رسولزاده: ناسیونالیسم ایرانی - فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت، و
ساقط کردن سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
مئهران باهارلی
در
زیر پاراگرافی به زبان تورکی از یک مقالهی محمدامین رسولزاده بنام «قاجارلارین
سونو» (عاقبت قاجارها) را آورده و سپس چند توضیح مختصر را دادهام. رسولزاده که
خود از رهبران حرکت مشروطیت در ایران و تئوریسینهای آن و از آفرینندهگان ملیتگرایی
مودرن ایرانی بود، در این پاراگراف صراحتا میگوید حرکت مشروطه که در میان طبقات
شهری (اساسا در تورکایلی مخصوصا دو شهر تهران و تبریز) و بر اساس فرهنگ و مدنیت و
شعور قومی – ملی فارسی تکون یافت، همیشه دارای جهت ملیگرایی ایرانی – فارسی بود. او
اضافه میکند هدف غائی کارزار حرکت مشروطیت بر علیه دربار و جنگ داخلیای که ایجاد
کرد، نه ایجاد جمهوریت، بلکه ساقط کردن سلسلهی قاجار بود که ادبیات مشروطه آن را
در تبلیغات خود به صورت سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان تصویر میکرد.
آغاز نقل قول
ایران مشروطیتپرورلییینده خلقچیلیک خاصّهسی اولدوغو قهدهر، دائما ملیتچیلیک جهتی ده موجود اولموشدور. مشروطیتچیلهرین سارایا قارشی مجادلهسی تدقیق اولونورسا، قاجارلارین مملکته یابانجی تورکمان مستولیلهریندهن عبارت اولدوغو پروپاقانداسی، ایلک نظرده گؤزه چارپار. ایران شهههرلهرینده دوغان و فارس حرثی ایله مجهز بولونان شهههرلی صنفلهر، آراسیندا تکوّن ائدهن حرکت ایچون، جمهوریت اولماسا دا، قاجار سلاسهسینی آتماق، آشکار سؤیلهنمهسه ده، گیزلی داشینیر بیر غایه اولموشدور. مشروطیت نامینا باشلانان داخلی محاربهلهر، اجنبی تاثیری ایله عقیم قالماییپ، منطقی نتیجهسینی بولونجایا قهدهر دوام ائدهبیلسهیدی، چوخ احتمال سلالهنین دهییشمهسی ایله نتیجهلهنیر بیر خاتمهیه منجر اولوردو.
پایان نقل قول
ترجمه
در حرکت مشروطیت ایران به همان اندازه که ویژهگی مردمی بودن وجود داشت، همیشه جهت ملیتگرایی (ایرانی) هم موجود بود. اگر مجادلهی مشروطیتطلبان بر علیه دربار تدقیق شود، در نخستین نظر این تبلیغات آنها دیده میشود که قاجارها، عبارت هستند از تورکمانهای بیگانهی اشغال کنندهی کشور. برای حرکت مشروطیت که در میان طبقات شهری مجهز به فرهنگ و مدنیت فارسی در شهرهای ایران پدیدار شد و تکون پیدا کرد، اگر نه جمهوریت، بلکه ساقط کردن سلسلهی قاجاری، حتی اگر آشکارا بیان نمیشد، یک هدف و غایهی پنهان بود. جنگهای داخلی که به نام مشروطیت آغاز شدند، اگر به سبب مداخلهی نیروهای خارجی عقیم نمیماندند و تا وصول به نتیجهی منطقی خود ادامه پیدا میکردند، بسیار احتمال داشت که به عاقبت تغییر سلسلهی (قاجار) منتهی شوند.
