Thursday, March 8, 2018

مستوره افشار اورومی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديله‌سی»، بر اساس عرض حال و شکايت وی به مجلس شورای ملی

مستوره افشار اورومی، یک شخصیت ملی تورک و دفاع او از «تورک میللی موجادیله‌سی»، بر اساس عرض حال و شکایت وی به مجلس شورای ملی

 

مئهران باهارلی

 

مستوره افشار اورومی، به عنوان یک شخصیت ملی تورک و یک تورک‌گرای دموکراتیک


١-خانواده‌ی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه نقشی منحصر به فرد در تاریخ معاصر ملت تورک دارد. مجدالسلطنه کسی است که در حین فاجعه‌ی «تورک قیرقینی» (جیلولوق) هم در قالب ارتش منظم (ژنرال و یا امیر تومان قوشون قاجاری) و هم با تشکیل گروه‌های پارتیزانی تورک (تورک چته‌له‌ری) به دفاع مسلحانه از مردم بی‌دفاع تورک و شهرهای اورمیه و سلماس و پیرامون آن‌ها بر علیه نیروهای متجاوز و اشغال‌گر روسیه و جیلو و ارمنی قیام کرد. وی در ترکیب اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی در آزادسازی تبریز و کل تورک‌ایلی از نیروهای اشغال‌گر روسیه و بریتانیا نقش کلیدی بازی نمود. صدر اولین حاکمیت ملی تورک در تاریخ مودرن یعنی «حکومت اتحاد» شد. با تشبث و سرمایه و تشویق او نخستین نشریه‌ی تماما تورک‌زبان به نام «آزربایجان» در تبریز منتشر گردید. جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی پیش از جنگ جهانی اول به جرم دفاع از ملت تورک و وطن تورک توسط روسیه‌ی تزاری توقیف و به تفلیس تبعید شده، تحت بازداشت خانه‌گی نگاه داشته شد. پس از پایان جنگ نیز این بار از طرف انگلستان به همراه خانواده به اسارت گرفته شد و به تهران تبعید گشت.

٢-در تمام این مبارزات و خدمات و فجایع، خانواده‌ی جمشیدخان و در راس آن‌ها دختران وی هم‌گام و هم‌راه و پشتیبان پدرشان بودند. اعضای خانواده‌ی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی دارای شعور ملی برجسته‌ی تورک؛ هم‌چنین اشخاصی تورک‌نویس بودند و حتی نامه‌نگاری‌های خانواده‌گی و شخصی خود را به تورکی انجام می‌دادند (این واقعیت، موضوع یک مقاله‌ی علی‌حده‌ی اینجانب است). ملت تورک به این خانواده مدیون است. افزون بر آن، ملت تورک در قدردانی و شکرگزاری از آن‌ها دچار غفلت غیر قابل بخشش، بلکه دسته‌جات آزربایجان‌گرا مرتکب خیانت شده است.

٣-مستوره افشار بزرگ‌ترین فرزند جمشیدخان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وی، مانند دیگر اعضای خانواده‌ی جمشید سوباتایلی افشار اورومی دارای شعور ملی تورک و تورکی‌نویس بود. سایت‌ها و منابع ایرانی-فارسی و آزربایجان‌گرا بر هویت ملی تورک مستوره افشار اورومی پرده پوشانیده، تورک بودن وی را مخفی و سانسور می‌کنند. برخی حتی گستاخانه مدعی شده‌اند که «مستوره افشار اورومی بعدها زبان تورکی را هم یاد گرفت». حال آنکه زبانی که مستوره افشار اورومی بعدها یاد گرفت فارسی است، نه تورکی که زبان مادری و ملی او بود. ملیت تباری و هویت ملی انتخابی مستوره افشار اورومی «تورک» است. هیچ نوشته و تحقیقی که تورک بودن شخصیت‌های تورک و در این بین مستوره افشار اورومی را صریحا ذکر نکرده باشد، دارای ارزش و وثوق نیست. هر نوشته و تحقیقی هم که ملیت مستوره افشار اورومی را به جای «تورک»، ایرانی و آزربایجانی و ... (در معنای هویت ملی) قلم‌داد کند، جعل و دروغ‌پردازی صرف است. سایت‌ها و منابع ایرانی-فارسی و آزربایجان‌گرا مواضع ملی و سیاسی تورک‌گرایانه‌ی مستوره افشار را نیز سانسور و مخفی نگه داشته و صرفا نقش وی در جنبش حقوق زنان را- آن‌ هم نه به عنوان یک تئوریسین و فعال تورک حقوق زنان- بلکه به عنوان یک ایرانی-فارس برجسته کرده‌اند. حال آن که مستوره افشار اورومی علاوه بر عرصه‌ی فمینیسم، یک شخصیت ملی و سیاسی برجسته‌ی تاریخ مودرن تورک و حرکت ملی دموکراتیک تورک است.


مواضع مستوره افشار اورومی در باره‌ی برخی مسائل تاریخی و ملی تورک، بر اساس عرض حال و شکایت او به مجلس شورای ملی


یکی از اسناد با ارزش باقی‌مانده از مستوره افشار اورومی، عرض حال و شکایت‌نامه‌ای است که وی نوشته و در تاریخ نهم ماه مه سال ١٩٢٤ (١٩ اردیبهشت ١٣٠٣) به کومیسیون عرایض مجلس شورای ملی ارسال کرده است. در زیر متن این سند را آورده‌ام. در این سند مستوره افشار اورومی به دفاع از «تورک میللی موجادیله‌سی»[1] پرداخته و با اشاره به جنایات نصارا و جیلوها و ارامنه و قتل عام مردم اورمیه و سلماس و پیرامون در سال‌های جنگ جهانی اول، و مجادلات و فداکاری‌های جمشیدخان افشار اورومی، و با اعتراض به دولت ایران و مقامات فاسد وزارت خارجه‌ی ایران، خواهان احقاق حقوق خانواده‌ی جمشیدخان افشار اورومی شده است. اما پیش از نقل متن سند، چند نکته‌ی تاریخی مهم را که مستوره افشار در این عرض حال بدان‌ها اشاره کرده است، خلاصه‌وار مرور می‌کنم:

