محمدعلی شاه: در اورمو (اورمیه) جمعی از مردم توسط اشقیاء کورد مرزی کشتار و قتل عام شدهاند، سزاوار نیست من جشن مولود خود را بهگیرم
مئهران باهارلی
١-در این نوشته روایاتی از چند منبع (کتاب «تاریخ بیداریی ایرانیان» تالیف ناظمالاسلام کرمانی، جلد ٤، صص ١٩٨-١٩٩، کتاب «روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی» اثر باقر عاقلی مربوط به سال ١٢٨٧ شمسی، کتاب «خاطرات و ملاحظات سیّد علیمحمّد دولت آبادی. صص ٤٢٢-٤٢٣، ٤٢٥-٤٢٦) را آوردهام که در آنها گفته میشود محمّدعلی شاه جشن دولتی و مراسم رسمیی ولادت خود را به سبب آن که در آن برهه تعدادی از مردم تورک اورمو توسط عشایر و اشقیاء کورد مرزی کشتار و قتل عام شده بودند، ابطال نمود و برگزار نهکرد و به جای آن مخارج و بودجهای که قرار بود برای برگزاریی رسمیی جشن مولود او در کشور و سفارتخانههای قاجار برگزار شود را به عنوان اعانه و کومک به بازماندهگان مقتولین تورک اورمویی اهدا کرد. بنا به دولتآبادی، انجمنهای مشروطهطلب با بیاعتنایی به کشتار مردم تورک در اورمو و پریشانیشان، جشن مزبور را برگزار کردند.
بنا به کتاب «روزشمار تاریخ ایران» در این فاجعه «اکراد سرحدّی به شهر اورمو یورش برده و یک محلّهی شهر را ویران ساختند، دو هزار زن و مرد را کشتار کردند و عدّهی زیادی از زنان را پستان بریدند». (مطلب کتاب روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی یک بار دیگر نشان میدهد که در سالهای ١٩٠٨-١٩٠٩ شهر اورمو دارای سکنه و اهالی کورد نه بود و رابطه کوردها با این شهر رابطهی مهاجم و غارتگر و اشغال کننده با شهری تورک بود. اسکان کوردها در شهر اورمو امری مربوط به دورهی سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران و نتیجهی سیاستهای این دو دولت فارس برای تغییر دموگرافی قومی شهر از تورک به کورد است).
بنا به کتاب «تاریخ بیداریی ایرانیان»، «محمّدعلی شاه پس
از این فاجعه نوشتهای رسمی به مجلس شورای ملّی فرستاد و در آن بیان کرد به سبب به
قتل رسیدن جمعی از مردم اورمو سزاوار نیست که وی برای خود جشن مولود برگزار کند و
این که وی تصمیم گرفته است مخارج مراسم رسمیی جشن مولود را به ورثهی مقتولین اورمو
اهدا کند. این مهربانی و دلمشغولیی محمّدعلی شاه تاثیر بسیار مثبتی در مردم
ایجاد کرد. چنان چه آنها به طور خودجوش بازارها و انجمنها را چراغان کرده و برای
شاه جشن تولّد گرفتند».
علیمحمد دولتآبادی در کتاب خاطرات خود میگوید «اکراد
متمرد که چندی قبل نزدیک به دویست نفر از اهالی اورمو را قتل عام کرده بودند،
دوباره به آن شهر حمله و با بیرحمی هفتصد نفر دیگر را که اغلبشان زنان و بچهها
بودند کشتار و سپس شهر را شدیداً غارت کردهاند.
به طوری که خانوادههای اورمویی بیخانمان شده و به گدائی روی آوردهاند». در
این موقع محمدعلی شاه با فرستادن یک دستخط به مجلس، جشن دولتی و مراسم آتشبازی
به مناسبت تولدش را ابطال کرد و تمام هزینهی جشن و مراسم را به غارتزدهگان و
ورثهی کشتهشدهگان اورمو فرستاد. در مقابل این خیرخواهی محمدعلی شاه، بسیاری از
انجمنهای مشروطهطلب (ضد تورک، ضد قاجار، پان ایرانیست)، نه تنها با مردم پریشان اورمو
همدردی نهکردند، بلکه به مدت دو شبانه روز، در خیابانها و بازارها چراغانیها کرده و جشن گرفتند. مخصوصاً انجمن بدنام اصفهان که
با این عملش، بدنامتر هم شد.
