی مدام اشعار این ترانه و داستانسرایی و خیالبافی و جعل روایتها در بارهی زر خانیم و عمل قهرمانانهی او، مخصوصاً از طرف تبریزیان، منجر به آفرینش تیپ بی پایه و جعلی «بالا زر خانیم اهلده توپانجا» گشت:
١- دادن توپانجا به دست زر خانیم: «اهلده توپانجا» تحریف بعدی در ایران، و اصل این عبارت «اؤوده تاپینجا» است. اساساً در زبان تورکی کلمهای به شکل «توپانجا» وجود ندارد. فورم صحیح این کلمهی تورکی که به زبان فارسی هم وارد شده تاپانجا، از تاپان - دابان است. فورم توپانجا نشان میدهد که تحریفکنندهگان با تورکی مکتوب و ادبی آشنا نهبودند. به لحاظ تاریخی مهدی خان آقاسی مشخصاً شرکت زر خانیم در رساندن تدارکات (آزوقه و مهمات) به سنگرها و سپس تشجیع مدافعین بورج جنوبی شهر توسط او و دعوتشان به فرار نهکردن و بازگشت و مقاومت را ذکر کرده است. اما در کتاب وی چیزی در بارهی شرکت شخص زر خانیم در عملیات جنگی و درگیر شدن با مهاجمین وجود ندارد.
ادعای تپانچه به دست گرفتن زر خانیم و شرکت او در جنگ و تیراندازی به دشمن و ... اغراق و دراماتیزاسیون و خیالبافی کسانی محتملاً در تبریز - اردبیل است که قهرمانانشان نوعاً و سنتاً فعالان و عملگرایانی به دور از اندیشهورزی و ترجیحاً ماجراجویانی خشونتگرا، از جنس مشروطهطلبان تروریست هستند. غافل از آن که مهمترین سلاح زر خانیم افشار، نه تاپانجا، بلکه سخنان بیدار کننده و منطق آهنیناش بود که توانست در مغزها و قلبها رسوخ کرده، یاس را به اومید و شکست قطعی را به پیروزی محتوم تبدیل کند.
٢- «چهمبهرلی چارقات»: «آغامالی چرقد» تحریف بعدی در ایران است، اصل این عبارت «چهمبهرلی چارقات» است. پس از جعل «آغامالی چرقد»، – به احتمال قریب به یقین در تبریز، در بارهی آن خیالپردازیهای حیرتانگیزی شده است. از جمله آن را «مال آقا» یعنی چادر و سربند آقاها معنی کردهاند؛ به طایفهای به اسم «آقامالی» که گویا در بازار قدیم تبریز تاجر بزرگ قوماش و چارقد هستند، به رقصی به نام «آغامالی» در رسپوبلیکای آزربایجان، به تپهی «آغامالو» نزدیکی روستای شکرلی و ... ربط دادهاند. حال آن که در این ترانهی بیربط با زر خانیم اصلاً چیزی به اسم «آغامالی چرقد» وجود نهدارد، «چهمبهرلی چارقات» وجود دارد.
٣- ادبیات جنسیتزدهی غیرت به شعر افزوده شده است: تحریف بعدی «اهلده تاپانجا بالا زر خانیم، قئیرتین قوربان بالا زر خانیم» است. تکرار مکرر کلیشههایی چون غیرت و شیرزن و .... که مخصوصاً در ادبیات آزربایجانگرایان استالینیستی به وفور دیده میشود، انعکاس جنسیتزدهگی است[26]. در این ادبیات، رفتارهای ستیزهجویانهی ناشی از فوران احساسات و بدون تعقل و دوراندیشی و آیندهنگری، «غیرت (آزربایجانی)» نامیده شده و فضیلت شمرده میشود.
٤-پورنوگرافیک شدن: ترانهی ائروتیک چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم پس از اقتباس در ایران علاوه بر جنسیتزدهگی، در حال پورنوگرافیک شدن مدام و افزاینده است. به عنوان نمونه عبارت «شئیطانا لههنهت» در ایران به «شلتهنی تهرپهت» تحریف شده و یا در ورسیونهای جدیدتر این ترانه در ایران عباراتی مستهجن مانند «آل دا بادیمجان، بالا زر خانیم؛ آز مهنه قیرجان بالا زر خانیم» دیده میشود. البته عناصر ائروتیک در ترانهی فولکلوریک اصلی قارسی مستهجن نیستند، بلکه جنسیتزده کردن و پورنوگرافیک ساختن آن در ایران و آزربایجان توسط آزربایجانگرایان است که آن را مستهجن میکند.
٥- پس از انقلاب اسلامی ایران این ترانه از سوی لومپنهای حزباللهی و متفقین حزب تودهای - فرقهی دموکرات آزربایجانیی آنها برای ترور شخصیت و مسخره و تحقیر نمودن مجتهد شیعهی تبریزی سید کاظم شریعتمداری که با مجتهد فارس آیتالله خمینی بر سر حاکمیت و ولایت فقیه و ... کشمکش داشت به کار رفت:
عینکی گیرده، بالا میر کاظیم
بارماغی گؤیده، بالا میر کاظیم
عکیسده هیر هیر، بالا میر کاظیم
ناواردا زیر زیر، بالا میر کاظیم
حیزبین داغیلدی، بالا میر کاظیم
سؤزون ناغیلدی، بالا میر کاظیم
یک نمونهی عبرتآمیز: نوشتهی «اهلده تاپانجا بالا زر خانیم ـ گهلهرهم دالینجا بالا زر خانیم» تالیف محمدعلی ارجمندی نمونهای تیپیک از نوشتهجات غیر علمی، شعاری، ادعاهای بیپایه و غیر مستند، تحریف تاریخ و تاریخبافی و خیالپردازی با سائقههای آزربایجانگرایی (التقاطی - استالینیست) در بارهی زر خانیم افشار است که آن را به منظور عبرت گرفتن در پاورقی نقل کردهام[27]. بر خلاف ادعاهای شعاری و بی پایهی مطرح شده در این نوشته:
-شخصی
به اسم «بالا زر خانیم» وجود ندارد. نام ایشان «زر خانیم» است.
-زر
خانیم اهل خوی نیست، اصلاً اهل اورمو است.
