Sunday, December 24, 2017

جمشید خان سوباتای‌لی افشار - مجدالسلطنه و قیصر خانیم افشار در کتاب نیکیتین

جمشید خان سوباتای‌لی افشار - مجدالسلطنه و قیصر خانیم افشار در کتاب نیکیتین

مئهران باهارلی

واسیلی بازیل نیکیتین، از دیپلومات‌ها و شرق‌شناسان روسیه‌ی تزاری، مدتی کونسول دولت متبوع خود در رشت، تبریز، اورمو (اورمیه) و ساووج‌بولاق (ساوجبلاغ - مهاباد بعدی) بود. او کتابی در این باره تالیف کرده[1] که به فارسی با نام «خاطرات و سفرنامه‌ی موسیو ب. نیکیتین قونسول سابق روس در ایران» (چاپ اول ١٣٢٦، چاپ دوم ٢٥٣٦، تهران کانون معرفت) ترجمه شده است. در این اثر بعضی مطالب مهم در باره‌ی وقایع سال‌های جنگ جهانی اول در اورمو و غرب آزربایجان، اشغال منطقه از طرف اوردوهای دولت‌های روسیه – اوروپایی و میسیونرهای صلیبی (فرانسه، بریتانیا، روسیه، ایالات متحده، ...) و دسته‌جات آسوری و ارمنی متفق آن‌ها، تاسیس قوای مسلحه‌ی مسیحی از طرف آن‌ها، و قتل عام و کشتار مردم تورک (موسوم به فاجعه‌ی قاراقیرقین و یا جیلولوق) به دست آن‌ها وجود دارد (این قسمت به سبب اهمیت موضوع، جداگانه منتشر و بررسی خواهد شد). نیکیتین در اثر خود هم‌چنین به رهبر و قهرمان ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول «جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی- مجدالسلطنه» (١٨٦٤-١٩٤٠) و خانواده‌ی او، شخصیت ملی تورک «قیصر خانیم افشار»، و «قیصر خانیم قالاسی (قلعه‌ی قیصر خانم)» که در تاریخ معاصر تورک‌ایلی دارای اهمیت ویژه‌ای می‌باشد اشاره کرده است. در زیر این بخش از کتاب نیکیتین را، پس از چند توضیح مختصر، نقل کرده‌ام. با تشکر از علیرضا نظمی افشار اورمویی جهت اطلاعات و عکس‌های ذی‌قیمتی که عرضه کرده‌اند.

>

چند توضیح مختصر

١-نیکیتین یک دیپلومات و به گفته‌ی خود «شرق‌شناس کونسولی» ضد تورک بود. او در طول کونسول‌گری‌اش در اورمو بر علیه ملت تورک و مخصوصا رهبران ملی تورک و در راس آن‌ها جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مجدالسلطنه که حرکت دفاعی مردم در مقابل ارتش‌های دول اشغال‌گر غربی – اوروپایی و قوای مسلحه‌ی مسیحی را مدیریت می‌کردند عمل می‌نموده[2]. نیکیتین به منظور تغییر ترکیب قومی و دموگرافی جمعیت منطقه‌ی اورمو بر له مسیحیان و بر علیه صاحبان اصلی آن یعنی تورک‌ها، ده‌ها (به اقرار خود ١٠ تا ١٥) هزار جیلوی آسوری خارجی (عوثمان‌لی) را به طور غیر قانونی در آن منطقه اسکان داد. نیکیتین مانند «شِد» میسیونر آمریکایی که‌ به‌ عنوان نایب کونسول آمریکا در اورمو هم عمل می‌کرد، «کوژول» پزشک نظامی مسئول آمبولانس فرانسوی (و سران تمام هئیت‌های دیپلوماتیک و میسیونری مسیحی روسی - اوروپایی – آمریکایی در اورمو و منطقه)، در تسليح و آموزش نظامی دسته‌جات آسوری‌ و ارمنی، و سپس‌ تاسیس غیر قانونی «قوای مسلحه‌ی مسیحی» نقش داشت. او علاوه بر داشتن نقش من غیر مستقیم، به طور مستقیم هم در قتل عام و کشتار اقلا ١٤٠٠٠٠ تن تورک در غرب آزربایجان و تورک‌ایلی به ‌سال‌های جنگ جهانی اول ( فاجعه‌ی تورک قیرقینی – جیلولوق) توسط ارتش‌های دول اشغال‌گر غربی – اوروپایی و قوای مسلحه‌ی مسیحی ارمنی و آسوری شرکت داشت.  

٢-نیکیتین در حین کونسول‌گری خود در اورمو، به طور گسترده‌ای به کوردها و زبان و فرهنگ و جریانات سیاسی آن‌ها پرداخته و در این باره آثار بسیاری را تالیف نموده که وی را به صورت یک شرق‌شناس و متخصص کورد در آورده است.  اما او که مسلط بر زبان تورکی و لهجه‌ی تورکمانی آن و کونسول در یک شهر تورک بود، در باره‌ی زبان و ادبیات تورکی هیچ مقاله و کتابی نه‌نوشته‌است. تالیفات متعدد و همه‌جانبه‌ی نیکیتین در مورد کوردها و زبان کوردی، بیشتر از علمی بودن، جزئی از اجزای پروژه‌ی صلیبی – استعماری اوروپائیان و دخالت غربی برای مهندسی قومی و آفرینش هویت ملی کورد و تشکل ملت کورد، ایجاد ناسیونالیسم کوردی به عنوان یک ایدئولوژی ضد عوثمان‌لی- ضد تورک جدید در منطقه علاوه بر ناسیونالیسم‌های ارمنی، آسوری‌ و فارس-ایرانی، تلاش برای جدا کردن کوردها از عوثمان‌لی و تورک‌ها و رودررو قرار دادن آن‌ها (در آن دوره‌ به‌ جز تعدادی اندک، اکثریت کوردهای منطقه ‌متفق عوثمان‌لی و دشمن اوردوهای صلیبی بودند)، و نهایتا مبدل کردن حرکت ملی کورد به ‌یک نیروی نیابتی وکیل دولت‌های استعمارگر اوروپایی-غربی در منطقه ‌بودند.

