Sunday, December 24, 2017

جمشيدخان مجدالسلطنه و قيصرخانيم افشار در کتاب نيکيتين



جمشيدخان مجدالسلطنه و قيصرخانيم افشار در کتاب نيکيتين


مئهران باهارلی

واسیلی بازیل نیکیتین، از دیپلوماتها و شرق‌شناسان تزاری روسیه، مدتی کونسول دولت متبوع خود در رشت، تبریز، اورمیه و ساوجبلاغ (ساووج بولاق- مهاباد بعدی) بوده است. نیکیتین در یک کتاب خود که به فارسی با نام «خاطرات و سفرنامه‌ی موسیو ب. نیکیتین قونسول سابق روس در ایران» (چاپ اول ١٣٢٦، چاپ دوم ٢٥٣٦، تهران کانون معرفت، ص ٢٤٦-٢٥١) ترجمه شده، به رهبر و قهرمان ملی تورک در سالهای جنگ جهانی اول «جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی- مجدالسلطنه»، یک شخصیت ملی تورک «قیصر خانم افشار» و «قلعه‌ی قیصر خانم» که در تاریخ معاصر تورک‌ایلی دارای اهمیت ویژه‌ای می‌باشد اشاره کرده است. در زیر این بخش از کتاب نیکیتین را، پس از چند توضیح مختصر، نقل کرده‌ام. با تشکر از علیرضا نظمی افشار اورومی جهت اطلاعات و عکسهای ذیقیمتی که عرضه کرده‌اند.

>




 
چند توضيح مختصر

١-نیکیتین در حین کونسولگری خود در اورمیه، به طور گسترده‌ای به کوردها، زبان و فرهنگ و جریانات سیاسی آنها پرداخته و در این باره آثار بسیاری را تالیف نموده است. این تالیفات متعدد و همه‌جانبه‌ که وی را به صورت یک متخصص کورد در آورده، در راستای تلاش اوروپائیان برای ایجاد هویت ملی کورد و ملت کورد، به منظور آفرینش یک عنصر ضد عثمانلی- ضد تورک جدید، علاوه بر ارمنیان، آسوریها و فارسها در منطقه بوده است. (نیکیتین در ایجاد فاجعه‌ی «تورک قیرقینی» (جیلولوق)، کشتار و قتل عام تورکان منطقه توسط ارمنیان و آسوریان نیز نقش داشت)

٢-شماری از مهمترین تالیفات نیکیتین در باره‌ی کوردها در چاپخانه‌ی میسیون فرانسوی لازاریستها در شهر اورمیه چاپ شده‌اند. از جمله کتاب دستور مکالمه به زبان کوردی-روسی ۱۹۱۵، فرهنگ نظامی کوردی -روسی ۱۹۱۶، گفتاری چند در باره‌ی کوردان ۱۹۱۷ ،..... در حالیکه در آن سالها جمعیت کورد در شهر اورمیه‌ی تورک‌ایلی- آزربایجان اتنیک، از تعداد انگشتان دو دست کمتر بود. اما افراطیون توسعه‌طلب کورد و ارمنی و فارس و .... با سوء استفاده از واقعیت انتشار این کتب در شهر اورمیه، با وارونه نمایی و تحریف گسترده به ایجاد سابقه و تاریخی کوردی برای این شهر تورک دست زده‌اند.

٣- در بیوگرافیهای فارسی نیکیتین، از موضعی نژادپرستانه و ضد تورک عامداً به این واقعیت که وی زبان تورکی رایج در عثمانلی و قفقاز-ایران را می‌دانست اشاره نمی‌شود. مثلاً ویکی‌پدیای فارسی می‌گوید: «او در دانشکده‌ی لازاروف مسکو زبان‌های عربی، فارسی و فرانسه را فرا گرفت». در حالیکه منابع خارجی و از جمله ویکی‌پدیای انگلیسی همه به آموختن فارسی و تورکی در دانشکده‌ی لازاروف توسط وی تاکید می‌کنند (He enrolled at the Lazarev Institute to learn Persian and Turkish). نیکیتین در همین اثر خود هم می‌گوید که وی در اورمیه حین محاوره و ارتباط با بومیان، زبان تورکی خود را بهبود می‌داد. 