-نام
ملی ملت ما و زرخانیم «تورک» است، «آزربایجانی» نیست، نبوده و نخواهد بود. تجزیهی
ملت واحد تورک در ایران و وطن یکپارچهی تورک یعنی تورکایلی، و آزربایجانی
نامیدن قسمتی از آنها توسط آزربایجانگرایان، ادامه و متمم سیاست نسلکشی تورکها
در ایران توسط پانایرانیستها و دولت ایران است.
-ادعای «فدائی» بودن مدافعان تورک خوی، دروغ است. در آن دوره فدایی نام دستهجات
شبهنظامی ارمنی در خاک عوثمانلی بود که به عملیات سابوتاژ و تروریستی و کشتار بر
علیه تورکها میپرداختند. گروههایی از فدائیان مزبور به ایران آمده و مستقیماً در
غارت و کشتار تورکهای اورمو و سالماس، و پیشتر از آن در ماجرای مشروطهی
انگلیسی بر علیه دولت تورک قاجار هم شرکت کردند. بنابراین بر خلاف ادعای کذب مولف
این نوشته، مدافعین شهر خوی نه تنها «فدایی» نهبودند، بلکه بر عیله فدائیان میجنگیدند.
-ژنرال آندرانیک اوزانیان به دعوت پتروس به اشغال خوی اقدام
نهکرد.
-ژنرال
آندرانیک اوزانیان «داشناک» نبود. وی یک ناسیونالیست افراطی و ضد تورک ارمنی بود
که بیشتر در جهت منافع روسیه عمل میکرد و کشمکشهایی هم با داشناکها داشت.
-نه
تنها اشعار این ترانهی قارسی و نام بالا زر خانیم زبانزد مردم خوی نهبود و در
ساز آشیقها هم وجود نهداشت، بلکه تا دههی هفتاد احدی آن را نهشنیده بود.
-«حماسهی
اصلی بالا زرخانیم» هرگز وجود نهداشت. فورم اصلی نه یک حماسه، بلکه یک ترانهی ائروتیک
فولکلوریک از قارس تورکیه است.
-وئرسیونی که مولف نوشته به عنوان فورم اصلی تقدیم کرده (اهلده تاپانجا بالا زر خانیم، غیرتین قوربان بالا زر خانیم، شلتهنی آت قاچ بالا زر خانیم، اؤلهرهم یولوندا بالا زر خانیم....)، جعلی، تماما محصول خیال شخص خود او و فورم جنسیتزده - پورنوگرافیک شدهی ترانهی فولکلوریک اصلی قارسی است.
افول و پوسیدهگی فرهنگی، آخرین مرحلهی استحالهی ملی
مستهجنسازی اشعار ترانهی فولکلوریک ائروتیک چهمبهرلی چارقات بالا زر خانیم، منسوب کردن آن به زر خانیم افشار اورمویی، ادبیات شعاری و خیالبافی و یاوهسرایی و گزافهگویی و دروغپردازی در بارهی او و تبدیل این شخصیت ملی تورک به یک مضحکه - رفتاری که اِعمال مشابه آن را از طرف آزربایجانگرایان در مورد بسیاری از موضوعات و شخصیتهای دیگر نیز مشاهده میکنیم - با افول و پوسیدهگی و تباهی فرهنگی – ادبی - زبانی تورکان ساکن در ایران و روند بسیار شتابان استحالهی ملی تورکها در فارسها ارتباط و نسبت مستقیم دارد.
از سوی دیگر، این واقعیت که در طول یک صد سال گذشته، حتی یک بررسی علمی با تکیه بر اسناد دولتی و آرشیوی و منابع موثق تاریخی در بارهی زر خانیم افشار اورمویی انجام نهگرفته، حتی یک اثر هنری اعم از شعر و رومان و فیلم و تابلو و تئاتر و مجسمه و پورترهی تمثیلی ... در بارهی او آفریده نهشده (به جز پورتره و عکسهای «تمثیلی» تهیه شده از طرف من[28])، حتی یک گردهمایی و همایش و سمینار در بارهی وی و تقدیر از او برگزار نهشده، هیچ خیابان و کوچه و مدرسه و پارکی به اسم او نامگذاری نهشده، در کتب مشاهیر و نامآوران و بزرگان و ... آزربایجانگرایان و آثار فمینیستهای ایشان، بیوگرافی مستند زر خانیم افشار اورمویی آورده نشده، .... معلول پارالیزه و فلج شدن فکری روشنفکران و مخصوصا فقدان عمیق و گستردهی شعور ملی تورک در بخش اعظم قشر آزربایجانگرا که جریان اصلی در میان نخبهگان و فعالین سیاسی در یک صد سال گذشته و هم اکنون را تشکیل میدهند است.
از دلائل تخریب شخصیتی زر خانیم افشار اورمویی
علی رغم «قهرمان مردمی» (Folk Hero) و «قهرمان ملی» (National Hero) بودن، نام زر خانیم افشار اورمویی (مانند نام مستوره افشار اورمویی و خواهرانش اولجای و توران و هایده، بیبی بیگیم قشقایی، و ....) در تاریخنویسی جریان اصلی آزربایجانگرا و در بسیاری از کتب جدی «دانشمندان و مشاهیر و نامآوران و مفاخر آزربایجان» حذف و سانسور شده است. علاوه بر آن (مانند نیمتاج خانیم لک سلماسی) زر خانیم افشار اورمویی هم با انتساب ترانهی ائروتیک بالا زر خانیم به وی و ... در معرض تخریب شخصیتی قرار گرفته است. از دلائل این امر[29]:
-زر خانیم افشار اورمویی متعلق به اوج دورهی مجادلهی ملی تورک و یا فجایع تورک قیریمی و قارا قیرقین (جیلولوق - سیمیتقولوق) است. حال آن که مجادلهی ملی تورک و شخصیتهای مطرح آن در تاریخنگاری رسمی ایران و جمهوری آزربایجان طبق منافع سیاسی دولتهای ایران و روسیه، حذف و ناموجود - نامرئی شده و به جای آن، حرکات ایرانگرایانهی مشروطیت و آزادی سِتان و ... به عنوان حرکات ملی عرضه میشوند.