٢-روایات موجود تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی از جنبش مشروطیت ایران (مشروطهطلبیی غیر بومی و افراطیی پانایرانیستی و ضدّ تورک)، بازنویسیی فاتحان آن جنبش و کشاکش است، یعنی یک تاریخنویسیی به شدّت یکسونگر و گزینشی و وارونهنما و تحریف شده، و به واقع یک تاریخبافیی انگلیسی، ماسونی، ازلی، پارسی، پانایرانیستی، ارمنی، ضد قاجاری و ضد تورک که با واقعیات تاریخی چندان تطابقی نهدارد. به عنوان نمونه بر خلاف تاریخنویسیی ایرانگرایانه و آزربایجانگرایانه، جنبش مشروطیت ایران (مشروطهطلبیی غیر بومی و افراطیی پانایرانیستی و ضد تورک)، اولاً از حمایت اکثریت مردم برخوردار نهبود، دوماً جریان اصلیی سیاسی-فرهنگی در میان تودهی تورک در تورکایلی و دیگر نقاط ایران نهبود. جریان اصلی در میان تورکان وقت، حرکت تجدّد و اصلاحطلبیی قانونی و مسالمتآمیز و در هماهنگی با دولت قاجاری (مشروطهطلبی بومی و معتدل قاجاری و تورکگرا) و پروژهی اتّحاد اسلام عوثمانلی بود. سوماً پس از افتادن مدیریت جنبش مشروطیت در ایران به دست انگلستان و عوامل اطلاعاتیاش، پارسیان هندوستان و باستانگرایان نژادپرست و ازلیان خشونتطلب و تروریستهای قفقازی و گروههای مافیایی و باجگیرها و لومپنها و داشناکها-هینچاکهای ضد تورک و سران بختیاری عامل انگلیس و ضد قاجاری و تبدیل آن به مشروطهطلبیی غیر بومی و افراطیی پانایرانیستی و ضد تورک؛ این حرکت به هیچ وجه یک حرکت ملّی و مترقّی و آزادیخواهانه و قانونمدار و سازنده و اصلاحطلب نهبود. بلکه برعکس، همان بود که خود، مخالفانش را با آن میکوبید، یعنی یک حرکت ضدّ ملّی و ارتجاعی و استبدادی و قانونگریز و برانداز و خشونتطلب که چند سال بعد به کودتای سردار سپه و تاسیس دیکتاتوری رضاخانی منجر شد....
٣-همچنین است تصویری که تاریخبافیهای مشروطهخواه ایرانگرا و آزربایجانگرا از محمّدعلی شاه قاجار آفریدهاند. واقعیت آن است که محمّدعلی شاه و دربار وی اقلّاً در آغاز مشروطهخواه (مشروطهطلبی بومی و معتدل قاجاری و تورکگرا) بودند. حتّی در نگاهی رتروسپکتیو ایرادهایی که محمّدعلی شاه در این مقطع به مشروطهطلبان غیر بومی و افراطیی پانایرانیستی و ضد تورک وارد میکرد، اغلب اصولی، بهجا و محقّ بود. این ایرادها عمدتاً حول ضرورت قانونمند کردن فعّالیت انجمنهای مشروطهطلب و لزوم عدم دخالت مجلس در امور دولت، جدایی قوّهی مقنّنه از قوّهی مجریه، ... بود. در آن برهه اکثریت انجمنهای مشروطهطلب غیر بومی و افراطیی پانایرانیستی و ضد تورک ملهم از گروههای مشابه آنارشیست و هرج و مرجطلب و تروریستی روسیه و قفقاز، نهادهایی خودسر و لاقید به هر گونه قانون، مسلّح و تروریست، آشوبطلب و مافیایی بودند که منبع درآمد اصلیشان اخّاذی و باجگیری و تهدید به قتل و در موارد بسیاری قتل و آدمکشی و ... بود. در راس این انجمنهای تروریستی و مافیایی «انجمن اتحادیهی آزربایجان» به رهبری تقیزاده و معاضدالسلطنه و ... در تهران قرار داشت که تحت کونترول عوامل آنگلوفیل و عناصر اطلاعاتی انگلستان و فراماسونها و پارسیان هندوستان و ازلیان خشونتطلب و ... بود. انجمن تروریستی و مافیایی و ماسونی و ازلی آزربایجان توسط رهبران خود که بسیاری نمایندهگان آزربایجان در مجلس شورای ملّی هم بودند، مجلس و بدتر از آن تبریز پایتخت آزربایجان را مبدّل به سنگری مسلّح بر علیه دولت قانونی و مشروع و تورک قاجار کرده بود ...