پایان ترجمه
چند توضیح:
١- در دورهی قاجاری روند مودرنیزاسیون، سکولاریزاسیون و دموکراتیزاسیون از روز تاسیس این سلسله تا سقوط آن توسط شاهان و سران قاجاری (آغامحمد خان، فتحعلی شاه قاجار، محمد شاه غازی، حاجی میرزا آقاسی، عباس میرزا، میرزه تقی خان امیر کبیر، ناصرالدین شاه، سپس مظفرالدین شاه و احمد شاه) هر چند آرام و با افت و خیز، اما همواره به پیش رانده میشد. حرکت مشروطیت ایران به واقع ربوده شدن این روند مودرنیزاسیون، سکولاریزاسیون و دموکراتیزاسیون توسط بریتانیا، قومیتگرایان فارس و دیگر عناصر ضد تورک همسوی آنها (پارسیها - زرتوشتیان هندوستان، بابیهای ازلی، داشناکها و ناسیونالیستهای ارمنی، ماسونها، تروریستها – مانقورتهای قفقازی، ....) و تبدیل آن به یک روند ملتشوندهگی ایرانی - فارسی ضد تورک بود. (مانند ربوده شدن حرکت ضد استبدادی دورهی محمدرضا شاه پهلوی توسط اسلامگرایان شیعی فارس و تبدیل آن به انقلاب اسلامی ایران).
٢- حرکت مشروطیت ایران، یک جنبش ملیگرای ایرانی بر اساس زبان ملی فارسی، وطن ایران، مدنیت و فرهنگ و تاریخ فارس، و روند ایجاد ملت مودرن ایران بر اساس تورکستیزی (و عربستیزی) و تورکهراسی (تورکوفوبیا) بود. این واقعیت که حرکت مشروطیت یک حرکت ملیگرایانهای ایرانی فارسمحور ضد تورک بود، معلوم و بدیهی بوده، در منابع و اسناد بی شمار تاریخی دیگر نیز بیان و تثبیت و تائید شده است. از جمله از سوی رهبران داشناک و دیگر سران ناسیونالیست ارمنی وقت که از رهبران جنبش مشروطیت ایران بودند. چنانچه نشریهی «دروشاک» اورگان حزب داشناکسوتیون چاپ پاریس - ١٩٢٧، مرحلهی آخر انقلاب مشروطیت یعنی ساقط نمودن سلسلهی تورک قاجار و تاسیس سلطنت پهلوی را به این صورت تصویر میکند: «انقلاب مشروطیت ایران، سقوط سلسلهی قاجار، پیروزی پهلویها و نبردهای ارمنیان برای آزادی، همهی این حرکات ادامهی جنگ دیرین ایران بر علیه توران و هرمز [اهورامزدا] بر علیه اهریمن است که نژاد آریایی بر علیه اقوام تورک و تاتار ادامه میدهد». به نقل از نشریهی تبریز - ١٩٢٧)[1].
٣- رهبران، تئوریسینها و استراتژیستهای حرکت مشروطیت ایران عبارت بودند از دولت بریتانیا، پارسیان هندوستان و زعمای زرتشتی، رهبران داشناک و دیگر گروههای ملیگرا و سوسیال دموکرات ارمنی، باستانگرایان و نژادپرستان آریایی، رهبران شیخی و تروریستهای بابی - بیانی - ازلی، محافل فراماسونی، بختیاریها و مازندرانیها و گیلکها و ... . بر خلاف دروغپردازیهای تاریخنگاری آزربایجانی، ستارخان، نه تئوریسین و نه از رهبران جنبش مشروطیت بود. او صرفا در یک شهر بر علیه دولت مرکزی قاجار به مدت چند ماه رهبری یک عصیان مسلحانه را بر عهده داشت. بزرگنمائی از ستارخان که صرفا پیادهای عامی و ناآگاه در یک بازی بزرگ امپریالیستی ضد تورک بود، و رساندن این شخصیت به واقع هیچکاره به مقام رهبری و تئوریسین و استراتژیست جنبش مشروطیت و بدتر از آن تبدیل وی به قهرمان ملی تورک - در حالی که وی اصلا به وجود ملت تورک اعتقادی نداشت و خود را متعلق به ملت ایران میدانست و خواستار افراشته شدن بیرق ابوالفضل بر آن و هفت کشور دیگر بود - خیالبافی پانایرانیستی، داستانسرائی آزربایجانگرایانه و وارونهنویسی تاریخ فارسی - روسی – ارمنی – انگلیسی و تبریزی است.
