Sozumuz a window opening to the life and heritage of the Turkish nation living in Iran and Türkili (Turkish populated northwest and adjacent provinces in Iran) ----- Sözümüz, İran ve Türkili'de (İran'ın Türk nüfuslu kuzeybatı ve komşu vilayetleri’nde) yaşayan Türk milletinin yaşam ve bırakıtına açılan bir ağızka.
Monday, September 24, 2018
اعتراض آزربایجانگرایان به فورمهای تورک و کورد
واکنش بریتانیا و روسیه به ظهور هویت ملی تورک در نیمهی اول قرن بیستم-ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی
ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی
مئهران باهارلی
آغاز روند ملتشوندهگی تودهی تورک ساکن در ایران:
در دهههای آخر قرن نوزده روند ملتشوندهگی در میان گروههای زبانی و دینی و ... در ایران، ملهم از روندهای مشابه ملتشوندهگی در بالکان، عثمانلی و قفقاز به داخل این کشور نیز سرایت کرد. نخست ارمنیها، آسوریها، یهودیها و سپس کوردها و از گروههای دینی پارسیها (زرتشتیها) با حمایت همهجانبهی دولتهای غربی این روند را پشت سر گذاردند و به صورت گروههایی با هویت قومی - ملی مودرن ظهور کردند. اما روند ملتشوندهگی در میان دو تودهی عمده و رقیب تاریخی ساکن در ایران، یعنی تاجیکهای غربی (تاجیکهای شیعهی ساکن در ایران و یا فارسهای بعد از مشروطه) و تورکها (اوغوزهای غربی و یا تورکمانهای سابق) بسیار مغلق بود. زیرا این دو معروض به سیاست مهندسی هویت قومی - ملی استعماری توسط دولتهای بریتانیا - فرانسه و روسیه شدند.
تجزیهشدهگی منطقهی ملی تورک بین ایالت آزربایجان و هفت ولایت دیگر:
تورکها که حاکمیت دولت ایران – قاجاری را در دست داشتند و در سرتاسر ایران پراکنده بودند؛ در چند نقطه به صورت متراکم (در شمال شرق، در جنوب و در مرکز ایران) زیست میکردند. اما وسیعترین منطقهی تورکنشین در ایران، در شمال غرب آن بود[1]. ناحیهای پیوسته و به صورت کومپاکت تورکنشین که در جنوب و شرق از تهران و ساوجبلاغ و ساوه و قوم و اراک و نهاوند و کنگاور و سونقور شروع میشد و در شمال و غرب تا مرزهای عثمانلی و قفقاز امتداد مییافت (این ناحیه «وطن تورک»، و تمام تورکان خارج آن در ایران «دیاسپورای تورک» شمرده میشوند). اما این سرزمین وسیع تورکنشین، در اثر غفلت و بی شعوری وطنی نخبهگان و مقامات تورک (هنوز در تودهی تورک، «شعور ملی- معرفت قومیه» - تکون پیدا نکرده بود) در یک واحد اداری کشوری سازماندهی نشده بود، بلکه بین هشت واحد سیاسی - اداری جداگانه، هر کدام با مدیریت مستقل و به شرح زیر تقسیم و تجزیه شده بود که همه یا بخشهایی از آنها تورک نشین و جزئی از وطن تورک و یا «تورکایلی» بودند: «ایالت آزربایجان»[2]، «ولایت زنجان»، «ولایت همدان»، «ولایت عراق»، «ولایت کوردستان»، «ولایت گیلان»، «ولایت کرمانشاهان» و «دارالسطنهی تهران». با انقلاب مشروطیت انگلیسی و تصویب قانون تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، تجزیهی اداری - سیاسی منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران و یا وطن تورک و از بین بردن تمامیت ارضی و جلوگیری از ایجاد هویت ملی واحد آن در تقسیمات اداری کشور رسمیت و قانونیت یافت و تثبیت شد[3].