٣- نیکیتین برای کوردستان‌نمایی اورمو (اورمیه) در آزربایجان، شهری تورک که‌ در آن برهه ‌حتی یک درصد از نفوس آن کورد نه‌بود فعالیت می‌کرد. در اثر نیکیتین هیچ داده و مطلب مهمی در باره‌ی یک شهر تورک و در آزربایجان بودن اورمو وجود نه‌دارد. او کتاب خود را آن چنان نوشته که شخص ناآشنا با منطقه که کتاب او را به‌خواند، گمان خواهد کرد اورمو شهری کورد و در کوردستان است. او حتی در اثر خود با بی شرمی، شهر اورمو را «گوشه‌ی دور افتاده‌ی کوردستان» (ص ٢٤٦)، و کوه‌های حاشیه‌ی شهر اورمو را «جبال کوردستان» (ص٢٥١) می‌نامد.

نیکیتین هم‌چنین چندین کتاب و مقاله در مورد کوردها را در چاپ‌خانه‌ی میسیون فرانسوی لازاریست‌ها در شهر اورمو چاپ کرده است. از جمله کتاب «دستور مکالمه به زبان کوردی-روسی ۱۹۱۵»، «فرهنگ نظامی کوردی –روسی ۱۹۱۶»، «گفتاری چند در باره‌ی کوردان ۱۹۱۷»، ..... تا بدین طریق برای حضور عنصر کورد در شهر اورمو، به منظور استفاده در آینده از آن در پروژه‌ی استعماری کوردستان‌سازی غرب آزربایجان و اورمو سابقه‌ و تاریخ بیافریند. چنان‌چه امروز ناسیونالیست‌های افراطی و توسعه‌طلب کورد و حامیان ارمنی و فارس و غربی – صلیبی آن‌ها، .... با سوء استفاده از واقعیت انتشار این کتب در شهر اورمو، - همان‌گونه که هدف و آماج نیکیتین بود - و با وارونه‌نمایی و تحریفات گسترده به ایجاد سابقه و تاریخی کوردی برای این شهر تورک دست می‌زنند.

٤- نیکیتین در اعلامیه‌‌ی مشهور خود بر علیه رهبران ملی تورک، از کاربرد نام «تورک» که‌ بیش از ٩٥ درصد اهالی اورمو را تشکیل می‌دادند اجتناب کرده ‌و صرفا نام قومی «کورد» را به‌کار برده ‌است. در این اثر هم در حالی که همیشه از قبائل کورد با نام ملی «کورد» یاد می‌کند، در رفتاری دوگانه از مردم اورمو نه با خودنام‌گذاری‌شان یعنی «تورک»، بلکه صرفا به صورت «افشار» یاد، و در موارد متعددی هم نام ملی «تورک» را حذف و آن را با «ایرانی» عوض کرده است. از جمله: «اجتماع ایرانی اورمیه» (به جای اجتماع تورک اورمو)، «طرز ایرانی» (به جای طرز تورک)، «غذاهای ایرانی» (به جای غذاهای تورک)، «نژاد و نسب خود» (به جای نژاد و نسب تورک)، ....  این رفتار در تطابق با سیاست دولت‌های مسیحی و غربی است که به موازات تلاش برای ایجاد هویت ملی کورد، تلاش می‌کردند با انکار وجود مردم تورک، نامرئی و ناموجود ساختن «تورک» و کاربرد و تاکید بر هویت‌های طائفه‌ای و جوغرافیایی (آزربایجان)، از ایران و مخصوصا از آزربایجان و اورمو تورکی‌زدائی کرده و از تشکل هویت ملی تورک در آن‌ها و شناخته شدن حق و حقوق ملی‌ مردم تورک در ایران و منطقه جلوگیری کنند. این سیاست هم اکنون نیز از سوی وارثین صلیبیان در غرب و اوروپا، و ایران‌گرایان و آزربایجان‌گرایان و دولت ایران تعقیب می‌شود.

٥- در بیوگرافی‌های فارسی نیکیتین، هم‌چنین در مقدمه‌ی مترجم فارسی کتاب او به قلم بهرام فره‌وشی، از موضعی نژادپرستانه و ضد تورک عامداً به این واقعیت که وی زبان تورکی رایج در عوثمان‌لی و قفقاز-ایران را آموخته  و بر آن‌ها مسلط بود اشاره نه‌می‌شود (بهرام فره‌وشی دارای ملیت لور، یک پان‌ایرانیست باستان‌گرا و تغییر دین داده به زرتشتی‌گری بود). ویکی‌پدیای فارسی هم، تورکی‌دانی نیکیتین را سانسور کرده است: «او در دانشکده‌ی لازاروف موسکو زبان‌های عربی، فارسی و فرانسه را فرا گرفت». در حالی که منابع خارجی و از جمله ویکی‌پدیای انگلیسی به آموختن فارسی و تورکی در دانشکده‌ی لازاروف توسط وی با تاکید اشاره می‌کنند (he enrolled at the Lazarev Institute to learn Persian and Turkish). خود نیکیتین هم در خاطراتش به دفعات به تحصیل آکادمیک و تئوری و پراتیک زبان تورکی (در انستیتوی لازاروف سنت پترزبورگ، ...) و تکمیل و بهبود دانش زبان‌های تاتاری و تورکی آناتولی – عثمان‌لی و تورکمانی در فرصت‌های گوناگون از جمله در اودسا (اوکرایین)، شبه جزیره‌ی کریمه، قسطنطنیه (استانبول)، تبریز و مخصوصا اورمو حین محاوره و ارتباط با بومیان اشاره کرده است.

