دوکتور رضا نور:
فعالیت بر علیه مشروطیت در ایران، وظیفهی هر تورک بوده و است
مئهران باهارلی
در این نوشته بخشهایی در بارهی حرکت مشروطیت ایران را از کتاب حجیم دوکتور رضا نور با نام «تاریخ تورک»[1] آوردهام. وی در این بخشها با آوردن نمونههایی از اقدامات دولت مشروطه بر علیه زبان تورکی و تورکها میگوید حرکت مشروطیت در ایران، حرکتی بر ضد تورکها است که باعث سرنگونی سلسلهی تورک قاجار، بیرون رانده شدن زبان تورکی از دربار و ارتش، ممنوع کردن زبان تورکی، بستن مدارس تورک و آغاز سیاست رسمی دولت ایران برای فارسسازی تورکهای کائن در ایران مخصوصا آزربایجان شده است. بنا به رضا نور، بعد از مشاهدهی این واقعیتها، مخالفت با حرکت مشروطیت ایران وظیفهی هر تورک آگاه و مسئول بوده و است. وی سپس اضافه میکند گروهی از تورکهای ایرانی که به این حرکت ملحق شدهاند، انسانهایی بی بهره از شعور ملی تورک و فاقد حمیت و آزادهگی هستند که آلت دست فارسها شدهاند.
١-دوکتور رضا نور، کتاب چهارده جلدی «تاریخ تورک» را بعد از انقلاب مشروطیت ایران و قبل از تاسیس سلسلهی پهلوی تالیف کرده است. جلد اول این کتاب در سال ١٩٢٤ و جلد پنجم و یا آخر این کتاب حاوی بخش مفصل دولتهای تورک ایران که مطالب این نوشته از آن اخذ شدهاند، سال بعد و اندکی قبل از بر تخت نشستن رضا خان سردار سپه در سال ١٩٢٥ چاپ شده است. رضا نور در این کتاب به درستی حرکت مشروطيت ایران، دولت مشروطه پس از خلع محمدعلی شاه قاجار و سپس حاکمیت سردار سپه؛ و تدابیر و اقدامات آنها در دشمنی با تورک و زبان تورکی، از جمله تضعیف و پایان دادن به حاکمیت تورک در ایران، رسمی ساختن زبان فارسی، ممنوع ساختن زبان تورکی و بستن مدارس تورک، سیاست نسلکشی زبانی و ملی تورکها و ... همه را مراحلی از یک روند واحد دانسته است. واقعیت نیز آن است که مسالهی ترویج و تحمیل فارسی توسط دولت در مناطق تورکنشین و مخصوصا ممنوعیت تحصیل به زبان تورکی در سه مرحله، نخست پیش از مشروطیت توسط انجمن معارف تبریز-١٩٠٠ و انجمن معارف تهران-١٨٩٨؛ سپس در دورهی مشروطیت توسط رهبران حرکت مشروطیت افراطی و پانایرانیست ضد تورک و ضد قاجار؛ و در نهایت در سالهای جنگ جهانی اول توسط دموکراتهای آزربایجان تبریز، همه قبل از کودتای رضا خان و به تخت سلطنت نشستن رضا شاه، در یک بازهی تقریبا سی ساله توسط دولتمردان، سیاسیون و ادبا و اهل قلم مانقورت تورک در تبریز و تهران شروع شد. رضا شاه صرفا روند آغاز شده توسط این افراد و جریانات را سیستماتیکتر و گستردهتر و موثرتر کرد.
در این نوشته بخشهایی بارهی حرکت مشروطیت ایران را از کتاب حجیم دوکتور رضا نور با نام «تاریخ تورک»[1] آوردهام. وی در این بخشها با آوردن نمونههایی از اقدامات دولت مشروطه بر علیه زبان تورکی و تورکها میگوید حرکت مشروطیت در ایران، حرکتی بر ضد تورکها است که باعث سرنگونی سلسلهی تورک قاجار، بیرون رانده شدن زبان تورکی از دربار و ارتش، ممنوع کردن زبان تورکی، بستن مدارس تورک و آغاز سیاست رسمی دولت ایران برای فارسسازی تورکهای کائن در ایران مخصوصا آزربایجان شده است. بنا به رضا نور، بعد از مشاهدهی این واقعیتها، مخالفت با حرکت مشروطیت ایران وظیفهی هر تورک آگاه و مسئول بوده و است. وی سپس اضافه میکند گروهی از تورکهای ایرانی که به این حرکت ملحق شدهاند، انسانهایی بی بهره از شعور ملی تورک و فاقد حمیت و آزادهگی هستند که آلت دست فارسها شدهاند.
١-دوکتور رضا نور، کتاب چهارده جلدی «تاریخ تورک» را بعد از انقلاب مشروطیت ایران و قبل از تاسیس سلسلهی پهلوی تالیف کرده است. جلد اول این کتاب در سال ١٩٢٤ و جلد پنجم و یا آخر این کتاب حاوی بخش مفصل دولتهای تورک ایران که مطالب این نوشته از آن اخذ شدهاند، سال بعد اندکی قبل از بر تخت نشستن رضا خان سردار سپه در سال ١٩٢٥ چاپ شده است. رضا نور در این کتاب به درستی حرکت مشروطيت ایران، دولت مشروطه پس از خلع محمدعلی شاه قاجار و سپس حاکمیت سردار سپه؛ و تدابیر و اقدامات آنها در دشمنی با تورک و زبان تورکی، از جمله تضعیف و پایان دادن به حاکمیت تورک در ایران، رسمی ساختن زبان فارسی، ممنوع ساختن زبان تورکی و بستن مدارس تورک، سیاست نسلکشی زبانی و ملی تورکها و ... همه را مراحلی از یک روند واحد دانسته است. واقعیت نیز آن است که مسالهی ترویج و تحمیل فارسی توسط دولت در مناطق تورکنشین و مخصوصا ممنوعیت تحصیل به زبان تورکی در سه مرحله، نخست پیش از مشروطیت توسط انجمن معارف تبریز-١٩٠٠ و انجمن معارف تهران-١٨٩٨؛ سپس در دورهی مشروطیت توسط رهبران حرکت مشروطیت افراطی و پانایرانیست ضد تورک و ضد قاجار؛ و در نهایت در سالهای جنگ جهانی اول توسط دموکراتهای آزربایجان تبریز، همه قبل از کودتای رضا خان و به تخت سلطنت نشستن رضا شاه، در یک بازهی تقریبا سی ساله توسط دولتمردان، سیاسیون و ادبا و اهل قلم مانقورت تورک در تبریز و تهران شروع شد. رضا شاه صرفا روند آغاز شده توسط این افراد و جریانات را سیستماتیکتر و گستردهتر و موثرتر کرد.