٤-نوشته‌ی نیکیتین دارای یک تثبیت فوق العاده مهم در باره‌ی ضد دولت تورک قاجار بودن جنبش مشروطیت و عدم پیوستن مردم اورمیه بدان است: «هنگامی که اهالی رشت در نهضت انقلابی شرکت کرده و بر ضد دولت قاجار می‌جنگیدند، [تورکهای] افشار اورمیه در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت از سرحدات غربی به حد امکان دفاع می‌کردند». توضیح آنکه جنبش مشروطیت ایران که با الهام از حرکت مشروطیت عثمانلی برای اصلاحات اجتماعی و گسترش آزادیها و قانونمداری حکام و .... آغاز شده بود، با حاکمیت تروریستها و آنارشیستهای قفقازی، باستان‌گرایان و آریاگرایان، رهبران شیخی-بابی-بیانی-ازلی، سران پارسی هند و زرتشتیان بومی، سوسیال دموکراتها و ناسیونالیستهای افراطی ارمنی، مانقورتهای آزربایجان‌گرای ایران‌گرا-پان‌ایرانیست و از همه مهمتر دولت و عمال بریتانیا، در مدتی کوتاه به حرکتی ضد تورک و ضد قاجار تبدیل شد. اورمیه که مرکز تورک‌گرایی بود، طبیعتاً نمی‌توانست همگام و همراه همچو حرکت ضد تورکی باشد. همانگونه که نیکیتین هم بیان کرده است، اورمیه تا آخر به دولت تورک قاجاری وفادار ماند و به جای شرکت در جنگ داخلی بین تورکها که سران مانقورت تورک مشروطیت (در انجمن آزربایجان، انجمن ایالتی آزربایجان-مرکز غیبی تبریز، جمعیت آزربایجانی‌ها، ...) ایجاد کرده بودند، به مسائل واقعی ملت تورک یعنی دفاع از وطن تورک و ملت تورک در برابر متجاوزین ارمنی و آسوری و کورد پرداخت: «[تورکهای] افشار اورمیه در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت [تورک قاجار] از سرحدات غربی [در مقابل تجاوزات ارمنیان و آسوریان و کوردها] به حد امکان دفاع می‌کردند». (این ادعا که اغلب مردم ایران بویژه تورک ایلی به جنبش مشروطیت پیوسته بودند، یکی دیگر از دروغهای آزربایجان‌گرایان و ایران‌گرایان است. بنا به ناظرین خارجی و منابع موثق آن دوره، اکثر مردم نسبت به حرکت مشروطیت بی تفاوت بودند)

٥-نیکیتین در باره‌ی شعور قومی-ملی افشارهای اورمیه چنین می‌گوید: «اجداد آنها مردمان جنگی دلیری بودند که در طی حوادث نظامی کشور ایران به این ناحیه منتقل شده و در مجاورت کوردها و تورکها[ی عثمانلی] زندگانی می‌کردند و اعقاب آنها هنوز در این جا امرار حیات می‌کنند. ... این طایفه در زمانهای گذشته در تمام جنگها شرکت داشته و افتخارات نظامی تحصیل کرده بودند. خوانین حالیه یادگارهای پر افتخار نیاکان خود را حفظ و به نژاد [تورک] و نسب [افشار] خود فخر و مباهات می‌کنند». به واقع بازی نخوردن اورمیه و عدم شرکت فعال آن ناحیه در جنبش ضد تورک مشروطیت که خواهان ساقط کردن دولت تورک قاجار و تاسیس دولتی ایرانی نژاد بود، به سبب همین شعور قومی افشار و ملی تورک در میان مردم و رهبران تورک اورمیه بود.

