تورکیگویی محمدعلیشاه و دربار قاجاری او
مئهران باهارلی
الف-اوژئن اوبهن (اوژن اوبن) سفیر فرانسه در ایران
قاجاری در کتاب خود (ایران امروز) [1] مربوط به سالهای ١٩٠٧-١٩٠٦
به هنگام روایت مفصل مراسم جلوس محمدعلیشاه قاجار، میگوید که حاجی سرورخان
آغاباشی در حین مراسم و برای باز کردن مسیر حرکت محمدعلیشاه در تالار، خطاب به
حاضرین امر تورکی «گئچین!» را (به معنی دور شوید) داد[2]:
ترجمه به فارسی: آغاباشی حاجی سرور آغا اعتمادالحرم،
یک سیاهپوست پیر، با قدی بلند و قامتی باریک، شناور در مانتویش، به در تالار
نزدیک شد و به تورکی فریاد زد: گئچین! یعنی دور شوید.
حاجی سرورخان اعتمادالحرم که منصب رسمی آغاباشی (رئیس خواجهسرایان، سرپرست خواجهها) را داشت، اصلا
یک سیاهپوست
اهل حبشه بود (حاجی سرورخان، قبلا آغاباشی حرم
ناصرالدین شاه در تهران بود، بعد از ترور وی به تبریز رفت و آغاباشی محمدعلی میرزا
شد). کاربرد زبان تورکی در مراسم جلوس محمدعلیشاه از سوی
مقامات دولتی، به سبب رسمیت زبان تورکی در دولت قاجاری بود. این کاربرد از سوی
حاجی سرورخان آغاباشی اصلا حبشهای، علاوتا نشان میدهد که مقامات غیر تورک و یا اصلا
غیر ایرانی دولت قاجاری و دربار محمدعلیشاه هم موظف و ملزم به یادگیری زبان تورکی
بودهاند.
در منابع تاریخی دیگر آن دوره هم
کاربرد زبان تورکی در مراسم جلوس محمدعلیشاه ثبت و ذکر شده است. یکی از این منابع
جلد سوم کتاب ده جلدی «روزنامهی خاطرات عین السلطنه
قهرمان قاجار (میرزا سالور)، روزگار پادشاهی محمدعلیشاه»[3] است که حین روایت مختصر
مراسم جلوس محمدعلیشاه میگوید در این مراسم حاضرین پس از تاجگذاری شاه فریاد
کشیدند: «ساغ اولسون!» یعنی سلامت باشد:
صفحه ٢١٦٦: شاه تشریف آورده جلوس فرمودند. بعد از
تهنیت عید از امنیت ولایات فرمودند. خطبه و قصیده خوانده شد. سلام تمام شد. بنای
دفیله شد و خیلی طول کشید. صدای شاه زنده باد و «ساق اُسُّن [ساغ اولسون]»(تورکی:
سلامت باشد) به آسمان میرفت.
ب- در جلد سوم کتاب ده جلدی «روزنامهی
خاطرات عین السلطنه قهرمان قاجار (میرزا سالور)، روزگار پادشاهی محمدعلیشاه»
موارد بسیار دیگری از کاربرد زبان تورکی توسط محمدعلیشاه و درباریان او و مقامات
کشوری و لشکریاش ذکر شده که نمونههایی از آنها را در زیر آوردهام. از بررسی
این نمونهها واقعیتهای زیر معلوم میشود:
١-محمدعلیشاه زبان تورکی را به عنوان زبان
کاری در مراوده با درباریان و مقامات کشوری و لشکری بکار میبرد
ص ٢١٩٥- شاه لبخندی زد. بعد از اندکی سکوت، شاه به
تورکی آرام فرمود «باران خیلی اذیت کرد». سپهسالار جواب داد «باران به نوکر چه
میکند؟» صندلی برای شاه خواست. شاه فرمود «من هم یکی از اینها هستم و ایستادهام».
اشاره به سمت صاحبمنصبان کرد...
٢-محمدعلیشاه به هنگام صحبت کردن به فارسی دارای
لهجهی تورکی بود
صفحه ١٧٩٠- قیافه و حالات شاه: حضرت ولیعهد
.... سی و پنج سال دارند. کم حرف میزنند. اگر فرمایش بهفرمایند خیلی آرام و
مربوط است. لهجهشان تورکی است... شوخی نمیکنند. تفنگ خوب میاندازند، خط
فارسی را بسیار بسیار خوب مینویسند...
