Thursday, January 10, 2019

قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوری‌ها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی

قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوری‌ها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی

مئهران باهارلی

در این نوشته، پاراگرافی کوتاه از کتاب خاطرات عبدالله بهرامی در باره‌ی تهاجم آسوریان مسلح و آموزش داده شده توسط نیروهای متفقه (روسیه، انگلستان و فرانسه) به شهرهای اورمیه و سلماس، و قتل عام و کشتار اهالی آنها را آورده‌ام[1].

١-بهرامی در این پاراگراف پس از ذکر قحطی بزرگ در تورک‌ایلی (بخشهای آزربایجانی، خمسه، همدان، ...) که به تلف شدن میلیونها تن تورک و یک سوم جمعیت ایران منجر شد، به تهاجم آسوری‌ها به شهرهای تورک سالماس و اورمیه با حمایت نظامی، سیاسی و آموزشی متفقین (روسیه، انگلستان، فرانسه) و کشتار اهالی و سکنه‌ی آن دو شهر ‌می‌پردازد و در این میان چند نکته‌ی کلیدی در فاجعه‌ی تورک قیریمی (قارا قیرقین: جیلولوق، قاچاقلیق، سیمیتقولوق)[2] را تثبیت می‌کند:

-پناهنده و مهاجر بودن آسوریان در منطقه‌ی غرب آزربایجان، اما مبدل شدنشان به مهاجم و اشغالگر
-مسلح کردن و آموزش آسوریان و تشکیل یک ارتش منظم برای آنها توسط دولتها، ارتشها و صاحب‌منصبان روسیه، انگلستان و فرانسه
-ماشه شدن آسوریان و جنگیدنشان به نیابت از متفقین (انگلستان، روسیه، فرانسه) بر علیه عثمانی از شرق
-قتل عام اهالی تورک سلماس و اورمیه توسط آسوریان که فاجعه‌ای مهیبتر از قحطی بزرگ بود
-نبود دولتی مقتدر برای مداخله و سرکوب مهاجمین آسوری و جلوگیری از وحشی‌گری و خونریزیهایشان

٢- بهرامی می‌گوید هجوم آسوری‌ها مساله‌ای مهیب‌تر و خطرناک‌تر از قحطی بزرگ بود. بنا به او آسوری‌ها یک قوم وحشی و خونخوار بودند که در حین جنگ جهانی اول به ایران پناهنده شدند. اما آنها که از طرف متفقین کومکهای بزرگی دریافت می‌کردند، از موقعیت پناهندگی‌شان سوء استفاده کرده به خیال اشغال غرب آزربایجان و تشکیل یک دولت برای خود در آن منطقه بر آمدند. روسها هنگام تخلیه‌ی نواحی اورمیه و سالماس تمام سلاحهای خود را به آسوریان داده به مملکت خود مراجعه کردند. پس از آن انگلیسها حاکمیت منطقه و وظیفه‌ی دفاع از خطوط تهاجم به عثمانی از آن منطقه را به آسوری‌ها واگذار نمودند. شصت نفر صاحب منصب فرانسوی که در اوردوگاه انگلیسها بودند برای تعلیم و تربیت آسوری‌ها به اورمیه آمده و عده‌ای از صاحب منصبان فراری روسیه هم به آنها ملحق شدند. بدین ترتیب یک قوشون منظم مسیحی در منطقه ایجاد شد و تمرکز یافت. از بندر شرفخانه و سایر نقاط در کنار دریاچه‌ی اورمیه، مرتبا مقدار زیادی اسلحه‌ی جدید و بقایای اسلحه و مهمات روسها که متراکم شده بود به اوردوگاه این قوشون حمل می‌شد. نهایتا آسوری‌ها به اورمیه هجوم آورده و آن را اشغال نمودند، تمام مامورین مرکزی را اخراج و اداره‌ی آنجا را مستقیما خود برعهده گرفتند. رئیس مذهبی آسوری‌ها مارشیمون با سواران خود به شهر سالماس هم تجاوز کرده و در صدد بود که آنجا را نیز ضمیمه‌ی ملک خویش سازد. اما در آن شهر سیمیتکو، مارشیمون را که سواره در جلوی اتباع خود حرکت می‌کرد، با تیر زده و کشت. به انتقام این عمل، آسوری‌ها تمام سکنه‌ی سالماس و اطراف را قتل عام کردند و در اورمیه هم عده‌ی زیادی از اهالی را به عناوین مختلف کشتار نمودند.

