Monday, November 18, 2019

افزودن حرف ع - عین عربی به کلمات تورکی، آشیق-عاشق، اوراقات-آروات-عورت، آباقا-عمی جان، آیراکی-عرق، آتامان-تومان-عثمان، ...

افزودن حرف ع - عین عربی به کلمات تورکی، آشیق-عاشق، اوراقات-آروات-عورت، آباقا-عمی جان، آیراکی-عرق،  آتامان-تومان-عثمان، ...

مئهران باهارلی

١-حرف و صدای عَیْنْ که از حلق تلفظ می‌شود و در بسیاری از زبانهای سمیتیک –سامی وجود دارد، هیجدهمین حرف الفبای عربی است. این حرف و صدا، از آنجائیکه در زبان تورکی وجود ندارد، با ورود کلمات عربی حاوی آن به زبان تورکی یکی از سرنوشت‌های زیر را از سر می‌گذراند:

الف- حذف می‌شود. مانند تلفظ «علم» به صورت Élm، «عزا» به صورت Eza، «معقول» به صورت «ماغیل» Mağıl ، «قاراعین» (به معنی چشمه‌ی سیاه) به صورت «قه‌رئین» Qeréyn، «ساری عین» (به معنی چشمه‌ی زرد) به صورت «سه‌رئین»Seréyn ، «ساعت» به صورت Saat، «عوج بن عنق» به صورت «اوجوبونوق»Ucubunuq ، احتمالا «عینِ علی» به صورت «عئینالی»Éynalı ، «نعره» به صورت «نارا»Nara  (در ناریلداماق)، ....

ب- با مکث جایگزین می‌گردد[1]. مانند تلفظ «تعلیم» به صورت Te’lim (متفاوت از «تلیم» ویا دلیم به معنی انبوه و زیاد Telim)، تلفظ «معلول» به صورت Me’lul (متفاوت از «ملول» Melul)، «بعدا» به صورت Be’den (متفاوت از «بدن» Beden)، «بعضا» به صورت Be’zen (متفاوت از «بزه‌ن» از مصدر تورکی بزه‌نمه‌ک Bezen)، «اعلم» به صورت E’lem (متفاوت از «علم» و «الم» Elem)، «اعضا» به صورت E’za (متفاوت از «عزا» Eza)، «معدنی» به صورت Me’deni (متفاوت از «مدنی» Medeni)، «منع» به صورت Men’ (متفاوت از «من» Men)، «معرض» به صورت Me’rez (متفاوت از «مرض» Merez)، «شعر» به صورت Şé’r (متفاوت از «شئر» تلفظ تورکی شیر فارسی Şér)، «تعمیر» به صورت Te’mir (متفاوت از «تمیر» از تلفظ‌های قدیمی «دمیر» تورکی Temir)، «طعن» به صورت Te’n (متفاوت از «تن» Ten) و .....

ج-با حرف و صدای « ه » تعویض می‌گردد. مانند تلفظ و نگارش «متاع» به صورت «ماتاه»Matah ، «معنی» به صورت «ماهنی»Mahnı ، «طمع» به صورت «تاماه»Tamah  و ....

٢-بر خلاف روند حذف حرف عین از کلمات عربی دخیل به زبان تورکی از سوی مردم به یکی از طرقی که فوقا ذکر شد، روندی معکوس در میان مولفین تورک عربی‌گرا، به صورت اضافه کردن حرف ع به برخی از اصوات در کلمات تورکی الاصل دیده می‌شود[2]. شاید دلیل این رفتار، کم کلاس و یا بی کلاس دانستن کلمات تورکی، و فاخر و با پرستیژ شمردن کلمات عربی و عربی‌وش است که موجب می‌شود آن‌ها آگاهانه و یا ناآگاهانه برای با کلاس کردن کلمات تورکی و رنگ عربی دادن به آن‌ها، حرف عین را به کلمات تورکی اضافه ‌کنند. به همین سبب من این «معرب» کردن کلمات تورکی با افزودن حرف عین بدان‌ها را به مزاح «متعیّن» و یا «اعیانی» کردن می‌نامم. (باکلاس شمردن کلمات عربی و فارسی، یک ناهنجاری عمومی‌تر و عمیق‌تر است و نه تنها اضافه کردن یک حرف عین، بلکه جای‌گزین کردن کل کلمات تورکی با کلمات فارسی و عربی را هم می‌شود. به عنوان نمونه عده‌ای از کسانی که سواد فارسی دارند، کلمه‌ی تورکی «هن» را بی کلاس و ناشایست شمرده شده و به جای آن کلمه‌ی فارسی-عربی «بلی» را بکار می‌برند[3]).