وحشت دولت بریتانیا از ایجاد ملت تورک و وطن تورک:
در صورت ظهور «شعور ملی - معرفت قومیه» و تحقق روند ملتشوندهگی در میان تودهی تورک ساکن در ایران و بدنبال آن «شعور وطنی - معرفت وطنیه» تورک، سرزمینی پهناور و یکپارچه مسکون توسط تورکان اوغوز غربی، از اراک و نهاوند و کنگاور و سونقور در جنوب تا دربند در قفقاز شمالی؛ و از تهران و ساوجبلاغ و قوم و ساوه در شرق تا داخل یوگوسلاوی سابق ایجاد میشد. و این احتمال به طور جدی خواب دولتهای استعماری - صلیبی اوروپایی وقت، مخصوصا بریتانیا و روسیه را میپراند[4]. این چنین بود که آنها، مخصوصا بریتانیا مصمم شدند از روند ملتشوندهگی تورکهای ساکن در ایران و تکون آنها به یک ملت واحد تورک (بر عکس سیاست آنها برای ایجاد یک ملت واحد کورد، یک ملت واحد ارمنی، یک ملت واحد آسوری، یک ملت واحد یهودی، ...) جلوگیری کنند و به جای آن، یک روند ملتشوندهگی آلترناتیو، تشکیل «ملت ایران با زبان ملی و تاریخ و فرهنگ فارسی» را تحقق بخشند[5].
Sunday, September 23, 2018
نورالدین کیانوری: ما خلقی به نام خلق تورک را نمیشناسیم. خلق آزربایجان را میشناسیم که زبانش آزری یا آزربایجانی است.
نورالدین کیانوری:
ما خلقی به نام خلق تورک را نمیشناسیم. خلق آزربایجان را میشناسیم
که زبانش آزری یا آزربایجانی است.
مئهران باهارلی
در زیر یک سوال و قسمتی از جواب آن توسط نورالدین کیانوری دبیر کل اسبق حزب تودهی ایران را آوردهام. این سوال و جواب در جزوهی «ما و چپگرایان و مسائل انقلاب ایران. –آذر ماه ١٣٥٨. حزب تودهی ایران چه میگوید؟ بهمن ماه ١٣٥٨» (صص ٥٣، ٥٤) منتشر شده است[1]. دبیر کل وقت حزب تودهی ایران در جواب شخصی که در سوال خود تعبیر «خلق تورک» را در مورد مردم تبریز بکار میبرد، میگوید ما (حزب تودهی ایران) خلقی بنام خلق تورک در تبریز را نمیشناسیم. در آنجا خلقی به اسم خلق آزربایجان وجود دارد که زبانش هم آزری و یا آزربایجانی است. مردم ساکن در آزربایجان [منظور وی تورکهای ساکن در آزربایجان است] با دیگر اقوام تورک ساکن در ایران خلقهایی جداگانهاند و یک خلق واحد نیستند. و در آخر با ذکر این که «فرقهی دموکرات آزربایجان» در داخل «حزب تودهی ایران» به عنوان سازمان ایالتی آن فعالیت میکند، موضع خود دائر بر انکار وجود ملت تورک و نفی یگانهگی ملی تودهی تورک ساکن در ایران و نبود زبان تورکی را مواضع فرقهی دموکرات آزربایجان هم اعلام مینماید. این مواضع نفی صریح وجود و یگانهگی ملت تورک (اوغوزهای غربی) در ایران، و در نتیجه اشتراک حزب تودهی ایران و شعبهی ایالتیاش فرقهی دموکرات آزربایجان در نسلکشی ملی و زبان تورک در ایران است.
آغاز نقل قول
حزب جمهوری خلق مسلمان و خلق آزربایجان
س- آیا شما هم قیام خلق تورک را در تبریز همصدا با همان حزب جمهوری خلق مسلمان و کار ضد انقلاب میدانید؟
ج- اولا ما خلقی به نام خلق تورک در تبریز نمیشناسیم. بلکه بر خلاف
نظر سوال کننده، در آنجا خلق آزربایجان را میشناسیم. زیرا واژهی تورک را همواره
برای تحقیر آزربایجانیها به کار بردهاند. از سوی دیگر، مردم آزربایجان با سایر
اقوام تورکزبانی که در نواحی خراسان و فارس مانند (قشقاییها و غیره) سکونت
دارند، یک خلق را تشکیل نمیدهند. یعنی این اقوام آزربایجانی نیستند. خلق
آزربایجان، خلق آزربایجان است و زبانش هم آزری یا آزربایجانی است.
