کتاب درسی دورهی مشروطیت: زبان مردم تورک در
آزربایجان قبل از غلبهی موغول، فارسی بود
مئهران باهارلی
در این نوشته بخشهایی از یک کتاب درسی دورهی مشروطیت[1] تالیف جانی علیاکبر طبیب کرمانی، رئیس مدرسهی
خیریهی شرف که تمام مخارج آن از صندوق انجمن معارف تامین میشد را، پس از مقدمهای،
نقل کردهام. مانند دیگر کتب درسی دورهی مشروطیت[2]، در راستای هویت ملی ضد
تورک و پروژهی ملتسازی استعماری فارسمحور جنبش مشروطیت، در این کتاب نیز ایران به
صورت کشوری فارسزبان تقدیم میگردد، گروههای ملی غیر فارس و در راس آنها تورکها
تحقیر و شیطانسازی شده و ادعا میشود که زبان مردم در آزربایجان فارسی بوده که در
دورهی حاکمیت موغولها به تورکی تغییر یافته است.
این کتاب درسی دورهی مشروطیت سندی از وجود سیاست رسمی
نسلکشی زبان تورکی در ایران است. مصادیق نسلکشی زبانیدر این مورد: ممنوعیت
تعلیم و تعلم به تورکی، مجبور ساختن کودکان تورک به تحصیل به زبان بیگانهی فارسی،
تبلیغات منفی بر علیه زبان تورکی، تبلیغ دروغ زبان ما بودن زبان تحمیلی فارسی،
تبلیغ شوونیسم زبانی فارسی با شیرینترین و بهترین زبان دنیا خواندن فارسی،
مغزشوئی کودکان و جوانان تورک در مدارس برای ایجاد حس نفرت و شرم از تورکیگوئی و
تورکینویسی... این کتاب درسی، همچنین سندی دال بر آغاز سیاست نسلکشی زبان تورکی
در دورهی مشروطیت است.
در این کتاب درسی دورهی مشروطیت نکات زیر دقتها
را به خود جلب میکند:
١-دروغپردازی و بزرگنمایی گسترهی رواج زبان
فارسی: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت ادعا میشود زبان مردم
همهی ایالتها و شهرها و قصبهها در ایران – به استثنای تعداد معدودی که به تورکی
حرف میزنند- و زبان «ما» یعنی همهی اهالی ایران فارسی است. این یک دروغ آشکار است،
زیرا در دورهی مشروطیت فارسی زبان مادری صرفا ١٠-١٥ در صد از مردمان ایران بود و
بقیهی اهالی این کشور، به زبانهای دیگری مانند تورکی، عربی، لوری، تورکمنی،
بلوچی، کوردی، ... متکلم بودند. حتی در فصلهای دیگر این کتاب درسی مشروطیت، بر
خلاف ادعای قبلیاش مبنی بر فارسزبان بودن همهی مردم ایران، علاوه بر تکلم به تورکی در ایالت آزربایجان، مشخصا به رواج کوردی
در ایالت کوردستان و کرمانشاهان؛ بلوچی در مملکت زابلستان و یا بلوچستان؛ همچنین
به وجود گروههای لور و کورد و عرب و تورکمن -که قاعدتا به زبانهای خود و نه
فارسی تکلم می کردهاند- اعتراف شده است.
٢-تبلیغ شوونیسم زبانی فارسی و شیریننمایی
فارسی: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت ادعا میشود زبان
فارسی بهترین و شیرینترین همهی زبانهای معمول در آسیا است. همچنین در اشاره به
مردمان ایالت فارس، آنها صاحب ذوق نامیده میشوند. در حالیکه دیگر ملتهای ساکن در
ایران تحقیر شده و مخصوصا بر علیه تورکمنها فحاشی علنی انجام میگیرد (نگاه کنید
به بندهای زیرین). اینگونه ستایشهای بی جا در مورد زبان فارسی علاوه بر خودشیفتهگی
و حسیات نژادپرستانه، مولفهای از سیاست نسل کشی زبانی تورکی در نظام تحصیلی ایران
است (ایجاد حس خودکم بینی در میان کودکان تورک و حس نفرت از تورکی و تورکیگویی و
تورکینویسی در میان آنها، در نتیجه تسهیل روند فارسسازیشان).