٣-اضافه کردن حرف عین عربی محدود به کلمات تورکی نبوده، به کلمات عربی و فارسی هم دیده می‌شود. چنانچه در لطیفه‌ای گفته می‌شود طلبه‌ای به هنگام خرید از بقال برای خودنمایی کلمه‌ی «مربّا» را به صورت بسیار غلیظ و پرحجم و فخیم «مربّاع» تلفظ می‌کند و ....: «بیر گون طلبه‌نین بیری، باققالا گئدیر. هاوا آتماق اوچون «مربّاع» وار می‌دیر؟ دییه سوروشور. باققال یانیت وئریر: وار، آنجاق او غلیظ‌لیک‌ده یوخ!». و یا بنا به نقل قولی از فرمانفرما، مظفرالدین شاه کلمه‌ی «مامور» را با عین می‌نوشت[4] (ناصرالدین شاه هم در نامه‌ای فارسی به جای «خواندم»، فورم فونتیک «خاندم» را بکار برده است). البته در نگارش این کلمات به شکل نامتعارف توسط شاهان قاجاری و کلا تورکان، زبان خارجی و غیر خودی و نامانوس بودن فارسی برای آن‌ها و نامعقول و غیر منطقی بودن برخی از قواعد املایی فارسی هم موثر بوده است.

٤-افزودن حرف عین عربی به کلمات تورکی صرفا به نگارش نادرست این کلمات تورکی محدود نمی‌ماند. بلکه به مرور زمان و با فراموش شدن فورم اصلی تورکی آن کلمات، منجر به عربی الاصل انگاشتن آن کلمات تورکی و متعاقب آن تلاش برای ریشه‌شناسی‌های عامیانه و غیر علمی، حتی خیال‌پردازی و داستان‌سرایی بر اساس کلمات عربی دارای تلفظ مشابه و نزدیک می‌گردد. این امر هم به نوبه‌ی خود باعث ایجاد آشفتگی‌های بسیار، از جمله در تعیین ماهیت و هویت برخی از پدیده‌ها و رابطه‌ی فرهنگ ملی تورک با دیگر فرهنگ‌ها می‌گردد. (همچنین است روند جای‌گزین کردن اسامی جوغرافیایی و نام‌های تاریخی تورکی با مشابهان عربی و فارسی، که پس از فراموش شدن نام‌های اولیه‌ی تورکی و معنی واقعی آن‌ها، و ریشه‌شناسی نام‌های ثانوی بر اساس زبان‌های عربی و فارسی، منجر به ایجاد تاریخ و هویتی تماما جعلی و غیر واقعی برای آن مکان‌ها و شخصیت‌های تورک می‌شود. مانند نام «آستاراخان» و تبدیل آن به «حاجی طرخان»[5])



٥-در بعضی از متون تورکی قدیمی، مخصوصا آن‌هائی که از طرف ناسخین تورک غیر مسلط بر زبان‌های فارسی و عربی  و املای آن‌ها نگاشته شده‌اند، روند معکوس حذف کردن حرف عین (و دیگر حروف خاص عربی مانند ظ، ذ، ث، ...) از کلمات عربی و یا جای‌گزینی آن کلمات با کلمات مشابه تورکی دیده می‌شود. به عنوان نمونه در نسخه‌ی درسدن کتاب دده قورقوت- سومین داستان، عبارتی به شکل آتی وجود دارد: «بازرکانلر ..... دان دانشوخ اله یاخشی ارمغانلر الدیلر». به نظر می‌رسد که در این عبارت، کلمه‌ی عربی «اعلا» به معنی عالی توسط ناسخ تورک با کلمه‌ی تورکی «اله»-آلا به معنی رنگارنگ و یا «اله»-ایله به معنی با جایگزین شده است. محتملا در این عبارت اصل «دان دانشوخ» دوگانه‌ی «تان - تانسیق» به معنی حیرت‌آور و مبهوت کننده-هدیه‌ی جالب، و اصل «اله یاخشی» دوگانه‌ی «اعلا- یاخشی» به معنی نیکو و عالی است: «تان-تانسیق اعلا-یاخشی آرماغان‌لار آلدی‌لار»[6].

