پروفسور ویلیامز جکسون:
مجدالسلطنه افشار اورمویی، جامع سه شخصیت دانشمند، نظامی و درباری
مئهران باهارلی
Saturday, December 17, 2011
پروفسور آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون (۱۸۶۲-۱۹۳۷) Abraham Valentine Williams Jackson متخصص و استاد بخش زبانهای هند و ایرانیک دانشگاه کولومبیای شهر نیویورک در ایالات متحده، از محققان آمریکایی در عرصههای زبان و ادبیات اوستایی، دین و آئین زرتشتی و سانسکریتشناسی است. وی که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، پادشاه سلسلهی تورک قاجار، به سال ١٩٠٥ میلادی یک سال پیش از امضاء فرمان مشروطیت، به منطقهی آزربایجان در تورکایلی و ایران سفر کرده بود، کتابPersia Past and Present, A Book of Travel and Research را در بارهی این سفر نگاشته است (این کتاب با نام «ایران در گذشته و حال» به فارسی ترجمه و منتشر شده است). پروفسور ویلیامز جکسون به اورمو (اورمیه) در آزربایجان هم سفر و در آن جا با جمشید خان سوباتایلی افشار مجدالسلطنه نائب الحکومهی وقت این شهر ملاقات کرده است. او در کتاب خود، اطلاعات ذیقیمتی در بارهی شهر تورک اورمو و رهبر ملی تورک مجدالسلطنه داده است.
جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه (١٨٦٤-١٩٤٠)، رهبر ملی تورک، برجستهترین شخصیت تاریخ معاصر تورک در روند ملتشوندهگی تودهی تورک و مجادله برای احقاق حقوق ملی و حفظ منافع سیاسی «ملت تورک»، و پدر ناسیونالیسم مودرن تورک و تورکیسم – تورکگرایی سیاسی در آزربایجان، تورکایلی و ایران است. مقام او در تاریخ معاصر خلق تورک معادل رسولزاده و آتاتورک، یکجا است. جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه هم یک تورکینویس، مولف، شاعر، ادبیاتشناس، تاریخدان، محقق، روشنفکر، ژورنالیست، کولکسیونر، فیلانتروپیست، .... و هم یک دولتشخص، سیاستمدار، تئوریسین، استراتژیست، فرماندهی نظامی، چریک نبردهای پارتیزانی، مدافع و نجاتبخش تودهی تورک و شهرهای تورک در مقابل متجاوزین و اشرار و قوای مسلحهی مسیحی آسوری و ارمنی و کوردی و حامیانشان دولتها و اوردوهای دولتهای صلیبی استعمارگر غربی روسیه، بریتانیا و فرانسه و ایالات متحده، و در نهایت قهرمان ملی «خلق تورک» است.
پروفسور ویلیامز جکسون، در اثر خود جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه را بسیار ستوده و او را جامع سه شخصیت نظامی، درباری و محققی دانشمند دانسته، چنین معرفی میکند:
«دانشمندی تحصیلکرده، با فرهنگ، دارایِ ذوقِ محقّقین، شخصیّتی با مطالعاتِ بسیار در آثارِ مولّفینِ شرقی، با دلبستهگییِ ذاتی و موهبتی به تاریخ و ادبیّات؛ نیکمردی آزاده و آراسته، دارایِ وسعتِ نظر و فارغ از قیدِ تعصّب، بینهایت نجیب و آدابدان و نکتهسنج؛ سخت رشید و دلاور، فرماندهی خشن، دارایِ لیاقتِ نظامی، سریع در تصمیمگیری، آماده و چابوکدست در کارها، سپاهیای موردِ احترامِ مردم به درجهیِ رعب و هیبت؛ صاحبِ شانی بالاتر از نظامیگری، دارایِ ذوق و سلیقه در تزئین و ظرائف و عتیقهجات، مسلّط بر زبانِ فرانسه، لایقِ مقامی که صاحبِ آن بود، ...»
