يکی بر سر
شاخ، بن میبريد
و يا
يونسی دستيار
رئيس جمهور و بطحايي وزير آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سيا هستند
مئهران
باهارلی
خبر سيد
محمد بطحايی: وزیر آموزش
و پرورش ایران در دیدار با «ویاچسلاو نیکونوف» رئیس کمیتهی آموزش و علوم دومای
روسیه، پیشنهاد کرد «به منظور شکستن انحصار زبان انگلیسی، زبان فارسی و روسی در
مدارس دو کشور به عنوان زبان دوم آموزش داده شود». (این در حالی است که در
ایران زبان اول این کشور یعنی تورکی که زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است، از
دورهی مشروطیت یعنی بیش از ١٢٥ سال پیش، غیررسمی و از عرصههای دولتی، آموزشی،
دیپلماتیک و رسانههای سراسری مطرود و ممنوع؛ اما زبان دوم این کشور یعنی فارسی که
زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همهی عرصههای
مذکور است. آنچه باید انحصار آن در ایران در هم شکسته شود فارسی است و نه انگلیسی.
و آنچه باید دومین زبان ایران شود فارسی، بعد از تورکی است).
خبر علی يونسی: دستیار رئیس جمهوری، در مصاحبه با
روزنامهی قانون گفته است «در ایران تورک وجود ندارد، آذری وجود دارد. آذریها،
برادر دوقلوی کردها هستند؛ هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارستر از خیلی
مناطق هستند. بخش زیادی از آذریها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. زبان تورکی
که در آزربایجان رسم شده، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و تورکی
فارسی شده است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب میشود و میتوان نام آن را
تورکیِ فارسی یا تورکیِ ایرانی گذاشت». (این در حالی است که در ایران گروهی قومی و ملتی و
زبانی به نام آذری وجود ندارد. در ایران ملتی بنام تورک و زبانی بنام تورکی وجود
دارد، و اقلا ٤٠ جمعیت ایران تورک و زبانش تورکی است. بر عکس، گروهی که امروزه فارس
نامیده میشود، عبارت است از تورکها، عربها، ایرانیکزبانهای بومی و تاجیکهای غربی
منطقه که با در هم آمیختن بین قرون ١٦-٢٠ میلادی، گرفتن زبان دری عارض شده از
افغانستان، و تغییر مذهب به شیعهی امامی، موسوم به قوم فارس شدند. زبان فارسی در
ایران یک زبان کرئول (چندرگه) بوجود آمده از التقاط زبانهای عربی و تورکی و راجی و
... است و اقلا به لحاظ الفباء، ذخیرهی واژگانی و بسیاری از قواعد دستوری صبغهی
عربی دارد. به آن درجه که بسیاری فارسی رایج در ایران را لهجهای از زبان عربی میشمارند.
و اما آنچه در آزربایجان و دیگر مناطق تورکائلی زبانی عارضی است، زبان تحمیلی و
بیگانهی فارسی است. نه تنها در آزربایجان، بلکه حتی در جنوب تورکائلی در همدان و
بین (بن) و ... در آغاز قرن بیستم احدی از مردم تورک، زبان فارسی نمیدانست).
این دو مقام
عالیرتبهی دولت ایران که از سر قومیتگرایی افراطی فارسی ادعاهای ضد علمی فوق را بر
زبان آوردهاند، به احتمال زیاد نفوذی سیا و موساد هستند. زیرا اگر سیا و موساد میخواستند
که در ایران جنگ داخلی براه بیاندازند و حذف کشوری بنام ایران از نقشهی جغرافیایی
جهان را قطعی و حتمی کنند، دقیقا اینگونه مهملات تحریکآمیز و ترهات جنگافروز را بیان
و تبلیغ میکردند. حتی برخی از شارحان تذکر دادند «این الفاظ موذیانه و هدفمند، ایماء
و اشاره به عوامل استعمار است که بیائید، فرصت مناسبی برای تجزیهی ایران است». البته
این، نگاهی شوخ به این مطلب است. اما این بیانات و رفتارهای اخیر وجوه جدی بسیار
دیگری هم دارد.
- تو گوئی دولت
ایران و مقامات فارسمحور افراطی دانسته و به دست خود کاسهی صبر مردم تورک را لبریز
میکنند و کار را به جاهای باریک میکشانند؛ یعنی وضعیت را از «یکی بر سر شاخ بن
میبرید» به «خود کرده را تدبیر نیست» متحول میکنند.
- این مقامات
دولتی یکبار دیگر خطوط اصلی سیاست دولت ایران در مناسبت با ملت تورک را بیان و یادآوری
کردهاند و مردمان ایران باید از این بابت متشکر آنها باشند. (در این مقاله همه جا
عامدا تعبیر «دولت ایران» را به جای «دولت جمهوری اسلامی ایران» بکار میبرم. زیرا
مواضع ضد تورک و سیاست راهبردی فارسسازی ملت تورک در ایران، منحصر به دولت جمهوری
اسلامی ایران نیست. سیاست استعمارگرانه-نژادپرستانهی فارسسازی ملت تورک، از بنیانهای
دولت ایران، هویت ملی ایران و ملت-دولت ایران ایجاد شده در دورهی مشروطیت و همهی
دولتهای پس از آن – دولت مشروطه تا ١٩٢٥، دولت پهلوی و دولت جمهوری اسلامی ایران
است).