-زر خانیم افشار متحد و همسو با اوردوی نجاتبخش عوثمانلی در مبارزه بر علیه متجاوزین روس، انگلیس، ارمنی و آسوری (و کورد) بود. حال آن که آزربایجانگرایان و تورکهای چپ ایرانی آن دوره (اغلب رهبران باقیمانده از انقلاب مشروطیت و آزادی سِتان)، در قفقاز و در ایران در صف دشمن در مقابل اوردوی نجاتبخش عوثمانلی و مردم تورک جا گرفته بودند.
-زر خانیم بر علیه دولت تورک قاجار شورش و عصیان نهکرده بود. مبارزهی وی بر علیه دشمن متجاوز خارجی بود. حال آن که در سیستم شخصیتسازی تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان، به سبب تعلق هویتی و عاطفی ایشان به حرکت انگلیسی مشروطه (که مترادف قاجارستیزی و تورکستیزی بود) و کومونیسم روسی (برای توجیه انتزاع قفقاز جنوبی از قلمروی قاجاری و اشغال آن توسط روسیه)، خودزنی و مخالفت با دولت تورک قاجار (و عوثمانلی) به تنهایی یک ارزش مثبت، بلکه یک شرط لازم شمرده میشود.
-تاریخنگاری آزربایجانگرایانه مخصوصاً در مرکز و شرق آزربایجان، به طور ناسالمی ارمنیپرست، حتی دارای عقدهی حقارت در مقابل ارمنیان است. این ویژهگی که در انقلاب مشروطیت، آزادی سِتان و حکومت ملی آزربایجان هم به وضوح دیده میشود، دارای ریشههای تاریخی امتداد یافته تا خاندان صفوی که بدون شعور ملی تورک و ماشهی صلیبیان بود است. حال آن که زر خانیم، تجسم مبارزه بر علیه زیادهخواهی و توسعهطلبی و تجاوزات و جنایات گروههای ارمنی وقت است.
-زر خانیم اهل اورمو بود. اما آزربایجانگرایان نوعاً از مرکز و شرق آزربایجان و دارای تعصب قوی محلیگرایی، و راغب به قهرمانسازی از شخصیتهای تاریخی منسوب به مرکز و شرق آزربایجان هستند. حتی اگر این شخصیتها مانند کسروی تبریزی و ارانی تبریزی غدارترین دشمن ملت تورک و متنفر از تورک، مانند مشروطهطلبان انگلیسی بر علیه تورکها و دولت تورک دست به سلاح برده، مانند عباس آقا صراف تبریزی یک تروریست و آدمکُش، مانند رهبران فرقهی دموکرات آزربایجان زبان تورکی را ممنوع کرده، و یا مانند پیشهوری که در متابعت و پیشبرد سیاستهای ضد تورک روسیه علناً بیان کرده باشند که «تورکها از قدیم دشمن ما هستند»....
-در سمبولسازی آزربایجانگرایان، به دلائل بسیار از جمله تعلق به هویت ایرانی و میراثداری از سیاستهای تفرقهافکنانه و خانمانسوز برخی از شاهان خاندان صفوی، شیعهی امامی بودن دارای اهمیت است. به همین سبب به عنوان نمونه تاریخنگاری آزربایجانی از زینب پاشا تبریزی که یک فاناتیک شیعی بود قهرمانسازی میکند. اما زر خانیم احتمالاً بر مذهب علوی (علیاللهی) و یک افشار - سنتاً دورترین گروه تورک از مذهب فارسی امامی شیعه و عوثمانلیدوستترین آنها – بود. به همین جرم نیز جائی در تاریخنگاری آزربایجانی ندارد .....
تورک میللی موجادیلهسینین قادین
قهرمانلارینی اونوتمایالیم
زر خانیم افشار اورومی – خوی حماسهسی
[1] تورکایلی مجموعهی مناطق مسکون به صورت پیوسته با اکثریت جمعیتی تورک در شمال
غرب ایران و یا وطن تورک است. نیمی از تورکایلی در جوغرافیای آزربایجان، نیمهی
دیگر آن در جوغرافیای سابقا موسوم به عراق عجم و یا جبال واقع شده است.
[2] مجادلهی ملی تورک و اوج آن، که دورهی مبارزهی مشترک و همگامی و همکاری جانانهی
تورکان بومی با عوثمانلی و اوردوی اسلام بر علیه متجاوزین روس، انگلیس، ارمنی و
آسوری (و کورد) است، توسط ایدئولوژی رسمی - دولتی در ایران، آزربایجانگرائی پانایرانیستی
و آزربایجانگرائی استالینیستی از صحنهی تاریخ زدوده شده و به جای آن حرکات ایرانگرایانهی
مشروطیت و آزادی سِتان و تلاش استالین برای ایجاد اهرم فشاری در منطقهی
آزربایجان تورکایلی به عنوان حرکات ملی جا زده شده است. علاوه بر مجادلهی ملی
تورک، کل تاریخ بیداری ملی تورک - تورکگرایی و جنبش ملی دموکراتیک مودرن تورک
مابین سالهای ۱۸۷۵-۱۹۴۰ توسط دو تاریخنگاری مذکور
انکار، حذف، سانسور، تحریف و وارونهنمائی شده است.
[3] چند نوشتهی دیگر در بارهی حماسهی ملی خوی:
زنده
باد خوییها، زنده باد تورکها، زنده باد علیاحسان پاشا و ژؤن تورکها
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_25.html
خوییها
و حاج علیاحسان پاشا در مصاف آندرانیک، به روایت محمدرحیم نصرت ماکویی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_7.html
تاریخ
تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه،
ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
لینک
دانلود تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در
آزربایجان. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
[4] لینک دانلود کتاب تاریخ خوی. مهدیخان آقاسی
[5] خاطرات، خاطرهنگاری و خاطرهنویسی از منابع و اسناد، مدارک و
مآخذ مهم برای کشف حقایق، به دست آوردن تصویری روشن و روشنگری در بارهی زوایای
واقعی حوادث و دورههای تاریخی هستند. این حکم خصوصاً و مضاعفاً در بارهی فاجعهی
قتل و عام و کشت و کشتار تورکان در غرب آزربایجان (و قفقاز جنوبی و شرق آناتولی)
در دو دههی نخستین قرن بیستم، انجام گرفته توسط کومیتهها و چتهها و دستهجات
مسلح ارمنی و آسوری و کوردی و با پشتیبانی سیاسی، نظامی و مالی دولتهای مسیحی و
استعماری عصر صدق میکند.