٦-نوشته‌ی نیکیتین دارای یک تثبیت فوق‌العاده مهم در باره‌ی ضد تورک و ضد قاجار بودن جنبش مشروطیت و عدم پیوستن مردم اورمو بدان و حمایت نه‌کردنشان از آن است: «هنگامی که اهالی رشت در نهضت انقلابی شرکت کرده و بر ضد دولت قاجار می‌جنگیدند، [تورک‌های] افشار اورمو در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت از سرحدات غربی به حد امکان دفاع می‌کردند». توضیح آن که جنبش مشروطیت ایران که با الهام از حرکت مشروطیت عوثمان‌لی برای اصلاحات اجتماعی و گسترش آزادی‌ها و قانون‌مداری حکام و .... آغاز شد، پس از حاکمیت تروریست‌ها و آنارشیست‌های قفقازی، باستان‌گرایان و آریاگرایان، رهبران شیخی - بابی - بیانی - ازلی، سران پارسی هند و زرتشتیان بومی، سوسیال دموکرات‌ها و ناسیونالیست‌های ارمنی، مانقورت‌های آزربایجان‌گرای ایران‌گرا، پان‌ایرانیست، ماسون‌ها و از همه مهم‌تر دولت و عمال بریتانیا، در مدتی کوتاه به حرکتی ضد تورک و ضد قاجار تبدیل شد (نیکیتین شیخی‌ها و بابی‌ها را بسترساز و آغازگر جنبش مشروطه می‌داند). اورمو که کانون تورک‌گرایی در آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران بود، طبیعتاً نه‌می‌توانست هم‌گام و هم‌راه هم‌چو حرکت ضد تورکی باشد. هم‌چنین بدین سبب که اورمو به عنوان شهر مرکزی افشارها، ستون فقرات اوردوی قاجاری و محل تامین بوروکرات و دیپلومات و دولت‌مردان عالی‌رتبه برای دولت قاجاری بود و نه‌می‌توانست با قیام بر علیه دولت خود، مانند رهبران مانقورت مشروطه‌طلب در تبریز، مرتکب خیانت شود.

رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه جریان غالب مشروطیت‌طلبی (ضد تورک، پان‌ایرانیستی، انگلیسی، تروریستی) را صراحتا یک جریان فاسد «اشرار و اوباش» نامیده است. این گفته، بیان موضع اورمو در مقابل مشروطیت است. واقعیت عدم استقبال از مشروطیت در اورمو در منابع دیگر هم تثبیت و ذکر شده است. به عنوان نمونه رسول‌زاده در گزارش خود از اورمو به روزنامه‌ی ترقی در باکو می‌گوید: «اندیشه‌ی مشروطه در بین مسلمانان [تورک‌های] این جا و علی الخصوص دهات اطراف چندان رواجی نه‌دارد. زیرا اورمی از اول به علت ثروتمند بودن اراضی‌اش و افتادن حکامی تا حدودی نسبت به حکام نقاط دیگر ایران مداراکننده به بختشان، چندان تحت فشار نه‌بود. [اورمویی‌ها] خویشتن را تا حدودی راحت احساس کرده‌اند و به این جهت هم میل چندانی نسبت به دست و پا زدن در راه مشروطه و ریاضت کشیدن به خاطر آن نشان نه‌داده‌اند»[3].

به این دلایل، همان‌گونه که نیکیتین هم بیان کرده است، اورمو این کانون تورکیت تا آخر به دولت تورک قاجاری که‌ ستون فقرات قوای نظامی آن را خود او و افشارها تشکیل می‌دادند وفادار ماند و مانند اکثریت مطلق مناطق تورک‌ایلی و ملت تورک ساکن در ایران، هرگز به ‌مشروطیت افراطی ضد تورک و پان‌ایرانیستی و انگلیسی ضد قاجاری نه‌پیوست. اورمو به جای شرکت در جنگ داخلی بین تورک‌ها که سران مانقورت تورک مشروطیت (در انجمن آزربایجان، انجمن ایالتی آزربایجان-مرکز غیبی تبریز، جمعیت آزربایجانی‌ها، سپس دموکرات‌های آزربایجان، ماجرای پان‌ایرانیستی آزادی ستان، ...) ایجاد کرده بودند، به مسائل واقعی ملت تورک یعنی دفاع از وطن تورک و ملت تورک در برابر متجاوزین ارمنی و آسوری و کورد پرداخت. بنا به نیکیتین: «[تورک‌های] افشار اورمو در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت [تورک قاجار] از سرحدات غربی [در مقابل اشقیاء و تروریست‌ها و دسته‌جات مسلح ارمنی و آسوری و کورد] به حد امکان دفاع می‌کردند». (این که اغلب مردمان ایران به جنبش مشروطیت پیوسته بودند هم، یکی دیگر از دروغ‌های آزربایجان‌گرایان و ایران‌گرایان و تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی است. همان‌گونه که ناظرین خارجی و منابع موثق آن دوره هم تثبیت کرده‌اند، اکثر مردمان ایران هم مانند ملت تورک و به ویژه تورک‌ایلی نسبت به حرکت مشروطیت بی‌تفاوت بودند).