٦-نیکیتین در اشاره به مجدالسلطنه وی را نه «مشروطیت‌طلب»، بلکه «آزادی‌خواه» می‌نامد. این تثبیت صحیح و دقیق است، زیرا مشروطیت در فاز دوم خود به یک جنبش براندازانه‌ی ضد قاجار و ضد تورک فارس‌گرا تبدیل شده بود. در حالیکه مجدالسلطنه و بسیاری از رهبران و مردم غرب آزربایجان طالب آزادی بودند، نه ساقط کردن دولت تورک قاجار. تورک‌گرایان وقت همانطور که مدافع شعارهای آزادی‌طلبانه‌ی فاز اول مشروطه بودند، به همان درجه مدافع اقدامات اصلاحی و دموکراتیک دولت مشروع و قانونی تورک قاجار نیز بودند. آنها به همان درجه که مخالف روشهای استبدادی دولت قاجار بودند، به همان درجه مخالف شیوه‌های خشونت‌طلبانه، تروریستی، آشوب‌گرانه و براندازانه‌ی مشروطه‌خواهان هم بودند. به همین سبب «مشروطه‌طلب» نامیدن کیلوئی همه‌ی مدافعین اصلاحات دموکراتیک در نیمه‌ی اول قرن بیستم از سوی آزربایجان‌گرایان و ایران‌گرایان کاملا نادرست است. بویژه تورک‌گرایانی مانند «جمشیدخان مجدالسلطنه»، «حاجی میرزا بلوری»، «سعید سلماسی»، حتی «شیخ الرئیس قاجار»، «باغچه بان» و «رشدیه» و ..... را هرگز نمی‌باید مشروطهطلب- که جریانی ضد قاجار و ضد تورک بود- نامید. اینها اغلب تورک گرایان متجدد مدافع اصلاحات دموکراتیک بودند.

٧- نیکیتین در باره‌ی دشمنی روسیه با «مجدالسلطنه که یکی از اشخاص نامی افشار است» چنین می‌گوید: «روسها با «مجدالسلطنه» نظر خوبی نداشتند. زیرا که از اشخاص آزادی‌خواه ایران بود و در آغاز جنگ به طور اجبار او را در تفلیس در توقیف داشتند». واقعیت آن است که دشمنی روسیه با جمشیدخان به سبب آزادی‌خواهی وی نبود. بلکه به سبب تورک‌گرایی و داشتن شعور ملی تورک وی بود که باعث شده بود جمشیدخان در آغاز سالهای جنگ جهانی اول، با تشکیل بزرگترین دستجات پارتیزانی تورک در شمال غرب تورک‌ایلی- آزربایجان اتنیک موسوم به «تورک چئته‌له‌ری»، به نبرد با توسعه‌طلبان و متجاوزین ارمنی، آسوری و کورد که همه مورد حمایت دول مسیحی غربی-اوروپائی از جمله روسیه بودند و دفاع از مردم و شهرها و روستاهای تورک از غارت و قتل عامهای آنها بپردازد. به عبارت دیگر جمشیدخان افشار اورومی یک رهبر سیاسی و نظامی برجسته و مانع اساسی در مقابل پروژه‌های استراتژیک روسیه در شمال غرب ایران از جمله قتل عام و پاکسازی تورکها از منطقه، تاسیس دولتی آسوری در اورمیه و الحاق بخشهای شمالی‌تر به ارمنستان و تاخت و تازهای اشقیای کورد بود. این بود دلیل اصلی دستگیری جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی توسط روسیه‌ی تزاری و تبعید و توقیف وی در تفلیس.

٨- نیکیتین در باره‌ی فعالیتهای جمشیدخان در سالهای پایانی جنگ جهانی چنین می‌گوید: «مجدالسلطنه» بعدها به تورکها[ی عثمانی] پیوست». این جمله معطوف است به پیوستن جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی به نیروهای عثمانلی در استانبول، حرکت به سوی ایران و آزادسازی تورک‌ایلی – آزربایجان اتنیک و مرکز آن تبریز توسط اوردوی متحد تورک (بومیان و عثمانلی)، و ایجاد «حکومت تورک اتحاد» به صدارت جمشیدخان افشار اورومی.