١- تورک قیرقینی- قتل عام تورکان توسط نیروهای مسیحی در اواخر جنگ بین المللی اول: مستوره افشار می‌گوید در اواخر جنگ بین المللی اول نصارا، جیلوها و ارامنه اهالی مظلوم اورمیه و سلماس و حوالی آن‌ها را قتل عام کرده، یک صد و سی هزار نفر را به قتل رسانیدند. (منظور مجموع کشته شده‌گان مستقیما توسط قوای مسلحه‌ی مسیحی ارمنی و آسوری و اوردوهای دول مهاجم روسیه و انگلستان و فرانسه و من غیر مستقیم به سبب شرایط جنگی که آن‌ها بوجود آورده بودند از قبیل قحطی، بیماری‌های واگیردار، جنایات و چپاول‌گری‌های گروه‌های اشرار در اثر فروپاشیدن نظم اجتماعی و حاکمیت دولت و ... است). جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی پدر او هم در مکتوبات خود، هم‌چنین زعما و بزرگان وقت اورمیه در تظلم‌نامه‌های رسمی‌شان، تعداد کشته شده‌گان در فاز تهاجمات مسیحیان – جیلولوق را یک صد و سی هزار نفر، و تعداد کشته شده‌گان در فاز تهاجمات کوردها –سیمیتقولوق - را ٧٠ هزار تن ذکر کرده‌اند. سید حسن عرب‌باغی اورموی، از فقهای برجسته‌ی شیعی وقت که خود ناظر این فجایع بود، تعداد  کشته شده‌گان مذکور را جمعا سی صد هزار نفر ذکر کرده است. این موضوع در مقاله‌ی جداگانه‌ی اینجانب «تعداد قربانیان و کشته‌شده‌گان تورک در فجایع جیلولوق» تفصیلا بررسی خواهد شد).  مستوره افشار می‌گوید هدف جیلوها و ارامنه از آن همه قتل عام و غارت‌گری و فاجعه‌های دلسوز که به وقوع آوردند، تشکیل حکومت آثورستان در آن‌جاها بود. این تثبیت‌ها از زبان یکی از موثق‌ترین شاهدان عینی، دارای سندیت تاریخی است.

٢- فداکاری‌ها و جانبازی‌های مجدالسلطنه: مستوره افشار اورومی می‌گوید پدر وی مجدالسلطنه افشار (پس از آزاد شدن از تبعید و حبس خانه‌گی در تفلیس توسط روسیه‌ی تزاری) به هنگام کشتار مردم اورمیه و سلماس و حوالی آن‌ها توسط جیلوها و ارامنه در استانبول ساکن بود. وی پس از شش ماه از واقعه‌ی دل‌سوز کشتار مردم اورمیه و سلماس و حوالی آن‌ها توسط ارامنه و جیلوها مطلع گردید و در حالی که ابداً خیال نداشت به ایران بیاید، طاقت نیاورده برای رها ساختن آن بدبختان بی‌دفاع (در ترکیب اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی) داوطلبانه به ایران مراجعت نمود. بنا به مستوره افشار اورومی، مجدالسلطنه با نصارا و ارامنه و جیلوها جنگ کرد و بقیه السیف مردم تورک را که بدست آن‌ها کشته نشده بودند خلاص نمود. و بدین ترتیب مانع شد که نصارا در اورمیه-سلماس حکومت آثورستان را تشکیل دهند. این اقدامات جمشیدخان افشار اورومی، به تنهایی کافی است که نام وی را به عنوان یک قهرمان ملی در تاریخ تورک ابدیا ثبت کند.

٣- قدرت گرفتن دوباره‌ی ارامنه، نصارا و جیلوها و انتقام‌جویی آن‌ها: مستوره افشار می‌گوید بعد از متارکه‌ی جنگ بین المللی (و عقب‌نشینی عثمانلی و سقوط حکومت تورک اتحاد) که انگلیسی‌ها به قدرت بلامنازعه در ایران تبدیل شدند؛ ارامنه، نصارا و جیلوها دوباره در ایران قدرت گرفته از حمایت دولت ایران برخوردار شدند، و شروع به انتقام‌جویی کرده و از مجدالسلطنه افشار به انگلیسی‌ها شکایت نمودند که «وی با ما جنگ کرد و مانع شد اهالی اورمیه و سلماس و سایر حوالی آن‌ها را به قتل رسانیده، در آنجاها یک حکومت آثورستان تشکیل دهیم».

٤- دست‌گیری جمشیدخان و خانواده‌اش از سوی انگلیس و تبعید آن‌ها به تهران: مستوره افشار می‌گوید انگلیسی‌ها جمشیدخان افشار اورومی را توقیف کرده و ده ماه حبس نمودند. قابل ذکر است که جمشیدخان در آغاز جنگ جهانی اول هم، به جرم جنگیدن بر علیه متجاوزین و جانیان ارمنی و آسوری، به هم‌راه خانواده از طرف ارتش روسیه‌ی تزاری توقیف و به تفلیس تبعید شده، در آن‌جا در حبس خانه‌گی بود. بعد از سقوط حاکمیت اتحاد، جمشیدخان این بار توسط «ارتش بریتانیائی دریای سیاه» (The British Army of the Black Sea)  بازداشت و سپس به تهران تبعید شد. با این وصف جمشیدخان افشار اورومی تنها قهرمان ملی تورک است که بر علیه هر دو دولت استعماری روسیه و بریتانیا جنگیده و توسط هر دوی آن‌ها دست‌گیر و مجازات شده است.

٥-روایت مستوره افشار از بیماری مجدالسلطنه در زندان بریتانیایی‌ها: مستوره افشار می‌گوید «پدرم در زندان انگلیسی‌ها دچار زحمات خارق الطاقه شد، که تاکنون نیز بیچاره مریض است. آن‌ها پس از هزاران زحمات و مشکلات پدرم را آزاد نمودند» (طبق اسناد انگلیسی، آن‌ها به دلیل نبود هر گونه دلیل و مدرکی بر علیه جمشیدخان، در نهایت مجبور به آزاد کردن وی شدند). شاید در این‌جا منظور مستوره افشار از «زحمات خارق الطاقه و هزاران مشکلات»، ممنوع الملاقات بودن وی، بدرفتاری و حتی شکنجه‌هایی است که جمشیدخان در زندان بریتانیایی‌ها معروض بدان‌ها بوده است. طبق منابع دیگر، جمشیدخان تا آخر عمر خود از عوارض مزمن «زحمات خارق الطاقه و هزاران مشکلات» در زندان انگلیسی رنج ‌برد و عامل فوت وی نیز همان‌ها بودند.