٢-در نیمهی دوم قرن نوزده، جنبش تجدد و اصلاحات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عوثمانلی و از آن طریق اوروپا، در ایران قاجاری منعکس و به ایجاد دو حرکت سیاسی مشخص، «مشروطیت» و «اتحاد اسلام» منجر گشت. نیروهای ملی تورک، طرفداران اتحاد اسلام و دولت و نخبهگان عوثمانلی (جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه، سعید سالماسلی، معلم فیضی، عمر ناجی، سید محمد توفیق بیگ همدانی، حابی بیگ بلوری، مشدی باقر رئیس احرار، حاجی پیشنماز سالماسی، امیر حسین خان سردار شجاع، ...) از مراحل اولیهی جنبش مترقی و مسالمتآمیز تجدد و اصلاحات آغاز شده در ایران قاجاری، همچنین از فاز مبارزهی مسلحانهی مردم تبریز بر علیه اشغال قوای روسیهی تزاری حمایت فعالانه و صادقانه و همهجانبه کردند. عاملین این حرکت در این مرحله که بهتر است آن را «حرکت تجدد و اصلاحات قاجاری» و در ادامه «مشروطهطلبی بومی و معتدل تورکگرا و قاجاری» نامید، اغلب «احرار» ماخوذ از تورکی عوثمانلی نامیده میشدند.
اما مرحلهی بعدی که موسوم به «حرکت مشروطیت ایران» است، و تحت کونترول و مدیریت بریتانیا، مراکز اطلاعاتی آن دولت، بابیها-ازلیها، ماسونها، پارسیهای هندوستان، افراطیون ارمنی و بختیاری و تروریستهای قفقازی و ... بود، دیگر یک حرکت تجددخواهی و اصلاحطلبی نهبود. بلکه یک پروژهی خشونتطلب - تروریستی - براندازانه برای ایجاد جنگ داخلی، خلع سلسلهی قاجاری، پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران و نابود ساختن دولت تورک، و یک روند مهندسی ملی برای آفرینش «ملت ایران» از طریق از بین بردن زبان تورکی و نسلکشی و فارسسازی تورکهای ساکن در ایران بود. عاملین این مرحله که حرکت مشروطیت اصلی (مشروطهطلبی غیر بومی و افراطی پانایرانیست و ضد قاجار) است، برای تاکید بر فارسگرایی، باستانگرایی و ضد تورک - عوثمانلی بودن خود، بر خلاف «احرار»، خود را با نام فارسی - پارسی سرهی «آزادیخواه» مینامیدند. «آزادیخواه»ها دارای تمایلات و اهداف شدید ضد تورک و تورکستیزانه و در این میان دشمنی بر علیه دولت عوثمانلی بودند.
٣- اکثریت تودهی تورک به حرکت مشروطه نهپیوست و از آن حمایت نهنمود. اما دستهای کوچک از مردم تورک به «حرکت مشروطیت ایران» (مشروطهطلبی غیر بومی و افراطی پانایرانیست و ضد قاجار) پیوست و بازیچهی مراکز ضد تورک و آلت و جاده صافکن نیات و اهداف تورکستیزانهی آنها شد. و اما خواص این گروه به ویژه در تبریز – باکو - تهران که در قالب مشروطهطلبان افراطی و مجاهدین آنارشیست و تروریستهای قفقازی و بعدها دموکراتهای آزربایجانی و تورکهای مانقورت چپ ایرانی و .... (در انجمن آزربایجان تهران، ...) متشکل شده بودند، با اجرا و هموار نمودن سیاستهای ضد تورک دولتهای استعماری غرب و در راس آنها بریتانیا، و با اقداماتی چون قیام مسلحانه بر علیه حاکمیت تورک، ایجاد جنگ داخلی، ممنوع ساختن زبان تورکی، تلاش برای ایجاد «ملت ایران» از طریق فارسسازی تورکها یعنی خودشان، تبدیل فارسی به زبان ملی و یگانه زبان رسمی دولتی در دورهی مشروطیت، مصوبات انجمن معارف تبریز برای ممنوع ساختن نظام آموزشی تورکی، تاسیس روزنامههای متعدد ایرانگرا و فارسیزبان مهاجرین تبریزی چون اختر و حکمت و کاوه و ایرانشهر و ... ، سپس همکاری و همسویی با قوای ضد تورک در سالهای جنگ جهانی اول - تورک قیرقینی (قتل عامها توسط جیلوها و...) ؛ و در نهایت ساقط کردن سلسلهی تورک قاجار و نابود ساختن دولت تورک، پایان دادن به حاکمیت هزار و یک صد سالهی تورک بر ایران و به تخت سلطنت نشاندن رضا خان، از پشت به ملت تورک خنجر زده و به ملت خود تورک در معنای تکنیکی «خیانت» کردهاند.
٤-تاریخنگاران و محققین آزربایجانگرا (اعم از پانایرانیست و استالینیست، در ایران و در جهموری آزربایجان) و مانقورتهای تورک چپ ایرانی که در یک صد و پنجاه سال گذشته با دروغپردازی و وارونهنویسی و تاریخبافی، حرکت ضد تورک مشروطیت ایران و شخصیتهای ضد ملی و تروریست - آنارشیست مشروطهطلب که جملهگی بازیچه و همکار مراکز و نیروهای ضد تورک مانند بریتانیا و پانایرانیستها و ازلیها و پارسیها و فراماسونها و باستانگرایان و داشناکسوتیون و .... بودند را به عنوان حرکت ملی آزربایجان و قهرمانان ملی آزربایجان تقدیم میکنند، اقلا در حوزهی روشنفکری - که ماهیتا میباید دارای دغدغه برای شناخت وجوه پنهان رویدادها و مقید برای کشف حقایق و دفاع و تبلیغ شجاعانهی آنها بر خلاف ایدئولوژی رسمی باشد - مرتکب خیانت شدهاند و میشوند (به لحاظ تکنیکی روشنفکر نامیدن این اشخاص، نادرست و از منظر اخلاقی ظلم فاحش به روشنفکران واقعی است).