٩- نیکیتین در باره‌ی حسین‌خان و اکبرخان، دامادهای جمشیدخان اطلاعات بکر زیر را می‌دهد: «دامادها نیز به او-جمشیدخان- ملحق گردیدند و در عملیات با او شرکت می‌کردند. قیصر خانم نسبت به آنها تشویش و نگرانی زیادی داشت و اضطراب خود را از ما پنهان نمی‌کرد. گمان می‌کنم بعدها پسران او به تهران رفتند». بنا به این تثبیت، دامادهای جمشیدخان هم در عملیات جنگی سالهای آخر جنگ جهانی اول بر علیه متجاوزین ارمنی و آسوری و کورد و همچنین آزادسازی تورک‌ایلی و تبریز توسط اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی شرکت داشته‌اند. در تائید این تثبیت، در عکسی که از دوره‌ی والی‌گری جمشیدخان و صدارت حکومت اتحاد در دست است، «حسین‌خان  افشار استاجلو» (استاشلو) پسر قیصر خانم افشار و میرزا رحیم خان میرپنج افشار، داماد جمشیدخان، به همراه «تموچین افشار» پسر جمشیدخان در یونیفرم نظامی عثمانلی و در میان افسران عثمانلی دیده می‌شوند. بنا به علیرضا نظمی افشار، به پیشنهاد انور پاشا، به حسین‌خان افشار -که در زمان تهاجم و تجاوزات نیروهای مسیحی به عنوان مشاور مجدالسلطنه با نماینده گان دولتهای اوروپائی و روسیه در قیصرخانیم قلعه‌سی به مذاکره می‌پرداخت- در آنکارا توسط آتاتورک یک مدال داده شده است[1]. باز طبق اطلاعاتی که علیرضا نظمی افشار می‌دهد اکبرخان داماد دیگر مجدالسلطنه، تا سال ١٣١٩ همواره همراه حسین‌خان بوده است[2].

١٠- نیکیتین یک پاراگراف را به «قیصر خانم افشار» همسر میرزا رحیم خان میرپنج افشار [3] و مادر حسین‌خان و اکبرخان دامادهای جمشیدخان مجدالسلطنه اختصاص داده است. قیصر خانم افشار از بانوان فرهیخته‌ی تورک و از شخصیتهای مهم تاریخ تورک‌ایلی در سالهای جنگ جهانی اول است. نیکیتین در اثر خود قیصر خانیم را به صورت «نجیب‌زاده‌ی افشار، یک بانوی اصیل، بانوی بلندهمت، زنی باهوش و فهمیده» ستوده و گرامی داشته است: «مخصوصاً اشاره می‌کنم به یک بانوی اصیل و نجیب زاده‌ی افشار موسوم به «قیصر خانم» که مالک عمارت قونسولگری ما بود و ما با او معاشرت دوستانه‌ای داشتیم و غالباً به خانه‌ی مهمان‌نواز او می‌رفتیم. منزل مسکونی خودش هم در جنب قونسولخانه بود. این بانوی بلندهمت همیشه به طرز ایرانی [تورک] از ما پذیرائی می‌کرد. سفره را روی زمین اتاق که با قالی مفروش بود می‌انداخت و بهترین غذاهای ایرانی [تورکی] را برای ما فراهم می‌کرد. بعضی اوقات ما به همراهی افسران نظامی روس یا اعضای آمبولانس فرانسه به منزل او می‌رفتیم. قیصر خانم زن باهوش و فهمیده‌ای بود و ما از معاشرت و مصاحبت او لذت می‌بردیم».

قیصر خانم افشار در بسیاری از حوادث تاریخ معاصر اورمیه نقش بازی کرده است. از جمله در «فاجعهی باغ قیصر خانم» و یا جریان آزادسازی پانصد تن از تجار و بازاریان اورمیه به هنگام یکی از شبیخونهای اسماعیل آقا سیمیتقو به شهر: «هنگامی که اسماعیل آقا سیمیتقو در یکی از شبیخونهایش به مردم بی‌پناه اورومیه پانصد تن از تجار و بازاریان را اسیر کرده و سفارش فرستاذه بود که اگر پانصد سکه اشرفی جمع‌آوری نشود هر پانصد نفر را خواهد کشت، قیصر خانم افشار معاریف و رجال اورومی را به خانه‌ی خود «قیصر خانیم قلعه‌سی» در خیابان شَهَر چایی دعوت و تکلیف جمع‌آوری پول برای تامین وجوه مورد مطالبه کرده بود و طبعا تمام رجال متعذر شده بودند که اسماعیل آقا در تاراجهای قبلی دار و ندار آنها را گرفته است و آهی در بساط ندارند که برای نجات تجار بی‌گناه اورمیه مساعدت نمایند. قیصر خانم بناچار از مرحوم شهاب الدوله پدر مرحومان چنگیزخان و رحمت الله‌خان اقبالی درخواست کومک کرده بود و ایشان با سعه‌ی صدر تمام این وجه را در اختیار گذاشته بودند تا رفع فتنه شود و زشت اینکه در هنگام معاوضه‌ی اسرا و وجوه اخاذی، اول گوشهای اسیران را بررسی می‌کردند که ببینند آیا گوش‌برهای سیمیتقو که از گوشهای اسرای تورک تسبیح درست می‌کردند به گوشهای آنان دست یافته‌اند یا نه؟»[4]

