دو «تَکْيَه لوحهسی» مذهب تورکی قزلباشی (اخیليک و بکتاشیليک) از شهر خوی
مئهران باهارلی
محقق
ارجمند «علیرضا مقدم» عکس دو «تککه-تَکْیَه لوحهسی» (لوحهی تکیه) آویخته شده بر دیوار
مقبره-تربهی آقا میریعقوب در شهر خوی تورکایلی- آزربایجان اتنیک را منتشر کرده است[1]. این دو «تکیه
لوحهسی» زیبا و مهم که به زبان تورکیاند، مربوط به طریقت بکتاشی و جریان اخیان –اخیلیک
منتسب به مذهب علوی تورکی قزلباشی هستند. جالب توجه است که «آبدال موسی» موسس طریقت
بکتاشی و «اخی ائورهن» بانی جریان اخوت در آسیای صغیر هر دو از شهر خوی برخاستهاند.
در زیر برخی از برداشتهای خود از این دو «تکیه لوحهسی» را آوردهام:
تَکْيَه لوحهسی اول:
١-
متن تورکی لوحه چنین است: «هر صباحلر
بسمیله آچرز دکّانمز».
خوانش
صحیح: «هر صباحلهر بسملهیله آچاریز دکّانیمیز». یعنی: هر صبح دکانمان را با
بسمله باز میکنیم.
بَسْمَلَه:
تورکی «بسم الله»
بَسْمَلَیْله:
بسملهیله، بسمله ایله (در این لوح، نخستین حرف ل افتاده است).
آچرز:
این کلمه میتواند به دو صورت «آچاریز» و «آچیریز» خوانده شود.
اشاره:
زمان حال در لهجههای زبان تورکی چنین است:
لهجههای
شرقی (در ایران، قفقاز، جنوب و شرق آناتولی):
حال
ساده: همیشه با استفاده از «.یر - .ور»: آچیرام، آچیرسین (آچیرسان)، آچیر؛ آچیریز
(آچیریق)، آچیرسینیز (آچیرسیز)، آچیرلار
حال
استمراری: همیشه با استفاده از «.ار - .هر»: آچارام، آچارسین (آچارسان)، آچار؛
آچاریز (آچاریق)، آچارسینیز (آچارسیز)، آچارلار
لهجههای
غربی (غرب آناتولی، تراکیا و شبه جزیرهی بالکان):
حال
ساده: همیشه با استفاده از «.ییور»: آچییوروم، آچییورسون، آچییور؛ آچییوروز،
آچیییورسونوز، آچیییورلار
حال
استمراری: در لهجههای غربی تورکی حال استمراری قاعدهی کلی ندارد، بلکه استماعی
است. در بعضی جاها .یر - .ور و در بعضی موارد .ار - .هر بکار میرود: مثلا
«اؤلوروم»، اما «بؤلهریم»؛ «اوْلوروم» اما «دوْلاریم»،....در این مورد: آچاریم،
آچارسین، آچار؛ آچاریز، آچارسینیز، آچارلار.
حال ساده در زبان تورکی
|
|||||||
لهجههای شرقی
|
همیشه .یر - .ور
|
آچیرام
|
آچیرسین (آچیرسان)
|
آچیر
|
آچیریز (آچیریق)
|
آچیرسینیز (آچیرسیز)
|
آچیرلار
|
لهجههای غربی
|
همیشه .ییور
|
آچییوروم
|
آچییورسون
|
آچییور
|
آچییوروز
|
آچیییورسونوز
|
آچیییورلار
|
حال استمراری در زبان تورکی
|
|||||||
لهجههای شرقی
|
همیشه .ار - .هر
|
آچارام
|
آچارسین (آچارسان)
|
آچار
|
آچاریز (آچاریق)
|
آچارسینیز (آچارسیز)
|
آچارلار
|
لهجههای غربی
|
.یر - .ور و یا .ار - .هر
|
آچاریم
|
آچارسین
|
آچار
|
آچاریز
|
آچارسینیز
|
آچارلار
|
آچاریز:
این فرم ادبی در زبان معیار تورکی آناتولی-عثمانی است که تا سالهای ١٩٣٥، در غرب
آزربایجان و قفقاز هم زبان معیار اغلب تورکینویسان و تورکیسرایان بود. به عنوان
نمونه صابر در شعر معروف خود بنام «فخریه» فرم آناتولیایی «آلیریز» (به جای
«آلاریق» لهجههای شرقی) را بکار برده است (اما در همان شعر همزمان فرم «اولوروق» لهجههای
شرقی به جای فرم «اولوروز» آناتولیایی را هم بکار میبرد) [2].