-همچنین باید
ذکر کرد این مواضع ضد تورک، صرفا سیاست دولت ایران نیست. قاطبهی جامعهی فارس
کشور و نیز گروهها و تشکیلات سیاسی موسوم به سراسری، اعم از چپ و راست و مذهبی،
دارای مواضع ضد تورک مشابه هستند. نمونهای از اینگونه تشکیلات سیاسی ضد تورک، حزب
چپ ایران (فدائیان) اخیرا تشکیل شده است که علی رغم فارسی و فارسستانی بودن، خود
را به عنوان یک حزب سراسری ایرانی جا زده است.
يونسی ظاهرا
چه گفت
علی یونسی دستیار
مشاور رئیس جمهور حسن روحانی در امور اقوام و اقلیتهای دینی و وزیر سابق اطلاعات
در دولت محمد خاتمی، که اصلا لر است، روز شنبه ۱ اردیبهشت، در مصاحبهای با روزنامه قانون گفت «لرها،
کُردها و ...، یک قوم جداگانه نیستند. زبانهای آذری، کردی، مازنی و ...، لهجههای
زبان فارسی هستند. آذریها تورک نیستند؛ برادر دوقولوی کردها هستند.
این دو همان قوم ماد
هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند. با همدیگر درگیری داشتند، اما
همه از یک خانواده بودند. باید بین تورک و آذری فرق گذاشت. آذریها، هم زبان فارسی
و هم تبار فارسی دارند و فارستر از خیلی مناطق هستند. یک بخش زیادی از آذریها
زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. در گذشته همهی آنها مانند تالشیها صحبت میکردند.
بعضی از آنها (در شهر میانه در آزربایجان) مانند تالشیها همچنان به فارسی قدیم
صحبت میکنند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه ندارد و زبانی عارضی است.
تورکی که در آزربایجان سخن گفته میشود تورکی فارسی شده است. زبان تورکی توسط آذریها
به شدت ایرانیزه شده است. در واقع آذریها، آگاهانه این زبان را فارسی کردهاند.
حتی در افعال و ضمایر آذری هم نفوذ فارسی وجود دارد. برای مثال ضمیر «من» در زبان
آذری وجود دارد. ٥٠ درصد از اسامی اماکن و افراد آنها فارسی است. زبان آذری یک
لهجه از زبان فارسی محسوب میشود و البته یک قسمت از آن هم تورکی است که بخش زیادی
از آن فارسی شده است. بنابراین فارسیزبانان تورکی را از گیلکی راحتتر متوجه میشوند.
در حقیقت میتوان نام آن را «تورکیِ فارسی» یا «تورکیِ ایرانی» گذاشت. ترکمنها از
نژاد ایرانی نیستند و زبان آنها نیز از زبان ما تاثیر نگرفته است. دکتر مرتضوی ثابت
کرده است که زبان اصلی آزربایجان، فارسی بوده و همچنان در خیلی از مناطق آزربایجان
هم اکنون نیز به فارسی صحبت میکنند. به همین سبب مقام رهبری از طریق آقای حداد
عادل از ایشان خواستهاند که استاد دانشگاه تهران شوند. اما پانترکیستها او را
منزوی و طرد کردند».
علی یونسی قبلا
هم در گفتگو با روزنامهی اعتماد اظهار داشته بود «مطالبهی تدریس زبانهای محلی
یک خواست روشنفکری و مطالبهی یک جمع نخبه و محدود است، یک خواست عمومی نیست. مثلا
مردم تبریز و کردستان و بلوچستان، دغدغهشان این موضوع نیست. چون به زبان مادری
حرف میزنند، اما با زبان ملی مکاتبه میکنند و درس میخوانند. دو موضوع را از هم
تفکیک کنید. یکی تدریس به زبان مادری است، یکی تدریس زبان مادری. این دو با هم فرق
اساسی دارد. آموزش و پرورش الان پیشقدم شده تا زبان مادری در مدارس آموزش داده
شود. تا هرکس داوطلب بود، بیاید. من حتی میتوانم بگویم که اگر به صورت داوطلبانه
بگذارند هم، تعداد دانشآموز کمی خواهد داشت. چون عموما بچهها زبان مادریشان را
بهخوبی بلد هستند و نیاز به تدریس زبان مادری بهعنوان یک واحد درسی ندارند. از
طرفی الان در تمام استانها برنامههای صدا و سیمای استانی عموما به زبان مادری
است. اما زبان رسمی، زبان فارسی است و آموزش همان زبانهای مادری باید به زبان رسمی
صورت گیرد و هیچ چیز نباید به زبان رسمی و فارسی آسیب برساند»
کلاس درسی
برای يونسی و بطحايی
این بیانات،
چند توضیح و تصحيح را ضروری میکند:
-ایران کشور
کثیرالاقوام نیست، «کثیرالمله» است.