١١- نیکیتین اشاراتی به دختران جمشیدخان کرده و می‌گوید که دو تن از آنها با دو پسر قیصر خانیم وصلت کردند[5] و بعدها در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت بسیار نموده‌اند:  «دو پسر او [قیصر خانم افشار] هم حسین‌خان و اکبرخان تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رسانده بودند و با دختران مجدالسلطنه که او هم یکی از اشخاص نامی افشار بود ازدواج کردند. .... بعدها پسران او به تهران رفتند و زنان آنها هم در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت زیادی بروز دادند». «توران افشار» دختر ملک سلطان خانم و جمشید افشار سوباتایلو (مجدالسلطنه) و همسر حسین افشار استاجلو بود. آن‌ دو یک فرزند دختر به نام آلانقو داشتند. توران افشار مینیاتوریست و پژوهشگر علم نجوم بود. «آلجای سوباتایلو افشار» دختر ملک سلطان خانم و جمشید مجدالسلطنه افشار سوباتایلو و همسر اکبرخان افشار یک دندانپزشک بود.

قابل ذکر است که دختران جمشیدخان افشار اورومی مستوره، توران، اولجای (آلجای) و هایده (آیدا)، که از پیشگامان و رهبران جنبش زنان در ایران شمرده می‌شوند، همه دارای شعور ملی تورک بوده و از نخستین تورک‌گرایان تاریخ معاصر بشمار می‌روند. (مقالات جداگانه‌ای در باره‌ی هر کدام از این شخصیتهای ملی تورک منتشر خواهم کرد). بنا به علیرضا نظمی افشار، موافقت جمشیدخان با ازدواج دخترانش با پسران قیصر خانم افشار در ارتباط با تورک‌گرایی آنهاست. مخالفت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی با وصلت دخترش هایده که احمدشاه قاجار خواستگار او بود، به سبب این بود که جمشیدخان فتحعلی شاه را شخصیتی ضد تورک می‌دانست و مایل نبود دخترانش با اولاد وی وصلت کنند[6]

١٢-نیکیتین در اثر خود در حالیکه از قبائل کورد با نام ملی «کورد» یاد می‌کند، با رفتاری دوگانه از مردم اورمیه نه با نام ملی‌ای که خودشان بکار می‌برند یعنی «تورک»، بلکه صرفا به صورت «افشار» یاد می‌کند. وی همچنین در موارد متعددی نام ملی «تورک» را حذف و آنرا با «ایرانی» عوض می‌کند. از جمله: «اجتماع ایرانی اورمیه» (به جای اجتماع تورک اورمیه)، «طرز ایرانی» (به جای طرز تورک)، «غذاهای ایرانی» (به جای غذاهای تورک)، «نژاد و نسب خود» (به جای نژاد و نسب تورک)، .... این رفتار در تطابق با سیاست دولتهای مسیحی و غربی است که به موازات تلاش برای ایجاد هویت ملی کورد، تلاش می‌کردند با کاربرد و تاکید بر هویتهای طائفه‌ای و جوغرافیایی (آزربایجان)، تورکی‌زدائی کرده و از تشکل هویت ملی تورک جلوگیری کنند. این سیاست هم اکنون نیز از سوی آنها-همچنین ایران‌گرایان و آزربایجان‌گرایان- تعقیب می‌شود.