چند مورد مشهور کلمات تورکی معرب شده با افزودن حرف عین عربی

در زیر چند مورد مشهور کلمات تورکی معرب شده با افزودن حرف عین عربی بدان‌ها را آورده‌ام. کلمه‌ی اول فورم صحیح تورکی که اغلب در متون قدیمی‌تر، و کلمه‌ی دوم فورم عربی شده و غلط آن که در بعضی از متون و منابع متاخر بکار رفته، است:

آشیق-عاشق: این کلمه که در متون تورکی قدیمی به صورت «اشق» نوشته می‌شد، بنا به نظریه‌ای ریشه در کلمه‌ی «ایشیق» تورکی - زمره‌ای از اوزان‌های منسوب به غلات تورک هترودوکس (قلندران علوی) در آناتولی غربی - دارد[7]. بنا به نظریه‌ای دیگر، واژه‌ی آشیق از ریشه‌ی «آشماق» تورکی به معنی عبور کردن و از حد و مرزی گذشتن -از جمله در سرعت و شتاب- است و به آن اوزان‌هایی گفته می‌شد که با چابکی و سرعت سروده‌ها و ترانه‌های خود را می‌خواندند و یا در آییتیشماها (آتیشماها) به سرعت و چالاکی به اوزان رقیب پاسخ می‌دادند (واژه‌ی تورکی «اوْزان» هم، از مصدر «اوْزماق» به معنی سبقت و پیشی گرفتن است). در این معنا، آشیق با کلمات «آشولاماق» جغتایی-تورکی شرقی به معنی ترانه‌خوانی و محتملا با «آساناک» (آساناق)[8] در لهجه‌ی قشقایی زبان تورکی هم‌ریشه است. کلمه‌ی تورکی آشیق به مرور زمان از سوی عربی‌گرایان «متعین» شده و به صورت نادرست «عاشق» در آمده است. (در حال حاضر فعالین فرهنگی و سیاسی در بخش‌های غربی و جنوبی تورک‌ایلی یعنی اوستان‌های آزربایجان غربی، زنجان، مرکزی، همدان، ... اغلب فورم «آشیق» تورکی را بکار می‌برند. زیرا آن را مشتق از آشولاماق و یا ایشیق تورکی می‌دانند. اما فعالین فرهنگی و سیاسی در اوستان‌های آزربایجان شرقی و اردبیل اغلب فورم عاشق-عاشیق را بکار می‌برند. زیرا تحت تاثیر فرهنگ فارسی، آن را مشتق از «عشق» عربی گمان می‌کنند).

آروات- عورت: در تورکی قدیم کلمه‌ای در فورم‌های اوراقوت، اوراغوت، اوراووت، اوراغیت، اوراقات، اوراقاچ، .... به معنی زن و مونث، مولد، تخم، کشت‌زار و ... وجود داشت. این کلمه خویشاوند با کلمات «اورقاچی»، «اوراچی» و «اوراشی» در زبان‌های تورکی شرقی معاصر، «اوروق» به معنی خاندان و سلسله (در قدیم والدین)، «اورلوق» (تخم)، «اوره‌مه‌ک» (تولید مثل کردن)، «اوری» (زن زاینده ی فرزند مذکر، و از اینجا مذکر)، «اوری اوغول» (فرزند پسر)، احتمالا «آوورتا» (دایه، مادر رضاعی)،...... است. کلمه‌ی «اوراقوت» با افزده شدن پسوند تناسب و وضعیت و موقعیت –اغوت (و یا پسوند اسم‌ساز آغو+ پسوند جمع -ت) به ریشه‌ی اسمی «اور» (تخم، نسل، اولاد ذکور؛ غده‌ی سرطانی... ) حاصل شده است. مانند کلمات «بایاغوت» (ثروتمند، از بای)، «آلپاغوت» (دلاور، از آلپ)، «باشاغوت» (اکابر، از باش)، «اوزاغوت» (ماهر، از اوز)،..[9]. ریشه‌ی اور و مشتقات آن در دیگر زبان‌های آلتایی مانند موغولی هم وجود دارد. ریشه‌شناسی آروات تورکی بر اساس عورت عربی (همچنین بر اساس آروا (افسون)، اورماق (وورماق، زدن) و .... تورکی) نادرست است[10].

کلمه‌ی اوراقات تحولات آوایی اۇرقات- اۇرغات-اۇروات[11]-اۇروَت-اَرْوَت-آروات را از سر گذرانیده و سپس با اضافه شدن ع عربی به آن مبدل به عاروات-عَرْوَت –عَوْرَت شده و پس از آن به مدتی طولانی همزمان با کلمه‌ی عربی مشابه به لحاظ فورم «عورة» (به معنی آلت جنسی، محرم) بکار رفته و در نهایت «عورت» عربی-سامی جای «آروات» تورکی-آلتایی را گرفته است. جای‌گزینی آورات-آروات تورکی با عورت عربی الاصل (ایضا با «قادین-خاتون» که اصلا کلمه‌ای ایرانیک است در تورکی ادبی و معیار) در ارتباط با بی کلاس و خوار شمردن کلمات تورکی الاصل و با کلاس شمردن کلمات عربی و ایرانیک در نزد نخبه‌گان است. از طرف دیگر، کلمه‌ی آروات تورکی از آنجایی که به غلط از ریشه‌ی عورت عربی به معنی آلت جنسی و شرم‌گاه و .. شمرده شده، به کلمه‌ای بی کلاس و قبیح و تابو و منفی و نشانه‌ی بی فرهنگی تلقی و از تورکی ادبی معیار طرد شده است[12].