در
این رابطه خاطرات و یادداشتهای خادمان دین - دینداران و اسلامگرایان مانند
«خاطرات ابوالقاسم امین الشرع خویی» در بارهی حوادث سالهای جنگ جهانی اول،
خاطرات محمدعلی صفوت تبریزی در بارهی فرهنگ آزربایجان به دورهی رضاشاه «فرهنگ
آزربایجان با فوائد ادبی»، «تاریخ خوی» تالیف مهدیخان آقاسی، «تاریخ انقلاب
آزربایجان و خوانین ماکو» اثر الحاج محمد رحیم نصرت ماکویی (نصرتالملک)، خاطرات
آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی در بارهی وقایع حکومت ملی آزربایجان «بحران
آزربایجان»، ..... از بهترین، موثقترین و معتبرترین اینگونه خاطرهنگاریها
شمرده میشوند. از جمله بدین سبب که خاطرات صاحبمنصبان دولتی، سیاسیون،
میسیونرها، دیپلوماتها و شرقشناسان و محققین آن دوره، عمدتاً یکجانبه، گزینشی و
توجیهگرانه بوده و اسیر علائق ایدئولوژیک و ماموریتهای سیاسی آنها و به دور از
امانتداری و اخلاق علمی است؛ و در نتیجه منعکس کنندهی واقعیات حادثه نیست.
تاریخنگاری
ایرانی - فارسی و تاریخنگاری آزربایجانی - آزربایجانگرایانه در بارهی دو قرن
نوزده و بیستم هم، مخصوصاً به قلم سیاسیون دورهی جنگ جهانی اول، بیشتر به داستانسرایی
و تاریخبافی ماننده است، تا تلاشی صادقانه و علمی برای کاوشگری و روشنگری
واقعیات و حقایق تاریخی. این دو تاریخنگاری همچنین شدیداً موضع و نگرشی روسپرستانه،
ارمنیپرستانه و فارسپرستانه، ضد تورک و تورکستیزانه دارند. اما خادمان دین
خاطرهنویس آن دوره، که هم «روحانی» و هم «عالم» و هم «طلبه» نامیده میشدند، اغلب
مقید به اصول اخلاقی، بیطرفی علمی و طلب حقیقت بوده و از بسیاری از یکجانبهنگریها
و توجیهگریهای ایدئولوژیک و رسمی بدور بودند. آنها همچنین ماهیتاً و بر خلاف
سیاسیون معتقد به هویتهای ملی ایرانی و آزربایجانی، تورکستیز و تورکهراس نبودند.
[6] متن کامل نوشتهی مهدی خان آقاسی درکتاب «تاریخ خوی»، در بارهی
زر خانیم چنین است: «مقارن این احوال علی احسان پاشا سردار عثمانی با حملات
متوالی ارامنهی وان را سخت در تحت فشار قرار داده، همچنین آتش جنگهای پیگیری
بین مسلمانان و ارامنهی قفقاز در حال اشتعال بود. در این جنگها عثمانیها
مسلمانان را یاری میکردند و متفقین از ارامنه حمایت مینمودند. و از طرف دیگر
پتروس آقای آسوری در شهر سلماس و حوالی آن با مسلمانان این نواحی در حال جنگ و
مبارزه و زد و خورد بود» (ص ٣٩٦).
«.... ارامنه چون دیدند که سمت شرقی محکم و نفوذ کردن از این راه سخت،
بلکه محال است، حلقهی محاصره را تنگتر کرده حوالی ظهر از سمت جنوبی شهر ظاهر
شدند و چون این قسمت از شهر محافظ کمتر داشت، غلبه کردند. تا آنجا که مدافعین
برج مجبور شدند عقبنشینی کنند. در این بین زنی به نام زری خانم (زری خانم اصلاً
از اهل اورومی و اول بار با مرحوم علی آقای درویش آقاسی و بعد از فوت او با آقا
میرزا باقر حسنی ازدواج کرده بود) که مشغول حمل آزوقه و مهمات به برج بود سر
راهشان را گرفت و روسری خود را به سر ایشان انداخت (این عمل در زمان قدیم علامت
اعتراض به مردانهگی یک مرد بوده است) و با سخنان هیجانانگیز خود آنان را بار
دیگر تشجیع کرد و با یادآوری وضع دو شهر اورومی و سلماس و ظلم و جور و تجاوز
ارامنه در آن دیار، بار دیگر قدرت پایداری و مقاومت آنان را افزود. خلاصه به هر
وضعی بود از عقبنشینی و فرار ایشان جلوگیری کرد و وادارشان نمود که به برج
بازگردند و پایداری نمایند. اینان وقتی دوباره به برج برگشتند که ارامنه در حال
صعود به آن بودند. مدافعین شهر حملهی مردانهای کردند و عدهای از ارامنه را با
چوب و چوماق و نیز توفنگ کشتند و بقیه نیز مجبور به فرار گشتند. بدینسان از هر طرف
تیراندازی به شدت ادامه داشت و با حرارت و گرمی تمام، چه از طرف ارامنه و چه از
طرف مدافعین شعر کار جنگ پیش میرفت و جذر و مد پیدا میکرد. .....
در میان مدافعین شهر عدهای از عساکر زخمی عثمانی نیز بودند که در
بلندیهای شهر از قبیل گونبدهای بازار و منارهها و برجها موضع گرفته، مردانه با
مدافعین شهر همکاری میکردند و داد مردی و مردانهگی میدادند و تا پای مرگ جانبازی
مینمودند. (یکی از معتمدین روایت میکند که در آغاز جنگ یکی از زخمیان عساکر
عثمانی همین که شنید ارامنه به حدود تیررس شهر رسیدهاند، اظهار داشت که او را به
بالای یکی از گونبدهای بلند که بتوان از آنجا به خارج شهر تیراندازی کرد ببرند و
مقداری نان و یک کوزه آب و یک قبضه توفنگ و فشنگ در کنار او بهگذارند و اگر
ارامنه داخل شهر شدند با او کاری نهداشته باشند. عسکر مزبور تا پایان جنگ در آنجا
بود و دلاوریها کرد که مایهی اعجاب عموم گردید». (صص ٤١٨-٤١٩)
[7] بنا به علیرضا مقدم محقق تاریخ و فرهنگ خوی، «میرزا باقر حسنی
باید از خاندان معروف ریاضی - حسنی در خوی باشد. اینان فرزندان عالم معروف میرزا
محمدحسن زنوزی خویی متخلص به فنا و صاحب ریاض الجنه هستند. در عکسی از خاندان
ریاضی که ده سال بعد از حوادث جیلولوق ثبت شده، فردی به نام میرزا باقر ریاضی حضور
دارد که شاید همان شوهر دوم زری خانم افشار باشد. مادرِ پدرِ آقای خامنهای هم از
همین خاندان ریاضی است».