٣-دروغپردازی و کاهش گسترهی رواج زبان
تورکی: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت ادعا میشود در ایران صرفا
در بعضی جاها تورکی حرف میزنند. در فصل ایالتها و ولایتهای قاجاری نیز ادعا میشود
زبان تورکی صرفا در یک ایالت قاجاری، یعنی ایالت آزربایجان رایج است. اما به عنوان
نمونه در مورد زبان کوردی، مولف گشادهدستی کرده و دو ایالت را نام میبرد که زبان
آنها کوردی است. ادعای تکلم به تورکی صرفا در بعضی جاهای معدود، یک دروغ آشکار است.
زیرا تا قبل از پیمانهای تورکمانچای و گلستان که منجر به انتزاع قفقاز جنوبی تورک
از دولت قاجار و الحاق آن به دولت روسیه شد، زبان اکثریت مطلق، و پس از پیمانهای
مذکور زبان اکثریت نسبی مردمان ایران تورکی بود. حتی تا سالهای پایانی دورهی
ناصرالدین شاه قاجار، اکثریت اهالی خود شهر ناصری و یا تهران، تورک و تورکزبان بود.
٤- محدود کردن زبان تورکی به یک ایالت
آزربایجان: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت، سعی میشود تورکی به ایالت
آزربایجان محدود و تبدیل به زبانی منطقهای شده و واقعیت سراسری بودن آن انکار گردد.
در این راستا در فصل ایالتها و ولایتهای دولت قاجاری، صرفا در مقابل ایالت و
مملکت آزربایجان نوت « زبان این ایالت تورکی است» نوشته شده است. در حالیکه در آن
زمان علاوه بر ایالت آزربایجان، زبان همه و یا نواحی بسیار وسیعی از ولایت خمسه-
مرکزیت زنجان؛ ولایت قزوین- مرکزیت قزوین؛ ولایت گروس- مرکزیت بیجار؛ ولایت طارم؛
ایالت عراق مخصوصا ولایت همدان، ولایت قوم، ولایت عراق، ولایت ملایر، ولایت
جوشقان، ولایت اصفهان آن؛ ایالت ری و یا ایالت مرکزی- مرکزیت شهر ناصری و یا تهران؛...
همچنین مناطق بزرگی از ایالت کوردستان- مرکزیت سنندج و یا سنه؛ ایالت کرمانشاهان-مرکزیت
کرمانشاه؛ ایالت و یا مملکت خراسان- مرکزیت مشهد؛ ایالت و یا مملکت فارس- مرکزیت
شیراز؛ ایالت و یا مملکت کرمان- مرکزیت گواشیر و یا کرمان؛ ایالت گیلان- مرکزیت
رشت؛ ایالت دماوند؛ ولایت طالقان؛ ایالت مازندران- مرکزیت ساری؛ ایالت گرگان-
مرکزیت استرآباد؛ ایالت لورستان- مرکزیت خرم آباد؛ و .... تورک و تورکزبان بودند.
یعنی به لحاظ زبان مادری بودن، در دورهی مشروطیت تورکی یک زبان سراسری (و زبان
فارسی یک زبان منطقهای) بود.
٥-بدوی نمایاندن ملتهای غیر فارس ساکن در
ایران: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت به منظور تحقیر کردن و
به حاشیه راندن و ایجاد حس نفرت در کودکان منسوب به ملل غیر فارس ساکن در ایران
نسبت به هویت ملی خودشان، عربها صحرانشین، بلوچها و کوردها چادرنشین، لورها
صحرایی و چادرنشین و راهزن توصیف شدهاند.