آچیریز:
فرمی ساخته شده از ترکیب «آچیر» لهجههای شرقی زبان تورکی با «.یز» لهجههای غربی
زبان تورکی. تلفیق قواعد دستوری دو لهجهی غربی و شرقی، از ویژگیهای تورکی معیار مختلط
و بسیط-مشترک در حال تشکل و تثبیت در نیمهی دوم قرن نوزده و دهههای اول قرن بیستم
در میان تورکینویسان و تورکیسرایان ایران (جمشیدخان افشار اورومی، سعید سلماسی،
... ) و قفقاز (همه، از جمله صابر و رسولزاده) بود. اساس این تورکی ادبی و نوشتاری،
«تورکی عثمانی» (شیمدی، یینه، داخی، توپراق، پسوند فعلی اول شخص جمع –یز به جای –یک،
...) بود که کلمات و عبارات فارسی و عربی آن با کلمات بومی و محلی تورکی رایج در ایران
و قفقاز جایگزین میشد، با واژگان «تورکی تورکمانی» (یئکه، ایمدی، اؤز، یاخشی،
...) تقویت میگشت، و حتی گاها قواعد دستوری دو لهجهی غربی و شرقی تلفیق میشد، مانند
ایجاد فرم آچیریز از تلفیق آچیریق با آچاریز. (روند تشکل این تورکی بسیط-مشترک در
ایران با تاسیس دولت پهلوی و تلاش وی برای امحاء زبان تورکی متوقف شد. در جمهوری
آزربایجان شوروی نیز پس از سالهای ١٩٣٦-١٩٣٧ و در راستای سیاست آزربایجانیسم و
تورکیزدائی استالینی-میکویانی، این تورکی معیار بسیط و مشترک ممنوع و طرد شد و جای
خود را به زبان آزربایجانی داد. با این همه تلاش برای ایجاد زبان تورکی معیار مشترک-مختلط
از تلفیق لهجههای شرقی و غربی، مخصوصا در ایران همچنان ادامه دارد. به عنوان
نمونه ایجاد یک فرم جدید گرامری برای وجه منفی اول شخص مفرد زمان حال استمراری توسط
«نسیم نجفی اقدم» اهل اورمیه به شکل .ماریم: «سایماریم» از ترکیب سایمارام با سایمازیم،
«وئرمهریم» از ترکیب وئرمهرهم با وئرمهزیم، ...)[3]
٢-
اصل عبارت تورکی لوح اول، مصراع اول یک بیت-دعای آنونیم منتسب به اخیان روم است:
هر
صباح بسمله ایله آچیلیر دکّانیمیز
«اخی
ائورهن»دیر داخی پیریمیز و اوستادیمیز
در
این بیت، «اخی ائورهؚن» همان «شیخ نصیرالدین محمود خویی» موسس جریان پیشعلوی اخوت-فتوت
(از غلات شیعه) در آناتولی و یا تشکیلات «اخیان روم» (اخیلیک) است. (به نظر من،
فرم صحیح کلمهی اخی، میتواند «آقی» به معنی شریف و گرامی و متعالی، همریشه با
کلمات تورکی-موغولی آقا، آقاسی، آقچه و ... باشد). اخی ائورهؚن که اغلب اهل شهر خوی
آزربایجان شمرده میشود در عصر سلاجقهی روم به آسیای صغیر مهاجرت نمود. همسر او «فاطما
باجی» نیز موسس تشکیلات «باجیان روم» در این دیار است. (جریان اخوت بعدها در سکتهای
قزلباشیه و نیز طریقت بکتاشیه استحاله یافت. غازیان به همراه آلپ ارهنلهر شاخهی
«سیفی» ویا بخش مسلح «اهل فتوت» (اخیان) را تشکیل میدادند. زمرهی اخیان همراه با
باجیان و غازیان و آبدالان همگی در میان نخستین گروههای پیوسته به قزلباشان بودند.
به درجهای که بیشتر تورکان قزلباش را پیروان آیین فتوت تشکیل میداد. بخشی از غازیان و آلپ ارهنلهر هم به تشکیلات نظامی
عثمانی «یئنی چئری» پیوستند).