٦-تثبیت‌های مستوره افشار در باره‌ی عمّال دولت انگلستان و وثوق الدوله: مستوره افشار می‌گوید وثوق الدوله[2] رئیس دولت وقت به انگلیسی‌ها اجازه داده بود پدرش را حبس نمایند. پس از آزادی از زندان هم، پدرش و خانواده‌ی وی اسیر انگلیسی‌ها بودند. وی می‌گوید دولت انگلیس (و عوامل او یعنی دولت ایران)، علی رغم استدعا و اصرار بسیار خانواده‌ی جمشیدخان، اجازه ندادند که آن‌ها به اورمیه رفته در املاک خودشان زنده‌گی کنند. آن‌ها هم‌چنین اجازه ندادند خانواده‌ی جمشیدخان به قفقاز (تفلیس) که در آن‌جا همه گونه اسباب زنده‌گی و آسایشان فراهم بود، مراجعت نمایند. بلکه انگلیسی‌ها جمشیدخان و خانواده‌اش را تحت اسارت و به زور به تهران که هیچ گونه آسایش زنده‌گانی برایشان ممکن و فراهم نبود آوردند.

٧- انتقاد مستوره افشار از تبه‌کاری و فساد دولت ایران: مستوره افشار اورومی در شکایت‌نامه‌ی خود به غضب غیر قانونی اموال مجدالسلطنه توسط دولت ایران اعتراض کرده است. وی می‌گوید در اثر به نتیجه نرسیدن دادخواهی‌ از دولت ایران، مجبورا به سفارت دولت انگلستان که اسیر آن‌ها بودند مراجعت کرده‌اند (این، در ضمن بیان هوشمندانه‌ی وابسته‌گی دولت وثوق الدوله به انگلستان است). سفارت انگلیس از دولت ایران تقاضا (امر) نمود که اسباب آسایش جمشیدخان و خانواده‌اش را فراهم نمایند. متعاقب، دولت ایران دویست تومان (تقریبا ٢٦٠٠ دلار امروزی) حقوق تعیین کرده، اما آن را پس از کسر کردن سی درصد (به واقع اخاذی و باج‌گیری) می‌داد. مستوره افشار می‌گوید این وجه جزئی، حتی به کرایه‌ی خانه و ماهیانه‌ی معلم‌ها و خدمه و خدام کفایت نمی‌کند. این امر باعث شد خانواده‌ی جمشیدخان – که یک خانواده‌ی اصیل و معروف و افراد عائله‌ی آن زیاد بود- دچار مشقت شده و جمشیدخان برای تامین آسایش و یک زنده‌گی شرافت‌مندانه و با عزت برای عائله‌اش ناچار شود تمام املاک خود را به هر کس و به هر قیمت که مشتری شد به فروش رساند. وی می‌گوید البته که این معامله، نه شرعی است و نه قانونی. وی تاکید می‌کند خانواده‌ی جمشیدخان محتاج هیچ گونه شهریه و حقوق دولت ایران نیست و نمی‌خواهد به هیچ نوع از دولت ایران استفاده نماید. بلکه خواهان است که یک مقرری معقول و حقه‌ به عنوان اعاده‌ی بخشی از شش کرور (تقریبا چهل میلیون دلار امروزی) اموال غضب شده‌ی خودشان توسط دولت ایران و بابت جبران خسارات وارده به ایشان تعیین شود.

٨-اشیاء عتیقه و کتب خطی و مینیاتورهای مجدالسلطنه به روایت مستوره افشار: مستوره افشار اورومی در عرض حال خود به گنجینه‌ی ملی جمشیدخان افشار -«اموال و اشیاء ذی قیمت و کتابخانه‌ی بزرگ و معروف پدرم»- نیز اشاره و محتویات آن را به شکل آتی توصیف کرده است (این گنجینه موضوع یک مقاله‌ی جداگانه‌ی من است):

-[کتاب‌های کتابخانه] همه خطی و پر از مینیاتورهای قدیم و نایاب. بیست و پنج عدد از این کتاب‌ها چنان نایاب بود که در کتاب‌خانه‌ی معروف لندن هم نسخه‌ی از آن‌ها پیدا نمی‌شد.

-بیست عدد تابلوهای بزرگ و قدیم، کار نقاش‌های قدیم ایران،

-شانزده هزار سکه‌های قدیم ایران و تمام دول اسلامی،

-تخت‌های خاتم، خوان‌های خاتم، فرش و پرده‌های ذی‌قیمت،

-اسباب نقره، طلا و سایر هزار نوع اشیاء ذی قیمت

٩-غارت و تاراج گنجینه‌ی ملی جمشیدخان توسط مامورین وزارت خارجه‌ی ایران: مستوره افشار می‌گوید مامورین خارجه‌ی ایران بر خلاف تمام قوانین دنیا و بدون هیچ نوع حکم دولت ایران، پس از مهاجرت جمشیدخان و خانواده‌اش از قفقاز (به استانبول) تمام اموال و اشیاء ذی قیمت و کتاب‌خانه‌ی بزرگ و معروف پدرش را که فوقا ذکر شد، هم در تفلیس و هم در باتوم به ژنرال قونسول‌گر تفلیس و قونسول‌خانه‌ی باتوم آورده، به فروش رسانیده و حیف و میل نموده‌اند. وی می‌گوید تمام اهالی قفقاز این موضوع را می‌دانستند و شاهد بودند و روزنامه‌های قفقاز در این موضوع نوشته و حرکات شرم‌آور دولت ایران را تنقید نموده‌اند.

١٠- سارقین و غارت‌گران، مامورین رسمی وزارت خارجه‌ی دولت ایران و مورد حمایت او هستند: مستوره افشار می‌گوید مامورین وزارت خارجه‌ی دولت ایران میلیون‌ها ثروت خانواده‌ی مجدالسلطنه را غضب کرده و با کمال اسراف و حیف و میل خرج و خوش‌گذرانی می‌نمایند و صاحب اصلی آن دارایی، یعنی خانواده‌ی جمشیدخان را دچار سرگردانی و حسرت و پریشانی کرده‌اند. وی مامورین رسمی خارجه‌ی دولت ایران را سارقین و غارت‌گرانی می‌نامد که دولت ایران از سرقت و غارت‌گری آنان مسامحه می‌کند. وی می‌گوید عموماً در حق سارقین و قولدورها و غارت‌گران قانون مجازاتی هست که مردم بی‌گناه را از شرارت آن‌ها خلاص می‌نماید. وی در این بین از اعدام امثال سمیتقوها یاد می‌کند (این یادآوری، نشان می‌دهد که مستوره افشار به عنوان یک شخصیت میللی موجادیله، علاوه بر متجاوزین ارمنی و جیلو، بر علیه اشرار کوردی نیز بوده است). وی می‌گوید اما دسته‌ی خاصی از سارقین و قولدورها و غارت‌گران و اشرار- ماموران وزارت خارجه‌ی ایران- دوچار هیچ‌گونه محاکمه و مجازات و تنبیه سختی نمی‌شوند، یعنی مورد حمایت دولت ایران قرار دارند. اما وی به هیئت دولت و وکلای ملت یادآوری می‌کند آن‌ها قانوناً موظف هستند که جداً و سریعاً به عرایض و مطالبات قانونی و شرعی خانواده‌ی جمشیدخان رسیده‌گی نموده، اعاده و جبران خسارت نمایند.