٥-فعالین و تشکیلات سیاسی آزربایجانگرا که حرکت و رهبران ضد تورک مشروطیت ایران را به عنوان حرکت ملی و رهبران ملی و مودلهای خود تقدیم میکنند (شامل حرکت آزادی ستان و رهبران ایرانگرای حکومت ملی آزربایجان و ...)، اقلا در عرصهی هویت ملی، وارثان و ادامهدهندهگان خط خیانت تاریخی مذکور هستند. هرچند اینها با تقدیم حرکت مشروطیت ایران به عنوان حرکت ملی آزربایجان، ناخواسته ماهیت ضد تورک و بی ربط و بیگانه بودن خود با تاریخ تورک و ملت تورک را هم افشاء و اعلان و به آگاهسازی مردم کومک و خدمت میکنند. این خط خیانت که از دوران مشروطیت و سپس حاکمیت استالین تحت نام آزربایجانگرایی سنتی و یا کلاسیک و امروزه آزربایجانگرایی التقاطی (ملقمهای از آزربایجانگرایی پانایرانیستی، آزربایجانگرایی ایرانگرا، آزربایجانگرایی استالینیستی، مانقورتیسم تورک چپ ایرانی، ...) جریان اصلی در صحنهی سیاست به ویژه در خارج و در میان چپهای سابق و یا فعلی است، با تعاریف جعلی از هویت ملی و وطن، و تکه پارچه کردن ملت تورک (اوغوزهای غربی) و وطن تورک، ایضا تاریخبافی و وارونهنمایی وقایع و قهرمانسازی از شخصیتهای فاقد شعور ملی تورک و یا آگاهانه ضد تورک؛ و تاکتیکها و استراتژیها و اهداف آبسوردی که برای خود معین کرده، در حال حاضر و آیندهی نزدیک اصلیترین مانع داخلی در راه خودآگاهی ملی تورک و احقاق حقوق ملی ملت تورک است.
پایان نوت مئهران باهارلی
ترجمهی کلمه به کلمهی تثبیتهای دوکتور رضا نور در بارهی حرکت مشروطیت ایران از تورکی به فارسی توسط مئهران باهارلی:
«حیرتآور این که همان طور که در مورد ادبیات و تمدن، جهانگیری و ارتش ایران صادق است، در این بیداری و حرکت مشروطه هم عامل باز تورک است. تورک است که در این امر پیشقدم شده، همیشه در صف اول جای گرفته است. فدائیانی که عملیات ترور را انجام میدهند، سربازانی که جنگهای آزادی میکنند، تورک هستند. ... جالب توجه است: تقریبا همهی عوامل مشروطیت ایران تورک هستند»-ص ٢٩١
«آزربایجان بیچاره!
رهبر و قهرمان مشروطیت فعلی ایران و حرکت آزادی و تفکر در ایران تو هستی. در این راه فداکاریهای بسیار نمودی، اولاد قهرمان متعدد خود را قربان دادی. اما امروز معلوم میشود این خدمتهایی که کردی، همه بر علیه خودت بوده است! .... و تو از این [مشروطیت] متضرر میشوی و زیان میبینی. اما این هم هست که خدمت به ملتی غیر [فارس]، جزائی این چنین را لازم و ضروری میکند.
باید دانست که در ایران، مشروطیت بر علیه عنصر تورک بوده است. خاندان حاکم تورک [قاجار توسط مشروطهطلبان] سرنگون شد. تورکی از دربار و از ارتش رانده میشود. حتی از دهان تورکها هم گرفته شده و نابود میگردد. مدارس تورک بسته میشوند. یک تورک بعد از مشاهدهی این واقعیتها، ضروری است بهگوید که «فعالیت بر علیه مشروطیت در ایران، وظیفهی هر تورک بوده و است». در این حرکت نابهحق و ناعادلانه [مشروطیت]، گروهی از تورکهای ایرانی بی بهره از شعور ملی [تورک] که آلت دست فارسها شدهاند هم وجود دارند. نهمیدانم به اینها چه باید گفت! این افراد لابد انسانهایی با حمیت و آزاده نیستند.