٣-
هر صنف به اقتضای مسلک و پیر خود، این بیت-دعای منسوب به تشکیلات «اخیان روم» (اخیلیک)
را تعدیل میکند. به عنوان نمونه:
در
صنف قهوهخانهچیها:
هر
سحرده بسملهیله آچیلیر دکّانیمیز
حضرتِ
شیخ شاذلیدیر پیریمیز، استادیمیز
ویا:
دکّانیمیز
صباح ائرکهن بسمله ایله آچیلیر
املیمیز
حقیقتدیر، حقدهن رحمت ساچیلیر
بورادا
دوغرولوق وار، حقسیزلیکدهن قاچیلیر
بیر
یودوم سو داخی اولسا، حلالیندان ایچیلیر
و
یا:
هر
صباح بسملهیله آچیلیر دکانیمیز
حقه
ایمان ائدهریز، مسلماندیر شانیمیز
اهیریسی
وارسا بیزدهن، دوغروسو البت سیزین
حیلهسی
خورداسی یوخ، حلالیندان مالیمیز
مشتریلهریمیز
ولی نعمت، یارانیمیز، یاریمیز
زیادهسی
ضرر وئریر، قناعتدیر کاریمیز
٤-
پرندهی لوحه، «آوجی سونقور» و یا «دوغان» (به فارسی شاهین شکارچی) است که در عالم
تصوف سمبل دیسیپلین و اطاعت مطلق مرید از مراد است.
٥-در
شانهی «آوجی سونقور» سورهی الکوثر، کوچکترین سورهی قرآن نوشته شده است (إِنَّا
أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ. إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ
الْأَبْتَرُ). کوثر به معنای خیر فراوان و سورهی الکوثر در فرهنگ اسلامی سمبل
برکت است. بدن و پاهای «آوجی سوتقور»، عبارت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ
الرَّحِيمِ است که در فرهنگ اسلامی سمبل رحمت خداوند میباشد.
تَکْيَه لوحهسی دوم
١-در
لوحهی دوم متن آتی نوشته شده است: «نورِ حقّ، سرِّ محمّد، اسدالله ولی؛ و علیّ و
علی و علیّ و علی»
٢-اسد
الله (به فارسی شیر یزدان)، لقب امام علی بوده و در مذهب علوی سمبل عظمت و قدرت
است.
٣-در
این نوشته باور به یگانگی الله-محمد-علی (حق، محمد، اسدالله) منعکس شده است. سهگانهی
«الله، محمد، علی»، فرم تحول یافتهی مفهوم «تثلیث» (اوچلهمه) در مسیحیت (آتا،
اوغول، قوتسال تین) است که نخست به مذهب – دین حروفیه-حروفیگری که پایهگذار-پیغامبر
آن «فضل الله نعیمی تبریزی استرآبادی» بود وارد شد. سپس در زمان «بالیم سولطان» (پیر
ثانی طریقت بکتاشیه) به همراه حلول، تناسخ، موسسهی دده-بابالیق، منگوچ (حلقهی تسلیم)،...
جزء ارکان طریقت بکتاشی -که گمان میرود بانی حقیقی آن «آبدال موسی» از اهالی خوی باشد-
گشت (طریقت بکتاشیه، دین «حروفیه» را در خود جذب کرد). و در نهایت توسط طریقت
بکتاشی به مذهب قزلباشی ادخال شد. (تثلیث در یک نکاحنامهی شاهسونی به زبان تورکی از
ایران باقیمانده از قرن ١٦، به صورت «آللاه'ی بیر بیلهلیم، علی'نی سرّ بیلهلیم،
پیغمبر'ی نور بیلهلیم!»؛ و در مراسم آئین جمع قزلباشان علوی تورک در تورکیه اینگونه بیان میشود: «آللاه'ی بیر بیلهلیم، علی'یی ذکر ائدهلیم، محمد'ه صلوات
وئرهلیم، ارهنلهر مروّت»[4])
٤-در
این لوحه حرف « ی » در آخر نامهای علی، به صورت ذوالفقار ترسیم شده است. ذوالفقار در
مذهب علوی قزلباشی-بکتاشی، سمبل عدالت مطلق و طرفداری از حق و حقیقت است. امروزه ذوالفقار
به عنوان سمبل منسوبیت به مذهب قزلباشی بکتاشی نیز بکار میرود. به عقیدهی غلات
قزلباش استفاده از ذوالفقار در اشیاء و .... به شئی مزبور خاصیتی جادوئی میدهد.
