ویلیام جکسون در سال ١٩٠٥: شهر اورمو (اورمیه) خارج از سرزمین کوردها و فاقد اهالی کورد است
مئهران باهارلی
١-ویلیام جکسون شهر اورمو (اورمیه)[1] واقع در جولگهای در آزربایجان را «بهشت» ایران مینامد و میگوید: «این شهر نزدیک به سرزمین کوردها (مناطق کوهستانی در جوار مرز تورکیهی کنونی)، اما خارج آن است. اکثریت اهالی شهر اورمو را تورکهای عمدتا افشار تشکیل میدهند و مابقی اهالی مرکب از آسوریها و عدهی کمی ارمنی و یهودی و یک کولونی اوروپائی است. اورمو فاقد اهالی کورد، و کورد برای اورمو یک عنصر غیر بومی و خارجی، و همیشه مایهی تهدید دائمی است. شهر اورمو همواره در معرض خطر حمله و غارتگری و تاخت و تاز سرکشان و راهزنان کورد قرار داشته است». سپس جکسون به عنوان مثال به تعبیر او واقعهی «فراموشنهشدنی» تهاجم کوردها به اورمو در سال١٨٨٠ را ذکر میکند: «شهر اورمو توسط کوردهای متخاصم محاصره و معروض به حمله و تهدید به انهدام شد. در این واقعه کوردها روستاهای پیرامون اورمو را به باد غارت گرفتند و آبادیهای سراسر مرز را سوزاندند و ویران کردند. تنها پس از خونریزیهای بیشمار و تباهی مالی بسیار قابل توجه بود که توانستند اشقیاء مهاجم کورد را مهار کرده و تحت کونترول در آورند».
٢-پروفسور آبراهام والنتاین ویلیامز جکسن (۱۸۶۲-۱۹۳۷) Abraham Valentine Williams Jackson متخصص و استاد بخش زبانهای هندیک و ایرانیک دانشگاه کولومبیای شهر نیویورک، از محققان ایالات متحده در رشتهی زبان و ادبیات اوستایی، دین و آئین زرتشتی و سانسکریتشناسی بود. او در سال ١٩٠٥ در زمان سلطنت مظفرالدین شاه پادشاه سلسلهی تورک قاجار، یک سال پیش از امضاء فرمان مشروطیت به تورکایلی (هر دو بخش آزربایجانی و عراقستانی آن شامل همدان و ...) و ایران سفر کرده و کتابی را در بارهی سفر خود نگاشته است. (Persia Past and Present, A Book of Travel and Research). این کتاب توسط منوچهر امیری و فریدون بدرهای با نام «ایران در گذشته و حال» به فارسی ترجمه و منتشر شده، که دارای نقائص و اشتباهات است.
٣-ویلیام جکسون از نحلهی شرقشناسانی است که زمینهی تئوریک و دانشی پروژهی مهندسی ملی استعماری به منظور ایجاد ملت ایران با زبان ملی فارسی و تاریخ پارسی-ایرانیک-زرتشتی-آریایی، ایضا پایان دادن به حاکمیت و اقتدار تورکان در ایران و منطقه را چیدهاند. وی در آثار خود تلاش بسیار کرده تا زرتشت را متولد آزربایجان، در جایی درغرب و جنوب غربی اورمو نشان دهد. در حالی که در همان زمان هم در جامعهی علمی اجماع حاصل شده بود که افسانه و اوسطورهی زرتشت قطعیا در خارج ایران کنونی، جایی در شمال شرق افغانستان و جنوب تاجیکستان ظهور پیدا کرده است. زرتشت افسانهای و یا تاریخی در آزربایجان و اورمو متولد نهشده، و هرگز در آزربایجان – چه مسافر و چه مهاجر و مقیم – حضور نهداشته است.