......
یکی از اجزای مهم حزب ما، سازمان ایالتی آن در آزربایجان است که با نام خود، فرقهی دموکرات آزربایجان در داخل حزب ما فعالیت میکند. همهی اینها نشانهی احترام عمیقی است که ما برای خلق آزربایجان قائلیم. (نورالدین کیانوری، ما و چپگرایان و مسائل انقلاب ایران. –آذر ماه ١٣٥٨. حزب تودهی ایران چه میگوید؟ بهمن ماه ١٣٥٨. صص ٥٣، ٥٤)
پایان نقل قول
Saturday, September 22, 2018
گذرنامههای قاجاری به زبان تورکی در دورهی ناصرالدين شاه – تذکرهی مرور سيد جمال الدين (اسدآبادی افغانی) به زبان تورکی
تذکرهی مرور سید جمال الدین (اسدآبادی افغانی) به زبان تورکی
گذرنامههای قاجاری به زبان تورکی در دورهی ناصرالدین شاه
مئهران باهارلی
تذکرهی مرور
از باششهبندریهیِ دولتِ علّیهیِ ایران در مصر
دارندهیِ تذکره، دولتِ علّیهیِ ایران تبعهسیندهن «السّید المحترم جمال الدّین متوجّه الی استانبول» جانبینه عزیمت ائدهجهییندهن،
دولتینِ علّیتین میانهلهرینده موجود و بردوام اولان دوستی و مودّتِ کامله اقتضاسینجا، ضابطان و مامورینِ دولتِ علّیهیِ عثمانیه طرفلهریندهن ممانعت اولونماماق، و لدی الحاجه حمایت و رعایت و مدد و معاونت قیلینماق بابیندا، ایشبو تذکره یدِ مرقوما عطا اولونموشدور.
فی یوم الشبّت ١٣ ؟ ذوالحجه ؟ ١٢٨٥ ق. [٢٧ مارس ١٨٦٩]
[KACAR
DEVLETİ’NİN CEMALEDDİN AFGANİ’YE VERDİYİ TÜRKÇE PASAPORT, 1869
TURKISH
PASSPORT ISSUED BY KACAR STATE FOR CEMALEDDIN AFGANI, 1869]
TEZKİRE-Yİ
MURÛR
EZ
BAŞŞEHBENDERİYE-Yİ DEVLT-İ ALLİYYE-Yİ ÎRÂN DER MISIR
Dârende-yi Tezkire, Devlet-i Alliyye-yi Îran tebaasından “Es-Seyyid el-Mühterem Cemaleddin Müteveccih ilâ İstanbul” cânibine azîmet edeceyinden,
Devleteyn-i Alliyyeteyn miyânelerinde mevcut ve berdevam olan dûsti ve meveddet-i kâmile iktizâsınca, zâbitân ve memûrin-i Devlet-i Alliyye-yi Osmâniye taraflarından mümâneat olunmamak, ve ledi-l-hâce himâyet ve riâyet ve meded ve müavinet kılınmak babında, işbu tezkire yed-i merkûma atâ olunmuştur.
Fi Yevm-İ Eşşebbet 13 ? Zülhecce ? 1285 K. [27 March 1869]
[باشقونسولوسون
اوخوناق اولمایان دامقاسی- مهر ناخوانای سرکونسولگری] ... باششهبندری ...