٤-حرکت مشروطیت ایران با ایجاد «جنگ داخلی» و برادرکشی میان تورکان، باعث تضعیف هم دولت تورک قاجار و هم مردم تورک شد و این نیز مقدمات تحقق چند فاجعه در ظرف چند سال آتی را فراهم آورد:
الف- ایجاد هرج و مرج و آنارشیسم و قانونگریزی گسترده که زمینه را برای کودتای رضاخان آماده کرد و سپس به ساقط کردن دولت تورک قاجاری مشروعیت بخشید.
ب- تضعیف نیروی نظامی دولت قاجاری و تودهی تورک که باعث شد در غرب آزربایجان مردم تورک و وطن تورک – تورکایلی در مقابل دستهجات و قوای مسلح و توسعهطلب ارمنی و آسوری و کوردی آسیپپذیر شوند[2]. به تثبیت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه رهبر ملی و رهبر «مجادلهی ملی تورک» و دختر او مستوره افشار اورومی و دیگر زعما و مقامات اورمیهای وقت، در فجایع قاراقیرقین (جیلولوق و سیمیتقولوق) بیش از ١٣٠ هزار تن تورک توسط دستهجات مسلح آسوری و ارمنی، و ٦٠ هزار تن تورک توسط اشقیاء کوردی سیمیتقو به هلاکت رسیدند.
٥-یکی دیگر از مهمترین فجایعی که حرکت مشروطیت به بار آورد ایجاد پدیدهای بنام «گؤزقامانیسم - مانقورتیسم» است که به صورت پیدایش چند جریان سیاسی ضد تورک در میان نخبهگان عمدتا تبریزی – اردبیلی متحقق شد:
الف-نخستین جریان، رهبران تورک موسوم به مشروطهچیها - آزادیخواهان و مجاهدین است (به استثنای «تورک موجاهید فرقهسی» به رهبری «حاجی بیگ بلوری تبریزی» که جریانی تورکگرا بود). این دستهجات بعدها در تبریز به جریان ضد تورک، ایرانگرا و همکار داشناک موسوم به فرقهی دموکرات آزربایجان - شعبهی ایالتی فرقهی دموکرات ایران و ماجرای آزادیسِتان منجر شد. («آزادیخواهان» اسم کود و خاص مشروطیتطلبان افراطی فارسگرا و ضد تورک، «احرار» نام عمومی مشروطیتطلبان معتدل تورکوفیل است). فرقهی دموکرات آزربایجان - شعبهی ایالتی فرقهی دموکرات ایران، ممثل جریان پانایرانیسم، ضد فدرالیسم ملی، ضد تورک، ضد تورکیه، و فارسگرا - ارمنیگرا - انگلیسگرا در تبریز بود و با فعالیت بر علیه حکومت تورک اتحاد به رهبری جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه، فعالیت بر علیه جمهوری مردمی آزربایجان - مساوات در قفقاز، فعالیت بر علیه اوردوی نجاتبخش عوثمانلی که تورکایلی را از اشغال و کشتارهای روسیه و انگلستان و آسوری و ارمنی نجات داد، و نهایتا با ممنوع کردن زبان تورکی و تحمیل و رسمی کردن فارسی و ایجاد و گسترش مدارس فارسیزبان استعماری در مناطق تورکنشین به ملت تورک به دفعات خیانت کرد.