-نه تنها در ایران
ملتی بنام «تورک» و زبانی بنام «تورکی» وجود دارد، بلکه اقلا ٤٠ درصد جمعیت ایران تورک
و زبانش تورکی است.
-ملت تورک در ایران «اقلیت» نیست، «اکثریت نسبی» مردم ایران است. اما ملت فارس و یا تودهی فارسزبان در ایران اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی است.
-ملت تورک در ایران «اقلیت» نیست، «اکثریت نسبی» مردم ایران است. اما ملت فارس و یا تودهی فارسزبان در ایران اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی است.
-در ایران لرها
و تورکها و کردها و مازنیها و فارسها و ترکمنها و عربها و ... «ملل متشخص»، مستقل و
جداگانهای هستند، هرچند بین برخی از آنها اشتراکات تاریخی و فرهنگی و زبانی و
تباری و ... معینی وجود داشته باشد.
-نه تنها ملت
تورک ریشه در اقوام باستانی مادی ندارد، بلکه بنا به آخرین اجماع علمی، مردم کرد
هم بازماندهی مادها نیستند، چه برسد که «همان مادها» باشند.
-در ایران گروهی
قومی و ملت و زبانی به نام «آزری» وجود ندارد که زبان و تبار فارسی داشته باشد.
- چیزی به اسم «تبار فارسی» وجود ندارد. حتی گروهی که امروزه در ایران فارس نامیده میشود، تبار
فارسی ندارد. بلکه فارسزبانها اصلا تورکها، عربها، ایرانیکزبانهای بومی (رازی،
...) و تاجیکهای غربی منطقه هستند که با در هم آمیختن و گرفتن زبان دری عارض شده
از افغانستان و سپس قبول مذهب شیعهی امامی، بین قرون ١٦-٢٠ میلادی پدیدار و در
قرن اخیر موسوم به قوم فارس شدهاند.
-زبان تورکی در
ایران از دورهی پیش از اسلام، اقلا از عهد خسرو انوشیروان که صدها هزار تورک را
در تورکائلی اسکان داد و هرمز پادشاه تورکزاد ساسانی که در ضمن داماد ایستمی خان
خاقان گؤک تورک بود، بلاانقطاع در ایران حضور دارد و بومی و طبیعی است.
- آنچه در
آزربایجان و دیگر مناطق تورکائلی عارضی است، زبان تحمیلی و بیگانهی فارسی است. در
ایران زبان فارسی در گذشته غیر بومی و یک زبان ادبی-رابط وارداتی از افغانستان، و
در سدهی اخیر یک زبان تحمیلی و استعماری و در نتیجه عارضی است.
- نه تنها در
آزربایجان، بلکه حتی در جنوب تورکائلی در همدان و بین (بن) و در جنوب شرق آن در
شهریار و کن و (تهران) ... در آغاز قرن بیستم احدی از مردم تورک، زبان فارسی نمیدانست؛
امروز نیز، پس از ١٢٥ سال سیاست شدید تورکزدائی و فارسسازی، روستاهایی در استان
تهران از تورکائلی وجود دارند که اهالی آن کلمهای فارسی نمیدانند.
- هیچ اهمیتی
ندارد که کدام زبان و مذهب و .... موجود در کشور عارضی بوده و یا بومی. مهم آن است
که اکنون باید همهی آنها بلا استثناء به رسمیت شناخته شده و قانونا و حقوقا و در
عمل از موقعیت برابر تضمین شده برخوردار باشند. و الا بسیار چیزها در ایران عارضی
است و بومی نیست. از جمله خود زبان فارسی-دری، الفبای عربی-فارسی، اقوام ایرانیک
باستان (نژادپرستان آنها را آریایی مینامند)، ویا مذهب شیعهی امامی و یا خود
اسلام.....
-این درست است
که امروز در بخشهایی از مناطق تورکنشین نسل جدید به فارسی صحبت می کنند. اما این
امر نه یک امر طبیعی و داوطلبانه، بلکه نتیجهی سیاست تورکستیزی و نسلکشی زبانی
تورک و فارسسازی ملت تورک توسط دولت ایران و یا آسیمیلاسیون اجباری است. این یک
جنایت عظیم است که دیر یا زود از عاملان و مجریان آن حساب خواسته خواهد شد.
-در گذشته نه
تنها در مناطق تورکنشین، بلکه در مناطق فارسنشین امروزی هم هیچ فارسزبانی نبود.
زیرا زبان فارسی با نام تاجیکی-دری به عنوان یک زبان ادبی-رابط از افغانستان ادخال
شد و در ایران متکلم بومی نداشت. بعدها با فارسزبان شدن تورکها و عربها و ایرانیکزبانها
و دیگر بومیان، به تدریج تودهای فارسزبان پدیدار گشت. به همین سبب است که بر
خلاف فولکلور و رقص فولکلوریک تورکی و کردی و لری و عربی و ترکمنی و بلوچی و ...
در ایران چیزی به اسم فولکلور و رقص فولکلوریک فارسی وجود ندارد، زیرا فولک و یا
تودهی مردم فارسی وجود نداشت.