١١-هشدار مستوره افشار به انتقام‌جوئی سدراک ارمنی: مستوره افشار می‌گوید مدت‌هاست شخصی ارمنی بنام سدراک اسباب زحمات فوق العاده‌ی خانواده‌ی جمشیدخان شده است. وی هشدار می‌دهد قاتلین معلوم الحال و سابقه- یعنی امثال سدراک ارمنی- پس از آن همه قتل عام و غارت‌گری و فاجعه‌های دلسوز که در اورمیه به وقوع آوردند، دوباره (در سایه‌ی حمایت دولت ایران) جرات و جسارت پیدا نموده، با وجوه و عنوانات غیر قانونی و غیر مشروع می‌خواهند حقوق بقیه السیف و بدبخت اهالی اورمیه را به کلی و به طوری که می‌خواهند پایمال و محو نموده، از آن‌ها و ناجی‌شان جمشیدخان انتقام بگیرند و آن‌ها را مجبور سازند که به قاتلین خود خراج و جزیه بدهند. (گویا سدراک ارمنی که در موقع قتل عام اورمیه بر این شهر «فرمان‌روایی» داشت، مبلغ پنجاه هزار تومان از ورثه‌ی نصرالدوله و پانزده هزار تومان از ورثه‌ی اعزازالدوله (این دو از مقامات محلی و اعیان اورمیه بودند)، جمعا شصت و پنج هزار تومان (تقریبا هشتصد و پنجاه هزار دلار امروزی) به جبر و تهدید گرفته بود. پس از قتل عام اهالی اورمیه، وراث اعزازالدوله و نصرالدوله از جمشیدخان تظلم نموده و وی نیز مبالغ مزبوره را مصالحه به شش هزار تومان (تقریبا هشتاد هزار دلار امروزی) نموده و (پس از اخذ از سدراک ارمنی؟) بین اهالی اورمیه تقسیم کرده است. ظاهرا پس از پایان جنگ، سدراک ارمنی از این بابت به دولت ایران شکایت کرده، اما ریاست وزراء به وزارت عدلیه حکم صادر کرده است که به مسئله‌ی سدراک ارمنی رسیده‌گی نکنند و اسباب مزاحمت مجدالسلطنه نشوند. و اما بعدها سدراک ارمنی به مقامات رشوه داده، و یک قریه‌ی متعلق به جمشیدخان را که تنها دارائی و ثروت باقیمانده‌ی اوست، توقیف و تصاحب نموده است).

١٢-در هم‌دردی و دفاع از مردم اورمیه: مستوره افشار در عرض حال خود از مردم اورمیه به صورت بقیه السیف بدبخت و مظلوم اورمیه که در معرض قتل عام و غارت‌گری و فاجعه‌های دل‌سوز توسط قاتلین نصارا و ارمنی و جیلو بوده‌اند یاد می‌کند. وی می‌گوید دسته‌جات مزبور (در سایه‌ی حمایت دولت ایران) دوباره جرات و جسارت پیدا کرده، می‌خواهند با وجوه و عناوین غیر قانونی و غیر مشروع حقوق اهالی اورمیه را به کلی پایمال و محو نموده، از آن‌ها انتقام بگیرند و آن‌ها را مجبور سازند که به قاتلین خود خراج و جزیه بدهند.

١٣- دفاع مردم اورمیه از مجدالسلطنه: مستوره افشار می‌گوید در مورد مساله‌ی سدراک ارمنی، اهالی اورمیه عریضه‌ی مفصلی خطاب به ریاست وزراء، وزارت جنگ و وزارت عدلیه نوشته‌اند و بیش از پنجاه و پنج نفر از اعیان و علما و اشراف و محترمین اورمیه آن را شهادت و تصدیق نموده‌اند. مستوره افشار این عریضه را به همراه عرض حال خود به کومیسیون عرایض مجلس شورای ملی تقدیم کرده است (این عریضه‌ی تاریخی که نشان قدردانی مردم اورمیه از جمشیدخان، قهرمان ملی تورک است، هنوز منتشر نشده است).

١٤-در مناعت طبع، عزت نفس و جسارت مدنی مستوره افشار و خانواده‌ی جمشیدخان: مستوره افشار شکایت‌نامه‌ی خود را به دور از التماس و عجز و نابه نوشته است. وی صراحتا می‌گوید جمشیدخان و عائله‌اش محتاج به و خواستار کومک دولت ایران نیستند، بلکه آن‌چه می‌خواهند احقاق حقوق حقه‌ی خود، اعاده‌ی اموال غضب شده و جبران خسارات وارد شده از طرف دولت ایران بدان‌ها است. (اساسا مجدالسلطنه دولت مشروطه را یک غاضب و ماشه‌ی بریتانیا می‌دانست). مستوره افشار با یک جسارت مدنی نمونه‌وار، یک به یک تبه‌کاری‌ها و فساد مقامات وزارت خارجه (در غارت اموال و گنجینه‌ی خانواده‌ی جمشیدالسلطنه در تفلیس)، باج‌گیری دیگر مقامات دولتی (به هنگام کسر کردن ٣٠ درصد از حقوق عائله)، حمایت دولت از غارت‌گران و سارقان به جای محاکمه و مجازات آن‌ها، همکاری وثوق الدولله با ارامنه و جیلوها در اجازه دادن به انگلیسی‌ها برای دست‌گیر کردن جمشیدخان، و .... را بیان می‌کند.