ب-دومین جریان ضد تورک زائیدهی حرکت مشروطیت، جریان موسوم به تورکهای چپ ایرانی (و کلا چپ ایرانی) است. منسوبین به این جریان که دارای ملیت تباری تورک بودند، خود را منسوب به ملت ایران با زبان ملی فارسی و وطن ایران، و ملت ایران را ملتی چندهزار ساله و .... گمان میکردند. جریان تورکهای چپ ایرانی که در قفقاز روسیه ظهور پیدا کرد در آغاز صرفا فاقد شعور ملی تورک بود (فرقههای اجتماعیون عامیون، همت، عدالت،.....)، اما به مرور زمان به سبب دشمنی با اسلام به ایران پیش از اسلام و دین زرتشتی و پارسیهای هندوستان علاقهمند شده در باتلاق باستانگرایی در غلطید و بدین ترتیب با آلوده شدن به پانایرانیسم و نیز پیروی از سیاستهای ضد تورک روسیهی شوروی در لفافهی خلق آزربایجان، علنا موضع ضد تورک اتخاذ کرد و به جریانات فرقهی کومونیست، فرقهی سوسیالیست ایران، و بعدها حزب توده، فرقهی دموکرات آزربایجان، فدائیان و راه کارگر و .... متحول شد. امروز نیز این جریان در تشکیلات ایرانی - فارس موسوم به سراسری و بسیاری از تشکیلات آزربایجانگرای استالینیستی که کلمهی ایرانیک «آزربایجان» را در عنوان خود، آن هم با املای پارسی «آذربایجان»، یدک میکشند به حیات خود ادامه میدهد.
ج-دیگر جریانات ضد تورک زائیدهی حرکت مشروطیت، آزربایجانگرایی پانایرانیستی و آزربایجانگرایی ایرانگرایانه است که با تاسیس انجمن اتحادیهی آزربایجان در تهران به رهبری تقیزاده و دیگر ماسونها، عوامل انگلیسی و ازلیها و زرتوشتیان و ارمنیان؛ نیز انجمن ایالتی آزربایجان – مرکز غیبی تبریز، سپس فرقهی دموکرات آزربایجان – آزادیسِتان و ... ظهور کرد و متشکل شد. این نوع از آزربایجانگرایی که نهایتا در فرقهی دموکرات آزربایجان - در ١٩٤٥ که رهبران ایرانی آن منسوب به جریانات تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایی ایرانگرایانه و ... بودند، با آزربایجانگرایی استالینیستی ساختهی روسیه – ارمنستان شوروی ادغام شد، بعدها در بسیاری از جریانات آزربایجانگرایانهی سنتی مخصوصا در میان فعالین سیاسی از تبریز به حیات خود ادامه داد و میدهد[3].
٦- حرکت مشروطیت بنا به منابع و ناظرین متعدد بی طرف، یک حرکت فراگیر نبود[4]. این حرکت در مناطق سنّینشین ایران (بلوچ، تورکمن، کورد؛ تالش و تورکهای سنّی) به هیچ وجه در سطح مردمی وجود نداشت. در مناطق فارسنشین کلا عامهی مردم خبری از آن نداشتند و در مناطق تورکنشین نیز مورد حمایت همهگانی نبود. البته عامهی تودهی تورک به سبب پیشرفتهگی و توسعهی سیاسی اجتماعی اقتصادی تورکایلی در مقایسه با فارسستان، حامی و خواستار دموکراتیزاسیون و مودرنیزاسیون بودند. اما طلب دموکراسی و مودرنیته در میان تورکان یک روند تاریخی جداگانه و غیر از حرکت مشروطه که روند ایجاد ملت ایران فارسزبان و دارای خصلتهای ضد دموکراتیک بود است. حرکت مشروطیت از همان آغاز نشان داده بود که خود بسیار بیشتر از حاکمیت قاجاری، قانونگریز و دارای خصلتهای استبدادی و خشونتطلبی و وابستهگی به استعمارگران خارجی و محلی و ... است. به ویژه خصلت ضد تورک و ضد قاجاری بارز حرکت مشروطیت و نقش ارمنیان در آن باعث شد بر خلاف تبریز که در آن دوره مرکز ناسیونالیسم ایرانی فارسمحور بود، خط اورمیه - سلماس و کلا غرب آزربایجان - که مرکز و قلعهی تورکگرایی بود - روی خوشی به این حرکت و بعدها امتدادهای آن ماجراهای آزادی سِتان، حکومت ملی آزربایجان نشان ندهد[5].