٧- نیکیتین در باره‌ی شعور قومی - ملی افشارهای اورمو چنین می‌گوید: «اجداد آن‌ها مردمان جنگی دلیری بودند که در طی حوادث نظامی کشور ایران به این ناحیه منتقل شده و در مجاورت کوردها و تورک‌ها[ی عوثمان‌لی] زنده‌گانی می‌کردند و اعقاب آن‌ها هنوز در این جا امرار حیات می‌کنند. ... این طایفه در زمان‌های گذشته در تمام جنگ‌ها شرکت داشته و افتخارات نظامی تحصیل کرده بودند. خوانین حالیه یادگارهای پر افتخار نیاکان خود را حفظ و به نژاد [تورک] و نسب [افشار] خود فخر و مباهات می‌کنند». به واقع بازی نه‌خوردن اورمو و عدم شرکت فعال آن ناحیه در جنبش ضد تورک مشروطیت که خواهان ساقط کردن دولت تورک قاجار و تاسیس دولتی ایرانی‌نژاد بود، به سبب همین شعور قومی افشار و ملی تورک در میان مردم و رهبران تورک اورمو بود.

٨- نیکیتین در اثر خود هیچ اشاره‌ای به تورک‌گرایی مجدالسلطنه نه‌کرده است. هدف او از این سانسور، حذف تورکیت و شخصیت‌ها و جریانات تورک‌گرا از اورمو و آزربایجان و ایران بود. این‌گونه تاریخ‌نویسی صلیبی و شرق‌شناسی کونسولی، مانند تاریخ‌نویسی پان‌ایرانیستی کسروی است که در آثاری مانند تاریخ مشروطه‌ی ایران و تاریخ هیجده ساله‌ی آزربایجان، و ... بالکل جریان اصلی «مجادله‌ی ملی تورک» در ربع قرن اول در آزربایجان و تورک‌ایلی و ایران را سانسور و حذف کرده و به جای آن جنبش مارژینال پان‌ایرانیستی و ضد تورک مشروطه‌طلبی افراطی را نشانده است.

٩-نیکیتین در اشاره به مجدالسلطنه وی را نه «مشروطیت‌طلب»، بلکه «احرار – حریت‌طلب» می‌نامد. این تثبیت صحیح و دقیق است، زیرا مشروطیت در فاز دوم خود (مشروطه‌طلبی افراطی و پان‌ایرانیستی) به یک جنبش براندازانه‌ی ضد قاجار و ضد تورک فارس‌گرا تبدیل شده بود. در حالی که مجدالسلطنه و بسیاری از رهبران و مردم غرب آزربایجان طالب حریت و آزادی بودند، نه ساقط کردن دولت تورک قاجار. تورک‌گرایان وقت همان‌طور که مدافع شعارهای آزادی‌طلبانه‌ی فاز اول مشروطه بودند، به همان درجه مدافع اقدامات اصلاحی و دموکراتیک دولت مشروع و قانونی تورک قاجار نیز بودند. آن‌ها به همان درجه که مخالف روش‌های استبدادی دولت قاجار بودند، به همان درجه مخالف شیوه‌های خشونت‌طلبانه، تروریستی، آشوب‌گرانه و براندازانه‌ی مشروطه‌خواهان افراطی هم بودند. به همین سبب «مشروطه‌طلب» نامیدن کیلوئی همه‌ی مدافعین اصلاحات دموکراتیک در نیمه‌ی اول قرن بیستم از سوی آزربایجان‌گرایان و ایران‌گرایان و تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی کاملا نادرست است. به ویژه تورک‌گرایانی مانند «جمشید خان مجدالسلطنه»، «حاجی میرزا بلوری»، «حاجی پیشنماز سلماسی»، «امیر حسین خان سردار شجاع»، حتی «شیخ الرئیس قاجار»، «باغچه‌بان»، «رشدیه»، «سعید سلماسی» و ..... را نه‌می‌باید مشروطه‌طلب به معنی مصطلح - که جریانی ضد قاجار و ضد تورک بود - نامید. این‌ها تورک‌گرایان متجدد مدافع حریت و اصلاحات دموکراتیک بودند.

١٠-در ترجمه‌ی فارسی کتاب، به جای «احرار» و یا «حریت‌طلب» از کلمه‌ی «آزادی‌خواه» استفاده شده که نامناسب است. زیرا «آزادی‌خواه» بیش‌تر در مورد مشروطه‌طلبی افراطی و پان‌ایرانیستی ضد تورک و ضد قاجار به کار می‌رود. در حالی که مشروطه‌طلبان معتدل تورک‌گرا، ضد تورک و ضد قاجار و پان‌ایرانیست و فارس‌گرا نه‌بودند، و به همین سبب مانند عوثمان‌لی، «احرار» نامیده می‌شدند[4].