صفحه ٢٢١٠- جمعه شوال المکرم- صبح اندرون حضور مبارک
حضرت والا شرفیاب شدم ... علاء الملک جواب داد هر کاری اسبابی و لوازمی میخواهد.
اگر بهخواهید پلو درست کنید برنج و روغن و هیزم و یک آشپزخانه و آدم لازم دارد.
ما هیچ یک از لوازم مجلس را نداریم و ممکن نیست به طور دلخواه منعقد شود. حضرت
والا میفرمودند همین تمثیل او را در جزو رای همه نوشتند و اصرار داشت پلو را
بردارید و به لهجهی تورکی «پیلوو» میگفت و ممکن نشد...
٣-زبان تورکی در مراسم
رسمی و دولتی به کار میرفت
صفحه ٢١٦٦ - شاه تشریف آورده جلوس فرمودند. بعد از
تهنیت عید از امنیت ولایات فرمودند. خطبه و قصیده خوانده شد. سلام تمام شد. بنای
دفیله شد و خیلی طول کشید. صدای شاه زنده باد و «ساق اُسُّن [ساغ
اولسون]»(تورکی: سلامت باشد) به آسمان میرفت.
٤-نظامیان محمدعلیشاه
چه فرماندهان (شاپشال خان)، چه سربازان فوج تهران، به تورکی صحبت میکردند. (سرگئی شاپشال، معلم و ژنرال آجودان محمدعلیشاه قاجار، یک تورک قارائیم
بر مذهب موسوی، و متولد باغچهسرای شبهجزیرهی کریمه در اوکرایین بود[4])
صفحه ٢٠٨٥- در این بین شاپشال خان و علی بیگ
وارد شدند. چشمش به اعزاز الدوله پسر مدیرالدوله برادرزادهی مشیرالسلطنه افتاد.
نزدیک ما آمد گفت «پیغام را به مشیرالسلطنه دادید؟» اعزاز الدوله احتراما برخاسته
گفت «بلی». گفت «جواب مرا چه داد؟» اعزازالدوله تمججمی کرد. یک قدم جلوتر آمده دست
خود را بلند کرد. تورکی اول گفت. بعد دید اغلب فارس هستیم این طور
بیان کرد ...
صفحهی ١٣٢٧- طبق انجیری در بازار گذاشته بودند، سربازها[ی
فوج تهران] در عبور هر یک چنگی برداشته به دهان میگذاشتند و میگفتند «یاخچی
شیریندی» (خوب شیرین است). انجیرفروش که آدم بامزهای بود چند دانهی
باقیمانده را به دهان گذاشته به صدای بلند میگفت: یاخچی شیریندی.
٥- مقامات درباری و کشوری محمدعلیشاه مخصوصا
شخصیتهای مشهور به وفاداری به او، زبان تورکی را به عنوان زبان کاری بکار میبردند. این اولگو، بر خلاف طرز مخالفین محمدعلیشاه مخصوصا مشروطهطلبان افراطی
است که اصرار و تعصب در بکار بردن فارسی داشتند.
صفحه ٥٤٨- بعد از ناهار مفاخرالملک آمد. ....
کامل است، بلند قد، لاغراندام. ریش مورچهای دارد. ایرانیمآب است. میگویند خیلی
ناقولاست و راست هم بود. تا مطلب را گفتند جواب داد به لهجهی تورکی...
(علینقی مفاخرالملک تبریزی، وزیر تجارت کابینهی میرزا احمدخان مشیرالسلطنه و از
درباریان متنفذ محمدعلیشاه بود).
صفحه ٢٢٦٠- [صدراعظم] .... به همان سردی و خشکی که
طبیعت اوست پرسید اینها چه کارهاند؟ ناصرالسلطنه به لهجهی تورکی از آن
یخزدهتر گفت: توفهکدار... (نصرالله دیبا ناصرالسلطنه تبریزی ملقب به
دبیرالسلطنه، عهدهدار امور خالصهی تهران و آزربایجان بود).