تورکیت باید فورا حس مسئولیت کرده آغاز به کار کند. باید برادران تورک ما که در آن جا [ایران] هستند را بیدار کرد، با علم و معرفت و آگاهی مجهز نموده و به دست تورک ایران را خلاص نمود. کارآمدترین و ساکنترین عنصر آن جا تورک است. ایران تاکنون در سایهی او زندهگی کرده و اکنون با آن پایدار است. پس از این نیز تنها با آن میتواند نجات یابد.» صص ٢٩٤-٢٩٥
«[دولت] ایران سرگرم فارس ساختن تورکهای ایرانی است. مذهب شیعه به این امر [فارسسازی تورکها] بسیار یاری میرساند. اگر این برادران همتبار ما به سرعت بیدار کرده نهشوند، شاید فارس شده نابود گردند. همان طوریکه ایران تاکنون، تورکهای بسیاری را فارسسازی کرده و نابود ساخته است»- ص ٢٥٠
«آنها که اصلیت فارس دارند، با همت بسیار بزرگی تلاش میکنند که تورکهای ساکن در ایران زبان تورکی را فراموش نمایند. حتی سعی میکنند تا در آزربایجان زبان تورکی را از مدارس برچینند»- ص ٢٥١
«امروز فارسها مشغول به ریشهکن کردن زبان تورکها، تورکهایی که فارسی را زبانی رسمی کردند و با سرودن اشعار خود به آن، فارسی و ایران را از مرگ نجات دادند هستند. آنها در حال تهاجم و حمله به زبان تورکی در آزربایجان میباشند. این، نمونهی خوبی از نمکنهشناسی است»- ص ٢٨١
«فارسها با تورکهای کائن در آن جا بسیار زشت رفتار کرده و بر آنها ظلم میکنند. مدتی هم است که [دولت] ایران به هوس فارسسازی آزربایجان افتاده و بر علیه تورکها سم میپراکند و زهر میپاشد. در حال حاضر نیز با تمام قوای خود به زبان تورکی هجوم آورده است. اگر [دولت ایران] از دستش برآید همین امروز و در یک حرکت زبان تورکی را از آزربایجان طرد و منسوخ خواهد کرد. با گفتن «تورکها خرند»، تورکها را تحقیر میکنند، به فلک بسته و با سر و صدا تنبیه و شکنجه میکنند. جوانان ایرانی که با حسیات «ملت ایران» تبگیر و تحریک شدهاند، در این امر بسیار حد نهشناسی و زیادهروی میکنند. بر علیه تورکها و زبان تورکی انتشارات و تبلیغات وحشتناکی انجام میگیرد. در دورهی متارکه، که تورکیه فلاکتبارترین لحظات حیات خود را تجربه میکرد، [دولت مشروطهی] ایران، مرتکب خطایی بسیار بزرگ مانند ادعای ارضی و مطالبهی خاک از تورکیه شد»- ص ٢٩٣
«امر فارسسازی تورکها توسط دولت ایران، در شهرهایی مانند تبریز در آزربایجان پیشرفت حاصل کرده است. اما اهالی روستاها و کوهپایهنشینها، زبان فارسی را اصلا یاد نهگرفتهاند. به همین جهت فارسها به منظور تحقیر و توهین به این تورکها[ی فارس نهشده]، به آنها میگویند که «تورکها خر هستند». ما تورکهای تورکیه هم به آنها «عجم»! [ایرانیک، فارس] میگوییم. در نتیجه این تورکها به هیچ طرف [فارسها و تورکهای تورکیه] نزدیک نهمیشوند. این وضعیت آنها، فجیع و اسفناک است. ما باید به آنها به چشم تورک نگاه کنیم. این برادران همتبارمان را آگاه ساخته، سد شیعهگری را از میان برداشته، و به آنها توضیح دهیم که صرفا تورک و مسلمان بودن کفایت میکند. بهفرمایید! وظیفه و مسئولیتی بزرگ برای روشنفکران، جوانان و دولت ما! بدون اتلاف وقت باید تلاش کرد، و گرنه این برادران ما در معرض خطر قرار دارند.
فارسها تا سی چهل سال قبل در مشهد مرکز خوراسان، تورکها را قتل عام میکردند. در آزربایجان ایران، در مدارس زبان تورکی را ممنوع کردهاند. تنها کتابهای مربوط به شیعهگری چاپ میشود»-صص ٢٦٤-٢٦٥
«ایران کشوری است که وضعیت نمایندهگی شیعیگری در عالم اسلامیت را به خود گرفته است. این وضعیت است که عجمها [فارسها-ایرانیکها] - علی رغم آن که قرنهای متمادی تحت حاکمیت تورک بودهاند و فعلا بیش از نیمی از اهالی آن [ایران] تورک است – را از تورک بودن رهانیده است. زیرا هیجان و اشتراک مذهبی [با فارسها] باعث شده که [تورکها] ملیت [تورک خود] را فراموش کنند. تالیف ادبیاتی به زبان فارسی [دری] هم که با رودکی و فردوسی تشکل یافت، به این امر [فارسسازی تورکها] خدمت نموده، حتی تورکهای آن جا را مجبور به خدمت به زبان فارسی و ذلیل آن شدن کرده است. تاریخ نشان میدهد این تورکهای صفوی بودند که مذهب شیعه را در ایران استقرار داده و رسمی کردهاند»- ص ٢٨٣
«شاه اسماعیل با رسمی ساختن این مذهب [شیعه]، در جهان تورک و دنیای اسلام تفرقهی بسیار مهلک و خطرناکی را ایجاد کرده است. این شخص آن تورکمانهای صافدل را شیعه ساخته و بر سرشان کلاه قیزیلباش را گذاشته است. تمام اوردوها و قوای صفویها این تورکمانها هستند. مشهورترین اینها، طائفه و اوروق قاراگؤزلو [قارااوغوز] است که در حال حاضر در اطراف همدان ساکن است. در ایران، مذهب شیعه ابزار و وسیلهای برای فارس ساختن تورکها شده است»-ص ٢٨٢
متون اصلی به زبان تورکی
حیرته شایان اولان شو که ایران ادبیات و مدنیتینده، ایران جهانگیرلیک و عسکرلییینده اولدوغو گیبی، بو اویانما و مشروطیت حرکتینده ده، عامل یینه تورکدور. تورکدور که بو ایشده اؤنآیاق اولموش، دائما ایلک صفده بولونموشدور. سوء قصدلهر یاپان فدائیلهر، حریت حربلهری یاپان عسکرلهر تورکدور. ... پهک دقته شایاندیر: ایران مشروطیتینین همان بوتون انقلاب عامللهری ده تورکدور. ص ٢٩١
زواللی آزاربایجان!
بوگونکو ایران مشروطيتینین، ایرانداکی فکر و حریت حرکتینین قهرمانی، باشی سهنسین. بو اوغوردا بویوک فداکارلیقلار ائتدین، نیجه قهرمان اولادینی قوربان وئردین. بوگون آنلاشیلییور که بو ائتدییین خدمتلهر کهندی علیهینه ایمیش! ... بوندان ضرر گؤرویورسون. عیرقیندان اولمایان بیر ملته خدمت، ایشته بؤیله جزائی مستلزمدیر.
بیلمهک لازمدیر که ایراندا مشروطیت، تورک عنصرو علیهینه اولموشدور. تورک اولان خاندان تهپهلهندی. تورکجه سارایدان، اوردودان قوغولویور. حتی تورکلهرین آغیزلاریندان بیله آلینیپ محو ائدیلییور. تورکون مکتبلهری قاپانییور. بیر تورکون بونلاری گؤرهرهک: «ایراندا هر تورکون مشروطیت علیهینه چالیشماسی وظیفه ایدی و وظیفهدیر» دئمهسی لازمدیر. بو حقسیز حرکتده عجملهره آلت اولان، ملی دویقودان نصیبی اولمایان بیر تاخیم ایران تورکلهری ده واردیر که بونلارا نه دئمهلی بیلمهم! بو آداملار هر حالدا مرد انسانلار دئییلدیرلهر.