[آرخادا-در پشت] بنامِ مبارکِ اعلی حضرت شنهشاهِ ایران ناصرالدین شاه
نمره:
١٥٩، اشکال: -، سن: ٣٠، قد وسط، چشم: سیاه، ابرو: سیاه، ریش: کوسه، سبیل: سیاه،
اشکالِ مخصوصه: تمام
Thursday, September 20, 2018
نامهی تورکی سیّد جمالالدین سعد اووالی افشار (افغانی) به عبدالحمید خان دوم سلطان عوثمانلی در بارهی رسالهی نیچریه
نامهی تورکی سیّد جمالالدین سعد اووالی افشار (افغانی) به عبدالحمید خان دوم سلطان عوثمانلی در بارهی رسالهی نیچریه
مئهران باهارلی
در زیر یکی از نامههای تورکی «سیّد جمالالدّین سعد اوْوالی افشار» مشهور به افغانی و یا الافغانی (۱۸۳۸ -۱۸۹۷) را نقل و سپس چند توضیح کوتاه دادهام. سیّد جمالالدّین اسعد اوْوالی افشار (افغانی) این مکتوب تورکی را خطاب به سلطان عبدالحمید خان دوم امپراتور عوثمانلی، در رابطه با ترجمهی تورکی «رسالهی نیچریه»اش توسط «منیر افندی» نگاشته و به صورت تقریض و تقدیم به آخر این ترجمه افزوده است.
به
طور خلاصه وی در مکتوب خود میگوید رسالهی مذکور را بدان سبب تالیف کرده که
دریافته بود عقاید طبیعیون در حال ورود به ممالک اسلامی هندوستان و ضرر زدن به
دیانت اسلام هستند. بنا به او این اثر بعد از تالیف به هر زبان ترجمه و در هر طرف
نشر شده است. ترجمهی رساله به زبان تورکی نیز از طرف منیر افندی یعقوب افندیزاده
به صورت بسیار مکمّل و استوار انجام یافته و باعث شده که سیّد جمالالدّین، علاوه
بر دانش منیر افندی، تواناییهای قلمییِ او را هم تقدیر کند. سپس سیّد جمالالدّین
دو تقاضا از سلطان عوثمانلی استرحام میکند: نخست اجازهی مقام خلافت برای تدریس
رسالهی مذکور در مدارس شاهانهی عوثمانلی که به نظر او فوائد بسیاری دربر خواهد
داشت. و دیگری بهرهمند شدن منیر افندی مانند دیگر خیرخواهان اسلام، از الطاف ظل
اللّه سلطان عوثمانلی.
Tuesday, September 18, 2018
رسولزاده: ناسیونالیسم ایرانی - فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت، و ساقط کردن سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
رسولزاده: ناسیونالیسم ایرانی - فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت، و
ساقط کردن سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
مئهران باهارلی
در
زیر پاراگرافی به زبان تورکی از یک مقالهی محمدامین رسولزاده بنام «قاجارلارین
سونو» (عاقبت قاجارها) را آورده و سپس چند توضیح مختصر را دادهام. رسولزاده که
خود از رهبران حرکت مشروطیت در ایران و تئوریسینهای آن و از آفرینندهگان ملیتگرایی
مودرن ایرانی بود، در این پاراگراف صراحتا میگوید حرکت مشروطه که در میان طبقات
شهری (اساسا در تورکایلی مخصوصا دو شهر تهران و تبریز) و بر اساس فرهنگ و مدنیت و
شعور قومی – ملی فارسی تکون یافت، همیشه دارای جهت ملیگرایی ایرانی – فارسی بود. او
اضافه میکند هدف غائی کارزار حرکت مشروطیت بر علیه دربار و جنگ داخلیای که ایجاد
کرد، نه ایجاد جمهوریت، بلکه ساقط کردن سلسلهی قاجار بود که ادبیات مشروطه آن را
در تبلیغات خود به صورت سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان تصویر میکرد.
آغاز نقل قول
ایران مشروطیتپرورلییینده خلقچیلیک خاصّهسی اولدوغو قهدهر، دائما ملیتچیلیک جهتی ده موجود اولموشدور. مشروطیتچیلهرین سارایا قارشی مجادلهسی تدقیق اولونورسا، قاجارلارین مملکته یابانجی تورکمان مستولیلهریندهن عبارت اولدوغو پروپاقانداسی، ایلک نظرده گؤزه چارپار. ایران شهههرلهرینده دوغان و فارس حرثی ایله مجهز بولونان شهههرلی صنفلهر، آراسیندا تکوّن ائدهن حرکت ایچون، جمهوریت اولماسا دا، قاجار سلاسهسینی آتماق، آشکار سؤیلهنمهسه ده، گیزلی داشینیر بیر غایه اولموشدور. مشروطیت نامینا باشلانان داخلی محاربهلهر، اجنبی تاثیری ایله عقیم قالماییپ، منطقی نتیجهسینی بولونجایا قهدهر دوام ائدهبیلسهیدی، چوخ احتمال سلالهنین دهییشمهسی ایله نتیجهلهنیر بیر خاتمهیه منجر اولوردو.