٤-در روایت کتاب تاریخ بیداریی ایرانیان هم واقعیاتی مانند تحت کونترول افراطیون (رهبران انجمن آزربایجان از قبیل تقی زاده، معاضدالسلطنه، ملک المتکلمین، سید جمال واعظ، بهاء الواعظین، شیخ علی زرندی...) بودن مجلس شورا، نارضایتی حتی نفرت مردم از مشروطهطلبان افراطی حاکم بر مجلس (رهبران انجمن آزربایجان، ...)، آغشته شدن این افراطیون به اخّاذی و ترور شخصیت، .... ذکر شده است. انجمنهای مشروطهطلب افراطی و در راس آنها انجمن آزربایجان که یک تشکیلات تروریستی - مافیایی کلاسیک بود، به ترور فیزیکی و ترور شخصیتی مردم و مقامات میپرداخت. در نتیجه بسیاری، برای در امان ماندن از کشته شدن و ترور شخصیت و لینچ سیاسی گشتن توسط انجمنها و نشریات مشروطهطلب افراطی، مجبور به پرداخت حقّ السّکوت و باج به آنها بودند. عدّهای هم از ترس با پرداخت مبالغ هنگفت مجبوراً همزمان عضو چندین انجمن مشروطهطلب میشدند تا تحت چتر حمایتی این گروههای تروریستی و مافیایی قرار بهگیرند و از گزند آنها مصون بهمانند. حتّی خود شاه محمّدعلی شاه و مادر وی از ترور شخصیتی توسط انجمن آزربایجان مصون نهمانده بودند (رهبران انجمن آزربایجان و نشریاتش، ام الخاقان مادر محمّدعلی شاه را علناً فاحشه و بدکاره مینامیدند).
٥- کتاب «تاریخ بیداریی ایرانیان» برگزاری جشن ولادت محمدعلی شاه توسط انجمنهای مشروطهطلب را به سبب قدرشناسی آنها از اقدام محمدعلی شاه برای لغو مراسم رسمی و فرستادن مخارج آن به مردم اورمو دانسته است. در حالی که خاطرات علیمحمد دولت آبادی این را به سبب لاقیدی انجمنهای مشروطهطلب و در راسشان انجمن اصفهان به کشتار مردم اورمو و غارت شهر و پریشانیشان توسط کوردهای متمرد میداند. به نظر تحلیل دولت آبادی به واقعیت نزدیکتر است، زیرا گروههای مشروطهطلب غیر بومی و افراطی نوعاً دارای دیدگاهها و تمایلات پانایرانیستی و ضدّ تورک و به همین سبب به امور ملت تورک و مسائل و مصائب او لاقید بودند.
نقل قول از کتاب «روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی». باقر عاملی. نشر گفتار.
«سال ١٢٨٧ شمسی برابر با ٢١ مارس ١٩٠٨ تا ٢١ مارس ١٩٠٩ میلادی
٩-در ارومیه اکراد سرحدّی به شهر یورش بردند و
یک محلّهی شهر را ویران ساختند. دو هزار زن و مرد مقتول شدند و عدّهی زیادی از
زنان را پستان بریدند.
١٠-محمّدعلی شاه مخارج جشن مولود خود را به رسم اعانه برای مردم ارومیه فرستاد».
نقل قول از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان، جلد ٤، ص ١٩٨-١٩٩:
«... و از واقعهی میدان توپخانه بر غرور مجلسیان افزوده گردید. هر روز مردم را از خود میرنجانیدند، یا پول حواله [می]دادند به بزرگان و یا هر کس را که اندک فتوری در آن میدیدند، او را مستبد میخواندند. به این جهت عقلا و دانشمندان و اشخاصی که همهگونه ضرر را بر خود گذارده بودند از افعال و اعمال مجلسیان رنجیده، ملک المتکلمین و سید جمال و بهاء الواعظین و شیخ علی زرندی در بالای منبر از مردم بد میگفتند. مدیران انجمنها و اعضاء هر انجمنی در انجمن از مردم بد میگفتند. روزنامهنویسها هم قلمشان را مصروف مردم و فحش دادن کردند. به این جهت عقلا و دانشمندان از وضع مشروطیت نادم شده هرج [و] مرج مملکت را فرا گرفت.