٤-این دسته از شرقشناسان که به بیماری «تورککوری» مبتلا بودند، طبیعتاً در ایران و تورکایلی و آزربایجان و اورمو هم، هویت تورک و تودهی تورک را اصلاً نهمیدیدند و همواره به پررنگ نمودن و ستایش و غلو و اغراق در بارهی هرچه رنگ غیر تورک داشت، از جمله عناصر ایرانیک و فارسی و مسیحیان و کورد و .... میپرداختند (هر چند جکسون در دو جا که مجبور به ذکر زبان تورکی شده، آن را به درستی تورکی Turkish نامیده است). ویلیام جکسون در اثر خود ادعا میکند مردم ایران به لحاظ اتنیکی از ریشهی آریایی هستند، اما با خون بیگانه مخصوصا تورک-تاتار در شمال شرق و شمال غرب کشور آمیزش پیدا کردهاند. وی نام «فارسستان» Farsistan را هم بهکار برده و میگوید اهالی فارسستان همان پرسهای اصیل که از پاکترین گروهها از عناصر بیگانه بوده و نزدیکترین نوع به داریوش را حفظ کردهاند هستند[2]. (ریشهی آریایی، خون بیگانه، عناصر بیگانه، پرس اصیل و .... همه افکار و ادعاهایی ضد علمی و نژادپرستانه هستند. چندین هزار سال پیش مردمان گوناگونی در قسمتهای مختلف ایران کنونی ساکن بودند که بعدها هر کدام به درجات مختلف با اقوام و گروههای دیگری آمیخته شدهاند. گروههای ایرانیکزبان قدیمی و کنونی ایران همان قدر اصیل و پاک و بومی و خودی هستند که گروههای تورکیکزبان و سامیزبان و ... قدیمی و کنونی ایران).
با این درجه از آریاکاری و تورکیهراسی، تثبیتهای مثبت ویلیام جکسون در بارهی مجدالسلطنه رهبر ملی تورک[3]، هویت تورکی شهر اورمو، خارجی بودن کوردها نسبت بدین شهر، و تهدید و تجاوز و خونریزیها و غارت دائمی این شهر توسط آنها .... دارای اهمیت دوچندان است.
بخشهای مربوط به رابطهی اورمو با کورد، از سفرنامهی انگلیسی پروفسور آ. و. ویلیامز جکسن (ترجمهی فارسی از مئهران باهارلی):
١-در این قسمت جکسوون صریحا اورمو را خارج سرزمین کوردها و همواره در معرض تهدید آنها دانسته است:
«هنگام دید و بازدید سال نو (نوروز، ٢٤ مارس ١٩٠٥ برابر با ٤ فروردین ١٢٨٤)، این سعادت دلپذیر را داشتم که با دوکتور جی. پی. کاکران پزشک هئیت مبلغین (مسیحی آمریکائی) در اورمو همراه باشم. نخستین دیدار ما با مجدالسلطنه نائب الحکومهی جدید بود که دو روز قبل، فرمان رسمی نیابت حکومت را با یک قبضه شمشیر اعلاء به عنوان هدیه از طرف (مظفرالدین) شاه دریافت کرده بود. .....
اورمو به مرز تورکیه و سرزمین کوردها (در تورکیه) نزدیک است. این منطقه، همانگونه که تاخت و تاز کوردی سال ۱۸۸۰ به اثبات رسانید، بهخصوص در معرض خطر حملهی سرکشان و غارتگری راهزنان (کورد) قرار دارد. حتی امروز نیز کوردها مایهی تهدید دایمی اورمو هستند. مجدالسلطنه متوسل به این سیاست شده است که از خود این عشایر جنگی کوهنشین (کورد)، دستهای برای حفظ نظم و امنیت تشکیل دهد. با این همه بعدها مطلع گشتم که وی در حین ملاقات با نمایندهگان یکی از شیوخ یاغی (کورد) آن سوی مرز، کم مانده بود جان خود را از دست بهدهد. طرفین قرار میگذارند به مذاکره برای ترک مخاصمه بهپردازند. در میان مذاکرات، یاغیان (کورد) تهدید به اعمال خشونت میکنند. اما پیش از آن که این گروه موفق به اجرای نیت خود شوند، مجدالسلطنه شیخ را در جای خود با تیر میکشد. به فرمان او دیگران دستگیر و در میدان بزرگ اورمو به دهانهی توپ بسته میشوند»[4].
٢-در این قسمت جکسون کوردها را در میان اهالی اورمو نام نهمیبرد:
«تعداد ساکنین [شهر اورمو] به اختلاف بین پانزده هزار تا چهل هزار تن تخمین زده شده است. اختلاف در تخمینها، به درجهی بسیار ناشی از این است که دهات پیرامون شهر را هم حساب بهکنیم یا نه. اکثر اهالی ایرانیها [یعنی] تورکها [و در درجهی اول] افشارها هستند؛ مابقی مرکب است از آسوریان نستوری، عدهای ارمنی، اندکی یهودی و یک کولونی اروپائیان»[5].