١١- نیکیتین در باره‌ی دشمنی روسیه با «مجدالسلطنه که یکی از اشخاص نامی افشار است» چنین می‌گوید: «روس‌ها با «مجدالسلطنه» نظر خوبی نه‌داشتند. زیرا که از اشخاص آزادی‌خواه ایران بود و در آغاز جنگ به طور اجبار او را در تفلیس در توقیف داشتند». واقعیت آن است که دشمنی روسیه با جمشید خان صرفا به سبب آزادی‌خواهی وی نه‌بود. بلکه عمدتا به سبب تورک‌گرایی و داشتن شعور ملی تورک وی بود. اساسا او پدر ناسیونالیسم مودرن تورک در تورک‌ایلی شمرده می‌شود. جمشید خان در آغاز سال‌های جنگ جهانی اول، با تشکیل بزرگ‌ترین دسته‌جات پارتیزانی تورک در شمال غرب تورک‌ایلی موسوم به «تورک چته‌له‌ری» و بر عهده گرفتن فرماندهی کل قوای مسلح تورک بومی و الحاق قوای مسلح تحت فرماندهی‌اش به اوردوی نجات‌بخش اسلام (عوثمان‌لی)، به نبرد با توسعه‌طلبان و متجاوزین ارمنی، آسوری و کورد که همه مورد حمایت دول مسیحی غربی-اوروپائی از جمله روسیه بودند و دفاع از مردم و شهرها و روستاهای تورک از غارت و قتل عام‌های آن‌ها به‌پردازد. جمشید خان افشار اورمویی یک رهبر سیاسی و نظامی برجسته و مانع اساسی در مقابل پروژه‌های استراتژیک روسیه و دولت‌های صلیبی در شمال غرب ایران از جمله قتل عام و پاک‌سازی تورک‌ها از منطقه، تاسیس یک دولت آسوری به مرکزیت اورمو و الحاق بخش‌های شمالی‌تر به ارمنستان و روسیه و تاخت و تازهای اشقیای کورد بود. این بود دلیل اصلی دست‌گیری جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی توسط روسیه‌ی تزاری و تبعید و توقیف وی در تفلیس.

١٢- نیکیتین در باره‌ی فعالیت‌های جمشید خان در سال‌های پایانی جنگ جهانی چنین می‌گوید: «مجدالسلطنه بعدها به تورک‌ها[ی عوثمان‌لی] پیوست». این جمله معطوف است به پیوستن جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی به نیروهای عوثمان‌لی در استانبول، حرکت به سوی ایران، ملتصق کردن قوای مسلح تحت فرماندهی‌اش به اوردوی اسلام به قوماندانی خلیل پاشا، آزادسازی تورک‌ایلی و مرکز آن تبریز توسط اوردوی متحد تورک (بومیان و عوثمان‌لی)، تاسیس «حکومت تورک اتحاد - بیرلیک» به صدارت وی؛ و در یک کلام تورک‌گرایی او. اما نیکیتین تورک‌گرایی جمشید خان سوباتای‌لی افشار مجدالسلطنه را که به‌خوبی از آن آگاه بود ذکر نه‌کرده است. زیرا نه‌می‌خواست ارتباط بین اورمو و تورکیت و وجود شخصیت‌ها و جریانات تورک‌گرا در آزربایجان و تورک‌ایلی معلوم و دانسته و ثبت در تاریخ شود.

١٣- نیکیتین در باره‌ی حسین‌ خان و اکبر خان، دامادهای جمشید خان اطلاعات بکر زیر را می‌دهد: «دامادها نیز به او – جمشید خان - ملحق گردیدند و در عملیات با او شرکت می‌کردند. قیصر خانم نسبت به آن‌ها تشویش و نگرانی زیادی داشت و اضطراب خود را از ما پنهان نه‌می‌کرد. گمان می‌کنم بعدها پسران او به تهران رفتند». بنا به این تثبیت، دامادهای جمشید خان هم تورک‌گرا بودند و در عملیات جنگی سال‌های آخر جنگ جهانی اول بر علیه متجاوزین ارمنی و آسوری و کورد و هم‌چنین آزادسازی تورک‌ایلی و تبریز توسط اوردوی متحد تورک بومی-عوثمان‌لی شرکت داشته‌اند. در تائید این تثبیت، در عکسی که از دوره‌ی والی‌گری جمشید خان و صدارت حکومت اتحاد در دست است، «حسین‌خان  افشار اوستاج‌لی» (استاشلو) پسر قیصر خانیم افشار و میرزا رحیم خان میرپنج افشار، داماد جمشید خان، به همراه «تموچین افشار» پسر جمشید خان در یونیفورم نظامی عوثمان‌لی و در میان افسران عوثمان‌لی دیده می‌شوند. بنا به علیرضا نظمی افشار، به پیش‌نهاد انور پاشا، به حسین‌خان افشار - که در زمان تهاجم و تجاوزات نیروهای مسیحی به عنوان مشاور مجدالسلطنه با نماینده‌گان دولت‌های اوروپائی و روسیه در قیصرخانیم قالا‌سی به مذاکره می‌پرداخت - در آنکارا توسط آتاتورک یک مدال داده شده است[5]. باز طبق اطلاعاتی که علیرضا نظمی افشار می‌دهد اکبر خان داماد دیگر مجدالسلطنه، تا سال ١٣١٩ همواره هم‌راه حسین ‌خان بوده است[6].

١٤- نیکیتین یک پاراگراف را به «قیصر خانیم افشار» همسر میرزه رحیم ‌خان میرپنج افشار[7] و مادر حسین ‌خان و اکبر خان دامادهای جمشید خان مجدالسلطنه اختصاص داده است. قیصر خانیم افشار از بانوان فرهیخته‌ی تورک و از شخصیت‌های مهم تاریخ تورک‌ایلی در سال‌های جنگ جهانی اول است. او در بسیاری از حوادث تاریخ معاصر اورمو نقش بازی کرده است. از جمله در «فاجعه‌ی باغ قیصر خانیم» و یا جریان آزادسازی پانصد تن از تجار و بازاریان اورمو به هنگام اشغال شهر توسط اسماعیل آقا سیمیتقو رئیس اشقیای کورد (پس از فرار قوای مسلحه‌ی مسیحی که اورمو را اشغال کرده بودند، این بار اشقیاء کورد به رهبری سیمیتقو در ٣١ ژوئیه ١٩١٨ اورمو را اشغال کردند). نیکیتین در اثر خود قیصر خانیم را به صورت «نجیب‌زاده‌ی افشار، یک بانوی اصیل، بانوی بلندهمت، زنی باهوش و فهمیده» ستوده و گرامی داشته است: «مخصوصاً اشاره می‌کنم به یک بانوی اصیل و نجیب زاده‌ی افشار موسوم به «قیصر خانیم» که مالک عمارت کونسول‌گری ما بود و ما با او معاشرت دوستانه‌ای داشتیم و غالباً به خانه‌ی مهمان‌نواز او می‌رفتیم. منزل مسکونی خودش هم در جنب کونسول‌خانه بود. این بانوی بلندهمت همیشه به طرز ایرانی [تورک] از ما پذیرائی می‌کرد. سفره را روی زمین اوتاق که با قالی مفروش بود می‌انداخت و به‌ترین غذاهای ایرانی [تورک] را برای ما فراهم می‌کرد. بعضی اوقات ما به هم‌راهی افسران نظامی روس یا اعضای آمبولانس فرانسه به منزل او می‌رفتیم. قیصر خانیم زن باهوش و فهمیده‌ای بود و ما از معاشرت و مصاحبت او لذت می‌بردیم».