اعلیحضرت شاه هم اقدام به هر کاری کرد، مفسدین ایراد وارد میآوردند. افعال و اعمال و حرکات مفسدین باعث شد که شاه در مقام حفظ خود و فامیل خود بر آمده، تا این که زمان مولود شاه رسید. اعلیحضرت دستخطّی به مجلس فرستاد که با این که در اورمیه جمعی کشته شدهاند، سزاوار نیست من جشن مولود خود را بهگیرم. مخارج جشن مولود را گفتم بهدهند به ورثهی مقتولین اورمیه. مردم که این مهربانی را از شاه دیدند، در شب مولود شاه تمام بازارها و انجمنها را چراغان کردند. از طرف ملّت جشنی خوب گرفته شد. بین دولت و ملّت اتّفاق و اتّحادی واقع شده، صدای زنده باد شاهنشاه از هر انجمنی بلند گردید. مردم به طرف شاه راغب شده و از مجلسیان نفرتی حاصل نمودند ....»
نقل قول از خاطرات و ملاحظات سیّد علیمحمّد دولت آبادی. صص ٤٢٢-٤٢٣، ٤٢٥-٤٢٦
اخبار ارومیه:
از طرف ارومیه هم اخبار موحش میرسد که باز اکراد متمرّده تعدّی نمودهاند و از طرف اهالی ارومیه اظهار وحشت و اضطراب میشود. وقایع سابقی که قریب دویست نفر کشته شده بودند، هنوز در نظر مردم هست و احتمال میرود که این باره خیلی سخت شود. این اخبار از حدود آزربایجان اسباب نگرانی فوقالعاده است (صص ٤٢٢، ٤٢٣)
اخبار ارومیه:
در این ایام خبر ارومیه و مقتولین اطراف آنجا رسید و جگر عموم ملّت [را] پاره پاره نمود که چه بیرحمی در بارهی این بیچارهها شده. در تمام مذاهب و ادیان بلکه در نظر تمام سرکشان عالم، زن و بچه از عقوبت و قتل معاف است. این بیرحمان بیشتر زن و بچه ها را کشتهاند. میگویند هفت صد نفر مقتولین آنجاست، دیگر غارتی از حد خارج. به طوری که خانوادهها بیخانمان شده سائل به کف شدهاند.
کومک [محمّدعلی] شاه به مردم ارومیه:
اعلیحضرت در این موقع اظهار مساعدتی فرموده در مقام اصلاح خواستند قدمی بردارند. مخارج جشن خود را که در ادارات دولتی میفرموده، با مخارج آتشبازیها را دستخطّی به مجلس فرموده و آنها را جمع کردهاند. سه هزار و کسری شده. تمام آن را جهت غارتزدهگان و ورثهی مقتولین ارومیه فرستادهاند و به کلّی جشن دولتی را متروک داشتند.
اما اقدامات دولت:
امّا در مقابل، ملّت چه کرد؟ آن هم نوشتنی است که دو
شبانه روز در مواقع عدیده در انجمنها و خیابانها و بازارها چراغانیهای شایانی نموده.
به طوری که فوق تصوّر بود که در این موقع و این پریشانی مردم، این مقدار مخارج بهنمایند.
مخصوص انجمن اصفهان و سایر انجمنهای دولتی بلکه ملتی که به قدر قوّه کوشیده. به
درجه[ای] که انجمن اصفهان بدنام بود بدنام تر شد ... مقصود این است که ملّت در مقابل این مساعدت جزئی،
به قدر شایسته مساعدت و همراهی نهنمود. (صص ٤٢٥-٤٢٦)
برای مطالعهی بیشتر:
محمدعلی شاه: در اورمو (اورمیه) جمعی از مردم توسط اشقیاء
کورد مرزی کشتار و قتل عام شدهاند، سزاوار نیست من جشن مولود خود را بهگیرم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_13.html
تورکیگویی محمدعلی شاه و دربار قاجاری او
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_6.html
محمدعلی شاه، خواستار و دوستدار مشروطیت که قربانی تباهکاریهای
دیگران (و خود) گشت....
No comments:
Post a Comment