[8] «باز از اول صبح آندرانیک شدیداً از هر طرف شروع به تعرّضات
کرده و شدیداً پافشاری مینماید. اهالی خوی اعم از اعیان و علما و تجار و اصناف و
ریشسفیدان با دوازده هزار نفر مهاجمین شهر مقاومت نموده، و زنان و دختران و
پیرمردان به سنگرها آزوقه و فشنگ میآوردند...» (تاریخچهی اورمیه، رحمتالله
توفیق، ص ٥٨)
«مردان
شهر، از هر طبقه توفنگ به دست بر فراز برج و باروها آمادهی دفاع بودند. مردم از
هر طبقه و با هر پیشه و اندیشه، از مجاهد و مستبد، روحانی و دیوانی، مالک و رعیت،
بازرگان و پیشهور، فقیر و غنی در کنار هم آمادهی جنگ بودند. با طنین نخستین
گلولهها، و افتادن نخستین تیرخوردهگان ترس و وحشت از میان رفت. زنان و کودکان
مدام آب و شربت و غذا به مدافعان برج و بارهها میرسانیدند» (تاریخ خوی،
ریاحی، ص ٥٠٩)
«خوییان
با همهی بدی افزار و نهداشتن توپ و میترالیوز میجنگیدند. آن چند تن زخمیان
عثمانی نیز به یاری پرداخته و هر یکی به سنگر دیگری در آمده و میکوشیدند. زنان هم
به مردان آمیخته و یاری دریغ نمیگفتند و برای جنگیان آب و شربت و خوردنی میآوردند
و این به دلیری آنان میافزود» (حاجی محمدرضا پارسا، نمایندهی دورههای پیشین
مجلس که خود در آن روز در خوی میبوده و پا در میان داشته؛ به نقل از کسروی، تاریخ
هیجده سالهی آزربایجان، ص ٧٥٥)
[9] «مسیحیان .... همچنان دژرفتاری نموده، دست از کشتار و تاراج
بر نهمیداشتند. در سلماس آبادی نهمانده و آنچه شدنی بود شده و مردم بیچاره
کشته شده و یا پراکنده گردیده بودند. در اورومی که مردم باز میماندند روزی نهمیگذشت
که چند تن از زن و مرد کشته نهشوند. حال بیچارهگی و ستمدیدهگی اینان بسیار دلگذار
است. بدبخت مردم، یگانه راه چاره آن میدانستند که در تاریکی شب از دست زنان و
فرزندان خود گرفته در آن هنگام برف و سرما و با آن گرسنهگی به بیابان افتند و از
راه و بیراهه خود را به جایی رسانند. و این را هر کس نمیتوانست و از شهر گریختن
بسیار دشوار میبود». تاریخ هیجده سالهی آزربایجان، کسروی، ص ٧٥١
[10] «دو ثلث از مردم خوی مردند. از ٤٠ هزار نفر آوارهگان سلماس ١٠
هزار نفر هم زنده نماند. جنازهها را از راهها و کوچهها و مسجدها با ارابهها میکشیدند
و میبردند. بعضی را بی غسل و کفن در گودالی چال میکردند. اگر از معتبران شهر کسی
میمرد، چهار حمال جنازهاش را به گورستان میبردند. همسایه از همسایه خبر
نداشت. احترام مردهگان از میان برخاسته، جنازهها در کوچها افتاده، درهای بسیاری
از خانهها بسته شده، دودمانهای بسیاری بر باد رفته، دلها سنگ شده ...»
(دفتر منتشر نشدهی یادداشتهای روزانه در بارهی سالهای ١٣٤٠-١٣٣٦ قمری، موللا جعفر
خویی، به نقل از منابع گوناگون)
[11] «شبی جیلوها با توپخانه به کهنهشهر حمله کردند و آن را در
محاصره گرفتند. روسای اوردو کومک نهکردند. مدافعان شهر ٢٤ ساعت ایستادهگی
ورزیدند. مهاجمان شهر را گرفتند و قتل عام کردند. سلماس هم در ١٣ فروردین تسلیم
شد. و اهل اوردو و عدهای از مردم سلماس به خوی فرار کردند». (تاریخ خوی،
ریاحی، ص ٥٠٣). .....
«در
٥ اردیبهشت پتروس آقا به اوردوی خوی شبیخون زد و توپخانهی اوردو را گرفت. فردای
آن دیلمقان را محاصره کرد. محصورین تا غروب پایداری ورزیدند و جنگیدند. بعد از
غروب عقبنشینی به سوی خوی شروع شد. از مردم سلماس و روستاهای اطراف و آوارهگان اورومی
هم که در سلماس بودند، کسانی که توانستند به سوی خوی فرار کردند. شمار این دومین
موج فراریان را چهل هزار تن نوشتهاند. سواران سیمیتقو به این بیچارهگان هم رحم
نهکردند. اینجا و آنجا سر راهشان را میگرفتند. و از قتل و غارت دریغ نهمیورزیدند.
از بخت بد تیفوس هم میان آوارهگان شیوع یافت. عدهای هم به این بیماری جان سپردند
و این بیماری با آمدن آنها در خوی نیز شیوع یافت. در خوی از فراریان به گرمی
استقبال شد. عدهای از آنها را به تناسب وضع و شخصیتشان در خانههای شهر و اطراف
پذیرایی کردند. عدهای را هم در کاروانسراها جای دادند و انجمن آسایش خواربار و
مخارج کافی در اختیار آنها مینهاد». (تاریخ خوی، ریاحی، صص ٥٠٥-٥٠٦).