حذف و سانسور مستوره افشار اورومی در تاریخ‌نگاری آزربایجان‌گرایانه


در تحریف و وارونه‌نویسی این مقطع از تاریخ معاصر تورک و مستوره افشار اورومی، سهم آزربایجان‌گرایان نه تنها کم‌تر از پان‌ایرانیست‌ها نبوده، بلکه بیش‌تر و مخرب‌تر از آن‌ها بوده است. همان‌گونه که در نوشته‌های دیگر نشان داده‌ام، در میان علل حذف و سانسور مستوره افشار اورومی از سوی ایدئولوژی و تاریخ‌نویسی سراسر دروغ‌بنیان آزربایجان‌گرایی، موارد زیر را می‌توان برشمرد:

-ارمنی‌گرائی: تاریخ‌نگاری آزربایجان‌گرایانه و ایران‌گرایانه و جریانات سیاسی ایران‌محور و آزربایجان‌محور، نوعا ارمنی‌دوست، حتی ارمنی‌پرستند. این ویژه‌گی در انقلاب مشروطیت آزربایجان، آزادی‌ستان و حکومت ملی آزربایجان همه به مرکزیت تبریز که پایگاه داشناکسوتیون و دیگر ناسیونالیست‌های افراطی و تروریسم ارمنی ضد تورک بود به وضوح دیده می‌شود. حال آنکه جمشیدخان افشار اورومی و خانواده‌ی وی به عنوان شخصیت‌های مهم اشتراک کننده در «تورک میللی موجادیله‌سی»، بر علیه توسعه‌طلبی و تجاوزات و جنایات گروه‌های ارمنی، با سلاح و قلم جنگیده‌اند.

تورک‌گرایی: مستوره افشار دارای شعور ملی تورک به معنی مودرن و تورکی‌نویس بود. آزربایجان‌گرایان به عنوان زائیده‌ و ماشه‌های صلیبییان و پارسیان و پان‌ایرانیسم و استالینیسم، با تورک‌گرایان به ویژه در تاریخ معاصر و کلا هویت ملی تورک مساله دارند، بلکه تورک‌گرایان را دشمن خود می‌دانند. قهرمانان ملی آزربایجان‌گرایی که اغلب و هم‌زمان قهرمانان ملی ایران‌گرایان هم می‌باشند نوعا کسانی‌ هستند فاقد شعور ملی تورک و یا حتی منکر و مخالف آن و همه معتقد به «ملت ایران» و «میهن ایران» و «زبان ملی فارسی» و ... (مانند اغلب رهبران انقلاب مشروطیت و آزادی‌ستان و حکومت ملی آزربایجان)

-عوام‌گرائی- ضد روشن‌فکری. مستوره افشار اورومی یک روشن‌فکر، اندیشه‌ورز، نظریه‌پرداز و تئوریسین آگاه بود. حال آنکه تاریخ‌نویسی آزربایجان‌گرا (چه نوع پان‌ایرانیستی و چه نوع استالینیستی، ایضا تاریخ‌نویسی ایران‌گرا) تورکان عوام و مانقورت را دوست دارد. در این تاریخ‌نگاری‌های ضد تورک، تورکان فقط می‌توانند کنش‌گر-عمل‌گرا باشند (ستارخان، حیدرخان عموغلو، زینب پاشا، ...). تورکان نظریه‌پرداز و اندیشه‌ورز نیز، صرفا می‌توانند آن تورکانی باشند که خود و ملت خود را انکار کرده، منکر هویت ملی تورک باشند (کسروی، ارانی، ایرانشهر و ...) و یا مانند پیشه‌وری عامل روسیه «تورک‌ها را از قدیم دشمن ما» معرفی کنند. حال آنکه مستوره افشار، مانند پدرش، یک تورک معتقد به هویت ملی تورک و در عین حال نظریه‌پرداز و اندیشه‌ورز بود و این با کلیشه‌های پان‌ایرانیستی-آزربایجان‌گرایانه از «تورک» نمی‌خواند.

-محلی‌گرائی: مستوره افشار اهل اورمیه بود. آزربایجان‌گرایان نوعا از مرکز و شرق آزربایجان هستند و دارای تعصب قوی محلی‌گرایی‌اند. این منطقه تاریخا تحت تاثیر و نفوذ شدید فارس‌گرایی، ناسیونالیسم ایرانی، شیعه‌گری، روسیه و ارمنی‌پرستی و ... قرار داشته است. آزربایجان‌گرایان متمایل به قهرمان‌سازی از شخصیت‌های تاریخی که از مرکز و شرق آزربایجان باشند هستند، حتی اگر این اشخاص غدارترین دشمنان ملت تورک باشند (مانند اغلب رهبران انقلاب مشروطیت و آزادی‌ستان و برخی از رهبران حکومت ملی آزربایجان).

-مردگرائی: آزربایجان‌گرایی، به شمول نوع استالینیستی آن (مثلا در مقایسه با ارمنستان و گورجستان)، نوعا محافظه‌کار و بسیار مردگرا است. عینا مانند پان‌ایرانیسم، که تورک بودن را معادل امّل بودن و توسعه‌نیافته‌گی اجتماعی و بربریت و فاناتیسم-تعصب مذهبی و عقب‌مانده‌گی فرهنگی و خریت و ... تعریف کرده است، آزربایجان‌گرایی هم به منظور سیاه‌نمائی از هویت ملی تورک، هر زن فرهیخته‌ و تابوشکن و ... تورک مانند مستوره افشار اورومی را «ایرانی» و «آزربایجانی» می‌شناساند و نه «تورک».

-خشونت‌گرائی: مستوره افشار هرج و مرج طلب و خشونت‌گرا و قانون‌شکن نبود، به حرکت مسالمت‌آمیز و فرهنگ‌سازی معتقد بود. اما آزربایجان‌گرایان رفتاهای احساساتی و نداشتن کونترول و تمایل به خشونت و قانون‌شکنی و ستیزه‌جویی را ارج می‌نهند. آن‌ها اینگونه رفتارهای بدوی و تخریبی را «غیرت تورکی» نام نهاده‌اند.

-مستوره افشار شخصی سکولار بود. او به چادر و حجاب و تستر اسلامی و ... اعتقادی نداشت، در عمل هم آن‌ها را رعایت نمی‌کرد. افشارها به طور سنتی دورترین گروه تورک از مذهب فارسی امامی شیعه‌اند. اما سکولاریسم در میان آزربایجان‌گرایان و در تاریخ‌نگاری آزربایجان‌گرایان سنتی ارزش شمرده نمی‌شود.