٦- تبلیغ نفرت نژادپرستانه بر علیه تورکها و
شیطانسازی از تورک: این کتاب درسی دورهی مشروطیت، با
وحشی و شرور نامیدن، بر علیه تورکمنها صراحتا فحاشی کرده، و آنها را با چهرهای
منفور عرضه کرده است: « تورکمانها طوائفی وحشی هستند که شرق ایران را که بسیار
آباد و حاصلخیز و دارای جمعیت بسیار بود تصرف کرده و آن را تبدیل به خرابهزار
نمودهاند؛ و اکنون نیز همه روزه مصدر شرارتند». دلیل گنجاندن همچو ادبیات نفرت
علنی بر علیه تورکمنها از میان ملل متعدد ساکن در ایران، آن بود که سلاطین
قاجار، همچنین همهی مولفین و سیاسیون و ... تورک و فارس و اوروپایی و غیره، قاجارها
را دارای ریشه و تبار تورکمان-تورکمن میدانستند. در نتیجه شیطانسازی از
تورکمن-تورکمان –تورک، جایگاهی بنیادین و محوری در تبلیغات و تدابیر سیاسی مشروطهطلبان
که خواهان ساقط نمودن دولت تورک قاجاری و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران بودند،
داشت. به عبارت دیگر تقدیم تورکان به صورت متجاوزین وحشی و سلاطین تورک به صورت
غلامان و زبان تورکی به صورت بیگانه و ... در تالیفات تئوریسینها و در نشریات و
در کتب درسی مشروطیت، رفتاری حسی نبوده، حرکتی آگاهانه و راهبردی و زمینهسازی برای
ساقط کردن قاجارها و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران بود.
٧-ادعای فارسی بودن زبان مردم تورک قبل از
استیلای موغول و تورک: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت
ادعا میشود زبان مردم تورک در آزربایجان قبل از غلبهی تورک و موغول بر آنجا
فارسی بوده و صرفا به سبب آنکه موغولها و تورکها آزربایجان را مقر و پایتخت خود
قرار دادند و تورکی زبان دربارشان بود، زبان فارسی مردم آزربایجان به تورکی مبدل
شده است.
مغلطهی فارسزبان بودن اهالی آزربایجان و تورکزبان
شدنشان در اثر تحمیل و اجبار موغولها، برای نخستین بار توسط جنبش مشروطیت مطرح و
به سرعت به دیدگاه اصلی و غالب و رسمی در ایران و خارج تبدیل شد. تا دورهی
مشروطیت همه، اعم از خود تورکان ساکن در ایران، سلاطین و مقامات دولتی قاجاری،
محررین و مولفین و مورخین فارس، ایضا نویسندهگان و تاریخنگاران و سیاستمداران
خارجی اوروپایی و ... بلااستثناء تورکان ساکن در ایران را بازماندهگان غزنویان و
مخصوصا سلجوقیان میدانستند. به واقع نیز فتح اراضی ایران امروزی به دست این دولتهای
تورک در قرون ١٠-١١ میلادی همراه با مهاجرت و اسکان طوائف متعدد تورک –تاتار به
ویژه در شمال شرق- آوشار یورت و شمال غرب از تهران-ری و کنگاور-نهاوند تا مرزهای
جمهوریهای کنونی آزربایجان و تورکیه یعنی در تورکیایلی (همچنین در قفقاز جنوبی و
آسیای صغیر و رومائلی و ...) باعث تغییر رادیکال در دموگرافی این مناطق شد و آنها
از جمله تورکایلی را به وطن ابدی تورک تبدیل نمود. حاکمیت دولتهای
موغول-تاتار-تورک بعدی در قرون ١٢-١٤، همچنین مهاجرت طوائف بیشمار تورکمان
–قیزیلباش در قرون ١٥-١٦ در دورهی آغ قویونلو و قاراقویونلو و قیزیلباشیه (صفوی)
از آناتولی به ایران، صرفا کثرت و پراکندهگی و تراکم و همگنی نفوس تورک در تورکایلی
را افزایش داد.