در این نوشته نخست بخش مربوط به جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه از کتاب جکسون به ترجمهی خودم را آورده و سپس چند توضيح مرتبط را دادهام:

بخش مربوط به جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه از سفرنامهی پروفسور آ. و. ویلیامز جکسون
ترجمه از انگلیسی به فارسی توسط مئهران باهارلی:
«هنگام دید و بازدید سال نو [نوروز، ٢٤ مارس ١٩٠٥ - ٤ فروردین ١٢٨٤]، این سعادت دلپذیر را داشتم که با دوکتور جی. پی. کاکران پزشک هئیت مبلغین [مسیحی آمریکائی] در اورمو (اورمیه) همراه باشم. نخستین دیدار ما با مجدالسلطنه نائب الحکومهی جدید بود که دو روز قبل، فرمان رسمی نیابت حکومت را با یک قبضه شمشیر اعلاء به عنوان هدیه از طرف [مظفرالدین] شاه دریافت کرده بود. او ما را، با لطف و مرحمت رسمی پذیرفت و پس از سلام و تعارفهای مرسوم، به سخن گفتن روان و مطبوع به «تورکی»، زبانی که دیگر مهمانان به خوبی صحبت میکردند پرداخت. اما چون من تورکی نهمیدانستم، مجدالسلطنه به فرانسه به من خطاب میکرد.
به لحاظ شخصیتی میتوان گفت مجدالسلطنه جامع سه شخصیت نظامی، درباری و محققی دانشمند است. وی در عین آن که شخصاً سخت رشید و دلاور است و فرماندهی خشن به شمار میرود، با این همه بینهایت نجیب و آدابدان و نکتهسنج است و بطور ذاتی و موهبتی منتهای دلبستهگی را به تاریخ و ادبیات دارد. احترامی که مردم به خصال سپاهیگری مجدالسلطنه مینهند به درجهی رعب و هیبت نزدیک میشود. قابلیت و تواناییهای نظامی، سرعت در تصمیمگیری و آمادهگی و چابوکدستی در کارها، وی را لایق و شایستهی احراز مقامی کرده که اکنون صاحب آن است.
اورمو (اورمیه) به مرز تورکیه و سرزمین کوردها [در تورکیه] نزدیک است. این منطقه، همان گونه که تاخت و تاز کوردی سال ۱۸۸۰ به اثبات رسانید، به خصوص در معرض خطر حملهی سرکشان و غارتگری راهزنان [کورد] قرار دارد. حتی امروز نیز کوردها مایهی تهدید دایمی اورمو (اورمیه) هستند. مجدالسلطنه متوسل به این سیاست شده است که از خود این عشایر جنگی کوهنشین [کورد]، دستهای برای حفظ نظم و امنیت تشکیل دهد. با این همه بعدها مطلع گشتم که وی در حین ملاقات با نمایندهگان یکی از شیوخ یاغی [کورد] آن سوی مرز کم مانده بود جان خود را از دست بهدهد. طرفین قرار میگذارند به مذاکره برای ترک مخاصمه بهپردازند. در میان مذاکرات، یاغیان [کورد] تهدید به اعمال خشونت میکنند. اما پیش از آن که این گروه موفق به اجرای نیت خود شوند، مجدالسلطنه شیخ را در جای خود با تیر میکشد. به فرمان او دیگران دستگیر و در میدان بزرگ اورمو (اورمیه) به دهانهی توپ بسته میشوند.