-زبان فارسی در
ایران یک زبان «کرئول» (Creole) بوجود آمده از التقاط زبانهای عربی و تورکی
و راجی و برخی دیگر از زبانهای ایرانیک و ... است. این زبان به لحاظ الفباء، ذخیرهی واژگانی و بسیاری از قواعد دستوری
صبغهی عربی دارد. به آن درجه که بسیاری، فارسی رایج در ایران را لهجهای از زبان
عربی میشمارند. اما مناسبترین نام برای آن «فارسی عربی» و یا بهتر از آن «عربی
فارسی» است.
-زبان تورکی
توسط آذریها ایرانیزه نشده است، بلکه توسط سیاستهای استعماری و نژادپرستانهی «نسلکشی
ملی ملت تورک» و «نسلکشی زبانی زبان تورکی» توسط دولت ایران از یک طرف؛ و تحمیل
زبان فارسی به ملت تورک از طریق رسمی ساختن انحصاری زبان فارسی توسط قانون اساسی،
ممنوعیت کاربرد زبان تورکی مکتوب در نظام سیاسی، اداری، دیپلماسی و تحصیلی و رسانههای
سراسری، و تحمیل فارسی در همهی این عرصهها از طرف دیگر، بشدت آسیب دیده و تخریب
شده است.
-در ایران زبان
اول این کشور ویا تورکی که زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است، از دورهی مشروطیت یعنی
بیش از ١٢٥ سال، غیررسمی و از عرصههای اداری، آموزشی، دیپلماتیک و رسانههای
سراسری مطرود و ممنوع؛ اما زبان دوم این کشور یعنی فارسی که زبان اقلیتی ٢٥-٣٠
درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همهی عرصههای مذکور است
-ضمیر «من»
تورکی نه تنها از زبان فارسی گرفته نشده، بر عکس به عقیدهی بسیاری از ریشهشناسان
و زبانشناسان ضمیر من فارسی ریشهی تورکی –آلتایی دارد.
-دلیل اینکه
بیش از ٥٠ درصد اسامی اماکن و افراد در میان تورکها فارسی است آن است که انتخاب و
کاربرد اسامی اماکن و افراد به زبان تورکی از طرف قوانین و بخشنامهها و مقامات دولت
ایران ممنوع است. این را آقای یونسی به عنوان یک مقام عالیرتبهی دولت فارس
ایران خود باید بهتر بداند....
-زبان تورکی در
ایران یک زبان محلی نیست، در سرتاسر کشور حضور بومی تاریخی دارد. بر عکس زبان
فارسی یک زبان محلی در شرق و مرکز کشور است و حضور آن در هر منطقهی دیگر صرفا
ناشی از تحمیل و سیاستهای استعماری و نژادپرستانهی فارسسازی ملل غیر فارس ایران
است
-خواست زبانی
ملت تورک ساکن در ایران «تدریس زبان تورکی» حتی «تدریس به زبان تورکی» نیست. «رسمی
شدن زبان تورکی در مقیاس دولتی سراسری، آنهم توسط قانون اساسی؛ و برابری کامل
موقعیت زبان فارسی و زبان تورکی بلا استثناء در همهی عرصهها و سطوح» است.
-تدریس زبان
تورکی برای کودکان تورک و در مناطق تورکنشین، باید مانند تدریس زبان فارسی برای
کودکان فارس و در مناطق فارسنشین، نه داوطلبانه، بلکه اجباری باشد
-تنها زبانی که
تورکها نیازی بدان به عنوان درس و زبان تدریس و تحصیل و یادگیری و .. ندارند، زبان
تحمیلی و بیگانهی فارسی است. و دیر یا زود، بویژه با سیاستهای ابلهانهی دولت
ایران دائر بر اصرار به تحمیل فارسی، این زبان از سرتاسر مناطق تورکنشین ایران
طرد و برچیده و به قلمروی طبیعی خود یعنی فارسستان بازگردانده خواهد شد.
-برای ملت تورک
آنچه مهم است آن است که هیچ چیز به زبان ملیاش یعنی تورکی آسیب نرساند. تحمیل
زبان فارسی به ملت تورک و عدم رسمیت زبان تورکی و در عوض رسمیت زبان فارسی و ...
در ایران در حال حاضر بزرگترین ضربهها را به زبان ملی تورکی وارد میسازد.
-ملت تورک مصمم
است که به این وضعیت تحقیرآمیز پایان دهد و مخصوصا رسمیت انحصاری زبان فارسی و
تحمیل آن بر ملت تورک در ایران را به هر طریق ممکن و به هر بهائی ملغی سازد
-بر خلاف ادعای
یونسی، الان در اغلب استانها که دارای جمعیت تورکنشیناند، هیچ برنامهی صدا و
سیما به زبان تورکی وجود ندارد؛ در چند استان هم که برنامههایی وجود دارد نه به
تورکی، بلکه به همان «فاذری» است که دولت ایران به منظور تسهیل نابود ساختن و فارسسازی
زبان تورکی و تبدیل آن به «تورکی فارسی یونسی» بکار میبرد
يونسی در
واقع چه گفت:
در فوق آنچه ادعاهای
یونسی و حقایق و واقعیتها که در تضاد با آنها هستند را ذکر کردم. اما اینها همه
ظاهر مساله است. لب کلام و باطن گفتههای یونسی، که با تدقیق ادعاها و کدهای بکار
رفته از سوی وی در مصاحبهی مذکور بدست میآید آن است که:
١-دولت ایران،
در حالیکه هویتهای لر و کرد و تورکمن و تالش و حتی عرب و ... را قبول کرده است، در
ادامهی ایدئولوژی-دکترین دولت مشروطه- پهلوی-جمهوری اسلامی همچنان هویت ملی تورک
را به رسمیت نمیشناسد و بر انکار هویت ملی تورک اصرار دارد. دولت ایران ملت تورک
و زبان تورکی را به عنوان یک تهدید و دشمن تعریف میکند.