صفحه ٢٤٤٤-شعاع الدین میرزا میگفت رعیت کاشکان ده
خرقان من از باغبان آنجا شکایت داشتند. یکی میگفت دزد است، یکی میگفت شرور
است. دیگری میگفت «قربانین اولوم، بو مشروطهدی»
صفحه ٢٤٥٨ و ١٨٨٤- فی الواقع راست میگفت میر شکار
[شاه مبرور] مرحوم [کلبعلی خان] «دوهنین دیزی، پاشانین اوزو» (تورکی: کندهی
زانوی شتر، روی پاشا) (حسین پاشاخان امیر بهادر، کشیکچیباشی (رئیس گارد سلطنتی)
ناصرالدینشاه، قوللارآقاسیباشی (رئیس غلامان) مظفرالدین میرزای ولیعهد در تبریز،
وزیر دربار و جنگ مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه بود)
٦-کاربرد زبان رسمی زبان تورکی در این دوره
محدود به عرصهی شفاهی شده بود. کاربرد تورکی به صورت
زبان رسمی و دولتی مکتوب هر چند در آغاز سلطنت قاجاریه کمابیش وجود داشت، اما در
ادامهی سنت تاریخی بسیار مضر استفاده از زبان دری-فارسی به عنوان زبان مکتوب
دیوانی دولتهای تورک-موغول که از قرون ١٠-١١ میلادی شروع شده بود، در طول سلطنت
قاجاریان کم کم کاهش یافت و با ظهور مشروطیت تماما منسوخ گشت.
٧- در آزربایجان و اورمیه اهالی، زبان فارسی
را نمیدانستند. بنا به تثبیت فرمانفرما تعداد کسانی که در
آزربایجان سواد فارسی داشتند یک نفر در هر چهار هزار نفر، و بنا به عین السلطنه
مولف کتاب، تعداد کسانی که در اورمیه سواد فارسی داشتند یک نفر از هر پنج هزار نفر
بود. این تثبیتها یک بار دیگر نشان میدهند که زبان فارسی برای تورکان ساکن در
ایران مخصوصا در منطقهی آزربایجان، یک زبان بیگانه و خارجی و غیر جذاب بود که
صرفا با ظهور جنبش مشروطیت توسط دولت ایران (در سه مقطع: دولت مشروطه در ربع اول
قرن بیستم، دولت پهلوی ١٩٢٥-١٩٧٩ و دولت جمهوری اسلامی از سال ١٩٧٩ تاکنون) بر
مردم تورک تحمیل شده است:
صفحه ١٣٢٧-فرمانفرما گفت در
این سفر آزربایجان دقت زیادی کردم معلوم شد در آن صفحه که آبادترین نقاط
ایران است هر چهار هزار نفر یک نفر فارسی را میتواند بهخواند. حالا یک نفر
با چهار هزار نفر چه کند. در صورتی که آن یک نفر جاهل است. پر جای دور نرویم. خود
من که تقریبا نومرهی دوم شاهزادهگان ایران هستم خط و سواد فارسی را کامل نمیدانم.
افخم الدوله از من بدتر. هر چه میدانم ناقص است. مظفرالدین شاه مامور را با عین
مینوشت.
صفحه ١٨١٠- عثمانیها نزدیک است اورمیه را بهبرند...
تمام آن دزدها، آن الواطها به اسم «فدائی مشروطه» هر چه میل دارند میکنند....
باز میل ندارند ایران آباد شود. باز میل ندارند قانون جاری شود. جای هزاران تعجب
است که هنوز نمیفهمند مملکتی که از پنج هزار یک نفر سواد فارسی ندارد.....
جماعتی سر بهشت رفتن عباس آقا، جماعتی سر جهنم رفتن او نزاع دارند و یک ماه است
تمام خلق تهران مشغول این صحبت و رد و ثبوت آن میباشند. در صورتی که عباس آقا،
اتابک و یک سرباز را کشته، تاپانچا (تپانچه) را توی دهن خود گذاشته و مغز خود را پریشان
و خودش را کشته است
توضیحاتی در بارهی چند واژهی تورکی بکار رفته در نقل
قولهای فوق:
تفنگ: کلمهای
تورکی، فورم لهجهای «توفهک» در تورکی معیار. مرکب از بن «تۆف» (ریشهی فعل تۆپۆرمهک-تۆفگۆرمهک
قدیم) به علاوهی پسوند اسمساز –هک. بسیاری از کلمات دارای نگ-نخ در زبان فارسی
مخصوصا در آخر کلمات، دخیل از تورکی هستند مانند تفنگ، زرنگ-زیرک، خدنگ، قشنگ، جفنگ،
منگ، درنگ، بانگ، پلنگ، النگو، تنخواه، ...