١٥- نیکیتین بدون نام بردن، اشاراتی به دختران جمشید خان کرده و می‌گوید که دو تن از آن‌ها با دو پسر قیصر خانیم وصلت کردند[8] و بعدها در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت بسیار نموده‌اند: «دو پسر او [قیصر خانیم افشار] هم حسین‌ خان و اکبر خان تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رسانده بودند و با دختران مجدالسلطنه که او هم یکی از اشخاص نامی افشار بود ازدواج کردند. .... بعدها پسران او به تهران رفتند و زنان آن‌ها هم در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت زیادی بروز دادند». یکی از این دو «توران افشار» دختر ملک سلطان خانم و جمشید افشار سوباتای‌لو (مجدالسلطنه) و همسر حسین افشار اوستاج‌لو بود. آن‌ دو یک فرزند دختر به نام آلانقو داشتند. توران افشار مینیاتوریست و پژوهش‌گر علم نجوم بود. دیگری «آلجای سوباتای‌لو افشار» دختر ملک سلطان خانم و جمشید مجدالسلطنه افشار سوباتای‌لو، همسر اکبر خان افشار و یک دندان‌پزشک بود.

دختران جمشید خان افشار اورمویی مستوره، توران، اولجای (آلجای) و هایده (آیدا)، که از پیش‌گامان و رهبران جنبش زنان در ایران شمرده می‌شوند، همه دارای شعور ملی تورک بوده و از نخستین تورک‌گرایان تاریخ معاصر به‌شمار می‌روند[9]. (مقالات جداگانه‌ای در باره‌ی هر کدام از این شخصیت‌های ملی تورک منتشر خواهم کرد). بنا به علیرضا نظمی افشار، موافقت جمشید خان با ازدواج دخترانش با پسران قیصر خانیم افشار در ارتباط با تورک‌گرایی آن‌ها؛ و مخالفت او با وصلت دخترش هایده که احمد شاه قاجار خواستگار او بود، به سبب این بود که جمشید خان فتح‌علی شاه را شخصیتی ضد تورک می‌دانست و مایل نه‌بود دخترانش با اولاد وی وصلت کنند[10] .

١٦-  نیکیتین در نوشته‌ی خود به مالکانه‌ی «قیصر خانیم» که در آن موقع کونسول‌گری روسیه در آن قرار داشت اشاره می‌کند: «قیصر خانیم که مالک عمارت کونسول‌گری ما بود». این مالکانه که دارای باغی وسیع و قصری بزرگ بود و به «قیصر خانیم قالا‌سی» (باغی، عمارتی، ....) معروف است، در تاریخ معاصر تورک‌ایلی و غرب آزربایجان دارای اهمیت ویژه‌ای است. این مالکانه در زمان جنگ جهانی اول از جمله محل کونسول‌گری روسیه‌ی تزاری، محل مذاکرات حسین ‌خان افشار اوستاج‌لو با نماینده‌گان سیاسی و مذهبی دول متهاجم اوروپائی در سال‌های قتل عام تورک‌ها توسط مسیحیان، و جائی که اسارت و شکنجه‌ی پانصد تن از تاجران و بازاریان تورک توسط عمال اسماعیل آقا سیمیتقو در آن انجام گرفت و .... است. قیصر خانیم قالا‌سی بعدها به تملک حسین ‌خان در آمد. او در آن‌جا خانه‌ای ساخت و پس از آن مشهور به «باغ حسین‌ خان افشار» شد. بعدها به تملک اکبر خان و سپس فرزند او تامقاچ در آمد و در نهایت توسط یک یهودی اورمویی با نام رافائل کلیمی خریده شده تقسیم گردید و تکه تکه فروخته شد. علیرضا نظمی افشار اورمویی می‌گوید که خود او و همسرش در سال ١٣٤٥ قصد داشتند که در این مکان نخستین دبیرستان مختلط پسرانه-دخترانه‌ی ایران را تاسیس کنند که با مخالف وزارت آموزش و پرورش وقت مواجه شد، زیرا که به نظر وزیر آموزش و پرورش «انجام هم‌چو اقدام پیش‌رفته‌ای در یک روستا قبل از تهران، توهین به تهران بود»[11].

پایان توضیحات مختصر

نوت: در نوشته‌ی زیر نام‌ها با تلفظ صحیحشان نوشته شدند. مانند اورمو به جای ارومیه، ارمی، ...