پایان نقل قول
ترجمه
در حرکت مشروطیت ایران به همان اندازه که ویژهگی مردمی بودن وجود داشت، همیشه جهت ملیتگرایی (ایرانی) هم موجود بود. اگر مجادلهی مشروطیتطلبان بر علیه دربار تدقیق شود، در نخستین نظر این تبلیغات آنها دیده میشود که قاجارها، عبارت هستند از تورکمانهای بیگانهی اشغال کنندهی کشور. برای حرکت مشروطیت که در میان طبقات شهری مجهز به فرهنگ و مدنیت فارسی در شهرهای ایران پدیدار شد و تکون پیدا کرد، اگر نه جمهوریت، بلکه ساقط کردن سلسلهی قاجاری، حتی اگر آشکارا بیان نمیشد، یک هدف و غایهی پنهان بود. جنگهای داخلی که به نام مشروطیت آغاز شدند، اگر به سبب مداخلهی نیروهای خارجی عقیم نمیماندند و تا وصول به نتیجهی منطقی خود ادامه پیدا میکردند، بسیار احتمال داشت که به عاقبت تغییر سلسلهی (قاجار) منتهی شوند.
پایان ترجمه
Sunday, September 16, 2018
فریاد «یاشا یاشا مصطفی کمال پاشا، یاشا - تورک اوغلویوم بهن» در تهران -١٩٢٧
فریاد «یاشا یاشا مصطفی کمال پاشا، یاشا - تورک اوغلویوم بهن» در تهران -١٩٢٧
ترنّم «مارش قفقاز» توسط مهاجران جمهوری خلق آزربایجان - مساوات در تهران
مئهران باهارلی
در زیر گزارشی از اجتماع ملتگرایان مهاجر و پناهندهی جمهوری خلق آزربایجان – مساوات در تهران به سال ١٩٢٧ را آوردهام. در این اجتماع که به یادبود روز استقلال جمهوری خلق آزربایجان برگزار شده بود، از جمله «مارش قفقاز» از سوی حاضرین به پا خواسته یک صدا ترنم شده است. در سه بند از این مارش معروف «زنده باد، زنده باد مصطفی کمال پاشا، زنده باد - نامت بر سنگهای قیمتی حک خواهد شد» (یاشا یاشا موصطافا کمال پاشا یاشا - آدین یازیلاجاق مُجَوْهَر داشا)؛ و در یک بند آن «من فرزند تورکم، به استقبال مرگ می روم» (تورک اوغلویوم بهن، اؤلمهک ایستهریم) گفته میشود.
در زیر متن تورکی این گزارش و سپس ترجمهی فارسی آن و در پایان چند توضیح مختصر و متن کامل مارش قفقاز را دادهام.
٢٨ ماییس تئهراندا [١٩٢٧]
تئهران مخابر مخصوصوموزدان
٢٨ ماییس مناسبتییله تئهراندا مقیم آزهربایجان ملّتچی و مهاجرلهری اجتماع ائدهرهک، سئوگیلی وطنلهرینین استقلالینی اعلان ائتدییی بو مسعود گونو موقّرانه، فقط چوخ صمیمی بیر صورتده تسعید ائتدیلهر. اجتماعدا گونه مناسب نطقلار ایراد اولوندو.