تپانچه: کلمهای
تورکی، فورم اصلی «تاپانجا»، از «تاپان-دابان» (کف دست) به علاوهی پسوند –جا
ساق: «ساغ» کلمهای
تورکی به معنی سالم که به صورت «چاق» (به معنی فربه) به زبان فارسی وارد شده است.
تبدیل س به چ قاعدهای معمول در زبان تورکی است که منجر به ایجاد دوبلتها (کلماتی
با ریشهی واحد اما فورم و معنایی متفاوت) میگردد. مانند: ساریق-چاریق، سای-چای، ساو-چاو،
سار-چار (در چارقات-چرقد، ...)...
نوکر: کلمهای
موغولی از ریشه «نوک» معادل «یاق-یاخ» تورکی به معنی نزدیک. تبدیل ی اول کلمات
تورکی به ن در موغولی یک قاعده است، مانند یاساق-نسق، .... از ریشهی یاخ: یاخین،
یاخا-یقه، ....
ناقولا: مرکب
از «نا» پیشوند منفی، به علاوی کلمهی «قوْلای» تورکی به معنی سهل و آسان
جلو-جیلاو: کلمهای
موغولی به معنی پیش
پلو-پیلاو: کلمهای
اصلا سانسکریت. اما کلمهی «چلو-چیلاو» کلمهای تورکی است از بن «جیلاماق-چیلهمهک»
به معنی خیس کردن به علاوهی پسوند –اغو: چیلاغو-چیلاو.
باشا-پاشا: کلمهای تورکی، اصلا به معنی سرکرده، سردار، خطاب و
عنوانی محترمانه (قبل از ١٤٠٠)، در عثمانلی برای ماموران عالیرتبهی دولت بکار میرفت.
باشا-پاشا به عنوان اسم مذکر در میان تورکهای کائن در ایران هم از دورههای قدیم
تا نیمهی قرن بیستم بویژه در غرب آزربایجان رایج بود. معادل باشاغوت،
باشبوغ، باشقان در تورکی قدیم و باشچی و باشی در تورکی معاصر. از ریشهی باش به معنی سرکرده اصطلاح باشلامیشی هم وجود دارد که مرکب
از باش به علاوی -لامیش به معنی شده، کرده، ....؛ جمعا به معنی سرداری، سرکردهگی،
ریاست، فرماندهی و راهنمایی است.
باشا مرکب است از ریشهی «باش» به معنی سر و سرکرده، به علاوهی پسوند اسمساز از فعل –ا، مانند اوج (نوک)– اوجا (بلند)، گؤز (چشم) -
گؤزه (چشمه). کلمهی باشا-پاشا به لحاظ ساختاری و معنایی مشابه کلمهی بینه
(Bïŋa, Biŋa, Binga, Biña) در تورکی
باستان، و مینگا (Miŋa, Minga, Miña) در موغولی به معنی سرکرده و
فرماندهی یک واحد نظامی مرکب از هزار نفر است. کلمهی هزاره ترجمهی تاجیکی-دری
عنوان و منصب تورکی بینه-مینه است. (در منابع تاریخی تورکستان چین، یکی از
فرماندهان واحد «بینه» مرکب از تورکان اویغور، «مینگ ایگهمیش» نام داشت). به لحاظ سمانتیک کلمهی باشای تورکی مانند
«رئیس» عربی از ریشهی «رأس» و «روش» عبری (רֹאשׁ)؛ و کلمات «کاپیتان»، «هئتمان» و ... (Captain, Καπετάνιος, Hetman, Head-man, Hauptmann, …) در زبانهای اوروپایی از ریشهی «کاپوت» و ... ، همه به معنی سر
است. ریشهشناسی
کلمهی تورکی «پاشا» بر اساس پادشاه و پایِ
شاه و بچه و دیگر کلمات فارسی-ایرانیک- هندو اوروپایی، عامیانه و نادرست است.