در مقام میزبانی، مجدالسلطنه نیکمردی آزاده و آراسته و دارای شانی بالاتر از شان نظامی و سربازی بود. خانهاش شواهد بسیار دال بر فرهنگ و ذوق دانشمندانهاش را در خود داشت. در کتابخانهاش گذشته از کتابهای فارسی و عربی که دارای جلد و صحافی زیبا بودند، چند کتاب نمونهی فرانسهی استاندارد دیده میشد. چنین مینمود که مجدالسلطنه به راستی به تاریخ دلبستهگی دارد. چون بر وسعت نظر و فارغ بودن وی از قید تعصب پیبردم، از این رو بیتردید و تامل سوالاتی در بارهی دین زرتشتی پرسیدم و از پرسشهائی که خود او در بارهی رابطهی نام زرتشت با نام اردبیل و کوه سبلان برایم مطرح کرد، به زودی دانستم دامنهی مطالعات وی در کتابهای مولفین شرقی که در قفسههای کتابخانهی خود چیده بود، میبایست قابل ملاحظه باشد. چهگونهگی تزئین اوتاقهایش حاکی از ذوق و سلیقه، و مجموعهی ظرایف و اشیاء عتیق او جالب توجه بود. به هنگام جدا شدن از او، وعده داد زمانی که سفر جنوب خود به سوی همدان را آغاز کنم دو تن نگهبان کورد را برای همراهی من به مدت سه روز بهفرستد».
چند نکته:
۱- جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه، قهرمان ملی «ملت تورک» است. زیرا قائل به وجود ملت تورک بود و حیات و فعالیت فرهنگی، سیاسی و نظامی خود را برای احقاق حقوق ملی ملت تورک و حفظ منافع ملی ملت تورک آغاز کرد و به پایان رسانید. اما رهبران مشروطیت و آزادی ستان و دموکراتهای آزربایجان و .... که در یک صد سال گذشته از سوی تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی و آزربایجانگرایان و ایرانگرایان روسزده و فارسزده متحدا به عنوان قهرمانان ملی آزربایجان عرضه شدهاند، فاقد شعور ملی تورک و اغلب دارای تمایلات ضد تورک بودند. اینها اساسا قائل به وجود ملت تورک نهبودند و به جای آن به «ملت ایران» با زبان ملی فارسی و هویت ملی ایرانی با نژاد آریایی و تاریخی زرتشتی و .... معتقد بودند. از آنجا که مشروطهطلبان و آزادی سِتانچیها و دموکراتهای آزربایجان و ... حرکت سیاسی خود را به نام ملت ایران و نجات و حفظ منافع ملی ملت ایران آغاز کرده بودند، قهرمانان ملت ایران هستند، نه ملت تورک.
۲-ویلیام جکسون از نحلهی شرقشناسانی است که زمینهی تئوریک و دانشی پایان دادن به حاکمیت و اقتدار سیاسی تورکان در ایران و منطقه را چیدهاند. این دسته که به بیماری «تورککوری» مبتلا بودند، طبیعتا در ایران و آزربایجان و اورمو هم، هویت تورک و تودهی تورک را اصلا نهمیدیدند. اما همواره به پررنگ نمودن و ستایش و غلو و اغراق در بارهی هرچه رنگ غیر تورک داشت، از عناصر ایرانیک و فارسی و مسیحیان و کورد و .... میپرداختند. به عنوان مثال ویلیام جکسون در این نوشتهاش، به کتب عربی و فارسی و فرانسوی کتابخانهی مجدالسلطنه، که به واقع گنجینهی کتب خطی تورکی بود اشاره میکند، اما نامی از کتب تورکی و صدها جلد نسخهی خطی و مینیاتور تورک او نهمیبَرد. اساسا علت سفر جکسون به آزربایجان و اورمو تحقیق در مورد آثار و بقایای محتمل زرتشتیگری و پیدا نمودن محل تولد ادعایی زرتشت در این منطقه بود. موضوع مورد علاقهی جکسون در ملاقات با مجدالسلطنه هم، همانگونه که در بندهای فوق دیده میشود، دین زرتشتی بود. زیرا در قرن نوزده بسیاری از شرقشناسان و دیپلوماتهای غربی و ناسیونالیستهای افراطی فارس و پانایرانیستها و آزربایجانگرایان، به منظور زدودن هویت ملی و تاریخی تورک از آزربایجان مخصوصا غرب آن و اورمو و ایرانیک کردن تاریخ و هویت ملی آنها، دروغ آزربایجانی و اورمویی بودن زرتشت را تبلیغ میکردند. به همین سبب، تثبیتهای مثبت ویلیام جکسون در بارهی رهبر ملی تورک مجدالسلطنه، هویت تورک شهر اورمو، نهبودن کورد بومی در اورمو و در معرض تهدید و تجاوز مستمر کوردها بودن این شهر، و .... دارای اهمیت دوچندان است.