البته حین این روند معظم تغییرات دموگرافیک در منطقه،
بخشی اندک از بومیان ایرانیکزبان هم تورکزبان گشتند. اما اولا این گروههای
ایرانیکزبان بعدا تورک شده در تورکایلی مخصوصا در منطقهی آزربایجان آن، هرگز
فارس و فارسزبان نبودند (احتمالا گروههایی تاتی، تالشی، کوردی حتی زازائی و رازی
و لکی .... بودند). دوما در قرون مذکور روند اصلی تغییر زبان، در آزربایجان و در مورد
تورکها به وقوع نپیوست، بلکه در فارسستان و در مورد فارسها-تاجیکها به وقوع
پیوست. بدین شرح که اکثریت قاطع تورکها-تاتارها-موغولهای اسکان یافته در
فارسستان (و کوردستان و لورستان و ... امروزی) در سه مرحله، نخست در دورهی
غزنویان و سلجوقیان با قبول زبان دری به عنوان زبان دیوانی، سپس بعد از شیعی شدن
غازانخان ایلخانی و نهایتا با سیاست تحمیل شیعیگری توسط شاهان خاندان صفوی (شاه
اسماعیل، شاه تهماسب، شاه عباس، ..)، مانند نمونهی تیپیک هزارههای موغولتبار،
تماما دریزبان شدند. ظهور جنبش مشروطه که یک پروژهی ملتسازی استعماری به منظور
ایجاد ملت ایران با زبان ملی فارسی از طریق فارسزبان کردن تورکهای ایران و در
راس آنها تورکهای ساکن در آزربایجان بود، مرحلهی چهارم فارس شوندهگی تورکهای
ایران را آغاز کرد. روند فارسسازی و فارس
شوندهگی تورکهای ساکن در ایران در حال حاضر نیز با شتابی بی سابقه ادامه دارد.......
مخلص کلام، بسیار بیشتر از آنکه تورکهای ساکن در
آزربایجان و دیگر نقاط تورکایلی و ایران، فارسزبانهایی باشند که با استیلای
تورک –موغول تورکزبان شدهاند، فارسهای امروزی ایران (اقلا یک سوم آنها) تورکها-موغولها
(و بقیه اعراب و دیگر ایرانیکزبانهایی) هستند که با استیلای تورک –موغول بر ایران،
دریزبان-فارسیزبان شدهاند.
٨-اعتراف به رسمی بودن زبان تورکی در دولتهای
تورک موغول حاکم بر ایران: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت
گفته میشود تورکی زبان درباری دولتهای تورک-موغول حاکم بر ایران بود. این بیان،
اعتراف صریح به رسمی و دولتی بودن زبان تورکی در گذشتهی ایران است، زیرا زبان
درباری یعنی زبان رسمی و دولتی. این بیان همچنین به طور ضمنی اعتراف به این واقعیت
است که تبدیل زبان فارسی به تنها زبان رسمی و دولتی در ایران توسط جنبش مشروطیت،
بدعتی بی پایه و بر خلاف سنن و عرف رایج در تاریخ و دولتهای حاکم بر ایران امروزی
است.
٩-ذهنیت نژادپرستانه و تبلیغ نژاد موغولی: در این کتاب درسی دورهی مشروطیت ادعا میشود نژاد بیشتر مردم ایالت
آزربایجان، موغولی است. این بیان اولا سطر بعدی همین بخش که ادعا میکند مردم
آزربایجان قبلا فارسزبان بوده و بعدا تورکزبان شدهاند را تکذیب میکند. دوما
نشانگر ذهنیت نژادپرستانهی رهبران حرکت مشروطیت است که به مفاهیمی چون نژاد
موغول و تورک؛ و نژاد ایرانی و آریایی و .. باور داشتند. سوما نشانگر آن است که
قومیتگرایی افراطی فارسی -ایرانگرایی فارسمحور که با مشروطیت بر دولت و جامعهی
ایران حاکم شد، همواره مسالهی تنوع قومی-ملی-زبانی در ایران مخصوصا وجود زبان
تورکی و عنصر ملی تورک در ایران را به صورت یک مشکل و آلودهگی نژادی درک میکرد و
میکند. به واقع جنبش مشروطیت، کشمکش اوسطورهای-تاریخی
توران-ایران را به عصر مودرنیته انتقال داده و به رکن هویت ملی جدید و یا ملت
ایران نوظهور تبدیل نمود. تصفیهی ایران از عنصر قومی تورک و زبان تورکی، نسخهی
روشنفکران و رهبران مشروطیت برای پاکسازی نژاد پارسی-ایرانی بود.