١٣-  نیکیتین در نوشته‌ی خود به مالکانه‌ی «قیصر خانم» که در آن موقع کونسولگری روسیه در آن قرار داشت اشاره می‌کند: «قیصر خانم که مالک عمارت قونسولگری ما بود». این مالکانه که دارای باغی وسیع و قصری بزرگ بود و به «قیصر خانیم قلعه‌سی» (باغی، عمارتی، ....) معروف است، در تاریخ معاصر تورک‌ایلی و غرب آزربایجان دارای اهمیت ویژه‌ای است. این مالکانه در زمان جنگ جهانی اول از جمله محل کونسولگری روسیه‌ی تزاری، مرکز مذاکرات حسین‌خان افشار اوستاجلو با نمایندگان سیاسی و مذهبی دول متهاجم اوروپائی در سالهای قتل عام تورکها توسط مسیحیان، و جائی که اسارت و شکنجه‌ی پانصد تن از تاجران و بازاریان تورک توسط عمال اسماعیل آقا سیمیتقو در آن انجام گرفت و .... می‌باشد. قیصر خانم قلعه‌سی بعدها به تملک حسین‌خان در آمد و مشهور به باغ حسین‌خان افشار شد. بعدها به تملک اکبرخان و سپس فرزند او تمقاچ در آمد و در نهایت توسط یک یهودی اورمیه‌ای بنام رافائل کلیمی خریده شده تقسیم گردید و تکه تکه فروخته شد. علیرضا نظمی افشار اورومی می‌گوید وی و همسرش در سال ١٣٤٥ قصد داشتند که در این مکان نخستین دبیرستان مختلط پسرانه-دخترانه‌ی ایران را تاسیس کنند که با مخالف وزارت آموزش و پرورش وقت مواجه شد، زیرا به نظر وزیر آموزش و پرورش «انجام همچو اقدام پیشرفته‌ای در یک روستا  قبل از تهران، توهین به تهران بود»[7].

پايان توضيحات مختصر

آغاز نقل نوشته‌ی نيکيتين:

اجتماع ایرانی [تورک] اورمیه با اجتماع مترقی و متمدن رشت تفاوت آشکاری داشت. اکثریت این اجتماع از اشراف طایفه‌ی [تورک] افشار تشکیل شده بود. اجداد آنها مردمان جنگی دلیری بودند که در طی حوادث نظامی کشور ایران به این ناحیه منتقل شده و در مجاورت کوردها و تورکها[ی عثمانلی] زندگانی می‌کردند و اعقاب آنها هنوز در این جا امرار حیات می‌کنند. هنگامی که اهالی رشت در نهضت انقلابی شرکت کرده و بر ضد دولت قاجار می‌جنگیدند، [تورکهای] افشار اورمیه در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت از سرحدات غربی به حد امکان دفاع می‌کردند. به طوری که نقل می‌کردند در زمانهای پیشین ممکن بوده است که در این ناحيه هشت فوج افشار را تحت سلاح آورد. این طایفه در زمانهای گذشته در تمام جنگها شرکت داشته و افتخارات نظامی تحصیل کرده بودند. خوانین حالیه یادگارهای پر افتخار نیاکان خود را حفظ و به نژاد [تورک] و نسب [افشار] خود فخر و مباهات می‌کنند. ....

من با افشارها دوستی پیدا کرده و زیاد با آنها معاشر بودم و استفاده‌های تاریخی می‌کردم. مصاحبت آنها یادگارهای مطبوعی در خاطر من گذارده است. این ولایت سابقاً بدست همین افشارها اداره می‌شده و اداره کننده را بیگله‌ر بیگی می‌نامیده‌اند. اما موقعی که من در آنجا بودم، حکومت در دست این طایفه نبود....به طوری که قبلاً هم اشاره کردم، اشراف افشار خدمات نظامی زیادی به کشور ایران کرده‌اند. پاره‌ای از آنها هم از طرق دیگر به شخصیت رسیده‌اند.... پاره‌ای از این افشارها هم بواسطه‌ی عملیات دیپلوماتیک دارای شخصیت شده بودند و عده‌ای هم در دربار سلطنتی و حکومت ایالات و وصول مالیات خدماتی کرده‌اند. این نکته نیز قابل ذکر است که اگرچه افشارهای اورمیه هسته‌ی مرکزی این قبیله هستند، که شاید با موغولها یا قبل از ورود آنها به ایران آمده باشند، افراد دیگری هم از این قبیله در سایر ولایات و ایالات ایران پراکنده هستند و نیز می‌دانیم که نادرشاه سلطان بزرگ ایران در قرن ١٨ از افشارهای ایران شرقی بوده است.