تورکلوک در حال وظیفه باشینا گهلمهلیدیر. اوراداکی تورک قارداشلاریمیز اویاندیریلمالی، علم ایله عرفان ایله بهزهندیریلمهلی، تورک اهلییله ایرانی قورتارمالیدیر. اورانین اهن ایشه یارار، اهن دینج عنصرو تورکدور. ایران شیمدییه قادار اونونلا یاشامیش، اونونلا دورویور، بوندان سونرا دا آنجاق اونونلا قورتولور. ......صص ٢٩٤-٢٩٥
ایران، ایران تورکلهرینی عجملهشدیرمهکله مشغولدور. شیعیلیک بو خصوصدا چوخ یاردیم ائتمهکدهدیر. اگر بو قان قارداشلاریمیز عجله اویاندیریلمازسا، بلکه عجملهشیپ بیتهجهکلهردیر. نیته کیم ایران شیمدییه قادار پهک چوخ تورکلهری عجملهشدیریپ بیتیرمیشدیر. ص ٢٥٠
آصیللاری عجم اولانلار، ایرانداکی تورکلهره تورکجهیی اونوتدورماق ایچين بویوک بیر غیرتله چالیشماقدادیرلار. آزاربایجاندا بیله مکتبلهردهن تورکجهیی قالدیرماق ایچین اوغراشییورلار. ص ٢٥١
بؤیله ایران دیلینی رسمی دیل یاپاراق، شعرلهرینی او دیل ایله یازاراق اونو و ایرانی اؤلومدهن قورتاران تورکلهرین دیللهرینی بوگون عجملهر ایراندان قالدیرماقلا مشغولدورلار. آزاربایجاندا تورکجهیه سالدیرماقدادیرلار. گؤزهل بیر نانکؤرلوک نمونهسی! ص ٢٨١
عجملهر اوراداکی تورکلهره پهک فنا معامله و ظلم ائتمهکدهدیرلهر. سون زمانلاردا ایران آزاربایجانی عجملهشدیرمهک هوسینه دوشوپ، تورکلهر علیهینه زهههر ساچماقدادیر. هله ایران بوتون شدتییله تورکجهیه سالدیرمیشدیر. اهلیندهن گهلسه، بوگون و بیردهن آزاربایجاندان تورکجهیی قلع و طرد ائدهجهکدیر. تورکلهره «تورکلهر ائشهکدیر» دییه حقارت ائدییور، اونلاری فهلهقهیه یاتیریپ پاتیر پاتیر دؤیویورلار. ایران ملیتی دویقوسویلا آتشلهنهن یئنی ایران گنجلهری بو خصوصدا پهک ایلهری گئتمهکدهدیرلهر. تورکجه و تورکلهر علیهینه مدهش بیر نشریات یاپیلماقدادیر. متارکه زمانیندا تورکیه فلاکتلی آنینی یاشار ایکهن، ایران تورکیهدهن آراضی آلماق ایستهمهک گیبی بویوک بیر خطادا بولونموشدور. ص ٢٩٣
ایران آزاربایجاندا تبریز گیبی شهرلهر تورکلهرینی عجملهشدیرمهکده ترقی وار ایسه ده، کؤی و داغ آهالیسی عجمجهیی هیچ اؤیرهنمهمیشلهردیر. عجملهر بو تورکلهره حقارت اولاراق «تورکها خرند» یعنی تورکلهر ائشهکدیر؛ بیز تورکیه تورکلهری ده «عجم»! دئریز. اونلار دا هیچ بیر طرفه یاناشمازلار. وضعیتلهری فجیعدیر. بونلارا تورک گؤزویله باخمالیییز. بو قان قارداشلاریمیزی اویاندیریپ، شیعیلیییی برطرف ائتدیرمهلی، اونلارا یالنیز تورک و مسلمان اولدوقلارینین کافی اولدوغونو آنلاتمالیییز. ایشته منوّرلهریمیزه، گهنجلهریمیزه، حکومتیمیزه بویوک بیر وظیفه. وقت غیب ائتمهدهن چالیشیلمالیدیر. یوخسا بو قارداشلاریمیز تهلکه آلتیندادیر.
خوراسانین مرکزی اولان مشهدده بوندان اوتوز، قیرخ ییل اوّلینه قادار، عجملهر تورکلهری قتل عام ائدهرلهردی. ایران آزاربایجانیندا مکتبلهرده تورک دیلینی منع ائتمیشلهردیر. آنجاق شیعیلییه عائد اثرلهر تورکجه باسیلیر. صص ٢٦٤-٢٦٥
ایران اسلامیتده شیعیلیک ممثلی وضعیتینی آلمیش بیر مملکتدیر. بو وضعیتدیر که بو قادار عصردیر تورک حکمو آلتیندا قالدیغی، آهالیسینین یاریدان فاضلاسی تورک اولدوغو حالدا، عجملهری تورک اولماقدان قورتارمیشدیر. چونکو مذهب بیرلییی و هیجانی، ملیتی اونوتدورموشدور. رودکی و فردوسی ایله تشکل ائدهن ادبیاتین عجم دیلی ایله یازیلمیش اولماسی دا بونا خدمت ائتمیش، حتی اورا تورکلهرینی بو دیله خدمته و بو دیلین زبونو اولماغا مجبور ائتمیشدیر. تاریخ گؤستهرییور که ایراندا شیعیلییی یئرلهشدیرهن و رسمی یاپانلار صفوی تورکلهریدیر. ص ٢٨٣
شاه اسماعیل بو مذهبی [شیعیلییی] رسمی مذهب یاپاراق، تورکلوکده و اسلامیتده پهک تهلیکهلی بیر تفرقه چیخارمیشدیر. بو ذات ایرانداکی او صاف تورکمانلاری شیعی یاپیپ باشلارینا قیزیل کلاهلاری گئچیرمیشدیر. صفویلهرین بوتون اوردولاری و قوّتلهری بو تورکمانلاردیر. بونلارین اهن مشهورو حالا همدان اطرافیندا اوتوران «قاراگؤزلو» اوروغودور. شیعیلیک ایراندا تورکلهری عجملهشدیرمه آلَتی اولموشدور. ص ٢٨٢
Özet
Bugünkü İran, 1500’li
yıllara dek Türkik ve Mongol dünyasının merkezinde yerleşirdi, nüfusunun
çoğunluğu Türk olup Türkler tarafından yönetilirdi. Bu dönemde Heterodoks İslam’dan
Türk Aleviliyi Anadolu ve Türkili’de [İran’ın
Kuzeybatısı, Batısı ve merkezindeki Türklerle meskun bölgelerin toplamı] İranik
ve Arap inanç sistemlerini Türkleştirme görevini görmekteydi. Bu durum Van
Ahtamar Adasında Ermeni Kilisesince yetiştirilen ve kısa sürede Haçlı Dünyasının