در ترجمه‌های قدیمی قرآن به تورکی اویقور و قاراخان‌لی در تورکستان، هر دو کلمه‌ی تورکی و عربی در یک متن بکار رفته‌اند. در یک نسخه‌ی خطی لغت‌نامه‌ای فارسی-تورکی بازمانده از اواخر قرن شانزده میلادی به دوره‌ی سلسله‌ی قیزیلباشیه (صفوی) در ایران هم، کلمه‌ی زن فارسی به صورت «اَروَت» و در صفحه‌ی بعد آلت جنسی مرد و زن به شکل متفاوت «عورت» ایضاح شده است (عکس ضمیمه‌ی این نوشته). بکار بردن همزمان دو کلمه‌ی آروات و عورت با دو فورم و دو معنی متفاوت در یک اثر نشان می‌دهد که در آن زمان در ایران مولفین تورک هنوز بر غیریت این دو کلمه و متفاوت بودن ریشه‌ی آن‌ها واقف بودند. 

آباقا-آمجا-عمی جان: کلمه‌ی «آباقا» به معنی عمو با گذر از فورم‌های آباقا-آماقا-آماجا تبدیل به «آمجا» شده است. این کلمه که در حال حاضر در تورکیه هم بکار می‌رود، در میان تورک‌های ساکن در ایران با طی روند آمجا-امجه-امیجه-عمیجه – عمی‌جه –  عمی جه- عمی جه‌ن نهایتا به صورت «عمی جان» کاملا فارسیزه-عربیزه در آمده است. 

یک نمونه‌ی جالب دیگر از فارسیزه شدن کلمات تورکی خویشاوندی، کلمه‌ی تورکی-موغولی «تاییزا – داییزا»، مرکب از تاقایی-دایی به علاوه‌ی ائزه-ائجه به معنی خواهر است که نخست به صورت داییزا-دایی‌زه-دایی زه- «دایی زن» فارسیزه شده و سپس جای خود را به ترکیب فارسی «زن دایی» داده است. این کلمه در تورکیه هنوز به صورت «تئیزه» تلفظ می‌شود. کلمه‌ی «ائزه-ائجه» در اصطلاح «اممه‌جی» به معنی دختر عمه که هنوز در منطقه‌ی زنجان بکار می‌رود، هم دیده می‌شود: عمّه ائجه-عمّه‌ائجه-عمّه‌جه-عمّه‌جی.

آیراکی-عرق: بنا به برخی از ریشه‌شناسان- آلتائیست‌ها، «آراق» (فورم تورکیه‌ای: «راکی»)، کلمه‌ای با ریشه‌ی آلتایی و خویشاوند با کلمات «آیاق» (قدح و پیمانه)، «آیران» تورکی، «آیراق» موغولی (به معنی قیمیز)، «آریکا» در آسیای میانه (قیمیز تقطیر شده، مشروب الکولی)، و مصدر «آیارا» در تونگوزی و .... است.

آییل-عائله: آییل کلمه‌ای موغولی به معنای اوبا و دهی که از تجمع چند چادر بوجود آمده، محل و مسکن و قریه‌ی ایلات است. از همین ریشه است «آییلچی» به معنی مهمان و «آییلدو» به معنی متاهل در زبان موغولی. در باره‌ی ریشه‌ی این کلمه که در زبان تورکی دارای مشتقاتی مانند آغیل و آوول و آولو و ... است نظرات چندی وجود دارد. از جمله عده‌ای آن را فورم متحول شده‌ی آغ.یل و یا آغ.گیل از بن «آغ» به معنی حصار و جمعا به معنی جایی که اطرافش حصار کشیده شده، مکان حصاردار؛ و یا از مصدر موغولی-تونگوزی «آغ» به معنی اوتراق (اطراق) کردن و .... دانسته‌اند[13].

اوروق - عروق: «اوروق» (اروغ) به معنی خاندان و سلسله (در قدیم والدین)، از ریشه‌ی «اور» که در مبحث اوراقات-آروات ذکر شد است. این کلمه غیر از کلمه‌ی «اویروق» تورکی به معنی تابعیت است (از ریشه‌ی «اویماق» به معنی تبعیت کردن).

تابین - تابعین: تابین کلمه‌ای موغولی و به معنی واحدی پنجاه نفره از عساکر است. اصطلاح تابین تا آخر سلطنت قاجاریه به عنوان یک رتبه‌ی نظامی و در معانی آتی بکار می‌رفت: کم‌رتبه‌ترین فرد یک فوج، فردی نظامی که صاحب منصب نباشد مانند سرباز، مقابل درجه‌دار و صاحب منصب.