-مستوره افشار از طبقه‌ی اعیان و اشراف بود. اما تورکان چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان، به تکریم و گرامی‌داشت فقر می‌پردازند. درک آن‌ها از عدالت، فقیر کردن همه است.

-مستوره افشار بر علیه دولت تورک قاجار شورش و عصیان نکرده بود. افزون بر آن وی با خاندان سلطنتی دو دولت تورک قاجار و افشار پیوندهای نسبی و سببی داشت. اما نزد تورک‌های چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان، خودزنی و مخالفت با دولت تورک قاجار (و عثمانلی) به تنهایی یک ارزش فوق العاده مثبت و بزرگ شمرده می‌شود. مخصوصا تاریخ‌نگاری آزربایجان‌گرایانه و مانقورتیسم آزربایجانی به سبب تعلق هویتی و عاطفی به حرکت انگلیسی مشروطه (که مترادف قاجارستیزی و تورک‌ستیزی بود) و کومونیسم روسی (برای توجیه انتزاع قفقاز جنوبی از قلمروی قاجاری)، بلکه به سبب محصول و فرزند این دو بودن، از قاجارها شیطان‌سازی می‌کنند و دشمن خونی قاجارها هستند.

پایان مقدمه


متن «شکایت دختر مجدالسلطنه افشار که پدرش با شکایت ارامنه توسط انگلیسی‌ها دست‌گیر و زندانی، و شرح فجایع و خسارات جیلوها و سدراک آواکیان به مردم و پدرش»


سند شماره ١-١٥١

مجلس شورای ملی

نمره‌ی کتاب ثبت: ٢٠٨٦ اسم نویسنده و تاریخ: رضاقلی ١٩ ثور ١٣٠٣

کارتون: ١٧ دوسیه: ٢٣، نمره ١

عدّه‌ی ضمائم: ١٢

فصیحی و حیرانی. ٢١ ثور ١٣٠٣

تاریخ ارسال ٢٢ برج ثور (اردیبهشت) ١٣٠٣

ریاست محترم وزراء

صبیه‌ی آقای مجدالسلطنه افشار اورومیه شرحی دایر به شکایت از خسارات و صدمات وارده در قضایای اورمیه در قلّت حقوق والد مشارالیها و مزاحمتی که اظهار داشته از طرف سدراک نام مسیحی برای آن‌ها فراهم کرده، به مجلس شورای ملی اظهار و عرض حال اهالی اورمیه که در خصوص امر سدراک به دولت نوشته بر صدق اظهارات خود، ضمیمه نموده است. اینک سواد عرض حال عارضه‌ی مشارالیها و سواد ضمیمه‌ی آن لفّاً ارسال و متمنّی است با امعان نظر به اظهارات متظلّمه قدغن فرمائید در حدود حقّانیت در رفع تشکّی و حصول آسایش مشارالیها اقدام نموده و نتیجه را اعلام فرمایند، تا جواب شافی داده شود (امضاء)


سند شماره‌ی ٢-١٥١

١٣٠٣ فی ١٥ ثور (اردیبهشت)


به توسط بنده‌گان حضرت مستطاب اشرف آقای مشیرالدوله کومیسیون عرایض مجلس شورای ملی


در اواخر جنگ بین المللی وقتی که اهالی مظلوم اورمیه و سلماس و سایر حوالی آن از طرف نصارا، جلوها و ارامنه قتل عام می‌شدند و یک صد و سی هزار نفر به قتل رسانیده بودند، پدرم مجدالسلطنه افشار در اسلامبول بود. پس از شش ماه از واقعه‌ی دل‌سوز مطلع گردید. در حالتی که ابداً خیال نداشت به ایران بیاید، طاقت نیاورده برای استخلاص آن بدبختان به ایران مراجعت نموده و بقیه السیف آن بدبختان را خلاص کرد.

بعد از متارکه‌ی جنگ بین المللی ارامنه، نصارا و جلوها از پدرم به انگلیسی‌ها شکایت نمودند که مجدالسلطنه افشار با ما جنگ کرد و مانع شد که اهالی اورمیه و سلماس و سایر حوالی آن را به قتل رسانیده، در آنجاها یک حکومت (آثورستان) تشکیل دهیم. انگلیسی‌ها پدرم را توقیف کرده و ده ماه حبس نمودند. البتّه در محبس پدرم دچار زحمات خارق الطاقه شد، که تاکنون نیز بیچاره مریض است. پس از هزاران زحمات و مشکلات که پدرم را آزاد نمودند، از رئیس دولت وقت وثوق الدوله (که اجازه داده بود انگلیسی‌ها پدرم را حبس نمایند)، خیلی استدعا و اصرار نمودیم که اجازه دهند برویم به اورمیه، در املاک خودمان زنده‌گی کنیم. و یا مرخّص نمایند به قفقاز مراجعت کنیم. در آنجا همه گونه اسباب زنده‌گی و آسایشمان فراهم بوده، ولی در تهران هیچ گونه آسایش زنده‌گانی برایمان ممکن و فراهم نیست. قبول ننمودند. جبراً مثل اسیر پدرم را با عائله به تهران آوردند.

چون اسیر انگلیسی‌ها بودیم، ناچار شده به سفارت انگلیس مراجعت کردیم. از سفارت انگلیس از دولت علّیه تقاضا نمودند که اسباب آسایش پدر و خانواده‌ام را فراهم نمایند. از طرف دولت علّیه دویست تومان حقوق معین نمودند که آن را هم هر ماه کسر نموده، عجالتاً صد و چهل تومان حقوق داریم، که این وجه جزئی تنها به کرایه‌ی خانه و ماهیانه‌ی معلم‌ها و خدمه و خادم کفایت نمی‌کند. خانواده‌ی ما اصیل و معروف و افراد عائله زیاد است. ماهی مبالغ کلّی مصارف داریم. چنان که پدرم ناچار شده تمام املاک خود را هر کس به هر قیمت که مشتری شد به فروش رسانید. تاکنون خودمان را اداره نمودیم. البته این معامله نه شرعی است و نه قانونی بوده است. از وکلای محترم ملّت مستدعی هستیم یک فکری در خصوص آسایش خانواده‌ام نمایند که بتوانیم شرافت‌مندانه و با عزّت زنده‌گی نمائیم. البتّه این بنده‌گان محتاج نیستیم و نمی‌خواهیم نوعی از دولت علّیه استفاده نمائیم. ماهی بیشتر از شش صد تومان مصارف داریم.