مخصوصاً اشاره می‌کنم به یک بانوی اصیل و نجیب زاده‌ی افشار موسوم به «قیصر خانم» که مالک عمارت قونسولگری ما بود و ما با او معاشرت دوستانه‌ای داشتیم و غالباً به خانه‌ی مهمان‌نواز او می‌رفتیم. منزل مسکونی خودش هم در جنب قونسولخانه بود. این بانوی بلندهمت همیشه به طرز ایرانی [تورک] از ما پذیرائی می‌کرد. سفره را روی زمین اوتاق که با قالی مفروش بود می‌انداخت و بهترین غذاهای ایرانی [تورکی] را برای ما فراهم می‌کرد. بعضی اوقات ما به همراهی افسران نظامی روس یا اعضای آمبولانس فرانسه به منزل او می‌رفتیم. «قیصر خانم» زن باهوش و فهمیده‌ای بود و ما از معاشرت و مصاحبت او لذت می‌بردیم.

دو پسر او هم «حسین‌خان» و «اکبرخان» تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رسانده بودند و با دختران «مجدالسلطنه» که او هم یکی از اشخاص نامی افشار بود ازدواج کردند. روسها با «مجدالسلطنه» نظر خوبی نداشتند. زیرا که از اشخاص آزادی‌خواه ایران بود و در آغاز جنگ به طور اجبار او را در تفلیس در توقیف داشتند. «مجدالسلطنه» بعدها به تورکها[ی عثمانلی] پیوست و دامادها نیز به او ملحق گردیدند و در عملیات با او شرکت می‌کردند. «قیصر خانم» نسبت به آنها تشویش و نگرانی زیادی داشت و اضطراب خود را از ما پنهان نمی‌کرد. گمان می‌کنم بعدها پسران او به تهران رفتند و زنان آنها هم در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت زیادی بروز دادند.

پايان نقل نوشته‌ی نيکيتين


[1] «حسین داییم اوجا بویلویدو و رنگی چوخ آچیق ... حسین‌خان 14 یاشدان فرانسه‌ده هیات و نجوم اوخودو. سونرا گلدی گومروک و مالیه‌ده میلیسپو ایله مسئولیت قبول ائیله‌دی. اوچ دوره نماینده‌ی مجلس و سناتور اولدو و سونرا آتاسی‌نین رولونو منطقه‌نین فتنه‌له‌رینده ادامه وئردی. فرانسه دیلینی یاخچی بیلمه‌یی[نده‌ن اؤتورو] غربی دولت‌له‌ر و حتی روس نماینده‌له‌ری‌ ایله راحت مذاکراتا گیریردی و همان قیصرخان قلعه‌سینده جلسه‌له‌ری قوروردو. مجدالسلطنه‌نین مشاوری اولدو و انور پاشانین تکلیفی‌یله آتاتورک آنکارادا بیله‌سینه بیر میدال وئردی. او میدالی اونون کیچیک اوغلو «فرید افشار» بو ایل آپاردی اورمو موزه‌سینه تقدیم ائیله‌یه». (علیرضا نظمی افشار)

[2] «اکبرخان هر یئرده حسین‌خانین یانیندایدی 1319 ایلینه‌جه‌ن. جنگ ایامیندا جوانلیقدا چیخمیشدی داما رادیو آنتئنی وصل ائیله‌یه، دوشموش و باشی ضربه گوردو، [اوندان سونرا هر هانسی] بیر اجتماعی یا سیاسی ایشه داخل اولمادی». (علیرضا نظمی افشار).

[3]  «حاجی پاشاخان امیر تومان‌ین قیزی، حاج محمد‌علی‌خان‌ین باجیسی، حاج محمد حسن نظم السلطنه امیر تومان‌ین عمه‌سی و قایین آناسی‌دیر. .... قیصر خانم عمه و مادر زن پدر بزرگ من (محمد حسن خان نظم السلطنه امیر تومان) بود. یعنی هم مادر مادر بزرگم بود و هم عمه پدربزرگم. مجدالسلطنه منیم خالام اریدیر» (علیرضا نظمی افشار)