انتیک-عنتیقه: کلمه‌ی انتیقه در زبان تورکی که (در اصطلاحاتی مانند انتیقه بیر سؤز، انتیقه آدام ...) به معنی شخص و یا چیز عجیب و غریب و حیرت‌انگیز و مبهوت کننده بوده و به اشتباه در شکل معرب «عنتیقه» نوشته می‌شود، از کلمه‌ی عربی عنتیق- لاتینی آنتیک ریشه نگرفته، بلکه یک کلمه با ریشه‌ی تورکی است. فورم اولیه‌ی این کلمه «اندیک» به معنی واله و حیران و مفتون و بهت‌زده است. از همین ریشه است «انده» به معنی بی عقل، و مصادر «اندیکمه‌ک» و «انتیرمه‌ک»، «انته‌له‌مه‌ک» «اندیره‌مه‌ک» به معنی حیرت کردن، شگفت‌زده شدن، مبهوت شدن و ...

آلا – عالی، اعلی: کلمه‌ی تورکی «آلا»، موجود در بعضی نام‌های عمارات تاریخی، به معانی رنگارنگ، مرکب از سفید و یک رنگ دیگر، لکه‌ی سفید در پوست، آبی روشن در چشم، رنگ قهوه‌ای مایل به زرد و ... است. آلای تورکی در بعضی از متون به صورت عالی و اعلی و ... ثبت شده است. مانند ثبت «آلا قاپی» به صورت «عالی قاپو».

آلای –اعلی: در ترجمه‌ی فارسی قسمی کتاب وقایع آبراهام کاتوغیگوس کرتی (گیریت‌لی) از سوی عبدالحسین شیرازی مشهور به «سپنتا»، کلمه‌ی تورکی «آلای» به صورت «اعلی» خوانده و نوشته شده است. آلای و هالای در زبان تورکی به معنای طایفه، گروه، تابور، فوج و جماعت، اصطلاحی نظامی در سازمان سپاه عثمانلی و ارتش نوین جمهوری تورکیه، نام یک رقص مشترک بین تورک‌های تورکیه، تورک‌ایلی-آزربایجان اتنیک و جنوب ایران است. عده‌ای آلای را از ریشه‌ی هال-آل تورکی به معنای جمعیت و سرخی، آتش؛ برخی آن را مرتبط با کلمات «ال‌له‌ی» یاکوتی (به معنی روح پدر- اولو آتا) و «یاللی» جمهوری آزربایجان (به معنی روح مادر- اولو آنا)، اما اغلب از ریشه‌ی بیزانسی-لاتینی آلای دانسته‌اند.[14]

اولو -اعلی، علیا: در برخی از متون تاریخی، صفت و لقب تورکی «اولو» به معنی بزرگ و کبیر و عالی که در نام اشخاص وجود داشت، با کلمات مشابه عربی علی و اعلی و علیا و ... تعویض شده است.

کتاب تجریدالغات: معرب‌سازی کلمات تورکی با افزودن حرف عین به آن‌ها، به موازات افزایش تاثیرپذیری تورکان از زبان و فرهنگ‌های عربی-فارسی به مرور زمان افزایش یافته است. چنانچه در یک کتاب نصاب تورکی-فارسی بنام تجریدالغات تالیف علی بن مصطفى بادكوبی که در تهران در سال ١٨٩٦ چاپ شده[15]، معرب کردن کلمات تورکی از طریق افزودن حرف عین به آن‌ها در حد افراط وجود دارد: عارواد، عاروات (آروات)، عاج (به جای آج)، عانقر (آنقیر)، عشاق (اوشاق)، عام (آم)، عارتماق (اریتماق)، عاجیماق (آجیماق)، عاصغیرماق (آسقیرماق)، ..

در این کتاب عربیزه کردن کلمات تورکی دارای حروف ه و س و ت و ز با نوشتن آنها با ح و ص و ط و ض عربی، نوشتن –نن به صورت ناً و ... هم دیده می‌شود: حرر (به جای هوره‌ر)، دیدرماض (دویدورماز)، صات (سات)، قاناط (قانات)، بوینوض (بوینوز)، ارناً (ارینه‌ن)، صوموکی (سومویو)، قصّه (قیسا)، یوقصول (یوخسول)، قصار (قوسار)، حرکماق (هورکمه‌ک)، ...