نوت یک: در متن انگلیسی بعد از نفوس-اهالی (population) فعل جمع «هستند» آورده شده، در حالی که طبق قواعد انگلیسی باید فعل مفرد «است» آورده میشد. این نشان میدهد که اشتباها «تورکها، افشارها» بعد از « مابقی مرکب است از» تایپ شده است: (اکثر اهالی ایرانیها هستند؛ مابقی مرکب است از تورکها، افشارها، ...). در حالی که میبایست قبل از آن نوشته میشد. متن صحیح این گونه است: «اکثر اهالی ایرانیها [یعنی] تورکها [و در درجهی اول] افشارها هستند. مابقی مرکب است از آسوریان نستوری، عدهای ارمنی، اندکی یهودی و یک کولونی اروپائیان». به همه حال، این جملهی جکسون که حتی اندکی یهودی و اوروپایی مقیم شهر را هم ذکر، اما از کورد نامی نهبرده، نشان میدهد که در آن موقع در شهر اورمو هیچ سکنهی کورد وجود نهداشت.
نوت دو: منوچهر امیری و فریدون بدرهای مترجمان کتاب به فارسی، این پاراگراف را تحریف و به غلط «ایرانیها» را به صورت «فارسیزبان»، و «یک کولونی» در مورد اوروپائیان را به صورت «گروهی» ترجمه کردهاند[6]. در حالی که در اورمو هیچ فارس و یا فارسیزبانی ساکن نهبود. اوروپائیان نیز بومی شهر نهبودند و اعضای میسیونرها و هئیتهای تبشیری مسیحی اورپایی فرستاده شده به اورمو بودند. اصطلاح «کولونی» که جکسون به کار برده، برای تاکید بر این واقعیت است.
٣-در این قسمت جکسون کوردها را به صورت قوهای متخاصم و ویرانگر که اورمو برای دفاع از خود در مقابل آن به ساختن دیواری در پیرامون شهر و خندق اقدام کرده معرفی میکند:
«شهر اورمو با یک بارو و دیوار به شعاع سه یا چهار مایلی که با هفت دروازه سوراخ و در نقاطی که آسیبپذیری بیشتری در مقابل تهاجم دارند با یک خندق تقویت میشود، محاط است. ارزش این سد دفاعی مضاعف (دیوار و خندق) در واقعهی فراموشنهشدنی تهاجم کوردها به اورمو به سال ١٨٨٠ هنگامی که شهر توسط فرزندان متخاصم کردوچیهای قدیم محاصره و تهدید به انهدام با حمله شد به خوبی معلوم گشت. [کوردها] که روستاهای پیرامون اورمو را به باد غارت گرفتند و [آبادیهای] سراسر مرز را سوزاندند و ویران کردند، تنها پس از خونریزیهای بیشمار و تباهی مالی بسیار قابل توجه مهار و تحت کونترول آورده شدند»[7]
نوت: منظور جکسون از کردوچیهای قدیم گروههای باستانی کاردوسی و کاردوک و ... هستند که عدهای از مستشرقین در راستای پروژهی مهندسی قومی کورد آنها را مرتبط با کوردهای امروزی دانستهاند. اما ادعای ارتباط بین کوردهای امروزی با کاردوکها مانند ارتباطشان با مادها در جامعهی علمی به طور قطعی رد شده است. عده ای از محققین کاردوکها را مرتبط با کارتوها (گورجیهای قفقاز) میدانند[8]. (هستهی اصلی کوردها در شمال عراق عربهای ایرانیکزبان شده، و قسمت اعظم کوردهای امروزی در جنوب تورکیه و غرب ایران، تورکها و موغولهای ایرانیکزبان شده است).