tam desteyini kazanan Şah İsmail’in ortaya çıkışı ve onun Fars milli dini olan
Şiîliyi resmi devlet dini îlan etmesiyle deyişti. Kızılbaş siyasi akımı, Kızılbaş
Devleti ile Safevizm Doktrini Haçlı ve Ermeni müttefiki, Osmanlı ve Türkman
düşmanı olarak ortaya çıktı. Bu devletin eliyle Anadolu Türkmanlarının önemli
kısmı Kızılbaş siyası akımına celp edilerek İran’a çekildi ve burada hepsi Şiîleştirildi,
büyük bölümü Farslaştırıldı. Daha sonra Kızılbaş Devleti yıkılınca yerine
kurulan Türkman Afşar ve Kacar devletleri Safevizm’i yok etmeye ve yeniden Osmanlı
ile dostça ve müttefik ilişkiler kurmaya çalıştılar. Bundan dolayı Hırıstıyan
ve sömürgeci Batı devletleri Kacar devletini yıkmayı amaç edindi. Bu doğrultuda
çeşitli projeler uygulanmaya kondu. Bunların en önemlisi İran Meşrutiyet
Hareketi idi. Fars milliyetçiliyi ve Türk düşmanlığı üzerine kurulan bu hareket,
Türkçenin de fakto resmi statüsünü kaldırdı, Türkçe eyitim sistemini yasakladı,
İran’da Türk varlığını inkar ve sistematik biçimde yok etmeye başladı, en son Türk
Kacar devletini yıkarak İran üzerindeki bin yüz yıllık Türk hakimiyetine son
verdi. Başta Ruşeni Barkın, Süleyman Nazif ve Rıza Nur olmak üzere son dönem
Osmanlı aydın ve siyasilerinden çok sayıda şahsiyet, durumun vehametini
kavrayak herkesi uyarmaya çalıştılar. Onlar İran modern devletinin sadece İran’daki
Türkleri yok etmekle kalmayıp, Türk Dünyasının batısı ve doğusu arasında ebedi ve
aşılmaz bir düşman seddi ve duvarı yapacağını, ve Türkiye’ye karşı Haçlı
müttefiki olan yaşamsal bir tehdit oluşturacağını tekrar tekrar anlattılar.
Gazi Mustafa Kemal Paşa da bir Osmanlı subayı olarak ilk başta bu düşüncede
idi. Bundan dolayı Ahmet Şah Kacar’a Rıza Şah’a karşı askeri destek verme
önerisinde bulundu. Ancak daha sonra U dönüşü yaparak bu konuda İngiliz
siyasetlerine, ve İran’da Türk dilsel ve etnik soykırımı siyasetini başlatan
Pehlevi rejimi’ne destek verdi .... Aşağıda Doktor Rıza Nur’un bu konuda
yazdıklarından alıntılar sunulmuştur.
DOKTOR RIZA NUR:
İRAN DEVLETİ TÜRKLERİ FARSLAŞTIRMAKTA, TÜRKÇE’Yİ TÜRKLERE UNUTTURMAKTA, TÜRKLER ALEYHİNE ZEHİR SAÇMAKTADIR.
Îrân, Îrân Türklerini Acemleştirmekle meşguldur. Türklerin dillerini bugün Acemler Îrân’dan kaldırmakla meşguldurlar. Azarbaycan’da Türkçe’ye saldırmaktadırlar. Türkçe saraydan, ordudan kovuluyor. Hatta Türklerin ağızlarından bile alınıp mahv ediliyor. Türk’ün mektepleri kapanıyor. Asılları Acem olanlar, Îrân’daki Türklere Türkçe’yi unutturmak için büyük bir gayretle çalışmaktadırlar. Azarbaycan’da bile mekteplerden Türkçe’yi kaldırmak için uğraşıyorlar. Îrân bütün şiddetiyle Türkçe’ye saldırmıştır. Elinden gelse bugün ve birden Azarbaycan’dan Türkçe’yi kal' ve tard edecektir. Türkçe ve Türkler aleyhine müthiş bir neşriyat yapılmaktadır. Türklere ‘Türkler Eşektir’ diye hakaret ediyor. Îrân Azarbaycanı’nda mekteplerde Türk dilini men’ etmişlerdir. Ancak Şiîliye âit eserler Türkçe basılır. Şiîlik Îrân’da Türkleri Acemleştirme âleti olmuştur. Bu kadar asırdır Türk hükmü altında kaldığı, ahâlisinin yarıdan fazlası Türk olduğu halde Mezhep birliyi ve heyecanı [Türklerde] milliyeti unutturmuştur. Şah İsmayıl bu mezhebi resmi mezhep yaparak Türklükte ve İslamiyette pek tehlikeli bir tafraka çıkarmıştır. Acemler bu Türklere hakaret olarak ‘Torkhâ herend’ yani Türkler eşektir, biz Türkiye Türkleri de ‘Acem’ deriz. Onlar da hiç bir tarafa yanaşmazlar. Vaziyetleri fecî’dir. Bunlara Türk gözüyle bakmalıyız. Bu kan kardeşlerimizi uyandırıp, Şiîliyi bertaraf ettirmeli, onlara yalnız Türk ve Müsülman olduklarının kâfî olduğunu anlatmalıyız. Türklük derhal vazîfe başına gelmelidir. Oradaki Türk kardeşlerimiz uyandırılmalı, ilim ve irfan ile bezendirilmelidir. Eger bu kan kardeşlerimiz acele uyandırılmazsa, belki Acemleşip bitecektir. Nite kim Îrân şimdiye kadar pek çok Türkleri Acemleştirip bitirmiştir.