نام‌های تورکی معرب شده با افزودن حرف عین عربی

نام‌های اشخاص و جوغرافیایی تورکی هم دوچار معرب‌سازی از طریق افزودن حرف عین بدان‌ها و یا جای‌گزینی‌شان با کلمات عربی عین‌دار شده‌اند. مانند:

آتامان، اوتمان، تومان-عوثمان: در میان صاحب‌نظران اجماعی مبنی بر آنکه نام موسس دولت عوثمان‌لی، نه عثمان بلکه یک نام تورکی بوده که وی در اواخر عمر آن را با نام عربی-اسلامی پرستیژدار عثمان تعویض کرد در حال شکل‌گیری است. اما در چیستی این نام اصلی تورکی هنوز اتفاق نظر وجود ندارد. شماری از محققین و تاریخ‌شناسان این نام اولیه‌ی تورکی را آتمان (Atman)، آتومان (Atuman) و یا آتامان (Ataman) می‌دانند. (عنوان تورکی آتامان که به معنی سرکرده و سردار و ... است، به بسیاری از زبان‌های اوروپایی هم داخل شده[16] و در روسیه‌ی تزاری عنوان فرمانده‌ی عالی نظامی اوردوهای کوساک-قزاق بود). به واقع در منابع بیزانسی همدوره‌ی عثمان، مانند گئورگییوس پاچیمئرئس و نکیوفوراس گرئگوراس و دیگران، نام او به صورتΑτουμάν (Atouman)  و Ατμάν (Atman) و متفاوت از نام خلیفه عثمان در همان منابع ثبت شده است. در تواریخ آل سلجوق یازیجی‌زاده و ولایت‌نامه‌ی حاجی بکتاش ولی و ... این نام به صورت «اوتمان» ذکر می‌شود. العمری (شهاب الدین أبو العبّاس أحمد بن فضل الله العمری) جوغرافی‌دان، تاریخ‌نگار، ادیب، کاتب و شاعر شامی نیمه‌ی اول قرن چهارده هم این نام را به صورت «طمان» (در ترکیب ارخان (اورخان) بن طمان») ثبت کرده که به نظر اغلب محققین محرف آتامان و بنا به عده‌ای محرف «تئومان-دومان-تومن» تورکی (در منابع چینی قدیم 頭曼) و عنوانی به معنی فرمانده‌ی ده هزار نفر است[17].

اوروج- عروج: اسم تورکی «اۇروج» Uruc، فورم متحول «اۇروز» Uruz، آن هم فورم متحول «اۇروس» Urus؛ و اسم تورکی «اوْروج» محرف «اوْروس» Orus است. اۇروس در زبان تورکی به معنی کسی که با روس‌ها و اقوام شمالی اسلاو نبرد کرده و یا سرزمین‌های آن‌ها را فتح نموده؛ کودک با موی حنائی-شرابی رنگ؛ و اوْروس نام یکی از طوائف مهم قونقورات است[18]. نام‌های تورکی «اۇروج» و «اوْروج»، به صورت «عروج» عربیزه، و به صورت «اوروج» (با ربط دادن به روزه) ایرانیک‌سازی شده است.

قاعانی -قاآنی: در برخی متون مانند یک جونگ تورکی از دوره‌ی قاجاری، «قاآن» (فورم تورکی شده‌ی قاغان –خاقان موغولی)، به صورت «قاعان» ثبت شده است.

آرناووت- ارنعوت: نام قوم آلبانی در زبان تورکی، از فورم یونانی Arvantis و متون قدیمی Arbanios که در برخی منابع به صورت ارنعوت با حرف عین (همچنین در فورم‌های آرناووت، ارنئوت، ارنائوط، ارناؤوط، ...) ضبط شده است.

ایناللو- عین آلو، عیناللو: نام طایفه‌ی تورک یینال‌‌لی-اینال‌لی که پس از پیوستن‌شان به شاهی‌سئوه‌ن‌ها به صورت اینانلو؛ و با ریشه‌شناسایی‌های عامیانه‌ و یا با عربی و فارسی‌انگاری نادرست این نام به صورت‌های ایلانلو، ایمانلو، ایمانجا (در سوریه و مناطق عربی تورکیه)، آینالو-آیینه‌لو (در قرن نوزده به سبب حمل توفنگ اوتریشی آیینه‌دار ورندیل)، آیینلو، اینارلو، عین آلو، عیناللو و ... ثبت شده است[19].

آق امام - عاق امام: نام روستای آق امام (شاید فورم اولیه آقا امام و یا آقی امام) که در بیست و چهار کیلومتری مغرب اردبیل در استان آزربایجان شرقی قرار دارد، در برخی منابع به صورت «عاق امام» نوشته شده است (نام تورکی آق امام در راستای تورکی‌زدائی از اسامی جوغرافیایی، توسط دولت به اسم فارسی «آتشگاه» تغییر داده شده است)

سوما-صومعه: کلمه‌ی تورکی- موغولی سوما-سومه، اصلا واژه‌ای سانسکریت و به معنی معبد است. این نام تورکی-موغولی که به صورت صومعه و ... عربیزه شده و در نام‌های جوغرافیایی مناطق فعلا و یا سابقا تورک‌نشین بسیار دیده می‌شود، یادگار حکام و طوائف تورک-موغول بودیست حاکم و یا ساکن در آن مناطق است.