٣-جکسون میگوید مجدالسلطنه صحبت با او را به زبان تورکی آغاز کرد و اضافه میکند تورکی زبانی بود که دیگر مهمانان هم آن را به خوبی صحبت میکردند. این تثبیت سه چیز را نشان میدهد: نخست آن که تورکی صحبت کردن مجدالسلطنه که دارای مقام رسمی حکومت اورمو بود در دیدار با مهمانان خارجی، به معنی کاربرد تورکی از طرف او به عنوان یک زبان رسمی و دولتی است. دوم آن که مهمانان هم که در میانشان دوکتور جی. پی. کاکران و هئیت مبلغین مسیحی آمریکائی هم بودند همه تورکی میدانستند و بر آن مسلط بودند. این نیز زبان رابط بودن تورکی را میرساند. سوم آن که زبان اورمو به عنوان دومین شهر آزربایجان، کانون ناسیونالیسم مودرن تورک و تورکستان نو، در آن زمان مانند اکنون تورکی، و هویت ملی این شهر تورک بود.
٤-ویلیام جکسون میگوید تورکی مجدالسلطنه روان و مطبوع بود. این امری طبیعی است زیرا جمشید خان یک ادیب تورک فرهیخته و دلبستهی زبان و ادبیات تورک، و نخستین شخصیت تورک از آزربایجان، تورکایلی و ایران در قرن بیستم است که مقالات تحقیقی به معنی مودرن به زبان تورکی در بارهی تاریخ سیاسی، فرهنگی و تاریخ زبان و ادبیات تورکی نوشته است.
٥-ویلیام جکسون زبان اورمو و ملت تورک را همان گونه که است و به درستی «تورکی-Turkish »، بدون پیشوند و پسوند آزری و آزربایجانی و ... مینامد. تغییر نام زبان تورکی رایج در منطقهی آزربایجان تورکایلی به آزری و آزربایجانی و تورکی آزری و تورکی آزربایجانی و ... یک دسیسهی ضد تورک و استعمارگرانهی صلیبی – پانایرانیستی – استالینیستی برای تجزیهی ملت تورک ساکن در ایران (اوغوزهای غربی) و وطن تورک (تورکایلی) به دو قسمت آزربایجانی و غیر آزربایجانی است.
٦-ویلیام جکسون میگوید اورمو، فاقد اهالی کورد بوده، و عنصر کورد برای این شهر، عنصری غیر بومی و خارجی است. او تصریح میکند منطقهی اورمو که به سرزمین عشایر کورد کوهنشین در مرز تورکیه نزدیک است، مانند تهاجم شیخ عبیدالله نهرینی در سال ١٨٨٠، یعنی ٢٥ سال قبل از دیدار او از اورمو همیشه در معرض تاخت و تاز و حملهی سرکشان و غارتگری راهزنان کورد قرار داشته است و حتی امروز هم – در سال ١٩٠٥ - کوردها یک تهدید دائمی برای اورمو هستند. (تثبیتهای ویلیام جکسون در بارهی دموگرافی شهر اورمو موضوع یک مقالهی جداگانهی من است).
٧-تثبیتهای ویلیام جکسون در تعامل مجدالسلطنه با تهدید کوردی، دارای اهمیت تاریخی و نشاندهندهی درایت و قاطعیت مجدالسلطنه به عنوان یک شخصیت اورمویی، و مقام کشوری و نظامی در مدیریت این تهدید است. مجدالسلطنه برای محدود و خنثی کردن تهدید کوردی که اورمو و دیگر شهرهای تورک در غرب آزربایجان همیشه در معرض آن بودند، از یک طرف دستهای را از عشایر کورد برای تامین نظم و امنیت مناطق کوهستانی کوردنشین در مرز تورکیه تشکیل داده بود. اما از طرف دیگر هنگامی که فعالیتهای خلاف قانون و خشونتآمیز و تهدیدگرایانهی یکی از رؤسای اشقیاء کورد مرزی را دید، او را قبل از آن که فرصت عمل پیدا کند به قتل رسانید و سپس دیگر مجرمان همدست او را دستگیر و در میدان شهر اورمو اعدام کرد.