١٠-تمرکز مشروطهطلبان بر تورکزدایی از
آزربایجان: در این کتاب درسی مشروطیت به کرات بر اهمیت آزربایجان
تاکید گردیده است. از جمله گفته میشود «ایالت و یا مملکت آزربایجان، آبادترین
مملکت ایران است، مملکتی است قوشونخیز که دو سوم از نیروی نظامی دولت قاجاری از
آنجا تامین میشود، در منطقهای استراتژیک بین دولتین قاجاری و روسیه قرار دارد؛ مقر
ولیعهد قاجاری از اول تاسیس دولت قاجاریه در آن قرار دارد، ولیعهد زمامداری را با
حکومت بر آزربایجان آغاز و تجربهاندوزی میکند، زبان آن تورکی و نژاد مردم آن
موغولی است، یعنی دارای زبان و تباری غیر از زبان و تبار فارسها است ......».
دقیقا به سبب این خصلتها و ویژهگیها و نیز مرکز ثقل بودن آزربایجان برای ملت
تورک ساکن در ایران و پایگاه نظامی-سیاسی-مردمی بودن آن برای حاکمیت تورک-قاجار بر
ایران بود که جنبش مشروطه و رهبران و مدیران آن (انگلستان، آنگلوفیلها، عوامل
اطلاعاتی انگلیس، پارسیان هندوستان، ماسونها، ازلیها، داشناکها و دیگر قومیتگرایان
افراطی ارمنی، باستانگرایان آریاکار، بختیاریها و دیگر اقوام رقیب متحد انگلستان.....)
نخست بر تورکزدایی از آزربایجان و قطع کردن ارتباطات و پیوستهگیهای معنوی و
عاطفی آن با دولت قاجاری متمرکز شدند. آنها در تحقق این امر، در سایهی مانقورتها
و خائنین تورک اغلب از مرکز –شرق آزربایجان، کاملا موفق شده و تبریز را به مهد
ناسیونالیسم ایرانی و فارسگرایی و حرکات مسلحانه –تروریستی بر علیه حاکمیت
تورک-قاجار بر ایران مبدل نمودند......
١١-گستاخی و بی پروایی قومیتگرایان فارس علی
رغم سلطان تورک: هنگامی که مشروطهطلبان در کتب درسی و نشریات
خود بر علیه هویت ملی تورک و کلا تورکها تبلیغ کرده و مشغول فحاشی و شیطانسازی و
تبلیغات سوء بودند، شاه مملکت یک تورک بود. زیرا پس از مرگ مظفرالدین شاه مشروطهطلبان
انگلیسی ضد تورک، عملا بر دولت و نظام تحصیلی و سیستم فرهنگی و مطبوعات کشور و ...
حاکم شده بودند، و اکنون در تالیفات و مطبوعات و در کتب درسی خود بدون ترس و
رودربایستی، به هویت ملی تورک و زبان تورکی و تورکیت میتاختند.
١٢- نام زبان ما تورکی است: این سند از زبان ما با نام واقعی تورکی،
همانگونه که مردم ما خود آنرا مینامد، یاد میکند. تعویض نام زبان تورکی به آزری،
آزربایجانی، تورکی آزری، تورکی آزربایجانی و دهها نام دیگر بر اساس استان و شهر و
طائفه و ...، توسط دولتها و محققین و مولفین غربی و اوروپایی، دولت ایران، ایرانگرایان
و طیفهای گوناگون آزربایجانگرایان، دسیسهای استعماری، نژادپرستانه، الیتیست و
اوریانتالیست بوده و مولفهای از سیاست گستردهتر تورکستیزی و نسلکشی قومی تورک
در ایران است.