٣-عبدالله بهرامی، به لحاظ ملیت تباری یک فارس، به لحاظ سیاسی یک ملی‌گرای ایرانی با تمایلات ضد تورک، یکی از پنج تن رهبر فرقه‌ی دموکرات آزربایجان- عمده‌ترین نیروی ایران‌گرا و ضد تورک وقت در تبریز-، از مشاوران نزدیک خیابانی و رئیس نظمیه‌ی تبریز در دوره‌ی آزادی‌ستان بود. بهرامی آلوده به تروریسم، در ارتباط با تشکیلات تروریستی کومیته‌ی مجازات در تهران و حامی آن بود و در تبریز در کومیته‌ی ترور فرقه‌ی دموکرات آزربایجان به همراهی نوبری و حریری و ... نقش داشت[3]. بهرامی به همراهی خیابانی از عاملین سرکوب و تبعید نیروهای ملی تورک و ملی‌گرایان تورک در تبریز بود[4]. به این دلایل میان او و شخصیت ملی تورک ولیعهد محمدحسن میرزا، و جناح هوادار ولیعهد (اعتدالیون) به رهبری محتشم ‌السلطنه که مجوز تدریس زبان تورکی در مدارس را داده بود[5]، برخورد پیش آمد. به امر ولیعهد محمدحسن میرزا، محتشم السلطنه دستور توقیف و تبعید بهرامی به تهران را داد. اما پس از توقیف، بهرامی که از پشتیبانی بی‌قید و شرط شیخ محمد خیابانی برخوردار بود بر اثر فشار دموکراتهای آزربایجان از حبس آزاد شد. پس از آزادسازی تبریز توسط اوردوی نجات‌بخش عثمانی، رهبران ضد تورک فرقه‌ی دموکرات آزربایجان که بر علیه نیروهای ملی تورک و اوردوی آزادی‌بخش عملیات سابوتاژ را مدیریت می‌کردند، دستگیر و تبعید شدند. پس از شنیدن این خبر بهرامی که از دستگیری و مجازات خود توسط نیروهای ملی تورک مطمئن بود، از طریق باسمنج، میانه و قزوین به تهران فرار نمود.



٤-با توجه به تمایلات و مواضع ضد تورک عبدالله بهرامی، تثبیتهای او در باره‌ی تسلیح و آموزش آسوری‌ها توسط روسیه و انگلستان و فرانسه، و قتل عام و کشتار اهالی تورک سلماس و اورمیه توسط آنها بدور از اغراق و به عنوان مشاهدات یک شاهد عینی دارای ارزش است.

متن اصلی روایت بهرامی از تهاجم آسوری‌ها به سالماس و اورمیه با حمایت متفقین و کشتار اهالی تورک آنها

در آن سال قحطی شدیدی در تمام آزربایجان رخ داد که علت عمده‌ی آن خشک‌سالی و ورود قوشون روس و عوثمانی تشخیص داده می‌شد[6]. محتکرین مقداری غلات را انبار کرده، یا به قیمتهای گزاف از سرحد خارج ساخته بودند. در دهات، اهالی بدون آزوقه بوده و به شهرها پناه آورده و بیشتر آنها از گرسنگی هلاک می‌شدند. در راهها اجساد مردگان از زن و مرد و بچه همینطور روی زمین ریخته و طعمه‌ی جانوران می‌گردیدند. در تبریز دو یا سه ماهی وضعیت بد نبود و در دکانهای نانوایی نان پیدا می‌شد. ولی دوامی نداشت و اثر قحطی در شهر هم ظاهر گردید. راهها به واسطه‌ی شدت سرما و ناامنی بسته شده، آزوقه به هیچ وجه از نقاظ دیگر نمی‌رسید. قیمت اجناس به تناسب آن دوره زیاد شد..... بیابانها تمام خشک و بی آب و علف؛ حیوانات هم در شهر تلف می‌گردیدند. اغلب صاحبان دواب، چهارپایان خود را رها نموده و [آنها] آزاد بودند. و در کوچه‌ها اسبهای بی صاحب که از گرسنگی تلف می‌شدند زیاد دیده می‌شد.

از تمام این قضایا مهیب‌تر و خطرناک‌تر، مساله‌ی هجوم آسوری‌ها بود. پس از اینکه روسها حدود اورمیه و سالماس را تخلیه کرده به مملکت خود مراجعه کردند، انگلیس‌ها دفاع این خطوط را به آسوری‌ها، که در مواقع جنگ به ایران پناهنده شده بودند، واگذار کردند و مقدار زیادی اسلحه‌ی جدید و بقایای اسلحه‌ی روسها، که در کنار دریاچه‌ی اورمیه و سایر نقاط متراکم شده بود، به آنها دادند.