٨-ویلیام جکسون در اثر خود به اشیاء ظریف و عتیقهجات نفیس و کتابخانهی شخصی مجدالسلطنه اشاره میکند. این مجموعه که میتوان آن را موزهی مجدالسلطنه نامید، یکی از گنجینههای تاریخ و فرهنگ و ادبیات تورک، حاوی صدها جلد نسخهی خطی و مینیاتور نایاب به زبان تورکی و سکهها و قالیها و ... و دیگر نمونه ها از میراث فرهنگی و تاریخی و تمدنی و سیاسی تورک بود. در منابع تاریخی متعدد به گنجینهی مجدالسلطنه که پس از اشغال اورمو توسط روسها غارت و تاراج شد و محتوی آن به روسیه و گورجستان انتقال یافت و در آن جا هم توسط مقامات کونسولی دولت مشروطهی ایران چپاول گشت اشاره شده است. این گنجینه موضوع یک مقالهی جداگانهی من است.
٩-جکسون نام شهر اورمو را به صورت اورومیه Urumiah آورده است. تلفظ و املای صحیح نام این شهر در هر زبانی، از جمله فارسی و انگلیسی، اورموUrmu است.
متن انگلیسی:
URUMIAH, A SUPPOSED EARLY HOME OF ZOROASTER-page 100
NEW YEAR'S CALLS-page 101
In making New Year's calls I had the pleasant privilege of going in the company of Dr. J. P. Cochran, the missionary physician at Urumiah, and our first visit was paid to Majidi Sultana, the newly appointed Vice-Governor, who two days before had received from the Shah his official appointment and the accompanying gift of a superb sword. He received us with formal ease and grace and, after the customary bows and salutations of etiquette had been made, conversed freely and pleasantly in Turkish, which the other visitors spoke well, but he addressed me in French, as I was not familiar with Turkish.
In his personality Majidi Sultana may be said to combine the soldier, courtier, and scholar, for he is a man of great personal bravery, a stern commander, yet extremely gentle and finished in his manners, endowed with great fondness for history and literature. His soldierly qualities are looked upon by the people with a respect approaching awe, and his military ability, quickness of decision, and promptness of action have won for him the post he holds.
Urumiah is close to the Turkish border and the territory of the Kurds, and this district is particularly subject to danger from outlaws and marauding freebooters, as the Kurdish raid in 1880 proved. The Kurds in fact are even now a constant menace, and Majidi adopted the policy of employing a company of these warlike hillsmen themselves for the purpose of keeping order. Yet I have since learned that he nearly lost his life in holding a conference with the representatives of a rebel Sheikh from over the border. A parley had been agreed upon, but in the midst of it some threat of violence was made by the rebels; before the band could carry out their purpose Majidi Sultana shot the leader on the spot and had the rest seized and blown from the cannon's mouth in the public square of Urumiah.
In extending hospitality to us, Majidi Sultana was the polished gentleman above the soldier, and his home bore evidences of culture and scholarly tastes. Besides finely bound Persian and Arabic works his library contained a few standard French books, and he seemed to take a real interest in history. Knowing his breadth of view and freedom from fanaticism I had no hesitation in making inquiries about the Zoroastrian religion, and I soon found, from the questions which he himself put to me regarding the association of Zoroaster's name with Ardabil and Mount Savalan, that his range of reading in the Oriental writers on his shelves must have been considerable. The decoration of his rooms showed taste, and his collection of curios and antiques was an interesting one. At my departure he promised to send two Kurdish guards to accompany me for three days when I should start on my journey southward toward Hamadan.
No comments:
Post a Comment