٢-سیاست نسلکشی
ملی ملت تورک (نابود ساختن ملت تورک) و نسلکشی زبانی زبان تورکی (نابود ساختن
زبان تورکی) سیاست راهبردی دولت ایران است. در همین راستا از یک طرف دولت ایران
منکر وجود هویت ملی تورک و حتی زبان تورکی میگردد و به دروغپردازی در باره ی
تاریخ حضور آن در ایران و ساختار و خصوصیات آن میپردازد، و از طرف دیگر با
جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن هویت ملی تورک و رسمیت سراسری زبان تورکی توسط
قانون اساسی، به فارسسازی ملت تورک و زبان تورکی مشغول و به آن شتاب میدهد.
٣-دولت ایران
به منظور ایجاد تفرقه و واگرایی بین گروههای مختلف تورک پراکنده در ایران، مانند
دولت مشروطه و پهلوی، از سلاح «آذری» و کارت «آزربایجان »استفاده میکند. گویا که
تودهی تورک صرفا ساکن در منطقهی آزربایجان است و این توده که دولت ایران آنرا
آزری مینامد، دارای هویت قومی جداگانهای از بخشهای دیگر ملت تورک ساکن در ایران-
که دولت آنها را نیست میشمارد- هستند.
٤-دولت ایران
معتقد به «نژاد ایرانی» و در نتیجه یک دولت نژادپرست است.
٥-دولت ایران
همچنان مشغول به جازدن زبان محلی فارسی به جای زبانی سراسری و زبان ملی همهی ملل
ساکن در ایران، و تبلیغ موهوم «ملت ایران» است.
٦-با اینگونه
گفتارها دولت ایران اعلام میکند به هیچ وجه نیت و قابلیتی برای شنیدن صدای مردم
تورک (جنبش «هارای هارای من تورکم»، ایجاد «فراکسیون نمایندگان مناطق تورکنشین در
مجلس»، ...) ندارد. ملت تورک ناچارا باید بعضی حقایق را با نشان دادن به مقامات
دولتی ایران حالی کند.
٧-دولت ایران
مصمم است «رسمی بودن انحصاری زبان فارسی»، «شفاهی ماندن زبان تورکی» و «محدود بودن
خواستها به تدریس زبان تورکی» و «نه تحصیل به زبان تورکی» آنهم به صورت «داوطلبانه»
را حفظ کند. بنابراین به شدت از رسمی شدن زبان تورکی، تبدیل زبان تورکی
به زبانی مکتوب و زبان تدریس مفردات درسی و زبان تحصیل در مدارس آنهم به صورت
اجباری جلوگیری میکند.
٨-دولت ایران کسانی
که به وجود هویت تورکی و زبان تورکی معتقدند و با جعل هویت و پیشینهای فارسی و آذری
برای ملت تورک مخالفند را «پانتورکیست» میخواند و با این امر مسالهای فرهنگی و
هویتی داخلی را به یک مسالهی سیاسی و امنیتی منطقهای، به منظور سرکوب سریع آن
تبدیل میکند.
٩-دولت ایران مسالهی
هویت ملی تورک و زبان تورکی را فرهنگی نمیداند، بلکه برای او مسالهی هویت ملی
تورک و زبان تورکی مسالهای امنیتی – فرهنگی است
يونسی خود
را تکذيب میکند
یونسی در جاهای
دیگری از مصاحبهی خود مطالبی را بیان میکند که با آنچه در فوق از وی نقل شد
کاملا در تضاد است، یعنی او در حين مصاحبه مرتبا و همزمان خویش را نفی میکند. از
جمله میگوید که «همهی ایرانیها باید از حقوق برابر بهرهمند باشند. نباید در
کشور شهروند درجه ۲
و ۱ داشته باشیم. پذیرفتن تفاوت اقوام، مهمترین اصل قرآنی در این
رابطه است. لازم است در بین اقوام مختلف ایران همشناسی، تبادل و ارتباط ایجاد شود».
وی همچنین با
انتقاد از برخی افراد دیندار در به کارگیری مفاهیم قومی برای ایجاد شکاف قومی-مذهبی
میگوید که «در کنار هم قراردادن مولفههای
قومی و مذهبی برای همبستگی اجتماعی خطرناک است. و ناسیونالیستها بی دلیل از کرد، تورک و بلوچ
نگران هستند».