«با
رسیدن آوارهگان سلماس به خوی بیماریهای تیفوس و تیفوئید هم شایع شده بود و با
گرم شدن هوا شدت گرفت و تا پایان تابستان ١٢٩٧ کشتار میکرد؛ هیچ خانهای نبود که
بیماری در آن نهباشد». (تاریخ خوی، ریاحی ص ٥١٢)
[12] نیمتاج خانم لک سلماسی، تحریف شعر «دوشیزهگان
اورومی، خواهران سلماس» منسوب به او و تخریب شخصیت وی
[13] به عنوان نام یک مذهب، علوی یعنی مذهب تشیع دوازده امامی
متصوفه، در مقابل مذهب تشیع دوازده امامی متشرعه و یا فقاهتی که همان شیعه
و یا امامی است. با این تعریف در مقیاس ایران، علوی نام ژنریک همهی جماعتها و
طریقتها و فرقههای تشیع دوازده امامی متصوفه، از جمله علیاللهی (شامل دو طیف
قاراقویونلوها و قیزیلباشهای تورک)، اهل حق (کورد، لک، گوران، ...)، همچنین گروههای
شیعی غُلات و یا شبهغُلات مانند شیخیه و ذهبیه و ... است و همهی آنها را شامل
میشود.
[14] خوی تاریخاً یکی از مراکز اسلام هترودوکس و تشیع متصوفه و در این
میان مذهب تورکی و شریعتستیز علوی – علیاللهی
در تورکایلی، بنا به بعضی روایات زادگاه «اخی ائورهؚن» ویا «شیخ
نصیرالدین محمود خویی» پیر و موسس جریان پیشعلوی اخوت -فتوت و یا تشکیلات «اخیان
روم» (اخیلیک)، نیز «آبدال موسی» موسس طریقت بکتاشیه، هر دو از غلات شیعه در
آناتولی است. اسکان خانوادهی حاجی میرزا آقاسی قطب علیاللهی و اهل ایروان در خوی
هم، بدین سبب است. این مساله که چگونه این تورکستان ایران در یک چرخش ١٨٠ درجهای اکنون
تبدیل به یکی از مراکز اسلام اورتودوکس و تشیع متشرعه – شیعهی امامی فارس شده،
معضل و موضوعی در خور تامل است. این روند تشابهاتی با روند شیعه شدن قیزیلباشان
مهاجرت کرده از آناتولی به ایران در چهار قرن پیش از آن دارد.
برای
ارتباط خوی با مذهب تورکی علوی (قاراقویونلو - بکتاشی):
«تَکْیه لوحهسی» مذهب تورکی علوی (اخیلیک و بکتاشیلیک) از شهر خوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post.html
Hoylu Geyikli Baba Arzı, Düzeltmeler Ve Okunuş Önerileri
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/hoylu-geyikli-baba-arz-duzeltmeler-ve.html
[15] کلمهی آقاسی به معنی شریف و گرامی و متعالی، و همریشه با کلمات
اخی (آقی)، آقا، آقچه و ... است.
[16] محمدشاه قاجار: از منسوبيت به اصل والای تورک و نسل اوغوزخان
سربلند، و بابت اين سعادت شکرگزار خداوند هستم
[17] نام اصلی طائفهی تورک - موغول
مقدم، «اوتوزایکی» است.
[18] متن کامل پاراگراف مربوطه: «منزل
هجدهم شهر خوی: روز دیگر شش فرسخ وارد شهر «خوی» شدیم. حاکم آنجا «محمد طاهر خان
قزوینی» بود، ... و حقیر هم در میان شهر، خانهی «علی آقا» برادرزادهی جناب «حاجی
میرزا آقاسی»- سلمه اللَّه - منزل کردم. جوانی بسیار محبّ و مخلصِ فقراء شهر
«خوی»، از بلاد معروفهی آزربایجان است، ... این شهر شهیر، یکی از شهرهای معموره،
تجارتگاه ممالک حدودیهی «دولت علّیهی ایران» است. ... اهالی این شهر همه
سفیدگون و ختائینژاداند، و به این جهت این شهر را موسوم به «ترکستان ایران» کردهاند»،
سفرنامهی حاج علیخان اعتماد السلطنه. قاضیعسکر، علی، صص: ١٥٨، ١٥٩
[19] متن کامل پاراگراف مربوطه: «شهر خوی شهر ممتازی است در ایران
که قلعه و خیابان و بازار و دروازهاش شطرنجی و متقابل ساخته شده .... لاکن خوی
باصفاتر و دلگشاتر است. و برای این که در سرحد است و اهالی [تورک و] همزبان با
عثمانیان هستند، روابط معاشرت و تجارت و قرب اخلاق با ملک عثمانی دارد. شهر حصار
محکم خوبی دارد. کاروانسراها و بازار مستقیم و ارک حکومتی خوب و پوستخانه و
تلگرافخانه دارد. اهالی مردمان با ذوق و اهل عیش هستند. نفوذ موللاها در همه جای
ایران حکمفرماست و اهالی را مانع از هر ترقی هستند. مگر بعضی موللاهای متدین که
گوشهنشین و اثر وجودشان در اخلاق مردم کم است، یا بعضی از بابت عدم اقتدار گوشهنشین
شدهاند... علی آقا برادرزادهی مرحوم حاجی میرزا آقاسی را که از مشاهیر دراویش و
صوفیه است در آنجا دیدم. پیرمرد زندهدل خوشبرخورد غریبدوست پاکفطرتی است. با
اینکه خوی سرحد مهمی است، از طرف عثمانی و از طرف روس هم دندان طمع آن دولت برای
آزربایجان تیز است، از ایران استعداد و استحکام و قوشونی جز چند نفر سرباز برهنه
نیست». خاطرات حاج سیاح، ص ٢٦١-٢٦٢
[20] در مورد علی آقا درویش، علوی بودن او (به معنی ذکر شده) قطعی و
بدیهی است. اما در مورد مشرب و طریقت ایشان اولاً اصطلاحات به کار رفته در توصیف
وی، بیشتر به ترمینولوژی بکتاشیگری شبیه است. دوماً ذهبیگری طریقتی بسیار
شناخته شده است و در صورت ذهبی بودن وی، منابع فوق - حاج سیاح و اعتمادالسلطنه -
آن را ذکر میکردند؛ ولی نهکرده و صرفا صوفیه ... گفتهاند. سوماً حاجی میرزا
آقاسی خود علیاللهی – قاراقویونلو بود که یک مذهب موروثی - بر خلاف طریقت بکتاشیگری
- است. بنابراین برادرزادهشان هم طبیعتاً و مادرزادی بر همان مذهب هستند. با اینهمه
مشرب و طریقت علی آقا درویش آقاسی را باید با مراجعه با اسناد و منابع از جمله کتب
ذهبیه که در آنها ذکر مشایخ و قطبهایشان می رود تعیین و تائید کرد. اگر در آنها
نام وی به عنوان شیخ ذهبیه موجود باشد کار تمام است و این دادهی جدید را باید
اضافه کرد. در غیر این صورت، آنچه تاکنون قطعی است مذهب علوی ایشان و به استنباط
من علیاللهی با مشرب بکتاشی، یعنی طیف قاراقویونلو بودنشان
است. هر چند ذهبیه خود، یک طریقت از تشیع
متصوفهی دوازده امامی یعنی مذهب علوی، شاید معتدلترین آنها است. در میان مشایخ
اولیهی ذهبیه شیخ صفیالدین اردبیلی وجود دارد و در دورهی صفویه مخصوصاً در زمان
شاه عباس دوم و به بعد ذهبیه در صف اول جنگ و جدال با تشیع متشرعه و فقاهتی و
روحانیون شیعی - امامی قرار داشت.