آسوری‌ها قوم وحشی و خونخواری بودند که از این فرصت استفاده کرده، به خیال تشکیل دولت کوچکی در خاک ایران بر آمدند. تمام مامورین مرکزی را در اورمیه اخراج، و اداره‌ی آنجا را مستقیما خود به عهده گرفتند. رئیس مذهبی آنها مارشیمون با جمعی از سواران خود به شهر سالماس هم تجاوز کرده و در صدد بودند که آنجا را نیز ضمیمه‌ی ملک خویش سازند. در آن شهر به تحریک سیمیتکو، مارشیمون را همانطوری که سواره در جلوی اتباع خود حرکت می‌کرد، با تیر زدند و کشته شد. به انتقام [این] عملِ [کوردها]، آسوری‌ها تمام سکنه‌یِ [تورک] سالماس و اطراف را قتل عام کردند. در اورمیه هم عده‌ی زیادی از اهالیِ [تورک] را به عناوین مختلف تلف نمودند.

و در حقیقت [آسوری‌ها] یک دولت مستقلی در خاک ایران برای خود ترتیب داده و از طرف متفقین کومکهای بزرگی به آنها داده شد. شصت نفر صاحب منصب فرانسوی که در اوردوگاه انگلیس‌ها بودند، برای تعلیم و تربیت افراد آنها به اورمیه آمده بودند. عده‌ای هم از صاحب منصبان فراری روسیه به آنها ملحق شده و یک قوشون مرتبی در آنجا تمرکز یافته بود. روسها تمام بقایای اسلحه‌ی خود را به آنها داده و مرتبا از شرفخانه که بندر دریاچه‌ی اورمیه است آنها اسلحه و مهمات به اوردوگاه خود حمل می‌نمودند. در صورتی که اگر یک هزار سرباز با اسلحه‌ی کافی به آنجا فرستاده می‌شد، آسوری‌ها جرات اینکه تا این اندازه از مرکز خود دور شوند ننموده و آن اسلحه‌ها برای دولت باقی می‌ماند. در آن وقت تقریبا باید گفت که حکومتی وجود نداشت که به فکر این قبیل مسائل باشد.... (خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین‌شاه تا اول کودتا، [نویسنده عبدالله بهرامی]، چاپ دوم ۱۳۶۳، صص ٥٤٩-٥٥٠)


[1] خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین‌شاه تا اول کودتا، [نویسنده عبدالله بهرامی]، چاپ دوم ۱۳۶۳، انتشارات علمی، قطع رقعی، ۶۴۲ ص + ۲ صفحه غلط‌نامه، گالینگور، بدون تصویر، سربی.
[2] تورک قیریمی (قارا قیرقین) کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط دستجات ارمنی و آسوری
[3] کومیته‌ی تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
[4] حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی) و رهبر آن تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری(
[5] مخالفت دولت مشروطه با تحصیل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨
[6] بر اساس منابع و اسناد موجود، ورود قوشون عوثمانی هیچ نقشی در بروز قحطی و خشکسالی سالهای ۱۲۹۸–۱۲۹۶ (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) در ایران نداشت. مسبب اصلی قحطی مذکور که بر اثر آن ٢٥٪-٤٠٪ از جمعیت ایران مخصوصا در تورک‌ایلی (هر دو بخش آزربایجانی و عراقستانی آن) از بین رفتند دولت بریتانیا- به دلیل خرید گسترده‌ی غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران - بود. دلایل ثانوی عبارت بودند از مصادره‌ی نظامی توسط ارتشهای انگلیس و روس، واسطه‌گری هنگام جنگ، احتکار و مشکلات کشاورزی. جنگ باعث به هم خوردگی تجارت و تولید محصولات کشاورزی شده بود و تمام غلات و مایحتاج ایرانیان حتی زیادتر از نیاز عمداً توسط قوای انگلیس جمع‌آوری می‌شد. علاوه بر آن در آستانه‌ی جنگ یعنی قبل از ۱۹۱۴ (۱۲۹۲ هجری شمسی) نشانه‌هایی از بروز خشکسالی مانند کمبود باران در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود. هم‌زمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله‌ی حشرات و آفت و  برخی مناطق دچار سِن‌زدگی شده بودند.

No comments:

Post a Comment