نتیجهده شانلی آزهربایجان بایراغینین تکرار وطن افقلاری اوزهرینده اهتزازینی تامینه متوجّه، بویوک مجادلهنین موفّقیتی یولوندا چالیشماق عهدینی تهزهلهمهک، ملّی استقلال مجادلهسینین رهبرلهرینی تقدیر و یئنی قافقاسیا هیئتِ تحریریهسی ایله باشمحرّرینی تبریکی متضمّن بیر تقریر قبول ائتدیلهر.
اجتماعداکیلار حرّیت و استقلال شهیدلهرینین خاطرهسینی یاد مقصدییله قیام ائدهرهک و بیر آغیزدان «تورک اوغلویوم بهن، اؤلمهک ایستهریم ....» شرقیسینی ترنّم ائتمیشلهردیر.
ج. [جعفر صادق]
(یئنی قافقاسیا، ١٨ هازیران ١٩٢٧، سایی ١٨، صحیفه ١٤)Saturday, September 15, 2018
اهميت سليمان نظيف برای ملت تورک ما
اهمیت سلیمان نظیف برای ملت تورک ما
مئهران باهارلی
سلیمان نظیف (دیار بکیر ۱۸۷۰ـ ایستانبول ۱۹۲۷)، از منسوبین جریان ادبی ثروت فنون و از بزرگان ادبیات تورک عثمانلی و اوائل دورهی جمهوریت است. وی فرزند سعید پاشا تاریخنویس و ادیب مشهور عثمانلی و عایشه بیگم دختر یکی از بیگهای ایل آغقویونلو و متولد دیاربکر – که در مقاطعی از تاریخ جزء جوغرافیای آزربایجان هم شمرده میشد- از مراکز دولتهای تورکمان قاراقویونلو و آغقویونلو در تورکمانیا است[1]. سلیمان نظیف خود را تورک آزربایجان شمرده و در آثار خود از این امر با افتخار یاد میکند[2] .
علاوه بر ادیب و محرر برجسته، و نمونه بودن آثار بسیار حجیم سلیمان نظیف برای زبان ادبی-معیار تورکی ما، سلیمان نظیف از جهات زیر نیز برای ملت تورک ما مهم است:
١-سلیمان نظیف مولف مقالهی تاریخی و مشهور «یتیم قرداشلریمز- یئتیم قارداشلاریمیز» که در آن خواهان استقلال تورکهای ساکن در جنوب آزربایجان از ایران و رهائی از قید بندهگی فارسها شد[3]، نامی آشنا در ادبیات و فرهنگ و تاریخ سیاسی ملت تورک ساکن در ایران در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم است. در دورهی مذکور بسیاری از محررین تورکیسرا و تورکینویس مانند تقی رفعت، محمود غنیزاده و بعدها حبیب ساهر و دیگران تحت تاثیر آثار سلیمان نظیف بودند.
٢-سلیمان نظیف، مانند نامق کمال و محمت یورداقول و ... از محررین و ادبا و روشنفکران عثمانلی است که تاثیر عظیمی بر جنبش مشروطه در آزربایجان، تورکایلی و ایران داشتند. وی یکی از پدران معنوی و الهامبخش مشروطهچییان تورک مخصوصا قسم معتدل آنها بود و اشعار وی ورد زبان ایشان. شعر مشهور (آرخاداشلار قان تؤکون تا جوشا گلسین کاینات، لرزهبخش اولسون جهانا بیزدهکی عزم و ثبات...) که توسط میرزا غفار زنوزی در مراسم منعقده برای تروریست جانی عباسآقا صراف تبریزی که اتابک اعظم را به قتل رسانید خوانده شد از آن سلیمان نظیف است.
٣-در ربع اول قرن بیستم، اشعار و ابیات تورکی سلیمان نظیف زینتبخش نشریات تورکی آن دورهی تورکایلی-آزربایجان اتنیک از جمله نشریهی «فریاد» در اورمیه بود. چنانچه خطابهی تورکی تاریخی و مشهور محمود غنیزاده دیلمقانی به نام «یاشاسین تورک جوانلاری» (زنده باد جوانان تورک) چاپ شده در نشریهی فریاد اورمیه در ١٠٩ سال پیش، با یک بیت تورکی از اشعار سلیمان نظیف پایان مییابد (خونِ اربابِ حمیت غرق ائدهر ظالملهری / مشعلِ افکارِ احرارانه سؤنمهز خون ایله)[4]. این امر، نشانگر آشنائی اهل قلم تورک در تورکایلی و ایران با ادبیات عثمانلی، همچنین محبوبیت سلیمان نظیف در میان ایشان است.