[21] در میان تورکهای علوی در ایران، صرفاً آتشبیگیها و گروههای
کوچکی مانند ابراهیمشاهی و ... بیشتر در شرق و مرکز آزربایجان اهل حق هستند که
نشانگر کورد – گوران - ایرانیک شدن آنها به لحاظ مذهبی است. بقیهی علویان تورک
مخصوصاً در غرب آزربایجان علیاللهی و یا همان قاراقویونلو و مشابه و ادامهی
علویان تورکیه - طریقت بکتاشیاند. در مورد زر خانیم افشار، من تقریباً مطمئن
هستم که در صورت علوی بودن، ایشان علیاللهی بودند. اساساً در میان علویان تورک
اورمو و شمال آن جریانات اهل حق و شیخیه و ذهبیه و ... چندان رایج نیست. آنها قاراقویونلو
و یا علیاللهی صاف، به سیاق علویان تورک با مشرب بکتاشی در تورکیه هستند.
[22] سیاهمشقهای یک معلم: دفتر اول، تالیف شهربانو باقرموسوی
http://ketabnak.com/book/22716/سیاه-مشق-های-یک-معلم-جلداول
http://ketabnak.com/book/22716/سیاه-مشق-های-یک-معلم-جلداول#desc_start
[23]
Azerbaycan Halk Türküleri Mahnı Ve Tesnifler. Derleyen Gafar
Namazeliyev, Hazırlayan Salih Turhan. Ankara - 1993
[24] عکسهایی که آزربایجانگرایان به عنوان عکس زر
خانیم افشار اورمویی پخش میکنند، متعلق به دو زن فدائی ارمنی شورشی بر علیه عوثمانلی
در ناحیهی زیتون در سال ١٨٩٥ است. نام زن ایستاده در سمت راست ائغیساپئت
(الیزابت) سولطانیان است:
Armenian guerrilla fighters of Zeitun (modern Süleymanlı), 1895. The
woman on the right is known to be Eghisapet Sultanian, great grandmother of
musician Derek Sherinian, the other woman is unidentified
[25] از پوستها و کامنتهای فیس بوکیشان:
-«این
اشعار ربطی به زری خانم نهدارد. اصلاً در خوی کسی این ابیات را نهمیداند.
اشعاری هستند که چند سالی است به اشتباه ورد زبانها شده است، .... برخی از او با
اسم "بالا زر خانم" نام میبرند که اشتباه است. آن ترانه "اهلده
تاپانجا...." هم هیچ ربطی به زری خانم نهدارد. لطفاً اطلاعات اشتباه را به
عنوان حقیقت تاریخی تکرار نهکنیم.... ترانهی بالا زر خانم ارتباطی با زری خانم
خویی نهدارد. از یک طرف مردم خوی از این ارتباط هیچ اطلاعی نهداشتهاند، از سوی
دیگر جملات این ترانه در شان زری خانم خویی نیست ... تاریخ ما نیازی به جریانسازیهای
دروغین نهدارد. این که دیگران میکنند، مجوز انجام عمل اشتباه نهمیشود. ما از
همین تاریخسازیهای دروغین به اندازه کافی ضربه خوردهایم. تاریخ بدون دروغ ما
برای ما کافی است»....
-«چند سال قبل نهمیدانم چه
کسی و با چه هدفی ترانه "بالا زر خانیم" را به زری خانم، قهرمان مقاومت
خوییان در برابر ارامنه، منتسب کرد و دیگر کسی جلودار نشر این دروغ و جعل نهشد.
کار آن قدر بالا گرفت که به دست زری خانم، که حالا نامش را هم به بالا زر خانم
تغییر داده بودند، تپانچهای هم دادند و او را در حال تیراندازی به سوی دشمن تصویر
کردند. قضیه به اینجا ختم نهشد؛ عکسی از دو زن سرلخت از مسیحیان عثمانی را پیدا
کردند و مدعی شدند که عکس بالا زر خانم است!!! .... ترانهی "بالا زر
خانم" و نام "بالا زر" و "تپانچه" و "عکس
سرلخت" تماماً جعلیات است و هیچ ارتباطی با زری خانم افشار ندارد»...