ارشلو، آرپالو، ایمیرلو- عرشلو، عربلو، عمارلو: اضافه کردن حرف عین عربی به نام‌های طوائف و تیره‌های تورک به وفور دیده می‌شود. مانند نام‌های آتامان‌لی-عوثمان‌لی و اینال‌لی-عین آلو که قبلا ذکر شد. از نمونه‌های دیگر، نام‌های ارشلو- اه‌ره‌شلی، ارپلو-آرپالی و ایمیرلی هستند که با فراموش شدن فورم و معنی اصلی و سپس افزوده شدن عین عربی به هنگام نگارش این اسامی و یا عوض کردن آن نام‌ها با مشابهین عربی‌شان، به عرشلو (و آرشلوی فارسی)، عربلو و عمارلو-عمرلو (و امیرلو و انبارلو) تبدیل شده‌اند. نام «ایمره»ی تورکی هم که گاها به صورت عمره نوشته می‌شود (یونوس عمره دئمیشکن)، در اصل ایمره و از ریشه‌ی ایمیر مذکور است.

؟- عجب شئر: بعضی از نام‌های جوغرافیایی که با ع نوشته می‌شوند و دارای ریشه‌شناسی و معنی واضحی نیستند، مانند «عجب‌شئر» (با فورم اولیه‌ی ؟) احتمالا دارای فورم اولیه‌ای بدون حرف عین، و از ریشه‌ی غیر عربی هستند که بعدا حرف عین عربی بدان‌ها افزوده شده است.

دیگر نام‌های تورکی که بدان‌ها حرف عین افزوده و معرب شده‌اند: عاشور (آشیر)، عمران (ایمره‌ن)، عناق (ایناق)، عرابه (آرابا)، ....

اضافه کردن حرف ح – حاء عربی به اسامی تورکی:

 روند مشابه دیگری – با تواتر کم‌تر- در شکل اضافه کردن حرف ح – حاء عربی به کلمات تورکی مشاهده می‌شود. مانند تبدیل سالیشیر (جنجگو) تورکی به سلحشور[20]، اه‌چی تورکی (شخص محترم و سالمند) به حاجی[21]، ....