٤- جمشیدخان سوباتایلی
افشار اورومی- مجدالسلطنه، رهبر ملی تورک و برجستهترین روشنفکر، تاریخدان و
ادیب تورک در تاریخ معاصر یک مجادلهی قلمی با سلیمان نظیف داشت. جمشیدخان مقالهی
مفصلی به زبان تورکی به نام «بیر جواب مناسبتییله- ایران ادبیاتینا بیر نظر» (به
مناسبت یک جواب- نظری بر ادبیات ایران) در انتقاد به یکی از نوشتههای سلیمان نظیف
و در دفاع از تاریخ و میراث تاریخی تورک تالیف و در شمارههای ۵ و ۶ مجلهی «تورک یوردو»
چاپ استانبول، به تاریخ ۱۶ مارس و ۱ آوریل ۱۹۱۶، منتشر کرده است[5]. این
مقاله پاسخی است طولانی به سری مقالات سلیمان نظیف در نشریهی «مجموعهی ادبیات
عمومیه» که در آنها او میراث فرهنگی و مدنی سلاطین و حکام تورک در تاریخ را به
باد انتقاد گرفته و ادبیات تورکی را ریزهخوار ادبیات تاجیکی-ایرانی شمرده بود. این
مجادلهی قلمی، به ویژه از جهت نشان دادن توانائیهای ادبی و علمی و وقوف جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه بر تاریخ زبان و ادبیات و فرهنگ فارس و تورک
دارای اهمیت است.
سلیمان نظیف، یک تورک تورکمان آغقویونلو و کوردنمایی او
سلیمان نظیف، یک تورک تورکمان آغقویونلو و کوردنمایی او
مئهران باهارلی
سلیمان نظیف، یک تورک تورکمان آغقویونلو
سلیمان نظیف (١٩٢٧-١٨٦٩) متفکر، ادیب، شاعر، محقق و مقالهنویس، از منسوبین جریان ادبی ثروت فنون و از بزرگان ادبیات تورک عثمانلی و اوائل دورهی جمهوریت، فرزند «سعید پاشا» تاریخنویس و ادیب مشهور عثمانلی و «عایشه بیگوم» دختر یکی از بیگهای تیرهای وابسته به ایل تورکمان آغقویونلو، و متولد دیاربکر است. جد وی شاعر «سلیمان نظیف» و پدر جدش از نویسندهگان و متفکرین عهد خود «ابراهیم جهدی افندی» است.
در کتابچهی «سلیمان نظیف، در پنجاهمین سالگرد وفاتش» که از سوی وزارت فرهنگ تورکیه در «سری یادبود بزرگان تورک، ٣» (تورکیه کولتور باخانلیغی، تورک بویوکلهرینی آنما سئریسی، ٣. اؤلومونون ٥٠. ییلیندا سلیمان نظیف) به سال ١٩٧٧ منتشر شده، به صراحت بیان میشود سلیمان نظیف نه تنها خود را یک «تورک تورکمان» میشمرد، بلکه به آن افتخار میکرد: «سلیمان نظیف بیر آزهری تورکو اولماقلا اؤوونور»[1].
در جملهی فوق، مطابق سنت و ترمینولوژی رایج در تورکیه «تورک آزری» گفته شده که یک نامگذاری غیر علمی، اشتباه و مضر است. به سبب آنکه کتاب فوق منبع ادعای فوق را ذکر نکرده، معلوم نیست که آیا خود سلیمان نظیف هم اصطلاح «تورک آزری» را بکار برده است و یا نه. حتی اگر وی این اصطلاح را بکار برده باشد، بهترین و مناسبترین نام به هنگام تفریق «شاخهی شرقی اوغوزهای غربی» (تورکهای ساکن در ایران، قفقاز، عراق-سوریه-لبنان و مرکز-جنوب-شرق آناتولی) از «شاخهی غربی اوغوزهای غربی» (تورکهای رومائلی، بالکان)، کاربرد نام تاریخی «تورکمان»- که غیر از نام قومی و ملی «تورکمن» (اوغوزهای شرقی) است میباشد[2]. بنابراین در جملهی فوق میباید «تورک آزری» به صورت «تورک تورکمان» تصحیح و ترجمه شود.