اتابک، آتابهی، آتابیگ، آتالیق: عنوان اتابک در ارتباط با سلطانها
مخصوصا در دورهی قاجار به معنی صدراعظم، و در ارتباط با شاهزادهگان به معنی مربی
مخصوص-لالا- و نائب الحکومهی او در ولایت تحت حاکمیتش است. مرکب از آتا به معنی پدر و نیا، جایگزین قانگ در تورکی
باستان به همین معنی، شیخ در اصطلاح صوفیان؛ و بک-بیگ به معنی رئیس قبیله و
قوم، رتبهای اداری و نظامی در دول تورک، متبوع و بعدها امیر و والی، مسئول،
مافوق، آمر، حاکم، فرمانروای کشوری کوچک؛ جناب، شوهر،... معادل نویان موغولی. مفهوم
اتابک در عهد دولت تورک سلجوقی ایجاد شده است. در تورکی شرقی اصطلاح «آتالیق» به
صورت معادل اتابک بکار میرفت.
قول، خان، بیگ، آقا، باشی، ...: عناوین و رتبهها و مناصب و مقامات رسمی دیوانی و لشکری و اداری دولتهای
تورک که تا آخر دورهی قاجاری مرسوم و رایج بودند.
برای مطالعه ی
بیشتر: قاجارها و زبان-هویت تورکی
آقا محمدخان قاجار: طوایف تورک و موغول که در ایرانند
باید با یکدیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان خود به سلطنت برسند
فرمان تاریخی فتحعلیشاه قاجار به تورکی جغتایی
کاربرد زبان تورکی توسط سفارتخانههای دولتهای خارجی
در ایران قاجاری
فتحعلیشاه قاجار: تورکی بیاموز؛ و الا از کار برکنار و
خوار خواهی شد
نسخهی تورکیی عهدنامهی فینکنشتاین (فینکن اشتاین)
منعقده بین فتحعلیشاه قاجار و ناپلئون بوناپارت
کاربرد تورکی در مناسبات دیپلوماتیک فتحعلیشاه قاجار و
علاقهی وی به زبان تورکی
محمدشاه قاجار: از منسوبیت به اصل والای تورک و نسل
اوغوزخان سربلند، و بابت این سعادت شکرگزار خداوند هستم
تدریس زبان تورکی در مدرسهی دارالفنون دورهی ناصرالدین
شاه قاجار، نخستین دانشگاه در تاریخ مودرن ایران
گذرنامههای قاجاری به زبان تورکی در دورهی ناصرالدین
شاه – تذکرهی مرور سید جمال الدین (اسدآبادی افغانی) به زبان تورکی
تحصیل تورکی در مدارس اصول جدید در تهران ده سال قبل از
امضای فرمان مشروطیت به گزارش ترجمان-قاسپیرالی
دستور مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس
آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
مظفرالدین شاه قاجار: باید همه به تورکی با من حرف بزنید
تورکیگویی محمدعلیشاه و دربار قاجاری او
دو نامهی تورکی از ناصرالملک همدانی به سلطان عثمانی
مَحْمَدْ خان رشاد (سلطان مَحْمَدْ خامس) به
نیابت احمدشاه قاجار
قصیدهی تورکی از کونسول قاجار در شام در مدح فخرِ
شاهان، حضرتِ سلطان حمید
مارشِ ایرانی- قاجار. ٦ آغوستوس ١٩٠٩. میللی شاعیر تورکهمپورلو
معلم احمد فیضی سرابی تبریزی
پارچهی گلدوزیی قاجاری با ابیات تورکی در دانشگاه
هاروارد
[1] La Perse d'aujourd'hui- Iran, Mésopotamie. Eugène
Aubin. Paris. November 18th, 1908
[2] Page 139-La grand eunuque, un vieux nègre, immense
et mince, flottant dans son manteaux, Hadji Sourour Agha, Etemad-ol-Harem (la
confiance du harem) se présenta à la porte de la sale et cria en turc:
Guetchin! Écartez-vous!
[3] روزنامهی خاطرات عین
السلطنه قهرمان قاجار
[4] Karaim: Серая Бен Мордехай Шапшал; Lithuanian:
Seraja Šapšalas; Polish: Seraj Szapszał; Russian: Серге́й
Маркович Шапшал
No comments:
Post a Comment