مستدعی هستیم مقرّر شود این مبلغ را از بابت شش کرور اموال مغضوبه و خسارات وارده به خودمان تعیین نمایند که بر خلاف تمام قوانین دنیا و بدون هیچ نوع حکم دولت علّیه، مامورین خارجه پس از مهاجرت ما از قفقاز تمام اموال و اشیاء ذی قیمت و کتاب‌خانه‌ی بزرگ و معروف پدرم را که همه‌اش خطّی و پر از مینیاتورهای قدیم و نایاب بود و بیست و پنج عدد از این کتاب‌ها چنان نایاب بود که در کتاب‌خانه‌ی معروف لندن هم نسخه‌ی آن‌ها پیدا نمی‌شد. بیست عدد تابلوهای بزرگ و قدیم کار نقّاش‌های قدیم ایران، شانزده هزار سکّه‌های قدیم ایران و تمام دول اسلامی، تخت‌های خاتم، خوان‌های خاتم، فرش و پرده‌های ذی‌قیمت، اسباب نقره، طلا و سایر هزار نوع اشیاء ذی قیمت ما را هم در تفلیس و هم در باتوم به ژنرال قونسول‌گر تفلیس و قونسول‌خانه‌ی باتوم آورده، به فروش رسانیده و حیف و میل نموده‌اند. تمام اهالی قفقاز می‌دانند و شاهد هستند. روزنامه‌های قفقاز در این موضوع نوشته و حرکات شرم‌آور دولت علّیه را تنقید نموده‌اند.

البتّه پس از آن که به عرایض و مطالب مشروعه و حقّه‌ی این بنده‌گان رسیدگی شد، اموال مغضوبه و خسارات وارده را از طرف دولت علّیه جبران و اعاده فرمودند، دیگر محتاج به هیچ گونه شهریه و حقوق نمی‌باشیم. یک خانواده‌ی اصیل و آموخته به زنده‌گانی شرافت‌مند و با عزّت هستیم و اشخاص ندار هم نیستیم. هیچ علّتی ندارد که کرورها ثروت ما را مامورین خارجه‌ی دولت علّیه حیف و میل و با کمال اسراف خرج و خوش‌گذرانی نمایند و این بنده‌گان دَوّارِ[3] حسرت و پریشانی شویم. عموماً در حق سارقین و قولدورها و غارت‌گران یک قانون مجازاتی هست که یک عده مردم بی‌گناه را از شرارت سمیتقوها خلاص می‌نماید و بعضی سایر امثالش را محکوم به اعدام می‌نمایند. نمی‌دانم جهت چیست یک عده معدود و مخصوص سارقین و غارت‌گران که مامورین رسمی خارجه‌ی دولت علّیه هستند از سرقت و غارت‌گری آنان مسامحه می‌شود. آنان دوچار هیچ‌گونه محاکمه مجازات و تنبیه سختی نمی‌شوند. در هر صورت در خصوص تنبیه و مجازات و محاکمه‌ی آنان هیئت محترم دولت مختارند. ولی قانوناً هیئت محترم دولت وکلای محترم ملّت موظّف هستند که جدّاً و سریعاً به عرایض و مطالب قانونی و شرعی این بنده‌گان رسیده‌گی نموده، اعاده و جبران خسارت فرمایند.

مدّت‌هاست که سدراک نام ارمنی اسباب زحمات فوق العاده‌ی ما شده، چنان که در این خصوص عریضه‌ی مفصّلی اهالی اورمیه به ریاست وزراء و وزارت جلیله‌ی جنگ، وزارت عدلیه نوشته، بیشتر از پنجاه و پنج نفر از اعیان و علما و اشراف اورمیه شهادت و تصدیق نموده‌اند که در موقع قتل عام اورمیه و فرمان‌روایی سدراک ارمنی، مبلغ پنجاه هزار تومان از ورثه‌ی نصرالدوله و پانزده هزار تومان از ورثه‌ی مرحوم اعزازالدوله جبراً و تهدیداً گرفته و پس از قتل عام اهالی اورمیه ورّاث مرحوم اعزازالدوله و نصرالدوله به پدرم عارض شده و پدرم مبالغ مزبوره را مصالحه به شش هزار تومان نموده و به اهالی اورمیه تقسیم کرده است. و از ریاست وزراء عظام به وزارت جلیله‌ی عدلیه حکم صادر شده که به مسئله‌ی سدراک ارمنی رسیده‌گی نکنند و اسباب مزاحمت پدرم نشوند. تا اساساً ترتیبی در این خصوص داده شود و سدراک ارمنی به اطراف رشوه داده، و یک قریه‌ی خرابه داریم که عجالتاً تمام دارائیست و ثروت ما عبارت از آن است، توقیف و تصاحب نموده است. سواد عریضه‌ی محترمین اورمیه را لفّاً تقدیم نمودم.

قاتلین معلوم الحال و سابقه که پس از آن همه قتل عام و غارت‌گری و فاجعه‌های دل‌سوز که در اورمیه به وقوع آوردند تکرار جرات و جسارت نموده با این وجه و عنوانات غیر قانونی و غیر مشروع می‌خواهند حقوق بقیه السیف و بدبخت اهالی اورمیه را به کلی به طوری که می‌خواهند پایمال و محو نموده انتقام بگیرند. استدعا دارم وکلای محترم ملّت یک قانون و حکم قطعی صادر فرمایند تا تکلیف بقیه الیسف مظلومین اورمیه صراحتاً معین شود و بدانیم بعد از این باز با کدام عنوانات باید به قاتلین خودمان خراج و جزیه بدهیم.

با کمال بی‌صبری انتظار دارم که وکلای محترم و برادران عزیزم توجّهات مخصوصه‌ی خودشان را در حقّ خانواده‌ی مظلوم دریغ نفرموده و از همه گونه هم‌راهی خودداری ننمایند.

مستوره، صبیه‌ی مجدالسلطنه افشار اورومی


[حاشیه‌ی پایین:] سواد عرض حال با سواد ضمیمه‌ی مقام ریاست وزراء عظام فرستاده شود. آسایش صاحب عریضه در حدود قانون بخواهند امورات مربوطه به هر وزارت‌خانه در عرض حال از مقام ریاست وزراء عظام بخواهند که از وزارت‌خانه‌ی مربوطه اقدام [ناخوانا] که متظلّمه بشود.