٧- جنبش ملی دموکراتیک تورک در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم، نه حرکت مشروطیت که یک حرکت فارسگرا بود، بلکه «تورک میللی موجادیلهسی» است (به ضمیمهی آخر این نوشته مراجعه کنید). آزربایجانگرایان که حرکت ضد تورک و معتقد به ملت ایران مشروطیت و ادامههای آن (آزادی سِتان، ...) را به عنوان جنبش ملی آزربایجانی تقدیم، و در عوض جنبش ملی واقعی توده و نخبهگان تورک در آن دوره - یعنی تورک میللی موجادیلهسی - را سانسور و ناموجود کردهاند؛ به ویژه تاریخنگاران و مولفین و فعالین سیاسی آزربایجانگرای مرکز آزربایجان تبریز و جمهوری آزربایجان، به حقیقت پشت نموده و به ملت تورک دروغ گفتهاند، بلکه خیانت کرده و میکنند.
٨-نقل قول از محمدامین رسولزاده به معنی تائید همهی افکار و تثبیتهای وی نیست. یکی از نشانههای توسعهنیافتهگی و عدم بلوغ مدنی و فرهنگی و سیاسی نخبهگان تورک، مخصوصا آزربایجانگرایان تمایل آنها به ندیدن واقعیتها، تکبُعدی و تکوجهی گمان کردن شخصیتها و تقدیس و بوتسازی از آنها به صورت همه مثبت (و شیطانسازی از مخالفانشان) است. این دسته به عنوان نمونه تصویری از بابک و شاه اسماعیل و پیشهوری و ستارخان و خیابانی و .... ساختهاند که کوچکترین شباهتی به بابک، شاه اسماعیل و پیشهوری و ستارخان و خیابانی تاریخی و واقعی ندارد. آزربایجانگرایان این شخصیتها را به عنوان رهبران ملی تقدیم میکنند؛ در حالی که هیچکدام از این شخصیتها نه تنها به هویت ملی تورک، ملت تورک، وطن تورک، زبان ملی تورکی .... اعتقادی نداشتند، بلکه حیات سیاسی آنها به درجهی مهمی بر علیه آنها بود.
آزربایجانگرایان همین رفتار را با محمدامین رسولزاده هم کرده و او را به صورت یک بوت تکوجهی بیخطا در آوردهاند. حال آن که رسولزاده علی رغم آن که بعدها در مقیاس تورکان قفقاز بی شک به صورت یک شخصیت ملی تاریخی عمل کرده است، در ایران به دورهی مشروطیت و پیش از آن در مورد تورکان ساکن در ایران دارای اشتباهات اساسی، حتی مواضع غیر ملی و ضد ملی بود. وی که در آغاز مانند دیگر رهبران مشروطیت به ملت ایران معتقد و یک ناسیونالیست ایرانی بود، به این سبب، همچنین مخالفت شدید با رژیم بولشویکی اشغالگر آزربایجان قفقاز، به مواضع سیاسی متعدد نادرست کشیده شد. از جمله:
-
گرچه رسولزاده پس از خروج از ایران مخصوصا با اقامت در عوثمانلی، روز به روز به
هویت ملی تورک متمایل شد، اما همیشه رسوب باورهای ایرانگرایانه در وی باقی ماند.
چنان چه او تورکان ساکن در ایران را هرگز بخشی از ملت خود ندید. نزدیکی وی به خائن
اعظم تقیزاده و نگارش کتاب «زمانهمیزین سییاووشو» بر اساس افسانهها و حماسههای
ملی ایرانی – فارسی .... در این راستاست.
- رسولزاده بر علیه روشنی بیگ قهرمان
ملی تورک که از حقوق ملت تورک ساکن در ایران و حق استقلال آنها حمایت میکرد موضع
گرفت.
- رسولزاده در صف پانایرانیستها بر
علیه ملت عرب ساکن در ایران موضع گرفت، از اشغال عربستان ایران و ساقط کردن دولت
عربی شیخ خزعل توسط ارتش رضاشاه با شور و شعف استقبال و حمایت کرد.
- رسولزاده مدتها با گذر به الفبای
لاتین در جمهوری آزربایجان و تورکیه مخالفت نمود.
- رسولزاده به سبب دشمنی با بولشویکهای
اشغالگر، با دولت نازی همکاری کرد، بر علیه یهودیان روسیه قلم راند ....