-اما خود او در
همین مصاحبه همهی ایرانیها را دارای حقوق برابر نمیشناسد. فارسها را برتر میداند،
زبان آنها را ملی اعلان میکند و تنها زبان این قوم را مستحق رسمی بودن میشمارد.
گروههای غیرفارس را پست شمرده، دارای حق و لایق تحصیل به زبان خودشان نمیداند.
-وی با دادن
این امتیازات بیجا به فارسها ایرانیان را به درجه یک و درجه دو تقسیم میکند. حتی
با شناختن هویت کرد و بلوچ و ترکمن و تالشی، ... آنها را ایرانیان درجه دو، ولی با
رد هویت تورکی، ملت تورک را به ایرانیان درجه سه تبدیل میکند.
-یونسی علی رغم
توصیهی خود بر شناختن تفاوت اقوام، خود آن را بر نمیتابد و برای ملت تورک، برای
یکسانسازی و فارسسازی او زبان و تبار و گذشتهی فارسی میتراشد. او را دوقولوی
ملت کورد میسازد و بدین ترتیب نه تنها تفاوتها را منکر میشود، بلکه با سائقهی
تورکهراسی به یک مهندسی هویت ملی سخیف و ناشیانهی استعماری و نژادپرستانه دست میزند.
-وی در حالی دم
از همشناسی ببن اقوام مختلف در ایران میزند که خود کوچکترین شناختی از وضعیت
اقوام کشور، آنهم در حالیکه مشاور امور اقوام است ندارد و حتی خبر ندارد که در
ایران ملتی و زبانی به نام تورک و تورک وجود دارد و ... در نتیجه به دروغپراکنی در بارهی زبان تورکی
و تحقیر آن میپردازد.
-وی بکارگیری
مفاهیم قومی را خطرناک برای همبستگی اجتماعی میخواند، اما از موضعی پانایرانیستی،
از نژادپرستانهترین و ضد علمیترین و جنگافروزانهترین مفاهیم قومی فارسگرایانه
مانند «ملی بودن زبان فارسی» و «نژاد ایرانی» و ... دم میزند.
-وی میگوید که
ناسیونالیستها (منظور او ناسیونالیستهای فارس است) نباید از کرد و تورک و بلوچ
نگران باشند. در حالیکه تمام مصاحبهی او محصول نگرانی، بلکه وحشت خود او از هویت
و زبان تورکی و مطالبات ملی حقهی ملت تورک (که در زیر آمدهاند) است.
-او بویژه نگران
تشکل و سازمانیابی سیاسی ملل غیر فارس در قالب احزاب اتنیک-منطقهای است. حال
آنکه در کشوری چند ملتی مانند ایران، شرط اول توسعهی اجتماعی و سیاسی و گشایش باب
دیالوگ مدنی بین گروههای گوناگون ملی و اعتقادی و دیگر گروههای اجتماعی از یک طرف
و با دولت از طرف دیگر، امکان تشکل و سازمانیابی آزادانه و قانونی آن گروهها است.
این بیانات و
مواضع همه- مانند گفتهها و تدابیر دیگر مقامات و نهادهای دولت ایران، علاوه بر
دشمنی با واقعیتها، بر علیه توسعهی کشور و قوانین بین المللی است. به عنوان نمونه
دولتها موظفند که گروههای ملی و دینی را با همان نامی که آن گروهها خود را با آن
میخوانند، به رسمیت شناسند. یونسی و دیگر مقامات فارسگرا هم، بالاخره خواهند
فهمید که نام ملی ما تورک و نام زبان ملی ما تورکی است، نه آذری و نه چیز دیگر.
واکنش نمايندگان
تورک
سخنان یونسی در
مورد هویت تورک و زبان تورکی، بی هیچ شک و شبههای از موضع قومیتگرایی افراطی
فارسی ضد تورک بیان شده است (فردی نیست و اعلام مواضع رسمی و راهبردی دولت ایران
است). بدین سبب نیز جای تعجبی ندارد که از سوی مردم و شخصیتهای تورک واکنشهای منفی
بسیاری را برانگیخت. یکی از مهمترین اینها واکنش تقدیرآمیز ٥٠ تن از نمایندگان
تورک مجلس ایران بود که با امضاء یک نامه-تذکر اعتراضی نوشته شده توسط هادی بهادری
و نادر قاضیپور، نمایندگان مردم ارومیه، از حسن روحانی رئیس جمهور خواستار شدند
تا به اظهارات اخیر علی یونسی دستیار خود در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی واکنش
نشان دهد. (این پنجاه نمایندهی تورک باید تقدیر و نمایندگان تورکی که آنرا امضاء
نکردند، افشاء و محكوم شوند). آنها در این نامهی اعتراضی-تذکر یونسی را متهم به «انکار
حقوق مساوی اقوام ایران، طرفداری از تبعیض نژادی، اهانت به زبان تورکی که به تایید
مسئولین مربوطه حدود ٤٠ درصد مردم کشور بدان صحبت میکنند، توهین به تمامیت و هویت
قوم تورک به بدترین شکل ممکن» نموده و از حسن روحانی خواستهاند «هرچه سریعتر
نسبت به مطالب سخیف و بی پایه و بی اساس نامبرده که یادآور اظهارات دوران رضاخانی
است واکنش لازم را نشان دهد».