Türk Târîhi, resimli ve haritalı, İstanbul, 1925, cilt 5, İran Türk Devletleri bölümü, s. 269-295
Sayfa 291:
Hayrete şâyân olan şu ki Îrân edebiyat ve medeniyetinde, İran cihangirlik ve askerliyinde olduğu gibi, bu uyanma ve Meşrûtiyet Hareketi’nde de âmil yine Türk’tür. Türk’tür ki bu işte önayak olmuş, dâima ilk safta bulunmuştur. Suikastlar yapan Fedâiler, hürriyet harpleri yapan asklerler Türk’tür ... pek dikkate şâyândır: Îrân Meşrûtiyeti’nin hemen bütün inkılap âmilleri de Türk’tür.
Sayfa 294-295:
Zavallı Azarbaycan! Bugünkü Îrân Meşrûtiyeti’nin, Îrân’daki fikir ve hürriyet hareketinin kahramanı, başı sensin. Bu uğurda büyük fedâkarlıklar ettin, nice kahraman evladını kurban verdin. Bugün anlaşıyor ki bu ettiyin hizmetler kendi aleyhine imiş ... bundan zarar görüyorsun. Irkından olmayan bir millete [Fars’a] hizmet, işte böyle cezayı müstelzemdir.
Bilmek lazımdır ki Îrân’da Meşrûtiyet, Türk unsuru aleyhine olmuştur. Türk olan hânedan [Kacar] tepelendi. Türkçe saraydan, ordudan kovuluyor. Hatta Türklerin ağızlarından bile alınıp mahv ediliyor. Türk’ün mektepleri kapanıyor. Bir Türk’ün bunları görerek “Îrân’da her Türk’ün Meşrûtiyet aleyhine çalışması vazîfe idi ve vazîfedir” demesi lazımdır. Bu haksız harekette Acemlere [Farslara] âlet olan, milli duygudan nasîbi olmayan bir takım Îrân Türkleri de vardır ki bunlara ne demeli bilmem. Bu adamlar her halde mert insanlar deyildirler.
Türklük derhal vazîfe başına gelmelidir. Oradaki Türk kardeşlerimiz uyandırılmalı, ilim ve irfan ile bezendirilmeli, Türk eliyle Îrân’ı kurtarmalıdır. Oranın en işe yarar, en dinç unsuru Türk’tür. Îrân şimdiye kadar onunla yaşamış, onunla duruyor, bundan sonra da ancak onunla kurtulur ....
Sayfa 250:
Îrân, Îrân Türklerini Acemleştirmekle [Farslaştırmakla] meşguldur. Şiîlik bu hususta çok yardım etmektedir. Eger bu kan kardeşlerimiz acele uyandırılmazsa, belki Acemleşip [Farslaşıp] bitecektir. Nite kim Îrân şimdiye kadar pek çok Türkleri Acemleştirip [Farslaştırıp] bitirmiştir.
Sayfa 251:
Asılları Acem [Fars] olanlar, Îrân’daki Türklere Türkçe’yi unutturmak için büyük bir gayretle çalışmaktadırlar. Azarbaycan’da bile mekteplerden Türkçe’yi kaldırmak için uğraşıyorlar.
Sayfa 281:
Böyle Îrân [Fars] dilini resmi dil yaparak, şiirlerini o dil ile yazarak, onu ve Îrân’ı ölümden kurtaran Türklerin dillerini bugün Acemler [Farslar] Îrân’dan kaldırmakla meşguldurlar. Azarbaycan’da Türkçe’ye saldırmaktadırlar. Güzel bir nankörlük numunesi!
Sayfa 293:
Acemler [Farslar] oradaki Türklere pek fena muamele ve zulüm etmektedirler. Son zamanlarda Îrân Azarbaycan’ı Acemleştirmek [Farslaştırmak] hevesine düşüp, Türkler aleyhine zehir saçmaktadır. Hele Îrân bütün şiddetiyle Türkçe’ye saldırmıştır. Elinden gelse bugün ve birden Azarbaycan’dan Türkçe’yi kal' ve tard edecektir. Türklere ‘Türkler Eşektir’ diye hakaret ediyor, onları falakaya yatırıp patır patır dövüyorlar. Îrân [Fars] milliyeti duygusuyla ateşlenen yeni Îrân gençleri bu hususta pek ileri gitmektedirler. Türkçe ve Türkler aleyhine müthiş bir neşriyat yapılmaktadır. Mutârike zamanında Türkiye felaketli anını yaşar iken, Îrân Türkiye’den arâzî almak istemek gibi büyük bir hatada bulunmuştur.
Sayfa 264-265:
Îrân, Azarbaycan’da Tebriz gibi şehirler Türklerini Acemleştirmekte [Farslaştırmakta] terakki var ise de, köy ve dağ ahâlisi Acemce’yi [Farsça’yı] hiç öyrenmemişlerdir. Acemler [Farslar] bu Türklere hakaret olarak ‘Torkhâ herend’ yani Türkler eşektir, biz Türkiye Türkleri de ‘Acem’ [Fars] deriz. Onlar da hiç bir tarafa yanaşmazlar. Vaziyetleri fecî’dir. Bunlara Türk gözüyle bakmalıyız. Bu kan kardeşlerimizi uyandırıp, Şiîliyi bertaraf ettirmeli, onlara yalnız Türk ve Müsülman olduklarının kâfî olduğunu anlatmalıyız. İşte münevverlerimize, gençlerimize, hukumetimize büyük bir vazîfe! Vakit kaybetmeden çalışılmalıdır. Yoksa bu kardeşlerimiz tehlike altındadır.
Horasan’ın merkezi olan Meşhed’de bundan otuz kırk yıl evveline kadar Acemler [Farslar] Türkleri katliam ederlerdi. Îrân Azarbaycanı’nda mekteplerde Türk dilini men’ etmişlerdir. Ancak Şiîliye âit eserler Türkçe basılır.
Sayfa 283:
Îrân İslamiyette Şiîlik mümessili vaziyetini almış bir memlekettir. Bu vaziyettir ki bu kadar asırdır Türk hükmü altında kaldığı, ahâlisinin yarıdan fazlası Türk olduğu halde Acemleri [Farsları] Türk olmaktan kurtarmıştır. Çünkü mezhep birliyi ve heyecanı [Türklerde] milliyeti unutturmuştur. Rûdeki ve Firdevsi ile teşekkül eden edebiyatın Acem [Fars] dili ile yazılmış olması da buna hizmet etmiş, hatta ora Türklerini bu dile hizmete ve bu dilin zebûnu olmağa mecbur etmiştir.