- رسولزاده به همراه دیگر سران مهاجر و در تبعید مساوات، در مورد رژیم رضا خان و ژنرال تهماسبی و ... سیاست اشتباه حمایت همهجانبه و کورکورانه را اتخاذ کرد. در حالی که در آن زمان رضا شاه هجوم بسیار گستردهای را به منظور نابودی ملت تورک و زدودن زبان و فرهنگ تورکی از ایران آغاز کرده بود، و سیاست رسمی – دولتی نسلکشی زبانی و ملی تورک در ایران را به اجرا گذارده بود[6].
به عنوان نمونه در یک پاراگراف دیگر از مقالهای که پاراگراف موضوع این نوشته از آن نقل شد، رسولزاده به دفاع از رضا خان پرداخته، سیاست ارتجاعی استعمار – امپریالیسم محلی فارسی و اشغال عربستان ایران توسط ارتش رضا شاه را سیاستی مینامد که همهی نیروهای مترقی هم همراه با دموکراتهای ایران باید با جان و دل از آن حمایت کنند:
نقل قول از رسولزاده
دفعهلهرله سؤیلهمیشیز که رضا خانین تمثیل ائتدییی جریان، ایران دولتچیلییینین فئودال سیستئمینه قارشی قویدوغو بیر حرکتدیر. یئنی دوغان ایران دئموقراسیسینین تمایل و ایدئاللارینا تماما ترجمان اولماسا بیله، رضاخانین سیوری طرفی، دهرهبهیلیک سیستئمینه قارشی توجیه اولونان فعالیتی، ایران دئموقراتلارییلا برابر، بوتون ترقیپرورلهرین جاندان تقدیر ائدهجهکلهری بیر حادثهدیر.
ترجمهی نقل قول
بارها گفتهایم جریانی که رضاخان آن را نمایندهگی میکند، حرکت دولتمداری ایران بر علیه سیستم فئودالیته است. ویژهگی برجستهی رضاخان، حتی اگر تماما منعکس کنندهی تمایلات و ایدئالهای دموکراسی نوزاد ایران نباشد، فعالیت وی بر علیه دهرهبهیلیک (ملوک الطوائفی) است که میباید به همراه دموکراتهای ایران، همهی نیروهای مترقی از آن با جان و دل تقدیر و سپاسگذاری کنند.
ضمیمه: تورک میللی موجادیلهسیTürk Milli Mucâdilesi
پانایرانیستها و آزربایجانگرایان، تورک میللی موجادیلهسی Türk Milli Mucâdilesi را از تاریخ معاصر ملت تورک حذف کرده و به جای آن حرکات ایرانگرایانه - فارسمحور انقلاب مشروطیت، آزادی سِتان و ... را به عنوان حرکات ملی آزربایجان جا زدهاند.
تورک میللی موجادیلهسی Türk Milli Mucâdilesi، نام مقطعی از جنبش ملی دموکراتیک تورک در ربع اول قرن بیستم ایران بود، و اقلا شامل جریانات تاریخی زیر است:
-پیوستن تورکان سراسر ایران به حرکت اتحاد اسلام - اوردوی عوثمانلی بر
علیه دولتهای امپریالیستی اوروپایی - روسیه
-رونسانس هویتی و فرهنگی تورک: نشر نخستین کتابهای گرامر تورکی («تورک
دیلینین قواعدی» اثر سمع افشار اورومی-١٨٧٩، ...)، نشر مقالات تورکی در بارهی
زبان و ادبیات و میراث تمدنی تورکی (مقالات تورکی جمشیدخان افشار اورومی
مجدالسلطنه در نشریهی «تورک یوردو»-١٩١٥، چاپ کتب تورکی که اغلب دولت قاجاری نیز
مشوق آنها بود،
-انتشار نشریات تورک: نشریهی تورک «آزربایجان» توسط جمشیدخان افشار
اورومی مجدالسلطنه-١٩١٨،....