نادر قاضیپور نمایندهی
اورمیه در مصاحبههای خود با اشاره به اظهارات علی یونسی، دستیار رئیس جمهور ایران
اظهارات او را ایجاد «شکاف قومی» و «ساختارشکنانه» خوانده و از جمله گفته است
(دستجین و تلفیق): «مواضع دستیار رئیسجمهور جز ضربه به اساس نظام و خدشهدار
کردن وحدت ملی کارآیی دیگری ندارد .... آیا سزاوار است فردی که اکنون باید در خانه
بنشیند و از نوههایش نگهداری و با آنان بازی کند، درصدد ایجاد شکاف قومیتی در ایران
اسلامی باشد؟!...
ما تورکها اجازه نخواهیم داد هرکسی که از جای خود بلند میشود علیه ما صحبت کند...
وقتی رهبر مملکت حکم میدهد به فرزندان خود تورکی یاد دهید، یونسی اشتباه میکند
آن حرفها را میزند... ایران بزرگ اسلامی از قومیتهای مختلف بلوچ، ترکمن، گیلک،
لر، عرب، تورک و سایر اقوام تشکیل یافته است و قریب به پنجاه درصد ایرانیها تورک
هستند ... علی یونسی علی یونسی برای سومینبار افاضهی علمی غلطی کرده و سعی داشته
است قوم بزرگ ایران را زیر سوال ببرد.... امیدواریم دستیار رئیسجمهور این تذکر را
جدی بگیرد.... از رئیسجمهور انتظار داریم به واقعیت پشتپرده مواضع دستیار خود پی
ببرد .... با این آقا برخورد کند تا بیش از این حاشیه ایجاد نشود و کار به جاهای
باریک نکشد».
قاضیپور در خصوص
مواضع روزنامه قانون نیز گفت: «این روزنامه نامش قانون است ولی بیقانونی میکند
و اخیراً نیز در دادگاه مطبوعات مجرم شناخته شد؛ شرمندهام که بگویم خبرنگاری که
از طرف این روزنامه با بنده صحبت میکرد و آن مواضع را داشت خود تورک بود!... در رابطه با مواضع روزنامهی قانون از وزیر فرهنگ و ارشاد سوال
کردهام.... چرا این روزنامه به قومیتها و تورکها توهین مینماید و صالحی
برخوردی با آنان نمیکند، انشاءا.. در کمیسیون فرهنگی مجلس دهم میزبان وزیر فرهنگ
و ارشاد خواهیم بود و بنده با حضور در آن جلسه از حقانیت تورکها دفاع خواهم کرد».
تقدير از
نادر قاضیپور
بی شک سخنان و
اعتراضات نمایندگان تورک مجلس، یک نخستین در تاریخ است و دارای تاثیرات ماندگار در
صحنهی سیاست و تاریخ مبارزات ملی دمکراتیک تورک خواهد بود. بویژه در اینجا باید
به تابوشکنی نمایندگان اورمیه، دارالافشار و تورکستان ایران اشاره کرد. این
نمایندگان و مخصوصا قاضیپور با تاکید مکرر بر نام و هویت ملی «تورک» که با تاسیس
«فراکسیون نمایندگان مناطق تورکنشین» به اوج خود رسید، تابوی رسمی و دولتی گذاشته
شده بر نام و هویت تورک در ایران از دورهی مشروطیت به بعد از سوی پان ایرانیستها
و دولت ایران (و آزربایجانگرایان) را در هم شکسته و به بایگانی تاریخ سپردند
(امری که هنوز امثال یونسیها متوجه آن نشده است). جا دارد یادآوری شود در حالیکه عاجلترین
انتظار اقوام دیگر کشور مانند ترکمن و کرد از نظام جمهوریاسلامی- که هویت ترکمنی
و کردی و ... را به رسمیت میشناسد- آن است که در مدیریتهای کلان کشور و در مراکز
تصمیمگیری حضور داشته باشند، اصلیترین انتظار ملت تورک آن است که هویت ملی او از
طرف دولت ایران به رسمیت شناخته شود. زیرا دولت مدرن ایران، هویت ملی تورک را به
رسمیت نمیشناسد. همین یک رقم اقدام قاضیپور و دیگر نمایندگان تورک، در شکستن
تابوی گذاشته شده بر نام ملی تورک از سوی پانایرانیستها و دولت ایران (و
آزربایجانگرایان) به لحاظ همخوانی با منافع ملی ملت تورک ساکن در ایران هزاران
بار از کل مجاهدتهای مشروطهخواهان تورک و آزادیستانچیها (اگر لحظهای از
واقعیت تورکستیز بودن آنها اغماض کنیم) ارزشمندتر و مفیدتر بوده است.