آغاز نقل نوشته‌ی نیکیتین:

اجتماع ایرانی [تورک] اورمو با اجتماع مترقی و متمدن رشت تفاوت آشکاری داشت. اکثریت این اجتماع از اشراف طایفه‌ی [تورک] افشار تشکیل شده بود. اجداد آن‌ها مردمان جنگی دلیری بودند که در طی حوادث نظامی کشور ایران به این ناحیه منتقل شده و در مجاورت کوردها و تورک‌ها[ی عوثمان‌لی] زنده‌گانی می‌کردند و اعقاب آن‌ها هنوز در این جا امرار حیات می‌کنند. هنگامی که اهالی رشت در نهضت انقلابی شرکت کرده و بر ضد دولت قاجار می‌جنگیدند، [تورک‌های] افشار اورمو در عقیده‌ی سابق خود باقی و به عنوان خدمت به دولت از سرحدات غربی به حد امکان دفاع می‌کردند. به طوری که نقل می‌کردند در زمان‌های پیشین ممکن بوده است که در این ناحیه هشت فوج افشار را تحت سلاح آورد. این طایفه در زمان‌های گذشته در تمام جنگ‌ها شرکت داشته و افتخارات نظامی تحصیل کرده بودند. خوانین حالیه یادگارهای پر افتخار نیاکان خود را حفظ و به نژاد [تورک] و نسب [افشار] خود فخر و مباهات می‌کنند. ....

من با افشارها دوستی پیدا کرده و زیاد با آن‌ها معاشر بودم و استفاده‌های تاریخی می‌کردم. مصاحبت آن‌ها یادگارهای مطبوعی در خاطر من گذارده است. این ولایت سابقاً به دست همین افشارها اداره می‌شده و اداره کننده را بیگ‌له‌ربیگی (به‌ی‌له‌ربه‌یی) می‌نامیده‌اند. اما موقعی که من در آن جا بودم، حکومت در دست این طایفه نه‌بود ....به طوری که قبلاً هم اشاره کردم، اشراف افشار خدمات نظامی زیادی به کشور ایران کرده‌اند. پاره‌ای از آن‌ها هم از طرق دیگر به شخصیت رسیده‌اند.... پاره‌ای از این افشارها هم به واسطه‌ی عملیات دیپلوماتیک دارای شخصیت شده بودند و عده‌ای هم در دربار سلطنتی و حکومت ایالات و وصول مالیات خدماتی کرده‌اند. این نکته نیز قابل ذکر است که اگرچه افشارهای اورمو هسته‌ی مرکزی این قبیله هستند، که شاید با موغول‌ها یا قبل از ورود آن‌ها به ایران آمده باشند، افراد دیگری هم از این قبیله در سایر ولایات و ایالات ایران پراکنده هستند و نیز می‌دانیم که نادر شاه سلطان بزرگ ایران در قرن ١٨ از افشارهای ایران شرقی بوده است.

مخصوصاً اشاره می‌کنم به یک بانوی اصیل و نجیب زاده‌ی افشار موسوم به «قیصر خانیم» که مالک عمارت قونسول‌گری ما بود و ما با او معاشرت دوستانه‌ای داشتیم و غالباً به خانه‌ی مهمان‌نواز او می‌رفتیم. منزل مسکونی خودش هم در جنب کونسول‌خانه بود. این بانوی بلندهمت همیشه به طرز ایرانی [تورک] از ما پذیرائی می‌کرد. سفره را روی زمین اوتاق که با قالی مفروش بود می‌انداخت و به‌ترین غذاهای ایرانی [تورک] را برای ما فراهم می‌کرد. بعضی اوقات ما به هم‌راهی افسران نظامی روس یا اعضای آمبولانس فرانسه به منزل او می‌رفتیم. «قیصر خانیم» زن باهوش و فهمیده‌ای بود و ما از معاشرت و مصاحبت او لذت می‌بردیم.

دو پسر او هم «حسین‌ خان» و «اکبر خان» تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رسانده بودند و با دختران «مجدالسلطنه» که او هم یکی از اشخاص نامی افشار بود ازدواج کردند. روس‌ها با «مجدالسلطنه» نظر خوبی نه‌داشتند. زیرا که از اشخاص آزادی‌خواه ایران بود و در آغاز جنگ به طور اجبار او را در تفلیس در توقیف داشتند. «مجدالسلطنه» بعدها به تورک‌ها[ی عوثمان‌لی] پیوست و دامادها نیز به او ملحق گردیدند و در عملیات با او شرکت می‌کردند. «قیصر خانم» نسبت به آن‌ها تشویش و نگرانی زیادی داشت و اضطراب خود را از ما پنهان نه‌می‌کرد. گمان می‌کنم بعدها پسران او به تهران رفتند و زنان آن‌ها هم در نهضت آزادی نسوان ایران فعالیت زیادی بروز دادند.

پایان نقل نوشته‌ی نیکیتین

برای عکس‌هایی از خانواده‌ی جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی (مجدالسلطنه):

http://www.wwqi-staging.com/fa/people/3669.html


[1] ظاهرا اصل فرانسوی این اثر هنوز منتشر نه‌گردیده و به صورت نسخه‌ی خطی تایپ شده باقی مانده است. ترجمه‌ی فارسی کتاب هم بنا به تصریح ملک الشعرای بهار از روی همان نسخه‌ی ماشین شده انجام گرفته است:

-La Perse que j'ai connue [Texte imprimé]: 1909-1919 / par Basile P. Nikitine / Paris: [s.n.], 1941 114549303: 

-NIKITINE, Basile, 1941: La Perse que j'ai connue, Paris, (manuscrit dactylographié), 236 p.

-B. Nikitine La Perse que j’ai connue (typewriting specimen, 1941).

-Nikitin, B. (1941). La Perse que j’ai connue, 1909-1919, typed memoir. Paris: Bibliothèque INALCO.