-تاسیس مدارس تورک: «خیر یوردو» - ١٩١٨ در اورمیه، «بالاو - بالو» - ١٩٠٩،
«ساووجبولاغ» در مهاباد - ١٩١٨
-تشکیل چتههای تورک (تورک چتهلهری) و مبارزات مردمی با اشغالگران و
متجاوزین روسی، ارمنی، آسوری (جیلولوق) و کوردی (سیمیتقو)، به رهبری جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی، كاظیمخان پاشا، اقبال السلطنه بیات ماکو، ...
- تاسیس احزاب «اتحاد اسلام» و «اتحاد تورک» (تبریز، اورمیه، سلماس، خوی،
همدان، اردبیل، ....)، «تورک موجاهید فیرقهسی» در تبریز، تاسیس «هئیت تورکگرای
فلاحین و مالکین» و «کومیتهی تورکوفیل» در اورمیه، تاسیس شعبات «تورک اوجاغی» در
شهرهای تورک (آستارا، ..)، «هئیت متحدهی آزربایجان» (منشور السلطان میرزا
اسدالله افشار اورومی»)، ...
-تاسیس «حاکمیت تورک اتحاد» توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی -
١٩١٨
-چاپ مقالات و کتب در مطبوعات و انجام سخنرانیها در قلمروی عوثمانلی
توسط محررین و روشنفکران عوثمانلی و تورکان قفقاز (اسماعیل گاسپیرانسکی، سلیمان
نظیف، روشنی بیگ، رضا نور، عمر فائق نعمان زاده و آخوند یوسوف طالبزاده، رسولزاده،
احمد آغا اوغلو - آقایئف، ...) در بارهی تورکان ساکن در ایران و تورکایلی،
شناساندن و معرفی آنها به افکار عمومی عوثمانلی و جهان و وارد کردن مسالهی ملی
تورکهای ساکن در ایران به ادبیات سیاسی عوثمانلی، دفاع از حقوق ملی تورکهای ساکن
در ایران، و تلاش برای بیدار ساختن شعور ملی تورک در میان آنها و تحریک و
تشویقشان به تشکیل دولت ملی خود
-تشبثهای مردمی برای الحاق به عوثمانلی (شهرها و روستاهای اورمیه،
سلماس، خوی، تالش، تبریز، ...)، به ویژه در «ولایات ثلاثه» (خوی، دیلمقان - سلماس
و اورمیه)
- تشبثهای متعدد نخبهگان و سیاسیون تورک برای تاسیس یک دولت تورک در
شمال غرب ایران (تورکایلی) تحت الحمایهی امپراتوری عوثمانلی، و یا الحاق مستقیم
آن به عوثمانلی مانند «الویهی ثلاثه» (اوچ لیوا) قارس، باتوم، آرداهان؛ و یا
اتحاد آن دولت با جمهوری خلق آزربایجان در قفقاز باز تحت الحمایهی امپراتوری عوثمانلی
-پیوستن ایلات تورک در شمال و مرکز و جنوب ایران به حرکت اتحاد اسلام - اوردوی
تورک (جهانشاهخان امیر افشار قیداری زنجانی، حسین خان بوجاقچی، صولت الدوله
قشقایی، عبدالحسینخان بهارلو، میرزا رفیعخان افشار، ....)[7]
-عملیات اوردوی عوثمانلی و افسران و ژنرالهای تورک در ایران و تورکایلی:
علی احسان پاشا، خلیل پاشا، ناجی بیگ، روشنی بیگ، صلاح الدین بیگ، فوزی پاشا، ....
-ادبیات
تورکی مخصوصا آثار منثور بوجود آمده در نیمهی دوم قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم
به عوثمانلی بسیط - تورکی مشترک توسط ایرانیان تورک و غیر تورک (سمع افشار
اورومی، جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، ابوالحسن قاجار تبریزی، شیخ حاجی
اسدالله افندی ممقانی، حسن بیگ روشنی بارقین، سلیمان نظیف، عبدالرزاق سلماسی،
محمود غنیزاده سلماسی، محمودخان اشرفزاده تبریزی، میرزا تقیخان رفعت، صادق
رضازاده شفق، محمدعلی واعظزاده، ایرانلی احمد حمدی، کاظمزاده ایرانشهر، جبار
باغچهبان، حبیب ساهر، معجز شبستری، سید حسن تقیزاده، سعید سلماسی، ابراهیم حسین
خویی، ......)