ذوالفقار در
پارچهی بیرقهای گوناگون امپراتوری عثمانی (پرچم سپاه یئنی چئری، پرچم باربادوس
فرماندهی نیروی دریائی ...)، همچنین دولتهای تورکی قزلباشی حاکم بر ایران صفویه-قزلباشیه،
افشار و قاجار؛ همچنین بر روی سکهها و
... نقش و ضرب میشد.
تککه لوحهسی-تَکْيَه لوحهسی
١-این
لوحها به تورکی «تککه لوحهسی-تَکْیَه لوحهسی» نامیده میشود که در اوجاقها، تکیهها،
زاویهها، جمعائویها-جمعخانهها، خانقاهها و همچنین در مساجد، تربهها، امامزادهها،
... نصب میشوند. (پس از شیعه شدن خاندان صفوی، تکیهها و زاویههای قزلباشی و
بکتاشی و دیگر گروههای اسلام هترودوکس یک به یک تبدیل به امامزاده شده و میشوند. حال
آنکه این مکانها ربطی به امامان و امامزادگان ندارند).
٢-
استفاده از حروف و دادن سمبلهای رمزی بدانها از طریق حروفی تورک «نسیمی» و شاگرد
او «رافعی» در آناتولی و بالکان در طریقت بکتاشی نفوذ کرد و از آن طریق در مذهب
قزلباشی شایع شد.
٣-ترسیم
حیوانات و پرندگان و صورت انسانی و .... توسط حروف و عبارات بخصوص قرانی، در اسلام
متشرعه-اورتودوکس (سنی و شیعه) ممنوع، اما در اسلام متصوفه مانند مذهب علوی
(قزلباشی-بکتاشی) تشویق شده است. در اسلام اورتودوکس، معماری و خطاطی از هنرهای دینی،
آشکار و صواب؛ اما رقص، نقاشی، موسیقی و .... از هنرهای دنیوی، نهان و حرام است.
در مقابل، مذهب تورکی قزلباشی-بکتاشی قائل به تفکیک هنر دینی و دنیوی، هنر صواب و
حرام و آشکار و نهان نیست و علاوه بر «هنرهای رزمی»؛ «هنرهای تجسمی-بصری» (معماری،
خطاطی، مینیاتور، نقاشی، مجسمهسازی، ...)، و مخصوصا «هنرهای نمایشی» (رقص، آواز،
موسیقی و...)، همه را مباح و صواب میشمارد[5].
٤-
قزلباشان تورک، زبان تورکی را به عنوان زبان مقدس عبادات، آئینها و متون دینی خود انتخاب
کردهاند (بر خلاف مولویه که بدین منظور زبان دری-فارسی را بکار میبرد). تمام
آثار اصلی دینی آنها از جمله دیوان شاه اسماعیل ختایی واضع مذهب، کتاب مقدسشان
«کلامات»، ... ، همچنین محصولات دینیشان مانند تکیه لوحهسیها به زبان تورکی
نگارش یافته است (کاربرد زبانهای قومی-ملی مانند تورکی، عربی عامی، گوران و لری به
جای زبانهای بین المللی و رابط مانند عربی استاندارد و تاجیکی-فارسی، در عبادات و برای
نگارش متون دینی، با تمایل علویان برای پنهان داشتن باورهای خویش و اصل سرّ مگوئی در
ارتباط است).
تکيه لوحهسیهای قزلباشی –بکتاشی در خوی
١-
ظاهرا پس از ظهور قزلباشان، حیات مستقل تشکیلات اخیان در میان تورکان ایران و
آزربایجان پایان یافت (اما تشکیلات اخیان و فرهنگ اخیلیک تا به امروز در تورکیه
به حیات خود ادامه داده است. همهساله در کشور تورکیه به پاس اخی ائورهن و تشکیلات
صنفی اخیلیک، مراسمی بنام «اخیلیک کولتور هفتهسی و اصناف بایرامی» در شهر قیرشهیر
به تاریخ ١٣-٨ اکتبر برگزار میشود).