[2] اعلامیه‌ی نیکیتین بر علیه ‌فرماندهان قوای تورک بومی:مجدالسلطنه، مشدی باقر و میرزه ‌آقا بلوری

https://sozumuz1.blogspot.com/2025/03/blog-post_3.html

[3] مَشَدی باقیر خان رئیس احرار اورمویی، یاور رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه

https://sozumuz1.blogspot.com/2025/03/blog-post.html

[4]مشروطه‌طلبان بومی و معتدل قاجاری و تورک‌گرا در مقابل مشروطه‌طلبان غیر بومی و افراطی پان‌ایرانیست و ضد تورک

 https://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post.html

[5] «حسین داییم اوجا بوی‌لویدو و رنگی چوخ آچیق ... حسین ‌خان 14 یاشدان فرانسه‌ده هیات و نجوم اوخودو. سونرا گه‌لدی گومروک و مالیه‌ده میلیسپو ایله مسئولیت قبول ائیله‌دی. اوچ دوره نماینده‌ی مجلس و سئناتور اولدو و سونرا آتاسی‌نین رولونو منطقه‌نین فتنه‌له‌ری‌نده ادامه وئردی. فرانسه دیلی‌نی یاخچی بیلمه‌یی[نده‌ن اؤتورو] غربی دولت‌له‌ر و حتی روس نماینده‌له‌ری‌ ایله راحت مذاکراتا گیریردی و همان قیصر خان قالا‌سی‌ندا جلسه‌له‌ری قوروردو. مجدالسلطنه‌نین مشاوری اولدو و انور پاشانین تکلیفی‌یله آتاتورک آنکارادا بیله‌سی‌نه بیر مئدال وئردی. او مئدالی اونون کیچیک اوغلو «فرید افشار» بو ایل آپاردی اورمو موزه‌سی‌نه تقدیم ائیله‌یه». (علیرضا نظمی افشار)

[6] «اکبر خان هر یئرده حسین ‌خان‌ین یانی‌ندایدی تا 1319 ایلی‌نه‌جه‌ن. جه‌نگ ایامی‌ندا جوان‌لیقدا چیخمیشدی داما رادیو آنتئنی وصل ائیله‌یه، دوشموش و باشی ضربه گوردو، [اوندان سونرا هر هانسی] بیر اجتماعی یا سیاسی ایشه داخل اولمادی». (علیرضا نظمی افشار).

[7]  «حاجی پاشا خان امیر تومان‌ین قیزی، حاج محمد‌علی‌ خان‌ین باجی‌سی، حاج محمدحسن نظم‌السلطنه امیر تومان‌ین عمه‌سی و قایین‌آناسی‌دیر. .... قیصر خانیم عمه و مادرزن پدربزرگ من (محمدحسن خان نظم‌السلطنه امیر تومان) بود. یعنی هم مادر مادربزرگم بود و هم عمه‌ی پدربزرگم. مجدالسلطنه مه‌نیم خالام اه‌ری‌دیر» (علیرضا نظمی افشار)

[8]  «حسین‌ خان و اکبر خان اوغلان‌لاری اولموش که هر ایکی‌سی ده مجدالسلطنه‌نین قیزلاری ایله ائوله‌نمیشله‌ر. اکبرخان «آلجای خانیم»‌ین اری اولموش و حسین‌خان «توران خانیم»ین» (علیرضا نظمی افشار)

[9] جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به‌‌ روایت عارف قزوینی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html

[10]  «مجدالسلطنه که احمد شاه‌ا قیز وئرمه‌دی، ایکی قیزی‌نی دا قیصر خانیمین اوغلان‌لاری‌نا وئردی. بونون بیر معناسی وار. مجدالسلطنه فتح‌علی‌شاهی ضد تورک بیلیردی و اونون اولادی‌نان وصلت ائیله‌مه‌زدی» (علیرضا نظمی افشار).

[11]  «او بلوالاردا اونون رقیب‌سیز شخصیتی، اونون ائوی‌نی (قیصر خانیم قلعه‌سی‌نی) باتی آزه‌ربایجان‌ین بین‌الخالق، دولتی و منازعه فرقه‌له‌ری‌نین، اجتماعی، مذاکره‌سی و تعاملاتی [مرکزی] ائیله‌میشدی. .... دقیقا (فرح) و (باکری) خیابانی‌نین روبروسوندا، زنگنه‌ده بیر بویوک و مجلل قصریدی. دال‌لیق بیر بویوک محوطه‌سی واریدی. سونرا حسین ‌خان زنگنه [خیابانی] کناری‌ندا بیر مودئرن ائو یاپدی، اورادا یاشیردی. و اصل 4 و سونرا آمئریکانین نظامی مشاورله‌ری‌نه اجاره وئریلدی. 1345 ده خالی اولدو، مه‌ن اجاره ائیله‌دیم اورانی. مه‌ن و خانیمیم (کبری غفاریان) ایله ایران‌ین بیرینجی مختلط دبیرستانی‌نی [ایستیردیم] آچام. وزارت دئدی یوخ، بو تهران‌ا توهین‌دیر: «این اقدام پیشرفته در یک روستا قبل از تهران انجام شود». ائو اکبر خان و اولادی‌نا قالدی. سونرا تامقاج (اکبرین ته‌ک‌جه وارثی) اولدو و آلجای تهران‌ا کؤچدو باجی‌سی‌یلا اولسون. بیر یهودی «رافائیل کلیمی» («جووود عسگر»ین ایکیمینجی قارداشی) گئتدی تهران‌دان اختیار آلدی و تیکه تیکه بولوپ ساتدی». (علیرضا نظمی افشار)

No comments:

Post a Comment