.....
[1] از خیانتهای آزربایجانگرایان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجان: برآمدن رضاشاه
[2] امین الشرع جنبش مشروطیت در آزربایجان را به صورت یک دورهی «جنگ
داخلی» تقدیم میکند که سبب تضعیف قدرت هم دولت - مقامات قاجاری و هم مردم تورک، و
به تحلیل رفتن سلاح و مهمات و آمادهگی جنگی آنها شد و باعث گشت تورکان منطقه در
سالهای آتی در مقابل تجاوزات ارمنیها، آسوریها و کوردها آسیبپذیر و ضربهپذیر
گردند.
نگاه
کنید به: تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان.
مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
[3] نحلههای فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب
[4] این ادعا که اغلب مردم ایران به ویژه تورکایلی به جنبش مشروطیت
پیوسته بودند، یکی دیگر از بازنویسیهای تاریخ و دروغهای آزربایجانگرایان و
ایرانگرایان است. بنا به ناظرین خارجی و منابع موثق آن دوره، اکثر مردم ایران
نسبت به حرکت مشروطیت بی تفاوت بودند. عامهی مردم مشروطیت را به سبب رهبریت و
مدیریت آن توسط پارسیها، زرتوشتیها، ازلیها، ماسونها، باستانگرایان و ارمنیها،
و به درستی یک حرکت ضد اسلامی گمان میکردند. همچنین، مشروطیت بر خلاف آن چه
مشهور است حرکتی چندان سکولار نبود. افراطیون و رهبران شیخی، بابی- ازلی، زرتشتی -
پارسی، باستانگرایان ایرانی با تمایلات افراطی دینی اما ضد اسلامی، ... بر آن
حاکم بودند.
تاریخ
تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه،
ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
[5] جنبش مشروطیت ایران که با الهام از حرکت مشروطیت عوثمانلی برای
اصلاحات اجتماعی و گسترش آزادیها و قانونمداری حکام و .... آغاز شده بود، با
حاکمیت تروریستها و آنارشیستهای قفقازی، باستانگرایان و آریاگرایان، رهبران
شیخی و بابی – بیانی - ازلی، سران پارسی هند و زرتوشتیان بومی، سوسیال دموکراتها
و ناسیونالیستهای ارمنی، کؤزقامانها و مانقورتهای آزربایجانگرای ایرانگرا - پانایرانیست
و از همه مهمتر دولت و عمال بریتانیا، در مدتی کوتاه به حرکتی ضد تورک و ضد قاجار
تبدیل شد. اورمیه که مرکز تورکگرایی بود، طبیعتاً نمیتوانست همگام و همراه همچو
حرکت ضد تورکی باشد. همانگونه که نیکیتین هم بیان کرده است، اورمیه تا آخر به
دولت تورک قاجاری وفادار ماند و به جای شرکت در جنگ داخلی بین تورکها که سران
تورک گؤزقامان و پیروان مانقورت آنها در مشروطیت (انجمن اتحادیهی آزربایجان -
تهران، انجمن ایالتی آزربایجان - مرکز غیبی تبریز، جمعیت آزربایجانیها، ...)
ایجاد کرده بودند، به مسائل واقعی ملت تورک یعنی دفاع از وطن تورک و ملت تورک در
برابر متجاوزین ارمنی و آسوری و کوردی پرداخت: «[تورکهای] افشار اورمیه در
عقیدهی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت [تورک قاجار] از سرحدات غربی [در
مقابل ارمنیان و آسوریان و کوردها] به حد امکان دفاع میکردند».
منبع:
جمشیدخان مجدالسلطنه و قیصرخانیم افشار در کتاب نیکیتین
[6] اسناد دولتی در بارهی منسوخ کردن زبان تورکی و فارسسازی اجباری
تورکها توسط مدارس فارسیزبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١
[7] حسینخان بوجاقچی شجاع السلطان
No comments:
Post a Comment