-«آهنگ و شعری مجعول و زشت هم
به این رشادت زری خانم منسوب کردهاند که مایهی خجالت است. به جای آن که مجسمهی
زری خانم کنار دروازهی سنگی و در حال سخنرانی شورانگیز درست کنیم، خودمان را
مسخره میکنیم»
[26] تورکجهمیزده قادین و اهرکهک آیریمچیلیغی ایله جنسیتچیلیک،
قاوراملار و اؤرنهکلهر
[27] معاصر آذربایجان تاریخینین اؤرت ـ باسدیر اولموش قهرمانلاریندان
بیری «بالا زر خانیم» دیر. 1297 جی شمسی ایلده آدی دیللر ازبری اولان «بالا زر
خانیم» قدیم «خوی» شهریندن اولموش و ائله بو شهرده تایی ـ بنزری اولمایان حماسه لر
یارادمیش. 1296 – 1297 جی ایللر آراسی
جیلولار و سونرا کوردلر اورمونو، سالماسی قانا بیلشدیریب یوز مین لرجه آذربایجانلی
مسلمانی اؤلدوروب دیدرگین سالدیقدان سونرا قولاغی کسیک پطروس چاغریسی ایله ائرمنی
آندرانیک داشناکسیون اردوسو ایله خوی قالاسینی فتح ائدیب غربی آذربایجان
تورپاقلاریندا مسیحی حؤکومتین بوتونلشمه سینی دوشونوردولر. و بونا قارشی خوی
قالاسینی قورویوب مودافیعه ائدن قهرمانلار آراسیندا ایکی اؤنملی آد دورور. ابرهیم
آغا مجتهد و بالا زر خانیم. خوی شهرینین عالی مقام مجتهدی، اورمو، سالماس شهرلرینین
عالیملرینه تای الینه آغ بایراق آلمادان، آیاق یالین کندیل ایپی بوینونا سالیب
قدیم توپو حاصار ساری آپاریر و دیگر طرفدن ساواشین ان زور چاغلاریندا ائرمنی لر
شهری توپ گولـله سینه باغلاییب قالانین بیر حیصه سینی تخریب ائتدیکده فدائی لردن
بیر نئچه سی اؤز دوندریب قاچیر. او آندا «بالا زر خانیم» آدلی قورخماز بیریسی
میدانا گلیب بؤیوک بیر حماسه یارادیر.
84 یاشلی
خوی ساکینی جعفر عمی بویاخچی آتاسی محمدین دیلیجه دئییر: بالا زر خانیم الده تاپانچا لچکینی آچیب آلنینا باغلایاراق اوجادان باغرییر: سیز قاچین،
قویون بالا زر ساواشسین. بالا زر خانیم او سنگردن بو سنگره قالخاراق ائرمنی لره
ساری گولـله آچیب یئنه ده اوجا سسی ایله دئییر: سیز قاچین بالا زر ساواشسین! بو سؤزلر قانی داماردا جوشا گتیرن سؤزلر ایمیش، فدائی لر
هایقیراراق بیرداها سنگرلره ساری دؤنوب ساواش آپاریرلار و نهایت عوثمانلی قوشونو
گلینجه خوی قالاسینی قورتاریب الده ساخلاییرلار. بالا زر خانیم آدلی قهرمانین حاققیندا خوی تاریخینین یازاری محمد
امین ریاحی ده بیر بالاجا ایضاح وئرمیش: «حركت تاریخی زری خانم
در بازگرداندن مدافعان شهر نیز از صحنه های بسیار تاثیرگذار آن روز پر حماسه است .
چرا كه او با فعل خود «شهر خوی را از سقوط حتمی نجات داد و صحنه ای ماندگار را
آفرید»او گوندن بری خویلو بالا زر
خانیم، سینه دن سینه یه آشیقلارین سازینا آنالارین لایلاسینا دوشوب ابدی اولاراق
یاشاییر. سانکی بونا باخمایاراق پهلوی لر ایش اوسته گلدیکدن بری آذربایجانلیلارا
قارشی آسیملاسیون سیاستینی آپاردیقدا جیلولوق سؤی قیریمینی دا ترسینه گؤسترمگه
چالیشیرلار و بو آرادا اونودولماز قهرمان بالا زر خانیم دا اونلارین مقصدلی
سیاستلرینه معروض قالیب و قالیر! بو چیرکین سیاستین داومیندا 50 جی ایللر فرشید آدلی فارس بوغازلی خواننده بالا زر خانیم آدلی
حماسه یه ال آپاراراق اونون باشقا بیر
واریانتینی نظمه چکیب بالا زر خانیمی ساده جه بیر رقاصه جلدینده وصف ائدیب
اوخویور. سانکی بو ماهنی هله ده وار قدیم خوی خالقینین دیللر ازبری دیر و هله ده
وار غرور وئریجی سؤزلری ایله بو سایاق دئییرلر: الده تاپانجا بالا زر خانیم. غیرتین قوربان بالا زر خانیم. شلته
نی آت قاچ بالا زر خانیم. گله رم دالینجا بالا زر
خانیم. اؤلرم یولوندا بالا زر خانیم
[28] این پورتره و عکسها «تمثیلی» است. یعنی به سبب نهبود عکس واقعی
تمثیلاً تهیه شده است. مانند عکسهای تمثیلی که برای شخصیتهای تاریخی فاقد عکس
(فضولی و نسیمی و علی و حسین و زرتشت و
کوروش و ....) تهیه میشوند. من سالها از نقاشان و مجسمهسازان «آزربایجانی» (از
جمله مرحوم روحی تونا) خواهش و تمنا کردم که برای شخصیتهای ملی تورک فراموش و
سانسور شدهی ما عکس و پورتره و مجسمهای تهیه کنند. اما حتی یک جواب مثبت نهشنیدم
که طبیعی است. چرا که جریان اصلی آزربایجانگرایی فاقد شعور ملی تورک و فاقد قشر
روشنفکر و ... است. البته که نهمیتوان
به یک شبه بیدار شدن متولیان این جریان ریشهدار تاریخی و کسب شعور ملی تورک آنها
و آگاهی بر مسئولیتهایشان - امری که هرگز تحقق نهخواهد پذیرفت - اومید بست و
منتظر ماند. به همین سبب من خود بر
حسب احتیاج برای شخصیتهای تاریخی که فاقد عکس و ... هستند، عکس و پورترههایی - با
ذکر تمثیلی بودن بر روی عکس مربوطه با حروف کوچک - تهیه و در نوشتههایم از آنها
استفاده میکنم. بر روی عکس تمثیلی زر خانیم هم در گوشهی راست پایین عبارت تمثیلی
را به لاتین نوشتهام. این عکسهای تمثیلی از
آنجائی که دقیقاً بر اساس دادههای تاریخی و با استتیک و ذوق هنری تهیه میشوند و
خلائی بزرگ را پر میکنند، معمولاً با استقبال متوجه میشوند. مانند عکس تمثیلی که
برای جهانشاه قاراقویونلو تهیه کردم و در مقیاس بینالمللی پذیرفته شد.
[29] قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا» و سانسور «مستوره افشار»
No comments:
Post a Comment