١١٩ ثور ١٣٠٣

[امضاء]

[حاشیه‌ی بالا اوّل] عرایض

[حاشیه‌ی بالا، دوّم] ١٨-٢-٣ [١٣٠] آقای مشیرالدوله [ناخوانا]

تاریخ: ١٥ ثور ١٣٠٣

[مهر]: ورود به دفتر مجلس شورای ملی ١٨ ثور ١٣٠٣


منبع:

تحولات غرب آزربایجان به روایت اسناد مجلس شورای ملی، دوره‌های سوم تا پنجم. به کوشش علی ططری و رحیم نیکبخت.  صص ٤٢٧-٤٣١ 

برای مطالعه‌ی بیشتر:

 

روایت تورکی از قتل عامِ مردمِ ولایتِ اورمیه توسط آسوریان و ارمنیان و کوردان؛ و قدردانی مردم تورک از رهبر ملی مجدالسلطنه افشارِ نجات دهنده

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_9.html

عریضه‌ی مردم اورمیه‌ در حمایت از رهبر ملی تورک جمشیدخان مجدالسلطنه، قتل عام بیش از دویست هزار تن از اهالی اورمیه ‌توسط آسوری‌ها و ارمنی‌ها و کوردها، و حمایت دولت سردار سپه ‌‌از آن قاتلین و اشرار

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post.html

غرش شیر در قفس: اعتراض مجدالسلطنه‌ به ‌مظالم و ارمنی‌پرستی وزارت عدلیه‌- دولت کودتای سوم اسفند و انگلستان

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_5.html

مستوره افشار اورومی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديله‌سی»، بر اساس عرض حال و شکايت وی به مجلس شورای ملی

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html

کشتار سی‌صد هزار تن تورک در سالماس و اورمو – اورمیه ‌‌و سولدوز به ‌روایت سید حسین عرب باغی اورومی

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_8.html

جنایات و وحشی‌گری‌های اشقیاء و تروریست‌های آسوری‌ و ارمنی در اورمیه:  شکم‌های دریده شده‌ی دختربچه‌ها، روده‌های بیرون ریخته، چشمان از حدقه در آمده، مغزهای پاشیده بر دیوار، کودکان زنده انداخته شده در آتش، ....

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_28.html

در آتش سوزانیدن زنان و کودکان تورک روستاهای بالاو، گجین، کوتالان و ... اورمیه توسط قوای مسیحیه؛ اعدام غیر نظامیان تورک سنّی توسط ارتش روسیه به تاریخ ١٥ اوکتوبر ١٩١٤

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_28.html

پختن کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچه‌ها و زنان؛ وحشی‌گری‌های اشقیاء ارمنی در قوتور، یئستیکان (یزدکان)، آختاجی، ... در غرب آزربایجان و وان

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html

تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغت‌نامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html

قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوری‌ها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_10.html


[1] «تورک میللی موجادیله‌سی» و یا «مجادله‌ی ملی تورک» نام مرحله‌ای و مقطعی از «حرکت ملی دموکراتیک تورک» در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم، حرکتی مربوط به «ملت تورک» ساکن در تورک‌ایلی و ایران است که طی آن شعور ملی تورک به معنای مودرن فورم گرفت. تورک میللی موجادیله‌سی در آغاز در اشکال حمایت قاجاریان از هویت ملی تورک و زبان تورکی، رونسانس ادبی-فرهنگی تورک، ایجاد نشریات و تئاترها و مدارس تورک‌زبان، تورکی‌نویسی مولفین و نخبه‌گان، پیوستن تورکان ساکن در ایران به حرکت جدیدی‌لیک در جهان تورکیک و اتحاد اسلام عثمانلی و ... ظهور کرد و در سال‌های جنگ جهانی اول منجر به پیوستن تورکان ساکن در ایران به جهاد سلطان عثمانلی-اوردوی عثمانلی بر علیه اتحاد مثلت روسیه-بریتانیا-فرانسه؛ تشکیل دسته‌جات مسلح تورک بر علیه ارمنیان و آسوری‌های متجاوز و حامیان صلیبی آن‌ها، تاسیس تشکیلات و محافل و فرق و احزاب متعدد تورک‌گرا و تورکیست، مبارزه با تشکیلات و جریانات پان‌ایرانیستی و مشروطه‌طلب انگلیسی و آزربایجان‌گرای ماشه‌ی مراکز ضد تورک صلیبی و ماسونی و ازلی و پارسی و داشناک و ....؛ و نهایتا تاسیس «دولت تورک اتحاد» به صدارت رهبر ملی و قهرمان ملی تورک «جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه» در سال ١٩١٨ شد.

پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان، تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی و مانقورتیسم آزربایجانی-تبریزی، «تورک میللی موجادیله‌سی» را از تاریخ معاصر ملت تورک بالکل سانسور و حذف کرده، به جای آن حرکات و جریانات ایران‌گرایانه - فارس‌محور انقلاب مشروطیت و آزادی‌ستان که حرکاتی مربوط به «ملت ایران» بودند و حکومت ملی آزربایجان که ساخته‌ی روسیه‌ی استالینیستی و در آزربایجان تحت مدیریت عناصر ایران‌گرا و تورک‌های چپ ایرانی و ... بود را به عنوان حرکات ملی آزربایجان تقدیم و رهبران فاقد شعور ملی تورک و ضد تورک این حرکت‌ها را به عنوان شخصیت‌های ملی و قهرمانان ملی ملت تورک، به جای رهبران و قهرمانان ملی واقعی ملت تورک جا زده‌اند.

[2] حسن وثوق (وثوق‌الدوله) سیاست‌مداری فارس، پان‌ایرانیست و ضد تورک، برادر احمد قوام (قوام‌السلطنه) بود. پس از فتح تهران توسط مجاهدین مشروطه‌طلب انگلیسی-ضد تورک، مجلس عالی مرکب از سی نفر برای اداره‌ی مملکت تشکیل شد که وثوق الدوله هم عضو آن بود. وثوق‌الدوله دو بار نخست‌وزیر ایران شد. وی در زمان نخست‌وزیری رابطه‌ی خوبی با احمدشاه نداشت، به سفارت انگلیس نزدیک بود و در دوره‌ی دوم نخست‌وزیری‌اش به شدت از سوی انگلیس پشتیبانی می‌شد. در جریان قرارداد ۱۹۱۹ متهم به دریافت رشوه از دولت انگلیس شد. وثوق در ۱۳۱۴ مدتی رئیس فرهنگستان ایران بود.

[3] دوار: سرگردانی

No comments:

Post a Comment