محمد عاکف: شیرازیدیر ایچ؛ عافیتله ....
مئهران باهارلی
١-بسیاری از نخبهگان فارس (تاجیکهای غربی سابق) همیشه به
تورکها و سرزمینهای تورک به دیدهی حقارت نگریستهاند. از دلائل این امر حاکمیت
هزارسالهی تورکان بر ایشان، همچنین پیشرفتهگی و توسعهیافتهگی نسبی سرزمینهای
تورک در مقایسه با سرزمینهای تاجیکنشین -فارسنشین به لحاظ اقتصادی و انسانی و
اجتماعی و مدنی و فرهنگی است. این عوامل به همراه حس آزاردهندهی خودکمبینی و
.... باعث ایجاد درجهای از واکنش منفی و عصبانیت و حسادت عمیق و مزمن در میان این نخبهگان حتی جامعهی فارس (تاجیکهای غربی سابق) نسبت به تورکها شده است.
٢-در میان سرزمینهای تورک، عثمانلی (و در دوران اخیر
تورکیه) بیشتر از دیگر سرزمینهای تورک، معروض به حسیات و افکار منفی فارسها (تاجیکهای
غربی سابق) بوده است. علاوه بر دلائل قبلا ذکر شده، یک دولت اوروپائی بودن
امپراتوری عثمانلی (و نزدیکی تورکیهی بعدی به جامعهی اوروپایی در تشکیلاتی چون
پارلمان اوروپا و ناتو و کاندیدایی عضویت در اتحادیهی اوروپا ...) حس حسادت و
دیگر واکنشهای منفی موجود در میان نخبهگان فارس را تشدید کرده است.
٣-در طول تاریخ همیشه یک جریان مهاجرتی تورکان از شرق به
سوی غرب وجود داشته است. مانند حرکت تورکهای باستانی هون و بولقار و قومان
(کومان) و آوار و خرز و ... به اوروپای شرقی و مرکزی، حرکت تورکان اوغوزی سلجوقی و
سپس تاتارها و موغولها از آسیای میانه به ایران و تورکایلی و از آنجا به آناتولی
و بالکان و تاسیس دولتهای بی شمار در آن مناطق و در راسشان دولت عثمانلی توسط این تورکهای
شرقی....
٤-حرکت تورکان از ایران و تورکایلی به آناتولی در قرون ١٦-١٧ در دورهی دولت قیزیلباشیه- صفوی که باعث ایجاد یک حرکت معکوس مهاجرتی از غرب به شرق (تورکان قیزیلباش آناتولی به تورکایلی و ایران) گشت و سپس در قرون ١٨ و ١٩ و ربع اول قرن بیستم بلا انقطاع و حتی به صورت افزاینده ادامه داشت. به طوری که صرفا در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم حدود نیم میلیون تن در جست و جوی امکانات اقتصادی و شرایط انسانیتر حیات و آزادیهای سیاسی و عقیدتی و امنیت که در ایران دست نیافتنی بودند از تورکایلی و ایران به قلمروی عثمانلی مهاجرت کردند.
٤-حرکت تورکان از ایران و تورکایلی به آناتولی در قرون ١٦-١٧ در دورهی دولت قیزیلباشیه- صفوی که باعث ایجاد یک حرکت معکوس مهاجرتی از غرب به شرق (تورکان قیزیلباش آناتولی به تورکایلی و ایران) گشت و سپس در قرون ١٨ و ١٩ و ربع اول قرن بیستم بلا انقطاع و حتی به صورت افزاینده ادامه داشت. به طوری که صرفا در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم حدود نیم میلیون تن در جست و جوی امکانات اقتصادی و شرایط انسانیتر حیات و آزادیهای سیاسی و عقیدتی و امنیت که در ایران دست نیافتنی بودند از تورکایلی و ایران به قلمروی عثمانلی مهاجرت کردند.
٥- بیش از ٩٠ درصد مهاجرین از ایران به عثمانلی را تورکهای
تورکایلی و دیگر نقاط ایران تشکیل میداد. ده درصد بقیه اغلب از فارسهای
فارسستان مانند اصفهان و شیراز و .... بودند که اغلب به هنگام مهاجرت و پناهندهگی
به عثمانلی، حسیات منفی خویش نسبت به تورکها و عثمانیان را هم به وطن جدید خود منتقل
میکردند
٦-محمد عاکف ارسوی، سرایندهی سرود استقلال تورکیه،
روایتی کوتاه مرتبط با موضوع تحقیر عثمانلی توسط فارسهای مهاجر و پناهنده به
عثمانلی دارد. وی در این روایت میگوید دوستی داشت شیرازی که همیشه با گفتن «این
خاک (عثمانلی) انسان (برجسته) نمیپروراند» سر به سر او میگذاشت. محمد عاکف هم در
جواب طعنههای رفیق شیرازیاش یک روز من باب شوخی شعر زیر را بر کاغذی نوشت و
مقداری تنباکو در داخل آن گذاشته به وی هدیه داد (در آن سالها تجارت تنباکو در
عثمانلی و استانبول، تقریبا در انحصار تاجران ایرانی قرار داشت). شعر چنین بود: «به
سلامتی این تنباکو را بکش، شیرازی است. اما این هم یادت باشد که امروز تنها محصول
و عطیهی خاکی که روزگاری سعدیها را میپروراند، این تنباکو است....»
محمد عاکف: شیرازیدیر ایچ؛ عافیتله ....
شیرازلی بیر آرخاداشیم واردی. «سیزین توپراق آدام یئتیشدیرمهز» دییه ایکیده بیرده بانا تاخیلیردی. بیر گون لطیفه یوللو شو قطعهیی بیر کاغیدا یازدیم. ایچينه ده اللی دیرههم قدهر تؤمبهکی قویاراق کندیسینه هدیه ائتدیم:
شیرازیدیر ایچ؛ عافیتله!
اولسون شو دا خاطرینده لاکین:
بیر تؤمبهکیدیر بوگونکو فیضی
سعدییی یئتیشدیرهن او خاکین!
محمد عاکف
ترجمه به فارسی:
دوستی شیرازی داشتم. گاه و بیگاه با گفتن این که «خاک
(عثمانلی) انسان نمیپروراند» سر به سرم می گذاشت. یک روز من باب شوخی، این قطعه را
بر کاغذی نوشتم، و با گذاشتن پنجاه درهم تنباکو در داخل آن، کاغذ را به دوستم هدیه
کردم: «به سلامتی این تنباکو را بکش، شیرازی است. اما این هم یادت باشد که امروز
تنها محصول و عطیهی خاکی که روزگاری سعدیها را میپروراند این تنباکو است....»
تؤمبه کی: تنباکو، نوعی توتون قلیان
ایکیده بیرده: گاه و بیگاه
تاخیلماق: سر به سر گذاشتن
فیض: بخشش، لطف، عطیه
Şîrazlı bir arkadaşım vardı. “Sizin
toprak adam yetiştirmez” diye ikide birde bana takılırdı. Birgün latîfe yollu
şu kıt’ayı bir kağıda yazdım. İçine de elli dirhem kadar tömbeki koyarak
kendisine hediye ettim:
Şîrâzi’dir iç, âfiyetle!
Olsun şu da hâtirinde lâkin:
Bir tömbeki’dir bügünkü feyzi
Sa’di’yi yetiştiren o hâkın!
No comments:
Post a Comment