نقل قولها از کتاب تعلیمات ابتدائی دورهی
مشروطیت، سال ١٩٠٩ میلادی، تهران
کتاب سیم ص ٢٢٨
و اکنون ایران دارای چندین ایالت و در هر ایالتی چندین
شهر و چندین قصبه و بسیاری دهات موجود است و زبان مردم همهی این ایالتها و
شهرها و قصبهها، مگر بعضی جاها که تورکی حرف میزنند، زبان فارسی است که بهترین و
شیرینترین همهی زبانهای معمول در آسیا است و همین زبانی است که ماها به آن حرف
میزنیم.
کتاب سیم صص ٢٢٨-٢٥٣ (از این بخش صرفا نام ایالتها و مراکز آنها، و در صورت وجود اشاره به
زبان و قومیت اهالی آنها را نقل کردهام. م.ب.)
ایالت ری و یا ایالت مرکزی- مرکز و مقر سلطنت شهر ناصری
و یا تهران
ایالت و یا مملک خراسان- مرکز و مقر حکومت مشهد مقدس و
یا قبلهی هفتم... پیش از سناآباد مقر حکومت و مرکز ایالت شهر طوس بوده که به
واسطهی تاخت و تاز موغول خراب شده
ایالت قومش
ایالت و یا مملکت فارس- مرکز و مقر حکومت شیراز... مردمش
صاحب ذوق
ایالت و یا مملکت کرمان- مرکز و مقر حکومت گواشیر و یا
کرمان
مملکت زابلستان و یا بلوچستان- مرکز و مقر حکومت بمپور. بیشتر
اهالی آنجا چادرنشیناند. علاوه بر زبان فارسی مردم آنجا در میان خود زبان
مخصوصی حرف میزنند که زبان بلوچی باشد.
ایالت قهستان
ایالت عراق. شامل ولایتهای اصفهان- مقر حکومت اصفهان، ییلاق طائفهی بختیاری در این ولایت (اصفهان) است. ولایت
بروجرد مقر حکومت بروجرد، ولایت عراق مقر حکومت سلطان آباد، ولایت کاشان مقر حکومت
کاشان، ولایت گلپایگان، ولایت خونسار، ولایت جوشقان حاکم نشین میمند، ولایت همدان مقر
حکومت همدان، ولایت نهاوند، ولایت ملایر مقر حکومت دولت آباد، ولایت تویسرکان،
ولایت قوم و یا ولایت مخصوص،
ولایت قزوین- مرکز قزوین ویا دارالسلطنه
ولایت خمسه- مقر حکومت زنجان
ولایت گروس- حاکم نشین بیجار
ولایت طارم-
ایالت و یا مملکت آزربایجان. مقر حکومت و مرکز ایالت
تبریز، زبان این ایالت تورکی است ...
ایالت گیلان- مقر حکومت رشت
ایالت ویا مملکت مازندران ویا طبرستان- مقر حکومت ساری
ایالت دماوند-
ولایت طالقان-
ایالت گرگان- مقر حکومت استرآباد. قبل از استیلای
طوائف وحشی تورکمان بر مشرق ایران این ایالت بسیار آباد و حاصلخیز و دارای جمعیت
زیادی بوده و اکنون خرابههای آن آبادی موجود است... طائفهی گوکلان از طوائف
تورکمان در این ولایت مسکن دارند و همه روزه مصدر شرارتند.
ایالت کرمانشاهان- مقر حکومت کرمانشاهان. بیشتر اهالی
این ایالت ایلات چادرنشینند که زبان آنها کوردی است مانند ایل کلهر ... و ایل
زنگنه و ایل گوران و ایل سنجابی و ایل قلعه زنجیری و غیره...