برای مطالعهی بیشتر:
تركیب
جمعیتی-ملی شهر اورمو و حومهی آن در سال ١٨٦٩: تورک ٩٢ درصد؛ کورد ٢،٤ درصد
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_64.html
بنا
به لورد کرزون اورموی سالهای ۱۸۹۲ سکنهی کورد نهداشت
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_4.html
ویلیام
جکسون در سال ١٩٠٥: شهر اورمو خارج از سرزمین کوردها و فاقد اهالی کورد است
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_16.html
خاطرهای
از علیرضا نظمی افشار در رابطهی اورمیهی تورک با گروههای کورد و نهبود جمعیت
قابل ملاحظهی کورد در آن در سال ۱۹۴۸: تورک ٨٨،٢ درصد، کورد ٢،٤ درصد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_20.html
[1] در کتاب نام اورمو به اشکال متفاوت زیر آمده
است:
Urumiah, Ouroomiah, Oroumiah, Urumiyyeh,
Urumia, Urmi
[2] Ethnologically the
people are of Aryan stock, but they show an admixture of foreign blood
introduced by conquest or due to contact with border nations. This latter is
especially true in the case of the strong infusion of Turkish and Tartar blood
in the northwest and northeast. In general, the inhabitants of Farsistan, the
original Persis, have remained freest from foreign elements and have preserved
more nearly the Persian type of Darius…. Page 25
[3] پروفسور ویلیامز جکسون: مجدالسلطنه افشار اورمویی، جامع سه شخصیت
دانشمند، نظامی و درباری
https://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/saturdaydecember-17-2011-abraham_13.html
[4] URUMIAH, A SUPPOSED EARLY
HOME OF ZOROASTER page 100, NEW YEAR'S CALLS page 101
In making New Year's calls I had the
pleasant privilege of going in the company of Dr. J. P. Cochran, the missionary
physician at Urumiah, and our first visit was paid to Majidi Sultana, the newly
appointed Vice-Governor, who two days before had received from the Shah his
official appointment and the accompanying gift of a superb sword…...
Urumiah is close to the Turkish border and
the territory of the Kurds, and this district is particularly subject to danger
from outlaws and marauding freebooters, as the Kurdish raid in 1880 proved. The
Kurds in fact are even now a constant menace, and Majidi adopted the policy of
employing a company of these warlike hillsmen themselves for the purpose of
keeping order. Yet I have since learned that he nearly lost his life in holding
a conference with the representatives of a rebel Sheikh from over the border. A
parley had been agreed upon, but in the midst of it some threat of violence was
made by the rebels; before the band could carry out their purpose Majidi
Sultana shot the leader on the spot and had the rest seized and blown from the
cannon's mouth in the public square of Urumiah.
[5] THE NESTORIANS, Page 105
The number of inhabitants is variously
estimated between fifteen thousand and forty thousand, the difference in the
estimates being largely due to whether the surrounding villages are taken into
account or not. The majority of the population are Persians, the remainder is
composed of Turks, Afshars, Assyrians Nestorians, some Armenians, a few Jews
and a colony of Europeans.
[6] ترجمهی نادرست منوچهر امیری و فریدون بدرهای (تهران. وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی): جمعیت
شهر را به اختلاف میان پانزده تا چهل هزار تخمین میزنند و این اختلاف بیشتر بسته
به این است که جمعیت دهات پیرامون شهر را هم به حساب بیاوریم یا نه. اکثر
ساکنان فارسیزبانند، و مابقی عبارتند از ترکها، افشارها، نسطوریان آشوری،
عدهای ارمنی و معدودی یهودی و گروهی اروپایی.
[7] The city of Urumiah is
girt by a wall some three or four miles in compass, pierced by seven gateways
and strengthened by a moat at the more vulnerable points. The value of this
double defence had something of a test during the memorable Kurdish raid upon
Urumiah in 1880, when the city was besieged and threatened with destruction
through an attack by the hostile descendants of the ancient Carduchi, who had
plundered the surrounging villages, burned, ravaged, and murdered throughout
the entire borders and were checked only after much bloodshed and considerable
damage to property. (2) For a full account of the events connected with Kurdish
raid, see Wilson, Persian Life, pp. 109-124
[8] Are Karduks the ancestors of the Kurds?
Frederick Aprim. Published author: Regarding
the term Kardukhs mentioned in Mesopotamia by Xenophon’s Anabasis and the
retreat of ten thousand men in 400/401 BC, scholars assert that it is not
related to Kurds. This connection, writes Prof. Asatrian, must be considered
now as obsolete. The connection was thoroughly discussed and rejected by
Theodore Nöldeke just on the threshold of the 20th century. Two decades later
G. R. Driver attempted to revive the correlation, nonetheless, it was not
accepted within iranological academic circles for phonetic and historical
reasons. See, Garnik Asatrian. “Prolegomena to the Study of the Kurds”, Iran
and the Caucasus Vol 13, No. 1. Yerevan State University. Brill, 2009, page 25
Other scholars assert that the name
Kardukhs is in reality the same as the name of Georgians Cartu. Eminent
scientist Carl Friedrich Lehmann-Haupt said that the Karts (Iberians) were
formed as a result of the merging of the Kardukhs from northern Mesopotamia.
No comments:
Post a Comment