[4] - نقل قول: «اسماعیل معروف به سیمیتکو پسر محمد آقا رئیس ایل شکاک بود. او با استفاده از ضعف دولت مرکزی در اواخر دوره‌ی قاجار علم طغیان برافراشت و به خیال استیلا بر شهرهای اطراف افتاد. مرکز حکومت خود را در چهریق قرار داده و به غارت و تاخت و تاز می‌پرداخت. سرانجام پس از درگیری‌های بسیار به ارشدالملک آقازاده [از دموکراتهای آزربایجان] دستور داد تا به اورومیه حمله کند؛ نامبرده با سواران وارد شهر گردید و میرزاعلی‌اکبرخان حاکم شهر را دستگیر و زندانی نمود و خود از طرف سیمیتکو امور شهر را در دست گرفت. وی به اذیت مردم پرداخت و تعدی و تجاوز را به حدی رسانید که اهالی به ناچار از خود سیمیتکو درخواست دادخواهی کردند. در پی این شکایت عمرخان عموی سیمیتکو وارد شهر گردید و اعلام نمود که هرکس شکایتی دارد فردا بعد از ظهر در باغ حسین‌خان افشار (معروف به باغ قیصر خانم) حاضر شود. روز معهود اهالی در باغ گرد آمده و هنگام ظهر کوردها بازار را تعطیل کرده همه را به اجبار برای شنیدن اوامر عمرخان راهی باغ نمودند. موقع غروب عمرخان در میان مردم ظاهر شد؛ بدون مقدمه اظهار داشت امر آقا (اسماعیل آقا) این است اهالی اورومیه باید هرچه زودتر چهل‌هزار قبضه توفنگ و در همین حدود لیره‌ی طلا تحویل دهند، تا این مقدار توفنگ و لیره تحویل نشود شماها در اینجا محبوس خواهید بود. سواران عمرخان شروع به آزار و اذیت و ضرب و شتم اعیان و علما و اصناف کردند و مانع از خروج مردم شدند. فردای آن روز با برداشتن لیست افراد متمکن و تجار و اصناف مختلف، هر گروه به یکی از سردسته‌های کوردان سپرده شد تا برای اخذ پول و توفنگ و طلا به هر نحوی آنان را شکنجه دهند...

[5]  «حسین‌خان و اکبرخان اوغلانلاری اولموش که هر ایکیسی ده مجدالسلطنه‌نین قیزلاری ایله ائوله‌نمیشله‌ر. اکبرخان «آلجای خانیم»ین اری اولموش و حسین‌خان «توران خانیم»ین» (علیرضا نظمی افشار)

[6]  «مجدالسلطنه که احمد شاها قیز وئرمه‌دی، ایکی قیزینی دا قیصر خانیمین اوغلانلارینا وئردی. بونون بیر معناسی وار. مجدالسلطنه فتحعلی‌شاهی ضد تورک بیلیردی و اونون اولادینان وصلت ائیله‌مه‌زدی» (علیرضا نظمی افشار).

[7]  «او بلوالاردا اونون رقیب‌سیز شخصیتی، اونون ائوینی (قیصر خانیم قلعه‌سینی) باتی آزربایجان‌ین بین الخالق، دولتی و منازعه فرقه‌له‌ری‌نین، اجتماعی، مذاکره‌سی و تعاملاتی [مرکزی] ائیله‌میشدی. .... دقیقا (فرح) و (باکری) خیابانی‌نین روبروسیندا، زنگنه‌ده بیر بویوک و مجلل قصریدی. داللیق بیر بویوک محوطه‌سی واریدی. سونرا حسین‌خان زنگنه [خیابانی] کناریندا بیر مودرن ائو یاپدی، اورادا یاشیردی. و اصل 4 و سونرا آمریکانین نظامی مشاورله‌رینه اجاره وئریلدی. 1345 ده خالی اولدو، من اجاره ائیله‌دیم اورانی. من و خانیمیم (کبری غفاریان) ایله ایرانین بیرینجی مختلط دبیرستانینی [ایستیردیم] آچام. وزارت دئدی یوخ، بو تهرانا توهین‌دیر: «این اقدام پیشرفته در یک روستا قبل از تهران انجام شود». ائو اکبرخان و اولادینا قالدی. سونرا تمقاج (اکبرین تکجه وارثی) اولدو و آلجای تهرانا کوچدو باجی‌سی‌یلا اولسون. بیر یهودی «رافائیل کلیم» («جووود عسگر»ین ایکیمینجی قارداشی) گئتدی تهران‌دان اختیار آلدی و تیکه تیکه بولوپ ساتدی». (علیرضا نظمی افشار)

No comments:

Post a Comment