٢-
با تاسیس و پیدایش مذهب قزلباشی توسط «شاه اسماعیل ختایی»، عمدهی بکتاشیان در آزربایجان
و ایران جذب این حرکت شدند و به حیات مستقل آن در ایران و آزربایجان پایان داده شد
(اما طریقت بکتاشیه در قلمروی عثمانی در شبه جزیرهی بالکان، آلبانی، کوسووا،
جزیرهی کرت، مقدونیه، .... به حیات مستقل خود ادامه داد). هرچند تا مدتها همچنان نشانههایی
منفرد از وجود بکتاشیان در قلمروی صفویه مشاهده میشد. مانند وجود زاویهی بکتاشی پیر
سالتوق به سال ١٧٢٨ باز هم در خوی[6] (به نظر
من «سالتوق» فرم دیگر نام «سالچوق-سلچوق» است. مانند تنگیز-چنگیز، دیرناق-جیرناق،
....)
٣-
کاربرد زبان تورکی، دعای اخیان، کالیگرافی بکتاشی، تثلیث قزلباشی-بکتاشی،
ذوالفقار، ... در این لوحها نشان میدهد که آنها میراث هنری-دینی علی اللهییان
تورک (قزلباشان-بکتاشیان) است.
٤-
به نظر نمیرسد که به روزگار ما در فرهنگ مردم خوی، خاطرهای از اخی ائورهن، حتی
تشکیلات اخوت- اخیلیک به یادگار مانده باشد. همچنین است وضعیت طریقت بکتاشیه. با
این وصف احتمال بسیار وجود دارد که نصب این دو تکیه لوحهسی اخیان-بکتاشی در مقبرهی
آقا میریعقوب ـ خوی، صرفا به سبب وجود سمبلهای بکار رفته در آنها، که از جملهی
سمبلهای مشترک بین مذهب شیعهی امامی از اسلام متشرعه و مذهب علوی
(قزلباشی-بکتاشی) از اسلام متصوفه هستند باشد. این احتمال را بیوگرافی آقا میریعقوب
کوهکمری خویی هم تقویت میکند. وی یک خادم دینی و مرجع شیعهی امامی (تشیع متشرعه
و نه تشیع متصوفه) تحصیل کرده در نجف و ... بود[7].
٥-وجود
این تکیه لوحهسیهای قزلباشی –بکتاشی در خوی معنیدار است. خوی از اولین شهرهای تورک
شده در آزربایجان است و بدین سبب در متون تاریخی بنام تورکستان ایران نامیده شده
است. حمدالله مستوفی در نزهت القلوب در بارهی خوی میگوید: «مردمش سفیدچهره و ختاینژاد
و خوبصورتند و بدین سبب خوی را ترکستان ایران خوانند». خوی در تاریخ تورکیه نیز
از اهمیت استثنائی برخوردار است. بسیاری از جریانات فکری و فرهنگی و سیاسی که مُهر
خود را در شکلگیری هویت ملی تورک در تورکیه زدهاند بلاواسطه با نام شهر خوی پیوستهاند.
از جمله:
-این
شهر پایگاه اصلی ارتشهای تورک به فرماندهی «آلپ آرسلان» در سال ١٠٧١ برای تهاجم به بیزانس
-روم و فتح آسیای صغیر بود.
-موسس
طریقت بکتاشی «آبدال موسی» و بانی جریان اخوت در آسیای صغیر «اخی ائورهن» هر دو از
شهر خوی برخاستهاند.
-«پیر
سلطان آبدال» شاعر قزلباش و قهرمان خلقی-ملی تورکیه، و «جهانشاه قاراقویونلو» شاه تورکیسرا
و زندیق - علوی قرن ١٥ نیز، به نظر بسیاری اهل خویاند.
-مزار «شمس تبریزی»، یک شخصیت از اسلام هترودوکس، نیز به روایتی در خوی قرار دارد.
-زمرهی
«جاولاقلار» از قزلباشان بلاواسطه با خوی در ارتباط است. «جاولاقیلیک» از نخستین
تشکیلات «قلندریه» بوده و در قرن ١٣ در خوی ایجاد شده است. این جریان بعدها توسط «حیدریلیک» تعقیب شد. (جلخ و جولق نوعی از پشمیه بافته بود که مردم فقیر و درویش و قلندران میپوشیدند.
جولقی و جولخی به معنی قلندر شالپوش آمده است).
-با
این وصف، این مساله که چگونه خوی این تورکستان ایران و از مراکز اسلام هترودوکس و
تشیع متصوفه، تبدیل به یکی از مراکز اسلام اورتودوکس و تشیع متشرعه –شیعهی امامی
فارس شد، موضوعی در خور تامل است.
No comments:
Post a Comment