Târih gösteriyor ki Îrân’da Şiîliyi yerleştiren ve resmi yapanlar Safevi Türkleri’dir.
Sayfa 282:
Şah İsmayıl bu mezhebi resmi mezhep yaparak Türklükte ve İslamiyette pek tehlikeli bir tafraka çıkarmıştır. Bu zat Îrân’daki o saf Türkmanları Şîi yapıp başlarında Kızıl Külahları geçirmiştir. Safevilerin bütün orduları ve kuvvetleri bu Türkmanlardır. Bunların en meşhuru hala Hemedan etrafında outran Karagözlü [Karaoğuz] uruğudur. Şiîlik Îrân’da Türkleri Acemleştirme [Farslaştırma] âleti olmuştur.
برای مطالعهی بیشتر:
دوکتور
رضا نور: معنی ساقط کردن دولت قاجاری و تاسيس دولت پهلوی، پايان دادن به سنت
حاکميت خاندانهای تورک بر اين کشور است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_21.html
دوکتور
رضا نور: فعالیت بر علیه مشروطیت در ایران، وظیفهی هر تورک بوده و است
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post_7.html
ماهیت ضد تورک حرکت مشروطیت ایران
سیر
سسیل اسپرینگ سفیر انگلستان: مشروطیت حرکتی بر اساس نژاد و مذهب فارسی شیعی، و
برضد تورکهای بیگانهی قاجار است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_9.html
رسولزاده:
ناسیونالیسم ایرانی-فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت؛ و ساقط کردن سلسلهی اشغالگر
و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_18.html
مفهوم
ملت آزربایجان در دورهی مشروطیت، آنتیتز ملت تورک بود. امروز هم است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_19.html
انجمن
ایالتی آزربایجان-تبریز و «کورش کبیر»، «نژاد ایرانی»، «زبان شیرین، ملی فارسی»،
«ملت شش هزار سالهی ایران» و «ملت آزربایجان»اش
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_11.html
محمدعلی
شاه، خواستار و دوستدار مشروطیت که قربانی تباهکاریهای دیگران (و خود) گشت....
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_12.html
محمدعلیشاه:
در اورمیه جمعی کشته شدهاند، سزاوار نیست من جشن مولود خود را بگیرم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_13.html
دوکتور
رضا نور: معنی ساقط کردن دولت قاجاری و تاسیس دولت پهلوی، پایان دادن به سنت
حاکمیت خاندانهای تورک بر این کشور است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_21.html
تعویضِ
طائفهیِ قولدورآسای قاجاریانِ تورک با سلالهیِ طاهرهیِ نجیبِ پهلوی فارس
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_15.html
از
خیانتهای آزربایجانگرایان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجان: برآمدن رضاشاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_12.html
تحمیل زبان بیگانهی فارسی بر تورکها به منظور فارسسازی آنها در دورهی مشروطیت
تورکیگویی
محمدعلیشاه و دربار قاجاری او
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_6.html
تبریز
مرکز جنبش ملیتگرایی ایرانی بوده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_12.html
کتاب
درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_19.html
کتاب
درسی دورهی مشروطیت: زبان مردم تورک در آزربایجان قبل از غلبهی موغول فارسی بود
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_9.html
مخالفت
دولت مشروطه با تحصیل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post.html
مغلوبیتمان
در انقلاب مشروطهی ایران و خبطمان در انجمن آزربایجان ویا تاریخ مختصر بی زبان
شدنمان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_19.html
دستور
مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به
تعلم آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html
انجمن ضد تورک آزربایجان در دورهی مشروطیت
پانایرانیستهای
انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_22.html
قتل
ارشدالدوله پدر معنوی و محرک تاسیس انجمن آزربایجان و داماد ناصرالدین شاه به دست
مشروطهطلبان انگلیسی و داشناکها
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_23.html
تقیزاده
آفرینندهی پدیدهی محمود افشار یزدی، پدر پانایرانیسم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_5.html
سخنرانی
تقیزاده در مجلس: همه چیز باید فارسی باشد
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_27.html
شعار
فارسی کردن ایران تقیزاده و اعتراض حاج محمدجعفر افشار کنگاوری به آن
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_92.html
انتقاد
از سید حسن تقیزاده به سبب توصیهی او به فارسسازی تورکها در ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_26.html
مخالفت احزاب دورهی مشروطیت با تحصیل به زبان تورکی
مخالفت
مرامنامهی فرقهی اجتماعیون عامیون (برنامهی جمعیت مجاهدان) دورهی مشروطیت با
حقوق زبانی و ملی ملت تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_18.html
مرامنامهی
فرقهی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دورهی مشروطیت و انکار مسالهی ملی و
حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_3.html
مرامنامهی
فرقهی سوسیالیست ایران و نفی فدرالیسم ملی و حقوق زبانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_21.html
سرکوب تورکگرایان و ممنوع ساختن آموزش به تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان-آزادیستان
موضع
منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی به ادعای
عبدالله بهرامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_26.html
دستور
موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکیگویی
به روایت ناصح ناطق
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_8.html
از
خیانتهای آزربایجانگرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post.html
از
خیانتهای آزربایجانگرایان: فیوضات و طراحی نسلکشی ملی و زبانی تورکی در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_17.html
مبارزهی
قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورکگرایان و قائلین به عدم
مرکزیت (فدرالیستها، آزادیخواهان و ملیون واقعی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_3.html
کومیتهی
تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post.html
اخلالگریها
و سابوتاژهای دموکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک بومی-عوثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_28.html
خیانت
عدهای از دموکراتهای آزربایجان و اشغال اورمیه توسط سیمیتقو
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/1.html
[1] دوقتور رضا نور. «تورک تاریخی، رسیملی و خریطهلی»؛ استانبول،
مطبعه عامره ١٩٢٥، ١٣٤٣ ه. جلد ٥، فصل «ایران تورک دئولتلهری». صص ٦٩-٢٩٥
No comments:
Post a Comment