البته باید ذکر
کرد علی رغم آنکه برخی مواضع قاضیپور در مورد حقوق زنان، ولایت فقیه، ... سنخیتی
با حرکت ملی دمکراتیک تورک ندارد و قابل دفاع نبوده محتاج تغییر است، اما او در
برخی مسائل اساسی و خطوط قرمز ملی تورک، از جمله نام هویت ملی تورک، دفاع از
یکپارچگی سرزمینهای تورکنشین در شمال غرب کشور، مجادله برای تدریس زبان تورکی، بلند
کردن صدای اعتراض به بیانات تورکستیز مقامات (یونسی...) و رسانهها (روزنامهی
قانون، ...)، افشاء و مخالفت با توسعهطلبی کردی، ... به لحاظ تاریخی در مسیری
کاملا صحیح قرار دارد. (قاضیپور در یک مصاحبه به مناسبت اعتراض به الحاق منطقهی
تورک حیران به استان گیلان، اعلام کرد که نه تنها ناحیهی حیران، بلکه کرج هم
منطقهای تورکنشین بوده، منطقهی تورک بودن خود تهران هم میتواند بحث شود. قاضیپور
از این جهت شباهت بسیار به میرجعفر باقیروف دارد. باقیروف علی رغم آنکه یک
استالینیست و معتقد به نظامی توتالیتر بود، در مسالهی وطن و بویژه توسعهطلبی ارمنی
حساس بود. وی نه تنها بر علیه توسعهطلبی ارمنی در قفقاز شوروی مقاومت کرد، بلکه
تا حوالی تهران و انزلی و اراک و ... را وطن تورک- به تعبیر خودش آزربایجانی-میدانست).
مطالبات
بنیادین مردم ترک در سراسر ایران
(فارغ از
استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
کوتاه
مدت
ا-
شناخته شدن رسمی و حقوقی وجود، نام، هویت و حقوق «ملت ترک» ساکن در ایران، با ذکر
و تضمین آنها در قانون اساسی
٢-رسمیت «زبان ترکی» توسط قانون اساسی در
مقیاس سراسری و دولت ایران؛ و کاربرد آن در اسناد دولتی (انتشار متن قانون اساسی،
چاپ اسکناس، شناسنامه، گذرنامه، عقد ازدواج-طلاق و ...)، مناسبات دولت با مردم
(دادگاهها و ادارات و ...) و با دولتهای
خارجی و سازمانهای منطقهای و بین المللی
٣- ایجاد «رسانههای جمعی دیداری و شنیداری
سراسری ترک» و «مطبوعات سراسری ترک» دولتی و خصوصی
٤-ایجاد «نظام تحصیلی ترکزبان» اجباری،
دولتی و خصوصی در همهی مقاطع (مهد کودک تا دانشگاه) با مفردات و زبان آموزشی ترکی
اجباری در سراسر مناطق (شهرها، روستاها و محلات) تورکنشین ایران و داوطلبانه در
مناطق غیر ترکنشین
٥-تاسیس «بنیاد واحد تاریخ، فرهنگ و زبان
ترک» در مقیاس کشوری (و نه بر اساس منطقه، لهجه و نه با نامهایی غیر از «ترک»)
میان مدت
٦-ادارهی امور خود ترکها (در مقیاس شهر،
بخش، ده، محلات) در هر جای ایران که در آن سکونت اکثریتی دارند؛ و در راس آنها
منطقهی ملی ترک در شمال غرب ایران (اقلیم تورکائلی= آزربایجان اتنیک) و کانتونهای
ترک در جنوب و در شمال شرق ایران
٧-گردهم آوردن همهی منطقهی ترکنشین به
هم پیوسته در شمال غرب ایران تقسیم شده بین ١٣ استان (شامل شهرها و روستاهای ترکنشین
آنها) در یک واحد اداری در تقسیمات کشوری، ترجیحا با نام «اقلیم تورکائلی»
٨ -تاسیس «پارلمان اقلیم
تورکائلی» (آزربایجان اتنیک) که همهی منطقهی ترکنشین به هم پیوسته در شمال
غرب ایران تقسیم شده بین ١٣ استان (شامل شهرها و روستاهای ترکنشین آنها) را پوشش
دهد، و دارای «حق وتو»ی قوانین و مصوبات مجلس مرکز باشد.
سخن پايانی:
«من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم،
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال». اما فراموش نکن «خود کرده را تدبیر نیست»
خود کرده را تدبیر نیست
سعيد غمخوار
از چه مینالی دلم، خود کرده
را تدبیر نیست
وقت شِکْوه کردن از دنیا و این
تقدیر نیست
از چه میکوبی خودت را بر در
و دیوارها
رفته است او، دست تو دیگر به
جایی گیر نیست
دیگر آن صیاد از صیدی که در
بند است گذشت
در غم و شب گریهها دیگر
بدان تأثیر نیست
چشمهایت را کمی وا کن، نمیبینی
مگر
روی دیوار دلت قاب است، ولی
تصویر نیست
فکر من باش و کمی هم آبروداری
بکن
جای تو اکنون عزیزم در غل و
زنجیر نیست
گریه کردن روی قبری که درونش
مرده نیست
از تو میگیرد نگاهی را که
دامنگیر نیست
باید از آن خاطرات خوب و شیرین
بگذری
آینه وقتی شکسته، قابل تعمیر
نیست
می شود... با یک شروع تازهتر
آغاز کن
گرچه ویران گشتهای،
اما هنوزم دیر نیست
No comments:
Post a Comment