ایالت کوردستان- مقر حکومت سنندج و یا سنه. زبان مردم
این ایالت کوردی و مذهبشان نوعا سنی است
ایالت لورستان- لور بزرگ ویا که گوکلویه مقر حکومت بهبهان؛
لور کوچک و یا لورستان حاکمنشین خرم آباد. بیشتر مردم لورستان صحرایی و
چادرنشین و قطاع الطریقاند... در آخر اسم هر طایفه از لورها کلمهی وند را در
میآورند مانند سگوند و بیرانهوند و دیرکوند و حسنوند وغیر ذلک
ایالت خوزستان و یا عربستان- مردم این ایالت بیشتر با
اعراب صحرانشین مختلط و مربوطند
کتاب سیم ص ٢٤٤-٢٤٦
ایالت آزربایجان که مملکت نیز مینویسند در
شمال غربی ایران واقع شده و مملکتی است قوشونخیز که تقریبا دو ثلث قوشون ایران از
اهالی آنجا است و سرحد ما بین ایران و روس این ایالت است و آبادترین ممالک ایران
میباشد.
و زبان مردم این ایالت تورکی است و بیشتر مردم
آن از نژاد موغولند. و قبل از غلبهی تورک و موغول بر ایران زبان این مملکت فارسی
بوده. و چون موغول پس از غلبه بر ایران آنجا را پایتخت و مقر سلطنت نمودهاند، و
زبان درباری در آن وقت تورکی بود، لهذا مردم آزربایجان تورک شدند
و مقر حکومت و مرکز ایالت شهر تبریز است که
مقر حضرت ولایتعهد در این زمان باشد، چه اول دولت ابد مدت قاجاریه حکومت آزربایجان
همیشه با حضرت ولیعهد بوده. و این ایالت دارای چندین
ولایت است از قبیل اورومی و خوی و اردبیل و خلخال و قرهداغ و مشکین و مرند و ماکو
و مراغه و مغان.
کتاب اول دیباچه- صص ٤-٦
از مآثر عهد همایون شاهنشاه جمخاه مستطاب محمدعلی شاه
قاجار خلد ملکه
تعلیمات ابتدائی کودکان نوآموز فارسیزبان ویژهی
شاگردان دبستانها
منت خدای را که در بازار علم و بلاغت و هنگام ترقی فضل و
صناعت است از بخت بلند اقدس همایونش و از یمن توجه و تربیت دستور معظم و وزیر نظیر
مفخم دانشپرور بلند اختر نامور مربی اهل کمال حضرت مستطاب اجل امجد اکرم و بندگان
اشرف افخم میرزا علی اصغرخان اتابک اعظم مد ظله العالی در هر یک از بلدان ایران
خاصه در دارالخلافهی تهران حفت بالامن و الامان تاسیس مکاتب ملیه چند و ترتیب
مدارس عدیدهی دلپسند به حسن مواظبت و یمن مراقبت انجمن معارف که به ریاست محترم
وزیر عوارف و معارف آداب فضایل و فواضلماب هنرپرور دانشپژوه جناب مستطاب اجل
اکرم افخم جعفر قلیخان نیرالملک وزیر علوم و معارف که چندین صد تن فرزانگان و
دانشمندان در مدارس دولتی تربیت فرموده ایجاد و دائر گردید. من جمله مدرسهی خیریهی
شریف است که برای تربیت اطفال ملت و تعلیم ابناء مملکت خاصه ضعفا و ایتام به جهت
سلامتی وجود مقدس همایون شاه شاهنشاهی بر قرار شده و تمام مخارج آن مجانا از صندوق
انجمن معارف داده میشود....
[1] کتاب تعلیمات ابتدائی، چاپ سوم، سال ١٣٢٧ قمری -١٩٠٩ میلادی،
تهران
https://ketabpedia.com/تحميل/تعلیمات-ابتدائی/
[2] کتاب درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف
زد جواب ندهیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_19.html
No comments:
Post a Comment