واقعیت «تورک تورکمان» بودن سلیمان نظیف که از طرف او بیان و از سوی معتبرترین و باصلاحیتترین صاحبنظران وزارت فرهنگ تورکیه با تائید نقل شده، برای ملت تورک ما حائز اهمیت فراوان عملی است. از جمله:
-
باید سلیمان نظیف، مانند حسن روشنی بیگ بارقین[3] به عنوان یک شخصیت ملی، ادیب
و محرر برجستهی ما در تمام کتب مشاهیر و مفاخر و نامآوران تورکان ساکن در ایران
و تورکایلی-آزربایجان اتنیک آورده شود.
-
باید آثار قلمی و بویژه اشعار سلیمان نظیف، از سوی مراجع و مراکز مربوطه و علاقهمندان
در ایران و جمهوری آزربایجان، و بدون تغییر دادن لهجهی آنها، نشر شوند.
-نشر آثار قلمی سلیمان نظیف، از جهت آشنایی نسل جوان تورک ساکن در ایران و تورکایلی –آزربایجان اتنیک با زبان ادبی-معیار تورکی بکار رفته از سوی یکی از بهترین قلمهای خود هم ضروری است.
دیاربکر در تورکمانیا-تورکمانیه
منطقهی
جنوب شرق تورکیه شامل دیاربکر –به مدت قرنها محل اسکان طوائف تورکمان و بدین سبب جزئی
از سرزمین و مملکت «تورکمانیا»[4] شمرده میشد. حتی در برهههایی
از زمان دیاربکر مناطق پیرامون آن داخل در
جوغرافیای «آزربایجان» (آزربایجان آناتولی) و از مراکز مهم جمعیتی و سیاسی تورکمان
در تاریخ و از پایتختهای دولت تورکمان آغقویونلو[5] بود.
چنانچه در سیاحتنامهی اولیاء چلبی، دیاربکر و مناطق غرب آن تماما جزء تورکمانیه شمرده شده است. نمونههایی که اولیاء چلبی از زبان مردم دیاربکر میدهد هم «تورکمانی» و عین لهجهی دیگر مناطق آزربایجان و تورکمانیه در همان کتاب (ارزروم، تبریز، اورمیه، همدان، ....) است. (این بخشها در سؤزوموز منتشر خواهد شد)
در پاراگرافی از کتاب «جدید اطلس ترجومهسی»، «نفس دیاربکر» یعنی دیاربکر حقیقی و یا اصلی در خارج کوردستان؛ و وان و بیتلیس در داخل تورکمانیای غربی شمرده شدهاند[6]. زیرا در اوائل قرن نوزده، این مناطق تورکماننشین بوده و هنوز کوردنشین نشده بودند. کوردنشین شدن این مناطق، مخصوصا دیاربکر امری نسبتا جدید است.
دیاربکر محل استقرار شیخ اورمیه، «شیخ عزیز محمود اورموی» (تولد: اورمیه-؟، فوت: دیاربکر ١٦٣٨) خلیفهی پدرش «سید احمد» معروف به «قوچ آغا سولطان» (مریدانش وی را «حضرت قوچ» مینامیدند) است که در اورمیه به ارشاد مشغول بود، و در سال ١٦٠٣ به سبب مظالم صفویان و سرکوب و کشتار سنیها توسط آنان، با خویشاوندان و مریدانش مجبور به مهاجرت-فرار به آناتولی شد[7]. منطقهی مزبور در اوائل قرن بیستم بار دیگر محل استقرار تورکهای سنی – کورهسینلی فرار کرده و پناهنده از شمال غرب تورکایلی (استان آزربایجان غربی) به تورکیه بود.