[1]  همانگونه که در این مثال‌ها هم دیده می‌شود، وجود علامت مکث و یا آپوستروف در الفبای لاتین تورکی، ضروری است. علامت آپوستروف در الفبای لاتینی تورکیه موجود، اما در الفبای لاتینی جمهوری آزربایجان جای داده نشده است. تورکان ساکن در ایران باید از اولگوی تورکیه متابعت و حتما علامت آپوستروف را در الفبای لاتینی خود بگنجانند.
Türkcenin Latın Elifbası
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/turkcenin-latn-elifbas.html
[2] ظاهرا افزودن حرف عین عربی به کلمات تورکی و غیر تورکی در میان تورکمن‌ها هم رایج است. مانند تبدیل «اننه» به عننه، «قورآن» به قورعان، «آنقیرماق» به عانقیرماق ....
[3] مئهران باهارلی. بلی، آری، ائوئت، هن، هه‌یه، هه‌یا، هایا، یا، هه، هوی، ایله‌ل
[4] «روزنامه‌ی خاطرات عین السلطنه قهرمان قاجار (میرزا سالور)، روزگار پادشاهی محمدعلی‌شاه»، جلد سوم، صفحه ١٣٢٧
[5] این نام مرکب از دو بخش اولیه‌ی هاش-آس-حاج، .... به علاوه‌ی بخش دوم تارخان است. بخش تارخان عنوان-رتبه‌ی معلوم تورکی-موغولی به معنی خان و خاقان بزرگ و ... است. و اما بخش نخست در اصل کلمه‌ی «قاری» به معنی قدیم و کهنه در نام شهرهاست. «قاری تارخان» یعنی (شهر) تارخان قدیمی و کهنه، در مقابل «یئنگی تارخان» یعنی (شهر) تارخان نو و جدید. کلمه‌ی قاری بعدها (با تبدیل قانونمند حرف ر به حرف ز) به قازی و قاز، و در نتیجه نام «قاری تارخان» به «قازی تارخان»-«قازتارخان» متحول شده است. مانند نام شهر «قاری قورت» (قاری سایرام سابق) در آسیای میانه که در روند مشابهی به قازی‌قورت-قازقورت متحول شده است. و اما بخش قاز-قازی در لهجه‌های گوناگون تورکی به صورت‌های گوناگون خاز-خازی، خاس-خاسی، خاج-خاجی، هاج-هاجی، هاش-هاشی، هاس-هاسی،.آس-آسی ... تلفظ می‌شود. بنابراین تلفظ‌های آس.تارخان، هاج.تارخان و هاش.تارخان صرفا تلفظ‌های لهجه‌ای نام قازتارخان و قازی‌تارخان هستند. در این میان فورم دوم یعنی هاج.تارخان در قرون وسطی توسط مولفین تاجیک و عرب به صورت حاج طرخان –حاجی طرخان در آمده و برای آن ریشه‌شناسی‌های عوامانه مانند پادشاهی که به حج مکه رفته و ... جعل شده است.
مئهران باهارلی. نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف‌
[6] مئهران باهارلی. اوچونجو بوی: قام بؤره‌نین اوغلو بامسی بئیره‌ک‌ین بویو
[7] Ahmet Yaşar Ocak. Osmanlı İmparatorluğunda Marjinal Sûfîlik: KALENDERÎLER (XIV-XVII Yüzyıllar). Türk Tarih Kurumu
Ahmet Yaşar Ocak. Osmanlı Toplumunda ZINDIKLAR VE MÜLHİDLER (15.-17. Yüzyıllar). Türk Tarih Kurumu
[8] کلمه‌ی تورکی آساناک، می‌تواند فورم متحول شده‌ی «آشاناک» باشد که خود از بن آشماق به علاوه‌ی پسوند اسم‌ساز –اناک؛ و یا محرف «آشولاک» از مصدر آشولاماق فوق الذکر حاصل شده است: آشولاک-آشوناک-آسوناک-آساناک. به همه حال، ریشه‌شناسی کلمه‌ی آساناک به صورت ترکیب دو واژه‌ی «آس» و «آنا» و به معنای دختری که مادرش اهل قبیله‌ی آس است، عامیانه و آشکارا نادرست است.
[9] Marcel Erdal. A GRAMMER OF OLD TURKIC. Brill Leiden • Boston 2004
[10] عرضه‌ی کلمه‌ی عربی عورت به عنوان ریشه‌ی کلمه‌ی تورکی آروات از طرف قومیت‌گرایان افراطی فارس رفتاری مقصددار و ناشی از سوء نیت و برای القاء وجود تناظر و ترادف بین فرهنگ و زبان تورکی با پست‌نگری و تبعیض بر علیه زنان است.
[11] در برخی از لهجه‌های تورکی هنوز فورم‌های میانی «اه‌وره‌ت»، «اورواد» (ارسباران) تلفظ می‌شود.
[12] مئهران باهارلی. تورکجه‌میزده قادین و ارکه‌ک آیریم‌چی‌لیغی ایله جنسیت‌چی‌لیک، قاورام‌لار و اؤرنه‌ک‌له‌ر.
https://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_30.html
[13] Mesut Şen Türklerde Kişlag Ve Yaylag Kavramlari Üzerine Düşünceler
[14] مئهران باهارلی. کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنیف)، های (آهنگ) ....
[16] Ataman: Otaman, Wataman, Vataman, Hetman; Russian: Атаман, Ukrainian: Отаман
[17] Erzi, H. Adnan. “Osmanlı Devleti’nin Kurucusunun İsmi Meselesi.”, Türkiyat Mecmuası, VI-VII, 323-326. İstanbul: İstanbul Üniversitesi Yayınları, 1940/42
Osman Gazi’nin Kimliği Meselesi ve Cihanşümûl Bir Devlete İsminin Verilmesinin Sebepleri Üzerine About the Osman Gazi’s Idendity Issue and the Reasons of Giving His Name to the Global State Vedat Turgut
[18] مئهران باهارلی. نام‌های تورکی افشارهای اورمیه در دیوان طرزی افشار و تصحیح و تشریح آن‌ها
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_25.html
[19] مئهران باهارلی. اینال‌لی سووقاتی (سوغات اینان‌لو)- مقدمه و لغتنامه
مئهران باهارلی. اینال‌لی سووقاتی (سوغات اینان‌لو)- اشعار تورکی

[20] ریشه‌شناسی کلمات تورکی سالغور، سالور، ساللار، سالار، سلحشور، چالش، چالاک، سلجوق، سالتوق و سلجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_84.html

[21] اه‌م‌چی قادین (طبیب سنتی زن) و تداوی با قورت اه‌لی (دست گرگ) در روستای حاجی پیرلی اورمیه‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_13.html

No comments:

Post a Comment